سلامی به بوی قشنگ گلهای بهاری ، به دوست عزیزم نسترن پیشگوی معبد دلفی ،نسترن عزیز و گوگولی و فهمیده و خوشگل که ریملی ضداب خریدی و سریال کره ای سلام خداحافظ مامان رو دیدی و سر قسمت 7 دراپ کردی ، و مدال نقره گرفتی و انگار میخای بری دانشگاه فرهنگیان ؟ چندپست اخیر تورو خوندم .

من هم دوس دارم کتاب عشق و دیگر هیچ رو بخونم .به نظرم جالب اومد کاش تو کتابخونه ی ولنجک باشه تا بیارمش بخونمش . وگرنه به خاطره ها می پیونده 🤣

پست اردو رفتنت رو خوندم و با تمام پوست و استخونم حستو درک کردم . از اونجا که منم تو مدرسه منزوی و به شدت درونگرا بودم و همیشه حس میکردم کسی از من خوشش نمیاد بالاخره تو دبیرستان تونستم چندتا دوست پیدا کنم که البته فقط به خاطر اینکه تنها نباشم تو زنگ های تفریح و یا اردوی سالیانه با اخلاقاشون می ساختم و واقعا رفتار و کارایی که میکردم هیچکدوم من واقعی نبودن . گاهی خوشم نمی اومد و گاهی خود واقعیم میشدم با اینحال با اینکه می دونستم اون دوستی که کنارم می شینه همیشه پشت من با دوستای دیگه ش حرف میزنه بازم دوسال دبیرستان رو تحملش کردم و رابطه ی دوستیم با مدرسه و دخترای اون مدرسه فقط تا امتحان اخری بود و بس . بعد از اون ندیدمشون . بعدش اتفاقی یکی از دخترایی که تو مدرسه دوست من نبود و فقط همکلاسی بودیم رو دیدم و اینجوری شد که تو زمان دانشگاه باهم صمیمی شدیم و اون دوران دوران خوبی بود .

منم از اینکه برم اردو یا مسافرت و اوقات تلخی پیش بیاد یا اینکه کسی منو نادیده بگیره و باهام قهر باشه و قیافه بگیره به شدت متنفرم . و بعدش نمیدونم باید چیکار کنم . ترجیح میدم دعوایی اساسی باهاش بکنم تا دلیلی برای اینکار و تنفرم ازش وجود داشته باشه تا اینکه یه مدت با من دوس باشه و بعدشم زمانیکه باید باشه بره با یکی دیگه . تو دوران راهنمایی و دبستان اصلا به این موضوع اهمیت نمیدادم که دوستی نداشتم . اردو هم می رفتیم کارخونه و شهربازی و اینا بود و همه پشت هم بودیم و منم تو دنیای خودم بودم . بیرونو نگاه میکردم اینورو اونورو حتی سوال می پرسیدم مثلا وقتی میرفتیم کارخونه ی دستمال کاغذی و حتی اونجا نمره مثبت هم بهم میدادن معلما 😄 . ولی دخترخاله ت راست میگه اینکه بدون توجه به دیگران از منظره یا اون سفر به تنهایی و بدون اینکه اصلا به اونا توجه ای کنی لذت ببری خودش یه کون سوزی اساسی به اونایی که بهت بی توجه شدن . ولی چه جای باصفایی رفتی و سوار اون کشتی هام شده بودی خوش بحالت من انقد دوس دارم سوار این جور کشتی ها بشم . 

راستی گفته بودی که موهاتو کوتاه کردی و مث قارچ شدی باید بگم قارچ ندیدی خاهرم 😄 موهای منو ببینی دیگه به موهای خودت نمیگی قارچ . منم هرسری موهام کوتاه میکنم مث چی پشیمون میشم . دقیقا همون روز اول ولی پشیمونی سودی نداره . 

اگه اومدی و این پست رو خوندی برام یک ایمیل بده یا بیا اینستام به ادرس : healerimnida . ویرگول برای خوندن نوشته های تو و دیگر دوستان جای خوبی بود ولی با کار نامردانه ای که با صفحه ام کرد تصمیم گرفتم دیگه توش اکانتی نسازم . راستی اگه پستمو خوندی به اقای دست انداز هم سلام برسون و بگو گاهی سایتشون رو میخونم . لطفا اگه وقت میکنی لابه لای کارهای دیگه ، به این وبلاگم سر بزن . همیشه به یادتم . برات ارزوی بهترین ها دارم گرچه میدونم تو بهترینی و داری بهترینت رو انجام میدی . آسیه . 

پیشگوی معبد دلفی