قالب

بایگانی دی ۱۴۰۲ :: • Tony Takitani تونی تاکیتانی •

۸ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است

سریال کره ای یا بدرخش یا دیوانه شو 빛이거나 미치거나

سریال کره ای یا بدرخش یا دیوانه شو  빛이거나 미치거나 

 عنوان کره ایش ینی : یا درخشش" نور" یا دیوانگی 

گوریو رو امپراطور وانگ کان ، با همکاری نجیب زاده ها تاسیس کرد . اون زمانی که میخاست کشور رو پایه گذاری کنه همه ی اشراف زاده ها و حتی دشمنانش از شیلا و بکجه رو هم در اغوش گرفت و باهاشون دست دوستی داد . پس درواقع گوریو رو اشتراکی پایه گذاری کردن . در این حالت امپراطور قدرت مطلق نمیشه و نمیتونسته کارها و اصلاحاتی که میخاسته رو انجام بده .

ابتدای امر مشکلی نداشته ولی وقتی عرصه رو تنگ می بینه به فکر می افته . مشکل اینجاست که اون نمیتونسته حالا که با کمک دیگران شاه شده یهو رو برگردونه و جواب نه به خاسته های اشراف زاده ها بده . از طرفی هدف والا که امپراطور خوب برای مردم شدن هست هم زیر سوال رفته بوده .

در این حالت نیاز به قدرتی هست تا بتونه “اصلاحات “رو انجام و جلوی اشراف زاده ها بایسته . کشور و ملت به یک اصلاح گر نیاز داشتن …
بزرگوار اصلاح طلب بوده 😁


سریال کره ای بدرخش یا دیوانه شو


خلاصه … این قدرت رو فقط وانگ سو  " سو اسمشه " داشته ،وانگ سو که از بدو تولد با ستاره ی امپراطوری به دنیا اومده نحس نامیده میشه و با مردن پسر اول به صورت غیرمستقیم توسط سو ، تصمیم بر این میشه که اونو به کوه فلان " اسم کوه مهمه ؟"  تبعید کنن .

“ 광종 کوانگ جونگ "این اسم بعد از امپراطور شدنشهکوانگ دومعنی داره : درخشش ، دیوانگی .


«بر این اساس، گوانگجونگ برخلاف پیشینیان ضعیف خود، بسیار هوشمندانه به نیروهای قدرتمند پاسخ داد.ما منتظر زمان مناسب بودیم، آماده شدیم، حرکت را تضمین کردیم، و زمانی که در نهایت فرصت پیش آمد، با جسارت پیش رفتیم و اصلاحات را با موفقیت به پایان رساندیم. “

اصلاحات گوانگجونگ، دستاوردهای قابل توجهی هستند که هنوز اغلب در کتاب های درسی تاریخ ذکر شده اند. »

برای همینه که گوریو تونست ۵۰۰سال با قدرت دووم بیاره ، و این مدرک معتبریه که نشون میده “ کوانگ 광'(光)” کوانگ جونگ به معنای درخشش بوده .

ولیکن … هرجا نور هست تاریکی هم هست ،

میشه گفت به دلیل وسواس و سوء ظن بیش از حد در مورد حفاظت از کشور و مصلحت بوده ؟

گوانگ جونگ در نیمه دوم سلطنت خود "پاکسازی خونین" و "سیاست ترور" را انجام داد که در تاریخ بی سابقه بود. اون همه ی افراد و نیروهایی که آشکارا مشکل ساز بودن رو حذف کرد ، هیچکس از نگاه پر سوظن اون در امان نبود حتی پسرش …

«تهمت ها و اتهامات در جامعه بیداد می کرد، خونریزی ها و بی اعتمادی و توطئه ها بیداد می کرد.»
در این حالت میشه گفت “کوانگ به معنای دیوانه” هم بود ، کوانگ جونگ دوگانه .


وانگ سو یکی از امپراطوران مشهور بود که هیچ وقت نمیشه اونو از تاریخ کنار گذاشت .


درهمین راستا ، سریال بدرخش یادیوانه شو درمورد وانگ سو عه .


تو این سریال هم وانگ سو بعد از یه مدت زندگی تو کوه به قصر برمیگرده ماموریت پدر را قبول میکنه و با خاهرش که از خاندان دیگه ای بوده ازدواج میکنه .

من وقتی اولین بار سریال رو دیدم تا یه قسمتایی با کارای وانگ سو موافق نبودم از این لحاظ که چرا تا اومد به حرف باباش گوش کرد؟ً! بعدش یهو یه روشنی رسیدم . 

وانگ سو اومد زیر دست بابای که از بچگی باهاش ناعادلانه رفتار کرد و از قصر بیرونش کرد ، و به حرف اون ، مامورمخفی شد تا با درباریانی که داشتن امپراطور رو مترسک و خون مردمو تو شیشه کرده بودن مقابله کنه . چرا وانگ سو با همچون پدری اونجوری رفتار کرد ؟ چرا ازش متنفر نبود ؟ چرا وقتی باهاش اون رفتار شد تو بچگی همرو بخشید و دست پدرشو گرفت ؟ چون ...

اون هیچ وقت با پدرش زندگی نکرده بود و گرمی و سردی و تیزی رفتارشو ندیده بود ، اون دنبال گرمی و محبت پدر و مادر بود ، زمانییکه پدرش دستشو دراز کرد و ازش کمک خاست و برای سالهایی که اونو ناعادلانه تو کوه تبعید کرده بود عذرخاهی کرد  و گفت به خاطر جون خودش بوده و این سالها در عذاب بوده ، همون لحظه ناراحتی های وانگ سو از پدرش زدوده شد . برای همین وانگ سو داشت اون کارارو میکرد . وانگ ووک وقتی وانگ سو رو که از پدر مرده دفاع میکرد رو دید گفت تو از همه بیشتر از پدر بدت می اومد ...وانگ ووک متوجه این تفاوت بزرگ نیست ... 



به نظر میاد زنی غیر از زن اصلی وانگ سو "گرچه وانگ سو سه تا زن داشته ." وجود داشته که دوتا سریال به این موضوع پرداختن ، یکی اینجا که نشون میدن که وانگ سو قبل از ازدواج سلطنتیش ، با یه دختر دیگه ازدواج میکنن ، یکی تو سریال عاشقان ماه .
تو این سریال ، ستاره بین قصر گفته دو زن با ستاره ی قطبی وجود داره که اگه با وانگ سو ازدواج کنن میتونن اونو از دیوانگی نجات و به سمت نور هدایتش کنن ،و اینوری سرنوشتش رو تغییر بدن .

اولین زن ، شاهزاده ی باکجه س که الان بدون اینکه کسی بفهمه زنده س و تو چین برای گذران زندگی تجارت میکنه و تجارت خونه ی معروفی داره .

وانگ سو برای اینکه دنبال قاتلینی که به قصر اومدن و امپراطور رو موردحمله قرار دادن بگرده ، به چین رفته ، اتفاقی اونجا برای یک شب با این دختر ازدواج و همونجا سرنوشتش تغییر میکنه . ولیکن کسی نباید بفهمه که وانگ سو یک بار ازدواج کرده . پس به دختره میگه حواسش باشه به کسی راجب این موضوع چیزی نگه.

دومین زن ، خاهر وانگ سو از زن دیگه ی امپراطوره که از خاندان قدرتمندیه . امپراطور این ازدواج رو ترتیب میده تا وانگ سو در امان بمونه ، همچنین بهش میگه خودشو نشون نده و در خفا بمونه و مث همیشه ازاد و خجسته زندگی کنه و صبر کنه تا فرصتش پیش بیاد .

وانگ سو درحال صبر کردنه ...

سریال خیلی جذابیه که دارم برای دومین بار نگاهش میکنم و حیف بود اگه ازش پست تو وبلاگم نمیذاشتم . با من همراه باشین با این سریال جذاب . 

.

.

.

🍂💛‌ مطالب پیشنهادی 🍂💛 

💚 سریال کره ای تاریخ اسیدال یا ارتدال  💚سریال کره ای کیمیاگر روح فصل یک 💚 اهنگ کره ای HANDSUP  از گروه قدیمی BAP 💚سریال کره ای ممنوعیت ازدواج 💚معرفی کتاب وزن رازها  💚 معرفی کتاب کشتن شوالیه 💚سریال کره ای کیمیاگر روح 💚سریال کره ای قاشق طلایی  💚سریال کره ای سونات زمستان 💚سریال کره ای سونات زمستان معرفی سریال 💚سریال کره ای یوندر  💚سریال کره ای اوه مای ونوس  💚سریال کره ای پاییز در قلب من  💚 سریال کره ای عشقم اهل ستاره هاس 💚سریال کره ای فراتر از شیطان 💚

  • نظرات [ ۱ ]
    • جمعه ۲۹ دی ۰۲

    سریال کره ای اودیسه ی کره ای دانای کل سون او گوک

    سریال کره ای اودیسه ی کره ای دانای کل سون او گوک
    سون او گوک خدای میمونه ،🐵 یکی از کاراکتر های اصلی در کتاب افسانه ای سفر به غرب چینی . سون او گوگ سرتق و خیلی قوی و نیروهای زیادی داره ، اون به دلیل یه جرمی توسط بودا ،500 سال تو کوه مرمر که مهر و موم شده زندانی میشه . اون بعدا توسط تانگ که فک کنم یه بوداس ازاد میشه و تانگ اونو به عنوان شاگرد قبول میکنه و تو سرش یه هد می بنده که هروقت سون او گوگ نافرمانی میکرده با خوندن سوتراها اونو تنگ میکرده و اینجوری سون اوگوک دردش می اومده .
    تلخیص از ویکی پدیا .
     

    سریال کره ای اودیسه ی کره ای
     

     
    سون او گوک تو سریال هم فرق چندانی با افسانه ی واقعی نداشت فقط یخورده ذلیل تر و ساده تر بود .
    جین سان می ، دختری مغرور و خودخواه و افاده ای و اعتماد به سقفه که میتونه روحا رو ببینه ، اون به خاطر این توانایی اذیت میشه و مث سگ می ترسه ، مادربزرگش بهش یه چتر زرد داده که روش دعا نوشته شده گفته هروقت روح دیدی چترو باز کن روحا میرن . اون تا وقتی مث خرس گنده میشه چترو همراهش می بره اینور اونور .درحالیکه از راه دیدن روحا پول خوبی به جیب زده و تونسته مالی بهم بزنه .همچنین اون به این خاطر تا بزرگیش نتونسته هیچ دوستی و ارتباطی برقرار کنه ، تنها کسی که باهاش رابطه داره کارمندش تو دفتر املاکیشه . تنها و بی کس و گیجه . خلاصه جین سان می همچین ادمیه .
    یه روز که داشت از مدرسه به خونه برمیگشت ، "ماوانگ" یه نیمه خدا ؟!نیمه شیطان ؟! که گاو هست 😁🐄 رو میبینه ، ماوانگ بهش میگه میدونه که اون روح میبینه و خیلی خاصه و گولش میزنه بهش میگه از این تونل رد شو برو یه قصر میبینی واردش میشی بادبزن رو پیدا میکنی و میاری اگه تو خونه روح دیدی خودتو به ندیدن بزن و زود بیا بیرون خلاصه جین سان می ، که میخاد روح نبینه و یه ادم معمولی باشه میره تو قصر مرمر که سون او گوگ توش 500 ساله زندانی و قدرت هاش مهر و موم شده ،با سون او گوگ قرارداد می بنده که اگه ازادش کنه اون ، ازش محافظت میکنه ، مهر و موم سون او گوک رو می شکونه و ازادش میکنه ، سون او گوگ بهش میگه از این به بعد هروقت اسممو صدا کنی میام و نجاتت میدم ولی اسمشو از مغزش خارج میکنه تا اون نتونه حتی اگه اسمشو به صورت اتفاقیم بشنوه به خاطر بیاره و اینجوری میزنه زیر قرارشون و میره پی کار خودش .

    سریال کره ای اودیسه ی کره ای
     

     
    سالها میگذره و ماوانگ یه شرکت سرگرمی داره و معروفه ، سون اوگوگ هم میخوره میخابه ، مدیر سامسونگ توسط قدرت های اون مدیر سامسونگه و پولش از جیب اون میاد . 😁🐵 جین سان می همونجور که گفتم دفتر املاک داره و با خرید و فروش خونه های روح زده مال و اموالی بدست اورده . اون هنوزم چتر زرد و روح و ترس و اینارو داره . همیشه مشکی می پوشه ناراحته معلوم نی چشه .
    تنهاست و هیچ دوست و اشنایی نداره . از دار دنیا یه مادربزرگ داشته که سالهاست مرده . من نمیدونم چرا تنهایی بده چرا دوست اشنای عوضی که پولتو بچاپن نداشتنش بده ؟! اخه چرا ؟! جین سان می کلا کاراکتریه که معلوم نی با خودش چندچنده .
     

    سریال کره ای اودیسه ی کره ای
     

     
    میگذره و معلوم میشه جین سان می به خاطر اینکه سون او گوگ رو ازاد کرده مجازات میشه و مجازاتش اینکه اون سام جانگه ، ینی کسی که خونش مرده رو زنده و روح ها اگه بخورنش قدرتمند میشن . سون او گوگ می فهمه و میخاد بخورتش ولی چون باهاش قرارداد داره نمیتونه اینکارو کنه پس قرار میشه ازش محافظت کنه چون طعمه ی خودشه . ماوانگ به جین سان می میگه میتونه یه جوری سون او گوگ رو برده ی خودش کنه چجوری ، اینجوری که یه دستبند بهش میده و میگه اینو بنداز دست سون او گوگ .
    خلاصه ماجرا پیش میاد و اینجوری میشه و لحظه ای که دستبند به دست سون او گوگ بسته میشه اون نسبت به سان می عشق پیدا میکنه . و اینجوری میشه که بزرگترین خدای خدایان ، عقل کل ، عاشق جین سان می زاقارت میشه . و یجورایی برده وار می افته دنبالش چون عاشقشه ... 사랑하니까 😁🐵 .
     

    سریال کره ای اودیسه ی کره ای
     

     
    خلاصه از سون او گوگ اصرار از سان می اکراه که تو منو به خاطر دست بند دوست داری واقعی که دوست نداری هی دعوا هی همو ناراحت میکنن هی دختره فیس می ذاره به شدت مغرور بود و اصلا خودشو پایین نمی اورد . ینی سون او گوگ چقد براش کار انجام داد چقد بهش گفت دوسش داره ولی این مث ماست بود ماست ...🍚" فک کنین این ماسته 🍚"

    سریال کره ای اودیسه ی کره ای
     

     
    خلاصه اینا با همکاری هم روحارو نابود میکردن و امتیازشم می رفت تو جیب ماوانگ ، چون اون با هزارسال ریاضت میخاست به مقام خدایی برسه و کسی نبود براش امتیاز جمع کنه ،چرا میخاد خدا شه ؟ زنش که سالها پیش تو بهشت باهم با مردن بچه شون روح بچه های دیگه رو زندانی میکرده و تبدیل به شیطان شده بوده و برای همین به زمین فرستاده میشه و هربار تناسخش زندگی پر از رنج و مرگ دلخراش رو خاهد داشت ، اون میخاد خدا شه تا عشقشو از این مجازات راحت کنه . 
     سون او گوک و جین سان می شده بودن برده های ماوانگ تا براش امتیاز جمع کنن این خدا شه . اینجوری سون او گوکم منع الکلش برداشته میشد و شاید برمیگشت به بهشت . درواقع ماوانگ و اون خداعه دست به یکی کردن و اینجوری سون او گوک رو که همش دردسر درست میکرد رو مهار کرده بودن . ولی خب دله دیگه سون او گوگ واقعا عاشق جین سان می ، شده .
    اخه من نمیدونم این دختره ماست بود همشم خودشو چسی میکرد چجوری عاشق این شد ینی انقد ذلیل شدی که بیای عاشق کسی بشی که برات طاقچه می ذاره ؟ تو انقد خوشتیپ اقا جنتلمن دانای کل 🐵🤦‍♀️🙄
     

    سریال کره ای اودیسه ی کره ای
     

     
    به همین ترتیب شما 20 قسمت نگاه میکنین ببینین تهش چی میشه و تهش انقد اب بود که حد نداره . ولیکن یک ولیکن بزرگ و بولد ...
    به شدت جذاب بود هیجان انگیز خنده داره کمدیش عالی بود ، دعواهاشون بین سان می و اوگوک حتی گاهی ،و شیمی بین اوگوک و ماوانگ محشر بود . ینی انقد این دوتا باهم خوب بودن اصلا سان می تو چشم نمی اومد گاهی .
    به نظرم بازی دختره تو این سریال زیاد خوب نبود . کاراکترشم ایراد داشت . خوددرگیر بود . از طرفی میگفت تنهاس ولی وقتی سون او گوک رو پیدا کرد و قرار شد باهم باشن یه روی خوش به این میمونه بدبخت نشون نمیداد . هی قهر و اشتی میکرد . اسکل بودی به تمام معنا . خب تو داری میگی با روح دیدن مشکل داری ولی انگار نداشتی این مدت همش روح دیدی خب عادت میکنی دیگه از این طریق اصلا موفق شدی . چته خب ؟! یکیم که اومد عاشقت شد همه کارم برات میکرد دیگه چته واقعا ؟! اصلا دیوونه کننده عن بود . ولی خب قابل تحمل بود . تحملش کردم چون انقد جذابیت داشت کمدی سریال و داستانش که میشد از روی عن بودن دختره گذشت .
     

    سریال کره ای اودیسه ی کره ای
     

     
    خداها تو سریالای کره ای الخصوص، همیشه خوددرگیر نشون داده میشن ، خدای تو این سریال هم علاوه برخوددرگیری عوضی بود . اون برای مهار کردن شیطان ها یا بهتر بگم دمون ها ، با نیرنگ عشق یا بچه اونها رو ازشون میگرفت و با نقشه کشیدن باعث شده بود ماوانگ هزاران سال ریاضت بکشه و کار خوب بکنه تا عشق گذشته اش که به خاطر مردن بچه شون تبدیل به شیطان شده بود رو از لوپ تناسخ و زندگی عذاب اور ، ازاد کنه . درحالیکه بچه شون اصلا نمرده بود و اینا همه برای مهار کردن ماوانگ بوده .
    همچنین جین سان می از بدو تولد سام جانگ بود و با گفتن دروغ به ماوانگ و سون او گوک که شما باعث شدین اون روح ببینه و خونش برای روحها وسوسه انگیز باشه ، باعث شدن اونا اینجوری از سام جانگ که در واقع نجات دهنده ی جهان از سردرگمی و شیاطین بود محافظت کنن تا اون به اون هدف موردنظر و انجام اون ماموریت برسه . همچنین با بستن دستبند عشق به سون او گوک و انداختن محبت سان می تو دل میمون باعث شدن اون اینجوری از خود بیخود و بخاد به خاطر عشقش بمیره .
    ولی خب انقد کشش دادن اخرش واقعا اب شد . قسمت اخر یه ادمی که خیلی خبیث بود با همکاری یه شیطان میخاست اژدهای پلیدی رو از زیراب بیدار کنه و کرد ، خدائه به اون شیطانه میگفت تو برو اژدها رو بیدار کن سان می که سام جانگه بیاد نابودش کنه ،خب ...چرا ؟ چرا باید بیدار شه که حالا سام جانگ بیاد بکشتش ...مگه خدا نیستی خب خودت اون شیطان جلو روته نابودش کنه که اون نتونه اصلا از اول اژدها رو بیدار کنه که حالا یه سام جانگیم بیاری تو دنیا که یکی ازش محافظت کنه تا بزرگ شه و بیاد اژدهایی که خودت بیدار کردی رو بکشه ؟ هدف سریال رو بردی زیر سوال کلا ...
    من این سریالو درحال پخش دیده بودم گفتم بذا یه سری دیگه ام ببینم .به خاطر لی سونگی . لی سونگی واقعا ساده و مظلوم و جذابه در عین حال .و بازیش واقعا بیسته . این سریال هم کامبکش بعد از سربازی بودش . داستان سریال و روندش قشنگ بود خدایی ولی این اخرش و این کش دادنش و کاستی هاشو هم نمی گفتم نمیشد .
     
    خلاصه اینم از امروز . فردا چی ببینم ؟!

     

    🍂💛‌ مطالب پیشنهادی 🍂💛

    💚 سریال کره ای بازگشت  💚  اهنگ کره ای شستشوی قلب کیوهیون سوپرجونیور  💚 نه ! به حس بیهودگی 💚  سریال کره ای سلبریتی 💚  تاریخ مشروطه ی ایران  💚  سریال چینی خون جوانی  💚  معرفی اهنگ the rose back to me 💚 سریال کره ای از گور برخاسته💚  سریال کره ای گل شیطان  💚   گالری گردی  💚   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💚  سریال برادران معجزه  💚   یادگیری زبان جدید مث شروع یه رابطه عاشقانه س ...   💚  سریال ژاپنی هویت  💚   سریال ژاپنی عدالت  💚 در انتظار شمشیر ارامون  💚  معرفی کلمه کره ای " 적성에 맞는 일 "  💚   فیلم ژاپنی someone   💚  سریال ژاپنی معشوق 💚 سریال ژاپنی سکوت  💚   سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💚  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💚  سریال ژاپنی و کره ای ها  💚   رویابافی در روز روشن  💚  حالت غرقگی 💚  سریال کره ای معشوق  💚  نوشته های پراکنده💚  سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره 💚   شمشیر ارامون  💚 

  • نظرات [ ۱ ]
    • چهارشنبه ۲۷ دی ۰۲

    سریال کره ای امپراطور ابدی

    سریال کره ای امپراطور ابدی با بازی کینگ آف کره اوپایی برای تمام فصول : لی مین هو
     

    سریال کره ای امپراطور ابدی
    سریال کره ای امپراطور ابدی

     
    تو دنیایی که کره در دوران مدرن ،سیستم امپراطوری هنوز ، یک شیی وجود داره " فلوت " از بامبو ساخته شده . میگن که این فلوت دری رو به دنیای ابدیت باز میکنه و اینا .
    عموی لی مینهو خیانت میکنه امپراطور که بابای مینهو هست رو میکشه ، تا اون فلوت رو بدست بیاره . ولیعهد که 8سالشه " بچگی مینهو ینی " میاد تو معرکه و چهارتا حرف ولیعهدی میزنه و عموعه میخاد اونم بکشه که ولیعهد با شمشیر میزنه فلوت نصف میشه . یهو یکی وارد میشه همرو میکشه و عمو هم فرار میکنه . اون کسی که نجات دهنده س میاد کنار بچه و یه کارت شناسایی از جیبش می افته . کارت شناسایی برای دختری به نام جونگ ته یول "؟🙄اسمش یادم رفت " و سال 2019 صادر شده . الان سال 1994عه . چجوری چی شده چطور ؟!
     

    سریال کره ای امپراطور ابدی
    سریال کره ای امپراطور ابدی

     
    عموعه با اون نصف فلوت میره جنگل یهوو در دنیای موازی براش باز میشه و میره به دنیای دیگه که همه چی عینهو همونجاست ولی به جای اینکه کره امپراطوری باشه همینجوری معمولی مث واقعیته .
    اونجا میره همزادهاشو میکشه برای خودش رفت و امد میکنه ادم جمع میکنه و فلان ادم رد و بدل و تعویض میکنه .
    لی مینهو بزرگ میشه و با اسبش سواری میکرده که در یهو برا اونم باز میشه میره دنیای اونور و جونگ ته یول که 19 سال دنبالش بوده رو اونجا میبینه . و خلاصه عاشق میشن و اینا.
     

    سریال کره ای امپراطور ابدی
    سریال کره ای امپراطور ابدی

     
    هی من دیدم ببینیم قضیه چیه چی میشه این فلوت چیه عموعه هدفش چیه .
    دیالوگا نامفهوم ، خط داستانی یهو می پرید اینور اونور . کیم گو اون یهو عاشق لی مینهو میشه . بازیش دقیقا مث جی اون تاک . اصلا اب تو ابی بود وحشتناک .
    خیلی مسخره بود . فقط خوشگلی لی مینهو رو داشت . همین. خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی جذابه . و من فقط به خاطر مینهو تا اخر دیدمش .
    بار اول که دیدم تا قسمت 8 دیدم . خوشم نیومد . اب بود ندیدم . گفتم این سری ببینم اخرش چی میشه . دیدم خودشونم فک کنم نفهمیدن اخرش چی میشه .
    عموعه که خوددرگیری داشت ذهلم گتمیش بود رفتارش . نخست وزیره وای این دختره انقد حال بهم زن بود که حد نداشت . میخاست از گابلین کپی کنن . کلا تاحالا هرچی خاست از گابلین کپی کنن نتونستن . گابلینم بخام راست حسینی بگم داستانش یخورده ضعف ها داشت مخصوصا خداشون خوددرگیر بود ولی اصلا متوجه نمیشدی . دیالوگها همه حساب شده اصلا تک بود گابلین . خلاصه خیلی چیزای دیگه ام میتونم ازش بگم که پر از ایراد بود داستانش .ولی حال ندارم تایپ کنم .
  • نظرات [ ۴ ]
    • چهارشنبه ۲۰ دی ۰۲

    سریال کره ای ازدواج بانو پارک

    سریال کره ای ازدواج بانو پارک 
    سریال قشنگی بود . ولی دوقسمت اخرشو اب بستن .همینطور نشون ندادن اون زن اسرارامیز کی بودش که اومد به کمک یون وو . به نظرم اگه اصلا برنمیگشت چوسان خیلی بهتر بود . الان خب چی شد رفت چوسان اون تورنیم رو دیگه نخاست تازه بازم از پدرمادرش جدا شد و یارو هم باز اومد به کشتنش داد . خیلی بی معنی بود . به نظرم زوج دوم کیوتتر بودن اپریل و منشی هونگ 😄💟 ولی برای یه بار دیدن سریال قشنگ و دلنشینی بود .
    داستان راجبه پارک یون وو در دوره ی چوسانه که خیاطی و طراحی لباس جدید دوس داره و قایمکی داره اینکار رو میکنه . و همش از ازدواج طفره میره . پدرمادرش بالاخره یه داماد خوب پیدا میکنن و بهش میگن ده روز دیگه عروسیته . داماد معروفه که زشتترین مرد چوسانه . روز قبل از عروسی یون وو ، کانگ ته ها رو روی پل معروف چوسان می بینه و ازش خوشش میاد . فردا تو عروسی و تو حجله می بینه داماد همون پسر دیشبی اس . داماد ولی نه میذاره نه برمیداره بند لباس عروس رو می بره به این معنی که طلاق گرفتیم . اون میگه این عروسی اجباری بود ه و اون مریضه و داره میمیره . اینکارو میکنه تا بعدا دچار مشکلات نشه  . همون شبم خونریزی میکنه و میمیره .
    چندشب میگذره و مادر داماد که نامادریشه عفریته ی چوسان میاد و میگه نتونستی یه روز پسرمو نگه داری زدی کشتیش و فلان و بهمان ...فردا شبش یکی میاد تو اتاق یون وو و اونو میندازه تو چاه خونه و یون وو به شکل اسرارامیزی سر از چوسان جدید در میاره و اونجا زندگی و چالش های جدیدی رو با مردی که عینهو شوهر فقیدشه شروع میکنه . و ماجراهای بعدش ... 
     

    سریال کره ای ازدواج بانو پارک
     

    💜 ‌ بیشه زاری غرق در شکوفه در یک نگاه  💜 

    💚بررسی کتاب تلخ و شیرین 💚 سریال کره ای بازگشت  💚  اهنگ کره ای شستشوی قلب کیوهیون سوپرجونیور  💚 نه ! به حس بیهودگی 💚  سریال کره ای سلبریتی 💚  تاریخ مشروطه ی ایران  💚  سریال چینی خون جوانی  💚  معرفی اهنگ the rose back to me 💚 سریال کره ای از گور برخاسته💚  سریال کره ای گل شیطان  💚   گالری گردی  💚   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💚  سریال برادران معجزه  💚   یادگیری زبان جدید مث شروع یه رابطه عاشقانه س ...   💚  سریال ژاپنی هویت  💚   سریال ژاپنی عدالت  💚 در انتظار شمشیر ارامون  💚  معرفی کلمه کره ای " 적성에 맞는 일 "  💚   فیلم ژاپنی someone   💚  سریال ژاپنی معشوق 💚 سریال ژاپنی سکوت  💚   سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💚  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💚  سریال ژاپنی و کره ای ها  💚   رویابافی در روز روشن  💚  حالت غرقگی 💚  سریال کره ای معشوق  💚  نوشته های پراکنده💚  سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره 💚   شمشیر ارامون  💚  سریال باد و ابر و باران  💚  تفاوت سلیقه ... 💚 پیروزی حق بر علیه باطل ینی چی ؟ 💚 عکس و گردش  💚 من قضاوت میکنم 💚 سریال کره ای نقاش باد ها  💚 سریال کره ای اتفاقی بهم برخوردیم 💚  فیلم سینمایی مصلحت 💚  سریال کره ای بی خانمان  💚  سریال ایرانی برف بی صدا می بارد 💚  فیلم سینمایی موقعیت مهدی  💚 سریال ژاپنی روزها 💚 سریال کره ای ایدل مقدس 💚 فیلم سینمایی غریب 💚سریال کره ای رویارویی یا دوست پسر 💚سریال کره ای وکیل طلاق 💚سریال کره ای توطئه در دربار 💚سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💚سریال کره ای رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد 💚سریال کره ای زنی که هنوزم دلش میخاد ازدواج کنه 💟سریال های کره ای که تا امروز دیدم 💚سریال کره ای هتلدار و سریال کره ای کشور من و سریال کره ای تونل 💚 سریال کره ای افتخار  💚سریال انتخاب همسر برای امپراطور 💚 سریال کره ای تناسخ در خانواده ی ثروتمند 💚سریال ژاپنی اولین عشق 💚سریال کره ای یک خانوم اوه دیگر 💚سریال کره ای شوالیه سیاه 💚 قسمت 7 و 8 سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره 💚 معرفی کتاب 💚معرفی یوتیوب یسونگ و گالری گردی من در تهران  💚 معرفی کتاب دریای حاصلخیزی 💚معرفی کتاب ژاپنی تاوان 💚 سریال کیمیاگر روح فصل دو 💚 سریال کره ای کیمیاگر روح فصل دو 💚 سریال کره ای می تونم کمک تون کنم ؟ 💚 سریال کره ای تاریخ اسیدال یا ارتدال  💚سریال کره ای کیمیاگر روح فصل یک 💚 اهنگ کره ای HANDSUP  از گروه قدیمی BAP 💚سریال کره ای ممنوعیت ازدواج 💚معرفی کتاب وزن رازها  💚 معرفی کتاب کشتن شوالیه 💚سریال کره ای کیمیاگر روح 💚سریال کره ای قاشق طلایی  💚سریال کره ای سونات زمستان 💚سریال کره ای سونات زمستان معرفی سریال 💚سریال کره ای یوندر  💚سریال کره ای اوه مای ونوس  💚سریال کره ای پاییز در قلب من  💚 سریال کره ای عشقم اهل ستاره هاس 💚سریال کره ای فراتر از شیطان 💚شروعی دوباره 💚  سریال کره ای مشتاق دیدار 💚سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره قسمت های جدید 💚 تابستان خود را چگونه گذراندید ؟💚سریال کره ای متحرک 💚سریال کره ای در پس لمس تو 💚اسودگی 💚سایت دانلود سریال کره ای 💚اوپاهای مونستااکس💚 مثلث عشقی 💚مقاله درمورد بازی 200 لی مینکی در سریال کره ای لمس پشت تو 🌺مقایسه گوگل و بینگ  🌺اهنگ eclipse از گروه رز 🌺 سریال کره ای گابلین  🌺معرفی اوپا 아이엠  🌺سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره قسمت 11و 12🌺ایده 🌺 نظر پایانی درباره ی سریال کره ای لمس پشت تو 🌺 ترند های مسخره 🌺سریال کره ای نگهبان خدای بزرگ و تنها 🌺 سریال کره ای گابلین خدای تنها و درخشان  🌺عکس از سریال کره ای گابلین  🌺سریال کره ای گوبلین خدای تنها و درخشان  🌺 چگونه افکار بیهوده را کنار بگذاریم ؟🌺 معرفی جمله از کتاب تلخ و شیرین  🌺 بازبینی سریال سونات زمستانی 🌺رنگین کمان 🌺 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 🌺نظر پایانی درباره ی سریال این رابطه مقاومت ناپذیره 🌺سریال کره ای بدترین شیطان 🌺 تقصیر کیه ؟! 🌺 سریال ایرانی جدال با سرنوشت 🌺 از ترند های مسخره حالم بهم میخوره و گوشمم صدا میده  🌺 پیشرفت تکنولوژی 🌺 سریال کره ای بدترین شیطان قسمت 8 و 9 🌺 💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗 سریال کره ای دونا  💗سوکورو تازاکی بی رنگ 💗  اعتماد به نفس 💗 فرهنگ کره جنوبی 💗پایان سریال بدترین شرور 💗بالاخره شمشیر ارامون 💗 سریال کره ای سرگذشت ارتدال شمشیر ارامون 💗دیالوگ از سریال شمشیر ارامون 💗 سریال کره ای خواننده ی دورافتاده یا سریال کره ای خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه 💗 سریال کره ای در حال پخش  💗سریال کره ای دوستان 💗 سریال کره ای طلوع ماه در روز  💗برنامه تلویزیونی برادری و تاس 💗 داستان هزار و یک روز  💗 خواننده ی جزیره ی دورافتاده  💗 سریال کره ای دلال ازدواج 💗 قسمت 5 و 6 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه 💗 معرفی N VIXX اِن ویکس   💙وبلاگ خونی  💙 قسمت 7و 8 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی متروکه  💙سریال کره ای سونبه اون رژ رو نزن  💙سریال کره ای اهریمن من  💙خواننده ی دور افتاده قسمت 9 و 10 💙معرفی کتاب بلندی های بادگیر 💙سریال کره ای رای کشنده 💙💙سریال کره ای خواننده ی جزیره ی دورافتاده قسمت اخر 💙 این روزا چ خبر 💙 سریال کره ای بکشش kill it 💙 سریال کره ای مرد من فرشته ی عشق 💙 فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن 💙 سفر انار 💟 سریال کره ای دلال ازدواج رو وون 💟 سریال کره ای دروغه همه 💟

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۱۸ دی ۰۲

    سریال کره ای دروغه همه

    های 오랜만입니다، خیلی وقته نبودم ؟!
    دارم سریال کره ای دروغه همه رو می بینم . اونم برای دومین بار ، دوس دارم درک کنم چرا " سانگ هون " برای برملا کردن حقیقت خانواده و چندتا کله گنده ی دیگه همچین کاری رو کرده و ایا راه حل دیگه ای نبوده ؟
    خیلی پوچ و احمقانه بود اخر سریال .
    شما فک کنین ، تو یتیم خونه این ، یهو یه زوج خییییییییییییلی پولدار که تو یه نظر عاشق شما میشن شمارو به فرزندی قبول میکنن ، همه ی وسایل رفاه اسایش ارامش همه چی حتی برای اینکه شما با محیط جدید اخت بگیرین قبول میکنن دوست توی یتیم خونه تون رو بیارن همبازی و یجورایی خدمتکار مانند باشه براتون . واقعا چه کمبودی دارین؟ دیوونه این؟
    بعد شما بزرگ میشین بدون اینکه نگران این باشین که مجبورتون کنن برین تو کمپانی خانوادگی رییس شین ، میرین المان میخورین میخابین عکاسی میکنین . یه زن زندگی هم بهتون میدن که از خانواده ی نماینده مجلسه . بعد یهو شما متوجه راز هلناک خانوادگی میشین ... چیکار میکنین ؟همه ی گذشته و اینده سعادتمند رو رها میکنین و می چسبین به عدالت و فک کردن به اعمال خود ؟ اگه اره شما یک احمقین برین بمیرین .
    "سانگ هون " همچین ادمیه . یک دیوانه ی به تمام معنا . واقعا دلم میخاد بدونم تو کله نویسنده ی این سریال چی بوده .
    و لی مینکی  در نقش پلیس .
    داستان از جایی شروع میشه که نماینده مجلس " پدرزن سانگ هون " تو جاده تصادف میکنه و میمیره . کشتنش . همون شب سانگ هون و پدرزن باهم بحث میکردن سر یه موضوعی . چه موضوعی ؟
    موضوعی که مدتهاس دارن روش تحقیق میکنن و بدون اینکه کسی بدونه تو اتاق هتل روش کار کردن .
    موضوع چیه ؟کنجکاو نشدین ؟ خیلی بی ذوقین پس . 🙄😄😎
    پدرزن سانگ هون نماینده مجلس برای یک شهریه . اون اونجا کارخونه زده به مردم کمک کرده و خیلی محبوبه . از اون بابای سانگ هون داره حمایت میکنه . ولی مدتیه که کارخونه رو تعطیل میخان اونجا یه نیروگاه انرژی تجدید پذیر بزنن . چرا اصرار دارن اونجا کارخونه بزنن ؟ و میخان مدیر پروژه رو سانگ هون کنن . مخالفت هایی وجود داره . در اخر نماینده مجلس کشته میشه .
    داماد " سانگ هون" نمیره مجلس ختم .خیلی ضایعس خب ...همه میگردن دنبال سانگ هون ...ولی خبری ازش نی .
    سانگ هون رو دزدیدن . هفت مرحوم دست بریده شده ی سانگ هون رو میفرستن جایی که برای مرحوم هفت گرفتن . 난리가 났어요 ㄴ
  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۱۵ دی ۰۲

    مرد من الهه ی عشقه

    فکرشو بکن 999بار از کوه بری بالا ینی حدود چهارسال ، مداوم بری کوه زانو بزنی برای کار نکرده التماس کنی بخشیده شی ، که عشق پیدا کنی که با یه مرد وارد رابطه شی ازدواج کنی بیش از حد خوشحال بشی خانواده تشکیل بدی ، به سختی متداوم از ته قلبت اینو میخای ... بعد بعد 1000 دفعه هیچ اتفاقی نیفته . این چه قانون ظالمانه ایه ...این چه عدالتیه ...و ایا خدا چرا انقد ظالمه ؟

    سریال خیلی داره خوب  پیش میره . میدونی چرا پگ ریان از سانگ هیوک خوشش اومده چون سانگ هیوک صادقانه و بدون هیچ قصد قبلی و بدی ، خیلی معمولی و طبیعیه رفتارش ، برای همین دختره نسبت بهش علاقه پیدا کرد . هندسامم که هست دیگه چی میخاد .

    به نظرم داستانش درسته همونطور که گفتم تلفیقیه مثلا پرونده قتلایی که داره رو برای زیاد اب نشدن سریال عشقی انداختن وسط و شبیه پرونده ی قتل سریال تونل هه .💚سریال کره ای هتلدار و سریال کره ای کشور من و سریال کره ای تونل 💚 با اینحال جذاب بوده برای من . به نظرم از 💙سریال کره ای اهریمن من  💙 که خیلی قوی تره و بهتره . بازی های خیلی طبیعین . و داستان و فضای موجود تو سریال یجوریه که تو انگار سریال نمی بینی ینی یجوری غیرواقعی و مسخره نمیزنه . انگار همه چی واقعیه . نمیدونم چطور بگم ولی همچین فضا سازی تو سریالا خیلی کم پیش میاد . 

    چون خییلی ازش خوشم اومد نشستم دوباره نگاهش کردم . از اینا گذشته برای اولین بار تیزر اخر سریال رو هم نگاه میکنم چون او اس تی هاش همچنان نیومده و اهنگاش واقعا قشنگن . 

    خیلی وقت بود سریالی اینججوری به دلم نشسته بود . 

    خیلی واقعا عجیبه ، همین پسررو تو سریال جدیدی که داره ازش پخش میشه دیدم ولی خوشم نیومد ازش . همه جا یه نقش یبس و غد و روعصابی داره ولی اینجا خیلی به دل میشینه . 

    سریال 💙 سریال کره ای مرد من فرشته ی عشق 💙

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۵ دی ۰۲

    سریال کره ای دلال ازدواج

    سریال کره ای دلال ازدواج رو بالاخره نگاه کردم تموم شد . البته خب همین هفته اخرین قسمتش اومده بود . سریال قشنگ و دلنشین و بی حرص در ار و بی مسخره بازی ای بود . ولی یخورده اب داشت . با اینحال من کاراکتری که از یونگسانگون نشون دادن رو دوس داشتم اخرش که به جونگ وو مث پسرش نگاه کرد و براش ارزوی خوب کرد و ناراحت پاشد رفت ...چقد حسش قشنگ و پدرانه بود . 

    خوب جمعش کردن با اینکه قضیه ازدواج ها خیلی داشت کش پیدا میکرد . زوجشونم خوب بود دختره خیلی قشنگ و باارامش حرف میزد گرچه یخورده بیریخت بود ولی خوب بود دختر خوبی بود و رو وون انقد کیوت بود که حد نداره . خوشمان امد .رو وون امسال خیلی دیده شدا خیلی سرش شلوغ بود . برای سریال مقدر شده یا این عشق مقاومت ناپذیره هم کاندید جایزه شده با جو بو آه .

    کاش تو ایرانم اونجوری دلال ازدواج وجود داشت . دختر پسرای مجرد رو بهم می رسوند . مثلا میگفت تو این اخلاقو داری به اون پسر میای و برعکس . ولی ایران دیگه به قهقهرا که هیچ جهنمم مونده تو کار ایران . خدا هرکیو میخاد مجازات کنه می ندازه ایران . ماام همه داریم مجازات میشیم . خبر ندارین بدبختا . اصلا خشکسالی امسال ایرانم به خاطر ما مجرداس . حالا ببینین . 

    خلاصه ی سریال رو اینجا 💗 سریال کره ای دلال ازدواج 💗نوشتم دوس داشتین برین بخونین ، نخاستین هم جهنم . همینه که هست . من خیلی بداخلاق قرار بشم . 

    سریال کره ای دلال ازدواج The Battle of Marriage

    این ادرس پست های سریالای رو وون هه : دیگه عرضی ندارم . خدافظ . تا پست بعدی . 

    🍂💛‌ مطالب پیشنهادی " رو وون " 🍂💛 

    💗 سریال کره ای دلال ازدواج 💗

    💗 سریال کره ای در حال پخش  💗

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۵ دی ۰۲

    سفر انار

    سلام چطورین !؟

    دی ینی شروع زمستان " خیلیم تکراریه جمله " پس باید چی خوند ؟

    یهو دیشب یادم افتاد که از کتابای همشهری ویژه ی یلدا که من 7 تاشو دارم عکس بگیرم و یکی از مطالب خوبشو بذارم اینجا .

    همشهری داستان
    همشهری داستان

    بهروز رضوی : سفر انار

    من مأمور امور چیدن انارها بودم مهمان که میرسید یا کسی هوس انار میکرد فرز و چابک از درخت بالا می رفتم و رسیده ترها را می چیدم . در ولایت ما یزد حیاط بیشتر خانه ها انار دارد - سرتاسر پاییز موسم جولان و هنرنمایی من بود در بالا رفتن از درخت . پاییز آن سال قرار بود چهار تا انار تک درخت باغچه را بگذاریم برای شب چله .

    شبهای چله ی خانه ی ما شبهای پرجمعیتی بود عموها و عمه ها و بچه هایشان و تنها دایی ام بنابر عادتی دیرینه هر سال میآمدند خانه ی ما تا وقتی بی بی جان زنده بود به احترام او بعد از فوت بیبی هم این عادت از سرشان نیفتاده بود. ما هم سعی می کردیم بساط شب چلهمان جور باشد؛ از آجیل شب چله تا انار دانه کرده و آش رشته و تنقلات دیگر برای همین از نیمه های آذر من و مادر به تدارک وسایل و لوازم شب چله می پرداختیم.

    همشهری داستان
    همشهری داستان


    یادش به خیر بی بی جان در آغاز شب نشینی دعایی میخواند و همه از بزرگ و کوچک آمین می گفتیم. بعد هم هر کس چیزی از وسایل خود را در کوزه ای می انداخت و با هر بیت حافظ که بی بی جان می خواند یکی از اشیاء داخل کوزه را در می آوردیم تا کسی که آن بیت به او تعلق می یافت از معنایش جواب فال خود را بگیرد.

    آن سال شب چله به شب جمعه افتاده بود و می شد شب چله ی مفصل تر و طولانی تری داشت. برای همین مادر گفته بود همه برای شام بیایند. رفته رفته بساط شب چله جور میشد و مانده بود که روز آخری انارهای درشت باقی مانده بر درخت را بچینیم و دانه کنیم و بریزیم در کاسه ی بزرگ سفالی آبی .

    همشهری داستان
    همشهری داستان

    انارهای باقی مانده بر درخت در بالاترین سر شاخه ها قرار داشت آن قدر که دیگر من نمی توانستم از درخت بالا بروم و آنها را بچینم. باید پدر نردبان را نگه میداشت تا من از روی نردبان انارها را بچینم . ظهر که بابا از سرکار آمد، با اصرار من نردبان را آوردیم و من از آن بالا رفتم انارها در بالاترین نقطه رو به آسمان سوراخ شده بودند . کلاغها تمام دانه های آن چند انار باقی مانده را خورده بودند پدرم با خنده گفت که کلاغ ها هم سهم خودشان را از درخت برده اند گریه ام گرفته بود. مگر میشد سفره ی شب چله خالی از انار باشد چشمهایم پراشک شده بود. پدرم دلداری ام داد که عیبی ندارد حتما که نباید انار شب چله از درخت خانه باشد . آنها که درخت ندارند چه می کنند " بلند میشوی و میروی از میوه فروشی انار می خری.» فکر نمی کردم راه حلی به این سادگی وجود داشته باشد. همه ی انار های دنیا را فراموش کرده بودم و گمان می کردم با تو خالی در آمدن انارهای درخت دیگر انار نخواهیم داشت.از طرفی خوشحال شدم که حالا می شود انار بیشتری خرید. چون فکر میکردم این چهار انار با همه ی درشتی برای آن عده آدم کم باشد طرفهای عصر با مادرم به میوه فروشی محله مان زیر بازارچه ی قصاب ها رفتیم. آنارش تمام شده بود. مادرم به من پول داد که تنهایی بروم و انار بخرم تا خودش برای انجام کارهای ناتمام به خانه برگردد. با امید فراوان پاشنه ها را ور کشیدم و راه افتادم . بیش از ده پانزده میوه فروشی را سر زدم اما حتی یک دانه انار هم پیدا نکردم. باورم نمی شد که شب چله انار گیر نیاید آن هم در یزد نمی خواستم خودم را از تک و تا بیاندازم و دست خالی برگردم اما هیچ کدام از میوه فروشی ها انار نداشتند.

    همشهری داستان
    همشهری داستان


    یکی از میوه فروشها گفت که الان فقط در تفت می شود انار پیدا کرد نمیدانستم پولم کافیست یا نه، با این حال سوار اتوبوس تفت شدم به اندازه ای که پول برگشت برایم بماند چند تا انار خریدم و بعد از کلی انتظار با آخرین ماشین که از تفت به یزد میآمد به شهر برگشتم حوالی ساعت چهار از خانه بیرون آمده بودم و نزدیک هشت بود که به خانه رسیدم با این که فاصله ی یزد تا تفت خیلی زیاد نبود اما در این رفتن و برگشتن خیلی معطل شدم تا اتوبوس دانه دانه مسافرها را سوار کند و پر شود یکی دو ساعتی طول کشید. خوشحال و سرافراز از این که سفارش خرید انار را به انجام رسانده ام به خانه برگشتم وقتی رسیدم با اعتراض و شماتت مواجه شدم. دیدم همه نگران من هستند. سه چهار ساعتی گذشته بود و همه جا را دنبالم گشته بودند. جو خانه به هم ریخته بود. همه در جست و جوی من بودند. من وقتی دیدم اوضاع این طور است دیگر نگفتم که برای خریدن انار به تفت رفته بودم.

    تازه دایی جان وقتی فهمیده بود انارهای خانه ی ما به آفت خورده رفته بود و انارهای درخت شان را که ده دوازده تایی می شد چیده و آورده بود و بچه ها هم در دانه کردن کمکش کرده بودند و حالا علاوه بر کاسه ی سفالی آبی که پر از انارهای دانه یاقوتی بود، یک سبد کوچک هم از تکه های شکفته ی فال فال انار پر بود .




    شماره بیستم دی ۱۳۹۱ .

    همشهری داستان
    همشهری داستان

    این یکی از روایت های داستانی بود که تو دی 91 چاپ شده بود و اتفاقا دیشب چون ماام انار نداشتیم یاد این داستان افتاده بودم . لطف خوندن روایت های این چنینی اینه که ادم می بینه قدیم مث الان انقد گرونی و بی پولی و بدبختی نبوده و مردم دغدغه های این چنینی داشتن تو زندگی شون . نه همش فکر و خیال و نگرانی . البته شاید این لطف هم نباشه ولی اندکی باعث لبخند میشه و خوندن این جور روایت ها رو دوس داشتم و دارم .

    یه عالم روایت و داستان های جذاب دیگه تو هفت تا کتابی که دارم هست که نمیشه همشون رو تایپ کنم . از بینشون جلال اباد ، محمد صالح علا که تو همین شماره دی 91 بود را خییییییییلی دوس دارم که چون طولانی بود حسش نبود تایپش کنم . لپ تاپمم سی دی خور تا نی سی دی که به مناسبت فک کنم عید بود داده بودن و خود اقای صالح علا این داستان رو خونده بود رو اینجا بذارم . مایه تاسفه . 😎🤪🙄

    چون چندوقتیه پستی و حرفی به ذهنم نمی رسه دارم فک میکنم گاهی از این داستان ها اینجا بذارم ، نمیدونم ولی فک میکنم بیشتر این داستان ها جای دیگه ای چاپ نشده باشن . و فکرشو بکن اگه همچین چیزی که فک میکنم راست باشه چقد من افتخار میکنم که فقط من اینارو خوندم و کسایی که کتاب همشهری می خوندن . 🤭😁

    خب می رسیم به عکسا :

    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان

    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان
    همشهری داستان


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

    💚 خواننده ی جزیره ی دورافتاده  💚 سریال کره ای دلال ازدواج 💚 قسمت 5 و 6 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه 💚 معرفی N VIXX اِن ویکس   💚 قسمت 7و 8 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی متروکه  💚سریال کره ای سونبه اون رژ رو نزن  💚

     

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲ دی ۰۲