میازاکی آشکارا روی این تفکر پافشاری میکند: جهانی خالی از جنگ، غم و درد توهمی بیش نیست. شخصیت خان دایی خودش را در جایی، دور از دسترس همگان قایم کرده و سعی دارد با سنگهایی نظم و آرامشی به این جهان بدهد. اما این تصور خان دایی کاملاً پوچ است. هیچ جهانی نمیتوان یافت که آرامش همیشه در آن در جریان باشد حتی اگر سنگ بناهای آن عاری از هر کثیفی باشند. حقیقت تلخی که نمیتوان آن را نادیده گرفت، این است که تا وقتی تضادی برای چیزی وجود نداشته باشد، آن حقیقت درکش غیرممکن است.
تا وقتی درد نباشد، راحتی بیمعنا میشود. چگونه میتوان خیر را بیان کرد اگر شری در کار نباشد؟ این دو نیاز دارند در کنار هم باشند تا به یکدیگر ارزش بدهند و این جهان را شکل بدهند. بله، متاسفانه راه فراری از جنگ نیست. هر لحظه ممکن است آدم با غمی بزرگ رو به رو شود و اگر قدرت کنار آمدن با آن را نداشته باشیم، در دوری باطل قرار میگیریم که هیچ خروجی مثبتی برایمان ندارد و تنها سعی میکنیم با نابود ساختن زیربناهای چیزی، آن را بسازیم.
اثر راه حل کنار آمدن با غم را بهمان معرفی میکند: فراموشی. فراموشی کاملاً عادی است. انسان گاه مجبور است اتفاقاتی از زندگیاش را به طور کامل فراموش کند تا بتواند ادامه بدهد. این احساس غم، میتواند به احساس گناهی تبدیل شود که شاید انسان از حضور آن عزیز به اندازه کافی قدردانی نکرده و باید به هر طریقی که شده، او را برگرداند. به نوعی، حتی میازاکی به مخاطبانش این پیشنهاد را میکند که فراموشش کنند.
قهرمان داستان ما، به جای آنکه احساسات را به زبان بیاورد و نشان دهد چقدر از همه چیز خشم دارد، با حرکاتش آن را به نمایش میگذارد و به همین دلیل، میازاکی توانسته تصویری واقعی از غم را نشان دهد.
همیشه سوگواری به صورت گریه و زاری مداوم نیست و ماهیتو با عصبانیت و آسیب زدن به خودش (که به مدرسه نرود و کمتر احساس اذیت شدن کند)، به مخاطب میفهماند که عزادار مادرش است. دیگر واقعیتی که میازاکی از آن سخن میگوید، همین عدم توانایی انسان در استفاده از کلمات برای نشان دادن احساساتش است. با اضافه کردن و تاکید بر سکوت در طول داستان، میازاکی احساسات را در قالب موسیقی، منظرهها و صورت شخصیتها نمایش میدهد و نتیجه کار، باورپذیرتر کردن احساسات شخصیتها شده است.
ماریکو ناگای، استاد ادبیات ژاپنی در دانشگاه تمپل ژاپن میگوید: اولین اشاره شناخته شده به مرغ ماهیخوار در ادبیات ژاپنی ممکن است در کوجیکی باشد. کوجیکی قدیمیترین اثر ادبی ژاپن است که در سال ۷۱۲ گردآوری شده است و حاوی تعدادی اسطوره آفرینش است که ستون فقرات دین بومی شینتو و فرهنگ بومی این کشور را تشکیل میدهد. در قصهای، وقتی شاهزادهای دور از خانه میمیرد، روحش به پرندهای سفید تبدیل میشود. ناگای میگوید اگرچه به صراحت از آن به عنوان مرغ ماهیخوار نام برده نشده است. مرغهای ماهیخوار اغلب در اطراف واقعه مرگ ظاهر میشوند و پرندگان به طور کلی با مرگ و تشییع جنازه همراه هستند. مرغهای ماهیخوار اغلب در داستانها بهعنوان پیامآور خدایان یا نماد پاکی و انتقال عمل میکنند. نمایشنامهای به نام «ساگی» بر اساس داستانی از هایکه نوشته شده است. در این نمایشنامه، امپراتور دایگو یک مرغ ماهیخوار را میبیند و دستور میدهد آن را بگیرند، سپس وقتی که برای دربار میرقصد خوشحال میشود و آن را آزاد میکند تا پرواز کند. مرغهای ماهیخوار برای کشاورزان ژاپنی آشنا هستند و اغلب در مزارع مشاهده میشوند.
شیراساگی نومای رقصی آیینی است که از سال ۱۶۵۲ به طور منظم در معبد سنسوجی در توکیو اجرا میشود. در این رقص، رقصندگان لباس مرغ ماهیخوار سفید پوشیدهاند و همراه با موسیقی فلوت و طبل میرقصند. این رقص آیینی در واقع برای دفع طاعون انجام میشده است. دیگو پلکیا، دانشیار دانشکده مطالعات فرهنگی در دانشگاه کیوتو سانگیو میگوید: بازیگران این نمایش لباسهای سفید رنگی برای نماد پاکی پرنده میپوشند.
در انیمیشن پسر و مرغ ماهیخوار، مرغ ماهیخوار نقش هدایتگری برای ماهیتو دارد. در واقع پرندهای که نماد فرهنگ ژاپنی است باعث میشود پسری که در وضعیت بغرنج عاطفی قرار دارد، مادرش را از دست داده، پدرش بلافاصله با خالهاش ازدواج کرده و هنگام حضور در مدرسه بچههای مدرسه او را پس میزنند و برای اینکه مدرسه نرود با سنگ به سر خودش میزند، این مرغ ماهیخوار است که در خواب و بیداری باعث میشود او راهش را پیدا کرده و به عمارت کنار خانهشان برود. مرغ ماهیخوار که در واقع مردی داخل شکم آن است و حرف میزند و یک مرغ ماهیخوار عادی نیست، به او میگوید اگر میخواهی مادرت یعنی ریشه، هویت و اصالتت را پیدا کنی به سمت عمارت بیا.
شخصیتهای انیمه پسر و مرغ ماهیخوار شباهتهایی با شخصیتهای آثار قبلی میازاکی دارند. خود ماهیتو شبیه جیرو، نقش اول انیمه باد برمیخیزد است و یکی از پیرزنهای خدمتکار، شبیه شخصیت سوفی طلسم شده در قلعه متحرک هاول است.
شخصیت ماهیتو در فیلم عمق روانشناختی دارد؛ او هر شب زمانی که میخوابد خواب مادرش را میبیند که در آتش میسوزد و او اشک میریزد و تحت تاثیر قرار میگیرد. در واقع سردی روانی او از همین اتفاق ناگواری است که برایش افتاده است. مبتنی بر نظریات روانشناسان معتقد به مکتب روانکاوی مانند فروید رؤیا در واقع بازتابی از مسائل روانی افراد است که خودش را نشان میدهد، حال گاهی مطابق خواب ماهیتو مستقیما سوختن مادر را نمایش میدهد و گاهی به صورت نمادین و غیرمستقیم مسائل پیچیده به نمایش گذاشته میشود که نیاز به تحلیل دارد. البته مطابق تعالیم دینی خواب گاهی منشأ الهی یا شیطانی دارد و گاهی فقط اضغاث و احلام(خوابهای بیمعنا) است.
زمانی که ماهیتو و ناتسوکو در خانه میان جنگل ساکن میشوند، ماهیتو به واسطۀ مرغ ماهیخوار سخنگو متوجه عمارت یا برجی میشود. ناتسوکو توضیح میدهد که عموی بزرگش برج را ساخته است، او آنقدر کتاب خواند که دچار جنون شد، سپس سیلی آمد که مسیر به سمت برج را مسدود کرد و دیگر خبری از عمو نشد و به دلیل خطر ریزش ورودی برج بسته شد.
طرح اصلی داستان انیمه پسر و مرغ ماهیخوار دربارۀ نجات مادر است. با راهنماییهای مرغ ماهیخوار که واقع چنان شخصیت مثبتی هم ندارد و دوست دارد در فرصت مناسب خیانت کند، ماهیتو همراه میشود، به برج میرود و سپس به جهان زیرین تا بتواند مادرش را بیابد. نقش مادر بسیار در این انیمه پررنگ است، ناتسوکو که خاله ماهیتو است نقش مادری دارد و حامله است و از ماهیتو میخواهد که دست روی شکمش بگذارد. ماهیتو اصلا برای پیدا کردن خالهاش(نامادریاش) به این برج پا میگذارد. پس از آنکه به جهان زیرین میرود و با خانم ماهیگیر(کریکو) روبرو میشود او هم مانند یک مادر از ماهیتو حفاظت میکند و در خانه جایش میدهد و برایش غذا میپزد، طلسماتی به شکل مجسمه بهش میدهد و همراهش میکند و سپس وقتی با هیمی دختر آتشین روبرو میشود او نیز همان مادرش در سنین کودکی است، زمانی که مادرش در سنین کودکی در سمت برج پیدا میشود و بعد از یکسال برمیگردد. در واقع با آنکه مادرش را ماهیتو از دست داده اما در تمام ماجرا از مادر یا افرادی که دنبال مادری کردم برای او هستند استفاده میکند و در نهایت خالهاش را نجات میدهد و به جهان اول برمیگرداند. در خواب دیگری که ماهیتو دارد و در آن مرغ ماهیخوار را میبیند و سپس قورباغهها از بدنش بالا میروند و ماهیها میگویند باید با ما بیایی، همین ناتسوکو در خواب با پرتاب کردن تیری سوتدار از کمان که البته همین در شینتو هم جایگاه دارد، نجاتش میدهد.
ناتسوکو با تیر سوت یعنی تیری که ساموراییهای فئودال میانداختند و هنگام پرتاب سوت میزد باعث میشود در خوابش، مرغ ماهیخوار و قورباغهها فرار کنند. نام این تیر و کمان در فرهنگ ژاپنی کابورا یاست. کابورا به معنای شلغم است بنابر اصطلاح ژاپنی از نظر فنی به معنای تیرهای شلغمشکل است. در آیین شینتو صدایی که پیکان کابورایا ایجاد میکند، برای دفع تأثیرات شیطانی است و در واقع پس از پرتاب تیر وقتی که مرغ ماهیخوار و قورباغهها فرار میکنند در واقع اینها ارواحی شیطانی هستند که دارند فرار میکنند.
تیر و کمانهای دیگری نیز در فرهنگ شینتو هست که در مراسمات استفاده میشود و قداست دارد، مانند هامایا(Hama Ya)، هامایومی(Hama Yumi) و آزوسایامی(Azusa Yumi).
در نبردها، به ویژه در حوالی دوره هیان کابورایا پرتاب میشد تا به دشمن هشدار دهد. همچنین اعتقاد بر این بود که صدای سوت میتواند ارواح شیطانی را از بین ببرد و به کامی علامت بدهد تا از آنها حمایت کنند. منظور از کامی خدایان، ارواح، اساطیر معنوی یا طبیعی شینتو هستند. در شینتو، کامی از طبیعت جدا نیست، بلکه از طبیعت است و دارای ویژگیهای مثبت و منفی و خیر و شر است. آنها نمونهای از آنچه هستند که بشریت باید به سوی آن تلاش کند.
اعتقاد دارند که کامی از این جهان پنهان است و در یک وجود مکمل زندگی می کند که منعکسکننده وجود ماست. به ویژه در حوالی دوره هیان، قبل از نبرد کابورا یا پرتاب میشد تا به دشمن هشدار دهد. تیراندازی طرفینی با کمان برای مدتی غیرعادی نبود، و برای مثال در نبرد کوریکارا در سال ۱۱۸۳، پانزده تیر از طرفین، سپس سی، سپس پنجاه، سپس صد، به هر طرف شلیک شد. و بعد با یکدیگر درگیر جنگ شدند. همچنین غیرمعمول نبود که پیامهایی به این تیرها بسته شود و به قلعهها، اردوگاههای جنگی یا مانند آن شلیک کنند.
پس از اینکه ماهیتو در خواب این اتفاق را میبیند که ناتسوکو با کمان کابورایا از او دفاع میکند او در بیداری با چوب بامبو برای خودش تیر و کمانی میسازد. و بعد به انتهای این تیر و کمان پری آبی رنگ از مرغ ماهیخوار اضافه میکند که باعث میشود تیر بتواند پرواز کند و قابلیت خاصی پیدا کند و آسیب به آن پر باعث آسیب به خود مرغ ماهیخواری میشود.
ماهیتو سپس در میان کتابها، کتابی از مادرش مییابد به نام اینکه چگونه زندگی میکنی؟کتابی که در سال ۱۹۳۷ مادر ماهیتو برای فرزندش نوشته است تا بفهمد چطور زندگی کند و ماهیتو خوشحال میشود که مادرش(هاتسوکو) این کتاب را برایش باقی گذاشته است. در واقع این کتاب، کتابی واقعی است که انیمه پسر و مرغ ماهیخوار به آن اشاره دارد و پس از اکران فیلم باعث شد این کتاب ژاپنی در ژاپن نادر شود و فروش بسیاری پیدا کند. این کتاب در سایت مِرکاری که فروشگاه آنلاین ژاپنی است یک میلیون و هشتصد هزار فروش داشته است.
کتاب چگونه زندگی میکنی دربارۀ جونیچی هوندا دانشآموز ۱۵ساله دبیرستانی است که با نام مستعار خود به نام کوپرو به نام ستارهشناس اروپایی کوپرنیک شناخته میشود. او ورزشکاری با استعداد تحصیلی و محبوب در مدرسه است. پدر کوپرو یکی از مدیران بانک است که در جوانی از دنیا رفته و کوپرو با مادرش زندگی میکند. عمویش (از طرف مادرش) در این نزدیکی زندگی میکند و مرتب به ملاقاتش میرود. کوپرو و عمویش خیلی صمیمی هستند. در واقع میتوان عموبزرگ انیمه پسر و مرغ ماهیخوار را اقتباسی از عموی کوپر دانست. کوپرو در کتاب چگونه زندگی میکنی با عمویش مشورت میکند و از حمایت او برخوردار میشود. عمویش نیز این تعاملات را در یک دفتر خاطرات مینویسد و میگوید که تا در نهایت این دفترچه یادداشت را به کوپرو خواهد داد. در پایان رمان، کوپرو در پاسخ به عمویش تصمیمی در مورد نحوه زندگی آیندهاش می نویسد و رمان با پرسیدن این سوال از سوی راوی به پایان میرسد: «تو چگونه زندگی میکنی؟»
زمانی که ماهیتو به برج میرسد. مرغ ماهیخوار از نقاشی روی عمارت بیرون میآید و جان میگیرد. نقاشیهای متعددی دربارۀ مرغ ماهیخوار در فرهنگ ژاپنی وجود دارد. سپس ماهیتو مادرش را میبیند که وسط عمارت دراز کشیده است و وقتی ماهیتو به او دست میزند شبیه مایع رنگی میریزد و در واقع اثری هنری است که مرغ ماهیخوار آن را ساخته است و واقعی نیست. در انیمه اشاره میشود که خاندان ماهیتو خاندانی ثروتمند هستند و خدمتکاران زیادی دارند و تنها او با خون خاص خودش است که میتواند جانشین عموبزرگ در جهان زیرین شود و تنها او و همخونهای او هستند که میتوانند صداهای موجود در عمارت را بشنوند. در این هنگام مردی از بالای عمارت شاخه گل سرخی به زمین میاندازد و سپس به مرغ ماهیخوار میگوید ای پرنده کودن راهنمای پسر در دنیای ما باشی. در واقع این پسر شرافتی شبیه خاندان سلطنتی در آیین شینتو دارد که امپراتور در واقع در ادامۀ نسل آماتراسو خدای خورشید است و پرستیده میشد.
پس از آنکه ماهیتو به جهان زیرین میرود. به مکانی معبد مانند با در طلایی میرسد که بالای در نوشته است آنان که در جستجوی دانش هستند نابود خواهند شد که اشاره به عمویزرگ دارد که قبلا گفته بود آنقدر کتاب خواند تا دیوانه شد. پلیکانها در آنجا بهش حمله میکنند و کریکو زن ماهیگیر نجاتش میدهد. سپس به ماهیتو میگوید باید مراقب باشیم تا ارباب مقبره بهمان آسیب نزند، سپس دایرهای همانند مندیل جادوگران دور خودش و ماهیتو میکشد و زیرلب اذکاری میگوید تا ارباب مقبره که در واقع یادآور نوعی شیطان یا جن است به آنها آسیبی نرساند. سپس میگوید که از مکان عقب عقب بیایند.
در واقع مقبره سنگی یک مگالیث یا مگالیت(Megalith) است. مگالیثها بناهای سنگی باستانی هستند که در جاهای مختلفی از دنیا دیده شدهاند. اینها گاهی مقبره برای مردگان بودهاند و گاهی نقش یک پرتال را بازی میکردهاند و گهگاهی نیز در مسائل نجومی استفاده میشدهاند. مگالیثها در ژاپن محدود هستند و بیشتر در کره وجود دارند. مگالیث به مدلی که در انیمه هست یعنی دو سنگ عمودی در کنار و یک سنگ افق روی آن در واقع دُلمن نام دارد که نمونهش را میتوانید در جزیه گانگوا کره جنوبی ببینید که قدمتی حدود 3هزار سال قبل از میلاد دارد.
مگالیتیکها(یا مگالیثها) در شمال شرقی و جنوب شرقی آسیا یافت میشود. در لیائونینگ، شاندونگ و ژجیانگ در چین، ساحل شرقی تایوان ، کیوشو و شیکوکو در ژاپن، استان دانگ نای در ویتنام و جنوب آسیا یافت میشوند. بیشترین مگالیتیکها در کره است. باستانشناسان تخمین میزنند که ۱۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰ مگالیت در شبه جزیره کره وجود دارد.
در جهان تخیلی زیرین که در واقع جهان ماقبل این جهان است. روحهای بامزه سفید رنگ گردی به نام وارواراها وجود دارند که در واقع انسانها قبل از به دنیا آمدن هستند.
در واقع این جهان خاص در مسیر آیین شینتو و آنیمیسیم و روحدار بودن طبیعت است. در این جهان زمان و مکان قابل تغییر و خدشه هستند و حالتی غیر مادی دارند. طوطیهای این دنیا که آدمخوار هستند، وقتی به دنیای اصلی برگردند به طوطی معمولی تبدیل میشوند، مادرِ ماهیتو در قالب بچه در آنجا حضور دارد، عموبزرگش در آنجا هست، در راهرویی که پر از در است به جاهای مختلفی دسترسی مکانی دارند و تمام این مکان حول یک سنگ قدرتمند ساخته شده است و خدای این جهان یک خدای احمق است، کسی که که صرفا چون عشقش کشیده شرور را خلق کرده تا پلیکانها مجبور به خوردن وارواراها(انسانهای قبل از تولد) باشند و بعد بسوزند و زجر بکشند.
به گفته توشیو سوزوکی، پسر و مرغ ماهیخوار گرانترین فیلمی است که تا به حال در ژاپن تولید شده است. این فیلم از هیچ تبلیغاتی جز پوستر مشهور استفاده نکرد. استودیو گیبلی هیچ تریلر، تصویر، خلاصه یا جزئیات بازیگری فیلم را قبل از اولین نمایش در ژاپن منتشر نکرد. در میان جوایز متعددش، برنده جایزه بفتا برای بهترین فیلم انیمیشن و جایزه گلدن گلوب برای بهترین فیلم بلند انیمیشن شد و همچنین نامزد جایزه اسکار بهترین انیمیشن بلند شد و احتمالا برندۀ اسکار بهترین فیلم سال هم بشود.
سوزوکی گفته: این فیلم پرهزینهترین فیلم ژاپن است اما در گیشه این کشور نزدیک به ۸۰ میلیون دلار فروش داشته است. سوزوکی برای انجام این کار نیاز به استخدام تعدادی از با استعدادترین انیماتورهای ژاپنی خارج از گیبلی داشت از جمله ناظر انیماتور تاکشی هوندا. به دلیل کاهش استقامت و ضعف بینایی، میازاکی نمیتوانست مانند زمانی که در اوج قدرت خلاقانهاش بود، بر تولید نظارت کند و برای ترسیم، ترسیم مجدد و بازنگری به توصیههای هوندا تکیه کرد. میازاکی به علت یا به بهانۀ کهولت سن حتی در نمایش اولیه و مراسمات تبلیغاتی شرکت نکرد.
هالیوود ریپورتر دربارۀ فیلم پسر و مرغ ماهیخوار اشاره کرده که فیلم عناصری از کتاب(چگونه زندگی میکنی؟) را حفظ کرده است که بر موضوع رشد معنوی تأکید دارد. این فیلم که به تفاسیر گوناگون باز است، اساساً انعطافپذیری را در برابر درگیری و غم و اندوه نشان میدهد، در حالی که از پرورش دوستیهای معنادار و اتحادهای قابل اعتماد حمایت می کند و در نهایت پیشرفت را ارتقا میدهد و «انسانیت و درک را برای جهان» پرورش میدهد
انیمه پسر و مرغ ماهیخوار در نهایت با نابودی دنیا به دست پادشاه طوطیها اتفاق میافتد، احتمال دارد پادشاه طوطی با توجه به ظاهر سلطنتی اروپاییاش تطبیق بر پادشاه انگلستان شود که وقتی برای مدیریت جهان دخالت میکند باعث نابودی جهان میشود. در نهایت ماهیتو با ناتسوکو و مرغ ماهیخوار از جهان زیرین نجات پیدا میکنند و بر خلاف دیگر اشخاص به دلیل اینکه ماهیتو یک بلوک از قطعاتی که میشد باهاش جهان زیرین را با آن ساخت با خودش آورده است و همین باعث شده که فراموش نکند به این معنا که پسر تغییر کرده است و حال با تجربیاتی که دارد میتواند همچون خدایی با آن بلوک نمادین که در دست دارد جهان خودش را پس از جنگ از نو بسازد. درونمایه اصلی انیمه پسر و مرغ ماهیخوار خودباوری شخص ژاپنی است و انیمه زمانی تمام میشود که جنگ تمام شده و ناتسوکو، پدرش و برادر ناتنیاش که به دنیا آمده قرار است پس از جنگ جهانی دوم که به توکیو باز گردند و جهان نویی را بسازند که در واقعیت هم ژاپن اگرچه بلهقربانگوی صهیونیستها و آمریکاییها بود و تحقیر شده و میشود، اما در حال حاضر به یکی از اقتصادهای بزرگ جهان با خودباوری اقلا در زمینه اقتصاد بدل شده است./