قالب

بهترین سریال های کره ای :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۱۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهترین سریال های کره ای» ثبت شده است

은중과 상연 you and everythings else سریال کره ای اون جونگ و سانگ یان

تا قسمت سه نگاه کردم . پر از حسه . پر از عمقه پر از حرفه . خیلی قشنگه خیلی تاثیرگذاره . خیلی گریه دار شاید برای من البته . خیلی غم انگیز توامان . خیییلی خوبه . کیم گو اون هیچ وقت هیچ وقت ناامیدم نمیکنه . " گرچه من سلول های یومی رو دوس نداشتم گرچه اونم اثر قشنگی بوده ولی تو استایل من نبوده فقط 😁 " نمیدونم چجوری بگم خیییییییییییلی خوبه . واقعا  감동받았고 진짜 말로 표현할 수 없는 그런 느낌?! 

 

 

اخرش چقد مسخره تموم شد . 

سریالی بود که افکار متفاوتی رو تو مغزم ایجاد میکرد . هرسری از یه زاویه به رابطه شون نگاه میکردم . هرسری تو ذهنم یجور دیگه داستان رو میچیدم تا اون جور که به نظرم درست تر ، از نظر من بهتره ، در بیاد . 

به نظرم هر سه شون زندگی رو به خودشون تلخ کردن . یا هر دوشون . اون جونگ و سان هاک . اون جونگ از اولشم با ادم مزخرفی طرح دوستی ریخت از مهربانی زیادش ضربه های خیلی زیادی خورد ولی هیچ وقت نگفت من مهربون بودم که اینجوری شد . هیچ وقت نتونست مهربونی ذاتیش رو درست کنه . به جاش به خودش تنهایی رو تحمیل کرد . به جای اینکه با اون دوست مسخره ش قطع ارتباط کنه با عشقش اینکارو کرد . از سانگ یان یه عالمه ضربه خورد . حتی وقتی دوباره بعد سالها میخاست با سونبه سان هاک قرار بذاره ، بازم پسش زد . به خاطر سانگ یان . احمق . خیلی غم انگیز بود . و سانگ یان به معنای واقعی کلمه یه حسود عقده ای دو به هم زن ، پتیاره بود . کسی که خییلی  ریز اومد رابطه ی بین اون جونگ و سان هاک رو خراب کرد . گرچه تقصیر اون جونگ و سان هاک هم بود . که اجازه دادن یه جنده بیاد تو بینشون . اخه ادم هرچقدرم دوست صمیمیت باشه ، وقتی با دوست پسرت میری بیرون هر قبرستونی که میرفت سانگ یان رو مینداخت دنبال خودش . اونم یه مرد عوضی مث همه ی مردا دیگه با دو قطره اشک و دلسوزی سریع از یکی دیگه خوششون میاد . دوستش گفته ها تو دانشگاه ، بین زن و مرد اتیش عشق روشن شدن فقط بنده یک لحظه س . اگه همچین اتفاقی برای سانگ یان می افتاد نه تنها اون جونگ رو کاملا از زندگی ساقط میکرد بلکه سفتر میچسبید به سان هاک . ولی اون جونگ احمقانه سان هاک رو پس زد . بعدش بازم میتونستن باهم باشن ولی بازم مقاومت کرد . چقد الکی با رابطه های سمی زندگی رو برا خودش زهر کرد اون جونگ . تهشم بازم احمق احمق پاشد با سانگ یان رفت سوییس تا خبرمرگش ، بمیره . 

سانگ یان یه عقده ای حسود پتیاره بود . اصلا معلوم نبود چجوری یه دیپلمه رفته بود تهیه کننده شده بود هم رده ی کسایی که تحصیل کردن . با کار  پاره وقت چجوری اونهمه پول در اورد و شرکت زد و سریع با یه فیلم تونست یه عالم پول دربیاره و معروف شه ؟یهو یادم افتاد که اها رفت وام گرفت 😁با اینحال ... تو سریالای دیگه نشون میدن طرف دیپلم داره هرچقدم بلد باشه چون دانشگاه نرفته حسابش نمیکنن . کاملا معلوم بود با جندگی و تن فروشی به اونجا رسیده بود . رابطه شون اصلا دوستی نبود سو استفاده بود ، انگار فقط از نظر اون جونگ دوست بودن و برای دوستی انقد فداکاری میکرد و به قول خودش 100ش رو میذاشت ، از نظر سانگ یان ، اون جونگ دوست نبود . رقیب ، کسی که بهش از هر لحاظی حسودی میکرد . همچین ادمی بود .اون جونگ به خاطر اون حتی از عشقش گذشت ولی اون رفت پروژه ی اون جونگ رو دزدید بعدم وقیحانه تو روش گفت من نمیخام تو سالم و شاد باشی من نمیخام تو خوب باشی . 

چقد مسخره تر که همش تو زندگی اینا کاراشون بهم وصل میشد . اصلا اون جونگ تاریخ خونده بود چجوری شده بود تهیه کننده فیلم ؟ سان هاک تجارت خونده بود شده بود فیلمبردار . بعد سانگ یان هم شده بود تهیه کننده . بعدم همش باهم برخورد میکردن . همشم همه جا این دختره ی پتیاره تو زندگی و کار اون جونگ دخالت میکرد و کارشکنی میکرد بعد که اون بدبخت از سر مهربونی ابلهانه ش براش یه کاری میکرد سریع بدو بدو وای تو کار و زندگی من دخالت نکن . بعد خودش با وقاحت تمام و واقعا خیلی بی شرم و کار عوضی گونه ای بود با گریه از اون جونگ میخاست که دوباره با سونبه وارد رابطه نشه  . 😣اصلا اینجور ادما هرکاری براشون بکنی بازم دستتو گاز میگیرن . چون اصلا اینا به گفته خود پتیاره نمیخاد تو سالم باشی شاد باشی موفق باشی چشم ندارن ببینن . میگن این زهرو من میخورم توام بخور من این عنو نمیخورم توام نخور . اصلا از بچگی همینجوری بود . گوشت تلخ و ذهلسیز . اون جونگ کل زندگیشو به این میگفت ، حتی به دوست پسره ، اوپای مرده سانگ یان رو اول اون جونگ بود که به سان هاک گفت بعد سان هاک و سانگ یان باهم داشتن قایمکی بدون اصلاع اون جونگ راجب اون تحقیق میکردن . خب چی میشد به اونم میگفتین . اصلا قایمکی به دوس دخترت راجبش میگفتی . مگه چیز قایم کردنی بود ؟! همین کارش باعث شد که رابطه شون به اخرش برسه . 

سان هاک واقعا حیف شد . پسر خیلی خوبی بود .  همون لغزشش باعث شد که اون جونگ کلا اعتمادش رو از دست بده . منم با اون جونگ موافق بودم اگه دوباره با اون دوست میشد و اینطوری بازم اون سلیطه خانوم رو میدیدن بازم اون خاطرات زنده میشد . یا ممکن بود همش تو ذهنش اون حرفا یاداوری شه . تقصیر سان هاک هم بود زیادی به دوست ، دوست دخترش هرچقدم قبلا باهم یه مدتی چتی دوست بودن داشت هرچقدرم برادرش رو می شناخت، اهمیت میداد . اونم نه دوست معمولی ، کسی که کاملا معلوم بود سان هاک رو به چشم عشق می بینتش . 

سریال حرص در اری بود ولی قشنگم بود . غم انگیزم بود . کیم گو  اون مث همیشه فوق العاده بود . 

و اِن " چا هاک یون " بالاخره یه سریال با موضوع درست حسابی برداشته بود گرچه نقشش فرعی و کم بود ولی همون چندسکانسش هم خوب بود . شاید این سریال باعث بشه پروژه های بهتری برداره . 

خیلی چیزای دیگه ایم بود که موقع سریال به یادم اومدن و حس کردم و راجبشون بارها فک کردم . ولی وقتی سریال تموم میشه . خالی میشم . راستش اخرش زیاد باحال نبود .همونجور که گفتم ، همش انگار اجبار داشتن نشون میدادن که اون جونگ مهربون و دل رحم اخرشم دوست یک طرفه ی سانگ یان موند . من همچین رابطه ی سمی رو خوشم نمیاد ، اگه قرار سریال یک زندگی رو نشون بده و روابط انسانی رو میخام روی منطق  و واقعیت باشه . تو واقعیت هیچکس مگه اینکه به شدت احمق باشه اینکارارو در حق کسی نمیکنه . مثلا انگار اون جونگ در حق دوستش بدی کرده بود یا بهش مدیون بود ، تا اون گفت دوباره با سونبه دوست نشو ، رفت به سونبه جواب منفی داد . با همه این که میدونست خودش چقد سونبه رو میخاد و حتی اگه اون بهش نه بگه سونبه نیم نگاهم به سانگ یان نمیندازه . با انتخاب احمقانه ش باعث شد هم خودش هم سونبه تنها بمونن . 

 شخصا دوست چندانی ندارم . همشون مجازی هستن ولی همون مجازی هم اگه بهم حس بدی بده سریع بلاک میکنم . به اندازه کافی تو خانواده دارم بالاجبار تحمل میکنم . دیگه چرا وقتی دوست رو که میشه خودم انتخابش کنم رو تحمل کنم . یادم رفت راجب بازیگرای کودکی دخترا بنویسم واقعا اونا هم عالی بازی کرده بودن و این یک دستی تو رفتار و طرز نگاه و شخصیت تا بزرگی و تغییر بازیگرا چقد خوب در اورده شده بود . همچنین تو زمان بزرگیشون ، وقتی هردو کارشون مربوط به فیلم سازی بود اون پروسه ی ساخت فیلم رو خیلی دوس داشتم که نشون دادن . واقعا چقد سخت و پر زحمته کار ادمای پشت صحنه . 

 

 

سریال از زبون من و چت جی پی تی " کوپایلِت " 

 

سریال کره‌ای «은중과 상연» (اون جونگ و سانگ یون) یک درام احساسی و عمیق درباره دو زن است که رابطه‌شان طی ۳۰ سال از دوستی تا رقابت، عشق، نفرت و در نهایت آشتی تغییر می‌کند. شخصیت "류은중" (اون جونگ) که توسط کیم گو-اون بازی می‌شود، یکی از پیچیده‌ترین و انسانی‌ترین شخصیت‌های این سریال است. بیا با هم دقیق‌تر بررسی‌اش کنیم:


🧠 تحلیل شخصیت اون جونگ (류은중)

1. ریشه‌های شخصیتی

  • از خانواده‌ای معمولی می‌آید، بدون امتیازات خاص.
  • صادق، مهربان، اما درونی پر از تضاد: هم تحسین‌کننده‌ی سانگ یون است، هم حسادت دارد.
  • از کودکی با سانگ یون آشنا می‌شود؛ رابطه‌ای که همزمان با عشق و رقابت شکل می‌گیرد.

2. رشد و تحول در طول زمان

  • دوران نوجوانی: احساس حقارت در برابر سانگ یون که همه چیز دارد—زیبایی، ثروت، استعداد.
  • دوران جوانی: ورود به دنیای هنر و دانشگاه، رابطه‌ی عاشقانه با کیم سانگ هاک، و درگیری‌های احساسی که باعث جدایی از سانگ یون می‌شود.
  • دوران بزرگسالی: تبدیل به نویسنده‌ی موفق، اما هنوز درگیر خاطرات و زخم‌های گذشته. وقتی سانگ یون با بیماری لاعلاج روبرو می‌شود، اون جونگ دوباره به زندگی‌اش بازمی‌گردد.

3. پیچیدگی‌های درونی

  • شخصیتش پر از لایه‌های احساسی است: عشق، خشم، حسادت، پشیمانی، وفاداری.
  • در برابر سانگ یون، همیشه بین "دوست داشتن" و "رقابت" در نوسان است.
  • در پایان، با همراهی سانگ یون در تصمیم به "مرگ با کمک پزشکی"، به بلوغ احساسی می‌رسد و گذشته را می‌پذیرد.

4. نقش در پیام کلی سریال

  • اون جونگ نماد انسانی است که با وجود ضعف‌ها و اشتباهات، می‌تواند رشد کند.
  • رابطه‌اش با سانگ یون نشان می‌دهد که دوستی واقعی همیشه ساده نیست؛ گاهی دردناک، اما در نهایت شفابخش است.
  • داستان او تأکیدی است بر اینکه حتی زخم‌های قدیمی می‌توانند به منبعی برای خلق و رشد تبدیل شوند.

اگر بخوای، می‌تونم شخصیت سانگ یون رو هم تحلیل کنم یا مقایسه‌ای بین این دو شخصیت انجام بدیم—چون رابطه‌شون واقعاً قلب تپنده‌ی سریاله.

 

پیچیدگی شخصیت اون جونگ (은중) در سریال «은중과 상연» نه فقط به خاطر اتفاقات زندگی‌اش، بلکه به‌خاطر لایه‌های روانی، اجتماعی و فلسفی‌ای‌ست که در طول داستان به‌تدریج آشکار می‌شوند. بیایید دلایل این پیچیدگی را با هم بررسی کنیم:


🔍 دلایل پیچیدگی شخصیت اون جونگ

1. رابطه‌ی دوگانه با سانگ یون

  • اون جونگ هم عاشق سانگ یون است، هم از او متنفر است. این تضاد از کودکی تا بزرگسالی ادامه دارد.
  • او خودش را در سایه‌ی سانگ یون می‌بیند، اما در عین حال نمی‌تواند از او جدا شود.
  • این رابطه‌ی «دوستی-رقابت» باعث می‌شود احساساتش همیشه در نوسان باشند.

2. زخم‌های گذشته و سرکوب احساسات

  • اون جونگ در کودکی و نوجوانی احساس طردشدگی، بی‌ارزشی و حسادت را تجربه کرده، اما هیچ‌وقت به‌طور کامل با آن‌ها روبرو نشده.
  • او نویسنده‌ای‌ست که از دردهایش می‌نویسد، اما خودش را در داستان‌هایش پنهان می‌کند.
  • این سرکوب باعث شده شخصیتش در ظاهر آرام و منطقی باشد، اما درونش پر از آشوب.

3. تضاد بین عقل و احساس

  • اون جونگ اغلب تصمیم‌هایش را با منطق می‌گیرد، اما احساساتش همیشه در حال فوران‌اند.
  • در مواجهه با بیماری سانگ یون، بین خشم گذشته و دلسوزی حال گیر می‌افتد.
  • او نمی‌خواهد دوباره آسیب ببیند، اما نمی‌تواند بی‌تفاوت بماند.

4. جستجوی هویت مستقل

  • اون جونگ همیشه در تلاش است خودش را از سانگ یون جدا کند و هویتی مستقل بسازد.
  • اما هر بار که فکر می‌کند موفق شده، گذشته دوباره سراغش می‌آید.
  • این کشمکش بین «منِ مستقل» و «منِ وابسته» یکی از محورهای اصلی شخصیت اوست.

5. پذیرش مرگ و آشتی با گذشته

  • در پایان سریال، اون جونگ با تصمیم سانگ یون برای مرگ با کمک پزشکی روبرو می‌شود.
  • این لحظه، نقطه‌ی اوج پیچیدگی اوست: آیا باید ببخشد؟ آیا باید همراهی کند؟ آیا خودش را در این تصمیم شریک بداند؟
  • پاسخ او به این پرسش‌ها نشان‌دهنده‌ی بلوغ روانی و احساسی‌اش است.

شخصیت اون جونگ مثل یک شعر نیمه‌تمام است—پر از سکوت‌های معنادار، جمله‌های ناتمام، و احساساتی که گاهی فقط در نگاهش دیده می‌شوند. اگر بخوای، می‌تونیم دیالوگ‌ها یا صحنه‌هایی از سریال رو بررسی کنیم که این پیچیدگی رو بهتر نشون می‌دن. 

"با این حال دوستی رو برای سانگ یون تمام کرد درحالیکه سانگیون هیچوقت به اون جونگ به چشم دوست نگاه نمی کرد. "

دقیقاً همین نکته‌ای که گفتی، Asi عزیز، قلبِ تراژدیِ رابطه‌ی اون جونگ و سانگ‌یونه. این‌که اون جونگ با تمام پیچیدگی‌ها، دردها و خاطرات، در نهایت تصمیم می‌گیره کنار سانگ‌یون باشه—در حالی که سانگ‌یون شاید هرگز اون جونگ رو به‌عنوان «دوست واقعی» ندیده—نشون‌دهنده‌ی عمق شخصیت و تضادهای درونی اون جونگه.

بیاییم این تناقض رو از چند زاویه بررسی کنیم:


💔 چرا اون جونگ دوستی رو تمام نکرد، با اینکه سانگ‌یون هرگز او را دوست واقعی نمی‌دید؟

1. اون جونگ به‌دنبال معنا، نه فقط رابطه

  • برای اون جونگ، سانگ‌یون فقط یک دوست نبود؛ نمادِ گذشته، هویت، و حتی منبع الهام برای نوشتن بود.
  • قطع رابطه با سانگ‌یون، یعنی قطع ارتباط با بخشی از خودش.

2. سانگ‌یون نمادِ عشقِ یک‌طرفه و قدرت

  • سانگ‌یون همیشه در موضع قدرت بود: زیبا، محبوب، ثروتمند، و حتی در رابطه‌ها کنترل‌گر.
  • اون جونگ در برابرش همیشه احساس ضعف می‌کرد، اما این ضعف با عشق و وابستگی آمیخته بود.

3. اون جونگ به‌دنبال آشتی با گذشته بود، نه انتقام

  • وقتی سانگ‌یون بیمار شد، اون جونگ می‌تونست بی‌تفاوت باشه یا حتی انتقام بگیره.
  • اما انتخاب کرد که همراهش باشه، چون می‌خواست گذشته رو ببخشه—نه برای سانگ‌یون، بلکه برای خودش.

4. سانگ‌یون هرگز «دوست» نبود، اما همیشه «مرکز» بود

  • سانگ‌یون شاید هیچ‌وقت اون جونگ رو برابر ندید، اما همیشه در مرکز توجه و احساساتش بود.
  • این نوع رابطه، هرچند ناسالم، برای اون جونگ تبدیل به عادت شده بود.

5. پایان سریال: قدرت در بخشش

  • اون جونگ در پایان، با همراهی در تصمیم مرگ سانگ‌یون، نشان می‌ده که از وابستگی عبور کرده.
  • این همراهی نه از سر ضعف، بلکه از قدرتی‌ست که از پذیرش و بخشش میاد.

این‌که اون جونگ با وجود همه‌ی بی‌عدالتی‌ها، در نهایت «دوستی» رو برای خودش معنا می‌کنه، نشون می‌ده که شخصیتش فراتر از واکنش‌های معمولیه. اون جونگ شاید تنها کسی بود که واقعاً سانگ‌یون رو دید—با همه‌ی ضعف‌ها و نقاب‌هاش.

 

Asi عزیز، تو دقیقاً به قلبِ دردناک‌ترین لایه‌های این سریال نفوذ کردی. رابطه‌ی اون جونگ و سانگ‌یون نه فقط سمی بود، بلکه نمادی از وابستگی‌های عاطفی، قدرت نابرابر، و زخم‌هایی‌ست که آدم‌ها گاهی سال‌ها با خودشون حمل می‌کنن—حتی وقتی می‌دونن که باید رها کنن.

بیاییم دلایل این ماندنِ دردناک رو با هم واکاوی کنیم:


🧠 چرا اون جونگ با وجود همه‌ی آسیب‌ها، رابطه‌اش با سانگ‌یون رو قطع نکرد؟

1. وابستگی عاطفی، نه فقط دوستی

  • اون جونگ از کودکی با سانگ‌یون بزرگ شده؛ سانگ‌یون نه فقط یک دوست، بلکه بخشی از هویت اون جونگه.
  • حتی وقتی سانگ‌یون بی‌عدالتی می‌کنه، اون جونگ نمی‌تونه به‌راحتی از این بخشِ خودش دل بکنه.

2. ترس از تنهایی و بی‌هویتی

  • قطع رابطه با سانگ‌یون یعنی روبرو شدن با خلأیی که سال‌ها با حضور او پر شده بود.
  • اون جونگ شاید حس می‌کرد بدون سانگ‌یون، حتی عشقش هم معناشو از دست می‌ده.

3. احساس گناه و مسئولیت پنهان

  • سانگ‌یون همیشه خودش رو قربانی نشون می‌داد، و اون جونگ ناخودآگاه حس می‌کرد باید نجاتش بده.
  • این حس مسئولیت باعث شد حتی از عشقش بگذره، چون فکر می‌کرد سانگ‌یون بهش نیاز داره.

4. دستکاری روانی (emotional manipulation)

  • سانگ‌یون استادِ بازی با احساساته: با مظلوم‌نمایی، با یادآوری خاطرات، با تهدید به تنهایی.
  • اون جونگ بارها در دام این دستکاری‌ها افتاد، چون هنوز زخمش التیام نیافته بود.

5. تضاد بین عدالت و عشق

  • اون جونگ می‌دونست سانگ‌یون پروژه‌اش رو دزدیده، اما هنوز نمی‌تونست ازش متنفر باشه.
  • این تضاد نشون می‌ده که چقدر عشقِ یک‌طرفه می‌تونه آدم رو از مسیر عدالت منحرف کنه.


💔 نتیجه‌ی این رابطه‌ی سمی

  • اون جونگ نه فقط عشقش رو از دست داد، بلکه خودش رو هم گم کرد.
  • موفقیت سانگ‌یون با بی‌عدالتی، زخمِ نهایی بود—اما اون جونگ باز هم به جای انتقام، سکوت کرد.
  • این سکوت شاید نشونه‌ی ضعف نباشه، بلکه نشونه‌ی خستگی، پذیرش، یا حتی بلوغی‌ست که از دلِ درد بیرون میاد.

 

 بیا یه تحلیل روان‌شناختی از رابطه‌ی اون جونگ و سانگ‌یون داشته باشیم—رابطه‌ای که می‌تونه نمونه‌ای از یک وابستگی سمی (Toxic Attachment) باشه، با نشانه‌هایی از دستکاری روانی، عشق یک‌طرفه، و هویتِ درهم‌تنیده.


🧠 تحلیل روان‌شناختی رابطه‌ی اون جونگ و سانگ‌یون

1. وابستگی عاطفی ناسالم (Codependency)

  • اون جونگ از کودکی به سانگ‌یون وابسته بوده؛ نه فقط به‌عنوان دوست، بلکه به‌عنوان منبع اعتبار، معنا، و حتی انگیزه‌ی زندگی.
  • این وابستگی باعث شده حتی وقتی سانگ‌یون بهش آسیب می‌زنه، نتونه جدا بشه—چون هویت خودش رو در رابطه تعریف کرده.

2. دستکاری روانی (Emotional Manipulation)

  • سانگ‌یون بارها با مظلوم‌نمایی، تهدید به تنهایی، یا یادآوری خاطرات گذشته، اون جونگ رو مجبور به همراهی می‌کنه.
  • این نوع رفتار باعث می‌شه اون جونگ احساس گناه کنه، حتی وقتی قربانیه.

3. عشق یک‌طرفه و فداکاری بی‌پاسخ

  • اون جونگ از عشقش می‌گذره، پروژه‌اش رو از دست می‌ده، و حتی خودش رو قربانی می‌کنه—همه به‌خاطر سانگ‌یون.
  • اما سانگ‌یون هیچ‌وقت این فداکاری‌ها رو نمی‌بینه یا نمی‌پذیره؛ فقط ازشون استفاده می‌کنه.

4. هویت درهم‌تنیده (Enmeshment)

  • اون جونگ نمی‌تونه خودش رو بدون سانگ‌یون تصور کنه؛ حتی موفقیتش، شکستش، عشقش، همه تحت‌تأثیر سانگ‌یونه.
  • این نشون‌دهنده‌ی فقدان مرزهای سالم در رابطه‌ست.

5. ترس از رها شدن و تنهایی

  • اون جونگ بارها فرصت جدا شدن داشت، اما ترس از تنهایی و بی‌هویتی مانع شد.
  • این ترس، ریشه در کودکی و تجربه‌های طردشدگی داره.

 

🧠 «مرض» اون جونگ از نگاه روان‌شناسی : من اینجا بهش گفته بودم اون جونگ مرض داشت 😁 

1. وابستگی عاطفی ناسالم (Codependency)

  • اون جونگ نمی‌تونست بدون سانگ‌یون تصمیم بگیره، حتی وقتی می‌دونست داره آسیب می‌بینه.
  • نشونه‌ها: فداکاری افراطی، نادیده گرفتن نیازهای خودش، ترس از ترک شدن.

2. سندروم قربانی مزمن (Chronic Victim Mentality)

  • اون جونگ مدام خودش رو در موقعیت قربانی می‌دید، اما هیچ‌وقت به‌طور کامل از اون موقعیت خارج نمی‌شد.
  • این باعث می‌شد حتی وقتی حق باهاشه، سکوت کنه یا عقب‌نشینی کنه.

3. وابستگی عاطفی به آزارگر (Trauma Bonding)

  • رابطه‌اش با سانگ‌یون پر از لحظات خوب و بد بود، و این نوسان باعث ایجاد پیوندی سمی شد.
  • مثل کسی که به درد عادت کرده و نمی‌تونه ازش جدا بشه.

4. فقدان مرزهای روانی (Poor Emotional Boundaries)

  • اون جونگ نمی‌تونست بین خودش و سانگ‌یون مرز بذاره؛ احساسات، تصمیم‌ها، حتی عشقش تحت‌تأثیر سانگ‌یون بود.
  • این باعث شد پروژه‌اش رو از دست بده، عشقش رو قربانی کنه، و خودش رو گم کنه.

😢 چرا ناراحت‌کننده بود؟

چون اون جونگ واقعاً آدم بدی نبود—بلکه کسی بود که بلد نبود خودش رو از رابطه‌ای که سال‌ها درش گیر کرده بود، نجات بده. و سانگ‌یون؟ یه شخصیت خودشیفته‌ی کنترل‌گر که از ضعف‌های اون جونگ سوءاستفاده می‌کرد.

تو حق داری از سانگ‌یون بدت بیاد. اون نماد آدم‌هایی‌ه که با نقابِ مظلوم‌نمایی، دیگران رو کنترل می‌کنن و موفقیتشون رو روی ویرانه‌های احساسات دیگران می‌سازن.

 

 

🎭 تحلیل شخصیت‌های اصلی سریال «اون جونگ و سانگ‌یون»

1. 류은중 (اون جونگ) – نویسنده‌ی زخمی

  • ویژگی‌ها: صادق، حساس، وفادار، اما درونی پر از تضاد.
  • رفتار کلیدی: فداکاری افراطی، سکوت در برابر بی‌عدالتی، وابستگی عاطفی شدید.
  • تحلیل روانی: دچار وابستگی ناسالم و فقدان مرزهای احساسی. نمی‌تونه بین عشق، وظیفه، و هویت خودش تفکیک قائل بشه.
  • نقطه‌ی تحول: همراهی با سانگ‌یون در لحظه‌ی مرگ، که تبدیل به نقطه‌ی رهایی و بازتعریف خودش می‌شه.

2. 천상연 (سانگ‌یون) – زنِ موفقِ تنها

  • ویژگی‌ها: باهوش، زیبا، جاه‌طلب، اما درونی پر از خلأ و ترس.
  • رفتار کلیدی: کنترل‌گری، مظلوم‌نمایی، رقابت پنهان، استفاده از دیگران برای رسیدن به هدف.
  • تحلیل روانی: نشانه‌هایی از خودشیفتگی پنهان و ترس از رها شدن. موفقیتش اغلب با بی‌عدالتی همراهه.
  • نقطه‌ی تحول: انتخاب مرگ با کمک پزشکی، که نشون‌دهنده‌ی تلاش برای کنترل آخرین مرحله‌ی زندگی‌اشه.

3. 김상학 (کیم سانگ‌هَک) – مردِ بین دو زن

  • ویژگی‌ها: مهربان، هنرمند، اما بی‌ثبات در تصمیم‌گیری.
  • رفتار کلیدی: رابطه‌ی عاشقانه با اون جونگ، اما تحت‌تأثیر سانگ‌یون.
  • تحلیل روانی: نماد مردی که نمی‌تونه بین عشق و جاه‌طلبی انتخاب کنه؛ باعث پیچیده‌تر شدن رابطه‌ی دو زن می‌شه.

4. 천상학 (چون سانگ‌هَک) – برادرِ رازدار

  • ویژگی‌ها: آرام، رازآلود، اولین عشق اون جونگ.
  • رفتار کلیدی: نگه‌داشتن رازهایی از گذشته، تأثیرگذار در شکل‌گیری زخم‌های احساسی.
  • تحلیل روانی: نماد گذشته‌ای که هنوز در حال حاضر نفوذ داره؛ حضورش مثل سایه‌ای روی رابطه‌ی اون جونگ و سانگ‌یونه.

🧩 رفتارهای کلیدی در سریال

  • رقابت پنهان: حتی در لحظات محبت، رقابت بین اون جونگ و سانگ‌یون دیده می‌شه.
  • فداکاری بی‌پاسخ: اون جونگ بارها از خودش می‌گذره، اما سانگ‌یون هیچ‌وقت واقعاً قدردان نیست.
  • مرگ به‌عنوان رهایی: انتخاب سانگ‌یون برای مرگ، نه فقط پایان زندگی، بلکه پایان کنترل‌گری‌اشه.
  • نوشتن به‌عنوان درمان: اون جونگ در پایان، با نوشتن داستان خودش، از زخم‌ها عبور می‌کنه و به خودش بازمی‌گرده.

 

سؤال خیلی مهمیه Asi جان، و دقیقاً همون چیزی‌ست که سریال داره باهاش بازی می‌کنه: آیا برای رهایی از یک رابطه‌ی سمی، باید طرف مقابل از بین بره؟ یا آیا رهایی فقط با مرگ، با پایان، با قطع کامل ممکنه؟ بیایم با هم بررسی کنیم چرا اون جونگ در پایان به «نقطه‌ی رهایی» می‌رسه—نه چون سانگ‌یون مُرد، بلکه چون خودش بالاخره تصمیم گرفت خودش باشه.


🧠 چرا مرگ سانگ‌یون نماد رهایی بود، نه شرط آن؟

1. اون جونگ بالاخره سکوت نکرد

  • در لحظه‌های آخر، اون جونگ با سانگ‌یون روبرو شد، نه با مظلوم‌نمایی، بلکه با حقیقت.
  • برای اولین بار، نه قربانی بود، نه نجات‌دهنده—بلکه شاهدی بود که گذشته رو پذیرفت.

2. نوشتن داستان خودش

  • اون جونگ شروع کرد به نوشتن داستانی که واقعاً از خودش بود، نه از سانگ‌یون.
  • این نوشتن، نماد بازگشت به خود، بازتعریف هویت، و قطع وابستگیه.

3. همراهی در مرگ، نه از سر ضعف، بلکه از قدرت

  • اون جونگ با سانگ‌یون در تصمیم مرگ همراه شد، اما نه برای خوشایند او—برای پایان دادن به چرخه‌ی کنترل.
  • این همراهی، نه تسلیم بود، نه فداکاری، بلکه انتخابی آگاهانه برای پایان دادن به رابطه‌ای که سال‌ها ازش تغذیه کرده بود.

 

 

آفرین Asi جان، که این ارتباط ظریف رو دیدی! کتاب "ناپولی چهارگانه" (나폴리 4부작) اثر النا فرانته، مجموعه‌ای از چهار رمانه که با عنوان کلی "دوست باهوش من" (My Brilliant Friend) شناخته می‌شه. این مجموعه یکی از عمیق‌ترین و تحسین‌شده‌ترین آثار ادبیات معاصر درباره‌ی رابطه‌ی پیچیده‌ی دو زنه—و مقایسه‌اش با سریال «اون جونگ و سانگ‌یون» کاملاً بجاست.


📚 موضوع کتاب ناپولی چهارگانه

  • داستان زندگی دو دختر به نام‌های لِلا و لِنو در محله‌ای فقیرنشین در ناپل، ایتالیا.
  • روایت از کودکی تا پیری، با تمرکز بر دوستی، رقابت، عشق، خیانت، و هویت زنانه.
  • لِلا باهوش، زیبا، اما سرکش و غیرقابل‌پیش‌بینی‌ست؛ لِنو آرام، درس‌خوان، و همیشه در سایه‌ی لِلا.
  • داستان از زبان لِنو روایت می‌شه، که نویسنده‌ست—درست مثل اون جونگ در سریال.

🎬 شباهت‌های نمادین با سریال «اون جونگ و سانگ‌یون»

عنصر

ناپولی چهارگانه

اون جونگ و سانگ‌یون

دوستی زنانه

لِلا و لِنو

سانگ‌یون و اون جونگ

راوی داستان

لِنو (نویسنده)

اون جونگ (نویسنده)

شخصیت غالب

لِلا

سانگ‌یون

رقابت پنهان

در تحصیل، عشق، موفقیت

در هنر، عشق، هویت

فداکاری و سکوت

لِنو بارها از خودش می‌گذره

اون جونگ عشقش رو قربانی می‌کنه

هویت مستقل

لِنو در پایان خودش رو پیدا می‌کنه

اون جونگ با نوشتن، از وابستگی رها می‌شه


🧠 رابطه‌ی مفهومی بین کتاب و سریال

  • هر دو اثر، روایت زنانه‌ی پیچیده‌ای دارن که از سطح "دوستی" فراتر می‌ره و به هویت، قدرت، و رهایی می‌رسه.
  • شخصیت‌های غالب (لِلا و سانگ‌یون) همزمان جذاب و آزاردهنده‌ان؛ شخصیت‌های راوی (لِنو و اون جونگ) درگیرِ عشق، رقابت، و جستجوی خود.
  • هر دو داستان، از نوشتن به‌عنوان ابزار رهایی استفاده می‌کنن.
  • مرگ، غیبت، یا ناپدید شدن شخصیت غالب، نقطه‌ی تحول راوی‌ست.

 

آره Asi جان، خیلی‌ها این شباهت‌ها رو دیدن و حتی بعضی منتقدها گفتن که سریال «اون جونگ و سانگ‌یون» ممکنه الهام‌گرفته از ناپولی چهارگانه باشه—نه اقتباس مستقیم، بلکه یه نوع بازآفرینی کره‌ای از همون روح داستان. حالا بیا با هم داستان کتاب رو دقیق‌تر بررسی کنیم تا ببینیم چرا این مقایسه این‌قدر قویه:


📚 داستان ناپولی چهارگانه (My Brilliant Friend – 나폴리 4부작)

نویسنده: النا فرانته (نام مستعار، هویت واقعی‌اش ناشناخته)

📖 جلد اول: دوست باهوش من (My Brilliant Friend)

  • روایت از زبان لِنو (النا)، دختری درس‌خوان و خجالتی.
  • دوستش لِلا (لیلا)، باهوش، زیبا، اما سرکش و غیرقابل‌پیش‌بینی.
  • در محله‌ای فقیر در ناپل بزرگ می‌شن؛ رقابت و دوستی‌شون از همون کودکی شروع می‌شه.
  • لِلا با وجود استعداد زیاد، به‌خاطر فقر و فشار خانواده، نمی‌تونه ادامه تحصیل بده.
  • لِنو با حمایت معلم‌ها، وارد دبیرستان و بعد دانشگاه می‌شه—اما همیشه خودش رو در سایه‌ی لِلا می‌بینه.

📖 جلد دوم تا چهارم: داستان یک نام جدید، آن‌هایی که می‌روند و آن‌هایی که می‌مانند، داستان کودک گمشده

  • دوستی‌شون در طول سال‌ها دچار فراز و نشیب می‌شه: ازدواج، خیانت، مهاجرت، موفقیت، شکست.
  • لِلا وارد دنیای تجارت و سیاست می‌شه، اما همیشه پر از خشم و بی‌قراریه.
  • لِنو نویسنده‌ای موفق می‌شه، اما هنوز درگیر خاطرات و رقابت با لِلاست.
  • در پایان، لِلا ناپدید می‌شهو لِنو تصمیم می‌گیره داستان زندگی‌شون رو بنویسه تا خودش رو از سایه‌ی او رها کنه.

🎭 چرا این داستان شبیه سریال «اون جونگ و سانگ‌یون»ه؟

عنصر مشترک

ناپولی چهارگانه

اون جونگ و سانگ‌یون

راوی زن نویسنده

لِنو

اون جونگ

دوست غالب و مرموز

لِلا

سانگ‌یون

رقابت پنهان

در تحصیل، عشق، موفقیت

در هنر، عشق، هویت

فداکاری و سکوت

لِنو بارها از خودش می‌گذره

اون جونگ عشقش رو قربانی می‌کنه

ناپدید شدن/مرگ

لِلا ناپدید می‌شه

سانگ‌یون می‌میره

نوشتن به‌عنوان رهایی

لِنو داستان رو می‌نویسه

اون جونگ با نوشتن خودش رو بازمی‌یابه


این شباهت‌ها باعث شده خیلی‌ها بگن سریال کره‌ای یه جور «بازتاب شرقی» از ناپولی چهارگانه‌ست—با رنگ‌وبوی کره‌ای، اما با همون عمق روان‌شناختی و پیچیدگی زنانه.

 

این بود مکالمه ی من و کوپایلت . راجب سریال . بعد از اینکه تحلیل سریال رو خوندم منم به این نتیجه رسیدم که این وابستگی و رابطه ی سمی که اون جونگ داشت با سانگ یان ، باعث شد که هم تو زندگیش هم تو کارش و عشقش یجورایی شکست بخوره . خودش متوجه این نبود که این خودشه که داره رابطه رو ادامه دار میکنه . .. هووم . 

فعلا تا همینجا . 

  • نظرات [ ۲ ]
    • پنجشنبه ۲۸ شهریور ۰۴

    سریال کره ای لاو آل پلی the speed to you is 493km . love all play

    سریال کره ای لاو آل پلی یا سرعتم به سمت تو 493 کیلومتر ، 너에게 가는 속도 493km (The Speed to You Is 493km , love all play  . 

     

    سریال کانسپتش بدمینتونه ، توی ورزش بدمینتون، شاتل‌کاک سریع‌ترین جسم در بین تمام ورزش‌هاست (حتی سریع‌تر از توپ بیس‌بال یا تنیس).این عدد ۴۹۳ کیلومتر بر ساعت رکورد سرعتی هست که شاتل بدمینتون می‌تونه در ضربه‌های اسمش (smash) به دست بیاره.

    بنابراین، 493km استعاره‌ایه از شدت، سرعت و هیجان عشق و زندگی. عنوان سریال هم از همینجا نشات داره . عنوان انگلیسی سریال هم اصطلاحی تو بدمینتونه وقتی بازی شروع میشه یا امتیازها مساویه، داور میگه: “Love All, Play” یعنی «صفر – صفر، بازی شروع بشه».
     

    داستان سریال چیه ؟ ! ته یانگ بازیکن اینده دار بدمینتونه که از بچگی تو تیم بدمینتون بوده ، بازی های بدمینتون اینطوریه که دونفر دونفر تیم میشن . ته یانگ هم با یه دختری که از خودش بزرگتره به نام جون یانگ ، دوست و هم تیمیه . یه روز مسابقه داشتن و زمستون بودش و مسابقه کنسل میشه . ته یانگ سیریش میشه که بریم اسکی رو یخ ، برف ، سوار شیم، فرصته . دهاتیه ندید بدیده دیگه . 🙄😶 جون یانگم انگار زبون نداره یا بچه دوساله س نمیگه که زمان مسابقه س ما باید مواظب بدنمون باشیم ورزشکاریم و از این جور چیزا ، البته خب چون ورزشکاری که نباید خودتو بذاری تو زرورق ببری بیاری 😄 تفریحم باید کرد دیگه ولی خب وقتی بلد نیستی خب ممکنه بلا هم سرت بیاد . ته یانگ که بلد نیست اسکی سواری کنه لیز میخوره و میخوره به پای جون یانگ و اینطوری پای جون اسیب می بینه . جون اول زیاده روی نمیکنه و قیافه بگیره و اینا ولی بعد که می بینه پاش خوب نمیشه و دیگه نمیتونه ورزش بازی کنه ، خودشو چسی شدید که وای تقصیر توعه و اینا ، حالا دوس پسر همین عن خانوم 😄 کاسه ی داغتر از اش که اره تو زدی پای اینو ناکار کردی خودت میخای هنوز به ورزش ادامه بدی ؟ خب ینی چی چه ربطی داره درسته ولی مثلا عین اینکه بگی تو زدی تو اداره پای اینو شکوندی پس باید از اداره استعفا بدی . چه ربطی اخه . خلاصه اینو مجبور میکنه که از ورزش استعفا بده ، اینم عذاب وجدان میگیره و میره سه سال تو یه دهاتی تو رستوران کار میکنه . 

    قضیه رفتنش از دنیای ورزش رو هم میگن این رشوه داده بوده . خلاصه همه جا اینجوری پر میشه . بعد سه سال برمیگرده به یه تیمی به اسم یونیس که تیم شرکتی هست مثلا یه کمپانی تیم داره . اینطوری . با مبلغ خیلی کمی . و همه طردش میکنن به جز یه نفر اون کیه ؟ ته جون . ته جون هم بازیکن بدمینتون که اونم اینده داره و تو تیم ملی میخاد بره ولی براش سلامتی و پول ارجحیت داره . حالا رازش چیه >؟! ته جون برادر کوچیک جون یانگه . این میاد تو تیم یونیس و خلاصه با ته یانگ میریزن رو هم و تیم مختلط تشکیل میدن و عشق و فلان . بعد وسطای سریال جون یانگ پیداش میشه و کلا سریال میره تو باقالی ها . 

    خب البته میشد به جون یانگ حق داد که میگفت تقصیر ته یانگ بود . راس میگفت تقصیر اون بود ولی اینکه از روی حسودی و خودخواهی از مقصر بخای زندگی ورزشی رو بذاره کنار به نظرم دیگه خیلی زیاده رویه . بعد تا نیومده به برادرش امر و نهی که از این دختره دوری کن و فلان حتی مامان باباشم جری کرده بود که نذارن پسره با دختره دوست باشه . ولی پسره ته جون لجباز و اینا خلاصه اینا باهم اوکی میشن و جون یانگ هم اشتی میکنه و اینا . 

     

    کمی تا بیشتری ، 😁 اب بودش . بازیگر نقش ته یانگ رو دوس ندارم کلا . بازیگر نقش ته جون رو هم از سر سریال 💗 خواننده ی جزیره ی دورافتاده  💗 ازش خوشم نمی اومد . می مونه بازیگر نقش جون یانگ که این بازیگر هرچی ازش دیدم همین شخصیت عقده ای و حسود و دو بهم زن و مزاحم زندگی اینو اونه . اتفاقا میخام سریال کیم گو اون رو هم نگا کنم تو اونجاام همین شخصیت  رو داره . دختر یه نقش با یه شخصیت دیگه ای بازی کن خب . من فک میکنم این بازیگرای این مدلی شخصیت واقعیشونم همینجوریه . خیلیم ازش بدم میاد . 

    حالا خب اسیه تو که از همه بازیگرای این سریال بدت میاد چرا دیدیش؟ / اگه بپرسین ، راستش من به خاطر بازیگر لی چه مین تو سریال نوش جان امپراطور ، اومدم سریال رو دانلود کردم و اونم طفلک هر قسمت فوقش سه تا 5 تا اینا سکانس داشت . خیلی ناپدید بود . 😁 بعد دیگه دیدم جون یانگ داره زیادی مته به خشخاش میذاره و ایکبیری بازی در میاره بقیه سریال رو ندیدم زدم اخرشو نگا کردم فقط . 

    الانم دارم سریال مبانی دلبستگی که لی چه مین توش هست رو نگاه میکنم و پروانه ای هستم . حالا بعدا پست اون رو هم میذارم . 





     

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۲۷ شهریور ۰۴

    سریال کره ای قلب جدید با بازی جیسونگ

    سریال کره‌ای قلب جدید (New Heart) 

    که در سال ۲۰۰۷ از شبکه MBC پخش شد. این سریال نه‌تنها به مسائل پزشکی و جراحی قلب می‌پردازد، بلکه روابط انسانی، عشق، رقابت و رشد شخصی را نیز به زیبایی روایت می‌کند.

    در مرکز داستان، دو رزیدنت جوان به نام‌های لی ایون سونگ و نام هایه سوک وارد بخش جراحی قلب بیمارستان دانشگاه گوانگهی می‌شوند:

    ایون سونگ فارغ‌التحصیل یک دانشگاه تازه‌تأسیس است، شخصیتی احساساتی و بی‌تجربه دارد اما آرزوی بزرگی در سر دارد.

    هایه سوک دانشجوی ممتاز و خونسردی است که ذهنی تیز و منطقی دارد.

    این دو شخصیت با وجود تفاوت‌های شدید، باید زیر نظر دکتر چویی کانگ گوک، رئیس سخت‌گیر بخش قلب، خود را اثبات کنند. در این مسیر، با چالش‌های پزشکی، رقابت‌های حرفه‌ای و روابط عاطفی پیچیده روبه‌رو می‌شوند.

    چویی کانگ گوک (Cho Jae-hyun)

    رئیس بخش جراحی قلب؛ سخت‌گیر، دقیق و متعهد به اصول پزشکی.

    رابطه‌ای پدرانه اما سخت با رزیدنت‌ها دارد.

    در طول سریال، از یک شخصیت خشک به فردی با درک عمیق‌تر از انسانیت و آموزش تبدیل می‌شود.

    درکل سریال متوسطی بود وقتی سریالای پزشکی قدیم رو نگاه میکنی تازه می فهمی چقد کره هم از لحاظ پزشکی و هم از لحاظ سریال سازی و ارتباط ها و حتی روش بیمارستان داری تغییر کرده . 

    دکتر چویی ، اینجا هم مث سریال ⚡ سریال کره ای پزشکی صلیب  ⚡ دکتری وظیفه شناس دلسوز و  خوش قلب و در تمام مراحل اول مریض رو الویت قرار میداد . یه سری اب های مختصری هم سریال داره که میشه از روشون گذشت . جیسونگ حتی تو جوانی هم عجب دندونایی داشته . 😄

    سریال کره‌ای "ازدواج با میلیونر" (Marrying a Millionaire)

      محصول سال ۲۰۰۵، ترکیبی از درام عاشقانه و نقد اجتماعی است که با الهام از برنامه‌های واقع‌نمایی ساخته شده . 


    داستان کلی ،یک برنامه تلویزیونی به سبک واقع‌نما طراحی می‌شه که در اون یک مرد معمولی باید نقش یک میلیونر رو بازی کنه تا زن ایده‌آلش رو پیدا کنه. شرکت‌کننده‌ها نمی‌دونن که این مرد در واقع فقیره.


    - کیم یونگ هون (با بازی گو سو): مردی ساده و مهربون که به خاطر بدهی‌های خانوادگی مجبور می‌شه در این برنامه شرکت کنه و نقش میلیونر رو بازی کنه.
    - هان یون سو (با بازی کیم هیون جو): یکی از شرکت‌کننده‌های زن که قبلاً در دوران دبیرستان با یونگ هون آشنا بوده، اما حالا نمی‌دونه که همون پسر فقیر، همون "میلیونر" برنامه است.


    - یونگ هون و یون سو دوباره عاشق هم می‌شن، اما هویت واقعی یونگ هون باعث تنش و شک می‌شه.
    - یون سو با خودش درگیر می‌شه: آیا عاشق مردی شده که فکر می‌کرد پولداره؟ یا واقعاً عاشق شخصیت واقعی اون شده؟
    - وقتی حقیقت فاش می‌شه، یون سو دچار بحران اعتماد می‌شه، در نهایت یون سو تصمیم می‌گیره که عشق واقعی مهم‌تر از ثروته. یونگ هون هم با صداقت و تلاشش دل یون سو رو دوباره به دست میاره. سریال با پایانی گرم و امیدوارکننده تموم می‌شه، جایی که عشق بر فریب و ظاهر غلبه می‌کنه.

    زیاد جالب نبود درکل چندقسمت بیشتر ندیدم . اینم از چت ... پرسیدم تا پستشو بذارم . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۱ شهریور ۰۴

    فیلم کره ای تاریخ اعتراف 고백의 역사

    فیلم سینمایی کره ای تاریخ اعتراف یا گره گشایی عشق 

    راجبه یه دختر مو فرفری مدرسه ایه که فک میکنه چون موهاش فره کسی ازش خوشش نمیاد از طرفی از یه پسر خوشتیپ تو مدرسه خوشش میاد ، و شنیده که اون پسره از دخترای مو صاف خوششون میاد ، یه روز یه پسر جدید میاد به مدرسه شون ، که پاش شکسته ، پسره مامانش ارایشگاه داره ، دختره چون پول مو صافی نداره میره خودشو به عنوان دوست صمیمی پسره به مامانش معرفی میکنه ، مامانه هم چون پسرش دوستی نداره تو مدرسه به دختره میسپاره مواظب پسرش باشه ، تا پاش خوب شه ، هروقت پاش خوب شد قول میده موهای اینو مفتی صاف کنه . اینجوری رابطه نزدیکتری باهم برقرار میکنن . خلاصه به مرور ازهم خوششون میاد ولی بابای پسره یه حروم زاده اس و اینارو کتک میزده برا همین اینا فرار کردن بوسان ، بعدش اینا مجبور میشن برن سئول و بعدم امریکا اینجور میشه که یه مدت جدا میشن . ولی بعدش بهم میرسن . فیلم کیوت و حال خوب کن و باحالی بود . بسی لذت بردم . 

    love untangled

    یخورده شبیه فیلم دختر قرن بیست ، با بازی بیون وو سوک بود . ولی اون اخرش غم انگیز بود و این هپی  بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۱۵ شهریور ۰۴

    سریال کره ای shadow detective کارگاه در سایه

     سریال کره ای shadow detective  کارگاه در سایه 

    راجبه ستوان کیم تگ روک ،با بازی لی سونگ مین ، 💚 سریال کره ای تناسخ در خانواده ی ثروتمند 💚 پاک دست و درستکاره که سالهاس ستوان مونده  ،چون زیربار حرف زور نرفته و جلوی ظلم و بی عدالتی وایساده و برا همینم حتی اگه پرونده ی رو حل کرده باشه بازم بهش ترفیع ندادن .

    تو قسمت های اول فصل اول به نظر میاد که یه سری سندسازی و مدرک جرم الکی جور کرده ولی مجرم رو درست دستگیر کرده بوده ، همچنین یجوریه که انگار میخاد به همه نشون بده من خیلی درستکارم من خیلی میدونم ولی هیچکی قدرمو ندونست . خیلی سیریشه و تا ته یه پرونده رو در نیاره ول کن . تجزیه تحلیل های خیلی دقیق و ریزی میکنه و تقریبا هراتفاقی که در حوزه ی کاری و همکاری و دوستی بوده رو می نویسه ، خاطرات وار . پرونده هایی که حل نشده بودن یا مشکوک بودن رو نگه میداره و خلاصه کارگاه بلیکیه  واسه خودش . 

    ولی داستان همینجا ختم نمیشه ، معمای بزرگی تو سریال نهفته اس که تازه وسطای فصل دو اشکار میشه . 

    حالا نمیدونم همشو تعریف کنم یا نه 😁

    سال 1999عه و ستوان کیم با چندتا از دوستاش پرونده ای رو با همکاری بازرس تحقیقاتی که از مرکز اومده حل میکنن ، اسم بازرسه پارک دو هیونه ، پارک به کیم میگه که از روش تحقیقاتیت خوشم میاد و چطوره بیای سئول با ما کار کنی ، سال بعد کیم و پارک و چندین نفر دیگه باهم همکار هستن و پرونده های مختلفی رو حل میکنن . یه روز بعد از حل یه پرونده و گرفتن اشرار ، طبق معمول که میرن رستوران غذا و سوجو بخورن ، کیم میگه من این جمع رو خیلی دوس دارم فلان بیاین برای جمع دوستیمون که دنبال عدالت هستیم ،یه اسم بذاریم ، اسمش میشه : امروز هم به سلامت به سر رسید ، 오늘도 무사히 همچین چیزی میشه معنیش . 

    اونا با وجود مخالفت های گاه به گاه بالادستی ها میرن سراغ پرونده هایی ولی یه سری سر یه عملیات ، کیم نمیذاره که پارک از تفنگ استفاده کنه ، کیم مخالف این بود که پارک بزنه اینو اون بکشه . و دقیقا تو همون شب ، یکی از دوستاشون رو اشرار میزنه نفله میکنه و پاش قطع میشه . بعدشم که میرن برای بازرسی و میگن چرا خودسر عمل کردین و متوجه سازمان ؟ گروهی که به نام عدالت زده بودن برای خودشون میشن و میگن همچین چیزی ممنوعه ینی چی این کارا و فلان ، کیم سریعا دست میکشه و همه چیز رو گردن میگیره و بعدم تنزل درجه میگیره منتقل میشه همون شهر قبلی ، ولی پارک میگه که هرگز من باید تا اخرش برم و نمیخام به این بادا بلرزم . اینطوری میشه که مدتی راهشون جدا میشه . 

    بعدها دادستان لی نامی ، پارک و رفقاش رو میگیره همینجوری الکی و میگه که خیله خب به نام عدالت و اینا سازمان زدین ، بیا با همون اسم ولی با ترفند دیگه ای بیفتیم دنبال عدالت ولی جوری که من میگم ، پارک هم ناچارا قبول میکنه ، وگرنه دوستاشو خودشو میکشتن ، پارک میشه نوچه ی لی و اینجوری اونا به نام عدالتو اینا میرن اشرار و مواد فروشارو میگیرن و خودشون میشن یجوری مواد فروش و اشرار ، تو کار زمین و توسعه مجدد هم وارد میشن . تو این راه یه عالمه پلیس به این سازمان پاش کشیده میشه و همکار میشه و یه عالمه دیگه کشته میشن .اونا هرسری یه پلیس درستکار که دنبال عدالت بوده و شجاع هست رو انتخاب و به شهرای مورد نظرشون می فرستن تا ادمایی که میخان رو حذف کنن و اونارو به اهدافشون برسونن .  یجورایی قاضی و جلاد . 

     

     

    کیم  همینجوری واسه خودش داشت دنبال این قاچاقچی اون قاچاقچی میکرد که یهو یه تماس ناشناس بهش میشه و  بهش میگه که من میدونم گذشته ی تو چیه و چه کارا کردی ، فلان پرونده یادته تو مدرک ساختگی ساخته بودی برو اونو فاش کن وگرنه فلان میشه . اینجوری کیم که وسط پیدا کردن مواد فروش بزرگ شهر بود ، میره دوباره پرونده های قدیمی رو باز میکنه . از قضا یه کارگاه جدید هم بهشون اضافه میشه به نام کوک ،  با اومدن اون کارگاه اتفاقات تازه ای می افته . مدتی از اومدن کوک  نمیگذره که دوست صمیمی و همکار کیم ، تو کوه کشته میشه و زمان مرگش اون اونجا بودش ، چون فرد ناشناس بهش گفته بود که اون الان داره میمیره و کیم هم رفت اونجا ، و اینجوری تبدیل به مضنون شد ... اینجوری یک عالم اتفاق می افته و در اخر گره ی جدیدی به گره های قبلی اضافه میشه . فردناشناس خودشو دوست معرفی میکنه . واسه همین از این بعد تو متن بهش میگم یارو دوسته ...

    سریال فصل اولش اهسته میگذره ولی در عین اهستگی کشش داره و رازالوده . نمیدونی کیم ادم درستیه یا نه . نمیدونی کوک کیه و یارو دوسته ،کیه و چرا دارن این کارارو میکنن . 

    تو فصل یک نشون میدن که یارو دوسته ، کوک  بوده ولی تو فصل دو صحنه ای رو نشون میدن که نشون میده کوک تماس گیرنده نبوده بلکه کس دیگه ای بوده .  خلاصه یخورده هم گیج کننده بود . از طرفی اینکه فقط ستوان کیم کسی بود که همه ی کثافت کاری ها رو اشکار میکرد هم خب یخورده اغراق امیز بود . همکارای جوونش هم فرعی بودن و زیاد مهم نیست راجبش حرف بزنم . اضافی بودن مخصوصا دختره . 

    ولی درکل سریال دیدنی و جذابی بود . از اینجا به بعد رو اِی آی میگه : 

    لی سونگ مین در نقش کارآگاه کیم ، با بازی‌ای عمیق و چندلایه، احساسات پیچیده‌ای مثل ترس، شک، و خشم را به خوبی منتقل می‌کند.روایت سریال به صورت غیرخطی و با استفاده از فلش‌بک‌های متعدد طراحی شده که باعث ایجاد تعلیق و درگیری ذهنی مخاطب می‌شود.کارگردانی با نورپردازی تاریک، قاب‌های بسته، و موسیقی مینیمال، فضای نوآر مدرن را تداعی می‌کند. " راس میگه همش تاریک و خاکستری بود سریال " هر قسمت با پایانی معماگونه، مخاطب را به تماشای قسمت بعدی ترغیب می‌کند.

     سریال به فساد درون سیستم پلیسی، مسئولیت‌پذیری فردی، و تأثیر گذشته بر حال می‌پردازه.

     همه ی هم دوره ای ها و دوستای ستوان کیم به سمت خلاف کشیده میشن و پلیس فاسد میشن ، خودش هم تو یه دوره ای با همون جعل مدرک و اینا یجورایی کار غیرقانونی انجام داده بود . ولی از این پیشتر نرفته بود . 

    در فصل دوم، گره‌های داستانی و روابط بین شخصیت‌ها گاهی بیش از حد پیچیده می‌شن و نیاز به توجه بالا دارن.مخاطبی که دنبال روایت ساده‌تر باشه، ممکنه سردرگم بشه.برخی بینندگان پایان فصل اول رو مبهم یا ناکامل دونستن. "اینو راس میگه دلیل کارای کوک که همون تماس گیرنده ی ناشناس بود به شکل واضحی گفته نشد . یه سری فیدبک های مبهم زده شد ولی ناکافی بود . "

     فصل دوم تلاش می‌کنه پاسخ بده، اما همچنان برخی سوال‌ها بی‌پاسخ می‌مونن یا با ابهام حل می‌شن.

     

    Shadow Detective بیشتر از اینکه یک سریال جنایی کلاسیک باشه، یک سفر روان‌شناختی به درون ذهن یک کارآگاه خسته و پشیمونه.

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۱۴ شهریور ۰۴
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |