قالب

سریال کره ای وارث غیرممکن The Impossible Heir :: • Tony Takitani تونی تاکیتانی •

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سریال کره ای وارث غیرممکن The Impossible Heir» ثبت شده است

پسر و مرغ ماهیخوار Boy and Heron

بالاخره : 

پسر و مرغ ماهیخوار(Boy and Heron)  

باد را میگیرم و شروع به دویدن میکنم بر اوار غلبه میکنم . در انتهای این مسیر کسی منتظر من است .
رویای تابش نور هرروز هفته … در را همین لحظه باز کن مثل فاش کردن رازهای پنهان … نمیتونم خودم را در حسرت چیزهای بیشتر نگه دارم . مثل کره میچرخم …ادمی که دوستش داشتم به جایی رفته که کسی ازش خبر نداره … با لبخندی مهربان در عین حال معمولی مانند روزهای دیگر… هنوز در جایی دور باران رو میگیرم و شروع به خواندن میکنم اگر دیده شوم اهمیتی نمیدهم . این مسیر ادامه داره چون همینطور ارزو کردم … من رویای دیدار دوباره رو می بینم همیشه و همیشه … لذت گرفتن دست کسی … رنج از دست دادن یک نفر … نمیتونم خودمو مجسم نکنم …
 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی
در یک جمله کوتاه میتونم بگم که فوق العاده بود . خیلی دوسش داشتم . مث تمام کارتونای دیگه ی هایائو میازاکی . به نظرم تلفیقی از کارتونای قبلی بود یه جاهاییش منو یاد هاول و یه جاهاییش منو یاد چهیرو مینداخت . یه جاهاییشم منو یاد کتاب داستان رو ون داستانی از امیلی رودا که من سالیان پیش تو کانون پرورشی کودک و نوجوان خونده بودم مینداخت . اون موقع ها چقد کتاب میخوندما . چقد کتابای قشنگ و بامفهوم و درست حسابیی بودن . یادش بخیر . داشتم میگفتم ...
اولاش یخورده کش داشت داستان و به نظرم داستان اصلی رو یخورده دیر شروع کرد ولی با اینحال نصف دوم انیمه .کارتون . واقعا قشنگ و پر از محتواهای باارزش بود  داستانش پر از نماد و استعاره‌ درباره جهان و آدم‌ها بود . 
یه تحلیل خیلی خوب از این انیمه پیدا کردم که میخام کلشو بذارم اینجا : 

ماجرای انیمیشن پسر و مرغ ماهی‌خوار دربارۀ پسری به نام ماهیتو(Mahito) است که مادرش را بر اثر یک آتش‌سوزی از دست می‌دهد. مادر و زنی که نماد سرزمین است، گویی این بچه سرزمین و هویتش را از دست داده و در آتش سوخته و حالا دنبال مادرش می‌گردد. صدای آژیر اولیه فیلم و ترکیبش در بستر مکانی ژاپن و آتش چیزی جز جنایت هسته‌ای هیروشیما و ناکازاکی را به یاد نمی‌آورد که طی آن آمریکایی‌ها با این استدلال که مانع مرگ انسان‌های بیشتری شوند، 220 هزار انسان را به قتل رساندند. در حالی که تقریبا جنگ تمام شده بود و گویی آمریکایی‌ها بیشتر دنبال آزمایش بمب اتم در یک آزمایش بزرگ انسانی بودند.

ماهیتو پس از آنکه مادرش را در آتش‌سوزی از دست می‌دهد پدرش با خاله‌اش ناتسوکو(Natsuko) ازدواج می‌کند و ناتسوکو حامله و صاحب فرزندی در شکم است. در انیمه پسر و مرغ ماهیخوار تأکید بسیاری بر وجوه فرهنگی اصیل ژاپنی می‌شود. از لباس‌های ژاپنی گرفته تا معماری ژاپنی و حتی دمپایی‌هایی چوبی و نمایش درشکه‌های خاص مرکب با دوچرخه که در ژاپن وجود داشته و رانندۀ درشکه با رکاب زدن آن را به حرکت می‌انداخته است.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

نمایش طبیعت مبتنی بر مبانی آیین شینتو که سرزمین و کوه قداست دارد، در انیمیشن پسر و مرغ ماهیخوار جریان دارد.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

روایت‌هایی که به سراغ نمادگرایی و استعاره می‌روند، معمولاً در دریایی که خودشان خالقش هستند، غرق می‌شوند و نتیجه اثری است که اگر مخاطب هیچ پیش زمینه‌ای درباره استعاره‌ها و نمادها نداشته باشد، از اثر لذتی نمی‌برد. The Boy and The Heron هم نمادهایی دارد که به فولکور ژاپنی برمی‌گردد و هم استعاره‌های خاص خودش را می‌سازد.

در فرهنگ ژاپنی، مرغ ماهی‌خوار به عنوان پیام رسان دو جهان شناخته می‌شود و از آن طرف، طوطی‌ها نمادی از ارتش خارج از کنترل و وحشی ژاپن آن زمان هستند که مختص خود اثر است. در نتیجه، فهمیدن این موضوع سخت نیست که شاه طوطی‌ها نه تنها نمادی از هیروهیتو است، بلکه می‌تواند به عنوان نمادی از تمامی دیکتاتورها و خون خوارانی باشد که می‌خواستند صلح و آرامش را به جهان بازگردانند و در انجام این کار نه تنها خودشان شکست می‌خورند، بلکه جان خودشان و هزاران نفر دیگر را به خطر می‌اندازند.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

از آن سو، ما پلیکان‌ها را داریم که برخلاف رفتار خشنی که از خود نشان می‌دهند، به ادعای یکی‌شان پرندگانی بی‌آزار بوده و به خاطر کمبود ماهی، به خوردن واراواراها روی آوردند. واراواراهایی که خود نماد ذات پاک کودکان در معرض جنگ هستند. پلیکان‌ها همان مردمانی هستند که به ناچار، درگیر جنگ شده و در نهایت، این خرابی جهان کاری می‌کند که خودشان به وحشی‌گری روی بیاورند که بالاجبار، خرابی‌های بیشتری را پدید آورند و جان افراد بی‌گناهی را بگیرند، هرچند که خودشان از آن دوری کنند.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

میازاکی آشکارا روی این تفکر پافشاری می‌کند: جهانی خالی از جنگ، غم و درد توهمی بیش نیست. شخصیت خان ‌دایی خودش را در جایی، دور از دسترس همگان قایم کرده و سعی دارد با سنگ‌هایی نظم و آرامشی به این جهان بدهد. اما این تصور خان دایی کاملاً پوچ است. هیچ جهانی نمی‌توان یافت که آرامش همیشه در آن در جریان باشد حتی اگر سنگ بناهای آن عاری از هر کثیفی باشند. حقیقت تلخی که نمی‌توان آن را نادیده گرفت، این است که تا وقتی تضادی برای چیزی وجود نداشته باشد، آن حقیقت درکش غیرممکن است.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

تا وقتی درد نباشد، راحتی بی‌معنا می‌شود. چگونه می‌توان خیر را بیان کرد اگر شری در کار نباشد؟ این دو نیاز دارند در کنار هم باشند تا به یکدیگر ارزش بدهند و این جهان را شکل بدهند. بله، متاسفانه راه فراری از جنگ نیست. هر لحظه ممکن است آدم با غمی بزرگ رو به رو شود و اگر قدرت کنار آمدن با آن را نداشته باشیم، در دوری باطل قرار می‌گیریم که هیچ خروجی مثبتی برایمان ندارد و تنها سعی می‌کنیم با نابود ساختن زیربناهای چیزی، آن را بسازیم.

اثر راه حل کنار آمدن با غم را بهمان معرفی می‌کند: فراموشی. فراموشی کاملاً عادی است. انسان گاه مجبور است اتفاقاتی از زندگی‌اش را به طور کامل فراموش کند تا بتواند ادامه بدهد. این احساس غم، می‌تواند به احساس گناهی تبدیل شود که شاید انسان از حضور آن عزیز به اندازه کافی قدردانی نکرده و باید به هر طریقی که شده، او را برگرداند. به نوعی، حتی میازاکی به مخاطبانش این پیشنهاد را می‌کند که فراموشش کنند.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

 قهرمان داستان ما، به جای آنکه احساسات را به زبان بیاورد و نشان دهد چقدر از همه‌ چیز خشم دارد، با حرکاتش آن را به نمایش می‌گذارد و به همین دلیل، میازاکی توانسته تصویری واقعی از غم را نشان دهد.

همیشه سوگواری به صورت گریه و زاری مداوم نیست و ماهیتو با عصبانیت و آسیب زدن به خودش (که به مدرسه نرود و کمتر احساس اذیت شدن کند)، به مخاطب می‌فهماند که عزادار مادرش است. دیگر واقعیتی که میازاکی از آن سخن می‌گوید، همین عدم توانایی انسان در استفاده از کلمات برای نشان دادن احساساتش است. با اضافه کردن و تاکید بر سکوت در طول داستان، میازاکی احساسات را در قالب موسیقی، منظره‌ها و صورت شخصیت‌ها نمایش می‌دهد و نتیجه کار، باورپذیرتر کردن احساسات شخصیت‌ها شده است.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

ماریکو ناگای، استاد ادبیات ژاپنی در دانشگاه تمپل ژاپن می‌گوید: اولین اشاره شناخته شده به مرغ ماهی‌خوار در ادبیات ژاپنی ممکن است در کوجیکی باشد. کوجیکی قدیمی‌ترین اثر ادبی ژاپن است که در سال ۷۱۲ گردآوری شده است و حاوی تعدادی اسطوره آفرینش است که ستون فقرات دین بومی شینتو و فرهنگ بومی این کشور را تشکیل می‌دهد. در قصه‌ای، وقتی شاهزاده‌ای دور از خانه می‌میرد، روحش به پرنده‌ای سفید تبدیل می‌شود. ناگای می‌گوید اگرچه به صراحت از آن به عنوان مرغ ماهیخوار نام برده نشده است. مرغ‌های ماهیخوار اغلب در اطراف واقعه مرگ ظاهر می‌شوند و پرندگان به طور کلی با مرگ و تشییع جنازه همراه هستند. مرغ‌های ماهیخوار اغلب در داستان‌ها به‌عنوان پیام‌آور خدایان یا نماد پاکی و انتقال عمل می‌کنند. نمایشنامه‌ای به نام «ساگی» بر اساس داستانی از هایکه نوشته شده است. در این نمایشنامه، امپراتور دایگو یک مرغ ماهیخوار را می‌بیند و دستور می‌دهد آن را بگیرند، سپس وقتی که برای دربار می‌رقصد خوشحال می‌شود و آن را آزاد می‌کند تا پرواز کند. مرغ‌های ماهیخوار برای کشاورزان ژاپنی آشنا هستند و اغلب در مزارع مشاهده می‌شوند.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

شیراساگی نومای  رقصی آیینی است که از سال ۱۶۵۲ به طور منظم در معبد سنسوجی در توکیو اجرا می‌شود. در این رقص، رقصندگان لباس مرغ ماهیخوار سفید پوشیده‌اند و همراه با موسیقی فلوت و طبل می‌رقصند. این رقص آیینی در واقع برای دفع طاعون انجام می‌شده است. دیگو پلکیا، دانشیار دانشکده مطالعات فرهنگی در دانشگاه کیوتو سانگیو می‌گوید: بازیگران این نمایش لباس‌های سفید رنگی برای نماد پاکی پرنده می‌پوشند.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

در انیمیشن پسر و مرغ ماهیخوار، مرغ ماهیخوار نقش هدایتگری برای ماهیتو دارد. در واقع پرنده‌ای که نماد فرهنگ ژاپنی است باعث می‌شود پسری که در وضعیت بغرنج عاطفی قرار دارد، مادرش را از دست داده، پدرش بلافاصله با خاله‌اش ازدواج کرده و هنگام حضور در مدرسه بچه‌های مدرسه او را پس می‌زنند و برای اینکه مدرسه نرود با سنگ به سر خودش می‌زند، این مرغ ماهیخوار است که در خواب و بیداری باعث می‌شود او راهش را پیدا کرده و به عمارت کنار خانه‌شان برود. مرغ ماهیخوار که در واقع مردی داخل شکم آن است و حرف می‌زند و یک مرغ ماهیخوار عادی نیست، به او می‌گوید اگر می‌خواهی مادرت یعنی ریشه، هویت و اصالتت را پیدا کنی به سمت عمارت بیا.

شخصیت‌های انیمه پسر و مرغ ماهیخوار شباهت‌هایی با شخصیت‌های آثار قبلی میازاکی دارند. خود ماهیتو شبیه جیرو، نقش اول انیمه باد برمی‌خیزد است و یکی از پیرزن‌های خدمتکار، شبیه شخصیت سوفی طلسم شده در قلعه متحرک هاول است.

شخصیت ماهیتو در فیلم عمق روانشناختی دارد؛ او هر شب زمانی که می‌خوابد خواب مادرش را می‌بیند که در آتش می‌سوزد و او اشک می‌ریزد و تحت تاثیر قرار می‌گیرد. در واقع سردی روانی او از همین اتفاق ناگواری است که برایش افتاده است. مبتنی بر نظریات روانشناسان معتقد به مکتب روانکاوی مانند فروید رؤیا در واقع بازتابی از مسائل روانی افراد است که خودش را نشان می‌دهد، حال گاهی مطابق خواب ماهیتو مستقیما سوختن مادر را نمایش می‌دهد و گاهی به صورت نمادین و غیرمستقیم مسائل پیچیده به نمایش گذاشته می‌شود که نیاز به تحلیل دارد. البته مطابق تعالیم دینی خواب گاهی منشأ الهی یا شیطانی دارد و گاهی فقط اضغاث و احلام(خواب‌های بی‌معنا) است.

زمانی که ماهیتو و ناتسوکو در خانه میان جنگل ساکن می‌شوند، ماهیتو به واسطۀ مرغ ماهیخوار سخنگو متوجه عمارت یا برجی می‌شود. ناتسوکو توضیح می‌دهد که عموی بزرگش برج را ساخته است، او آنقدر کتاب خواند که دچار جنون شد، سپس سیلی آمد که مسیر به سمت برج را مسدود کرد و دیگر خبری از عمو نشد و به دلیل خطر ریزش ورودی برج بسته شد.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

طرح اصلی داستان انیمه پسر و مرغ ماهیخوار دربارۀ نجات مادر است. با راهنمایی‌های مرغ ماهیخوار که واقع چنان شخصیت مثبتی هم ندارد و دوست دارد در فرصت مناسب خیانت کند، ماهیتو همراه می‌شود، به برج می‌رود و سپس به جهان زیرین تا بتواند مادرش را بیابد. نقش مادر بسیار در این انیمه پررنگ است، ناتسوکو که خاله ماهیتو است نقش مادری دارد و حامله است و از ماهیتو می‌خواهد که دست روی شکمش بگذارد. ماهیتو اصلا برای پیدا کردن خاله‌اش(نامادری‌اش) به این برج پا می‌گذارد. پس از آنکه به جهان زیرین می‌رود و با خانم ماهیگیر(کریکو) روبرو می‌شود او هم مانند یک مادر از ماهیتو حفاظت می‌کند و در خانه جایش می‌دهد و برایش غذا می‌پزد، طلسماتی به شکل مجسمه بهش می‌دهد و همراهش می‌کند و سپس وقتی با هیمی دختر آتشین روبرو می‌شود او نیز همان مادرش در سنین کودکی است، زمانی که مادرش در سنین کودکی در سمت برج پیدا می‌شود و بعد از یکسال برمی‌گردد. در واقع با آنکه مادرش را ماهیتو از دست داده اما در تمام ماجرا از مادر یا افرادی که دنبال مادری کردم برای او هستند استفاده می‌کند و در نهایت خاله‌اش را نجات می‌دهد و به جهان اول برمی‌گرداند. در خواب دیگری که ماهیتو دارد و در آن مرغ ماهیخوار را می‌بیند و سپس قورباغه‌ها از بدنش بالا می‌روند و ماهی‌ها می‌گویند باید با ما بیایی، همین ناتسوکو در خواب با پرتاب کردن تیری سوت‌دار از کمان که البته همین در شینتو هم جایگاه دارد، نجاتش می‌دهد.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

ناتسوکو با تیر سوت یعنی تیری که سامورایی‌های فئودال می‌انداختند و هنگام پرتاب سوت می‌زد باعث می‌شود در خوابش، مرغ ماهیخوار و قورباغه‌ها فرار کنند. نام این تیر و کمان در فرهنگ ژاپنی کابورا یاست. کابورا به معنای شلغم است بنابر اصطلاح ژاپنی از نظر فنی به معنای تیرهای شلغم‌شکل است. در آیین شینتو صدایی که پیکان کابورایا ایجاد می‌کند، برای دفع تأثیرات شیطانی است و در واقع پس از پرتاب تیر وقتی که مرغ ماهیخوار و قورباغه‌ها فرار می‌کنند در واقع این‌ها ارواحی شیطانی هستند که دارند فرار می‌کنند.

تیر و کمان‌های دیگری نیز در فرهنگ شینتو هست که در مراسمات استفاده می‌شود و قداست دارد، مانند هامایا(Hama Ya)، هامایومی(Hama Yumi) و آزوسایامی(Azusa Yumi).

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

در نبردها، به ویژه در حوالی دوره هیان  کابورایا پرتاب می‌شد تا به دشمن هشدار دهد. همچنین اعتقاد بر این بود که صدای سوت می‌تواند ارواح شیطانی را از بین ببرد و به کامی علامت بدهد تا از آن‌ها حمایت کنند. منظور از کامی  خدایان، ارواح، اساطیر معنوی یا طبیعی شینتو هستند. در شینتو، کامی از طبیعت جدا نیست، بلکه از طبیعت است و دارای ویژگی‌های مثبت و منفی و خیر و شر است. آن‌ها نمونه‌ای از آنچه هستند که بشریت باید به سوی آن تلاش کند.

اعتقاد دارند که کامی از این جهان پنهان است و در یک وجود مکمل زندگی می کند که منعکس‌کننده وجود ماست. به ویژه در حوالی دوره هیان، قبل از نبرد کابورا یا پرتاب می‌شد تا به دشمن هشدار دهد. تیراندازی طرفینی با کمان برای مدتی غیرعادی نبود، و برای مثال در نبرد کوریکارا در سال ۱۱۸۳، پانزده تیر از طرفین، سپس سی، سپس پنجاه، سپس صد، به هر طرف شلیک شد. و بعد با یکدیگر درگیر جنگ شدند. همچنین غیرمعمول نبود که پیام‌هایی به این تیرها بسته شود و به قلعه‌ها، اردوگاه‌های جنگی یا مانند آن شلیک کنند.

پس از اینکه ماهیتو در خواب این اتفاق را می‌بیند که ناتسوکو با کمان کابورایا از او دفاع می‌کند او در بیداری با چوب بامبو برای خودش تیر و کمانی می‌سازد. و بعد به انتهای این تیر و کمان پری آبی رنگ از مرغ ماهیخوار اضافه می‌کند که باعث می‌شود تیر بتواند پرواز کند و قابلیت خاصی پیدا کند و آسیب به آن پر باعث آسیب به خود مرغ ماهیخواری می‌شود.

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

ماهیتو سپس در میان کتاب‌ها، کتابی از مادرش می‌یابد به نام اینکه چگونه زندگی می‌کنی؟کتابی که در سال ۱۹۳۷ مادر ماهیتو برای فرزندش نوشته است تا بفهمد چطور زندگی کند و ماهیتو خوشحال می‌شود که مادرش(هاتسوکو) این کتاب را برایش باقی گذاشته است. در واقع این کتاب، کتابی واقعی است که انیمه پسر و مرغ ماهیخوار به آن اشاره دارد و پس از اکران فیلم باعث شد این کتاب ژاپنی در ژاپن نادر شود و فروش بسیاری پیدا کند. این کتاب در سایت مِرکاری که فروشگاه آنلاین ژاپنی است یک میلیون و هشتصد هزار فروش داشته است.

کتاب چگونه زندگی می‌کنی دربارۀ جونیچی هوندا دانش‌آموز ۱۵ساله دبیرستانی است که با نام مستعار خود به نام کوپرو به نام ستاره‌شناس اروپایی کوپرنیک شناخته می‌شود. او ورزشکاری با استعداد تحصیلی و محبوب در مدرسه است. پدر کوپرو یکی از مدیران بانک است که در جوانی از دنیا رفته و کوپرو با مادرش زندگی می‌کند. عمویش (از طرف مادرش) در این نزدیکی زندگی می‌کند و مرتب به ملاقاتش می‌رود. کوپرو و ​​عمویش خیلی صمیمی هستند. در واقع می‌توان عموبزرگ انیمه پسر و مرغ ماهیخوار را اقتباسی از عموی کوپر دانست. کوپرو در کتاب چگونه زندگی می‌کنی با عمویش مشورت می‌کند و از حمایت او برخوردار می‌شود. عمویش نیز این تعاملات را در یک دفتر خاطرات می‌نویسد و می‌گوید که تا در نهایت این دفترچه یادداشت را به کوپرو خواهد داد. در پایان رمان، کوپرو در پاسخ به عمویش تصمیمی در مورد نحوه زندگی آینده‌اش می نویسد و رمان با پرسیدن این سوال از سوی راوی به پایان می‌رسد: «تو چگونه زندگی می‌کنی؟»

 پسر و مرغ ماهیخوار آخرین اثر هایائو میازاکی

زمانی که ماهیتو به برج می‌رسد. مرغ ماهیخوار از نقاشی روی عمارت بیرون می‌آید و جان می‌گیرد. نقاشی‌های متعددی دربارۀ مرغ ماهیخوار در فرهنگ ژاپنی وجود دارد. سپس ماهیتو مادرش را می‌بیند که وسط عمارت دراز کشیده است و وقتی ماهیتو به او دست می‌زند شبیه مایع رنگی می‌ریزد و در واقع اثری هنری است که مرغ ماهیخوار آن را ساخته است و واقعی نیست. در انیمه اشاره می‌شود که خاندان ماهیتو خاندانی ثروتمند هستند و خدمتکاران زیادی دارند و تنها او با خون خاص خودش است که می‌تواند جانشین عموبزرگ در جهان زیرین شود و تنها او و همخون‌های او هستند که می‌توانند صداهای موجود در عمارت را بشنوند. در این هنگام مردی از بالای عمارت شاخه گل سرخی به زمین می‌اندازد و سپس به مرغ ماهیخوار می‌گوید ای پرنده کودن راهنمای پسر در دنیای ما باشی. در واقع این پسر شرافتی شبیه خاندان‌ سلطنتی در آیین شینتو دارد که امپراتور در واقع در ادامۀ نسل آماتراسو خدای خورشید است و پرستیده می‌شد.

پس از آنکه ماهیتو به جهان زیرین می‌رود. به مکانی معبد مانند با در طلایی می‌رسد که بالای در نوشته است آنان که در جستجوی دانش هستند نابود خواهند شد که اشاره به عمویزرگ دارد که قبلا گفته بود آنقدر کتاب خواند تا دیوانه شد. پلیکان‌ها در آنجا بهش حمله می‌کنند و کریکو زن ماهیگیر نجاتش می‌دهد. سپس به ماهیتو می‌گوید باید مراقب باشیم تا ارباب مقبره بهمان آسیب نزند، سپس دایره‌ای همانند مندیل جادوگران دور خودش و ماهیتو می‌کشد و زیرلب اذکاری می‌گوید تا ارباب مقبره که در واقع یادآور نوعی شیطان یا جن است به آن‌ها آسیبی نرساند. سپس می‌گوید که از مکان عقب عقب بیایند.

در واقع مقبره سنگی یک مگالیث یا مگالیت(Megalith) است. مگالیث‌ها بناهای سنگی باستانی هستند که در جاهای مختلفی از دنیا دیده شده‌اند. این‌ها گاهی مقبره برای مردگان بوده‌اند و گاهی نقش یک پرتال را بازی می‌کرده‌اند و گهگاهی نیز در مسائل نجومی استفاده می‌شده‌اند. مگالیث‌ها در ژاپن محدود هستند و بیشتر در کره‌ وجود دارند. مگالیث به مدلی که در انیمه هست یعنی دو سنگ عمودی در کنار و یک سنگ افق روی آن در واقع دُلمن نام دارد که نمونه‌ش را می‌توانید در جزیه گانگوا کره جنوبی ببینید که قدمتی حدود 3هزار سال قبل از میلاد دارد.

پسر و مرغ ماهیخوار

مگالیتیک‌ها(یا مگالیث‌ها) در شمال شرقی و جنوب شرقی آسیا یافت می‌شود. در لیائونینگ،  شاندونگ و ژجیانگ در چین، ساحل شرقی تایوان ، کیوشو و شیکوکو در ژاپن، استان دانگ نای در ویتنام و جنوب آسیا یافت می‌شوند.  بیشترین مگالیتیک‌ها در کره است. باستان‌شناسان تخمین می‌زنند که ۱۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰ مگالیت در شبه جزیره کره وجود دارد.

در جهان تخیلی زیرین که در واقع جهان ماقبل این جهان است. روح‌های بامزه سفید رنگ گردی به نام وارواراها وجود دارند که در واقع انسان‌ها قبل از به دنیا آمدن هستند. 

در واقع این جهان خاص در مسیر آیین شینتو و آنیمیسیم و روح‌دار بودن طبیعت است. در این جهان زمان و مکان قابل تغییر و خدشه هستند و حالتی غیر مادی دارند. طوطی‌های این دنیا که آدم‌خوار هستند، وقتی به دنیای اصلی برگردند به طوطی معمولی تبدیل می‌شوند، مادرِ ماهیتو در قالب بچه در آنجا حضور دارد، عموبزرگش در آنجا هست، در راهرویی که پر از در است به جاهای مختلفی دسترسی مکانی دارند و تمام این مکان حول یک سنگ قدرتمند ساخته شده است و خدای این جهان یک خدای احمق است، کسی که که صرفا چون عشقش کشیده شرور را خلق کرده تا پلیکان‌ها مجبور به خوردن وارواراها(انسان‌های قبل از تولد) باشند و بعد بسوزند و زجر بکشند.

به گفته توشیو سوزوکی، پسر و مرغ ماهیخوار گران‌ترین فیلمی است که تا به حال در ژاپن تولید شده است. این فیلم از هیچ تبلیغاتی جز پوستر مشهور استفاده نکرد. استودیو گیبلی هیچ تریلر، تصویر، خلاصه یا جزئیات بازیگری فیلم را قبل از اولین نمایش در ژاپن منتشر نکرد. در میان جوایز متعددش، برنده جایزه بفتا برای بهترین فیلم انیمیشن و جایزه گلدن گلوب برای بهترین فیلم بلند انیمیشن شد و همچنین نامزد جایزه اسکار بهترین انیمیشن بلند شد و احتمالا برندۀ اسکار بهترین فیلم سال هم بشود.

سوزوکی گفته: این فیلم پرهزینه‌ترین فیلم ژاپن است اما در گیشه این کشور نزدیک به ۸۰ میلیون دلار فروش داشته است. سوزوکی برای انجام این کار نیاز به استخدام تعدادی از با استعدادترین انیماتورهای ژاپنی خارج از گیبلی داشت از جمله ناظر انیماتور تاکشی هوندا. به دلیل کاهش استقامت و ضعف بینایی، میازاکی نمی‌توانست مانند زمانی که در اوج قدرت خلاقانه‌اش بود، بر تولید نظارت کند و برای ترسیم، ترسیم مجدد و بازنگری به توصیه‌های هوندا تکیه کرد. میازاکی به علت یا به بهانۀ کهولت سن حتی در نمایش اولیه و مراسمات تبلیغاتی شرکت نکرد.

هالیوود ریپورتر دربارۀ فیلم پسر و مرغ ماهیخوار اشاره کرده که فیلم عناصری از کتاب(چگونه زندگی می‌کنی؟) را حفظ کرده است که بر موضوع رشد معنوی تأکید دارد. این فیلم که به تفاسیر گوناگون باز است، اساساً انعطاف‌پذیری را در برابر درگیری و غم و اندوه نشان می‌دهد، در حالی که از پرورش دوستی‌های معنادار و اتحادهای قابل اعتماد حمایت می کند و در نهایت پیشرفت را ارتقا می‌دهد و «انسانیت و درک را برای جهان» پرورش می‌دهد

انیمه پسر و مرغ ماهیخوار در نهایت با نابودی دنیا به دست پادشاه طوطی‌ها اتفاق می‌افتد، احتمال دارد پادشاه طوطی با توجه به ظاهر سلطنتی اروپایی‌اش تطبیق بر پادشاه انگلستان شود که وقتی برای مدیریت جهان دخالت می‌کند باعث نابودی جهان می‌شود. در نهایت ماهیتو با ناتسوکو و مرغ ماهیخوار از جهان زیرین نجات پیدا می‌کنند و بر خلاف دیگر اشخاص به دلیل اینکه ماهیتو یک بلوک از قطعاتی که می‌شد باهاش جهان زیرین را با آن ساخت با خودش آورده است و همین باعث شده که فراموش نکند به این معنا که پسر تغییر کرده است و حال با تجربیاتی که دارد می‌تواند همچون خدایی با آن بلوک نمادین که در دست دارد جهان خودش را پس از جنگ از نو بسازد. درونمایه اصلی انیمه پسر و مرغ ماهیخوار خودباوری شخص ژاپنی است و انیمه زمانی تمام می‌شود که جنگ تمام شده و ناتسوکو، پدرش و برادر ناتنی‌اش که به دنیا آمده قرار است پس از جنگ جهانی دوم که به توکیو باز گردند و جهان نویی را بسازند که در واقعیت هم ژاپن اگرچه بله‌قربانگوی صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها بود و تحقیر شده و می‌شود، اما در حال حاضر به یکی از اقتصادهای بزرگ جهان با خودباوری اقلا در زمینه اقتصاد بدل شده است./

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • جمعه ۱۵ تیر ۰۳

    سریال کره ای قولی با خدا A Pledge to God

    یه داستان خانوادگی و ملو و بیس عشق مادری و اینا داشت . 

    درمورد زوجی به اسم کیم جه سوک و سا جه یونگ که کیم جه سوک پسر رییس کمپانیه و عاشق کارمندش جه یونگ میشه ولی باباهه با ازدواجشون مخالفه ، با اینحال اونا با هر سختی شده ازدواج میکنن و حالا زنه حامله س ، زنه از قضا یه دوست خونه خراب کن داره که از بچگی جه سوک رو می شناسه ، جه سوک رو مست میکنه و باهاش میخابه و حامله میشه . بعدشم با چشم سفیدی و وقاحت تمام میاد تو روی دوستش جه یونگ که حامله هم هست میگه منم از شوهر تو حامله ام . جه یونگ هم نه میذاره نه برمیداره سریع میگه فقط طلاق همینو بس تا بمیریم نمیذارم بچتو ببینی . 

    سریال کره ای قولی با خدا

     بعد از اون قضیه طولی نمیکشه که بچه ی خونه خراب کن سقط میشه ،جه سوک سه ماه بعد با اون خونه خراب کن به اصرار باباش ،ازدواج میکنه . مجبوری چون اون پتیاره وکیل بود و برای مامان جه یونگ پاپوش درست میکنه که این باعث شده بچم سقط شه . واسه اینکه مامانه جه یونگ زندان نیفته ازدواج میکنن . یه اشتباه رو با یه اشتباه بزرگتر می پوشونه . 

     باباهه از این ادمای سخت گیر و فقط حرف این تو خونه اس و کسی رو حرفش نمیتونه حرفی بزنه س . این زنیکه چون وکیل زرنگی باباهه یخورده بهش بها میده ولی بعدش به گوه خوردن می افته . زنیکه هم بالاخره تور انداخته رو این خانواده به خاطر پول دیگه . منتظر زمانیکه بچه دار شه و یه چیزی بهش بماسه . 

    میگذره 6 سالی و تو این 6 سال خونه خراب کن بچه دار نمیشه که هیچ یائسگی زودرس هم میگیره . میزنه بچه ای که بین جه یونگ و جه سوک بودش اسمش هیون وو ،سرطان میگیره . 

    جه یونگ هم چاره ای نداره تا به پدر بچه خبر بده چون به مغزاستخوان احتیاج دارن . خلاصه از هر فامیلی داشتن مغز استخوان میگیرن نمی افته به بچه . دکتر میگه چرا یه بچه دیگه نمیارین ؟!

    اینجوری میشه که برای نجات بچه ی اول با اینکه هردو ازدواج کردن مجبور میشن لقاح مصنوعی انجام بدن . شوهر جه یونگ خب سخت بود و اینا ولی به خاطر هیون وو که بچه ی خودش می دونستش تن به این کار میده .طفلک خیلی مرد خوبی بود .  زن خونه خراب کن جه سوک اما شرط میذاره که اگه بچه دوم به دنیا اومد ، اونو بدی من بزرگ کنم صداشم در نیاری ،هیچ وقتم نیای سراغش . تو این مدتم ادای حامله هارو در میاره . و بابای خاک تو سر نوه ندیده ی جه سوک رو گول میزنه اینجوری . مادرشوهره و جه سوک می دوننا . باباهه نمیدونه . خلاصه با اوردن بچه خودشو عزیز میکنه و هر گوهی رو به اسم پدرشوهره میخوره . 

    سریال کره ای قولی با خدا

    خلاصه اینجوری میشه که خون بند ناف دومی رو میدن به اولی و خوب میشه حالش . 

    10 سال میگذره و دوباره بیماری هیون وو عود میکنه و دوباره نیازه که از دومی مغز استخوان بگیرن ، اما این سری مغز استخوانش بهش نمیخوره حالا نمیدونم چجوری و اینا ، یه اهدا کننده پیدا میشه ولی پتیاره میره اهداکننده رو منصرف میکنه که نیاد مغزاستخوان بده . چون با بابابزرگه شرط کرده بودش که اگه مغزاستخوان دومی که الان بچه ی پتیاره حساب میشه به هیون بخوره اون موقع بهت سهام شرکت میدم . خلاصه دعوا و اینا پیش میاد و بالاخره هیون وو خوب میشه . 

    زن خونه خراب کنه خیلی به تمام معنا عوضی و اشغال و پست فطرت بود . تو هر حالتی از بچه ها سواستفاده میکرد . اصلا بچه میخاست به خاطر سهام . گرچه بچه رو خوب بزرگش کرد و بهش عشق میداد ولی بازم هدفش پول بود . از طرفی همچنان داشت موش دوونی میکرد و دو بهم زنی و خودسر به اسم پدرشوهره یه کارایی میکرد که اصلا بهش ربطی نداشت .

    اصلا بچه دومی به اسم اون ثبت نشده بود من نمیدونم چرا الکی نیاز به اجازه اون بود برای مغزاستخوان و اینا ...اصلا به اون ربطی نداشت این موضوع .

    هیون وو که بزرگ شد متوجه شد که بابای واقعیش کیه ، چون خودش میدونست بیماریش عود کرده میخاست اخر عمری یه مدتم پیش باباش باشه برای همین رفت خونه باباش . که همگی باهم زندگی میکردن . زنیکه زودتر از همه فهمید که بچه بیماریش عود کرده ولی هیچی نگفت . از طرفی میخاست گروکشی کنه سر سهام و اینا که من نمیذارم بچه دومی مغزاستخوان بده به اولی و از این حرفا . خیلی طمعکار بود و همش از این می ترسید که نکنه اون جایگاهی که با کلک و خراب کردن زندگی دونفر که عاشق هم بودن بدست اورده رو از دست بده . واقعا معلوم نبود فازش چیه چشم نداشت جه یونگ رو ببینه از طرفی که اینجوری بیماری بچه پیش اومد بازم دیدار جه یونگ و جه سوک پیش اومد و هی داشت کرم میریخت . به شدت جنس خراب بود . 

    چیزی که تو سریال یخورده غیرمنطقی مسخره بود این بود که مرده زن اولی رو که این همه عاشقش بود زود طلاق داد ولی زن دومی رو با اینکه عفریته بود و همش فتنه مینداخت تو خونه و شرکت رو طلاق نمیداد . نمیدونم چه اصراری بود تا اخر باهاش باشه . از طرفی پیرمرده عروس اولی رو به خاطر خانواده سطح پایینش نمیخاست ولی خانواده ی عفریته هم درب و داغون تر بود !

    جه یونگ هم یه زن احمق به تمام معنا بود . به نظر من بیشتر از اینکه عشق مادری داشته باشه و اینا مظلوم نما بود و همش غمگین بود . بابا فهمیدیم که بچه ت مریضه ناراحتی ولی دیگه نیازی نی تو زمانیکه بچه سالم شده بازم چهره ی غمگین و افسرده و نگران داشته باشی . خیلی مسخره بود کاراکترش دیگه داشت حالمو بهم میزد . از اینا که تا یکی مریض میشه میره بیمارستان به هر دلیلی زود عزا میگیرن و پیش پیش لباس سیاه می پوشن و همش مراقبن و محتاطن . اه انقد بدم میاد . نمیگم برای بچه ای که سرطان داشت ناراحتیش بی معنی بودا ولی دیگه زیادی عن در ار بود.

    سریال کره ای قولی با خدا

    حالا انگار هیشکی مادر نشده و هیشکی بچه نداره فقط این داره . از طرفی خودش دستی دستی زندگیشو خراب کرد . اصلا بعد از طلاق حتی زندگیش جهنمتر شد . حتی اون مرد بدبختم پاسوز خودش کرد . زنی که با این سختی با مردی که عاشقشه و مرده هم عاشقشه و به خاطرش از مال و اموالش گذشته ازدواج میکنه نباید به راحتی اونو به یه زن دیگه دودستی تقدیم کنه هرچقدم خیانت کرده باشه . مست کرده حالا شده دیگه . مرد عوضیی که نبود . میتونستی چشم پوشی کنی یا یه مدتی خودتو چس کنی ولی جا رو خالی نکنی برای عفریته ای که اصلا هدفش همین بوده . خیلی زود طلاق گرفت هیچ پولیم نگرفت . اون عفریته ام اومد برا پیرخرفت که دنبال این بود که پسرش برگرده شرکت و نوه میخاست سوسه اومد سر سه ماه ازدواج و تمام . 

    خیلی شتاب زده همه ش با نقشه ی عفریته خانوم . زندگی همشون خراب شد . اخرشم بالاخره عفریته رو انداختن بیرون و رفت یه گوشه کافی شاپ باز کرد و نشست به کارای خودش فک کنه . اصلام مجازات نشد باید میمرد . 😤😠

    جه سوک مرد خوبی بود یه اشتباهش باعث شد که کل زندگیش تحت شعاع قرار بگیره . شاید اگه زن اولیه ازدواج نمیکرد جه سوک بعد از اینکه زن دومی حامله نمیشد بهونه قرار میداد و دوباره بهم برمیگشتن ولی زنه انقد احمق بود که الکی از مرده کینه گرفته بود و این مدتم همش تو عذاب زندگی کرده بود . من نمیدونم تو اگه بچه دار میشدی چرا از شوهر دومی بچه دار نشدی . مسخره . 

    این داستان کلی سریال بود خیلی جزییات دیگه ای داشت که بخام همشو تعریف کنم خیلی پیچیده میشه . 

     در کل سریال خوبی بود برای یه بار دیدن . حرص در ار بود  ولی جذاب بود . حداقل 4 تا سریال نگاه کردم که همشون رو زدم جلو اصلا باحال نبودن . بالاخره این یکی به نظرم خوب اومد گفتم تا اخر ببینم . 

    سریالای این مدلی اکثرا کشمکش خانواده و این چیزا توشون هست و همیشه یه نفر نقش منفیه که هر بدی که بگی ازش بر میاد . اینجا فقط کار به قتل و اجیر کردن ادم و اینا نکشید . اکثرا هم فضا یا خونه س یا محلی به اسم شرکت .  بد نی برای تنوع ،به شرط اینکه یه جذابیت هایی داشته باشه . 


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

     

    💟 سریال کره ای دلال ازدواج رو وون 💟 سریال کره ای دروغه همه 💟 سریال کره ای داستان ازدواج بانو پارک  💟پادشاه ابدی  💟 سریال کره ای اودیسه ی کره ای سون او گوک 💟قالب جدید 💟 سریال کره ای بدرخش یا دیوانه شو  💟 سریال کره ای مرد من الهه عشقه 💟 my man is cupid 💟 جمع بندی سریال های در حال پخش که دیدم 💟اهنگ جدید آی اِم مونستااکس slowly 💟تاریخ در سریال کره ای عاشقان ماه و بدرخش و دیوانه شو  💟

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • سه شنبه ۲۸ فروردين ۰۳

    سریال کره ای معجزه miracle

    عرض کنم به خدمتتون که یه سریال دیدم به اسم معجزه miracle از این سریالای رویای ایدل شدن و فن یه ایدل بودن .

    مث سریال کره ای تقلید . ⬇

     

    سریال کره ای معجزه MIRACLE

    سریال کره ای معجزه miracle ، با بازی هی یانگ و چانی SF9 .

     

    سریال کره ای معجزه MIRACLE

    از راست : هی یانگ "در نقش شی وو " ، چانی " در نقش لوییس " 

     

    درمورد دختری به اسم سورین که دبیرستانی و فن یه خواننده ای به نام لوییس هه که کره ای امریکایی و تو امریکا دبیو کرده  و کلی ترکونده مثل بتس BTS ، سورین هم دوس داره ایدل شه و کلی تمرین و اودیشن و اینا . میگه بعد از دیدن لوییس ارزوی خواننده شدن ، کرده . کارشم خوبه و بعید نی به زودی یه جا برش داره و به عنوان کاراموز اونجا شروع به فعالیت کنه . سورین یه دوست و همکلاسی پسر ؛داره به اسم شی وو و یه دختر دیگه هم تو دایره ی دوستیشون هست اسمش یادم نی .اون دختره از شی وو خوشش میاد و شی وو از سورین . ولی بعدها وقتی اون دختره متوجه عشق زیبا و پاک و صادقانه ی شی وو میشه ازش دست میکشه و فقط دوست باقی میمونه . شی وو زرنگ کلاسه و رویای خاصی نداره درسش خوبه فقط  . ولی چون سورین رو دوست داره تو فن گیرلی هاش همراهیش میکنه با اینکه از لوییس خوشش نمیاد و همش میگه اخه این پسره چی داره که تو عاشقشی و این چیزا . 

     

     سریال کره ای معجزه MIRACLE

     

    بالاخره بعد مدتها لوییس قراره برای اولین بار بیاد کره و فن میتینگ داره . فن میتینگ هم دزدی بیش نیست فن ها باید بیان البوم بخرن ببینن تو البوم عکس لوییس رو پیدا میکنن یا نه اگه پیدا کنن همون میشه بلیت فن میتینگ . سورین میره 50 تا البوم میخره و شی وو یه دونه ، شی وو با اینکه یکی میخره اسمش در میاد و قرار میشه برن فن میتینگ .

     

    سریال کره ای معجزه MIRACLE

     

    حالا شب قبل که لوییس اومده کره ؛ میخاد بره کره رو برگرده که منیجر و مدیر دزد کلاشش ، بهش اجازه نمیدن . حتی پولاشم دست خودش نی . خلاصه یجوری از هتل فرار میکنه و تو راهش میخوره به سورین که سوار دوچرخه بودش ، چون دارن دنبالش میکنن که بیان بگیرنش ، با دوچرخه ی سورین و خود سورین فرار میکنه میره یه گوشه پارکی جایی ، اونجا رسما قیافه ش تابلوعه که کیه ، دختره گیج متوجه نمیشه که این اوپاشه . حتی براش یه دهنم میخونه براش رقص اهنگشو هم یاد میده ولی گیج بود خلاصه دختره . خلاصه . 🤦‍♀️🤕

     

     

    سریال کره ای معجزه MIRACLE

     

    فرداش لوییس منتظر میشه که این دختره که فنش بود بیاد فن میتینگ و ببینتش و بهش بگه که دیدی پسر دیشبیه 😁من بودم که دختره نمیاد . 

    چرا نمیاد ؟ شب که داشتن با شی وو ، دوچرخه میرفتن فن میتینگ تصادف میکنن . سورین به گوشش اسیب می رسه و بعضی اوقات زنگ میزنه وقتی استرس داره و اینا . مدام نیست حلاصه مث من ....🙄🤦‍♀️😶🤕 جالبه شی وو تو تصادف چیزیش نمیشه فقط دختره رو می برن اتاق عمل ! 🙄😄

    از اون موقع سورین ایدل شدن و فن لوییس بودن رو می بوسه میذاره انباری . واقعا چرا ادم باید فن بودن رو بذاره کنار من اصلا درک نمیکنم . خیلی عجیب بود رفتار دختره ، تصادف تو چه ربطی به اوپات داره ؟ حالا بیایم بگیم که چون داشتی میرفتی اونجا اینجوری شد به فال بد میگیری و دیگه فن این نمیشی ولی بالاخره یخورده بهش احساس داری هنوز یا اهنگشو که گوش میدی . نمیدی ؟ یا وقتی تو واقعیت ببینی یاد قدیمات نمی افتی ؟ دختره خیلی شخصیت عجیب و به معنای واقعی کلمه کسخل بود . 🤐🤭😎

     

     سریال کره ای معجزه MIRACLE

     

    حالا اصلا بگیم تو دیگه فن لوییس نیستی ؛چرا ایدل شدن رو گذاشتی کنار ؟ 

    خلاصه ...تا میزنه این تصادف میکنه یهو شی وو میگه من میرم رویای تورو ادامه میدم ایدل میشم .اخه رویای این به تو چه ؟ تازه دختره حسودیشم میشه .  درحالیکه اصلا به ایدلی و اینا علاقه ای نداشتا . 5 سال میگذره و شی وو خواننده ی معروفی شده و سورین تو همون کمپانی ویدئو های پشت صحنه ی گروه شی وو اینا رو می سازه و تو کارش خوبه . 

     

    سریال کره ای معجزه MIRACLE

     

     

    بعد داستان اینجوری میشه که مدیر کمپانی میخاد شی وو فعالیت سولوش رو شروع کنه و میخاد شی وو با لوییس البوم همکاری بده . لوییس با یه دست لباس شلوار پامیشه میاد کره و کمپانی همه چی بهش میده . خبر همکاری که میاد بیرون ، یهو خبر شوکه کننده میاد که لوییس 3ساله که مالیات نداده و خدا وون ، مالیات نداده داره . دادگاهی و اینا . و لوییس از این موضوع چیزی نمیدونه . کاشف به عمل میاد که منیجر و مدیره مالشو کشیدن بالا و خبر فرار مالیاتیشو دادن بیرون که اسمشو خراب کنن و نذارن تو کره هم فعالیت کنه ، چرا چون نمیخاسته دیگه با اونا همکاری کنه و قرارداد امضا کنه . خلاصه از شانس کمپانی کره ایه خوب از اب در میاد و پشتش در میاد و بعد از عذرخاهی از ملت بهش میگه یه مدت خودتو نشون نده ، بعدش چون هیچ جایی نداشته بره و کمپانی به جای اینکه بهش جا بده ، سورین که می بینه بدبخت تو خیابوناس اونو میبره خونه ی خودشون . اینجوری باهم همخونه میشن . خونه ی مامان باباش ها . 

     

    سریال کره ای معجزه MIRACLE

     

    بعد دیگه بقیه داستان رابطه ی شی وو و سورین که سورینو دوس داره ولی هی دست دست میکنه نمیگه و بعدشم لوییس متوجه میشه و خودشم یه نیم نگاهی به سورین داره ولی میکشه کنار و بعدشم اینکه یهویی رییس کمپانی به سورین میگه تو چرا ایدل نشدی بیا باز فعالیتتو شروع کن و اینا و سورینم میاد خواننده میشه . زرتی ! البته خب نه به زرتی بودن و مسخره بودن خواننده شدن موک ها تو

    سریال 🧡 خواننده ی جزیره ی دورافتاده  🧡 عشق شی وو به سورین هم مالیده میشه . اخه جمع دوستیشون با اضافه شدن لوییس خیلی خوب شده بود حیف بود به خاطر عشق از هم بپاشه . 

     

     سریال کره ای معجزه MIRACLE

     

    لوییس خیلی شخصیت بامزه و باحالی داشت . خیلی ساده بود و به خاطر سادگیش بود که کمپانی ازش سواستفاده داشت میکرد . وجودش تو سریال ،باعث شد داستان خیلی جذابتر و بامزه تر بشه و صحنه های خنده دار و کیوتی رو ساخت . 

    شی وو هم خیلی جذاب و اقا بود فقط این دست دست کردنش تو ابراز عشقش رو زیاد خوشم نیومد . ولی نگاهاش و ابراز عشقش خیلی قشنگ و جنتلمنانه  بود . 🥰 

    سورین دختر بدی نبود ولی شخصیت کسخلی داشت کلا . تو تصمیم گرفتی دیگه ایدل نشی پس چرا وقتی بهت پیشنهاد دادن بازم دلت لرزید !؟ خب اگه میخاستی چرا اون موقع ادامه ش ندادی ؟ اخه وز وز گوش اونم هر از گاهی هم شد دلیل ؟ کاراکترپردازی خوبی نداشت.  

    سریال کره ای معجزه MIRACLE

    خیلی هم گیج بود ادم چطور ممکنه یه پسری 15 سال هی حرف از اینکه به خاطر تو همه کار میکنم و فلان و اینا بزنه بهش بعد تو نفهمی که این پسره عاشقته ؟مگه میشه !؟ مگه داریم ؟ چجوری یک بارم تو ذهنت حتی بعد از اینکه شی وو ایدل شد چطور میشه بهش چشم نداشته بوده بشی ؟ مثلا بگی شی وو هم پسر خوبیه ها ، اقدام کنم . شاید اگه یخورده از حالت دوستی نرمال خارج میشد دختره؛ پسره هم شجاعتشو جمع میکرد و زودتر اعتراف میکرد . دراون حالت اگه زودتر میسر میشد گفتن عشقش ، وقتی بعدا لوییس به جمع دوستیشون اضافه شد خب میدید که دختره دوست پسر داره و دلش یه لحظه نمی لرزید . البته یه جاهایی نشون دادن که دختره هم داره حس داشته میشه ، ولی دیگه اخر سریال سمبل کردن . 

    از طرفی رفتارش با لوییس اصلا مث فن نبود . واقعا چجوری میتونی اوپاتو جلو روت بایسته و فقط یه عینک دودی بزنه و تو نفهمی این همون پسره ؟ جلل الخالق ...مگه میشه ؟! مگه داریم ؟! بعد وقتی میاد یه اهنگ محشر میخونه جلو روت تو مث بت فقط نگا میکنی ؟ 😶🙄

    آی اِم 💚معرفی اوپا 아이엠  💚 تو مترو با اون همه استتار سوار میشه ، مونببه ها می شناسنش و بهم علامت میدن مثلا ما تورو شناختیم . مونببه ها علامت دارن اخه . دستاشون V میکنن رو به روی هم قرار میدن . اینجوری : 

     سریال کره ای معجزه MIRACLE

     یک عدد مونببه ی خوش شانس که داشت با 💚اوپاهای مونستااکس💚 چت میکرد . 

    ...

    سریال قشنگ و فضا و حسش مث کی دراماهای قدیم بود . ولی کاش کسخلی دخترارو تو سریالا کم کنن . خدایی انقد گیجن ؟ 

    این سریال رو اتفاقی نگاهش کردم . اولش میخاستم سریال دوباره زندگی ، با بازی لی جونگی رو نگاه کنم ، دیدم اینم تو فولدر هست فک کردم خاهرم ریخته برا من ، گفتم بذا اول اینو ببینم انگار ابه .دوساعته تمومش کنم . چی شد ؟فک میکنم از عصر  تا ساعت 3 صب نشستم نگاهش کردم تموم کردمش . تو زمان نگا کردنش خیلی خندیدم کمدیش واقعا باحال بود .

    پسرای SF9 واقعا باحالن . چانی برخلاف قیافه ش که یخورده یبس به نظر میاد؛ خیلی کیوته تو اینجور کاراکترا ، خیلی بامزه بود . بعضی صحنه هارو دو سه بار میدیدم . رابطه ش با شی وو تو سریال خیلی بامزه بود . هی سر به سر میذاشت و اینا . شی وو هم بااینکه پوکر بود ولی بامزگی های خودشو داشت . کلا رابطه هاشون تو سریالا خیلی قشنگن . فک کن چقد باحال میشه سه تا دوست صمیمی باشین و برین تو یه شرکت کار کنین و باهمم خوب باشین . به قول اون اون همگروهی شی وو انگار نه اینگار سرکارن . اومدن خوشگذرونی . 😎😄

    تو واقعیت شی وو "هی یانگ " میشه هیونگِ چانی ، بزرگتر از چانیه ، چانی مکنه س تو SF9 ، بعد تو سریال برعکس بود ، همشم به شی وو میگفت به من بگو هیونگ ! خیلی باحال بودن . 😁🤣 اما خب بخایم نسبت به سابقه کار تو بازیگری حساب کنیم چانی سونبه ی هی یانگ میشه . چون از بچگی تو سریالاس . 

     اهنگای سریالم قشنگ بودن همشون من این دوتارو خیلی قشنگ بودن  خوشم اومد . درواقع اون اهنگی که لوییس برای کامبکش تو اون برنامهه خوند هم خیلی قشنگ بود ولی اون بیرون نیومده حیف . 

     

    ▶💜 01. Cha Ni (SF9) - Shining Star 💜

    ▶💜  02. BLITZERS - For You 💜 


    💟 مطالب پیشنهادی 💟  " رو وون " (˶ᵔ ᵕ ᵔ˶)

    💟 سریال کره ای دلال ازدواج رو وون 💟

    💟 سریال کره ای دلال ازدواج 💟

    💟 سریال کره ای در حال پخش  💟

  • نظرات [ ۱ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • شنبه ۱۱ فروردين ۰۳

    سریال کره ای وارث غیرممکن The Impossible Heir 로얄로더

    سلام من اومدم با یه پست جدید با یه سریال کره ای جدید .

    سریال کره ای وارث غیرممکن The Impossible Heir  로얄로더

    ببینین کی اینجاست ؟ بله لی جه ووک که در سریال  💚 سریال کیمیاگر روح فصل دو 💚  نقش جانگ اوک رو به زیبایی فوق العاده ای ایفا کرد حالا در سریال ، چی بود اسمش ؟ اها سریال کره ای وارث غیرممکن The Impossible Heir  로얄로더 ، نقش هان ته او رو داره . هان ته او یه بدبخت بیچاره ای که باباش حروم زاده س ، مامانش رفته خودشو راهب کرده و از دست باباش قایم شده و خودشم رفته تو یه کوره دهاتی اونجا قایم شده. حالا دقیق نفهمیدم باباش چی شد .

    ولی خودش میره مدرسه تا سال اخر رو تموم کنه و با کانگ این ها پولدار اون دهات که فرزند نامشروع یه یاروی خیلی پولدار تو سئول هست ، اشنا میشه و یه اتفاقایی می افته و اینها و ته او باهم دوست میشن . اینها از هوش و زرنگی ته او میخاد استفاده کنه تا بتونه خودشو وارد دم و دستگاه باباش کنه . اون از ارث محرومه و تو کمپانی هم نمیتونه وارد بشه ولی پول و هرچی بخاد تو دست و بالش گذاشتن . اره خب اینجورین کره ای ها از پول دریغ نمیکنن . حتی اگه بچه رو نخان . خلاصه . زمان میگذره و بزرگ میشن و ته او داره تو یه خونه ی بالاپشت بومی معروف تو سریالای کره ای زندگی میکنه که ساختمون رو به روش هم یه دختر زندگی میکنه .

    دختره کیه ؟ یه شیربرنج خالص . داستان از اینجا به سمت زاقارتی پیش میره . 

    ته او با یه هکر نابغه که انگار کره ی شمالیه رابطه داره و هراطلاعاتی بخاد براش جور میکنه طرف . از طرفی این خیلی زرنگه و از همه چی سر در میاره . یه طرح داده برای کمپانی بابای اینها ، و اون طرح خیلی طرح خوبیه و تو فکر هیشکی جز هان ته او نرسیده و خلاصه یجوری اب تو اب وارد دم و دستگاه بابای اینها میشه . دختره هم همینطور . بعد اینا مثلا عاشق همن . چیه چیه دختره مامانش عوضیه و قرض بالا میاره ، شرخرا میان دانشگاه دختترو کتک و اینا قهرمان عاشق پیشه هان ته او وارد دعوا میشه و از دختره دفاع میکنه و بعد عاشق هم میشن . 🙄😶 انقد عشقشون مصنوعی و اصلا دیده نمیشه منو یاد سریال ایرانی ها می ندازه گاهی . خیلی نچسبه دختره . خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییییییییییییلی. 

    خلاصه باز یه سری اتفاقات اب تو اب می افته و اینها رو به عنوان پسرش قبول میکنه یارو؛ و وارد خونه و دم دستگاه میشه . بعد اها اینو نگفتم ، اینها می بینه که ته او از اون شیربرنج خوشش میاد میره با شیربرنج یهویی کیس 😘 میره و شیربرنج هم با کله افتاده تو کندوعسل چرا پس بزنه خلاصه اینا عروسیم میکنن ولی از اونور قلبش فقط با ته او عه . 🤢 

    اوپام لی جی هون که تو سریال   💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرف حضورتون شد ،  پسر دوم باباهه س . که خیلی موفق بوده و اینا نمیدونم چی به چی میشه ؛ ته او پته شو می ریزه رو اب و باباهه پسرشو میذاره کنار . مسخره مسخره . مردک عوضی مال و اموالت رو نمیخای بدی به بچه هات به کی میخای بدی ؟ به یه پسر عوضی گدا گودوله و یه دختر پتیاره که فرسنگ ها با تو غریبه س ؟ حقته همچین ادمایی بیان تلکتون کنن . حروم زاده ها . همچین ادمایی واقعا وجود دارنا .

    سریال کره ای وارث غیرممکن The Impossible Heir  로얄로더

    هربلایی سرشون بیاد حقشونه ولی مشکل اینجاست که این بچها هستن که خیلی ضربه می بینن و از مال موروثی که حق خودشونه کنار گذاشته میشن و چقد این سوزش داره که بابای خودت مالشو به تو نده بده به یه حروم زاده ی دیگه . مکررا فش به این خانواده ها . 

    خلاصه اینها متوجه میشه که ته اوه و زن شیربرنجش باهم جیک تو جیکن تا رختخواب 🤬، نمیدونست ممکنه تا اینجاها حروم زاده باشن . میرینه به زنش و پاپوش قتل برای ته او درست میکنه و میندازتش زندان . بعد حالا باباهه انگار پسر خودشه ته او ، میخاد اونو از زندان بکشه بیرون . 😶انگار اصلا کارمند دیگه ای و سگ دیگه ای نداشته تو اون دم و دستگاهش فقط ته او باعرضه بوده . مسخره . مسخره . 

    من از قسمت 6 به بعد نمیخاستم دیگه ادامه شو بدم چون خیلی سریال اب و داستانش خیلی درهم و مسخره س . ولی این صحنه ی حالگیری اینها از اون دختره ی پتیاره ی شیربرنج خیلی سکشی و باحال بود نمیشد از دستش بدم 😄🤦‍♀️ . 

    اصلا من نمیدونم نقش اوپام تو این سریال چیه دقیقا ؟ حیف شدن همه ی اوپاها تو سریال . چه لی جه ووک ، چه لی جون یانگ 💚 سریال کره ای می تونم کمک تون کنم ؟ 💚 چه لی جی هون .

    مرکز اصلی ریدمونیه سریال وجود یه دختر شیربرنج با نابازیگری خالصه . انگار از تو کوچه اوردنش . بازیگر وقعا قحط بود ؟ شاید اگه داستان عشقی قابل لمس تر و بازی بازیگر چشمگیرتر بود انقد وجود داستان درهم و مسخره ش تو چشم نمی اومد . 

    مسخره ترش اینکه ته او تو قسمت 8 با دختر شیربرنجه که فقط به فکر منافع خودشه ریخته روهم ، اونم از تو زندان ، میگه من میخام تورو بکنم صاحب دم و دستگاه بابای اینها . هه .

    اره ... اون کله گنده ای که وزیر جابه جا میکنه چقد بدبخت و ذلیل و خاک تو سر و بی عرضه اس که تو گدا گودوله بیای یه پتیاره کون نشسته رو بکنی رییس دم و دستگاهی که ساخته و حتی به پسراشم نمیده . واقعا این داستانای متوهمی رو مواد میزنن می نویسن ؟ خب بازیگرارو حیف نکنین . واقعا چقد خوشال بودم به خاطر همبازی شدن این پسرا با هم .

    یخورده منطق داشته باشین . کسی که وزیر جا به جا میکنه چه احتیاجی به همچین ادمی سطح پایینی داره ؟ و چجوری میشه که همچون ادم سطح پایینی بیاد کسی که وزیر جابه جا میکنه رو بذاره کنار و یه زن که حتی نشونه ای از زرنگی و زحمت کشی توش نیست رو بکنه رییس ؟ دختره فقط دنبال پوله . حتی برای بدست اوردنشم زحمتی نکشید تا دید پسر پولداره میخادش سریع پا داد . چقدم افاده میاد . پتیاره . 

    کاش یخورده بیشتر کتکش بزنن . دلم خنک شه .  ایش شیبل . 

    سریالو دیدم تموم کردم ینی یک حال بدی دارم که حتی با استفراغم 🤢درست نمیشه این حال بد . خیلی اشغال بود سریالش . اب خالص . عوضی ترین ادم سریال ته اوه بود که اومد شد رییس شرکت . واقعا اشغال بود . از همه سواستفاده کرد یه ادم انگل عوضی که از اینها برای بالا اومدن خودش استفاده کرد . با زن اینها ریخت روهم هرجور کثافت کاری رو کرد و بعدم یهویی شد دشمن اینها . انگار اون چیکار کرده بود باهاش .خیلی شخصیت کثافتی داشت . من گفتم اخرش باباش که از زندان اومده بیرون میاد حالشو میگیره بازم برمیگرده به همون کثافت خونه ای که لیاقت خودشو و اون پتیاره عاشق دل خسته اش بود ، مثلا که چی بازم باباشو نشون دادن  اصلا مردن ننه ش چه سودی تو سریال داشت ؟ فوق العاده حال بهم زن بود . اعتراف میکنم یکی از حال بهم زن ترین سریالای کره ای بود که دیدم . واقعا خاک تو سر نویسنده و عوامل سریال . با همچین سریال اشغالی . حیف جون . حیف جانگ اوک . 

    پست بعدی احتمالا زنگ تاریخ کره ؛ باشه . 


     

    💜 مطالب پیشنهادی 💜 " لی مینکی " 

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • دوشنبه ۶ فروردين ۰۳

    سریال کره ای تاریخ ارتدال یا آسی دال

    ادیت شده در : 6 اردیبهشت :

    این سریال رو همین چندوقت پیش برای دومین بار دیدم و دومین بار حتی بیشتر لذت بخشتر و هیجان انگیزتر بود . یه چیزی که بهش پی بردم پایینتر در مورد داستان سریال توضیح داده بودم که یه پیرزنی بود که رفته به یه سرزمین دیگه و اموزه های دینی ش رو نسل به نسل منتقل میکرده ، فک میکنم اون پیرزن یا حداقل شوهرش ! یه نئوتال بوده باشه اگه نه چرا اون تو پیش بینی هاش و دعاهاش درمورد اینکه فرد برگزیده ای که قرار بیاد یه ایگوتیه ، گفته ؟! امیدوارم فصل دو این جور سوالها رو برامون باز کنه . گرچه همینجوریم بدون باز کردن این حقایق سریال به اندازه کافی جذاب و فوق العاده است .

    🍂💛‌ مطالب پیشنهادی 🍂💛 

    💚   شمشیر ارامون  💚

    خب نوبتیم باشه نوبت سریالی که خیلی سر وصدا کرده بود و من الان دیدمش بعد دوسال . اونایی که دیده بودن میگفتن شبیه بازی تاج و تخته ، منم قسمتای یک و دو رو میدیدم همین فکرو میکردم . فضاش و اینکه دنبال قدرت بود و بازی قدرت بود شبیه اون بود . البته من بازی تاج و تخت را ندیدم چندتا صحنه شو تو اینستا دیده بودم و بیشتر ازش شنیدم تا ببینم .

    اجازه بدین معرفی کنم : تاریخ ارتدال یا آسی دال

    سریال کره ای شمشیر ارامون

    این یه سریال تاریخی تخیلیه که تو دوره برنز میگذره ، و روایتگره اولین امپراطور کره ،چوسان قدیمه که قبیله گری را نابود و امپراطوری را پایه گذاری میکنه . اون امپراطوری که گفتم هنوز مطمئنا ثابت نشده که واقعا وجود داشته یا نه ولی اسمش بوده " تانگون " که بهش میگفتن پسر خرس یا خدای بهشت . این دوره را بهش میگن "گوجوسان" و تو قرن هفتم تو تاریخ چین یاد شده برای همینم هست که کره ای ها به این باورن که این پادشاه وجود داشته گرچه وجودش اثبات نشده .

    اتفاقا اسم شخصیت اصلی سریال هم "تاگون"هه .😁

    داستان سریال راجبه یه کشوریه که بهش میگن آسی دال ، توش قبلیه های متفاوتی وجود داره ،و سه تا از قبایل که قدرتمندترین هستن باهم متحد شدن و دارن کشور را اداره میکنن ولی اسم کشور روی اون محدوده حکمرانیشون نذاشتن هنوز نمیدونن کشور و امپراطور و اینا چیه .فقط بهش میگن آسی دال .

    این سه تا قبیله تشکیل شده است از :

    قبیله ای که راز کار با برنز رو میدونه و سلاح میسازه ،قبیله ای با خدایان اسمانی حرف رد و بدل میکنه و کاهن هستند و قبلیه ای که قبلیه گشایی میکنه تا محدوده حکومت را گسترش بده . سردسته این سه همین اخریه که قدرتمندتره و بقیه از فرمان های اون پیروی میکنن . اینا همه انسان هستن .

    راجبه فصل دوم این سریال میتونین از این لینک مطالعه کنین : 

    💚   شمشیر ارامون  💚 

    سریال کره ای شمشیر ارامون

    حالا توی جنگل یه نوع دیگه بشر هم وجود داره که قدرت های خیلی بیشتری از بشر داره و رنگ خونشون ابیه و قیافه هاشونم فرق دارن بهشون میگن " نئوتال" یا همچین چیزی . اون قبیله که گفتم قدرتمنده با نقشه پسر رییس قبیله ینی تاگون ،میان نقشه میکشن و این نئوتال ها را نابود میکنن ، برای این امر یه کاهن را میفرستن تو جمع اینا با یه سری هدایا که اونا سمی بودن، کاهن که یه زنه عاشق یکی از این نئوتال هاست خلاصه یه دوقلو ازشون به جا می مونه ...الان این بچها دورگه هستن اسمشون میشه "ایگوتی" اینا خون بنفش داره چون مادرشون انسان بوده پدرشون نئوتال . که یکیش میمونه دست مادر و یکی را پدر میبره لای بوته ها قایم میکنه تا بره بجنگه که کشته میشه و بچه را همین پسر رییس قبلیه پیدا میکنه و زنده میذارتش و بزرگش میکنه ، چرا چون خودشم ایگوتیه .

    سریال کره ای شمشیر ارامون
    نئوتال :پدر دوقلوها

    سریال کره ای شمشیر ارامون
    ایگوتی : یکی از دوقلوها اسمش ایسامه .

    این بنده خدا تاگون ،بارها توسط پدرش شکنجه و به قتل تهدید میشده و همش به جنگ و قبلیه گشایی فرستاده میشه خلاصه خیلی کاراکتر بدبختی داشت . کسی که همش از این که یه ایگوتیه ترسونده شده و شرم میکنه از اینکه ایگوتیه و هرکسی رازشو میفهمه میکشتش و فقط یه همدم و همراز داره که اونم دختر رییس قبلیه ای که راز برنز و ساخت سلاح رو میدونه . اینا هم عاشق همن هم با هم نقشه های سیاسی میکشن هردوشونم از سمت پدرهاشون مورد سواستفاده قرار گرفتن برای همینم بیشتر بهم نزدیک شدن و خیلیم باهم مچن ولی از طرفی رغیب سیاسی هم میشن چون هرکی دوس داره خودش بشه رییس قبایل .

    سریال کره ای شمشیر ارامون
    پسر رییس قبیله که کشورگشایی میکنه و خودشم ایگوتیه . اسمش تاگونه

    خلاصه جونم براتون بگه که 200 سال پیش یه پیرزنی بوده که کاهن بزرگ بوده اون کاهن بزرگ یه پیشگویی کرده اینکه یه روزی فرستاده خدا که از بین شماس و برگزیده س میاد و نجاتتون میده و به راه راست هدایت میکنه ولی اون شهر رو ترک کرده به یه شهر خیلی دور که دسترسی بهش غیرممکنه ولی اموزه های خودش را در قالب یه سری رازهایی به نسل خودش منتقل کرده تا اگه یه وقت دوباره نسلش به اون شهر ینی آسی دال برگشتن بتونن اینکه از نواده های اون هستن را اثبات کنن .نواده اش الان این دختره س . این دختره و دوقلوها هرسه تو یه روز به دنیا اومدن و سرنوشتتشون بهم متصله و خاب همو میبینن .

    سریال کره ای شمشیر ارامون
    تانیا : کاهن بزرگ

    تانیا و همشهری هاش بی خبر از پیشگویی و قبیله های دیگه ای زندگیشونو میکردن که مادر ایسام و ایسام به اونجا کوچ میکنن ،تانیا خاب اونارو میبینه میاد به استقبال شون یجورایی ، مادره نرسیده به شهر میمیره و به ایسام میگه تو منو گول زدی برگرد به شهرت و ایسام را به اسم دیگه اس صدا میکنه . ایسام میمونه تو قبیله تانیا و اونجا بزرگ میشه ،تو این سریال انسان ها فقط اگه کاهن باشن میتونن خاب ببین ، و ایگوتی ها ، ایسام که ایگوتیه توی خابش اون یکی قل خودشوو میبینه و فک میکنه خودشه ،از طرفی قلش تو آسی دال که پنهانی و در خفا و مث یه زندانی تک و تنها بزرگ داره میشه هم خاب اونو میبینه . تانیا هم خاب اونو میبینه اینکه چقد تنهاس و دوس داره ازاد بشه . خلاصه تانیا و ایسام بهم دلبسته میشن ولی کاهن بزرگ شهرشون به ایسام میگه تو مال اینجا نیستی و باید اینجارو ترک کنی .

    سریال کره ای شمشیر ارامون
    سایا :قلی که تو شهر داره بزرگ میشه

    سریال کره ای شمشیر ارامون
    ایسام

    یه روزی مث همه ی قبیله گشایی ها تاگون و همراهانش به شهر تانیا حمله میکنن یه سری کشته میشن و ایسام هم سوار بر اسبی که پیشگویی شده که اسب تندرو و باهوشی و هرکی سوارش شه اون فرد برگزیده س از دست سربازا فرار میکنه تانیا و بقیه رو به آسی دال میارن تا به بردگی بگیرن توی راه کاهن بزرگ شهر تانیا اینا میمیره و بهش میگه این علامت را به خاطر بسپار و هرچه که تاحالا اموختی را یه روزی به دردت میخوره . ایسام خودشو به شهر میرسونه تا تانیا و همشهری هاش رو نجات بده ،رییس قبیله که پدر تاگون هست را گروگان میگیره تاگون برای تبادل میره ولی تاگون همیشه دنبال فرصتی بوده تا پدرشو بکشه برای همین چه فرصتی از این بهتر ...پدر را میکشه و میندازه گردن ایسام ،ایسام باز فراری میشه . تانیا به عنوان خدمتکار سایا گمارده میشه و میفهمه که کیه و قضایا تو این شهر چجوری میگذره . این بین متوجه میشه که سایا قل دیگه ی ایسامه ولی چیزی نمیگه . تاگون به دنبال سرکوب کاهن بزرگشون دنبال نسل کاهن بزرگ 200 سال پیشه ، و بعد متوجه میشه تانیا اون فرده ، خلاصه تانیا به عنوان کاهن بزرگ آسی دال به منصب میشینه تا به قدرت برسه و بتونه ایسام را پیدا کنه و همشهری هاش را از گزند حفظ کنه . و تاگون بعد از جنگ و کشتار زیاد قبایل را نابود و خودش را امپراطور مینامه . این بین ایسام تو یه قبیله ای به عنوان کاهن بزرگ اونجا شناخته شده و اون قبیله را باهم متحد کرده . حالا تاگون امپراطور قرار به قبیله ی ایسام لشکرکشی کنه . که بقیه ش قرار سال بعد پخش بشه .

    سریال کره ای شمشیر ارامون
    تانیا :کاهن بزرگ

    این خلاصه ی داستان بود . درکل جذاب و قشنگ بود یه جاهاییش کند میگذشت ولی اتفاقات درش تند تند رخ میداد .به شکل عجیبی سه روزه 18 قسمت را تموم کردم . نفسگیر 😄 به نظرم از لحاظ داستانی شباهتی به تاج و تخت نداشت . بالاخره همه ی سریالای تاریخی بازی سر قدرت و به تخت نشستنه دیگه . بازی سونگ جونگی در دونقش خیلی خوب بود در نقش ایسام به عنوان کسی که خیلی صادقه و مهربونه و وفادار و بخشنده س بود ، کسی که هیچی نمیدونه ولی به دلیل اینکه ایگوتی بود از اوشم تفکراتش و سطح یادگیریش با انسانهایی که باهاشون بزرگ شده بود متفاوت بود همش دنبال چالش بود و راحت کردن زندگی ،مثلا توی اون شهر حیوان ها را اهلی نمیکردن ولی اون میخاست اسب اهلی کنه یا رقص اساطیری کاهن بزرگ را که به تانیا یاد میداد را خیلی زودتر از تانیا که جانشین بود یاد گرفته بود . حتی وقتی به شهر اومد با اینکه هیچوقت شهر ندیده بود سریع باهمه چی اخت پیدا کرد و همه چیو یاد گرفت نمیدونست نقشه کشیدن چیه ولی نقشه میکشید که از طریق فلانی فلانی را بکشه . ولی این بخشنده بودنش که همش اینو اونو میبخشید کار دستش میداد و حتی اینکه خودشو قاطی قبلیهه کرد رو هم دوس نداشتم .

    از اون طرف در نقش سایا کسی که تنها بزرگ شده بود و با کتاب خوندن و گوش وایسان خودش خودشو اموزش داده بود تا تو اون شهری که دست کمی از جنگل نداره زنده بمونه خیلی متفاوت بود خونسرد و زرنگ و تیز . خیلی کاراکترش تو نقش سایا رو دوس داشتم . من همش دنبال لاولاین تانیا و سایا بودم حیف پیش نیومد .

    چیز دیگه ای که توی سریال برام جذاب بود این قضیه دینشون بود ، اولا که سریال یه جاهاییش تو کشور برونئی ساخته شده و احتمالا همونجاهایی که قلعه سنگی داره و اینا .تورخدا میرن چه کشورایی سریال میسازن من تاحالا اسم این کشورم نشنیده بودم . 😄 و منو خیلی یاد اورشلیم مینداخت و داستان دین شون هم منو یاد قضیه یهودی ها و مسیحیی ها مینداخت . قبیله ای که اول گفتم ،کاهن بودن از خون اصلی کاهن بزرگ 200 سال پیش نبودن ، اون کاهن یه سری اموزه ها داشته که کاهن الانی اونارو منع کرده بود و هرکی که به اون اموزه ها دعا میکرد را میکشتن . برای همین کسایی که به اون اموزه ها علاقه داشتن و میخاستن اونجوری دعا کنن مث حواریون میرفتن تو غار و اونجا دعا میکردن . سایا هم یکی از حواریون بود اون میگفت وقتی با این دین اشنا شده حس خوبی بهش دست داده و از تنهایی در اومده و از خودش به عنوان یه ایگوتی خجالت نمیکشه . خلاصه این تیکه ش منو یاد این قضیه یهودی ها و مسیحیا انداخت که جالب بود . از طرفی کل اون شهر هیچ شباهتی به چوسانی که همیشه تو سریالا هست نداشت . قلعه ها خونه ها منو یاد اورشلیم و سریالای اینجور یکه دیدم مینداخت . شاید مثلا از روی اون الهام گرفته بودن !

    همه ی اینا باعث این سوتفاهم که این سریال شبیه سریال امریکاییه میندازه . ولی روابط و تمیزی نگاهها حتی و نبودن هیچ بِد سینی ، نشون میده که مطمئنا این یه سریال کره ای خوش ساخته .

    یه چیز دیگه که یادم رفت بگم این بود که کاهن 200 سال پیش پیشگویی کرده بود که برگزیده ای که قرار بیاد یه ایگوتیه .و از طرفی این سه نفر ینی تانیا و ایسام و سایا قرار دنیا را کنفیکون کنن . تانیا زنگ ،ایسام شمشیر و سایا اینه پیشگویی شده . و معنی هرکدوم چی میتونه باشه گفته نشده . گرچه میشه حدس زد . برای همین سایا که درواقع پسر تاگون حساب میشد ، اصرار داشت که تاگون به همه اعلام کنه که ایگوتی هستن ولی اون امتناع میکرد . درهرحال کاملا معلومه که اون برگزیده ایسام بود . تو فصل جدید متاسفانه سونگ جونگی دیگه نی و نقش ایسام را لی جونگی که البته اونم بازیگر خیلی خوبه قرار ایفا کنه . از شناختی از لی جونگی بازیش دارم فک میکنم برای این نقش مناسب نباشه البته که تا سریالو نبینی نمیشه نظر داد ولی کاراکتر ایسام و سایا یجوری بودن که به یه ادم خونسرد با چهره ای مرموز و سرد احتیاج داشت . لی جونگی چهره و بازیش پر از ری اکشنه چیزی که این کاراکتر به نظر من بهش احتیاج نداره . حالا باید دید که چی میشه فصل بعدی . این جورسریالای تاریخی این مدلی نمیشه پیش بینی کرد که اخرش چی میشه چون تاریخ که ته نداره . برای همین امیدوارم پایان خوبی براش رقم بزنن .

    سریال کره ای تاریخ ارتدال اسی دال
    لی جونگی در نقش ایسام

    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

     

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • شنبه ۲۵ شهریور ۰۲

    سریال کره ای میتونم کمکتون کنم ؟! یا کارِ خونه فقط صد وون

    سریال " میتونم کمکتون کنم ؟!" یا کارِ خونه فقط صد وون .

    سریال میتونم کمکتون کنم
    سریال میتونم کمکتون کنم

    " لی جون یان یا به اختصار : جون :اسم بازیگره " دکتر بوده ، یه شب که قرار بوده با برادرش برن ستاره ها را ببین ،براش تو بیمارستان کار پیش میاد و دیر میره خونه به برادره زنگ میزنه میگه بیا بیمارستان از اینجا باهم بریم . برادره تو راه تصادف میکنه میمیره . سوال اینجاست چرا برادره تو خونه تنها کنار جون که رزیدنته و همش باید بیمارستان باشه زندگی میکنه ؟! و ایا برادره شعور نداره بدونه اقای دکتر جذاب سرش شلوغه ؟!و چرا جون بهش گفت تو شب بارونی که تصادف زیاده بیا بریم ستاره ببینیم ؟! خب تو شب بارونی ستاره رو چجوری میخای ببینی ؟! خلاصه از اون موقع جون از دکتر بودن استفعا داده و الان کار دیگه ای میکنه که بعدا میگم .

    سریال میتونم کمکتون کنم
    "جون " هستن

    از اونور این دختره که اسمش تو سریال یادم رفت "هِیری: اسم بازیگره " قبلا بازیکن تنیس روی میز بوده پاش میشکنه همچین چیزی اون کارو میذاره کنار چون دیگه نمیتونه با اون پا تنیس بازی کنه . میره یه جا که استخدام دولتی شه . تو اداره ی مرده شور خونه که همه ی کارای مرده ها را انجام میدن ، کار پیدا میکنه .اینم مرده شوره مثلا .

    سریال میتونم کمکتون کنم
    هیری هستن

    وقتی میخاد اولین مرده رو کار شستشو و اینارو انجام بده " شستشو که با دستمال تمیز میکرد بعد لباس مرگ بهشون می پوشوند لباسای مخصوص مرده هاشونو . " طرف زنده میشه . مردهه کیه ؟ همون برادرِ جون . این کپ میکنه میترسه فرار میکنه این مرده ی سیریش "زنده ام بود سیریش بود توله سگ 😒" مدتها میاد دنبالش . هیری عموش راهبه تو کلیسا میره پیش اون ،اون میگه این تقدیره تو باید 15 تا ؟! انقد وقفه افتاد بین دیدن سریال جزییات یادم نمونده خلاصه کمتر از 20 بود فک کنم ، بشوری تا دیگه روح متوفی رو نبینی . هیری هم تصمیم میگیره به دور از چشم باباش که قدغن کرده بود نره سمت اون کار و بره بشینه برای ازمون خدمات دولتی درس بخونه .میره اون کارو میکنه و یه سری خاسته های اخر این مرده ها که دست از دنیا نمی شورن "نیست من میشورم 🤗🙄" را انجام بده . این بین یهو با جون اشنا میشه چجوری اینجوری :

    جون و داییش یه شرکت تاسیس کردن سایت و اپ و اینا همه دارن خورده کارای مردمو انجام میدن خدمات منزل همچین چیزی . مثلا یکی زورش میاد اشغال تفکیک کنه بندازه اشغالی میرن انجام میدن یا بچه میبرن مدرسه یا به جای بابای بچه میرن مدرسه یا به جای فامیل مرده میرن مجلس ختم . از این کارای پاره وقت تو کره زیاده . خلاصه هیشکی بیکار نمیمونه مث ایران 😤 دزدم ندارن مث یه سری کارای کاذب که تو ایران باب شده نگم الکی عصابم خورد میشه . خیر نبینن فقط .

    خلاصه . یه روز یکی میمیره و طرف دنبال پسرش بوده میخاسته برای اخرین بار ببیننتش سالها بوده ندیده بوده ، هیری میره دنبال اون پسره بگرده یارو مردهه خاسته ش این بوده ، یهو میبینه جون اومده مراسم ختم همین مردهه فک میکنه این پسره س . خلاصه اینا اینجوری اشنا میشن اولش یخورده نفهم بازی و چسب بازی هیری عصابمو خورد کرد ولی بعدش ادم شد خداروشکر . 😁

    سریال میتونم کمکتون کنم
    یکی از کارایی که تو شرکته میکردن

    خلاصه جونم براتون بگه هیری مرده میشست و ارزو براورده میکرد و "جون" کار نیمه وقت ، بعد یهو یه روز جون اتفاقی می فهمه که هیری روح میبینه بعد دیگه اینا رابطه شون عمیقتر میشه و کار به قرار مدار میرسه . همین ریتم را پیش گرفته بود که سریالای جذابتر دیگه اومدن و نذاشتن من بقیه سریال را ببینم 😁 فقط یه تیکه هایی تو اینستا دیدم که بابای هیری طفلی مرد و اونم ترتیب شستنشو خودش داد و فرستادش بهشت . طبیعتا باید از اون کار می اومد بیرون چون جوونم بود و خوبیت نداشت بعد مردم دید خوبی نداشتن نمیتونست قرار بذاره پسرا چندششون میشد نکبتا . ولی خب معلوم بود که قرار نی از اونجا باید بیرون چون سریال پیامش این بود که مرده شور بودن شغل بدی نی . دست اخرم با جون قرار میذارنو طبیعتا بعدشم ازدواج میکنن .

    سریال اروم و یکنواختی بود . این بین ماجراهای خیلی ریزی هم بود ولی اونقدرا جذاب نبود . من بیشتر به خاطر بازیگراش تا همونجاام دیدم . چندتا سریال قبلی که از جون دیده بودم جذاب و باحال بود سریالشم قشنگ بود خدایی ولی این زیاد تعریفی نداشت . جالبه هیری برای این سریال جایزه هم گرفته 😆🙄 . خلاصه گفتم هدر نشه یه پست ازش بذارم .


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

     

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • شنبه ۲۵ شهریور ۰۲

    سریال کره ای " واگابند " بی خانمان

    سریال کره ای  " واگابند " ینی بی خانمان ،

    درمورد چا دال گیونه که برادرزاده شو تو سانحه سقوط هواپیما از دست میده و توی ایکلادش ویدعویی از برادرزاده ش تو هواپیما گرفته بود رو پیدا میکنه که توی ویدعوئه یکی از مسافرا هم افتاده بوده ، هواپیما توی ابهای مراکش سقوط کرده چون جسدا همه متلاشی شدن دیگه جمع اوری نمیکنن ، خانواده های داغدیده میرن مراکش برای ختم و اینا ، چا دال گیون توی فرودگاه میره دستشویی ، توی دستشویی همون یارو مسافره که تو ویدئو برادرزادهه بود رو میبینه ، و کپ میکنه اگه همه مردن چطور این یارو نمرده ؟! خلاصه می فهمه که سقوط هواپیما به خاطر نقص فنی نبوده ، تروریست تو کار بوده . می افته دنبال قضیه و کل ممکلت رو هم میزنه تا انتقام بگیره . حالا قضیه چیه ؟! قضیه اینکه دوتا کله گنده لابیست هایی که دارن اسلحه و این جور چیزا می فروشن به اینور اونور میخان هرجور شده قرارداد تجهیزات و این چیزا بفروشن به کره اونم با رشوه های خیلی زیاد به اقصا نقاط اداره های کل کره که همه اوکی باشن با قضیه و بیشترین پولم میره تو جیب رییس جمهور . اینا بودن که هواپیمایی که برای شرکت رقیب بوده رو ترکوندن تا کره دیگه با اونا قرارداد نبنده و بیاد با اینا قرارداد ببنده . خیلی خالی بندی ها داشت گرچه بحث لابیست ها و صنایع دفاعی همینقدر واقعی هم ممکنه باشه . ولی من زیاد خوشم نمیاد از این جور موضوع های لابیست و اینجور چیزا . یه سریال دیگه ام اینجوری دیده بودم خوشم نیومد . اولا چادال گیون خیلی دیگه داشت الکی مث قهرمانا یکه تازی میکرد درحالیکه یه ادم عادی بود و کارشم بدل کاری بود . ولی دیگه اینکه یه بدل کار هرچقدم هنرهای رزمی بلد باشه بتونه نیروهای امنیتی که برای کشور دارن کار میکنن رو شکست بده خیلی احمقانه نشون دادن اون کشور و نیروهاش نی . همه ی کارارو اون میکرد . حتی اون رفت به رییس جمهور عقل گذاشت که ممکنه برات تله گذاشته باشن و اینا . اخرش که اصلا انقد مسخره و اب بود که حد نداشت ، میتونستن قضیه رو با گرفتن یارو کله گندهه ببندن و هرکی بره سرکار خودش ولی به شکل مسخره ای چادال گون که خودش از این کارا خوشش نمی اومد رفته بود کیلر لابیست ها شده بود . از اونورم پلیسی که باهاش همکاری میکرد رفته بود لابیست شده بود . خیلی مسخره شده بود چرا یه پلیس که برای حقیقت و عدالت میجنگید باید بره تو همچین صنعتی که مخصوصا برای یه زن انقد کثیفه . دقیقا کسایی که از این ادما ضربه خورده بود رفته بودن تو این صنعت . وقتی پایانشو دیدم حس کردم 16 قسمتی که دیدم بیهوده بوده . درسته که به قول یارو کله گندهه که همه چی زیر سر اون بود ، این صنعت هیچ وقت تمومی نداره و اگه اون بمیره کسی دیگه ای میاد ولی همینکه اندازه خودت بتونی سهمی تو اصلاح و بهبود روابط این مدلی داشته باشی خودش کافی نی ؟! هرچقدم زندگیتو برای جنگیدن با این ادما بذاری هیچوقت تمومی نداره ، هم تو بی خانمانی هم اونایی که دارن تو این صنعت فعالیت میکنن . درکل سریال بدی نبود . ولی اخرشو خراب کردن .


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو  

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای " باد و ابر و باران " 바람과 구름과 비 Kingmaker: The Change of Destiny

    سریال کره ای  " باد و ابر و باران " 바람과 구름과 비 Kingmaker: The Change of Destiny  یا " امپراطور ساز _کینگ میکر : تغییر سرنوشت "

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    سریال در زمان 25 مین امپراطور چوسان روایت میشه ، تو این زمان خاندان کیم بیش از 60 ساله که رو دولت احاطه دارن و امپراطور نقش مترسک رو داره . خاندان سلطنتی " لی " ها نسلشون تقریبا منقرض شده و اگرم کسی بوده که ریشه مستقیم از امپراطورهای قبلی بوده از ترس جونشون با بدبختی و فلاکت تو دهاتا زندگی میکردن . امپراطور قبلی که میمیره ، همین خاندان کیم میرن از دهات این امپراطور رو برمیدارن میارن میکنن امپراطور ، طرف تو دهات هیزم جمع میکرده و کشاورز بوده ، وقتی میاد امپراطور میشه 19 سالش بوده . ملکه مادر هم یکی از اعضای همین خاندان کیمه ولی با اونا مخالفه . خلاصه این بعد تاریخی ش بود .

    سریال کره ای باد و ابر و باران
    شاهزاده هواریون یا بونگ نیان

    سریال راجبه شاهزاده خانوم " هواریون یا بونگ نیان " هه که توانایی خواندن چهره ی افراد و گفتن دقیق سرنوشت اونها رو داره . شاهزاده قبلا تو شهر مرزی که دریا هست با مادرش زندگی میکرده ، مادرش شمنه .درواقع دختره از زمان تولد توانایی دیدن سرنوشت افراد از روی چهره شون رو داره و اگه بهشون دست بزنه هم کارایی که قبلا کردن رو میتونه ببینه . ولی مادرش بهش هشدار داده بوده که هیچوقت این توانایی رو با کسی درمیون نذازه و فاشش نکنه وگرنه تو دردسر می افته .

    سریال کره ای باد و ابر و باران
    چه چانگ جونگ

    یه پسر اشراف زاده ی یبسی هم هست که از این دختره خوشش میاد ولی به جای اینکه مث ادم محبت کنه میخاد زوری دختررو بدست بیاره . بونگ نیان و پسر یکی از اشراف زاده ها که اسمش "چه چانگ جونگه "باهم اشنا میشن و قرار میذارن ، اون پسر یبسه که اینو میبینه از حسودی و خباثتش میره لو میده که شمن زیر خونه ی فلان اشراف زاده دعا دفن کرده ، و میگه که اون خاسته اون خانواده رو نفرین کنه . میرن مامان دختترو میگیرن و میبرن پیش حاکم شهر ، حاکم شهر کیه ، " تسو " تو جومونگ بود ؟! اون حاکم شهره و یکی از پسر های خاندان کیمه . کیم چند و چون ماجرا رو می فهمه که شمن توانایی چشمگیری تو پیش بینی داره ، از اون طرف دختره میاد میگه :

    " نه مامانم نیست و من بودم که پیش بینی میکردم . امشب تو ساعت 11 قرار بمیری چهره ات تاریکه و سایه مرگ روت نشسته ." کیم میخنده و میگه خیلیه خب اگه ساعت 11 اتفاقی افتاد که من در معرض مرگ بودم حرف تو درسته و من مادرتو ازاد میکنم تا اون موقع باید اینجا بمونین .

    ساعت میشه 11 قاتلای اجاره ای حمله میکنن دختره از کیم محافظت میکنه و میگه دیدی گفتم ،خیلیه خب حالا مامانمو منو ازاد کن . کیم میگه عمرا ، من تورو نگه میدارم و از این به بعد باید برای خاندان کیم این پیشگویی هاتو انجام بدی .

    سریال کره ای باد و ابر و باران
    کیم

    لو دادن خودش و تواناییش همانا و تا سالها زندانی و اسیر دست خاندان کیم شدن همانا. تو همین اثنا یهو راز تولد دختره هم فاش میشه ،مادر دختره که میبینه دخترشو اینا اسیر کردن میره پیش امپراطور و میگه من از تو یه دختر دارم اینا دزدیدنش ، همونجور که گفتم امپراطور تا 19 سالگی ادم معمولی بوده پس جای تعجبی نیست که بچه هم داشته می بوده . شاهم از اونجا که از خودش اختیاری نداره میگه دخترت تو خونه اینا بزرگ شه خوبه یا تو بیابونا . اینجوری میشه که شاهزاده خانوم 10 سال تو خونه ی خاندان کیم اسیر بود و براشون چهره خانی میکرد که این یارو به نفع شما نی اون یکی به نفع شما کار میکنه از این جور چیزا .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    اینم اضافه کنم که ، تو این سریال داستان اینجوری که خیلی به سرنوشت تولد و طالع بینی و این چیزا اهمیت میدن . چه چانگ جونگ تو سرنوشتش هست که یه مرد بزرگ بشه و تا مقام های بالای حکومتی پیش بره و کشور رو به امن و امان برسونه . ولی پدرش اینو از دیگران مخفی میکنه که پسرش تو چه روزی و ساعتی به دنیا اومده چون همچین طالعی فقط طالع یه امپراطور میتونه باشه .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    نوجوونی دختره خیلی نقشش روعصاب و پرمدعا بود ولی خوشبختانه بزرگیش هم خوشگل بود هم کلا تغییر کرده بود شخصیتش .

    طرف دیگه ی داستان "چه چانگ جونگه" که داره تو همون شهر همراه باباش تجارت میکنه و اینا ، کیم الان یکی از وزیرای کله گنده بود یه روز برمیگردن به همون شهر مرزی ، قضیه اینکه یه عالم طلا قرار از اون شهر بفرستن به پایتخت و بابای چانگ جونگ هم مسعول این کاراس و خود چانگ جونگ هم کمک باباشه . کیم نمیخاد اون طلاها بره به خزانه امپراطوری میخاد خودشون برشون دارن ، برای همین به بهونه ی سر زدن به اون شهر و بعدشم ازدواج سلطنتی شاهزاده و پسر ارباب چه ، ینی چانگ جونگ میخاد حرکت کشتی رو عقب بندازه، ولی بابای چانگ جونگ لجباز تر و درستکارتر از این حرفای که به حرف کیم گوش بده میخاد هرجور شده همون روز کشتی رو راهی پایتخت کنه .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    که کیم قضیه ازدواج رو میگه که ارباب مخالفت میکنه ولی چانگ جونگ که شب قبل شاهزاده رو دیده و فهمیده که همون عشق جوونیش بونگ نیانه به پدرش میگه حتما میخاد با شاهزاده ازدواج کنه . تدارکات ازدواج رو میچینن و همون روزم کشتی حرکت میکنه ولی کیم که نقشه کشیده تا پولارو با مواد محترقه جابه جا کردن ، کشتی راه نیفتاده و منفجر میشه و چانگ جونگ هم مراحل ازدواج رو انجام نمیده و میره ببینه چه خبر شده . خلاصه باباشو به جرم خیانت میگیرن و ازدواج هم بهم می خورده . اینجوری باباش به خیانت متهم میشه و توسط همون پسر یبسه کشته میشه ، خودشم میره تو کوه ها و طالع بینی و ستاره شناسی یاد میگیره و برمی گرده شهر و اوازه ی درست پیش بینی کردنش تا قصر هم میره .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    سریال کلا روی چهره خوانی و دیدن طالع مردم و اشراف زاده ها تمرکز داره و تو بطنش تاریخ هم وجود داره . تو همین دوره شاهزاده هیونگ سونگ که یکی از شاهزاده های ریشه اصلی امپراطورای چوسانیه ،به این خاطر که خاندان کیم به خودشو خانوادش اسیب نزنن خودشو به کودنی و می خوارگی و این جور کارا زده . هیونگ سونگ با چانگ جونگ اشنا میشه و میخاد توسط اون خودشو به امپراطوری برسونه . چانگ جونگ تو چهره ی پسر هیونگ سونگ امپراطور بودن رو میبینه و به همه میگه که این امپراطور بعدی چوسانه .

    هیونگ سونگ از پیش بینی های چانگ چونگ و بعدشم شاهزاده استفاده و پسرشو به امپراطوری می نشونه و به مرور خاندان کیم رو نابود میکنه .

    سریال کره ای باد و ابر و باران
    پسر هیونگ سونگ که امپراطور میشه . 26 مین امپراطور چوسان

    این بین قضیه عشقی شاهزاده و چانگ جونگه . شاهزاده که سالها اسیر دست خاندان کیمه بالاخره میتونه خودشو از دست اونا خلاص کنه و میره پیش چانگ جونگ و باهم ازدواج میکنن و مدتی زندگی میکنن ،ولی هیونگ سونگ که به قدرت رسیده از محبوبیت شاهزاده و چانگ جونگ خوشش نمیاد ، از طرفی میخاد شاهزاده رو بیاره پیش خودش تا از توانایی پیشگویی هاش برای خودش و امپراطوری پسرش استفاده کنه یه شمنی بهش گفته که قدرت های این شاهزاده خییلی زیاده .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    سر همین چیزا حمله میکنه به مکانی که چانگ جونگ و طرفداراش هستن و یه عده کشته و چانگ جونگم یه تاجری با یه کشتی به خارج می فرسته تا زنده بمونه . اینجوری باز شاهزاده اسیر میشه و با تریاک و اینا باعث شدن حافظشو از دست بده و فقط برای اونا پیشگویی کنه . معلوم میشه که این مدت شاهزاده بچه دارم شده و بچه شو داده مادرش بزرگ کنه . چانگ جونگ بعد یه مدت زندگی تو انگلیس دوباره به کره برمیگرده و این سری میخاد که بر علیه خودکامگی های هیونگ سونگ بجنگه .

    خلاصه زن و بچشو نجات میده و اخرش از جنگیدن بی نتیجه خسته میشه و زن و بچه و طرفداراشو می فرسته سمت روسیه . " اون موقع تو اون برحه تاریخی کره به جای اینکه به ژاپن یا چین بچسبه میخاست بچسبه به روسیه . " میرن با هم اونجا زندگی میکنن . چون دیگه نمیتونستن تو کشور خودشون بمونن هیونگ سونگ نمیذاشته یه نفس راحت بکشن .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    در کل سریال قشنگی بود . یخورده اتفاقایی که توش می افتاد بی توجیه بود مثلا اینکه دختره یهو شاهزاده شده بعدشم به جای اینکه تو قصر باشه رفت خونه ی خاندان کیم به نظرم خیلی غیرمنطقی بود . یه دختر جوون شاهزاده هم باشه و تو خونه ی افراد غریبه باشه ؟! عجیب بود .

    از طرفی اخرشو هم یخورده کش دادن و دیگه چانگ جونگ زیادی داشت خودشو برای عدالت و این چیزا میکشت ، از لحاظ عقل سیاسی و زرنگی درحد هم بودن زن و شوهر ، دختره یه کودن بازی هایی داشت که قابل اغماض بود چون کلا دختر خوبی بود همیشه عاشق چانگ جونگ و حامیش بود . کودنی مهمشم این بود که لو داد چه توانایی داره و زندگیش همش تو اسارت یه مشت ادم سواستفاده گر عوضی بود . خیلیم خوشگل بود و صداش خیلی ملایم و با ارامش بود . کلا از بازیگرش خوشم اومد .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    پارک شی هو هم که بازیگر معروفیه و نیازی به گفتنش نی . تو یه مصاحبه ای میگفت وقتی این سریالو بهم پیشنهاد دادن یاد سریال " مرد شاهزاده خانوم " که نه سال قبل این سریال بازی کرده بود و داستان مشابهی داشته افتاده . و گفته بعد این همه سال نباید یه چیزی باحالتر بهم پیشنهاد بدن 😄 .

    من اون سریالو ندیدم ولی اینو دوس داشتم هم تاریخی و سیاسی ش قشنگ بود هم عشقشون .

    دیگه اینکه متوجه نشدم اخرش اسم کره ای اش که " باد و ابر و باران " ینی چی . اسم انگلیسیش بیشتر بهش میخورد .


    🍂💛‌ مطالب پیشنهادی 🍂💛 

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

     

     

  • نظرات [ ۱ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • جمعه ۱۷ شهریور ۰۲