قالب

سریال کره ای 💜 :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۲۳۲ مطلب با موضوع «سریال کره ای 💜» ثبت شده است

سریال کره ای ایریس 1 iris

 سریال کره ای ایریس 1 iris 

ایریس ، اسم یونانی فرانسوی ، گل زنبقه . ایریس تو اساطیر یونانی پیام اور خدایان بوده . 

سریال راجبه یک نوع فرقه یا سازمانیه که خواستار جنگ و تفرقه بین دو کره اس . اونها وقتی دو کره میخان باهم اشتی کنن ، موجبات جنگ رو فراهم میکنن و وقتی میخان جنگ کنن ، موجبات اشتی رو . اونها واسه خودشون یک نوع امپراطوری رو تشکیل دادن و اعضاش از بین دو کره و همچنین چندنوع خارجیه . 

ایریس سال 2009 با بودجه ی خیلی زیاد ساخته شده بود ه ،که اسکویید گیم ، در رده بندی بودجه ها فک میکنم همچنان رده ی دوم ؟! رو داره . ایریس یه داستان متفاوت و هیجانی را در بین سریالای کره ای داره . متفاوتیش تا اونجا که داستان عشقیش برخلاف سریال های دیگه ، سد انده . 

 

iris 1 سریال کره ای ایریس

لی بیونگ هان در نقش کیم هیون جون ، یتیم مونده ی بدبخت و به شدت جذابیه  😁😭 که تو ارتش از بهترین و زبده ترین نیروهاس ، سازمان امنیت ملی ،ان اس اس که یه سازمان مخفی هست که حتی رییس جمهور هم ازش خبر نداره ، اونو دوستش رو به عنوان نیروهای جدید زیرنظر میگیرن . اونا یکی از رهبرای زبده ی خودشون به نام لی سونگ هی که کیم ته هی بازی میکنه نقشش رو می فرستن جلوی کیم هیون جون ، لی سونگ هی که یه پروفایلر ماهر هست ، متوجه پتانسیل های کیم هیون جون میشه و اون از ازمون اول سربلند بیرون میاد . این ازمون درواقع بدون اینکه کیم هیون جون ازش خبر داشته باشه صورت میگیره . تو این ملاقات ها که تو دانشگاه اتفاق می افته ، کیم هیون جون عاشق سونگ هی میشه . ولی سونگ هی بعد از اولین شامی که باهم میخورن غیبش میزنه . چندوقت بعد ازمون دیگه ای برای دوست هیون جون ، ینی جونسا صورت میگیره . اون با سونبه ی دوران سربازیش دیدار میکنه و اونجا سونبه سونگ هی رو به جونسا معرفی میکنه . جونسا هم به طبع از سونگ هی خوشش میاد . والا منم خوشم میاد بس که این کیم ته هی خوشگل و قشنگ و دلنشینه . بعد از مدتی اونهارو به یه زیرزمینی میبرن و اونجا ازشون تست های دیگه ای میگیرن و دست اخر بهشون میگن که شما وارد ان اس اس شدین . و اگه مخالفین میتونین الان برین . رییس این سازمان مردی به اسم بک سانه . 

بک سان درواقع از اول هم هیون جون رو می شناخت . اینطوری میشه که دو دوست وارد ان اس اس میشن و اونجا متوجه میشن که سونگ هی درواقع رهبر یکی از تیم هاس و سونبه شون حساب میشه . کیم هیون جون از عشقش دست برنمیداره و عشقشو با کیس به سونگ هی اعتراف میکنه و اونا رابطه شون رو مخفیانه شروع میکنن . 

iris 1 سریال کره ای ایریس

بعدها اونها رابطه شون رو گسترش میدن و برای مرخصی میرن به ژاپن و اونجا لاوها می ترکونن . از اون طرف جونسا که اون هم عاشق سونگ هی هست حسودیش گل میکنه و رابطه ش با دوستش هیون جون رو به تاریکی میره . و وقتی که هیون جون نیست سعی داره تا یجورایی زیراب هیون جون رو بزنه جلوی سونگ هی یا اونو خرابش کنه ولی موفق نمیشه . چشم در اومده . 👀😏🤬

 

اونها پرونده ای بهشون محول میشه و باید برن به مجارستان ، اونجا یکی از نخبه های هسته ای کره شمالی فرار کرده و میخاد که به کره جنوبی پناهنده بشه اونها میرن اونجا تا اون شخص رو حمایت و محافظت کنن و از راست و دروغش سر در بیارن . رییس جمهور جدید جنوب موافق انرژی هسته ای و بمب هسته ای و وقتی مطلع میشه که همچین شخصی هست میگه که با استفاده از اون میتونن به علم و فناوری بمب هسته ای دست پیدا کنن پس اجازه ی پناهندگی نخبه هرو صادر میکنه .

بک سان که درواقع یکی از اعضای مخفی و سردسته ای ایریس هست وقتی میبینه که رییس جمهور میخاد این کارو کنه تصمیم میگیره تا اون نخبه رو بکشه تا پاش به جنوب نرسه . 

و از طرفی به هیون جون که با سونگ هی و جونسا تو مجارستان هستن ، ماموریت مخفی ترور نخست وزیر کره شمالی که همون موقع تو مجارستان نشستی داشت ، رو میده . تا اینجوری باعث شه که بین دو کره بحث و اینا رخ بده . و یجورایی از این طریق ترور نخبه رو لاپوشانی کنه . هیون جون موفق میشه تا اون شخص رو ترور کنه ولی لو میره و تیر میخوره و وقتی به بک سان میگه که چه اتفاقی افتاده بک سان میگه که به اون ربطی نداره که سرش چی میاد و درواقع رهاش میکنه و به جونسا ماموریت میده که بره و خودش کار هیون جون رو تموم کنه تا قبل اینکه دست کره شمالی بهش برسه . هیون جون که تو شوک رها شدن از سمت رییس و از طرفی دور افتادن از عشقشه نمیدونه چیکار کنه و وقتی دوستش رو می بینه دلش خوش میشه که عه پس اون حرفا دروغ بوده و جونسا اومده نجاتش بده ولی جونسای عوضی و خودفروخته که عشق به دوست دختر دوست صمیمیش چشاشو کور کرده و کورکورانه دستور بک سان رو اجرا میکنه و به طرف هیون جون تفنگ میگیره و اینجوری هیون جون ضربه ی بدتری میخوره . خلاصه طی یه تعقیب گریز ، مامورین کره شمالی و جونسا که دنبال هیون جون بودن ، جونسا بالاخره زهر خودشو میریزه و باعث سقوط هواپیمای هیون جون میشه و به این خیال که مرده برمیگردن به سئول . مامورین کره شمالی که نتونستن قاتل نخست وزیر رو بگیرن هم برمیگردن کره شمالی و مجازات میشن . 

سونگ هی که از غم عشق افسردگی گرفته و همش درحال جستجوی هیون جونه سرکار نمیره . ماه ها میگذره و هیون جون که توسط کسی که دشمن ایریس هست نجات پیدا کرده ، بهوش میاد و از بیمارستان فرار میکنه و حالا یجوری به ژاپن میره و به همون کلبه ای که قبلا با سونگ هی رفته بود و اونجا اوقات خوشی داشتن  پناه می بره . از قضا همون زمان سونگ هی هم تو ژاپن بودش ولی نتونستن همو ببینن . اون کسی که هیون جون رو نجات داده به هیون جون میگه که دشمنش کیه و بهش میگه که اسنادی که نشون دهنده ی اعضای ایریس و کارهاشونو تو یو اس بی بوده که نخبه ی کره شمالیی قبل اینکه بمیره بهش داده ،بوده . و میخاد که اونارو براش بیاره و باهم انتقام بگیرن . از طرفی یکی از مامورین کره شمالی هم افتاده دنبال هیون جون تا اونو بکشه ، کم کم ماموره که زنه ،به هیون جون علاقمند میشه و چون راه برگشتی نداشته تصمیم میگیره به هیون جون کمک کنه . هیون جون توسط مامورین ژاپن دستگیر میشه چون میخاسته تفنگ غیرقانونی گیر بیاره و بعد از فرار با مامور کره شمالی تصمیم میگیره که بره به کره شمالی و بااونا همکاری کنه تا بتونه به جنوب برگرده و با همکاری اونا بتونه از بک سان و کره جنوبی که رهاش کرده ، انتقام بگیره . 

خلاصه اتفاقات زیادی می افته و همه چیز برملا میشه  و رییس جمهور هم متوجه عوضی بودن بک سان و تشکیلات ایریس میشه ، اون با هیون جون دیدار میکنه و میخان با همکاری هم و مامور کره شمالی که اون هم متوجه تشکیلات ایریس شده و فهمیده که رییس بالادستیش یکی از اعضای ایریسه و میخان کودتا کنن تو شمال ، و برای همین میخان تو سئول بمب هسته ای منفجر کنن .

هیون جون و اون زنه ماموره که گفتم عاشق هیون جون شده بود ؟!، همکاری میکنن و نمیذارن این اتفاق بیفته . قبل از این اتفاقات سونگ هی و هیون جون همو می بینن و دوباره عشقشون رو بهم ابراز میکنن که چقد منتظر هم بودنو چقد دنبال هم گشتن و اینا . چون هردوشون فک میکردن دیگری مرده . 

یه سری درگیری های دیگه ای رخ میده و دست اخر بک سان رو  با اعضای ایریس رو تو مخفی گاهشون پیدا میکنن و هیون جون که متوجه تمام حقایق شده از جمله اینکه بک سان پدرمادرشو که هردو نخبه ی هسته ای بودن رو کشته و با زندگی اون هم بازی کرده و اینا ، به پای بک سان شلیک میکنه و مردک همچنان چشم سفید داشت سخنرانی بی  معنیشو میکرد . که مامورای دیگه میان و میگن که نه اینو نکش و فلان . ب

بالاخره هیون جون و سونگ هی به ججو میرن تا استراحت کنن و لاو بترکونن . هیون جون برای سونگ هی نامه میذاره تا عصری همو تو برج کنار دریا ببینن اون میره تا حلقه ی ازدواج برای سونگ هی بخره ، و تو راه برگشت درحالی که سونگ هی تو برج همچنان منتظرش بود توسط یکی از اعضای ایریس کشته میشه . اینجوری میشه که لی بیونگ هان و کیم ته هی تو فصل دو ایریس نبودن . 

 

فصل دو ایریس رو هم چندسال پیش نگاه کردم اونم تقریبا ادامه ی همین بود با این تفاوت که اونجا سازمان ان اس اس به عنوان یکی از شاخه های سازمان امنیت شناخته میشه و همه مردم از وجودش باخبرن . و دیگه یه تشکیلات مخفی نی . و داستان های خودشو داره . 

 

دقیق یادم نی که تو حین دیدن فصل دو چه حسی داشتم ولیکن فصل یک رو خیلی دوس داشتم . 10 قسمت اول خیلی هیجان انگیز و قشنگ و متفاوت بود . 10 قسمت بعدی روند داستان یخورده کند میشه ولی خب از قشنگیش کم نمیکنه . درکل سریال قشنگی بود .مدتها بود که سریال به این هیجان انگیزی ندیده بودم . همه چیز عالی بود  ، خط داستانی عالی بازی ها به شدت عالی و واقعی ، اصلا انگار سریال نداری میبینی انگار واقعیه همه چی . بدون ذره ای اب بدون ذره ای برندسازی ک حواس ادمو پرت کنه ،داستان های ابکی که قسمت اخر معلوم چی میشه ، این اصلا معلوم نبود ده دیقه بعد قرار چه اتفاقی بیفته . استرس زا ، دیالوگا به جا . 

 

قبلا زیاد دوس نداشتم سریال قدیمی نگاه کنم . ولی جدیدا چون سریال خوب کم پیدا میشه به سریالای قدیمی رو اوردم . سریالای الان دربرابر سریالای قدیمی واقعا خیلی سطحی و مسخره ان . فیلمنامه ها واقعا خیلی ابکی هستن و برند سازی و برند نشون دادن و پرفکت بودن همه چیز در سریال ، انقد تو سریال زیاده که بازی بازیگرا تو چشم نمیاد . همچنین اینکه داستان ها خیلی بیخودکین و زحمتشون هدر میشه فک میکنم . 

این هم از پست امروز . 

 

 

  • نظرات [ ۱ ]
    • دوشنبه ۱۵ بهمن ۰۳

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

    عرض کنم که این سریال رو تو زمان خودش 6 قسمت دیدم ولی دیگه بقیه شو ادامه ندادم . این سری بازم رفتم سراغش چون سریالی نبود ببینم . این روزا قحطی سریال خوب اومده . 

    راستش سریال تاریخی ملکه وون کیونگ رو هم ندیدم . شخصیت لی بانگ وون رو خیلی له کردن . من فک میکنم اگه چندسال پیش این سریال پخش میشد کره ای ها حتما بهش اعتراض میکردن . خیلی عجیبه که الان ریت هم داره حتی . گرچه بازیگر نقش ملکه خیلی خوب بازی کرده ولی یجوری نشون دادن شخصیت امپراطور رو که انگار یه ادم بی دست و پا و ترسو بوده و همه ی کارارو ملکه میکرده و این فقط زن باز بوده . واقعا هرچی تاحالا راجبه لی بانگ وون و شخصیت محکم و زیرکش ساخته بودن رو این سریال رید توش . برا همین اینم ندیدم نخاستم شخصیت لی بانگ وون تو نظرم مکدر شه . تازه دلم میخاد برم سریال کشور من یا فیلم شهوت امپراطوی رو ببینم که جانگ هیوک نقش لی بانگ وون رو به درخشانی در اورده بود . حالا خلاصه اینجور شد که رفتم سراغ این سریال . اخه یه نیم نظری هم به هیون وو دارم . 😁🤩بامزه س . 

    این سریال رو از روی فیلم ژاپنی دروغگو و معشوقه ش با بازی تاکرو ساتوه ساختن . که اون فیلم کجا و این کجا . اون فیلم راجبه تاکرو عه که یه اهنگساز معروفه و برای یه گروهی اهنگ سازی میکنه . درواقع اون یکی از عضوهای پنهانی اون گروه هم هست . و اتفاقی با دختر دبیرستانی اشنا میشه که اون دختره هم فن این گروهه و میخاد که خاننده شه . اینا باهم دیدارهایی داشته میشن و عاشق هم میشن . اخرشو یادم نمیاد چی میشه . ولی شخصیت تاکرو ساتو اونجا خیلی سکشی خیلی عاشق و خیلی قشنگ بود . یه غم خاصی هم داشت و اهنگای فیلم هم خیلی قشنگ بودن . 

    تو نسخه ی سریال هم کانسپت تقریبا همونه . با این تفاوت که اینجا هیون وو قرار بوده با دوستاش یه گروه تشکیل بدن و دبیو کنن ولی اون خودشو کنار میکشه و میگه که نمیخاد دبیو کنه و به جای اون کس دیگه ای رو میذارن . اینجوری اون میشه عضو پنهانی که هیچ کس قیافه شو ندیده و اهنگساز گروه . دوستاش از اینکار اون ناراحت میشن ولی بعدش چون کارشون با اهنگای این میگیره و معروف میشن دیگه گذشته رو میذارن کنار . هیون وو معلوم نی چرا ولی همش خوددرگیره . 

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

    اون برای اهنگسازی و الهام تو میون مردم راه میره و اتوبوس سوار میشه و اینا یه روز که داشت کنار رود هان راه میرفت یهو یه شعر و اهنگ میاد به ذهنش اون که همیشه این جور موقها اینارو تو گوشیش ذخیره میکنه ، گوشیش خاموش میشه و اون از دختر دوچرخه سواری که اونجا داشت رد میشد گوشیشو میگیره و شعرو اونجا ذخیره و به خودش ارسال میکنه ولی یادش میره که به دختره بگه که این شعرو جایی لو نده و اینو پاکش کنه . اینطوری میشه که مجبور میشه دختترو دوباره پیدا کنه و ببینتش . 

    دختره هم زرتی همون لحظه عاشق هیون وو میشه . از قضا دختره هم میخاد که خاننده بشه و با دوستای مدرسه ش یه گروه دارن . 

    و داستان خاننده شدن دختره ، و گروه هیون وو اینا که لو میره که اونا اهنگاشونو خودشون نمیزنن و اهنگ رو اهنگسازا براشون میسازن و اونا فقط رو سن ادای درام زدن یا پیانو زدن رو در میارن . خلاصه ی این 16 قسمت ،این بود . اخرشم هیون وو هم عاشق دختره میشه و دختره هم خاننده میشه و به ارزوش میرسه .

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

    هیون وو اصرار داشت که بگه چون من دیدم من گیتار رو بد میزنم و از من بهتر هست و کس دیگه ای قرار اهنگامونو بسازه برا همین نخاستم دبیو کنم و به گروه اسیب بزنم ولی درواقع چیزی که نشون داده میشد این بود که اون وقتی دید که قراره اول کارشون با دروغ شروع بشه خوشش نیومد و نخاست خودشو ضایع کنه . درواقع اینا پسرای جوون و پرانرژی بودن که دلشون میخاست خاننده بشن ، کمپانی هم چون زود میخاست به سود برسه به جای اینکه اینارو اموزش بده و وقتشو بذاره برای اموزششون ، اینجوری بهشون تحمیل کرد که اهنگو ما میسازیم شما فقط ادای اهنگ زدن رو در بیارین . که خب به قول کمپانی شما هم حق انتخاب داشتین دیگه میخاستین قبول نکنین . ولی خب هرچقدم بگیم اولش اینجوری شد بعدش که زمان برای تمرین داشتین تا تواناییتون رو بالا ببرین . مشکل اینجاس اینا اصلا استعداد اهنگ زدن و اهنگ سازی رو نداشتن به قول یکیشون ما قیافه داریم بسه دیگه . واسه همینم اون مشکلات براشون ایجاد شد . درواقع سریال میخاست رفتار کمپانی هها رو نشون بده که از جوونا سواستفاده میکنن و بعدشم پشتشونو خالی میکنن و اینا . 

    من هروقت سریال این مدلی می بینم اولین کمپانی که به ذهنم میاد جلیفیشه . جلیفیش کمپانی ویکسه ینی الان دیگه باید بگم ،بود . وقتیم دعوا بین اعضا رو میبینم یاد ویکس می افتم . ینی اینجوری شده بوده؟ ینی راوی هم اینطوری شده بوده ؟! این جور فکرا . 

    درکل متوسط بود سریالش . من بیشترشو زدم جلو چون خیلی اب و کش داشت . اهنگاشم زیاد جالب نبود . در مقایسه با سریالای این سبکی ینی خاننده شدن و کمپانی ها و گروه های معروف ، سریال تقلید اوله و سریال بذار شوالیه ات باشم دومیه در بهترین بودن . 

    تازگی هم یه سریال این سبکی داره پخش میشه اسمش هست نامیب ، نامیب اسم یه بیابان ساحلی توی جنوب آفریقاست که بیابون و دریا به هم متصل میشن،که من 6.7 قسمتشو دیدم بازیگرشو دوس ندارم زیاد قیافه ش یه وایبی میده انگار مغرور و خوددرگیره . دیگه خوشم نیومد ادامش ندادم . 

    امروز تا همینجا . 

    ~

  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۹ بهمن ۰۳

    my name is kim samson سریال کره ای اسم من کیم سام سونه

    سریال کره ای اسم من کیم سام سونه 

    خب این یه سریال خیلی قدیمی با یه ریت خیلی زیاد بوده که تو دوره ی خودش خیلی ترکونده بوده . 

    در کل سریال ابی بود . برخلاف اونچه فک میکردم . گرچه این زنه تو جوونی هاش کاراکترای بامزه و باحالی داشته و شخصیت رو عصاب نداشته جوونی هاش . برعکس الانش . 

    داستان راجبه دختری به اسم کیم سام سونه که از اسمش خوشش نمیاد . معنی اسمش " دختر سوم" هه . که یه اسم مسخره و بی معنیه تو کره ای . هیشکی رو بچه اس همچین اسمی نمیذاره . 

    اون با مامانش زندگی میکنه و دوتا خاهر بزرگترم داره که درواقع خاهر بزرگ بزرگرو کلا نشون نمیده سریال . خاهر وسطی ازدواج کرده امریکاس که اول سریال طلاق میگیره برمیگرده . 

    سام سون دوسال تو پاریس درس شیرینی پزی خونده و شیرین فرانسوی خوب میپزه ولی چندوقته که بیکاره و کسی استخدامش نمیکنه . از طرفی خیلیم دوس داره که ازدواج کنه . و چندوقت یه بار میره سر قرار اشنایی . 

    یه دوس پسر داشت که باهاش بهم زد چون پسره بهش خیانت کردش ، همون شب تو هتلی که مچ دوس پسررو گرفته بود میره دستشویی گریه زاری میکنه و از قضا دستشویی رو اشتباهی رفته و رفته دستشویی مردا . با هیون بین اونجا اشنا میشه . 

    هیون بین مامانش صاحب همون هتله و خودش رستوران داره . و شیرینی های فرانسوی هم سرو میکنه . چندوقتی که دنبال اشپز فرانسوی میگرده . سر یه سری اتفاقا هیون بین به سام سون پیشنهاد شغل میده و سام سونم چون دنبال کار بوده قبول میکنه بره اونجا کار کنه . " قبول میکنه رو میگم چون قبلش باهم دعوا داشتن . ادم با کسی که دعوا داره و باهم چپ افتادن که همکار نمیشه . واسه همین . " هیون بین هم مامانش همش می فرستتش قرار اشنایی تا با یکی ازدواج کنه . ولی اون سه سال پیش یه دوس دختر که عاشقش بوده رو داشته که یهویی ترکش کرده . و نمیخاد ازدواج کنه . یه روز اتفاقی سام سون رو تو هتلشون سر قرار اشنایی می بینه و میره قرارشو بهم میزنه ، سر شوخی و اینا . همین موضوع باعث میشه که مامانش متوجه شه که اون دوس دختر داره که ازدواج نمیکنه . برا همین میخاد دختررو ببینه. برا همینم هیون بین به سام سون پیشنهاد میده که قراردادی باهم دوست بشن . و هی دعوا برو بیاهای مسخره و تهشم باهم ازدواج میکنن . 

    هیچوقت نشده از هیون بین سریالی ببینم و خوشم بیاد همیشه سریالاش اب بودن و کاراکترای کسخل و درگیر و مسخره داشته . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۹ بهمن ۰۳

    سریال کره ای داستان بانو اوک The Tale of Lady Ok

    سریال کره ای داستان بانو اوک The Tale of Lady Ok

    کوداک برده ی یه خانواده اشراف زاده ی جنس خرابو عوضیه . اون قایمکی تو خیابونا چیز میز می فروشه تا پول جمع کنه و بتونه همراه پدرش فرار کنه . مادرش رو چندسال پیش به خاطر بیماری اربابش زنده به گور کرده . دختر ارباب هم جنده ی سلیطه و خونه خراب کنیه که لنگه نداره ." فش ازاده "  این کلا کرم داره گیر داده به کوداک و هی کتکش میزنه . زمان ازدواج دختر سلیطه هه فرا رسیده و قراره با پسر اول یه خانواده ی اشراف زاده ی دیگه ازدواج کنه . پسره اسمش هست سونگ هی و عاشق نویسندگی و داستان گفتن به دیگرانه . برا همین باباش اصلا ازش راضی نیست . زن دوم باباشم سلیطه اس و میخاد پسر اول رو رد کنه بره . سونگ هی از این ازدواج راضی نیست . با اینحال مجبوره . یه روز تو خیابون کوداک رو میبینه و می فهمه که این برده ی همون سلیطه هه س . از طرفی از زبون خدمتکار خودش شنیده که دختره فتنه ی روزگاره و با برده هاشون بد رفتاری میکنه . 

    خلاصه سونگ هی و کوداک از هم خوششون میاد . روز خاستگاری اتفاقی کوداک میره به اتاق سونگ هی و همون موقع هم دختر سلیطهه وارد اتاق میشه و اینارو باهم می بینه . شب تو خونه انقد کوداک رو کتک میزنه تا بالاخره بابای کوداک میگه که این جوونه و خوشگل بذا صیغه ی بابات شه . باباشم که یه عوضی دیگه ایه . خلاصه شب که میشه کوداک با داس به باباهه حمله میکنه صورتشو تیغ میندازه . از اونورم یه کاسه عنو شاش میریزه تو سر دختر سلیطه هه .  این میشه انتقام :| بعدشم فرار میکنه تو حین فرار تو یه مهمون خونه ای یه مدت می مونه . یه سری اشراف زاده مسافر از چین میان اونجا که یه دختر همسن و سال کوداک همراهشون بود . دختره از این مهربون الکی هایی که موافق برابری انسان ها هستن ، بود . میگه بیا این لباس ابریشمی واسه تو . تن کوداک میکنه . همون شب اشرار میریزن تو مهمون خونه هه و اونجا رو اتیش میزنن . اینجوری میشه که ته یانگ واقعی میمیره و کوداک نقش اوک ته یونگ اشراف زاده رو از این به بعد بازی میکنه . 

    The Tale of Lady Ok

    چندوقت که میگذره به مادربزرگ ته یانگ حقیقتو میگه ولی مادربزرگه میگه که این خاسته ی نوه ام بوده و اونو به عنوان نوه ش میپذیره . اینجوری زندگی جدید کوداک به عنوان یه اشراف زاده شروع میشه . با اینحال همیشه ترس از اینکه لو بره رو داشت . و کسخلی ها و احمقی هایی که مختص ادمای مرتبه ی پایین هست همیشه باهاش بود . 

    خلاصه تو اون دهات یه پسری دقیقا شکل ارباب زاده سونگ هی وجود داشت که از قضا این پسره ، پسر قاضی شهر بود .

    یون گیوم زمان ازدواجش فرا میرسه و قرار میشه که با ته یانگ ازدواج کنه . ته یانگ نگران بود که خانواده ی قاضی متوجه مرتبه ی اجتماعی اون بشن برا همین میره راست حسینی راجبه برده بودنش به یون گیوم میگه . یون گیوم هم میگه که حالا که تو رازتو گفتی منم یه راز دارم اونم اینکه من گی هستم . اینا اینجوری باهم ازدواج میکنن . و یون گیوم قول میده که از ته یانگ محافظت کنه . که زهی خیال باطل مردک بی غیرت سست عنصر مسخره . 

    The Tale of Lady Ok

    بعد از ازدواجشون از اونجا ک ته یانگ واقعی همیشه دوست داشته مدافع حقوق ملت باشه کوداک هم میخاد که ارزوی اونو دنبال کنه و میره وکیل میشه چون پدرشوهرشم قاضی بودش دیگه . بعدش می بینن اینا خیلی شاخ شدن ، سر یه سری داستان‌هایی پاپوش درست میکنن و یون گیوم سست عنصر که سردسته ی یه سری ادمایی مث خودش بود فرار میکنه ، روزبعدش باباش سکته میکنه میمیره و ته یانگ می مونه و برادرشوهر ده ساله ش . اون سعی میکنه ابروی رفته ی پدرشوهرشو برگردونه ، بعدشم خودش دست تنها میشه خانوم خونه و برادر شوهرشو می فرسته دانشگاه و زنشم میده . هفت سال میگذره و همچنان شوهرش برنمیگرده . از اونجا که بیشتر از قبل تو شهر اسم در کرده ، هرچقد معروفتر و درست کارار ، دشمن هم بیشتر . میان حالا گیر میدن به اینکه این شوهرش مرده تاحالا، که نیومده ،پس بیوه س . و دوباره داستان سازی میشه و برادر شوهرش میره دنبال برادر سست عنصرش بگرده . تو چین پیداش میکنه ولی برنمیگرده خاک تو سر ، تو راه برگشت سونگ هی رو می بینه و سونگ هی راجبه رابطه ش با ته یانگ میگه و قبول میکنه که بیاد نقش شوهر ته یانگ رو بازی کنه .

    اینم اضافه کنم که بعد از اون ماجرای فرار کوداک و اینا ، سونگ هی هم خونه ش رو ترک میکنه و میره قصه گو میشه و شهربه شهر داستان ها و قصه هاش اوازه در میکنه و کلی معروف میشه . 


    مدتیم اینطوری میگذره ٫و بالاخره ارباب سلیطه ی کوداک که این همه ساله دنبالشه ،سیریش ،صیغه ی یه وزیر عوضیی که همه ی گوه های سریال زیرسرشه میشه و میاد تو اون دهات و اونجا برده شو می بینه و داستان میشه و اب بندی و اینا و  اخرش هپی بود گرچه ... 

    The Tale of Lady Ok
    درکل داستانی داشت که بخای دنبال کنی ببینی چی میشه . سونگ هی هم به خودی خود جذابیت خودشو داشت و شوهر و عاشق خیلی مثال زدنی و به قول بک سان تو سریال تلفن زنگ میزنه ، عشقش یه زبان جدیدی بود .
    ولی خب چندین تا پوینتی که من خوشم نیومد داشت یکیش اینکه اصلا دیگه مادربزرگه رو نشون ندادن ، یهو اومدن گفتن مرده . یه برده داشت یه تنه همه کار میکرد و هیچکسم نمی فهمید که این پیشینه ش چی بوده . ترسو هم بود و به خاطر هل دادن ها و حمایت های سونگ هی بود که تونست به همه ی بلاها و ترس‌هاش غلبه کنه .

    اونقدی که سونگ هی یه ارباب زاده براش مایه گذاشت تا اخرش ، و دوسش داشت اون اینکارو نمیکرد بعد میگفت نمیخام به تو ضربه ای بخوره . خودرای بود . بابا حالا طرف اسمشو به تو داد خودش مرد ، نگفت دیگه عقلتو فوت کن بره هوا که ، ادمی که تونسته همچین شانسی پیدا کنه تا به عنوان یه اشراف زاده زندگی کنه باید در سکوت در خفا یه زن خونه مث همه ی زنای اون دوران عمل کنه نه که خودشو به همه ی چوسان بشناسونه هی دشمن برای خودش جمع کنه . اونم درحالیکه میدونه که ارباب جنده ش دنبالشه همچنان . خیلی غیرمنطقی و ابلهانه بود .
    از طرفی اینکه سونگ هی و یون گیوم یک بازیگر بودن خب بازی تو دونقش واقع عالی بود و واقعا انگار دوتا ادم متفاوت بودن ، ولی هیچ دلیلی منطقی مبنی بر اینکه چرا اینا باید شبیه هم باشن گفته نشد ، بعدشم دیدن نمیشه که این دوتا عاشق بهم نرسن گفتن بذا شوهررو گم و گور کنیم یه مدتم این بیاد لاو لاینی باشه بالاخره .
    این وکیلی بازی دختره عنشو در اورده بود . جالب اینجا بود همیشه هم برنده بود . ینی تو از همه ی اشراف زاده های تحصیل کرده و هزارتا اشنا دار زرنگ‌تری ؟! هیچوقت نمی بازی ؟!هی حق ادم معمولیارو میگرفت خیلی نمادین و مسخره بود .
    خب یه همچین سریالی که همش رو بی منطقیه داره میچرخه نمیشد شر اون جنده ی سریالم کم میکردن ؟! ینی انقد این دختره قیافه ش جندگی می بارید که حد نداره . اینجور قیافه ها معموله خودشون یه ساید جندگی توشون هست که این نقشارو خوب در میارن . و بهشون می شینه .
    خود ایم جی وون «کوداک ،ته یانگ» تو گلوری نقش جنده هارو داشت ادم انقد ازش بدش نمی اومد . ینی اگه این پتیاره رو حذف میکردن کل بی منطقی سریال برام شسته میشد می رفت . ولی دوقسمت اخر واقع مسخره و اب بندی بود . خودشون خنده شون نمیگیره ؟ هرچقدم خیالی باشه یخورده باید قانون و منطق چوسانشون رو بندازن تو سریال دیگه ، چطور قانون هایی که حق دیگرانو میگرفت قانون مند بود ولی این نه؟! چجور میشه چونایی مث سجونگ تو تاریخ خاسته باشه برده ای مث جانگ یونگ شیل که یه نخبه بود و یه رگه ش اشراف زاده بود ،"باباش اشراف زاده بود مامانش برده "، رو از بردگی در بیاره اشراف نذاشتن ، و دست اخرم هم سجونگو دق دادن هم جانگ رو کشتن ، ولی اینجا تو این سریال چونا میاد یه برده رو ازاد میکنه ؟! خیلی خنده داره واقعا . به جای این میتونستن راحت شخصیت منفی سریالو حذف کنن همین . برای همینم پایانشو دوس نداشتم . لذت اوایل سریال که براش هیجان داشتم رو شست برد. 

    یه چیز دیگه اینکه بازیگرای نقش اول اصلا به هم نمی اومدن . شیمی بینشون احساس نمیشد . 

    همین دیگه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۹ بهمن ۰۳

    هشتمین سالگرد سریال کره ای گابلین

    هشتمین سالگرد پخش سریال کره ای  گوبلین ، گابلین مبارک . 

    سریال کره ای گابلین

    🥰 مطالب پیشنهادی 🥰 " گابلین " 

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۷ بهمن ۰۳
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |