همین الان که قسمت 3 سونات زمستان رو میدیدم ، داشتم فک میکردم چقد این سان هیوک بدبخت بود ، به نظرم تو سریالای عشقی درسته واسه سوزناک کردن و نشون دادن عمق عشق و فلانه ولی خیلی نامردیه که مرد خوبی مث سان هیوک به خاطر عشق یه طرفه انقد تنها بمونه ، هرچی میشد میگفت اشکال نداره همش به حرف یوجین بود ، چقد براش مریض شده بود افتاد حتی بیمارستان ، چرا همچین مرد نازنینی باید به خاطر یه زن که کسی دیگه ای رو دوس داره انقد عذاب بکشه کاش یه سرنوشت دیگه جلوش میذاشتن من خیالم راحت میشد 😄
سریال کره ای سونات زمستانی
 
 
یخورده غیرواقعی نی ؟! شاید اینطور روابط تو ایران نی اینجوری فک میکنم یا واقعا همینطوره ، چطور ممکنه سالها با یه پسر دوست باشی فقط دوست باشی و به عنوان مرد نبینیش ؟! مگه میشه ؟! به نظر من یه دختر حتی یه بارم شده باشه به اون پسره به عنوان مرد نگاه کرده ، حالا خب نگاها فرق داره یکی به عنوان شوهر یکی به عنوان دوس پسر یکی به عنوان هم خواب شاید ...! یوجین این همه سال با سان هیوک دوس بود ، کل مدرسه میدونستن سان هیوک یوجینو دوس داره اصلا مگه میشه کسی به یه دختر چشم داشته باشه بعد دختره نفهمه باید ابله باشه اون دختر ...البته که یجورایی ابله بود یوجین مرد به اون نازنینی رو جلوی دستش ول کرد بعد چسبیده بود به خاطره هاش با جون سان ، بعدم که عین ابله ها انقد زجرش داد ، خب اگه نمیخاستی از اول کلا رابطه شو باهاش قطع میکردی چرا تا ازدواج قضیه رو پیش بردی ، بعد فک کن این همه کش مکش برای رسیدن جون سان و یوجینه یهو سریال با خارج رفتن جون سان و کور شدنش و یه خارج دیگه رفتنه یوجین تموم میشه اصلا امکان نداره اصلا دهنم باز موند ینی ...انقد میتونه ته یه سریال عشقی مسخره باشه ؟! اخه اینجوری تموم میکنن خدایی نویسنده ها چی میزنن می نویسن این داستانارو ؟!
داشتم اینو تعریف میکردم یه چیزی یادم افتاد ، قدیما یه وبلاگ میخوندم ، یه دختری بود با یه پسری دوس بود ، بعد همش باهم دعوا میکردن بحث میکردن ، من نمیدونم این چه دوستیه؟! بعد باهاشم میخابید ، میگفت تو سکس باهم خوبیم فلان ولی اخلاقامون بهم نمیخوره ، بعد چندین وقت بعدش با یکی دیگه ازدواج کرده بود . توروخدا میبینین کیا ازدواج موفق دارن ؟! اخه انصافه ؟
سریال کره ای سونات زمستانی
 
 
بعد الان تو سریالم ، یوجین اصلا لیاقت عشق سان هیوک رو نداشت باید یه زن خیلی خوب به سان هیوک میدادن که لیاقتشو داشته باشه ، یوجین خودخواه و خودرای بود احمقم که بود .
حتی اون دختره چه ری که انقد خودشو برای جون سان جر میداد و خودشیفته بود ، اونم طفلکی بود ، این همه دختر خوبی بود فقط یخورده خودشیفته بود چی میشد با یه مرد خوب اشنا میشد ؟! مگه میشه اخه یه دختر 18 ساله دبیرستانی تا 30 سالگی به یاد عشقی که فقط 2ماه دیدتش بمونه ؟!
چه سریالا میسازن مغز منو مشغول میکنن . برم اهنگ i want that از G IDLE رو گوش کنم .