قالب

• Tony Takitani تونی تاکیتانی •

سریال کره ای پاچینکو pachinko

پاچینکو 

پاچینکو یه بازی ژاپنیه شبیه اون بازی خارجی اس اسمش یادم نی . تو ژاپن به کره ای ها کار نمیدادن یه مدتی و کره ای ها میرفتن تو این پاچینکو کار میکردن اونجا هم کار میکردن هم میتونستن قمار کنن پولدار شن و ارتباط هاشون رو گسترش بدن . تو سریال پسر دوم سونجا میره پاچینکو کار میکنه . پسر اولشم که از اول عقل نداشت ینی من نمیدونم چطور ممکنه که این پسر از خون هانسو باشه و انقد به تمام معنا رقت انگیز و احمق و اسکل باشه . ینی از بچگی مغزش با کاه پر شده بود . اونم اخرش میره تو پاچینکو کار میکنه میشه حمال ژاپنی ها ابله . در حالیکه یک عالم در به روش باز بود با داشتن بابایی مث هانسو . 

 

سریال راجبه یه خانواده ی کره ای که زمان استثمار ژاپن ، تو ژاپن زندگی جدیدی رو شروع میکنن . شوهر سونجا یه کشیشه و چون برادرش تو ژاپنه میره اونجا پیش برادرش . برادرش یه دردسرساز تمام عیاره . زنش هم با اینکه اشراف زاده بوده قبلا یه امل به تمام معناس . درواقع همش به سونجا حسودیش میشد و میخاست جلوی پیشرفت اونو بگیره . سونجا از تاجر کره ای به نام هانسو که تو ژاپن رفت و امد داشته حامله میشه ولی هانسو زن ژاپنی داشته و زنش هم دختر یه یاکوزای پولدار بودش . سونجا قبول نمیکنه که معشوقه ی هانسو شه و بعدش اتفاقی با کشیشه اشنا و ازدواج و اینا . پسر اولش از هانسو بوده . 7 سال بعد به دلیل اینکه کشیشه داشته از کره ای ها دفاع میکرده می افته زندان و مدتها تو زندان می مونه . سونجا از کشیشه هم یه پسر داشت . 7.8 سال بعد هانسو دوباره پیداش میشه و این سری خودشو نشون میده و به خاطر پسرش از سونجا مراقبت میکنه . پسر دوم سونجا که تو پاچینکو کار میکرد از همون طریق پولدار و بعدها خودش مغازه ی پاچینکو میزنه . پسر اولش وقتی میره دانشگاه مدام با هانسو رفت و امد داشتش و دوس دخترش بهش میگه که اون مرد پدرته . چون کلا عقل نداشت این مدت حتی اینم نفهمیده بوده . میره پیش هانسو و متوجه حقیقت میشه . بعدشم میره پیش مامانش و وداع میکنه و بعدم میره ناگویا و اونجا با یه اسم جدید زندگی جدیدی رو به عنوان یه ژاپنی و نه یه کره ای.ژاپنی و یا اواره یا کسی که نه کره ایه نه ژاپنی ، شروع میکنه . با یه دختر ژاپنی ازدواج میکنه و 4 تا بچه داشته . بعد از سالها هانسو پیداش میکنه و به سونجا میگه . سونجا هول میکنه میره ببینتش و بهش میگه که با خانوادش برگردن پیش هم . پسره اولش قبول میکنه ولی بعد از اینکه مادره ترکش میکنه خودشو میکشه  . 😶 چقد کاراکتر مسخره و غیرقابل درکی داشت پسر اولش . پر از حماقت بود . 

این وسط فقط کاراکتر هانسو دیدنی بود که اصن به خاطر لی مین هو سریالو نگا کردم . خاکستری بود و کنجکاو بودم که سرانجامش چی میشه که سریال نصفه تموم شد . مسخره . اصلا چرا این سریالو ساختن اونم اینجوری هی تیکه تیکه . سریالای مسخره ابکی با بازیگرای زاقارت رو پشت هم 50 .تا 50 تا . می سازن بعد اینو هی فصل بندی کردن . حالا انگار سر و تهش چی هست . 

سریال میخاد مشقت های خانواده های مهاجر را نشون بده . و در این جا مهاجران کره ای ، ژاپنی . بعد از جنگ دوم ، ژاپن از کره می کشه بیرون تقریبا همه جا صلح میشه ولی کره بعد از اینکه بعد از سالها رنگ ازادی رو به خودش میبینه ، هنگ میکنه و حالا این سری بین اینکه کشور باید دموکراسی باشه یا کمونیستی جنگ میکنن . تو همچین موقعیتی کره ای هایی که تو ژاپن بودن، موندن تو ژاپن رو به برگشتن ترجیح میدن . هم بخاطر جنگ دوباره کره ای ها باهم ، هم به این دلیل که تو کره بهشون میگفتن حروم زاده ی ژاپنی و بهشون به دید بدی نگاه میکردن . خلاصه سر اینجور دلایل می مونن ژاپن ولی خب ژاپن موندن هم سختی های خودشو داشت . 

به نظرم درکل سریال و یا داستان " البته داستانشو نخوندم " تو نشون دادن این مهم اصلا موفق نبوده . هانسو به عنوان یه کره ای که به لطف یه یاکوزای ژاپنی به نون و نوا میرسه تبدیل به یه کله گنده میشه که به خاطر پول  و قدرتش همه جا حرفش برو داره . ولی به هموطناش کمک میکرده از طرفی اون به سختی تونسته اعتماد و محبت اون ژاپنی رو کسب کنه چرا باید به ادمای عوضی رو نشون بده حالا طرف هموطن هم باشه که بدتر . از این لحاظ میگنن که هانسو شخصیت خاکستری داره که به نظرم خیلی ادم موفق و محکمی بود . نقطه ضعفش فقط رابطه ی اشتباهش با سونجا بود و پسرش که بیشتر به خاطر پسرش خیلی خودشو هلاک کرد الکی . پسرش اصلا لیاقت حتی یه چس نگاه لی مینهو رو هم نداشت . به لعنت خدا هم نمی ارزید سست عنصر . 

سونجا هم به عنوان یه دختر دهاتی که به خاطر رابطه ی اشتباهش حامله میشه ولی بعدش بخت خوبی نصیبش میشه و کلا کاری و قوی و زرنگ بود . سریع دید تو ژاپن چی کمه : کیمچی ، کیمچی درست میکرد می فروخت . واقعا خیلی برای زندگیش تلاش کرد ولی شخصیت توسری خور و دهاتی و املی بودنش رو همچنان داشت و ترسو هم بود و اینارو همرو به پسراش منتقل میکرد . حتی به نوه ش . به خاطر همین پسراش ادمای نه چندان موفقی شدن گرچه دومی تونست پولدار بشه . و اولیم که کلا کله اش پاره سنگ بود . 

از نظر من اگه ژاپنی حرف نمیزدن ، فک میکردی یه خانواده ی پرتلاش بدون مرد هستن که دارن به سختی زندگی میکنن . اصلا نمی فهمیدی که اینا تو ژاپنن و داره بهشون به عنوان مهاجر کره ای ، سخت میگذره . 

تو این جور ژانر کتاب وزن رازها خیلی جذابتر و خیلی موفقتر بوده . 

 

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • جمعه ۲۰ مهر ۰۳

    فیلم ایرانی دو زن فیلم ایرانی دختران انتظار

    دوتا فیلم ایرانی دیدم . یهویی هوس کردم .

    فیلم دوزن رو تاحالا ندیده بودم . قشنگ بود ولی خیلی دیگه عن بدبختی رو در اورده بود . تهمینه میلانی کلا استاد عن در اوردن مردای حروم زاده س . امیدوارم سر هیچ دختری تو این دنیا همچین بختی نصیب نشه . همچنین امیدوارم همه ی مزاحمای روانی مث فروتن تیکه تیکه شن . اصن تقصیر اون بود که زندگی دختر توی فیلم خراب شد و بدبخت شد . کلا فیلم غم انگیز و سیاهیی بود گرچه خب واقعیت هم داره ولی من شخصا ادمیم که از واقعیت های این چنینی مخصوصا فراریم برا همین دوس ندارم . چون کلا تو بدبختی خودمونو بی پولی و اینا غرقیم چرا باید دیگه یه فیلم ببینیم که داره زندگی خودمون یا ادمی که می شناسیم یا ادمی که وجود داره یه جایی رو ببینم . ادم چرا باید از زندگی دیگران فیلم بسازه تحویل جامعه بده که چیو نشون بده ایا چیزی تغییر میکنه ...نه . ! مثلا چی میشد نشون میداد فرشته ازدواج میکنه و ازدواج خوبی داشته میشه و خوشبخت میشه ولی بعدش اون مزاحمه میاد و خوشبختیشو بهم میریزه . خلاصه . 

    فیلم ایرانی دختران انتظار

    فیلم دوم فیلم دختران انتظار بود ، فیلم قشنگ و رومانتیکی بود . اگه این فیلم رو با همین داستان رو کره ای ها میساختن تصور میکردم چقد میتونه صحنه ی رومانتیک داشته باشه . حداقل یه بغلی یه دستی چیزی . چقد هردوشون  بدبخت بودن . همینجوری بدبختی و بی پولی از فیلم میریخت . بعد یک ساعت و نیم فیلم هیچ نشون ندادن سعید چرا دوهزاردلار پول از صرافی قرض گرفته بود ؟! اون همه پول بود میخاست چیکار ؟! بعد سعید که انقد از اینکه مامانش اینا بفهمن میخاد با دختر تهرانی ازدواج کنه می ترسید و نمیخاست روشنک اویزونش شه یه وقتی ، چرا پس پاشد با شراره روهم ریخت و روشنک رو ول کرد ؟ خب بگیم مجبور بود و تو اون موقعیت اصولا باید این کارو میکرد ولی پس خانواده ش چی ؟ بعد اصلا خود روشنک هم میخاست طلاق بگیره اومدیم فردا میرفتن طلاق میگرفتن این بازم میخاست دست دستی خودشو به خاطر یه عشق یکی دوماهه بکشه ؟! 

    درهرحال با همه ی باگایی که این دوفیلم داشت ، فیلمای قشنگی بودن که هنوزم دیدنی هستن مخصوصا دومی از لحاظ عشقی خیلی قشنگ بود . پارسا پیروزفر استاد عشقی بازی کردن و عشقای افلاطونیه . تو این سریالای مسخره نمایش خانگی جدید داره خودشو هدر میده . فیلمای اون موقع با اون همه بگیر ببند و اولای انقلاب و بعد از جنگ واینا چقد قشنگ بودن و با محتوا تازه چقد عشقی و چقد با اون بسته بودن عشق رو قشنگ  به تصویر کشیدن . الانیا این همه مستهجن و هی بهم دست میزنن و حرفای رکیک و منظور دار و زشت یه ذره بازی ندارن که هیچ اصلا هیچ حسی هم ندارن حتی حس تحریک پذیری هم ندارن فقط به شدتتتتتتتت مشمئزکننده ان . 

    فیلم ایرانی دختران انتظار

    شعری که تو این فیلم خونده میشد هم خیلی قشنگ بود شعر از احمد شاملوعه : 

    دختران دشت!

    دختران انتظار!

    دختران امید تنگ

    در دشت بی کران،

    و آرزوهای بیکران

    در خلق های تنگ!

    دختران آلاچیق نو

    در آلاچیق هائی که صد سال! -

    از زره جامه تان اگر بشکوفید

    باد دیوانه

    یال بلند اسب تمنا را

    آشفته کرد خواهد...

    دختران رود گل آلود!

    دختران هزار ستون شعله،‌به طاق بلند دود!

    دختران عشق های دور

    روز سکوت و کار

    شب های خستگی!

    دختران روز

    بی خستگی دویدن،

    شب

    سر شکستگی!-

    در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق -

    در رقص راهبانه شکرانه کدام

    آتش زدای کام

    بازوان فواره ئی تان را

    خواهید برفراشت؟

    افسوس!

    موها، نگاه ها

    به عبث

    عطر لغات شاعر را تاریک می کنند.

    دختران رفت و آمد

    در دشت مه زده!

    دختران شرم

    شبنم

    افتادگی

    رمه!-

    از زخم قلب آبائی

    در سینه کدام شما خون چکیده است؟

    پستان تان، کدام شما

    گل داده در بهار بلوغش؟

    لب های تان کدام شما

    لب های تان کدام

    - بگوئید !-

    در کام او شکفته، نهان، عطر بوسه ئی؟

    شب های تار نم نم باران - که نیست کار -

    اکنون کدام یک ز شما

    بیدار می مانید

    در بستر خشونت نومیدی

    در بستر فشرده دلتنگی

    در بستر تفکر پر درد رازتان،

    تا یاد آن - که خشم و جسارت بود-

    بدرخشاند

    تا دیر گاه شعله آتش را

    در چشم بازتان؟

    بین شما کدام

    - بگوئید !-

    بین شما کدام

    صیقل می دهید

    سلاح آبائی را

    برای

    روز

    انتقام؟

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • يكشنبه ۱۵ مهر ۰۳

    سریال کره ای چونکه از ضرر کردن بدم میاد ، بدون عشق بدون سود

    سریال کره ای چونکه از ضرر کردن بدم میاد ، بدون عشق بدون سود . 

    به اندازه ای این سریال اب و مسخره و مضحک بود که حد نداشت . اولاش بامزه بود واقعا بهش امید بسته بودم ، تو پستای قبل راجبش صحبت کردم . ولی چجوری میتونه تی وی ان به این اندازه فیلمنامه هاش ک..شر شه ؟ قدیم هرچی تاپ بود از تی وی ان بود . واقعا بهت زده ام کرده . جنگل مخفی ، گوبلین و چه چه چه ... 

    اخه کدوم ادم ابلهی خودش یه دختر داره بعد هی بچه یتیم میاره خونه ش بزرگ میکنه ؟ بعد حالا این به جهنم ،بابای یکی از اون بچها زده شوهرتو کشته ...جلل الخالق ...درسته که تقصیر اون بچهه نیست که باباش حروم زاده س ولی خب اخه یخورده غیرت هم خوب چیزیه . بابای دخترتو کشتن بعد تو هنوزم به دختر قاتل محبت و فلان میکنی ؟ اخه چجوری ؟! اخه مگه میشه ؟ بعد خود دختر مقتول میدونه که این دختره باباش قاتله باباشه ، بعد راهش داده تو خونه و باهم میگنو میخندو انگار نه اینگار  ...اصلا مگه میشه مگه داریم ؟ خیلی مسخره س خب یه بک گراند بهتر به این بنده خدا میدادین ینی چی اخه ؟! این رابطه ی مسخره و به شدت غیرمنطقی معنیش چیه اخه ؟! سریال کره ای داره به کجا میره؟ ! 

    به شدت بی معنی و بیخود بود . فقط ...فقط رابطه ی بین هه یانگ و جی اوک گوگولی بود که اونم اخرش تر زدن توش و اب تو ابی شد که حد و اندازه نداره . دوقسمت اخرو کلشو زدم جلو درواقع اصلا ندیدم . 

    خلاصه اینجوری . 

    سریال کره ای بدون سود بدون عشق

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • شنبه ۱۴ مهر ۰۳

    비밀의 숲 سریال کره ای جنگل مخفی

    سریال کره ای جنگل مخفی یا غریبه رو برای بار سوم یا چهارم نگاه کردم . از فصل یک تا فصل دو . قدیما واقعا سریالای جنایی معمایی شون خیلی قشنگ و جذاب و واقعا معمایی بود . این سریال جزو سریالای خیلی قشنگ تو این ژانره . یه سریال تکرارنشدنیه دیگه . با بازی چو سونگ وو در نقش دادستان هوانگ شی موک . و به دونا در نقش ستوان هان یاجین . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    سریال داستانش از فصل یک شروع میشه و شخصیت هارو معرفی میکنه و داستان معمایی جنایی ش بلافاصله شروع میشه . فصل دو با اینکه پرونده ها متفاوت هستن ولی اسمی از شخصیت هایی که تو فصل اول بودن هم برده میشه و قاتل فصل یک تو فصل دو بازیگر مهمان هم بودش . اگه یه سریال 50 قسمتی میشد طبیعتا خیلی جای مانور بیشتری داشت . از این لحاظ که میشد برای همه ی کاراکترهای سریال از جمله دادستان سا دونگ جه داستان ها و بک گراندهای بیشتری بسازن و بیشتر رو خودش و زندگیش مانور بدن .

    سریال کره ای جنگل مخفی

    ولی بیشتر دوفصل ،درواقع زومه روی دادستان هوانگ شی موکی که به علت جراحی مغزی که داشته از داشتن احساسات انسانی محروم شده و به علت کاری که داره دادستان بودن و مرد قانون بودن اون حس عدالت طلبی و قانونمندی رو بیشتر داراس . فک میکنم میخاست بگه که اگه یه مرد قانون فاقد احساسات باشه پس ایا بهتر نمیتونه به کارش برسه ؟! 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    هوانگ شی موک زیربار حرف زور نمیره . و تمام زندگیش حول کارش می چرخه و پرونده ها . بازیگر این کاراکتر به شدت عالی در اورده این کاراکتر رو . ینی با اینکه هیچ حسی نداره ولی خیلی جذاب و کاریزماتیکه . تو این دست از کاراکترهای بی احساس هوانگ شی موک رو دست نداشته تا حالا . 

    ستوان هان یا جین که از دانشکده ی پلیس فارغ التحصیل شده چون کار عملیاتی دوس داشته پس تو ایستگاه پلیس جنایت خشونت امیز مشغوله . اون اتفاقی سر پرونده ی پر رمز و راز فصل یک ، با دادستان هوانگ شی موک اشنا و این دو یه تیم به شدت فراموش نشدنی و عالی رو نمایش میدن . ینی اگه هان یا جین متوجه این بیماری هوانگ شی موک نمیشد شاید اصلا یه لاولاین هم بینشون میشد در اورد . چون قشنگ معلوم بود که چقد این دو باهم تفاهم دارن و چقد از هم خوششون میاد . حتی هوانگ شی موک با اینکه هیچ حسی از خودش نشون نمیداد ولی رفتارهایی داشت که نشون دهنده ی این بود که حسی به ستوان هان داره . حتی با اینکه از لحاظ کاری درواقع روبه روی هم قرار میگرفتن و مخصوصا ستوان هان تو فصل دو وقتی ترفیع گرفته بود تو اون شخصیت عدالت جوش یه خورده تغییر ایجاد شده بود با این حال باز هم باهم خیلی مچ بودن . همچین زوجی واقعا خیلی کم پیدا میشه تو کی دراما . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    و حالا بعد از چندسال فصل سه که نمیشه گفت فصل ،؟! اسپیناف سا دونگ جه ، اس .  دادستانی که بین خوبی و بدی همش در حال رفت و امد بود و تو فصل دو این سرک کشیدنش تو هر سوراخی بالاخره کار دستش داد و نزدیک بود دار فانی رو وداع بگه 😁 . که احتمال میدم هوانگ شی موک حداقل یکی دوتا سکانس تو این فصل داشته باشه . چون تو فصل دو که اونایی که حذف شده بودن چندتا سکانس داشتن . اخه واقعا بدون هوانگ شی موک نمییشه . 😁💕 

    بی صبرانه منتظر این فصلشم و امیدوارم مث چندفصلی های دیگه و سریالای جدید مسخره نباشه . چون واقعا حیفه . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

     و ...

    وقتی صحبت از سریال کره ای میشه نباید از او اس تیش گذشت . او اس تی این سریال شروع و پایانش یکی از تاپ ترین اینسترومنتال های تمام عمرمه . ینی هر سری گوش میدم مورمور میشم . خیلی قشنگه . خیلی . که اینجا براتون میذارمش . 

    ost 비밀의 숲

    سریال کره ای جنگل مخفی

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • چهارشنبه ۱۱ مهر ۰۳

    مصاحبه ی گونگ یو

     

    گونگ یو میگه که درسته که سریال گابلین خیلی ترکوند ولی اون هیچ وقت بعد از اون سریال و یا از اینکه انقد ترکونده و اینا احساس خوشحالی نکرده . نتونسته از اون شادی احساس لذت کنه . خیلی از خودم پرسیدم که چرا همچین حسی دارم و مدتها این سوالو از خودم کردم ولی به جواب روشنی نرسیدم . زمان که گذشت به این فکر کردم که من به قلب خودم و احساس خودم گوش نمیکردم . میگه کلا هیچ وقت احساس خوشالی نکرده . کلا ادمی نیست که بگه عه این اینجوری شد پس خوشحالم . هیچ وقت بیان نمیکنه از کلمه خوشحالی استفاده نکرده . میگه که تا یک سال کاراکتر کیم شین باهاش مخلوط شده بوده . درش دفن شده بوده . میگه بازیی که من میکنم با بازی کسی دیگری متفاوته . چون طرز نشون دادن کاراکترها متفاوته . برا همین کاراکتری که من بازی میکنم به من می چسبه و بعد من متوجه نمیشم که الان اینی که هستم اون کاراکتره یا من واقعی هستم . ولی در اون زمان اینطور نبودم که این احساس رو بروز بدم درواقع نتونستم با احساساتم روبه رو بشم و به اونها نظمی بدم برای همین همه چیز روی هم انباشته شد ، از طرفی چون همه خوشحال بودن و افراد خیلی زیادی سریال رو دوس داشتن و در معرض دید زیادی بودم . کاراکتر کیم شین کاراکتر خیلی اسیب پذیری بود برای همین همونقدر که اسیب پذیر بود غم انگیز هم بود . 

     

    گابلین

     

    🍂 پست مرتبط 🍂

     

    🍂 سریال کره ای نگهبان خدای بزرگ و تنها 🍂

    🍂 سریال کره ای گابلین 🍂

    🌺سریال کره ای گوبلین خدای تنها و درخشان  🌺 

    🌺عکس از سریال کره ای گابلین  🌺

  • نظرات [ ۱ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • چهارشنبه ۴ مهر ۰۳

    نمیخام هیچ کاری انجام بدم .

     

    پاتریشیا رامیرز میگه که وقتی بچه هستیم فک میکنیم که هیچ کاری نکردن نشانه ی تنبلیه . برای همین تنبلی اغلب مترادف اتلاف وقت به کار میره . تنبلی به عنوان مفهومی خصمانه برای تلاش مورد استفاده قرار میگیره . اما ما این رو هم میدونیم که فرهنگ تلاش بیش از حد چقد میتونه سمی باشه . شاید به همین دلیل باشه که وقتی کسی لحظه ای توقف میکنه اینجور تعبیر میکنن که حتما نتونسته به هدفش برسه . این نوع تفکر حتی برای خودتون هم قابل بسطه . ینی وقتی خودتون هیچ کاری نمیکنین و فقط راحت روی صندلی نشستین احساس میکنین که یه چیزی اشتباهه . تو زندگی روزمره بهره وری خیلی درونی و افراد زیادی هستند که میدونن چجوری بهره وری رو انجام بدن . ولی کسی نمیدونه که چطور میشه اونو متوقف کرد . طبیعتا گاهی " دستیابی" و بهره وری سازنده است ، هدف رو محقق میکنه و به شما حس غرور میده و انگیزه ای برای حفظ ان . با اینحال اگر به نتیجه ای که خاستین نرسیدین نباید تیزی شکست رو به سمت خودتون بگیرین . باید بپذیریم که دستیابی به همه چیز غیر ممکنه . 

    همچنین میگه که ما بهره وری رو بالا بردن رو کار درست و اگه اون کارو نکنیم ینی تلاش نکنیم ، باید بدونیم که داریم وقت تلف میکنیم . پس چرا ما هیچ کاری انجام ندادن رو  به عنوان یه دیدگاه منفی می شناسیم ؟ چون این دیدگاه تبدیل به یک فرهنگ شده . ما باید بدونیم که هیچ کاری نکردن وقت تلف کردن نیست . مغز هم به استراحت نیازی داره و سلامت مغز یه سرمایه گذاری بلند مدت حساب میشه . اگه زیاد از مغز کار بکشین اطلاعات زیادی درش انباشته و ماهیچه های اون سفت و به مرور خسته می شوند . ما باید این فرهنگ غلط و رسم رو بشکنیم و درک کنیم که هیچ کاری نکردن یک امر ضروریه و وقت تلف کنی نیست . 

    حالا چطور باید هیچ کاری نکنی و وقت تلف کنی ، کارهایی که باید انجام بدین رو کم کنین . روی یه مبل بشینین بدون اینکه با گوشی ور برین . یا به پیاده روی بدون اینکه به چیزی فک کنین . مغز در این زمان میتونه خودشو از استرس ها و اطلاعاتی که درش انباشته شده رها کنه و اونهارو سازماندهی کنه . در اون صورت چطور میشه که بدون عذاب وجدان از این لحظه لذت برد ؟ رامیرز میگه که هروقت به فکرتون خطور کرد که دارین وقت تلف میکنین به خودتون بگین : خفه شو . چیز دیگه ای که باید بهش توجه داشت اینکه باید اگاه باشین که این زمان زمانی که شما از لحاظ روحی و ذهنی به اون نیاز دارین و این برای سلامت اونها واجبه . این رو که درک کنین اون موقع حالتون بهتر و عذاب وجدان کم کم از بین میره . اکنون اینجا هستیم در لحظه ای که هیچ کاری انجام نمیدیم و داریم لذت تمام رو از اون می بریم . 

     

    متن از مجله ووگیو 아무것도 하지 않고 죄책감 느끼지 않는 법 . 

     

  • نظرات [ ۱ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • دوشنبه ۲ مهر ۰۳

    عه مهر اومد .

    متنفرم از ته دل من از اول مهر . 

  • نظرات [ ۲ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • يكشنبه ۱ مهر ۰۳

    بی حوصلگی

    حوصلم سر رفته . هیچ سریالی به نظرم جذاب نیست . 4 تا سریال پشت هم نگا کردم رو دور تند و دیدم ارزش وقت گذاشتن نداره . برا همین همرو پاک کردم . حوصله درس خوندنم ندارم . سالگرد یه سالگی وبلاگمم اومدو گذشت . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • شنبه ۳۱ شهریور ۰۳

    سریال چینی داستان گل رز ، سریال The Tale of Rose 2024

    یه سریال دارم نگاه میکنم چینی . اسمش هست داستان گل رز ، سریال The Tale of Rose 2024 

     

    درمورد یه دختر خیلی خوشگل خیلی خوشگل واقعا ، که تو یه خانواده از هر نظر عالی بزرگ شده و هیچی کم نداره محبت اعتماد به نفس زیبایی هیچی واقعا خدا حق رو براش تموم کرده . ولی خب هیچوقت چیزی به اسم " هیچی کم نداره " و کامل بودن برای یه انسان متصور نیست . شاید از نظر ناظر بیرونی اینجوری باشه . این دختر هم گرچه شاید از نظر خیلیا و از لحاظ روشن فکری بخایم در نظر بگیریم اینکه تو زندگی شخصی و عشقی شکست زیاد میخوره چیز مهمی نباشه ولی خب اینکه از اون لحاظ که زندگی ادم بیشتر به این مهم وابسته اس دیگه . زندگی شخصی و عشقی و ازدواجت خوب باشه کل عمرت عالیه . ولی " هونگ یی می " متاسفانه تو این بخش شانس نیورده . 

    چون خیلی خوشگله پسر زیاد دورشه خودشم طبیعتا دوس داره این موضوع رو ولی اونی که خودش دوس داره هنوز پیش نیومده . طبیعتا انتظار میره که با این همه خوشگلی و خانواده تحصیلات کار و استعداد های خودش یه  ازدواج خیلی خوب داشته باشه . ولی گویا اینجور نخواهد بود . 

     الان تو قسمت 7.8 با یه پسری دوست شده که خب پسر خوبیه از لحاظ قیافه تحصیلات ولی خب شخصیت خوبی نداره . مسئولیت پذیر نی ازدواجی نی یه کلام . سریال تو سالای 2004 اینا میگذره ، من الان این افکارو دارم ببین اون موقع خب حتما باید ازدواجی باشه کیس موردنظر . شخصیتش از این ادمایی که خودش به درجات بالا تو کار و اینا برسه و دختره هم مث اویزونا همش هرجا میره باهاش باشه و هروقت خاست بیاد با دختره . خب اینطوری که رابطه نمیشه چه برسه به ازدواج . البته که کار خوب برای مرد مهمه ولی اینکه مثلا پسره تو فرانسه یه موقعیت شعلی خوب گرفت ولی به جای اینکه به دختره بگه اول به مامانش گفت . مث مامانش می مونه . میخاد تاپ داون باشه رو رابطه . خودش هروقت خاست بره بیاد بگه نگه . اینطوری . دختره هم غرغرو نباشه و توقع نداشته باشه و اینا . من باشم همچین کیسی رو هرچقدم دوس داشته باشم سر این قضیه سریع میندازم دور . خط میکشم . ولی حالا باید دید که هونگ یی می قراره با این چالش چجوری برخورد کنه . 

    دختره واقعا از لحاظ خانوادگی و مالی و شغلی و تحصیل هیچی کم نداره . واقعا چقد حیفه که همچین ادمی نمیتونه توو زندگی ازدواج هم کامل و عالی باشه . انقد پدر مادر خوب و با درک و شعوری داره من همش بهش حسودیم میشه . باباش یه تکه جواهره . برادرش فوق العاده س . اصلا تو قضیه دوس پسراش همش برادرش بهش مشاوره میده . ولی متاسفانه اونم تو زندگی شخصیش مونده . با اینکه به خاهرش مشاوره میده و این همه میدونه ولی زندگی عشقی خودش می لنگه . 

    واقعا چجوری میتونن اینجوری سریال بسازن مث زندگی واقعی می مونه . با شخصیتا زندگی میکنی . درک میکنی و نمیدونی حرف کدوم رو قبول کنی . هردو حق دارن هردو قابل درکن . البته خب کم سن و سال بودن و جوون بودن دختره رو هم باید در نظر گرفت افکارش همونجور که تو همچون خانواده ای رشد کرده پر از عشق و رومانتیکی و ایناس . و این هم اولین دوس پسر و اولین عشقش حساب میشه . 

    جالبه درکل سریالش . 

     

    ...

    پسره تحت تاثیر مامانشه ، مامانش از این ادایی روشن فکرایی که از سنتی بودن خوشش نمیاد و رفته پاریس عشق و حال و موفق شده شوهرش زیاد اهل پول جمع کردن نبوده ، چون پسر پیش مامانش بزرگ شده و مامانه از بچگی باباهرو پیش پسره تحقیر کرده فک میکنه مامانش راس میگه برا همین نمیخاد مث باباش شه . مامانشم همش میگه اره تو مث باباتی فلان پسره هم از این بدش میاد . اگه پسره پیش باباش بزرگ میشد بهتر تربیت میشد . مامانه لاابالیه و زندگی رو فقط کار میدونه و پول برا همین پسرش سر اینکه تو فرانسه بهتر کار میکنه و اینا هی تحریک میکنه . پسره هم چون تحت تاثیر مامانه س نمیخاد اونو ناامید کنه میخاد ازش تاییدیه بگیره . تشویق بشه از طرفش اینجوری . وگرنه اگه مامانش و حرفاش نباشه پسره حتی تو چین هم جای رشد داشت و کارشم داشت . می موند مث ادم با دختره . بالاخره برای عشق باید فداکاری کنی دیگه  . رفته پاریس تازه رسیده میگه دلم تنگ شده پشیمون شدم اومدم خب اگه راس میگی برگرد . 

     

    دختره میگه عشق واسش الویت داره البته خب به نظر منم عشق مهمتره ولی به شرطی که طرف بخاد از تو حمایت کنه کار بعدنم پیدا میشه مخصوصا تو خارج اونم برای کسی به خوشگلی و استعداد هنری که دختره داره . این تصمیم گیری یه طرفه ی پسره اس که مشکل کرده قضیه رو . پسره خوبه عاشقه ولی خودرای هم هست . داره برای دختره تصمیم میگیره درحالی همچین مردی مناسبه که دختره چسب باشه یا مستقل نباشه . هونگ یی می یه دختر مستقل و ازاده به قول برادرش اون حتی با خانواده شم مشورت نمیکنه برای کاراش . معلومه که عشق هم نمیتونه براش تصمیم بگیره . درواقع هردوشون همچین اخلاقی دارن . دختره میخاد پسره همش در اختیارش باشه ، همه توجه وقت ، دقیقا تو وقت بدی رفت فرانسه پیشش ، درحالیکه پسره تو کاراموزیه و باید حواسش جمع کارش باشه تا بتونه اونجا موندگار شه . دقیقا تو روزی که رییسش اومد بهش داد و بیداد کرد . اونم یه اسیایی چینی ، خب معلومه فرانسوی خر نژاد پرست از چینیه کار بیشتری میخاد . وقتی تو همچین وضعیه خب طبیعیه که نتونه نه روی دختره و عشق تمرکز کنه نه روی کارش . هردوطرف ضرره . بعد حالا به قول پسره کار دختره اونقدرام کار درست حسابیی نبود . گرچه وقتی داره میگه که من برناممم اینکه بیام فرانسه توام بیای باید درخاستی باشه گفتنش و اینکه نظر دختررو هم بپرسه راجبه تصمیمش ولی حالا نپرسیدم نپرسید میتونی از این دید ببینی که همو دوس دارین و اونم داره برنامه هاشو جوری که با تو باشه تنظیم میکنه . خب این خوب نی ؟ والا به نظر من که پسره اوکازیون البته اگه کمتر ننه دوست باشه که اونم با ترفندای زنانه میشه از ننش جداش کرد . همچین کیسی بیاد واسه من بگه داره تلاش میکنه بمونه فرانسه منم برم پیشش حقوقشم که دوبرابره میگه ینی چی ؟ ینی که همه هزینه هات با من ...اوکیه دیگه . من میرم واسه خودم فرانسه رو میگردم اونم بره هرچقد دوست داره تو کارش پیشرفت کنه . والا 😁

     

    قسمت 20 : هم دختره احمقه هم برادرش . واقعا موندم چجوری به عقلشون رسیده شخصیتا رو اینجوری نشون بدن ، مردی با اون همه تحصیلات و دانش و موقعیت شغلی مث برادره که همیشه تو زمینه های شغلی و عشقی مخصوصا ، به خاهرش مشاوره میده ، طبیعتا خودش باید به این موضوعات واقف باشه و زندگی خودش و رابطه های خودش رو بهتر مدیریت کنه ولی مث کسخلا میمونه داره می بینه اون دختر مدیر دفتره سوسو ، بعد از یه تروما و اتفاق وحشتناک واسش بالاخره دیواراشو شکونده و داره به عشق و مرد راه میده بعد عین کسخلا پاشده رفته با اون دختر که ذهلم گتمیشه میره ماهیگیری و اینور اونور اصلا عقل نداره بیشعور . خواهرشم کسخل اعظم حیف اون همه خوشگلی که اون داره . چه فایده تو زندگی عشقی عقل نداشته باشی . 

    به قول سوسو تو از رابطه ی اولت هیچ درسی نگرفتی بازم داری همون اشتباهارو میکنی . واقعا راس میگه . به قول سوسو راس میگه انگار معطل مرده ، تا داداشش بهش گفت دور خودت حصار نکش انگار گفته برو دوس پسر پیدا کن گفت معاشرت کن نگفت برو سریع بچسب به یه دهاتی گدا گودوله ی بیریخت که . نه تنها خودش پیشنهاد دوستی داد بلکه خودشم پیشنهاد ازدواج پول شرکت پسره تازه از برادرشم پول قرض گرفت برا اون . اصلا عقل نداره . بعد رفته تو شانگهای زندگی میکنه . خب تو میخاستی از پدر مادرت دور باشی خبرت میرفتی فرانسه پیش اریک دیگه . مسخره . نه این یکیو میخاست مث پروانه هی دورش بچرخه و به حرفاش گوش بده و نه نیاره و روش مسلط باشه برا همین اریک اینجوری نبود واسه همین اریکو ول کرد . انقد لوسش کردن و همه همیشه در اختیارش بودن و لی لی به لالاش گذاشتن فک میکنه دوس پسر و شوهرم همونجوری . درواقع دختر ه خودش مشکل شخصیتی داره نه اریک . 

    همچین بدو بدو رفت با پسر دهاتی کره شمالیهه ازدواج کردا انگار هول شوهر بود . مث سگ اریکو میخاست داشت واسش له له میزد وقتی دیدش اینکارو کرد که بگه من تورو نمیخام درواقع لج کرده . اگه یخورده دیرتر ازدواج میکرد ممکن بود بازم با اریک دوس شه . 

    داماده ، شوهر دختره ، با خودش درگیره انگار خودکم بینی و عقده داره ، اومده پیش اریک بهش میگه ما زندگیمون اینجوری اونجوری خب به این چه مگه پرسید ؟! اسکل . یه نگا به اریک بنداز ببین استاندارد های دختر کسخلی که گرفتی چی بوده حالا چی شده که اومده با تو ، به این باید فک کنی تو . 

    اریک دوسش داشت که هیچ دوس دختر دیگه ای نگرفته بود حالاام که به ثبات رسیده برگشت حتی تا دردهات داماده رفت تا می گوی رو برگردونه ولی دختره مث اسکلا برداشت اریکو به شوهر عقده ایش نشون داد . بدترین کاری که میشه کرد . انگار گفته ببین من با این بودما الان با توام . خب معلومه بهش برمیخوره . 

    دختره به شدت متناقضه اصلا حرفاش با عملش نمیخونه اولا میگفت عشق برام اولویته نه کار ولی دوس پسر اولی رو به خاطر کار ول کرد ، الانم که شوهر کرده بازم دعواشون سر کاره ، حامله شده میگه نعمته ولی درواقع بچه داره جلوی کار کردنشو میگیره و پشیمونه . واقعا فازش چیه ؟! 

    پدر مادر دختره صب تا شب دور بچه هاشون می چرخیدنو حرف از ازدواج و اینا میزدن بعد دخترشون یه ساله ازدواج کرده حامله ام شده هنوز نیومدن خونش . :|

     

    ....

    سریالو تموم کردم به نظرم ده قسمت بعد از طلاق از شوهرش بیهوده و اضافی بود . مثلا میخاستن جریان داشتن زندگی رو نشون بدن ولی به نظرم ضایع بود که میخاستن نشون بدن این دختره رو همه میخان و دوتا هندسام دیگه ام بعد از شوهرش عاشقش شدن . بیشتر کاراش شبیه خودنمایی بود . درضمن به قول سوسو دقیقا نمیتونست بدون مرد زندگی کنه تا هرکیو میدید سریع ازش خوشش می اومد و خودش زودی می رفت خونشونو کیس و فلان . بابا یخورده سنگین باش دیگه . 

    اینیم که از شکست عشقی هاش ککش نمیگزید به خاطر نوع تربیت ازادانه ای بود که داشت بس که ول بود و خانوادشم همه جوره حمایت گر بودن . برا همین براش اللسویه بود که بخاد مدت طولانی رو از طلاقش یا مرگ سومین عشقش ناراحت و دپرس بمونه .

    بیشتر من کاراکتر سوسو رو دوس داشتم با اینکه اتفاق وحشتناکی براش افتاده بود با اینحال تو زندگیش موفق بود و اخرم تونست به تروماش غلبه کنه . هم کارو داشت هم زندگی عشقی رو و خیلی خوب میتونست مدیریت کنه همه چیزشو . حتی اون خانواده درب و داغونشو هم . گرچه به نظرم لیاقتش بیشتر از برادره می گوی بود ولی خب اونم بد نبود . میشه از کسخل بازی هاش گذشت . 

    درکل سریالش چیز خاصی نداشت به نظرم . یا جمله ی قصاری یه داستان معمولی راجبه یه دختر خوشگل بود که همه مردای چین عاشقش میشدن . ولی خب درکل بد نبود . ولی اینجور نیست که خیلی خوشم اومده باشه و باهاش حال کرده باشم . سریال ⚡ سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد ⚡ با اینکه ضعفای زیادی داشت و کسخل بازی زیاد داشت دختره ، ولی با اینحال خیلی رابطه شون و عشقشون رو دوس داشتم . داستانشم قشنگ بود . و یه سرانجامی داشت . این همش عاشق این میشد عاشق اون میشد اخرشم هیچی . 

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • جمعه ۲۳ شهریور ۰۳

    سریال کره ای No Gain No Love بدون سود بدون عشق و سریال های دیگر ...

    سریال کره ای قاضی شیطان رو برای دومین بار نگاه کردم و بازم سر قسمت 6 ولش کردم و پاکش کردم . 

    سریال کره ای عالیجناب رو تا قسمت 8 دیدم و دیگه اخرشو نگاه نکردم . پر از باگ بود . خیلی داستان بیخودی داشت . میتونستن باحالتر بسازن ولی انقد باگش زیاد بود و مسخره که حد نداشت . میخاستن از قاضیه امام بسازن ولی قاضیه خودش حروم زاده ی کره بود . 

    سریال کره ای سفید برفی باید بمیره  ✨ ، رو دیگه نگاه نکردم . همونطور که تو پستای قبل گفتم دیوانه کننده عصاب خورده . 

     

    عوضش ...

    سریال کره ای چون از ضرر کردن بدم میاد یا بدون سود بدون عشق ، رو دیروز 6 قسمت پشت هم نگاه کردم ، همش پروانه بودم و اکلیلی . خیلی قشنگ بود . البته اینم بگم من از اینکه سون هه یانگ با اون دخترای چتر زندگی میکنه خوشم نمیاد . انگار رسما چون مامان سون هه یانگ اونارو یه مدت بزرگ کرده ، اومدن اونجا حق اب و گلی و چتر شدن خونه ش . مامانش احمق به تمام معنا بود زنیکه ی خل وضع . گرچه یه چیز بدیهیه که نشون بدن اخرش با مامانش اشتی میکنه و اینا ولی هیچ وقت اینطوری نمیشه . درهرحال داستانش کیوت و باحال و حال خوب کن بود . خوشم اومد . شین مینا هیچ وقت سریال به تمام معنا بد نداشته . 😁همیشه باحاله همه جا . خودشم خیلی کیوتو خوشگل و گوگولیه . اها البته باید سریال غم های ما ✨سریال کره ای ستمگر و سریال کره ای غم های ما ✨رو فاکتور بگیریم ازش . 🙄🙂🤗 عوضش سریال 💚سریال کره ای اوه مای ونوس  💚 از شین مینا خیلی قشنگ بود . امیدوارم این سریالشم ریتمش همینجور گوگولی پیش بره . 

     

    ✨ سریال کره ای چونکه از ضرر کردن بدم میاد  ✨

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • پنجشنبه ۲۲ شهریور ۰۳

    سریال کره ای کافه پرنس

    سریال کره ای کافه پرنس رو بعد از دوبار دراپ کردن در سالهای متفاوت ، بالاخره امسال قسمت شد دیدمش . 

    هم قشنگ بود هم مسخره . قشنگیش گونگ یو بود و داستان کافه و دوستان و خنده ها و روابط ساده و بدون پیچیدگی ، مسخرگیش موضوعش بود . نمیدونم چرا این سریال اون سالها انقد معروف شده بوده . بعضی اوقات کلا یه سریالی خیلی بی دلیل می ترکونه مث نسل خورشید که واقعا مزخرف بود . احتمالا این سریال هم جزو اون دسته س . گونگ یو با این سریال خیلی معروفتر شد . گونگ یو فوق العاده بود تو سریال خیلی بامزه و باحاله . اصلا بازیش خیلی طبیعیه . انگار خودشه . دختره هم خب خوب بود بد نبود ولی کاراکتر به شدت مزخرفی داشت .

    من اصلا نمی فهمم چرا باید یه ادم پولدار بره یه دختر گدا رو بگیره اونم همچین دختری رو . وحشیه خالص گشنه بی فرهنگ چقدم اعتماد به سقف داشت خوبه والا . واه  . بعضی موقعها هست ، یه دختری هست سطح خانوادش پایینه ولی خودشو کشیده بالا حداقل یه جای درست حسابی کار میکنه یخورده شان خودشو حفظ میکنه . اخه پسری مث هانگیول " گونگ یو " که سالها تو امریکا عاشق دختری مث یونجو بوده یهو نمیاد عاشق یه دختر به شدت متفاوت بشه که .

    بعد چون دیدن گونگ یو خیلی پرفکته و به دختره نمیاد قضیه تولد عجیب غریب هانگیول رو انداختن وسط . ینی زوری اومدن اینارو بهم اینجوری بچسبونن . اینکه بگن هانگیول پسر حروم زاده ی باباش بوده و مدتی تو پرورشگاه بود بعد اوردتش بزرگش کرده قابل درکه ولی اینکه بگن اصلا پسر خود باباهه هم نی پسر عشق جوونی باباش ، از دوست صمیمیش بوده ، یجورایی مث جون سان ، تو سریال 💚سریال کره ای سونات زمستان  💚 . ینی یجوری اینو پایین بیارن که اگرم رفت یه دختر سطح پایین گرفت ایرادی نداشته باشه .

    بعد دختره از هانگیول پول قبول نمیکرد حتی نمیخاست به این زودیا ازدواج کنه انگار مثلا با این وضع زندگی و کارش قرار بود 5 سال دیگه معجزه بشه که میگفت بیا 5 سال دیگه خب 5 سال دیگه هانگیول 35 ساله میشد درثانی اون یهو عاشق شده بود و میخاست چون مادربزرگش داره میمیره زودتر ازدواج کنه  . بعد که مامان بزرگه بهش پیشنهاد بورسیه داده بود که بره ایتالیا باریستا بشه ، سریع قبول کرده بود . خب پول هانگیولم پوله اونه دیگه چه فرقی میکنه مسخره . بعد تقریبا همه فهمیده بودن که دختره ، پسر نی ، دختره  ، حتی عاشق هم بودن رو با هانگیول اعتراف کرده بودن بعد هنوز نمیخاست بهش بگه که پسر نی دختره . ینی اصولش این بود که دختره یهو از چشم هانگیول بیفته ولی همچنان عاشق بودن و اینا . خیلی مسخره بود قضیه پسرونه کردن خودش ، مث ادم میتونستی بگی دختری ولی به کار احتیاج داری . اصلا سینه هاش تابلو بود مگه میشه نفهمن به اون گندگی بود سینه هاش . بعد جالبه دختره میرفت خونه پسر عموی هانگیول اونجا حموم میکرد بعد لخت لخت با حوله حموم اومده بود با اجوشی حرف میزد . ینی چی ؟ بعد با هانگیول یه کیس جون میکند بره . خیلی مسخره بود اینجاهاش . 

    قشنگیش فقط فضای قدیمیی سریال و پیچیدگی های شخصیتی که الانا برای ادما می سازن ، رو نداشت ، این قضیه همش غیررسمی حرف زدنشون که الانا زیاد شده تو سریال کم بود . درواقع داستان داستان خاصی نبود . چند تا جوون بودن رفته بودن یه کافه رو بگردونن هرکدوم داستان خودشونو داشتن که البته بیشتر از همه رو داستان عشقی هانگیول و دختره که نقش پسرارو بازی میکرد و پنهان کردن دختر بودنش و رفتارای مسخره و گشنه بازی دختره خیلی زوم کرده بودن . اصلا معلوم نبود دختره فازش چیه . همینجوری الکی یهو رفت با اجوشی دوست شد باهاش حرف میزد از این در از اون در ، حرفای مسخره و بی معنی . با گونگ یو اتفاقی اشنا شد و زوری میخاست ازش پول بگیره بعدشم کم کم به گونگ یو علاقمند شد و اینا . اصلا عروسی اجوشی و دوست دخترش رو نشون ندادن درست حسابی . قضیه کیم جه ووک رو نشون ندادن درست حسابی . اون پسره هاریم خودش کار داشت اصلا چجوری یهو اومد کافه کار کرد ؟! . خلاصه که مسخرگی زیاد داشت .

    ولی خب خنده دار و باحال  و پروانه ای هم بود به خاصر گونگ یو و کاراش . من این سریالو به خاطر اینکه لئو 20 دفعه نگاهش کرده . نگاه کردم میخاستم ببینم چیه که اون 20 دفعه نگاهش کرده . واقعا چجوری میتونه 20 دفعه یه سریالو ببینه ؟  미친 게 아니야 ?!💕😁

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • يكشنبه ۱۸ شهریور ۰۳

    سریال کره ای سفید برفی باید بمیره : بی خبری

    سریال کره ای سفید برفی باید بمیره : بی خبری : 

    ینی از حرص در حالت دیوانگی قرار گرفتم . یه دهات و مردمش چقد میتونن حروم زاده باشن . جونگ وو دلش برای اون  دختره ی سلیطه با مامانش جنده ش  میسوخت و پول غذا و کتاباشو حساب میکرد وقتی بابای حروم زاده ش میزدشون  بهش پناه میداد اما از اون طرف باعث شد که بقیه ی افراد از ضعف هاش مطلع بشن ، همه چیز خانواده ش رو دایره بود انبارشون بدون قفل و کلید همینجوری در اختیار بودش ، کلید ماشینش تو انباری بوده و هرکسی میتونسته ازش استفاده کنه . خودشون همش شاد و مهربون و نیش باز در اختیار دیگران بودن . پولشون و خوشحالیشونو موفقیت پسرشون چشم حسود تنگ نظرای دهاتی رو کور کرده بود . تو رو باهاشون خوب بودن . حتی دوستای جونگ وو ولی خون خونشون میخورد که چرا این انقد خوشبخت و موفقه . تا دیدن فرصت پیش اومده برای زدن زمین اینا ، سریع تو هوا گرفتنش همشون باهم همدستن . 

    ینی هیچ کدومشون حتی اون ننه جنده ی اون دختر مقتوله که استخوناش پیدا شده هم ذهلم گتمیش نباشه ، این دو تا دوست جونگ وو  که حدس میزنم به بویونگ تجاوز کردن و الان با خیال راحت پلیس و پرستار شدن و باباهاشون پزشون میدن داره من میکشه مخصوصا باباهاشون به شدت شیبل هستن . ینی اینا انقد حروم زاده ان اصلا براشون اهمیت نداره که کی قاتله و کی مقتول خودشون میدونن کی قاتله خودشون دسته جمعی از قتلا خبر دارن . اون نماینده مجلسه و شوهرش تو صدر این ریشه فساد هستن . حتی اگه ثابت شه که جونگ وو قاتل نبوده باز هم اینا رفتارشون تغییر نمیکنه حتی اگه بکنه هم میشن همون ادمای متظاهر عوضی ده سال پیش که تو رو می خندیدن تو درونشون از حسادت اتیش میگرفتن . 

    این سریال ،نشون میده ادم نباید همه چیزشو به دیگران بگه حتی به قیمت اینکه تنها باشه یا انگ سایکوپس بودن بخوره بهش جونگ وو و خانواده ش موفقیت و پول و خوشبختی شون خار چشم اون دهات بودش بدترین کاری که این خانواده حتی در حق خودش کرده بود این بود که همه چیزش رو دهاتیا می دونستن . کلید انباری خونه کلید ماشین چرا باید اینجوری باشه اصلا و همینا در دسترس بودن همه چیز  و مهربونی احمقانه شون باعث این اتفاقات شده . و مامان جونگ وو حتی از اون دهاتیا هم عوضی تره حقشه که بمیره اصلا کمترین کاری که میتونست بکنه این بود که وقتی پسرش از زندان اومد بیرون بره دنبالش . واقعا یه ادم احمق و خاک تو سر که انگار داره برای دهاتیا و مردم اونجا زندگی مکنه . درحالیکه اونا دارن پشت سرش بهش میخندن و از کار خودشون مفتخر و شادن که دیدین چه زدیم خانواده شونو داغون کردیم حقشونه زیادی خوشال بودن .

    این سریال رو از روی کتاب المانی سفید برفی باید بمیره . ساختن . داستان سریال هم تقریبا مث کتابه . نمیدونم کتابو بخونم یا نه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • سه شنبه ۱۳ شهریور ۰۳

    فیلم تل ماسه Dune

    فیلم تل ماسه ، راجبه جنگ بین خاندان های بزرگیه که در جهان باقی موندن و سفرهای بین سیاره ای انجام میگیره . یه سیاره ای هست که تو این سیاره فقط شن و ماسه اس و ماسه اش یه ماده ای داره به اسم اسپایس " ادویه " که سیاره های دیگه برای سفر و برای مصارف دیگه به این مادهه احتیاج دارن . برای همین هرسری امپراطور که حالا معلوم نی چجوری امپراطور شده و مترسک دست زنای فرقه ایه ، یه طایفه ای رو می فرسته تو این سیارهه تا اونجارو تحت قدرت خودشون بگیرن و اون مادهه رو از اونجا استخراج کنن . این سیارهه یه موجود غولپیکر داره زیرزمین که باید با اون مقابله کنن .

    پل ، پسر یکی از خاندان های قدرتمند و اصیله که مادرش عضو این فرقه ای هاس . و برای همین از بچگی بهش اموزه های اون فرقه رو یاد داده . و بهش الهام هایی میشد از اینده و اینا . و یه قدرتی هم داشت ، مثلا اینجوری که با یه صدای تحمیلیی به دیگران میتونست تحمیل کنه که یه کاری رو انجام بدن . من قدیما تو فانتزی هام فک میکردم چقد جذاب میشه ادم همچین توانایی داشته باشه .

     البته که به صورت عینی نمیگن اینا یهودی هستن ولی خب نشانه های یهودی بودن تو فیلم موج میزنه ، گاوپرستی اونها ، حتی وقتی میخان از سیاره خودشون برن اون سیاره برهوته ، کله ی گاو رو هم با خودشون می برن و وقتی باباهه میمیره به کله گاوی که اویزون کرده بود رو دیوار ذل زده بود .خود امپراطور هم زیردست این زنای یهودی بود که بهش امر و نهی میکردن . 

    فرقه ای ها حجابشون مثل زنان یهودیه و سردسته شون هم زنه و فقط زنا میتونن تو این فرقه عضو بشن اونها تو خفا با پیوند زدن نسل ها دنبال به دنیا اوردن موعودشون و تبدیل دنیا به بهشت هستن ، مامان پل هم یکی از این فرقه ای هاس ، که بهش گفته بودن دختر به دنیا بیار ، انگار که دست خودش بوده تو فیلم ، ولی اون پسر به دنیا اورده . و حالا امپراطور به خاندان پل اینا ، دستور داده که برن به اون سیاره هه تا اون یکی خاندان رو بیرون و استخراج اون ادویه رو به عهده بگیرن ولی همون روز اول سربازای امپراطوری و اون طایفهه که اونجا مستقر بودن ، طایفه ی پل و پدرش رو میکشن ، پل زنده می مونه با مادرش که حامله بود .

    فیلم تل ماسه

    درواقع اصلا اون زنای فرقه ای میخاستن خاندان پل و خود پل رو نابود کنن چون اونا قابل کنترل کردن نبودن . خلاصه اولین بار که پل میره به اون سیارهه ،مردم اون سرزمین هم اتفاقا منتظر موعودشون هستن که اسمش مهدیه ، و از سر اتفاق مهدی شون گویا تو یه سرزمین دیگه با یه دین دیگه ای به دنیا اومده .

    کسایی که دنبال مهدی بودن همگی شبیه اعراب بودن لباس عربی پوشیده بودن دعاشونو مثل مسلمون ها میخوندن . حجاب داشتن  و حتی اون جایی که داشتن دعا میخوندن مردمشون ، شبیه قبرستان بقیع بود . نخل هم که اونجا کاشته بودن . اونجاام که بیابون بود و شنزار و تابلو بود که جایی که عربیه دیگه . یا عربستانه یا یمنه و یا عراق .

    اون پسره پل ، مثلا مهدی بود .   چقدم جذاب و کاریزماتیک بود 

    اون سیاره ه هم مثلا نمادی از یمن بود ،امام صادق گفته که پشت یمن وادی به اسم برهوت است و در اون برهوت تنها مارهای سیاه میگذرند . فیلم تل ماسه  درواقع  راجبه اخرالزمان و زمانی در اینده های دوره . اگه به سالی که فیلم بهش اشاره میکنه توجه کنین میبینین که جمع اعدادش ۱۰۱۹۱ میشه ،همون 12 که به مهدی موعود اشاره داره .

    ولی خب مشکل اینجاس که پل حروم زاده بود . ازدواجی بین پدرش و مادرش انجام نشده بود . !

    حالا چجوری شده اینجوری شدن اینا ، این مردم این سرزمین اولش هم دنبال موعود و اینا نبون اون فرقه ای ها چون میخاستن این مردم رو تو این سرزمین کنترل کنن مذهب رو به اونجا بردن و درواقع یجورایی خاستن با مذهب ساختگی اون مردمو کنترل کنن تا اونا سرشون به موعود و دعا و اینا گرم باشه تا اینا بتونن اون منطقه رو استثمار کنن . اینیم که اون مردم فک میکردن پل موعودشونه به خاطر همین پیش زمینه چینی های همون فرقه ای ها بوده . خلاصه پل و مادرش از این موضوع استفاده و خودشونو رهبر و موعود اونا جا میزنن ، اوناام چون نشانه هایی که داشتن با اینا جور در می اومد ایمان اوردن و لشکر درست میکنن و امپراطور غاصب و بقیه خاندان هایی که ایمان نمی یارن رو همرو میکشن . 

    فیلم  درواقع اشاره داره میکنه به دنیای جدید که  از مذهب به عنوان دست اویزی برای کنترل کردن مردم عوام استفاده میکنن . توجه کرده باشین تو اون دنیا که مثلا در اینده هست هم مذهب همچان هست و نابود نشده مردم دعا میخونن حجاب دارن حتی . این ینی اونا فهمیدن که دین چیزی نیست که بشه نابودش  کرد ولی میشه توسط اون مردم رو کنترل کرد .

    از طرفی انتهای فیلم می بینیم که پل رو یکی از این مارهای اون برهوته سوار شده ودرواقع اون موجود رو رام کرده حتی زمانی که اون موجود میخاست به پل و مادرش حمله کنه ، استوپ میکنه و بعدشم به خاطر صدایی راهشو میگیره و میره .درواقع موجوده به خاطر الهیت پل بوده که بهش حمله نمیکنه اخر فیلمم که نشون میده پل خودشو سوار بر روی این موجود میبینه . تو  مکاشفات یوحنا اومده که دوهیولا برای یاری ضدمسیح میان یکی از زیرزمین و دیگری از زیردریا . درواقع اینها هیولا هستن که در مکاشفات یوحنا به اون اشاره شده . درواقع پل در اینجا نه مهدی موعود بلکه پیامبر دروغین یا همون دجال هستش . پیامبر دروغین با تکیه بر دین دروغ می‌گوید و جنگ و خشکسالی و فقر و بدبختی و بیچارگی را رواج می‌دهد، سپس با آمیختن حق و باطل ، و از حق برای پیشبرد اهداف شیطانی و گناه را استفاده میکند ...

    و خلاصه که فیلم جالبی بود ولی اخرش یهویی تموم شد تازه میخاست داستان جون بگیره که زرتی تموم میشه . یخورده مناظر نداره و خسته کننده س . شاید اگه به خاطر این پسره که تو کره رفته بود برای اکران فصل دو فیلم و تو برنامه های کره ای حاضر شده بود نبود ، نمی دیدم فیلمو . من فک میکردم از این جنگ ستارگان و ایناس . گرچه با دین و خرافات درهم امیخته شده بود ولی بازم جالب بود . ببین چقد تحقیق کردن که همچین فیلمی ساختن و چقد مخشون کار کرده اومدن یهود و مسیح و مهدی رو به هم ربط دادن . 

    فیلم تل ماسه

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • شنبه ۱۰ شهریور ۰۳

    سریال کره ای مبهم misty

    بعضی زنا هرچقدم پتیاره باشن ها بازم به لطف مهره ی مارشون مردارو مث فرفره تو انگشتشون می چرخونن . ینی مرده میدونه این خرابه ها این دوسش نداره این داره ازش سواستفاده میکنه ولی بازم مریدشه . گو هه ران تو سریال کره ای مبهم misty هم همچین زنی بود . در ظاهر سخت کوش و مقید به قانون هاش و از هیچی به اونجا رسیده ولی در باطن روباهی بود که مردا رو بازی میداد . دبیرستان که دوست دبیرستانش خودشو به خاطرش فدا کرد ، بی دلیل اصلا انقد غیرمنطقی و مسخره که حد نداره . بعدشم با یه مرد دیگه دوست میشه هی بازی بازی تهش یه مرد بهتر با بک گراند عالی پیدا میکنه می چسبه به اون ، اون یکی که هیچی  نداره رو میندازه دور . رسما از شوهرش پله برای موفقیت هاش استفاده کرده بود . خودش هیچ پخی نبود . حتی خرج تحصیلشم همون پسر دبیرستانیه داده بود . واسه ی کار و معروف شدن و محافظت از جایگاه شغلیش حتی بچه شم سقط کرده بود . یه مدت طولانی به خاطر این مساله رابطه ش با شوهرش سرد بود و عملا فقط هم خونه بودن . بعد یهو تا دوس پسر قبلی که رفته موفق شده اومده تو زندگی زنه پیدا شده یهو مرده باز عشقش شکوفا میشه و به خاطر زنه میره یارو رو میکشه . 

    کل سریال اصلا غیرمنطقی و مسخره بود . زنه خیلی روعصاب بود یخورده ککش نمیگزید پسره 20 سال به خاطرش زندان بود . یخورده ککش نگزید مردی که دوس داشت یهو کشته شده بود . اصلا انگار نه اینگار شوهر به اون خوبی و گلی داشت . خیلی بی لیاقت بود انگار زندگی همش کاره . حالا مگه چه کاری بود ؟! گوینده اخبار ! مسخره . بی اندازه مزخرف بود . 

    اوایل سریال هی نمیذاشت که یه دختر دیگه که سعی داشتن به جای این جایگزین کننش بیاد بشینه اونجا حتی تا جایی که از دختره و دوس پسر قبلی عوضیه عکس بگیره پیش رفتش . بعدش که پسره کشته شد و یه شغل بهتر بهش پیشنهاد شده بود دیگه اروم شده بود با دختره خوب رفتار میکرد مثلا میخاست بگه من یه اخبارگوی مستقل هستم که کسی منو کنترل نمیکنه توام چون سفارشی بودی و میخاستن کنترلت کنن من نمیذاشتم بیای اینجا  و باهات مخالف بودم . تو سریالای دیگه تا یه شایعه درست میشه طرفو کلا از زندگی ساقط میکنن این به جرم قتل شصت دفعه بردنشش بازجویی و اینا بازم داشت اخبار میگفت . دیدن نمیتونن کنترلش کنن گفتن بذا پست سخنگوی کاخ ابی رو بدیم شاید بشه قلاده انداخت گردنش . بازم رفت افشاسازی کرد . اولش اصلا سریال راجبه خیانت و اینا بود . یهو موضوع عوض شد و قضیه کله گنده های سیاسی و پولدارا اومد وسط . 

    کاراکتر زنه یه جانماز اب کش خالص بود . خودش منشا همه ی گوه ها بود ولی یجوری رفتار میکرد انگار خیلی بی تقصیره . چشم سفید بود . واقعا هیچ جذابیتی نداشت نه اخلاقی نه جذابیت سکسی ،مردا عاشق چی این بودن ؟ خودش رسما خیانتکار بود بعد خودشو مبرا میکرد  و الکی به شوهرش میگفت که با دوس پسر قبلی رابطه نداره . 

    واقعا سریال بیخودی بود . اصلا اهنگشم بهش نمی اومد . خلاصه که افتضاح بود . هیچ خوشم نیومد . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • جمعه ۹ شهریور ۰۳

    سریال کره ای عالیجناب your honor

    سریال کره ای عالیجناب your honor 

    سیصدمین پست وبلاگ مبارک . 

    نمیدونم من دیگه از سریالای کره ای خسته شدم یا سریال کره ای ها رفتن به قهقرا ... 

    اصلا جذابیت و کارایی که قدیم کاراکترای پولدار و قدرتمند تو سریالای قدیمی میکردن یک ذره شم تو این سریال نی . همه چی بی منطقه . الکیم همه چی داره به ضرر خود یارو تموم میشه . تهشم خانوادگی می خوان بیفتن زندان . این قاضیه بشه خدای عدالت . مسخره . قدیم سریال میدیدی از دست نقش منفی ها و کسایی که عدالت و دادگاه و اینارو میخریدن حرص میخوردی الان از ادم مثبت ها حرص میخوری و حقو میدی به منفی ها . خیلی سریال بیخودیه واقعا . انقدم لفتش میده یه صحنه رو نشون بده ها . الکی زوم میکنه رو چهره ی قاضیه خوبه قیافه ام نداره . رو اوپای سریال انقد زوم نمیکنه که قیافه و چشم بیریخت اون اجوشی هی زوم میکنه حداقل رو سامبونگ زوم کنه انقد نمی سوزم . پلیس سریال رو که دیگه نگم اصن نمیدونم بازیگرای فرعی سریال رو از کجا اوردن یا ذهلم گتمیش هستن یا در دهاتی و افغانی . بودجه ندارین خب چرا هی فرت فر ت سریال میسازین . این دختره ی زشت دیو کیه که اوردین انگار سامبونگ زده باباشو کشته همچین باهاش دشمنی داره ها . نکبت . کاش کشته شه اه اه ذهلم میره از قیافه ش . بعد پسره زده یکیو کشته انگار نه اینگار میره میاد عین خیالش نی نه استرسی نه چیزی تازه دوس دخترم پیدا کرده . جلل الخالق . بعد دوس دخترش کیه خاهر همونی که کشته دختر سامبونگه . میدونه ها دختره کیه باز باهاش میره بیرون . بعد دختره ام انگار هول بوده تا داداشش بمیره سریع بره رل بزنه زرتی با این پسره دوس شد چقدم صمیمی هی اوپا اوپا میکنه . فرت فرت هم سیگار میکشن . ینی چی که چی مگه امریکاس اصن مگه ایرانه کو اون سریالای باحال پلیس دادستانی و معمایی کره ای . کووووووووووو ....خلاصه که خیلی سریال قاراشمیشو نه.جذابیه . اینم دراپ میکنم . 

    سریال بی خبری رو ادامه شو دیدم باز بهتر از اینه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • چهارشنبه ۷ شهریور ۰۳

    سریال کره ای تاریخی ملکه وو سریال Queen Woo 2024

    اینطور که به نظر میاد کاراکتر لی سوهیوک تو این سریال قراره بمیره . دیدن این سریال هم با حرص همراه خواهد بود . راستش از مناسبات سیاسی و اینکه چرا این ملکه تو تاریخ مونده و تاثیر گذاریش چی بوده دقیقا چیزی پیدا نکردم . سریال 8 قسمت بیشتر نی . میگن دوپارته خیلی مسخره س که اینجوری سریال میسازن تازگی . انگار هولن . خب یهو همرو بساز بعد پخش کن دیگه .با این حساب باید صب کنم هر وقت فصل دو خاست پخش شه سریال رو شروع کنم . چون ممکنه این دوفصلی هم مث دوفصلی های قبلی ناامیدم کنه .  راستش درکل از سریالا و فیلمایی که شخصیت اصلیش زن قدرتمند و مستقل باشه بدم میاد . چون همیشه یه زن متکبر و ایکبیری و دو بهم زن رو جوری نشون میدن که مظلوم دوعالمه و میخان بین یه عالم مرد زنده بمونه و فلان . کنکاش که کنی و بیشتر از نگاه بیرونی بهش نگا کنی می بینی زنه باعث همه ی گندای ممکلته ها ...! ولی یه سری اسکل الکی ازش دفاع میکنن . حالا در هر حال . بازیگر زنش که فوق العاده مزخرفه . به واسطه ی دوس پسر کارگردانش زرتی اومده نقش یک گرفته . قیافه ام نداره اخه . گرچه از اون دختر گو شی؟ همچین چیزی که تازگی تو سریال قورباغه نقش قاتل رو داشت ، قابل تحملتر ه . 

    سریال کره ای ملکه وو

    داستان سریال راجبه یکی از ملکه های گوگوریو عه ، که خاندان قدرتمندی داره ، اون با امپراطور گو گوک چان ،با بازی جی چانگ ووک  ازدواج میکنه ، ازدواجش  دیری نمیپایه و امپراطور بدون وارث می میره . ملکه میبینه فردا خبر مرگ امپراطور پخش شه خودشم میذارن کنار ، برا همین دست به کار میشه تا شبونه ، شوهر بعدی رو بین دوتا برادر شوهرا انتخاب کنه .

    برادر شوهر بزرگه ، گو بال گی ، با بازی لی سوهیوکه . لی سوهیوک خیییییلی جذابه نمیدونم چرا یه نقش یک خوب بهش نمیدن . واقعا پرفکته .این همه جذابیت و اخرشم قراره بمیره واقعا انصافه ؟!

    به نظر میاد بال گی زن و یه پسر داشته باشه . ملکه میره پیش برادرشوهر و یهو برمیگرده میگه که : اگه چونا بمیره تو امپراطور بعدی میشی نه ؟! خب معلومه پرسیدن همچین سوالی اونم بدون مقدمه و گفتن این خبر که چونا مرده ، از برادرشوهر و شنیدن پاسخش تهدید امیز بوده برای بال گی ، اونم تو دوره زمونه ای که تقی به توقی میخورده فک و فامیل شاه رو به عنوان خیانتکار با کل خانوادش میکشتن . برا همین به زن داداشه میگه که زشت نیست که زن چونا شبونه بیاد پیش برادر شوهر و همچین سوالی بپرسه ... و ملکه هم پامیشه میره پیش برادر شوهر دومی که برادر کوچیکه میشده ، وقتی پیش اون میره ، بی پرده راجبه مرگ چونا حرف میزنه و باهم حرفا و حرکاتی که نشانگر چراغ سبز هست رو رد و بدل میکنن . اینجوری میشه که ملکه شوهر بعدی و امپراطور بعدی رو خودش انتخاب میکنه و فردای مرگ پادشاه میگه که چونا گفته که با این برادرش ازدواج کنم . اینجوری میشه که اون دومی میشه شوهر دومه ملکه .

    و این ملکه اولین زنی بوده که با دوتا امپراطور ازدواج کرده . موقع مرگشم گفته که اونو پیش شوهر دومی دفن کنن نه اولی چون از اولی خجالت میکشیده . 🤣 طبیعتا این وسطا خاندانش هم دست داشتن دیگه حتما قبلش خاندانش برادرشوهر دومی رو تایید کردن که ملکه رفته پیش اون . تو تاریخ ذکر شده که ملکه از مرگ پادشاه به بال گی چیزی نمیگه ولی وقتی میره پیش دومی ، یه راس میره سر اصل مطلب . 

    ندیده میشه از روی اسناد تاریخی حدس زد که چرا ملکه به جای بال گی ، اون یکی " اسمش سخته " رو انتخاب کرده . حتی از روی کاراکتر لی سوهیوک و گریم و طرز نشستنش هم میشه این برداشت رو کرد ، بال گی ادمی نبوده که ملکه بتونه روش مسلط بشه . بعد از اینکه ملکه با دومین برادر ازدواج کرده ، دومی نتونسته حتی رویای اینکه زن دیگه ای داشته باشه رو ببینه ، از طرفی ملکه از دومین شوهرش هم بچه دار نمیشه و باز هم قضیه نداشتن وارث میاد وسط ، طبیعتا دومی باید خیلی ممنون بوده باشه که ملکه اونو به عنوان شوهر انتخاب کرده چون هم خاندانش رو کشیده بالا هم خودش امپراطور شده ، چیزی که شاید اصلا رویاشم نمیدیده با وجود بال گی . بال گی با اینکه پسر اول بوده امپراطور نشده بوده طبیعتا توقع داشته که خودش بشه امپراطور ، و وقتی دیده اینجور نشده میره یه کشور دیگه ای و با سربازا میاد تا جنگ راه بندازه منتها بعدش نمیدونم شکست میخوره یا چی ، تهشم به خاطر اینکه کشور رو به هرج و مرج کشونده بوده خودشو میکشه . ! 

    اینم از درس تاریخ این  سریال تاریخی که هنوز پخش نشده و اولین سریال تاریخی شبکه ی تی وی ان حساب میشه . چون ملکه دوبار شوهر کرده برا همین داستانش برای سریال ساختن جالبه و جای مانور دادن هم زیاد داره . از اونجا که اسناد کمی هم از دوران گوگوریو هست پس بیشتر سریال تخیلیه . 

    .

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • سه شنبه ۶ شهریور ۰۳

    سریال ایرانی عشقی

    میخام مروری داشته باشم رو سریال های خیلی قشنگ ایرانی قدیمی و عشقی. چرا که چون اربعین نزدیک بود . نتونستم اهنگ گوش بدم برا همین یاد او اس تی های سریالای ایرانی افتاده بودم . قدیما که مملکت به قهقرا نرفته بود هم سریال ها خیلی خوب بودن هم اهنگ تیتراژ سریالا . 

    لوح طلایی من میرسه به سریال ارمغان تاریکی . سریال مناسبتی و عشقی به شدت عشقی . من واقعا هرسری این سریال رو نگاه میکنم متعجب میشم چطور تونسته بودن این سریال رو بسازن و در تی وی ایران پخش کنن . انقد این سریال عشقش قشنگ بود و فراموش نشدنی که حد نداره . دیالوگای مجید به سارا و سارا به مجید و بعدش کاری که مجید به خاطر سارا کرد واقعا از هر میلیون مرد ایرانی شاید یکی مث مجید باشه . اولش خودمم وقتی حقیقت رو فهمیدم برگام ریخته بود . و یه غمی داره سریال که نمیدونی براش گریه کنی ناراحت باشی یا چی . غمه هست ولی . و تیتراژ پایانی سریال با صدای افسانه ای محمد اصفهانی  . شما شروع شعر رو نگاه کن ازش نه تنها عشق ، بلکه غم و حتی داستان کاراکترای سریال می باره : 

    چه در دل من چه در سر تو ، من از تو رسیدم به باور تو ...

     

    سریال بعدی سریال مدارصفردرجه س که یه سریال فراموش نشدنی برای من . گرچه داستان سریال باگ هایی داشت ولی داستان عشقی سریال رو نمیشه نادیده گرفت . عشق یه مسلمان و یه یهودی و اخرشم مسلمان شدن اون یهودیه . واقعا عمر حبیب تو این سریال الکی هدر رفتا . همشم به خاطر پاپوش درست کردنای اون یارو همکلاسی عوضیش . ولی در کل سریال قشنگی بود و او اس تی ش هم خیلی قشنگ و ریتم و نحوه خوندنش هم واقعا جدید بود . 

     

    سریال بعدی که او اس تی ش افتاده تو ذهنم و هی تکرار میشه سریال فاصله ها س . بعله . یه زمانی فاصله ها می داد و خیابونای تهران و بسا شهرای دیگه خالی بود از ادم . چون ساعت نزدیک ده سریال فاصله ها پخش میشد . و عجب سریالی بود . خیلی باحال بود . بازی ها بیست داستان بیست . اصلا هیچی کم نداشت . سریالای الان همشون بی بازی هستن . مزخرف بدون داستان منسجم . همش شده داستانا و رابطه های مستهجن با ارایشای زشت و زننده  و لباسای بدتر از ارایشاشون . مردام که یه مشت ریشوی کثافت داعشی ...

    قدیم با یه شالگردن انداختن دور روسری طرف از باحجاب به بی حجاب و خراب تبدیل میشد 😁 . او اس تی اش هم خیلی قشنگ بود با صدای علی لهراسبی

     

    اگه فاصله افتاده اگه من با خودم قهرم ...

     

    سریال بعدی هم سریال دلنوازانه با همون کارگردان ، اینجاام باز شاهرخ استخری و بازی های همیشگی معروفش وداستان جذاب سریال بود که باعث میشد بیننده واقعا باهاشون ارتباط برقرار کنه و با سریال حال کنه . او اس تی این سریالم خیلی به یاد موندنی بود . 

     

    سریال بعدی که خیلی دوس دارم طبیعتا باید در چشم باد باشه گرچه من موضوع عشقیش رو زیاد دوس نداشتم ولی خب چرا ما نباید زوجی که از بچگی عاشق هم هستن رو تو سریالامون نداشته باشیم ؟ بله . ماام داریم خیلی هم افلاطونی . دقیقا مث دیالوگ پارسا پیروزفر تو فیلم نقاب که همیشه با جمله ی من عشق افلاطونی میخام دخترارو اغوا میکرد 😆 اینجا همونجوری عشق افلاطونی داشت . گرچه یه سری اب های فراوانی داشت ولی درکل بیس داستان قشنگ بود البته من بیژن رو زیاد دوس نداشتم از بچگی عقل نداشت ، نادر رو دوس داشتم . 😍😎 . 

     

    سریال بعدی که دوس دارم شب دهمه که این  هم از اسمش معلومه که مناسبتیه و حتی عشقی . چقد قدیم سریال عشقی درست حسابی داشتیما . او اس تیشم خیلی خوب بود و پر از معنی . اصلا 알차네 ... 

    مرز در عقل  و جنون باریک است عشق و ایمان چه بهم نزدیک است ...

     

    بعدی چی میتونه باشه ؟ پریدخت ؟ پروانه ؟ درسته پروانه او اس تی قشنگی داشت و موضوعشم دوس داشتم و از لحاظ عشقی ام حامد کمیلی واقعا خیلی خوب بازی کرد و خیلیم اونجا جذاب شده بود . ولی به اندازه ارمغان تاریکی قشنگ نبود . راستش من لیلا حاتمی رو اصلا دوس ندارم خیلی شیربرنجه . توروخدا ببین خدا شانس و پولو به کیا میده . حالا ...

     

    سریال دیگه ای که دوس دارم و او اس تی ش هم خیلی خوبه چی میتونه باشه به غیر از متهم گریخت ، با صدای مدرس و عطاران . 

    پی خوشبختی همش صب تا شب دویدم من حتی یک اشنا یک اشنا ندیدم من ... 

    چقد حقه این شعر چقد اخه ...حق میباره . 

    سریال خانه به دوش هم سریال خییلی باحال و خنده داری بود و واقعا هر لحظه ی سریال اشنا با حال و هوای ایران و ایرانی و زندگی واقعی بودش . رابطه ها گرم و صمیمی بودن . انگار واقعا اونا یه خانواده بودن . چیزی که خیلی وقت که تو جامعه فراموش شده . اون موقع ها هم به تناسب زمان گرونی بوده ولی مردم زندگی هم میکردن الان هممه چیز شده سرچ کردن دلار گرونی امریکا و فش به زمین و زمان . گرچه خودمم مثتصنی نیستم  아쉽게 😑

     

    سریال دیگه ای که هم او اس تیشو دوس داشتم هم موضوع عشقیش رو ، سریال وفا بودش . ژوبین واقعا اون موقعها چقد جذاب بودش . 😅❤  او اس تیشم خیلی خوب بود و دوسش داشتم . 

    یکی دیگه از سریالایی که دوس داشتم سریال ارام میگیریم بود او اس تی سریال بازی ها به نظرم خییلی خوب بودن. مخصوصا او اس تیش . کامران تفتی رو اونجا دوس داشتم . 

     

     

    خیلی سریالای دیگه ام بودن که من خیلی دوس داشتمشون ولی الان تو ذهنم نیست و شاید بعدا پست رو اپدیت کردم . این پست رو هم اضافه کردم : 

     فیلم ایرانی 

     

     

     

     

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • يكشنبه ۴ شهریور ۰۳

    پست چند سریالی

    سریال کره ای  No Way Out: The Roulette 2024 بدون راه در رو ، قمار رو نگاه کردم .  اولاش جذاب بود ولی درکل موضوعش رو دوس نداشتم به نظرم مسخره س که پلیس این همه خودشو جر بده تا از یه متجاوز عوضی قاتل محافظت کنه . کلا به نظر میاد قانونای کره به درد نمیخوره دیگه شور هرچی دموکراسی و حقوق بشر رو در اورده . بعد طرف میره زندان میاد بیرون ، کلی ادم قربانی هست که میخان ازش انتقام بگیرن . خب چه کاریه یهو حکم درست حسابی بدین دیگه . بعد اصلا پلیسه هیچ مجازاتی نشد رسما دزدی کرده بود تو پرونده دخالت کرده بود کلی کار خلاف انجام داده بود انگار نه اینگار . بعد حالا درسته که کشتن یه ادم عوضی خیلی براش راحته و اون درد و رنجی که تو کشیدی رو اون هیچ وقت نمیکشه و نمی فهمه و اگه بکشیش براش زیادی اسونه ولی اینکه نگه داری کنار خودت و بهش برسی و ایناام مسخره نی ؟ این که نشد انتقام . 

    یه سریال جدید دیگه ام هست اونم بیسش همینه تقریبا ، اسمش هست سفید برفی باید بمیره . سریال کره ای  Black Out 2024 . اینم پسره تو خونش خابیده بود که پلیس میاد به جرم اینکه ماشینش جلوی محل قتل دختراس میگیره می برتش رسما بهش قتل دوتا دخترو می بنده و اینده ی خودشو خانواده شو نابود میکنه . به شکل خیلی غیرمنطقی و مسخره ای ینی این اتفاق می افته . اصلا  어이가 없다 어이가 없네 . 

    بعدشم که از زندان میاد بیرون یکی میزنه مامانشو از ساختمون پرت میکنه بعد یه پلیسی از سئول اومده اونجا و می افته دنبال پرونده و این پسره که ببینه قضیه چیه ، از اون ورم استخونای دخترا داره پیدا میشه . بعد حالا که مثلا ده سال اینا گذشته ، پلیسای عوضی ادعای قانونمندی و اینا میکنن . 10 سال پیش مگه دوران چوسان بود که پسره رو بدون هیچ مدرکی قاتل جلوه دادین . خلاصه خیلی مسخره بود داستانش . فک نکنم بقیه شو ببینم . 

    سریال بعدی سریال پسرِ دوست مامان ، یا همسایه بغلی همچین چیزی اها ، سریال Love Next Door 2024 در همسایگی عشق ، این زوجشون بهم واقعا مییان ولی حیف داستان هیچی نداره یه چیز معمولی که من شاید الان رو مد دیدنش نباشم، یه چیز  جذاب میخام . این خیلی معلوم الحاله . دختره و پسره همسایه ان . ماماناشون باهم رقابت دارن یجورایی . مخصوصا مامان دختره در واقع . و نمیخاد از مامان پسره کم بیاره . هی پز موفقیت های دخترشو میخاد بده و کمبودهای زندگی خودشو رو دخترش باید در بیاره همچین استایلیه . ینی این زنه یه بار نشد یه فیلم بازی کنه مامان خوبی باشه همه جا مامانه بده . عفریته ترینش تو عاشقان ماه بود . 

    خلاصه دختره و پسره از بچگی باهم هم بازین و دختره وحشیه و پسره اروم بعد همچین پسر ارومی چرا باید عاشق یه دختر وحشی و بی ادب شه اخه . اونم با همچین شخصیتی که برای پسره ساختن اصلا به دختره نمیاد . حتی از لحاظ خانوادگی هم نمیان . اولو اخرشم معلومه دیگه . اخرش می فهمن عاشق همنو و خانواده  هاشو شوک زده و سپس قبول میکنن و اینا . اخرم طبیعتا یه کار خوب و سازمانی به دختره میدن که مبادا دختره بیکار و پسره رییس باشه و اینا از لحاظ شغلی هم باید بهم بیان اخه . نیست همه چیشون اوکیه !

    یه جا نبوده این پسره بازی کنه و من از سریالش خوشم بیاد . مودوک هم فقط تو 💚سریال کره ای کیمیاگر روح فصل یک 💚 خوب بود وقتی دیدمش هوس کردم دوباره کیمیاگر روح ببینم ولی وقتی به اخرش و وفصل دو فک میکنم قلبم درد میگیره . خلاصه اینجوری شد که تصمیم گرفتم سریالو تو اینستا دنبال کنم 🙄😁

    سریال بعدی که تازگی پخش داره میشه و میخام ببینمش سریال DNA Lover 2024 عاشقان دی ان ای ، که شیوون توش بازی کرده . به نظر کمدی میاد . حالا ببینم این چجوریه . 

    سریال بعدی که دیدم 4 قسمت سریال عالیجناب ؟! سریال Your Honor 2024  ، چه اسمش مسخره س .که اینو از روی یه سریال امریکایی ساختن ،  که اینم به قهقرا رفته در واقع تو قسمت 4 . پسره میزنه پسر یه یاروی خیلی پولدار و معروفی رو میکشه ، اینجور که تصادف میکنه با پسر پولداره ولی نمی رسونتش بیمارستان و طرف تو خیابون جون میده . میشه قتل دیگه . بابای پسر ضارب ، قاضی معروفیه . به اینکه خیلی عادل و اینا . همین قاضی عادل جرم پسرشو می پوشونه و ادم اجیر میکنه و اینا و یه یاروی گدای بدبختی رو به عنوان قاتل معرفی میکنه ، پسر اولی یارو پولداره که هول بود میره میزنه ادم های اجیر شده و قاتل قلابی برادرشو میکشه ، از شانس یه عنی اونجا حضور داشت که ازش فیلم میگیره حین ارتکاب جرم . پلیس هم عقده ای و کلا با پولدارا مشکل دار دیگه ، میره حکم میگیره پسر پولداره رو می گیرتش ، خلاصه بابای مقتول تهش متوجه میشه که قاتل پسرش کیه . اما به اشتباه فک میکنه خود قاضیه قاتله ، نمیدونه پسرشه . قاضیه هم میگه که من برای پسرت بی گناهی رو ثابت میکنم تو از من بگذر و اینا . خلاصه مرده چون دستش زیر ساتور اون عوضی و پسر اولیه ریده ، مجبور میشه که انتقام نگیره . حالا این دو قراره دست به یکی شن و همه ی کسایی که از قضیه قتلای پسر اولی خبر دارن رو سر به نیست کنن تا مدرکی باقی نمونه . از اونورم پسر قاتله اتفاقی با خاهر مقتول برخورد میکنه تو بهشت زهراشون 🤣 و دختره هم که کسخل شده بعد مرگ برادرش انگار باهم خیلی صمیمی بودن ، میچسبه به این پسره . بدون اطلاع از اینکه پسره قاتل برادرشه . پسر قاتله هم دوری نمیکنه یا کنار بکشه خودشو . اونم می چسبه . اینم قوز بالا قوز سریاله . این تیکه شو زیاد خوشم نیومد . تازه اینکه مرد پولداره با اینکه پسرش کشته شده باید برای این یکی پسرشم برائت بگیره اونم از قاتل پسر دومیش هم خوشم نیومد . ولی خب بهتر از سریالای دیگه بوده . قابل تحملتره .

    این روزا سریال خوب کره ای قحطیش اومده انگار . بازیگرای خوب ولی داستانای بیخود و کلیشه ای . خدایی اینکه از بچگی همو بشناسن هم خیلی دیگه نخ نما شده خیلی . بسه دیگه . خدایی . مشکل اینجاس گاهی واقعا جذاب میشه . عجیبه مثلا سریال💙 سریال کره ای مرد من فرشته ی عشق 💙 هم داستان بیخودی داشت راستش ولی خیلی برام جذاب بود خیلی موقع دیدنش لذت میبردم واقعا . کلا کره ای ها استاد اینن که از یه داستان بیخود و نخ نما با یه کانسپت دیگه و بازیگرای دیگه یه چیز باحال در بیارن . متاسفانه فعلا که این سریالا منو جذب نکردن . حالا باید دید سریال جدید شین مینا که از همین تی وی ان قراره پخش بشه ، چجوری میخاد باشه . امیدوارم اون دیگه خوب باشه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • شنبه ۳ شهریور ۰۳

    چهل و نه درصد لذت پنجاه و یک درصد رنج

    "رنج، بخشی جدایی ناپذیر از وجود انسان است و به همین خاطر هم یکی از دلایل کشیده شدن ما به سمت هنر تجربه کردن رنج است؛ تجربه ای که الزاما با هم دلی همراه است چیزی شبیه «همگانی کردن رنج در دنیای واقعی همه ی ما تنها رنج میکشیم هم دلی به معنای واقعی کلمه ناممکن است با این حال اگر یک قطعه ی داستانی به طرزی خلاقانه به ما امکان دهد که با رنج یک شخصیت هم ذات پنداری کنیم ما هم راحت تر میتوانیم درک کنیم که دیگران با رنج ما هم ذات پنداری خواهند کرد. این نکته امیدوار کننده و نجات بخش است و تنهایی درونی ما را کمتر میکند. شاید به همین سادگی باشد. تلویزیون فیلم های عامه پسند و اکثر هنرهای مبتذل» یعنی هنرهایی که هدف اصلی شان پول است، دقیقا به این خاطر سود آورند که فهمیده اند مخاطبان ترجیح می دهند با لذت صددرصد روبه رو شوند تا با واقعیتی که معمولا چهل و نه درصدش لذت است و پنجاه و یک درصدش رنج هنر متعالی» که هدف اصلی اش بالا کشیدن پول شما نیست؛ بیشتر تمایل دارد پریشان تان کند یا مجبورتان کند برای رسیدن به لذت نهفته در آن هنر جان بکنید. درست مثل زندگی واقعی که در آن لذت حقیقی محصول جنبی جان کندن و رنج است. مخاطبان جوان هنر این طور بار آمده اند که هنر یعنی صددرصد لذت خالص و بی تلاش بنابراین خواندن داستان جدی و درک آن برایشان سخت است. این خیلی بد است. مساله این نیست که خوانندگان امروز احمق اند. مساله این است که تلویزیون و فرهنگ هنرهای تجاری خوانندگان را تنبل بار آورده اند و توقعات شان را بچگانه نگه داشته اند. این مساله درگیر کردن خواننده ی امروزی را بی نهایت دشوار و نیازمند خلاقیت و هوش میکند. "

    همشهری داستان شماره ی تیر 91 . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • دوشنبه ۲۹ مرداد ۰۳

    سریال کره ای ستمگر و سریال کره ای غم های ما و بقیه ...

    سریال کره ای غم های ما ، دقیقا هدف این سریال چی بود ؟ اینکه هرکی تو ججو زندگی میکنه لزوما خوشبخت و بی غم نی ؟ یه عالم بازیگر خوبو چپوندن تو سریال الکی . کیم وو بین و با یه اجومای زشت انداختن بعد دوست دخترش با یکی دیگه س . مسخره . خب میذاشتین باهم یه صحنه داشته باشن دیگه . خیلی سریال بیخودکی بود  . همرو زدم جلو . 

    کره داره به کجا میره واقعا ؟ ریده با این سریالاش قبلا یه سریال میدیدی کلی راجبش فک میکردی حال میکردی صحنه هاش یادت می افتاد می خندیدی . خیلی باحال بود . الان همش داره چرت و پرت می سازه . الان من چی ببینم هیچی نی 😁

    اوون همه منتظر، سریال ستمگر ؟ بودم اونم الکی بازیگرارو هدر داده بود . خیلی مسخره بود . اب خالث . حدود 10 تا سریال دیدم همرو زدم جلو 5 قسمت 5 قسمت . اصن قشنگ نبودن . درکل اکثر سریالای خانوادگی و 50 قسمتی اب خالصن .

    بیسشونم دو سه تا خانواده س که همشون باهم رابطه دارن و خانواده ها همگی تو یه خونه فسقلی زندگی میکنن همشونم کار میکنن و هشتشون گرو نهشونه . پولداراشون دنبال عروسین که مث کلفت براشون خم و راس شه . گداهاشونم که معلومه دیگه . مخصوصا اینکه همگی یه جا زندگی میکنن و تو زندگی هم دخالت میکنن بدتر از ایرانیا و یه نفر همه ی کارای خونه رو میکنه و همگی کارمندن ولی پول ندارنش خیلی مسخره و غیرواقعیه و غیرقابل تحمله . 

    لیست سریالایی که دیدم : 

    1. غم های ما 
    2. ملکه ی جاه طلب 
    3. نفرین 
    4. من یک عاشق دارم 
    5. هنوز سی سالم نشده 
    6. زنی که سه بار ازدواج کرد 
    7. روز باشکوه 
    8. دخترم گوم سال 
    9. خانواده ی مهربان 
    10. عروس زیبای من 
    11. عشق شفادهنده ی من 
    12. باران عشق 
    13. گوی طلایی 
    14. امپراطور طلایی 
    15. ماهیت پول 
    16. الهه ازدواج 
    17. همینه که هست اره اینجوریاس 
    18. احضار 
    19. تالاپ تالاپ قلبم 
    20. بذار معرفیش کنم 

  • نظرات [ ۲ ]
    • 어씨예 ❄♒
    • شنبه ۲۷ مرداد ۰۳