راستش دقیقا نمیدونم کره چه قدریه ولیکن تو نقشه هم که نگاه کنین یه چیزی اندازه تهران و کرج باهمه فک میکنم ، و تو یه هفته میشه همه ی شهراشو بگردی ...مثلا دورترین شهرش بوسانه که تا اونجا با قطار سریع السیر کمتر از 3 ساعت راهه ...برای همین وقتی تو تعریفام میگم از سئول رفته یه شهر دوری شما فک کنین از اسلامشهر میخان برن تجریش به عنوان مثال ...اینجوریه فاصله هاشون . حالا خلاصه خاستم این رو هم گفته باشم که اگه یه وقت کسی کنجکاو بود اطلاع داشته باشه .
داشتم میگفتم درمورد یه پلیسی به اسم " جانگ یول " که منتقل میشه یه شهر دیگه ای ، اون شهر یخورده روستایی و کوچیکه و پرونده های بزرگی توش رخ نمیده ، مثلا این گلابی اونو میدزده این مدلی .جانگ یول بدو ورودش متوجه عجیب بودن اهالی روستا میشه و کیوتی خاص خودشو داشت ... تو کلانتری همش دنبال پرونده ای بود که حلش کنه و باعث شه دوباره برگرده سئول ...
تو اون شهر یه دختری هست که دکتر دامپزشکه ،و دامپزشکی داره ، درواقع پدربزرگشم دامپزشکه و همونجا رو یخورده خوشگلش کرده حالا اون اونجارو میگردونه ...اسمش هست " بونگ یه بون " بونگ یه بون مادرش خبرنگار بوده و یهویی خودکشی میکنه از اون موقع اون میاد به این روستا و با پدربزرگ و خاله ش زندگی میکنه . پدربزرگه چون با ازدواج مامانش مخالف بوده اصلا با یه بون حرف نمیزنه مث برج زهرمار می مونه یه کلام . خیلی ام وجودش تو سریال بی فایده بود .
بون یه بون ، دوستی داره که خیلی کیوته اسمش هست "اوک هی " اوک هی زبان فرانسوی بلده و دوس داره بره فرانسه ولی علاوه بر اینکه دانشگاه هم نرفته الان تو سوپری باباشون کار میکنه . خیلیم بامعرفته و خدا بده از این دوستا . تو مدرسه قلدر مدرسه بوده و نه از اون قلدرا از اینا که به دیگران کمک میکنه ...خییییییلی بامزه اس و اصلا یه بار سریال رو دوش این شخصیته . " تو کره ام تازگی اسمایی که اول اخرش یکیه داره مد میشه "
یه شخصیت مرموز دیگه تو سریال هست که اونو " سوهو " اکسو بازی میکنه و از سئول اومده اونجا تو سوپری کار پاره وقت میکنه با اینکه از دانشگاه ملی " کره " فارغ التحصیل شده .
اینا شخصیت های اصلی سریالن ...روستا در کل خیلی روستای جالب و بهتر بگم فان و کیوت و باحال و سرزنده ایه ...موقعیت های خیلی کیوت و خنده داری هست تو سریال نه خنده زورکی و کیوت الکی واقعا فوق العاده س و اصلا یک لحظه خسته کننده نشده تا قسمت 12 .
حالا ...قضیه لمس پشت تو چیه ؟!
یه روز یه بون میره خونه ی یکی از روستایی ها تا به گاوش که حامله س سر بزنه ، اون روز اتفاقا بارش شهاب سنگه ، لحظه ای که بون یه بون دستش روی باسن گاوه و دست اجوشی که صاحب گاوه روی پا گاو شهاب سنگ میباره و یهو نورانی میشه همه جا ، از همون موقع بون یه بون وقتی به باسن کسی دست میزنه توانایی دیدن گذشته افراد رو پیدا میکنه ...
اولش این کارو روی حیوانات انجام میده و بعد کم کم روی ادما هم تستش میکنه ...توی یکی از تستاش که روی حیوانات بودش متوجه میشه که اون حیوون یه صحنه از یه اتفاقی رو دیده که یه اجوشی مزرعه داری به اجوشی مزرعه دار دیگری ضرر زده ، و تو باغش افت کش ریخته و محصولاتش خراب شدن همه ، و افت کشارو تو باغش دفن کرده ، بون یه بون اینو میبینه و پامیشه میره اونجا ، از قضا اون پرونده دعوا اون دو اجوشی کشیده شده بوده به کلانتری محل که جانگ یول اونجا الان پلیسه ، اونم داره رو این پرونده تحقیق میکنه ، میره باغ و بون یه بونو اونجا میبینه و بهم برخورد میکنن و بهش میگه چطوری فهمیدی ، بون یه بون قضیه رو تعریف میکنه ولی جانگ یول باور نمیکنه ...خلاصه میگذره یه اتفاق دیگه می افته و سر اون اتفاق جانگ یول باور میکنه که یه بون همچین توانایی داره و ازش میخاد که تو حل کردن پرونده ها کمکش کنه ، تا اون بتونه با حل کردن پرونده ای برگرده به سئول ...
تو همین اثنا یهو یه پرونده قتلی به وجود میاد تو روستا و یه دختری رو تو اون روستا می کشن ، از این جا داستان سریال یخورده جون دارتر و هیجانی تر میشه و جانگ یول و یه بون و با کمک اوک هی و اجوشی که گاو داشت با همکاری هم میخان قاتل رو پیدا کنن ...اینجوری اینا هی باهم معاشرت میکنن میرن میان و تقریبا همو می شناسن و خیلی موقعیت های خیلی باحالی خیلی خنده داری که اصلا وصف ناپذیره پیش میاد ...
لی مینکی بازیگر جانگ یول هست که یکی از اولین اوپاهای من تو کی دراماس ، یه بازیگر بی حاشیه و ساکت و سریالای محشر ، بازی بیست ، هر نقشی بازی میکنه تو اون نقش عالیه ، هر سریالی بازی کرده اون سریال از اول تا اخر بدون یک لحظه جلو زدن ، فوق العاده عالی بوده ، تقریبا سریالی نبوده که ازش ندیده باشم و اتفاقا از بازیگرایی که پارتنرای خوبی هم داشته .
اینجا یه بون به جانگ یول میگفت که تو تایپ ای ام دی پی ات IMDP?!، تی T داره ، سایکوپسی .😁لازم به ذکره تایپ لی مینکی ESTJ...
اینجا هم هان جی مین که بازیگر توانایی ولی من زیاد ازش خوشم نمیاد فوق العاده بازی کرده ، بون یه بون با اینکه تقریبا 35 سالشه ولی هنوزم سرزندگی و کیوتی 20 ساله ها رو داره ، مخصوصا وقتی سوهو رو میبینه فوق العاده کیوت و بامزه میشه ...
لی مینکی تو مصاحبه اش گفته که همیشه دوس داره نقشای متفاوت بازی کنه ، " چیزی که قبلا امتحان نکرده و جدید باشه "
لی مینکی بازیگری که من نگاهاشو خیلی دوس دارم ، تو این سریالم از قسمت اول تا الان که معلومه یه حسی به یه بون پیدا کرده تغییر نگاهاش خیلی مشهود و ریزه ، این اهمیت دادنش این نگاه نگرانش ، واقعا رابطه این دو تو سریال خیلی قشنگه و از صد تا صحنه ی کیس مسخره و ابکی بهتر و لذت بخش تره .
سریال هنوز قسمت 12 و با اینکه به نظر میاد داستان خاصی رو دنبال نمیکنه و با کمک کسی که روانسنجه و توانایی فوق العاده داره ، دنبال حل کردن پرونده های پلیسین ولی خیلی جذابه ، سریالای این مدلی زیادن که مثلا یکی از این توانایی ها داره و باهاش پرونده حل میکنن مثلا چندماه پیش سریال " طرح " رو نگا کردم که خب از لحاظ ژانر با این سریال متفاوت بود ولی تقریبا همین موضوع بود ، ولی اصلا جذابیت نداشت . و روانسجی اش هم خیلی مسخره بود .
این سریالم شاید از اسمش به نظر بیاد که منحرفانه و مسخره س که هی بره به باسن اینو اون دست بزنه ولی وقتی نگاهش کنین می فهمین که چقد باحال و جذابه .حالا باید دید که چند قسمت بعدی رو قراره چجوری تمومش کنن . امیدوارم حق مطلب راجبه این سریال رو خوب ادا کرده باشم . فک کنم بیش از ده دفعه گفتم که خیلی قشنگه . 😁💚
هفته به هفته این سریال یهو یه جای هیجانی تموم میشه و قسمت بعدی یهو یه صحنه ی دیگه ای نشون میده ...اون هفته تا جایی تموم شد که رفت جلوی در گل فروشی اون یارو عوضیه که داره اینارو طلسم میکنه ...بعد یهو نشون داد تو بیمارستانه ...نشون نداد که چجوری افتاد بیمارستان ...بعد یهو گفتن به خاطر مریضیشه بعدش یهو بیدار شد گفت زندگی گذشته ش یادشه ...نکنه چون من نسخه نتفلیکس دانلود نکردم اینجوری نشون داد ؟!درهرحال خیلی جذابه .دقیقا زمانی که هردوشون به عشق اعتراف کردن و بعدشم تصمیم گرفتن رابطه شونو علنی کنن بدون توجه به حرف دیگران یهو اینجوری شد ...و منی که به خودم دلداری میدم این سریاله ! قرار بهم برسن! این سریاله ! فقط 6 قسمت مونده! ...واقعا مدتهای زیادی بود به خاطر سریالی هیجان زده نشده بودم . یکی این سریال یکیم سریال لمس پشت تو ...
قراره بعدا بیام راجبه سریال کره ای " لمس پشت تو " حرف بزنم ...
بعضی ادما اگه به جایی نمیرسن "هرجا" تقصیر احمقی خودشونه . خوش قلبی و مهربونی رو با احمق بودن نباید اشتباه گرفت . مدیرداخلی هتل چون فهمید رییس هتل چشمش "تو "(منظور این دختره ) رو گرفته برات تو بخش حرف درست کرد و اخراجت کرد بعد حالا که رییس ،مدیر رو تنزل رتبه داده چون فهمیده این کارش از حسودی و ناعادلانه بوده ،داری میگی که این کارش اشتباه بوده ؟ احمق کار تو اشتباهه که وضع خونتون اونجوریه و فقط لنگ این کار بودی و داشتن با بی انصافی ازت میگرفتن . همینجوری احمقی که نتونستی جایگاهتو تو خونه اولی که بودی حفظ کنی و سریع کنار کشیدی .
ادمی که هیچی از خودش نداره و نمیتونه خودشو از جهنمی که توشه بکشه بیرون وقتی کسای دیگه ای دارن بی منت و با محبت بهش نزدیک میشن و میخان دستشو بگیرن رو پس میزنی و فک میکنی اینجوری خیلی قوی به نظر میای . همچین ادمی یه احمقه اگه به دستایی به سمتش میاد اونم تو اون وضعیت نه بگه و پسشون بزنه مثلا میخای چیو نشون بدی ؟! غرور ؟واقعا تو این وضعیت غرور ارزشمنده؟!
.........
اینا نظراتم راجبه شخصیت "عین سو" ی سریال "پاییز در قلب من " گاهی پاییز فصل به این قشنگی معانی غمگینی را در کتاب ها و اشعار تداعی میکنه اینجا هم همین را معنی را داشت . واقعاهم یه سریال به شدت غم انگیز بود . این سریال را اولین بار معلم زبان کره ای مون 4 هفته پیش بهمون معرفی کرد و میگفت هیج جا نمیتونین پیداش کنین خیلی قدیمیه . 😁😁نمیدونست ما ایرانیا به همه چی دست پیدا میکنیم 🤣 قرار بود بنده خدا بقیه داستان را هفته بعد تعریف کنه که بعضی اشرار نذاشتن 😑 .
از راست : سونگ سئونگ هون در نقش برادر ناتنی "عین سو ".سونگ هه کیو در نقش "عین سو ". وون بین "عاشقه عین سو "
از اون موقع دست دست میکردم برای دیدنش امروز دیدم تمومش کردم چون خیلی غم انگیز و عصاب خورد کن بود رو دور تند دیدمش . برای همین امروز تموم شد .
سریال کره ای پاییز در قلب من ، راجبه یه خانواده ای که دخترشون تو بیمارستان اشتباها تعویض میشه و اونا بعد 14 سال اینو میفهمن ولی احمقی پدرخانواده که خیلی به خون اهمیت میداد باعث شد زندگیشون کلا 180 درجه تغییر کنه . از همین جا بگم اسم دختره "عین سو "عه . پدر خانواده میره دنبال دختر واقعیش میبینه تو یه خانواده درهم و فقیر بزرگ شده و ادب و نزاکتم هیچ . مادرخانواده راضی نمیشه دختری که این همه مدت با عشق بزرگش کرده رو به خانواده اصلی بده و دختر اصلیش را نمیخاد . درسته شاید برای اون دختر واقعی هم ادم ممکنه دلش بسوزه ولی دختر واقعی انقد فش رکیک بود که واقعا باید با گیوتین سرشو میزدی از همون بچگی رومخ بود . حتی تو مدرسه هم با اینکه این قضایا هنوز برملا نشده بود با "عین سو" دشمن بود .حسود عقده ای خاک تو سر . همین پیش زمینه هم باعث شد وقتی فهمید جاش با "عین سو " عوض شده اون دختر معصوم کودن ساده را از خونه خودش فراری بده و بره پیش مادر واقعیش که فقیر و بی فرهنگ بود . خانواده پولداره که "عین سو " را بزرگ کردنم به راحتی رهاش میکنن "چقدم دوسش داشتنا حالا! مسخره ☹😤" و میرن امریکا .این بدبخت که لای پر قو بزرگ شده بود میمونه و یه خانواده درهم با یه برادر دزد چاقو کش . طفلک نه درس نه اینده .حالاام تو هتل خدمتکار بود که رییس هتل عاشقش میشه "رییس هتل وون بینه" این بین برادر ناتنی اش که 14 سال باهم زندگی کردن رو میبینه و سلام و اینا یهو میفهمن عه عاشق همن 😶🤣برادره هم نامزد داره .
خلاصه اینجا این پیچش ها به وجود میاد و خانوادهه که بزرگش کرده بودن میان میفهمن اینا عاشق همن و میگن ابدا امکان نداره شما خاهر برادرین ...بابا دست بردارین این فیلماتونو مگه واسه ی خون نیفتادین دنبال اون دختر خونی فش رکیکتون . حالا دختر خونیه وای وای حالام که بزرگ شده بازم نمیتونه "عین سو " رو تحمل کنه . ینی حسودی به چیزی داشتن و نداشتن شخص ربطی نداره وقتی نسبت به یکی حسودی و عقده حقارت داری ربطی به این موارد نداره کلا وقتی هیچی نداشته باشه هم حسودیت میشه و میمیری از اینکه دیگران با اینکه اون شخص هیچی نداره بازم دورشن و دوسش دارن . خلاصه این هی اذیت اینا . دست اخر معلوم میشه طفلک "عین سو " سرطان داره و بله قسمت 16 هم میمیره . و بعدشم برادر ناتنیش که عاشق هم بودن ، برمیگرده به همون مکانیکه قبلا "عین سو " تصادف کرده بود و اونم اونجا تصادف میکنه میمیره . از این نظر دوسش داشتم اخرشو وقتی دونفر اینقد عاشق همن یکیشون بمیره واقعا زندگی برای نفر دیگه خیلی سخت میشه پس همون بهتر جفتشون بمیرن . واقعا اخه چرا باید همچین سریال ناراحت کننده ای رو ببینم چرا 😭
선생님 대제 이게 무슨 드라마였어요 ?! 진짜 짜증나게만 만들었어요 .
بعد خیلی روعصابش اینکه خانوادهه این همه دختترو دوس داشتن بعد یهو پامیشن میرن امریکا اگه خیلی دوس داشتین زوری برمیداشتین میبردینش میزدین تو دهن دختر خونی فش رکیکتون میگفتین ما اینو بزرگ کردیم نمیتونیم رهاش کنیم . ننه شم که راضی بود . اونم میبردین به یه جایی میرسوندین طفلیو نه که وسط نوجوانی و تازه میخاد به عرصه برسه زرتی رهاش کردین . بعد که طرف بزرگ شده به قول چی دوتاام هندسام عاشقش شدن میخان باهاش ازدواج کنن میگن ما میخایم "عین سو " رو به فرزندخوندگی بگیریم !😶😑 الان اخه ؟طرف 20 سالشه . چرا اون موقع که 14 سالش بود نکردی . واقعا خانوادهه زندگی دختررو نابود کردن . اخرشم که مریض شده بود کسی نمیدونست میخاست فقط 2 ماه بتونه با عشقش زندگی کنه هی نمیذاشتن . طفلی . خیلی بدبخت بود ولی خب کودنی خودش را هم همونجور که گفتم نمیشه نادیده گرفت . چون خودش انتخاب کرد برگرده پیش خانواده واقعیش .
این سریال برای سال 2000عه . الان 22 سال از اون موقع گذشته و چندتا وبلاگ کره ای که میخوندم بعضی بیننده ها هنوزم دوسش دارن برام عجیبه 🤣 سریال قشنگی میشه گفت بود ولی اینکه بعد 20 سال با این مضمون رو دوباره ببینی و بگی خوب یخورده یجوریه . این سریال اون موقع ها ریت 46 را گرفته بود و میشه گفت تمام کره این سریال رو تماشا کردن و همچنین کشورهای خارج رو هم نباید نادیده گرفت .
خلاصه اینم از پست امروز و سریال امروز . امروز تا همینجا ...
این سریال برای سال 2015عه شبکه ی کی بی اسه . راجبه یه دختریه به اسم کانگ جو ئین که توی شهرشون به خوشگلی معروفه و همه ی همکلاسی ها و هم مدرسه ای ها دوس دارن باهاش دوست بشن . پسرا طبیعتا . واقعنم خوشگله . بعد تصمیم میگیره که وکیل شه و برای همین شروع میکنه به خیلی درس خوندن ، تو زمان درس خوندن برای کنکور و بعد از اینکه دانشگاه قبول میشه و زمان دانشجویی ، خیلی چاق میشه . الان سالها گذشته و به هدفشم رسیده ولی دوس پسرش که 15 ساله باهاش دوسته به خاطر چاقی دختره ازش جدا میشه و درواقع یجورایی از چشم هم افتادن .و میره با دوست دوران دانشگاه دختره که الان رییس دختره س میریزه رو هم . دختره از این ادمایی که وقتی تصمیم بگیره تا تهش میره . وقتی میبینه اینجوری شده تصمیم میگیره بره لاغر کنه . درواقع چندین بار این تصمیم رو گرفته ولی هرسری با شکست منتهی میشه ولی این سری اتفاقی با یه مربی بدن سازی خیلی معروف اشنا میشه .
مربی بدن سازیه درواقع وارث یه خانواده پولداره که با قاشق طلا تو دهنش به دنیا اومده ولی به دلیل یه بیماری نادر استخوان از بچگی همش تحت درمان و توانبخشی و اینا بوده و توی خارج به این رشته رو اورده . و الانم تقریبا درمان شده . اون به این دیدگاه که ورزش و غذای سالم سرلوحه زندگی سالمه اعتقاد داره و میگه سکشی بودن مهم نیست ، ولی بزرگوار خودشون بسی سکشی هستن . کانگ جو ئین را میبره دکتر و میفهمن که درواقع کم کاری تیروئید داره (مثلا دختره چون همش باکار سرش شلوغ بوده وقت نمیکرده بره دکتر ازمایش بده و حواسش به بدنش نبوده درواقع یه سری علائم هم داشته ولی توجه نمیکرده فک میکرده از قرصای لاغرکننده ای که میخوره 😄 اینجاهاشو با این توجیهات میتونین ازش بگذرین ) خلاصه تحت درمان قرار میگیره و با کمک و تحت نظر اون مربی وزن کم میکنه و اینا تو این پروسه کم کم بهم علاقمندم میشن .و قرارم میذارن این بین اقای مربی باید به جایگاه والای رییس بودن کمپانی خانوادگی شون برگرده و توی کمپانی دشمنایی داره که از قضا فامیل هستن .همه جا فامیل دشمنه ادمه نه غریبه . نکته ی ظریفیه . خلاصه اونا یه سری موش دوونی میکنن و باعث میشن این بدبخت دوباره تصادف کنه و پاهاش این سری جفتش بشکنه ولی ایشون به عشق کانگ جی ئین میره خارج و انقد توانبخشی و اینا انجام میده که سرپا میشه و برمیگرده و ازدواجم میکنن ، به کوری چشم دشمن مال و اموالشم پس میگیره .
اون قسمتی که این طفلی تصادف میکنه و باز فلج میشه خیلی غم انگیز بود .ولی درکل سریال خیلی کیوت و باحال و حال خوب کنی بود . یه سری ابهای مرسوم هم داره که با زدن جلو میتونین ازشون چشم پوشی کنین . رابطه ی اقای مربی و کانگ جو ئین خیلی قشنگ بود .درواقع سریالش پیامی راجبه سلامتی و ورزش کردن هم داره درونش که حتی اگه نمیتونین حرفه ای ورزش کنین پیاده روی که اسونو ارزون هست را انجام بدین یا گاهی برای چند دقیقه ام شده نرمش کنین . و سعی کنین غذای سالم بخورین و سالانه ازمایش هم بدین تا از سلامتیتون مطمئن شین . منظورش این نبود که چون کانگ جو ئین چاقه پس خوب نی . اینو میگم که بعضیا فک نکنن اومده تبلیغ لاغری و باربی بودن کرده .
اصلا من هیچ سریال از بازیگر نقش کانگ جو ئین ،اسمش شین مینا س ، ندیدم که بد باشه همیشه سریالاش پر از حس خوب و امید و کیوتی و قشنگیه . خیلی دلنشینه کلا هم طرز حرف زدنش هم بازیاش و کاراکترایی که داشته تاحالا نشون دهنده پرانرژی بودن و مهربونی و کیوتی ذاتیش داره . بیخود نی کیم وو بین دوس پسرش در عالم واقع بعد سالها تحت درمان بودن برای سرطانش ،خوب شد و دوباره به صنعت فیلم و سریال برگشت . ادم وقتی یه همدل و همنشین خوب و مهربون و بامحبت و امیددهنده مث شین مینا داشته باشه بر هرمشکلی میتونه فاعق بیاد . قسمت همه بشه ایشالا . بلند بگو آمین .
تو این سریال نزدیک به 10 قسمت کانگ جو ئین چاق بود ، صورت و هیکل شین مینا همش فیکه و براش با گریم ساختن و اینکه بازیگر قبول کنه همچین نقشی رو قبول کنه با اون همه لباسا و گریم سنگین و توی بازیش خللی ایجاد نکنه ،واقعا خیلی زحمت داره و نشون دهنده ی توانایی بازیگره . برای هرقسمت نزدیک 3 ساعت فقط صورتش گریم میشده . 😑
بذارین از بازی و نقش اقای سو جی ساب در نقش اقای مربی بگم ،من اول اول سو جی ساب را تو فیلم همیشه شناختمش و خب اونجا اولا فیلم بود دوما اوایل کره لاور شدنم بود چیز زیادی نمیدونستم ، دوس داشتمش . بسی هندسام بود تو اون فیلم . بعدش مقاومت رو گذاشتم کنار و ازش سریال " تریوس پشت سر من " را دیدم ، بزرگوار انقد تو این سریال یبس و بازی یخی داشت اصلا از چشمم افتاد ،البته فیلماشو دنبال میکردم 🤣 با اینحال نظرم راجبش همون بود که بود ،واقعا چجوری سو جی ساب انقد معروفه ؟! واقعا بازی خاصی نداره . چشاشم که ریزه . کره ای ها چشم درشتارو دوس دارن . عجیبه . بعدش مقاومت را باز گذاشتم کنار و ازش سریال "روح " رو دیدم بد نبود اونجاام ولی بازم نظرمو جلب نکرد 😁 ولی واقعا اینجا تو این سریال خیلی خوب بود من فک میکنم یکی از دلایلی که تو اون سریال "منظور تریوس پشت سر من " انقد بیخود بود یکی به دلیل پارتنرش بود دو به دلیل کاراکترش . که خب کاراکترشو میتونستن یخورده نرمتر و باحالتر بکنن که نکردن ولی پارتنرش وای وای . بذارین راجبه اون سریال چیزی نگم . 😫
تو این سریال هم بازی خودش خوب بود هم کاراکترش باحال بود همچنین قاطی شدن اینا با حضور شین مینای کیوت را در نظر بگیرین شما ،اصلا محاله خوب نشه . واقعا دوس داشتنی بودن .
بعد حضور همچین عروسی تو یه خانواده خشک و غم زده ای مث خانواده اقای مربی واقعا نیاز بود و کلا روح به اون خونه و خانواده می بخشه .
خلاصه که خیلی سریال باحالی بود شماام برین ببینین حال کنین .
از موضوع سریالش خوشم نیومد .گرچه پیامی توش داشت که مث پیامهای همه ی سریالای این مدلیه ولی خب خیلی فضای غم زده و مستاصل و افسرده کننده ای داشت . سریال تو سال 2032 میگذره زمانی که خودکشی خودخاسته قانونی شده و هرکی سرطانی چیزی داره میتونه خودشو بکشه . اینجا یه زوج به ظاهر خوشبخت هستن که مثلا خیلیم عاشق همن ولی من که این عشق رو حس نکردم . بعدش یه سازمانی هست که دکون باز کرده ،اومده از مردمی که یکی از عزیزانشون مرده سو استفاده میکنه ،چجوری اینجوری ، میگه که اون مرگی که شما همه تصور میکنین و اون بهشت بعد از مرگ رو که کسی ندیده ، من یه دنیای جدید درست کردم اسمشو گذاشتم "آن سو " که با خاطرات شما و یا اون شخص که داره میمیره بازسازی شده ، و اون ادمه که میمیره بعدش میره توی اون دنیا "آن سو " .
شین هاکیون
اولا اصلا چرا بعد از مرگ هم بازمانده باید متوفی رو ببینه ؟! خب شاید دوس نداشته باشه دوباره تو اون دنیا هم با اون شخص باشه حالا هرچقدم همو دوس داشته باشن . بالاخره بعد از مرگ درای جدید و زندگی جدید برای بازمانده شروع میشه . چرا ادم نباید فرصتشو یا شانسشو برای زندگی جدید با شخص جدید امتحان کنه . وقتی یکی میمیره خب مرد دیگه باید همه چیزو گذاشت کنار حتی خاطرات هم به مرور محو میشن . ینی چی که اونایی که میخان بمیرن یا به علتی مردن میان زوری میگن منو به یاد داشته باش یا چمیدونم بیا باز تو این دنیا زندگی کنیم خیلی مسخره س این موضوع . حتی کار این زنه تو سریالم خیلی مسخره و خودخواهانه بود داری میمیری خب به مردنت برس چرا شوهرتو میندازی تو زحمت .
شوهری که زنش مرده .
درواقع تو اون دنیا زمانی وجود نداره فقط خاطرات گذشته متوفی و یا خاطرات تصور شده از اون شخص که مثلا دوس داشته با شوهرش ،دخترش هرکیش داشته باشه را تو یه چیپ میذارن و مثلا یجوری ماوراییه اینجاهاش ،بعد انقد واقعی ، بازمانده جو گیر عذادار فک میکنه واقعیه و بعضی هاشون هم برای اینکه بتونن تو اون توهم زندگی کنن خودکشی هم میکنن . درواقع اون توهمه متوفی به بازمانده ش میگه بیا اینجا با هم زندگی کنیم و طرف خودکشی میکنه .درواقع سازندهه میخاسته امار خودکشی رو زیاد کنه و اینجوری پول بزنه تو جیب . خب این بین کسایی هم هستن که میدونن همچین چیزی دروغه ولی بازم طرف بالاخره خانوادشه دیگه قبول میکنن و میرن به دنیایی که توش همش تکرار جریان داره همه چیز شادی ارامش جریان داره . و خب گول این ظواهر رو میخورن .
این پیامای زنه به شوهره هم خییلی روعصابم بود هی ایمیل میزد "چقد سیریش بود واقعا 😆" به شوهره میگفت من اینجام . خب لعنتی اسم اونجا چیه . ینی چی من اینجام .
نمیدونن که بابا اگه میخای مردنت را زیبا طراحی کنی نکته ی بسیار مهم اینکه اولا باید پول داشته باشی دوما با پول اعمال خوب انجام بدی بیمارستان بسازی مدرسه بسازی به مستضعفین کمک کنی با خانواده ات رفتار خوبی داشته باشی مردم ازاری نکنی مثلا ساعت 12 نیای تو کوچه ی مردم داد بزنی مرگ بر دیکتاتور درحالیکه خودت دیکتاتوری که داری مردمو زور میکنی صداتو بشنون . خب ؟! این کارارو که بکنی نماز و قرانم بخون مرگت زیبا میشه .
سوالی که پیش میاد اینکه اگه تو سال 2032 علم و تکنولوژی و ازادی انقد زیاد شده باشه که مثلا بتونی با موبایلت اونجوری کار کنی یا بری تو یه بعد دیگه ای از دنیای چمیدونم مردگان ، چجوریاس که برای سرطان هیچ درمانی پیدا نشده ؟اونم سرطان قلب . درحالیکه الان خبرش اومده که دارن برای سرطان هم واکسن میسازن .
موضوعش ممکنه مغز یه سری هارو درگیر کنه ولی برای منو که نکرد . حتی ناراحت کننده هم نبود یه سریال معمولی با بازی شین هاکیون بود فقطم به خاطر اوشون و کارگردانش سر و صدایی به پا کرد . من اوایل فک میکردم باحال باشه منتظرش بودم و بعدشم ناراحت بودم از اینکه چقد کمه تعداد قسمتهاش و زمانش ولی الان که دیدم ،به این نتیجه رسیدم همینم زیادیش بود تازه من جلو هم زدم . 🙄😄
پیامشم این بود که خاطرات فقط تو اون لحظه قشنگن و ارزشمند خانده میشن چون تبدیل به خاطره میشن ،خاطرات زمانیکه ازاردهنده بشه یا نذاره تو در جدیدی رو به روی زندگیت باز کنی یا شانس جدید زندگیت رو دور بندازی بی ارزش هستن و تبدیل به سوهان روح میشه . این خارجی هایی که راجبه این چیزا سریال میسازن برن یخورده زندگی بعد از مرگ بخونن ،زندگی بعد از مرگ واقعی را سریال کنن انقده جذاب میشه ها .
아름다운 기억이 소주한 것은 그 순간이 다시 돌아오지 않기 때문입니다 .
دلیل ارزشمندی خاطرات زیبا اینکه اون لحظات دیگه برنمیگردن .