قالب

سریال چینی تاریخی فانتزی عاشقانه :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سریال چینی تاریخی فانتزی عاشقانه» ثبت شده است

معرفی دو سریال ژاپنی و یک سریال چینی

سریال ژاپنی عشق در تاریکی : 

هیروکی نویسنده‌ای مستقل است که در حال تحقیق درباره یک پرونده قتل زنجیره‌ای در توکیو است. او در جریان این تحقیقات با ماکوتو تسوتسویی (کارگردان برنامه خبری تلویزیونی) آشنا می‌شود و رابطه‌ای میان آن‌ها شکل می‌گیرد.اما با پیشرفت داستان، شک‌هایی درباره خود هیروکی به‌عنوان مظنون اصلی قتل‌ها به‌وجود می‌آید. این تردیدها باعث می‌شود ماکوتو بین احساساتش و وظیفه‌اش دچار کشمکش شود. 

15 سال پیش مادر هیروکی به قتل رسیده و هیروکی به عنوان مضنون دستگیر شده ، علتشم این بوده که خون روی لباسش خشک شده بوده و بعد پلیس و بقیه اومدن سر صحنه قتل . حالا به هر شکلی بابای هیروکی میره خودشو به عنوان قاتل معرفی میکنه . حالا بعد از این مدت . دوباره قتلهایی رخ داده . و بعد از تحقیقات پلیس به هیروکی مضنون میشه . نه به این خاطر که 15 سال پیشم مضنون بوده . همینجوری بازجویی و مضنونی ادامه دار میشه تا اخرش . بالاخره مشخص میشه که هیروکی به دلایلی مجبور بوده یه جورایی با قاتل همکاری کنه . 

کمی تا قسمتی حوصله سر بر شد یه جاهاییش ولی درکل به خاطر گل روی هیروکی که جذاب بود نگاهش کردم تا اخر . بد نبود در کل . 

سریال ژاپنی The Monster Within هیولای درون : مامونو

عنوان «مامونو» به هیولایی اشاره دارد که ممکن است درون هرکدام از ما پنهان باشد. 

کاجین وکیل زن، مستقلیه که تو جامعه مرد سالار تونسته جایگاه خودشو پیدا کنه . سر یه اتفاقی اون با زنی اشنا میشه که شوهرش دست بزن داره . و این میشه شروع اشنایی اون با همون مرده : ایتیا . که با عذرخاهی و مست بودن و تلفن رو اشتباه گرفتن قضیه کتک اون شب رو ماسمالی کردن . زنه به شکل عجیبی به سمت این مرد جذاب کشیده میشه . مدتی باهم قرار میذارن . " ایتیا هنوز زنشو داره ها " و بالاخره ایتیا یه روز اون روی واقعیشو نشون میده . اخرشم همون زنش می کشتش . 

مرد جذابی بود ولی حیف عوضی بود . سریال جذابی بود . جذابیت بصری 🤣 .

یه سریال دیگه ام دیدم که اسمش رو هرچقد گشتم پیدا نکردم . خیلی خنده دار بود . یه گیشا از دوران ادو یهویی به توکیو میاد و اولین نفری که می بینه پسری که تو کافی شاپ کار میکنه و ده ساله که یه دختری رو میخاد و هنوز بهش اعتراف نکرده . گیشا همینجوری یهویی بیمقدمه میره خونه همون پسره .  صحنه های خنده داری داشت کلا گرچه واقعا اب بود و بازیگرای چشم گیری هم نداشت . گرچه اون رییسه شرکته که گیشا عاشقش شده بود بامزه بود . 

سریال چینی عشق در میان ابرها : LOVE IN THE CLOUDS 

جی بوزای جنگجویی کاریزماتیک با گذشته ای تلخ و تاریک و مرموزه . اون با جنگیدن با جنگجوی کوه یانگ فلان ، مینگ شیان ، میتونه اونو شکست بده و باران الهی رو برای سرزمین خودش به ارمغان بیاره . بعد از شکست مینگ شیان با سمی مهلک مسموم میشه و علنا توسط مامانش دور انداخته میشه . اون به سرزمین جی بوزای میاد چون فک میکنه که اون مسمومش کرده . و همچنین دنبال پادزهرش بگرده که شایعه ها میگن دست جی بوزای هست . حالا چی ؟ مینگ شیان در واقع دختره . اون به جی بوزای نزدیک و اینا عاشق میشنو اینا . تهشم ازدواج میکنن و بالاخره بی اعتمادی که جی بوزای به همه داشت نسبت به مینگ شیان که الان خود واقیعشه دختره . مینگ یی ، از بین میره و عاشق مینگ یی میشه . تا جایی که قلبهاشون بهم متصل میشه و مینگ یی میتونه به درون جی بوزای رسوخ کنه و ببینه که پادزهر: ارزن طلایی ، موردنظر دست جی بوزای هست . ولی در اخر جی بوزای مچشو میگیره و پادزهر رو نابود میکنه چون به استادش که سازنده این پادزهر هست قول داده که این رو به کسی نده . حالا پایینتر گفتم قضیه دیتل ترش رو . الان میخام بگم که چرا من سریال رو دراپ کردم . 

از قسمت 20 به بعد واقعا اب شد و یجوری انگار داشت به بچه نشون میداد سریال رو . واقعا خنده دار بود . یه سی درامر یا کی درامر دیگه تقریبا میتونه ادامه سریال رو حدس بزنه و متوجه روابط و مرموزیات سریال بشه . یجوری توهین به شعور بیننده س به نظرم .

جی بوزای که برای مدت 20 سال ارزن طلایی ساخته ی استادش رو تو وجودش حفظ کرده چون نمیخاد قولش رو نسبت به استادش بشکنه اونو حتی به عشقش نمیده و نابودش میکنه . بعدش مینگ یی که همچنان تا قسمت 25 به جی بوزای هویت واقعیش رو نگفته با اینکه جی بوزای کل زندگیش رو انداخته تو دایره ، با استادش از همون کوه فلان ، میره تا کتاب به جا مونده از خاندان بو ، همون استاد جی بوزای ، رو پیدا کنه تا بتونن ارزن طلایی که پادزهر هست رو بسازن . جی بوزای به کمک اینا میاد درحالیکه دیگه متوجه شده که مینگ یی همون مینگ شیانه و جر واجر کردن خودش برای پیدا کردن ارزن طلایی برای خودش بوده نه کس دیگه ای یا قدرت ، تو پرانتز بگم که چرا این ارزن طلایی انقد مهمه و از اول سریال همه دنبالشن ، چون با وجود ارزن طلایی فرد میتونه به نامیرایی و قدرت بی انتها برسه . تو اون کوهی که رفتن تا کتاب رو پیدا کنن یه محافظی میاد خون اینارو امتحان میکنه و اگه از خاندان بو ، باشن راهشون میده . خلاصه معلوم میشه که مینگ یی دارای اون خونه و در براش باز میشه و میره تو یه خونه ای و اونجا اگاهی الهی باقی مونده از استاد جی بوزای و خاهرش رو می بینه . و خلاصه که اگه سریال رو از اول دیده باشین و با این ژانر اشنا باشین واقعا تابلوعه که الان مینگ یی از خاندان بو هست و به این سرزمین جی بوزای از اولشم تعلق داشته . ولی این موضوع رو انقد کش میدن که حد نداشت . بعدشم معلوم میشه که جی بوزای درواقع شاهزاده ی کوه یانگ فلان بوده و جاش با مینگ یی عوض شده . اینجارو هم به شدت کند حوصله سر بر . اخرشم یا این میمیره یا اون یا هردو زنده می مونن . چون خود جی بوزای هم سم تو بدنش داشته که همین استاده نجاتش داده و میگن سم ممکنه بعدها عود کنه . مسخره . 🤣

اینجور سریالا داستانای به ظاهر پیچیده ای دارن . ولی در کل ابی بیش نیست . من شخصا فقط به خاطر جذابیت بی انتهای جی بوزای تا 20 نگاهش کردم . ولی تا همون 20 هم بامزه بود برام . عشقشون و اینا . موضوع های دیگه فرعین . این ژانر سریال جاودان ها و اینا هستن ، ولی فقط اسمشون جاودانه س . 

حالا بیشتر براتون بازش میکنم :

اول بگیم که جی بوزای ینی چی ؟ 

🈶 معنی اسم "جی بو زای" (季不哉)

🔹 季 (Ji)

  • در زبان چینی می‌تونه به معنی "فصل" باشه، ولی در نام‌ها معمولاً به عنوان نام خانوادگی استفاده می‌شه.

  • همچنین می‌تونه اشاره به چیزی گذرا یا ناپایدار داشته باشه—مثل فصل‌هایی که می‌گذرن.

🔹 不哉 (Bu Zai)

  • ترکیب فلسفی و شاعرانه‌ست:

    • یعنی "نه" یا "نبودن"

    • یک واژه‌ی قدیمی‌ست که در متون کلاسیک برای تأکید یا پایان جمله استفاده می‌شه، مثل "باشد!" یا "نیست!"

  • پس "بو زای" می‌تونه معنی بده: "نبودن"، "ناپدید شدن"، یا حتی "من نیستم آن‌که می‌پنداری"

🧠 تفسیر نمادین

اسمش می‌تونه این‌طور تعبیر بشه:

"کسی که از فصل‌ها می‌گذرد، ولی هرگز در هیچ‌کدام نمی‌ماند." یا "آن‌که نیست، آن‌که نمی‌خواهد تعریف شود."

و این دقیقاً با شخصیت جی بو زای هم‌خوانه:

  • از دنیای طردشده میاد، ولی نمی‌ذاره گذشته‌ش تعریفش کنه.

  • همیشه در حال تغییر، فرار، و بازتعریف خودشه.

  • نمی‌خواد به هیچ قلمرو یا هویتی وابسته باشه—نه قهرمان، نه شرور، نه قربانی.

شش قلمرو  تو  سریالای این سبکی چیه اصلا ؟

"شش قلمرو" نه‌تنها در Love in the Clouds بلکه در خیلی از سریال‌های ژانر شوان‌هوان (Xuanhuan) و شیان‌شیای (Xianxia) نقش محوری دارن. بیا با هم هم از نظر داستانی بررسیش کنیم، هم از نظر فلسفی و فرهنگی:

🌌 شش قلمرو در Love in the Clouds

در این سریال، شش قلمرو به نام Hexu Six Realms شناخته می‌شن. هر قلمرو نماینده‌ی یک نوع قدرت، فلسفه، و سبک زندگیه:

  1. Jixing Abyss – دنیای تاریک، تبعیدی‌ها، و کسانی که از جامعه رانده شدن. جی بو زای از اینجاست.

  2. Yaoguang Realm – قلمرو سلطنتی، نظم و افتخار. مینگ شیان (مینگ یی) شاهزاده‌ی اینجاست.

  3. Sunken Abyss – دنیای ممنوعه، جادوهای ممنوع، و جاه‌طلبی‌های خطرناک. مو چی بای با اینجا ارتباط داره.

  4. Fairyland (Realm of Spirits) – دنیای اسرارآمیز، جایی که تعادل کیهانی حفظ می‌شه. ورود بهش ممنوعه.

  5. Lingxu Mountains – محل آموزش روحانیون و جنگجویان مقدس.

  6. Heavenly Mirror Domain – دنیایی که زمان و حافظه در اون تغییر می‌کنه. معمولاً برای سفرهای ذهنی یا بازسازی خاطرات استفاده می‌ش

چرا این شش قلمرو مهمن؟

در فرهنگ چینی و ژانرهای فانتزی شرقی، جهان به صورت لایه‌لایه دیده می‌شه—مثل بدن انسان، که هم جسم داره، هم روح، هم ذهن. این شش قلمرو:

  • نماد تضاد بین نور و تاریکی، نظم و هرج‌ومرج، حقیقت و فریب هستن.

  • به نویسنده‌ها اجازه می‌دن که شخصیت‌ها رو در سفرهای درونی و بیرونی قرار بدن.

  • باعث می‌شن که داستان فقط درباره‌ی عشق یا جنگ نباشه، بلکه درباره‌ی رشد، انتخاب، و رهایی باشه.

  • مینگ شیان (که بعدها با نام مینگ یی شناخته می‌شه)، شاهزاده‌ی کوه یائوگوانگه که از ۱۳ سالگی با جادویی خودش رو به شکل مرد درآورده تا بتونه در مسابقات جنگی شرکت کنه.
  • او به مدت ۷ سال بی‌رقیب بوده و همیشه قهرمان Qingyun Conference بوده.

🧪 نقطه‌ی عطف

  • در قسمت اول، جی بو زای، جنگجوی مرموزی از دنیای Jixing Abyss، مینگ یی رو شکست می‌ده و تبدیل به ستاره‌ی جدید می‌شه.
  • اما مینگ یی که از این شکست شوکه شده، تصمیم می‌گیره با هویت جعلی یک رقاص وارد زندگی جی بو زای بشه تا ازش انتقام بگیره و در عین حال دنبال پادزهری برای سمی باشه که خودش بهش آلوده شده.

🎭 بازی‌های ذهنی و احساسی

  • هر دو شخصیت، هویت واقعی‌شون رو پنهان می‌کنن. جی بو زای هم اون‌قدر که نشون می‌ده بی‌خیال و بی‌هدف نیست.
  • رابطه‌شون پر از کشمکش، فریب، و لحظات عاشقانه‌ست. گاهی به هم نزدیک می‌شن، گاهی از هم دور می‌شن.
  • در قسمت‌های اخیر، رازهایی از دنیای پریان (fairyland) و گذشته‌ی هر دو شخصیت فاش می‌شه که همه‌چیز رو زیر و رو می‌کنه .

سؤال فوق‌العاده‌ای پرسیدی Asi جان، چون دقیقاً همین دو نکته—دلیل جنگ و هویت پنهان—هسته‌ی احساسی و فلسفی سریال Love in the Clouds رو تشکیل می‌دن. بیا با هم بازش کنیم:

⚔️ چرا جی بو زای و مینگ یی با هم می‌جنگن؟

  • جی بو زای از دنیای تاریک و طردشده‌ی Jixing Abyss میاد. اون در کودکی تحقیر شده، به عنوان "بچه‌ی رهاشده در مرز" شناخته شده، و برای زنده موندن مجبور به فرار و مبارزه بوده
  • مینگ یی (در اصل مینگ شیان)، شاهزاده‌ی کوه Yaoguang، از ۱۳ سالگی آموزش دیده که باید همیشه پیروز باشه تا بتونه "باران مقدس" رو برای قلمروش به دست بیاره
  • هر دو در مسابقات Qingyun Conference با هم روبه‌رو می‌شن—جایی که قدرت، افتخار، و آینده‌ی قلمروهاشون در گرو پیروزیه.
  • پس جنگشون فقط یک رقابت شخصی نیست؛ بلکه نماد دو جهان متضاده: تاریکی و نور، طردشدگی و افتخار، بقا و وظیفه.

👤 چرا مینگ یی خودش رو شبیه پسر کرده بود؟

  • از ۱۳ سالگی، مینگ شیان با جادویی خودش رو به شکل مرد درآورد تا بتونه در مسابقات جنگی شرکت کنه، چون زنان اجازه‌ی حضور نداشتن
  • به مدت ۷ سال، با این هویت جعلی، بی‌رقیب بود و به عنوان "خدای جنگ" شناخته می‌شد.
  • اما این هویت پنهان، فشار روانی زیادی روش گذاشته بود. همیشه باید پیروز می‌شد، چون شکست یعنی نابودی قلمروش.
  • بعد از شکست از جی بو زای، تصمیم گرفت با هویت جدید یک رقاص، بهش نزدیک بشه تا هم انتقام بگیره، هم رازهایی رو کشف کنه.

این دو شخصیت، مثل آینه‌ی همدیگه‌ان—هر دو زخمی، هر دو دروغ‌گو، و هر دو در جستجوی چیزی فراتر از قدرت: شاید رهایی، شاید عشق، شاید حقیقت.

🌌 دشمنی بین دو دنیا

  • Jixing Abyss جاییه که افراد طردشده، محکوم، یا فراموش‌شده زندگی می‌کنن. جی بو زای از اون‌جاست—با گذشته‌ای پر از درد و بی‌اعتمادی.

  • Yaoguang Realm قلمروی سلطنتی و مقدسه، جایی که مینگ شیان (همون مینگ یی) به عنوان شاهزاده بزرگ شده. اونجا همه‌چیز بر اساس نظم، افتخار، و وظیفه‌ست.

  • این دو دنیا از نظر تاریخی و جادویی با هم در تضاد بودن. مسابقات Qingyun Conference هم مثل صحنه‌ایه برای اثبات برتری یکی بر دیگری.

🥀 چه کسی مینگ یی (مینگ شیان) رو مسموم کرده؟

  • مینگ یی با زهر نادری به نام "گل اندوه‌زا" (Leaving Grief Flower) مسموم شده. این زهر نه‌تنها جسم رو تحلیل می‌بره، بلکه روح رو هم کم‌کم محو می‌کنه.

🧪 چرا پادزهر دست جی بو زای افتاده؟

  • جی بو زای، بدون اینکه بدونه، در کودکی توسط همان مو چی بای نجات داده شده و بهش پادزهری داده شده که در بدنش ذخیره شده—نوعی "خون درمانگر".

  • وقتی مینگ یی متوجه می‌شه که تنها راه نجاتش، دسترسی به خون جی بو زایه، تصمیم می‌گیره بهش نزدیک بشه—نه فقط برای انتقام، بلکه برای بقا.

  • اما این نزدیکی، کم‌کم از یک نقشه‌ی سرد و حساب‌شده، به یک رابطه‌ی پیچیده و احساسی تبدیل می‌شه.

💔 پس چی می‌مونه؟

مینگ یی بین سه چیز گیر کرده:

  1. غرور جنگجویانه‌اش که نمی‌ذاره از دشمن کمک بخواد.

  2. ترس از فاش شدن هویتش که می‌تونه همه‌چیز رو نابود کنه.

  3. احساسی که داره شکل می‌گیره—عشقی که نمی‌دونه از کجا اومده، ولی نمی‌تونه انکارش کنه.

و جی بو زای؟ اون هم داره کم‌کم می‌فهمه که این رقاص مرموز، فقط یه مأمور نیست… بلکه کسیه که شاید بتونه زخمشو درک کنه.

🧙‍♂️ استاد جی بو زای و پادزهر

  • استاد جی بو زای، یان شیائو، پزشک تبعیدی از Jixing Abyss، کسیه که پادزهر رو در بدن جی بو زای ذخیره کرده—نوعی درمان جادویی که فقط با خون فعال می‌شه.

  • این استاد، در گذشته توسط مو چی بای کشته شده، چون حاضر نشد فرمول پادزهر رو به خاندان سلطنتی بده. 

...

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۵ آبان ۰۴

    سریال کره ای اشپز امپراطور 폭군의 셰프

    نمیدونم واقعا باید راجبه سریال چی بنویسم . ولی اللحساب از بازی عالی لی چه مین در نقش چونا شروع میکنم . لبخندش لحن حرف زدنش میمیک صورتش ری اکشناش ، چشاش . ابروهاش و مخصوصا در این سریال لباش حتی پرفکت بود . بازیش در نقش پادشاهیی که سلطه گر و ظالم معروف بوده هم در نقش کوتاهیی که به نظر میرسید ظالمه هم در نقش کسی که توجه ش به زنی متفاوت از تمام زنایی که دیده جلب میشه و اون تغییر تدریجی در ظاهر و لحن و اخلاق واقعا عالی در اومده بود . 

    طبیعتا بازی یونا در نقش مقابل هم در قشنگ شدن سریال تاثیر داشت چون اگه نقش زن یه زن عصاب خورد کن و مزخرفی مث ایو تو سریال عاشقان ماه بود سریال هرچقدم قشنگ بهم نمی چسبید . سفر در زمانش هم خیلی بولد و مسخره بازی های زیادی نداشت ، خیلی زود خودشو با زندگی چوسانی وفق داد و برای چونا هم اونقدرا سوسه نیومد . از طرفی با اینکه می دونست چونا کدوم امپراطوره مدام تو یادش این نبود که وای الان دیونه میشه میزنه اینو اون میکشه وای ازش می ترسم فلان سعی کرد چونا رو درک کنه و از اونجایی که میدونست این چونا ، به غذا علاقه داره با اشپزی متفاوتش خودشو تو دل چونا جا کرد و سعی کرد کاری کنه که چونا نزنه اینو اونو بکشه . اخرشم که باز هم حتی در سریال تخیلی اینطور نشون دادن که چونا دیوونه نبوده و بیخودی اینو اونو نکشته دلیل داشته . 😏

    درسته که اگه دوقسمت بیشتر می بود بهتر میشد مثلا اینکه چونا چطور تو زمان سفر کرد و به دنیای مدرن اومد و زندگی چونا در کره ی مدرن به چه صورت بود خب بامزه تر میشد ولی احتمالا به خاطر همون دلایل اینکه وای چرا چونا رو مسخره میکنین و اینا ی و اداهای کره ای ها شاید البته ، از روش گذشتن . بااینحال اینکه نشون دادن چونا هم به زمان مدرن اومد و هپی اند شد اخرش باحال بود .

    در کل سریال قشنگ و جذابی بود . لحظات باحال و لذت بخشی باهاش داشتم . اب هم داشت ولی انقد باهاش حال کردم که اصلا اب بودنش به چشمم نیومد . 

    در ادامه پست قبلی راجب سریال و همچنین عکسای چونای جذاب : 🙂سریال کره ای ملکه هفت روزه و تاریخ 🙂

    سریال کره ای اشپز امپراطور 폭군의 셰프

    سریال کره ای اشپز امپراطور 폭군의 셰프

    سریال کره ای اشپز امپراطور 폭군의 셰프

    سریال کره ای اشپز امپراطور 폭군의 셰프

  • نظرات [ ۴ ]
    • چهارشنبه ۱۰ مهر ۰۴

    سریال کره ای ملکه ی هفت روزه seven days queen / سریال کره ای اشپز امپراطور Bon Appetit, Your Majesty

    بک گراند : سریال ملکه ی هفت روزه . چونا : لی یون یا  یان سان گون Yeonsangun or Prince Yeonsan

    Yeonsangun of Joseon - Wikipedia 

    در تاریخ نوشته شده که اون فرد خشن و ظالم و خونخواری بوده . ولی سریالها و جمله ی معروف : تاریخ رو فاتحان می نویسند . چیز دیگه ای رو نشون میده . یکی از به شدت موردعلاقه های من در سریال های تاریخی . تقریبا هرچی ازش سریال بوده رو دیدم . لی دونگ گان در ملکه ی هفت روزه در نقش یان سان گون واقعا خیلی فوق العاده بازی کرد . کاش دوباره به دنیای بازیگری برگرده و یه نقش توپ بازی کنه .

    سریال جدید یونا به نام اشپز امپراطور ، امپراطور تو سریال هم اسمش لی هونه ولی درواقع همین امپراطوره . 

     اون سریال رو فقط به خاطر اینکه تو دوران امپراطوری این چونا هست ، میخام ببینم . امیدوارم ناامیدم نکنه . 😎

    بعد نوشت : سریال یونا رو نگاه کردم . خیلی خوشم اومد . هم از پسره که نقش چونا رو بازی کرده هم از کمدیش ، 물론 البته که اب هم داشت ولی انقد باحال و هیجانی بود مهم نبودن  . خب داستانش تلفیقیه . تلفیقی از یانگوم و سفر در زمانی . خیلی دوس دارم اونجوری که تو ذهنم حس میکنم باشه ، فک میکنم با توجه به اون کتابی که باعث سفر در زمان یونا شد، یه چیز تو مایه های سریال کره ای سرنوشت لی مینهو باشه . فک میکنم . حالا نباشه هم داستانش انقد ریز و درشت داره که به اونجاها هم نرسه . نمیدونم چرا دقیقا ولی داستان راجبه همون چونا و وقایع هم همونه ، ولی اسم چونا رو عوض کردن و اسم ساختگی زدن و از طرفی برادر چونا ازش کوچکتر بود که بعدا با کودتا و کشتن چونا به تخت می شینه ، اینجا برادره بزرگتره ، اون صیغه معروف چونا هم زیردستش براش میاره نه برادرش . حالا درهرحال با تمام اینا . من خیلی خوشم اومد . 

    بذارین حقایقی راجبه لقب امپراطور لی یون بهتون بدم : 

     لقب "Yeonsangun" (연산군 / 연산君) که به پادشاه دهم سلسله چوسان یعنی یی یون (이융) داده شده، بار منفی و تحقیرآمیزی دارد — و این کاملاً عمدی بوده.در سنت کره‌ای، پس از مرگ پادشاهان، معمولاً به آن‌ها لقب‌های افتخارآمیز سلطنتی داده می‌شد، مانند "سجونگ کبیر" یا "جونگجو". اما در مورد یی یون، به جای لقب سلطنتی، به او لقب "군 (Gun)" داده شد که به معنی ارباب یا شاهزاده پایین‌رتبه است — نه پادشاه. این نوع لقب معمولاً برای کسانی استفاده می‌شد که از مقام سلطنتی خلع شده بودند یا رفتار ناپسند داشتند.

     پس از خلع، به جای لقب سلطنتی، لقب "Yeonsangun" به او داده شد تا بی‌اعتباری و ننگ تاریخی او را نشان دهد.در ادبیات و تاریخ کره، لقب‌ها بسیار مهم‌اند و بار معنایی سنگینی دارند. لقب "Yeonsangun" در واقع نوعی محکومیت تاریخی است — مثل اینکه تاریخ خودش رأی داده باشد. این موضوع در درام‌های تاریخی کره هم اغلب به شکل نمادین نمایش داده می‌شود. 

    بیایم واژه‌ی "Yeonsangun" (연산군) رو واژه‌به‌واژه بررسی کنیم تا ببینیم چه معنایی در دل خودش داره:

    | Yeonsan | 연산 | 鳶山 | نام یک منطقه/کوه در کره (Yeonsan به معنی "کوه Yeon") |

    | Gun | 군 | 君 | عنوانی برای شاهزاده یا ارباب پایین‌رتبه |

    "ارباب یا شاهزاده‌ی منطقه‌ی Yeonsan" — اما این عنوان در واقع لقب تحقیرآمیز برای پادشاه یی یون بود، چون:

     

    - واژه‌ی "Gun (君)" به جای "Wang (왕 / 王)" یعنی پادشاه، استفاده شده.

    - این یعنی او پس از خلع سلطنت، از مقام پادشاهی تنزل داده شد و لقبش به سطح یک شاهزاده‌ی تبعیدی یا ارباب محلی تقلیل یافت.

    ...

    اصن لی یون کی بود و چه کرد و چرا به این لقب نام گرفت ؟ بیاین باهم بخونیم : 

    یئونسان‌گون در ابتدای سلطنتش،  نشانه‌هایی از مدیریت قوی و دلسوزی برای فقرا داشت.
    امور دفاعی کشور را تقویت کرد و در اداره حکومت جدی بود.
    این نشون می‌ده که او پتانسیل رهبری سالم داشت، اما مسیرش به‌سرعت تغییر کرد

    مرگ مادرش (ملکه یون) که به‌دلیل رفتار خشونت‌آمیز تبعید و سپس اعدام شد، تأثیر عمیقی بر روان او گذاشت.
    وقتی حقیقت را درباره مادرش فهمید، دچار بحران عاطفی شد و تصمیم گرفت انتقام بگیرد.
    این خشم، به شکل پاکسازی‌های خونین علیه نخبگان و مقامات ظاهر شد

    تصمیمات ناگهانی، خشونت‌های بی‌دلیل، و رفتارهای غیرمنطقی نشون می‌ده که او دچار اختلالات روانی احتمالی مثل پارانویا یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی بوده.
    به شدت به اطرافیانش بی‌اعتماد بود و از هرگونه مخالفت، حتی فکری، وحشت داشت .



    در همان منبع، اشاره شده که او در اوایل سلطنتش مدیری توانا و دلسوز بود، به فقرا کمک می‌کرد و امور دفاعی کشور رو تقویت کرد. این یعنی یئونسان‌گون در ابتدا پتانسیل رهبری سالم داشت، ولی وقتی با گذشته‌اش روبه‌رو شد، مسیرش تغییر کرد

    او با گروه‌های سیاسی مثل حزب ساریم درگیر شد، چون اون‌ها با احیای جایگاه مادرش مخالفت کردند. در واقع، برخی تحلیل‌ها می‌گن که یئونسان‌گون می‌خواست ساختار قدرت محافظه‌کار دربار رو بشکنه، ولی چون روشش خشن بود، به عنوان دیکتاتور شناخته شد

    چون تاریخ رسمی معمولاً توسط کسانی نوشته می‌شه که از سقوطش سود بردن—یعنی همون نخبگان درباری که در کودتا علیهش نقش داشتن. بنابراین، تصویر یئونسان‌گون به‌عنوان «پادشاه خون‌ریز» تثبیت شد، و ابعاد انسانی و روانی‌اش کمتر دیده شد.


    مادرش ، ملکه یون ۱۲ سال از پادشاه سئونگ‌جونگ  ینی بابای لی یون ، بزرگ‌تر بود. این در دربار چوسون خیلی غیرمعمول بود، چون معمولاً پادشاهان با زنان جوان‌تر ازدواج می‌کردند. برخی مورخان کره‌ای معتقدند که این اختلاف سنی باعث شد ملکه یون نفوذ روانی و عاطفی بیشتری روی پادشاه داشته باشه، ولی همین موضوع هم باعث حسادت و رقابت شدید در حرم شد.

    ملکه یون فقط زیبا نبود—او باهوش و سیاست‌مدار بود. برخی منابع غیررسمی کره‌ای اشاره می‌کنن که او سعی داشت نقش فعالی در تصمیم‌گیری‌های دربار داشته باشه، چیزی که در آن زمان برای زنان ممنوع بود. این جاه‌طلبی پنهان، دشمنان زیادی براش ساخت، به‌ویژه در میان صیغه‌های دیگر و مادر پادشاه

    در منابع غیررسمی، گفته شده که ملکه یون تا آخرین لحظه زندگی‌اش، نام پسرش رو زمزمه می‌کرده. او باور داشت که اگر زنده بمونه، می‌تونه پسرش رو به پادشاهی برسونه و خودش رو از تبعید نجات بده. این عشق مادرانه، بعدها در رفتار یئونسان‌گون به شکل خشم انتقام‌جویانه ظاهر شد

    ملکه یون دمدمی‌مزاج و حساس بود، به‌شدت نسبت به صیغه‌های دیگر حسادت می‌کرد.گفته می‌شه که یکی از صیغه‌ها رو مسموم کرد، و در سال ۱۴۷۹ در یک مشاجره، صورت پادشاه رو زخمی کرد.این رفتارها در دربار سلطنتی چوسون، که نظم و ادب در آن بسیار مهم بود، غیرقابل‌قبول تلقی شد.مادر پادشاه (ملکه بزرگ اینسو) وقتی از زخم صورت پسرش خبردار شد، دستور داد ملکه یون تبعید بشه.
    چندین تلاش برای بازگرداندن جایگاهش شکست خورد.
    در نهایت، تحت فشار مقامات درباری، دستور اعدام با سم صادر شد. او در سال ۱۴۸۲ در سن ۳۷ سالگی درگذشت.

    مرگ ملکه یون نه‌تنها سرنوشت خودش رو رقم زد، بلکه سرنوشت پسرش رو هم تغییر داد. یئونسان‌گون وقتی حقیقت رو فهمید، دچار بحران روانی شد و بسیاری از اقدامات خونینش ریشه در همین ماجرا داشت.
    در تاریخ کره، ملکه یون به عنوان قربانی سیاست‌های زنانه دربار شناخته می‌شه—زنی که به‌خاطر قدرت، زیبایی، و احساساتش، هم محبوب شد و هم نابود.
    در منابع تاریخی مثل تاریخ تمدن کره باستان، گفته شده که یئونسان‌گون تا مدت‌ها نمی‌دونست مادرش (ملکه یون) اعدام شده. وقتی حقیقت رو فهمید، دچار شوک روانی شد و تلاش کرد جایگاه مادرش رو احیا کنه. این لحظه، نقطه‌ی عطفی در شخصیتش بود—و خیلی‌ها معتقدن که این خشم، نه از قدرت‌طلبی بلکه از زخم عاطفی عمیق ناشی شد.


    یئونسان‌گون نمونه‌ای از اینه که:
    «وقتی یک فرد آسیب‌دیده به قدرت مطلق دست پیدا کنه، زخم‌های شخصی می‌تونن به فجایع ملی تبدیل بشن.»
    او نه‌تنها قربانی گذشته خودش بود، بلکه خودش رو به عامل رنج هزاران نفر تبدیل کرد...

    سریال کره ای تاریخی ملکه ی هفت روزه

    سوال اینجاست اگه بخایم از دید دیکتاتوری نگا کنیم که ،لی بانگ وون دیکتاتور بود یا حتی پدر لی بانگ وون چرا اونا رو بد نمیگن؟!

    🧨 لی بانگ‌وون و پدرش: دیکتاتورهای مؤسس؟

    👑 پدرش: یی سونگ‌گی (پادشاه ته‌جو)

    • بنیان‌گذار سلسله چوسون بود؛ با کودتا علیه سلسله گوریو قدرت رو گرفت.
    • با حمایت نظامی و سیاسی، ساختار جدیدی بنا کرد که بر پایه کنفوسیوسیسم بود.
    • در واقع، او قدرت رو از بالا تحمیل کرد، ولی چون بنیان‌گذار بود، در تاریخ کره با احترام یاد می‌شه.

    ⚔️ لی بانگ‌وون (پادشاه ته‌جونگ)

    • برای رسیدن به سلطنت، برادران خودش رو در جنگ داخلی حذف کرد.
    • مشاوران سیاسی مثل جونگ دو جون رو که مخالفش بودن، ترور کرد.
    • ساختار طبقاتی سخت‌گیرانه‌ای بنا کرد و قدرت نخبگان رو محدود کرد.
    • ولی چون بعداً پدر پادشاه سجونگ کبیر شد، و در تثبیت حکومت نقش کلیدی داشت، تاریخ رسمی کره او رو به عنوان «رهبر مقتدر» معرفی می‌کنه، نه «دیکتاتور».

    🧠 پس چرا یئونسان‌گون بدنام شد ولی اونا نه؟

    1. برنده‌ها تاریخ رو می‌نویسن

    • لی بانگ‌وون و پدرش موفق شدن ساختار جدیدی بنا کنن که قرن‌ها دوام آورد.
    • یئونسان‌گون سقوط کرد، و تاریخ توسط کسانی نوشته شد که در کودتا علیهش نقش داشتن.

    2. دیکتاتوری با هدف ساختن vs دیکتاتوری با خشم شخصی

    • ته‌جونگ با خشونت، ولی برای تثبیت حکومت و نظم سیاسی عمل کرد.
    • یئونسان‌گون با خشونت، ولی از روی خشم شخصی و انتقام‌جویی عمل کرد.
    • این تفاوت در «انگیزه» باعث تفاوت در قضاوت تاریخی شده.

    3. روایت‌سازی فرهنگی

    • ته‌جونگ در سریال‌ها و کتاب‌ها به عنوان پادشاهی مقتدر و خردمند نمایش داده می‌شه.
    • یئونسان‌گون معمولاً به عنوان نماد ظلم و بی‌رحمی تصویر می‌شه.
    • این یعنی فرهنگ عامه هم در شکل‌گیری قضاوت تاریخی نقش داره.

    نکته ی جالب اینکه ، یئونسان‌گون (یی یونگ) و لی بانگ‌وون (پادشاه ته‌جونگ) از نظر نسب خانوادگی، خط خونی مشترک دارن—هر دو از خاندان سلطنتی یی (李) هستن، که بنیان‌گذار سلسله چوسون بودن.لی بانگ‌وون سومین پادشاه چوسون بود و پسر بنیان‌گذار سلسله، ته‌جو (یی سونگ‌گی).
    یئونسان‌گون دهمین پادشاه چوسون بود و پسر پادشاه سئونگ‌جونگ، که خودش از نسل لی بانگ‌وون محسوب می‌شه.
    بنابراین، یئونسان‌گون از نسل مستقیم لی بانگ‌وون و ته‌جو بود—احتمالاً نوه یا نتیجه‌ی لی بانگ‌وون از طریق یکی از پسرانش.

    این ارتباط خونی نشون می‌ده که یئونسان‌گون در واقع وارث همون سلسله‌ای بود که لی بانگ‌وون با خشونت و قدرت بنیان گذاشت. اما تفاوت در عملکرد و سرنوشت این دو پادشاه باعث شده که یکی به عنوان مؤسس مقتدر شناخته بشه، و دیگری به عنوان پادشاهی سرنگون‌شده و بدنام.
    تو داری به یه نکته ظریف اشاره می‌کنی:
    «آیا خون مشترک، تضمین‌کننده‌ی میراث مشترک هم هست؟»
    و جوابش اینه: نه همیشه. چون تاریخ، فقط با ژن نوشته نمی‌شه—با تصمیم‌ها، روایت‌ها، و قدرت هم شکل می‌گیره. 

  • نظرات [ ۳ ]
    • يكشنبه ۳ شهریور ۰۴

    سریال کره ای و چینی در حال پخش : فیلم ما / شکارچی با تیغ جراحی / عشق هرگز از دست نمیره

    سریال کره ای فیلم ما  우리 영화 

    "سریال قشنگ و جالبی بود که مموقع دیدنش خیلی افکار متفاوتی داشتم . از مرگ و زندگی و بیماری بگیر تا درست بودن یا غلط بودن انتخاب های بابای دختره ، خود دختره . و حتی جه ها ."

    هم میتونم اینو بگم هم اینکه :

    "سریال بیخود و خسته کننده و روضه ای بود . همش بدبختی بیماری الکی . چه بیماریی بود خیلی مسخره بود ، رسما فقط باید میخورد این چه جور بیمارییه ؟ یخورده از دردش هم بهمون نشون میدادن ، سگ خور حداقل مرگشو نشون میدادن . تا وقتی ندونی چه بیماری داره چطور میتونی با کاراکتر همذات پنداری کنی یا درکش کنی ؟ بعد ینی ملت فیلمساز مگه خیریه باز کردن که بیان به خاطر یه ادم رو به موت ، فیلم بسازن ؟ بیننده چرا باید بیاد فیلم کسی که میخاد بمیره رو ببینه ؟ خیلی غیرانسانی نیست؟ خبر مرگت برو یه ارزوی دیگه داشته باش قبل اینکه بمیری چرا میخای بیای بازیگر شی . بازی نام گونگ مین افتضاح بود به نظرم . مخصوصا قسمتای اخر انگار داشت زور میزد یخورده احساساتی شه . بازی دختر تو نقش بیمار خوب بودا درکل از نقشش تو وینچنزو خیلی بهتر بود بازیش  . ولی خب درواقع داستان خاصی نداشت ، یه کارگردان افسرده با پیشینه خانواده گی مامانش مریض ، بابای عوضی ، چون احساس عقب موندگی از همه می کنه میخاد فیلم قدیم باباشو ری میک کنه ، که اتفاقی به این دختر سرطانی برمیخوره و دختره انقد سیریش میشه که کارگردان اونو برای نقش انتخاب میکنه . دوقسمت اخرش هم اب بود . همینطوری نگا کردم ببینم چی میشه . "

    سریال کره ای فیلم ما

    سریال چینی عشقی که از دست نمیره A Love Never Lost با بازی لی شیان ⚡ سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد ⚡ 

    سریال در زمان امپراطوری چینگ میگذره ، زمانی که ژاپن برنامه ریخته تا چین رو ماله خودش کنه و داره ریزریز کار شکنی هایی رو انجام میده . و از طرفی امپراطوری هم هرج و مرجه و همبستگی وجود نداره . لی شیان در نقش لیانگ شیانگ ، از طرف مادری یکی از اعضای خاندان سلطنتی حساب میشه ، شاهزاده فلانی ؟! " اسم شاهزاده یادم نی " شاهزاده ای که دغدغه ی اصلاح کشور رو داره و همیشه فک میکنه که چرا چین با این همه قدمت و اصالت عقب افتاده و ژاپن داره دنیا رو فتح میکنه .اون شخصا نامه میفرسته به دهاتی که لیانگ اونجا زندگی میکنه و اونو بورسیه میکنه تا بره ژاپن و اونجا دانشجوی نظامی شه و هرچی یاد گرفته رو بیاره چین اجرا کنه . 

    یه سری اتفاق های زیادی در ژاپن می افته از جمله که جمهوری خاها و  ادمای امپراطوری؛ کسایی که میخان چین همچنان امپراطوری باشه در ژاپن مستقرن  ، هرکدوم در تلاشن تا لیانگ شیانگ رو که یکی از اعضای خاندان سلطنتی هست رو بکشن سمت خودشون تا اینجوری برگ برنده ای داشته باشن  برای هدفشون ، بعد از یه سری داستانا که لیانگ شیانگ در ژاپن تجربه میکنه ، اون به امپراطوری پشت نمیکنه و اعتقاد داره که اگه اصلاحاتی رو انجام بدن دوباره امپراطوری نفس تازه ای میتونه بکشه ، بعد همون شاهزادهه بهش ماموریت میده بیاد پکن و خدمت رو شروع کنه ، اون تلاش زیادی میکنه تا اصلاحاتی که میخاست رو در امپراطوری و ساختار کشور اعمال کنه ولی با مخالفت های امپراطور و زیردستاش و مخالفان امپراطوری و جمهوری خاهان ، مواجه میشه . اون دراخر ناامید میشه و استعفا میده ، روز اخر خدمت یکی از انقلابیون که از قضا یکی ازدوستای قدیم خودشم بود بهش حمله و ترورش میکنن .  اون در لحظه ی اخر عمرش به این نتیجه میرسه که شاید ایده ال گرایی و اصلاحات تدریجی کافی نبوده و شاید انقلاب هرچقد هم خشن تنها راه باقی مونده برای چین بوده . اون قبل از مرگش میگه : شاید قهرمان واقعی اونیه که منو کشت و نه منی که خاستم همه چی رو نجات بدم . اون دیگه نتونست بجنگه چون جنگی که براش ایستادگی کرده بود دیگه وجود نداشت . وقتی کسی باورش رو به مسیرش از دست بده سلاحی برای مبارزه هم در دستش باقی نمی مونه . بیشتر دوستایی که داشت تبدیل به دشمن شده بودن . اون در اخر به این نتیجه میرسه که وقتی نزدیکترین کسانم باور ندارن که این کشور میتونه اصلاح بشه پس من برای کی دارم می جنگم ؟! 

    سریال خسته کننده ی بود و خیلی شعاری خوب نساخته بودنش . ولی وضعیت اون موقع چین چقد شبیه الانه ما بوده . این فکر به ذهنم رسید موقع دیدنش . 

    سریال چینی افتخار ، شکوه  the glory 2025

    سریال کره ای شکارچی با تیغ جراحی Hunter with a Scalpel

    همون قسمت یک معلوم شد قاتل کیه . حال نمیده که . چقدم ذهلسیز بود مردک عن . 

    درکل زیاد جذاب نبود . داستان دختری که باباش قاتل بوده اون فرار میکنه و حالا تبدیل به دکتر پزشک قانونی شده ، قتلهایی رخ میده که خیلی بی رحمانه اس و اعضای بدن قطع میکنن و اینا و دختره می فهمه که این قتلا زیر سر باباشه . و از اینجور داستانا که میخاد بره خودش باباشو بگیره بکشه و اینا . بیشتر از اینکه داستان جذاب و دیدنی و هیجانی و ترسناک داشته باشه چندش بود . اینکه اعضای قطع شده و یه عالم خون نشون بدی مگه میشه سریال ترسناک ؟ 

  • نظرات [ ۲ ]
    • سه شنبه ۱ مرداد ۰۴

    سریال چینی بازی شاهدخت ، صعود با باد

    دوتا  سریال چینی دیدم که دوس نداشتم : 

    سریال چینی بازی شاهدخت : به تفصیل : اب خالص . اصلا خوشم نیومد . خیلی بی روح و مصنوعی بود هم داستان هم بازی ها . چین بازیگرای جذاب رو داره حیف میکنه . 

    سریال چینی صعود با باد Rising With the Wind : اینو اصلا بذارین نگم ...فیلمبرداری افتضاح . گونگ جون چقد تو سریال های گذشته ش و مخصوصا سریال کلمه افتخار چقد بازی بیستی داشت ، اینجا نه تنها بازیش بلکه فیلمنامه انقدر مزخرف بود که رو بازیش تاثیر گذاشته بود . دختر نقش رو به روشم زشت بد قواره ، بازی صفر مصنوعی . افتضاحی بود . حیف اوپام . اینو تا قسمت 10 دیدم . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • جمعه ۲۸ تیر ۰۴
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |