قالب

سریال کره ای در حال پخش :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۱۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سریال کره ای در حال پخش» ثبت شده است

کتاب و سریال و مصاحبه

این روزا نویسنده ی کره ای هان کانگ برنده ی جایزه ی نوبل شده چندین سال پیش من کتاب اعمال انسانی یا عنوان کره ایش 소년이 온다 پسر آمد رو خونده بودم . داستان قشنگ و در عین غم انگیزی داشت . و سریال وار بود داستانش . داستانش راجبه قیام گوانگجو عه که جوونهای زیادی کشته و ناپدید شدن . 

کتاب سپید یکی دیگه از کتابای هان کانگه که من خریده بودم ولی نخوندمش چون زیاد جذبم نکرد و داشت تو کتابخونه خاک میخورد ، حالا که نویسنده ش جایزه گرفته گفتم بذا یه نگاهی بهش بندازم . توی کره فردای روزی که هان کانگ نوبل برده بود از صب کتاب فروشی ها ملت صف وایساده بودن برای خرید کتاباش  و تو یه روز میلیون ها شمار ازش به فروش رفته بود . 

دارم سریال وینچنزو رو برای دومین بار می بینم . اولین بار سر قسمت 4 ولش کردم . مسخره بود . الانم که دارم میبینم قسمت 3 هستم و مسخره س همچنان . اینجوری که خب وینچنزو یه ایتالیایی مافیایی و پولدار خفنه یه زمین و ساختمون به نام کسی خریده و پولای یه گنگستر چینی رو اونجا قایم کرده ، خب ! هرکیم که تو ساخت اون ساختمون داشته رو کشتن و حذف کردن . خب ! چطور تونسته اعتماد کنه که ساختمون به نام کس دیگه ای باشه ؟ دو : چرا وقتی تونسته ساختمون رو اونجوری بسازه و سازنده ها رو بکشه خب مستاجرا رو هم میکشت دیگه ! چرا باید بیاد با ده نفر چلغوز گدا گودوله چک و چونه بزنه که توروخدا ساختمونو خالی کنین . اصلا ینی چی که صاحب خونه باید التماس مستاجر کنه که بلند شه اقا نمیخام میخام بدم بساز بفروش گمشو بیرون تمام . جلل الخالق . 

این بارم به خاطر چل سنگین اوری سونگ جونگی دارم میبینم و از بی سریالی وگرنه اینم دراپ میکردم . 

از سریالای درحال پخشی یکی 1. سگ همه چیز رو میداند یا صدای سگ 개소리  رو تا الان ادامه دارم و قشنگ و بامزه اس . 

یکی هم سریال پارک شین هه ملکه ی کی دراما . 2. قاضیی که از جهنم امده یا قاضی جهنمی . پارک شین هه اینجا واقعا گل کاشته نمیدونم دقیقا به چی ربط داره این تغییر بازیش ولی واقعا بعد از ازدواج خیلی خوب شده بازیش . مخصوصا تو نقش منفی واقعا درخشیده و عالی بازی کرده . واقعا امسال دسانگ اس بی اس واسه پارک شین هه اس . شک ندارم . 

 

امیدوارم همینجور که بازیش تو سریال رشد قابل توجهی داشته زندگیش هم بادوام و عالی باشه . 

متاسفانه خبرای جدید حاکی از اینکه مینهوان اف تی ایلند که بعد از طلاق چقدم خوش تیپتر شده داشته خیانت میکرده . راستش از اولم معلوم بود که مرد زندگی نیستش . درواقع اونایی که دوستی کوتاه مدت و ازدواجشون به خاطر حاملگی هست ، ازدواج های سست و کوتاه مدتی دارن . چون اصن نمیخاستن ازدواج کنن که چون یهو حامله میشن دیگه چاره ای نمی مونه گرچه فک میکنم تو کره سقط قانونیه ولی نمیدونم چرا در برابر سقط مقاومت وجود داره . الان سه تا بچه دارن اینا که پسرشم به شدت وابسته به مامانه س و واقعا داره بهش سخت میگذره وقتی تو برنامه بازگشت سوپرمن دیدمش . و تو اونجا مینهوان داشت زنشو بد نشون میداد . تصویر بدی از زنش داشت نشون میداد که مادر بی مسئولیت و اینا . درحالی که خود مینهوان درخاست طلاق داده بوده . دومین بچه هم که هردو دختر و دوقلو هستن تو سن بدی هستن و به مادر احتیاج دارن ولی دارن پیش مادربزرگه که ذهلم گتمیش بود زندگی میکنن و بزرگ میشن . بعد اصلا اخه طرز زندگی و خونه زندگی طفلی رو میدیدن خیلی بیخود بود خونه شون رسما تو زیرزمین بود و اصلا جای درست درمونی هم نبود . این مدتم دختره خیلی خانومی کرده بود که تحمل کرده بود . تو برنامه هم که اومده بودن چندسال پیش معلوم بود مادرشوهرش از این ایکبیری هاس . 

جدیدترین مصاحبه ی گونگ یو رو میخوندم راستش تو موقع خوندن به کره ای اگه به فارسی برش نگردونم یادم نمی مونه که چی خوندم . اینو یادمه که میگفت هرچیزی که میخاد بخره رو چه یه کت چه یه چیز گرونتر رو خیلی دقیق با مقایسه و تحقیق و اینا میخرتش چون هرچیزی که میخره براش ارزشمندن . اینجور نیست که صرفه جو باشه میخاد اون چیزی که میخره و بهش علاقه داره و بهش نیاز داره بهترین باشه . و همینجوری نخرتش هول هولکی . 

 

سریال کره ای گابلین

 

یه سوال دیگه که بامزه بود این بود که تو یه ویدئو تو یوتی که کمپانیش گذاشته بود گونگ یو میگه که از کوکی خوردن منم فیلم بگیری محتوا حساب میشه ؟! پرسنده ی سوال میگه که هنوزم راجبه کنجکاوی ها و علاقه های مردم شگفت زده میشی ؟ گونگ یو میگفت من فقط چون کنجکاو بودم اینو پرسیدم برام جالب بود اینکه من دارم چی میخورم چرا باید برای دیگران جالب باشه و بخان بدونن ، چون من خودم وقتی چیزیو نمیدونم میگم خب حتما نیازی نبوده که بدونم پس ولش میکنم . پرسنده میگه که ولی برای ما جالبه و ماکنجکاویم که حتی بدونیم امروز صب چی خوردی 😁 خیلی بامزه بود . 

 

بالاخره میخام سریال ژاپنی . کره ای با بازی کنتارو به اسم انچه بعد از عشق می اید رو نگاه کنم . 

همچنین سریال کره ای خانواده پیش ساخته و سریال کره ای کسب و کار شریف و سریال کره ای شک و تردید رو هم میخام نگاهشون کنم . 

فعلا همینا . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۵ آبان ۰۳

    Laughing Matryoshka سریال ژاپنی سیاست مدار خندان

     سریال ژاپنی سیاستمدار خندان رو دیدم . 

    داستان اینکه وزیری هست به نام ایچیرو سِیکه ، وزیر بهداشت و این چیزاس . یه منشی داره به اسم سوزوکی که مرد مشکوکی به نظر میرسه . از طرفی یه خبرنگار هست به نام آسامی ، که پدرش یه طرز مشکوکی تو تصادف ماشین میمیره . آسامی اتفاقی به پرونده ای برمیخوره که مربوط میشه به پرونده ی کشته شدن پدرش و ارتباطش با  منشی وزیر سیکه . اون متوجه میشه که روز مرگ پدرش سوزوکی و پدرش باهم قرار بوده دیداری داشته باشن . بعدش هم یه نفر به شکل ناشناس بهش یه مقاله از وزیر سیکه تو دوران دانشگاه رو می فرسته ، مقاله راجبه هیتلر و مغز متفکر هیتلر ینی هانوسن هه . 

    آسامی متوجه ربط این مقاله و وزیر میشه . اون به این نتیجه میرسه که وزیر سیکه وزیر متبحر و دانا و با ابتکار عملی نیست درواقع یه مغزمتفکر پشت اونه که داره راهنماییش میکنه و بهش خط میده که چی بگه چی کار کنه  و اصلا چجوری حرف بزنه . آسامی با دیداری که با وزیر سیکه داشت راجبه مادران مجرد یه سری پیشنهادات و درخاست ها داشت ، چندروز بعد وزیر تو کنفرانس خبریش دقیقا همون حرفارو میزنه . اونجا بود که آسامی مطمئن میشه که وزیر یه چیزیش هست .

    Laughing Matryoshka سریال ژاپنی سیاست مدار خندان

    اون راجبه منشی سوزوکی و وزیر و مادرش و حتی دوس دختر دوران دانشگاه وزیر تحقیق میکنه و کلی اطلاعات به دست میاره و به نتایج خیلی جالب و شوکه کننده ای میرسه در اخر آسامی می فهمه که سیکه از نوجوانی همش وابسته به کسی بوده و ادم دهن بین و به شدت وابسته ایه اینجور که اول به مادرش وابسته بوده و اونجور که اون دیکته میکرده کاراشو انجام میداده بعدش با سوزوکی اشنا و دیکته های اونو انجام میداده خیلی هم با فراق باز ، یجوری که طرف مقابل فک میکرده خودش داره ازش سواستفاده میکنه درحالیکه سیکه داشته از اون شخص سواستفاده میکرده . بعدش با یه دختره دوس میشه که سایکوپس بودش یه مدت حتی به حرف اون با مادرش هم قطع ارتباط میکنه . مادرش و اون دختره هرکسی که سر راه سیکه بود رو یجوری از راه برمیداشتن . و حتی قتل بابای آسامی هم زیر سر این دوتا بودش . و همینجوری خلاصه . قسمت ده اخرش ، وزیر به آسامی میگه که بیاد و کمکش کنه و منشیش بشه .

    آسامی یه مدتی قبول میکنه که اینکارو انجام بده و خب صادقانه اینکارو میکنه و تازه وسوسه هم میشه که چه خوبه که هرچی میگه وزیر انجام میده . ولی بعد به خاطر اینکه از قضایایی که گفته بودم خبردار شده بود و میخاست مقاله ای رو منتشر کنه که مربوط بود به وزیر وزرا به نفسش غلبه کرد و رفت استعفا کرد و مقاله رو منتشر کرد اینجوری شد که عدو شد سبب خیر و حزب مخالف و حزبی که داشت سعی میکرد وزیر سیکه رو کنترل کنه از راه به در شد . خبرنگاره بعد از مدتی متوجه میشه حالا که اون حزب رو لو داد پس چرا اسیبی به وزیر سیکه نرسید که هیچ بیشتر محبوبترم شده . براش عجیب بود کلا گیر داده بود به سیکه . 

    میره پیششو میگه که تو منو بازی دادی و همه چی زیرسر خودت بوده و بگو که مغزمتفکرت کیه پس ، سیکه میگه که من مغزمتفکر و کسی که منو کنترل کنه ندارم هیچکس تاحالا نتونسته منو کنترل کنه . اگرم من داشتم حرفای دیگران رو تکرار میکردم این که نمیشه کنترل کردن من به این سمت و این شغل کشونده شدم توسط مادرم ولی بعدش توسط دوس دخترم فهمیدم که مادرم ادم کنترل گریه و درواقع داره از من سواستفاده میکنه اون چشمای منو باز کرد . اینجوری شد که هرکی برام منفعت داشت و میخاست چاپلوسیمو بکنه رو با اغوش باز قبول میکردم و یجوری رفتار میکردم که اونا تو خیالشون دارن منو کنترل میکنن ولی درواقع من بودم که داشتم ازشون استفاده میکردم و وقتیم میدیدم دارن پررو میشن میذاشتمشون کنار . مامانمو وقتی وزیر شدم . دوس دخترمو وقتی جام تو وزارت خونه سفت شد و به همین ترتیب . 

    هیچ کس تاحالا منه واقعی رو نشناخته و نخاسته که بشناسه همه فقط خاستن یا کنترلم کنن یا چاپلوسیمو کردن . مامانم وقتی بچه بودم نذاشت با کسی دوس بشم وقتی دبیرستانی هم بودم به جای اینکه به من و توانایی هام اعتماد کنه یکی از همکلاسیام رو گذاشت که برام خط مشی بسازه . برای همین همرو رها کردم. 

    خلاصه خبرنگاره شوکه میشه و میره به کار خبرنگاریش ادامه میده و حتی یه کتابم راجبه شخصیت سیکه منتشر میکنه به این هدف که مردم سیکه رو بشناسن که اون پتانسیل دیکتاتور شدن رو داره و اینا . ولی با اینحال بازم مردم به سیکه رای دادن و سیکه نخست وزیر شد . 

    سریال قشنگ و جالب و معمایی و جذابی بود .

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۲۹ مهر ۰۳

    سریال ژاپنی 11.22 ازدواج شاد : 112 For a Happy Marriage

     

    یه سریال ژاپنی دیدم . اسمش بود ازدواج شاد 11.22 . 

    درمورد یه زوج متاهله که 7 ساله ازدواج کردن و دوساله که رابطه ی جنسی ندارن . ایچیکو " زن " دوسال پیش نسبت به رابطه احساس بی میلی میکنه و درواقع زیاد احساس جنسی نداره دیگه ، برای همین به اوتویا " مرد " میگه که بره فاحشه خونه . انگار براشون یه چیز بدیهیه . اوتویا میره کلاس گل ارایی ژاپنی ، اونجا با یه زن که اونم متاهله و بچه داره اشنا شده اونا هر 5 شنبه میرن هتل و حدود یک سال و نیمه که باهم هستن . با اینحال رابطه ی دوستی و صمیمیتی که بین ایچیکو و اوتویا هست همچنان پابرجاعه . خیلی رابطه شون یک دست و سبکش خیلی ارامش بخش بود . ادم اگه میخاد ازدواج کنه اینجوری باشه ازدواجش ، وقتی می دیدم همچین فکری به ذهنم میرسید . همه چیز تو ارامش و با صحبت کردن در کمال ارامش بدون دروغگویی بدون منظورهای پنهانی بدون بعدهای شخصیتی . خیلی باهم مچ بودن . با اینکه ایچیکو کمی تا قسمتی شخصیت مغرور و لجباز و خودخواهی داشت با اینحال انقد کاراکترش به قول خودش مث دریا تو روزای اروم ، صاف بود که اون غرور و خودخواهیش زیاده بولد نبود . عذرخاهی کردن سازگار شدن و کنار اومدن محبت کردن و تلاش برای تداوم رابطه شون همرو داشت . با اینحال مرد داستان خیلی مهربونتر و خیلی تو رابطه باگذشت تر بود و خیلی بیشتر برای بودن با ایچیکو و تداوم زندگیشون تلاش میکرد . 

    با اینکه رابطه شون به خیانت ختم شده بود ولی هیچکدومشون نمیخاستن از هم جدا بشن رابطه شون فقط یه رابطه ی جنسی کم داشت همین . البته که خیانت بد هست و وقتی اوتویا فهمید ایچیکو هم رفته با یه مردی خابیده خیلی ناراحت شد و حتی از خونه چندروزی رفت ، با اینکه واقعا حق نداشت ناراحت بشه ولی انگار یه چیز بدیهیه اینکه شوهرشون بره یکی دو شب با فاحشه ای چیزی باشه . 

    سریال ژاپنی 11.22 ازدواج شاد : 112 For a Happy Marriage

    این وسط رابطه ی زنی که اوتویا باهاش بود رو هم نشون میداد که شخصا زیاد برام مهم نبود . 

    با همه ی اینها من واقعا دوس داشتم باهم بمونن چون خیلی باهم خوب بودن خیلی مچ بودن خیلی مکمل بودن . و هارمونی خیلی قشنگی داشتن . سریال خیلی جذاب بود . 

    و راجبه ازدواج و راجبه اینکه چطور میشه که یه ازدواج پایدار و با ثبات و با محبت داشت اینجور چیزا همش به ذهنم خطور میکرد و اینکه چقد رابطه ی دونفر باهم پیچیده س و چقد میتونست حتی پیچیده تر بشه داستان ولی با اینحال خیلی خوب شروع و روندش هم خیلی خوب بود و خوبم تموم شد . 

    درکل سریال خیلی قشنگی بود . حتما نگاهش کنین . 

  • نظرات [ ۸ ]
    • دوشنبه ۲۳ مهر ۰۳

    سریال کره ای پاچینکو pachinko

    پاچینکو 

    پاچینکو یه بازی ژاپنیه شبیه اون بازی خارجی اس اسمش یادم نی . تو ژاپن به کره ای ها کار نمیدادن یه مدتی و کره ای ها میرفتن تو این پاچینکو کار میکردن اونجا هم کار میکردن هم میتونستن قمار کنن پولدار شن و ارتباط هاشون رو گسترش بدن . تو سریال پسر دوم سونجا میره پاچینکو کار میکنه . پسر اولشم که از اول عقل نداشت ینی من نمیدونم چطور ممکنه که این پسر از خون هانسو باشه و انقد به تمام معنا رقت انگیز و احمق و اسکل باشه . ینی از بچگی مغزش با کاه پر شده بود . اونم اخرش میره تو پاچینکو کار میکنه میشه حمال ژاپنی ها ابله . در حالیکه یک عالم در به روش باز بود با داشتن بابایی مث هانسو . 

     

    سریال راجبه یه خانواده ی کره ای که زمان استثمار ژاپن ، تو ژاپن زندگی جدیدی رو شروع میکنن . شوهر سونجا یه کشیشه و چون برادرش تو ژاپنه میره اونجا پیش برادرش . برادرش یه دردسرساز تمام عیاره . زنش هم با اینکه اشراف زاده بوده قبلا یه امل به تمام معناس . درواقع همش به سونجا حسودیش میشد و میخاست جلوی پیشرفت اونو بگیره . سونجا از تاجر کره ای به نام هانسو که تو ژاپن رفت و امد داشته حامله میشه ولی هانسو زن ژاپنی داشته و زنش هم دختر یه یاکوزای پولدار بودش . سونجا قبول نمیکنه که معشوقه ی هانسو شه و بعدش اتفاقی با کشیشه اشنا و ازدواج و اینا . پسر اولش از هانسو بوده . 7 سال بعد به دلیل اینکه کشیشه داشته از کره ای ها دفاع میکرده می افته زندان و مدتها تو زندان می مونه . سونجا از کشیشه هم یه پسر داشت . 7.8 سال بعد هانسو دوباره پیداش میشه و این سری خودشو نشون میده و به خاطر پسرش از سونجا مراقبت میکنه . پسر دوم سونجا که تو پاچینکو کار میکرد از همون طریق پولدار و بعدها خودش مغازه ی پاچینکو میزنه . پسر اولش وقتی میره دانشگاه مدام با هانسو رفت و امد داشتش و دوس دخترش بهش میگه که اون مرد پدرته . چون کلا عقل نداشت این مدت حتی اینم نفهمیده بوده . میره پیش هانسو و متوجه حقیقت میشه . بعدشم میره پیش مامانش و وداع میکنه و بعدم میره ناگویا و اونجا با یه اسم جدید زندگی جدیدی رو به عنوان یه ژاپنی و نه یه کره ای.ژاپنی و یا اواره یا کسی که نه کره ایه نه ژاپنی ، شروع میکنه . با یه دختر ژاپنی ازدواج میکنه و 4 تا بچه داشته . بعد از سالها هانسو پیداش میکنه و به سونجا میگه . سونجا هول میکنه میره ببینتش و بهش میگه که با خانوادش برگردن پیش هم . پسره اولش قبول میکنه ولی بعد از اینکه مادره ترکش میکنه خودشو میکشه  . 😶 چقد کاراکتر مسخره و غیرقابل درکی داشت پسر اولش . پر از حماقت بود . 

    این وسط فقط کاراکتر هانسو دیدنی بود که اصن به خاطر لی مین هو سریالو نگا کردم . خاکستری بود و کنجکاو بودم که سرانجامش چی میشه که سریال نصفه تموم شد . مسخره . اصلا چرا این سریالو ساختن اونم اینجوری هی تیکه تیکه . سریالای مسخره ابکی با بازیگرای زاقارت رو پشت هم 50 .تا 50 تا . می سازن بعد اینو هی فصل بندی کردن . حالا انگار سر و تهش چی هست . 

    سریال میخاد مشقت های خانواده های مهاجر را نشون بده . و در این جا مهاجران کره ای ، ژاپنی . بعد از جنگ دوم ، ژاپن از کره می کشه بیرون تقریبا همه جا صلح میشه ولی کره بعد از اینکه بعد از سالها رنگ ازادی رو به خودش میبینه ، هنگ میکنه و حالا این سری بین اینکه کشور باید دموکراسی باشه یا کمونیستی جنگ میکنن . تو همچین موقعیتی کره ای هایی که تو ژاپن بودن، موندن تو ژاپن رو به برگشتن ترجیح میدن . هم بخاطر جنگ دوباره کره ای ها باهم ، هم به این دلیل که تو کره بهشون میگفتن حروم زاده ی ژاپنی و بهشون به دید بدی نگاه میکردن . خلاصه سر اینجور دلایل می مونن ژاپن ولی خب ژاپن موندن هم سختی های خودشو داشت . 

    به نظرم درکل سریال و یا داستان " البته داستانشو نخوندم " تو نشون دادن این مهم اصلا موفق نبوده . هانسو به عنوان یه کره ای که به لطف یه یاکوزای ژاپنی به نون و نوا میرسه تبدیل به یه کله گنده میشه که به خاطر پول  و قدرتش همه جا حرفش برو داره . ولی به هموطناش کمک میکرده از طرفی اون به سختی تونسته اعتماد و محبت اون ژاپنی رو کسب کنه چرا باید به ادمای عوضی رو نشون بده حالا طرف هموطن هم باشه که بدتر . از این لحاظ میگنن که هانسو شخصیت خاکستری داره که به نظرم خیلی ادم موفق و محکمی بود . نقطه ضعفش فقط رابطه ی اشتباهش با سونجا بود و پسرش که بیشتر به خاطر پسرش خیلی خودشو هلاک کرد الکی . پسرش اصلا لیاقت حتی یه چس نگاه لی مینهو رو هم نداشت . به لعنت خدا هم نمی ارزید سست عنصر . 

    سونجا هم به عنوان یه دختر دهاتی که به خاطر رابطه ی اشتباهش حامله میشه ولی بعدش بخت خوبی نصیبش میشه و کلا کاری و قوی و زرنگ بود . سریع دید تو ژاپن چی کمه : کیمچی ، کیمچی درست میکرد می فروخت . واقعا خیلی برای زندگیش تلاش کرد ولی شخصیت توسری خور و دهاتی و املی بودنش رو همچنان داشت و ترسو هم بود و اینارو همرو به پسراش منتقل میکرد . حتی به نوه ش . به خاطر همین پسراش ادمای نه چندان موفقی شدن گرچه دومی تونست پولدار بشه . و اولیم که کلا کله اش پاره سنگ بود . 

    از نظر من اگه ژاپنی حرف نمیزدن ، فک میکردی یه خانواده ی پرتلاش بدون مرد هستن که دارن به سختی زندگی میکنن . اصلا نمی فهمیدی که اینا تو ژاپنن و داره بهشون به عنوان مهاجر کره ای ، سخت میگذره . 

    تو این جور ژانر کتاب وزن رازها خیلی جذابتر و خیلی موفقتر بوده . 

     

  • نظرات [ ۵ ]
    • جمعه ۲۰ مهر ۰۳

    سریال کره ای چونکه از ضرر کردن بدم میاد ، بدون عشق بدون سود

    سریال کره ای چونکه از ضرر کردن بدم میاد ، بدون عشق بدون سود . 

    به اندازه ای این سریال اب و مسخره و مضحک بود که حد نداشت . اولاش بامزه بود واقعا بهش امید بسته بودم ، تو پستای قبل راجبش صحبت کردم . ولی چجوری میتونه تی وی ان به این اندازه فیلمنامه هاش ک..شر شه ؟ قدیم هرچی تاپ بود از تی وی ان بود . واقعا بهت زده ام کرده . جنگل مخفی ، گوبلین و چه چه چه ... 

    اخه کدوم ادم ابلهی خودش یه دختر داره بعد هی بچه یتیم میاره خونه ش بزرگ میکنه ؟ بعد حالا این به جهنم ،بابای یکی از اون بچها زده شوهرتو کشته ...جلل الخالق ...درسته که تقصیر اون بچهه نیست که باباش حروم زاده س ولی خب اخه یخورده غیرت هم خوب چیزیه . بابای دخترتو کشتن بعد تو هنوزم به دختر قاتل محبت و فلان میکنی ؟ اخه چجوری ؟! اخه مگه میشه ؟ بعد خود دختر مقتول میدونه که این دختره باباش قاتله باباشه ، بعد راهش داده تو خونه و باهم میگنو میخندو انگار نه اینگار  ...اصلا مگه میشه مگه داریم ؟ خیلی مسخره س خب یه بک گراند بهتر به این بنده خدا میدادین ینی چی اخه ؟! این رابطه ی مسخره و به شدت غیرمنطقی معنیش چیه اخه ؟! سریال کره ای داره به کجا میره؟ ! 

    به شدت بی معنی و بیخود بود . فقط ...فقط رابطه ی بین هه یانگ و جی اوک گوگولی بود که اونم اخرش تر زدن توش و اب تو ابی شد که حد و اندازه نداره . دوقسمت اخرو کلشو زدم جلو درواقع اصلا ندیدم . 

    خلاصه اینجوری . 

    سریال کره ای بدون سود بدون عشق

  • نظرات [ ۱ ]
    • شنبه ۱۴ مهر ۰۳

    비밀의 숲 سریال کره ای جنگل مخفی

    سریال کره ای جنگل مخفی یا غریبه رو برای بار سوم یا چهارم نگاه کردم . از فصل یک تا فصل دو . قدیما واقعا سریالای جنایی معمایی شون خیلی قشنگ و جذاب و واقعا معمایی بود . این سریال جزو سریالای خیلی قشنگ تو این ژانره . یه سریال تکرارنشدنیه دیگه . با بازی چو سونگ وو در نقش دادستان هوانگ شی موک . و به دونا در نقش ستوان هان یاجین . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    سریال داستانش از فصل یک شروع میشه و شخصیت هارو معرفی میکنه و داستان معمایی جنایی ش بلافاصله شروع میشه . فصل دو با اینکه پرونده ها متفاوت هستن ولی اسمی از شخصیت هایی که تو فصل اول بودن هم برده میشه و قاتل فصل یک تو فصل دو بازیگر مهمان هم بودش . اگه یه سریال 50 قسمتی میشد طبیعتا خیلی جای مانور بیشتری داشت . از این لحاظ که میشد برای همه ی کاراکترهای سریال از جمله دادستان سا دونگ جه داستان ها و بک گراندهای بیشتری بسازن و بیشتر رو خودش و زندگیش مانور بدن .

    سریال کره ای جنگل مخفی

    ولی بیشتر دوفصل ،درواقع زومه روی دادستان هوانگ شی موکی که به علت جراحی مغزی که داشته از داشتن احساسات انسانی محروم شده و به علت کاری که داره دادستان بودن و مرد قانون بودن اون حس عدالت طلبی و قانونمندی رو بیشتر داراس . فک میکنم میخاست بگه که اگه یه مرد قانون فاقد احساسات باشه پس ایا بهتر نمیتونه به کارش برسه ؟! 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    هوانگ شی موک زیربار حرف زور نمیره . و تمام زندگیش حول کارش می چرخه و پرونده ها . بازیگر این کاراکتر به شدت عالی در اورده این کاراکتر رو . ینی با اینکه هیچ حسی نداره ولی خیلی جذاب و کاریزماتیکه . تو این دست از کاراکترهای بی احساس هوانگ شی موک رو دست نداشته تا حالا . 

    ستوان هان یا جین که از دانشکده ی پلیس فارغ التحصیل شده چون کار عملیاتی دوس داشته پس تو ایستگاه پلیس جنایت خشونت امیز مشغوله . اون اتفاقی سر پرونده ی پر رمز و راز فصل یک ، با دادستان هوانگ شی موک اشنا و این دو یه تیم به شدت فراموش نشدنی و عالی رو نمایش میدن . ینی اگه هان یا جین متوجه این بیماری هوانگ شی موک نمیشد شاید اصلا یه لاولاین هم بینشون میشد در اورد . چون قشنگ معلوم بود که چقد این دو باهم تفاهم دارن و چقد از هم خوششون میاد . حتی هوانگ شی موک با اینکه هیچ حسی از خودش نشون نمیداد ولی رفتارهایی داشت که نشون دهنده ی این بود که حسی به ستوان هان داره . حتی با اینکه از لحاظ کاری درواقع روبه روی هم قرار میگرفتن و مخصوصا ستوان هان تو فصل دو وقتی ترفیع گرفته بود تو اون شخصیت عدالت جوش یه خورده تغییر ایجاد شده بود با این حال باز هم باهم خیلی مچ بودن . همچین زوجی واقعا خیلی کم پیدا میشه تو کی دراما . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    و حالا بعد از چندسال فصل سه که نمیشه گفت فصل ،؟! اسپیناف سا دونگ جه ، اس .  دادستانی که بین خوبی و بدی همش در حال رفت و امد بود و تو فصل دو این سرک کشیدنش تو هر سوراخی بالاخره کار دستش داد و نزدیک بود دار فانی رو وداع بگه 😁 . که احتمال میدم هوانگ شی موک حداقل یکی دوتا سکانس تو این فصل داشته باشه . چون تو فصل دو که اونایی که حذف شده بودن چندتا سکانس داشتن . اخه واقعا بدون هوانگ شی موک نمییشه . 😁💕 

    بی صبرانه منتظر این فصلشم و امیدوارم مث چندفصلی های دیگه و سریالای جدید مسخره نباشه . چون واقعا حیفه . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

     و ...

    وقتی صحبت از سریال کره ای میشه نباید از او اس تیش گذشت . او اس تی این سریال شروع و پایانش یکی از تاپ ترین اینسترومنتال های تمام عمرمه . ینی هر سری گوش میدم مورمور میشم . خیلی قشنگه . خیلی . که اینجا براتون میذارمش . 

    ost 비밀의 숲

    سریال کره ای جنگل مخفی

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۱۱ مهر ۰۳

    مصاحبه ی گونگ یو

     

    گونگ یو میگه که درسته که سریال گابلین خیلی ترکوند ولی اون هیچ وقت بعد از اون سریال و یا از اینکه انقد ترکونده و اینا احساس خوشحالی نکرده . نتونسته از اون شادی احساس لذت کنه . خیلی از خودم پرسیدم که چرا همچین حسی دارم و مدتها این سوالو از خودم کردم ولی به جواب روشنی نرسیدم . زمان که گذشت به این فکر کردم که من به قلب خودم و احساس خودم گوش نمیکردم . میگه کلا هیچ وقت احساس خوشالی نکرده . کلا ادمی نیست که بگه عه این اینجوری شد پس خوشحالم . هیچ وقت بیان نمیکنه از کلمه خوشحالی استفاده نکرده . میگه که تا یک سال کاراکتر کیم شین باهاش مخلوط شده بوده . درش دفن شده بوده . میگه بازیی که من میکنم با بازی کسی دیگری متفاوته . چون طرز نشون دادن کاراکترها متفاوته . برا همین کاراکتری که من بازی میکنم به من می چسبه و بعد من متوجه نمیشم که الان اینی که هستم اون کاراکتره یا من واقعی هستم . ولی در اون زمان اینطور نبودم که این احساس رو بروز بدم درواقع نتونستم با احساساتم روبه رو بشم و به اونها نظمی بدم برای همین همه چیز روی هم انباشته شد ، از طرفی چون همه خوشحال بودن و افراد خیلی زیادی سریال رو دوس داشتن و در معرض دید زیادی بودم . کاراکتر کیم شین کاراکتر خیلی اسیب پذیری بود برای همین همونقدر که اسیب پذیر بود غم انگیز هم بود . 

     

    گابلین

     

    🍂 پست مرتبط 🍂

     

    🍂 سریال کره ای نگهبان خدای بزرگ و تنها 🍂

    🍂 سریال کره ای گابلین 🍂

    🌺سریال کره ای گوبلین خدای تنها و درخشان  🌺 

    🌺عکس از سریال کره ای گابلین  🌺

  • نظرات [ ۱ ]
    • چهارشنبه ۴ مهر ۰۳

    نمیخام هیچ کاری انجام بدم .

     

    پاتریشیا رامیرز میگه که وقتی بچه هستیم فک میکنیم که هیچ کاری نکردن نشانه ی تنبلیه . برای همین تنبلی اغلب مترادف اتلاف وقت به کار میره . تنبلی به عنوان مفهومی خصمانه برای تلاش مورد استفاده قرار میگیره . اما ما این رو هم میدونیم که فرهنگ تلاش بیش از حد چقد میتونه سمی باشه . شاید به همین دلیل باشه که وقتی کسی لحظه ای توقف میکنه اینجور تعبیر میکنن که حتما نتونسته به هدفش برسه . این نوع تفکر حتی برای خودتون هم قابل بسطه . ینی وقتی خودتون هیچ کاری نمیکنین و فقط راحت روی صندلی نشستین احساس میکنین که یه چیزی اشتباهه . تو زندگی روزمره بهره وری خیلی درونی و افراد زیادی هستند که میدونن چجوری بهره وری رو انجام بدن . ولی کسی نمیدونه که چطور میشه اونو متوقف کرد . طبیعتا گاهی " دستیابی" و بهره وری سازنده است ، هدف رو محقق میکنه و به شما حس غرور میده و انگیزه ای برای حفظ ان . با اینحال اگر به نتیجه ای که خاستین نرسیدین نباید تیزی شکست رو به سمت خودتون بگیرین . باید بپذیریم که دستیابی به همه چیز غیر ممکنه . 

    همچنین میگه که ما بهره وری رو بالا بردن رو کار درست و اگه اون کارو نکنیم ینی تلاش نکنیم ، باید بدونیم که داریم وقت تلف میکنیم . پس چرا ما هیچ کاری انجام ندادن رو  به عنوان یه دیدگاه منفی می شناسیم ؟ چون این دیدگاه تبدیل به یک فرهنگ شده . ما باید بدونیم که هیچ کاری نکردن وقت تلف کردن نیست . مغز هم به استراحت نیازی داره و سلامت مغز یه سرمایه گذاری بلند مدت حساب میشه . اگه زیاد از مغز کار بکشین اطلاعات زیادی درش انباشته و ماهیچه های اون سفت و به مرور خسته می شوند . ما باید این فرهنگ غلط و رسم رو بشکنیم و درک کنیم که هیچ کاری نکردن یک امر ضروریه و وقت تلف کنی نیست . 

    حالا چطور باید هیچ کاری نکنی و وقت تلف کنی ، کارهایی که باید انجام بدین رو کم کنین . روی یه مبل بشینین بدون اینکه با گوشی ور برین . یا به پیاده روی بدون اینکه به چیزی فک کنین . مغز در این زمان میتونه خودشو از استرس ها و اطلاعاتی که درش انباشته شده رها کنه و اونهارو سازماندهی کنه . در اون صورت چطور میشه که بدون عذاب وجدان از این لحظه لذت برد ؟ رامیرز میگه که هروقت به فکرتون خطور کرد که دارین وقت تلف میکنین به خودتون بگین : خفه شو . چیز دیگه ای که باید بهش توجه داشت اینکه باید اگاه باشین که این زمان زمانی که شما از لحاظ روحی و ذهنی به اون نیاز دارین و این برای سلامت اونها واجبه . این رو که درک کنین اون موقع حالتون بهتر و عذاب وجدان کم کم از بین میره . اکنون اینجا هستیم در لحظه ای که هیچ کاری انجام نمیدیم و داریم لذت تمام رو از اون می بریم . 

     

    متن از مجله ووگیو 아무것도 하지 않고 죄책감 느끼지 않는 법 . 

     

  • نظرات [ ۱ ]
    • دوشنبه ۲ مهر ۰۳

    سریال کره ای کافه پرنس

    سریال کره ای کافه پرنس رو بعد از دوبار دراپ کردن در سالهای متفاوت ، بالاخره امسال قسمت شد دیدمش . 

    هم قشنگ بود هم مسخره . قشنگیش گونگ یو بود و داستان کافه و دوستان و خنده ها و روابط ساده و بدون پیچیدگی ، مسخرگیش موضوعش بود . نمیدونم چرا این سریال اون سالها انقد معروف شده بوده . بعضی اوقات کلا یه سریالی خیلی بی دلیل می ترکونه مث نسل خورشید که واقعا مزخرف بود . احتمالا این سریال هم جزو اون دسته س . گونگ یو با این سریال خیلی معروفتر شد . گونگ یو فوق العاده بود تو سریال خیلی بامزه و باحاله . اصلا بازیش خیلی طبیعیه . انگار خودشه . دختره هم خب خوب بود بد نبود ولی کاراکتر به شدت مزخرفی داشت .

    من اصلا نمی فهمم چرا باید یه ادم پولدار بره یه دختر گدا رو بگیره اونم همچین دختری رو . وحشیه خالص گشنه بی فرهنگ چقدم اعتماد به سقف داشت خوبه والا . واه  . بعضی موقعها هست ، یه دختری هست سطح خانوادش پایینه ولی خودشو کشیده بالا حداقل یه جای درست حسابی کار میکنه یخورده شان خودشو حفظ میکنه . اخه پسری مث هانگیول " گونگ یو " که سالها تو امریکا عاشق دختری مث یونجو بوده یهو نمیاد عاشق یه دختر به شدت متفاوت بشه که .

    بعد چون دیدن گونگ یو خیلی پرفکته و به دختره نمیاد قضیه تولد عجیب غریب هانگیول رو انداختن وسط . ینی زوری اومدن اینارو بهم اینجوری بچسبونن . اینکه بگن هانگیول پسر حروم زاده ی باباش بوده و مدتی تو پرورشگاه بود بعد اوردتش بزرگش کرده قابل درکه ولی اینکه بگن اصلا پسر خود باباهه هم نی پسر عشق جوونی باباش ، از دوست صمیمیش بوده ، یجورایی مث جون سان ، تو سریال 💚سریال کره ای سونات زمستان  💚 . ینی یجوری اینو پایین بیارن که اگرم رفت یه دختر سطح پایین گرفت ایرادی نداشته باشه .

    بعد دختره از هانگیول پول قبول نمیکرد حتی نمیخاست به این زودیا ازدواج کنه انگار مثلا با این وضع زندگی و کارش قرار بود 5 سال دیگه معجزه بشه که میگفت بیا 5 سال دیگه خب 5 سال دیگه هانگیول 35 ساله میشد درثانی اون یهو عاشق شده بود و میخاست چون مادربزرگش داره میمیره زودتر ازدواج کنه  . بعد که مامان بزرگه بهش پیشنهاد بورسیه داده بود که بره ایتالیا باریستا بشه ، سریع قبول کرده بود . خب پول هانگیولم پوله اونه دیگه چه فرقی میکنه مسخره . بعد تقریبا همه فهمیده بودن که دختره ، پسر نی ، دختره  ، حتی عاشق هم بودن رو با هانگیول اعتراف کرده بودن بعد هنوز نمیخاست بهش بگه که پسر نی دختره . ینی اصولش این بود که دختره یهو از چشم هانگیول بیفته ولی همچنان عاشق بودن و اینا . خیلی مسخره بود قضیه پسرونه کردن خودش ، مث ادم میتونستی بگی دختری ولی به کار احتیاج داری . اصلا سینه هاش تابلو بود مگه میشه نفهمن به اون گندگی بود سینه هاش . بعد جالبه دختره میرفت خونه پسر عموی هانگیول اونجا حموم میکرد بعد لخت لخت با حوله حموم اومده بود با اجوشی حرف میزد . ینی چی ؟ بعد با هانگیول یه کیس جون میکند بره . خیلی مسخره بود اینجاهاش . 

    قشنگیش فقط فضای قدیمیی سریال و پیچیدگی های شخصیتی که الانا برای ادما می سازن ، رو نداشت ، این قضیه همش غیررسمی حرف زدنشون که الانا زیاد شده تو سریال کم بود . درواقع داستان داستان خاصی نبود . چند تا جوون بودن رفته بودن یه کافه رو بگردونن هرکدوم داستان خودشونو داشتن که البته بیشتر از همه رو داستان عشقی هانگیول و دختره که نقش پسرارو بازی میکرد و پنهان کردن دختر بودنش و رفتارای مسخره و گشنه بازی دختره خیلی زوم کرده بودن . اصلا معلوم نبود دختره فازش چیه . همینجوری الکی یهو رفت با اجوشی دوست شد باهاش حرف میزد از این در از اون در ، حرفای مسخره و بی معنی . با گونگ یو اتفاقی اشنا شد و زوری میخاست ازش پول بگیره بعدشم کم کم به گونگ یو علاقمند شد و اینا . اصلا عروسی اجوشی و دوست دخترش رو نشون ندادن درست حسابی . قضیه کیم جه ووک رو نشون ندادن درست حسابی . اون پسره هاریم خودش کار داشت اصلا چجوری یهو اومد کافه کار کرد ؟! . خلاصه که مسخرگی زیاد داشت .

    ولی خب خنده دار و باحال  و پروانه ای هم بود به خاصر گونگ یو و کاراش . من این سریالو به خاطر اینکه لئو 20 دفعه نگاهش کرده . نگاه کردم میخاستم ببینم چیه که اون 20 دفعه نگاهش کرده . واقعا چجوری میتونه 20 دفعه یه سریالو ببینه ؟  미친 게 아니야 ?!💕😁

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۸ شهریور ۰۳

    سریال کره ای سفید برفی باید بمیره : بی خبری

    سریال کره ای سفید برفی باید بمیره : بی خبری : 

    ینی از حرص در حالت دیوانگی قرار گرفتم . یه دهات و مردمش چقد میتونن حروم زاده باشن . جونگ وو دلش برای اون  دختره ی سلیطه با مامانش جنده ش  میسوخت و پول غذا و کتاباشو حساب میکرد وقتی بابای حروم زاده ش میزدشون  بهش پناه میداد اما از اون طرف باعث شد که بقیه ی افراد از ضعف هاش مطلع بشن ، همه چیز خانواده ش رو دایره بود انبارشون بدون قفل و کلید همینجوری در اختیار بودش ، کلید ماشینش تو انباری بوده و هرکسی میتونسته ازش استفاده کنه . خودشون همش شاد و مهربون و نیش باز در اختیار دیگران بودن . پولشون و خوشحالیشونو موفقیت پسرشون چشم حسود تنگ نظرای دهاتی رو کور کرده بود . تو رو باهاشون خوب بودن . حتی دوستای جونگ وو ولی خون خونشون میخورد که چرا این انقد خوشبخت و موفقه . تا دیدن فرصت پیش اومده برای زدن زمین اینا ، سریع تو هوا گرفتنش همشون باهم همدستن . 

    ینی هیچ کدومشون حتی اون ننه جنده ی اون دختر مقتوله که استخوناش پیدا شده هم ذهلم گتمیش نباشه ، این دو تا دوست جونگ وو  که حدس میزنم به بویونگ تجاوز کردن و الان با خیال راحت پلیس و پرستار شدن و باباهاشون پزشون میدن داره من میکشه مخصوصا باباهاشون به شدت شیبل هستن . ینی اینا انقد حروم زاده ان اصلا براشون اهمیت نداره که کی قاتله و کی مقتول خودشون میدونن کی قاتله خودشون دسته جمعی از قتلا خبر دارن . اون نماینده مجلسه و شوهرش تو صدر این ریشه فساد هستن . حتی اگه ثابت شه که جونگ وو قاتل نبوده باز هم اینا رفتارشون تغییر نمیکنه حتی اگه بکنه هم میشن همون ادمای متظاهر عوضی ده سال پیش که تو رو می خندیدن تو درونشون از حسادت اتیش میگرفتن . 

    این سریال ،نشون میده ادم نباید همه چیزشو به دیگران بگه حتی به قیمت اینکه تنها باشه یا انگ سایکوپس بودن بخوره بهش جونگ وو و خانواده ش موفقیت و پول و خوشبختی شون خار چشم اون دهات بودش بدترین کاری که این خانواده حتی در حق خودش کرده بود این بود که همه چیزش رو دهاتیا می دونستن . کلید انباری خونه کلید ماشین چرا باید اینجوری باشه اصلا و همینا در دسترس بودن همه چیز  و مهربونی احمقانه شون باعث این اتفاقات شده . و مامان جونگ وو حتی از اون دهاتیا هم عوضی تره حقشه که بمیره اصلا کمترین کاری که میتونست بکنه این بود که وقتی پسرش از زندان اومد بیرون بره دنبالش . واقعا یه ادم احمق و خاک تو سر که انگار داره برای دهاتیا و مردم اونجا زندگی مکنه . درحالیکه اونا دارن پشت سرش بهش میخندن و از کار خودشون مفتخر و شادن که دیدین چه زدیم خانواده شونو داغون کردیم حقشونه زیادی خوشال بودن .

    این سریال رو از روی کتاب المانی سفید برفی باید بمیره . ساختن . داستان سریال هم تقریبا مث کتابه . نمیدونم کتابو بخونم یا نه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۱۳ شهریور ۰۳

    فیلم تل ماسه Dune

    فیلم تل ماسه ، راجبه جنگ بین خاندان های بزرگیه که در جهان باقی موندن و سفرهای بین سیاره ای انجام میگیره . یه سیاره ای هست که تو این سیاره فقط شن و ماسه اس و ماسه اش یه ماده ای داره به اسم اسپایس " ادویه " که سیاره های دیگه برای سفر و برای مصارف دیگه به این مادهه احتیاج دارن . برای همین هرسری امپراطور که حالا معلوم نی چجوری امپراطور شده و مترسک دست زنای فرقه ایه ، یه طایفه ای رو می فرسته تو این سیارهه تا اونجارو تحت قدرت خودشون بگیرن و اون مادهه رو از اونجا استخراج کنن . این سیارهه یه موجود غولپیکر داره زیرزمین که باید با اون مقابله کنن .

    پل ، پسر یکی از خاندان های قدرتمند و اصیله که مادرش عضو این فرقه ای هاس . و برای همین از بچگی بهش اموزه های اون فرقه رو یاد داده . و بهش الهام هایی میشد از اینده و اینا . و یه قدرتی هم داشت ، مثلا اینجوری که با یه صدای تحمیلیی به دیگران میتونست تحمیل کنه که یه کاری رو انجام بدن . من قدیما تو فانتزی هام فک میکردم چقد جذاب میشه ادم همچین توانایی داشته باشه .

     البته که به صورت عینی نمیگن اینا یهودی هستن ولی خب نشانه های یهودی بودن تو فیلم موج میزنه ، گاوپرستی اونها ، حتی وقتی میخان از سیاره خودشون برن اون سیاره برهوته ، کله ی گاو رو هم با خودشون می برن و وقتی باباهه میمیره به کله گاوی که اویزون کرده بود رو دیوار ذل زده بود .خود امپراطور هم زیردست این زنای یهودی بود که بهش امر و نهی میکردن . 

    فرقه ای ها حجابشون مثل زنان یهودیه و سردسته شون هم زنه و فقط زنا میتونن تو این فرقه عضو بشن اونها تو خفا با پیوند زدن نسل ها دنبال به دنیا اوردن موعودشون و تبدیل دنیا به بهشت هستن ، مامان پل هم یکی از این فرقه ای هاس ، که بهش گفته بودن دختر به دنیا بیار ، انگار که دست خودش بوده تو فیلم ، ولی اون پسر به دنیا اورده . و حالا امپراطور به خاندان پل اینا ، دستور داده که برن به اون سیاره هه تا اون یکی خاندان رو بیرون و استخراج اون ادویه رو به عهده بگیرن ولی همون روز اول سربازای امپراطوری و اون طایفهه که اونجا مستقر بودن ، طایفه ی پل و پدرش رو میکشن ، پل زنده می مونه با مادرش که حامله بود .

    فیلم تل ماسه

    درواقع اصلا اون زنای فرقه ای میخاستن خاندان پل و خود پل رو نابود کنن چون اونا قابل کنترل کردن نبودن . خلاصه اولین بار که پل میره به اون سیارهه ،مردم اون سرزمین هم اتفاقا منتظر موعودشون هستن که اسمش مهدیه ، و از سر اتفاق مهدی شون گویا تو یه سرزمین دیگه با یه دین دیگه ای به دنیا اومده .

    کسایی که دنبال مهدی بودن همگی شبیه اعراب بودن لباس عربی پوشیده بودن دعاشونو مثل مسلمون ها میخوندن . حجاب داشتن  و حتی اون جایی که داشتن دعا میخوندن مردمشون ، شبیه قبرستان بقیع بود . نخل هم که اونجا کاشته بودن . اونجاام که بیابون بود و شنزار و تابلو بود که جایی که عربیه دیگه . یا عربستانه یا یمنه و یا عراق .

    اون پسره پل ، مثلا مهدی بود .   چقدم جذاب و کاریزماتیک بود 

    اون سیاره ه هم مثلا نمادی از یمن بود ،امام صادق گفته که پشت یمن وادی به اسم برهوت است و در اون برهوت تنها مارهای سیاه میگذرند . فیلم تل ماسه  درواقع  راجبه اخرالزمان و زمانی در اینده های دوره . اگه به سالی که فیلم بهش اشاره میکنه توجه کنین میبینین که جمع اعدادش ۱۰۱۹۱ میشه ،همون 12 که به مهدی موعود اشاره داره .

    ولی خب مشکل اینجاس که پل حروم زاده بود . ازدواجی بین پدرش و مادرش انجام نشده بود . !

    حالا چجوری شده اینجوری شدن اینا ، این مردم این سرزمین اولش هم دنبال موعود و اینا نبون اون فرقه ای ها چون میخاستن این مردم رو تو این سرزمین کنترل کنن مذهب رو به اونجا بردن و درواقع یجورایی خاستن با مذهب ساختگی اون مردمو کنترل کنن تا اونا سرشون به موعود و دعا و اینا گرم باشه تا اینا بتونن اون منطقه رو استثمار کنن . اینیم که اون مردم فک میکردن پل موعودشونه به خاطر همین پیش زمینه چینی های همون فرقه ای ها بوده . خلاصه پل و مادرش از این موضوع استفاده و خودشونو رهبر و موعود اونا جا میزنن ، اوناام چون نشانه هایی که داشتن با اینا جور در می اومد ایمان اوردن و لشکر درست میکنن و امپراطور غاصب و بقیه خاندان هایی که ایمان نمی یارن رو همرو میکشن . 

    فیلم  درواقع اشاره داره میکنه به دنیای جدید که  از مذهب به عنوان دست اویزی برای کنترل کردن مردم عوام استفاده میکنن . توجه کرده باشین تو اون دنیا که مثلا در اینده هست هم مذهب همچان هست و نابود نشده مردم دعا میخونن حجاب دارن حتی . این ینی اونا فهمیدن که دین چیزی نیست که بشه نابودش  کرد ولی میشه توسط اون مردم رو کنترل کرد .

    از طرفی انتهای فیلم می بینیم که پل رو یکی از این مارهای اون برهوته سوار شده ودرواقع اون موجود رو رام کرده حتی زمانی که اون موجود میخاست به پل و مادرش حمله کنه ، استوپ میکنه و بعدشم به خاطر صدایی راهشو میگیره و میره .درواقع موجوده به خاطر الهیت پل بوده که بهش حمله نمیکنه اخر فیلمم که نشون میده پل خودشو سوار بر روی این موجود میبینه . تو  مکاشفات یوحنا اومده که دوهیولا برای یاری ضدمسیح میان یکی از زیرزمین و دیگری از زیردریا . درواقع اینها هیولا هستن که در مکاشفات یوحنا به اون اشاره شده . درواقع پل در اینجا نه مهدی موعود بلکه پیامبر دروغین یا همون دجال هستش . پیامبر دروغین با تکیه بر دین دروغ می‌گوید و جنگ و خشکسالی و فقر و بدبختی و بیچارگی را رواج می‌دهد، سپس با آمیختن حق و باطل ، و از حق برای پیشبرد اهداف شیطانی و گناه را استفاده میکند ...

    و خلاصه که فیلم جالبی بود ولی اخرش یهویی تموم شد تازه میخاست داستان جون بگیره که زرتی تموم میشه . یخورده مناظر نداره و خسته کننده س . شاید اگه به خاطر این پسره که تو کره رفته بود برای اکران فصل دو فیلم و تو برنامه های کره ای حاضر شده بود نبود ، نمی دیدم فیلمو . من فک میکردم از این جنگ ستارگان و ایناس . گرچه با دین و خرافات درهم امیخته شده بود ولی بازم جالب بود . ببین چقد تحقیق کردن که همچین فیلمی ساختن و چقد مخشون کار کرده اومدن یهود و مسیح و مهدی رو به هم ربط دادن . 

    فیلم تل ماسه

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۱۰ شهریور ۰۳

    سریال کره ای مبهم misty

    بعضی زنا هرچقدم پتیاره باشن ها بازم به لطف مهره ی مارشون مردارو مث فرفره تو انگشتشون می چرخونن . ینی مرده میدونه این خرابه ها این دوسش نداره این داره ازش سواستفاده میکنه ولی بازم مریدشه . گو هه ران تو سریال کره ای مبهم misty هم همچین زنی بود . در ظاهر سخت کوش و مقید به قانون هاش و از هیچی به اونجا رسیده ولی در باطن روباهی بود که مردا رو بازی میداد . دبیرستان که دوست دبیرستانش خودشو به خاطرش فدا کرد ، بی دلیل اصلا انقد غیرمنطقی و مسخره که حد نداره . بعدشم با یه مرد دیگه دوست میشه هی بازی بازی تهش یه مرد بهتر با بک گراند عالی پیدا میکنه می چسبه به اون ، اون یکی که هیچی  نداره رو میندازه دور . رسما از شوهرش پله برای موفقیت هاش استفاده کرده بود . خودش هیچ پخی نبود . حتی خرج تحصیلشم همون پسر دبیرستانیه داده بود . واسه ی کار و معروف شدن و محافظت از جایگاه شغلیش حتی بچه شم سقط کرده بود . یه مدت طولانی به خاطر این مساله رابطه ش با شوهرش سرد بود و عملا فقط هم خونه بودن . بعد یهو تا دوس پسر قبلی که رفته موفق شده اومده تو زندگی زنه پیدا شده یهو مرده باز عشقش شکوفا میشه و به خاطر زنه میره یارو رو میکشه . 

    کل سریال اصلا غیرمنطقی و مسخره بود . زنه خیلی روعصاب بود یخورده ککش نمیگزید پسره 20 سال به خاطرش زندان بود . یخورده ککش نگزید مردی که دوس داشت یهو کشته شده بود . اصلا انگار نه اینگار شوهر به اون خوبی و گلی داشت . خیلی بی لیاقت بود انگار زندگی همش کاره . حالا مگه چه کاری بود ؟! گوینده اخبار ! مسخره . بی اندازه مزخرف بود . 

    اوایل سریال هی نمیذاشت که یه دختر دیگه که سعی داشتن به جای این جایگزین کننش بیاد بشینه اونجا حتی تا جایی که از دختره و دوس پسر قبلی عوضیه عکس بگیره پیش رفتش . بعدش که پسره کشته شد و یه شغل بهتر بهش پیشنهاد شده بود دیگه اروم شده بود با دختره خوب رفتار میکرد مثلا میخاست بگه من یه اخبارگوی مستقل هستم که کسی منو کنترل نمیکنه توام چون سفارشی بودی و میخاستن کنترلت کنن من نمیذاشتم بیای اینجا  و باهات مخالف بودم . تو سریالای دیگه تا یه شایعه درست میشه طرفو کلا از زندگی ساقط میکنن این به جرم قتل شصت دفعه بردنشش بازجویی و اینا بازم داشت اخبار میگفت . دیدن نمیتونن کنترلش کنن گفتن بذا پست سخنگوی کاخ ابی رو بدیم شاید بشه قلاده انداخت گردنش . بازم رفت افشاسازی کرد . اولش اصلا سریال راجبه خیانت و اینا بود . یهو موضوع عوض شد و قضیه کله گنده های سیاسی و پولدارا اومد وسط . 

    کاراکتر زنه یه جانماز اب کش خالص بود . خودش منشا همه ی گوه ها بود ولی یجوری رفتار میکرد انگار خیلی بی تقصیره . چشم سفید بود . واقعا هیچ جذابیتی نداشت نه اخلاقی نه جذابیت سکسی ،مردا عاشق چی این بودن ؟ خودش رسما خیانتکار بود بعد خودشو مبرا میکرد  و الکی به شوهرش میگفت که با دوس پسر قبلی رابطه نداره . 

    واقعا سریال بیخودی بود . اصلا اهنگشم بهش نمی اومد . خلاصه که افتضاح بود . هیچ خوشم نیومد . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۹ شهریور ۰۳

    سریال کره ای عالیجناب your honor

    سریال کره ای عالیجناب your honor 

    سیصدمین پست وبلاگ مبارک . 

    نمیدونم من دیگه از سریالای کره ای خسته شدم یا سریال کره ای ها رفتن به قهقرا ... 

    اصلا جذابیت و کارایی که قدیم کاراکترای پولدار و قدرتمند تو سریالای قدیمی میکردن یک ذره شم تو این سریال نی . همه چی بی منطقه . الکیم همه چی داره به ضرر خود یارو تموم میشه . تهشم خانوادگی می خوان بیفتن زندان . این قاضیه بشه خدای عدالت . مسخره . قدیم سریال میدیدی از دست نقش منفی ها و کسایی که عدالت و دادگاه و اینارو میخریدن حرص میخوردی الان از ادم مثبت ها حرص میخوری و حقو میدی به منفی ها . خیلی سریال بیخودیه واقعا . انقدم لفتش میده یه صحنه رو نشون بده ها . الکی زوم میکنه رو چهره ی قاضیه خوبه قیافه ام نداره . رو اوپای سریال انقد زوم نمیکنه که قیافه و چشم بیریخت اون اجوشی هی زوم میکنه حداقل رو سامبونگ زوم کنه انقد نمی سوزم . پلیس سریال رو که دیگه نگم اصن نمیدونم بازیگرای فرعی سریال رو از کجا اوردن یا ذهلم گتمیش هستن یا در دهاتی و افغانی . بودجه ندارین خب چرا هی فرت فر ت سریال میسازین . این دختره ی زشت دیو کیه که اوردین انگار سامبونگ زده باباشو کشته همچین باهاش دشمنی داره ها . نکبت . کاش کشته شه اه اه ذهلم میره از قیافه ش . بعد پسره زده یکیو کشته انگار نه اینگار میره میاد عین خیالش نی نه استرسی نه چیزی تازه دوس دخترم پیدا کرده . جلل الخالق . بعد دوس دخترش کیه خاهر همونی که کشته دختر سامبونگه . میدونه ها دختره کیه باز باهاش میره بیرون . بعد دختره ام انگار هول بوده تا داداشش بمیره سریع بره رل بزنه زرتی با این پسره دوس شد چقدم صمیمی هی اوپا اوپا میکنه . فرت فرت هم سیگار میکشن . ینی چی که چی مگه امریکاس اصن مگه ایرانه کو اون سریالای باحال پلیس دادستانی و معمایی کره ای . کووووووووووو ....خلاصه که خیلی سریال قاراشمیشو نه.جذابیه . اینم دراپ میکنم . 

    سریال بی خبری رو ادامه شو دیدم باز بهتر از اینه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۷ شهریور ۰۳

    سریال کره ای تاریخی ملکه وو سریال Queen Woo 2024

    اینطور که به نظر میاد کاراکتر لی سوهیوک تو این سریال قراره بمیره . دیدن این سریال هم با حرص همراه خواهد بود . راستش از مناسبات سیاسی و اینکه چرا این ملکه تو تاریخ مونده و تاثیر گذاریش چی بوده دقیقا چیزی پیدا نکردم . سریال 8 قسمت بیشتر نی . میگن دوپارته خیلی مسخره س که اینجوری سریال میسازن تازگی . انگار هولن . خب یهو همرو بساز بعد پخش کن دیگه .با این حساب باید صب کنم هر وقت فصل دو خاست پخش شه سریال رو شروع کنم . چون ممکنه این دوفصلی هم مث دوفصلی های قبلی ناامیدم کنه .  راستش درکل از سریالا و فیلمایی که شخصیت اصلیش زن قدرتمند و مستقل باشه بدم میاد . چون همیشه یه زن متکبر و ایکبیری و دو بهم زن رو جوری نشون میدن که مظلوم دوعالمه و میخان بین یه عالم مرد زنده بمونه و فلان . کنکاش که کنی و بیشتر از نگاه بیرونی بهش نگا کنی می بینی زنه باعث همه ی گندای ممکلته ها ...! ولی یه سری اسکل الکی ازش دفاع میکنن . حالا در هر حال . بازیگر زنش که فوق العاده مزخرفه . به واسطه ی دوس پسر کارگردانش زرتی اومده نقش یک گرفته . قیافه ام نداره اخه . گرچه از اون دختر گو شی؟ همچین چیزی که تازگی تو سریال قورباغه نقش قاتل رو داشت ، قابل تحملتر ه . 

    سریال کره ای ملکه وو

    داستان سریال راجبه یکی از ملکه های گوگوریو عه ، که خاندان قدرتمندی داره ، اون با امپراطور گو گوک چان ،با بازی جی چانگ ووک  ازدواج میکنه ، ازدواجش  دیری نمیپایه و امپراطور بدون وارث می میره . ملکه میبینه فردا خبر مرگ امپراطور پخش شه خودشم میذارن کنار ، برا همین دست به کار میشه تا شبونه ، شوهر بعدی رو بین دوتا برادر شوهرا انتخاب کنه .

    برادر شوهر بزرگه ، گو بال گی ، با بازی لی سوهیوکه . لی سوهیوک خیییییلی جذابه نمیدونم چرا یه نقش یک خوب بهش نمیدن . واقعا پرفکته .این همه جذابیت و اخرشم قراره بمیره واقعا انصافه ؟!

    به نظر میاد بال گی زن و یه پسر داشته باشه . ملکه میره پیش برادرشوهر و یهو برمیگرده میگه که : اگه چونا بمیره تو امپراطور بعدی میشی نه ؟! خب معلومه پرسیدن همچین سوالی اونم بدون مقدمه و گفتن این خبر که چونا مرده ، از برادرشوهر و شنیدن پاسخش تهدید امیز بوده برای بال گی ، اونم تو دوره زمونه ای که تقی به توقی میخورده فک و فامیل شاه رو به عنوان خیانتکار با کل خانوادش میکشتن . برا همین به زن داداشه میگه که زشت نیست که زن چونا شبونه بیاد پیش برادر شوهر و همچین سوالی بپرسه ... و ملکه هم پامیشه میره پیش برادر شوهر دومی که برادر کوچیکه میشده ، وقتی پیش اون میره ، بی پرده راجبه مرگ چونا حرف میزنه و باهم حرفا و حرکاتی که نشانگر چراغ سبز هست رو رد و بدل میکنن . اینجوری میشه که ملکه شوهر بعدی و امپراطور بعدی رو خودش انتخاب میکنه و فردای مرگ پادشاه میگه که چونا گفته که با این برادرش ازدواج کنم . اینجوری میشه که اون دومی میشه شوهر دومه ملکه .

    و این ملکه اولین زنی بوده که با دوتا امپراطور ازدواج کرده . موقع مرگشم گفته که اونو پیش شوهر دومی دفن کنن نه اولی چون از اولی خجالت میکشیده . 🤣 طبیعتا این وسطا خاندانش هم دست داشتن دیگه حتما قبلش خاندانش برادرشوهر دومی رو تایید کردن که ملکه رفته پیش اون . تو تاریخ ذکر شده که ملکه از مرگ پادشاه به بال گی چیزی نمیگه ولی وقتی میره پیش دومی ، یه راس میره سر اصل مطلب . 

    ندیده میشه از روی اسناد تاریخی حدس زد که چرا ملکه به جای بال گی ، اون یکی " اسمش سخته " رو انتخاب کرده . حتی از روی کاراکتر لی سوهیوک و گریم و طرز نشستنش هم میشه این برداشت رو کرد ، بال گی ادمی نبوده که ملکه بتونه روش مسلط بشه . بعد از اینکه ملکه با دومین برادر ازدواج کرده ، دومی نتونسته حتی رویای اینکه زن دیگه ای داشته باشه رو ببینه ، از طرفی ملکه از دومین شوهرش هم بچه دار نمیشه و باز هم قضیه نداشتن وارث میاد وسط ، طبیعتا دومی باید خیلی ممنون بوده باشه که ملکه اونو به عنوان شوهر انتخاب کرده چون هم خاندانش رو کشیده بالا هم خودش امپراطور شده ، چیزی که شاید اصلا رویاشم نمیدیده با وجود بال گی . بال گی با اینکه پسر اول بوده امپراطور نشده بوده طبیعتا توقع داشته که خودش بشه امپراطور ، و وقتی دیده اینجور نشده میره یه کشور دیگه ای و با سربازا میاد تا جنگ راه بندازه منتها بعدش نمیدونم شکست میخوره یا چی ، تهشم به خاطر اینکه کشور رو به هرج و مرج کشونده بوده خودشو میکشه . ! 

    اینم از درس تاریخ این  سریال تاریخی که هنوز پخش نشده و اولین سریال تاریخی شبکه ی تی وی ان حساب میشه . چون ملکه دوبار شوهر کرده برا همین داستانش برای سریال ساختن جالبه و جای مانور دادن هم زیاد داره . از اونجا که اسناد کمی هم از دوران گوگوریو هست پس بیشتر سریال تخیلیه . 

    .

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۶ شهریور ۰۳

    سریال ایرانی عشقی

    میخام مروری داشته باشم رو سریال های خیلی قشنگ ایرانی قدیمی و عشقی. چرا که چون اربعین نزدیک بود . نتونستم اهنگ گوش بدم برا همین یاد او اس تی های سریالای ایرانی افتاده بودم . قدیما که مملکت به قهقرا نرفته بود هم سریال ها خیلی خوب بودن هم اهنگ تیتراژ سریالا . 

    لوح طلایی من میرسه به سریال ارمغان تاریکی . سریال مناسبتی و عشقی به شدت عشقی . من واقعا هرسری این سریال رو نگاه میکنم متعجب میشم چطور تونسته بودن این سریال رو بسازن و در تی وی ایران پخش کنن . انقد این سریال عشقش قشنگ بود و فراموش نشدنی که حد نداره . دیالوگای مجید به سارا و سارا به مجید و بعدش کاری که مجید به خاطر سارا کرد واقعا از هر میلیون مرد ایرانی شاید یکی مث مجید باشه . اولش خودمم وقتی حقیقت رو فهمیدم برگام ریخته بود . و یه غمی داره سریال که نمیدونی براش گریه کنی ناراحت باشی یا چی . غمه هست ولی . و تیتراژ پایانی سریال با صدای افسانه ای محمد اصفهانی  . شما شروع شعر رو نگاه کن ازش نه تنها عشق ، بلکه غم و حتی داستان کاراکترای سریال می باره : 

    چه در دل من چه در سر تو ، من از تو رسیدم به باور تو ...

     

    سریال بعدی سریال مدارصفردرجه س که یه سریال فراموش نشدنی برای من . گرچه داستان سریال باگ هایی داشت ولی داستان عشقی سریال رو نمیشه نادیده گرفت . عشق یه مسلمان و یه یهودی و اخرشم مسلمان شدن اون یهودیه . واقعا عمر حبیب تو این سریال الکی هدر رفتا . همشم به خاطر پاپوش درست کردنای اون یارو همکلاسی عوضیش . ولی در کل سریال قشنگی بود و او اس تی ش هم خیلی قشنگ و ریتم و نحوه خوندنش هم واقعا جدید بود . 

     

    سریال بعدی که او اس تی ش افتاده تو ذهنم و هی تکرار میشه سریال فاصله ها س . بعله . یه زمانی فاصله ها می داد و خیابونای تهران و بسا شهرای دیگه خالی بود از ادم . چون ساعت نزدیک ده سریال فاصله ها پخش میشد . و عجب سریالی بود . خیلی باحال بود . بازی ها بیست داستان بیست . اصلا هیچی کم نداشت . سریالای الان همشون بی بازی هستن . مزخرف بدون داستان منسجم . همش شده داستانا و رابطه های مستهجن با ارایشای زشت و زننده  و لباسای بدتر از ارایشاشون . مردام که یه مشت ریشوی کثافت داعشی ...

    قدیم با یه شالگردن انداختن دور روسری طرف از باحجاب به بی حجاب و خراب تبدیل میشد 😁 . او اس تی اش هم خیلی قشنگ بود با صدای علی لهراسبی

     

    اگه فاصله افتاده اگه من با خودم قهرم ...

     

    سریال بعدی هم سریال دلنوازانه با همون کارگردان ، اینجاام باز شاهرخ استخری و بازی های همیشگی معروفش وداستان جذاب سریال بود که باعث میشد بیننده واقعا باهاشون ارتباط برقرار کنه و با سریال حال کنه . او اس تی این سریالم خیلی به یاد موندنی بود . 

     

    سریال بعدی که خیلی دوس دارم طبیعتا باید در چشم باد باشه گرچه من موضوع عشقیش رو زیاد دوس نداشتم ولی خب چرا ما نباید زوجی که از بچگی عاشق هم هستن رو تو سریالامون نداشته باشیم ؟ بله . ماام داریم خیلی هم افلاطونی . دقیقا مث دیالوگ پارسا پیروزفر تو فیلم نقاب که همیشه با جمله ی من عشق افلاطونی میخام دخترارو اغوا میکرد 😆 اینجا همونجوری عشق افلاطونی داشت . گرچه یه سری اب های فراوانی داشت ولی درکل بیس داستان قشنگ بود البته من بیژن رو زیاد دوس نداشتم از بچگی عقل نداشت ، نادر رو دوس داشتم . 😍😎 . 

     

    سریال بعدی که دوس دارم شب دهمه که این  هم از اسمش معلومه که مناسبتیه و حتی عشقی . چقد قدیم سریال عشقی درست حسابی داشتیما . او اس تیشم خیلی خوب بود و پر از معنی . اصلا 알차네 ... 

    مرز در عقل  و جنون باریک است عشق و ایمان چه بهم نزدیک است ...

     

    بعدی چی میتونه باشه ؟ پریدخت ؟ پروانه ؟ درسته پروانه او اس تی قشنگی داشت و موضوعشم دوس داشتم و از لحاظ عشقی ام حامد کمیلی واقعا خیلی خوب بازی کرد و خیلیم اونجا جذاب شده بود . ولی به اندازه ارمغان تاریکی قشنگ نبود . راستش من لیلا حاتمی رو اصلا دوس ندارم خیلی شیربرنجه . توروخدا ببین خدا شانس و پولو به کیا میده . حالا ...

     

    سریال دیگه ای که دوس دارم و او اس تی ش هم خیلی خوبه چی میتونه باشه به غیر از متهم گریخت ، با صدای مدرس و عطاران . 

    پی خوشبختی همش صب تا شب دویدم من حتی یک اشنا یک اشنا ندیدم من ... 

    چقد حقه این شعر چقد اخه ...حق میباره . 

    سریال خانه به دوش هم سریال خییلی باحال و خنده داری بود و واقعا هر لحظه ی سریال اشنا با حال و هوای ایران و ایرانی و زندگی واقعی بودش . رابطه ها گرم و صمیمی بودن . انگار واقعا اونا یه خانواده بودن . چیزی که خیلی وقت که تو جامعه فراموش شده . اون موقع ها هم به تناسب زمان گرونی بوده ولی مردم زندگی هم میکردن الان هممه چیز شده سرچ کردن دلار گرونی امریکا و فش به زمین و زمان . گرچه خودمم مثتصنی نیستم  아쉽게 😑

     

    سریال دیگه ای که هم او اس تیشو دوس داشتم هم موضوع عشقیش رو ، سریال وفا بودش . ژوبین واقعا اون موقعها چقد جذاب بودش . 😅❤  او اس تیشم خیلی خوب بود و دوسش داشتم . 

    یکی دیگه از سریالایی که دوس داشتم سریال ارام میگیریم بود او اس تی سریال بازی ها به نظرم خییلی خوب بودن. مخصوصا او اس تیش . کامران تفتی رو اونجا دوس داشتم . 

     

     

    خیلی سریالای دیگه ام بودن که من خیلی دوس داشتمشون ولی الان تو ذهنم نیست و شاید بعدا پست رو اپدیت کردم . این پست رو هم اضافه کردم : 

     فیلم ایرانی 

     

     

     

     

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۴ شهریور ۰۳

    پست چند سریالی

    سریال کره ای  No Way Out: The Roulette 2024 بدون راه در رو ، قمار رو نگاه کردم .  اولاش جذاب بود ولی درکل موضوعش رو دوس نداشتم به نظرم مسخره س که پلیس این همه خودشو جر بده تا از یه متجاوز عوضی قاتل محافظت کنه . کلا به نظر میاد قانونای کره به درد نمیخوره دیگه شور هرچی دموکراسی و حقوق بشر رو در اورده . بعد طرف میره زندان میاد بیرون ، کلی ادم قربانی هست که میخان ازش انتقام بگیرن . خب چه کاریه یهو حکم درست حسابی بدین دیگه . بعد اصلا پلیسه هیچ مجازاتی نشد رسما دزدی کرده بود تو پرونده دخالت کرده بود کلی کار خلاف انجام داده بود انگار نه اینگار . بعد حالا درسته که کشتن یه ادم عوضی خیلی براش راحته و اون درد و رنجی که تو کشیدی رو اون هیچ وقت نمیکشه و نمی فهمه و اگه بکشیش براش زیادی اسونه ولی اینکه نگه داری کنار خودت و بهش برسی و ایناام مسخره نی ؟ این که نشد انتقام . 

    یه سریال جدید دیگه ام هست اونم بیسش همینه تقریبا ، اسمش هست سفید برفی باید بمیره . سریال کره ای  Black Out 2024 . اینم پسره تو خونش خابیده بود که پلیس میاد به جرم اینکه ماشینش جلوی محل قتل دختراس میگیره می برتش رسما بهش قتل دوتا دخترو می بنده و اینده ی خودشو خانواده شو نابود میکنه . به شکل خیلی غیرمنطقی و مسخره ای ینی این اتفاق می افته . اصلا  어이가 없다 어이가 없네 . 

    بعدشم که از زندان میاد بیرون یکی میزنه مامانشو از ساختمون پرت میکنه بعد یه پلیسی از سئول اومده اونجا و می افته دنبال پرونده و این پسره که ببینه قضیه چیه ، از اون ورم استخونای دخترا داره پیدا میشه . بعد حالا که مثلا ده سال اینا گذشته ، پلیسای عوضی ادعای قانونمندی و اینا میکنن . 10 سال پیش مگه دوران چوسان بود که پسره رو بدون هیچ مدرکی قاتل جلوه دادین . خلاصه خیلی مسخره بود داستانش . فک نکنم بقیه شو ببینم . 

    سریال بعدی سریال پسرِ دوست مامان ، یا همسایه بغلی همچین چیزی اها ، سریال Love Next Door 2024 در همسایگی عشق ، این زوجشون بهم واقعا مییان ولی حیف داستان هیچی نداره یه چیز معمولی که من شاید الان رو مد دیدنش نباشم، یه چیز  جذاب میخام . این خیلی معلوم الحاله . دختره و پسره همسایه ان . ماماناشون باهم رقابت دارن یجورایی . مخصوصا مامان دختره در واقع . و نمیخاد از مامان پسره کم بیاره . هی پز موفقیت های دخترشو میخاد بده و کمبودهای زندگی خودشو رو دخترش باید در بیاره همچین استایلیه . ینی این زنه یه بار نشد یه فیلم بازی کنه مامان خوبی باشه همه جا مامانه بده . عفریته ترینش تو عاشقان ماه بود . 

    خلاصه دختره و پسره از بچگی باهم هم بازین و دختره وحشیه و پسره اروم بعد همچین پسر ارومی چرا باید عاشق یه دختر وحشی و بی ادب شه اخه . اونم با همچین شخصیتی که برای پسره ساختن اصلا به دختره نمیاد . حتی از لحاظ خانوادگی هم نمیان . اولو اخرشم معلومه دیگه . اخرش می فهمن عاشق همنو و خانواده  هاشو شوک زده و سپس قبول میکنن و اینا . اخرم طبیعتا یه کار خوب و سازمانی به دختره میدن که مبادا دختره بیکار و پسره رییس باشه و اینا از لحاظ شغلی هم باید بهم بیان اخه . نیست همه چیشون اوکیه !

    یه جا نبوده این پسره بازی کنه و من از سریالش خوشم بیاد . مودوک هم فقط تو 💚سریال کره ای کیمیاگر روح فصل یک 💚 خوب بود وقتی دیدمش هوس کردم دوباره کیمیاگر روح ببینم ولی وقتی به اخرش و وفصل دو فک میکنم قلبم درد میگیره . خلاصه اینجوری شد که تصمیم گرفتم سریالو تو اینستا دنبال کنم 🙄😁

    سریال بعدی که تازگی پخش داره میشه و میخام ببینمش سریال DNA Lover 2024 عاشقان دی ان ای ، که شیوون توش بازی کرده . به نظر کمدی میاد . حالا ببینم این چجوریه . 

    سریال بعدی که دیدم 4 قسمت سریال عالیجناب ؟! سریال Your Honor 2024  ، چه اسمش مسخره س .که اینو از روی یه سریال امریکایی ساختن ،  که اینم به قهقرا رفته در واقع تو قسمت 4 . پسره میزنه پسر یه یاروی خیلی پولدار و معروفی رو میکشه ، اینجور که تصادف میکنه با پسر پولداره ولی نمی رسونتش بیمارستان و طرف تو خیابون جون میده . میشه قتل دیگه . بابای پسر ضارب ، قاضی معروفیه . به اینکه خیلی عادل و اینا . همین قاضی عادل جرم پسرشو می پوشونه و ادم اجیر میکنه و اینا و یه یاروی گدای بدبختی رو به عنوان قاتل معرفی میکنه ، پسر اولی یارو پولداره که هول بود میره میزنه ادم های اجیر شده و قاتل قلابی برادرشو میکشه ، از شانس یه عنی اونجا حضور داشت که ازش فیلم میگیره حین ارتکاب جرم . پلیس هم عقده ای و کلا با پولدارا مشکل دار دیگه ، میره حکم میگیره پسر پولداره رو می گیرتش ، خلاصه بابای مقتول تهش متوجه میشه که قاتل پسرش کیه . اما به اشتباه فک میکنه خود قاضیه قاتله ، نمیدونه پسرشه . قاضیه هم میگه که من برای پسرت بی گناهی رو ثابت میکنم تو از من بگذر و اینا . خلاصه مرده چون دستش زیر ساتور اون عوضی و پسر اولیه ریده ، مجبور میشه که انتقام نگیره . حالا این دو قراره دست به یکی شن و همه ی کسایی که از قضیه قتلای پسر اولی خبر دارن رو سر به نیست کنن تا مدرکی باقی نمونه . از اونورم پسر قاتله اتفاقی با خاهر مقتول برخورد میکنه تو بهشت زهراشون 🤣 و دختره هم که کسخل شده بعد مرگ برادرش انگار باهم خیلی صمیمی بودن ، میچسبه به این پسره . بدون اطلاع از اینکه پسره قاتل برادرشه . پسر قاتله هم دوری نمیکنه یا کنار بکشه خودشو . اونم می چسبه . اینم قوز بالا قوز سریاله . این تیکه شو زیاد خوشم نیومد . تازه اینکه مرد پولداره با اینکه پسرش کشته شده باید برای این یکی پسرشم برائت بگیره اونم از قاتل پسر دومیش هم خوشم نیومد . ولی خب بهتر از سریالای دیگه بوده . قابل تحملتره .

    این روزا سریال خوب کره ای قحطیش اومده انگار . بازیگرای خوب ولی داستانای بیخود و کلیشه ای . خدایی اینکه از بچگی همو بشناسن هم خیلی دیگه نخ نما شده خیلی . بسه دیگه . خدایی . مشکل اینجاس گاهی واقعا جذاب میشه . عجیبه مثلا سریال💙 سریال کره ای مرد من فرشته ی عشق 💙 هم داستان بیخودی داشت راستش ولی خیلی برام جذاب بود خیلی موقع دیدنش لذت میبردم واقعا . کلا کره ای ها استاد اینن که از یه داستان بیخود و نخ نما با یه کانسپت دیگه و بازیگرای دیگه یه چیز باحال در بیارن . متاسفانه فعلا که این سریالا منو جذب نکردن . حالا باید دید سریال جدید شین مینا که از همین تی وی ان قراره پخش بشه ، چجوری میخاد باشه . امیدوارم اون دیگه خوب باشه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۳ شهریور ۰۳

    سریال کره ای ستمگر و سریال کره ای غم های ما و بقیه ...

    سریال کره ای غم های ما ، دقیقا هدف این سریال چی بود ؟ اینکه هرکی تو ججو زندگی میکنه لزوما خوشبخت و بی غم نی ؟ یه عالم بازیگر خوبو چپوندن تو سریال الکی . کیم وو بین و با یه اجومای زشت انداختن بعد دوست دخترش با یکی دیگه س . مسخره . خب میذاشتین باهم یه صحنه داشته باشن دیگه . خیلی سریال بیخودکی بود  . همرو زدم جلو . 

    کره داره به کجا میره واقعا ؟ ریده با این سریالاش قبلا یه سریال میدیدی کلی راجبش فک میکردی حال میکردی صحنه هاش یادت می افتاد می خندیدی . خیلی باحال بود . الان همش داره چرت و پرت می سازه . الان من چی ببینم هیچی نی 😁

    اوون همه منتظر، سریال ستمگر ؟ بودم اونم الکی بازیگرارو هدر داده بود . خیلی مسخره بود . اب خالث . حدود 10 تا سریال دیدم همرو زدم جلو 5 قسمت 5 قسمت . اصن قشنگ نبودن . درکل اکثر سریالای خانوادگی و 50 قسمتی اب خالصن .

    بیسشونم دو سه تا خانواده س که همشون باهم رابطه دارن و خانواده ها همگی تو یه خونه فسقلی زندگی میکنن همشونم کار میکنن و هشتشون گرو نهشونه . پولداراشون دنبال عروسین که مث کلفت براشون خم و راس شه . گداهاشونم که معلومه دیگه . مخصوصا اینکه همگی یه جا زندگی میکنن و تو زندگی هم دخالت میکنن بدتر از ایرانیا و یه نفر همه ی کارای خونه رو میکنه و همگی کارمندن ولی پول ندارنش خیلی مسخره و غیرواقعیه و غیرقابل تحمله . 

    لیست سریالایی که دیدم : 

    1. غم های ما 
    2. ملکه ی جاه طلب 
    3. نفرین 
    4. من یک عاشق دارم 
    5. هنوز سی سالم نشده 
    6. زنی که سه بار ازدواج کرد 
    7. روز باشکوه 
    8. دخترم گوم سال 
    9. خانواده ی مهربان 
    10. عروس زیبای من 
    11. عشق شفادهنده ی من 
    12. باران عشق 
    13. گوی طلایی 
    14. امپراطور طلایی 
    15. ماهیت پول 
    16. الهه ازدواج 
    17. همینه که هست اره اینجوریاس 
    18. احضار 
    19. تالاپ تالاپ قلبم 
    20. بذار معرفیش کنم 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲۷ مرداد ۰۳

    سریال المانی تاریک دارک dark

     

    جوناس نوه ی اولریکه . اولریک 33 سال پیش برادرش گم شده . اون بچه ای که اول سریال میره تو زمان گذشته پسر اولریکه . جوناس با عمه ش دوسته .

    تو طول سریال مداوم اذعان میشه که طرف عمه شه ولی هی کیس میرن . مدام درمورد اینکه زمان نمیدونم اینطوری اونطوری 33 سال یک بار دریچه باز میشه حرف میزنن . خب اگه دریچه اون یک سال و خورده ای تفاوت زمانی شمسی قمری باز میشه چطوریه که شما با این ذره ی خدا که معلوم نی چی چی هست میرین هی تو زمان سفر میکنین ؟! و اگه این هست چه احتیاجی به اون در توی تونل هست ؟ و چطوری انقد کودن بودی که بعد 66 سال فهمیدی که منشا اتفاقات کجاس اونم کلودیا معلوم نی یهو از کجا بهش الهام شد و بهت گفت .

    اگه از اول قضیه این بوده و با یه حرف جوناس به پسر اون پیری احمق ، که امشب نرو فردا برو بابات  دوست داره ، پسر نفهمی مث اون ، قرار بود قانع شه چرا با حرف زنش نشد ؟! و فقط همین ؟ماشین زمان ساخته نشه زمان به سه بعد تقسیم نشه و تمام ؟! اگه قرار بود به این راحتی اتفاق بیفته چرا انقد کش و قوسش دادین . الکی رود راینو باز کردین تو سریال . مگه نمیگفتین همه چیز چرخشیه  و هیچوقت نمیتونی چیزیو تغییر بدی پس چجوری شد که این تغییر کرد ؟

     

    اگه یوناس با برگردوندن میکل به حال باعث عدم موجودیت خودش میشه پس در زمان حال که تازه 11 سال از به وجود اومدن میکل گذشته ، چجوری میکل وجود داره ؟

    اگه زمان موازی حرکت میکنه  و گذشته و اینده ای وجود نداره و هردو موازی هستن پس نباید هیچ خاطره ای داشته باشیم از طرفی اگه اینطور نیست درحالیکه سریال میگه هست ، پس چطور هیچ کدوم افراد تو سریال هیچ خاطره ای از دیدن افراد حال حاضر ندارن ؟ مثلا شارلوت چندبار یوناس رو تو گذشته دیده پس چرا اشنا براش نمیاد قیافه و تیپ یوناس در زمان حاضر ؟

     

    یارو میگه که، تومهاس ؟! یه شی اگه بره گذشته یا اینده و از مبداش خارج شه حتی اگه منشاش وجود نداشته باشه هم وجود داره . ینی حتی اگه یوناس بمیره در اینده یوناس گذشته وجود داره . گذشته بمیره اینده وجود داره . پس در این حالت میشه نتیجه گرفت که اگه میکل برمیگشت هم یوناس وجود داشت ، و این ینی که زمان یه چیز لوپ مانندیه که هی داره می چرخه و اینا . تا شیی به وجود نیاد چطو ممکنه که وجود داشته باشه ؟! 

    اصن بگیم که اینجوریه . اوکی . اخرالزمان ینی چی ؟ اگه منظورش ترکیدن اون نیروگاه باشه خب چرا تو سال 2055؟ بزرگسالی الیزابت الکی تفنگ دستشون بود ؟ خب اینا چرا نمیرفتن یه شهر دیگه . اون شهر اون قد بزرگ بود که اگه نیروگاهم می ترکید دیگه کل المان که خراب نمیشد . امریکا دوتا بمب به اون گندگی انداخت ژاپن ، دوتا شهرش خراب شد . بعد خب نیروگاه به اون عظمت بترکه که همگی پودر میشین ، عکس مرده هارو هم گذاشته بودن اونجا . 😂

    بعد این میکل چرا مث ماستا بود ؟! اوریک که اومد دنبالش چرا باهاش فرار نکرد رفت چسبید در کون اون پرستار پتیاره هه . 

    اوریکم عوضی بود ینی تو دوتا دنیا هم عوضی بود این مرد . و اون زنه هانا یه تنه کل المانو میتونه بهم بریزه همچین زنی و بهتر که زودتر یکی بکشتش . خوب شد اخر بزرگسالی جوناس کشتش . دلم خنک شد . جنده ی خالث بود . 

    بعد خب اگه میتونستین از تونل تو زمان سفر کنین چرا اون کشیشه اون ماشین الکی رو درست کرده بود بچها رو میکشت ؟ 

     نمی فهمم چرا باید انقد پیچیده راجبه هرچیزی فکر کرد . اصلا ادمای سریالم نرمال نبودن همش چرت و پرت بهم می گفتن . یا می لاسیدن یا شر و ور میگفتن . و یه سری دیالوگاش واقعا حقیقت محض بود 🤣 مثلا بزرگسالی جوناس میگفت : 

    عجیب نیست که ادم بزرگترین بیزاری رو نسبت به کسایی که بیشترین شباهت بهش رو دارن ، حس کنه ؟

    ما به امیدی چنگ میزنیم که برامون اتفاق نمی افته . 

    در کل  خییلی سریال بیخودی بود . خیلی پوچ بود و خیلی فضای ناامید کننده و یاس اور و تاریک و مزخرفی داشت به همه ی اینا داستان مسخره و زبان المانی سخت رو هم اضافه کنین . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۲۳ مرداد ۰۳

    سریال کره ای خانه ی پرنده ابی

    کدوم ادم احمقی 10 سال تحقیر و سرزنش کار پیدا نکردن رو تحمل میکنه بعد که میفهمه شرکتی که توش بالاخره با پارتی ،کار پیدا کرده درواقع شرکت بابای خودش بوده و بعد  نمی سوزه ؟! بعدشم میره ته و توشو در میاره که قضیه چی بوده ولی در اخر میگه نه من این پولارو نمیخام به خاطر پول اینکارو نکردم . 🤮اسکلین ؟ خیلی فیلمنامه های سریالای 50 قسمتیشون اب و مسخره و غیرمنطقیه . 

    همکار و دوست بابای احمقشون که مهندس ؛بوده و شرکت رو تاسیس کرده به باباش خیانت و دقیقا روز مرگش میره همه ی حسابای باباهرو خالی میکنه و با دستکاری سهام ، سهامشونم میخره و شرکت و اموال رو کلا میکشه بالا و اونارم از خونه میندازه بیرون . حالا پسر همون مرد ساده لوح احمق تو یه دانشگاه سطح پایین درس خونده و ده ساله که دنبال کار میگرده ، یارو دزده الان اسم شرکتو عوض کرده و کلی برای خودش اسم و رسم بهم زده . شانسا پسره برای این شرکت هم درخواست میده بدون اینکه بدونه این یارو دوست قدیم باباش بوده ، مرد دزد ، با اینکه پسره تو مصاحبه قبول شده بود ، خصوصی با پسره دیدار و رو گردنش دین میذاره که اره من استخدامت کردم اگه میدونستم تو پسر فلانی هستی مصاحبه تو رد نمیکردم . اینطوری ! 

    سریال کره ای خانه پرنده ابی

    پسره بعدا از یکی از زیردستای همون دزده می شنوه که این شرکت درواقع اول بنیانگذارش بابای خودت بوده ، بعدش اتفاقی متوجه چیزی میشه و بعدش که تحقیق میکنه متوجه میشه که درواقع اموالشونو این یارو کشیده بالا . و اقدام میکنه  و اینا . 

    دست اخر که یارو میگه بیا اموال واسه شما، میگن نه تو این شرکتو به اینجا رسوندی ما پول نمیخاستیم که ما میخاستیم تو به خودت بیای 😶🙄بعدشم کاشف به عمل میاد که اصلا بابای احمقشون از اولم چون مردنی بوده میخاسته شرکت رو بزنه به نام این یارو و بهش بگه که با پولاش مواظب خانواده ش باشه . عجب ادم احمقی خب بزن به نام زنت همشو پول کنه سهام بخر به اسم بچه ات . اصلا یه چیزای مسخره و کسخلی نشون میدن . اصلا چرا یکی باید اینکارو کنه ؟! اصلا بگیم انقد احمق که همه ی سرمایه تو بدی دست کسی و بگی که مواظب خانوادم باش . از کجا معلوم طرف با وجود اون همه اموال همچنان رو حرف و قولش پایبند باشه ؟! اصلا بگیم این قضیه اش هیچی . مامانشون چقد احمق بوده . اصلا مامانشون نبودش . تو یتیم خونه دوست همین یارو دزده بوده و یه زن دیگه ای . سه تایی با این مرده اشنا میشن مامانه عاشق این یارو مهندسه میشه ولی مهندس میره یکی دیگرو میگیره . بعد که زنش میمیره ، این زنه میره به این میگه که من میام از بچه ات نگه داری کنم و اینا من فقط میخام خانواده داشته باشم 😶😐 . از اونطرف دوست یتیم خونه ایش حامله میشه از کسی و بچه رو نمیخاد ، این زنه  و مرده بچه رو به عنوان بچه ی خودشون میارن بزرگ میکنن . درواقع زنه حتی زن مرده هم نشده بوده و هیچ کدوم از بچه ها بچه ش نبودن . چقد بی معنی . 

    به این ترتیب یه سریال کره ای 50 قسمتی دیگه رو ، روی دور تند نگاه کردم . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۱۷ مرداد ۰۳

    سریال کره ای خانوم روز و شب 낮과 밤이 다른 그녀

    لی می جین ،بعد از 7 سال امتحان استخدام دولتی رو رد شدن ، یه شب ارزو میکنه که کاش کس دیگه ای بود . صب که بلند میشه تبدیل به یه پیرزن میشه . قبل از غروب خورشید پیره ، بعد از غروب خودش میشه . منتها خودش با پیریش خییلی متفاوته . خودش بی حال حرف میزنه و اون سرخوشی و خوشالی که پیریش داره رو نداره نتونسته یه کاراکتر یک دست رو بازی کنه . درکل از این دختر دهن گشاد زیاد خوشم نمیاد چه خواننده گیش رو چه بازیشو خیلی پر. روعه دوس ندارم . 

    ولی تا قسمت 5 قابل تحمل و خنده داره . داستان جناییش منو یاد سریال کره ای تونل می ندازه . 💚سریال کره ای هتلدار و سریال کره ای کشور من و سریال کره ای تونل 💚 

    اجوماعه خیییلی بامزه س و یه بار سریال کلا رو دوش اونه . دادستان هم بامزه گی و جذابیت خودشو داره ولی یه بار کمدی سریال رو دوش اجوما و اون بازرسه اس . یادم نمیاد قبلا کجا دیدمش که نقش عوضی داشت با اون صداش ولی اینجا نقشش خوب بود الحق زرنگم بود . 

    داستان جناییشم خوب بود من تو قسمت ده داشتم فک میکردم چرا انقد زود قاتلو لو دادن ولی خداروشکر قاتل یکی دیگه بود . گرچه به اون زنه شک داشتم که یه نقشی حتما داره که هستش بیخودی هی دیالوگ نداره 😁 ولی خیلی پتیاره بود . 

    مامان بابای می جین هم خیلی بامزه بودن .

    سریال کره ای خانوم روز و شب 낮과 밤이 다른 그녀

    ولیکن داستان یه سری باگ های عظیمی داشت مثلا اینکه این چجور استخدامیه که مدارک نمیخان و با گفتن اسم تو رزومه زرتی استخدام میشن اونم تو دادستانی ؟ و چرا دادستانه هرچقدم سرش شلوغ باشه هیچ وقت به این شک نکرد که لباسا گاهی و مخصوصا کوله پشتی اجوما و می جین چقد شبیه هم هستن و ایا اینا باهم اشنایی دارن یا ندارن . از طرفی مگه کار می جین چی میتونه باشه که روزها هیچ وقت دیده نمیشه ؟! و از این جور مسائل دیگه . 

    سریال کره ای خانوم روز و شب 낮과 밤이 다른 그녀

    اوپای جدید 

    با اینحال سریال قشنگی بود خیلی خنده دار و کیوت و دوس داشتنی و قلب قلبی بود تو این بی سریالی در حال پخشی چسبید و در سه روز تقریبا ؟! دیدمش . امروزم که قسمت اخرش اومد بی ساب نگاه کردم . قسمت اخر عملا اضافه بود و کات کردن زوج خییلی بیخودکی بود . من نمیدونم چرا وقتی یه دختر بیکار با یه مرد باکار قرار میذاره یجوری نشون میدن که دختره حس حقارت داره و چون بیکاره نباید عاشق شه یا نباید قرار بذاره برا همین قضیه کات کردن و فاصله انداختن بین زوجارو میندازن وسط تا بالاخره یجوری دختترو کاردار کنن . منشی دادسرا شدن سخته ولی نه انقد که نیاز باشه 8 سال پشت کنکور استخدامی بمونی ینی باید حتما رویای خودت بود تا قبول شی ؟ خیلی مسخره اس نگاهاشون و نشون دادن این قضایا ...این توهین به جامعه ی زنان بیکار یا خونه دار و غیرکارمنده . یعنی چی اقا اصلاح کنین خودتونو ... 반성하세요 

    سریال کره ای خانوم روز و شب 낮과 밤이 다른 그녀

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۱۳ مرداد ۰۳