قالب

سریال کره ای 💜 :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۲۳۴ مطلب با موضوع «سریال کره ای 💜» ثبت شده است

سریال کره ای لاو آل پلی the speed to you is 493km . love all play

سریال کره ای لاو آل پلی یا سرعتم به سمت تو 493 کیلومتر ، 너에게 가는 속도 493km (The Speed to You Is 493km , love all play  . 

 

سریال کانسپتش بدمینتونه ، توی ورزش بدمینتون، شاتل‌کاک سریع‌ترین جسم در بین تمام ورزش‌هاست (حتی سریع‌تر از توپ بیس‌بال یا تنیس).این عدد ۴۹۳ کیلومتر بر ساعت رکورد سرعتی هست که شاتل بدمینتون می‌تونه در ضربه‌های اسمش (smash) به دست بیاره.

بنابراین، 493km استعاره‌ایه از شدت، سرعت و هیجان عشق و زندگی. عنوان سریال هم از همینجا نشات داره . عنوان انگلیسی سریال هم اصطلاحی تو بدمینتونه وقتی بازی شروع میشه یا امتیازها مساویه، داور میگه: “Love All, Play” یعنی «صفر – صفر، بازی شروع بشه».
 

داستان سریال چیه ؟ ! ته یانگ بازیکن اینده دار بدمینتونه که از بچگی تو تیم بدمینتون بوده ، بازی های بدمینتون اینطوریه که دونفر دونفر تیم میشن . ته یانگ هم با یه دختری که از خودش بزرگتره به نام جون یانگ ، دوست و هم تیمیه . یه روز مسابقه داشتن و زمستون بودش و مسابقه کنسل میشه . ته یانگ سیریش میشه که بریم اسکی رو یخ ، برف ، سوار شیم، فرصته . دهاتیه ندید بدیده دیگه . 🙄😶 جون یانگم انگار زبون نداره یا بچه دوساله س نمیگه که زمان مسابقه س ما باید مواظب بدنمون باشیم ورزشکاریم و از این جور چیزا ، البته خب چون ورزشکاری که نباید خودتو بذاری تو زرورق ببری بیاری 😄 تفریحم باید کرد دیگه ولی خب وقتی بلد نیستی خب ممکنه بلا هم سرت بیاد . ته یانگ که بلد نیست اسکی سواری کنه لیز میخوره و میخوره به پای جون یانگ و اینطوری پای جون اسیب می بینه . جون اول زیاده روی نمیکنه و قیافه بگیره و اینا ولی بعد که می بینه پاش خوب نمیشه و دیگه نمیتونه ورزش بازی کنه ، خودشو چسی شدید که وای تقصیر توعه و اینا ، حالا دوس پسر همین عن خانوم 😄 کاسه ی داغتر از اش که اره تو زدی پای اینو ناکار کردی خودت میخای هنوز به ورزش ادامه بدی ؟ خب ینی چی چه ربطی داره درسته ولی مثلا عین اینکه بگی تو زدی تو اداره پای اینو شکوندی پس باید از اداره استعفا بدی . چه ربطی اخه . خلاصه اینو مجبور میکنه که از ورزش استعفا بده ، اینم عذاب وجدان میگیره و میره سه سال تو یه دهاتی تو رستوران کار میکنه . 

قضیه رفتنش از دنیای ورزش رو هم میگن این رشوه داده بوده . خلاصه همه جا اینجوری پر میشه . بعد سه سال برمیگرده به یه تیمی به اسم یونیس که تیم شرکتی هست مثلا یه کمپانی تیم داره . اینطوری . با مبلغ خیلی کمی . و همه طردش میکنن به جز یه نفر اون کیه ؟ ته جون . ته جون هم بازیکن بدمینتون که اونم اینده داره و تو تیم ملی میخاد بره ولی براش سلامتی و پول ارجحیت داره . حالا رازش چیه >؟! ته جون برادر کوچیک جون یانگه . این میاد تو تیم یونیس و خلاصه با ته یانگ میریزن رو هم و تیم مختلط تشکیل میدن و عشق و فلان . بعد وسطای سریال جون یانگ پیداش میشه و کلا سریال میره تو باقالی ها . 

خب البته میشد به جون یانگ حق داد که میگفت تقصیر ته یانگ بود . راس میگفت تقصیر اون بود ولی اینکه از روی حسودی و خودخواهی از مقصر بخای زندگی ورزشی رو بذاره کنار به نظرم دیگه خیلی زیاده رویه . بعد تا نیومده به برادرش امر و نهی که از این دختره دوری کن و فلان حتی مامان باباشم جری کرده بود که نذارن پسره با دختره دوست باشه . ولی پسره ته جون لجباز و اینا خلاصه اینا باهم اوکی میشن و جون یانگ هم اشتی میکنه و اینا . 

 

کمی تا بیشتری ، 😁 اب بودش . بازیگر نقش ته یانگ رو دوس ندارم کلا . بازیگر نقش ته جون رو هم از سر سریال 💗 خواننده ی جزیره ی دورافتاده  💗 ازش خوشم نمی اومد . می مونه بازیگر نقش جون یانگ که این بازیگر هرچی ازش دیدم همین شخصیت عقده ای و حسود و دو بهم زن و مزاحم زندگی اینو اونه . اتفاقا میخام سریال کیم گو اون رو هم نگا کنم تو اونجاام همین شخصیت  رو داره . دختر یه نقش با یه شخصیت دیگه ای بازی کن خب . من فک میکنم این بازیگرای این مدلی شخصیت واقعیشونم همینجوریه . خیلیم ازش بدم میاد . 

حالا خب اسیه تو که از همه بازیگرای این سریال بدت میاد چرا دیدیش؟ / اگه بپرسین ، راستش من به خاطر بازیگر لی چه مین تو سریال نوش جان امپراطور ، اومدم سریال رو دانلود کردم و اونم طفلک هر قسمت فوقش سه تا 5 تا اینا سکانس داشت . خیلی ناپدید بود . 😁 بعد دیگه دیدم جون یانگ داره زیادی مته به خشخاش میذاره و ایکبیری بازی در میاره بقیه سریال رو ندیدم زدم اخرشو نگا کردم فقط . 

الانم دارم سریال مبانی دلبستگی که لی چه مین توش هست رو نگاه میکنم و پروانه ای هستم . حالا بعدا پست اون رو هم میذارم . 





 

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۲۷ شهریور ۰۴

    سریال کره ای قلب جدید با بازی جیسونگ

    سریال کره‌ای قلب جدید (New Heart) 

    که در سال ۲۰۰۷ از شبکه MBC پخش شد. این سریال نه‌تنها به مسائل پزشکی و جراحی قلب می‌پردازد، بلکه روابط انسانی، عشق، رقابت و رشد شخصی را نیز به زیبایی روایت می‌کند.

    در مرکز داستان، دو رزیدنت جوان به نام‌های لی ایون سونگ و نام هایه سوک وارد بخش جراحی قلب بیمارستان دانشگاه گوانگهی می‌شوند:

    ایون سونگ فارغ‌التحصیل یک دانشگاه تازه‌تأسیس است، شخصیتی احساساتی و بی‌تجربه دارد اما آرزوی بزرگی در سر دارد.

    هایه سوک دانشجوی ممتاز و خونسردی است که ذهنی تیز و منطقی دارد.

    این دو شخصیت با وجود تفاوت‌های شدید، باید زیر نظر دکتر چویی کانگ گوک، رئیس سخت‌گیر بخش قلب، خود را اثبات کنند. در این مسیر، با چالش‌های پزشکی، رقابت‌های حرفه‌ای و روابط عاطفی پیچیده روبه‌رو می‌شوند.

    چویی کانگ گوک (Cho Jae-hyun)

    رئیس بخش جراحی قلب؛ سخت‌گیر، دقیق و متعهد به اصول پزشکی.

    رابطه‌ای پدرانه اما سخت با رزیدنت‌ها دارد.

    در طول سریال، از یک شخصیت خشک به فردی با درک عمیق‌تر از انسانیت و آموزش تبدیل می‌شود.

    درکل سریال متوسطی بود وقتی سریالای پزشکی قدیم رو نگاه میکنی تازه می فهمی چقد کره هم از لحاظ پزشکی و هم از لحاظ سریال سازی و ارتباط ها و حتی روش بیمارستان داری تغییر کرده . 

    دکتر چویی ، اینجا هم مث سریال ⚡ سریال کره ای پزشکی صلیب  ⚡ دکتری وظیفه شناس دلسوز و  خوش قلب و در تمام مراحل اول مریض رو الویت قرار میداد . یه سری اب های مختصری هم سریال داره که میشه از روشون گذشت . جیسونگ حتی تو جوانی هم عجب دندونایی داشته . 😄

    سریال کره‌ای "ازدواج با میلیونر" (Marrying a Millionaire)

      محصول سال ۲۰۰۵، ترکیبی از درام عاشقانه و نقد اجتماعی است که با الهام از برنامه‌های واقع‌نمایی ساخته شده . 


    داستان کلی ،یک برنامه تلویزیونی به سبک واقع‌نما طراحی می‌شه که در اون یک مرد معمولی باید نقش یک میلیونر رو بازی کنه تا زن ایده‌آلش رو پیدا کنه. شرکت‌کننده‌ها نمی‌دونن که این مرد در واقع فقیره.


    - کیم یونگ هون (با بازی گو سو): مردی ساده و مهربون که به خاطر بدهی‌های خانوادگی مجبور می‌شه در این برنامه شرکت کنه و نقش میلیونر رو بازی کنه.
    - هان یون سو (با بازی کیم هیون جو): یکی از شرکت‌کننده‌های زن که قبلاً در دوران دبیرستان با یونگ هون آشنا بوده، اما حالا نمی‌دونه که همون پسر فقیر، همون "میلیونر" برنامه است.


    - یونگ هون و یون سو دوباره عاشق هم می‌شن، اما هویت واقعی یونگ هون باعث تنش و شک می‌شه.
    - یون سو با خودش درگیر می‌شه: آیا عاشق مردی شده که فکر می‌کرد پولداره؟ یا واقعاً عاشق شخصیت واقعی اون شده؟
    - وقتی حقیقت فاش می‌شه، یون سو دچار بحران اعتماد می‌شه، در نهایت یون سو تصمیم می‌گیره که عشق واقعی مهم‌تر از ثروته. یونگ هون هم با صداقت و تلاشش دل یون سو رو دوباره به دست میاره. سریال با پایانی گرم و امیدوارکننده تموم می‌شه، جایی که عشق بر فریب و ظاهر غلبه می‌کنه.

    زیاد جالب نبود درکل چندقسمت بیشتر ندیدم . اینم از چت ... پرسیدم تا پستشو بذارم . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۱ شهریور ۰۴

    فیلم کره ای تاریخ اعتراف 고백의 역사

    فیلم سینمایی کره ای تاریخ اعتراف یا گره گشایی عشق 

    راجبه یه دختر مو فرفری مدرسه ایه که فک میکنه چون موهاش فره کسی ازش خوشش نمیاد از طرفی از یه پسر خوشتیپ تو مدرسه خوشش میاد ، و شنیده که اون پسره از دخترای مو صاف خوششون میاد ، یه روز یه پسر جدید میاد به مدرسه شون ، که پاش شکسته ، پسره مامانش ارایشگاه داره ، دختره چون پول مو صافی نداره میره خودشو به عنوان دوست صمیمی پسره به مامانش معرفی میکنه ، مامانه هم چون پسرش دوستی نداره تو مدرسه به دختره میسپاره مواظب پسرش باشه ، تا پاش خوب شه ، هروقت پاش خوب شد قول میده موهای اینو مفتی صاف کنه . اینجوری رابطه نزدیکتری باهم برقرار میکنن . خلاصه به مرور ازهم خوششون میاد ولی بابای پسره یه حروم زاده اس و اینارو کتک میزده برا همین اینا فرار کردن بوسان ، بعدش اینا مجبور میشن برن سئول و بعدم امریکا اینجور میشه که یه مدت جدا میشن . ولی بعدش بهم میرسن . فیلم کیوت و حال خوب کن و باحالی بود . بسی لذت بردم . 

    love untangled

    یخورده شبیه فیلم دختر قرن بیست ، با بازی بیون وو سوک بود . ولی اون اخرش غم انگیز بود و این هپی  بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۱۵ شهریور ۰۴

    سریال کره ای shadow detective کارگاه در سایه

     سریال کره ای shadow detective  کارگاه در سایه 

    راجبه ستوان کیم تگ روک ،با بازی لی سونگ مین ، 💚 سریال کره ای تناسخ در خانواده ی ثروتمند 💚 پاک دست و درستکاره که سالهاس ستوان مونده  ،چون زیربار حرف زور نرفته و جلوی ظلم و بی عدالتی وایساده و برا همینم حتی اگه پرونده ی رو حل کرده باشه بازم بهش ترفیع ندادن .

    تو قسمت های اول فصل اول به نظر میاد که یه سری سندسازی و مدرک جرم الکی جور کرده ولی مجرم رو درست دستگیر کرده بوده ، همچنین یجوریه که انگار میخاد به همه نشون بده من خیلی درستکارم من خیلی میدونم ولی هیچکی قدرمو ندونست . خیلی سیریشه و تا ته یه پرونده رو در نیاره ول کن . تجزیه تحلیل های خیلی دقیق و ریزی میکنه و تقریبا هراتفاقی که در حوزه ی کاری و همکاری و دوستی بوده رو می نویسه ، خاطرات وار . پرونده هایی که حل نشده بودن یا مشکوک بودن رو نگه میداره و خلاصه کارگاه بلیکیه  واسه خودش . 

    ولی داستان همینجا ختم نمیشه ، معمای بزرگی تو سریال نهفته اس که تازه وسطای فصل دو اشکار میشه . 

    حالا نمیدونم همشو تعریف کنم یا نه 😁

    سال 1999عه و ستوان کیم با چندتا از دوستاش پرونده ای رو با همکاری بازرس تحقیقاتی که از مرکز اومده حل میکنن ، اسم بازرسه پارک دو هیونه ، پارک به کیم میگه که از روش تحقیقاتیت خوشم میاد و چطوره بیای سئول با ما کار کنی ، سال بعد کیم و پارک و چندین نفر دیگه باهم همکار هستن و پرونده های مختلفی رو حل میکنن . یه روز بعد از حل یه پرونده و گرفتن اشرار ، طبق معمول که میرن رستوران غذا و سوجو بخورن ، کیم میگه من این جمع رو خیلی دوس دارم فلان بیاین برای جمع دوستیمون که دنبال عدالت هستیم ،یه اسم بذاریم ، اسمش میشه : امروز هم به سلامت به سر رسید ، 오늘도 무사히 همچین چیزی میشه معنیش . 

    اونا با وجود مخالفت های گاه به گاه بالادستی ها میرن سراغ پرونده هایی ولی یه سری سر یه عملیات ، کیم نمیذاره که پارک از تفنگ استفاده کنه ، کیم مخالف این بود که پارک بزنه اینو اون بکشه . و دقیقا تو همون شب ، یکی از دوستاشون رو اشرار میزنه نفله میکنه و پاش قطع میشه . بعدشم که میرن برای بازرسی و میگن چرا خودسر عمل کردین و متوجه سازمان ؟ گروهی که به نام عدالت زده بودن برای خودشون میشن و میگن همچین چیزی ممنوعه ینی چی این کارا و فلان ، کیم سریعا دست میکشه و همه چیز رو گردن میگیره و بعدم تنزل درجه میگیره منتقل میشه همون شهر قبلی ، ولی پارک میگه که هرگز من باید تا اخرش برم و نمیخام به این بادا بلرزم . اینطوری میشه که مدتی راهشون جدا میشه . 

    بعدها دادستان لی نامی ، پارک و رفقاش رو میگیره همینجوری الکی و میگه که خیله خب به نام عدالت و اینا سازمان زدین ، بیا با همون اسم ولی با ترفند دیگه ای بیفتیم دنبال عدالت ولی جوری که من میگم ، پارک هم ناچارا قبول میکنه ، وگرنه دوستاشو خودشو میکشتن ، پارک میشه نوچه ی لی و اینجوری اونا به نام عدالتو اینا میرن اشرار و مواد فروشارو میگیرن و خودشون میشن یجوری مواد فروش و اشرار ، تو کار زمین و توسعه مجدد هم وارد میشن . تو این راه یه عالمه پلیس به این سازمان پاش کشیده میشه و همکار میشه و یه عالمه دیگه کشته میشن .اونا هرسری یه پلیس درستکار که دنبال عدالت بوده و شجاع هست رو انتخاب و به شهرای مورد نظرشون می فرستن تا ادمایی که میخان رو حذف کنن و اونارو به اهدافشون برسونن .  یجورایی قاضی و جلاد . 

     

     

    کیم  همینجوری واسه خودش داشت دنبال این قاچاقچی اون قاچاقچی میکرد که یهو یه تماس ناشناس بهش میشه و  بهش میگه که من میدونم گذشته ی تو چیه و چه کارا کردی ، فلان پرونده یادته تو مدرک ساختگی ساخته بودی برو اونو فاش کن وگرنه فلان میشه . اینجوری کیم که وسط پیدا کردن مواد فروش بزرگ شهر بود ، میره دوباره پرونده های قدیمی رو باز میکنه . از قضا یه کارگاه جدید هم بهشون اضافه میشه به نام کوک ،  با اومدن اون کارگاه اتفاقات تازه ای می افته . مدتی از اومدن کوک  نمیگذره که دوست صمیمی و همکار کیم ، تو کوه کشته میشه و زمان مرگش اون اونجا بودش ، چون فرد ناشناس بهش گفته بود که اون الان داره میمیره و کیم هم رفت اونجا ، و اینجوری تبدیل به مضنون شد ... اینجوری یک عالم اتفاق می افته و در اخر گره ی جدیدی به گره های قبلی اضافه میشه . فردناشناس خودشو دوست معرفی میکنه . واسه همین از این بعد تو متن بهش میگم یارو دوسته ...

    سریال فصل اولش اهسته میگذره ولی در عین اهستگی کشش داره و رازالوده . نمیدونی کیم ادم درستیه یا نه . نمیدونی کوک کیه و یارو دوسته ،کیه و چرا دارن این کارارو میکنن . 

    تو فصل یک نشون میدن که یارو دوسته ، کوک  بوده ولی تو فصل دو صحنه ای رو نشون میدن که نشون میده کوک تماس گیرنده نبوده بلکه کس دیگه ای بوده .  خلاصه یخورده هم گیج کننده بود . از طرفی اینکه فقط ستوان کیم کسی بود که همه ی کثافت کاری ها رو اشکار میکرد هم خب یخورده اغراق امیز بود . همکارای جوونش هم فرعی بودن و زیاد مهم نیست راجبش حرف بزنم . اضافی بودن مخصوصا دختره . 

    ولی درکل سریال دیدنی و جذابی بود . از اینجا به بعد رو اِی آی میگه : 

    لی سونگ مین در نقش کارآگاه کیم ، با بازی‌ای عمیق و چندلایه، احساسات پیچیده‌ای مثل ترس، شک، و خشم را به خوبی منتقل می‌کند.روایت سریال به صورت غیرخطی و با استفاده از فلش‌بک‌های متعدد طراحی شده که باعث ایجاد تعلیق و درگیری ذهنی مخاطب می‌شود.کارگردانی با نورپردازی تاریک، قاب‌های بسته، و موسیقی مینیمال، فضای نوآر مدرن را تداعی می‌کند. " راس میگه همش تاریک و خاکستری بود سریال " هر قسمت با پایانی معماگونه، مخاطب را به تماشای قسمت بعدی ترغیب می‌کند.

     سریال به فساد درون سیستم پلیسی، مسئولیت‌پذیری فردی، و تأثیر گذشته بر حال می‌پردازه.

     همه ی هم دوره ای ها و دوستای ستوان کیم به سمت خلاف کشیده میشن و پلیس فاسد میشن ، خودش هم تو یه دوره ای با همون جعل مدرک و اینا یجورایی کار غیرقانونی انجام داده بود . ولی از این پیشتر نرفته بود . 

    در فصل دوم، گره‌های داستانی و روابط بین شخصیت‌ها گاهی بیش از حد پیچیده می‌شن و نیاز به توجه بالا دارن.مخاطبی که دنبال روایت ساده‌تر باشه، ممکنه سردرگم بشه.برخی بینندگان پایان فصل اول رو مبهم یا ناکامل دونستن. "اینو راس میگه دلیل کارای کوک که همون تماس گیرنده ی ناشناس بود به شکل واضحی گفته نشد . یه سری فیدبک های مبهم زده شد ولی ناکافی بود . "

     فصل دوم تلاش می‌کنه پاسخ بده، اما همچنان برخی سوال‌ها بی‌پاسخ می‌مونن یا با ابهام حل می‌شن.

     

    Shadow Detective بیشتر از اینکه یک سریال جنایی کلاسیک باشه، یک سفر روان‌شناختی به درون ذهن یک کارآگاه خسته و پشیمونه.

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۱۴ شهریور ۰۴

    سریال کره ای روزهای طلایی ما our golden days

    سریال کره ای روزهای طلایی ما our golden days 

     با بازی جانگ ایل وو ، یه سریال خانوادگی طولانیه که به پیشنهاد دوستم شروعش کردم . 6 قسمت اول رو یه سره دیدم و نقش دختر نقش اول سریال رو به زور تحمل کردم ولی این دوقسمت دیگه شورشو در اوردن . 

    جی هیوک ، پسر اول یه خانواده 6 نفره س ، باباش بازنشسته شده و قرار بوده بره جای دیگه کار کنه که کنسل میشه ، جی هیوک خودش تو یه شرکت خوب مهندس معماره ، ولی تو شرکت بی عدالتی های رخ میده و جی هیوک که شخصیت غدی داره اینو برنمیتابه و با وجود اینکه به کار احتیاج داره استعفا میده . خاهر کوچکترش 24 سالشه و بیکاره ،برادرش هم تو باشگاه کار میکنه که اونم اخراج میشه و مردای خانواده همگی بیکارن . یه دختر پولدار که دختر یه شرکت ساختمون سازی معروفه ، قبلا یه داستان عشقی داشته که تقریبا کل دانشگاه و هم رشته ای ها ازش خبر دارن . حالا به عشقش نرسیده و باباش اصرار داره که ازدواج کنه ، دختر خوبیه و خانواده خوبیم داره . اون به جی هیوک که معروفه به اینکه نه به ازدواجه ، پیشنهاد ازدواج میده . پیشنهاد بسی اوکازیون ، مدیر تو شرکت بابای دختره و یه زندگی خوب ، تازه دختره هم که دختر خوب و با کمالاتیه . چندوقت قبلش دوست و هم دانشگاهی جی اون وو که مدتهاست عاشق جی هیوکه دلشو میزنه به دریا و به جی هیوک میگه که با وجود اینکه اون ازدواجی نیست با اینحال میخاد باهاش دوست بشه و قرار بذارن ولی جی هیوک بهش میگه که منو تو بهم نمیایم و این شوخی مسخره ایه . و یه جورایی میخاد دست به سرش کنه ولی دختره بی شعوره و با یه جمله دست به سری دوستی چندین ساله رو بهم میزنه و جبهه میگیره که وای تو چرا اینو گفتی و اینا . جی هیوک هم میرینه بهش . بعدا که پیشنهاد ازدواج و قضیه بیکاریشو همرو باهم کنار میذاره می بینه براش بهتره که پیشنهاد ازدواج رو قبول کنه . برا همین همه چی اوکی میشه و روز عروسی میرسه ولی دقیقا روز عروسی ، عروس نمیاد و فرار میکنه میره پیش عشق قدیمش . اینجوری میشه که جی هیوک حس میکنه که تحقیر شده و ضایع شده پیش دوستاش برا همین ول میکنه میره یه شهر دیگه مدتی . یه قضیه ساده رو یجور پیچیده و مرگ نشون میدن . اصلا جی هیوک قربانیه چرا باید فرار میکرد و شرمنده میشد جلو دوستاش ؟چرا اصلا باید پیش دوستاش شرمنده شه ؟ مگه کار غیرقانونی انجام داده ؟ ینی اگه همون دختره این پیشنهادو به یکی از دوستای بیکار و سست عنصر بینشون میداد همشون دهنشون اب نمی افتاد ؟ چون همیشه میگفته نه به ازدواجم ولی یهو خاسته با یه پولدار ازدواج کنه کار ناشایستی مرتکب شده در حق دوستاش ؟ چون شمارو نگرفته ؟ حالا از حرفای خوددرگیرانه و سلیطه بازی که جی اون وو بهش زد که بگذرم ، برگشتن دور هم جمع شدن میگن این دیگه نباید برگرده سئول . خب چرا ؟؟ مگه چیکار کرده ینی چی ؟! بعد که بعد از یه دوران افسردگی و خجالت از خود الکی ، برگشته و میخاد کار جدیدی رو شروع کنه همه جبهه گرفتن دقیقا هم دوستای نزدیکش که همیشه باهم میگذروندن روزاشونو ، که  تو چرا اومدی چرا برگشتی چرا اومدی این کافی شاپ ، سونبه ای که میشناخت و میدونست اگه بهش رو بندازه روشو زمین نمیندازه همون صاحب کافه بود ، از اولم تو اون کافه احساس راحتی میکرد اصلا خودش اونجا رو طراحی کرده بوده چرا نباید بیاد اصلا مگه باید از شما اجازه بگیره ؟ ینی یه سری وقایع  어이 없게  مسخره و غیرمنطقی و پیچیدگی غیرضروری و یه دوستی مزخرف  و بد ، وقتی می بینی این دوستی باعث عذاب و ناراحتیت میشه چرا باید ادامه ش بدی !؟ ...  اون موقع اونا دوستات بودن مثلا به قول خودتم هیچ کدوم تورو درک نمیکردن پس چرا به خاطر اینکه ازدواجت بهم خورد به خاطر اونا خودتو قایم کردی و وقتی دختترو تو خیابون دیدی نخاستی تورو ببینه مسیرتو عوض کردی . اصلا حوصلمو سر برد خلاصه . هیچی دیگه . فک نمیکنم ادامشو ببینم . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۱۲ شهریور ۰۴
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |