اگر امروز روز آخر عمرتون باشه میخاین با تلفنتون با کی تماس بگیرین !؟میخاین برای آخرین بار چه فیلمی ببینین ؟ اگر بهتون فرصت اینکه یک روز دیگه زنده باشید رو بدن در قبال ناپدید کردن یکی از این چیزایی که نام بردم یا هرچیز دیگه ای که ممکنه باهاش خاطره داشته باشین ،حاضرین این کارو بکنین ؟به یاد داشته باشین که ناپدید شدن هر کدوم از چیزایی که انتخاب میکنین به معنای اینکه انگار اصلا هیچوقت همچین چیزی نبوده در جهان ،پس خاطراتی که ممکنه با اون داشته باشین و یا اون وسیله باعث ایجاد رابطه یا خاطره خوبی بوده همش ناپدید می شه .
آیا این کارو می کنین در ازای یه روز زنده موندن بیشتر !؟
فیلم ژاپنی “اگر گربه ها از جهان ناپدید بشن …”درمورد همین موضوعه ،پستچی تو یه روز معمولی متوجه می شه که یه روز از عمرش باقیه و داره می میره ،یه شیطان جلو روش ظاهر میشه و بهش میگه که در ازای ناپدید کردن یه چیز از دنیا یه روز بیشتر می تونی زنده بمونی،برای اولین شی ،تلفن رو انتخاب میکنه بهش میگه که خیله خب حالا یه روز فرصت داری آخرین استفاده رو از تلفنت بکنی ،پسر به دوس دختر قبلیش زنگ میزنه و بعد از این متوجه میشه که چه خاطرات خوبی رو با هم داشتن و تلفن بوده که باعث شده اونا باهم آشنا بشن و لحظات شادی رو با هم داشته باشن ،از ناپدید شدن تلفنا پشیمون میشه چون تمام خاطراتی که تو زندگیش بوده هم ناپدید میشه ،زندگی بدون خاطرات چه ارزشی داره مخصوصا اگر خاطرات خوب باشه ،می ره پیش دختره و می بینه که اون دیگه نمی شناستش .
بعد فیلم ها ناپدید می شن ارتباطی که با یکی از دوستان دوران دانشگاهش داشته و از طریق رد و بدل کردن فیلم و دیدگاهاشون باهم دوست شده بود ،همه چیز از بین می ره ،همکلاسی دانشگاهی دیگه نمی شناستش و اون به جای فیلم فروشی کتاب فروشی داره ،بعد برای سومین دفعه تصمیم بر این می شه که گربه ها ناپدید بشن ،خاطره ی پسره از گربه خیلی عمیق بوده و مربوط به مادرش بوده ،اون دلش نمیخاد که گربه ها ناپدید بشن چون تمام خاطرات خوبی که با مادرش داشته هم ناپدید میشه ،اینطور نه که خاطرات با گربه بوده ها ولی چون گربه تو زندگیشون و تو اون برحه از زندگیش نقش پر رنگی داشته و مادرش گربه رو خیلی دوس داشته برای همین نمیخاد این اتفاق بیفته ،بعد شیطان از کارش دست بر می داره ،پستچی بهش مگه تو همون منی هستی که درونمی ! میخاستی چیزای با ارزشم رو بهم یاد آوری کنی و اینکه زندگیم انقدرا هم پوچ نبوده …و بعد همه چیز مثل قبل می شه پسر بعد سالها پیش پدرش بر می گرده تا روز آخر عمرش رو با اون بگذرونه .در کل فیلم خوبی بود .
در مورد لی دونا خواننده و ایدلیه که خیلی معروفن ولی یه مدته که افسردگی گرفته و احساس خفگی میکنه تو کنسرتشون تو ژاپن خودشو از سن پرت میکنه و بعدم از گروه برای یه مدت کنار گذاشته میشه .مدتیه که تو یه خونه معمولی تنها زندگی میکنه ،خونه از این خونه ای اشتراکیه . اونجا با یه پسری اشنا میشه و هی پاپیچ پسره میشه تا بالاخره اغواش میکنه . بعدشم دوباره دلش برای اجرا کردن تنگ میشه کمپانی هم راضین این برگرده ، دوباره برمیگرده به گروه و کار و مجبور میشه با پسره کات کنه .
اینجور سریالا کلا مشکلات ایدل ها و سختی کارشون و هیت هایی که میگیرن و رفتارهایی زننده ای که یه سری فن بیشعور باهاشون می کنن و اونا مجبورن تحمل کنن و قانون هایی که تو طول کار باید رعایت کنن مث قرار نذاشتن و اینا را نشون میده . زیاد جالب نبود .
من به خاطر سوزی گفتم ببینم که اینجا زشت شده بود . از نقششم خوشم نیومد . چه لباسای بی ریختیم می پوشید . خلاصه که باحال نبود .
این سریال خیلی سر و صدا کرده بود ، من هی منتظر شدم تموم شه بعد ببینمش . ولی اصلا خوشم نیومد . خیلی مسخره بود .اگه تخیلی دوس دارین میتونین ببینین ولی من که هیچ خوشم نیومد .
داستان اینکه یه سری افراد هستن که برای امنیت ملی کار میکنن ،و یه سری توانایی های خارق العاده دارن ، فراانسانی بهتر بگم . حالا اینکه اینا چجوری ساخته شدن رو راستش من از قسمت ده زدم قسمت 20 ببینم اخرش چی میشه ، نفهمیدم ...مثلا یکیشون دیدش خیلی خوبه مث عقابه یکی اصلا نمیمیره هرچی بکشیش ، یکی تو اسمون پرواز میکنه از این چیزا . بعد اینا واسه یه پروژه ای ساخته شدن بعد که پروژه تموم میشه میرن هرکی پی کار خودش . بچه دارم شدن . و مواظبن که لو نرن ، بچه هاشونم مث خودشونن . پرواز میکنن تو اسمونا و کشته میشن نمیمیرن از این چیزا ... بعدش یهو از امریکا ادم می فرستن این ادم فراانسانی کره ای رو بکشن ، میگن فقط امریکا باید داشته باشه ...از اونورم کره شمالی یکیو می فرسته خلاصه دعوا در میگیره و اینا ...الی اخر ...
یه فیلم ژاپنی هست چندسال پیش من نگاه کردم " آجین " تاکرو ساتوه بازی کرده ، تقریبا مث این فیلمه بود .