قالب

داستان قرارداد ازدواج بیوه پارک :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان قرارداد ازدواج بیوه پارک» ثبت شده است

بریده ای از یک داستان

متنفرم از این که غریبه ها سعی کنند به من بگویند که مشکلی دارم. دلیل این که چرا با قطار میروم، چیز دیگری است از این که زمان بدون مکانی در اختیار دارم بیشتر و جور دیگری لذت میبرم نه این جا هستی و نه آنجا با وجود این وقت داری؛ بی خیال میافتی و هیچ کاری نداری کسی هم مراقبت نیست هر وقت هم دلت بخواهد میتوانی این ور و آنور بروی قطار را به این جای تنگ و ناراحت ترجیح میدهم. ساختمانها را میبینم و بالکن ها را گلدانها و بچه ها را و مراتعی را که وقتی از جلویشان میگذری در آن انتها با آسمان یکی می شوند. اگر بخواهم دقیق تر بگویم یک دلیل دیگر هم هست که تا حالا زحمت گفتنش را به خودم نداده ام آشنا شدن با کسی در طول سفر که در هر مسافرتی ته دلم امیدش را دارم. در هواپیما فقط دو نفر کنارت نشسته اند و آن قدر چسبیده به هم که نمی توانی نگاهشان کنی در قطار آدم ها بیش ترند و حداقل در نگاه اول به اندازه ی کافی فضا داری زمانی اوضاع ناجور میشود که من در تمام طول سفر تنها در کوپه باشم؛ وقتی سفر تمام می شود این احساس به ام دست می دهد که انگار چیزی کم بوده انگار این قطار سواری بی خود بوده. بعد دوباره یادم می آید که چقدر میتوانستم کار کنم...

 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۱۵ آبان ۰۳

    گذران روز : داستان المانی


    گذران روز 
    اینگو شولتسه


    هنری جاناتان اینگریم حدود ساعت یازده وارد رستورانی در خیابان نفسکی شد تا چیز مختصری بخورد و از احساس گرسنگی که کم کم داشت به سراغش می آمد جلوگیری کند بهترین راه این است که آدم فوراً تکلیف این حالت را معلوم کند و آن وقت تکلیفش با روزی که پیش رو دارد، معلوم است نیم ساعت بعد خودش را تقویت کرده بود و از رستوران آمد بیرون به چند فروشگاه سر زد و چیزهایی هم پیدا کرد که ارزش خریدن داشت ساعت که دوازده و نیم شد، رفت به رستورانی در خیابان نفسکی چون خدا میداند که آدم بتواند به این سرعت ایــن دور و برها یک رستوران پیدا کند خودش هم تعجب می کند که فقط کناره های شنیتسل را بریده بود و گفت که صورت حساب را بیاورند. بعد دوباره یاد رستوران اولی افتاد. هنوز یک عالم از روز را پیش رو داشت.

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۳ آبان ۰۳

    چهل و نه درصد لذت پنجاه و یک درصد رنج

    "رنج، بخشی جدایی ناپذیر از وجود انسان است و به همین خاطر هم یکی از دلایل کشیده شدن ما به سمت هنر تجربه کردن رنج است؛ تجربه ای که الزاما با هم دلی همراه است چیزی شبیه «همگانی کردن رنج در دنیای واقعی همه ی ما تنها رنج میکشیم هم دلی به معنای واقعی کلمه ناممکن است با این حال اگر یک قطعه ی داستانی به طرزی خلاقانه به ما امکان دهد که با رنج یک شخصیت هم ذات پنداری کنیم ما هم راحت تر میتوانیم درک کنیم که دیگران با رنج ما هم ذات پنداری خواهند کرد. این نکته امیدوار کننده و نجات بخش است و تنهایی درونی ما را کمتر میکند. شاید به همین سادگی باشد. تلویزیون فیلم های عامه پسند و اکثر هنرهای مبتذل» یعنی هنرهایی که هدف اصلی شان پول است، دقیقا به این خاطر سود آورند که فهمیده اند مخاطبان ترجیح می دهند با لذت صددرصد روبه رو شوند تا با واقعیتی که معمولا چهل و نه درصدش لذت است و پنجاه و یک درصدش رنج هنر متعالی» که هدف اصلی اش بالا کشیدن پول شما نیست؛ بیشتر تمایل دارد پریشان تان کند یا مجبورتان کند برای رسیدن به لذت نهفته در آن هنر جان بکنید. درست مثل زندگی واقعی که در آن لذت حقیقی محصول جنبی جان کندن و رنج است. مخاطبان جوان هنر این طور بار آمده اند که هنر یعنی صددرصد لذت خالص و بی تلاش بنابراین خواندن داستان جدی و درک آن برایشان سخت است. این خیلی بد است. مساله این نیست که خوانندگان امروز احمق اند. مساله این است که تلویزیون و فرهنگ هنرهای تجاری خوانندگان را تنبل بار آورده اند و توقعات شان را بچگانه نگه داشته اند. این مساله درگیر کردن خواننده ی امروزی را بی نهایت دشوار و نیازمند خلاقیت و هوش میکند. "

    همشهری داستان شماره ی تیر 91 . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۹ مرداد ۰۳

    کتاب داستان های پهلوانی و عیاری ادبیات فارسی

     

    کتاب داستان های پهلوانی و عیاری ادبیات فارسی رو خوندم . 

    کتاب با داستان ظهور گرشاسب پهلوان نامدار اغاز و با دلاوری های حسین کرد شبستری خاتمه می گیرد . 

    هر کدوم از داستان ها نویسنده ها ی متفاوت دارن . گرشاسب و کوش و فرامرز و سام و سمک عیار و به همین ترتیب دلاورهایی هستن که تو عرصه های متفاوت با اخلاق و مردی و خلاصه صفات کمک دهنده و این جور چیزا تو زمان خودشون درخشیدن . و داستان های پیدایش و کارایی که انجام دادنه داستان ها رو با تخیل و واقعیت در هم امیختن و خلاصه در تاریخ موجوده . بعضی داستان ها رو که میخوندم شبیه داستان های ائمه بود که خب بی تاثیر نیست . چون هرچقدم خودمونو بکشیم تاریخ مون بعد از ساسانیان با اعراب در هم امیخته شده ، بعدشم که صفویان اومدن و اینا . 

    راستش من فک میکردم همه ی این داستانا تو شاهنامه فردوسیه و اینارو همه رو فردوسی نوشته . از اینکه دیدم نویسنده ها متفاوتن تعجب کردم . 

    گرشاسب نامه

    به خاطر همین بازم پاشدم رفتم تحقیق کردم . 

    خب همونجور که ممکنه بدونین ،شاهنامه ی فردوسی در مورد اسطوره‌ها و تاریخ ایران از آغاز تا حملهٔ اعراب به ایران در سدهٔ هفتم میلادی است که در چهار دودمان پادشاهیِ پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان گنجانده می‌شود.

    یکی از بن‌مایه‌های مهمی که فردوسی برای سرودن شاهنامه از آن استفاده کرد، شاهنامهٔ ابومنصوری بود. 

    حالا یه برک می زنیم که ببینیم ، شاهنامه ی ابومنصوری چیه ؟! 

    شاهنامه‌ای است که در سال ۳۴۶ ه‍.ق به دستور و سرمایهٔ ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، حاکم توس و به دست ابومنصور معمری (ابومنصور مَعْمَری)، وزیر او به رشتهٔ تحریر کشیده شد.این شاهنامه که به نثر نوشته شده بوده، به تاریخ ایران پیش از اسلام می‌پرداخت و اصلی‌ترین منبع فردوسی در سرایش شاهنامه بوده‌است.

    اصل این کتاب از بین رفته‌است، اما مقدمهٔ آن که حدود پانزده صفحه می‌شود، سالها به عنوان مقدمهٔ شاهنامه در ابتدای نسخ خطی شاهنامهٔ فردوسی کتابت می‌شده و به برکت همین نسخ خطی شاهنامه به یادگار مانده‌است. مقدمهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری در کنار تاریخ بلعمی و چند کتاب انگشت‌شمار دیگر، یکی از قدیمی‌ترین نثرهای فارسی است که امروزه به جای مانده‌است و از جملهٔ گرامی‌ترین میراث‌های ادبی زبان فارسی به‌شمار می‌رود.

    ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، دستور داد تا تاریخ ایران را - که بعد از سقوط ساسانیان، در آشفته‌بازار گیر و بندها از بین رفته و به صورت مضبوط و جامع در دسترس نبود- از منابع کتبی و شفاهی گرد آورند. 

    در روزگار سامانیان که کوشش‌های فراوان برای احیاء و ترویج فرهنگ و زبان فارسی صورت می‌گرفت، ابومنصور معمری از سوی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق مأمور شد که «خداوندان کتب [خدای‌نامه‌ها] را از دهقانان و فرزانگان» از طوس و دیگر شهرهای خراسان فراز آورد تا تاریخ و داستان‌های کهن ایران را از زبان پهلوی به فارسی دری ترجمه و تدوین کنند. ابومنصور معمری تنی چند از دانشمندان و دهقانان زردشت زرتشتی را در طوس گرد آورد تا شاهنامه‌ای به نثر و زبان فارسی تدوین کنند آن‌ها به سرپرستی ابومنصور معمری خدای‌نامهٔ پهلوی را ترجمه کردند و آن را با داستان‌هایی از سایر منابع بسط دادند. این اثر در محرم ۳۴۶ هجری قمری به اتمام رسید .نسخه‌های فراوانی از این مقدمه که معمولاً پر اشتباه نیز هست در دست‌نویس‌های کهن شاهنامه فردوسی برجای مانده است.

    در این مقدمه نژاد معمری را به یکی از کنارنگ‌های ساسانی در عهد خسروپرویز رسانده‌اند. اگرچه این نسب‌نامه مشکوک است اما به احتمال بسیار، معمری از دهقانان نژادهٔ ایرانی بوده که در آن عصر سعی در حفظ فرهنگ ایران پیش از اسلام داشته است. براساس مقدمهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری، ابومنصور محمد بن عبدالرزاق و ابومنصور معمری هر دو، نسب خود را از طریق فرمانروایانی مشهور به کنارنگ به منوچهر پیشدادی می‌رسانیدند. 

    خلاصه فردوسی 30 سال نشست شاهنامه رو نوشت ولی همهٔ پهلوانان ایران را زنده نکرد، زیرا نظم همهٔ داستان‌های ملی چند برابر نظم شاهنامه زمان می‌خواست و این، در توان یک نفر نبود. برای نمونه، او به اشاره‌های کوتاهی از گرشاسپ، سام و فرامرز بسنده کرد و از داستان بانو گشسپ چیزی نگفت. اما سرایندگان پس از فردوسی داستان این افراد را به نظم درآوردند، به‌طوری‌که پس از یک سده ،حماسهٔ ملی ایرانیان کامل شد. که اون نویسندگان و داستان هاشون همونایی هستن که تو این کتاب گرد هم اورده شده است . 

    البته که من کل کتاب رو نخوندم داستان ها یخورده اغراق امیز بودن و از اون جنس داستان و قصه گویی نبود که استایل من باشه . با اینحال فک میکنم تو مقدمه کتاب باید راجبه این موضوع ها که الان من بازگو کردمشون یاد میکرد نویسنده . 

    فک میکنم کتاب باید چندجلدی باشه چون من تو کتاب فروشی چندجلد دیگه ام به همین نام دیدم . 

    کتاب دیگه ای که میخام معرفی کنم اسمش هست " عالم آرای شاه اسماعیل اول " که اینو تو پست بعدی می ذارم . بیاین پست بعد ...


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

    💚  سریال کره ای بی خانمان  💚   فیلم سینمایی موقعیت مهدی  💚 سریال ژاپنی روزها 💚 سریال کره ای ایدل مقدس 💚 فیلم سینمایی غریب 💚سریال کره ای رویارویی یا دوست پسر 💚سریال کره ای وکیل طلاق 💚سریال کره ای توطئه در دربار 💚

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۴ فروردين ۰۳

    برگ های گیلاس و سوت اسرار امیز Hazakura to Mateki

    داستانی از اوسامو دازای 

    برگ های گیلاس و سوت اسرار امیز Hazakura to Mateki 

    این داستان هم از کتاب های داستان همشهری ، ویژه ی نامه ی نوروز 96 ،که دوسش داشتم . مخصوصا این پاراگرافش که یاد خودم و خیلی از دخترای این مدلی می ندازه . 

    داستانی از اوسامو دازای برگ های گیلاس و سوت اسرار امیز


    همه ی اون نامه ها رو می نوشتم و برای خودم میفرستادم مسخره م نکن جوونی خیلی مهمه، خیلی. من بعد از این که مریض شدم اینو فهمیدم این که آدم خودش برای خودش نامه بنویسه کار کثیفیه ،فلاکت باره ،احمقانه است .کاش واقعا با یکی معاشرت میکردم کاش یکی در زندگی ام بود. من تا حالا عاشقی که هیچ، حتی با یه مرد غریبه حرف هم نزدم تو هم مثل منی دیگه خواهر ما اشتباه کردیم زیادی سربه راه بودیم. 

    داستانی از اوسامو دازای برگ های گیلاس و سوت اسرار امیز


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    ☘ داستان از دیوید سدریس ☘ 💚   یادگیری زبان جدید مث شروع یه رابطه عاشقانه س ...   💚  معرفی کلمه کره ای " 적성에 맞는 일 "  💚   رویابافی در روز روشن  💚  حالت غرقگی 💚 معرفی کتاب  💚 معرفی کتاب دریای حاصلخیزی 💚معرفی کتاب ژاپنی تاوان 💚معرفی کتاب وزن رازها  💚 معرفی کتاب کشتن شوالیه 💚💚 داستان هزار و یک روز   💚سفر انار 💚💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۱۷ فروردين ۰۳
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |