سریال کره ای وقتی زندگی بهت نارنگی میده When Life Gives You Tangerines 

 

راجبه زندگی اِسون و کوانگ شیک ، که کوانگ شیک از بچگی عاشق و اویزون اِسون بود و بالاخره هم با مشقت های فراوان بهم میرسن . اِسون زندگی پرفراز و نشیب و بدبختی های زیادی داشت و از طرفی ذهنش پر از رویاهای زیاد و بلندی بود ، از جمله که دوست داشت دانشگاه بره دوست نداشت دست به سیاه سفید بزنه و از اینجور چیزا ولی خب موقعیت زندگی و همچنین تقریبا بی خانواده بودنش باعث شد که نتونه به رویاهاش برسه ، عوضش شانس بهش یه مرد عاشق و همه چی تموم که همه ی فکر و ذکرش اِسون بود ، داد که جای همه ی رویاها و پول و دانشگاه و زندگی اشرافی و غیره رو گرفت و صدبرابر از همه ی اینا همون مرد خوب بهتره . بچه دار میشن پیشرفت میکنن دخترشون رو دانشگاه سئول می فرستن ، پسرشون هم به راه میشه و خلاصه درمورد زندگی و سختی های زندگی و عشق و محبت خانوادگی بود . دخترشو رو زیاد دوس نداشتم ، بی لیاقت بود ، تو همچون خانواده ای با همچون بابا و مامان فوق العاده ای که همه چیشون رو همه چیشون رو علاوه بر محبت بی حد و حثر رو بهش داده بودن بعد مث کسخلا میخاست با یه پسری که مامانش عفریته بود ازدواج کنه چون عقده ی پول و خانواده ی پولدار داشت . حالا خوبه دست به سیاه سفید نزده بود و مث شاهزاده ها بزرگش کرده بودن .احمق . حیف اون بابا و مامان ، همون لیاقتش مادرشوهر عفریته بود تا یه مدت باهاش باشه زجر بکشه تا قدر عافیت بدونه . خلاصه .  درکل سریال قشنگی بود . کمی تا قسمتی اب داشت که قابل اغماضه میتونین بزنین جلو .