قالب

سریال کره ای 💜 :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۲۲۳ مطلب با موضوع «سریال کره ای 💜» ثبت شده است

سریال کره ای تناسخ در خانواده ی ثروتمند

های من اومدم با یه سریال باحال :

کوچکترین پسر خانواده ی ثروتمند
کوچکترین پسر خانواده ی ثروتمند

" تناسخ در خانواده ثروتمند " یا " کوچکترین پسر خانواده ی ثروتمند "

مدتتهای خیلی مدیدی بود که از شبکه ی جی تی بی سی سریال ندیده بودم ، اکثرا سریالاش تم خیانتیه و حرص در بیار ، برای این سریال از زمان پخشش تا زمانیکه که چندروز پیش شروع به دیدنش کردم همش دودل بودم ، هم سونگ جونگ کی رو دوس دارم تو سریالا هم دوس ندارم ، 🙄😁از طرفی تایتل سریال برام جذاب نبود ، از اون گذشته یکی از بازیگرای زنشو اصلا دوس نداشتم ، خلاصه ... مقاومت را گذاشتم کنار و شروع کردم به دیدنش ، اولاش یخورده گنگ بود ولی همراه که میشی با روند سریال دیگه نمیتونی ولش کنی . و خود به خود ازش سر در میاری . همونجور که میدونین من همراه اسپویل از سریال صحبت میکنم . پس بریم که داشته باشیم اصلا قضیه چی بود .

تناسخ در خانواده ی ثروتمند
تناسخ در خانواده ی ثروتمند

داستان سریال راجبه کارمند یه کمپانی بزرگه که هرچی رییس هاش میگن گوش میکنه بی چون چرا ،اسمش هست یون هیون وو "سونگ جونگ کی " ، هیون وو کارمندیه که با دیپلم توی شرکت استخدام شده و پله های ترقی را با بله چشم گفتن های بی چون چرا ، طی کرده و الان مدیر یه بخشیه ، یه روز یه سند مخفی توی شرکت پیدا میکنه که برای سالها پیشه ، سند نشون دهنده اختلاس هنگفت کمپانی به نام یه شرکت کاغذیه ، هیون وو میره اینو نشون بالا دستیش میده ولی بالادستی اونو نابود میکنه و میگه به تو مربوط نی و اینا ،"این بالا دستی خیلی حروم زاده بود " همون شب رییس کمپانی را تو لابی میبینه رییس ازش تعریف میکنه اینم جوگیر میشه و میاد حالا عکسایی که از سند گرفته بوده رو نشون رییس میده ،رییسم میگه تو از الان مدیر مالی هستی ، بدو برو اونجایی که این پولا هست و برشون دار بیار اینم از اونجا که بی چون و چرا کارارو میکنه میدوه میره ترکیه تا پولارو بیاره ، ولی تو ترکیه میکشنش ، وقتی بیدار میشه میفهمه تو بدن یه پسر بچه تناسخ کرده ، پسره کیه ؟ کوچکترین نوه ی خانواده ی جین که بنیانگذار کمپانیی بود که توش کار میکرد ، اون الان اسمش " جین دوجون " هه .

یون هیون وو
یون هیون وو
جین دو جون
جین دو جون

هیون وو وقتی تو کمپانی کار میکرد خییلی پرتلاش بود و راجبه هرچیزی که نیاز شرکت بود مطالعه داشت از طرفی تمام فک فامیلای رییس کمپانی رو میشناخت ، هرچقد فک میکرد یادش نمی اومد جین دوجون قبلا چکاره بوده تو شرکت ، بعدها یادش میاد که دوجون تو جوانی مرده برای همین هیچوقت ازش هیچی نه خونده نه دیده و شنیده . درواقع زندگی دوجون واقعی تو هاله ای ابهام قرار داشت .

جین دو جون و درخت روابط فامیلی روسای کمپانی که توش زده جین دوجون مرده .
جین دو جون و درخت روابط فامیلی روسای کمپانی که توش زده جین دوجون مرده .

اون نمیدونه چرا تو بدن این پسر به دنیا اومده ولی سرنوشت را میپذیره و میگه حالا که این فرصت بهش داده شد بود باید به درستی ازش استفاده کرد اون باید میفهمید کی کشتتش و انتقام میگرفت ، به لطف دانش و اگاهی که تو زندگی قبلی داشت تو این زندگی به نحو احسن ازشون استفاده میکنه و با اینکه خانواده ش با خانواده ی پدربزرگ ینی بنیانگذار کمپانی تو قطع رابطه هستن ، میتونه خودشو تو دل پدربزرگ جا کنه و دوخانواده را اشتی بده و به لطف راهنمایی های مناسب با سنش " حدود ده دوازده ساله بود مثلا ، جایزه ی درخوری هم دریافت کنه ، و وقتی 20 ش میشه کلی پولدار میشه…

وقتی تو ۲۰سالگی یه عالم پول داشت
وقتی تو ۲۰سالگی یه عالم پول داشت

...خلاصه ... همینجور که محبوب پدربزرگ بود داشت زیرزیر خودشو برای انتقام و تصاحب اون کمپانی اماده میکرد ، کمپانی های کره اکثرا وراثتی هستن ،مثلا هرکی رییس کمپانی و بنیانگذارش باشه بچهاش میشه جانشینش ، اینجاام قرار بود پسر بزرگ خانواده جانشین بشه یه چیز بای دیفالت ،در عالم واقع حتی به این شکله .

پسرعمو و دوجون
پسرعمو و دوجون

تو یه مقاله ای که راجب سریال میخوندم ،نوشته بود « ایا کمپانی سون یانگ “اسم کمپانیه سون یانگ بود “ و رییسش شمارو هم یاد سامسونگ انداخته!؟» اتفاقا تو قسمت اول سریال موبایل یکی از کارمندای جدید ایفون بود که هیون وو بهش گفت موبایلش برای سون یانگ نی ، اینجا ثابت میکنه که کمپانی سون یانگ مثالی از سامسونگ بوده ، تو مقاله نوشته بود روابط و جانشینی های سازمانی در سریال خیلی خوب نشون داده شده و روسای شبکه ی جی تی بی سی و رییس جدید سامسونگ هم همشون وراثتی رییس شدن و حتی باهم فامیل هم هستن “

مقاله ای که اشاره کردم
مقاله ای که اشاره کردم

خلاصه ولی با روی کار اومدن جین دوجون و دانش و موفقیت هاش و استعدادش تو پول در اوردن،کم کم ترس از اینکه پدر ممکنه کمپانی را به ما پسرا نده و بده به نوه ش جین دوجون که باباش پسر نامشروعه ، تو دل پسرای رییس بزرگ ، جا باز میکنه .

جین دوجون
جین دوجون

عمو بزرگه
عمو بزرگه

رییس تشکیلات :پدربزرگ
رییس تشکیلات :پدربزرگ

جین دوجون با کمک یه همکار بیزینس من ، خیلی موفق و زرنگ میتونه توی کره شرکت باز کنه و با کمک و اسم اون یه سری کارا برای اینکه بتونه به پول بیشتر و هم اینکه مقابله کنه با کمپانی بزرگ پدربزرگ میکنه ، دست اخر دستش رو میشه و خودش علنا به پدربزرگ نشون میده و از الان دیگه بازی قرار رو انجام شه .

همکار دوجون
همکار دوجون

دوجون و پدربزرگ
دوجون و پدربزرگ

اتفاقای خیلی زیادی و پیچیده ای می افته ،رقابت پدربزرگ و نوه خیلی تنگاتنگ بود ولی تو این همین رقابتی که بینشون بود علاقه هم به وجود میاد و دوجون میشه یکی از دوست داشتنی ترین نوه های پدربزرگ ، از طرفی دوجون خودش هم به پدربزرگ علاقمند میشه و واقعا تا اخرین لحظه کنار پدربزرگ میمونه و از ابروش محافظت میکنه در حالیکه حتی پدر خودشم به قیمت بردن ابروی پدرش" ینی پدربزرگه " حاضر بود به سهام کمپانی دست پیدا کنه ، رابطه شون واقعا خیلی قشنگ بود ، گرچه پدربزرگه عوضی بود ولی خیلی کاریزما داشت یجوری بود که نمیشد ازش بدت بیاد . هم درک میکردی هم نمیکردی ،حتی اخرش از ارثش به دوجون چیزی نداد ولی رابطه ای که بینشون بوده واقعا دوس داشتم .

پدربزرگ و دوتا پسراش ، اون دوتا پشتی زیردست ها هستن
پدربزرگ و دوتا پسراش ، اون دوتا پشتی زیردست ها هستن

پدربزرگه که رییس کمپانی بود از هیچی به اون مال و منال رسیده بوده و از اولم جانشینش را پسر بزرگش معرفی کرده بود ، تو تمام این سالها پسر بزرگ و بقیه بچها اینجوری فک میکردن با اینکه یه سری حسودی ها اختلاف هایی بینشون بود ولی اونقدرا بولد نشده بود تا جایی که دوجون به عنوان یه رقیب سرسخت ظاهر شد و پدربزرگه دقیقا دم مرگش گفت که میخاد جانشینی را روی شایستگی بذاره ، هرکسی دیگه ای باشه واقعا خشمگین میشه و فک میکنه در حقش بی انصافی شده ، شاید اگه از اول اینجوری میگفت انقد دشمنی بینشون به وجود نمی اومد تا جایی که بزنن همو بکشن ، فکرشو بکن پسر اولش تقریبا 50 ساله بود و یه پسر بزرگ داشت 40 ساله بهش گفتن تو جانشینی و پسرت هم بعد تو ، بعد یهو بگن نه . معلومه خون جلو چشاشو میگیره .من به همشونم حق میدادم راستش .

یون هیون وو
یون هیون وو

پول تنها چیزیکه جهان را تکون میده ، و نه تنها جهان بلکه روابط خونی را هم کات میکنه ، پدربزرگه خیلی به کمپانیی که ساخته بود اهمیت میداد و میگفت کسی باید جانشین بشه که بتونه پولساز باشه و شبیه من ، تنها نوه ای که شبیه ش بود و مغزش خوب کار میکرد دوجون بود . دوجون تا اخرین لحظه حتی زمانی که روانپریشی گرفته بود ازش محافظت کرد ولی دست اخر هیچی بهش نداد چون میگفت اون دلش برای من سوخته . عوضش پولای کثیفی که به اسم شرکت کاغذی گذاشته بود کنار رو بهش داد ، که دوجون ازشون استفاده نکرد . برای همین بود که اون اسناد و پولا بعد 20 سال دست هیون وو افتاده بود .

دوجون که کشته شد
دوجون که کشته شد

هیون وو
هیون وو

دوجون بعد از مرگ پدربزرگه با اینکه چیزی بهش نمیرسه ولی تو همون شرکت خودش با اطلاعاتی که از اینده داشت ، دوباره سرپا میشه و گندای کمپانی و عموشو می ریزه رو دایره و زمانی که داشت برای تحلیف رییس کمپانی شدنش میرفت با تصادف ساختگی کشته میشه . هیون وو یی که توی بدن دوجون 20 و خورده ای سال زندگی کرد و وقتی به هدف نهاییش رسیده بود ، بازم کشته میشه .دنیای بی رحم 😭😄

دوجون
دوجون

هیون وو بعد انتقام و زمان مرگش خودشو میبینه که راننده ماشین باربریه ، خودش با خودش روبه رو میشه .

هیون وو و دوجون که باهم روبه رو میشن
هیون وو و دوجون که باهم روبه رو میشن

اون تو بیمارستان ترکیه بهوش میاد و متوجه میشه در عرض یه هفته ، 20 سال به عنوان جین دوجون زندگی کرده .

هیون وو
هیون وو

الان میشه داستان را از اخر شروع کرد ، کی دوجون را که تو جوانی تونسته بود اونقد موفق باشه و نخبه را کشت ؟ و چرا هیونن وو تو بدن دوجون زنده شده بود ؟ راز این رابطه تو لحظه ای که دوجون یا هیون وو برای بار دوم میمیره نهفته بود .

هیونن وو وقتی برای کمپانی به عنوان راننده باربری کار میکرد توسط همون رییس حروم زاده به یه کار گمارده میشه بهش میگن برو فلان جاده اونجا وایسا ، وقتی ماشینو نگه داشته بود و رفته بود کنار تا تماس بگیره با رییسه که الان اینجام چیکار کنم ماشین دوجونی که داشت برای مراسم تحلیف میرفت از اونجا رد میشه و پشت ماشین هیونن وو استوپ میکنه ، کره ای ها گویا علاقه ای به اینکه اگه ماشین جلویی ایستاده اونا از کنار رد شن ندارن 😶😪🤣 همون حین یه کامیون از خدا بی خبر میاد و میزنه به ماشین دوجون و دوجون درجا میمیره ، هیون وو به رییسه میگه یکی مرده تو باعث شدی من غیرمستقیم تو مرگ کسی دست داشته باشم ولی رییسه میگه همینه که هستو و اگه نمیخای برو همون کارگری کن ، اینجوری میشه که هیونن وو بدبخت و بیچاره و دیپلمه که خانوادش به خاطر ورشکستگی کشور ، مثل خیلی دیگه از خانواده ها ، نابود شده بود ، عذاب وجدان رو سالها با خودش نگه میداره و ناچارا تو کار تو همون شرکت مشغول میشه و با اون درجات میرسه .

هیون وو در صحنه ی قتل
هیون وو در صحنه ی قتل

اینکه دوجون را بکشن دستور عمو بزرگه بود . هیوون وو چون شاهد قتل و رابطه ی غیرمستقیم با قتل دوجون داشتش ، تو بدن دوجون به دنیا اومد تا دوباره یادش بیاد که تو چه کاری دست داشته و انتقام خون پایمال شده ی دوجون گرفته شه . بعد از مرگ دوجون پرونده را سریع بستن و دیگه حرفی ازش به میون نیوردن ، پسر جوونی که اونقد زرنگ و خوب بود به خاطر جایگاه ریاست توسط عموش کشته شد درحالیکه هیشکی تقاص پس نداده بود . زندگیش واقعا تو هاله ای ابهام و غم انگیز بود . راستش من فک میکردم بعد اینکه تو بدن دوجون به دنیا میاد میره و هیون وو رو میاره زیردست خودش با اینکه کمکهای غیرمستقیم به خانوادش کرد ولی عجیب نی که این فکر به ذهنش نرسیده تا هیون وو رو بیاره زیردست خودش!؟ اینکه تو قتل کسی دست داشته باشی انقد بی اهمیته که یادت رفته بود!؟ چون تو ماشین رو نگه داشته بودی باعث شدی دوجون بمیره! چطور ممکنه همه ی وقایع ریز و درشت سالهای که زندگی کردی یادت باشه و همشو به کار ببندی تا پولدارتر بشی ولی یادت نباشه به خاطر پول و کار مناسب تو قتل دست داشتی ،چطور ممکنه به پدر و مادرت اهمیت بدی و حتی بخای کلی پول خرج کنی تا به خاطر شنیدن خطر تعدیل نیرو کارخونه مادرت نمیره ولی یه بارم نخای با خودت در زندگی الانت روبه رو شی!؟ راستش این جاشو زیاد دوس نداشتم و به نظرم به جای تمرکز زیاد روی سهام و بورس و شرکت میتونستن به این جزییات بپردازن .

از اون گذشته لاو لاین داستان با اینکه کم رنگ بود برای من زیاد اهمیتی نداشت . گرچه اون دید بدم نسبت به دختره از بین رفت ولی تو سریال تنها چیزی که بی اهمیت بود لاو لاین بود .

هیون وو /سنگ قبر دوجون
هیون وو /سنگ قبر دوجون

داستان دوجون در نوع خودش وقتی قسمت اخرو میبینی خیلی بی عدالتی و غم توش داره ، اینکه بالاخره قاتلش معلوم شد و کمپانی از جانشینی وراثتی در اومد ، خوب بود و میشه گفت انتقام کامل شدش ولی قسمت اخرو خیلی زود جمعش کردن و زیاد به دوجون واقعی پرداخته نشدش . خود هیونم وو به عنوان کسی که مصبب مرگ دوجون بود تقبیح نشد ، با اینکه متوجه شد دوجون ۲۰سال پیش اونجوری کشته شده دقیقا لحظه ی اخر اونم بدون هیچ ری اکشن قابل قبولی فایل ظبط شده مکالمه ی خودشو رییس حروم زادههرو زمانی که کنارجاده داشت خبر مرگ کسی که اون موقع نمیشناختمش رومیداد رو پخش کرد . ۲۰سال پیش چجوری بدون امکانات مکالمه تلفنی رو ظبط کرده بود !😵‍💫 تازه اونم تو دادگاهی که برای اختلاس هیون وو تشکیل شده یهو قتل دوجون رو پیش میکشن . و با قضیه ی قتل دوجون اختلاس هیون وو پاک میشه .

هیون وو وقتی داره تو دادگاه مکالمه رو پخش میکنه
هیون وو وقتی داره تو دادگاه مکالمه رو پخش میکنه

درکل سریال قشنگ و جذابی بود ، ولی خب وقتی بهش فک میکنی این ضعفا خودشونو نشون میدن . تو یه مقاله ای میخوندم داستان اصلی اینجوری بوده که دوجون زنده می مونه با دادستان ازدواج میکنه و میره تو اون صخره ای که بار اول کشتنش و گل میذاره و اینا ، بیننده ها خیلی هاشون از پایان راضی نبودن و میگفتن گول خوردن و چرا باید دوجون رو بکشن ، با اینحال سریال تو اخرین قسمت با ریت ۲۷ به پایان رسیده . که برای یه شبکه کابلی خیلی ریت خوبیه .

تولد دوباره در بدن یک پولدار
تولد دوباره در بدن یک پولدار

بازیگر نقش پدربزرگ خیلی قشنگ بازی کرد ، قسمتای اخر دلم براش سوخت که اونجوری شد کاش متنبه میشد ولی خب اونجوری شدنش هم یجورایی میشه گفت نتیجه ی اعمال خودش بود . متاسفانه با اینکه خودش خیلی درایت رییس بودنو داشت ولی هیچ کدوم از پسراش غیر از اون نامشروعه و دوجون به خودش نکشیده بودن . اینکه انقد زیاد پول داشته باشی و به طور مساوی بین بچهات تقسیم نکنی همیشه این اختلافات را تو خانواده ها داره ، پول متاسفانه خیلی مهمه و روابط خانوادگی را خیلی تحت شعاع قرار میده ، حتی اگه اون اسایش نسبی در زندگی رو هم نداشته باشی و پولت کم باشه ولی همونم به طور مساوی و با روی خوش و گشاده برای اهالی خونه خرج نکنی موجب اختلافات و کینه های درونی زیادی میشه ، حالا اگه رییس کمپانی باشی و مال و منالت انقد زیاد باشه دیگه خیلی شدتش بیشتره . در هرحال که بعد از مرگت اون مال و اموال میمونه برای باقی مونده ها ، پس بهتر نی تا زنده ای همرو بدی بهشون هرچند که اونا لیاقتش را نداشته باشن ، هرچی نباشه بچها و خانواده ات هستن ، تا زمانی که مردی یا مریضی اینجوری باهات رفتار نشه و بعدشم سر اختلاف بین ریاست همه ی کاشته هات و کمپانی عزیزت بر باد نره ؟!

هیون وو  و دوجون در کودکی
هیون وو و دوجون در کودکی

سونگ جونگ کی هم خیلی خوب بود ولی راستش تا قسمت 7 این مارمولک بازی هایی که داشت اصلا خوشم نمی اومد از کاراکترش ، اوایل وقتی تو خانواده ی جین به دنیا اومده بود و داشت بزرگ میشد یه مدلی مث ناظر بیرونی بود تو اون خانواده و همه رو به چشم تحقیر و مسخرگی میدید ولی وقتی رقابتش با پدربزرگه اشکارا شد رابطه شون حتی صمیمی تر شد و با اینکه رقیب بودن ولی خیلی باحال و عاطفی بود میونه شون .

سریال باحالی بود . خوشالم برای دیدن انتخابش کردم .


🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

💚  سریال کره ای بی خانمان  💚  سریال ایرانی برف بی صدا می بارد 💚  فیلم سینمایی موقعیت مهدی  💚 سریال ژاپنی روزها 💚 سریال کره ای ایدل مقدس 💚 فیلم سینمایی غریب 💚سریال کره ای رویارویی یا دوست پسر 💚سریال کره ای وکیل طلاق 💚سریال کره ای توطئه در دربار 💚


  • نظرات [ ۸ ]
    • جمعه ۲۴ شهریور ۰۲

    سریال " انتخاب همسر برای امپراطور : جنگِ زنان " یا " ملکه : عشق و جنگ "

    سریال " انتخاب همسر برای امپراطور : جنگِ زنان " یا " ملکه : عشق و جنگ "

    انتخاب همسر برای امپراطور
    انتخاب همسر برای امپراطور

    داستان سریال در مورد امپراطوری" من دیگه تو متن چونا می نویسم " که با دختره یکی از درباریا که همه باهاش مخالفن ازدواج کرده ، چونا از بچگی این دختررو میشناخته و عاشقش شده بوده حالام باهاش ازدواج کرده بود که تو روز عروسی که داشتن تو خیابون بین مردم رژه عروسی برگذار میکردن یه عده خیانتکار میریزن و به عروس و چونا شلیک میکنن ، عروس میمیره ولی چونا بعد چندروز بهوش میاد .

    امپراطور
    امپراطور

    کسی که این قتل رو برنامه ریخته بوده یکی از وزیراس ، چون چونا دختر اونو برای ملکه بودن انتخاب نکرده و دخترش عاشق چوناس ، گفته بذار همرو بکشم یهویی یه امپراطور جدید رو هم بیاریم .امپراطور جدیدم در نظر گرفته یکی از شاهزاده ها که تو دهات زندگی فقیرانه داره . بعدم برای اینکه گند خودشو بپوشونه و حواسارو پرت کنه به ملکه مادر میگه بیایم خانواده ملکه مرده رو به جرم خیانت بگیریم ، خلاصه میگیرن پدر ملکه رو هم میکشن ، جسد ملکه رو هم میندازن یه گوشه ای . چونا طفلی عشقشو از دست داده از اینورم نمیتونه از پدرزنش دفاع کنه . از اونجا که ملکه مرده پس باید دوباره گزینش ملکه انجام بشه ، دوباره دخترارو میارن و امتحان میگیرن و اینا ...

    یه وزیر دیگه ای هست با همون شاهزادهه که وزیر اولیه در نظر گرفته بودش ، همدسته و گروه درست کرده و میخان چونا رو بکشن و خودش بشینه و کارایی که خودش فک میکنه درسته را رو ممکلت اجرا کنه ، وزیره با پدر ملکه ی فقید دوست بوده، اینم بگم که باباهه از این روشن فکرا بوده برای همین بهش انگ خیانت می بندن و زود دارش میزنن . ملکه یه قل داشته که بچگی گم شده بوده ، چون داشتن دوقلو نحسی برای کشور بوده ، باباهه به هیشکی نگفته بوده که دوقلو داره ،به هیشکی غیر از این دوستش ، وزیره اتفاقی دختره را میبینه و میفهمه که این قل ملکه ی فقیده ، میارتش و میگه اره خانواده ات اینجوری شدن دختره فراموشی داشته تو این مدت ولی یهو یادش میاد همه چی ،اصلنم بهت زده و بحران زده نمیشه و همه چیو قبول میکنه ، یارو میگه همش تقصیر امپراطوره ،تو باید قدرت بدست بیاری تا بتونی انتقام خانوادتو بگیری ،چجوری ؟ً ! باید بری ملکه بشی هرکیم گفت تو شبیه ملکه فقیدی دیوار حاشا بلنده .

    چونا و ملکه
    چونا و ملکه

    خلاصه اونو به عنوان دختر یه وزیر دیگه ای که دختر داشتش ولی دخترش بیمار بوده و هیشکی تاحالا ندیدتش برای گزینش ملکه جدید میفرستن قصر ، چوناام درتلاشه که بفهمه کی پشت ماجرای ترور ملکه شه . بی خبر از اینکه بدونه ملکه دوقلو داشته ، دختره رو میبینه و فک میکنه ملکه زنده شده ولی از دختر انکار و از چونا اصرار ، دختره گیج شده نمیدونه چونا دشمنه دوسته مگه اون مصبب کشتن ملکه و پدرش نبوده پس چرا اینجوری رفتار میکنه . دست اخر متوجه میشه که اونی که چونا عاشقشه نه تنها خاهرش بلکه خودش بوده که چونا رو تو جوونی تو خیابون دیده و بهم دل بسته بودن .

    وقتی ملکه کشته شد
    وقتی ملکه کشته شد

    یه پروسه ی طولانی برای گزینش ملکه دوباره راه می افته و بازم تو مرحله ی اخر که میخان دختررو به عنوان ملکه انتخاب کنن ، وزیر اولیه میاد چونا رو تهدید میکنه که اگه دختر منو نکنی ملکه من لو میدم که این دختره ملکه ی قبلیه که زنده شده ،"چون بهشون انگ خیانت بستن پس اگه دختره حتی اگه ملکه قبلیه بوده باشه هم نمیتونه دوباره زن شاه بشه " چونا مجبوری دختره همون وزیر اولیه رو ملکه میکنه و دختترو میکنه صیغه ، تو این بین وزیره "همون دوست بابای دختره " که با شاهزادهه دستش تو یه کاسه س به دختره سم میده و میگه مامانت دست ماعه شاهو بکش تا مامانتو بهت بدیم . از این ور یارو و شاهزاده نمیدونن کی بوده که اون روز ملکه و چونا را میخاسته بکشه ،از طرفی وزیر اولیه نمیدونه که شاهزاده ای که در نظر داشته بکنتش شاه ، خودش چه بلاییه 😁 .

    شاهزاده
    شاهزاده

    از اونور بعد از اینکه گلوله خورده تو سر چونا ، چونا هر وقت دختره تو خطر می افته رویای صادقه میبینه ،این سری تو رویاش میبینه که دختره داره تو چاییش سم میریزه ، میره اتاق دختره ، و بهش رودستی میزنه ، میگه زخم سینه ات چطوره "گلوله خورده بود " دختره میگه خوبه ، چونا میگه زخمت که رو سینت نبود تو شکمت بود تو کی هستی و خلاصه یخورده ناراحتی بینشون به وجود میاد ، بعد با خودش دودوتا چهارتا میکنه میفهمه که دختره قل دیگه ی ملکه ی قبلیه . قضیه بینشون حل و فصل میشه و بازم باهم خوب میشن . از اونور حسودا و تنگ نظرا بیکار نمیشینن و تو شهر شایعه راه میندازن که این دوقلوی ملکه ی قبلیه و این نحسی میاره و اینا همه جمع میشن تظاهرات که چونا صیغه تو مجازات کن ، چونا هم راهی براش نمی مونه ، دختره میاد اعتراف میکنه که اره من دوقلوی ملکه قبلیم ولی به ملکه و پدرم تهمت زدن باید اسمشونو پاک میکردم برای همین این نقشه هارو کشیدم .

    چونا هم میگه من میدونستم و بعدا مجازات این کار صیغه رو هم انجام میدم ولی اول باید اسم پدرشو پاک کنیم . خلاصه کارا خیلی رو روال و سریع انجام میگیره کسی میاد شهادت میده پدرش خیانتکار نبوده ولی چون درهرحال پیشگویی دوقلوها هنوز قضیه ش تموم نشده چونا و صیغه مجبور میشن از هم جدا شن یه مدت . از اون طرف شاهزاده هوله با وزیر اولیه " اون وزیره که دستش با شاهزاده تو یه کاسه بود همین وسطا لو میره و چونا بهش دستور خودکشی میده " دست به یکی میکنه میخاد بریزه قصر رو بگیره و چونا رو بکشه . حالا شاهزاده هم قبلا تو خیابون چندباری این دختترو دیده بوده و عاشقش شده بوده ، میخاد دختترو زنه خودش کنه . خلاصه جنگ و درگیری رخ میده و شاهزاده دختررو میدزده ولی چونا میاد و باهم می جنگن و دختترو نجات میده ، شاهزاده هم میبینه راهی براش نمونده خودشو میکشه . دست اخر این دونوگل بهم میرسن .

    این خلاصه سریال بود البته که خیلی پیچیدگی ها داشت من خلاصش کردم 😁 سریال قشنگی بود . این اولین سریالی بود که از این پسره به عنوان نقش اول میدیدم واقعا بازیش خیلی خوب بود طرز حرف زدنشو خیلی دوس داشتم تو هر موقعیتی با ملاطفت و ارامش و تسکین دهنده بود طرز صحبت کردنش ، خیلی کاراکتر چونا رو دوس داشتم . دختره هم بد نبود با اینکه بازیش یکنواخت بود ولی خسته کننده یا شیربرنج بهتر بگم نبود . 😄این دختره اکثر سریالایی که داره همیشه نقش یکه با اینکه قیافه ی خیلی قشنگی نداره ولی اجزای صورتش خیلی همگونو قشنگن مخصوصا دندوناش ، "دندوناش لمینت نی " بازیشم بد نی بهتر از خیلی های دیگه س که الکی معروفن . موضوع تاریخی سریال و داستانشم خوب بود و جذاب . خیلی کشمکش بین وزیرا و چونا نبود مث سریالای تاریخی دیگه که خیلی همش وزیرا به چونا زور میگن و چونا همش در حال حرص خوردن و تلاش برای مقابله س ولی کاری نمیتونه بکنه . مثلا وسطای سریال قضیه خیانت یکی وزیرا خیلی زود و سریع توسط چونا مخفیانه راس و ریس شد و طرفو محکوم کرد و تمام . از طرفی اینجا مادربزرگه چونا که ملکه بزرگ بود خیلی رابطه ش با چونا که نوش میشد قشنگ بود و همش طرف چونا رو میگرفت .

    کلا سریالای تاریخی کره ای با اینکه نشون دهنده ی بی عرضگی و مترسک بودن اکثر شاهاشونه ولی خیلی قشنگ میسازن و تازگی مخصوصا خیلی سریالایی که فقط کانسپت و بک گراند تاریخی داره ولی اثری از تاریخ واقعی توش نی میسازن . اینم از اون دسته سریالا بود با اینحال تو اینجور سریالا هرچقدم وزرا عوضی بوده باشن و طالب قدرت و تاپ داون بودن روی امپراطور و قدرتش هیچوقت خودشون نخاستن شاه بشن و یا به شاه بی احترامی کنن . حتی وقتی میخان شاهو عوض کنن دنبال کسین که ریشه سلطنتی داشته باشه . این نشون دهنده اینکه این موضوع که تو اون زمان شاه را به عنوان بنده ای برگزیده از سمت شاه می دونستن حقیقت داره و حتی خیلی بیشتر از اینکه تو سریالا نشون میدن به شاه احترام میذاشتن .

    کاراکتر شاهزاده هم خیلی باحال بود بازیگرشو دوس داشتم خیلی جذبه داشت و عشقش به دختره رو دوس داشتم . حیف خودشو کشت البته که صحنه ی تراژتیکی بود /درست نوشتم اسمشو ؟ 😄

    درکل سریال قشنگی بود از دیدنش لذت بردم .


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

    💚  سریال کره ای بی خانمان  💚  سریال ایرانی برف بی صدا می بارد 💚  فیلم سینمایی موقعیت مهدی  💚 سریال ژاپنی روزها 💚 سریال کره ای ایدل مقدس 💚 فیلم سینمایی غریب 💚سریال کره ای رویارویی یا دوست پسر 💚سریال کره ای وکیل طلاق 💚سریال کره ای توطئه در دربار 💚

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۴ شهریور ۰۲

    معرفی : سریال کره ای هتلدار و سریال کره ای کشور من و سریال کره ای تونل

    بعد مدتها سریال کره ای جدید دیدم از بازیگر سریال سونات زمستان که خییییلی دوسش داشتم ، ولی خب این سریالش اونچنان جذاب نبود با اینکه خودش همچنان جذاب بود و خیلی شوهراستایل .

    ایشونو میگم : اسمش تو سریال فرانکه
    ایشونو میگم : اسمش تو سریال فرانکه

    اسم سریال هست “هتلدار” منظور کسی که یا صاحب هتله یا کارش هتله ، درمورد یه هتل معروف خیالی تو کره س که پنج ستاره س ، اوپای شوهراستایلم هاروارد درس خونده و کلا امریکا بزرگ شده کارش پایین اوردن قیمت کارخونه ها و هتل و‌ این جور جاها و مفت خریشون یا برای خودش یا برای کلاینته .

    سریال هتلدار
    سریال هتلدار

    میزنه صاحب هتل معروف کره میمیره یه یاروییم تو کره تاجره و به این هتله چشم داره در صدد میشه که یکی بیاره تا هتل رو مفت خری کنه ، بهش اوپای شوهراستایل هارواردیمو معرفی میکنن ، اوپام اولش ناز میکنه چون از کره خاطرات خوبی نداره نمیخاد بیاد کره ، ولی یه روز تو یه رستورانی یه دختر کره ای میبینه و ازش خوشش میاد ، حالا دختره کیه !؟

    دختره اینه مرده هم همون کارمنده س که بعدا میگم
    دختره اینه مرده هم همون کارمنده س که بعدا میگم

    کارمند همین هتله اس که اومده امریکا دنبال یه کارمند دیگه ی هتل که سالها پیش اخراج شده بود حالا دلیلش مهم نی ، اون از طرف رییس هتل که همانا زن رییس مرحومه ، مامور شده اون کارمندرو بیارتش کره و بکننش مدیر هتل چون زنه که هیچی بلد نی این پسره مثلا خیلی ماهر و شاخه ،هیشکی دیگه نیست که بشه هتلدار 😁🙄 قبلنم بین این دوتا یه خبرایی بوده ولی بعد از اخراج شدنش و اینا همه چی کنسل شده ولی دختره هنوز یخورده بهش احساس داره ، خلاصه یه روز که دختره داشت صبحونه میخورد تو هتلش از خدمات اونجا شکایت میکنه و دقیقا همین لحظه ام اوپای شوهراستایل هارواردیم ، اونجا بود و چشمش میگیره دختره ماجرا رو ، همون شب به دختره لباس میفرسته اسم اوپای شوهراستایل هارواردی “فرانک” یه کارتم میفرسته اسمشو مینویسه دختره ی گیج فک میکنه هدیه از طرف همون همکاره س .

    میگذره و قرار میشه برگردن کره داشتن میرفتن تو جاده بودن تو ماشین ، که بحث بینشون درمیگیره پسره ی بی غیرت وسط بیابون تو امریکا دختترو پیاده میکنه و میره ، دختره میمونه تو بیابون ، چنددیقه بعد یهو یه ماشین لیموزین داشت رد میشد دختره دست تکون میده نگه میدارن کی بوده ماشینه؟! فرانک ، اول رو نشون نمیده بعد میرن خونه ی فرانک ، بعد اونجا یخورده حرف میزنن و اینا فرانک دیگه عاشق دختره میشه و مفهمه دختره تو همون هتلی که به این پیشنهاد مدیریتشو دادن کار میکنه ،ولی چرچیل بهش نمیگه که منم این پیشنهادو دارم و فلان ، دختره که میره ، سریع زنگ میزنه دستیارش میگه کار کره رو بگیر که فردا بریم اینجوری میشه که فرانک میاد کره و میره همون هتله میمونه ، بعد دختترو میبینه و بهش هدیه اینا میخره بعد بیرون میرن و اینا کم کم دختره هم خوشش میاد تا جایی که فرانک به دختره میگه من تورو میخام و این حرفا 😍🥰دختره یخورده مردد بود ولی ، حتی روز تولد دختره هم میرن بیرون بعد کیسم میخان برن دختره خودشو عن میکنه 😣😑🤐 خلاصه میگذره و ابش زیاد بودن سریال ، هتلی ها میفهمن که فرانک اومده بزخری کنه درصدد میشن جلوشو بگیرن بعد فک میکنن دختره دستش با فرانک تو یه کاسه اس بعد دختره ی احمق به خاطر هتل انگار که مال باباشه خودشو جر میده ،جالبه پسر صاحب هتل انقد دنبال مالش نبود که کارمندای هتل بودن ،اولش اصلا نمیخاستن تعدیل نیرو کنن ولی چون دعوا بالا گرفت زمزمه های اخراج ادمای اضافیم اومد چون هتله نقدینگی!؟خلاصه پول نداشت هتله و فقط الکی اسم در کرده بود برای همین دیر یا زود چاره ای نبود که تعدیل نیرو کنن ، اصلا تقصیر فرانکم نبود ،از طرفی توی سریال کاراکترای اضافی که روشون مانور میداد خیلی زیاد بود مثلا پسر صاحب رستوران که سست عنصر بود و کارمندای هتل که اصلا نییازی نبود انقد روشون زوم کنه . خلاصه چندقسمت دختره خودشو عن میکنه و فرانکم بهش میگه کار کاره رابطه ی بین ما رابطه ی بین ماست چرا قاطی میکنی ولی دختره احمق بود و گوشش بدهکار نبود ،خوشم اومد فرانک اصلا از موضعش کوتاه نیومد ، همینجور دعوا میکنن بعد دیگه دختره وا میده و باز بهم برمیگردن و داستان به شادی تموم میشه .این سریال هم ساب نداشت و بی ساب نصفشو متوجه شدم اونجاهایی که نمی فهمیدم رو ساب انگلیسی را فعال میکردم که بفهمم قضیه چی شد ، هم خیلی راجبه هتل و هتلداری و مالی حرف میزدن هم اینکه کیفیت صداش یجوری بود که خوب متوجه حرف زدنشون نمیشدم . فک میکنم اینها در نفهمیدم دخیل بود . راستش برای خودمم هنوز عجیبه که چطور سونات زمستان رو تقریبا 70 .80 درصدشو متوجه شدم شاید اگه الان ببینمش اون درصدای باقی مونده هم متوجه شم چون الان گرامرای بیشتری خوندم و کلمات بیشتری حفظ کردم . 😁 با این حال هنوزم برام باارزشه هم سریالش قشنگ بود و با اینکه نقشای فرعی دیگه ای هم داشت بازم تو طول سریال و تو داستان نقش بسزایی داشتن بی منفعت نبودن ، هم اینکه اولین سریال تمام کره ای بود که انقد زیاد متوجه میشدم حرفاشونو واقعا برام خیلی خاطره س اون سریال .

    تو این صحنه اونجای که دختره خودشو عن کرده بود که فرانک میاد میگه فقط به حرفای من گوش کن و اعتماد کن . و بهشش مگه که عاشقشه بعد دیگه دختره اشتی میکنه اولش .

    بعد جمله طلایی فرانک که واقعنم حقه ، برگشت اخراش که دیگه تسلیم شده بود که دختره رو ول کنه به دختره گفت :

    میدونی اعتماد ینی چی ؟! میدونی اعتماد کردن چجوریه ؟ اینکه به چیزی که نمیشه اعتماد کرد ، اعتماد کنی ، اونو میگن اعتماد داشتن .کره ایشم مینویسم خودم یادم بمونه قشنگه :

    진짜 믿음이 뭔지 알아요 ? 믿을 수 없는 것 믿을 게 믿음이에요


    حقیقتا تا قسمت ۱۲قشنگ بود سریالش مخصوصا کاراکتر فرانکو دوس داشتم ، ولی از ۱۲ به بعد خیلی اب شد و اصلا رفتاراشون خیلی اغراق شده و غیرواقعی بود . اولا همونجور که گفتم دختره یه کارمند معمولی بود که دست کمی از خدمتکار نداشت به توچه که صاحب هتل کی میخاد بشه تو ببین رییس بعدی کیه بچسب به اون که جایگاهتو از دست ندی ، همچین رفتار میکرد انگار مال باباش بود و فرانک اومده بود غصبش کنه ، خیلی مسخره بود ، درثانی مردی مث فرانک عمرا عاشق یه زن احمق مث دختره بشه مردی مث فرانک زنی میخاد که کارش هرچیزی باشه درهرحال حمایتش کنه یا خانه دار باشه یا اگه شاغله اون ساید حمایتگری رو داشته باشه و درثانی رابطه و زندگی خصوصی رو به کار ترجیح بده ولی دختره اصلا اونجوری نبود چسبیده بود به کار و حالام که یه شوهر جیگر پیدا کرده بود یخورده از کارش نمیگذشت حالا اینجوریم نبود که اون نبود کار هتل لنگ بمونه ،بعد تا فهمید فرانک کارش چیه و از زبون دیگران شنید سریع با پسره کات کرد ایکبیری 😤 انقد حالم از زنای خوره کار بهم میخوره ، اینکه میخان نشون بدن زن غرور داره و شاغل باشه خیلی خوبه بیشتر حالمو بهم میزنه ،زن هرچیزیم باشه درهرحال دوست داره توسط کسی دوست داشته باشه و حمایت بشه ، دختره داشت خودشو جر میداد اون یارو همکاره بهش پا بده و دوباره رابطه شون شروع شه ولی یارو مث عن انگار نه اینگار تازه خودش یه دختر بچه پیدا کرده بود عاشق اون شده بود اجوشی 😤بعد که یه مرد تمام عیار مث فرانک پیدا شده بود داشت جفتک میزد ، خیلی زن بیخودی بود 🤢 خلاصه خیلی حرصمو در اورده بود . این سریال یه سال قبل از سریال سونات زمستان که باعث ستاره شدن اوپای شوهراستایل بود ،پخش شده بود . ورژن ژاپنیشم ساخته شده و اتفاقا همونجاام اوپای شوهراستایل نقش فرانک رو خودش بازی کرده ، ورژن ژاپنی برا سال ۲۰۰۷ که معلومه بعد از فوق ستاره شدن اوپا ، مخصوصا تو ژاپن ، این سریال رو ری میک کردن . این بود معرفی سریال امروز .

    ورژن ژاپنی سریال
    ورژن ژاپنی سریال


    تو این مدت قبل از این سریال ، سریال کره ای تونل و سریال کره ای کشور من رو به ترتیب ،برای سومین بار و برای دومین بار نگاه کردم . میخاستم پستاشو جداگونه بذارم ولی حسش نبود همینجا یه خلاصه میگن خالی از لطف نی :

    سریال کشور من
    سریال کشور من


    کشور من رو فقط به خاطر جانگ هیوک نگا کردم یه سریال با داستانی شلوغ که خاسته دوران امپراطور شدن ته جونگ و بعد جنگ ولیعهدی لی بانگ وون نشون بده ولی درواقع یه سریال عشقی بین چندجوون تو این دوره ی اشفته س که برای زندگی و عشق دارن میجنگن ، راستش برای نشون دادن هردو زیاد موفق نبود . مخصوصا برای نشون دادن دوره تاریخی که به نظرم غیر بازی جانگ هیوک تو نقش لی بانگ وون ،چیز دیگه ای برای اراعه نداشت .

    جانگ هیوک در نقش لی بانگ وون
    جانگ هیوک در نقش لی بانگ وون " این دومین باری بود که جانگ هیوک این نقش رو بازی کرده بود "

    سریال تونل : سمت راستی همونیه که پاش به  ایستگاه پلیس نرسید و کشته شد
    سریال تونل : سمت راستی همونیه که پاش به ایستگاه پلیس نرسید و کشته شد


    سریال کره ای تونل که خیلی سریال قشنگیه ،یه سریال کره ای جنایی پلیسی ،راجبه یه پلیس تو سال ۱۹۸۰فک میکنمه ، که قتلهای زنجیره ای تو شهرشون اتفاق می افته و زنایی که جوراب شلواری پاشون هست رو میکشه ، پلیسه درصدد تا قاتلو بگیره یه روز که اخرین قتل تو تونل اتفاق افتاده بوده برای اینکه دوباره قتلگاه رو ببینه میره تونل اونجا یکیو میبینه که درحال سیگار کشیدنه و داره ادای خفه کردن کسی رو در میاره میفهمه این قاتله میره دنبالش ولی قاتله با سنگ میزنه توی سرش ، بیدار که میشه سال ۲۰۱۷عه و میره اداره شون و اول گنگ بود متوجه تغییر زمان نبود ، شانسا همون روز قرار بود یه گروهبان!؟ به اسم خودش بیاد به اون ایستگاه ، ولی اون بدبخت هیچوقت پاش به اون ایستکاه باز نمیشه چون از قبل کشته شده بوده ، کی کشته!؟ همین قاتل سی سال پیش ، چرا!؟ چون شم پلیسی و کارگاهیش اونم درحالیکه هنوز مامور راهنمایی رانندگی بوده زیاد بوده و کنکاش زیاد اونو به پرونده و بازمانده های قتل زنجیره ای ۳۰سال قبل میرسونه و عین ابله ها میره از خود قاتل سوال میپرسه رسما یجورایی میگه که : تو قاتلی!؟😲 خب معلومه میزنه میکشتت ، خلاصه پلیسی که فوروارد شده سال ۲۰۱۷ تو اونجا زندگی پلیسی جدیدی رو اغاز میکنه از شانس رییس ایستگاه همون همکار خودش تو سی سال قبل بود و زود میتونه سازگار شه از شانس اونجا پرونده ای رخ میده که قتلهاش مث قتلای ۳۰سال پیشه اینجوری میشه که پلیسه متوجه ماموریت و چرایی این انتقال در زمانش ، میشه . خیییلی سریال جذاب و قشنگی خوش ساختی بود من با این که سه بار دیدمش ازش باگ خیلی بولدی در نیوردم . پیشنهادمیکنم حتما ببینینش .
    خب امروز تا همینجا.

    پلیس موردنظر
    پلیس موردنظر


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

    💚  سریال کره ای بی خانمان  💚  سریال ایرانی برف بی صدا می بارد 💚  فیلم سینمایی موقعیت مهدی  💚 سریال ژاپنی روزها 💚 سریال کره ای ایدل مقدس 💚 فیلم سینمایی غریب 💚سریال کره ای رویارویی یا دوست پسر 💚سریال کره ای وکیل طلاق 💚سریال کره ای توطئه در دربار 💚

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۴ شهریور ۰۲

    سریال glory افتخار

    سریال "شکوه " یا افتخار :

    سونگ هه کیو در نقش دونگ اون
    سونگ هه کیو در نقش دونگ اون

    این سریال یه سریال انتقامی با موضوع خشونت مدرسه ایه . خب خشونت مدرسه ای همه جا هست ولی کره ای ها یخورده تو سریالاشن اغراق زیاد میکنن خب بالاخره سریاله دیگه . گرچه گاهی این خشونتا به مردن فرد یا خودکشیش می انجامه و حقیقتی کتمان ناپذیره ولی دیگه فک نکنم در این حد هم باشه که این سریال نشون داده . پرام ریخت حقیقتا .

    دونگ اون در نوجوانی و بزرگسالی
    دونگ اون در نوجوانی و بزرگسالی

    سریال درمورد شخصیت اصلی " دونگ اون " هه که فقیره و مادرش میخواره و به نظر فاحشه اس . باباشم معلوم نی کیه . تو مدرسه مورد ازار و شکنجه ی وخیم چندتا بچه پولدار عوضی روانی قرار میگیره و با اتوی مو تمام بدنشو داغ میزنن . درواقع این داغ ها روی بدن دونگ اون درسته اغراق شده ش ولی سریال میخاد نشون بده چقد خشونت و زورگویی تو مدرسه در هر مقطعی میتونه به روح فرد اسیب وارد کنه و این اسیب ها حتی اگه به روانشناس و غیره هم مراجعه کنن تا ابد با فرد می مونه . و هیچ چیزی برای این فرد دارو نمیشه جز انتقام . منتها از نظر من انتقامشو خیلی لفت داده . اینکه خودشو نکشت با اون وضعیتی که داشت واقعا خیلی قوی بود و این قوی بودنش از کینه ش و فکر انتقامش نشات میگرفت نه امید به اینده ی بهترش . حتی الانم که پولدار شده و معلم ، پول و این کار رو فقط برای انتقام بدست اورده . تمام سالهای عمرش داشته به انتقام فک میکرده . و برای همونم زنده س . خودش تو یه جایی از سریال میگفت من حتی نمی خندم که شاد نشم که یادم نره برای چی زنده ام . دردناک و غم انگیزه .

    از طرفی میگم کاش اینکارو نمیکرد کاش زندگی جدیدی رو شروع میکرد ولی زخمای روی بدنش چی کارایی که بی دلیل فقط به خاطر پولدار بودن باهاش کردن چی . اینارو واقعا کی قرار جواب گو باشه و اگه قرار باشه کسی که اینکارارو کرده خوب بخوره و خوب زندگی کنه و حتی یه ذره ام عذاب وجدان نداشته باشه پس تکلیف قربانی چی میشه که تمام زندگیش جهنم شده ؟! اگه قانون از این افراد طرفگیری نکنه اگه حتی خدا هم کارماشو بندازه رو زمان پیری یا بچه ی طرف این چه فایده ای برای قربانی داره ؟! و چرا باید بچش از گناه والدش مجازات بشه ؟! اینجاست که اولا کمبودهای قانون بولد میشن و بعد هم نبود خداس که بیشتر نمایان میشه .

    دکتر جراح پلاستیک
    دکتر جراح پلاستیک

    همچین کمبودهایی حتی تو کشور خودمونم هست فت و فراوون . سالها پیش اسیدپاشی زیاد شده بود تکلیف اون کسی که اسید پاشیده رو صورت اون دختر زیبا که چهره ش رو اونجوری کرده بود چی شد ؟!یادم نیست . شاید سوال پیش بیاد که با کشتن یا اسید پاشیدن یا حتی انتقام به هر طریقی صورت زیبای قربانی بهش برگردونده میشه ؟! مسلما نه ولی دلش خنک میشه . وقتی دلت خنک شه اروم میگیری و تازه میتونی نفس بکشی . سوال اینجاست چرا خدا گفته انتقام نگیرین . به نظر من باید انتقام گرفت .

    ....

    دکتر جراح پلاستیک
    دکتر جراح پلاستیک

    کاراکتر اصلی مرد ، با دونگ اون تو بیمارستان اشنا میشه ، بعدش میشه استاد دونگ اون که بهش پادوک " یه بازی مث شطرنج که کره ای ها بازی میکننش ،چینی هام فک کنم دارن . " یاد بده . اینجوری باهم اشنا میشن و پسره از دونگ اون خوشش میاد خلاصه سالها به یاد اون میمونه بعد حدود 8 سال که پسره الان دیگه متخصص جراحی پلاستیک شده و دونگ اون درحال اجرای اولیه انتقامشه دوباره همو میبینن و این سری دونگ اون تصمیم میگیره به این مرد تکیه کنه با نشون دادن زخماش قصه شو تعریف میکنه و پسره هم که تحت تاثیر قبول میکنه تو انتقام دونگ اون همراه شه . درحالیکه خودش "پسره" تو ذهنش در حال ریختن نقشه انتقام از قاتل پدرشه که اونو وحشیانه تو بیمارستان کشته و حالا قاتل داره برای پسره نامه های تهدید امیز مینویسه . فک میکنم میخاد خودشم قاتل شه تا بره زندان و قاتل پدرشو بکشه .

    دوس داشتم بدونم در اخر سریال دونگ اون هم میتونه انتقام بگیره و بعد دلش خنک خاهد شد ؟! متاسفانه  فصل دو سریال اومد ولی انتظاراتم ازش رو براورده نکرد . اولا خیلی بی عرضه و احمق و ترسو بود دختره ، به این دلیل که بعد از این همه عذاب و ناعدالتی که در حقش شده بود نتونسته بود شجاعتش رو جمع کنه تا انتقام واقعی از کسایی که اونطوری در حقش ظلم کردن رو بگیره ، فقط داشت دور خودش میچرخید ، میخاست با پلیس و پایین اوردن اونا از جایگاهشون اینکارو بکنه درحالیکه اولا از نظر من این روش احمقانه ترین روش برای انتقامه ، دوما اصلا نتونستن هیجان و باحالی به داستان اضافه کنن ،  اولا خیلی اب بود فصل دو ،دوما من به عنوان مخاطب خنک شدن دل کاراکتر دونگ اون رو احساس نکردم . بازی سونگ هه کیو خوب بود درنقش یه ادم عذاب دیده ولی کاراکتر احمقی داشت ، کسی که باهاش اینکارو کردن دیگه به گناه و عدالت و اینا فک نمیکنه تویی که تو فکرته انتقام اونم از راه قانون بگیری چرا باید بعدش بری خودتو بکشی !؟ چیکار کردی که مستحق کشتن خودت باشی !؟اگه به کشتن بود باید زمانی اینکارو میکردی که اونجوری کرده بودنت ، درواقع بیشتر از اینکه انتقام خودشو بگیره انتقام اون دختری که توسط همون ایکبیری روانی کشته شده بود رو گرفت ، کسی اینکارو میکنه که رفته باشه بزنه اون کسایی که درحقش ظلم کردن رو کشته باشه اول از همه باید اون ننه ی نفرت انگیزشو میکشت جنازه شو تیکه تیکه میکرد چون مصبب همه ی بدبختی ها و منشاش اون بود ، انقد حال بهم زن بود که حد نداره 🫤 بعدشم میرفت یون جین رو میدزدید میبرد مث خودش شکنجه اش میداد بعدم رهاش میکرد صددرصد یونجین خودشو میکشت اگه همچین اتفاقی براش می افتاد این میشه انتقام نه اینکه پولتو جوونینو عمرتو برای انتقام بذاری اخرشم هیچی خب که چی افتاد زندان !؟ همچین ادمی زندان براش کمه الکیم نشون دادن که تو زندان دیوونه شده . خیلی سمبلی بود . خلاصه اصلا خوشم نیومد . وقت تلف کنیه نیبینین . عوضش اگه سریال انتقامی دوس دارین برین سریال کره ای بازگشت رو ببینین ، خیلی قشنگه . صد از صد .~

    سونگ هه کیو
    سونگ هه کیو


    خب حالا بذارین یه بیوگرافی از سونگ هه کیو بدم : سونگ هه کیو ۴۱ساله از چهارده سالگی کار مدلینگ‌رو شروع کرد و بعد تو یهسریال یه نقش کوچیک داشته همینجور سریالایی با نقشای کمرنگ بازی میکرده تا اینکه تو سریال فراموش نشدنی “پاییز در قلب من “ که من پستشو گذاشته بودم با سونگ سونگ هون و وون بین بازی میکنه و همونجا میشه ستاره ی کره و جهان . و اون سریال شروع موجکره در جهان میشه . سونگ هه کیو تقریبا تو هر سریال و فیلمی که بازی کرده اون سریال و فیلم ترکونده .

    سریال پاییز در قلب من که شاید بخاین راجبش بخونین .

    سریال نسل خورشید که منجربه ازدواجش با نقش اصلی مرد میشه شهرت خیلی زیادی براشون میاره و سریالشون تا سالها از بهترین سریالای کره ای نامبرده میشه ولی متاسفانه ازدواجشون طولی نمی انجامه و طلاق میگیرن . با اینحال هیچی از شهرت و خانومی سونگ هه کیو کم نمیکنه . من تا قبلاز سریال نسل خورشید شناختی ازش نداشتم و سریال نسل خورشیدم دوس نداشتم ولی از سونگ هه کیو خوشم اومده بود برای همین پارسال سریال “ درحال بهم زدن هستیم” رو ازش دیدم . جو سریال و داستانش هم قشنگ بود و بازی یکدست و عمیق و قشنگ سونگ ههکیو منو به طرفدارش تبدیل کرد . و تمام حرفایی که درموردش خونده بودم رو به حقیقت تبدیل کرد . خیلیا بازیشو دوس ندارن ولی به نظرمن بازیش خیلی عمقی و خوبه . ممکنه هیچ ری اکشنی نداشته باشه به نظرتون ، ولی خیلی خوب حس اون کاراکتر را بیان میکنه . درهرحال شهرتش فقط برای ظاهرش نیست . تو این سریال هم واقعا عالی بازی کرده بود . از چهره ش افسردگی و ناراحتی عمیقش و کینه و ترسی که هنوز توش به جا مونده ، دیده میشه . جایی خوندم برای این نقش ۱۰کیلو وزن کم کرده تا صورتش شکسته تر به نظر برسه . همچنین بعد از پخش این سریال سهام کمپانیش ۶درصد افزایش داشته . ولی خب با اینحال همه ی اینا دلیل نمیشه همه از این سریال تعریف کنن که ... خیلیا میگن شاهکاره ولی واقعا چیز خاصی نبود . 


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟

     

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۴ شهریور ۰۲

    سریال کره ای ایدل مقدس

     

     

    رمبراری هستن
    رمبراری هستن

    سریال کره ای “ ایدل مقدس ، ایدل معصوم “ :

    در مورد یه کاهن اعظم “قدرتهای خداگونه داشت “ اسمش هست “ رمبراری” تو یه دنیای خیالیه که وقتی داشته با شیطان میجنگیده ،یهو اتفاقی جاش با یه ایدل تو دنیای واقعی عوض میشه از قرار ایدله تو یه گروهی که بهش میگن ایدل شکست خورده ، ینی سالها فعالیت کرده ولی هنوز شناخته شده نشده و فنیم نداره . بعد متوجه میشه که شیطان زمانه ش این دنیاام اومده ، بعد اون شیطانه در صدده که رمبراری رو بکشه ، رمبراری با اون پسری که جاشون باهم عوض شده با قدرتهای الهیش ارتباط برقرار میکنه و پسره میگه باید جایزه ی ایدل سال رو بگیری تا موافقت کنم روحمون برگرده سرجاش ، اینم چاره ای جز این نداره .~

    رمبراری که ایدل شده
    رمبراری که ایدل شده

    حالا داستان اسپویلیش رو میگم :

    تو اون دنیای خودش رمبراری یه کاهن اعظمه که قدرتهای خداگونه داره و میتونه زخمی ها و بیمارا رو شفا بده ، با شیطان میجنگه و اینا ، خداشون یه مجمسه ای که زنه و اونو می پرستن و قدرتهاشو از اون خداعه داره ، رمبراری که میاد دنیای واقعی و ایدل میشه کم کم به ایدل بودن عادت میکنه وقتی اهنگ میخونه با صداش دیگرانو شفا میده خلاصه کم کم طرفدارم جمع‌ میکنن ، این وسط اون پسره که الان رمبراری جاشه یه فن داشته که فنه قبلا منیجره یه گروه خاننده ی دیگه بوده چون برای یکی از اعضای اون گروه اتفاقی افتاده از چشم این می بینن برای همین بیکارو ناراحت و افسرده س یه روز تو خیابون همون پسر ایدله که رمبراری تو بدنشه میاد بهش سی دی اهنگشونو میده و میگه “ من اسمم کسیه که دیگرانو شفا میده ، قوی باش “

    این همون دختره س که گفتم منیجره
    این همون دختره س که گفتم منیجره

    بعد دختره از اون موقع فن این پسره میشه و از افسردگی و اینا در میاد ، الان چون ایدلش تو وضعیت بحرانیه میاد به کمپانی اونا و میشه منیجر گروهشون ، اینجوری اینا بهم نزدیک میشن رمبراری بهش میگه که کیه ولی دختره باور نمیکنه بعد اتفاقی درحال استفاده از قدرتهاش می بینتشو باور میکنه ، خلاصه اینا کم کم عاشق هم میشن . شیطان از اینور درصدده رمبراری رو بکشه معلوم نی چه کینه ای ازش داره .

    اقای شیطان
    اقای شیطان

    بعد اونور قضیه ام یه فرقه ای ایجاد شده که ایدلا میرن عضوش میشن تا عضو اون فرقه میشن یهو میترکونن و معروف میشن و اینا ، رمبراری میخاد تو این فرقه رسوخ کنه چون این فرقه هه داره از اسم خدای این استفاده میکنه ، درحالیکه طفلک از ایمان کورکورانه و صادقانه ی زیادیش حقیقت رو ندیده ، خداهه خودش عوضیه درجه یک و با شیطان دست به یکی ، چون قدرتهای خداگونه ش کم شده و چون قبلنا نیمی از روحشو که قدرتهای خدایی داره داده بوده به رمبراری ، حالا میخاد اونو توسط شیطان که اتفاقا اونم داره بازی میده ، بکشتش تا به قدرتهاش برسه ، رمبراری طفلی یه عمر سر قبرخالی گریه میکرده 🤣 و از سمت خداش خیانت می بینه و ناراحت میشه و اینا ولی خودشو نمیبازه و خدارو تحویل خدای مرگ میده و میره به عشقش میرسه .😄🌸💜

    ~

    خدا ایکبیریه
    خدا ایکبیریه

    راستش خیلی اب بود ... ولی خیلی کیوت و سافت و مهربون بود رمبراری ، طرز حرف زدن پسره خیلی قشنگ و ملایمه، یه داستانی میخوندم یه جمله ی قشنگ راجبه این حرف زدن معشوق ، داشت : “حرف زدنش اکنده ی از دلپذیری شکننده بود “ دقیقا همینجوری بود خیلی دلپذیره حرف زدنش مخصوصا وقتی تاریخی حرف میزد 😅 کیوت دلپذیر عشق بود خلاصه . خیلی نقششو دوس داشتم . این قضیه خدابودنشونم بامزه بود ، خدایی رو اینجوری معنی کرده بود که اون کسی خداعه که از حمایت بنده هاش برخوردار باشه اگه حمایت و عشق اونارو از دست بده دیگه خدا نی . 🤪😄

    قسمت اخرشو خیلی اب بستن مخصوصا تیکه ی اخرش تماما سرهم بندی بود ، ولی اصلا برام مهم نبود ،روند و داستانشو دوس داشتم . بعضی موقعهاهم باید سریالای ساده دید .😄🌿🌸

    برای یه بار دیدن می ارزه به نظرم مخصوصا که بازیگرشم خیلی خوب بود .

    ولی خب از این لحاظ که وضعیت ایدلهای شکست خورده یا ناموفق یا وقتی که معروف میشن از اب خوردنشونم ایراد میگیرن رو خوب نشون داده بود ، از طرفی یه جمله ی خیلی حقیقت داشت که من خودم بهش ایمان داشتم خیلی دوس داشتم تو سریالاشونم بهش اشاره میکنن چون واقعا همینجوریه ،فک کنم قبلانم تو یه پستی نوشته بودمش بازم میگم اینجا :

    دختره و رمبراری رفته بودن کلیسا دختره داشت دعا میکرد هرکی به خدای خودش ، بعد رمبراری نمیتوست از قدرتهاش استفاده بکنه و دیگرانو شفا بده برای همین ناررحت بود ، دقیق یادم نی قضیه چی بود ، بعد دختره بهش گفت اگه ایدل موفقی بشی و فنت بشن مردم ،میتونی دیگرانو شفا بدی ، یه عالم ادم هست که بعد از گذروندن یه روز سخت و ناراحت کننده فقط با نگاه کردن به عکس یا ویدعو ایدلی که دوس دارن ناراحتی و سختی روزشون ناپدید میشه ، اینجوری نیرو میگیرن و میتونن ادامه بدن . ~

    به نظر منم دقیقا این حرف برای همه ی فنها صدق میکنه . من وقتی اهنگ یا سریال میبینم یا یه ویدعو کوتاه از اوپاهام کلی ذوق میکنم و حالم عوض میشه . سختی زندگی برام قابل تحمل میشه . اتفاقا این یه مساله ی ثابت شده ی علمیه که روش تحقیقاتم انجام شده . و اتفاقا تو کتابی که دارم این روزا میخونم یه جمله ی خفن بود که الان میگمش ، و بعد از خوندن اون با خودم گفتم اااا نگا من این همه مدت داشتم اینکارو میکردم پس ، و ینی من این مدت اینو به صورت غیرمستقیم میدونستم و اصلا این کار یه کار روانشناسه س . خدایا من چقد دانام 🤣

    میگفت که :

    چطور است صرفا دردهایی را که نمیتوانیم از دستشان خلاص شویم به چیز دیگری تبدیل کنیم !؟میتوانیم بنویسیم ، بازی کنیم ، مطالعهکنیم ، اشپزی کنیم ، شعر بنویسیم ، بداهه گویی کنیم ، درباره ی کسب و کاری جدید رویا بپردازیم . صدها کار میتوانیم انجام دهیم . واینکه خوب یا خاص انجامشان دهیم اهمیتی ندارد . حتی نیازی نیست خودمان هنر خلق کنیم . غرق کردن خود در خلاقیت ، از طریقکنسرت موزهای هنری و رسانه های دیگر با رضایت از زندگی و سلامت بیشتر و اضطراب و افسردگی کمتر همبستگی دارد . اقدامساده ی تماشای اثار هنری زیبا باعث افزایش فعالیت در مراکز پاداش لذت در مغز میشود . این حس تاحد زیادی مث عاشق شدن است. پس بیایید هردردی را که نمیتوانید از ان خلاص شوید به پیشکشی خلاقانه تبدیل کنید .~
    کتاب “ تلخ و شیرین “

    پس ما “خودم ینی ” مدتهاس داریم درد رو به چیز دیگه ای تبدیل میکنیم ! با سریال دیدن ، با اهنگ گوش دادن و دراخر با یادگرفتن زبان جدید قشنگم کره ای .زیبا نیست !؟

    خلاصه که اگه از این دید نگا کنین همچینم بد نبود سریالش تامل برانگیزم بود . 😌☘️☀️🙂


    💗 مطالب پیشنهادی " ژاپنی " 💗

     

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💗  سریال ژاپنی هویت  💗   سریال ژاپنی عدالت  💗   فیلم ژاپنی someone   💗  سریال ژاپنی معشوق 💗 سریال ژاپنی سکوت  💗  سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💗  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💗 سریال ژاپنی روزها  💗سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💗سریال ژاپنی اولین عشق  💗 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 💗فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن💗 فیلم ژاپنی هیولا monster 💗

  • نظرات [ ۲ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای رویارویی یا دوست پسر

    سریال کره ای " رویارویی " یا دوست پسر :

    سریال کره ای رویارویی  یا دوست پسر
    سونگ هه کیو

    درمورد سونگ هه کیو در نقش چا سوهیونه ،که باباش سیاست مداره و یجورایی باباش اونو وارد سیاست کرده و از اون برای رسیدن به اهدافش و نشون دادن خودش به مردم و اینا استفاده کرده ،یجورایی چهره خوب برای بالا بردن رای باباهه شده ،لازمه بگم که کره ای ها وقتی وارد سیاست میشن خانوادشونم وارد میکنن مثلا الان رییس جمهور کره زنشم باهاش برای مناسبات سیاسی میره اینور اونور مثلا کارای خیرخاهانه میکنه از این چیزا ، میخان بگن ما همه پشت همیمو. همه چیمون روعه نگا کنین !

    در همین راستا یه شرکت خیلی بزرگی هست که پولدارن و فک میکنن خیلی شاخن مامانه احمقه سوهیون از اینا برای اینکه شوهرش بتونه بره تو انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنه پول گرفته از اونور اونایی که پولو دادن گفتن خیلیه خب پولو دادیم حالا بیا دخترتو بکن عروس ما ، از این بازی های کثیف سیاسی ، خلاصه این بدبخت سوهیون دوسال همه تحقیرها و شکنجه روحی تو خونه مادرشوهر شیطان صفتشو تحمل میکنه اخر طلاق میگیرن برای نفقه هم یه هتل ورشکست شده رو خودش میخاد ، میگه اینجارو بدین من ، اونام میدن ولی به شرط و شروط ، ادم چقد میتونه حروم زاده باشه ،

    کره ای ها کلا تو سریالا اینجورین که یکی یه چیزی میده به کسی دیگه اون چیز مال اون نی مال خودشونه همچنان ولی یه مدت میدن دست یکی دیگه و همچنان روش مسلطن . خیلی مسخره اس . البته که غیرواقعی باید باشه طبیعتا ولی چمیدونم در این حد اطلاعات ندارم . درهرحال خیلی مسخره اس . خلاصه سوهیون با تلاش و کوشش هتل ورشکسته رو به یه هتل خوب تبدیل میکنه با بازدهی مالی زیاد و اینا حالا میخاد یکیم تو کوبا بسازه ، حالا دیگه چمیدونم چرا کوبا ، میره کوبا برای قرارداد که میشنوه که یه جایی تو کوبا هست خیلی قشنگ و اینا غروباش زیباس و فلان ، اینم هوس میکنه بره اونجا تنهایی بدون منشی و اینا ، خلاصه عزم رفتن میکنه تقریبا رسیده بود به اونجا که کیفشو میدزدن ، میرسه به جای موردنظر و اونجا با یه پسر کره ای اشنا میشه و اون دوروز باهم میگردن و اینور برو اونور برو ، پسره کیه ؟!

    پارک بوگوم ، در نقش جین هیوک ، جین هیوک تو فرودگاه میفهمه که این دختره رییس یه هتلیه و خیلی معروفه ، بعد میرسه کره بهش زنگ میزنن میگن مبارکه شما تو ازمون استخدامی هتل ما قبول شدین . بعدش میفهمه که اون دختر رییسه ، درواقع رییس خودشه از الان ، با اینحال باهم قرار میذارن . ولی همش مادرشوهر قبلیه و مامانه خودش هی بهش زور میگن تو چرا قرار میذاری به فکر موقعیت بابات نیستی ، نمیدونم هتلو ازت میگیریم فلان خیلی حرص در ار بود . اصلا من کلا از کاراکترای زورگو و عوضی بدم میاد نمیتونم تحمل کنم زورگویی رو از طرفی اینم مث ماست هی تحمل میکرد حرفای اینارو و جواب نمیذاشت جلوشون . دست اخر که بهم میرسن ولی از این سریالای بود که هی جلوشون سنگ میندازن هی میخان کات کنن بعد ناراحتن کلی مشکل جلوشونه همشم مصببش خانواده هاشونن ، این زور بگو اون زور بگو این راضی نی اون راضی نی هی اینو راضی کن دم اونو ببین اه بدم میاد .

    خیلی حوصلمو سر برد . این سونگ هه کیو بدبخت کلا از مادر و مادرشوهر شانس نیورده ، اون از سریال کره ای  قدیمیش پاییز در قلب من که مامانش فقیرو بی عقل بود ، اون از سریال خیلی قدیمترش که باباش عوضی بود اونم از سریال چندسال پیشش " درحال بهم زدنیم " که مادر ه پسره نذاشت باهم ازدواج کنن . اینم از این . همش تو سری خورو مظلومه . من اصلا از این کاراکترا خوشم نمیاد . دوقسمت اولش قشنگ و بامزه بود ، راستش پیش بینی کننده بود که رابطه شون سخت باشه چون دختره هرچی نباشه معروف بود اندازه یه سلبریتی ، و باباشم سیاست مدار بود ، بعد پسره کارمند تازه استخدام شده بود که هیچ خانوادشم معمولی بودن ، از این لحاظ به هم نمی اومدن ولی بازم همو دوس داشتن و برای هم مرهم بودن رابطشون قشنگ بود اگه میذاشتن ، ولی اینکه فقط مادرا هی جلوی بچه هاشون سنگ بندازن و زرزر مفت کنن تا قسمت اخر ، دیگه روعصابه .برای همین بیشترشو رو دور تند دیدم . اصلا بهم نچسبید حیف بازیگراش ...

    سریال کره ای رویارویی  یا دوست پسر

    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟

  • نظرات [ ۱ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای وکیل طلاق شین سان هان

    شین سان هان کلمه ش به معنی مقدس یا پاکدامنه . اسم وکیله شین سان هان بود ، شین فامیلیشه /

    درمورد اقای شین سان هانه که تو المان پیانیسته و خیلی تو کارش خوبه ولی با مرگ خاهرش به کره برمیگرده و تصمیم میگیره وکیل شه اونم فقط وکیل طلاق . حالا مگه مرگ خاهرش چه چیز مشکوکی درش بوده که خاسته وکیل شه!؟ قبل مرگش خاهرش طلاق گرفته بوده و شین فک میکنه که تو قضیه طلاق خاهرش یه بی عدالتی رخ داده برای همین اومده وکیل شده . به همین سادگی . ینی شین سان هان پولدار نمیتونه وکیل خبره ای رو استخدام کنه تا پرونده ی خاهرشو پیگیری کنه!؟ و چه چیز بزرگی پشت این ناعدالتی بوده!؟ هیچی . واقعا هیچی نبود . خاهرش افسردگی داشته و تو امریکا تحت درمان بوده ، ! شوهره با یه زنی سر و سر داشته ، زنه واه واه واه واه حرمله ای بود ، خدا نصیب گرگ بیابون نکنه . این زنه سیریش بوده و چسبیده بوده به شوهر سست عنصر شیربرنج خاهره ، اون باعث شده که اینا طلاق بگیرن ، و اون بوده که از افسردگی خاهره استفاده میکنه تا بتوننن حضانت بچه رو هم بگیرن . حالا چرا این همه تلاش!؟ پول طبیعتا. بچه هم از طرف مادر هم از طرف پدر پولدار بوده میخاسته بچه پیش خودشون بمونه تا پول بیرون از خانواده نره . وگرنه همچینم علاقه ای به بچه نداشته. خیلی عوضی بود خیلی . ولی بازم دلیل محکمی برای اینکه یکی موسیقی رو ول کنه بره وکیل شه نمیشه . اصلا منطقی نی . داستانش خیلی ایراد داشت کلا ولی بازی بازیگرا باحال بود . شین سان هان دو تا دوست صمیمی هم داره خیلی باهم مچن و رابطه ی اوناام تو سریال بامزه و مفرح بود .

    ولی پیشنهاد نمیکنم ببینینش مگه اینکه مث من عاشق بازیگرش باشین.🤪🥰🥳💜🫣

     


     

    💗 مطالب پیشنهادی " ژاپنی " 💗

     

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💗  سریال ژاپنی هویت  💗   سریال ژاپنی عدالت  💗   فیلم ژاپنی someone   💗  سریال ژاپنی معشوق 💗 سریال ژاپنی سکوت  💗  سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💗  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💗 سریال ژاپنی روزها  💗سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💗سریال ژاپنی اولین عشق  💗 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 💗فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن💗 فیلم ژاپنی هیولا monster 💗

  • نظرات [ ۱ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای توطئه در دربار 한성별곡Conspiracy in the Court

    سریال کره ای

     

     توطئه در دربار 한성별곡 Conspiracy in the Court 

     

    این سریالو فقط به خاطر این بازیگره دیدم ، اوشون :

     

     

    سریال کره ای  توطئه در دربار 한성별곡Conspiracy in the Court

     

    جذابیت ازش چکه میکنه ، مخصوصا طرز حرف زدنش اصلا به کلمه نمیگنجه .

     

    سریال کره ای  توطئه در دربار 한성별곡Conspiracy in the Court

     

    عشقم بهش تو سریال کره ای دوران خوش که تا قسمت شش دیدم فوران کرد برای همین رفتم یه سریال تاریخی قدیمی ازش دانلود کردم ، که اونجا نقش یک بود . اونم چه سریالی به ظاهر جذاب ولی در باطن اب ، حالا میگم بهتون . بذارین اول با عکساش تو سریال دوران خوش خفتون کنم :

     

     

    سریال کره ای  توطئه در دربار 한성별곡Conspiracy in the Court
    تو سریال دوران خوش نقش منفیه ولی خیلی باحال بود

     

     

     

    سریال کره ای  توطئه در دربار 한성별곡Conspiracy in the Court
    پشت صحنه

     

     

    همونجور که میگفتم اسم سریال تاریخیه هست “ توطعه در دربار “ حالا کی توطعه داره میکنه تا قسمت هفت معلوم نی ، بعدش تو هفت پراتون میریزه که توطعه گر کیه ، واه واه واه امان از دسیسه ی زنای درباری و حرص و طمع قدرت طلبیشون .

    سریال راجبه اوپای معرفی شده و یه دختریه که عاشق همن ، بعد رویای یک کشور پر از عدالت و انصاف رو دارن ، مخصوصا دختره همش شعار همش سخنرانی ، کدوم مرد احمقی با همچین زنی که هی میخاد بهتون دیکته کنه کدوم راهو برین بهتره همنشین میشه 🤨😒😵‍💫 “گرچه همه ی مردا خصیصه ی احمقی رو دارن دوزاش فرق داره “

    خلاصه اوپا میره یه سفری نمیدونم چی حالا نشون نمیده ، تو این اثنا که تو شهر نی ، خانواده دختره به جرم خیانت دستگیر و تبعید و برده میشن ، بعدش دختره رو یکی میگیره زیربال و پرش و بهش طبابت یاد میده و میگه بیا انتقام بگیریم ، حالا پشت همه ی اینا ادمای کله گنده قصر هستن ،هدفشون در اخر اینکه دختترو بیارن قصر که امپراطورو بکشه …

    یه پسر دیگه ای هم هست که عاشق دختره س قبلا برده ی خونشون بوده ولی دختره ازادش کرده و بهش سواد یاد داده و حمایتش کردن که بره امتحان دولتی بده و یه کاره ای بشه . خیلی پسر خوبی بود خدابیامرز .😅😭

    دختره که طبابت مثلا یاد داره میگیره زهر درست کردنم یاد گرفته ، و زهرارو به ادمای مختلف می خورونن تا ببینن اثرش چجوریه . اینجوری میشه که یه سری اشراف زاده ها هی میمیرن به شکل های مشابه ، اوپا که پلیسه می افته دنبال قاتل ، یهو یه وزیرم کشته میشه ، وزیره دست راست امپراطور بوده ، می فهمن وزیر اون شب با یه زن بوده ، برای همین می فهمنن قاتل زنه و میگردن دنبالش ، از اون طرف اون پسره که گفتم زودتر از اوپا متوجه میشه اون زنه که قاتله ،کسی نیست جز همین دختره که عاشقشه ، اون به هوای اینکه نجاتش بده اون یارویی که باهاش هست رو میکشه ولی درواقع کسی دختررو مجبور نکرده به این کار خودش داره شمشیر انتقام رو تو قبلش تیز میکنه و اینا و پا توی این راه گذاشته، دختره فک میکنه مصبب بدبختی هاش امپراطوره ، درحالیکه که خودت امپراطور هم تحت فشاره و نمیذارن اصلاحاتی که میخاد رو انجام بده ، امپراطور کیه!؟ پسر سادو ..

     

    سادو کیه!؟ اینجارو بخونین : 

    💚 سریال کره ای نقاش باد ها 💚

     

     

     

    سریال کره ای  توطئه در دربار 한성별곡Conspiracy in the Court
    این اوپاس ،تو سریال ملکه کی اینجاام خیلی زرنگ بود

     

     

    بعدش به دختره دستور میدن برو اوپارو بکش زیاد حرف میزنه و تحقیق میکنه الان مارو پیدا میکنه ، دختره میره به اوپا زهر میده تا دم مرگ پیش میره اوپا و دوباره زنده میشه ، بعدش دیگه از دختره دست میکشه و میره با یه زنی که همیشه اوپارو دوسش داشت و بعله به خوبی و خوشی داشتن از شهر میرفتن که بازم دردسر درست میشه ،پسره میاد التماس اوپا که دختره داره میمیره بیا بریم نجاتش بدیم ،اوپا و زنش از هم جدا میشن ، دوتا پسرا میرن میخان دختترو منصرف کنن هی بهش میگن بیا بریم زندگی خودمونو بکنیم سیاستو بذار کنار بالاخره به یکیمون بگو اره ، بگو اره ، ولی دختره نفهمتر از این حرفاس و ول کن نی دست اخر میزنه امپراطورم میکشه ، و می فهمن پشت همه ی اینا ملکه ی مادر که میشه مادربزرگ امپراطور بوده ، بعدش امپراطور یه ارتش درس کرده مخفیانه و جاشو به دختره گفته ، دختترو به جرم قتل امپراطور میگیرن اوپا و پسره میان نجاتش میدن میرن رازو پیدا میکنن و میرن میدنش به وزیرای اصلح که امپراطور بهشون اعتماد داشت تا ارتش رو بیاره و قصرو از ادمای خیانت کار خالی کنه ولی وزیره تو‌زرد از اب در میاد و میزنه اون یکی وزیرو میکشه خلاصه خیلی خرتوخر میشه بعدش اینا مجبور میشن فرار کنن همه میخان حمله کنن بکشنشون ، ولی دختره دست بردار ارزوها و عدالت و چرت و پرتایی که بهشون ایمان داره نی تو اون وضعیت از پشت و جلو محاصره با دومرد خوب و عالی که دم مرگن ،و دارن حیف میشن ، میگه بیاین برگردیم قصر بهشون بگیم امپراطورو کشتن 😵‍💫😑 ریلی!؟ تو اصلا میفهمی تو چه وضعیتی هستی !؟ عقل داری !؟ خلاصه کشته میشن و فقط پسره زنده می مونه ، ولیعهد که یه پسر ده ساله س امپراطور میشه و ملکه مادر نایب السلطنه تا عطش قدرتشو سیر کنه زنیکه ی ام الفساد .

    خیلی کم و کاستی ها داشت ، ابم داشت ،ولی چون هشت قسمت بود زیاد بهشون گیر ندادم و نمیدم الانم . درکل بد نبود .ولی اخرش حرص در ار بود .

     

    سریال کره ای  توطئه در دربار 한성별곡Conspiracy in the Court

     

    او اس تی سریال هم قشنگ بود .

     

     


     

     

    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

     

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد

     

    سریال کره ای   رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد

    از راست : دختر جاسوسه . شوهر شاهزاده . شاهزاده خانوم . اوپای موردبحث

     

    سریال کره ای  " رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد "

     

     

    نمیدونم دقیقا ماه و رودخانه کجای سریال و استعاره از چه کسی بودن .

    داستانش درمورد یه دوره خیالی از پادشاهی گوگوریوعه که امپراطور یه زن جوون از یه قبلیه ای گرفته ، زنه قبلا کس دیگه ای رو دوس داشته که اون شخص از این جنگنجوهای خیلی پرقدرت و معروفه که تو جنگای زیادی پیروز شده ، وزیر وزرای امپراطور خوششون نمیان که چونا: امپراطور ، یه زن داره که دوسش داره و حرفش حرف زنه س . برای همین برای زنه حرف درست میکنن که این با اون شخصه که قبلا دوسش داشته سر و سر داره ، وقتی زنه رفته بوده برای سرکشی به قبلیه ش ، چونا دستور میده برن همرو بکشن ، حالا زنه با دخترش که مثلا یه چیز حدود 14.15 سالشه رفته بوده قبیله ش . دخترشو فراری میده و میگه برو کوه فلان که اون شخصه که الان راهب شده اونجا حضور داره ، خودشونو میکشن . دخترش فرار میکنه میره به کوه میرسه میبینه باباش اومده داره همه ی راهب هارو میکشه . یهو یکی از پشت میگیرتش و بیهوشش میکنه .

     

    سریال کره ای   رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد

    دختر جاسوسه

     

    سالها گذشته و دختره تو یه قبلیه ی کوچیکی که دارن قایمکی تو کوه ها زندگی میکنن تبدیل به قاتل شده ،میره اینو اونو میکشه .دختره حافظشو از دست داده ، این قبلیه قاتل تربیت کن ادمای اون وزیره س که همه ی نقشه ها زیر سرشه . تو یکی از ماموریت ها به دختره ماموریت میدن که بره چونا رو بکشه ، دختره نمیدونه چونا ، باباشه که ، میره تو یه مراسمی بوده برای ارامش روح مامان دختره و خود دختره ، که چونا برگذارش کرده بوده ، اونجا میخاد چونا رو بکشه ولی نمیتونه فرار میکنه و خلاصه یه سری اتفاقا می افته و دختره حافظش یادش میاد متوجه میشه عه شاهزاده س . خلاصه میره جایگاهشو بدست می یاره و به لطف ورودش چونا جون تازه ای میگیره و دربار رو میگیره تو دستش .

    از اونور داستان دوتا اوپا هستن که دختره رو میخان ، یکیش پسره یکی از جنگجوهایی بوده که تو قبیله ی مامانش بی سر و صدا داشته از مرز دفاع میکرده و سر همون قتل عام که مامانشو کشتن اونم کشته میشه ، دختررو هم همین پسره فراری میده . اینا عاشق هم میشن . یکیم پسر این وزیره س که خیلی اوپاس خیلی اقاس و از بچگی توی قصر به این دختره شمشیرزنی یاد میداده . اینم عاشق دختره س ولی وسطای سریال که میبینه دختره برای خودش شوهر انتخاب میکنه ازش میکشه بیرون و میره عاشق یه دختر اشراف زاده ی دیگه ای میشه که از قضا دختره جاسوسه شیلاس .

     

    سریال کره ای   رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد

    اوپا و دختر جاسوسه

     

    داستانش به نظرم خیلی ایراد داشت . اولا عشق این دوتا نقش اصلی اصلا مهم نبود برام و باحال نبود به نظرم . داستان اصلیم از جایی که جنگ دو کشور میخاد رخ بده داشت جذاب میشد و اگه به جنگ و داستانای سیاسی و در کنارش عشق بین دختر جاسوسه و پسر اوپاهه تمرکز میکردن خیلی قشنگتر میشد سریال . انگار اونجایی که میخاد اوج بگیره یهو رهاش میکنن و یهو شخصیت پسره که از وسطای سریال عاشق جاسوسه شده تغییر میکنه و یجوری میخان نشون بدن که این عاشق دختره نبوده داشته ازش استفاده میکرده درحالیکه اصلا اینجوری نبود و موقعیت موقعیتی نبود که نشون دهنده ی این باشه که داره از دختره استفاده میکنه برای منافع خودش . و همچین اتفاقی نیفتادش . اخرای سریال چون پسره و باباش که وزیر بود کودتا میکنن و میخان چونا رو بکشن ، موفق نمیشن و دختر جاسوسه پسسرو بیهوش میکنه و با خودش میبرتش شیلا . تو این مدت خب طبیعی پسره یه عمر برای گوگوریو جنگیده حالا اومده شیلا و خیانت کار شده براش سخت بود و ناراحت .

     

    سریال کره ای   رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد

     

    از طرفی باباش بدست شاهزاده خانومه کشته شده بود و میخاست انتقام بگیره ولی راهی نبود تا بتونه به هدفش برسه ، دقیقا از همینجا یهو شخصیت پسره که این همه عشقش نسبت به دختره قشنگ بود تغییر میکنه و میخان نشون بدن که این اصلا عاشق این دختره نبوده هنوزم عاشق شاهزاده س 🤦‍♀️😑 خیلی مسخره شدش ، اگه اینجوری نشون میدادن که مثلا پسره چون وطن پرست بودش نخاست تو شیلا بمونه و میخاست برگرده انتقام بگیره ولی به خاطر کشور انتقام رو میذاره کنار و به عنوان یه جنگجوی گوگوریویی با سربازای شیلا می جنگه و کشته میشه چقد قشنگتر میتونست بشه . ولی متاسفانه ریدن تو کاراکترش . حالا این بعد داستان هیچی . توی جنگ شوهر شاهزاده کلی تیر میخوره و میمیره بعدش بیست دیقه ی اخر نشون میدن که پسره زنده شده بود 😮🤨🥴اینجا دیگه قشنگ سریال و زحماتشون رو خراب کردن .

     

    سریال کره ای   رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد

     

    این سریال کلی حاشیه داشت و کلی پخشش عقب افتاده ش . تا اونجایی که میدونم تقریبا کل سریال رو فیلمبرداری کرده بودن که خبر میاد بازیگر نقش شوهر شاهزاده ، تو عکس بالا ، از راست نفر دوم ، که البته الان این عکس بازیگر تعویضیه ولی در کل ، تو مدرسه قلدری میکرده به دیگران و کلی از دستش عاصی بودن همکلاسی ها و اینجوری میشه که بازیگر رو کنار میذارن . سریال 6 قسمتش پخش شده بود که اینجوری میشه . تیم تولید هم میان میگن خب ما بازیگر رو عوض میکنیم و سریع یکیو جاش پیدا میکنن که این پسره که تو عکس بهش اشاره کردم ، بعدشم بقیه سریال رو از دوباره با بازیگر جدید فیلمبرداری میکنن ، ببین چقد زحمت میکشن برای سریال ینی میگم کنسلش نمیکنن بگن خب ولش کن که زحمات بازیگرای دیگه ام هدر شه ، بعد از طرفی وقتی بازیگر رو عوض میکنن باید تمام صحنه هایی که با اون بازیگر بوده ازدوباره فیلمبرداری شه واقعا خیلی کار سختیه . فک کن ینی کیم سوهیون عکس پایینه که نقش شاهزاده داشت دوبار نقششو بازی کرده بود با دوتا ادم مختلف . واقعا خیلی سخته . بعد یه تاخیر سریال با بازیگر جدید پخش شد و ریت موردنظرشونم گرفت و اتفاقا به نظر من که همون موقع دوقسمت اولشو با بازیگر اولیه دیده بودم ، این بازیگر بیشتر به این کاراکتر میخورد تا اون اولیه . اصلا از اولشم باید اینو میذاشتن . بعدش خبر اومد که تیم تولید و بازیگرا بدون دریافت پول اضافه قبول کردن که 6 قسمت اول از دوباره با بازیگر جدیده فیلمبرداری شه . واقعا خیلی زحمت کشیدن سر این سریال همه ی بازیگرا ولی متاسفانه داستانش اونقدری که براش زحمت کشیدن جذاب نبود .

     

    سریال کره ای   رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد

    کیم سو هیون در نقش شاهزاده

     

     

    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

     

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟  سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو 

     

  • نظرات [ ۵ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای زنی که هنوزم دلش میخاد ازدواج کنه

    سریال کره ای زنی که هنوزم دلش میخاد ازدواج کنه  :

    راجبه چندتا دختر مجرد 30 تا 35 ساله ش که دارن با فرهنگ زشت و اُملی حاضر در دور و ورشون زندگی میکنن . کجا نوشته شده که دختر 35 ساله یا حتی 40 ساله دیگه نمیتونه ازدواج کنه ؟ ایه براش نازل شده ؟ اگه بخاین حساب کنین دخترا تو این دوره زمونه اگه بخان کار کنن و تو کارشون به مرحله ثبات و موفقیت برسن سن ازدواجشون همین حدودا میشه . ولی خیلی عجیبه که مردم وقتی میبینن یه دختر تو این سن مجرده به چشم بد بهش نگاه میکنن و به خودشون این حق رو میدن که بگن تو دیگه نمیتونی ازدواج کنی . دیگه پسر خوبی وجود نداره برای تو . از کجا میدونین ؟! مگه شما تعیین کننده هستین ؟! انقد مطمئن این حرفو میزنن که و انقد تکرارش میکنن که باعث ناراحتی و دل شکستگی طرف مقابل میشن . خدا هم ایه هاشو با این شدت و محکم نازل نکرده . خب مگه از شما نظر خاستن . خلاصه که خیلی بی فرهنگ و بیشعور و کوته فکرانه س این طرزفکر .

    داستان این سریال هم نشون دهنده ی این فرهنگ زشت بود که اگه دخترا تا این سن مجرد می مونن برای اینکه دارن تو این جامعه با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنن ...چطور میتونین از یه دختر توقع داشته باشین که هم تو کارش هم موفق باشه هم به موقع ازدواج کنه و به موقع هم بچه دار شه ؟ اصلا مگه این "موقع ها" وحی منزل هستن ؟ واقعا خودخاهانه س . از طرفی اگه دختری مجرده نشون دهنده ی اینکه خانواده ی های سخت گیر و چه بسا عوضی پسرای خوب مجرد باعثش هستن . 😌چیزی که تو سریال قشنگ داشت نشونش میداد .

    تو عکس از راست دختری بود که ده سال با یه پسری دوست بود و به امید ازدواج هرچی پول داشت خرج پسرو و خانوادش میکرد ولی اخرش دید هیچی براش نمونده و شده خدمتکار و پول چاپ کن خانواده پرتوقع و عوضی پسره برای همین از پسره جدا شد و دیگه با کسی دوس نمیشد . نفر دوم خبرنگار بود تو یه شبکه معروف و مدتها با یکی دوست بود میخاستن ازدواج هم بکنن ولی چون برای دختره از طرف سازمان بورس تحصیلی تو خارج تعلق میگیره دختره از پسره جدا میشه و میگه میخام برم درس بخونم موفق شم و این حرفا ، بعد از اینکه درسش تموم میشه برمیگرده میخاد بازم با اون پسره بره ولی پسره یکی دیگرو پیدا کرده و میخاد ازدواج کنه .

    اخری مترجم همزمان و خیلی معروفه تو نشست های مهم سیاسی حضور داره و اینا ، ولی دوس پسر درست حسابی نداشته و حالاام میخاد هرجور شده ازدواج کنه . اینا هرسه باهم دوستن و 34 ساله هستن و دوس دارن ازدواج کنن . یه جایی بود دختر مترجمه میگفت من با سختی کار کردم و الانم تبدیل به یه زن موفق شدم حالاام زمانی رسیده ک دوس دارم تشکیل خانواده بدم مگه این گناهه .

    سریالش خیلی مفرح و خنده دار و بامزه بود . خیلی قشنگ بود . و خیلی دوس داشتمش . بیشتر از این تعریف نمیکنم داستانشو . همین که پیامشو گفتم کافیه . 😄


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

    💚 خواننده ی جزیره ی دورافتاده  💚 سریال کره ای دلال ازدواج 💚 قسمت 5 و 6 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه 💚 معرفی N VIXX اِن ویکس   💚 قسمت 7و 8 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی متروکه  💚سریال کره ای سونبه اون رژ رو نزن  💚

  • نظرات [ ۱ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای وکیل چوسان

     

    سریال کره ای  " وکیل چوسان "

    وکیل چوسان  : از پایین هانسو ، شاهزاده ، جی سان
    وکیل چوسان : از پایین هانسو ، شاهزاده ، جی سان

    سریال در مورد هان سوعه که خانواده شو به جرم خیانت تبعیدم بعدم بهشون یه چیزی بستن و کشتنشون . پدر هانسو یکی از وزیرای خوب امپراطور بوده که داشتن باهم قانونی رو درست میکردن تا به نفع همه ی مردم باشه نه فقط اشراف . اشراف هم از این موضوع خوششون نمیاد طبیعتا و این مسائل رقم میخوره . هان سو درس خونده و حالا به یه وکیل تبدیل شده ، نه از این وکیلای مدرن ، وکیل دوران چوسان . ولی کارش تقریبا همین وکالت و این حرفاس . هانسو میخاد از کسایی که این بلا رو سر خانوادش اوردن انتقام بگیره که راس این ها وزیریه به اسم وزیر یو که یه پسر داره مث تیکه ی ماه ، اقا ، جنتلمن ، متین ، اروم ، وفادار ، جونم براتون بگه ، هرچی صفات خوب مرد بهشتیه تو این مرد هستش و از همه مهمتر این پسر که اسمش جی سانه ، میدونه باباش عوضیه دوس داره باباش به راه راست هدایت شه و از قدرتش در راه درست استفاده کنه از طرفی چون نمیتونه عذاب وجدان داره و فک میکنه باید اون تقاص کارای بابای عوضیشو پس بده . این وزیر یو حتی امپراطور سابقم کشته و الان امپراطور یه پسر جوون و بی تجربه و سست عنصره .

    هاکیون هستن در نقش جی سان
    هاکیون هستن در نقش جی سان

    💗سریال جدید از چا هاک یون عزیردل : 💗

     💗 سریال کره ای خواننده ی دورافتاده یا سریال کره ای خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه 💗

    یه شاهزاده خانومیم هست که خیلی سنگ رعیت رو به سینه میزنه رفته بیرون از قصر زندگی میکنه و یه کاروانسرا باز کرده اونجا به رعیت غذای مفتی میده . به خیالش خیلی داره کار خوبی و بزرگی میکنه . شاهزاده خانومه از امپراطور که برادرشه بزرگتره ، میخاد به برادرش کمک کنه سلطنتش سست عنصری نباشه ، و از زیر یوق وزیراعظم : یو ، بیان بیرون . ولی راهکاری بلد نی تا اینکه وکیل هانسو میاد شهر و اوازه ش همه جا رو فرا میگیره . اینجوری میشه که میره خودشو به هانسو می چسبونه ،هانسو یکی یکی وزیرای زیردست یو رو میکشه پایین و از دور خارجشون میکنه ، تا جایی که وزیر یو احساس خطر میکنه ، از اون طرفم شاهزاده خانومه به هانسو نگفته که شاهزاده س ، ولی قایمکی هانسو رو به چونای بی عرضه معرفی کرده و گفته این به درد ما میخوره از این استفاده میکنیم تا وزیر رو بکشیم پایین . خلاصه این وسط اینا عاشق همن میشن .

    جی سان
    جی سان

    یه ور داستان جی سان هست که عاشق شاهزاده س ، همینجوری الکی به یه لبخند وا داده ، بچم 🤧😭 اومده الان قاضی شده ، قاضی از روشای هانسو خوشش نمیاد از طرفی فک میکنه هانسو مشکوکه ، از اون طرفم خوشش نمیاد که هانسو چسبیده به شاهزاده خانوم ، خلاصه این دعوای عشقی هم تو داستان هست .

    جی سان
    جی سان

    💚 معرفی N VIXX اِن ویکس   💚

    وضعیت خانواده هانسو که اونجوری میشه خانواده شوهر خاهر هانسو ، خاهرشو میندازن بیرون ، میگن تو خانوادت خرابه و چه جلافتا به خانواده ما نمیخوری ، خاهر هانسو هم تصمیم میگیره بیاد شهر تا بچسبه به یه کله گنده و انتقام بگیره ببینه کی اصلا این بلا رو سر خانوادش اورده ، وزیر یو از اون ورا رد میشده کمکش میکنه با خودش میگه این یه روز به دردم میخوره به دختره ام میگه که خانواده تو امپراطور کشته . راستم میگفت خانواده هانسو رو واقعا ملکه مادر دستورشو داده بود کشته شن . اون موقع صلاح مملکت اون بوده . دختررو مییاره ادمش میکنه و به عنوان جاسوس می فرسته تو بغل این وزیر اون وزیر ، دختره خبردار میشه که برادر کم عقلش اومده و از وزیر یو کینه داره .... و غیره . داستان همچین چیزیه .

    خاهر هانسو
    خاهر هانسو
    خاهر هانسو که عاشق جی سان بود ، به جی سان میگفت تو طرز فکر و رفتارت با بابات فرق داره ، تو نباید تقاص کارای باباتو بدی ، فقط این دختر بود که جی سان رو دوس داشت و حقیقت رو میگفت .
    خاهر هانسو که عاشق جی سان بود ، به جی سان میگفت تو طرز فکر و رفتارت با بابات فرق داره ، تو نباید تقاص کارای باباتو بدی ، فقط این دختر بود که جی سان رو دوس داشت و حقیقت رو میگفت .

    خیلی سریالش اب بود . کلا من روی ان خیلی حساسم ، این طفلک هر سریالی بازی کرده سریالش یا اب بوده یا خودش کاراکترش کودن بوده یا بهش زور میگفتن یا همش مث این سریاله میگفتش " از من استفاده کنین " بابا مگه تو وسیله هستی ، چرا باید چون بابات عوضیه از تو استفاده کنن تا باباتو بکشن پایین بعدشم جای تشکر یجوری رفتار کنن انگار تو زدی خانوادشونو کشتی این چه وضع داستانه این چه وضعیت مسخره ایه ؟!

    سر همین چیزاام بیشتر سریالاشو ندیدم نصفه ول کردم ولی دیگه این سری گفتم باید اینو بببینم هر جور شده . نگاهش کردم واقعا سعی کردم بدون اون بک گراندی که گفتم سریالو بدون پیشش داوری نگاه کنم ولی سریالش سرتاسر داستان بی منطقی و مسخره ای داشت . ینی واقعا خودشون نمی فهمن چقد کاراشون مسخره س ؟! مثلا همین هانسو رو کل خانوادشو امپراطور و ملکه مادر به خاک سیاه نشونده بوده ش ، از اون طرفم خاهرش مورد سواستفاده وزیریو قرار میگیره ولی اینکه وزیره گفته بودش خانوادتو ملکه مادر و امپراطور کشته راست بود ، حتی قسمت اخرم خود ملکه مادر میگه اره اون دستور رو من دادم . بعد خود جی سان خودشو جر میداد که نه بابای من کرده خب چرا ؟! بعد همچین ادمی که خانوادشو امپراطور کشته حتی دستور قتل خاهرشم امپراطور داد با اینکه میتونست اینکارو نکنه فقط چون هانسو به جای اینکه به اون التماس کنه رفته بود التماس وزیر یو ، دستور قتلشو داد ، بازم میره زیردست اون امپراطور و میشه وزیرش و بهش کمک میکنه مملکت رو درست کنن ؟! اصلا با عقل جور در نمیاد . تو مدتها دنبال انتقام بودی کسی که باید ازش انتقام میگرفتی امپراطور بود نه تنها انتقام نگرفتی بلکه عاشق خاهر شیربرنجشم شدی ؟!

    کاراکتر خاهره که فوق العاده شیربرنج بود ینی اصلا یه ذره ری اکشن یه ذره بازی تو قیافه ی این دختر وجود نداشت تو کل 16 قسمت قیافش همش این شکلی بود . رسما برگشته به هانسو میگه من داشتم از تو استفاده میکردم این چه عشقیه ؟! بعد هانسو زمانی که خاهرشو امپراطور کشته بود اومد جی سان رو کتک میزد که تقصیر توعه . :| به این چه اخه .

    تو کل سریال از نظر من کاراکتر جی سان بود که قشنگ بود ، دیالوگاش قشنگ به شخصیت خود هاکیون می اومد ، شاعرانه و رومانتیک و اروم و پر از سوز عشق . فقط تنها چیزی که ازش خوشم نیومد همین جمله ی مسخره ی از من استفاده کنین بود .

    با اینحال با اینکه خود جی سان میخاست خودشو طعمه برای پایین کشیدن باباش قرار بده یه ذره احساس تشکر یه ذره احساس دلسوزی تو این شاهزاده شیربرنج و اون هانسو نمک نشناس عوضی وجود نداشت . انقد سر این سکانسا من حرص خوردم حد نداره ، قسمت اخر جی سان به خاطر هانسو حتی تیر خورده بود تیره سمی بودش اصلا قیافه هانسو نفرت انگیزترین حالت ممکنش بود . بعد اون شیربرنج به جای اینکه نگران جی سان باشه که تیر خورده خودشو داشت به خاطر هانسو جر میداد . خیلی حال بهم زن بودن . یه ذره عشق بین اینا دیده نمیشد .

    درکل سریال ابی بود . حیف هاکیون با این توانایی بازیگریش که داره تو این سریالا سطح پایین هدر میشه .

    یکی از دیالوگای قشنگی که جی سان داشت به اون شاهزاده ی بی لیاقت میگفت این بود ، شاهزاده بهش گفت من که کاری در حقت نکردم چرا منو دوس داری ، جی سان گفت :

    " چون تو بهم لبخند زدی ،اگه یه بار دیگه اون لبخندو ببینم ، حتی اگه گل بی نام کنار جاده ام باشم ، راضیم"به قدری این دیالوگ زیبا و پر از عشق و سوز و جیگر سوز بود که حتی الانم میخونمش پرپر میشم براش ...
    پشت صحنه
    پشت صحنه
    اتمام فیلمبرداری
    اتمام فیلمبرداری

    دیالوگی که من فهمیدم : یجاهایشو نفهمیدم جمله رو خودم ساختم:

    그 미소만으로 새상을 다 가진 되었습니다 ~
    한번만 도 그때 그 미소를 볼수 있으면 전 길거리에 빈 이름 없는 꽃 📷 꽃이라도 좋습니다 .


    چیزی که واقعا داشت میگفت : یکی از بهترین دیالوگای کل سریال :



    저한테 웃어주셨으니까요.그 미소만으로 세상을 다 가진 듯했습니다.한 번만 더 그때 그 미소를 볼 수 있으면전 길가에 핀 이름 없는 꽃이어도 좋습니다.공주님께서 꺾어주신다면한없이 기쁠 것입니다."


    🍂💛‌ مطالب پیشنهادی 🍂💛

    🌺سریال کره ای نگهبان خدای بزرگ و تنها 🌺 سریال کره ای گابلین خدای تنها و درخشان  🌺عکس از سریال کره ای گابلین  🌺سریال کره ای گوبلین خدای تنها و درخشان  🌺 چگونه افکار بیهوده را کنار بگذاریم ؟🌺 معرفی جمله از کتاب تلخ و شیرین  🌺 بازبینی سریال سونات زمستانی 🌺رنگین کمان 🌺 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 🌺نظر پایانی درباره ی سریال این رابطه مقاومت ناپذیره 🌺سریال کره ای بدترین شیطان 🌺 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای هایی که تا امروز دیدم

     

    بریم ببینیم چی دیدم این روزا :

    1. سریال ایرانی راز بقا : اشغال محض . به قدری سخیف بود که موندم چرا دانلودش کردم .


    2. سریال ایرانی خاتون :

    بابک حمیدیان واقعا حیف بود تو این سریال ولی خیلی بازیگر خوبیه اینجام باحال بود نقشش هر گریمی هم بهش میاد
    بابک حمیدیان واقعا حیف بود تو این سریال ولی خیلی بازیگر خوبیه اینجام باحال بود نقشش هر گریمی هم بهش میاد

    برای سه چهارقسمت اول بد نبود ولی بعدش به قدری افت کرد که حد نداره . میخاستن مثلا سریالی باشه که تو زمان اشغال ایران توسط روسها و انگلیس ها رو نشون بدن ولی انقد شعاری و مسخره و غیرمنطقی بود که حالم رو بهم زد . اولا اینکه محوریت اصلی داستان یه زن هست رو به شدت بدم اومد . ینی چی که یه زن میذارین بعد همه بهش چشم دارن . مثلا میخان بگن زنا هم تو مبارزات نقش داشتن ؟! باشه اصلا داشتن خیلیا بودن . ولی نه زنی که با خوشگلی و بی حجابی دوران شاهنشاهی دوره بیفته تو خیابونای شهر و موقعیت رو درک نکنه . یه زن خودخواه یه زن بی درک و شعور . کسی که حرف حرف خودشه و از عشق همسرش سواستفاده میکنه . اونم وضع بچه داریش بود . بدون اینکه لحظه ای از گذشته مادرشوهرش خبر داشته باشه سرخود داشت به هووی مادرشوهرش کمک میکرد تا بهش سوزش بده . اسمشم گذاشتن دلسوزی به رعیت . از بابای بی غیرتی که برای اسودگی دل خودش دخترشو یجورایی به شیرزاد فروخته بود همچین دختریم میشه انتظار داشت . خوبه که پدرا یجوری باشن که همیشه پشت بچه هاشون مخصوصا دختراشون باشن ولی ایرانیا این پشت و پناه بودن رو با ول گذاشتن دختر اشتباه گرفتن . بهشم اسم ازادی میدن .

    اونم از دیالوگای شعارزده شون که همش به یه ارتشی میگفتن تو تو ارتش ایرانی باید با ایرانیا باشی فلان اونم تو زمانیکه ارتش ایران فقط مترسک بوده و وضع واقعا خفقان اور بود و هرکسی تمرد میکرده بالافاصله کشته میشد . انقد شعار زده بود که حالم رو بهم زد . اونم از عیارشون که چشم چرون بود و چشمش دنبال زنه مردم بود . انقد مصنوعی انقد هیز هی هم جمله ی مقدس عاشقم رو تکرار میکرد . اه اه . عق . باز اشکان خطیبی تو سه چهارقسمت اول اگه نقش عاشق رو بازی میکرد بهش می اومد . گرچه نقشش یه مرد سست عنصر و بی غیرت و بی عرضه بود . مردایی مث شیرزاد نباید زنای سرکش و مستقل بگیرن ، زنی مث خاتون اصلا نباید شوهر داشته باشه ، خاتون زن اون هیز هم میشد بازم به مشکل بر میخوردن . از همون قسمت اول معلوم بود با چه تیپ زنی طرفم یه زن خودخواه ، زنی که موقعیت شوهرشو درک نمیکنه ، شوهره ارتشیه همیشه باید اماده به خدمت باشه بعد این توقع داشت کاررو ول کنه خانومو ببره شکار ! هی هم قهر و پیف می اومد . انقد خودخواه و لجباز و بیشعور که جلوی یه غریبه که قشنگ معلومه بهش چشم داره ، داره انگار چراغ سبز نشون میده برگشته میگه منو شوهرم فقط رو کاغذ زن و شوهریم خب این ینی تو داری نخ میدی دیگه . ادم چرا باید دعوای زن و شوهریشو ببره تو یه موقعیت خطرناک جلوی یه مرد دیگه باز کنه ؟! بعد با اعتماد به نفس میگفت منو ببرین اردوگاه کار اجباری راضیترم تا برگردم خونه شیرزاد :| حالا بدبخت شیرزاد انگار سیخ داغ کرده بود تو استینش 😐بعد مث سگ ترسیده بود و دل دل میکرد شوهرش بیاد نجاتش بده اون رفتارات چیه اینکه منتظری طرف موقعیت خودشو بندازه تو خطر باید تورو نجات بده چیه ؟! بعد اون فیس هات بعد اینکه می فهمی نیومده چیه ؟! درسته که شیرزاد اگه زنشو واقعا دوس داشت می تونست از ارتش در بیاد ولی موقعیتش پیش نیومده بود فقط دوتا گزینه داشت : بله یا اره . بعدشم زیرسلطه ی روسه که بابک حمیدیان بود نمیتونست استعفا بده نمیتونستم به هموطن کمک کنه چون مردم بهش اعتماد نداشتن . شیرزاد واقعا انتخابای زیادی نداشت ولی بعدش که خاتون دیگه زیادی ول شده تازه یه شوهرم برای خودش پیدا کرده بود بارها موقعیت داشت تا بکشتش .

    بابک حمیدیان تو این سریال چه نقشی داشت من موندم نمیدونم چرا هر وقت این ظاهر میشد پس زمینه صدای اسب می اومد :| خب که چی ؟ چرا ؟ مگه چیکار کرده بود ؟! خب یه خیانتکاری بود که تو جبهه ی روس ها بود حداقل مث اون عیاره با جانماز اب کشی به ناموس دیگری چشم نداشت . اگرم داشت به اون چشم نبود میخاست فقط اون زن رام نشده رو رامش کنه . اصلا نتونستن وضع اون موقع رو خوب نشون بده . خیلی شعاری و حال بهم بزن بود . به قول یه بازیگری یه تیکه انداخته بود به طرفدارای یه فیلمی ، گفته بود : هرکی سلیقه ش اینه ریدم به سلیقه ش . دقیقا منم ریدم به سلیقه و دیدگاه هایی که از این سریال و از زنای مث خاتون خوششون می یاد .


    3. سریال کره ای ایلجیما :

    ایشون لی جونگیه در نقش ایلجیما
    ایشون لی جونگیه در نقش ایلجیما

    این سریال رو یه سری شبکه 5 داشت میداد منتها قسمت سه چهار یکی از بازیگرا یه صحنه داره لباسشو در میاره میخاد با یکی دیگه بجنگه از وقتی اون صحنه پخش ، از فرداش پخش سریال هم قطع شد . چون نصفه دیده بودمش و لی جونگی عزیز توش بازی کرده بود گفتم بذا دانلود کنم ببینم . بدنبود ولی خیلی اب بود با اینحال شرف داره به سریال ایرانیا . درمورد لی جونگی ، که تو بچگی خانوادش به اتهام خیانت کشته میشه و اونو یه خانواده ی دیگه ای که معمولی بود از تو خیابون پیدا میکنن بزرگ میکنن ، تا جوونیش چیزی از گذشته یادش نمی اومده ولی یهو یه ضربه به سرش خورده میشه و باعث میشه خاطرات گذشته و این که کی هست یادش بیاد از اون موقع میگرده دنبال کساییکه خانوادشو اونجوری کردن و به اسم ایلجیما از پولدارا می دزده و میده به فقیرا . اینم موضوعش یجورایی همون عیاری و از پولدار به فقیر گشنه دادن بود ولی خدایی یه ذره شعار یه ذره حال بهم زنی واقعا چون طرفدار سریالای کره ای م اینو نمیگما واقعا میگم . اب ترین سریالشونم حتی.


    یادمه یه سریالی بود چندسال پیش خیلی معروف شده بود اسمش "اقای افتاب " بود و اون اقای افتاب واقعا وجود داشته همین چند وقت پیشا باقی مونده های جنازه شو از امریکا برگردوندن کره و واقعا وطن پرست بود و کلی جنگیده بود قایمکی برای کشورش ولی اونم اصلا شعاری نبود اتفاقا توی اون سریالم یه دختر نقش اول بود و اتفاقا از اشراف هم بود و تبدیل به مبارز سیاسی شد ولی اصلا چرا دارم این مقایسه رو میکنم قیاس مع الفارقه واقعا . بیخیال . سریال قشنگی بود اونم نگاه کنین و اگه بی جبهه گیری نگاه کنین متوجه میشین چقد تفاوت بین سریال سازی سیاسی بین ما و اونا س .

    سریال اقای افتاب
    سریال اقای افتاب

    4.سریال کره ای نارکوی مقدس :

    سریال خیلی باحالی بود ، در مورد یه مرد زحمتکش و به فکر خانواده س که میخاد یه کاری راه بندازه تا بتونه پول بیشتری به دست بیاره تا فردا روز بچهاش مث خودش نشن که از بی پولی رنج بکشن . همه کاریم بلده تعمیرکاری داره ، کلاب داره خیلیم سیاستمدار و زرنگ و بیزینس من قهاریه . یه روز یکی از دوستای دوران دبیرستانش میاد بهش میگه یه کشوری هست به نام سورینام که توش سفره ماهی نمیخورن وقتی ماهیگیری میکنن سفره ماهی که بگیرن میریزن دور بیا بریم اونجا تجارت سفره ماهی راه بندازیم وارد کره کنیم کلی سود میکنیم . چون تو کره ام سفره ماهی هم گرون داره میشه هم خیلی طرفدار داره . این یخورده سبک سنگین میکنه و بالاخره قبول میکنه و میرن اونجا ، اونجا رفتن همانا و افتادن تو دردسرایی که فکرشم نمیکنه همانا ، توی سورینام یه کره ای دیگه هست که اونجا پدرروحانی خودشو جا زده ، کار اصلیش قاچاق مواده ، حالا چرا رفته اونجا چون اونجا اولا قرارداد استرداد با کره رو امضا نکرده دوما از اونجا خیلی راحت میتونه به هرجایی تو اروپا و امریکای ؟! برزیل و این جاها منظور نمیدونم کدوم ور امریکا میشه ، قاچاق بکنه ولی تا حالا نتونسته به کره قاچاقشو انجام بده ، خلاصه اون اقایی که اول گفتم چون دینداره میره کلیسا و اونجا با این پدرروحانی قلابی اشنا میشه ، از اونورم به کارخونه ی اینا چینیا حمله کردن و یه عالم پول ماهانه ازشون میخان ، تو دردسر افتادن ف پدرروحانی خب خیلی وقته اونجاس و خودش سردسته ای این کارا چون میدونه ممکنه چینیا به اینا هم حمله کرده باشن بهشون میگه اومدین اینجا تجارت راه انداختین خدا پشت پناهتون کاری چیزی ندارین بگین من براتون انجام بدم فلان اینا میگن چرا چینیا و خلاصه تعریف میکنن پدرروحانی میگه اوکی من براتون اون قضیه رو حل میکنم خلاصه اینجوری اینجور مساعل رو پدره براشون حل میکنه ولی درواقع داره قایمکی تو سفره ماهی های اینا کوکایین قاچاق میکنه که یه سری موقع رد شدن از مرز یه کشوری باراشونو میگیرن و اینجوری میشه که اقاهه می افته زندان تو برزیل . اش نخورده و دهن سوخته . یه روز پلیس امنیت ملی کره میاد دیدنش تو زندان و میگه کجای کاری این پدر روحانی کهمیگفتی خودش این کارو باهات کرده و بار مواد گذاشته تو ماهی های تو ، خلاصه اقاهه پراش می ریزه و میگه چطور میگه اینطوری ، این کلی قاچاقچی زرنگی بوده ما دنبالش بودیم ولی فرار کرد اومده اینجا ، با همکاری تو باید بگیریمش ، اقاهه هم میگه مفتی که نمیشه من کلی سرمایه زندگیم از بین رفته دولت سرمایه منو بده زن و بچه ام تو کره گشنه موندن و اینا ، من اوکی با شما همکاری میکنم این عوضی رو بگیریم . دولتم میگه چشم و خلاصه داستان اصلی از اینجا شروع میشه .

    سریال 6 قسمت نفسگیره و مث فیلم سینمایی ساخته شده اصلا فک نمیکنی که این سریاله یجوری که وایب فیلم میده . خیلی قشنگ و خوش ساخت بود با بازیگرای عالی . واقعا از دیدنش لذت بردم .


     

    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

     

    💟 سریال کره ای دلال ازدواج رو وون 💟 سریال کره ای دروغه همه 💟 سریال کره ای داستان ازدواج بانو پارک  💟پادشاه ابدی  💟 سریال کره ای اودیسه ی کره ای سون او گوک 💟قالب جدید 💟 سریال کره ای بدرخش یا دیوانه شو  💟 سریال کره ای مرد من الهه عشقه 💟 my man is cupid 💟 جمع بندی سریال های در حال پخش که دیدم 💟اهنگ جدید آی اِم مونستااکس slowly 💟تاریخ در سریال کره ای عاشقان ماه و بدرخش و دیوانه شو  💟

    🍀💚پست های سبز شده 🍀💚  :  

    ادم های رنج دیده   💚 سریال کره ای بازگشت  💚  اهنگ کره ای شستشوی قلب کیوهیون سوپرجونیور  💚 نه ! به حس بیهودگی 💚  سریال کره ای سلبریتی 💚  تاریخ مشروطه ی ایران  💚  سریال چینی خون جوانی  💚  معرفی اهنگ the rose back to me 💚 سریال کره ای از گور برخاسته💚  سریال کره ای گل شیطان  💚   گالری گردی  💚   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💚  سریال برادران معجزه  💚   یادگیری زبان جدید مث شروع یه رابطه عاشقانه س ...   💚  سریال ژاپنی هویت  💚   سریال ژاپنی عدالت در انتظار شمشیر ارامون  💚  معرفی کلمه کره ای " 적성에 맞는 일 "  💚   فیلم ژاپنی someone   💚  سریال ژاپنی معشوق 💚 سریال ژاپنی سکوت  💚   سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💚  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💚  سریال ژاپنی و کره ای ها  💚   رویابافی در روز روشن  💚  حالت غرقگی 💚  سریال کره ای معشوق  💚  نوشته های پراکنده💚  سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره 💚   شمشیر ارامون  💚  سریال باد و ابر و باران  💚  تفاوت سلیقه ... 💚 پیروزی حق بر علیه باطل ینی چی ؟ 💚 عکس و گردش  💚 من قضاوت میکنم 💚 سریال کره ای نقاش باد ها  💚 سریال کره ای اتفاقی بهم برخوردیم 💚  فیلم سینمایی مصلحت 💚  سریال کره ای بی خانمان  💚  سریال ایرانی برف بی صدا می بارد 💚  فیلم سینمایی موقعیت مهدی  💚 سریال ژاپنی روزها 💚 سریال کره ای ایدل مقدس 💚 فیلم سینمایی غریب 💚سریال کره ای رویارویی یا دوست پسر 💚سریال کره ای وکیل طلاق 💚سریال کره ای توطئه در دربار 💚سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💚سریال کره ای رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد 💚سریال کره ای زنی که هنوزم دلش میخاد ازدواج کنه 💚سریال کره ای وکیل چوسان 💚سریال های کره ای که تا امروز دیدم 💚


     💜 لینک های موضوعی : 💜

    سریال کره ای تاریخی عاشقانه   💜  سریال کره ای تاریخی 💜   سریال کره ای معمایی جنایی 💜   سریال کره ای قتل و قاتلی 💜   قاتل جذاب در سریال کره ای 💜 100 تا از بهترین سریال های کره ای 💜 

  • نظرات [ ۱ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای نقاش باد ها

     

    سریال کره ای  نقاش باد ها همراه با بررسی تاریخی :

     اول بررسی تاریخی : 

    کیم هونگ دو ملقب به دان وان ، نقاش دوره ی چوسان در دوره ی 22 دومین امپراطور چوسان ینی جونگ جو ، پسر ولیعهد معروف " سادو" میزیسته . 😄" یهو ادبی میشه فعل ها "

    سریال کره ای نقاش باد ها

    او به عنوان نقاش نماینده دوره احیای ادبی در دوران سلطنت شاه جونگجو سهم زیادی در نقاشی‌های منظره و ژانر داشت، اما نقاشی بود که در همه زمینه‌ها نقاشی‌های اصیلی مانند نقاشی‌های باستانی، نقاشی‌های تازه، نقاشی‌های گل و پرنده و نقاشی‌های بودایی میکشید اگرچه او عمدتاً به درخواست مقامات سلطنتی، مقامات عالی رتبه و اشراف نقاشی می کشید، اما به عنوان یک نقاش ژانر که زندگی روزمره مردم عادی را به تصویر می کشد توجهات را به خود جلب می کند. علاوه بر این، او نه تنها نقاشی می کشید، بلکه شعر هم می نوشت . نسب خانوادگیش خیلی طولانیه ، همین که بدونیم اون از یه خانواده اصیل زاده بوده کفایت میکنه . یه نقاش دیگه که با خانوادشون رفت و امد داشته بوده که کیم هونگ دو و استعدادش رو اون کشف میکنه و معلم اون میشه و اون بوده که باعث میشه کیم هونگ دو ، بره قصر و پرتره ی امپراطوری رو بکشه . که برای یه نقاش یه کار خیلی بزرگ و با ارزشه . همچنین کیم هونگ دو یکی از عزیزکرده های امپراطور جونگ جو بوده و رابطه ی نزدیکی باهم داشتن .

    سریال کره ای نقاش باد ها

    اگرچه او نقاشی های زیادی کشید و به عنوان بهترین نقاش زمان خود شهرت داشت، زندگی او سخت و سلامتی اش ضعیف بود. زمانی آنقدر فقیر بود که کاغذ و مداد و جوهر نداشت.
    سریال کره ای نقاش باد ها
    سریال کره ای نقاش باد ها
    نقاشی های تاشو ،"군선도

    نقاشی های تاشو ،"군선도" که اولین بار توسط کیم هونگ دو کشیده شده ، نقاشی هایی هستند که "تصویری که با مضمون گروهی از جاودانه ها کشیده شده است تا اینکه جاودانه ها را به تنهایی نقاشی کند"


    حالا اینو تا اینجا داشته باشین تا بریم راجبه زمان امپراطوری که این نقاش درش زندگی میکرده بخونیم :

    ولیعهد سادو که بود و چرا کشته شد ؟!

    واقعه ی " ایم او هوپیان " ینی حادثه ی ولیعهد سادو ، به حادثه ای اشاره داره که ولیعهد سادو رو به دستور پدرش داخل جعبه ی برنج گذاشتن وسط حیاط قصر تو چل تابستون و بعد از 8 روز طفلک هلاک شد . سادو اون موقع 27 سالش بود .

    این خلاصه ای که همه جا میتونین پیداش کنین . اطلاعات دیگه ای که تاریخی و موثق هست رو از نامو ویکی کره از زبان کره ای دارم میگم :

    پادشاه یونگجو از ولیعهد سادو، پسرش که در اواخر سن (42 سالگی) به دنیا آمد، انتظارات بیش از حد داشت و توبیخ‌های غیرقابل تحمل و آزار روانی را اعمال می‌کرد. ولیعهد سادو دچار بیماری روانی شد، کارهای غیراخلاقی و دور از شان انجام میداد ،

    هر زمان که پادشاه یئونگجو وی را سرزنش می‌کرد؛ سادو برای تسکین استرس خود به طرز بی هدفانه ای در قصر مردم را می‌کشت یا کتک می‌زد. همچنین وی انحراف جنسی نیز داشت. بنا بر قوانین دربار پادشاه یئونگ جو نمی‌توانست با دستان خودش پسرش را بکشد؛ بنابراین به سادو دستور داده شد تا در یک روز گرم از ماه ژوئیه سال ۱۷۶۲ در داخل یک مخزن برنج بزرگ چوبی قرار بگیرد. بعد از هشت روز سادو بر اثر خفگی فوت کرد. در قرن نوزدهم میلادی شایعاتی وجود داشت که ولیعهد سادو بیماری ذهنی نداشت و این یک پاپوش بود که برای وی دوخته شده بود اما این شایعات به‌طور گسترده‌ای توسط همسر وی در کتاب خاطرات بانو هه گیونگ و یادداشت‌های سالیانه سلسله چوسان نقض شده‌است. پسر سادو (جئونگجو) در زمان مرگ پدرش ۱۱ ساله بود اما مادرش (بانو هونگ) به پسرش آموخت که علیه پدربزرگش موضع‌گیری نکند.

    " یکی دیگه از دلایلی که سادو رو اینجوری کشتن این بوده که اگه به طرز معمولی میکشتنش پسرش نمیتونست امپراطور بعدی بشه ، درباریان به شدت با اینکه پسر سادو بشه ولیعهد بعدی مخالف بودن ولی امپراطور با این شرط سادو رو اونجوری کشت که نوه ش ینی پسر سادو بتونه امپراطور بشه . "

    اینو تو یکی از سریالای قدیمی دیده بودم که لی جه هون ، نقش سادو رو بازی کرده بود . اسم سریال بود " در مخفی " تو اون سریال سادو دیوونه یا منحرف جنسی نبود یه ادم معمولی بود که چون با سیاست های درباریان مخالف بود و میخاست طرحی نو در بیاندازه با مخالفت های شدید پدر و درباریان روبه رو میشه و دست اخرم براش پاپوش درست میکنن و اونجوری کشته میشه .

    سریال کره ای نقاش باد ها
    لی جه هون در نقش ولیعهد سادو در سریال در مخفی

    تو ویکی کره ای در مورد سادو نوشته که سادو از بچگی به شدت باهوش و مودب بوده . و پدرش اونو خیلی عزیز میداشته . ولی بعد از یه مدت رفتارش با بچه 180 درجه متفاوت میشه :

    کودک آزاری پدر یونجو نسبت به ولیعهد سادو در کمال تعجب از سنین بسیار پایین آغاز شد. او تا سن 3 سالگی به ولیعهد بسیار اهمیت می داد و از هر کاری که می کرد تعریف و تمجید می کرد، اما از 4 سالگی شروع به سرزنش و تحقیر کرد. توقعات آنقدر زیاد بود که او را سخت تربیت کردند و ولیعهد از 9 سالگی از ملاقات با پدرش (یئونگجو) می ترسید. حتی زمانی که هوا ابری بود، پادشاه یونگجو او را سرزنش کرد و گفت: "به این دلیل است که ولیعهد با فضیلت نیست." مخصوصاً از سن 10 سالگی، یونجو نسبت به ولیعهد تندتر و تندتر شد و تعداد تمجید ها به سرعت کاهش یافت و توبیخ های شدید افزایش یافت.

    همیشه ردپای تربیت بد والدین و والدین بده که باعث میشه بچه ها بیمار شن و بعدشم از والدین متنفر .

    영조가 사도세자를 질투했다", 혹은 "열등감을 느꼈다", "편하게 왕이 될 수 있다는 것을 못마땅했다"는 의견을 제시하기도 한다./

    در یکی از کتابای تاریخ اومده که پدر به پسر حسودی میکرده ، اون به وضوح بیان کرده که از اینکه سادو به این راحتی ولیعهد و بعدم امپراطور میشه ناراحته .

    از سوی دیگر، پادشاه یونگجو اغلب موجی از جانشینی تاج و تخت را به راه می انداخت تا اظهار کند که هیچ تمایلی به تاج و تخت یا تثبیت وضعیت سیاسی ندارد. "من نمی توانم به عنوان پادشاه خدمت کنم، زیرا خادمان من مدام از گوش دادن به من خودداری می کنند و آشکارا با جناح ها (سیاست حزبی) می جنگند. دعوا میکنند و بعد میگویند لطفا ما را مجازات کنید.» اگر پادشاه می‌گفت که تاج و تخت را می بخشم ، رعایا و ولیعهد باید به شکل اعتراض شدید، «نه!» یا گفتن «من اشتباه کردم! لطفاً مرا ببخشید!»، میگفتند ،و مخالفت میکردن این به این دلیل است که راه اندازی یک پادشاه دیگر در حالی که شاه هنوز زنده است، خیانت و شورش است . حتی اگر آن پادشاه دیگر، ولیعهد فعلی باشد. به همین دلیل، ولیعهد سادو کسی است که مرتکب شدیدترین جنایات در چوسون شده است.

    همچین صحنه ای دقیقا توی سریال " در مخفی " نشون داده شده بود .

    اگرچه آنها جرات کشتن یکدیگر را نداشتند، اما هیچ زمانی نبود که تمایلی به کشتن یکدیگر نداشته باشند.این ثابت می کند که مرگ ولیعهد سادو بیشتر تحت تأثیر سوء استفاده و تصمیم خودسرانه پادشاه یونگجو بوده تا دعواهای جناحی.

    توی بیشتر سریالا که تا حالا از سادو به طور مستقیم و غیرمستقیم ساخته شده نشون داده شده که درباریان باعث کشته شدن سادو شدن ولی تاریخ چیز دیگه ای میگه . هر ادم عاقلی وقتی تاریخ رو بخونه متوجه میشه که سادو چرا دیوونه شده .

    در سال 1762، درگیری بین ولیعهد و پادشاه یونجو واقعاً به اوج خود رسید و او بعداً پس از اطلاع از اعمال ناشایستش توسط پادشاه یونجو کشته شد . در این هنگام ولیعهد موهای خود را پایین انداخت و زانو زد و گریه کرد و طلب بخشش کرد. با تاکید بر یونجو به عنوان "پدر" علیرغم فریاد پسر، "این کار را نکن زیرا من خوب درس خواهم خواند و همه چیز را طبق دستور انجام خواهم داد"، پادشاه یونجو تا آخر پسرش را نبخشید و به او دستور داد خودکشی کند. پادشاه یونجو هنگامی که تلاش ولیعهد برای کشتن خود به دلیل محدودیت خدمتکارانش بی نتیجه ماند، خشمگین شد، بنابراین به زور خدمتکاران و نوه خود را بیرون آورد، ولیعهد را با مهر کاغذی در یک سبد برنج قفل کرد و ولیعهد را از خوردن یک جرعه آب منع کرد. ولیعهد که در جعبه ی برنج محبوس شده بود، سرانجام پس از هشت روز از تشنگی و گرسنگی درگذشت . یونجو نه تنها پسرش را کشت، بلکه دستیاران پسرش را نیز اعدام کرد.

    بعد از اینکه پسرش رو دیوانه و بعدم میکشه ، ینی بهش دستور میده خودکشی کنه ، خودکشی زورکی .چون نمیتونسته مستقیما پسرش رو بکشه پادشاه . پسر سادو "جونگ جو "رو ولیعهد میکنه . تمام پادشاهان چوسان به غیر از دوتاشون همشون از خط خونی سادو هستن . واقعا داستان سادو خیلی غم انگیز و رازالوده . از سادو تقریبا ده سریال ساخته شده که البته مستقیما راجبه سادو نبوده ، بیشتر راجبه پسرش جونگ جو ، جونگ جو اسم بعد از امپراطور شدنشه ، اسمش یی سان بوده . سریال ساخته شده .

    سریال کره ای نقاش باد ها
    جونگ جو در نقاش باد

    بیست و دومین پادشاه سلسله چوسان ، جونگ جو یی سان! پادشاهی که پرتلاطم ترین و پر پیچ و خم ترین زندگی را در سلسله 500 ساله سپری کرد!

    یکی از مهمترین دلایلی که از این پادشاه سریال زیاد ساخته میشه اسرارامیز بودن مرگ پدرشه و اینکه خیلی میتونن روی داستانش مانور بدن . خودش هم خیلی شخصیت پرباری داشته ، وقتی سادو کشته میشه جونگ جو 11 ساله بوده . طبیعتا مرگ پدرش رو دیده و اعتقاد داشته که در مرگ پدرش بی انصافی رخ داده ، بعد از به تخت نشستنش اولین چیزی که میگه اینه :"من پسر ولیعهد سادو هستم . "

    اون میخاسته اسم پدرشو زنده کنه ، از طرفی میخاسته درباریان رو بترسونه که اونو با چشم تحقیر و اسون نبیننش . بعد از پادشاه شدنش بیشترین تلاشی که میکنه اینکه به پدرش عنوان امپراطور بده و به عنوان امپراطور قبلی بهش احترام بذاره ولی نمیتونه ، عوضش برای پدرش معبد میسازه و قبر پدرش رو به یه جای خوب تغییر مکان میده . بعد از سالها تو دوره ی یه امپراطور دیگه " چون اسمشو نوشته بود من دیگه سر چ نکردم چندمین امپراطور میشه " بالاخره به سادو لقب امپراطور میدن . به نظر میاد اون امپراطور خط خونیش به سادو می رسیده و میخاستن اونو فرزند خونده سادو کننش اونجوری لازم بوده که سادو رو امپراطور خطاب کنن . از طرفی تو عوام شایعه شده بوده که روح سادو اروم نگرفته به خاطر مرگ ناعادلانه ش . برای همین لقب امپراطوریش : 뒤주대왕 ینی پادشاهیی که به خدایی رسید / ملقب شده . این لقب به این دلیل بهش داده شده که با اینکه خودش در جوانی و بدون نشستن به تخت با اسم ولیعهدی کشته شد ولی خط خونیش تا سالیان سال ادامه داشت .

    سریال کره ای نقاش باد ها
    تصویر فرضی از سادو

    تو دوره ی سادو ازش یه پرتره کشیده میشه ولی از پرتره هه استقبال نمیشه ، ده سال بعد پرتره به دست جونگ جو میرسه که بازم الان جاش نامشخصه و پیدا نشده و احتمالا مخدوش شده .

    اتفاقا تو سریالی که الان دارم میبینم و همه ی این تحقیقات از دیدن اون سریال نشات گرفته جونگ جو داره دنبال پرتره باباش میگرده .

    همه ی اینارو گفتم که برسم به معرفی سریال جدیدی که دارم میبینم و خیلی قشنگه ، قبل معرفی سریال اینم بگم که چون همیشه یه ابهاماتی راجبه سادو داشتم برای همین خاستم این سری قشنگ راجبش تحقیق کنم که نتیجه ش شد این . امیدوارم خونده باشین .

    سریال نقاش باد :

    سریال کره ای نقاش باد ها

    سریال کره ای نقاش باد ها

    سریال رو بر اساس رمان تاریخی پرفروش لی جونگ میونگ ساخته ان ، داستان با این فرض که شاید نقاش "شین یون بوک " واقعاً یک زن بوده است، بر زندگی اون تمرکز داره .

    یک نقاش جوان با استعداد که برای جستجوی قاتل پدرش خود را به شکل یک پسر در می آورد. او با کیم هونگ دو، یک نقاش چیره دست آشنا می‌شود که او را به سمت تبدیل شدن به یک هنرمند بزرگ راهنمایی می‌کند و آنها یک دوستی قوی از مربی و شاگرد ایجاد می‌کنند.


    اینجا اینم بگم که خالی از لطف نی :

    لی جونگ میونگ خیلی نویسنده ی خوبیه اینو از اونجا که یه کتابشو خوندم و خیییلی قشنگ بود فهمیدم، فک میکنم یکی از داستانای خیلی قشنگ کره ای که از اولین کتابای کره ای ،بود که ترجمه شده بود چندسال پیش ،

    سریال کره ای نقاش باد ها

    کتاب " نسیمی که بر ستاره ای وزید "

    اینم لینک طاقچه ی کتاب ، حتما بخونینش خیلی قشنگ و جذابه .

    دانلود و خرید کتاب نسیمی که بر ستاره ای وزید اثر جونگ میونگ لی | نشر نون | طاقچه (taaghche.com)


    برگردیم به داستان سریال :

    شین یون بوک که بیشتر با نام مستعار هه وون شناخته می شود، نقاش کره ای سلسله چوسون بود. مانند معاصرانش دان وون ، او به خاطر تصاویر واقع گرایانه اش از زندگی روزمره در زمان خود شناخته شده است. نقاشی‌های ژانر او به‌طور مشخصی اروتیک‌تر از نقاشی‌های دان وون بودند ، واقعیتی که به اخراج او از مؤسسه نقاشی سلطنتی، دوواسئو باعث شد . نقاشی اغلب یک شغل ارثی در دوره چوسون بود و پدر و پدربزرگ هه وون هر دو نقاش دربار بودند. مطالعات و تئوری‌های مختلفی در مورد زندگی او وجود دارد، مبنی بر اینکه او ممکن است هرگز عضو دوهواسو نبوده و با کیم هونگ-دو رابطه نزدیکی نداشته است.
    در حالی که کیم زندگی روزمره دهقانان را با لحن طنز به تصویر می‌کشید، شین در نقاشی‌های خود از مردم شهر و گیسانگ، اجمالی از اروتیسم را نشان داد.
    سریال کره ای نقاش باد ها
    راستی کیم هونگ دو ملقب به دان وون و اون یکیم شین یون بوکه


    خب برسیم به سریال :

    همونجور که مفصلا نقاش ها رو معرفی کردم سریال راجبه این دونقاشه و نقاشی هایی که میکشن و کارهای سیاسی که اونها درش دخیل میشن ، پدر شین یون بوک که نقاش چیره دستی بوده در نقاشی خونه ی سلطنتی همراه با استادش ماموریت کشیدن نقاشی ولیعهد کشته شده " سادو " را داشتن ، اونها بر طبق گفته امپراطور وقت ینی پدر سادو ، داشتن چهره ای که داشتن بهشون تعریف میکردن رو می کشیدن ، زنه امپراطور ینی ملکه از این قضیه خبر دار میشه و دستور میده که برن این نقاشا رو بکشن و نقاشی رو هم نابود کنن ، مخالفای سادو نمیخاستن که دیگه اسمش برده شه و ولیعهد جدید هم ادعاش شه که پدرش کشته شه و بخاد انتقام بگیره ،و این نشون دهنده ی این که امپراطور قبلی اشتباه کرده هم هست که اونا اینو نمیخاستن .از طرفی اونا میخاستن با این گفته که پدرت یه دیوانه بوده پس توام دیوانه ای روش سوار باشن ، خلاصه . ..

    یه قاتل فرستاده میشه و استاد کشته میشه ، پدر شین یون بوک که اینو می فهمه و متوجه میشه که کی استادش رو کشته ، سریعا یه نقاشی مخفی از قاتل میکشه و اونو جایی پنهان میکنه ، چندوقت بعد میان خودشو زنشم میکشن ، کیم هونگ دو که دوست صمیمی این نقاشه بوده میاد میبینه دوستش رو کشتن استادش رو کشتن و خودشم چون ازش میترسیدن تبعید میکنن پیونگ یانگ ، دختر دوستش ینی همین شین یون بوک زنده می مونه و یکی از نقاشا که تو نقاش خونه ی سلطنتی بوده اونو میاره خونش و به عنوان پسرش بزرگش میکنه ، در واقع این نقاش از قبل بابای یون رو میشناخته و میدونست که خود یون هم استعداد بی نظیری تو نقاشی داره ، از طرفی نقاشه که خانوادگی نقاش بودن استعداد و تواناییش در حد این بچه نبوده ، وقتی استعداد اون دختر رو میبینه با خودش میگه اینو به عنوان پسر خودم بزرگ میکنم تا برام اعتبار و ارزش بیاره .

    اینجوری میشه که شین یون بوک به عنوان پسر بزرگ میشه و به نقاش خونه ی سلطنتی راه پیدا میکنه ، یه روز که برای تمرین ازاد نقاشی به کوه رفته بودن ، شین میره توی شهر و از یه خونه ای که یه زنی توش ایستاده بود نقاشی میکشه :

    سریال کره ای نقاش باد ها

    اینو میکشه ، از شانس این زن ملکه مادر بوده که تو روز دعای باران که باید همه پرهیزکاری پیشه کنن رفته بوده با یه مرد دیگه ای رابطه نامشروع برقرار کرده بوده ، ملکه مادر میبینه که کسی داره ازش نقاشی میکشه ، می فرسته شبانه برن نقاشی خونه سلطنتی تا ببینه کی نقاشیشو کشیده و قشغرق به پا میکنه ، نقاشی رو پیدا میکنن ولی نمیفهمن نقاشش کیه ، چون اونا هنوز دانش اموز بودن و حق نداشتن زیر نقاشی اسمشون رو بزنن ، به جرم اینکه تو نقاشی خونه ی سلطنتی یه نقاش نقاشی اروتیک کشیده اونم تو دوره ی پرهیزکاری میگن باید نقاش پیدا شه ، امپراطور میگه تنها کسی که میتونه متوجه شه که کدوم دانش اموز نقاشی رو کشیده کیم هونگ دوعه ، کیم هونگ دو رو بهانه ی اینکه نقاش گناهکار رو پیدا کنن از تبعید در میارن و برش میگردونن نقاشی خونه ی سلطنتی .

    کیم هونگ دو میاد و میفهمه که نقاشی رو یون کشیده ، و از استعداد شگرف اون هیجان زده میشه و از اینکه بالاخره یه استعداد درخشان پیدا میکنه خوشال میشه ولی حیف که این نقاش گناهکاره و باید دستاش قطع شن . این صحنه اش خیلی قشنگ بود :

    سریال کره ای نقاش باد ها

    به یون میگه چه فایده ی این همه استعداد که فردا قراره به جرم اینکه همچین نقاشیی کشیدی دستاتو قطع کنن ، یون میگه این فقط یه نقاشیه ولی استاد میگه که یه نقاشی خیلی حرفا برای گفتن داره تو باید یاد بگیری که هرچیزی رو نباید بکشی و هر چیزی که میخای بکشی جوری که واقعا هست به نظر نیاد ، ینی چیزی که میخای بکشی جوری بکشی که اون چیز نباشه .

    استاد خیلی حیفش میادکه این نقاش قرار این بلا سرش بیاد به همین خاطر موقع گفتن اینکه نقاش گناهکار کیه میگه من نمیدونم متوجه نشدم و حاضرم خودم به خاطر این گناه مجازات شم . از اونور برادر یون که پسر همون نقاشه ش که به فرزندی قبول کرده یون رو ، میاد و میگه من نقاشی رو کشیدم ، یون هم همینطور برای دفاع از استاد و برادرش میگه من کشیدم .

    خلاصه خیلی خر تو خر میشه ، از اون طرف امپراطور که به حرفای کیم هونگ دو مبنی بر اینکه کشتن و قطع دست یه با استعداد حیفه فک میکرد دوباره به نقاشی کشیده شده نگاه میکنه و متوجه نکته ای در نقاشی میشه که باعث میشه بفهمه که این همه قشقرق ملکه مادر که میشه مادربزرگ امپراطور ، به چه علته ،چون کسی که تو نقاشی خود ملکه مادره، این همه غوغا به پا کرده بود ، میره و جلوی اعدام رو میگیره و همه رو میبخشه ولی برادر یون به عنوان کسی که نقاشی رو کشیده شناخته میشه و تبعید میشه که بره تو ساختن و نقاشی قصر ها کار کنه .

    سریال کره ای نقاش باد ها
    نقاشی شین یون بوک

    اینجوری قائله تموم میشه ولی یون خییلی ناراحت و افسرده میشه تو این دوران کیم هونگ دو به عنوان استادی که به استعداد بی نظیر شاگردش حیفش میاد ازش مواظبت میکنه و اونو دوباره به نقاشی علاقمند میکنه تا استعدادش هدر نره . تو این زمان بود که استاد و شاگرد بهم نزدیک میشن و ارتباط دوستانه ای برقرار میکنن ، "کیم هونگ دو میگه که این فرد برای من شاگرد و معلم و دوست و کسی که براش ارزش قاعل بودم ، بود ."

    سریال روی نقاشی های این دو و انتقام کیم هونگ دو از باعثین واقعه ده سال پیشه ادامه پیدا میکنه ، از طرفی امپراطور که به کیم هونگ دو اعتماد داره و اونو دوس داره ، به اون و شاگردش ینی یون ماموریت میده تا دنبال نقاشی پدرش سادو بگردن ،اون میگه ده سال پیش امپراطور فوت شده به نقاش ها ماموریت داده که نقاشی سادو رو بکشن و من چون بعد این همه سالها داره قیافه ی پدرم از یادم میره نمیتونم اینو تحمل کنم اگه نقاشی اونو داشته باشم این ثابت میکنه که پدرم با بی انصافی کشته شده و کشتنش اشتباه بوده و هم میتونم بهش احترام بذارم هم پایه های امپراطوریم محکم و هم انتقام قتل پدرمو میگیرم .

    سریال کره ای نقاش باد ها

    اونا به سختی سرنخ هایی از نقاشی که استاد و پدر یون از ولعیهد کشته شده ، کشیده بودن پیدا میکنن ، استاد و شاگرد کشته شده ، چون از اینکه درباریا نمیذارن به راحتی نقاشی ولیعهد کشیده بشه و اگرم کشیده شه ممکنه نابود شه خبر داشتن اجزای صورت ولیعهد رو به 5 قسمت تقسیم میکنن و در اثنای اینکه ماموریت کشیدن نقاشی ولیعهد رو داشتن نقاشی 5 نفر از اعضای دربار که کله گنده هستن رو هم میکشیدن ، درواقع اونا اجزای صورت ولیعهد رو تو نقاشی های جداگونه که برای درباریان کشیدن پخش و نقاشی میکنن ، مثلا تو نقاشی فلان دربای به جای چشم اون فرد ، چشم های ولیعهد رو میکشن و به همین ترتیب برای همین وقتی صاحبان نقاشی ، نقاشی رو میبینن تعجب میکنن که چرا این نقاشی شبیه اونها نیست . با اینحال اون نقاشی رو نگه میدارن ، کیم هونگ دو و شاگرد اینو میفهمن و نقاشی ها رو با بدبختی از صاحباشون میگیرن و نقاشی ولیعهد رو کامل میکنن .

    ولی خب این پروسه به راحتی نبود دیگه کلی دردسر جلوشون بود و کلی دسیسه .

    سریال کره ای نقاش باد ها

    اخراش که میخان بگردن دنبال قاتلین نقاش ها ، کیم هونگ دو متوجه میشه که شین یون بوک همون دختر دوستشه که داشته دنبالش میگشته . از طرفی تو این مدت محبتی هم بین این دو جوونه زده بود و خیلی قشنگ و تاثیرگذار بود ارتباطشون . دست اخر اینکه یون یه زنه به گوش ملکه مادر میرسه و زمانی که امپراطور تازه به نقاشی پدرش رسیده بود ومیخاست نقشه هاش رو اجرا کنه با تهدید ملکه مادر که نقاشی توسط یه زن کشیده شه و این ابروریزیه روبه رو میشه . امپراطور به یون دستور میده که اون شهر رو ترک کنه و باید همیشه به شکل یه مرد زندگی کنه وگرنه کشته میشه چون به شکل یه مرد زندگی کردن جرمه و تازه اون اومده بوده نقاشی خونه سلطنتی و جرم نابخشودنی مرتکب شده بوده . یون دست اخر بدون اینکه به استادش بگه که کجا میره شهر رو ترک میکنه و استادش هم از نقاشی خونه سلطنتی خارج میشه و میره برای خودش نقاشی بکشه .

    سریال 20 قسمتیه ولی جا داشت واقعا 30 قسمت بشه . دوقسمت اخر خیلی زود جمع شد ولی بازم با اینحال قابل قبول بود . یه سری اشکالاتیم داشت که چشم پوشی کردم چون واقعا دیدنش لذت بخش بود .

    سریال کره ای نقاش باد ها

    بازیگرا مخصوصا بازیگر نقش کیم هونگ دو خیلی بازیش خوب بود قشنگ تغییر احساسش از استاد به شاگرد با استعداد ، و بعد دوست و بعدش کسی که بهش به عنوان زن نگا میکرد مشهود بود و خیلی قشنگ بودش . بازی دختره هم خیلی خوب بود . با اینکه نقشش یخورده کودن بود ولی قابل اغماض بود . درکل سریال تاریخی خیلی قشنگی بود . بعد مدتها یه سریال خوب واقعا چسبید .

    یادم رفت اینو بگم ،

    اولش یادتونه گفتم که پدر یون نقاشی از قاتل میکشه و قایمش میکنه ؟ اون نقاشی رو به دست کیم هونگ دو رسونده بوده ولی نقاشی بدون صورت بوده ، و کاغذ یه کاغذ ضخیم ، هونگ دو و یون به دنبال جایی که این کاغذ تولید میشه میرن و اونجا وسایل کاغذ سازیی که پدر یون اختراع و ساخته بود رو میبینن ، یون یادش می افته که پدرش بهش گفته بوده که این دستگاه کاغذارو بهم می چسبونه و از هم جدا هم میکنه ، یون با اون نقاشی بی صورت این کار رو میکنه و کاغذها از هم جدا میشن و تصویر زیری ظاهر میشه . و اونا می فهمن که قاتل ، فلانی کله گنده ی پولداره شهره .

    سریال کره ای نقاش باد ها

    این کاغذ درست کردنشون و این کاغذای چوسانیشون واقعا پروسه سخت و عظیمی داره . فکرشو کنین رو کاغذ با جوهر مینویسن و کاغذ خیس نمیشه از طرفی جوهر پخش نمیشه و به همین طریق بوده که نقاشی ها و کتابای تاریخشون بعد از این همه ساله که باقی مونده ، یکی از چیزای باحالی که راجبه کره دوس دارم و برام جالبه اینکه به تاریخ خیلی اهمیت میدادن و میرزا بنویس تو دربار داشتن که همه چیز رو ثبت میکرده یه چیز حدود 7 هزار و 400 تا کتاب تاریخ داشتن که برای کل امپراطوریشون تا قبل حمله ی ژاپن بوده ، که از اون 7 هزار و خورده ای تعداد کمی باقی مونده ، اون موقعی که ژاپن حمله میکنه یکی از کاخ ها رو اتیش میزنه و که تو اون کاخ ارشیو سلطنتی کتاب های تاریخ بوده که بیشترش میسوزه و یه تعدادیشم میبره ژاپن ، از اونایی که باقی مونده و تحقیقات دیگه است که کره تونسته تاریخ دست و پا شکسته ای از امپراطوری و جزییات امپراطوری ها داشته باشه .

    سریال کره ای نقاش باد ها

    حالا شما حساب کنین کره نصف نصف زمانی که ایران امپراطوری داشته هم نیست ، ما چی داریم و اونا چی . ینی ما همین شاهنامه رو هم سریال کنیم ها اصلا یه چیز خدایی میشه . که متاسفانه همچین هزینه ها و همچین نویسنده هایی تو ایران نمیشه و نیست . چندتا سریال به درد بخور داشتیم که دیگه ادم چندبار ببینه اونارو .یه سری سریال تاریخی هم داریم که نمیخام ضدمذهبی بازی در بیاریم ولی واقع بینانه اونا تاریخ ما نیستن و ما رسالت اینکه مثلا سریال حضرت یوسف بسازیم یا حضرت محمد (ص) یا سلمان فارسی " البته که ایرانی بود ولی بالاخره به ریشه ش پشت کرد رفت دنبال دین "رو نداریم . تاریخ خودمون انقد زیاد و اسراارامیزه و انقد میشه روش مانور داد و داستان ساخت ، تصور کرد ، که تا عمر داریم و عمر داره این ممکلت میشه ساخته شه و دیده شه ولیکن هیچی . هیچی . گفتنش چه فایده داره . حالا یه چیز دیگه بگم ؟ تو مدرسه هاشون اسم همه امپراطور ها رو شعروار حفظ میکنن . ما چندتا پادشاه میشناسیم ؟ ما غیر از اینکه همش خیلیا ، من نه ، ادعای اریایی و کوروش رو دارن ایا اصلا راجبه کوروش خوندن ؟ اطلاعاتی دارن که وقتی ازشون میپرسی مث بلبل جواب بدن ؟ نه . تاریخ ما تاریخ خیلی پرباریه ولی کی داره از تاریخ ما سریال میسازه ؟ ترکیه . سلجوقیان بزرگ ، پادشاه طغرل ، و به اسم خودش زده . چرا چون طغرل ترک بوده .خلاصه که از ماست که برماست .

    سریال کره ای نقاش باد ها
    نقشه ایران در زمان سلجوقیان


     

    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو  

  • نظرات [ ۳ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال اتفاقی بهم برخوردیم

    سریال ~ اتفاقی بهم برخوردیم ~

    سریال کره ای  " اتفاقی دیدمت " یا اتفاقی بهم برخوردیم معنی بهتری میده البته . درهر حال درمورد یه خبرنگار و مجری اخباره معروفه که یه روز تو یه تونل یه ماشین عجیب که میشه باهاش تو زمان سفر کرد پیدا میکنه ، سوارش میشه و میره هی جلو و عقب و تو سفرش به سال 2023" مثلا 2023 چندسال بعده زمان حاضره " میفهمه که کشته شده ، و قاتلش یه قوطی کبریت که توش یه تیکه کاغذه که توش نوشته " زنایی که کتاب میخونن خطرناکن " گذاشته ، خلاصه تحقیق میکنه می فهمه که یه قاتل زنجیره ای تو اون شهری که توش متولد شده وجود داشته که الان زندانه و این همه سال هم داره میگه که من قاتل نیستم ، میره زمانی که هنوز قتل ها اتفاق نیفتادن ینی سال 1987 ،و اونجا برای خودش کار معلمی رو برمیگزینه و به تحقیقاتش که کی قاتله ادامه میده و جلوی قتل ها رو میخاد بگیره ، اتفاقی تو یکی از رفت امد هاش تو سفر ، توی تونل یه دختری داشته راه می رفته که با ماشین این برخورد میکنه و اونم به سال گذشته کشونده میشه ، توی تصادف ماشین خراب میشه و دیگه نمیتونن برگردن به همونجایی که بودن . برای همین با دختره همخونه میشه . از طرفی مامانه دختره هم همون دیشب به قتل رسیده و کنار جسدش همون قوطی کبریته وجود داشته اینجوری یه وجه اشتراکم بینشون پیدا میشه و باهم تحقیقات رو انجام میدن ، خلاصه اقای مجری دست اخرم می فهمه که باباش قاتله و باباش بوده که سال 2023 زده کشتتش . این خلاصه کل 16 قسمتی بود که تو این یکی دوماه نگا کردم .

    اوایل داستانش جذاب بود ولی بازی بازیگرا چشم گیر نبودن ولی چون داستانش و اینکه معلوم نبود قاتل کیه جذاب بود هی نگاه کردم . راستش قضیه عشقی این دو اصلا برام اهمیتی نداشت . من بیشتر برام جذاب بود قاتل رو نشون بدن و انگیزه ش از کشتن این چندنفر که ربطی هم بهم نداشتن . مثلا یکی انقلابی بود اون یکی رقاص کلاب !

    ولی انقد کش دادن انقد کش دادن که دست اخر اب بستن تو کل سریال . اولا اصلا انگیزه قتل رو نشون ندادن که چی بوده دوما یه عالم سوال بود که حل نشده باقی موند ، سوما قاتلش خیلی مسخره بود اصلا این نباید قاتل میشد نمیدونم چرا اونو قاتل جلوه دادن . خب به صرف اینکه مامانش کتاب خون بوده و ترکش کرده باید بزنه هرکی کتاب میخونه رو بکشه ؟ اون موقع باید نصف بیشتر شهرو بکشه که . ! در این صورت اولین مقتول باید همون نویسنده ی تو سریال می بود و جوونی مامان دختره که ! از طرفی نشون ندادن تو زمان حال که مامان دختره کشته شده و قبل مرگ دیالوگ " تو همه ی مارو گول زدی " رو گفت اشاره به کی داشت ؟ و چیکار کرده بوده که گولشون زده ؟! نشون نداد این قاتل چه مرگش بود که برای پسرش نامه های پرمحبت می نوشت ولی زده زرتی کشتتش ؟!

    بازیگرا هم انقد بد بازی کرده بودن اصلا اولین بار بود تو تمام عمر سریال بینی م میدیدم که انقد بازیگرا بد بازی میکنن شیربرنج خالص . یه چندتا بازیگر هستن که با اینکه خوشگل و معروفن کلا بازیشون یخه مث پارک شین هه ، ولی اون حداقل خوشگله . این دختره اصلا ماست بود ماست . با اون مدل موهای زشتش که اصلا بهش نمی اومد . پسره هم بازیگر سرشناس و سونبه ایه تو این کار نمیدونم چرا انقد بد بود بازیش اینجا ! سرجمع خیییلی مسخره و اب تموم شدش .


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو  

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای " واگابند " بی خانمان

    سریال کره ای  " واگابند " ینی بی خانمان ،

    درمورد چا دال گیونه که برادرزاده شو تو سانحه سقوط هواپیما از دست میده و توی ایکلادش ویدعویی از برادرزاده ش تو هواپیما گرفته بود رو پیدا میکنه که توی ویدعوئه یکی از مسافرا هم افتاده بوده ، هواپیما توی ابهای مراکش سقوط کرده چون جسدا همه متلاشی شدن دیگه جمع اوری نمیکنن ، خانواده های داغدیده میرن مراکش برای ختم و اینا ، چا دال گیون توی فرودگاه میره دستشویی ، توی دستشویی همون یارو مسافره که تو ویدئو برادرزادهه بود رو میبینه ، و کپ میکنه اگه همه مردن چطور این یارو نمرده ؟! خلاصه می فهمه که سقوط هواپیما به خاطر نقص فنی نبوده ، تروریست تو کار بوده . می افته دنبال قضیه و کل ممکلت رو هم میزنه تا انتقام بگیره . حالا قضیه چیه ؟! قضیه اینکه دوتا کله گنده لابیست هایی که دارن اسلحه و این جور چیزا می فروشن به اینور اونور میخان هرجور شده قرارداد تجهیزات و این چیزا بفروشن به کره اونم با رشوه های خیلی زیاد به اقصا نقاط اداره های کل کره که همه اوکی باشن با قضیه و بیشترین پولم میره تو جیب رییس جمهور . اینا بودن که هواپیمایی که برای شرکت رقیب بوده رو ترکوندن تا کره دیگه با اونا قرارداد نبنده و بیاد با اینا قرارداد ببنده . خیلی خالی بندی ها داشت گرچه بحث لابیست ها و صنایع دفاعی همینقدر واقعی هم ممکنه باشه . ولی من زیاد خوشم نمیاد از این جور موضوع های لابیست و اینجور چیزا . یه سریال دیگه ام اینجوری دیده بودم خوشم نیومد . اولا چادال گیون خیلی دیگه داشت الکی مث قهرمانا یکه تازی میکرد درحالیکه یه ادم عادی بود و کارشم بدل کاری بود . ولی دیگه اینکه یه بدل کار هرچقدم هنرهای رزمی بلد باشه بتونه نیروهای امنیتی که برای کشور دارن کار میکنن رو شکست بده خیلی احمقانه نشون دادن اون کشور و نیروهاش نی . همه ی کارارو اون میکرد . حتی اون رفت به رییس جمهور عقل گذاشت که ممکنه برات تله گذاشته باشن و اینا . اخرش که اصلا انقد مسخره و اب بود که حد نداشت ، میتونستن قضیه رو با گرفتن یارو کله گندهه ببندن و هرکی بره سرکار خودش ولی به شکل مسخره ای چادال گون که خودش از این کارا خوشش نمی اومد رفته بود کیلر لابیست ها شده بود . از اونورم پلیسی که باهاش همکاری میکرد رفته بود لابیست شده بود . خیلی مسخره شده بود چرا یه پلیس که برای حقیقت و عدالت میجنگید باید بره تو همچین صنعتی که مخصوصا برای یه زن انقد کثیفه . دقیقا کسایی که از این ادما ضربه خورده بود رفته بودن تو این صنعت . وقتی پایانشو دیدم حس کردم 16 قسمتی که دیدم بیهوده بوده . درسته که به قول یارو کله گندهه که همه چی زیر سر اون بود ، این صنعت هیچ وقت تمومی نداره و اگه اون بمیره کسی دیگه ای میاد ولی همینکه اندازه خودت بتونی سهمی تو اصلاح و بهبود روابط این مدلی داشته باشی خودش کافی نی ؟! هرچقدم زندگیتو برای جنگیدن با این ادما بذاری هیچوقت تمومی نداره ، هم تو بی خانمانی هم اونایی که دارن تو این صنعت فعالیت میکنن . درکل سریال بدی نبود . ولی اخرشو خراب کردن .


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو  

  • نظرات [ ۲ ]
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۰۲

    سریال کره ای بازگشت

     
    امروز بازبینی برای سومین بار سریال بازگشت  رو تموم کردم ، تصمیم گرفتم ازش پست بذارم چون واقعا سریال قشنگیه .
    خب البته برای سومین بار یه سری باگ ها و مسائل غیرواقعی تو چشمم اومدن ولی خب بازم مزه داد ،داستان و پرونده سریال ریتم خوبی داشت و با وجود اون باگ هایی که گفتم برای منی که بیننده ی ریزبین هستم ، باز هم دیدنی جذاب و بازم اخراش واقعا برام غم انگیز بود . این یکی از سریالایی که تقریبا وسط سریال بازیگر نقش اصلی عوض شد و چه تعویض به جایی بود و چقد تو سریال و جذابیتش تاثیر به سزایی داشت .
     
    بذارین اول شخصیت های اصلی سریال رو بهتون معرفی کنم که همشون تو سریال تاثیر گذار بودن :
    از چپ : وکیل چو جه هه / پلیسه / اوه ته سوک / هاک بوم / این هو / زن این هو / جون هه / دکتر / دونگ به / و بقیه هم زیرش نوشته اسماشونو به ترتیب موقع تعریف میگمشون ...
     

     

    داستانو از اخر به اول میگم ، اسپویل داره : 
     
    "چو جه هه" دخترش کشته شده و اون الان تبدیل به وکیل خبره و معروفی شده و اومده تا انتقام کشته شدن دخترشو بگیره . قاتلین دخترش چهارتا پسر بچه ی 13 ساله هستن " ته سوک ، هاک بوم ، این هو و جون هی و سانگ وو که اصلا کاره ای نبود و فقط تو ماشین بودش و خدمتکار بچها بودش یجورایی " اونا غیرقانونی مشروب مصرف میکنن مستن میکنن و سوار ماشین سرایدار میشن و تو جاده رانندگی میکنن و به یه دختر بچه میزنن ، دختره همون لحظه نمیمیره . اونا هول میکنن و به یه دختری که باهاشون رفت وامد دارن " می جونگ : که دختر سرایدار ویلای اوه ته سوک ایناس ،" زنگ میزنن ، دختره بهشون میگه جسد رو ببرین یه جای دورتر از محل تصادف و بندازین تو دریا ، اوناام همون کارو میکنن نزدیکای صخره یکیشون میگه بچه هنوز زنده س بیاین فقط ولش کنیم و بریم ولی بقیه اصرار دارن که بندازنش تو اب و بچه ی زنده رو پرت میکنن تو اب .
    بعدش میرن ویلا و می جونگ میاد و بهشون میگه که اگه لو رفتین میگین که راننده سانگ وو بوده ، چون سانگ وو 14 سالشه . بعد یه مدت جسد پیدا میشه و پلیس هم با رشوه جوری جلوه میده که سانگ وو همه کاره بود ، سانگ وو چون 14 سالش بوده 2 سال زندان میره و اون 4 تا پولدار 50 ساعت کار اجتماعی .
    قانون جرائم اطفال زیر 14 سال کره جنوبی ، اینجوری که اگه بچه زیر14 سال باشه حتی اگه قتلم کرده باشه مجازات نمیشه . بهش میگن قانون محافظت از اطفال ، درحالیکه خیلی قانون مسخره ایه . تو همه ی سریالاشون که بیسش قتل و جرائم زیر14 سال دارن یجورایی این قانون رو زیرسوال میبرن .میکشن و بعدشم گستاخانه ول میچرخن و عذرخاهی که هیچ تو رفتارشون فکر و اصلاحی هم انجام نمیدن . درحالیکه به نظر من اینجور افراد حالا زندان نمی فرستین ، اوکی ولی باید تا رسیدن به سن قانونی زیرنظر گرفته شن که اگر بازم جرمی کردن اینبار با شدت بیشتری باهاشون رفتار شه .
    درهرحال این قانون روی اون 4 تا پولدارم انجام میشه و قسر در میرن . سانگ وو که فقیر بودنش ، بعد از زندان نمیتونه به درس و مدرسه برگرده ، باباش پول رشوه ای که والدین اون 4 نفر بهش دادن رو برمیداره و اونارو ترک میکنه ...
    اون چهارتا بعد از سالها الان برای خودشو هرکدوم کسی شدن ، ولی با مشکلات خودشون . و هنوزم با می جونگ در ارتباطن و حتی خانواده ی ته سوک برای می جونگ بار مشروب باز کرده ... می جونگ با این هو رابطه داره و جون هی رو هم معتاد کرده .
     
    همون موقع ، مامان بچه بارها در خونه ی قاضی میره که این چه حکمیه و فلان ، اونجا با مامان سانگ وو اشنا میشه و با اینکه والدین مقتول و گناهکارن باهم ارتباط خوبی برقرار میکنن ، مامان بچه بارها برای اعتراض با پلاکارد میره و چون داشته ابروی اون 4 تا بچه میرفته ، بابای اوه ته سوک ادم می فرسته خونشو اتیش میزنن . بعد از اون مادره میخاسته تو بیمارستان خودشو بکشه که یه مادر دیگه ای که دخترشو از دست داده بوده هویت دخترشو بهش میده و با عمل جراحی اون میشه دختر اون زن . اینجوری میشه که چو جه هه به چو جه هه الان تبدیل میشه .
     

    سریال کره ای return بازگشت
     

    چو جه هه یه مدت قاضی بوده ، تو اولین پرونده ش بازم همون 4 نفر مقصر بودن ، این بار به یه دختر زیر سن قانونی تجاوز و مواد داده بودن . دختره خاهر دکتر کیم جانگ سو عه ، که یه مدته تو بار می جونگ کار پیدا کرده و می جونگ اونو به خونه ی هاک بوم و جون هی فرستاده و این بلا سرش اومده و بعدشم یه جوری قضیه رو نشون دادن که مقصر خود دختره س نه پسرا . برادره جلوی دادگاه خودشو میخاسته به اتیش بکشه که چو جه هه نمیذاره و بهش میگه " برای انتقام باید شمشیر انتقام رو جوری تو قلبت تیز کنی که بتونی به این دنیا زخمی بزنی که علاج ناپذیر باشه ." همچین چیزی میگه ...اینجوری میشه که این سه خانواده با هم هم دست میشن تا از می جونگ که مغز متفکر گوه کاری های پسراس و پسرا انتقام بگیرن .
    اونا می جونگ رو میکشن و جسدشو تو ماشین هاک بوم میذارن ، جون هی و ته سوک و هاک بوم جسد رو تو چمدون این هو میذارن و اونو تو زمین بلا استفاده ی خانواده ی ته سوک دفن میکنن چندروز بعد جسد توی چمدون توی جاده ی منتهی به اون شهری که چو جه هه اولا زندگی میکرد پیدا میشه .
    شب قبل از اینکه می جونگ کشته شه ، می جونگ و این هو که با اینکه این هو زن و بچه داره باهم ارتباط دارن ، سر اینکه این هو دیگه نمیخاد با می جونگ ارتباط داشته باشه و خانواده شو دوس داره و فلان دعوا میکنن و کتک کاری ... از اونجا که پوست این هو زیر انگشتای مقتول بوده و چمدونم که برای این هو ، اینهو مضنون به قتل میشه . چو جه هو وکیلش میشه ...
    وقتی پرونده بالا میگیره ، جون هی میخاد بره و حقیقت رو به پلیس بگه " که جسد می جونگو اونا پیدا کردن و این هو قاتل نی " ولی هاک بوم و ته سوک نمیذارن ادم میفرستن دقیقا جلوی کلانتری جون هی رو میدزدن ، بعدشم میبرن تو یه کوهی و بحث در میگیره ، هاک بوم که کلا وحشیه و عدم کنترل خشم داره با سنگ می کوبه تو سر جون هی ، فک میکنن مرده ، ته سوک میذارتش تو ماشین خود جون هی و میخان ببرنش تو کوهی جایی سر به نیستش کنن ، تو ماشین جون هی به هوش میاد و بیحاله ، ولی ته سوک بیخیال نمیشه و بدون اینکه به هاک بوم بگه که جون هی هنوز زنده س ماشینو هل میدن تو دره ... براش مجلس ختم و اینا گرفته میشه و ته سوک به بابای جون هی میگه که به حرفای پلیس که گفته دی ان ای بگیریم گوش نکنه چون جون هی معتاد بوده ... خلاصه ...
    چندین وقت بعد جون هی زنده و تو کما تو بیمارستان خارج شهر پیدا میشه ، کی اونو برده اونجا ؟! جون هی چجوری زنده مونده ؟! همه ی اینا زیر سر وکیل چو جه هه و برادر سانگ وو و خود سانگ وو و دکتره که برادر خاهری که هاک بوم اینا بهش تجاوز کرده بودن ، هستش . برادر سانگ وو پلیسه و زیردست اون پلیسه که اول معرفی کردم . اینا هم تو داستان هستن و دارن مثلا تحقیق میکنن ...
     
     
     
     
    تا قسمتا 13.14 هویت وکیل معلوم نی و رفتار های معمولی داره و درواقع با اینکه معلومه یه چیزی پشت پرده هست ولی یجوریم هست که نقش پررنگی نداره و هنوز اون روش نشون داده نشده ... بازیگر این نقش هم به موضوع شکایت میکنه پیش کارگردان و دعواشون میشه و سر فیلمبرداری نمیره و اینجوری میشه که کلا انصراف میده از سریال ... سر دوهفته بازیگر بعدی رو میارن و دقیقا بعد از اومدن بازیگر جدید نقش چو جه هه انقدی جذاب و پررنگ میشه و داستان جذابتر که حد نداره ...تعویض بازیگر واقعا خیلی تو سریال تاثیر گذاشت ، بازیگر قبلی یا همش با موهاش ور میرفت یا اروم اروم حرف میزد و اون تاثیری که باید میذاشت رو به نظر من نذاشت حتی با اینکه اون نقش اول و کلیدی این سریال بود .
     
    از قسمت 15 که بازیگر عوض میشه ، چهره واقعی چو جه هه نشون داده میشه که چرا داره اینکارارو میکنه و چه کینه ای داره و چه زجری کشیده از بی عدالتی که در حقش شده ...
     

    سریال کره ای return بازگشت
     

    غمی که این شخصیت داشت واقعا خیلی قابل لمس و تاثیرگذار بود . درواقع بیشتر عصبانیت و خشم و کینه ش به خاطر این بود که قاتل های واقعی دخترش مجازات نشده بودن و با اینکه با این قانون بهشون فرصت دوباره داده شده بود بازم اصلاح نشده بودن و نه تنها اون موقع بلکه الان هم به واسطه پول و قدرت شون داشتن کارای بدتری انجام میدادن . و هنوزم تغییر نکرده بودن . و اعمالشون همونجوری بود .
      خلاصه ...
    اون به ترتیب پلیسی که اون موقع با رشوه پرونده دخترش رو اونطوری بست ، و بعدشم دکتر پزشک قانونی رو میکشه و کاری میکنه که این 4 تا دوست بیفتن به جون هم ، اخرش با کارایی که ته سوک کرده بود و باعث شد بود بینشون شکراب بشه جون هی ، هاک بوم رو میکشه و بعدشم هاک بوم به ته سوک شلیک میکنه و زخمیش میکنه . این هو هم تو این ماجرا یه پلیس رو زخمی میکنه ...
    چو جه هه بعدش به جرمهایی که مرتکب شده بود دستگیر میشه ولی با اون همون قانون هایی که بلد بود تبرئه میشه چون مدرکی دال بر اینکه اون اینکارارو کرده بود پیدا نشده بود ...بعدش میره تو مکانی که دخترش اونجا جسدش پیدا شده بود لایو میذاره و همه ی ماجرا رو تعریف میکنه و بعدشم اونجا خودشکی میکنه ...
    سریال خیلی قشنگی بود و واقعا می ارزید که برای سومین بار ببینمش . از باگ هایی که داشتش چیزی نمیگم چون جذابیتش که تعریف کردم ممکنه برای خاننده کمرنگ شه . امیدوارم اگه سریال جنایی معمایی دوس دارین حتما یه بار این سریال رو امتحان کنین . یکی از بهترین سریالا تو ژانر خودشه .
     
  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۲۱ شهریور ۰۲

    سریال کره ای سلبریتی

    سریال سلبریتی



    این سو آ ری
    این سو آ ری

    سریال در تلاش بود تا زندگی اینفلوعنسر!؟ ها رو نشون بده ، رقابت ها ، استرس ها ،دوبهم زنی ها و حرکات متظاهرانه ، عطش برای معروفیت ، برای پول . و ادمایی که این ادمارو معروف میکنن و ادمایی که از این ادمای متظاهر حمایت میکنن و باعث میشن گنده شن وفک کنن خیلی ادم مهمین . اینستاگرام یه سری ادمای پول دار و لاس زن ، دروغگو رو تبدیل به سلبریتی هایی کرده که هیچی ندارن ،هیچ هنری برای عرضه، هیچ دیدگاه عمیقی ، پوچن ، فقط پولدارن و با پولشون دارن پولای هنگفت بیشتری رو پارو میکنن ، خودشونو از مدل ها ، بازیگرا و خواننده هایی که با تلاش و پشتکار و هنر خودشون به این معروفیت رسیدن بالاتر و اونارو هیچ حساب میکنن . فک میکنن چون میکروفون دستشونه دیگه خدا هستن ، نمیدونن کسایی در پشت پرده که باعث شدن اینا به این خدا تبدیل بشن ، هستن تا به وقتش از اونا برای پوشوندن گندای سیاست مدارا استفاده کنن یا وقتی که دیگه خیلی خودشاخ پندار شدن و خاسته های اونارو انجام ندادن یا خاستن خودشونو از اونا جدا کنن ، پایین بکشوننشون .

    دوست سو آری که باعث شد آری بیاد تو این خط
    دوست سو آری که باعث شد آری بیاد تو این خط

    داستان درمورد " سو آ ری " که تا دبیرستان پولدار بودن ولی ورشکست میشن و اونچنان فقیر نیستن ولی خب از اون وضعیت اشراف زادگی خیلی پایینترن . سو آ ری معلومه که خودشو با فقر وفق نداده و داره ادای اینکه با فقر وفق داده رو در میاره . در باطن میخاد که پولدار بشه ولی نمیدونه چجوری . تو یه شرکت لوازم ارایشی که لوازم ارایشی ها رو میبرن دم خونه ها می فروشن کار میکنه " تو کره همچین کاری هست " و سریال اولش یجوری نشون میده که شرکت و ایده لوازم ارایشی ها برای خودشه ولی اخرش نشون میده که اونجا واسه کس دیگه ای بوده و اونم اونجا کار میکرده ، 🤨حالا ... سو آ ری مشغول پول دراوردن و خوردنه و مامانشم خیاطه و تو گنگنام یه خیاطی باز کرده که لباسای برند پولدارا رو رفو میکنه یا سایزشونو کوچیک میکنه . مامانش چون هنوزم توهم پولداری داره اونجا با اون مبلغ هنگفت مغازه باز کرده و از طرفی میخاد توی لباسای گرون قیمت زندگی کنه . " مث اون سریاله که شبکه سه میداد ویشکا اسایش میگفت ما تو بشقاب و قاشق نقره زندگی میکردیم 😁"

     

    داشتم میگفتم :

    سو آری از فضای مجازی هییییییییییییییییییییییچچچچچچچچچچچچچچچی نمیدونه . سو آری در عصر تکنولوژی و فضای مجازی در حالیکه مسئول یه شرکت لوازم ارایشی هرچقدم غیر برند چطور از اینستاگرام چیزی نمی دونه ؟! و نمیدونه که اگه اونجا عضو بشه و محصولش رو تبلیغ کنه خیلی بهتر میتونه فروش کنه ؟؟!

    دوست و همکارش ولی خیلی اینستابازه همه ی اینفلوعنسرها رو می شناسه .تو دنیای این... ها یه گروهی هست متشکل از 4.5 تا دختر پولدار که کسایی که از اون طریق پولدار شدن ، این گروه چشم و هم چشمی زیر اب زنی خلاصه هرکاری از پسشون برمیاد خیلیم سلیطه ان .

    این بین یکیشون هست که زن داداش یکی از همین اینفلو..چی هاس زن داداشه خودش پولداره و باباش وزیره برای همین نمیتونه بیاد اینستا ، خانواده ی شوهره هم خیلی معروفن یه دفتر وکالت خیلی معروف دارن با وکیلای خبره برادره هم خودش وکیله . زن داداشه رو گذاشتن لله ی خاهر شوهر سلیطه که مواظب این باشه دست از پا خطا نکنه تو اینستا و گوه نزنه تو ابروی دفتر وکالت سرشناسشون .

    از اون ور زن داداشه هم تو این گروهه هست میره میاد نظر میده و فلان . ولی الکی میخاد بگه من علاقه ای ندارم ولی داره میمیره که خودشم اونجوری شه . بین این گروهه یه دختری هست که ازدواجم کرده ، یه روز اتفاقی سو آ ری رو میبینه ، کی بوده ؟ قبلا همکلاسی بودن همون موقع که آری پولدار بوده و تو یه مدرسه ی معروف خارجی درس میخونده ،میخاد پزشو بده به فالواراش تو لایوش اینو میاره نشون میده ، بعدشم ازش دعوت میکنه بره تو مهمونی که اینجور ادما میرن .

    اینجوری میشه که سو آری تو این بازیا کشیده میشه و اولش هی با دست پس میزنه با پا پیش میکشه . وقتی یهو تو اینستا معروف میشه یه اکانتی بهش پیام میده میگه من فنتم فلان پته ی همه ی اون یکی دخترارو برای آری رو میکنه ، آری هم از فرصت استفاده میکنه و همه ی اون دخترارو خراب میکنه که فقط خودش باشه ، و پته ی اونارو هی میریزه رو اب .

    درواقع اصلا نمیخاست زیردست اونا باشه میخاست خودش یهو معروف شه و خودشو محق میدونست که باید پولدار باشه و معروف ، چون سو آری دختر کارخونه دار ورشکسته ای که قبلا همین دوستش بهش غبطه میخورد .

    خلاصه ... از یه جایی به بعد چون حرف اون فنه رو گوش نمیکنه ، اون فنه میره تو زمین اون یکی دخترا و حالا پشت آ ری حرف میزنه اینجوری هی دوبهم زنی میکنه ...

    راستش چون خیلی دختره نفرت انگیز و حسود و عقده ای بود به ستوه می اومدم " این جمله رو تازه یاد گرفتم " برای همین زدم جلو ببینم چی میشه ، بعدش معلوم میشه که اون فنه یه هیتر پلاستیکی خاک تو سر بوده که داشته از حسودی اینکه این دخترا پولدارن می مرده ، برای همین خاب و زندگی نداشته و فقط همش تو این فضا بوده تا اینارو به هم بندازه و هیت بده . نمیدونه که تو پشت پرده ایناام خاب و خوراک ندارن تا خودشونو خوب نشون بدن و فالور جذب کنن و از طریق اون بتونن تبلیغ بگیرن و پولدار بشن . اخرش مثلا این آری قهرمان قصه میشه و میاد میگه فضای مجازی و زندگی اینفلوعنسر ها زشته و کثیفو اه اه پیف پیف من نمیخام . درحالیکه رطب خورده منع رطب کی کند ؟

    سریال زیاد باحالی نبود فقط به این دلیل که این سریال کامبک بازیگر لی دونگ گان بعد سالها بود ،دیدمش . خب بیشتر چیزاش واقعی بود ولی من خوشم نیومد . چیزای بدیهی حوصلمو سر میبره . مخصوصا که دختره خیلی جانماز اب میکشید . تو ایرانم وضع اینفلوعنصرها به همین وضعه حتی ممکنه نابودترم باشه .

    لی دونگ گان هستن .هنوزم کپشن عکس درست نشده .
    لی دونگ گان هستن .هنوزم کپشن عکس درست نشده .

    کلا از اینکه از اینستا بخای پول در اری رو خوشم نمیاد . همش باید سرت تو گوشی باشه همش باید مواظب بالا پایین شدن فالور باشی ، کامنتا ، خیلی خسته کننده و عصاب خورد کنه . برای همینم اصلا به کارای اینجوری تمایل ندارم تازه چقدم دک و پوزین و حرفای دهن پر کن میزنن همچین تو اگهی میزنن مسلط به الگوریتم اینستا ! حالم بهم میخوره . چرا یه کار درست حسابی که ادم احساس بیهودگی نکنه نیست ؟



    در ادامه از مجله ی ترجمان مصاحبه با یکی از معروفترین پاپارتزوی تاریخ " روون گاللا " رو اوردم که بی ربط به این موضوع نیست :

    " البته که منظور از سلبریتی در این مصاحبه اینفلوعنسرای پلاستیکی نی "

    گلدفاین: به نظرتان چرا تصویر سلبریتی‌‌ها برایمان مهم‌‌ است؟ چرا این‌‌قدر شیفته‌‌شان هستیم؟

    گاللا: یک‌‌جور کنجکاوی است. در جامعۀ ما همه می‌‌خواهند ثروتمند و مشهور باشند، و لذا علاقه‌‌مندند که سلبریتی‌‌ها چطور ثروتمند و مشهور شده‌‌اند. فکر می‌‌کنم دلیلش همین است. ما همه می‌‌خواهیم ثروتمند و مشهور باشیم، واقعاً می‌‌خواهیم!

    همچنین می‌‌خواهیم قهرمان‌‌های مرد و زن را ببینیم، می‌‌خواهیم آدم‌‌های موفق را ببینیم. به همین دلیل است که مجلۀ پیپل رونق دارد ولی دکان لایف تخته شد. مردم نمی‌‌خواهند دربارۀ جنگ و چیزهای منفی بخوانند. سلبریتی‌‌ها مثبت‌‌اند و همه کنجکاوند که آن‌‌ها چطور مشهور شدند، چقدر زیبایند. این کنجکاوی…

    گلدفاین: به نظرتان، رسانه‌‌های اجتماعی چه تغییری در فرهنگ سلبریتی رقم زده است؟

    گاللا: خُب، مسئلۀ اخبار فوری در میان است. به نظرم، سلبریتی‌‌ها از شدت نوری که به آن‌‌ها تابیده می‌‌شود سوخته‌‌اند. ربط زیادی هم به تلویزیون دارد. به عبارت دیگر، اگر به دهه‌‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰برگردیم سوپراستارهای بزرگی مثل بت دیویس داشتیم که در سینما استعداد داشتند؛ ولی تلویزیون که به میدان آمد دیگر نیازی به استعداد نبود، چون باید هفت روزِ هفته و ۲۴ ساعت شبانه‌‌روز آنتن را پُر می‌‌کردند. به نظرم همان تعبیر فنی «نوردهی زیاد» بجاست و، به بیان دیگر، فقط به‌‌خاطر ظاهرتان است که پایتان به تلویزیون باز می‌‌شود.


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو  

  • نظرات [ ۳ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    سریال کره ای از گور برخاسته

     " شیطان " یا از گور برخاسته :

    تایتل دومی به سریال نمیخورد همون شیطان بهش میخورد . همونجور که ممکنه بدونین من با اسپویل تعریف میکنم .

    داستان از جایی شروع میشه که یه خانواده پولدار در حال ورشکستگیه ،زن و شوهر هر دو شیطان صفتن ، 😄 زنه میاد یه شمن میاره تا اون شمن یه روح شیطانی درست کنه تا اون روح شیطانی خانواده اینارو دوباره ثروتمند کنه . روش خاصی هم نداشته فقط روح شیطانی انگار براشون شانس میاره و دشمن ها و مخالفاشونو میکشته اینجوری بازم ثروتمند شدن .

    این پیری ، همون زن شیطان صفته س ...
    این پیری ، همون زن شیطان صفته س ...

    منتها درست کردن این روح شیطانی یه سری مراحل و شروط داره . شمن میره یه دهاتی و اونجا دخترارو ردیف میکنه اون دختری که از نظرش بدجنس تر و حریص تر به نظر میاد رو انتخاب میکنه . فرایند درست کردن روح شیطانیم اینه که یه دختر رو ببرن یه جا انقد بهش گشنگی بدن تا بمیره بعدش یه انگشتشو قطع کنن و با ورد و جادو خلاصه روح اون دختر تبدیل به شیطان میشه و میره میچسبه به شوهره و همینجوری نسلی ادامه پیدا میکنه این قضیه ، حالا ...

    این دختره که دبیرستانی بوده می فهمه که قرار چه بلایی سرش بیاد برای همین خاهر کوچکترشو میفرسته برای قربانی شدن .میگذره و کلی پول به خانواده اینا میدن ، دختره خوشال بوده و همیشه ارزو داشته نقاش شه . میره ابرنگ اینا میخره . باباش میاد کتکش میزنه میگه اره ، میدونی این پول چه پولیه . مامانشونم خودکشی میکنه فرداش باباهه هم تو دریا میمیره . دختره میمونه تنها ، به جای اینکه حالا از فرصت استفاده کنه و تنهایی بره کاره ای بشه و از پولا استفاده کنه عین ابله ها میره خونه ای که خاهرش به عنوان قربانی در حال مردنه و میگه این پولارو بگیرین خاهرمو پس بدین ، اشاره کنم که از خاهرش بدش می اومد و میگفت کاش همتون بمیرن . انسان ناسپاس وقتی خاسته شم بهش میدن جفتک میزنه ...😣شمن هم میزنه خاهرشو جلو چشمش میکشه و خودشم میندازه تو انباری تا از گشنگی بمیره . اینجوری میشه که دختر دبیرستانیه تبدیل به روح شیطانی میشه .

    مشکل داستان از جایی شروع میشه که اصلا روحه خوددرگیری داشت ، روحه از بچه های دوم بدش می اومد میزد بچه دوم ها رو میکشت ، چرا از بچه دوم بدش می اومده ؟ چون خودشون چندتا بچه بودن و همیشه گشنه ...بچه دوم این خانواده کشته شد ، بچه دوم پسرشون کشته شد ، و به این ترتیب ...

    خلاصه صاحب دم تشکیلات ، زن و شوهری که گفتم ، موانع پولدار شدنش رو پشت سر میذاره به زنش میگه من دیگه نمیخام این روح بهم بچسبه میخام نابودش کنم برو دفترچه راهنماشو 😄 بیار ، زنه یارو خیلی حریص و طمعکار و شیطان صفت بوده ...

    اصلا سریال پیامش این بود که روحا شیطان نیستن ، این انسانهای حریص و طمعکار و خبیثن که شیطان هستن و با رفتارشون باعث میشن نفرت و کینه تو دل کسایی که داره بهشون ظلم میرسه رشد کنه ....از طرفی زنه همیشه سیاه می پوشید و چهره ش تیره بود و همیشه از بالا فیلمبرداری میشد صحنه هاش و گریمشم مث عوضی ها و اصل جنس بود خلاصه ... شیطان سریال روحه نبود ، این زنه بود ...

    داشتم میگفتم ، زنه چون هنوز این همه پول براش ناکافی بوده از حرف شوهره خوشش نمیاد ، میاد میره که دفترچه رو بده شوهره ، روحه میاد به زنه میگه من شوهرتو میکشم اینجوری همیشه منو تو زنده می مونیم اینجور که وقتی دفترچه راهنما رو دادی بهش اسم واقعی منو بهش نده . اینجوری نمیتونه منو نابود کنه . زنه هم کور از خدا چی میخاد اینجوری شوهره رو میکشن . روح میره تو پسرشون .

    نوه - پروفسور فولکور
    نوه - پروفسور فولکور

    پسرشم به این ترتیب منتها زمانی که روح میخاسته بره تو نوه ، مامان نوهه ینی عروسه ، میفهمه که قضیه چیه ، میره دنبال نابود کردن روحه ، متاسفانه نمیتونه و روحه میکشتش ولی تو بدن پسره هم نمیتونه داخل بشه .روحه به غیر از دشمنای این خانواده ،افرادی رو که توسط کسی که بهش چسبیده رو دوس داشته میشه رو میکشه ، روحه از اولشم میخاست عروسه رو بکشه ...چون پسر زن شیطان صفته زنشو دوس داشت ، از قضا نوهه خودش روح میبینه ، اون پسره الان بزرگ شده، پروفسور فولکور شده ، درمورد ایین های باستانی و روح و چیزای باستان شناسی و اینا تحقیق میکنه . یه روز تو تحقیقات متوجه یه روح شیطانی قدرتمند میشه که تعداد زیادی ادم رو کشته و همه اون مرگ ها به عنوان خودکشی رد شده ، تحقیق میکنه میرسه به یه پروفسوری که اونم اتفاقا به این شکل داشته راجبه اون روحه تحقیق میکرده .

    پروفسوره کیه ؟ اونم یه پروفسوری تو این زمینه اس که ته این قضیه رو در اورده منتها چون داشته کور میشده میاد خونه ی زن شیطان صفته ، بهش میگه من فهمیدم چه غلطایی کردی و پسر و شوهر و عروستو کشتی و اینا ولی من به این روحه نیاز دارم اینجوری میشه که به عنوان میزبان روحه میشه تا بینا بمونه . دیگه خلاصه به هدفاش که رسیده بوده میخاسته روحو نابود کنه که نمیتونه چون زنه همچنان اسم واقعی روحه رو به هیشکی نگفته بوده و روحه میکشتش .

    پروفسوری که میخاست کور بشه و میزبان روح شیطانی شده
    پروفسوری که میخاست کور بشه و میزبان روح شیطانی شده

    روح میره تو دخترش . دخترش اینه .

    سانگ یونگ دختر پروفسوره
    سانگ یونگ دختر پروفسوره

    دختر پروفسور و مادرش سالهاس که از اونا جدا زندگی میکنن ، طلاق گرفتن ، سر اینکه پروفسور و شیطانی که بهش چسبیده باعث مرگ بچه ی دوم و بعدم مادر زنه شده . وقتی میمیره ، میان برای ختمش ، مادربزرگش بهش یه تل تزیینی میده میگه اینو بابات برات گذاشته دختره تا بهش دست میزنه ، روح واردش میشه . و اینجوری متوجه تغییرات در خودش میشه . دختره اسمش سانگ یونگ، با اسم راحتتره تعریف کردن . الان نمیدونم متوجه توالی خانواده ای که روح شیطانی رو درس کرد شدین یا نه ؟! 😄

    همه چی از این تل تزیینی شروع شد ...
    همه چی از این تل تزیینی شروع شد ...

    پروفسوری که نوه ی زنه شیطان صفته هست ؟! اونم داشت تحقیق میکرده که چرا مامانش اون مدلی مرده ، که به این قضایای روح و اینا میرسه و بعدشم میرسه به این پروفسوره ،چون سونبه ش حساب میشه ، میاد ختمش ، بعدش میخاد تحقیقات کنه که دختر پروفسور رو میبینه و از اونجا که روح میبینه ، به سانگ یونگ میگه یه روح بهت چسبیده اونم یه روح قدرتمند ، سانگ یونگ باور نمیکنه ولی بعد یه مدت که تغییرات رفتاریش اغاز میشه، خودش می افته دنبال پروفسوره تا روحو از بدنش خارج کنه ...

    تحقیق میکنن و متوجه ته قضیه میشن ...حالا چجوری روح باید از این بدن های میزبان خارج شه ؟ اینجوری بوده که باید 5 تا از وسایل اون روحه که جاهای مختلفی دفن شده رو با اون انگشت که بریده شده بود؟ و اسم واقعیشو بدونن . این بنده خداها همه اینارو انجام میدادن ولی چون انگشت و اسم واقعی روح رو نمیدونستن میمردن .

    سانگ یونگ و پروفسور
    سانگ یونگ و پروفسور

    حالا سانگ یونگ و پروفسور اینارو پیدا کردن ولی اسم واقعی روح رو نمیدونستن و از قضیه انگشت هم خبر نداشتن ... با کلک از مادر بزرگه اسم روح رو میفهمن و خلاصه طی یه پروسه ای روح رو نابود میکنن ...

    سانگ یونگ
    سانگ یونگ

    خیلی پیچیده بود یخورده هم کند میگذشت ، در کل سریال بدی نبود ولی به اندازه ی سریالای دیگه تو این سبک اونقدرام قوی نبود . و روحش هم خیلی کودن بود و سر چیز الکی کینه گرفته بود . خودش با پای خودش رفت تو قتلگاه ، توقع نداشتی همچون ادمایی که برای یه ادم قربانی کردن انقد خرج کردن و کل روستارو سیراب از گوشت و نوشیدنی و پول کردن بیان قربانی رو رها کنن ؟!

    سریال تو کره خیلی ترکونده و خیلی از بازی کیم ته ری ، همین دختره تعریف کردن ، راستش برعکس همه که از بازی سانگ یونگ خیلی تعریف میکردن ، من زیاد خوشم نیومد ، اینکه دونقش اونم نقش یکی که شیطانی هس رو بازی کنی خیلیه ، ولی لبخنداش و اکتش بیشتر شبیه دختر خرابا بود تا شیطان . از طرفی بازی واقعا خاصی که تحت تاثیرم قرار بده نداشت . فقط با موهای پریشونش هی میرفت اینور اونور و ده دیقه فقط رو چهره ش زوم میکردن تا مثلا نشون بدن داره از چهره معمولی به شیطان تغییر میکنه . خیلی این جاهاش رو عصابم بود .

    پروفسوره هم خییلی بدبخت و طفلی بود اون همیشه بازی خوبی داره . اینجا هم تو نقش کسی که کل وجودش از پول شیطانی رشد کرده بعد اینکه حقیقت رو فهمید میخاست خودشو بکشه . خیلی غم انگیز بود زندگیش . قبل شروع سریال نقش این پروفسور رو به گونگ یو پیشنهاد داده بود . بهتر قبول نکرد گونگ یو .

    خلاصه خداروشکر که سریال 12 قسمتی بود چون واقعا کشش 16 تایی بودن رو نداشت . خیلی خسته کننده و کش می اومد همش 


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو  

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    سریال کره ای گل شیطان

    سریال " گل اهریمنی " یا گل شیطان 

    "درباره ی خاهر برادر "دوهیون سو و دو هه سو" عه که از تی وی متوجه میشن که باباشون قاتله و زندگیشون تحت تاثیر این اتفاق قرار میگیره . "

    بیشه زاری غرق در شکوفه

    از این جا به بعد اسپویله :

    خاهره دو سال تقریبا ، از برادره بزرگتر ، زندگی خوب و متمولی داشتن و تو یه روستا زندگی میکردن ، باباشون از این ادمایی بوده که زیاد احساساتی نبوده و احساسات رو بروز نمیدن تازگی اسمش شده اختلال شخصیت ضد اجتماعی همچین چیزی ، ولی اصلا ربطی به این نداشت جوری که بودن . پسرشم از قضا مث خودشه و نمیتونه درست تشخیص بده که چه احساسی داره و حس خوشالی و غم یا پشیمونی رو خوب درک نمیکنه .

    باباهه برای بچها چیزی کم نذاشته ، چیزیکه من متوجه شدم این بود ینی چون هیون سو بعد این همه سال به باباش نمیگفت "اون ادم " میگفت بابام و البته که حس کینه و اینا رو درک نمیکرد ولی معلوم بود که نسبت به باباش همچین حسی نداره . همچنان با احترام درموردش حرف میزد .

    گل شیطان
    هیون سو

    باباشون جواهرساز بود ، چیزای زینتی از این جور چیزا میساخت . کارگاهشونم طبقه ی بالا خونه شون بود . هیون سو هم هنر رو از باباش به ارث برده بود و میخاست مث اون بشه . و از بچگی باهاش تو کارگاه بود و چیز میز می ساخت . تا اینکه باباشون خودکشی میکنه معلوم نی چرا و اینا از اخبار متوجه میشن که قاتل قتل های سریالی شهرشون باباشون بوده . اونا می مونن و یه عالم اموال و انگ بچه ی قاتل .

    از طرفی چون هر دوشون تو سن 17. 18 ساله بودن ،و هیون سو هم مث باباش ادم سردی به نظر می اومد همسایه ها گفتن اگه باباهه قاتله پس پسره ام قاتله همیشه تو کارگاه بوده و تو قتل ها به باباهه کمک میکرده "قتلگاه هم زیزمین کارگاه بوده " از این حرفای کودنی و همش ازار میدادن اینارو از طرفی چون باباشونم قاتل شناخته شده بود نمیتونستن اذیت و ازار همسایه ها رو به پلیس بگن .

    یه کد خدای عوضی داشتن این میگفته تو بدن هیون سو جن رفته هرروز اینو زوری میبردن مراسم جنگیری روش اجرا میکردن رو پسر بچه ی 18 ساله .تابلوعه که پول گرفته که این کارو انجام بده حتی به خانوادشم گفته تو روستا شایعه بندازن که هیون سو همدست باباشه ... خب با این همه ازار اذیت روانی ، توقع دارین طرف یه ادم معمولی بمونه ؟

    خاهرش که خیلی هیون سو رو دوس داشته میره به کد خدا بگه که دست از سر ما و هیون سو بردار ، ولی کدخدا به دختره حمله میکنه به قصد دست درازی خاهره م میزنه میکشتش ، هیون سو میاد میبینه و میگه به همه بگو که من کشتمش ... برای همینم تحت تعقیب قرار میگیره . بعد از اون میرن خونشونو اتیش میزنن و از اونجا فرار میکنن . ینی واقعا باید یکیو میکشتین بعد از اون دهات برین ؟ بی عقلا ...

    سریال کره ای گل شیطان
    هیون سو

    بعد از اون هیون سو قایمکی زندگی میکنه و با دوستش تو یه رستوران داشته کار میکرده که دوست حریصش میاد بهش چاقو میزنه و پولاشو میدزده ، هیون سو زخمی از تو جنگل میاد تو اتوبان با یه ماشین تصادف میکنه .

    وقتی بیدار میشه خودشو تو یه خونه ای میبینه . صاحب خونه میگه ما تورو نجات دادیمو اینا بیا به عنوان پسر ما زندگی کن . اسم پسرمونو بهت میدیم . متوجه شدیم که تو کی هستی . اونم قبول میکنه . حالا اونجا خونه ی کیه ؟ خونه قاتل روانیی که همدست باباش بوده . هیون سو راجبه قتل های باباش چراییش چرا مرده هیچیش نمیدونه ، حتی نمیدونه که همدست داشته . پلیسای احمقم نمیدونستن . انقد این پلیساشون تو سریالا حمقن که حد نداره .

    قضیه اینجوری شده که وقتی تصادف میکنه ، قاتله داشته میرفته کلک یه بدبخت دیگه رو بکنه که تصادف میکنه ، به باباش زنگ میزنه که بیاد قضیه تصادف رو جمع جور کنه گوشیو جواب نمیده .

    سوتی رو نگا کنین شما اخه !... یه ادم که قاتل روانی چرا باید وقتی تصادف میکنه به جاییش باشه؟! خب طرفو مرده زنده ، پرت میکردی تو جنگل یا همونجا دفنش میکنی .. چرا باید خرکشش کنی بیاری خونتون که ممکنه مامانت اونجا باشه تو باغچه خونتون دفنش کنی ! که بعدشم مامانش که از قبل متوجه قاتل بودن پسرش شده میاد میبینه که اون داره باغچه رو میکنه که هیون سو رو دفن کنه میزنه با همون چاقویی که پسرش مردمو میکشته پسرشو زخمی میکنه .

    سریال کره ای گل شیطان
    هیون سو درحالیکه میخاست قاتل روانی رو بکشه ...

    🍂💛‌ مطالب پیشنهادی 🍂💛 

    💚مقاله درمورد بازی 200 لی مینکی در سریال کره ای لمس پشت تو 🌺مقایسه گوگل و بینگ  🌺اهنگ eclipse از گروه رز 🌺 سریال کره ای گابلین  🌺معرفی اوپا 아이엠  🌺سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره قسمت 11و 12🌺ایده 🌺 نظر پایانی درباره ی سریال کره ای لمس پشت تو 🌺 ترند های مسخره 🌺سریال کره ای نگهبان خدای بزرگ و تنها 🌺 سریال کره ای گابلین خدای تنها و درخشان  🌺عکس از سریال کره ای گابلین  🌺سریال کره ای گوبلین خدای تنها و درخشان  🌺 چگونه افکار بیهوده را کنار بگذاریم ؟🌺 معرفی جمله از کتاب تلخ و شیرین  🌺 بازبینی سریال سونات زمستانی 🌺رنگین کمان 🌺 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 🌺نظر پایانی درباره ی سریال این رابطه مقاومت ناپذیره 🌺سریال کره ای بدترین شیطان 🌺 تقصیر کیه ؟! 🌺 سریال ایرانی جدال با سرنوشت 🌺 

    پسره میره تو کما ولی هیون سو بعد از چندوقت بهوش میاد و سالم میشه ...چون خانواده ی متمول و سرشناسی بودن خاستن اونو به عنوان پسرشو قبول کنن و بعدم بهش میگن رابطه تو با همه دوستات قطع کن نیازی نی با کسی رفت وامد کنی ...

    سوال بعدی : چرا به همچین کاری نیاز بوده ؟! اصولا وقتی این کارو میکنی که یا کسی پسر تورو نشناسه یا پسرتو همش با خودت همه جا ببری و نبودش باعث شک و شبهه اطرافیانت بشه و باعث ابروت ... اولا پسرش یه ادم تقریبا 23 ساله بود که باهاش همه جا میرفت تو این کارهای خیریه و اینا پس همه پسر رییس بیمارستان رو میشناسن ...و میدونن که نخبه ی ریاضیه ...یه ادم که 23 سالشه و نخبه ی ریاضی بوده چرا باید بیاد بره جواهرساز بشه ؟ و اگه قرار نی با کسی رفت و امد داشته باشه چه نیازی که بگی این پسرمه خب میتونستی خیلی راحت بگی رفته خارج ... خیلی مسخره بود ...

    و هیون سو ...عجیب نیست که اسمشو عوض نکرده ؟اگه فقط میتونستی با یه اسم عوض کردن زندگیتو دوباره شروع کنی ،پس چرا نکردی ؟! هزاران راه برای اینکه اسمشو عوض کنه و با اسم دیگه ای زندگی کنه بودش ...چرا وقتی داشته کار میکرده به ذهنش نرسیده اسمش عوض کنه ولی وقتی یه ادمی که معلوم نی هدفش چیه و کیه سعی داره اسم پسرشو به اون بده تا با هویت اون زندگی کنه رو قبول میکنه ؟! اونم هیون سویی که که به هیچکس اعتماد نداشته ...!

    گل شیطان
    گل شیطان

    خلاصه 15 سال با این اسم زندگی میکنه و با خاهرشم قطع ارتباط میکنه ، ازدواج میکنه و بچه ام داره و تو این اثنا اینکه چجوری نقش بازی کنه که خوشاله یا ناراحت یا عاشق رو یاد گرفته ، از قضا زنش پلیسه ،یه روز یکی از دوستای تو مدرسه شون که الان خبرنگار شده میاد به جواهرسازی هیون سو و اونو میشناسه ، هیون سو میترسه و اونو کتک میزنه و تو انباری مغازه ش زندانیش میکنه ، خیلی تهاجمی ... بعدشم بعد از چندروز ازادش میکنه ... میزنه یه قتلی اتفاق می افته و باز پرونده 18 سال پیشه قتلای سریالی باباش و اسم هیون سو سر زبون ها می افته و اینجوری میشه که هیون سو باز استرس اینو پیدا میکنه که وای الان میان منو میگیرن و دیگه یه بار بگیرنت زندگیت نابوده و قضیه ی "تا بیای ثابت کنی خرنیستی صد من بارت کردن" ...پلیس احمقم مث همیشه مضنون شماره یک رو هیون سو میدونه ...قاتلی که زده دوست هیون که پولاشو دزدیده بود رو کشته ، فک میکنه هیون سو قاتل زنشه ، از طرفی جسد زنش پیدا نشده ، برای همین دنبال هیونه تا هم انتقام بگیره هم جسد زنشو پیدا کنه ...

    گل شیطان
    هیون سو که داره تمرین چطوری خوشال باشه میکنه

    پلیس نمیدونه هیون سو الان چه شکلیه ، یه پیرزنی تو روستا زنگ میزنه میگه من یه عکس ازش دارم ، برای 5 سال پیشه ، خبرنگاره به هیون سو میگه پلیسا و زنت دارن میرن عکسی که تو توش هستی رو از روستا بگیرن و الانه که زنت بفهمه تو کی هستی ...هیون سو هم میره روستا اونجا قاتل رو میبینه و قاتل زندانی و شکنجه میکنتش ...زنش و پلیسا میان نجاتش میدن و براشون سواله که شوهر کارگاه " چا جی وون " اونجا چیکار میکرده ...ده روز تو کما بودش و تو اون ده روز که هذیون میگفته و زنش کنارش بوده ، تو هذیونا خودشو لو داده . اینجوری میشه که زنش میفهمه که شوهرش کیه ... اولش همش شک و ترس بوده ولی از ترس خراب شدن زندگیش و بعدشم چون خییلی عاشق هیون سو بود در صدد میشه که بی گناهی شوهرشو ثابت کنه ...

    خلاصه یه پروسه ی طولانی 16 قسمتی اتفاق می افته تا بالاخره بی گناهی هیون سو ثابت میشه ...

    گل شیطان

    خیلی سریال حرص در اری بود ، هیجانی هم بود ولی انقد حرص خوردم اصلا ازش لذت نبردم . اولا درسته که سریاله ولی وقتی انقد تحقیقات رو شخصیت پردازی و غیره میشه طبیعی نیست که برای روند سریال هم یه منطقی وجود داشته باشه ؟! همه چیز خیلی مسخره اتفاق می افتاد ...مخصوصا اون تیکه تغییر هویت هیون سو انقد غیرمنطقی بود که همش دنبال دلیلی بودم که این کار انجام شده باشه ولی هیچی نبود ...

    گل شیطان
    پدر مادر قلابیه کهمعلوم نبود فازشون چیه ، مرده به خاطر اعتبار خودش سعی داشت پنهان کنه که پسرش قاتله و زنه از اینکه پسرش قاتل بود مث سگ میترسید ...14 سال تو کما بود تو این مدت میزدین میکشتین شما که تو این مدت هیون سو رو به عنوان پسرتون جا زده بودین ...اینکه یه قاتل به هوش بیاد که یهو نمیخاد درست شه تا بیدار شده بود به فکر این بود که عه میخاستم برم خاهر هیون سو رو بکشما ...

    شخصیت هیون سو ادمی بود که حسی نداشت به اطرافیانش ولی ته دلش زنشو دوس داشت و به خاطر زندگیش بود که داشت خودشو میکشت تا همدست باباشو پیدا کنه ... اونم انقد راحت پیدا کرد که حد نداره فقط کافی بود تو این مدت خوب به روند اتفاقایی که براشون افتاده با شک ، فک میکرد ...تو این مدت چرا اصلا نخاست خودشو از مذن اتهام مبرا کنه ؟! خودشو و خاهرش که این همه به خاطر هرکاری میکرد مهم نبودن ؟فقط زن و بچه مهم بودن ؟ ینی باید زن و بچه دار بشی تا بیفتی دنبال بی عدالتی که برات اتفاق افتاده ؟ از طرف دیگه همونجور که گفتم ادمی که از اول سریال داره میگه هیشکی برام مهم نی و حسی ندارم چجوری عاشق زنش میشه ؟چرا خاهرتو که بعد 16 سال دیدی هیچ حسی نسبت بهش نداشتی ..خاهرت برات مهم نبوده ؟! اینکه چقد باهم زجر کشیدین و اینکه چقد این مدت تنها بوده اصلا برات اهمیتی نداره !؟

    گل شیطان

    " الان یادم افتاد راستش "لی جونگی" کسی که هیون سو رو بازی کرده ، تو سریالای دیگه اشم خاهر داشته ولی همیشه عشقش اولویت داشته براش نه خاهرش ...😶"

    یه پلیسی بود تو تیمشون که از اولش همش اصرار داشت که هیون سو قاتله و مضنونه بگردیم دنبالش بگیریمش و پرونده رو ببندیم ... بعدش که فهمید هیون سو شوهر کارگاه چاعه یهو همه چیو وا داد و گفت اره همه ی دنیا دارن میگن این خاهر و برادر قاتلن من دیگه ول میکنم ... نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی ...

    از قاتل همدست بابای هیون سو هم بگم ، خیلی خیلی عوضی بود ...یه ادم عقده ای حسود و روانی ...بچه که بودش زده بود یه سگو کشته بود بعد به خاطرش میرفته روانشناس ، تو اون مرکز روانشناسی هیون سو هم میرفته ، اونم تو بچگیش زده بوده یه حیونو کشته بوده ، دلیلشو نگفتن ...روانشناس هیون سو هم یه بسواد احمق بود که تشخیص داده بود هیون سو اختلال اجتماعی داره و بزرگ شه خطرناک میشه ...

    گل شیطان
    قاتل همدست روانیه

    باباش که اونجا بود به پسره قاتله میگه تو زدی اون حیونو کشتی تو پس مث منی روانی و قاتلی و یجورایی بهش گفته که بیا زیر دست من دیگه ... ازاون موقع اینا باهم میزدن اینو اونو میکشتن ...تو یکی از قتلا ینی همین قتل اخریه که یه زنی رو دزدیده بودن یه شاهد پیدا میشه که قیافه ی پسررو با مقتول رو میبینه ، میره به پلیس اطلاع میده ولی کاری از پیش نمیبرن پلیسا ...تو جنگل داشتن سر این که حالا که یکی منو دیده چی میشه حرف میزدن بابای هیون سو میگه باید خودتو تحویل بدی از اولم قرارمون همین بوده ...پسره میگه بندازیم گردن هیون سو ، باباعه تهدیدش میکنه که به پسر من کاری نداشت باش اون با تو فرق داره ... اونم بعدش میزنه باباهرو میکشه ... بابای هیون سو خودکشی نکرده بود کشته شده بود و بعدشم کسیکه لوش داد همین عوضی بود...

    گل شیطان
    بابای هیون سو

    تو صحنه های خیلی کمی که از گذشته نشون میده کاملا معلومه که قاتله از اینکه بابای هیون با اینکه خودش قاتله ولی نمیذاره پسرش بفهمه که قاتله و اونو تو این کار نمیاره و هوای پسرشو داره ، داره از حسودی میمیره ...سر همینم کینه گرفته و میخاسته هرجور شده از هیون سو قاتل بسازه و اون بوده که به کدخداعه پول میداده تا هیون سو رو اونجوری کنن ...البته که طبیعی هم بودن باباهه که قاتل بودش ، پسررو بیشتر به سمت قتل سوق داده بود شاید به احتمال خیلی کم اگه باباهه تشویق کننده نبود اون پسر بچه ای که سگ کش بود به راه راست هدایت میشد ، اینکه ببینی یکی تورو به قتل تشویق میکنه ولی پسر خودشو میخاد سالم بار بیاره حرصت در میاد دیگه ...

    گل شیطان

    خلاصه از هیچ کاری فروگذار نکردن تو 16 قسمت که از هیون سو قاتل بسازن ولی هیون مث یه قدیسه فقط روان و زندگیش نابود شد و دست به قتل نزد ... درحالیکه کارایی که روستایی ها و بقیه مردم که پشت سر و جلوشون میزدن از صدتا قتل بدتر بود ...خود همون دوستی که پولای هیون رو دزدید از بچگی مدام شکنجه ش میکرد تو مدرسه و کتکش میزد که بابات قاتله ..ولی خودش قاتلتر بود زمانیکه چشمش به پولای هیون بود و هیون رو به خاطر پول تا مرز کشتن زخمی کرد ...

    اینکه هربلای بی انصافانه ای سر شخصیت اصلی بیارن شکنجه های روحی روانی از کشتن بدتر بهش بدن و بعدشم وقتی میخاد از خودش دفاع کنه تقبیحش کنن ... و هی هم بگن نه تو نباید کسیو بکشی ...مزخرف ترین داستانی که میشه یه سریال داشته باشه . عشقی که بین زن و شوهر بود قشنگ بود . ولی این راضی کننده نی ...من توقع داشتم زنش وقتی فهمید که شوهرش همون هیون سویی که باباش قاتله و خودشم مضنونه مث زنای دیگه چسی بیاد و دشمن بشه ولی ازش حمایت کرد و برای اثبات بی گناهیش جنگید ... گرچه اونم تناقض هایی داشت مثلا تو قسمتای اخر ...

    گل شیطان

    اینکه وقتی تو یه خانواده ای کسی قاتل میشه و خانواده ش تحت تاثیر اون قرار میگیرن چیز عجیبی نی مخصوصا زمانی که اسم قاتل و اسم اعضای خانوادش لو بره ...

    هیون سو به خاطر انتخاب های اشتباه خودشو خاهرش بیشتر بلاها سرش اومد ، احساس نداری !عقل که داری ...روستا دارن اذیتت میکنن و باباتم که قاتله برین یه شهر دیگه ...اگه با عوض کردن اسم همه چیز حل میشه خب خودت که داشتی کار میکردی به جای اینکه عاطل باطل و بیهوده بگردی خودتو جمع میکردی و یه اسم واسه خودتو خاهرت جور میکردی و اون روزها رو پشت سر میذاشتی ... توی شب با کسی که تو بچگی همش می بستت به درخت و بهت سنگ پرت میکرده میری جنگل توقع داری نازت کنه ؟! خب میخاد بکشتت دیگه ... خوبه بابات قاتل بوده باید از این چیزا سر در بیاری دیگه ...

    با اینحال بدون در نظر گرفتن قضیه غیرمنطقی که گفتم ، داستان هیجان و عشقی که بین زوج اصلی بود قشنگ بود و نمیتونم در نظر نگیرمش ...بازی لی جونگی و دختره خیلی خوب بودن ...با اینکه هیون سو خیلی بدبخت بود و احساسی نداشت ، دوتا زن تو زندگیش بود که خیلی دوسش داشتن و اونا فرشته ی نجاتش بودن ، یکی خاهرش بود که هرکاری براش کرد ، یکیم زنش بود که واقعا تو زن بودن سنگ تموم گذاشت . این دوتا اگه نبودن شاید هیون نابودتر از اینی که هست میشد .

    شخصیت پردازی هیون و داستان بدبختی و بی عدالتی که نه فقط به خاطر قاتل بودن باباشون بلکه بیشتر به خاطر تحقیقات نادرست و بزن در رویی پلیس بهشون تحمیل شده بود واقعا غم انگیز بود . اگه همون موقع به صرف اینک قاتل پیدا شده و مرده ، پرونده رو نمی بستن و درست تحقیق میکردن و احتمال وجود همدست رو در نظر میگرفتن و از خانواده ی قاتل که خودشون تو شوک بودن محافظت میکردن این بلا ها سر این دوتا بچه نمی اومد .

    گل شیطان

    امروز تا همینجا ...


    🍂همه ی مطالب در یک نگاه 🍂

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۲ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    سریال برادران معجزه

    سریال " برادران معجزه "

    دوبرادر هستن که از بچگی تو یتیم خونه ی کلیسا دچار شکنجه و اینا شدن . حالا بزرگ شدن ، نمیدونم مستقلن هنوز یا بازم تو کلیسان هنوز نشون نداده . این از قضیه کلیسا که داشته از بچها سواستفاده میکرده .

    یه روز برادر اولی کنار دریاچه با دوستش بوده که میبینه چندتا همکلاسی های خودش دارن یه بی خانمان رو کتک میزنن و می کشنش و ازش فیلم میگیرن . روانی ان کلا نوجوون های کره . کره میبینین چون دین ندارن اینجورین ها ...نوچ نوچ نوچ ... 😁 " ولی واقعا زورگو زیاد دارن تو مدرسه یه تخته شون کمه "

    میره به یارو بنده خدا کمک کنه نمیتونه ... میره به پلیس میگه که من شاهدم اینجوری فلان ، پلیس معلوم نی چیکار میکنه هنوز نشون نداده ولی یه بنده خدای بدبخت دیگه ای که اون حوالی بی خانمان بوده رو به عنوان قاتل با زور و شکنجه میگیرن میندازن زندان و تمام .

    حالا قضیه اینکه برادر اولی ناپدید شده از اون موقع ، و برادر دومی میره پاسگاه دنبال اولیه .این تا اینجا خب ؟

    تو زمان جدید الان ینی ، یه نویسنده ای هست که سالهاس میخاد نویسنده شه ولی هنوز هیچی درست حسابی ننوشته که چاپ شه . کار پاره وقت میکنه . یه روز موقع رانندگی بوده که یهو یه پسری از ناکجا می افته جلو ماشینش . پسره کیه ؟ برادر دومی که از گذشته اومده اینده . همراهش یه کوله س . نویسنده کوله رو باز میکنه میبینه توش یه رمانه جذابه . اونو به اسم خودش چاپ میکنه معروف میشه . ولی چی ؟

    رمانه از روی وقایع واقعی همون قضیه قتله 27 سال پیش نوشته شده . نویسنده اینو نمیدونه . میزنه یه نفر دقیقا تو همون دریاچه کشته میشه . کارگاه پرونده میفهمه که این کتاب با اون وقایع چندین سال پیش یکیه و بازم داره اونجوری وقایع اتفاق می افته . نویسنده از همه جا بی خبر دهنش باز مونده چطور ممکنه .

    یکی بهش زنگ میزنه... ناشناس ....میگه نباید این کتابو چاپ میکردی . طرف کیه ؟ برادر اولی که 27 سال پیش ناپدید شده بوده البته هنوز معلوم نی که این برادر اولیه س یا کسیه که از وقایع خبر داشته .!

    حالا اون دومیه که اومده اینده میتونه به هرکی دست میزنه گذشته شو ببینه و دردشو حس کنه همچین موقع هایی یهو از دهنش یه هوا می یاد بیرون مث "ها" تو هوای سرد هست ؟! اونجوری . خیلیم تابلو همه هم می فهمن . اینم مث سیریش ها می افته دنبال همه تا مشکلات اونارو حل کنه . خیلی مسخره س این تیکه ش . خیلی سیریشه قیافشم رو عصابه .

    قضیه قتل های 27 سال پیش ،قتل های الان ،که برادر اولی داره انجام میده و انتقام میگیره معلوم نی برای کی ... خب حالا بگیم تو دیدی که یکیو کشتن به تو چه !مگه بابای تو بوده که تو داری مییری از قاتلای اون بنده خدا انتقام بگیری ؟! بعدش قضیه کلیساعه که اول گفتم و قضیه قوز بالا قوز کتابی که نباید چاپ میشده ولی از طرفی با چاپش کلی اعتبار و پول کسب شده ی نویسنده . از طرفی بابای نویسنده هم تو این قضیه دخیله . باباش 27 سال پیش دوتا برادرو میشناخته . و اون بوده که روزی که برادر دومی اتفاقی میاد به 2023 ، کوله پشتی برادر اولیو میده بهش . خلاصه شیرتوشیر و خر توخری شده سریال ...

    ادم عوضی ها هم که معلومه دیگه نفرت انگیز ترین قیافه ها و ری اکشن ها ، حتی فیلمبرداری هم میخاد نشون بده اینا خیلی قدرتمندن و بقیه مث مورچه بی اررزش زیر پاشونن .

    یجورایی تلفیقی از فیلم " من قاتل هستم " و سریال " بازگشت " که البته فک نمیکنم با این وضع انگشت کوچیکه ی بازگشت هم بشه . بازگشت خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی قشنگ بود 

    بعد نوشت : 

    برادران معجزه 2 : از قسمت 7 تا 14 :

     

    داستان از اونجایی شروع شد که کانگ سان از زمان قدیم به زمان جدید اومد و اتفاقایی افتاد ... حالا کانگ سان کاملا در جریان موقعیت و پیچیدگی وقایع قرار گرفته و بالاخره تونست بعد از 27 سال برادرش رو ببینه . برادری که این همه بهم وابسته بودن و تو این مدت فک میکرد کانگ سان مرده ... دیدار دوباره شون اونم معجزه وار در حالیکه برادر هانول پیر شده و کانگ سان هنوز 17 سالشه خیلی قشنگ و تاثیرگذار بود ...

    کانگ سان و برادرش هانول
    کانگ سان و برادرش هانول

    این دوتا برادر واقعا خیلی سختی کشیدن ولی راستش همونجور که گفتم تقصیر خود هانول بود که خودشو درگیر همچین پرونده ای کرد ...حالا در هرحال این اتفاقا افتاده و تو تصمیم گرفتی که انتقام بگیری دوحالت داره یا میخای بکشیشون یا میخای رسوا کنی و بعد بکشی ...اگه رسوا کنیو نکشی اشتباه محضه ...چون اونا انقد قدرتمندن که رسوا ام بشن بازم پول و پله شونو دارن و از مجازات در میرن پس باید کشته شن ...

    هانول پلیسی که بیشترین تقصیر ها گردن اون بوده تو این وقایع رو میدزده و وادارش میکنه حقیقت رو بگه و بعد ازش فیلم میگیره ...ولی فیلمو به پلیس و قاتلین 27 سال پیش که الان تبدیل به قاتلین و مجرمین حال حاضر شدن می فرسته... کار احمقانه ...

    پلیسه عوضیه که الان نماینده مجلسه ...
    پلیسه عوضیه که الان نماینده مجلسه ...

    پلیس نتونست کاری کنه ...فقط قاتلا تصمیم گرفتن پلیسی که الان تبدیل به نماینده مجلس شده رو حذفش کنن ... یه ادم عوضی به تمام معنا بدون اینکه حقیقت پشت وجود نحسش برملا بشه به عنوان نماینده مجلس به قتل رسید ... حالا اگه فرداام حقیقت برملا شه که مصبب همه این بدبختی ها سر ادمای بی گناه پلیس و پنهان کاری و لاپوشونی برای افراد پولدار بوده ، درحالیکه که مجرم از قبل مرده ، چه اهمیتی میتونه داشته باشه ؟ به نظر من که زحماتش هدر رفت ...

    از طرفی هانول اومد خودشو به قاتل نشون داد ... همه اینا به کنار ...این زن پلیسه خیلی روعصاب منه ... هی از قسمت اول میخاستم هیچی نگم و ازش بدم نیاد دیگه داره عنشو در میاره درحالیکه مدارک معتبری از گوه کاری های ادمای عوضی دارن اونارو به واسطه کله گنده بودنشون ول کردن و چسبیدن به اینکه هانول کجاست و کیه و کانگ سان کیه و رمان نوشته شده توسط نویسنده حقیقته یا توسط خودش نوشته شده یا چی ..خیلی سیریش و مسخره و غیرمنطقیه ...اگه به بی مدرک بودن و قانونی نبودن مدارکه پس چرا تو الکی رو هوا گیر دادی به این دوتا برادر تا پته شونو بریزی رو اب ...که چی شه ؟؟!

    پلیس سیریشه که ادعای زرنگی و عدالتش گوش اسمونو کر کرده ...
    پلیس سیریشه که ادعای زرنگی و عدالتش گوش اسمونو کر کرده ...

    سمت دیگه قضیه کلیساییی که این دوتا برادر تو بچگی توش بزرگ و شکنجه شده بودن ، که هنوزم به قوت خودش باقیه و همچنان داره فرقه ش بزرگتر میکنه ...که به نظرم داستان اضافیه ... داستان تا اینجا به اندازه کافی کشش و سیاه و نقش منفی اش به اندازه کافی نفرت انگیز بوده دیگه چه احتیاجیه که دین رو هم قاطی ماجرا کنی و بگی که از اسم دین دارن سو استفاده میکنن ؟ انگار که ماستارو بریزه تو قیمه ها ...بیخودکی ...

    از طرفی هدف واقعی هانول هنوزم برام نامشخصه ... از کی میخای انتقام بگیری برای چی ؟ درواقع مصبب بدبختی هات اینکه تو کلیسا بودی پس باید بری از اون یارو فرقه ای انتقام بگیری ...اگه به خاطر اینکه از برادرت دور افتادی خشمگینی پس باید از پلیسه که گرفته بودیش انتقام میگرفتی ... اگه به خاطر اواره گیه که تقصیر خودت بود بعدشم باز تقصیر پلیسه ...

    اینکه اون 4 تا دانش اموز که الان کله گنده های ممکلت ریختن یه بی خانمان رو کشتن راستش اصلا به تو ربطی نداشت و نداره که بخای از اونا انتقام بگیری اگه حرصت از بی عدالتی در اومده خب میتونی مدارک رو ، رو میکردی مث نویسندهه که رفت اخبار همه چیو لو داد ...به جای اینکه قایمکی مث ترسو ها زندگی کنی میتونستی " خنجر انتقام رو تو قلبت تیز کنی " ___ این جمله ی یونگ سان به گونگ بوک تو سریال امپراطور دریاعه که وقتی کشتش گفت این مدت این خنجرو تو قلبم تیز کرده بودم تا از تو انتقام بگیرم ___ و کاره ای شی تا بتونی این اهداف رو دنبال کنی ... اینکه قایمکی بدون پشتوانه درحالیکه این مدت زیاد با تغییر جامعه هنوزم به کسی اعتماد نداری خب طبیعیه ولی میتونستی در عین بی اعتمادی این کارارو بکنی که نکردی ...حالا در هرحال سریال تا حالا به ما نگفته این دردش چیه و میخاد از کی انتقام بگیره ...واقعا نمیدونم برای چی این کارارو کرده ...به چه هدفی ... شخصیت عجیبی داره ... اینکه تو بری شهادت بدی چندنفر یکیو کشتن بعد پلیس جای محافظت ازت و تشکر بیاد خودتو بخاد بکشه خب حرص داره ولی انتقام ؟!خب حداقل انتقام میگرفتی از پلیسه ...بعد اینکه پلیس اگه درست حسابی بود که نمیذاشت کلیسا و ادمای فرقه ای عوضیش اون کارارو با بچها بکنن ...این جور کارا با همدستی پلیس انجام میشه دیگه ..این همه سال اونجا بود نفهمیدی اینو ؟! خیلی کودنی بوده کارش ...

    راستش داستانش ضعفایی داره ولی تونسته خودشو جذاب نشون بده و تا اینجا بکشونه منو ...به غیر اینکه نقش نویسنده خیلی احمق و کندذهن و تاپاله و مفت خوره ... و چیزاییکه گفتم ... جمعا بد نی . برای مخاطبی که مث من ریزبین نباشه میتونه عالی هم باشه ... باید دید دوقسمت اخرو چجوری جمعش میکنن راستش من اصلا خوشم نیومد پلیسه رو یلخی کشتن و حذفش کردن ادم کثافتی که نه تنها به عنوان یه ادمی که پست مهمی تو جامعه داشته ،بلکه برای خانوادشم عوضی بوده ... باز اگه ادم عوضی باشه به خاطر خانواده و فقر این کارو کرده باشه یا حداقل با خانوادشم خوب بوده باشه ، در طول زمان به واسه پول حروم و طمع اینجوری شده باشه یه چیزی ...اصلا بی وجدانیه که نگو ...حیف شد اینجوری مرد باید تیکه تیکه میشد ...برای همین من 14 رو رو دور تند دیدم ...

    اپدیت در 27 مرداد :

    بالاخره این سریال هم تموم شد ، نظر پایانیم اینکه اصلا پایانشو دوس نداشتم . اولا به صورت قطعی به ما نشون ندادن که هانول چه جرمی مرتکب شده بود که عذاب وجدان داشت و بعدشم رفته بود زندان ،تو این دوقسمت هم اینو شفاف سازی نکردن .

    منظورش از اینکه میخاد خوشبخت و شاد با کانگ سان زندگی کنه چی بود و چه چیزی سد راهش بود . شاید منظورش هویت تقلبیش بوده باشه ولی چه اهمیتی داره اونقدرام جرم بزرگی نبود . حتی اگه میخاست میتونست بره با هویت خودش زندگی کنه درهرحال اونقدی نبود که 5 سال به خاطرش زندان بیفته . تمام زندگیش قایمکی و با کینه و حس بی انصافی در حقش زندگی کرده بود و تازه باید ازش تقدیرم میشد ...تنها کسی که فوق عوضی سریال بود و به درستی به سزای اعمالش نرسید همون پلیسه بود که همه گندا زیر سرش بود و الکی الکی مرد . خلاصه زیاد زیاد باحال نبود فقط میخاستم ببینم اخرشو چیکار میکنن...


    💟 مطالب پیشنهادی 💟 

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |