قالب

•بیشه زاری غرق در شکوفه •

춘화 연애담 سریال کره ای داستان عاشقانه ی چون هوا

춘화 연애담 سریال کره ای داستان عاشقانه ی چون هوا ، چون هوا یه نوع هنر نقاشی اروتیکه که تو دوره ی چوسان بوده ، در کلمه به معنای گل بهاری هم هست . 

سریال کره ای 춘화 연애담

نقاش هایی مث کیم هونگ دو و شین یون بوک از نقاشای پیشتاز این ژانر بودن که مفصلا راجبشون تو پست سریال 💚  سریال کره ای نقاش باد ها💚 نوشته بودم . 

سریال داستان عاشقانه ی چون هوا ، تو یه شهر تخیلی میگذره که شاهزاده خانومی به اسم هواری داستان های اروتیک و نقاشی های اروتیک  مینویسه و میکشه که داستان ها درواقع طعنه ای هستن به وضع سیاسی کشور و رفتار یه سری مردا با زنا و بی عدالتی هایی که به خاطر قانون کشور تو روابط زن و مرد پیش میاد . 

هواری سرزنده و کنجکاو و شلوغه . اون با دوستای خودش که همشون از اشراف زاده ها هستن دغدغه های مربوط به سن و موقعیت ازدواج و این جور مسائل رو دارن . دور هم جمع میشن و علاوه بر بحث پیرامون هرچیزی نقاشی و گلدوزی و این کارارو انجام میدن . سریال خیلی خوب به موضوع رابطه ی جنسی پرداخته بود . اون حس ارامش و خیال راحت و ناپدید شدن استرس ها بعد از ازدواج خوب و پیدا کردن یه شریک همفکر و همراه و خوب تو رابطه ها خیلی قشنگ نشون داده شده بود . 

درکل سریال قشنگی بود که دیدنش برام لذت بخش بود . گرچه چانی sf9 🍀 سریال کره ای معجزه با بازی پسرای SF9 🍀 

اینجا اونچنان نقش پررنگی نداشت ولی بقیه بازیگرا و داستانهایی که تو سریال اتفاق می افتاد خیلی جذاب و ارامش بخش بودن . 

سریال کره ای 춘화 연애담

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۳ اسفند ۰۳

    سریال کره ای مرد استوایی The Equator Man

    سریال کره ای مرد استوایی  The Equator Man 

    سانو و جانگ ایل همکلاسی هستن ، هردو خانواده های نسبتا معمولی به پایین دارن . جانگ ایل باباش کلی قرض داره و نزول خورا دنبالشن ، یه روز میان مدرسه ی جانگ ایل و مزاحمت ایجاد میکنن ، سانو که شخصیت عدالت طلب و بی عدالتی و زورگویی رو نمیتونه تحمل کنه ، میره به کمک جانگ ایل و جای اون کتک میخوره تا اون بتونه بره به امتحانش برسه . اون میگه من که درهرحال زرنگ نیستم این که زرنگه بذا به امتحانش برسه . جانگ ایل هم در عوض این کار میگه من بهت درس یاد میدم تا تو هم خودتو بکشونی بالا و بری دانشگاه و یه چیزی بشی ، جانگ ایل برعکس سانو شخصیت خورده شیشه ای داره ، خودخواهه و مغروره . 

    بابای سانو سرطان میگیره و میره پیش بابای واقعی سانو و اونو از اینکه یه پسر داره خبردار میکنه ولیکن بابای واقعی سانو یه ادم عوضی و پارانویای دهاتی تازه به دوران رسیده ای و میگه که اون بچه ماله اون نی و ماله دوستشه که با نامزدش بهش خیانت کردن . بیخود و بیجهت با بابای سانو گلاویز میشن و دراخر بابای واقعی بابای ناواقعی رو میکشه . این اتفاق رو بابای جانگ ایل که کارگر بابا واقعیه اس می بینه . بابای واقعیه اسمش جیننو شیکه ،جین نو شیک پیشنهاد پول و امکانات و رفاه به بابای جانگ ایل میده و میگه که پسرشو ساپورت میکنه به شرط اینکه این موضوع بین خودشون دوتا بمونه و جسد رو هم ببره سربه نیست کنه ،بابای جانگ ایل که میبینه خودش پول نداره و تازه یه عالمه قرض داره و از طرفی پسرشم زرنگ و باهوشه تصمیم میگیره پیشنهاد رییس رو قبول کنه . شب که میره تا جسد رو دار بزنه تا خودکشی جلوه بده ، بابای سانو زنده میشه ، یارو میترسه و بعد وسوسه ی پول و مقام و اینا میزنه خودش بابای سانو رو میکشه . فردا سانو و جانگ ایل که دوست شدن میرن دنبال باباش بگردن و تو جنگل باباهرو پیدا میکنن . پلیس و اینا و داستان . 

    سانو باور نمیکنه که باباش خودکشی کرده باشه برا همین دنبال اینکه ببینه اون روز باباش کجا بوده با کی بوده و مدرک جمع کنه تا پلیس بیشتر تحقیق کنه . یه سری مدارک پیدا میکنه و میخاد بره تا به پلیس تحویل بده که جانگ ایل که متوجه شده که باباش و رییس جین کسایین که بابای سانو رو سربه نیست کردن ، با چوب میزنه تو سر سانو و بعدشم پرتش میکنه تو دریا و میره سئول دانشگاه . 

    سانو جسدش بالا میاد و یکی دوسال تو کما می مونه . بعدش که بهوش میاد می فهمن در اثر ضربه به سرش کور شده . اون همه چیزو به یاد داره ولی خودشو به فراموشی میزنه . 

    این بین یه خانواده ی دیگه ای هم هستن که چه سومی و باباشن ، بابای چه سومی از این شمن هاس و خودشم خیلی خوب نقاشی میکشه . این دوخانواده از قبل همو می شناختن . و سانو وقتی بچه های مدرسه سومی رو مسخره میکردن پشتش در اومده بوده .بابای چه سومی شبی که بابای جانگ ایل بابای سانو رو به درخت می بست ، پشت بته ها بوده و این واقعه رو دیده ولی هیچی نگفته .  به خاطر پول که دست اخرم نمیتونه پولی به جیب بزنه . خود چه سومی هم روزی که کنار صخره ، جانگ ایل به سانو حمله میکنه و میندازتش تو دریا ، شاهد این ماجرا بوده ولی اونم چیزی نمیگه . چون از جانگ ایل خوشش میاد ولی جانگ ایل عنم حسابش نمیکنه . به قول سانو میگفت جانگ ایل حتی اگه به زمین گرمم بشینه بازم به تو نگاهم نمیندازه . کلا فاز چه سومی معلوم نبود خیلی ادم مزخرفی بود . دختره پتیاره . اون بعدها نقاش میشه و از اون واقعه حمله ی جانگ ایل به سانو نقاشی کشیده . تا به خیال خودش اینجوری جانگ ایل رو تهدید کنه و اونو به سمت خودش بکشونه . ولی این اتفاق نمی افته . 

    درهرحال زمانیکه سانو بیهوش بودش و به هوش میاد بابای چه سومی و خودش پیشش مونده بودن . 

    سانو به همراه چه سومی و یه دوست دیگه میرن سئول و سانو اونجا پیش یه دختری که اونم زخم خورده ی کارای رییس جین نوشیکه ، خط بریل یاد میگیره . بعدشم به عنوان ماساژور کاری دست و پا میکنه . بعدها دوست باباش ، همونی که جین نوشیک فک میکنه نامزدش با اون ریخته بوده روهم ، از طریق نامه ای که بابای سانو نوشته بوده متوجه سانو میشه و برمیگرده کره و متوجه اتفاقایی که به سانو گذشته میشه اونو باخودش میبره خارج ، سانو چشماشو عمل میکنه درسم میخونه و به عنوان یه تاجر معدن برمیگرده کره تا هم کار بکنه هم این وسطا  انتقامشو از جانگ ایل و باباش و رییس جین نوشیک که نمیدونه کجای این ماجراس بگیره . کم کم تو تحقیقات متوجه حقیقت امر میشه و خلاصه انتقامشو میگیره ، یه زن خوبم پیدا میکنه و تمام . 

    درکل سریال قشنگی بود . یه سری جاهاش کند بود و یه سری جاهاش خیلی کش می اومد و نزدیک به اب بود ولی جذاب و قشنگ بود . 

    شخصیت جانگ ایل خیلی عوضی بود و تا لحظه ی اخر که سانو متوجه حقیقت شده بود و حتی وقتی با زبون بهش گفت من میدونم تو منو به کشت زدی و انداختی تو دریا هیچ پشیمونی و عذرخاهیی نشون نمیداد . شخصیت سانو هم پسر خوب و مهربونی بود که هرسری به هرکسی خوبی کرده بود جاش بدی بهش رسیده بود ولی خب احمق بود و خودشو به خاطر ادمای عوضی تو دردسر می نداخت .

    اخرش مث همه ی سریالا یخورده اب بندی و مسخره تموم شد مخصوصا اینکه جانگ ایل اخرش دیوونه شده بود و سانو اورده بودش پیش خودش نگه داری میکرد کی دشمنشو میاره پیش خودش . 🤨🙄😂👀

    منظور از عنوان سریال هم شخصیت سانو بود که یهو عوض میشد یا مهربون بود یا احمق یا دنبال انتقام بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۳ اسفند ۰۳

    سریال کره ای دبیرستان مخفی undercover high school

     بین سریالای درحال پخش این سریال از همشون باحالتر و قشنگتره . 

    کانگ هه سانگ ، مامور مخفی سرویس اطلاعاته که برای یه ماموریتی باید در قالب بچه دبیرستانی وارد یه دبیرستان خیلی معروف و قدیمی بشه . داستانش به نظر مسخره میاد ولی وقتی دیدمش نظرم کاملا عوض شد و باز هم به متفاوت سازی کره ای ها ایمان اوردم . کانسپت بچه دبیرستانی شدن خب تکراری و نخ نماس ولی چجوری همون کانسپت میتونه انقد جذاب و دیدنی بشه ؟ باید ببینین تا بفهمین . 

    سریال کره ای دبیرستان مخفی undercover high school

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۹ اسفند ۰۳

    سریال کره ای گگدوگی : مکعب های تربچه کیمچی Kimcheed Radish Cubes

     سریال کره ای گگدوگی : مکعب های تربچه کیمچی Kimcheed Radish Cubes

    حالا اینکه چرا اسمش اینه رو نمیدونم . 

    این یه سریال سفارشی برای ترویج فرهنگ خانواده و محبت بین خانواده ها و اینجور چیزا بوده .

    راجبه سه تا خانواده س با طرز زندگی های متفاوت.

    سریال کره ای گگدوگی : مکعب های تربچه کیمچی Kimcheed Radish Cubesسریال کره ای گگدوگی : مکعب های تربچه کیمچی Kimcheed Radish Cubes

    اولین خانواده ، خانواده جانگ هستن ،یه خانواده سنتی هستن،از این خانواده هایی که هرکی ازدواج کنه میاد تو همون خونه یه اتاق بهش میدن زندگی میکنه . اینا با مادروپدر بزرگ همگی باهم زندگی میکنن . پسر اول  از زنش طلاق گرفته و دختر 4 ساله رو خودش از نوزادی بزرگ کرده . همه ی کارای خونه هم رو دوش مامانه خانواده س که میشه عروس خانواده . پسر اول تو رادیو کار میکنه ، پسر دوم کاری نداره و پسر سوم هم دبیرستانیه . پدر خانواده هم معلمه . 

    دومین خانواده ،خانواده لی هستن ، یه پسرشون مرده و عروسشون باهاشون زندگی میکنه و یه دختر هم دارن . پسر اولشون هم با یه دختر از خانواده پولداری ازدواج کرده و مدتیه رفته استرالیا . دختر اون خانواده پولداره ، خانواده ی پارک هستن که مامانش هتل داره و پسرش پارک جه وو هم همون جا مدیره . پسرشون هم وقتی از استرالیا میاد با اینکه وکیله میره منشی دفتر مادرزنش تو هتل میشه . 

    و سایا با بازی پارک شین هه که قراره خانواده جانگ و پارک رو بهم وصل کنه . 

    دختر خانواده لی هم با پسر وسطی خانواده جانگ باهم دوستن و بعدها باهم ازدواج میکنن . 

    تازگی عروس خانواده لی کار پیدا کرده و نویسنده ی رادیو شده . اون با پسر اول خانواده جانگ همکار میشه و اونا از هم خوششون میاد . پدرمادربزرگ پسره اصرار دارن که حالا که دختر خوبی پیدا شده که شرایطش با شرایط نوه شون میخوره هرچه زودتر با هم ازدواج کنن تا اینجوری هم بچه مادر دار بشه هم نوهه از تنهایی و عذب بودن در بیاد . 

    تو اثنای اشنایی و چراغ سبز نشون دادن بهم ، زن قبلی جانگ دونگ جین ، پیداش میشه و میاد گوینده ی رادیو همون بخش میشه و اینجوری کش مکش و اینجور داستانا به وجود میاد . 

    داستان اصلی ولی راجبه سایا و اینکه سایا کی هستشه . یه روز پارک جه وو میره کوه و تو کوه حادثه ای پیش میاد و این بیهوش میشه ، سایا که تو معبد قرار راهب بشه ، حدود 23سالشه ، پارک جه وو رو تو کوه می بینه و نجاتش میده . اینجوری جه وو با سایا اشنا میشه . مدتی میگذره و سایا تصمیم میگیره که معبد رو ترک کنه ، راهبه ای که بزرگش کرده بهش اسم پدرشو میگه و اونو راهی میکنه . سایا بدون هیچ اشنایی با شهر و ادمای جورواجور وارد شهر میشه و کار پیدا میکنه ولی پولاشو میدزدن و اون یاد اجوشی که نجاتش داده می افته . به هتلی که ادرسشو از قبل داشت ،میره و میتونه اونجا کار گیر بیاره تو رفت و امدا پاک جه وو کم کم به سایا علاقمند میشه و بعد سایا به اجوشی : پاک جه وو ، میگه که میخاد دنبال باباش بگرده . جه وو از خاهرش میخاد که از جاریش که تو رادیو کار میکنه بخاد که با گفتن اسم پدر سایا دنبال اون بگردن . مدتی میگذره و پدر سایا رو پیدا میکنن که لب گور تو بیمارستانه . 

    مامانه جانگ دونگ جین که همیشه به برنامه رادیویی پسرش گوش میده اسم پدر سایا رو میشنوه و اونو می شناسه از پسرش میخاد که بهش بگه اون یارو الان کجاست . بهش میگه که پسر کسیه که قدیم تو یه دهاتی بهش کمک کرده بود . مامانه میره به ملاقات بابای سایا و با سایا اونجا اشنا میشه . 

    بابای سایا میمیره و سایا رو مامانه جانگ دونگ جین میبره خونه خودشون ، تو همین اثنا مامانه می فهمه که سایا دختر خودشه که سالها پیش قبل اینکه ازدواج کنه به دنیا اورده بوده و بهش گفته بودن که سر یه اتفاقی دخترت مرده و اونم به حرف اون کسی که اینو گفته بوده اعتماد کرده و تاحالا فک میکرده که دخترش مرده . از اون طرف مامانه پاک جه وو ، با ازدواج جه وو و سایا و رابطه ی اینا مخالفه وقتیم می فهمه که سایا دختره این زنه س بیشتر مخالفت میکنه . 

    مامانه قدیم پیش یه زنی زندگی میکرده تو یه دهاتی که اون زنه تو اون دهات پولدار بوده و معروف ، پسر این زنه و مامانه باهم عاشق و معشوق بودن تا زمانی که مامانه پاک جه وون به اون دهات میاد ، خلاصه مامانه حامله میشه درحالیکه مرده با این زن جدیده ازدواج کرده بوده ، زنه چون این خانواده خانواده پولداری بود خودشو چسبونده بوده بهشون ، از اتفاق خود زنه هم حامله بوده ، خلاصه بعد از به دنیا اوردن بچه ، به مادرشوهرش میگه که من بچه ی اون زن رو هم بزرگ میکنم . اینجوری مادرشوهره به مامانه میگه که از اون دهات بره و خیالش راحت باشه خودش بالاسر بچه هست و اینا ، ولی وقتی یه مدتی اونجا رو ترک میکنه متوجه میشه که بچه ش مرده و اینجوری کلا اون دهات رو ترک میکنه و بعدها هم ازدواج میکنه و سرش به زندگی خودش گرم بوده . اون زنه هم مال و اموال اون مادر و پسر رو میکشه بالا و فرار میکنه و پیرزنه میمیره و پسرشم اواره میشه . بعدها جه وو حقیقت رو می فهمه و از مادرش بدش میاد . و یه عالم اتفاق دیگه می افته . 

    این راز سریال بود که کم کم تو طول 43 قسمت باز میشه . 

    مامانه سایا خیلی زن بدبخت و ساده ای بود . تو طول زندگیش هیچ وقت برای خودش چیزی نخاسته بود و فقط وقتشو برای بچه هاش که حتی بچه های خودشم نبوده و بچه های شوهرش بوده " اینو قسمت 40 می فهمیم 🙄😁 من همش میگفتم اگه جانگ دونگ جین پسر این زنه باشه که الان سایا باید از دونگ جین بزرگتر باشه و اینا 😄 تو طول سریال ذهنمو مشغول کرده بود " صرف کرده بود و از پدرشوهر مادرشوهرش مراقبت کرده بود ، واقعا زن بدبخت و طفلکی بود بعدش که قسمتای اخر باهاش اونجوری رفتار کردن واقعا خیلی ناراحت کننده بودش . طفلک انقد غرق در سنت و افکار املی بودش که اصلا نمیتونست چیزی رو پنهون کنه و  اینو که قبل ازدواج با شوهرش بچه داشته رو گناه بزرگی می دونست و رفت خودش به مادرپدرشوهرش گفت و اوناام واقعا باهاش خیلی بدرفتار کردن . انگار نه اینگار این همه سال براشون چقد زحمت کشیده بود انگار که بعد از ازدواج این اتفاق افتاده بوده . راستش من از این جور خانواده هاشون خیلی ذهلم میره یه سری چیزاشون خوبه ولی یه سری چیزاشون دیگه عن در اره و اُملیه . 

    برعکس از اون طرف مامان پاک جه وو که همه ی گوه ها زیرسرش بود تا اخر جنس خراب بود و اون بود که رفت راز زنرو به شوهرش گفت و ابروشو برد و دست اخرم باعث شد که زنه رو از خونه بندازن بیرون . اخر عاقبتش واقعا مسخره بود باید فلج میشد می افتاد یه گوشه نه که مثلا مث بچه ها بشه و یکیم باید هی اینو تر و خشک کنه و مواظبش باشه. ادم وقتی یکی بهش بدی میکنه باید خیلی احمق باشه که ببخشتش و بعدشم بره انگار که چیزی نشده مواظبش باشه و تر و خشکشم بکنه . اینو نمیگن مهربونی و محبت اینو میگن احمقی . یا باید می مرد جه وو و سایا میرفتن سر خونه زندگی خودشون یا باید به فلاکت می افتاد نه که یجوری بشه که ادم دلش بهش بسوزه . خلاصه . 

    نرمالترین خانواده که نه سنتی عقب افتاده بود و نه زیاد مدرن خانواده ی لی بود که همه ی بچه هاشم عاقبت به خیر شدن حتی عروسشونم برای اینکه به یه مرد بچه دار بدن کلی دست دست کردن ، چون خوشبختی و اسایش عروسشون رو می خاستن . حالا دیگه عروسشون عقل نداشت و زیادی مهربون بود و رفت با دونگ جین ازدواج کرد اون دیگه یه مساله ی جداس و انتخاب خودش بود . 😐😁

    دست اخر همه میرن سر زندگی خودشون و خوشبخت میشن . درکل سریال قشنگ و جذابی بود . یه سری جاهای مسخره و اب از نظر من داشت که میزدم جلو مثلا این رسمای مسخره یا افکار املیشون رو و یا مهربونی مسخره ی عروس خانواده ی پارک . ولی درکل داستان قشنگی داشت .از اینجور سریالا که حسهای متفاوتی رو باهاش میشه تجربه کرد و حس کرد .  بازی پارک شین هه هم با اینکه اینجا سنش خیلی کم بودش واقعا خیلی خوب بود . گرچه با بازیگر پارک جه وو اختلاف سنی زیادی داشت و زیاد بهم نمی اومدن . 

    یه سریال خانوادگی که میشه تو شبکه سه پخش بشه و تازه استقبالم بشه چون خانواده های ایرانیم عاشق عروسا و دخترای کلفت طور هستن .🤬😫🤦‍♀️ ادمایی که موافق اینجور افکار و رفتارها هستن نبینن بهتره . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • دوشنبه ۱۳ اسفند ۰۳

    سریال کره ای عاشقان تروت Lovers of Music

    سریال کره ای عاشقان تروت  Lovers of Music؛ تروت یه نوع ژانر موسیقیه . 

    این سریال داستانش تقریبا تا به حدی زیاد شبیه سریال رویای بلنده که سوزی و تک و اینا توش بازی کرده بودن . 

    چه چون هی با خاهر کوچکتر و باباش زندگی میکنه که یهو ورشکست میشنو باباش خودشو گم و گور میکنه تا مثلا بار روی دختراش نباشه درحالیکه همه ی طلبکارا ادرس خونه رو دارن خب میان قرض و بدهی رو از دختره میخان ، این جور داستاناشون خیلی مسخره و سست عنصری و بی غیرتیه کار باباهاشون . چه چون هی مامانش قبل مرگش خاننده ی تروت بوده ، یه مرده عاشقش بوده که اون مرده الان رییس کمپانی بزرگ و معروفیه ، یه خاننده ی معروف به اسم جانگ جونگ هیون تازگی به کمپانی اونا پیوسته منتها همون فرداش براش رسوایی درست میکنن که این با این زن اون زنه و وضع نابسامانی داره و اینجور بدبخت بیچاره میشه می افته تو خیابونا ، رییسه به جونگ هیون میگه اگه بری این دختری که بهت میگم رو اموزش بدی خاننده بشه من کاری میکنم که بازم مث قدیم ابروتو به دست بیاری و بازم به کارت ادامه بدی . جونگ هیون چاره ای نمی بینه تا اینکارو کنه . با بدبختی این دختره ی دهن گشاده زشت و گستاخ و بی ادب رو راضی میکنه بیاد بره خاننده شه ، دختره ام از اونجا که طلبکارا ول کن نیستن و چاره ایم نداره میره اودیشن میده از شانس می ترکونه و پولدار میشه و اینا . باباشم وقتی می بینه دیگه کسی ی دنبالش نیست و بدهیی نداره برمیگرده سر خونه زندگیش . مردک بی غیرت . جانگ جونگ هیون و چه چون هی هم تو این رفت و امد و اینا عاشق هم میشن . این وسطا پسر رییس کمپانیه هم الکی الکی عاشق این بی ریخت میشه که تا یه قسمتای جذاب و خنده دار بود ولی بعدش سریال اب شد . راستش نقش عاشق دل خسته به شین سونگ روک " پسر رییس کمپانی" نمی یاد . تا همون قسمت 12 هم به خاطر نقش متفاوت شین سوک روک سریالو نگا کردم وگرنه درکل زیاد جذاب نبود و درکل از این دختره ایونجی اصلا خوشم نمیاد . شخصیت واقعیشم همینجوری سرتق و گستاخ و بی ادبه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۸ اسفند ۰۳

    فیلم ژاپنی پسر طلایی gold boy

    فیلم ژاپنی پسر طلایی gold boy  

    اسم فیلمو باید می ذاشتن پسر هیولا پسر جانی پسر قاتل . 

    خیلی جنس خراب بود پسره . دوتاداستان موازی داره فیلم ، داماد یه خانواده سرشناس تو یه جزیره ی کوچیک ، وقتی توی کوه هستن ، پدر و مادرزنشو هل میده پایین و بعد میره داد و فریاد که کمک کنین اینا اینجوری شدن پرت شدن ، اون فک میکنه چون کوه خلوته کسی از این جنایتش بویی نمیبره ، غافل از اینکه سه تا بچه مدرسه ای پایین کوه تو ساحل درحال عکس گرفتن هستن که این واقعه رو اتفاقی ظبط میکنن . یکی از این پسرا ، اساهی اسمش و پدرمادرش طلاق گرفتن و باباش رفته با یه زن دیگه ای . دختر زن باباعه با اساهی همکلاسیه . اون به دختره چشم داره ولی وقتی می بینه که دختره بهش رو نشون نمیده دختترو میکشه و قتل رو خودکشی جلوه میده . معلوم نی از کجا مامان دختر اینو می فهمه و مدام مزاحم اینا میشه که تو قاتلی و اینا . مامانه اساهی دوتا شغل داره و اغلب دیر به دیر خونه میاد . یه روز دوست قدیم اساهی با خاهر ناتنیش میان به خونه اونا و میگن که ما به بابامون چاقو زدیم . طفلک پسره خیلی ساده و خنگه ، خاهر ناتنی هم همینطور . آساهی با ملایمت به آنها اطمینان می دهد که پلیس نمی تواند او را دستگیر کند زیرا او زیر سن قانونی است. اساهی وقتی صحنه ی قتل رو میبینه و مدرک هم دارن از ین فرصت استفاده و به دوستاش میگه که بریم از یارو اخاذی کنیم . بچها اول می ترسن ولی بعد با پسره همراه میشن . 

    فیلم ژاپنی پسر طلایی gold boy

    اونا 60 میلیون ین طلب میکنن ولی داماده میگه که اون انقد پول نداره و هنوزم انحصار وراثت نشده و منم دامادم و اینا . چندروز بعد دختر خانوادهه ینی زن داماد قاتل ، هم تو تصادف کشته میشه با دوس پسرش . پلیساام شک نمیکنن به غیر از یه پلیسی که فامیل این خانواده محسوب میشه . اساهی به خونه ی داماده میاد و میگه که من میدونم تو زنتو کشتی بگو چجوری کشتی منم میخام چندنفرو بکشم و اینا . طفلک داماده شاخ در اورده بود . کم مونده بود بگه سونبه نیم ؛من باید بیام ازتون درس بگیرم . هی اصرار و اینا خلاصه داماده میگه که چجور اینکارو کرده . اساهی میگه تو بیا بابا و زن بابای منو برا من بکش . اینا مزاحم من میشن فلان بابامم عوضیه منو مامانمو ول کرده به خاطر این زنه ، داماده هی قبول نمیکنه اخرسر میگه اوکی ، خاهر برادره هم کمک دستش میشن . اساهی هم شاد و شنگول انگار اصلا این کاره اون نی میره مدرسه و امتحان میده و اینا این داماده و اون دوتا ساده پپه میرن براش ادم میکشن . قشنگ یه بچه ی 14 ساله سه تا ادم رو که یکیش بزرگسال هست رو به بازی میگیره . اخرشم وقتی همه چی تموم میشه ، داماده میخاست اینارو بکشه که اساهی متوجه کلک داماده میشه ، دوستاش کشته میشه و اساهی داماده رو با چاقو میکشه . قشنگ ریلکس هم برمیگرده خونه و انگار نه اینگار پلیسم فک میکنه که این قربانیه . بعدشم که مامانه متوجه قتلای پسره میشه میخاست بگیره با خونسردی تمام مامانرم بکشه . که دیگه مامانه زنگ میزنه پلیس بیان اینو بگیرن زنجیرش کنن میذاشتی ژاپنو کنفیکون میکرد پسره ی پوفیوز . 

    فیلم خیلی عجیب و ترسناکی بود . این نشون میده از کسایی که انتظار نمیره چه کارایی بر میاد و چه کارایی که تو خفا میکنن . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲ اسفند ۰۳

    فیلم چینی us and them ما و انها

      فیلم چینی us and them  ما و انها 

    راجبه رابطه ی یه دختر و پسر جوونه که از دهاتشون رفتن پکن تا زندگی جدیدی رو شروع کنن و با کار و تلاش به رویاهاشون برسن . 

    جیانگ چیانگ باباش تو دهاتشون یه رستوران کوچیک محلی داره و مادرشم موقع زایمان مرده و باباعه عملا تنهاس . عیدا یه سری دوست اشناها میان جمع میشن ولی سال به سال اون رفت و امد هم کمرنگ میشه . جیانگ چیانگ از بچگی عاشق بازی کامپیوتریه و میخاد یه بازی طراحی کنه .اون طرحهایی هم داره ولی چون پول نداره باید کار کنه و وقتی کار میکنی وقتی نمی مونه برا ادم . اینجوری این رویاش همش عقب می افته .  یه روز تو راه برگشت به دهاتشون به مناسبت سال نوی چینی ها ، با یه دختری به اسم شیائو شیائو اشنا میشه . اونو دوستاش باهم دوستی قشنگی رو تشکیل میدن . شیائو شیائو دوس داره تو پکن خونه زندگی خوبی داشته باشه اون با هرکی وارد رابطه میشه دنبال اینکه طرف یه شغل ثابت و خونه تو پکن داشته باشه ولی هرسری روابطش به بن بست میخوره . رویاهای جوونی خودشو داره و یجورایی سرخوش هم هست . امید به زندگی و این نشد بعدی و یجور خنگی تو وجودش هست . تو این دوستی کم کم هردو بهم علاقمند میشن و جیانگ چیانگ دوس داره که مرد رویاهای شیائو بشه . موفق بشه پولدار بشه و یه خونه تو پکن بخره و باهم زندگی شادی داشته باشن ، باباشم بیاره پکن باهم زندگی کنن . فیلم علاوه بر سختی های که دوتا جوون که دنبال کار هستن و دنبال تغییر زندگیشون هستن ، تنهایی ها و شکست ها و به بن بست رسیدن و اینکه گاهی دستیابی به رویاها امکان پذیر نیست و این بین تنهایی والدینی که بچه هاشون برای رسیدن به رویاها و ساختن زندگیشون مجبور به ترک اونها و رفتن به شهرای بزرگ رو میشن ، رو هم نشون میده . 

     بعد از یه سری اختلافات که منشاش ناامیدی از شکست ها و سختی های زندگی و فقره ، وقتی جدا میشن ، جیانگ چیانگ بعد از یه مدت ناراحتی خودشو جمع جور میکنه و بالاخره میتونه بازیی که همیشه دلش میخاست بسازه رو بسازه و تو یه شرکت خوب هم مشغول شه و بلافاصله یه خونه هم تو پکن بخره . بعد از این با غرور به خونه برمیگرده برای باباش تلویزیون میخره و بهش میگه که به زودی قرار باهم برن پکن اونجا زندگی کنن که باباش مخالفت میکنه . اون روز از شیائو هم خاسته بود باهاش برن پیش باباش ، با اینکه کات کرده بودن . اون دوباره به شیائو میگه که یه فرصت دوباره بهش بده و حالا که تو سختی ها و فقر باهاش تو یه الونک زندگی می گذروند حالا تو شادی هم باهم باشن و خونه ای که همیشه ارزو داشت رو براش خریده ولی شیائو احمقانه و غیرمنطقی قبول نمیکنه اون میگه چون جیانگ فقیر بوده باهاش بهم نزده و بعدم میگه که اون فرق کرده و جیانگ هیچ وقت اونو درک نکرده و اینجوری میشه که اینا بهم نمیرسن و گرچه جیانگ به موفقیتی که همیشه میخاست رسیده بود ولی از اینکه نتونسته بود باهم باشن همیشه دلتنگ بود و حسرت تو دلش بود . 

    فیلم چینی ما و انها us and them

     

    بازی بازیگرا و مچ بودنشون با کارکتراشون واقعا عالی بود ،اون سیاه و سفید بودن پس زمینه تو زمان حال و داستان بزرگی که پشتش بود خیلی جالب بود . و غم داستان رو بیشتر میکرد . 

    اون نامه ای که بابای جیانگ برای شیائو شیائو نوشته بود به شدت غم انگیز  و اشک در ار بود ، تو نامه اش گفته بود درسته که بهم نرسیدین ولی بازم یه خانواده بودیم واقعنم همین بود شیائو شیائو برای باباهه عین دخترش عزیز بود . اون زمانیکه باهم گذروندن واقعا خیلی قشنگ و باارزش بود . اون تایمی که با تمام بی پولی ها و سختی ها بهم عشق ورزیدن خیلی قشنگ بود . دختره رابطشون رو خراب کرد میتونست بعد از اینکه جیانگ پولدار شده بود دوباره پیشش برگرده همیشه دلش یه ادم پولدار میخاست که خونه تو پکن داشته باشه جیانگ هیچ تغییری نکرده بود فقط به خاطر سختی هایی که کشیده بود یخورده تند شده بود که اونم به مرور درست میشد چون دوباره باهم میشدن . واقعا خیلی حیف شد که بهم نرسیدن . با اینحال درکل فیلم خیلی قشنگ و به شدت غم انگیزی بود .

    اهنگ فیلم هم خیلی قشنگ بود و یه حزنی داره که ادم نمیتونه گریه نکنه . این فیلم رو سالها پیش میخاستم نگا کنم ولی چون ساب نداشت یه مدت نگه داشتمش و بعدشم پاک کردمش . چندروز پیش تو سایت دیدم که ساب داره و یادم افتاد که من یه روز میخاستم این فیلمو ببینم برا همین سریع دانلودش کردم . یکی از بهترین چینی هایی که بود که دیدم . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲ اسفند ۰۳

    سریال ژاپنی دلیلی که عاشق شدیم The Reason We Fall in Love

    سریال ژاپنی دلیلی که عاشق شدیم  The Reason We Fall in Love 

    این یه سریال قرار در شرکته بین چندتا زوج که تو یه شرکتی کار میکنن و اونجا باهم قرار میذارن و اینا . 

    اوپای هندسامم که بی اغراق بین تمام اوپاهای ژاپنی هیچ اوپایی مثل این اوپا نبوده که انقد هیکلش و تیپش و مخصوصا تو کت و شلوار انقد عالی باشه . کوروساوا رییس بخش فروشه و کم کم به یکی از دخترای بخش فروش علاقمند میشه . ولی کوروساوا کلا شخصیت سرد و بدون ذوقی داره . ینی یجوری که زیاد نمیخنده ، عصا قورت داده هم نی ولی یطور خاصی بود که در کلمات نمیتونم بیانش کنم . انگار که نسبت به همه چیز پیرامونش بی خیاله . براش اهمیتی نداره . بعد یهو از این دختره خوشش میاد و دقیقا با همون قیافه ی بی اهمیت طورش به دختره میگه که دوسش داره . لبخندشم درخشانه و خلاصه که باهم به خوبی و خوشی قرار میذارن . 

    سریال ژاپنی دلیلی که عاشق شدیم

    سریالای این مدلی اغلب ابه و یهویی و بدون مقدمه شروع میشه عشق بین زوجا . بعد از طرفی فک میکنی هیچ دیالوگی نداره و چیز خاصی نمیگن بعد میبینی که چقد صریح و صادقانه باهم ارتباط برقرار میکنن . 

    سریال ژاپنی دلیلی که عاشق شدیم

    فک کن با همچین قیافه ای اعتراف به عشق کرد بعد کیس رفتن کیوت جذاب 😄💟

    از این اوپا این سریال هم خیلی قشنگ بود . 💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۶ بهمن ۰۳

    آهنگ Obsession مینی (Minnie) جی‌آیدل ((G)I-dle) و تن (Ten) ان سی تی (NCT)

    بعد از مدتها اهنگی که خیلی ابسسدم کرد 🤩💟😁

    آهنگ Obsession، یکی از ترکهای البوم مینیMinnie جی‌آیدل ((G)I-dle که با همکاری تن از ان سی تی خونده . خیلی قشنگه . 

     

     

    Every thought’s a melody
    هر فکری مثل یه ملودیه

    You and me, just set me free
    تو و من، فقط منو آزاد کن

    Damn, my heart just skipped a beat
    قلبم یه لحظه وایساد

    You spark my ignition, baby
    تو منو شعله‌ور کردی، عزیزم

    It’s like a dream, I can’t believe you got me blushing again
    مثل یه رویا می‌مونه، باورم نمی‌شه دوباره منو از خجالت سرخ کردی
    Feels like the weather in my hometown I can’t seem to forget
    حسش مثل آب‌وهوای زادگاهمه، انگار نمی‌تونم از یاد ببرمش
    Baby, don’t you know that I’m so addicted to you?
    عزیزم، نمی‌دونی که چقدر بهت معتادم؟

    Locked up in the words you say
    گرفتار حرفایی که می‌زنی شدم

    [Pre-Chorus: MINNIE / پیش‌کورس: مینی]

    ‘Cause I can’t let it go, no other way
    چون نمی‌تونم رهاش کنم، راه دیگه‌ای نیست

    Day or night, I just need you to stay
    شب یا روز، فقط می‌خوام که پیشم بمونی

    [Chorus: MINNIE / کورس: مینی]

    ‘Cause I’m in love with you-ooh-ooh
    چون عاشقت شدم، اوه اوه

    Obsessed with only you-ooh-ooh
    فقط به تو وسواس دارم، اوه اوه

    When enough ain’t enough got me racing fast
    وقتی “کافی” کافی نیست، باعث شدی قلبم تندتر بزنه

    I thought you knew I’m a fool, baby, I’m obsessed with you-ooh-ooh
    فکر کردم می‌دونی که یه احمقم، عزیزم، بهت وسواس دارم، اوه اوه

    [Verse 2: TEN / بند دوم: تن]

    Are you ready for this moment?
    آماده‌ای برای این لحظه؟

    Say you’re ready, so it won’t hit the ground
    بگو آماده‌ای، تا زمین نخوریم

    I swear we about to move a mountain, keep your eyes on that track
    قسم می‌خورم می‌خوایم یه کوه رو جابه‌جا کنیم، فقط به مسیرت نگاه کن

    And you know I’ll be here waiting just to show you off, show you off
    و می‌دونی که من اینجام، منتظرم که فقط تورو به همه نشون بدم

    Got me caught in the distance, yeah
    منو توی فاصله گرفتار کردی، آره

    When nobody was listening
    وقتی هیچ‌کس گوش نمی‌داد

    And now I’m on my knees, my heart can’t fight back
    و حالا زانو زدم، قلبم نمی‌تونه مقاومت کنه

    Want you bad
    خیلی می‌خوامت

    [Pre-Chorus: MINNIE / پیش‌کورس: مینی]

    ‘Cause I can’t let it go, no other way
    چون نمی‌تونم رهاش کنم، راه دیگه‌ای نیست

    Day or night, I just need you to stay
    شب یا روز، فقط می‌خوام که پیشم بمونی

    [Chorus: MINNIE & TEN / کورس: مینی و تن]

    ‘Cause I’m in love with you-ooh-ooh
    چون عاشقت شدم، اوه اوه

    Obsessed with only you-ooh-ooh
    فقط به تو وسواس دارم، اوه اوه

    When enough ain’t enough got me racing fast
    وقتی “کافی” کافی نیست، باعث شدی قلبم تندتر بزنه

    I thought you knew I’m a fool, baby, I’m obsessed with you-ooh-ooh
    فکر کردم می‌دونی که یه احمقم، عزیزم، بهت وسواس دارم، اوه اوه

    [Bridge: MINNIE, TEN / بریج: مینی و تن]

    Hold your breath
    نفست رو حبس کن

    While we dive deep in
    وقتی عمیق‌تر می‌ریم

    Won’t you take my hand?
    دستمو نمی‌گیری؟

    Never let it end (Let it end)
    نزار هیچ‌وقت تموم شه (تموم شه)

    I’m gonna show you love like it’s meant for
    می‌خوام بهت عشقی رو نشون بدم که انگار فقط برای تو ساخته شده

    Nobody else, it’s made for you only
    برای هیچ‌کس دیگه نیست، فقط برای تو ساخته شده

    Whenever you’re lost, I’ll go find you
    هر وقت گم شدی، میام دنبالت

    I need no reason why
    هیچ دلیلی لازم ندارم

    [Chorus: MINNIE & TEN, TEN / کورس: مینی و تن]

    ‘Cause I’m in love with you-ooh-ooh
    چون عاشقت شدم، اوه اوه

    Obsessed with only you-ooh-ooh (Ooh, woah, woah)
    فقط به تو وسواس دارم، اوه اوه (اوه، واو، واو)

    When enough ain’t enough got me racing fast
    وقتی “کافی” کافی نیست، باعث شدی قلبم تندتر بزنه

    I thought you knew I’m a fool, baby, I’m obsessed with you-ooh-ooh
    فکر کردم می‌دونی که یه احمقم، عزیزم، بهت وسواس دارم، اوه اوه

    [Outro: MINNIE & TEN, MINNIE / خاتمه: مینی و تن]

    ‘Cause I’m in love with you-ooh-ooh
    چون عاشقت شدم، اوه اوه

    (Da, da-di-da, da-di-da, da-di-da, da-da)
    (دا، دا دی دا، دا دی دا، دا دی دا، دا دا)

    Obsessed with only you-ooh-ooh
    فقط به تو وسواس دارم، اوه اوه

    (Da, da-di-da, da-di-da-da-da)
    (دا، دا دی دا، دا دی دا دا دا)

    ‘Cause I’m in love with you-ooh-ooh
    چون عاشقت شدم، اوه اوه

    (Da, da-di-da, da-di-da, da-di-da, da-da)
    (دا، دا دی دا، دا دی دا، دا دی دا، دا دا)

    Obsessed with only you-ooh-ooh
    فقط به تو وسواس دارم، اوه اوه

    (Da, da-di-da, da-di-da-da-da)
    (دا، دا دی دا، دا دی دا دا دا)

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۲۴ بهمن ۰۳

    سریال کره ای اقامت در هانیانگ check in hanyang

    سریال کره ای اقامت در هانیانگ check in hanyang

    این سریال ، چجوری بگم یجوری بود تلفیقی از تاریخ و مدرنتیه . داستانش اینجوریه که هونگ جه وون ، دختریه که 12 سال پیش پدرشو کشتن و اون مجبور شده برای اینکه زنده بمونه لباس پسرونه بپوشه . یه مهمون خونه ای هست که مهمون خونه که چه عرض کنم رسما کاخ امپراطوری بود ، برای یه مردی به اسم چونه که رتبه ی پایینی داشته ولی چون استعداد تجارت و اینا داشته بابای هونگ جه وون کمکش کرده بوده ادم بشه ، حالا همون یارو بابای هونگ جه وون رو کشته . حالا جه وون که مثلا پسره ، اومده تا تو اون مهمون خونه استخدام بشه تا بتونه انتقامشو بگیره . همچین داستانی داشت . 

    سریال کره ای اقامت در هانیانگ

    از راست : هونگ دونگ سو ، شاهزاده . پسر معمولیه ، جون هوا پسر رییس مهمون خونه . 

    این مهمون خونه خیلی معروفه و همه اشراف و ادم معمولی ها میخان که اینجا استخدام بشن ، در سمت خدمتکار 🙄🤣 من نمی فهمم چرا یه اشراف زاده باید بیاد خدمتکار بشه ؟! ... 

    هونگ جه وون با نام هونگ دونگ سو وارد این مکان میشه و با سه تا پسر دیگه هم اتاقی و هم گروهی میشه ، این سه تا پسرا که هرکدوم داستان خودشونو دارن ، فقط یکیشون ادم معمولیه که اومده واقعا برای کار تا قرضای خانوادشو بده ، دوتای دیگه اشراف زاده هستن ، که هویتشون رو قایم میکنن .

    یکیشون شاهزاده س که برای هدفی به اونجا وارد شده ، و یکی دیگه شون پسر همون رییس مهمون خونه برای اینکه کار رو یاد بگیره . اینا باهم دوستی قشنگی رو تشکیل میدن  و داستانهایی اتفاق می افته . کم کم هدف واقعی هرسه معلوم میشه و هویت هونگ دونگ سو و دختر بودنش رو هم هرسه شون تو فواصل زمانی متوجه میشن . پسر رییس مهمون خونه کم کم عاشق هونگ دونگ سو میشه ، از طرفی هونگ دونگ سو و شاهزاده هم به هم یه علاقه های کمرنگی دارن که زیاد بولد نی ، نمیدونم چطور شد که قسمتای اخر داشتن برا هم می مردن 🙄😂. 

    حالا اینا دنبال چین ؟ بابای هونگ جه وون وقتی داشته تجارتشو گسترش میداده با دوستش که همین قاتلشه ، یه دفتری داشته که همیشه حسابا رو اونجا یادداشت میکرده به کی چی داده چقد داده اینجور چیزا ، اینا همیشه رشوه هاشونو تو دفتر می نویسن  ،همیشه هم سر این دفترها جنگ در میگیره ، اینجوری خلاصه ، و این دفترچه رو تو یه صندوق میذاره و قفل صندوق رو هم کلیدشو دوتایی کرده یکی دست خودشو بوده یکی هم دست همون دوستش ، موقع مرگ واسه خودشو میده به دخترش . حالا مرده رییس مهمون خونه ، دنبال دختر یارو میگرده سالهاس تا نیمه دیگه کلید رو پیدا کنه و از طرفی صندوق رو . شاهزاده هم دنبال کلیده . حالا چی ؟! اسم امپراطور هم تو این دفتره هستا واسه همین امپراطور گفته که بره دفتر رو گیر بیاره تا دست بالا داشته باشه رو سر این یارو ، شاهزاده هم چی بگم شیر برنج خالص . الکی فقط حرف و چطور جرات میکنی و اینا رو میگه ولی هیچ قدرتی نداره . حرف بدون پشتوانه و قدرت چه فایده داره . و همچنین اون نمیدونه که اسم باباشم تو دفتر هست . اون متوجه میشه که نیمه کلید دست هونگ دونگ سوعه ولی اونو ازش نمی دزده ، میخاد سعی کنه از در دوستی باهاش وارد شه و دست اخر عاشق میشنو اینا . 

    یه سری اتفاقات می افته که نصفش اب بود و بالاخره همه چیز معلوم میشه ، قضیه این بوده که امپراطور فعلی ، و ریسس مهمون خونه و یه وزیر دیگه ای ، باهم دست به یکی میکنن تا امپراطور که برادر امپراطور فعلی هست رو عوض کنن ، وزیره امپراطور رو میکشه ،و برادره تو عمل انجام شده قرار میگیره . امپراطور یه پسر داشته که ولیعهدش بوده بچه بوده ، امپراطور اون بچه رو تو قصر نگه میداره و رابطه پسرعموها باهم خوبه ولی خب در حقیقت حق اونه که امپراطور بشه دیگه . خلاصه اگه اون دفتر برملا بشه محتویاتش همه چی قاراشمیش میشه . از یه طرف واسه امپراطور بد میشه و از طرف وزیر و رییس مهمون خونه میتونن رو سر هم و هردو رو سر امپراطور سوار بشن . گرچه سوار بودن . 

    2.3 قسمت اخر خیلی همه چیز تند میگذره ، جون هوا پسر رییس مهمون خونه یهو از یه ادم شاد و شنگول و بیخیال تبدیل به کسی میشه که خشن میشه و میخاد از هر روشی شده هونگ دونگ سو رو بدست بیاره که هونگ دونگ سو معلوم نی فازش چیه تا می فهمه این پسر اون یاروعه باهاش چپ می افته . گرچه قبلشم شعور نداشت ببینه این چه پسر نازنینیه . گرچه بابای جون هوا ، باباشو کشته بود ولی اخه از فضل پدر تورو چه حاصل ؟! رو میگیم پس از شرش هم به پسر چه مربوط میشه ها ؟! چطور فضلش نمیرسه ، ولی شرش میرسه ؟!

    خلاصه یهو همه چی رو فیصله میدن خیلی ابکی و پسرعموهه به حقش میرسه و مثلا برملا میشه که پسرعموهه عقل کل بوده و نقشه هارو این کشیده بوده . " یه سری نقشه های تو داستان رو " هونگ دونگ سو و شاهزاده عزل شده هم میرن یه شهر دیگه مهمون خونه میزنن باز ، بابای جون هوا مهمون خونه رو که به مثابه ی قصر بود رو اتیش میزنه و خودشم توش اتیش میگیره ولی نمیمیره . جون هوا هم به عوضی بودن باباش پی میبره و میره با سه تا دوستاش دست در دست هم انتقام میگیرن و بعدشم میره مهمون خونه میزنن و اینا . 

    بازیگر نقش هونگ دونگ سو شیربرنج خالص اصلا یه ذره بازی نداره این دختره . قیافه هم نداره نمیدونم چرا انقد تو همه ی سریالا با اوپاها بازی کرده . از این پسره که نقش شاهزاده داشت هم دیگه کلا قطع امید کردم . همه ی نقشاش سست عنصر و شیربرنج و یخورده صلابت نداره یخورده کاریزمای شاهزادگی . این وسط جون هوا رو دوس داشتم که جذاب بود . مخصوصا وقتی خشن شده بود . 

    درکل سریال بدی نبود . اینجور بود که تااخر نگاهش کردم ولی خیلیم جذاب نبود . ولی بامزه گی های خودشو داشت . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۲۳ بهمن ۰۳

    سریال کره ای ملکه وو 우씨왕후

    سریال کره ای ملکه وو 

    همونطور که تو پست ✨سریال کره ای تاریخی ملکه وو ✨ گفتم ، داستان از همون قرار بود . اما ...نظرمو راجبه نقش ملکه وو و همچنین بازیگرش پس میگیرم . بازی عالی و کاراکتر خیلی قابل باور و به دل می شست . اثری از شعارزدگی تو سریال نبود مث سریال ملکه وون کیونگ . و همین نبودن شعارزدگی یکی از پوینت های مهم تو سریال های زن محوره برای من . ینی اینجور نبود که بخاد الکی قوی و باهوش و همه فن حریف نشونش بده ملکه رو . مث یه زن بود نه که بخاد ادای مردا رو در بیاره یا بخاد همش بگه من میدونم من بلدم و فقط من عقل دارم . در کل سریال از هرلحاظی واقعا قشنگ بود . و از دیدنش لذت بردم . حیف که نصفه بود و تو اکثر مواقع فصل های دو شیرازه ی داستان و شخصیت ها تغییر میکنن . 

    سریال کره ای ملکه وو

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۲ بهمن ۰۳

    سریالایی که دوس نداشتم .

    سریال کره ای خانه ی کامل با بازی سونگ هه کیو و رین : 

     

    سونگ هه کیو یه خونه ی لوکس داره کنار دریا ، ولی درواقع فقیره و کار هم نداره . دلش میخاد نویسنده شه ولی استعداد نویسندگی هم نداره . چون زیاد معاشرت نداشته و تخیلش هم زیاد قوی نی . دوتا دوست عوضی و کلاش داره اونا براش یه بلیت چین میدن و می فرستنش چین بدون هیچ پولی . میگن که همه چی با هتله . درحالیکه حتی هتل هم براش رزرو نشده بودش . تو نبودش خونه ش و حساب بانکیشو خالی میکنن . خیلی اب طور و خیلی مسخره و غیرمنطقی . هه کیو تو هواپیما ، رین رو می بینه که یه بازیگر معروفه . توی هتل با دوست رین اشنا میشه و دوست رین براش اتاق میگیره تو هتل . هه کیو بارها زنگ میزنه به دوستاش ولی جواب نمیدن . گشنه و بی پول تو هتل مونده و چاره ای نداره . میره در اتاق رین و الکی میگه که قبلا با دوست رین رابطه ی عاشقانه ی نافرجام داشتن و الان وضعیتش اینه به این بهونه ازش پول میگیره و میتونه برگرده کره . خلاصه برمیگرده و می فهمه که خونه ش فروش رفته و دوستاش ناپدید شدن . بعدش می فهمه که صاحب جدید خونه ، رینه و رین به عنوان خدمتکار قبول میکنه که اون تو خونه بمونه . و دراخرم عاشق هم میشنو اینا . خیلی اب بود و مسخره . 

     

    full house سریال کره ای خانه ی کامل

     

     

    سریال کره ای متل کالیفرنیا Motel California : 

     

    خیلی دوس داشتم این سریالو ببینم ولی داستانش و روندش و کاراکتر دختره خیلی غیرقابل تحمل بود و قسمت 4 دراپش کردم .خیلی داستان مزخرفی داشت و کاراکتر دختره اصلا یه ادم بلاتکلیفو کسخلی بود . 

    سریال کره ای متل کالیفرنیا

    سریال منشی پرفکت من یا کشف عشق Love Scout : 

    راجبه یه پدر مجرده که یه دختره 6.7 ساله داره . اون تو یه شرکت بزرگ کار خوبی داره ، و دارن رو یه پروژه ی جدید کار میکنن ، اما یه روز از مدرسه بهش زنگ میزنن و میگن که دخترش افسردگی داره و اینا و اون پروژه ی جدید رو نصفه ول میکنه و میگه من باید مرخصی یک ساله بگیرم که به دخترم برسم . احمق ! نه به اون شوری شور نه اینکه اینجوری! حد وسط ندارن ! خلاصه این همه کار انجام میده و دخترش خبرش! خوب میشه ولی وقتی برمیگرده به کار ، اونو از اون پروژه میذارن کنار ، خب این یه چیز بدیهیه ! نیست ؟! بعدشم کم کم کرم می ریزنو میندازنش بیرون . یهویی بیکار میشه . اون ادم خیلی مرتب و منظم و خلاصه خییییییییلی پرفکته دیگه عن پرفکتی رو در اورده ، یه روز یکی از اشناهاش اونو به یه رییس سخت گیر که یه شرکت ؟ خصوصی داره معرفی میکنه تا به عنوان منشی اونجا کار کنه . رییسه شرکته هم که هان جی مین بازیش میکنه ، عکسش تو پوستره ، درسته تو کارش خیلی خوبه ولی شخصیت گیجی داره و یکی همش باید حواسش به همه چیش باشه . 

    love scout

     

    خلاصه اینا کم کم عاشق هم میشن و اینا . من دقیقا نفهمیدم کار شرکت این زنه چی بود ، درهرحال چون دکتر یه " منشیه " خیلی پرفکت بود دیگه طاقت دیدنشو نداشتم ، بد نبودا ولی دیگه اخه یه مرد چقد میتونه فرشته باشه عنشو در اورده بود یخورده منفی باش یخورده کاریزمای مردونه یخورده اخمی چیزی چیه هی شل شل . نه دوس نداشتم . 🤣🤣🤣 برا همین حسش نشد ببینم بقیه شو .

    هان جی مین ، واقعا بی اغراق یکی از بازیگرایی که همه ی سریالاش شخصیتهای متفاوتی داشته و تو نقش کیوت که تو سریال  🌺نظر پایانی درباره ی سریال کره ای لمس پشت تو 🌺 داشت واقعا خیلی خوشم می اومد ازش . ولی راستش تو نقشای جدی زیاد دوسش ندارم . مخصوصا تو سریال همسر اشنا که با جیسونگ داشت افتضاح وحشی و بیشعور و غیرمنطقی بود . 

     سریال کره ای ملکه تاجدار؟ ملکه ی تاج گذار هم که قبلا گفتم خیلی کس شر بود و خوشم نیومد ازش . تیزرای قسمتای جدیدشو دیدم ملکه یجوری وایساده انگار پادشاهه . خیلی به خودش غره اس کلا مرده رو حساب نمیکنه میخاد لی بانگ وون کبیر تو مشتش باشه . هه . جلل الخالق چطوری جرات کردن همچین کس شری راجبه لی بانگ وون بسازن ؟! واقعا خیلی بی غیرت شدن که به این سریال هیچی نگفتنا . عجیبه . خلاصه که چرت محضه . من از سریالای تاریخی که تاریخ رو برعکس کنه بدم میاد . و درکل از دیدگاه زن محور ذهلم میره . 

    سریال اقامت در هانیانگ Check in Hanyang رو هم بعدا یه پست جداگونه ازش میذارم . چون کامل نگاهش کردم . بامزه بود . 

     

     

    سریال کره ای متاسفم دوست دارم با بازی سو جی ساب I'm Sorry, I Love You

     

    سریال کره ای متاسفم دوستت دارم

    این یکی از سریالای معروف سو جی سابه ، این تیپش و همچنین این تیپ و لباس این دختره یه مدت خیلی معروف میشه . همچنین این عکس هم پوزیه که تو برنامه هاشون زیاد برای مسخره بازی انجامش میدن . 

    سریال راجبه موهیوک " سو جی ساب " که تو استرالیا زندگی میکنه . اون یه خیابون خابه . دزدی و کارای دیگه ی این چنینی میکنه . بچگی هاش به فرزندی قبولش کردن ولی چون از بچگی بچه ی ناسازگاری بوده می ندازش بیرون . اون یه دوس دختر کره ای داره که دوسش داره . دوس دختره میخاد با یه گنسگتر پولدار ازدواج کنه و موهیوک رو هم دعوت میکنه . تو روز عروسی رقیبای گنگستر میان عروسی رو بهم میریزن و شلیک میکنن و موهیوک میره تا از عروس محافظت کنه که یه تیر میخوره تو ملاجش و مدتی بیهوش میشه .میشه جانباز 😄 گلوله تو سرش می مونه و دکترا میگن که اخلاق و رفتارش تغییر میکنه به خاطر گلوله . ترکش دار میشه 🙄😁 . 

    از طرفی هم شوهر خارجیه بعد از اینکه موهیوک بهوش میاد میخاد بکشتش ، دوس دختره یه عالم پول بهش میده میگه برگرد کره حداقل اونجا بمیری .

    تو همین اثنا یه دختری هست به اسم یون چه ، که استایلیست یه خاننده معروفه اون از بچگی با خانندهه بزرگ شده . خانوادگی برای خانواده ی خانندهه کار میکنن . باباش راننده و منیجر مامانه یونه ، یون خاننده اس ، و مامانشم بازیگر معروفی بوده و الانم تو برنامه های متفاوتی شرکت میکنه . یون چه عاشقه یونه و یه دختر افسرده ناراحت گیج اویزون ، اینطوریه . از طرفی یون عاشق یه بازیگر زنیه که اونم از اتفاق دوست یون چه اس . یون چه چشم نداره ببینه عشقش با یکی دیگه اس . اونا برای تور میرن به استرالیا و یون و دختره میخان یه روز بیشتر بمونن باهم قرار بذارن ، به یون چه برمیخوره میگه من زودتر برمیگردم کره ، میره تاکسی بگیره که تاکسیه دزد از اب در میاد ، تو خیابونا مث گیجا پرسه میزنه و اتفاقی با سو جی ساب که الکی خودشو به کره ای و ژاپنی ها و چینی ها اشناییت میده تا ازشون پول بچاپه ، برمیخوره  . موهیوک اینبارم از همین در وارد میشه و متوجه میشه یون چه کره ایه . بعدش میبرتش بار و اونجا به یه خارجیه می فروشتش . بعدش پشیمون میشه میره می دزدتش . بعدشم باهم میرن تو خیابون تو کارتون میخابن . 😶

    من نمیدونم دختره چرا پاشد رفت با موهیوک تو کارتون خابید ؟ خب میتونست برگرده هتل و به یون بگه که چه اتفاقی افتاده این بهتر از این نیست که با یه ادم عجیب هرچقد هم وطن ، بری یه جای عجیب و تو یه کشور غریب تو خیابون بخابی ؟ اصلا کارش خیلی غیرعقلانی بود . احمقانه بود . 

    موهیوک که برمیگرده کره ، میره تو این برنامه های پیدا کردن والدین واقعی ایش اون از اونا یه انگشتر داره ، و خاهرشو پیدا میکنه . خاهرش از لحاظ عقلی مشکل داره و یه بچه ام داره . فک میکنم بچهه پسر خودش نبود ، حالا درهرحال بعدش می فهمه که خاهرشو یه مرده بزرگ کرده و اون مرده از والدین واقعیش خبر داره . گویا یارو پیری قبلا خبرنگار بوده . یارو ادرس خونه ی مادرشو میده و اون میره در خونه ی مادرش ،و بعدشم میگه که مامانش اونو گذاشته یتیم خونه و خاهرشم چون میخاسته دنبال مادرش بگرده به این روز افتاده . 

    مادرش کیه ؟ مادرِ یون . و می بینه که مامانش به خوبی و خوشی و پول و نعمت داره با پسرش زندگی میکنه . یون چه رو هم اونجا می بینه . خلاصه هی میره میاد و رابطه برقرار میشه و متوجه میشه که مامانش اونو رها نکرده بوده ، مادرش با یه مرد متاهل رابطه داشته و حامله میشه و خانواده ی مادرش دوقلوهارو میدن دست راننده ببره بذاره یتیم خونه و میگن که این راز بین ما می مونه . بابای یونجه تا موهیوک و خاهرشو میبینه و انگشتر ها رو متوجه میشه که قضیه چیه و حقیقت رو به موهیوک میگه و میگه که مامانه اصلا از وجود شما خبر نداره فک میکنه شما مردین سر زایمان . یون هم پسر خودش نی به فرزندی قبول کرده . یه سری اتفاقا می افته و متوجه میشن که یون مشکل قلبی داره . مامانه یون هی کولی بازی در میاره دنبال قلب برای پسرشه . بعد موهیوک این جز و ولزای مامانه رو می بینه حسودی میکنه ناراحت میشه و در انتها هم چون خودشم یجورایی مردنی بوده این حقیقت که پسر مامانه هست رو با خودش به گور میبره و چیزی نمیگه بعدش میره موتور سوار میشه تا تصادف کنه  و قلبشو بدن به یون تا مامانش خوشال شه . 🤨😐 اخرشم یون چه که عاشق موهیوک شده بود و دلش برای تنهایی و بدبختیش سوخته بود میره سر قبر موهیوک و اونجا سم میخوره خودکشی میکنه . انگار دوره ی چوسانه . 😂🤔 

    خیلی سریال ابی بود . 

    سریال ژاپنی ستاره ی من my star 

    راجبه یه ایدلیه که تو سن زیرسن قانونی بچه دار میشه و دوقلو به دنیا میاره ولی اینو از دنیا مخفی نگه میداره و بچه ها رو قایمکی بزرگ میکنه . بچهاش تناسخ دوتا از فن های همین ایدل هستن و زندگی قبلیشون رو یادشونه . وقتی 7 سالشون بود مادرشون به دست یه فن دیوونه کشته میشه . حالا پسره میخاد دنبال قاتل مامانش بگرده .اون حدس میزنه که قاتل مامانش باباشونه که تاحالا ندیدنش . 

    زیاد جذاب نبود در کل . من از روی داستانش فک میکردم باید باحال باشه ولی خیلی درهم بود . معلوم نبود پسره رو چه حسابی به اینو اون شک میکرد و میرفت زودی ازمایش دی ان ای میگرفت . اخرشم که فهمید باباهه مرده و دست اخرم رازی که مادره این همه مدت حفظش کرده بود و حتی خودشون و منیجر مامانه رو به راحتی فاش کرد . " همین که اینا بچه های مادره هستن رو " احمق بود درکل خیلی خودشاخ پندار بود فک میکرد خییلی می دونه . خلاصه چندقسمت نگا کردم بقیه شو رو دور تند دیدم . 

    سریال کره ای روزهای زیبا با بازی لی بیونگ هان 

    این سریال برا سال 2001عه .خانواده مین چال با بازی لی بیونگ هان ، باباش قبلا زیردست یه مرد دیگه ای از این کارای پرورش خاننده و اینا داشته و حالا مستقل شده . اون یکی مرده یه خاننده ی زن زیردستشه که خیلی معروفه و کلی ترکونده . بابای مین چال میره به عوامل جایزه ی خاننده ی سال رشوه میده تا جایزه ی خاننده ی سال رو بدن به خاننده ای که تو شرکت خودشه . اون مرده یه زن پابه ماه داره که از قضا بابای مین چال قدیم اینو میخاسته . مرده می فهمه که بابای مین چال اینکارو کرده میاد دعوا و اینا و تو دعوا کشته میشه . بابای مین چال هم به یکی از ادماش میگه که یارو رو ببره بذاره تو ماشین و ماشینم اتیش بزنه . اینجوری به راحتی میگن که طرف تصادف کرده و مرده . برای خاننده ی زیردست مرده هم پاپوش مواد درست میکنه و اونم از راه به در میکنه اینطوری تو این صنعت سری تو سرا در میاره و کله گنده میشه . خرج و مخارج زنه اون مرده و پسر تازه به دنیا اومده ش رو هم این به مدت 10 سال میده و وقتی زن خودش میمیره ، ازدواج میکنن و زنه و بچه رو میاره خونه خودش ولی بچه های خودش ینی مین چال و خاهرش از اون زنه و پسره خوششون نمیاد ، بیشتر به این دلیل که فک میکنن وقتی مامانشون مریض بوده باباشون با این زنه بوده و اینم پسر حروم زاده شه  . خلاصه سالها با نفرت و کینه کنار هم زندگی میکنن . سون جه همون پسری که باباش کشته شده ، چیزی راجب بابای واقعیش نمیدونه فک میکنه باباش همین مرده اس . به خاست باباش میره دکتری میخونه ، سوگلی باباهه اس . از اون طرف دوتا دختر که تو یتیم خونه ای که بابای مین چال اونجا کمک میکنه هستن که به سن بزرگسالی رسیدن و باید اونجارو ترک کنن . مین چال عاشق یون سان میشه و دختر کوچیکه هم عاشق سون جه میشه . اینا همشون همو اتفاقی می بینن و داستانهای رابطه های اینا و همچنین خانواده ی مین چال و سون جه هم جریان داره . تا قسمت ده قابل تحمل بود ولی بعدش دیگه حوصلم رو سربرد . اتفاق خاصی نمی افتاد . بیشتر به خاطر لی بیونگ هان میخاستم نگاهش کنم. بازیگر نقش یون سان خیلی شیربرنج بود الکی هی فرت و فرت گریه میکرد و خودشو به مظلومی میزد . دقیقا کاراکتری که تو سریال زمستان سوناتا داشت رو هم اینجا داشت . 

    هیچی دیگه اینطوری . 

    سریال چینی شکوفایی عشق با بازی ژانگ بین بین 

    ژانگ بین بین جذاب و به شدت کاریزماتیکه . بهش وانگ دو که خیلی جذابه و پر از ری اکشن رو هم اضافه کنین . حتما سریال خوبیه ، بذا ببینم چیه ، که بله دیدم و انقد اب و بچگانه و مسخره بود که حد نداشت . راستش زیاد سریالای تخیلی این مدلی که جاودانه و اینجور چیزا توش هست خوشم نمیاد . این سریالو به اصرار خاهرم که خیلی غرقش شده بود نگا کردم یه سری صحنه هاش اینور اونور بود ادم فک میکنه با چه سریال جذاب  و عاشقانه ی قشنگی طرفه ولی وقتی میبینی انقد خسته کننده و دیالوگ ها و فضا خیلی حوصلمو سر برد خلاصه . 

    سریال کلمه افتخار صدبرابر از این سریال بهتر بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۱۷ بهمن ۰۳

    سریال ژاپنی آهنگ شیطان The Villain's Song Gedou no Uta

    سریال ژاپنی آهنگ شیطان The Villain's Song   Gedou no Uta

    یه سریال جدید با بازی کامناشی جذاب این سری با استایل جدید و خفن و موهای بلند مرگش 🤩

    سریال ژاپنی آهنگ شیطان The Villain's Song   Gedou no Uta

    سریال راجبه دو مردی که خانواده هاشون کشته شدن و قانون درست حسابی نتونسته از حقوق قربانی دفاع کنه و اونا با همدستی هم برای قربانی ها از قاتلا انتقام میگیرن . 

    کامناشی اینجا بوکسوره و مادرش که حالا زیادم مامانه خوبی نبودش غیرعمد کشته میشه . اون با یه مرد دیگه ای که خانواده اشو تو خونش کشتن همدست میشه و ادمارو اون مرده میکشه . اونا یه کتاب فروشی دست دوم دارن و یه پلیسی هم باهاشون هم دسته . قربانی ها به کتاب فروشی میان و درخاستشون رو با نشون دادن یه کتابی که رمزشون هست ، اعلام میکنن و بعد اونا دست به کار میشن . سریال 6 قسمته و نصفه اس . احتمالا دو فصلیه . قسمت 5 ، معلوم میشه که یه گروه دیگه هستن که در صدد هستن تا از کامناشی و همدستش انتقام بگیرن . قسمت 6 گیر می افتن و هیچی دیگه یهو سریال تموم میشه . 🙄

    سریال ژاپنی آهنگ شیطان The Villain's Song   Gedou no Uta

    حیف این استایلش . زیاد جذاب نبود داستان سریال . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۱۶ بهمن ۰۳

    سریال کره ای ایریس 1 iris

     سریال کره ای ایریس 1 iris 

    ایریس ، اسم یونانی فرانسوی ، گل زنبقه . ایریس تو اساطیر یونانی پیام اور خدایان بوده . 

    سریال راجبه یک نوع فرقه یا سازمانیه که خواستار جنگ و تفرقه بین دو کره اس . اونها وقتی دو کره میخان باهم اشتی کنن ، موجبات جنگ رو فراهم میکنن و وقتی میخان جنگ کنن ، موجبات اشتی رو . اونها واسه خودشون یک نوع امپراطوری رو تشکیل دادن و اعضاش از بین دو کره و همچنین چندنوع خارجیه . 

    ایریس سال 2009 با بودجه ی خیلی زیاد ساخته شده بود ه ،که اسکویید گیم ، در رده بندی بودجه ها فک میکنم همچنان رده ی دوم ؟! رو داره . ایریس یه داستان متفاوت و هیجانی را در بین سریالای کره ای داره . متفاوتیش تا اونجا که داستان عشقیش برخلاف سریال های دیگه ، سد انده . 

     

    iris 1 سریال کره ای ایریس

    لی بیونگ هان در نقش کیم هیون جون ، یتیم مونده ی بدبخت و به شدت جذابیه  😁😭 که تو ارتش از بهترین و زبده ترین نیروهاس ، سازمان امنیت ملی ،ان اس اس که یه سازمان مخفی هست که حتی رییس جمهور هم ازش خبر نداره ، اونو دوستش رو به عنوان نیروهای جدید زیرنظر میگیرن . اونا یکی از رهبرای زبده ی خودشون به نام لی سونگ هی که کیم ته هی بازی میکنه نقشش رو می فرستن جلوی کیم هیون جون ، لی سونگ هی که یه پروفایلر ماهر هست ، متوجه پتانسیل های کیم هیون جون میشه و اون از ازمون اول سربلند بیرون میاد . این ازمون درواقع بدون اینکه کیم هیون جون ازش خبر داشته باشه صورت میگیره . تو این ملاقات ها که تو دانشگاه اتفاق می افته ، کیم هیون جون عاشق سونگ هی میشه . ولی سونگ هی بعد از اولین شامی که باهم میخورن غیبش میزنه . چندوقت بعد ازمون دیگه ای برای دوست هیون جون ، ینی جونسا صورت میگیره . اون با سونبه ی دوران سربازیش دیدار میکنه و اونجا سونبه سونگ هی رو به جونسا معرفی میکنه . جونسا هم به طبع از سونگ هی خوشش میاد . والا منم خوشم میاد بس که این کیم ته هی خوشگل و قشنگ و دلنشینه . بعد از مدتی اونهارو به یه زیرزمینی میبرن و اونجا ازشون تست های دیگه ای میگیرن و دست اخر بهشون میگن که شما وارد ان اس اس شدین . و اگه مخالفین میتونین الان برین . رییس این سازمان مردی به اسم بک سانه . 

    بک سان درواقع از اول هم هیون جون رو می شناخت . اینطوری میشه که دو دوست وارد ان اس اس میشن و اونجا متوجه میشن که سونگ هی درواقع رهبر یکی از تیم هاس و سونبه شون حساب میشه . کیم هیون جون از عشقش دست برنمیداره و عشقشو با کیس به سونگ هی اعتراف میکنه و اونا رابطه شون رو مخفیانه شروع میکنن . 

    iris 1 سریال کره ای ایریس

    بعدها اونها رابطه شون رو گسترش میدن و برای مرخصی میرن به ژاپن و اونجا لاوها می ترکونن . از اون طرف جونسا که اون هم عاشق سونگ هی هست حسودیش گل میکنه و رابطه ش با دوستش هیون جون رو به تاریکی میره . و وقتی که هیون جون نیست سعی داره تا یجورایی زیراب هیون جون رو بزنه جلوی سونگ هی یا اونو خرابش کنه ولی موفق نمیشه . چشم در اومده . 👀😏🤬

     

    اونها پرونده ای بهشون محول میشه و باید برن به مجارستان ، اونجا یکی از نخبه های هسته ای کره شمالی فرار کرده و میخاد که به کره جنوبی پناهنده بشه اونها میرن اونجا تا اون شخص رو حمایت و محافظت کنن و از راست و دروغش سر در بیارن . رییس جمهور جدید جنوب موافق انرژی هسته ای و بمب هسته ای و وقتی مطلع میشه که همچین شخصی هست میگه که با استفاده از اون میتونن به علم و فناوری بمب هسته ای دست پیدا کنن پس اجازه ی پناهندگی نخبه هرو صادر میکنه .

    بک سان که درواقع یکی از اعضای مخفی و سردسته ای ایریس هست وقتی میبینه که رییس جمهور میخاد این کارو کنه تصمیم میگیره تا اون نخبه رو بکشه تا پاش به جنوب نرسه . 

    و از طرفی به هیون جون که با سونگ هی و جونسا تو مجارستان هستن ، ماموریت مخفی ترور نخست وزیر کره شمالی که همون موقع تو مجارستان نشستی داشت ، رو میده . تا اینجوری باعث شه که بین دو کره بحث و اینا رخ بده . و یجورایی از این طریق ترور نخبه رو لاپوشانی کنه . هیون جون موفق میشه تا اون شخص رو ترور کنه ولی لو میره و تیر میخوره و وقتی به بک سان میگه که چه اتفاقی افتاده بک سان میگه که به اون ربطی نداره که سرش چی میاد و درواقع رهاش میکنه و به جونسا ماموریت میده که بره و خودش کار هیون جون رو تموم کنه تا قبل اینکه دست کره شمالی بهش برسه . هیون جون که تو شوک رها شدن از سمت رییس و از طرفی دور افتادن از عشقشه نمیدونه چیکار کنه و وقتی دوستش رو می بینه دلش خوش میشه که عه پس اون حرفا دروغ بوده و جونسا اومده نجاتش بده ولی جونسای عوضی و خودفروخته که عشق به دوست دختر دوست صمیمیش چشاشو کور کرده و کورکورانه دستور بک سان رو اجرا میکنه و به طرف هیون جون تفنگ میگیره و اینجوری هیون جون ضربه ی بدتری میخوره . خلاصه طی یه تعقیب گریز ، مامورین کره شمالی و جونسا که دنبال هیون جون بودن ، جونسا بالاخره زهر خودشو میریزه و باعث سقوط هواپیمای هیون جون میشه و به این خیال که مرده برمیگردن به سئول . مامورین کره شمالی که نتونستن قاتل نخست وزیر رو بگیرن هم برمیگردن کره شمالی و مجازات میشن . 

    سونگ هی که از غم عشق افسردگی گرفته و همش درحال جستجوی هیون جونه سرکار نمیره . ماه ها میگذره و هیون جون که توسط کسی که دشمن ایریس هست نجات پیدا کرده ، بهوش میاد و از بیمارستان فرار میکنه و حالا یجوری به ژاپن میره و به همون کلبه ای که قبلا با سونگ هی رفته بود و اونجا اوقات خوشی داشتن  پناه می بره . از قضا همون زمان سونگ هی هم تو ژاپن بودش ولی نتونستن همو ببینن . اون کسی که هیون جون رو نجات داده به هیون جون میگه که دشمنش کیه و بهش میگه که اسنادی که نشون دهنده ی اعضای ایریس و کارهاشونو تو یو اس بی بوده که نخبه ی کره شمالیی قبل اینکه بمیره بهش داده ،بوده . و میخاد که اونارو براش بیاره و باهم انتقام بگیرن . از طرفی یکی از مامورین کره شمالی هم افتاده دنبال هیون جون تا اونو بکشه ، کم کم ماموره که زنه ،به هیون جون علاقمند میشه و چون راه برگشتی نداشته تصمیم میگیره به هیون جون کمک کنه . هیون جون توسط مامورین ژاپن دستگیر میشه چون میخاسته تفنگ غیرقانونی گیر بیاره و بعد از فرار با مامور کره شمالی تصمیم میگیره که بره به کره شمالی و بااونا همکاری کنه تا بتونه به جنوب برگرده و با همکاری اونا بتونه از بک سان و کره جنوبی که رهاش کرده ، انتقام بگیره . 

    خلاصه اتفاقات زیادی می افته و همه چیز برملا میشه  و رییس جمهور هم متوجه عوضی بودن بک سان و تشکیلات ایریس میشه ، اون با هیون جون دیدار میکنه و میخان با همکاری هم و مامور کره شمالی که اون هم متوجه تشکیلات ایریس شده و فهمیده که رییس بالادستیش یکی از اعضای ایریسه و میخان کودتا کنن تو شمال ، و برای همین میخان تو سئول بمب هسته ای منفجر کنن .

    هیون جون و اون زنه ماموره که گفتم عاشق هیون جون شده بود ؟!، همکاری میکنن و نمیذارن این اتفاق بیفته . قبل از این اتفاقات سونگ هی و هیون جون همو می بینن و دوباره عشقشون رو بهم ابراز میکنن که چقد منتظر هم بودنو چقد دنبال هم گشتن و اینا . چون هردوشون فک میکردن دیگری مرده . 

    یه سری درگیری های دیگه ای رخ میده و دست اخر بک سان رو  با اعضای ایریس رو تو مخفی گاهشون پیدا میکنن و هیون جون که متوجه تمام حقایق شده از جمله اینکه بک سان پدرمادرشو که هردو نخبه ی هسته ای بودن رو کشته و با زندگی اون هم بازی کرده و اینا ، به پای بک سان شلیک میکنه و مردک همچنان چشم سفید داشت سخنرانی بی  معنیشو میکرد . که مامورای دیگه میان و میگن که نه اینو نکش و فلان . ب

    بالاخره هیون جون و سونگ هی به ججو میرن تا استراحت کنن و لاو بترکونن . هیون جون برای سونگ هی نامه میذاره تا عصری همو تو برج کنار دریا ببینن اون میره تا حلقه ی ازدواج برای سونگ هی بخره ، و تو راه برگشت درحالی که سونگ هی تو برج همچنان منتظرش بود توسط یکی از اعضای ایریس کشته میشه . اینجوری میشه که لی بیونگ هان و کیم ته هی تو فصل دو ایریس نبودن . 

     

    فصل دو ایریس رو هم چندسال پیش نگاه کردم اونم تقریبا ادامه ی همین بود با این تفاوت که اونجا سازمان ان اس اس به عنوان یکی از شاخه های سازمان امنیت شناخته میشه و همه مردم از وجودش باخبرن . و دیگه یه تشکیلات مخفی نی . و داستان های خودشو داره . 

     

    دقیق یادم نی که تو حین دیدن فصل دو چه حسی داشتم ولیکن فصل یک رو خیلی دوس داشتم . 10 قسمت اول خیلی هیجان انگیز و قشنگ و متفاوت بود . 10 قسمت بعدی روند داستان یخورده کند میشه ولی خب از قشنگیش کم نمیکنه . درکل سریال قشنگی بود .مدتها بود که سریال به این هیجان انگیزی ندیده بودم . همه چیز عالی بود  ، خط داستانی عالی بازی ها به شدت عالی و واقعی ، اصلا انگار سریال نداری میبینی انگار واقعیه همه چی . بدون ذره ای اب بدون ذره ای برندسازی ک حواس ادمو پرت کنه ،داستان های ابکی که قسمت اخر معلوم چی میشه ، این اصلا معلوم نبود ده دیقه بعد قرار چه اتفاقی بیفته . استرس زا ، دیالوگا به جا . 

     

    قبلا زیاد دوس نداشتم سریال قدیمی نگاه کنم . ولی جدیدا چون سریال خوب کم پیدا میشه به سریالای قدیمی رو اوردم . سریالای الان دربرابر سریالای قدیمی واقعا خیلی سطحی و مسخره ان . فیلمنامه ها واقعا خیلی ابکی هستن و برند سازی و برند نشون دادن و پرفکت بودن همه چیز در سریال ، انقد تو سریال زیاده که بازی بازیگرا تو چشم نمیاد . همچنین اینکه داستان ها خیلی بیخودکین و زحمتشون هدر میشه فک میکنم . 

    این هم از پست امروز . 

     

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۱۵ بهمن ۰۳

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

    عرض کنم که این سریال رو تو زمان خودش 6 قسمت دیدم ولی دیگه بقیه شو ادامه ندادم . این سری بازم رفتم سراغش چون سریالی نبود ببینم . این روزا قحطی سریال خوب اومده . 

    راستش سریال تاریخی ملکه وون کیونگ رو هم ندیدم . شخصیت لی بانگ وون رو خیلی له کردن . من فک میکنم اگه چندسال پیش این سریال پخش میشد کره ای ها حتما بهش اعتراض میکردن . خیلی عجیبه که الان ریت هم داره حتی . گرچه بازیگر نقش ملکه خیلی خوب بازی کرده ولی یجوری نشون دادن شخصیت امپراطور رو که انگار یه ادم بی دست و پا و ترسو بوده و همه ی کارارو ملکه میکرده و این فقط زن باز بوده . واقعا هرچی تاحالا راجبه لی بانگ وون و شخصیت محکم و زیرکش ساخته بودن رو این سریال رید توش . برا همین اینم ندیدم نخاستم شخصیت لی بانگ وون تو نظرم مکدر شه . تازه دلم میخاد برم سریال کشور من یا فیلم شهوت امپراطوی رو ببینم که جانگ هیوک نقش لی بانگ وون رو به درخشانی در اورده بود . حالا خلاصه اینجور شد که رفتم سراغ این سریال . اخه یه نیم نظری هم به هیون وو دارم . 😁🤩بامزه س . 

    این سریال رو از روی فیلم ژاپنی دروغگو و معشوقه ش با بازی تاکرو ساتوه ساختن . که اون فیلم کجا و این کجا . اون فیلم راجبه تاکرو عه که یه اهنگساز معروفه و برای یه گروهی اهنگ سازی میکنه . درواقع اون یکی از عضوهای پنهانی اون گروه هم هست . و اتفاقی با دختر دبیرستانی اشنا میشه که اون دختره هم فن این گروهه و میخاد که خاننده شه . اینا باهم دیدارهایی داشته میشن و عاشق هم میشن . اخرشو یادم نمیاد چی میشه . ولی شخصیت تاکرو ساتو اونجا خیلی سکشی خیلی عاشق و خیلی قشنگ بود . یه غم خاصی هم داشت و اهنگای فیلم هم خیلی قشنگ بودن . 

    تو نسخه ی سریال هم کانسپت تقریبا همونه . با این تفاوت که اینجا هیون وو قرار بوده با دوستاش یه گروه تشکیل بدن و دبیو کنن ولی اون خودشو کنار میکشه و میگه که نمیخاد دبیو کنه و به جای اون کس دیگه ای رو میذارن . اینجوری اون میشه عضو پنهانی که هیچ کس قیافه شو ندیده و اهنگساز گروه . دوستاش از اینکار اون ناراحت میشن ولی بعدش چون کارشون با اهنگای این میگیره و معروف میشن دیگه گذشته رو میذارن کنار . هیون وو معلوم نی چرا ولی همش خوددرگیره . 

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

    اون برای اهنگسازی و الهام تو میون مردم راه میره و اتوبوس سوار میشه و اینا یه روز که داشت کنار رود هان راه میرفت یهو یه شعر و اهنگ میاد به ذهنش اون که همیشه این جور موقها اینارو تو گوشیش ذخیره میکنه ، گوشیش خاموش میشه و اون از دختر دوچرخه سواری که اونجا داشت رد میشد گوشیشو میگیره و شعرو اونجا ذخیره و به خودش ارسال میکنه ولی یادش میره که به دختره بگه که این شعرو جایی لو نده و اینو پاکش کنه . اینطوری میشه که مجبور میشه دختترو دوباره پیدا کنه و ببینتش . 

    دختره هم زرتی همون لحظه عاشق هیون وو میشه . از قضا دختره هم میخاد که خاننده بشه و با دوستای مدرسه ش یه گروه دارن . 

    و داستان خاننده شدن دختره ، و گروه هیون وو اینا که لو میره که اونا اهنگاشونو خودشون نمیزنن و اهنگ رو اهنگسازا براشون میسازن و اونا فقط رو سن ادای درام زدن یا پیانو زدن رو در میارن . خلاصه ی این 16 قسمت ،این بود . اخرشم هیون وو هم عاشق دختره میشه و دختره هم خاننده میشه و به ارزوش میرسه .

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

    هیون وو اصرار داشت که بگه چون من دیدم من گیتار رو بد میزنم و از من بهتر هست و کس دیگه ای قرار اهنگامونو بسازه برا همین نخاستم دبیو کنم و به گروه اسیب بزنم ولی درواقع چیزی که نشون داده میشد این بود که اون وقتی دید که قراره اول کارشون با دروغ شروع بشه خوشش نیومد و نخاست خودشو ضایع کنه . درواقع اینا پسرای جوون و پرانرژی بودن که دلشون میخاست خاننده بشن ، کمپانی هم چون زود میخاست به سود برسه به جای اینکه اینارو اموزش بده و وقتشو بذاره برای اموزششون ، اینجوری بهشون تحمیل کرد که اهنگو ما میسازیم شما فقط ادای اهنگ زدن رو در بیارین . که خب به قول کمپانی شما هم حق انتخاب داشتین دیگه میخاستین قبول نکنین . ولی خب هرچقدم بگیم اولش اینجوری شد بعدش که زمان برای تمرین داشتین تا تواناییتون رو بالا ببرین . مشکل اینجاس اینا اصلا استعداد اهنگ زدن و اهنگ سازی رو نداشتن به قول یکیشون ما قیافه داریم بسه دیگه . واسه همینم اون مشکلات براشون ایجاد شد . درواقع سریال میخاست رفتار کمپانی هها رو نشون بده که از جوونا سواستفاده میکنن و بعدشم پشتشونو خالی میکنن و اینا . 

    من هروقت سریال این مدلی می بینم اولین کمپانی که به ذهنم میاد جلیفیشه . جلیفیش کمپانی ویکسه ینی الان دیگه باید بگم ،بود . وقتیم دعوا بین اعضا رو میبینم یاد ویکس می افتم . ینی اینجوری شده بوده؟ ینی راوی هم اینطوری شده بوده ؟! این جور فکرا . 

    درکل متوسط بود سریالش . من بیشترشو زدم جلو چون خیلی اب و کش داشت . اهنگاشم زیاد جالب نبود . در مقایسه با سریالای این سبکی ینی خاننده شدن و کمپانی ها و گروه های معروف ، سریال تقلید اوله و سریال بذار شوالیه ات باشم دومیه در بهترین بودن . 

    تازگی هم یه سریال این سبکی داره پخش میشه اسمش هست نامیب ، نامیب اسم یه بیابان ساحلی توی جنوب آفریقاست که بیابون و دریا به هم متصل میشن،که من 6.7 قسمتشو دیدم بازیگرشو دوس ندارم زیاد قیافه ش یه وایبی میده انگار مغرور و خوددرگیره . دیگه خوشم نیومد ادامش ندادم . 

    امروز تا همینجا . 

    ~

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۹ بهمن ۰۳

    my name is kim samson سریال کره ای اسم من کیم سام سونه

    سریال کره ای اسم من کیم سام سونه 

    my name is kim samson سریال کره ای اسم من کیم سام سونه

    خب این یه سریال خیلی قدیمی با یه ریت خیلی زیاد بوده که تو دوره ی خودش خیلی ترکونده بوده . 

    در کل سریال ابی بود . برخلاف اونچه فک میکردم . گرچه این زنه تو جوونی هاش کاراکترای بامزه و باحالی داشته و شخصیت رو عصاب نداشته جوونی هاش . برعکس الانش . 

    داستان راجبه دختری به اسم کیم سام سونه که از اسمش خوشش نمیاد . معنی اسمش " دختر سوم" هه . که یه اسم مسخره و بی معنیه تو کره ای . هیشکی رو بچه اس همچین اسمی نمیذاره . 

    اون با مامانش زندگی میکنه و دوتا خاهر بزرگترم داره که درواقع خاهر بزرگ بزرگرو کلا نشون نمیده سریال . خاهر وسطی ازدواج کرده امریکاس که اول سریال طلاق میگیره برمیگرده . 

    سام سون دوسال تو پاریس درس شیرینی پزی خونده و شیرین فرانسوی خوب میپزه ولی چندوقته که بیکاره و کسی استخدامش نمیکنه . از طرفی خیلیم دوس داره که ازدواج کنه . و چندوقت یه بار میره سر قرار اشنایی . 

    یه دوس پسر داشت که باهاش بهم زد چون پسره بهش خیانت کردش ، همون شب تو هتلی که مچ دوس پسررو گرفته بود میره دستشویی گریه زاری میکنه و از قضا دستشویی رو اشتباهی رفته و رفته دستشویی مردا . با هیون بین اونجا اشنا میشه . 

    هیون بین مامانش صاحب همون هتله و خودش رستوران داره . و شیرینی های فرانسوی هم سرو میکنه . چندوقتی که دنبال اشپز فرانسوی میگرده . سر یه سری اتفاقا هیون بین به سام سون پیشنهاد شغل میده و سام سونم چون دنبال کار بوده قبول میکنه بره اونجا کار کنه . " قبول میکنه رو میگم چون قبلش باهم دعوا داشتن . ادم با کسی که دعوا داره و باهم چپ افتادن که همکار نمیشه . واسه همین . " هیون بین هم مامانش همش می فرستتش قرار اشنایی تا با یکی ازدواج کنه . ولی اون سه سال پیش یه دوس دختر که عاشقش بوده رو داشته که یهویی ترکش کرده . و نمیخاد ازدواج کنه . یه روز اتفاقی سام سون رو تو هتلشون سر قرار اشنایی می بینه و میره قرارشو بهم میزنه ، سر شوخی و اینا . همین موضوع باعث میشه که مامانش متوجه شه که اون دوس دختر داره که ازدواج نمیکنه . برا همین میخاد دختررو ببینه. برا همینم هیون بین به سام سون پیشنهاد میده که قراردادی باهم دوست بشن . و هی دعوا برو بیاهای مسخره و تهشم باهم ازدواج میکنن . 

    هیچوقت نشده از هیون بین سریالی ببینم و خوشم بیاد همیشه سریالاش اب بودن و کاراکترای کسخل و درگیر و مسخره داشته . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۹ بهمن ۰۳

    سریال کره ای داستان بانو اوک The Tale of Lady Ok

    سریال کره ای داستان بانو اوک The Tale of Lady Ok

    کوداک برده ی یه خانواده اشراف زاده ی جنس خرابو عوضیه . اون قایمکی تو خیابونا چیز میز می فروشه تا پول جمع کنه و بتونه همراه پدرش فرار کنه . مادرش رو چندسال پیش به خاطر بیماری اربابش زنده به گور کرده . دختر ارباب هم جنده ی سلیطه و خونه خراب کنیه که لنگه نداره ." فش ازاده "  این کلا کرم داره گیر داده به کوداک و هی کتکش میزنه . زمان ازدواج دختر سلیطه هه فرا رسیده و قراره با پسر اول یه خانواده ی اشراف زاده ی دیگه ازدواج کنه . پسره اسمش هست سونگ هی و عاشق نویسندگی و داستان گفتن به دیگرانه . برا همین باباش اصلا ازش راضی نیست . زن دوم باباشم سلیطه اس و میخاد پسر اول رو رد کنه بره . سونگ هی از این ازدواج راضی نیست . با اینحال مجبوره . یه روز تو خیابون کوداک رو میبینه و می فهمه که این برده ی همون سلیطه هه س . از طرفی از زبون خدمتکار خودش شنیده که دختره فتنه ی روزگاره و با برده هاشون بد رفتاری میکنه . 

    خلاصه سونگ هی و کوداک از هم خوششون میاد . روز خاستگاری اتفاقی کوداک میره به اتاق سونگ هی و همون موقع هم دختر سلیطهه وارد اتاق میشه و اینارو باهم می بینه . شب تو خونه انقد کوداک رو کتک میزنه تا بالاخره بابای کوداک میگه که این جوونه و خوشگل بذا صیغه ی بابات شه . باباشم که یه عوضی دیگه ایه . خلاصه شب که میشه کوداک با داس به باباهه حمله میکنه صورتشو تیغ میندازه . از اونورم یه کاسه عنو شاش میریزه تو سر دختر سلیطه هه .  این میشه انتقام :| بعدشم فرار میکنه تو حین فرار تو یه مهمون خونه ای یه مدت می مونه . یه سری اشراف زاده مسافر از چین میان اونجا که یه دختر همسن و سال کوداک همراهشون بود . دختره از این مهربون الکی هایی که موافق برابری انسان ها هستن ، بود . میگه بیا این لباس ابریشمی واسه تو . تن کوداک میکنه . همون شب اشرار میریزن تو مهمون خونه هه و اونجا رو اتیش میزنن . اینجوری میشه که ته یانگ واقعی میمیره و کوداک نقش اوک ته یونگ اشراف زاده رو از این به بعد بازی میکنه . 

    The Tale of Lady Ok

    چندوقت که میگذره به مادربزرگ ته یانگ حقیقتو میگه ولی مادربزرگه میگه که این خاسته ی نوه ام بوده و اونو به عنوان نوه ش میپذیره . اینجوری زندگی جدید کوداک به عنوان یه اشراف زاده شروع میشه . با اینحال همیشه ترس از اینکه لو بره رو داشت . و کسخلی ها و احمقی هایی که مختص ادمای مرتبه ی پایین هست همیشه باهاش بود . 

    خلاصه تو اون دهات یه پسری دقیقا شکل ارباب زاده سونگ هی وجود داشت که از قضا این پسره ، پسر قاضی شهر بود .

    یون گیوم زمان ازدواجش فرا میرسه و قرار میشه که با ته یانگ ازدواج کنه . ته یانگ نگران بود که خانواده ی قاضی متوجه مرتبه ی اجتماعی اون بشن برا همین میره راست حسینی راجبه برده بودنش به یون گیوم میگه . یون گیوم هم میگه که حالا که تو رازتو گفتی منم یه راز دارم اونم اینکه من گی هستم . اینا اینجوری باهم ازدواج میکنن . و یون گیوم قول میده که از ته یانگ محافظت کنه . که زهی خیال باطل مردک بی غیرت سست عنصر مسخره . 

    The Tale of Lady Ok

    بعد از ازدواجشون از اونجا ک ته یانگ واقعی همیشه دوست داشته مدافع حقوق ملت باشه کوداک هم میخاد که ارزوی اونو دنبال کنه و میره وکیل میشه چون پدرشوهرشم قاضی بودش دیگه . بعدش می بینن اینا خیلی شاخ شدن ، سر یه سری داستان‌هایی پاپوش درست میکنن و یون گیوم سست عنصر که سردسته ی یه سری ادمایی مث خودش بود فرار میکنه ، روزبعدش باباش سکته میکنه میمیره و ته یانگ می مونه و برادرشوهر ده ساله ش . اون سعی میکنه ابروی رفته ی پدرشوهرشو برگردونه ، بعدشم خودش دست تنها میشه خانوم خونه و برادر شوهرشو می فرسته دانشگاه و زنشم میده . هفت سال میگذره و همچنان شوهرش برنمیگرده . از اونجا که بیشتر از قبل تو شهر اسم در کرده ، هرچقد معروفتر و درست کارار ، دشمن هم بیشتر . میان حالا گیر میدن به اینکه این شوهرش مرده تاحالا، که نیومده ،پس بیوه س . و دوباره داستان سازی میشه و برادر شوهرش میره دنبال برادر سست عنصرش بگرده . تو چین پیداش میکنه ولی برنمیگرده خاک تو سر ، تو راه برگشت سونگ هی رو می بینه و سونگ هی راجبه رابطه ش با ته یانگ میگه و قبول میکنه که بیاد نقش شوهر ته یانگ رو بازی کنه .

    اینم اضافه کنم که بعد از اون ماجرای فرار کوداک و اینا ، سونگ هی هم خونه ش رو ترک میکنه و میره قصه گو میشه و شهربه شهر داستان ها و قصه هاش اوازه در میکنه و کلی معروف میشه . 


    مدتیم اینطوری میگذره ٫و بالاخره ارباب سلیطه ی کوداک که این همه ساله دنبالشه ،سیریش ،صیغه ی یه وزیر عوضیی که همه ی گوه های سریال زیرسرشه میشه و میاد تو اون دهات و اونجا برده شو می بینه و داستان میشه و اب بندی و اینا و  اخرش هپی بود گرچه ... 

    The Tale of Lady Ok
    درکل داستانی داشت که بخای دنبال کنی ببینی چی میشه . سونگ هی هم به خودی خود جذابیت خودشو داشت و شوهر و عاشق خیلی مثال زدنی و به قول بک سان تو سریال تلفن زنگ میزنه ، عشقش یه زبان جدیدی بود .
    ولی خب چندین تا پوینتی که من خوشم نیومد داشت یکیش اینکه اصلا دیگه مادربزرگه رو نشون ندادن ، یهو اومدن گفتن مرده . یه برده داشت یه تنه همه کار میکرد و هیچکسم نمی فهمید که این پیشینه ش چی بوده . ترسو هم بود و به خاطر هل دادن ها و حمایت های سونگ هی بود که تونست به همه ی بلاها و ترس‌هاش غلبه کنه .

    اونقدی که سونگ هی یه ارباب زاده براش مایه گذاشت تا اخرش ، و دوسش داشت اون اینکارو نمیکرد بعد میگفت نمیخام به تو ضربه ای بخوره . خودرای بود . بابا حالا طرف اسمشو به تو داد خودش مرد ، نگفت دیگه عقلتو فوت کن بره هوا که ، ادمی که تونسته همچین شانسی پیدا کنه تا به عنوان یه اشراف زاده زندگی کنه باید در سکوت در خفا یه زن خونه مث همه ی زنای اون دوران عمل کنه نه که خودشو به همه ی چوسان بشناسونه هی دشمن برای خودش جمع کنه . اونم درحالیکه میدونه که ارباب جنده ش دنبالشه همچنان . خیلی غیرمنطقی و ابلهانه بود .
    از طرفی اینکه سونگ هی و یون گیوم یک بازیگر بودن خب بازی تو دونقش واقع عالی بود و واقعا انگار دوتا ادم متفاوت بودن ، ولی هیچ دلیلی منطقی مبنی بر اینکه چرا اینا باید شبیه هم باشن گفته نشد ، بعدشم دیدن نمیشه که این دوتا عاشق بهم نرسن گفتن بذا شوهررو گم و گور کنیم یه مدتم این بیاد لاو لاینی باشه بالاخره .
    این وکیلی بازی دختره عنشو در اورده بود . جالب اینجا بود همیشه هم برنده بود . ینی تو از همه ی اشراف زاده های تحصیل کرده و هزارتا اشنا دار زرنگ‌تری ؟! هیچوقت نمی بازی ؟!هی حق ادم معمولیارو میگرفت خیلی نمادین و مسخره بود .
    خب یه همچین سریالی که همش رو بی منطقیه داره میچرخه نمیشد شر اون جنده ی سریالم کم میکردن ؟! ینی انقد این دختره قیافه ش جندگی می بارید که حد نداره . اینجور قیافه ها معموله خودشون یه ساید جندگی توشون هست که این نقشارو خوب در میارن . و بهشون می شینه .
    خود ایم جی وون «کوداک ،ته یانگ» تو گلوری نقش جنده هارو داشت ادم انقد ازش بدش نمی اومد . ینی اگه این پتیاره رو حذف میکردن کل بی منطقی سریال برام شسته میشد می رفت . ولی دوقسمت اخر واقع مسخره و اب بندی بود . خودشون خنده شون نمیگیره ؟ هرچقدم خیالی باشه یخورده باید قانون و منطق چوسانشون رو بندازن تو سریال دیگه ، چطور قانون هایی که حق دیگرانو میگرفت قانون مند بود ولی این نه؟! چجور میشه چونایی مث سجونگ تو تاریخ خاسته باشه برده ای مث جانگ یونگ شیل که یه نخبه بود و یه رگه ش اشراف زاده بود ،"باباش اشراف زاده بود مامانش برده "، رو از بردگی در بیاره اشراف نذاشتن ، و دست اخرم هم سجونگو دق دادن هم جانگ رو کشتن ، ولی اینجا تو این سریال چونا میاد یه برده رو ازاد میکنه ؟! خیلی خنده داره واقعا . به جای این میتونستن راحت شخصیت منفی سریالو حذف کنن همین . برای همینم پایانشو دوس نداشتم . لذت اوایل سریال که براش هیجان داشتم رو شست برد. 

    یه چیز دیگه اینکه بازیگرای نقش اول اصلا به هم نمی اومدن . شیمی بینشون احساس نمیشد . 

    همین دیگه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۹ بهمن ۰۳

    هشتمین سالگرد سریال کره ای گابلین

    هشتمین سالگرد پخش سریال کره ای  گوبلین ، گابلین مبارک . 

    سریال کره ای گابلین

    🥰 مطالب پیشنهادی 🥰 " گابلین " 

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۷ بهمن ۰۳

    سریال کره ای کد تروما The Trauma Code: Heroes on Call

    سریال کره ای  کد تروما The Trauma Code: Heroes on Call

    کد تروما ، یه بخشی تو اوژانسه .  وزیر بهداشت ، شعارش برای وزیر شدن این بوده که هیچ انسانی تو سوانح تصادف یا هرچی نمیره و همگی تا جایی که ممکنه تو بیمارستان ها درمان بشن . از طرفی اومده ده میلیارد هم به بیمارستان هنگوگ ، تخصیص داده . با اینحال این بیمارستان بخش اوژانس و بخش تروماش خوب عمل نکرده و درکل امار مرگ و میر زیاد شده . برای همینم وزیر یه دکتر از بیرون که تو دانشگاه سطح پایینی درس خونده رو میاره به بیمارستان تا بخش تروما رو سازمان بده . 

    و دیگه بقیه ش درمورد این دکتره و توانایی منحصر به فردش در جراحی هاس . دو سه نفرم انتخاب میکنه زیردستش و داستان رو اونا و اتاق عمل ها می گذره . 

    درکل بد نبود . 

    سریال کره ای دکتر اسلامپ  Doctor Slump

  • نظرات [ ۳ ]
    • يكشنبه ۷ بهمن ۰۳

    سریال کره ای هم اتاقی من گومیهو عه My Roommate Is a Gumiho

    سریال کره ای هم اتاقی من گومیهو عه My Roommate Is a Gumiho 

    تقریبا همون داستان سریال کره ای روباه نه دم بود ولی این کجا و آن کجا . 

    راجبه یه روباه نم دمیه که میخاد انسان بشه برای همین باید با دخترا کیس بره و از اون طریق انرژی انسانیشون رو تغذیه کنه بعد این انرژی یک مهره ای که اینو میدن داخل طرف مقابل ،کیس بعدی اینو ازش میگیرن . 🙄🙄🤢🤣حال بهم زن . 

    این روباه نه دم 999 ساله که تلاش کرده که ادم بشه  ولی مدتهاس که با کسی رابطه نداشته تا اون پروسه رو انجام بده . الانم اخرای عمرشه که یهو هِری رو میبینه ، هِری دانشجوی تاریخ و ادبیاته و اتفاقی با این روباهه اشنا میشه . هیری داشت می افتاد که روباه دستشو میگیره و اینجوری طی یه پروسه ی غیر عقلانیی مهره ی روباهه میره تو دختره . برای همین همون قسمت اول نه میذارن نه برمیدارن یهویی هم خونه می شن . 

    بقیه ی داستان همش همینه مثلا دختره نباید با مردا ی سال ببر تماس داشته باشه . مرغ نباید بخوره و اینجور چیزا . بعد کم کم اینا عاشق هم میشنو . خیلی بی مزه و بازی ها هم تعریفی نداشتن ،اصلا باحال نبود .  اب خالص . 

    سریال کره ای هم اتاقی من یک گومیهو عه

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۵ بهمن ۰۳