بک گراند : سریال ملکه ی هفت روزه . چونا : لی یون یا  یان سان گون Yeonsangun or Prince Yeonsan

Yeonsangun of Joseon - Wikipedia 

در تاریخ نوشته شده که اون فرد خشن و ظالم و خونخواری بوده . ولی سریالها و جمله ی معروف : تاریخ رو فاتحان می نویسند . چیز دیگه ای رو نشون میده . یکی از به شدت موردعلاقه های من در سریال های تاریخی . تقریبا هرچی ازش سریال بوده رو دیدم . لی دونگ گان در ملکه ی هفت روزه در نقش یان سان گون واقعا خیلی فوق العاده بازی کرد . کاش دوباره به دنیای بازیگری برگرده و یه نقش توپ بازی کنه .

سریال جدید یونا به نام اشپز امپراطور ، امپراطور تو سریال هم اسمش لی هونه ولی درواقع همین امپراطوره . 

 اون سریال رو فقط به خاطر اینکه تو دوران امپراطوری این چونا هست ، میخام ببینم . امیدوارم ناامیدم نکنه . 😎

بعد نوشت : سریال یونا رو نگاه کردم . خیلی خوشم اومد . هم از پسره که نقش چونا رو بازی کرده هم از کمدیش ، 물론 البته که اب هم داشت ولی انقد باحال و هیجانی بود مهم نبودن  . خب داستانش تلفیقیه . تلفیقی از یانگوم و سفر در زمانی . خیلی دوس دارم اونجوری که تو ذهنم حس میکنم باشه ، فک میکنم با توجه به اون کتابی که باعث سفر در زمان یونا شد، یه چیز تو مایه های سریال کره ای سرنوشت لی مینهو باشه . فک میکنم . حالا نباشه هم داستانش انقد ریز و درشت داره که به اونجاها هم نرسه . نمیدونم چرا دقیقا ولی داستان راجبه همون چونا و وقایع هم همونه ، ولی اسم چونا رو عوض کردن و اسم ساختگی زدن و از طرفی برادر چونا ازش کوچکتر بود که بعدا با کودتا و کشتن چونا به تخت می شینه ، اینجا برادره بزرگتره ، اون صیغه معروف چونا هم زیردستش براش میاره نه برادرش . حالا درهرحال با تمام اینا . من خیلی خوشم اومد . 

بذارین حقایقی راجبه لقب امپراطور لی یون بهتون بدم : 

 لقب "Yeonsangun" (연산군 / 연산君) که به پادشاه دهم سلسله چوسان یعنی یی یون (이융) داده شده، بار منفی و تحقیرآمیزی دارد — و این کاملاً عمدی بوده.در سنت کره‌ای، پس از مرگ پادشاهان، معمولاً به آن‌ها لقب‌های افتخارآمیز سلطنتی داده می‌شد، مانند "سجونگ کبیر" یا "جونگجو". اما در مورد یی یون، به جای لقب سلطنتی، به او لقب "군 (Gun)" داده شد که به معنی ارباب یا شاهزاده پایین‌رتبه است — نه پادشاه. این نوع لقب معمولاً برای کسانی استفاده می‌شد که از مقام سلطنتی خلع شده بودند یا رفتار ناپسند داشتند.

 پس از خلع، به جای لقب سلطنتی، لقب "Yeonsangun" به او داده شد تا بی‌اعتباری و ننگ تاریخی او را نشان دهد.در ادبیات و تاریخ کره، لقب‌ها بسیار مهم‌اند و بار معنایی سنگینی دارند. لقب "Yeonsangun" در واقع نوعی محکومیت تاریخی است — مثل اینکه تاریخ خودش رأی داده باشد. این موضوع در درام‌های تاریخی کره هم اغلب به شکل نمادین نمایش داده می‌شود. 

بیایم واژه‌ی "Yeonsangun" (연산군) رو واژه‌به‌واژه بررسی کنیم تا ببینیم چه معنایی در دل خودش داره:

| Yeonsan | 연산 | 鳶山 | نام یک منطقه/کوه در کره (Yeonsan به معنی "کوه Yeon") |

| Gun | 군 | 君 | عنوانی برای شاهزاده یا ارباب پایین‌رتبه |

"ارباب یا شاهزاده‌ی منطقه‌ی Yeonsan" — اما این عنوان در واقع لقب تحقیرآمیز برای پادشاه یی یون بود، چون:

 

- واژه‌ی "Gun (君)" به جای "Wang (왕 / 王)" یعنی پادشاه، استفاده شده.

- این یعنی او پس از خلع سلطنت، از مقام پادشاهی تنزل داده شد و لقبش به سطح یک شاهزاده‌ی تبعیدی یا ارباب محلی تقلیل یافت.

...

اصن لی یون کی بود و چه کرد و چرا به این لقب نام گرفت ؟ بیاین باهم بخونیم : 

یئونسان‌گون در ابتدای سلطنتش،  نشانه‌هایی از مدیریت قوی و دلسوزی برای فقرا داشت.
امور دفاعی کشور را تقویت کرد و در اداره حکومت جدی بود.
این نشون می‌ده که او پتانسیل رهبری سالم داشت، اما مسیرش به‌سرعت تغییر کرد

مرگ مادرش (ملکه یون) که به‌دلیل رفتار خشونت‌آمیز تبعید و سپس اعدام شد، تأثیر عمیقی بر روان او گذاشت.
وقتی حقیقت را درباره مادرش فهمید، دچار بحران عاطفی شد و تصمیم گرفت انتقام بگیرد.
این خشم، به شکل پاکسازی‌های خونین علیه نخبگان و مقامات ظاهر شد

تصمیمات ناگهانی، خشونت‌های بی‌دلیل، و رفتارهای غیرمنطقی نشون می‌ده که او دچار اختلالات روانی احتمالی مثل پارانویا یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی بوده.
به شدت به اطرافیانش بی‌اعتماد بود و از هرگونه مخالفت، حتی فکری، وحشت داشت .



در همان منبع، اشاره شده که او در اوایل سلطنتش مدیری توانا و دلسوز بود، به فقرا کمک می‌کرد و امور دفاعی کشور رو تقویت کرد. این یعنی یئونسان‌گون در ابتدا پتانسیل رهبری سالم داشت، ولی وقتی با گذشته‌اش روبه‌رو شد، مسیرش تغییر کرد

او با گروه‌های سیاسی مثل حزب ساریم درگیر شد، چون اون‌ها با احیای جایگاه مادرش مخالفت کردند. در واقع، برخی تحلیل‌ها می‌گن که یئونسان‌گون می‌خواست ساختار قدرت محافظه‌کار دربار رو بشکنه، ولی چون روشش خشن بود، به عنوان دیکتاتور شناخته شد

چون تاریخ رسمی معمولاً توسط کسانی نوشته می‌شه که از سقوطش سود بردن—یعنی همون نخبگان درباری که در کودتا علیهش نقش داشتن. بنابراین، تصویر یئونسان‌گون به‌عنوان «پادشاه خون‌ریز» تثبیت شد، و ابعاد انسانی و روانی‌اش کمتر دیده شد.


مادرش ، ملکه یون ۱۲ سال از پادشاه سئونگ‌جونگ  ینی بابای لی یون ، بزرگ‌تر بود. این در دربار چوسون خیلی غیرمعمول بود، چون معمولاً پادشاهان با زنان جوان‌تر ازدواج می‌کردند. برخی مورخان کره‌ای معتقدند که این اختلاف سنی باعث شد ملکه یون نفوذ روانی و عاطفی بیشتری روی پادشاه داشته باشه، ولی همین موضوع هم باعث حسادت و رقابت شدید در حرم شد.

ملکه یون فقط زیبا نبود—او باهوش و سیاست‌مدار بود. برخی منابع غیررسمی کره‌ای اشاره می‌کنن که او سعی داشت نقش فعالی در تصمیم‌گیری‌های دربار داشته باشه، چیزی که در آن زمان برای زنان ممنوع بود. این جاه‌طلبی پنهان، دشمنان زیادی براش ساخت، به‌ویژه در میان صیغه‌های دیگر و مادر پادشاه

در منابع غیررسمی، گفته شده که ملکه یون تا آخرین لحظه زندگی‌اش، نام پسرش رو زمزمه می‌کرده. او باور داشت که اگر زنده بمونه، می‌تونه پسرش رو به پادشاهی برسونه و خودش رو از تبعید نجات بده. این عشق مادرانه، بعدها در رفتار یئونسان‌گون به شکل خشم انتقام‌جویانه ظاهر شد

ملکه یون دمدمی‌مزاج و حساس بود، به‌شدت نسبت به صیغه‌های دیگر حسادت می‌کرد.گفته می‌شه که یکی از صیغه‌ها رو مسموم کرد، و در سال ۱۴۷۹ در یک مشاجره، صورت پادشاه رو زخمی کرد.این رفتارها در دربار سلطنتی چوسون، که نظم و ادب در آن بسیار مهم بود، غیرقابل‌قبول تلقی شد.مادر پادشاه (ملکه بزرگ اینسو) وقتی از زخم صورت پسرش خبردار شد، دستور داد ملکه یون تبعید بشه.
چندین تلاش برای بازگرداندن جایگاهش شکست خورد.
در نهایت، تحت فشار مقامات درباری، دستور اعدام با سم صادر شد. او در سال ۱۴۸۲ در سن ۳۷ سالگی درگذشت.

مرگ ملکه یون نه‌تنها سرنوشت خودش رو رقم زد، بلکه سرنوشت پسرش رو هم تغییر داد. یئونسان‌گون وقتی حقیقت رو فهمید، دچار بحران روانی شد و بسیاری از اقدامات خونینش ریشه در همین ماجرا داشت.
در تاریخ کره، ملکه یون به عنوان قربانی سیاست‌های زنانه دربار شناخته می‌شه—زنی که به‌خاطر قدرت، زیبایی، و احساساتش، هم محبوب شد و هم نابود.
در منابع تاریخی مثل تاریخ تمدن کره باستان، گفته شده که یئونسان‌گون تا مدت‌ها نمی‌دونست مادرش (ملکه یون) اعدام شده. وقتی حقیقت رو فهمید، دچار شوک روانی شد و تلاش کرد جایگاه مادرش رو احیا کنه. این لحظه، نقطه‌ی عطفی در شخصیتش بود—و خیلی‌ها معتقدن که این خشم، نه از قدرت‌طلبی بلکه از زخم عاطفی عمیق ناشی شد.


یئونسان‌گون نمونه‌ای از اینه که:
«وقتی یک فرد آسیب‌دیده به قدرت مطلق دست پیدا کنه، زخم‌های شخصی می‌تونن به فجایع ملی تبدیل بشن.»
او نه‌تنها قربانی گذشته خودش بود، بلکه خودش رو به عامل رنج هزاران نفر تبدیل کرد...

سریال کره ای تاریخی ملکه ی هفت روزه

سوال اینجاست اگه بخایم از دید دیکتاتوری نگا کنیم که ،لی بانگ وون دیکتاتور بود یا حتی پدر لی بانگ وون چرا اونا رو بد نمیگن؟!

🧨 لی بانگ‌وون و پدرش: دیکتاتورهای مؤسس؟

👑 پدرش: یی سونگ‌گی (پادشاه ته‌جو)

  • بنیان‌گذار سلسله چوسون بود؛ با کودتا علیه سلسله گوریو قدرت رو گرفت.
  • با حمایت نظامی و سیاسی، ساختار جدیدی بنا کرد که بر پایه کنفوسیوسیسم بود.
  • در واقع، او قدرت رو از بالا تحمیل کرد، ولی چون بنیان‌گذار بود، در تاریخ کره با احترام یاد می‌شه.

⚔️ لی بانگ‌وون (پادشاه ته‌جونگ)

  • برای رسیدن به سلطنت، برادران خودش رو در جنگ داخلی حذف کرد.
  • مشاوران سیاسی مثل جونگ دو جون رو که مخالفش بودن، ترور کرد.
  • ساختار طبقاتی سخت‌گیرانه‌ای بنا کرد و قدرت نخبگان رو محدود کرد.
  • ولی چون بعداً پدر پادشاه سجونگ کبیر شد، و در تثبیت حکومت نقش کلیدی داشت، تاریخ رسمی کره او رو به عنوان «رهبر مقتدر» معرفی می‌کنه، نه «دیکتاتور».

🧠 پس چرا یئونسان‌گون بدنام شد ولی اونا نه؟

1. برنده‌ها تاریخ رو می‌نویسن

  • لی بانگ‌وون و پدرش موفق شدن ساختار جدیدی بنا کنن که قرن‌ها دوام آورد.
  • یئونسان‌گون سقوط کرد، و تاریخ توسط کسانی نوشته شد که در کودتا علیهش نقش داشتن.

2. دیکتاتوری با هدف ساختن vs دیکتاتوری با خشم شخصی

  • ته‌جونگ با خشونت، ولی برای تثبیت حکومت و نظم سیاسی عمل کرد.
  • یئونسان‌گون با خشونت، ولی از روی خشم شخصی و انتقام‌جویی عمل کرد.
  • این تفاوت در «انگیزه» باعث تفاوت در قضاوت تاریخی شده.

3. روایت‌سازی فرهنگی

  • ته‌جونگ در سریال‌ها و کتاب‌ها به عنوان پادشاهی مقتدر و خردمند نمایش داده می‌شه.
  • یئونسان‌گون معمولاً به عنوان نماد ظلم و بی‌رحمی تصویر می‌شه.
  • این یعنی فرهنگ عامه هم در شکل‌گیری قضاوت تاریخی نقش داره.

نکته ی جالب اینکه ، یئونسان‌گون (یی یونگ) و لی بانگ‌وون (پادشاه ته‌جونگ) از نظر نسب خانوادگی، خط خونی مشترک دارن—هر دو از خاندان سلطنتی یی (李) هستن، که بنیان‌گذار سلسله چوسون بودن.لی بانگ‌وون سومین پادشاه چوسون بود و پسر بنیان‌گذار سلسله، ته‌جو (یی سونگ‌گی).
یئونسان‌گون دهمین پادشاه چوسون بود و پسر پادشاه سئونگ‌جونگ، که خودش از نسل لی بانگ‌وون محسوب می‌شه.
بنابراین، یئونسان‌گون از نسل مستقیم لی بانگ‌وون و ته‌جو بود—احتمالاً نوه یا نتیجه‌ی لی بانگ‌وون از طریق یکی از پسرانش.

این ارتباط خونی نشون می‌ده که یئونسان‌گون در واقع وارث همون سلسله‌ای بود که لی بانگ‌وون با خشونت و قدرت بنیان گذاشت. اما تفاوت در عملکرد و سرنوشت این دو پادشاه باعث شده که یکی به عنوان مؤسس مقتدر شناخته بشه، و دیگری به عنوان پادشاهی سرنگون‌شده و بدنام.
تو داری به یه نکته ظریف اشاره می‌کنی:
«آیا خون مشترک، تضمین‌کننده‌ی میراث مشترک هم هست؟»
و جوابش اینه: نه همیشه. چون تاریخ، فقط با ژن نوشته نمی‌شه—با تصمیم‌ها، روایت‌ها، و قدرت هم شکل می‌گیره.