قالب

سریال کره ای قدیمی عاشقانه :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سریال کره ای قدیمی عاشقانه» ثبت شده است

سریال کره ای پادشاه دراما 드라마의 제왕

سریال کره ای نخست وزیر و من 총리와 나  

در ابتدا اختلاف سنی یونا و بازیگر مقابل که نقش نخست وزیر رو داشت بولد به نظرم اومد . ولی از اونجا که داستان در کل این تم رو داشت پس قابل درک بود . داستان یخورده مسخره وار بود ولی جذابیت های خودشو داشت . یونا خبرنگار یه مجله ی زرد که خبرای رسوایی و گاهی دروغی میذاره ، رییسش بهش میگه که خبری نیست و اینا بریم دنبال خبر پشت کوان یول که نامزد نخست وزیریه بگردیم . کوان یول قبلا دادستان بوده سه تا بچه قد و نیم قد داره و زنشم 7 سال پیش مرده . یونا میره که دنبال رسوایی کوان یول بگرده ولی یه سری اتفاق پیش میاد و دست اخر رسوایی نامزد نخست وزیری با خود یونا در میاد بیرون ، اینطوری میشه که یونا چون متوجه مرد خوبی بودن کوان یول میشه میپره وسط و میگه منو نخست وزیر میخایم نامزد کنیم و فلان . این میشه شروع ازدواج قراردادی اینا . خب اینا طبیعتا خیلی باهم متفاوت هستن ، اولا مرده یه مرد کامل و پخته و عاقل و سیاست مداره و دختره کسی که باباش لب مرگه و خودشم کار درست حسابی نداره و خب از لحاظ رشته تحصیلی و جو اجتماعی که توش بودن خیلی باهم متفاوتن . طبیعیه که از لحاظ اخلاق و رفتار و درک و اجتماعی بودن و دانش خیلی سطحش پایینتر از مرده باشه . برای همین رفتارای احمقانه ش رو میشد درک کرد . ولی از یک طرف وجود همچین دختر جوون و ساده و خنگی برای زندگی ادمی مث کوان یول لازم بود و باعث شد اون نه تنها در زندگی خودش بلکه تو  رفتارش با بچه هاش هم تغییر خیلی زیادی ایجاد بشه . خلاصه کم کم اینا بهم علاقمند میشن و اون وسطا یخورده هم سیاست رو نشون میده خییلی کم . با وجود اختلاف سنی همو می پذیرن و حتی بچه های مرده هم با یونا رابطه ی خوبی برقرار میکنن . بعدش دیگه یهو اب میشه زن مرده ی کوان یول یهو زنده از اب در میاد و به شکل خیلی پتیاره واری زنده بودنشو نشون میده . گویا 7 سال پیش زنه داشته خیانت میکرده و با وجود 3 تا بچه میخاسته فرار کنه با طرف برن امریکا ولی تو راه تصادف میکنن و طرف میره کما و زنه هم خودشو قایم میکنه . و تو این 7 سال نمیاد سراغ بچه اش . دقیقا زمانی که مرده عشق جدید و بچه ها زنی مث مادر پیدا کردن یهو پیداش میشه و میگه من عذاب وجدان داشتم نسبت به اون شخصی که باهاش خیانت میکرده رفتم از اون مراقبت کنم . اصلا یه چیزی خیلی مسخره و وقیحانه ای بود . بعد توقع داشت حالا که همه فهمیدن این زنده س بیاد دوباره سر خونه زندگی و بچه ها . جلل الخالق . 4.5 قسمت اخر رو الکی کشش دادن با این قضایا ولی در کل وزیر و یونا بهم میرسن  . درکل سریال خنده دار و بامزه ای بود . 

سریال کره ای پادشاه دراما 드라마의 제왕 

با بازی شیوون . بسی خنده دار و کیوت و باحال و پر از انرژی . داستان باحالیم داشت . چالش های ساخت دراما توسط شرکت های درام سازی و شبکه های پخش رو نشون میداد . 

انتونی چوی تهیه کننده معروفیه و هر سریالی ساخته ترکونده . برای قسمت اخر سریال پر بیننده که خب قدیم درحال پخش سریال رو می ساختن نه مث الان که بسازن و بره تو لیست نوبت پخش ، اونا بیرون شهر هستن که تا سئول 4 ساعت راهه . بعد از فیلمبرداری نوار رو باید زود برسونن به دست تدوین گرا و تا پخش فقط یک ساعت مونده . انتونی یه پیک موتوری خبر میکنه و قیمت بالایی رو پیشنهاد میده تا دوساعته مسیر 4 ساعته رو طی کنه و به شبکه برسونه نوار رو . پیکی تو راه تصادف میکنه و میمیره . انتونی فیلمو خودش به پخش میرسونه و خلاصه سریال پخش و ریت بالایی رو هم کسب میکنه . بعد از اینکه خیالش از این بابت راحت میشه میره تشییع جنازه ی مرد موتوری . وقتی خبر این واقعه پخش میشه رییس شرکت درام سازی انتونی رو بی عدالتی اخراج میکنه . انتونی سه سال بعد شرکت درام سازی خودشو میزنه و درحالیکه کسی بهش کاری نمیده " چون تو کار سرد و خشن بوده و از همه کار خوب رو میخاسته و بهترین رو باید انجام میدادن واسه همین ادمای کون گشاد و بی دانش که توو این صنعت بودن باهاش مخالف بودن " از زیردست خودش که حالا ادم شده و جای اون رو تو شرکت گرفته باخبر میشه که یه ژاپنی پولدار میخاد مثلا 10 میلیارد رو یه سریال کره ای که موضوع اشغال ژاپن رو داره سرمایه گذاری کنه . انتونی سریع یاد یه فیلمنامه ی قدیمی می افته که نویسنده کاراموز به نام لی گو اون ، که قبلا سر اخرین سریال همون که اول تعریف کردم ؛ شناخته بودتش بهش داده بوده . هرطور شده اونو پیدا میکنه و لی گو اون رو که الان داره تو رستوران مامانش کار میکنه رو هم پیدا و باهم میرن ژاپن و خلاصه با هر بدبختی بود سرمایه رو دریافت و میان کره تا سریال رو شروع کنن به ساخت . وقتی این خبر پخش میشه ، زیردست موردنظر از هیچ کاری برای اینکه انتونی رو شکست بده و نذاره سریال رو بسازه و دوباره به این صنعت برگرده ، فرو گذار نمیکنه . چالش های انتونی و زیردست و بقیه افراد که نمیخان اون به این صنعت برگرده شروع میشه و یه عالم اتفاق می افته که بیشترش خنده دار و بامزه و باحال و خلاصه خیلی دیدنی بود . حالا شیوون کجای داستانه ؟! شیوون نقش اول سریالی میشه که انتونی قرار بسازه . اون خیلی معروفه ولی بازی خوبی نداره . با اینحال چون تو اون برهه ی زمانی فقط شیونن بیکاره هرطور شده راضیش میکنن تا نقش یک رو قبول کنه . این بین رابطه ی لی گو اون و انتونی و شیوون و کاراش واقعا باحال و دیدنی بود . 

خلاصه از دیدن سریال بسی لذت بردم . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲۰ مهر ۰۴

    سریال کره ای روزهای طلایی ما our golden days

    سریال کره ای روزهای طلایی ما our golden days 

     با بازی جانگ ایل وو ، یه سریال خانوادگی طولانیه که به پیشنهاد دوستم شروعش کردم . 6 قسمت اول رو یه سره دیدم و نقش دختر نقش اول سریال رو به زور تحمل کردم ولی این دوقسمت دیگه شورشو در اوردن . 

    جی هیوک ، پسر اول یه خانواده 6 نفره س ، باباش بازنشسته شده و قرار بوده بره جای دیگه کار کنه که کنسل میشه ، جی هیوک خودش تو یه شرکت خوب مهندس معماره ، ولی تو شرکت بی عدالتی های رخ میده و جی هیوک که شخصیت غدی داره اینو برنمیتابه و با وجود اینکه به کار احتیاج داره استعفا میده . خاهر کوچکترش 24 سالشه و بیکاره ،برادرش هم تو باشگاه کار میکنه که اونم اخراج میشه و مردای خانواده همگی بیکارن . یه دختر پولدار که دختر یه شرکت ساختمون سازی معروفه ، قبلا یه داستان عشقی داشته که تقریبا کل دانشگاه و هم رشته ای ها ازش خبر دارن . حالا به عشقش نرسیده و باباش اصرار داره که ازدواج کنه ، دختر خوبیه و خانواده خوبیم داره . اون به جی هیوک که معروفه به اینکه نه به ازدواجه ، پیشنهاد ازدواج میده . پیشنهاد بسی اوکازیون ، مدیر تو شرکت بابای دختره و یه زندگی خوب ، تازه دختره هم که دختر خوب و با کمالاتیه . چندوقت قبلش دوست و هم دانشگاهی جی اون وو که مدتهاست عاشق جی هیوکه دلشو میزنه به دریا و به جی هیوک میگه که با وجود اینکه اون ازدواجی نیست با اینحال میخاد باهاش دوست بشه و قرار بذارن ولی جی هیوک بهش میگه که منو تو بهم نمیایم و این شوخی مسخره ایه . و یه جورایی میخاد دست به سرش کنه ولی دختره بی شعوره و با یه جمله دست به سری دوستی چندین ساله رو بهم میزنه و جبهه میگیره که وای تو چرا اینو گفتی و اینا . جی هیوک هم میرینه بهش . بعدا که پیشنهاد ازدواج و قضیه بیکاریشو همرو باهم کنار میذاره می بینه براش بهتره که پیشنهاد ازدواج رو قبول کنه . برا همین همه چی اوکی میشه و روز عروسی میرسه ولی دقیقا روز عروسی ، عروس نمیاد و فرار میکنه میره پیش عشق قدیمش . اینجوری میشه که جی هیوک حس میکنه که تحقیر شده و ضایع شده پیش دوستاش برا همین ول میکنه میره یه شهر دیگه مدتی . یه قضیه ساده رو یجور پیچیده و مرگ نشون میدن . اصلا جی هیوک قربانیه چرا باید فرار میکرد و شرمنده میشد جلو دوستاش ؟چرا اصلا باید پیش دوستاش شرمنده شه ؟ مگه کار غیرقانونی انجام داده ؟ ینی اگه همون دختره این پیشنهادو به یکی از دوستای بیکار و سست عنصر بینشون میداد همشون دهنشون اب نمی افتاد ؟ چون همیشه میگفته نه به ازدواجم ولی یهو خاسته با یه پولدار ازدواج کنه کار ناشایستی مرتکب شده در حق دوستاش ؟ چون شمارو نگرفته ؟ حالا از حرفای خوددرگیرانه و سلیطه بازی که جی اون وو بهش زد که بگذرم ، برگشتن دور هم جمع شدن میگن این دیگه نباید برگرده سئول . خب چرا ؟؟ مگه چیکار کرده ینی چی ؟! بعد که بعد از یه دوران افسردگی و خجالت از خود الکی ، برگشته و میخاد کار جدیدی رو شروع کنه همه جبهه گرفتن دقیقا هم دوستای نزدیکش که همیشه باهم میگذروندن روزاشونو ، که  تو چرا اومدی چرا برگشتی چرا اومدی این کافی شاپ ، سونبه ای که میشناخت و میدونست اگه بهش رو بندازه روشو زمین نمیندازه همون صاحب کافه بود ، از اولم تو اون کافه احساس راحتی میکرد اصلا خودش اونجا رو طراحی کرده بوده چرا نباید بیاد اصلا مگه باید از شما اجازه بگیره ؟ ینی یه سری وقایع  어이 없게  مسخره و غیرمنطقی و پیچیدگی غیرضروری و یه دوستی مزخرف  و بد ، وقتی می بینی این دوستی باعث عذاب و ناراحتیت میشه چرا باید ادامه ش بدی !؟ ...  اون موقع اونا دوستات بودن مثلا به قول خودتم هیچ کدوم تورو درک نمیکردن پس چرا به خاطر اینکه ازدواجت بهم خورد به خاطر اونا خودتو قایم کردی و وقتی دختترو تو خیابون دیدی نخاستی تورو ببینه مسیرتو عوض کردی . اصلا حوصلمو سر برد خلاصه . هیچی دیگه . فک نمیکنم ادامشو ببینم . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۱۲ شهریور ۰۴

    سریال کره ای باحال

     سریال کره ای بوسه ی حس ششم Kiss Sixth Sense

     

    داستان درباره‌ی دختری به نام یه سول (با بازی Seo Ji Hye) است که توانایی خاصی دارد: او با بوسیدن افراد می‌تواند آینده‌ی آن‌ها را ببیند. اما مشکل اینجاست که نمی‌داند آن آینده دقیقاً چه زمانی اتفاق خواهد افتاد. یک روز به‌طور تصادفی رئیسش را می‌بوسد و آینده‌ای عاشقانه بین خودشان را می‌بیند—در حالی که از او متنفر است! همین اتفاق باعث شروع ماجراهای پیچیده و احساسی بین این دو شخصیت می‌شود . 

    یه سول، دختر خوش‌تیپ و باهوشی‌ـه که تو یه شرکت تبلیغاتی کار می‌کنه. ولی یه چیز خاص داره که هیچ‌کس نمی‌دونه: هر وقت لباش به کسی بخوره، آینده اون آدم رو می‌بینه! اً یه جور حس ششم داره که با یه بوسه فعال می‌شه.

    حالا رئیسش، چا مین هو، یه آدم خشک و جدی‌ـه که همه ازش حساب می‌برن. یه سول ازش خوشش نمیاد، چون همیشه بهش سخت می‌گیره و مثل ربات رفتار می‌کنه. ولی یه روز، کاملاً اتفاقی، لبش به لب رئیسش می‌خوره و یه چیز عجیب می‌بینه: خودش و رئیسش تو آینده با هم توی تخت خوابن، حالا یه سول گیج شده. یعنی واقعاً قراره عاشق این آدم بشه؟ یا آینده‌ای که دیده یه جور اشتباه بوده؟ از اون طرف، رئیسش هم کم‌کم یه رفتارای عجیب نشون می‌ده، انگار خودش هم یه رازهایی داره که کسی نمی‌دونه...

    در طول سریال، رابطه این دو نفر از تنش و دعوا شروع می‌شه و کم‌کم تبدیل می‌شه به یه رابطه‌ی پیچیده، پر از احساس، سوءتفاهم، و البته کلی لحظات شیرین و خنده‌دار. یه سول باید بفهمه که آیا باید به اون آینده‌ای که دیده اعتماد کنه یا نه.

     

    این سریال یه جورایی ترکیب جالبی از فانتزی، عاشقانه و کمدی‌ه. هم دل آدمو گرم می‌کنه، هم یه‌جور حس کنجکاوی ایجاد می‌کنه که ببینی آخرش چی می‌شه.

     

    رئیس شرکت تبلیغاتی، چا مین هو  – آدمی فوق‌العاده منظم، دقیق و سخت‌گیر.همه ازش حساب می‌برن، ولی پشت اون چهره‌ی سرد، یه آدم باهوش و رازدار پنهان شده.خودش هم یه توانایی خاص داره که کم‌کم تو سریال فاش می‌شه.

    این سریال رو چون چونای عزیزم ، بازیگر لی دونگ گان یه نقش کوتاه توش داشت دانلود کردم . اولش به نظر می اومد جالب نیست . یه سول با اینکه از رییسش خوشش نمی اومد و کار براش سخت بود تو شرکت ولی چون میخاست تو اون حوزه ی کاری بمونه و از طرفی میدونست که سخت گیری های رییسه نه سخت گیری بلکه باعث میشه که اون بیشتر کار رو یاد بگیره ، برای همین سالها باهم کار کرده بودن . کم کم در طول سریال معلوم میشه که گرچه چا مین هو سختگیر و خشکه ولی همیشه حواسش به یه سول بوده . بعدها یه سول رازشو به مین هو میگه و اینجوری اونا بهم نزدیک میشن . 

    در کل سریال قشنگی بود . البته من موضوع های کاری و اضافیشو زدم جلو و بیشتر تمرکزم رو رابطه ی این دوتا و گذشته شون بود . 

    سریال کره ای تهیه کننده با بازی کیم سو هیون (The Producers)

    سریال درکل پرستاره بود ، آیو ، گونگ هیوجون ، کیم سوهیون ، همشون برای خودشون ستاره هستن و میتونن تو یه سریال مجزا نقش یک و اصلی باشن . سریال تمرکزش رو دغدغه ها و نشون دادن چگونگی تولید برنامه های سرگرمی بود . داستان راجبه سونگ چان ، با بازی کیم سوهیونه که از دانشگاه سئول فارغ التحصیل شده و تو کی بی اس استخدام شده ، اون نه  به خاطر علاقه بلکه به این خاطر که نونایی که تو دانشگاه میشناخت و یک طرفه دوسش داشت اونجا کار میکرد میره کی بی اس بخش سرگرمی استخدام میشه . اونو به تیم یک شب و دوروز که یه تیم تقریبا شکست خورده س می فرستن ، روز اول کاری تاک یه جین تهیه کننده ی برنامه موزیک بنک اتفاقی در ماشینش به ماشین سونگ چان میخوره و اونا اینجوری اشنا میشن . همچنین را مون جو که سونبه و مسئول برنامه ی یک شب و دو روز هست هم با یه جین باهم سالیانه که دوستن . اینطوری اونا یه دایره ی دوستی و کاری تشکیل میدن . و بعدشم ایو با نقش سیندی وارد سریال میشه ، که یه خواننده ی معروف و سرده . 

    تو طول سریال اتفاقای زیادی می افته و رابطه ی خشک و کاری این 4 نفر تبدیل به دوستی و عشق میشه و سونگ چان هم به کارش علاقمند میشه و از اون شخصیت خنگ و کم حرف در میاد . 

    درکل سریال خنده دار و باحالی بود . قبلا چون از بازیگر گونگ هیوجون خوشم نمی اومد نگاهش نکرده بودم . ولی به شکل عجیبی نه که خوشم اومده باشه ولی دیگه برام غیرقابل تحمل نیست بلکه فک میکنم دختر خوبو راحت و باحالیه . خلاصه اینم از پست امروز . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۱ شهریور ۰۴

    سریال کره ای زمانی بین گرگ و سگ

    سریال کره ای زمانی بین گرگ و سگ ، یا گرگ و میش . با بازی لی جونگیِ خفن . 

     

    ینی شما فک کنین لی جونگی الان خیلی جوونتر و خوشتیپ تر از سریال 20 سال پیششه . چطور ممکنه اخه . 

     

    سریال کره ای دکتر اسلامپ  Doctor Slump

     

    سریال راجبه کاراکتری به اسم لی سوهیون با بازی لی جونگیه که 10 ساله تو تایلند با مادرش زندگی میکنه . مادرشو پدرش مامور مخفی سازمان اطلاعات بودن و پدرش بدو تولد  ،و مامانشم 10 سالگی به دست یه نفر نخاله ی مواد فروش که اصلا یه ذره بازی نداشت و فقط مث میمون ذل میزد کشته میشن . اونو همکار پدر و مادرش ، میبره کره و به عنوان پسر خودش بزرگ میکنه . از قضا خودشم یه پسر همسن  سوهیون داره با بازی پاکسا یا نوموجین در سریال  : سریال کره ای وکیل کار نو مو جین با بازی چا هاک یون  . 

    پسرا بزرگ میشن و اونا هم میشن مامور مخفی ساواک 😁 ولی قسمت 3 سوهیون با دیدن قاتل مادرش که همون یارو میمونه س ، بازم جو زده میشه و با عجله تصمیم میگیره و نه تنها هدفش برای کشتن قاتله مامانش میسر نمیشه بلکه ماموریت رو هم خراب میکنه و اینجوری اخراج میشه . چندوقت بعد رییس ساواک میاد بهش پیشنهاد میده که به عنوان جاسوس بره تایلند خودشو بچپونه تو دار و دسته ی میمون موادفروش ، برا این نقشه باید ادمی به اسم لی سوهیون بمیره . اینطوری میشه که نقش مردن رو بازی میکنه و میره تایلند و خلاصه بعد دوسال میتونه خودشو بچپونه تو دار ودسته یارو . بعد با اون میاد کره و در حین نجات دادن دختر یارو از دست یه گروه تبهکار دیگه ، تیر میخوره می افته تو اب و بعدم فراموشی میگیره . مدتی اینطوری میگذره و خلاصه اخرش یارو رو به دست خودش میکشه 🤣😃😃😃😃🤣🤣🤣🤣 و تموم میشه سریال دیگه . لی سوهیون از این به بعد تبدیل به جاسوس میشه هی اواره این شهر اون شهر . قضیه عشقی سریالم نمیگم چون انقده دختره تاپاله بود که اصلا همون بهتر بهم نرسیدن که دیگه مسخره اندر مسخره میشد . 

     

    خیالتونو راحت کنم . سریال زیاد باحالی نبود . اگه خیلی عاششق لی جونگی و ری اکشنای خداش باشین ، مث من ممکنه جنازه بشین براش ولی بگم داستانش اونچنان قوی نبود . شما فک کنین یه عمره با برادرت و همکارت زندگی و کار کردی بعد طرف بعد چندوقتی ناپدیدی دوباره با یه شخصیت دیگه جلوتون ظاهر شه خب شما نمیگی برادر حتما حافظتو از دست دادی من برادرتم ؟  به صرف اینکه از ثبت احوال داده های شمارو پاک کنن شما موجودیتت تبدیل به عدم موجودیت میشه ؟ اصلا یه چیز خنده دار و مسخره بود . طرف جلو روشونه میگن نه این سوهیون نی شبیهشه . 😶

    ینی مثلا من بیننده ، تکلیفم با سریالی مث خاستگاری تجاری با بازی کیم سجونگ و ان یو سوپ روشنه . که کیم سه جونگ ارایش میکرد تبدیل به یه دختر دیگه میشد ان یو سوپ نمی شناختش . 🤣 ولی اخه همچین سریال جدیی . بعد اگه  رییس ساواک با نشون دادن گذشته سوهیون بهش میتونست بهش بقبولونه و شک بهش القا کنه که تو قاچاقچی نیستیا تو مامور بودی پسر جان ، خب چرا اولش این کارو نکرد ؟! چرا قبل اینکه بابای سوهیون کشته شد اینکارو نکرد ؟! اصلا این یارو یه ریگی به کفشش بود دیگه . مردک اینجوری به خاطر یه قاچاقچی رسما خانواده ی سوهیون و حتی بابای دومش رو هم به کشتن داد . اخه پوفیوز موادفروشه که جلوی چشم تو موادو نمیگیره دستش راه بره خیابون . خب مدرک رو پیدا کردی زودتر بگیرش تا گند بیشتری بالا نیوورده دیگه . مسخره بازی ها چیه . خیلی عصاب خورد کن بود خلاصه . فقط لی جونگی رو هی شکنجه دادن با ننه بابا کشی . 

     

  • نظرات [ ۲ ]
    • يكشنبه ۲۳ تیر ۰۴

    سریالایی که دوس نداشتم .

    سریال کره ای خانه ی کامل با بازی سونگ هه کیو و رین : 

     

    سونگ هه کیو یه خونه ی لوکس داره کنار دریا ، ولی درواقع فقیره و کار هم نداره . دلش میخاد نویسنده شه ولی استعداد نویسندگی هم نداره . چون زیاد معاشرت نداشته و تخیلش هم زیاد قوی نی . دوتا دوست عوضی و کلاش داره اونا براش یه بلیت چین میدن و می فرستنش چین بدون هیچ پولی . میگن که همه چی با هتله . درحالیکه حتی هتل هم براش رزرو نشده بودش . تو نبودش خونه ش و حساب بانکیشو خالی میکنن . خیلی اب طور و خیلی مسخره و غیرمنطقی . هه کیو تو هواپیما ، رین رو می بینه که یه بازیگر معروفه . توی هتل با دوست رین اشنا میشه و دوست رین براش اتاق میگیره تو هتل . هه کیو بارها زنگ میزنه به دوستاش ولی جواب نمیدن . گشنه و بی پول تو هتل مونده و چاره ای نداره . میره در اتاق رین و الکی میگه که قبلا با دوست رین رابطه ی عاشقانه ی نافرجام داشتن و الان وضعیتش اینه به این بهونه ازش پول میگیره و میتونه برگرده کره . خلاصه برمیگرده و می فهمه که خونه ش فروش رفته و دوستاش ناپدید شدن . بعدش می فهمه که صاحب جدید خونه ، رینه و رین به عنوان خدمتکار قبول میکنه که اون تو خونه بمونه . و دراخرم عاشق هم میشنو اینا . خیلی اب بود و مسخره . 

     

    full house سریال کره ای خانه ی کامل

     

     

    سریال کره ای متل کالیفرنیا Motel California : 

     

    خیلی دوس داشتم این سریالو ببینم ولی داستانش و روندش و کاراکتر دختره خیلی غیرقابل تحمل بود و قسمت 4 دراپش کردم .خیلی داستان مزخرفی داشت و کاراکتر دختره اصلا یه ادم بلاتکلیفو کسخلی بود . 

    سریال منشی پرفکت من یا کشف عشق Love Scout : 

    راجبه یه پدر مجرده که یه دختره 6.7 ساله داره . اون تو یه شرکت بزرگ کار خوبی داره ، و دارن رو یه پروژه ی جدید کار میکنن ، اما یه روز از مدرسه بهش زنگ میزنن و میگن که دخترش افسردگی داره و اینا و اون پروژه ی جدید رو نصفه ول میکنه و میگه من باید مرخصی یک ساله بگیرم که به دخترم برسم . احمق ! نه به اون شوری شور نه اینکه اینجوری! حد وسط ندارن ! خلاصه این همه کار انجام میده و دخترش خبرش! خوب میشه ولی وقتی برمیگرده به کار ، اونو از اون پروژه میذارن کنار ، خب این یه چیز بدیهیه ! نیست ؟! بعدشم کم کم کرم می ریزنو میندازنش بیرون . یهویی بیکار میشه . اون ادم خیلی مرتب و منظم و خلاصه خییییییییلی پرفکته دیگه عن پرفکتی رو در اورده ، یه روز یکی از اشناهاش اونو به یه رییس سخت گیر که یه شرکت ؟ خصوصی داره معرفی میکنه تا به عنوان منشی اونجا کار کنه . رییسه شرکته هم که هان جی مین بازیش میکنه ، عکسش تو پوستره ، درسته تو کارش خیلی خوبه ولی شخصیت گیجی داره و یکی همش باید حواسش به همه چیش باشه . 

     

    خلاصه اینا کم کم عاشق هم میشن و اینا . من دقیقا نفهمیدم کار شرکت این زنه چی بود ، درهرحال چون دکتر یه " منشیه " خیلی پرفکت بود دیگه طاقت دیدنشو نداشتم ، بد نبودا ولی دیگه اخه یه مرد چقد میتونه فرشته باشه عنشو در اورده بود یخورده منفی باش یخورده کاریزمای مردونه یخورده اخمی چیزی چیه هی شل شل . نه دوس نداشتم . 🤣🤣🤣 برا همین حسش نشد ببینم بقیه شو .

    هان جی مین ، واقعا بی اغراق یکی از بازیگرایی که همه ی سریالاش شخصیتهای متفاوتی داشته و تو نقش کیوت که تو سریال  🌺نظر پایانی درباره ی سریال کره ای لمس پشت تو 🌺 داشت واقعا خیلی خوشم می اومد ازش . ولی راستش تو نقشای جدی زیاد دوسش ندارم . مخصوصا تو سریال همسر اشنا که با جیسونگ داشت افتضاح وحشی و بیشعور و غیرمنطقی بود . 

     سریال کره ای ملکه تاجدار؟ ملکه ی تاج گذار هم که قبلا گفتم خیلی کس شر بود و خوشم نیومد ازش . تیزرای قسمتای جدیدشو دیدم ملکه یجوری وایساده انگار پادشاهه . خیلی به خودش غره اس کلا مرده رو حساب نمیکنه میخاد لی بانگ وون کبیر تو مشتش باشه . هه . جلل الخالق چطوری جرات کردن همچین کس شری راجبه لی بانگ وون بسازن ؟! واقعا خیلی بی غیرت شدن که به این سریال هیچی نگفتنا . عجیبه . خلاصه که چرت محضه . من از سریالای تاریخی که تاریخ رو برعکس کنه بدم میاد . و درکل از دیدگاه زن محور ذهلم میره . 

    سریال اقامت در هانیانگ Check in Hanyang رو هم بعدا یه پست جداگونه ازش میذارم . چون کامل نگاهش کردم . بامزه بود . 

     

     

    سریال کره ای متاسفم دوست دارم با بازی سو جی ساب I'm Sorry, I Love You

     

    سریال کره ای متاسفم دوستت دارم

    این یکی از سریالای معروف سو جی سابه ، این تیپش و همچنین این تیپ و لباس این دختره یه مدت خیلی معروف میشه . همچنین این عکس هم پوزیه که تو برنامه هاشون زیاد برای مسخره بازی انجامش میدن . 

    سریال راجبه موهیوک " سو جی ساب " که تو استرالیا زندگی میکنه . اون یه خیابون خابه . دزدی و کارای دیگه ی این چنینی میکنه . بچگی هاش به فرزندی قبولش کردن ولی چون از بچگی بچه ی ناسازگاری بوده می ندازش بیرون . اون یه دوس دختر کره ای داره که دوسش داره . دوس دختره میخاد با یه گنسگتر پولدار ازدواج کنه و موهیوک رو هم دعوت میکنه . تو روز عروسی رقیبای گنگستر میان عروسی رو بهم میریزن و شلیک میکنن و موهیوک میره تا از عروس محافظت کنه که یه تیر میخوره تو ملاجش و مدتی بیهوش میشه .میشه جانباز 😄 گلوله تو سرش می مونه و دکترا میگن که اخلاق و رفتارش تغییر میکنه به خاطر گلوله . ترکش دار میشه 🙄😁 . 

    از طرفی هم شوهر خارجیه بعد از اینکه موهیوک بهوش میاد میخاد بکشتش ، دوس دختره یه عالم پول بهش میده میگه برگرد کره حداقل اونجا بمیری .

    تو همین اثنا یه دختری هست به اسم یون چه ، که استایلیست یه خاننده معروفه اون از بچگی با خانندهه بزرگ شده . خانوادگی برای خانواده ی خانندهه کار میکنن . باباش راننده و منیجر مامانه یونه ، یون خاننده اس ، و مامانشم بازیگر معروفی بوده و الانم تو برنامه های متفاوتی شرکت میکنه . یون چه عاشقه یونه و یه دختر افسرده ناراحت گیج اویزون ، اینطوریه . از طرفی یون عاشق یه بازیگر زنیه که اونم از اتفاق دوست یون چه اس . یون چه چشم نداره ببینه عشقش با یکی دیگه اس . اونا برای تور میرن به استرالیا و یون و دختره میخان یه روز بیشتر بمونن باهم قرار بذارن ، به یون چه برمیخوره میگه من زودتر برمیگردم کره ، میره تاکسی بگیره که تاکسیه دزد از اب در میاد ، تو خیابونا مث گیجا پرسه میزنه و اتفاقی با سو جی ساب که الکی خودشو به کره ای و ژاپنی ها و چینی ها اشناییت میده تا ازشون پول بچاپه ، برمیخوره  . موهیوک اینبارم از همین در وارد میشه و متوجه میشه یون چه کره ایه . بعدش میبرتش بار و اونجا به یه خارجیه می فروشتش . بعدش پشیمون میشه میره می دزدتش . بعدشم باهم میرن تو خیابون تو کارتون میخابن . 😶

    من نمیدونم دختره چرا پاشد رفت با موهیوک تو کارتون خابید ؟ خب میتونست برگرده هتل و به یون بگه که چه اتفاقی افتاده این بهتر از این نیست که با یه ادم عجیب هرچقد هم وطن ، بری یه جای عجیب و تو یه کشور غریب تو خیابون بخابی ؟ اصلا کارش خیلی غیرعقلانی بود . احمقانه بود . 

    موهیوک که برمیگرده کره ، میره تو این برنامه های پیدا کردن والدین واقعی ایش اون از اونا یه انگشتر داره ، و خاهرشو پیدا میکنه . خاهرش از لحاظ عقلی مشکل داره و یه بچه ام داره . فک میکنم بچهه پسر خودش نبود ، حالا درهرحال بعدش می فهمه که خاهرشو یه مرده بزرگ کرده و اون مرده از والدین واقعیش خبر داره . گویا یارو پیری قبلا خبرنگار بوده . یارو ادرس خونه ی مادرشو میده و اون میره در خونه ی مادرش ،و بعدشم میگه که مامانش اونو گذاشته یتیم خونه و خاهرشم چون میخاسته دنبال مادرش بگرده به این روز افتاده . 

    مادرش کیه ؟ مادرِ یون . و می بینه که مامانش به خوبی و خوشی و پول و نعمت داره با پسرش زندگی میکنه . یون چه رو هم اونجا می بینه . خلاصه هی میره میاد و رابطه برقرار میشه و متوجه میشه که مامانش اونو رها نکرده بوده ، مادرش با یه مرد متاهل رابطه داشته و حامله میشه و خانواده ی مادرش دوقلوهارو میدن دست راننده ببره بذاره یتیم خونه و میگن که این راز بین ما می مونه . بابای یونجه تا موهیوک و خاهرشو میبینه و انگشتر ها رو متوجه میشه که قضیه چیه و حقیقت رو به موهیوک میگه و میگه که مامانه اصلا از وجود شما خبر نداره فک میکنه شما مردین سر زایمان . یون هم پسر خودش نی به فرزندی قبول کرده . یه سری اتفاقا می افته و متوجه میشن که یون مشکل قلبی داره . مامانه یون هی کولی بازی در میاره دنبال قلب برای پسرشه . بعد موهیوک این جز و ولزای مامانه رو می بینه حسودی میکنه ناراحت میشه و در انتها هم چون خودشم یجورایی مردنی بوده این حقیقت که پسر مامانه هست رو با خودش به گور میبره و چیزی نمیگه بعدش میره موتور سوار میشه تا تصادف کنه  و قلبشو بدن به یون تا مامانش خوشال شه . 🤨😐 اخرشم یون چه که عاشق موهیوک شده بود و دلش برای تنهایی و بدبختیش سوخته بود میره سر قبر موهیوک و اونجا سم میخوره خودکشی میکنه . انگار دوره ی چوسانه . 😂🤔 

    خیلی سریال ابی بود . 

    سریال ژاپنی ستاره ی من my star 

    راجبه یه ایدلیه که تو سن زیرسن قانونی بچه دار میشه و دوقلو به دنیا میاره ولی اینو از دنیا مخفی نگه میداره و بچه ها رو قایمکی بزرگ میکنه . بچهاش تناسخ دوتا از فن های همین ایدل هستن و زندگی قبلیشون رو یادشونه . وقتی 7 سالشون بود مادرشون به دست یه فن دیوونه کشته میشه . حالا پسره میخاد دنبال قاتل مامانش بگرده .اون حدس میزنه که قاتل مامانش باباشونه که تاحالا ندیدنش . 

    زیاد جذاب نبود در کل . من از روی داستانش فک میکردم باید باحال باشه ولی خیلی درهم بود . معلوم نبود پسره رو چه حسابی به اینو اون شک میکرد و میرفت زودی ازمایش دی ان ای میگرفت . اخرشم که فهمید باباهه مرده و دست اخرم رازی که مادره این همه مدت حفظش کرده بود و حتی خودشون و منیجر مامانه رو به راحتی فاش کرد . " همین که اینا بچه های مادره هستن رو " احمق بود درکل خیلی خودشاخ پندار بود فک میکرد خییلی می دونه . خلاصه چندقسمت نگا کردم بقیه شو رو دور تند دیدم . 

    سریال کره ای روزهای زیبا با بازی لی بیونگ هان 

    این سریال برا سال 2001عه .خانواده مین چال با بازی لی بیونگ هان ، باباش قبلا زیردست یه مرد دیگه ای از این کارای پرورش خاننده و اینا داشته و حالا مستقل شده . اون یکی مرده یه خاننده ی زن زیردستشه که خیلی معروفه و کلی ترکونده . بابای مین چال میره به عوامل جایزه ی خاننده ی سال رشوه میده تا جایزه ی خاننده ی سال رو بدن به خاننده ای که تو شرکت خودشه . اون مرده یه زن پابه ماه داره که از قضا بابای مین چال قدیم اینو میخاسته . مرده می فهمه که بابای مین چال اینکارو کرده میاد دعوا و اینا و تو دعوا کشته میشه . بابای مین چال هم به یکی از ادماش میگه که یارو رو ببره بذاره تو ماشین و ماشینم اتیش بزنه . اینجوری به راحتی میگن که طرف تصادف کرده و مرده . برای خاننده ی زیردست مرده هم پاپوش مواد درست میکنه و اونم از راه به در میکنه اینطوری تو این صنعت سری تو سرا در میاره و کله گنده میشه . خرج و مخارج زنه اون مرده و پسر تازه به دنیا اومده ش رو هم این به مدت 10 سال میده و وقتی زن خودش میمیره ، ازدواج میکنن و زنه و بچه رو میاره خونه خودش ولی بچه های خودش ینی مین چال و خاهرش از اون زنه و پسره خوششون نمیاد ، بیشتر به این دلیل که فک میکنن وقتی مامانشون مریض بوده باباشون با این زنه بوده و اینم پسر حروم زاده شه  . خلاصه سالها با نفرت و کینه کنار هم زندگی میکنن . سون جه همون پسری که باباش کشته شده ، چیزی راجب بابای واقعیش نمیدونه فک میکنه باباش همین مرده اس . به خاست باباش میره دکتری میخونه ، سوگلی باباهه اس . از اون طرف دوتا دختر که تو یتیم خونه ای که بابای مین چال اونجا کمک میکنه هستن که به سن بزرگسالی رسیدن و باید اونجارو ترک کنن . مین چال عاشق یون سان میشه و دختر کوچیکه هم عاشق سون جه میشه . اینا همشون همو اتفاقی می بینن و داستانهای رابطه های اینا و همچنین خانواده ی مین چال و سون جه هم جریان داره . تا قسمت ده قابل تحمل بود ولی بعدش دیگه حوصلم رو سربرد . اتفاق خاصی نمی افتاد . بیشتر به خاطر لی بیونگ هان میخاستم نگاهش کنم. بازیگر نقش یون سان خیلی شیربرنج بود الکی هی فرت و فرت گریه میکرد و خودشو به مظلومی میزد . دقیقا کاراکتری که تو سریال زمستان سوناتا داشت رو هم اینجا داشت . 

    هیچی دیگه اینطوری . 

    سریال چینی شکوفایی عشق با بازی ژانگ بین بین 

    ژانگ بین بین جذاب و به شدت کاریزماتیکه . بهش وانگ دو که خیلی جذابه و پر از ری اکشن رو هم اضافه کنین . حتما سریال خوبیه ، بذا ببینم چیه ، که بله دیدم و انقد اب و بچگانه و مسخره بود که حد نداشت . راستش زیاد سریالای تخیلی این مدلی که جاودانه و اینجور چیزا توش هست خوشم نمیاد . این سریالو به اصرار خاهرم که خیلی غرقش شده بود نگا کردم یه سری صحنه هاش اینور اونور بود ادم فک میکنه با چه سریال جذاب  و عاشقانه ی قشنگی طرفه ولی وقتی میبینی انقد خسته کننده و دیالوگ ها و فضا خیلی حوصلمو سر برد خلاصه . 

    سریال کلمه افتخار صدبرابر از این سریال بهتر بود . 

    سریال ایرانی ازازیل :

    به من ایمان داشته باشین ، همه ی این سریال کره ای ها که بالا گفتم خوب نبودنا ، صدبرابر از این سریال ایرانی مسخره و اب و اشغال بهتر بودن . تمام . 

  • نظرات [ ۲ ]
    • جمعه ۲ فروردين ۰۴
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |