سریال کره ای کافه پرنس رو بعد از دوبار دراپ کردن در سالهای متفاوت ، بالاخره امسال قسمت شد دیدمش . 

هم قشنگ بود هم مسخره . قشنگیش گونگ یو بود و داستان کافه و دوستان و خنده ها و روابط ساده و بدون پیچیدگی ، مسخرگیش موضوعش بود . نمیدونم چرا این سریال اون سالها انقد معروف شده بوده . بعضی اوقات کلا یه سریالی خیلی بی دلیل می ترکونه مث نسل خورشید که واقعا مزخرف بود . احتمالا این سریال هم جزو اون دسته س . گونگ یو با این سریال خیلی معروفتر شد . گونگ یو فوق العاده بود تو سریال خیلی بامزه و باحاله . اصلا بازیش خیلی طبیعیه . انگار خودشه . دختره هم خب خوب بود بد نبود ولی کاراکتر به شدت مزخرفی داشت .

من اصلا نمی فهمم چرا باید یه ادم پولدار بره یه دختر گدا رو بگیره اونم همچین دختری رو . وحشیه خالص گشنه بی فرهنگ چقدم اعتماد به سقف داشت خوبه والا . واه  . بعضی موقعها هست ، یه دختری هست سطح خانوادش پایینه ولی خودشو کشیده بالا حداقل یه جای درست حسابی کار میکنه یخورده شان خودشو حفظ میکنه . اخه پسری مث هانگیول " گونگ یو " که سالها تو امریکا عاشق دختری مث یونجو بوده یهو نمیاد عاشق یه دختر به شدت متفاوت بشه که .

بعد چون دیدن گونگ یو خیلی پرفکته و به دختره نمیاد قضیه تولد عجیب غریب هانگیول رو انداختن وسط . ینی زوری اومدن اینارو بهم اینجوری بچسبونن . اینکه بگن هانگیول پسر حروم زاده ی باباش بوده و مدتی تو پرورشگاه بود بعد اوردتش بزرگش کرده قابل درکه ولی اینکه بگن اصلا پسر خود باباهه هم نی پسر عشق جوونی باباش ، از دوست صمیمیش بوده ، یجورایی مث جون سان ، تو سریال 💚سریال کره ای سونات زمستان  💚 . ینی یجوری اینو پایین بیارن که اگرم رفت یه دختر سطح پایین گرفت ایرادی نداشته باشه .

بعد دختره از هانگیول پول قبول نمیکرد حتی نمیخاست به این زودیا ازدواج کنه انگار مثلا با این وضع زندگی و کارش قرار بود 5 سال دیگه معجزه بشه که میگفت بیا 5 سال دیگه خب 5 سال دیگه هانگیول 35 ساله میشد درثانی اون یهو عاشق شده بود و میخاست چون مادربزرگش داره میمیره زودتر ازدواج کنه  . بعد که مامان بزرگه بهش پیشنهاد بورسیه داده بود که بره ایتالیا باریستا بشه ، سریع قبول کرده بود . خب پول هانگیولم پوله اونه دیگه چه فرقی میکنه مسخره . بعد تقریبا همه فهمیده بودن که دختره ، پسر نی ، دختره  ، حتی عاشق هم بودن رو با هانگیول اعتراف کرده بودن بعد هنوز نمیخاست بهش بگه که پسر نی دختره . ینی اصولش این بود که دختره یهو از چشم هانگیول بیفته ولی همچنان عاشق بودن و اینا . خیلی مسخره بود قضیه پسرونه کردن خودش ، مث ادم میتونستی بگی دختری ولی به کار احتیاج داری . اصلا سینه هاش تابلو بود مگه میشه نفهمن به اون گندگی بود سینه هاش . بعد جالبه دختره میرفت خونه پسر عموی هانگیول اونجا حموم میکرد بعد لخت لخت با حوله حموم اومده بود با اجوشی حرف میزد . ینی چی ؟ بعد با هانگیول یه کیس جون میکند بره . خیلی مسخره بود اینجاهاش . 

قشنگیش فقط فضای قدیمیی سریال و پیچیدگی های شخصیتی که الانا برای ادما می سازن ، رو نداشت ، این قضیه همش غیررسمی حرف زدنشون که الانا زیاد شده تو سریال کم بود . درواقع داستان داستان خاصی نبود . چند تا جوون بودن رفته بودن یه کافه رو بگردونن هرکدوم داستان خودشونو داشتن که البته بیشتر از همه رو داستان عشقی هانگیول و دختره که نقش پسرارو بازی میکرد و پنهان کردن دختر بودنش و رفتارای مسخره و گشنه بازی دختره خیلی زوم کرده بودن . اصلا معلوم نبود دختره فازش چیه . همینجوری الکی یهو رفت با اجوشی دوست شد باهاش حرف میزد از این در از اون در ، حرفای مسخره و بی معنی . با گونگ یو اتفاقی اشنا شد و زوری میخاست ازش پول بگیره بعدشم کم کم به گونگ یو علاقمند شد و اینا . اصلا عروسی اجوشی و دوست دخترش رو نشون ندادن درست حسابی . قضیه کیم جه ووک رو نشون ندادن درست حسابی . اون پسره هاریم خودش کار داشت اصلا چجوری یهو اومد کافه کار کرد ؟! . خلاصه که مسخرگی زیاد داشت .

ولی خب خنده دار و باحال  و پروانه ای هم بود به خاصر گونگ یو و کاراش .