قالب

بایگانی آذر ۱۴۰۳ :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۷ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

All the Long Nights فیلم ژاپنی تمام شب های طولانی

فیلم راجبه فوجیساوا دختریه که پی ام اس خیلی شدیدی داره و به همین دلیل تو محل کار مدام دچار مشکل میشه . اخیرا اون به زادگاه مادرش برگشته و اونجا تو یه تولیدی میکروسکوپ مشغول شده درواقع داره کار دستی انجام میده . این کار اونو خیلی از لحاظ روحی بهتر کرده . گرچه هنوزم حملات پی ام اس وجود داره و یهو به کسی پرخاش میکنه و پاچه میگیره درواقع 😅

چیزی که تو فیلم خیلی دوس داشتم این نگاه و درک و ملاحظه ی همکارای دختره بود . چه تو شرکت قبلی چه تو شرکت جدید تولیدی . غرق در درک زیبایی اصلا الله اکبر از دست ژاپنی ها و تمام . 

تو اون شرکت یه پسره هست که گوشه گیره اونم به خاطر حملات پانیک و اختلال هراس 2 ساله که از کار دفتری به این شرکت اومده . یه روز فوجیساوا بهش گیر میده که چقد اب گازدار میخوری اب گازدارت صداش رو عصابمه . و همکارای دیگه میان سریع وسط و اونارو از اون محل دور میکنن . با ذکر اینکه اره تو راس میگی تو حرف اشتباهی نمیزنی .اشکال نداره و ممکنه پیش بیاد و این جور حرفا . میدونین خیلی باملاحظه هستن . جوری رفتار نمیکنن که تو مشکل داری یا عجیبی و حس بدی بهت بدن . وضعیت همو درک میکنن بدون تحلیل بدون فشار فقط می پذیرن . به ارامی انگار که مثل دریای مواج یا مث زلزله ای که همیشه تو کشورشون هست . زلزله میاد و خیلی بدیهی و ریلکس نشستن سرجاشون . آه زلزله اس . و همین . سکوت و پذیرش . زیبا نیست ؟! 

فیلم ژاپنی تمام شب های طولانی all the long nights

من خیلی فیلم رو دوس داشتم . از هر لحاظ . خیلی درکشون میکردم .

و دوس دارم که همچون رفتاری داشته باشم منم به نوبه ی خودم خیییییییییییلی پرخاشگر هستم خیلی عصبانی و زودجوش هستم و خیلی خودخوری میکنم . توقع درک از کسی ندارم ولی میخام همه چیز در سکوت باشه . حوصله توضیح دادن ندارم . نمی فهمم چرا باید همش یه چیز بدیهی رو توضیح بدم ؟! برای نفهمیدن حرفم توسط کس دیگه عصابم بهم میریزه . و حوصله توضیح اینکه چرا عصابم بهم ریخت رو ندارم . عوضش مدام تو ذهنم صحنه سازی میکنم توضیح میدم و خسته کننده س این وضعیت و دوس ندارم این وضعیت رو . نگران بودن رو استرس داشتن رو . نگران ری اکشن های دیگران بودن . از نگاه و رفتار دیگران حالاتشون رو درک کردن . و چرا فقط من باید درک کنم ؟ 

چرا دیگران به اینکه من از این اهنگ که توسط یه ادم مزخرف بی هنر بدترکیب با اون شعر مزخرفش خونده شده متنفرم توجه نمیکنن ؟! چرا اونا به خاطر من اون اهنگ مزخرف رو قطع نمیکنن ؟! بعد من اهنگ کیوهیون با اون صدای افسانه ای زیبا بهشتی رو باید قطع کنم چون میترسم یکی از این نوع اهنگ خوشش نیاد و یا چون یه اهنگ خارجیه غیر انگلیسیه شاید بره رو عصابش چرا من باید همش به قول کره ای ها 눈치 챘어야  돼 ?! 왜 나만 알아차렸어야지 ?! 

و اینجور مسائل خلاصه . و اها داشتم میگفتم منم دوس دارم ولی این رفتار در حالتی امکان پذیره که محیط پذیراش باشه . فک کن تو یه محیط متشنج و از صب پامیشی دعوا فش عصاب خورد کنی تحمیل عقاید و رفتارها به همدیگه حتی تا جایی که به اینکه چرا دوتا پتو میکشی روت هم میخان تسلط داشته باشن . چجوری میشه تو همچین محیطی مث ادم رفتار کرد . نمیشه . نمیذارن بشه . فقط باید بمیری درحالیکه دوس نداری بمیری . 

فیلم درکل راجبه این نوع مشکلات بدیهی انسانیه .  و اینکه چطور میشه اونها رو پذیرفت و باهم کنار اومد و درموردش حرف زد . این فیلم رو دوسال پیش فک میکنم یا شایدم پارسال تو یه مجله ی کره ای دیدم مقاله ش رو و الان بالاخره بعد مدتها برای دانلود اومده بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۹ آذر ۰۳

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    بعد از مدتها سریال ژاپنی . 

    سریال ژاپنی که نتفلیکس پخش شده ، به نام فراتر از خداحافظی با بازی ساکاگوچی کنتارو . 

    سایکو "دختر" و یوسوکه " پسر" باهم دوستن و خیلی همو دوست دارنو خیلی ارتباط قشنگی دارن از اینا که وقتی میبینی حسرت به دل می مونه و عشق میکنی از عشق بینشون مکالمه ی بینشون . خلاصه همه چیشون . یوسوکه تو روز تولد سایکو میخاد ازش خاستگاری کنه تو راه یه کوهستانی هستن و به دوستاشم سپرده که از یه جای دیگه ای نزدیک اون کوه ، از این فش فشه ها در کنن ، چون اتش بازی دوس دارن . اتش بازی همانا و بهمن همانا . بهمن میاد و اتوبوسشون سقوط میکنه و خلاصه دنبالشون میگردن و یوسوکه میمیمره و دختره زنده می مونه . به شکل موازی ، ناروسه و زنش تو بیمارستان هستن ، ناروسه " کنتارو" بیماری قلبی داره و منتظر عمل پیونده . از شانس یوسوکه مرگ مغزی شده و قلب اونو میدن به ناروسه . بعد از پیوند ناروسه از یه شخص ساکت و کم حرف تبدیل میشه به یه شوخ و شلوغ و پرانرژی . بعد محل کار و خونه شون با یه قطار رفت و امد میکنن ، تو اون قطار به شکل اتفاقی ناروسه و سایکو باهم اشنا میشن و ناروسه از سایکو خوشش میاد و اینا ... 

     

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    انتظار نداشتم اخرش ناروسه بمیره و پیوند رو پس بزنه . به نظرم به خاطر این بود که نتونست به عشقش برسه . حالا خبرش از اون زن اجوماعه زشتش که چسب بود جدا میشد نمیشد ؟! 

    درکل بد نبود . مناظرش خیلی قشنگ بود . ینی فکرشو بکن هررزو از همچین منظره ای رد شی بری سرکار خونه پیاده روی ...باید چقد خوش شانس باشی که به شکل ادم یا گیاه و درخت و حتی سوسک به دنیا بیای اونم در همچین جایی . واقعا خارق العاده س. اصلا طرز مکالمه و ارتباط هاشون باهم خیلی قشنگه . پر از احترام و زیبایی و همه چیز شفاف همه چیز کادو شده همه چیز ملایم مودب . خیلی دوس دارمشون . انگار رابطه هاشون بویی از اون مناظر بردن و اینجوری قشنگ شدن . خوش بحالشون . اوناام ادمن . ایرانی هام ادمن . 😫🥱

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۲۸ آذر ۰۳

    سریال کره ای آلیس alice

    سریال کره ای آلیس alice 

    این سریال با موضوع سفر در زمان ، در این ژانر میشه گفت تقریبا سریال قشنگی بود  . با ارفاق . خب میدونین درکل موضوعات سفر در زمان همیشه اخرش می لنگه و اگه موضوع عشقی هم باشه یجورایی میخان اون دو رو زوری بهم برسونن . به نظرم اگه اخرش این دو زندگی جداگونه ای رو طی میکردن خیلی بهتر میشد . درهرحال . 

    alice

    داستانش در عین پیچیده گی ساده اس . پروفسور یون ته هی با چندتا محقق دیگه راهی برای سفر در زمان می سازه . بعد از مدتی شایعه میشه که کتابی هست که توش راهکار بستن در زمان و اینجوری قطع سفر در زمان ، درش نوشته شده . و پیشگویی هایی رو کرده . سازمان الیس که یه سازمانیه که سفر در زمان رو ارائه میده ، به پروفسور یون ته هی و یو مین هیوک ، که این دو رابطه ی عشقی باهم دارن ماموریت میده تا برن یه سال 1992 و اون کتاب رو که دست پروفسوری به نام جانگ هست رو بردارن بیارن نابود کنن . اونا زمانی به سال 1992 میرسن که پروفسور جانگ توسط فرد دیگه ای که یه مسافر زمان غیرقانونی هست کشته شده . اونا اون فرد رو میکشن و دختر 6.7 ساله ی پروفسور رو هم میذارن زنده می مونه تا پلیسای اون زمان بهش رسیدگی کنن . همچنین اونها نمیدونن اون کسی که غیرقانونی سفر کرده به این سال و دنبال کتاب بوده چه کسیه . 

    روز بعد که میخان برگردن به سال 2050 ، و به آلیس ، یون ته هی حالش بد میشه و میره دکتر متوجه میشه حامله س . و در حین حاملگی از زمان عبور کرده و این ممکنه رو بچه تاثیرات بدی بذاره ، مین هیوک بهش میگه که باید سقطش کنه ولی یون ته هی بعد از فکر مین هیوک رو ترک میکنه و میره یه گوشه تو همون سال 1992 زندگی جدیدی رو شروع میکنه . بچه پسره . 

    جین گیوم پسریه که تو مغزش بخش احساسات مشکل داره . یون ته هی اینو هم مجازات کاری که کرده و هم به خاطر رد شدنش از در زمان میدونه . 

    زمانی که تو سال 1992 کسانی اومدن تا پروفسور جانگ رو بکشن ، پروفسور صفحه ی اخر کتاب رو پاره کرد و اونو داد دست دختر کوچیکش . اون صفحه صفحه ی مهم و حیاتیه و هم سازمان الیس و هم اون شخص دیگه دنبال اون صفحه ی گم شدس . 

    19 سال بعد یون ته هی وقتی ماه کامله به دست کسی کشته میشه و جین گیوم تصمیم میگیره پلیس بشه تا قاتل مادرشو پیدا کنه . اون تقریبا 30 سالشه و حالا داره یه سری وقایع عجیب اتفاق می افته . اون دنبال پرونده های عجیب رو میگیره و متوجه میشه که به نظر این وقایع مث زمانیکه مادرش کشته شدس . 

    اون اتفاقی کارت زمان یکی از مسافران زمان رو پیدا میکنه و می فهمه که اون کارت شبیه کارتی که تو وسایل مادر مرحومش بوده برای اینکه بفهمه این چه کارتی پرس و جو میکنه و میگن شاید پروفسور یون ته هی که تو دانشگاه کره اس ، بتونه بهش کمک کنه . اون به دانشگاه کره ، میره و اونجا با مامانش مواجه میشه .درواقع با کسی که عینا مث مامانشه . 

    پروفسور یون ته هی جوان از سوال جواب و نگاهای عجیب جین گیوم خوشش نمیاد و بهش میگه منحرف . برای جین گیوم عجیبه که یک نفر چطور میتونه انقد تشابه با مامانش داشته باشه . 

    خلاصه ... بعد از حدس و گمان های زیاد و تحلیل ها و تحقیق هایی درباره ی گربه و بعد زمانی و غیره ... همون حرف خودم که بعد زمانی کس شری بیش نیست در سریال تحقق پیدا میکنه . و این پروفسور یون ته هی جوان که سعی داشتن با جین گیوم لاو لاین درست کنن ، درواقع مامانه جین گیوم در این زمان بودش . 

    وقتی هردو یون ته هی ها در زمان 2010 همو می بینن " جوونه طی اتفاقاتی سفر میکنه به 2010  که هنوز یون ته هی پیر زنده بوده ، " یون ته هی پیر ،گره از معما باز میکنه و میگه که تو درواقع منی در اون بعد زمانی و هراتفاقی که برا من افتاد واسه توام می افته برای همینم همه چیزو فراموش کن و دنباله این قضیه رو نگیر و برو به زمان خودت و زندگیتو بکن . 

    در سریال های سفر در زمانی خیلی اصرار دارن که بگن جهان های موازی هست از نظر من غیرمنطقیه . چرا مثلا باید زمان و مکان های متفاوت وجود داشته باشه و من نوعی در هر زمانی باشم و دقیقا هم همین اتفاقات رو تجربه کنم . اصلا غیرمنطقیه . 

    درواقع کانسپت به این شکله که یون ته هی که مامانه جین گیوم میشه با یون ته هی در سال 2020 که درواقع همون دختربچه ای که تو سال 1992 ، یو مینهیوک و یون ته هی اومده بودن باباشو بکشن ، دو شخص مجزا هستن . با اخلاقایات و احساسات جدا و متفاوت . و میخاستن بگن پس چون این دو ، دوتا ادم متفاوت هستن پس اشکالی نداره که جین گیوم با یون ته هی جوان بریزه رو هم . ولی خب نمیشه که خیلی عجیبه تو با زنی بریزی روهم که عین مامانته ضایع نی ؟ مگه امریکاس ؟ یا دارکه ؟ 

    سر همین مسائل ، وقتی یون ته هی به 2010 سفردر زمان میکنه ، خود پیرش که در اون زمان بوده بهش میگه که قضیه چیه و اینجوری قضیه عشقی و لاولاین این دو نقض میشه . 

    خب حالا چرا میگم بعد زمانی نی ، خب دقیقا به همین دلیل هردوی این زنه ها ممکنه تو زمان های مختلف سفر کردن و زندگی کردن ولی هردوشون یک نفر بودن ، پس اون قضیه اینکه از هر شخص دوتا بوده هم منتفی میشه . از طرفی وقتی یون ته هی سفردرزمان میکرد به شکل عجیبی همه می شناختنش این چجور سفر در زمان و بعد متفاوته که تورو همه جا میشناسن و حتی بابا ننه تم همون ادمان وانگار که مثلا هفته پیش ندیدت میگن عه کجا بوده فلان ... خلاصه اینجوری . 

    قضیه پیشگویی کتاب که معلوم نی اصلا کتابو کی نوشته ، داستانش این بوده که زنی در زمان رو باز میکنه و در حین سفر در زمان حامله میشه اون پسری به دنیا میاره که اون وقتی بتونه در زمان سفر کنه میتونه کنترل سفردر زمان رو به دست بگیره و خدای این قضیه بشه . دقیقا همینجورم بود جین گیوم بدون هیچ اگاهی و هیچ وسیله ای هروقت در خطر بود در زمان سفر میکرد . اون 6 بار مرگ مامانشو به چشم دید و نتونست جلوی کشته شدنشو بگیره . صفحه اخرم به این اشاره کرده که اگه بخای سفردر زمان رو درشو ببندی و به این موضوع خاتمه بدی اولا همه ی کسایی که مسافر زمان هستن ناپدید میشن و دوما دو راه حل داره یکی اینکه مادره پسرشو بکشه در اینصورت همه چیز تموم میشه . دو اینکه اگه پسر مامانشو بکشه پس کنترل زمان رو بدست میگیره . یون ته هی مادر ، این رو میدونست چون صفحه ی اخر رو حالا به یه دلیلی تونسته بود بخونه ، اون چون میدونست همه ی زحماتش برای درست کردن سفر در زمان و مهمتر از همه پسرش ناپدید میشه از صفحه روزگار و نمیتونه پسرشو بکشه به خاطر همین اون کاغذ رو پنهان میکنه . 

    دست اخر اینجوری میشه که جین گیوم پیر که بارها در زمان سفر کرده و دنبال صفحه ی اخر کتاب بودش میاد به سال 2010 و اونجا با جین گیوم جوان روبه رو میشه و جین گیوم می فهمه که خودش کسی بوده که مامانشو میکشته . چون هرسری مامانه از اینکه پسرشو بکشه شونه خالی میکرده و نمیخاسته این اتفاق بیفته درحالی که می دونست پسرش در پیری چقد سختی کشیده و هرسری این زندگی رو تکرار کرده و کل زندگیش بسته به این بوده که قاتل مامانشو پیدا کنه و اینا . اخرسر مامانه خودش خودشو میکشه و خط بطلان میکشه به پیشگویی ها و اینجوری همه چیز ریست میشه و جین گیوم هم دیگه به عنوان یه انسان معمولی از یه خانواده دیگه به دنیا میاد . اینجوری میشه که یون ته هی جوان که همچنان بعد از تموم شدن همه چی همه چیز یادش بود میتونه دوباره جین گیوم رو ببینه و برن لاو بترکونن . 

    واقعا خیلی خلاصه گفتم . چندقسمت اخرش یخورده اب شد ولی در کل داستانش جذاب بود و قشنگ و حالت معما گونه ایش رو تا قسمت اخر حفظ کرد . همونطور که گفتم اینکه این دو همو هیچ وقت نشناسن به نظرم باحالتر بود ولی خب دیگه خاستن اون قضیه عشقیه باشه تو سریال . با همه ی باگایی که این نوع ژانر ممکنه داشته باشه من دوس داشتم سریالو . خیلی بهتراز دارک بود طبیعتا چون کره ای بود و توش پر از احساس و همدلی و غیر بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲۴ آذر ۰۳

    سریال کره ای روبه رویی با من ، face me

    مثل اسمش که عجیبه ، خود سریال هم چنگی به دل نمیزد . واقعا حیف لی مینکی تو این سریال . بازیش در نقش کسی که سالهاست به یاد عشقشه و مث ربات رفتار میکنه خوب بود ولی درکل سریالش خیلی اب بود . از قسمتای 5.6 به بعد معلوم بود که قاتل دوس دخترش ، کس دیگه ایه . الکی کشش دادن . ینی قسمتای 7 به بعد اب خالص بود . یکی از اولین سریالای لی مینکی بود که اب بود و خوشم نیومد . 

    داستانش راجبه دکتر چا جونگ وو ، دکتر زیباییه که به علتی با پلیس همکاری میکنه تا اون قربانیانی که صورتشون یا هرجاییشون نیاز به جراحی زیبایی داره رو درمان کنه . تو این اثنا به صورت اتفاقی به پلیس زنی اشنا میشه که از قضا اون پلیسه خاهر قاتل دوس دختر چانگ جونگ وو عه . اینا باهم هی دیدار میکنن برای پرونده هایی و برادر قاتل ، هم از زندان ازاد میشه و در سدد تا بی گناهی خودشو ثابت کنه و اسم خودشو پاک کنه . از طرفی شب قتل دوس دختره ، چانگ جونگ وو هم تو محل حادثه بوده و قاتله میگه که اونو دیده که از خونه ی مقتول به دو اومده بیرون . برای همین شک مخاطب به این میره که نکنه دکتر چا خودش قاتله دوس دخترشه و خبر نداره . خلاصه همچین داستانی داره . 

    درکل زیاد جالب نبود . 

    💜 مطالب پیشنهادی 💜 " لی مینکی " 

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲۴ آذر ۰۳

    سریال کره ای صندوق ، چمدان 트렁크

     

    سریال کره ای صندوق ، چمدان 트렁크 

     

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    واقعا سریال پیچیده و غم انگیز و قشنگی بود . 

    داستان راجبه یه زوجه که سی ساله از بچگی دوست بودن و دوساله ازدواج کردن ، ولی تو هشت ماهگی زنه تصادف میکنه و بچه میمیره . از اون موقع زنه تصمیم میگیره که از مرده طلاق بگیره . و به مرده هم میگه که بیا جدا زندگی کنیم یه مدت تو برو ازدواج کن منم همینطور . حالا کسخله دیگه معلوم نی هدفش چی بود . احمقانه بود درهرحال . میره یه سازمانی که ازدواج های قراردادی ترتیب میده و یه زنی رو برای شوهرش انتخاب میکنه . اینجوری ازدواج قراردادی هان جانگ وون : گونگ یو ، شروع میشه . 

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    زن جدید ، نو این جی ، 5 ساله که تو این کاره . اون 5 سال پیش ده روز قبل از ازدواجش ، فیلم رابطه ی جنسی داماد و پارتنر داماد ، لو میره . داماد از قضا همجنسگرا بوده .این جی با علم به این موضوع میخاسته با مرده ازدواج کنه . حالا زیاد به اینجور دلایل نپرداخته درکل داستان . از اون موقع افسردگی گرفته و خیلی ناراحت  و داغونه و اینا و اتفاقی با این سازمانه اشنا و تصمیم میگیره این کار رو انجام بده . اون تو این 5 سال 5 تا ازدواج قراردادی موفق داشته و کارمند خیلی خوبی بوده . 

     

    این جی و جانگ وون یجورایی اینه هم بودن . هردوشون خیلی زخم خورده بودن از اطرافیان  و از زندگی . هرکدوم به یه طریقی . شاید این جی از فقر و جانگ وون از پولداری خیلی زیاد  . شاید اگه جانگ وون یه مرد معمولی و کارمند بود اتفاقای پیش اومده تو زندگیش انقد روش تاثیر نمیذاشت و درش نهادینه و انباشته نمیشد و انقد متلاشیش نمیکرد از لحاظ روحی . چون ادم وقتی سرش با بی پولی و پول در اوردن و بدبختی گشنگی و این چیزا گرم باشه زیاد به زخم ها و اسیب های روحیش توجه نمیکنه و کار کردن اونهارو یجورایی حل میکنه . باعث میشه بیشتر حواسش جمع باشه و حتی حسابگرتر میشه و راجبه کسایی که بهش نزدیک میشن بیشتر توجه نشون میده و اینجور وابستگی شدید به کسی که رو سرش دست میکشه پیدا نمیکرد . درهرحال من اینجوری فک میکنم .ممکنه که اینطورم نباشه . 

    خیلی شخصیت شکننده و زجر دیده ای داشت به قول خود گونگ یو که راجبه کاراکتر جانگ وون حرف میزد ، واقعا ادم بدبخت و طفلکیی بود . و متاسفانه باز هم اسیب ها از کسی جز خانواده به ادم نمیرسه و برای جانگ وون هم اینجوری بود . یه پدر عوضی و خبیث و کثافت و یه مادر بدبخت و افسرده که تهش خودکشی میکنه زخمهای جبران ناپذیری و طولانی مدتی رو به جانگ وون زده بود . حساسیت بیش از حدش به لوستر خونه و شی.شی. تی وی ها تو هرجایی اسانسور و یا هرجای دیگه ای نشان دهنده ی زخم های شدید دوران بچگیش بود . "باباش یه کنترل گر عوضی بوده و توی خونه تو لوستر و هرجایی در خانه دوربین گذاشته بوده تا مامانشو بپاعه ." جالبه که اصلا به این فکر نکرده بوده که از اون خونه بیاد بیرون یا خونه شو عوض کنه انگار یه چیزی همش اونجا نگه ش داشته بوده . نمیتونسته یجوری وسواس گونه بود . نمیدونم چجوری بگمش . 

     

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    درهرحال از بابای کنترل گر به این شخصیت تبدیل شده بود و از شانس بدش به یه زن کنترل گر و کثافت و هرزه چسبیده بود . 

    یکی از دلایلی که نمی فهمید که این زن داره کنترلش میکنه و رو مغزش کار میکنه و به جای اینکه حمایتش کنه و باهاش خوب باشه و کسی باشه که بتونه از دردهاش بکاهه بیشتر اونو به قعر افسردهگی و خوردن انواع قرص های روانگردان ترغیب کرده بوده . زنش واقعا خیلی انگل و حروم زاده و پتیاره بود . با اینکه میدونست جانگ وون چقد از دوربین بدش میاد و چقد از این کارای باباش صدمه دیده  بازم برداشته بود تو خونه ش دوربین گذاشته بود . واقعا چقد میتونه حروم زاده باشه و تازه بهش قرص هم می اورد و میگفت اگه نمیتونی بدون من دووم بیاری قرص بخور ...😑🤬😐 

    جانگ وون به خاطر این شخصیتش وابستگی شدید داشت به نظرم به خاطر همین نمیتونست از اون خونه از اون زن هرزه دل بکنه . 

    پدر مادرها غریب به اتفاق همگی ظالمن یه موجودات خودخواه و حروم زاده هستن . خبیث و کثافت . باعث میشن بچه هایی که خودشون به وجود اوردن صدمه های خیلی شدیدی ببینن . اصولا این جور ادما و درکل 90 درصد ادمای افسرده ی حاد اسیب های جدی رو از خانواده هاشون دیدن . اسیب هایی که همیشه باهاشون می مونه ، اونا تلاش میکنن اونارو تو خودشون حل کنن پیش روانکاو میرن قرص میخورن حتی مواد ولی نمیتونن . ناخوداگاه رفتارهایی ازوالدین بهشون میرسه و اونارو نشون میدن . اینجوری بیشتر از خودشون حالشون بهم میخوره از خود متنفر بودن ، پیدا میکنن . هیچ چیزی راضیشون نمیکنه . هیچ چیزی تسلی شون نمیده با هیچ چی التیام پیدا نمیکنن . غیر از عشق . اگه خوش شانس باشه و زن و مرد خوبی جلوشون قرار بگیره شاید بتونن با عشق همه ی اونا رو پاک کنن و بتونن زندگی نرمالی رو پیش بگیرن . 

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    سریال درکل حلقه ای از ادمای بدبخت بود . و ادمای انگل . چقد ادم میتونه از خودش دور بشه و چقد میتونه به خاطر اون اسیب هایی که دیده عقل و فکرش از کار افتاده باشه که باز هم با یه ادمی مث همونایی که بهش صدمه زدن ازدواج کنه ؟! و اختیار خودشو بده دست اونا . ینی واقعا چجوری اینجوری میشه ؟! 

    جانگ وون اخرش خودشم اعتراف کرد که سبک مغز بوده که اویزون زنش بوده . 

    جانگ وون فقط به یکی که طرفش باشه و همونجوری که هست بدون هیچ پیش داوری و بدون هیچ معلم بازی پیشش باشه به همچون ادمی احتیاج داشت . 

    خیلی شخصیت پیچیده ای بود . به نظرم میشد خیلی روی شخصیت و ارتباط بین جانگ وون و این جی مانور داد . همچنین وجود استاکری که مزاحم این جی بود فک میکنم زیاد نیاز نبود . ینی اگه اون استاکره کاری میکرد که زنه قبلی گونگ یو دیوونه بشه خیلی دلم خنک میشد . ولی الکی بود فقط . ادم بدبخت همیشه بدبخته همینه دیگه اون از ازدواجش اونم از شانسش ادم درست حسابی دنبالش نمی افته که انگل افتاده بود دنبالش هی مزاحمش میشد . 

    خلاصه که سریال قشنگی بود . گرچه کم بود و یه جاهاییش خیلی سکوت بود . ولی درکل بد نبود . بازی ها فیلمبرداری رنگ سریال اهنگا عالی بودن . داستانش یخورده جذابتر میشد باحالتر میشد فقط . 

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    یه مقاله راجبه این سریال اومده که خوندنش خالی از لطف نیست : 

     

     این تصور که ثمره عشق لزوماً ازدواج است خیلی وقته که از بین رفته است. با این وجود، نیمی از مردم هنوز فکر می کنند که باید ازدواج کنند و امیدوارند که هنگام ازدواج خوشحال شوند. با این حال، نرخ طلاق در کره به حدی است که بالاترین میزان طلاق در آسیا است. ازدواج چیست و چرا ما حتی بعد از ازدواج هم خوشحال نیستیم؟ به نظر می رسد درام های اخیر در حال بررسی علل و راه حل های این سوال هستند. 

     

     مجموعه نتفلیکس "Trunk" که در 29th منتشر خواهد شد، یک درام اقتباس شده از رمانی به همین نام است. داستان، که بر موضوع ازدواج یک ساله متمرکز است، روند بهبودی هان جونگ وون (گونگ یو) و نو جی (سو هیون جین) را به تصویر می کشد که ناراحتی و درد یکدیگر را از طریق ازدواج قراردادی بهبود میدهند .

    با این حال، این بدان معنا نیست که "چمدان" ازدواج را به شیوه ای عاشقانه یا مثبت به تصویر می کشد. در عوض، نشان می دهد که وقتی دو نفر بدون رشد کامل به عنوان یک موجود تنها ،ازدواج می کنند، وقتی سعی می کنند طرف مقابل را تصاحب کنند، یا به دلیل دیدگاه های اجتماعی، ازدواج می تواند به جای شروع خوشبختی، نقطه شروع  ناراحتی باشد.

    در پایان، داستانی که این نوع درام ها سعی در بیان آن دارد این نیست که "لازم نیست  ازدواج کنید " بلکه ازدواج محدود نکردن یکدیگر و یکدیگر روهمانطور که هست پذیرفتن و همانطور که هست صحبت کردن با یکدیگر است . درام ها در تلاش هستند که به این موضوع تاکید کنند . فقدان و نبود ارتباط " مکالمه " در سراسر جامعه مدرن از طریق نزدیکترین رابطه زناشویی به تصویر کشیده شده است. منتقد میگه که یک رابطه خوب رابطه ای است که در آن فرد قربانی اون  رابطه نشود.  چارچوب ازدواج رابطه شخصی بین دو نفر است. اگر در رابطه ای هستید که در آن عناصری را قربانی می کنید، آن را قطع کنید و رابطه را از نو بسازید.

     

    عکسای کاپلی گونگ یو و ساهیو جین . 

     

    سریال کره ای صندوق 트렁크

     

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    سریال کره ای صندوق 트렁크

     

    سریال کره ای صندوق 트렁크

     

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    سریال کره ای صندوق 트렁크

     

    🥰 مطالب پیشنهادی 🥰 " گابلین " 

    سریال کره ای صندوق 트렁크

    🥰سریال کره ای نگهبان خدای بزرگ و تنها 🥰 سریال کره ای گابلین خدای تنها و درخشان  🥰عکس از سریال کره ای گابلین  🥰سریال کره ای گوبلین خدای تنها و درخشان  🥰 سریال کره ای گابلین  🥰😎کتاب و سریال و مصاحبه گونگ یو 😎✨مصاحبه ی گونگ یو 

  • نظرات [ ۱۰ ]
    • دوشنبه ۱۲ آذر ۰۳

    سریال کره ای صدای قلبت The Sound of Your Heart

    یه مینی سریال 5 قسمتی کره ای نگاه کردم . 

    سریال کره ای صدای قلبت The Sound of Your Heart با بازی کوانگ سو . راجبه کوانگ سو و خانوادشه . کوانگ سو میخاد وبتون نویس بشه و چندین تا وبتون هم نوشته ولی هیچ کدوم به مرحله چاپ نرسیدن . دوستش بهش میگه که بهتره جای اینکه از خودش یه چیزی در کنه همون بهتر خاطره بنویسه چاپ کنه خواننده ش بیشتر میشه . به شوخی میگه ولی کوانگ سو جدی میگیره و راجبه اتفاقاتی که تو خونه می افته با پدر و مادرش و برادرش چیز می نویسه و معروف میشه . 

    به شدت خنده دار بود . خنده دار واقعی خنده دار ریسه ای از اینایی که غش غش میخندی و فکت درد میگیره از خنده . هر صحنه ش خنده دار بود . ینی بی اغراق یکی از خنده دارترین سریال کره ای هایی بود که دیدم . قشنگ میشد بیشتر از 5 قسمت باشه ولی حیف خیلی کم بود . خیلی باحال بود .     

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۹ آذر ۰۳

    سریال کره ای عشق قراردادی

    سریال کره ای عشق قراردادی یا شنبه یکشنبه ...جمعه ، عنوان کره ایش روزهای هفته بود . 

    راجبه دختری به نام چه سانگ اونه که 20 سال تو امریکا توسط یه زن خیلی کاربلد تربیت و بزرگ شده برای اینکه بیاد عروس یه خانواده ی پولدار بشه . چه سانگ اون به فرزندی قبول شده تا بزرگ شه و عروس خانواده پولداره شه تا اینجوری رابطه ی فامیلی و بیزینسی شکل بگیره . چه سانگ اون نیومده کره میره به مراسم دیدار با خانواده داماد و درواقع مادر و پدرشم اونجا می بینه برای اولین بار بعد از 20 سال . همونجا عروسی از پیش تایین شده رو بهم میزنه و میره برای خودش زندگی شو شروع میکنه . 

    منتها چون نمیتونه جایی استخدام شه ، چون اون خانواده ای که به فرزندی قبولش کردن کله گنده ان و نمیذارن ، برای همین میره کاری که براش تربیت شده رو انجام میده : عروس و زن خوبی بودن . 

    اون ازدواج های قراردادی میکنه و هربارم ازدواج رو ثبت میکنه و در ازاش مبلغ هنگفتی پول میگیره و اینجوری زندگیشو می گردونه . تو این ازدواج ها یه دوست خوب مرد که گی بود رو پیدا کرده و باهاش هم خونه س . این بین با یه قاضی 5 ساله تو ازدواجه و روزهای چهارشنبه پنجشنبه جمعه میره خونه این قاضیه باهم شام میخورن اصلا باهم حرف نمیزنن . تو ازدواج ها رابطه جنسی و حرفای خصوصی و اینا نیست . سانگ اون به این مرد علاقه مند میشه که به مانند شیربرنجی وا رفته س . ینی بدترین بازی قرن برمیگرده به بازی این پسره تو این سریال . افتضاح . من موندم چجوری عاشق این شده بود . مث گاو بود . یه روز اتفاقی با بازیگر کانگ هه جین که بازیگر معروفی هست و تو همون ساختمون اسباب کشی کرده برخورد میکنن و کانگ هه جین متوجه رابطه ی عجیب بین این زوج میشه . کانگ هه جین همون هان دائون تو سریال 😎سریال کره ای قاضیی که از جهنم امد : پارک شین هه 😎  عه . ذاتا سریال رو به خاطر این گل پسر شروع کردم 😁💕. بعدها کانگ هه جین هم میخاد که روزهای دوشنبه سه شنبه یکشنبه فک کنم ، با این دختره ازدواج قراردادی بکنه تا خانواده ی پولدارش دست از سرش بردارن . خانواده ش کین !؟ همونا که سانگ اون برای عروس اونا شدن تربیت شده بوده . کانگ هه جین هم تو اون دورهمی بوده و از اینکه سانگ اون حال برادرشو اون شب میگیره و راه زندگی خودشو انتخاب میکنه شگفت زده و خوشال میشه و برای همین اونم از اون درس میگیره و میخاد مث سانگ اون راه زندگیشو خودش بره ، برای همین رفته بازیگر شده و از خانواده ی پولدار جدا شده . ولی مامانه جنده ش که زن دوم حساب میشه همش مزاحمش میشه .

    مشکل خانواده ها کلا در همه جای جهان اینکه میخان بچه هاشونو مث سگ قلاده بندازن تو گردنشون و هر راه کوفتی که اونا رفتن رو بچهاشونم بکشونن دنبالشون . اصلا به بچه به عنوان یک انسان جداگانه که افکار و احساسات و علایق جداگانه داره فک نمیکنن . برای همین خانواده فقط خانواده ی اروپا و امریکایی . اسیاییها همشون کسخل به تمام معنا هستن . 

    خلاصه داستان همینجوری پیش میره و کانگ هه جین عاشق سانگ اون میشه ، قاضیه بالاخره متوجه میشه که عاشق سانگ اونه ، اون دایه ای که سانگ اون رو بزرگ کرده بود همچنان دست بردار این نبود که اونو عروس بکنه و خلاصه این داستانا بود . 

    تا فهمیده میشه که دایه درواقع مامان واقعی سانگ اونه . درواقع بچه ، بچه ی خود اون مرد پولداره بوده ولی سنبلش کردن . زنه بچه رو میره یه جا دیگه به دنیا میاره بعد میذاره پرورشگاه بعد با این نقشه که تو بچه نداری بیا یه بچه بیار بزرگ کن بعدها بشه عروس خانواده کانگ ، بجه خودشون رو میاره بزرگ میکنه . به بهترین و ثروتمندترین حالت ممکن . مشکل فقط این بود که میخاست بجه رو مث کالا بفروشه به اون خانوادهه . درهرحال .

    درکل سریال خوبی بود ولی خیلی اب ها داشت  و روندش هم اروم بود . پارک مین یانگ خیلی اینجا خوشگل بود . تو سریال با شوهرم ازدواج کن انقد خوشگل نبود . درکل خوشگله ولی اینجا خیلی خوشگل بود . به کانگ هه جین هم می اومد حیف عاشق اون نشد عاشق اون شیربرنج شده بود .اگه یخورده جذابتر ساخته میشد یا حداقل بازیگر مرد جذابتر و داستان باحالتری براش می نوشتن با همین کانسپت خوب میشد ولی داستانش یجوری بود . یکی از جنبه ها منفی سریال  و خسته کننده شدنش ،همین بازی شیربرنجی نقش یک مرد بود . ینی یه سنگ میذاشتن اونجا بهتر حرکت میکرد تا این پسره . یخورده داستانش مسخره بود ولی خب درواقعیت پولدارها همینجورین دیگه . سرمایه گذاری های بلند مدت میکنن برای تجارتشون . و هیچ کاری فروگذار نیستن . خدا لعنتشون کنه و اونارم مثث ما فقیر و بدبخت کنه . الهی امین .

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲ آذر ۰۳