سریال کره ای زمانی بین گرگ و سگ ، یا گرگ و میش . با بازی لی جونگیِ خفن .
ینی شما فک کنین لی جونگی الان خیلی جوونتر و خوشتیپ تر از سریال 20 سال پیششه . چطور ممکنه اخه .
سریال راجبه کاراکتری به اسم لی سوهیون با بازی لی جونگیه که 10 ساله تو تایلند با مادرش زندگی میکنه . مادرشو پدرش مامور مخفی سازمان اطلاعات بودن و پدرش بدو تولد ،و مامانشم 10 سالگی به دست یه نفر نخاله ی مواد فروش که اصلا یه ذره بازی نداشت و فقط مث میمون ذل میزد کشته میشن . اونو همکار پدر و مادرش ، میبره کره و به عنوان پسر خودش بزرگ میکنه . از قضا خودشم یه پسر همسن سوهیون داره با بازی پاکسا یا نوموجین در سریال : سریال کره ای وکیل کار نو مو جین با بازی چا هاک یون .
پسرا بزرگ میشن و اونا هم میشن مامور مخفی ساواک 😁 ولی قسمت 3 سوهیون با دیدن قاتل مادرش که همون یارو میمونه س ، بازم جو زده میشه و با عجله تصمیم میگیره و نه تنها هدفش برای کشتن قاتله مامانش میسر نمیشه بلکه ماموریت رو هم خراب میکنه و اینجوری اخراج میشه . چندوقت بعد رییس ساواک میاد بهش پیشنهاد میده که به عنوان جاسوس بره تایلند خودشو بچپونه تو دار و دسته ی میمون موادفروش ، برا این نقشه باید ادمی به اسم لی سوهیون بمیره . اینطوری میشه که نقش مردن رو بازی میکنه و میره تایلند و خلاصه بعد دوسال میتونه خودشو بچپونه تو دار ودسته یارو . بعد با اون میاد کره و در حین نجات دادن دختر یارو از دست یه گروه تبهکار دیگه ، تیر میخوره می افته تو اب و بعدم فراموشی میگیره . مدتی اینطوری میگذره و خلاصه اخرش یارو رو به دست خودش میکشه 🤣😃😃😃😃🤣🤣🤣🤣 و تموم میشه سریال دیگه . لی سوهیون از این به بعد تبدیل به جاسوس میشه هی اواره این شهر اون شهر . قضیه عشقی سریالم نمیگم چون انقده دختره تاپاله بود که اصلا همون بهتر بهم نرسیدن که دیگه مسخره اندر مسخره میشد .
خیالتونو راحت کنم . سریال زیاد باحالی نبود . اگه خیلی عاششق لی جونگی و ری اکشنای خداش باشین ، مث من ممکنه جنازه بشین براش ولی بگم داستانش اونچنان قوی نبود . شما فک کنین یه عمره با برادرت و همکارت زندگی و کار کردی بعد طرف بعد چندوقتی ناپدیدی دوباره با یه شخصیت دیگه جلوتون ظاهر شه خب شما نمیگی برادر حتما حافظتو از دست دادی من برادرتم ؟ به صرف اینکه از ثبت احوال داده های شمارو پاک کنن شما موجودیتت تبدیل به عدم موجودیت میشه ؟ اصلا یه چیز خنده دار و مسخره بود . طرف جلو روشونه میگن نه این سوهیون نی شبیهشه . 😶
ینی مثلا من بیننده ، تکلیفم با سریالی مث خاستگاری تجاری با بازی کیم سجونگ و ان یو سوپ روشنه . که کیم سه جونگ ارایش میکرد تبدیل به یه دختر دیگه میشد ان یو سوپ نمی شناختش . 🤣 ولی اخه همچین سریال جدیی . بعد اگه رییس ساواک با نشون دادن گذشته سوهیون بهش میتونست بهش بقبولونه و شک بهش القا کنه که تو قاچاقچی نیستیا تو مامور بودی پسر جان ، خب چرا اولش این کارو نکرد ؟! چرا قبل اینکه بابای سوهیون کشته شد اینکارو نکرد ؟! اصلا این یارو یه ریگی به کفشش بود دیگه . مردک اینجوری به خاطر یه قاچاقچی رسما خانواده ی سوهیون و حتی بابای دومش رو هم به کشتن داد . اخه پوفیوز موادفروشه که جلوی چشم تو موادو نمیگیره دستش راه بره خیابون . خب مدرک رو پیدا کردی زودتر بگیرش تا گند بیشتری بالا نیوورده دیگه . مسخره بازی ها چیه . خیلی عصاب خورد کن بود خلاصه . فقط لی جونگی رو هی شکنجه دادن با ننه بابا کشی .
فیلم کره ای " اهنگ خورشید " یا خورشید نیمه شب با بازی چا هاک یون ، اوری چل سنگین اوپا : اوپای خوشتیپم .
فیلم راجبه دختری به اسم میسوله که بیماری ایکس؟ همچین چیزی داره که نمیتونه روزا بره بیرون و به نورخورشید حساسیت شدید داره و باعث اگزمای شدید و حتی سرطان پوست میشه .شبا فقط میتونه بره بیرون . خلاصه به نظر مردنیه . اون مدتیه از پسر میوه فروش ماشینی ، محله خوشش اومده ولی جرات نداره بره بهش اعتراف کنه . یه روز اینو با دوستش در میون میذاره و یه شب بالاخره جرات پیدا میکنه بره بیرون و از میوه فروش خوشتیپ گوگولی میوه بخره . میسول گیتار میزنه و اهنگم مینویسه اون از این طریق به مینجون : چا هاک یون میوه فروش نزدیک میشه و اینا باهم دوست میشن ، یه روز تا صب بیرون می مونن و میسول خودشو به سلیطگی میزنه که باید زود بره خونه چون افتاب داشت طلوع میکرد ، بعد این قضیه مینجون از طریق بابای میسول متوجه بیماری میسول میشه ولی اهمیتی نداره براش . خلاصه باهم دوست میشنو مینجون به میسول جرات میده تا کانال یوتیوب بزنه و اهنگاش رو اونجا بخونه و بعدم کم کم میرن پارکی جایی و اونجا اهنگ میخونه . مینجون خودشم میخاد بازیگر شه و نقشای کمرنگی رو بازی میکنه . همینجوری رابطه شون پیش میره بعد یهو دختره می افته بیمارستان و میمیره . گریه و زاری و تمام . زندگی ادامه داره .
فیلم قشنگی بود . نقش اوپام بامزه و جذاب و خیلی خوب بود . دوسش داشتم .
فیلم کره ای تعهد Commitment2013 با بازی تاپ TOP
راجبه تاپ در نقش لی میونگ هونه که پسر یه افسر کره شمالیه . باباشو تو کره جنوبی فرستاده بودن تا ماموریت انجام بده ولی در اخر خود کره شمالیا راپورتشو میدن و بعدم کشته میشه ، حالا هم پسرش و دخترش که تو اردوگاه هستن رو میارن و میونگ هون رو اموزش میدن به عنوان جاسوس بره جنوب تا ماموریت انجام بده . و خاهرشو گروگان میگیرن . داستان رو لی میونگ هون و ماموریت اش و گذران روزش تو جنوبه و بعدم به روشنی رسیدن به این علم که شمال حروم زاده س و مامورای خودشو رها میکنه . ته ش طفلک کشته میشه ولی خاهرش تو کره جنوبی می مونه و زندگی جدیدی رو شروع میکنه . فیلم قشنگی بود .
«رفته بودم تشییع جنازه؛ توی مراسم به یه چیزی فکر کردم هیچوقت نمیدونیم یه آدم کی میمیره تجملاتی ترین رفتاری که میتونم تا زنده هستم انجام بدم چیه؟! کار نکردن با آدم هاییه که دوستشون ندارم این تجمل گرایی منه. »
این یه سریال هنگ گنگی بود . برا همین کلا طرز حرف زدنشون متفاوت بود از زبان اصلی چینی . برا همین یجوری بود و کلا از صداشون خوشم نیومد . مخصوصا اینکه صداها دوبله بودن . افتضاح در این حد . به پوستر جذابش نگاه نکنین . سریال انقد ها هم جذاب نبود . حیف ویلیام چن و این همه جذابیتی که میشه ازش استفاده کرد ولی سریالای چینی خیلی کم میتونن تمام پتانسیل و جذابیت بازیگر رو بکشونن بیرون . حالا خلاصه . به عشق ویلیام چن نگاهش کردم .
ویلیام چن در سال 1990 پلیسی که خیلی تو کارش خوبه و پلیس درستکاریه . پرونده ای پیش میاد و کسی تلفنی بهش میگه که قاتل کیه . اون تو تعقیب و گریز قاتل به یه ساختمون قدیمی میرسه و تو اسانسورش سوار میشه تا دنبال قاتل بره ، ولی تو اسانسور کسی میزنه تو سرش و اون با اسانسور سفر میکنه به سال 2018 . اونجا دنبال مکنه ی تیمشون که تو سال 90 تازه به تیمشون اضافه شده بود میگرده و میتونه با یه هویت جدید به نیروی پلیس ملحق بشه .اونا با همکاری هم مجموعه ای از پرونده های قتل مرموز از گذشته و حال رو میخان حل کنن . اون دنبال خانواده ش میگرده و متوجه میشه که دقیقا مث تونل ، زنش مرده و دخترش رو به فرزندخوندگی قبول کردن . خلاصه سر یه سری اتفاقات دخترشو پیدا میکنه که بغل گوشش بودش . پلیس همکارش .
به غیر ویلیام چن تمام بازیگرای سریال انقد بی بازی بودن انقد یخ و نچسب که حد و اندازه نداشت . فضای سریال هم تاریک و غم الود بود و کلا هیچ روحی نداشت سریال . خستم کرد کلا . در برابر تونل واقعا اصلا قابل مقایسه نبود . دیالوگا مسخره و نصفه نصفه . فقط الکی رو چهره ها زوم میکردن .دخترش انگار نه اینگار باباشو به شکل اسرارامیزی تو سال 2018 دیده . مث یه تیکه سنگ . افتضاح بود خلاصه . به همه ی اینا زبان مسخره شون که معلوم نبود چینی بود تایلندی بود ترکیبی بود . خلاصه که نبینین .
سریالو دیدم تموم کردم . شاید اگه میذاشتم چندروز بعد کلا نمی دیدم . چون اون سری، خیلی حرصمو در اورده بود . وای من نمیدونستم 12 قسمته . فک کن اب پر کردن توش با این قضیه بابای انگلشون .
ینی خبیثتر از این یارو تو کی دراما ندیده بودم . خیلی حروم زاده بود . این نشون میده ادم از حسد و خباثت چه کارا که ازش بر میاد . اخرم پسراش عن حسابش نکردن و به عنوان بی خانواده دفن شد .
ینی اگه بابای فعلیشون که ارایشگر بود و کمکشون کرده بود رو می کشتن ایمیل رو زده بودم به تی وی ان و ریده بودم تو هیکل اون نویسنده ی خدانشناس عوضی .
یه جاهایی برام قشنگ بود و یه جاهایی روعصاب . رو عصاب اونجاها که قضیه بابای اشغالشونو طول دادن و و اینکه نذاشتن دختره به اِن برسه و به اون پسره خود درگیر عن چهره ی نکبت خودشاخ پندار که انگار قله فتح کرده بود من اول پیداش کردم گوه خوری اضافی انگار دختره اشغالی وسیله ای چیزیه هرکی پیدا کنه مال اون باشه خاک تو سر بیا همش مال تو . دوتا شیربرنج خوب بهم می یاین .
ینی پسره تا اخر معلوم نبود چش بود البته خب به باباش کشیده بود دیگه خوددرگیر و ذهلم گتمیش بود . تا اخر تو قیافه بود ینی حتی وقتی قضیه ها حل شد این به اون دختره هم رسید بازم تو قیافه بود بابا اینکه گفتن اوپاها تو قیافه باشن جذابن تورو نمیگن تو عنم نیستی چه برسه به اوپا . خجالت بکش که کنار فوق کاریزما و فوق جذابی مث اِن وایسادی و داری غدغد میکنی . هرچی فششه تو دنیا بهش دادم اصلا دوربین می رفت روش فش میدادم اولین باره از یه بازیگر انقد ذهلم میره .
ولی صحنه ی دادستانی رفتنشون رو خیلی خوشم اومد کلی استرس داشتم اون صحنه 🙄🤪 وقتی اون اشغال داشت یجوری حرف میزد که اِن رو مجرم نشون بده اشغال عوضی ، بعد دادستانه بهش نگاه کرد و تاسف خورد و گفت معلوم نی کی بابای واقعیه واقعا خیلی خوشم اومد از دادستانه . و کار موک ها که براشون چتر خرید اورد واقعا خیلی نیاز داشتن همشون که کسی دیگه ای غیر از خانواده بیاد پیششون . خیلی قشنگ بود کارش . موک ها اصلا باید با اِن می رفت ایش . بی لیاقت .
یکی دیگه از سریالای اب و روعصاب اِن رو دیدم و از این بابت که ریت خوبی داشت خوشالم . البته اینم بگم در برابر اون سریال مسخره ای پارک اون بین این خیلی سطحش بالاتر بود نمیدونم چرا انقد ریتش کم بود و نترکوند . به نظر مردم کره ام مث ایرانیا کسخلن هرچی ادابازی و کسخل بازی باشه رو دوس دارن .
در اخر تشکر میکنم از خاننده ی با صبر و حوصله که متن من رو میخونه و بهم میگه اروم باشم. 🤣ببین من واقعا در ارومترین حالت ممکن دارم می نویسم کلا مدلم اینجوریه .
ولی از حق نمیگذرم پارک اون بین وقتی رفت خاننده شد چقد خوشگل شده بود از شیربرنجی در اومده بود . بس که شیته همیشه باید ارایش درست حسابی داشته باشه . سایه هاش خیلی قشنگ بود . کلا خیلی قشنگ ارایش میکنن . هی خدا . صداشم خیلی خوب بود اصلا بهش نمیاد همچین صدایی داشته باشه . فردا کمپانیش براش یه البوم می زنه .
همین دیگه .برین پست های قبلی رو بخونین دوس داشتین ببینین دوستم نداشتین نبینین .
1. از اول معلوم بود که ممکنه اِن ، کیهو نباشه ، چون کاراکترش تو 15،16 سالگی با 30 سالگی خیلی متفاوت بود . حدس زدم که ممکنه بوگول ، کیهو باشه ولیکن به ما تا 5و 6 نشون دادن که کیهو ،اِنه ، "اِن : ووهاک " از یاداوری خاطرات و بعدم استرس زیادی که بعد از یاداوری بهش دست داد ، حالا ممکنه اینو بذاریم به خاطر ترس و اینکه خاطراتش تو اون خونه با اون انگل بوده یادش اومده، عکسشو چی میگین ؟! رسما روی قیافه ی بچگی کی هو زوم کردن و ووهاک دیالوگ : این منم / رو گفت ، اینا ینی چی ؟ ؟؟؟؟؟؟
2. از همه ی اینا گذشته جثه و هیکل کی هو تو 15 سالگی شبیه ووهاکه یا بوگول ؟! صددرصد شبیه ووهاکه .
3. اصلا همه اینا به جهنم ، " عصاب دارم ولی حرصم میگیره که به شعور مخاطب توهین میکنن تو این سریالای ابشون اونم نه هر سریالی سریال اِن " داشتم میگفتم ، کی بود که میگفت ما اسم هامونو عوض کردیم خانواده مون نابود میشه مجبوریم اینجوری زندگی کنیم نباید بریم اسم های خودمون رو پیدا کنیم و فلان ؟! کی بود ؟ بوگولِ شیربرنج بود دیگه . الان داره می رینه روی حرفی که قسمت قبل زده تو دیقه ی 48 برگشته به اِن میگه دیگه نمیتونم اینجوری زندگی کنم تا کی باید قایم شیم فلان ...🤨🤬خدایی نویسنده چی زده نوشته سریالو ؟
اصلا کلا شخصیت ووهاک و بوگول رو عوض کردن . تا دیروز عنشم نبود که دختره پیدا شده حالا یهو موک ها دوس شد . 🤢
قضیه دریاچه هم معلوم شد چیه ، همونا که اینا اسماشونو قرض گرفتن قرار جسداشون بیاد بالا . و اینا باز باید برن به اسمای گذشته شون .
مسخره مسخره مسخره .
مسخره ترشو بگم ؟! موک ها از کجا فهمید که کی هو ممکنه یکی از این دوتا پسر باشه ؟ از کجا فهمید که بوگول ، کی هوعه ؟ کی داشت بهت اهمیت میداد کی برات خونه جور کرد ؟! کی حتی دنبال کی هو برات گشت ؟بدیهی اش اینکه تو به اونی که داره بهت اهمیت میده علاقه نشون بدی نه اونی که عن حسابت نمیکنه . بعد فلش بک میزنن وقتی برای اولین بار پیدا شده بود تو جزیره لبخند ریز بوگول رو دیده بود ...🙄🤢
اصلا من از اولشم از این دختره خوشم نمی اومد ، حالا اینجا فن نشسته بهش فش نمیدم ولی خیلی شیربرنجه . نمیدونم چجوری انقد معروفه گرچه کره کلا شیربرنج پسنده ، حتی اون مو ره از این خوشگلتره . بعد دیدین هنوز از کاراکتر اوتیسمی ش نیومده بود اون سری تو قسمت قبل بود فک کنم هول شده بود داشت باز مث اوتیسمی ها رفتار میکرد . 어쩐지 همونه که کارگردانه اینو برای اون نقش انتخاب کرده بود ، اصل جنس بوده .
مساله ی دیگه اینکه اصلا تو از وقتی اومدی ینی کار و زندگی و هدف نداری چسبیدی به پیدا کردن کی هو ؟ حالا پیداش کردی خب که چی ؟ ینی تو انقد خجسته و کودن و کبک بودی که تو دهات که بودی نفهمیده بودی بابای کی هو انگل حروم زاده س ؟ حالا باید تو راه پله بشنوی که یارو عوضیه ؟! اصلا تو عقلم داری ؟ انقد انگشت کردی تو سوراخ گذشته ، انقد انگشت کردی بیا اخرشم خودش اواره شد خب چرا جوگیر بازی در میاری هم اونارو انداخته تو دردسر هم خودشو .
حالا همه ی اینا به کنار اِن چرا جوگیر بازی در میاره همش زرتی عاشق میشه . داره خودشو جر میده، چون فهمیده بوگول =کی هوعه نمیخاد دختره بفهمه اینو 🤣 فداش بشم . 😘🥰
این بازیگر بوگول یه ذره حس نداره انگار فقط داره دیالوگ میگه ، اون پسره تو سریال💗 سریال کره ای طلوع ماه در روز 💗 از این بهتر بازی میکنه ،چقدم گوشت تلخه نکبت انگار نه اینگار ووهاک برادرشه مث یه تیکه گوه می مونه اخلاق و رفتارش با برادرش . ایش .
زیاد از روندش تو این دوقسمت راضی نبودم راستش اصلا برام مهم نی موک ها ، خواننده میشه یا نه چون تابلوئه که میشه . رسیدن این دوتا هم کاملا معلومه . ولی اینکه دوتا برادر عاشق یه شیربرنج شن واقعا خیلی دیگه مسخره س تو یه خانواده . باباشم معلومه اخر یهو کشته میشه . قضیه حل میشه . بخام دقیق نگاه کنم خیلی ابکیه . رابینسون کوروزو ریختن تو سریال ، دختره بدون هیچ تغذیه مناسبی و تمرین مناسبی بعد 15 سال صداش صافه صافه تا اومد خوند . سالمه سالمه . عشقشونم اتشین و پابرجا تا اومد دنبال عشق می گرده . داریم سریال می بینیما ولی کامل نی . منطقی بین روابط و وقایع نی . همینجوری به ذهنش اومده رابینسون کوروزوعه کره ای بسازه . حیف اِن تو این سریال . بعد فک کن نقش دوعه . اون شیربرنج پسره نقش یکه . هاه .
اِن N با نام اصلی چا هاک یون عضو گروه ویکس VIXX که ویکس به معنای صدا چهره و ارزش های والا ، که در سال 2012 در کمپانی جلی فیش ، فعالیت خودش را با 6 عضو شروع کرد و هم اکنون ، با 4 عضو که دو عضو با کمپانی قرارداد ندارن ، درحال فعالیت است . " جمله رو 😁" N لیدر گروهه ، لیدر ینی کسی که گروهو رهبری میکنه چهره ی گروهه هرجا میرن اول اون حرف میزنه و این چیزا . "یون"اخر اسمش به ژاپنی اِن تلفظ میشه و به معنای سرنوشته برای همین اسم هنریش اِن هه . اِن یه سال از من بزرگتره و اولین اوپای ثابت من تاکنون در کی پاپ . روی اِن خیلی حساسم .
اِن یه مدت ژاپن زندگی کرده و الانم خواهرش کلا ژاپن زندگی میکنه ، پس نتیجتا اِن ژاپنی فوله . اِن سال 2019 رفت سربازی و بعد از سربازی هم تصمیم گرفت قراردادش با جلی فیش را تمدید نکنه و الان تو یه کمپانی دیگه ای روی بازیگری تمرکز کرده .
به فن های ویکس میگن استارلایت ، پس من یک استارلایتم ^o^ . کلا هر گروهی تو کی پاپ هست برای فن هاشون اسم می ذارن ، کلا اسم خیلی مهمه تو کره . و این خودش یه پست جداگونه میخاد گفتنش . ولش کن .
اِن از هر انگشتش هنر میریزه ، که به تفصیل اینجا میگمشون :
اِن از بچگی میرقصه و تو انواع رقص ماهره/ در بازیگری استعداد زیادی داره/صدای خیلی قشنگه /خیییییییییییییییلی مهربونو خوش قلب و سیاست مدار و زرنگ و تیزه /تو طراحی رقص های گروه شرکت داره و حتی بعضی هاش رو تنهایی طراحی کرده /قبل از شروع به فعالیت هاش با ویکس ، جوایز خیلی زیادی رو تو مسابقه های رقص برده و جاهای زیادی اجرا داشته و یه اجرای خیلی معروف داره که با چشم های بسته میرقصه / در نویسندگی هم جایزه برده /عاشق شیر موزه و همیشه چندین تا شیر موز تو یخچال خوابگاهشون هست /برنامه ی مورد علاقه اش تبلیغات خرید وسایل از تلویزیونه(home shopping)و نگاه کردنشون لذت میبره ، اتفاقا چندوقت پیش هم یه ویدئو جدید ازش اومده بود میگفت همچنان این برنامه هارو می بینه و هرچی بخاد رو از اینجاها می خره /بخاطر رنگ سبزه ی پوستش خیلی ها مسخرش کردن و ان خیلی ناراحت بود..حتی یکی از کارگردان های نور به ان گفته بود که چرا رنگ پوستت اینطوره؟؟!!? ان هم گفته بود مگه من رنگ پوست خودم رو انتخاب کردم؟؟ مگه تقصیر منه؟؟ و خیلی ناراحت بود(و به نظر همه ی استارها رنگ پوست ان خیلی جذابه??)کره ای های کلا شیربرنج پسند هستن . هرکی سفیدتر خوشگلتر حتی شاهد داریم طرف شیته ولی سفیدم میپوشه 😖 /یکی از سرگرمی هاش جمع کردن و درست کردن شمعه ، تو یکی از ویدئوهایی که تو کانال یوتیوبش گذاشته بود شمع درست کرد و به هر کدوم از اعضا شمع هدیه داده بود . / اِن حتی تو سربازی هم کلی تقدیرنامه و ترفیع و مدرک جمع کرده ، تو ارتش مسابقه ی مدت طولانی برای مسواک زدن " همچین چیزی بود فک کنم " بوده که اِن توش برنده شده . " ارتششون بچه بازی نیستا ، خیلی سخت گیرن ولی خیلی برنامه های متنوع برای اینکه به سرباز سخت نگذره دارن " که یکیش همچین مدل مسابقه هاییه . اِن حتی تو سربازی مدرک ارایشگری هم گرفته و موه کوتاه کردن بلده ، میگفت میخاد بیاد موهای دیگر اعضای ویکس رو کوتاه کنه ولیکن هیچ کدوم از اون بی محبت های سست عنصر هم گروهیش همکاری نکردن و این حرف به عمل تبدیل نشد . "
بی محبت سست عنصر هم داستان داره ، همونجور که گفتم اِن خیلی بامحبت و خوش قلب و مهربون و همینجور ازش محبت تراوش میکنه به دیگر اعضا ولی متاسفانه اونا نسبت به اِن اینجوری نیستن ، باشن هم اصلا مشهود نبوده اصلا هیچ وقت و من خیلی شاکیم بابت این مساله و خیلی ناراحت که چرا ویکس اینجورین ، ولی بقیه گروه ها ، هی بذارین بیشتر نگم غصه ام میشه . "
تو ویکس من طرفدار اِن هستم و همیشه تحت هر شرایطی حمایت میکنم ازش و عاشقشم . بقیه ی اعضا می مونه لئو و کن و هیوک ، که به هیوک کلا حسی ندارم ولی لئو رو یه مدت خیلی عاشقش شدم در حدی که البوم ش را خریده بودم . کن هم پسر خوبو با محبتیه ولی به اندازه اِن نه . و حس خاصی ندارم بهش . ولی صداها و هنرشون فوق العاده س . ترکیب صدای لئو و کن اصلا از بهشت میاد . بعضی موقعها گوش میدادم به اهنگاشون میگفتم واقعا جلی فیش چطوری تونسته این همه هنرمند خوش صدا که این هارمونی رو تشکیل دادن رو کنار هم قرار بده و چقد هنرمندانه ، خیلی خوبن . خیلی .
دیگه فک کنم تا همینجا اطلاعات کافی باشه . گفتم چندوقتیه که دارم ازش اسم می برم بدونین اِن کیه .
درباره ی قسمت های 5 و 6 خواننده ی دور افتاده یا خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه
متاسفانه خانواده های روانی و انگل زیادن . یکیش بابای روانیه کی هو ، اینکه اِن ، کی بود رو حدس زده بودم و درستم در اومده بود ولی اینکه اون یکی هم برادر خونیش باشه رو نه ، حتی اینکه خونه شون سئول بوده رو هم ، ولی هنوز خیلی چیزا برملا نشده ، اولا اگه جدا شدن چجوری کی هو و بابا روانیه تو جزیره بودن ، ینی مامانه یه پسر رو گرفته و فرار کرده ؟! دو اینکه قضیه رازی که داشتن دوتا برادر باهم حرف میزدن بهمون نشون ندادن چی بود و تو اب چیه که هی داره نشونش میده ؟! کیو کشتن ! ینی کسیو کشتن ؟!
دختره هم یجورایی مث باباهه سیریش و بیشعور و انگلو خودخواهه ، بابا خبر مرگت زنده موندی برگشتی فهمیدی که بابای کی هو هم عوضیه چیکار داری که هی دنبالش میگردی و میخای ببینیش ، طرف خودشو این همه ساله قایم کرده بی سر و صدا داره زندگی میکنه ، این همش هی کنکاش میکنه ،هی انگشت میکنه تو گذشته ، نکبت ...انقد بهش فش دادما ، اصلا وضعیت رو درک نمیکنه ، دهاتی خر نفهم ، خوبه کی هو بدبخت به خاطر این کلی کتک خورد اخرم افتاده بوده بیمارستانا ، یخورده شعور نداره ، یه ذره احساس عذاب وجدانی ، فقط مث گاو از نوجوونیش بدون اینکه سپاسگذار و شرمنده باشه کمک کسی که از خودش بدبخت تر هست رو قبول کرده ش و اونو تو دردسر انداخت که خبر مرگش میخاست خوانننده شه ، سیریش ، ریدم به اون رویات بی عرضه شیربرنج .
حالام انگار نه اینگار بعد 15 سال برگشته بازم همونجور نفهم و گاوه ، 15 سال ، تنها موندی ینی یه بار نشستی با خودت فک کنی که اگه یه وقتی از اینجا رفتم بیرون نجات پیدا کردم مسیر زندگیمو تغییر میدم ، باباممم که مرد راحت شدم ، ینی تو شعورت نمیرسه که کی هو خودشو ممکنه قایم کرده باشه اصلا مرده ، با اون چیکار داری بشین بی سر و صدا، سر خر هم که نداری زندگیتو بکن دیگه حتما باید بری خواننده شی ، مسخره .
انقد گریه کردما ، ریدم به داستان و نویسنده که همیشه از این نقشای بدبختی میدن به اِن ، اه . نمی فهمم اصلا زندگی اون دختره به تو ربطی نداره ، تو خاستی کمکش کنی ولی نشد حالا چرا باید تو احساس پشیمونی و مسئولیت کنی که تو باعث شدی 15 سال تو جزیره گم بشه ، چرا یه مرد باید انقد مرد باشه چرا اِن عزیزم ... آه اشکهام ...!
نویسنده عصبانیه ، همینیه که هست .😁😭
خیلی ناراحتم که تو کامبک پیش رو ویکس ، اِن نیست ، کامبک برام زیاد هیجان انگیز نیست ،انقد منتظر بودم دیگه سرد شدم ... نمیدونم برای بالا رفتن سنه یا به خاطر اینکه ویکس دیگه ویکس قدیم نیست ، ویکس هیچ وقت پشت هم نبودن . اینو بارها گفتم فن های دو اتیشه افراطی غیرمنطقیش همش انکار میکنن . هیچوقت صمیمیت و دوستی و برادری که از بی تو بی حس میکنم از مونستا اکس حس میکنم رو ویکس نداشتن ، شاید چون خودمم همچین ادمی با همچین شرایط زندگی هستم ، به سمت ویکس کشیده شده بودم ؟!
ویکس واقعا افسانه ای بود ، اهنگاش و کانسپتش هیچ وقت خسته کننده نی و نبوده ، هنوزم هر وقت ارور گوش میدم مورمور میشم ، وقتی فنتزی گوش میدم از هارمونی که داره هیجان زده و مفتخر میشم که چقد اینا خوب بودن ، راوی ، راوی خرابش کرد ...راوی حتی پشت سونهو هم نگرفت ، خیلی بی احساس بود . یخورده نسبت به اِن شعور و محبت نداشت برای همین زیاد ازش خوشم نمی اومد . در حالیکه وقتی سونهو اون مشکل براش به وجود اومد اعضای دو شب و یک روز ، غیرمستقیم بهش اشاره کردن ولی راوی هیچی ، راوی غرق در کمپانی و بزرگ کردن کمپانیش بود ، راوی وقتی تو جلی فیش بود خیلی اهنگاش بهتر بودن ، اخرین اهنگی که فوق العاده بود وقتی رفت کمپانی خودش ، راک استار بود ، بعد از اون پس رفت بود به نظرم . اخرشم خودشو انداخت تو منجلاب در رفتن از زیر سربازی . سربازی سخته ، خیلی سخته و خیلی ناعادلانه س ولی خیلیا رفتن و برگشتن و هنوزم دارن کارشونو میکنن ، چرا اینکارو کرد و عقلش از دست داد ، گفتنی نی . تکراریه .
کامبک ویکس با سه تا مین ووکال ، گرچه هایلایت ملودی از شاهکاری دیگه خبر میده ولی کامبک بی اِن برای منی که تو ویکس فقط عاشق اِن هستم ، خیلی غم انگیزه . امیدوارم اِن تو این عرصه و با این سریال که جیگرمو براش کباب میکنه خیلی معروف شه و بترکونه . خیییلی . راستش تو این سریال پارک اون بین زیاد بولد نی ، نمیدونم شاید چون من داستان کی هو برام مهمتره اینجوری فک میکنم ، داستان موک ها " انگار اسمشو از موکا گرفتن " خیلی ساده س ، دختری که دوس داشته خواننده شه ، همین . ولی داستان کی هو چون غم انگیزتره طبیعتا بولدتره و مرموزتر ، مخصوصا که تو این قسمت همش دریاچه رو نشون میداد .
عشق من نگا کن چجوری می خنده گوگولی " قلب های فراوان "
در اخر به غرغرای من که یه فن دو اتیشه اِن هستم توجه نکنین سریالش از سریالای درحال پخش دیگه خیلی بهترتره . حتما امتحانش کنید .
بعدا نوشت :
دیشب حس کردم غرام باعث شده که نسبت به سریال کم لطفی کرده باشم و نسبت به کاراکتر اِن و انتخاب های اِن برای نقش ، اِن خودش ذاتا ادم خیلی خوش قلب و مهربونیه ، از اینا که اهمیتی نداره دیگران باهاش چه رفتاری داشته باشن اون همش مهربونه احمق نیستا ، خیلی خوش قلب و مهربونه و یجوری که اگه ناراخت شه تو خودش می ریزه ، همچین شخصیتی داره . خیلی شوخه خیلی جیگره و خییلی سیاست داره .
در همین راستا هم نقشایی که انتخاب میکنه ته مایه های شخصیتی اون کاراکتر مث خودشن ، مهربونن ، مثلا تو این سریال ووهاک یا کی هو ، زندگی سخت و رویای موک ها رو دید ، به واسطه ای اینکه خودشم همچون زندگیی داشت سعی کرد بهش کمک کنه ، به بعدش فک نکرد ، مثلا می تونست به این فک کنه که خب این دختره فرار کرد رفت اودیشن هم داد اصلا خواننده هم شد بابای عوضی که داره چطور میخاد اجازه بده اون خواننده شه و اجازه هیچی ابروشو میبره ، اونم در حالیکه خانواده خیلی مهمه که پشتت باشه تو همچین صنعتی تا برات ابروریزی درست نکنه . تو با وجود داشتن استرس همچون پدری که نمیتونی درست به فعالیت هات برسی . ادم که انگل باشه انگله حالا ربطی نداره که بهش پول بدی دهنشو ببندی ، مث برادر های هان مونه تو سریال هفت فراری ، انگلن کلا .
خب یه بچه ی خوش قلبی که دوست داره خودش ازادانه زندگی کنه نمیاد این همه دور فک کنه که ،"من خیلی دوراندیش به سمت بیش اندیشی هستم " چیزی که جلو روش هست رو می بینه ، سر همین به دختره کمک کرد . اینم که الانم داره کمک میکنه دقیقا سر همون خوش قلبی و مهربونیه زیادیشه . احساس مسئولیت میکنه که باعث شده دختره رو از جزیره نجات بده حالا میخاد کمکش کنه به ارزوش برسه ، به اون هیچ ربطی نداره هیچی مسئولیت و وظیفه ای نداره ، فقط چون دلش اینجوری میگه اون کارو میکنه . این جور ادما متاسفانه خیلی ممکنه ضربه بخورن از اطرافیان از همکار دوست ، ولی اینا باعث نمیشه که از مهربونی و خوش قلبیشون از مثبت بودنشون از کمک و حمایت کننده بودنشون کم شه .
من متاسفانه همچین ادمی نیستم و وقتیم همچین ادمی رو می بینم و می بینم در مقابل خوش قلبی و مهربونیش جوابش ناسپاسی حرصم خیلی در میاد . دلم خیلی می سوزه .
این روزا خیلی گریه دارم و سر صحنه ای اِن هم خیلی گریه کردم . راستی اولین باری که اِن داد کشید هم نمردم و دیدم ، خیلی جذبه بود . راستش من اصلا از برادره خوشم نمیاد . نمیدونم چرا . یه حالت " من بیشتر می دونم" ی داره که بدم میاد . و به چشم مسخرگی به ووهاک نگاه میکنه که دقیقا همین دلیل اینکه بدم میاد . هرکی با اِن چپ باشه منم چپم . " این وسط فرازیم زدم به زیارت عاشورا 🤦♀️😁"
سریال کره ای و کپشن کره ای و وجود خدا در تک تک لحظات . خدایا شکرت . 🤣🤭
من اصلا نمیدونم چرا اِن باید همیشه نقشایی که مظلومو زورگو بالاسرش باشه و یه انگل تو زندگیش باشه رو بازی کنه ، خاک تو سر اون موقعیم که نقش پولدار بازی کرده الکی الکی عاشق یه شیربرنج شده بود . انقد حرصم میده ها. ایش .
حالا نمیشد بابای کی هو رو هم می کشتن ؟! الان که چی 15 ساله که افتاده دنبال پسرش که ناپدید شده ، درست حسابی بودی باهات می موند دیگه مث پسر اون یکی یارو دهاتیه . از طرفی من نمیدونم این برادره که اسمش یادم رفت ، واسه هی یبس بازی در میاره ،اصن معلوم نی بازیگرشم کی هست معروف به نظر نمیاد ، انگار طرفدارم داره 😶 یجوری بود من گفتم این کی هوعه ولی الان دیگه قطعا معلوم شد که اِن ، کی هوعه . چون خاطرات دردناکش داره یادش میاد و چقد بازیش و لرزیدن دستاش طبیعی و قشنگ بود ، به این میگن بازیا . هی شرحه شرحه س قلبم براش ، بمیرم برات . 😭
یه چیزی که بامزه س تو سریال همش کاراکتر اِن رو با کانگ جونگ سان 💚سریال کره ای سونات زمستان معرفی سریال 💚 ، تشبیه میکنن . هی ازش اسم می برن خیلی باحاله . چون کاراکتر اِن هم حافظشو از دست داده و کلا یه ادم دیگه شده برای همین . یجورایی شبیه هم هست دیگه ، چون جونگ سان هم قبل اینکه حافظشو از دست بده کلا یه ادم دیگه ای بود منزوی بود ساکت ولی بعدش کلا تغییر کرده بود . الان کی هو هم اینجوری .
فک کنم قراره خیلی حرص بخورم . برای پست های بیشتر درمورد اِن و پست راجبه این سریال به لینک های پایین مراجعه کنین .
سریال کره ای خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه یا سریال کره ای خواننده دور افتاده 2023 Castaway Diva
무인도 ینی جزیره ی خالی از سکنه ، داستان از این قراره که موک ها باباش روانیه عوضیه ، خودش فن یه خواننده ای و دوس داره مث اون بره خواننده شه ، خواننده هه از این تک خوان های اپرایی ،یه همکلاسی پسر داره که خیلی خرخونه ، اونم باباش با اینکه پلیسه روانیو عوضیه ، پسره هم با انجام تکالیف اینو اون و کار کردن کنار دریا پول جمع میکنه که فرار کنه ولی وقتی می بینه موک ها خیلی میخاد خواننده شه و باباشم عوضیه بهش کمک میکنه و اونو سوار کشتی میکنه و خودشم جلوی بابای موک ها رو میگیره ولی موفق نمیشه . بابای موک هوا می ره داخل کشتی و هی داد و فریاد که بیا بریم و فلان ، دختره خودشو پرت میکنه تو دریا باباهه هم همراهش ، اب می برتش تو یه جزیره ی دورافتاده ی خالی از سکنه ، 15 سال اونجا می مونه . باباشم ، اب همونجا تفش میکنه میمیره . خداروشکر .چون جزیره هه خالی از سکنه س برای همین وقتی میگشتن دنبال دختره تو اب ، اونجارو نگشتن .
ولی خب هرچقدم بگیم 15 سال اونجا موندی هیچی ندیدی تکنولوژی زندگی فلان ، سنت که بالا رفته یخورده باید عقل دار بشی دیگه ینی چی که هنوزم مث 16 ساله هاس ؟! تو کما که نبوده ، مسخره . اولا چجوری موهات دقیقا همون مدلی انگار که رفتی ارایشگاه کوتاه کردی هست ؟ دوما تو جزیره کرم ضدافتاب اینا بوده که تو پوستت انقد خوب مونده ؟ اصلا شوری اب دریا پوست صورت رو خشک میکنه . حالا اونش هیچی دغدغه من اینکه دوران پریودی رو چجوری گذروندی ؟! اون هیچی چجوری سالم موندی حداقل دندونات که باید خراب و زرد شده باشه . خیلی مصنوعی بود .
به نظر میاد اِن ، چاهاک یون اوپای عزیزدلم اینجا هم نقش فداکار و خودشو برای ارزوی دیگران جر دادن رو داره ، حالا ایشالا این سریالش خوب باشه حرصمو در نیاره ، اِن نقش اون پسره که به موک ها کمک کرد فرار کنه رو داره ، حالا معلوم نی چی شده که اسمش عوض شده و پیش یه خانواده ی دیگه زندگی میکنه ، از برادرش که خوشم نیومد فک میکنه خیلی می دونه ، خودشم مث همیشه کاراکتر پرحرف و شلوغ و کیوت و جنتلمن و فداکار و هی گوگولی رو داره .
فعلا دوقسمت دیدم ولی برای دوقسمت یخورده اب بود . پسر نقش اولرو دوس ندارم راستش دختترم دوس ندارم ولی به خاطر معروفیتش میگم خداکنه مث اون یکی سریالش که مسخره بود موندم چجوری ترکونده ریت بگیره بلکه اِن هم دیده شه اینجوری .
راستی خبر جدید اینکه ویکس که سالها فعالیت گروهی نداشتن بالاخره قراره منت سر ما بذارن و یه اهنگ بدن و گفته شده قراره تو موزیک شوها هم اجرا داشته باشن ، گفتم لئو بیخودی موهاشو رنگ نکرده ، حتی هیوک هم رنگ کرده ، از طرفی تازگی تو یوتیوبشون برنامه دورهمی گذاشتن . بازی میکنن و اینا و هنوزم اِن رو اذیت میکنن . ایش .
اتفاقا دقیقا همین امروزم دادگاه جدید راوی بوده . معلوم نی چی میشه ولی فعلا که سربازیه . امیدوارم سلامت برگرده و با چشم سفیدی تمام دوباره اهنگ بخونه نه که صدسال بگذره بعد .
جمله ی قشنگ سریال :
💜 اگه از صمیم قلب ارزو کنی ؛ مهم نیست چجوری و کی ، جوریکه فکرشو هم نمیکنی بر اورده میشه 💜
سریال کره ای " دوباره او هه یونگ " یا یک خانوم اوه دیگر :
오해영 خانوم او هه یونگ هستن
سریال راجبه او هه یونگه که اسم رایجیه و تو مدرسه یه همکلاسی داره که اونم اسمش او هه یونگ دقیقا با همون حروف ، 오해영 این شکلی .
توی مدرسه همیشه این دوتارو باهم مقایسه میکنن چون اون خوشگل و لفظ قلمی حرف میزنه و طرفدار یه عالمه داره ولی این یکی معمولیه و قیافشم معمولیه . خلاصه سالها گذشته و میخاد ازدواج کنه .
او هه یونگی که میخاد ازدواج کنه به سلامتی
روز قبل از ازدواج نامزده بهش میگه دیگه نمیخام ازدواج کنم از غذا خوردن تو خوشم نمیاد " مردک بیشعور " اینم برای اینکه ضایع نشه جلوی دیگران که مرده نخاستتش میاد میگه من نمیخام ازدواج کنم خلاصه همه جا براش حرف درست میکنن و اینا . اتفاقی با پارک دو کیونگ هندسام و همه چی تموم و اصلا کلمه در وصفش نیست اشنا میشه که اتفاقا دوکیونگ رو هم روز عروسی ،عروس قال گذاشته معلوم نی چرا . خلاصه اینا چون همدردن برای هم تسلی میشن غیرمستقیم و این بین دختره عاشق دوکیونگ میشه ،ولی این اقای دوکیونگ جذاب سکشی رازی داره که دختره اگه بفهمه ممکنه ترکش کنه ،برای همین برای پذیرش عشق دختره هی مقاومت میکنه .
پارک دو کیونگ جذاب نفسگیر
راز اینه ،اسم نامزد قبلی اقای دوکیونگ او هه یونگ بوده ، اتفاقی متوجه میشه که اون داره با یه پسری که کار و بارش گرفته ازدواج میکنه ، از طرفی با کسی که داره رو شرکت پسره سرمایه گذاری میکنه یه اشناییتی داره ، میخاد که انتقام بگیره برای همین میره به اون اشناهه میگه رو شرکت این پسره سرمایه گذاری نکن ، اونم قبول میکنه و اینجوری میشه که چون اشناهه کله گنده بود و سرمایه شو میکشه بیرون بقیه سرمایه گذارا هم همچنین و بعد طرف ورشکسته میشه و میخاد بیفته زندان . حالا طرف قرار با کی ازدواج کنه ؟ بعله با او هه یونگ مورد بحث ما نه با نامزد قبلیه اقای دوکیونگ جذاب .
اقای دوکیونگ جذاب فکر اینجاشو نکرده که کره به اون گندگی با یه عالم اسم و فامیل مشابه ، ممکنه که اینم تشابهه اسمی باشه و برای همین غیرمستقیم زندگی دونوگل رو خراب کرد . حالا از این ور او هه یونگ موردبحث را دیده و کم کم ازش خوشش میاد ولی هی مقاومت میکنه ،دوستش میگه نمیشه که اون یکی هم او هه یونگ بوده این یکیم او هه یونگ باشه . ولی اخه چه ربطی داره اسما یکین شخصیتا که یکی نیستن ! خلاصه هی مقاومت اخرسر عشق راهشو پیدا میکنه و به خوشی و خرمی و شادی باهم ازدواجم میکنن .
وقتی مقاومت شکست میخوره 🤪🥰
پیام سریال این بود که گرچه ممکنه دونفر هم اسم باشن ولی شخصیت و توانایی های متفاوتی دارن و مقایسه عمل زشت و ناپسندیه . چه برای کسایی که اسماشون مشابه چه کلا هرکسی را با دیگری مقایسه کردن . چون این مقایسه شونده را شخصیتش را خورد میکنه . تو این سریال که به شکل خیلی لج در اری این کارو انجام میدادن مخصوصا تو محل کار خیلی مسخره بود و بی مورد منم بودم عصابم بهم میریخت . ولی خب معلوم شد که گرچه او هه یونگ خوشگل را هی می کوبیدن تو سر او هه یونگ موردنظر ما اونم ضعفایی زیادی داشته که خوشگلیش اونارو پوشش میداده . البته شخصیتشم یجوری بود که خود به خود دیگرانو به خودش جذب میکرد و دیگران بهش احترام میذاشتن ولی او هه یونگ اصلی ما ، یخورده گیج بود و به قول خودش ادم اسونی بود و همه چیش رو بود حتی عشق ورزیدنشم خیلی رو و خیلی زیاد بود و کلا یجوری بود که دیگران زیاد جدی نمیگرفتنش و یجورایی باعث میشد دیگران اجازه اینو به خودشون بدن که بهش بی احترامی کنن .مثلا هیچکس جرات نمیکرد به او هه یونگ خوشگله چیزی بگه یا مقایسه ش کنن با او هه یونگ اصلی ، ولی دم به دیقه خوشگلرو میکوبیدن تو سر این بدبخت . خلاصه این براش عقده شده بود بعد فک کن می فهمید که عروسیشم به خاطر اون بهم خورده دیگه دیوونه شد کاملا .
وقتی می فهمه که عروسیش به خاطر سوتفاهم بین اسامی بهم خورده
سریال قشنگی بود خیلی خنده دار بود و باحال بود ،یه سری اب هاییم داشت که من میزدم جلو ، به عنوان مثال 18 قسمت کلا براش زیادی بود و میتونستن تو 16 تا جمعش کنن ، از طرفی این اینده بینی دوکیونگ جذاب هم زیاد اثر خاصی تو سریال و روندش نداشت نمیدونم چرا الکی یه تصادفم چپوندن تو سریال وقتی قرار بود دست اخر بهم برسوننشون چه کاری بود . برای یه بار و کلی خندیدن و حال کردن سریال خوبی بود . اریک " دوکیونگ" فوق العاده جذاب بود . تو سریال "شوهر دوم " اینقدرا باحال نبود . 😄 خدا حفظش کنه .
در مورد یه کاهن اعظم “قدرتهای خداگونه داشت “ اسمش هست “ رمبراری” تو یه دنیای خیالیه که وقتی داشته با شیطان میجنگیده ،یهو اتفاقی جاش با یه ایدل تو دنیای واقعی عوض میشه از قرار ایدله تو یه گروهی که بهش میگن ایدل شکست خورده ، ینی سالها فعالیت کرده ولی هنوز شناخته شده نشده و فنیم نداره . بعد متوجه میشه که شیطان زمانه ش این دنیاام اومده ، بعد اون شیطانه در صدده که رمبراری رو بکشه ، رمبراری با اون پسری که جاشون باهم عوض شده با قدرتهای الهیش ارتباط برقرار میکنه و پسره میگه باید جایزه ی ایدل سال رو بگیری تا موافقت کنم روحمون برگرده سرجاش ، اینم چاره ای جز این نداره .~
رمبراری که ایدل شده
حالا داستان اسپویلیش رو میگم :
تو اون دنیای خودش رمبراری یه کاهن اعظمه که قدرتهای خداگونه داره و میتونه زخمی ها و بیمارا رو شفا بده ، با شیطان میجنگه و اینا ، خداشون یه مجمسه ای که زنه و اونو می پرستن و قدرتهاشو از اون خداعه داره ، رمبراری که میاد دنیای واقعی و ایدل میشه کم کم به ایدل بودن عادت میکنه وقتی اهنگ میخونه با صداش دیگرانو شفا میده خلاصه کم کم طرفدارم جمع میکنن ، این وسط اون پسره که الان رمبراری جاشه یه فن داشته که فنه قبلا منیجره یه گروه خاننده ی دیگه بوده چون برای یکی از اعضای اون گروه اتفاقی افتاده از چشم این می بینن برای همین بیکارو ناراحت و افسرده س یه روز تو خیابون همون پسر ایدله که رمبراری تو بدنشه میاد بهش سی دی اهنگشونو میده و میگه “ من اسمم کسیه که دیگرانو شفا میده ، قوی باش “
این همون دختره س که گفتم منیجره
بعد دختره از اون موقع فن این پسره میشه و از افسردگی و اینا در میاد ، الان چون ایدلش تو وضعیت بحرانیه میاد به کمپانی اونا و میشه منیجر گروهشون ، اینجوری اینا بهم نزدیک میشن رمبراری بهش میگه که کیه ولی دختره باور نمیکنه بعد اتفاقی درحال استفاده از قدرتهاش می بینتشو باور میکنه ، خلاصه اینا کم کم عاشق هم میشن . شیطان از اینور درصدده رمبراری رو بکشه معلوم نی چه کینه ای ازش داره .
اقای شیطان
بعد اونور قضیه ام یه فرقه ای ایجاد شده که ایدلا میرن عضوش میشن تا عضو اون فرقه میشن یهو میترکونن و معروف میشن و اینا ، رمبراری میخاد تو این فرقه رسوخ کنه چون این فرقه هه داره از اسم خدای این استفاده میکنه ، درحالیکه طفلک از ایمان کورکورانه و صادقانه ی زیادیش حقیقت رو ندیده ، خداهه خودش عوضیه درجه یک و با شیطان دست به یکی ، چون قدرتهای خداگونه ش کم شده و چون قبلنا نیمی از روحشو که قدرتهای خدایی داره داده بوده به رمبراری ، حالا میخاد اونو توسط شیطان که اتفاقا اونم داره بازی میده ، بکشتش تا به قدرتهاش برسه ، رمبراری طفلی یه عمر سر قبرخالی گریه میکرده 🤣 و از سمت خداش خیانت می بینه و ناراحت میشه و اینا ولی خودشو نمیبازه و خدارو تحویل خدای مرگ میده و میره به عشقش میرسه .😄🌸💜
~
خدا ایکبیریه
راستش خیلی اب بود ... ولی خیلی کیوت و سافت و مهربون بود رمبراری ، طرز حرف زدن پسره خیلی قشنگ و ملایمه، یه داستانی میخوندم یه جمله ی قشنگ راجبه این حرف زدن معشوق ، داشت : “حرف زدنش اکنده ی از دلپذیری شکننده بود “ دقیقا همینجوری بود خیلی دلپذیره حرف زدنش مخصوصا وقتی تاریخی حرف میزد 😅 کیوت دلپذیر عشق بود خلاصه . خیلی نقششو دوس داشتم . این قضیه خدابودنشونم بامزه بود ، خدایی رو اینجوری معنی کرده بود که اون کسی خداعه که از حمایت بنده هاش برخوردار باشه اگه حمایت و عشق اونارو از دست بده دیگه خدا نی . 🤪😄
قسمت اخرشو خیلی اب بستن مخصوصا تیکه ی اخرش تماما سرهم بندی بود ، ولی اصلا برام مهم نبود ،روند و داستانشو دوس داشتم . بعضی موقعهاهم باید سریالای ساده دید .😄🌿🌸
برای یه بار دیدن می ارزه به نظرم مخصوصا که بازیگرشم خیلی خوب بود .
ولی خب از این لحاظ که وضعیت ایدلهای شکست خورده یا ناموفق یا وقتی که معروف میشن از اب خوردنشونم ایراد میگیرن رو خوب نشون داده بود ، از طرفی یه جمله ی خیلی حقیقت داشت که من خودم بهش ایمان داشتم خیلی دوس داشتم تو سریالاشونم بهش اشاره میکنن چون واقعا همینجوریه ،فک کنم قبلانم تو یه پستی نوشته بودمش بازم میگم اینجا :
دختره و رمبراری رفته بودن کلیسا دختره داشت دعا میکرد هرکی به خدای خودش ، بعد رمبراری نمیتوست از قدرتهاش استفاده بکنه و دیگرانو شفا بده برای همین ناررحت بود ، دقیق یادم نی قضیه چی بود ، بعد دختره بهش گفت اگه ایدل موفقی بشی و فنت بشن مردم ،میتونی دیگرانو شفا بدی ، یه عالم ادم هست که بعد از گذروندن یه روز سخت و ناراحت کننده فقط با نگاه کردن به عکس یا ویدعو ایدلی که دوس دارن ناراحتی و سختی روزشون ناپدید میشه ، اینجوری نیرو میگیرن و میتونن ادامه بدن . ~
به نظر منم دقیقا این حرف برای همه ی فنها صدق میکنه . من وقتی اهنگ یا سریال میبینم یا یه ویدعو کوتاه از اوپاهام کلی ذوق میکنم و حالم عوض میشه . سختی زندگی برام قابل تحمل میشه . اتفاقا این یه مساله ی ثابت شده ی علمیه که روش تحقیقاتم انجام شده . و اتفاقا تو کتابی که دارم این روزا میخونم یه جمله ی خفن بود که الان میگمش ، و بعد از خوندن اون با خودم گفتم اااا نگا من این همه مدت داشتم اینکارو میکردم پس ، و ینی من این مدت اینو به صورت غیرمستقیم میدونستم و اصلا این کار یه کار روانشناسه س . خدایا من چقد دانام 🤣
میگفت که :
چطور است صرفا دردهایی را که نمیتوانیم از دستشان خلاص شویم به چیز دیگری تبدیل کنیم !؟میتوانیم بنویسیم ، بازی کنیم ، مطالعهکنیم ، اشپزی کنیم ، شعر بنویسیم ، بداهه گویی کنیم ، درباره ی کسب و کاری جدید رویا بپردازیم . صدها کار میتوانیم انجام دهیم . واینکه خوب یا خاص انجامشان دهیم اهمیتی ندارد . حتی نیازی نیست خودمان هنر خلق کنیم . غرق کردن خود در خلاقیت ، از طریقکنسرت موزهای هنری و رسانه های دیگر با رضایت از زندگی و سلامت بیشتر و اضطراب و افسردگی کمتر همبستگی دارد . اقدامساده ی تماشای اثار هنری زیبا باعث افزایش فعالیت در مراکز پاداش لذت در مغز میشود . این حس تاحد زیادی مث عاشق شدن است. پس بیایید هردردی را که نمیتوانید از ان خلاص شوید به پیشکشی خلاقانه تبدیل کنید .~ کتاب “ تلخ و شیرین “
پس ما “خودم ینی ” مدتهاس داریم درد رو به چیز دیگه ای تبدیل میکنیم ! با سریال دیدن ، با اهنگ گوش دادن و دراخر با یادگرفتن زبان جدید قشنگم کره ای .زیبا نیست !؟
خلاصه که اگه از این دید نگا کنین همچینم بد نبود سریالش تامل برانگیزم بود . 😌☘️☀️🙂
سریال در مورد هان سوعه که خانواده شو به جرم خیانت تبعیدم بعدم بهشون یه چیزی بستن و کشتنشون . پدر هانسو یکی از وزیرای خوب امپراطور بوده که داشتن باهم قانونی رو درست میکردن تا به نفع همه ی مردم باشه نه فقط اشراف . اشراف هم از این موضوع خوششون نمیاد طبیعتا و این مسائل رقم میخوره . هان سو درس خونده و حالا به یه وکیل تبدیل شده ، نه از این وکیلای مدرن ، وکیل دوران چوسان . ولی کارش تقریبا همین وکالت و این حرفاس . هانسو میخاد از کسایی که این بلا رو سر خانوادش اوردن انتقام بگیره که راس این ها وزیریه به اسم وزیر یو که یه پسر داره مث تیکه ی ماه ، اقا ، جنتلمن ، متین ، اروم ، وفادار ، جونم براتون بگه ، هرچی صفات خوب مرد بهشتیه تو این مرد هستش و از همه مهمتر این پسر که اسمش جی سانه ، میدونه باباش عوضیه دوس داره باباش به راه راست هدایت شه و از قدرتش در راه درست استفاده کنه از طرفی چون نمیتونه عذاب وجدان داره و فک میکنه باید اون تقاص کارای بابای عوضیشو پس بده . این وزیر یو حتی امپراطور سابقم کشته و الان امپراطور یه پسر جوون و بی تجربه و سست عنصره .
یه شاهزاده خانومیم هست که خیلی سنگ رعیت رو به سینه میزنه رفته بیرون از قصر زندگی میکنه و یه کاروانسرا باز کرده اونجا به رعیت غذای مفتی میده . به خیالش خیلی داره کار خوبی و بزرگی میکنه . شاهزاده خانومه از امپراطور که برادرشه بزرگتره ، میخاد به برادرش کمک کنه سلطنتش سست عنصری نباشه ، و از زیر یوق وزیراعظم : یو ، بیان بیرون . ولی راهکاری بلد نی تا اینکه وکیل هانسو میاد شهر و اوازه ش همه جا رو فرا میگیره . اینجوری میشه که میره خودشو به هانسو می چسبونه ،هانسو یکی یکی وزیرای زیردست یو رو میکشه پایین و از دور خارجشون میکنه ، تا جایی که وزیر یو احساس خطر میکنه ، از اون طرفم شاهزاده خانومه به هانسو نگفته که شاهزاده س ، ولی قایمکی هانسو رو به چونای بی عرضه معرفی کرده و گفته این به درد ما میخوره از این استفاده میکنیم تا وزیر رو بکشیم پایین . خلاصه این وسط اینا عاشق همن میشن .
جی سان
یه ور داستان جی سان هست که عاشق شاهزاده س ، همینجوری الکی به یه لبخند وا داده ، بچم 🤧😭 اومده الان قاضی شده ، قاضی از روشای هانسو خوشش نمیاد از طرفی فک میکنه هانسو مشکوکه ، از اون طرفم خوشش نمیاد که هانسو چسبیده به شاهزاده خانوم ، خلاصه این دعوای عشقی هم تو داستان هست .
وضعیت خانواده هانسو که اونجوری میشه خانواده شوهر خاهر هانسو ، خاهرشو میندازن بیرون ، میگن تو خانوادت خرابه و چه جلافتا به خانواده ما نمیخوری ، خاهر هانسو هم تصمیم میگیره بیاد شهر تا بچسبه به یه کله گنده و انتقام بگیره ببینه کی اصلا این بلا رو سر خانوادش اورده ، وزیر یو از اون ورا رد میشده کمکش میکنه با خودش میگه این یه روز به دردم میخوره به دختره ام میگه که خانواده تو امپراطور کشته . راستم میگفت خانواده هانسو رو واقعا ملکه مادر دستورشو داده بود کشته شن . اون موقع صلاح مملکت اون بوده . دختررو مییاره ادمش میکنه و به عنوان جاسوس می فرسته تو بغل این وزیر اون وزیر ، دختره خبردار میشه که برادر کم عقلش اومده و از وزیر یو کینه داره .... و غیره . داستان همچین چیزیه .
خاهر هانسوخاهر هانسو که عاشق جی سان بود ، به جی سان میگفت تو طرز فکر و رفتارت با بابات فرق داره ، تو نباید تقاص کارای باباتو بدی ، فقط این دختر بود که جی سان رو دوس داشت و حقیقت رو میگفت .
خیلی سریالش اب بود . کلا من روی ان خیلی حساسم ، این طفلک هر سریالی بازی کرده سریالش یا اب بوده یا خودش کاراکترش کودن بوده یا بهش زور میگفتن یا همش مث این سریاله میگفتش " از من استفاده کنین " بابا مگه تو وسیله هستی ، چرا باید چون بابات عوضیه از تو استفاده کنن تا باباتو بکشن پایین بعدشم جای تشکر یجوری رفتار کنن انگار تو زدی خانوادشونو کشتی این چه وضع داستانه این چه وضعیت مسخره ایه ؟!
سر همین چیزاام بیشتر سریالاشو ندیدم نصفه ول کردم ولی دیگه این سری گفتم باید اینو بببینم هر جور شده . نگاهش کردم واقعا سعی کردم بدون اون بک گراندی که گفتم سریالو بدون پیشش داوری نگاه کنم ولی سریالش سرتاسر داستان بی منطقی و مسخره ای داشت . ینی واقعا خودشون نمی فهمن چقد کاراشون مسخره س ؟! مثلا همین هانسو رو کل خانوادشو امپراطور و ملکه مادر به خاک سیاه نشونده بوده ش ، از اون طرفم خاهرش مورد سواستفاده وزیریو قرار میگیره ولی اینکه وزیره گفته بودش خانوادتو ملکه مادر و امپراطور کشته راست بود ، حتی قسمت اخرم خود ملکه مادر میگه اره اون دستور رو من دادم . بعد خود جی سان خودشو جر میداد که نه بابای من کرده خب چرا ؟! بعد همچین ادمی که خانوادشو امپراطور کشته حتی دستور قتل خاهرشم امپراطور داد با اینکه میتونست اینکارو نکنه فقط چون هانسو به جای اینکه به اون التماس کنه رفته بود التماس وزیر یو ، دستور قتلشو داد ، بازم میره زیردست اون امپراطور و میشه وزیرش و بهش کمک میکنه مملکت رو درست کنن ؟! اصلا با عقل جور در نمیاد . تو مدتها دنبال انتقام بودی کسی که باید ازش انتقام میگرفتی امپراطور بود نه تنها انتقام نگرفتی بلکه عاشق خاهر شیربرنجشم شدی ؟!
کاراکتر خاهره که فوق العاده شیربرنج بود ینی اصلا یه ذره ری اکشن یه ذره بازی تو قیافه ی این دختر وجود نداشت تو کل 16 قسمت قیافش همش این شکلی بود . رسما برگشته به هانسو میگه من داشتم از تو استفاده میکردم این چه عشقیه ؟! بعد هانسو زمانی که خاهرشو امپراطور کشته بود اومد جی سان رو کتک میزد که تقصیر توعه . :| به این چه اخه .
تو کل سریال از نظر من کاراکتر جی سان بود که قشنگ بود ، دیالوگاش قشنگ به شخصیت خود هاکیون می اومد ، شاعرانه و رومانتیک و اروم و پر از سوز عشق . فقط تنها چیزی که ازش خوشم نیومد همین جمله ی مسخره ی از من استفاده کنین بود .
با اینحال با اینکه خود جی سان میخاست خودشو طعمه برای پایین کشیدن باباش قرار بده یه ذره احساس تشکر یه ذره احساس دلسوزی تو این شاهزاده شیربرنج و اون هانسو نمک نشناس عوضی وجود نداشت . انقد سر این سکانسا من حرص خوردم حد نداره ، قسمت اخر جی سان به خاطر هانسو حتی تیر خورده بود تیره سمی بودش اصلا قیافه هانسو نفرت انگیزترین حالت ممکنش بود . بعد اون شیربرنج به جای اینکه نگران جی سان باشه که تیر خورده خودشو داشت به خاطر هانسو جر میداد . خیلی حال بهم زن بودن . یه ذره عشق بین اینا دیده نمیشد .
درکل سریال ابی بود . حیف هاکیون با این توانایی بازیگریش که داره تو این سریالا سطح پایین هدر میشه .
یکی از دیالوگای قشنگی که جی سان داشت به اون شاهزاده ی بی لیاقت میگفت این بود ، شاهزاده بهش گفت من که کاری در حقت نکردم چرا منو دوس داری ، جی سان گفت :
" چون تو بهم لبخند زدی ،اگه یه بار دیگه اون لبخندو ببینم ، حتی اگه گل بی نام کنار جاده ام باشم ، راضیم"به قدری این دیالوگ زیبا و پر از عشق و سوز و جیگر سوز بود که حتی الانم میخونمش پرپر میشم براش ...
پشت صحنهاتمام فیلمبرداری
دیالوگی که من فهمیدم : یجاهایشو نفهمیدم جمله رو خودم ساختم:
그 미소만으로 새상을 다 가진 되었습니다 ~ 한번만 도 그때 그 미소를 볼수 있으면 전 길거리에 빈 이름 없는 꽃 📷 꽃이라도 좋습니다 .
چیزی که واقعا داشت میگفت : یکی از بهترین دیالوگای کل سریال :
저한테 웃어주셨으니까요.그 미소만으로 세상을 다 가진 듯했습니다.한 번만 더 그때 그 미소를 볼 수 있으면전 길가에 핀 이름 없는 꽃이어도 좋습니다.공주님께서 꺾어주신다면한없이 기쁠 것입니다."
سریال کره ای " باد و ابر و باران " 바람과 구름과 비 Kingmaker: The Change of Destiny یا " امپراطور ساز _کینگ میکر : تغییر سرنوشت "
سریال در زمان 25 مین امپراطور چوسان روایت میشه ، تو این زمان خاندان کیم بیش از 60 ساله که رو دولت احاطه دارن و امپراطور نقش مترسک رو داره . خاندان سلطنتی " لی " ها نسلشون تقریبا منقرض شده و اگرم کسی بوده که ریشه مستقیم از امپراطورهای قبلی بوده از ترس جونشون با بدبختی و فلاکت تو دهاتا زندگی میکردن . امپراطور قبلی که میمیره ، همین خاندان کیم میرن از دهات این امپراطور رو برمیدارن میارن میکنن امپراطور ، طرف تو دهات هیزم جمع میکرده و کشاورز بوده ، وقتی میاد امپراطور میشه 19 سالش بوده . ملکه مادر هم یکی از اعضای همین خاندان کیمه ولی با اونا مخالفه . خلاصه این بعد تاریخی ش بود .
شاهزاده هواریون یا بونگ نیان
سریال راجبه شاهزاده خانوم " هواریون یا بونگ نیان " هه که توانایی خواندن چهره ی افراد و گفتن دقیق سرنوشت اونها رو داره . شاهزاده قبلا تو شهر مرزی که دریا هست با مادرش زندگی میکرده ، مادرش شمنه .درواقع دختره از زمان تولد توانایی دیدن سرنوشت افراد از روی چهره شون رو داره و اگه بهشون دست بزنه هم کارایی که قبلا کردن رو میتونه ببینه . ولی مادرش بهش هشدار داده بوده که هیچوقت این توانایی رو با کسی درمیون نذازه و فاشش نکنه وگرنه تو دردسر می افته .
چه چانگ جونگ
یه پسر اشراف زاده ی یبسی هم هست که از این دختره خوشش میاد ولی به جای اینکه مث ادم محبت کنه میخاد زوری دختررو بدست بیاره . بونگ نیان و پسر یکی از اشراف زاده ها که اسمش "چه چانگ جونگه "باهم اشنا میشن و قرار میذارن ، اون پسر یبسه که اینو میبینه از حسودی و خباثتش میره لو میده که شمن زیر خونه ی فلان اشراف زاده دعا دفن کرده ، و میگه که اون خاسته اون خانواده رو نفرین کنه . میرن مامان دختترو میگیرن و میبرن پیش حاکم شهر ، حاکم شهر کیه ، " تسو " تو جومونگ بود ؟! اون حاکم شهره و یکی از پسر های خاندان کیمه . کیم چند و چون ماجرا رو می فهمه که شمن توانایی چشمگیری تو پیش بینی داره ، از اون طرف دختره میاد میگه :
" نه مامانم نیست و من بودم که پیش بینی میکردم . امشب تو ساعت 11 قرار بمیری چهره ات تاریکه و سایه مرگ روت نشسته ."کیم میخنده و میگه خیلیه خب اگه ساعت 11 اتفاقی افتاد که من در معرض مرگ بودم حرف تو درسته و من مادرتو ازاد میکنم تا اون موقع باید اینجا بمونین .
ساعت میشه 11 قاتلای اجاره ای حمله میکنن دختره از کیم محافظت میکنه و میگه دیدی گفتم ،خیلیه خب حالا مامانمو منو ازاد کن . کیم میگه عمرا ، من تورو نگه میدارم و از این به بعد باید برای خاندان کیم این پیشگویی هاتو انجام بدی .
کیم
لو دادن خودش و تواناییش همانا و تا سالها زندانی و اسیر دست خاندان کیم شدن همانا. تو همین اثنا یهو راز تولد دختره هم فاش میشه ،مادر دختره که میبینه دخترشو اینا اسیر کردن میره پیش امپراطور و میگه من از تو یه دختر دارم اینا دزدیدنش ، همونجور که گفتم امپراطور تا 19 سالگی ادم معمولی بوده پس جای تعجبی نیست که بچه هم داشته می بوده . شاهم از اونجا که از خودش اختیاری نداره میگه دخترت تو خونه اینا بزرگ شه خوبه یا تو بیابونا . اینجوری میشه که شاهزاده خانوم 10 سال تو خونه ی خاندان کیم اسیر بود و براشون چهره خانی میکرد که این یارو به نفع شما نی اون یکی به نفع شما کار میکنه از این جور چیزا .
اینم اضافه کنم که ، تو این سریال داستان اینجوری که خیلی به سرنوشت تولد و طالع بینی و این چیزا اهمیت میدن . چه چانگ جونگ تو سرنوشتش هست که یه مرد بزرگ بشه و تا مقام های بالای حکومتی پیش بره و کشور رو به امن و امان برسونه . ولی پدرش اینو از دیگران مخفی میکنه که پسرش تو چه روزی و ساعتی به دنیا اومده چون همچین طالعی فقط طالع یه امپراطور میتونه باشه .
نوجوونی دختره خیلی نقشش روعصاب و پرمدعا بود ولی خوشبختانه بزرگیش هم خوشگل بود هم کلا تغییر کرده بود شخصیتش .
طرف دیگه ی داستان "چه چانگ جونگه" که داره تو همون شهر همراه باباش تجارت میکنه و اینا ، کیم الان یکی از وزیرای کله گنده بود یه روز برمیگردن به همون شهر مرزی ، قضیه اینکه یه عالم طلا قرار از اون شهر بفرستن به پایتخت و بابای چانگ جونگ هم مسعول این کاراس و خود چانگ جونگ هم کمک باباشه . کیم نمیخاد اون طلاها بره به خزانه امپراطوری میخاد خودشون برشون دارن ، برای همین به بهونه ی سر زدن به اون شهر و بعدشم ازدواج سلطنتی شاهزاده و پسر ارباب چه ، ینی چانگ جونگ میخاد حرکت کشتی رو عقب بندازه، ولی بابای چانگ جونگ لجباز تر و درستکارتر از این حرفای که به حرف کیم گوش بده میخاد هرجور شده همون روز کشتی رو راهی پایتخت کنه .
که کیم قضیه ازدواج رو میگه که ارباب مخالفت میکنه ولی چانگ جونگ که شب قبل شاهزاده رو دیده و فهمیده که همون عشق جوونیش بونگ نیانه به پدرش میگه حتما میخاد با شاهزاده ازدواج کنه . تدارکات ازدواج رو میچینن و همون روزم کشتی حرکت میکنه ولی کیم که نقشه کشیده تا پولارو با مواد محترقه جابه جا کردن ، کشتی راه نیفتاده و منفجر میشه و چانگ جونگ هم مراحل ازدواج رو انجام نمیده و میره ببینه چه خبر شده . خلاصه باباشو به جرم خیانت میگیرن و ازدواج هم بهم می خورده . اینجوری باباش به خیانت متهم میشه و توسط همون پسر یبسه کشته میشه ، خودشم میره تو کوه ها و طالع بینی و ستاره شناسی یاد میگیره و برمی گرده شهر و اوازه ی درست پیش بینی کردنش تا قصر هم میره .
سریال کلا روی چهره خوانی و دیدن طالع مردم و اشراف زاده ها تمرکز داره و تو بطنش تاریخ هم وجود داره . تو همین دوره شاهزاده هیونگ سونگ که یکی از شاهزاده های ریشه اصلی امپراطورای چوسانیه ،به این خاطر که خاندان کیم به خودشو خانوادش اسیب نزنن خودشو به کودنی و می خوارگی و این جور کارا زده . هیونگ سونگ با چانگ جونگ اشنا میشه و میخاد توسط اون خودشو به امپراطوری برسونه . چانگ جونگ تو چهره ی پسر هیونگ سونگ امپراطور بودن رو میبینه و به همه میگه که این امپراطور بعدی چوسانه .
هیونگ سونگ از پیش بینی های چانگ چونگ و بعدشم شاهزاده استفاده و پسرشو به امپراطوری می نشونه و به مرور خاندان کیم رو نابود میکنه .
پسر هیونگ سونگ که امپراطور میشه . 26 مین امپراطور چوسان
این بین قضیه عشقی شاهزاده و چانگ جونگه . شاهزاده که سالها اسیر دست خاندان کیمه بالاخره میتونه خودشو از دست اونا خلاص کنه و میره پیش چانگ جونگ و باهم ازدواج میکنن و مدتی زندگی میکنن ،ولی هیونگ سونگ که به قدرت رسیده از محبوبیت شاهزاده و چانگ جونگ خوشش نمیاد ، از طرفی میخاد شاهزاده رو بیاره پیش خودش تا از توانایی پیشگویی هاش برای خودش و امپراطوری پسرش استفاده کنه یه شمنی بهش گفته که قدرت های این شاهزاده خییلی زیاده .
سر همین چیزا حمله میکنه به مکانی که چانگ جونگ و طرفداراش هستن و یه عده کشته و چانگ جونگم یه تاجری با یه کشتی به خارج می فرسته تا زنده بمونه . اینجوری باز شاهزاده اسیر میشه و با تریاک و اینا باعث شدن حافظشو از دست بده و فقط برای اونا پیشگویی کنه . معلوم میشه که این مدت شاهزاده بچه دارم شده و بچه شو داده مادرش بزرگ کنه . چانگ جونگ بعد یه مدت زندگی تو انگلیس دوباره به کره برمیگرده و این سری میخاد که بر علیه خودکامگی های هیونگ سونگ بجنگه .
خلاصه زن و بچشو نجات میده و اخرش از جنگیدن بی نتیجه خسته میشه و زن و بچه و طرفداراشو می فرسته سمت روسیه . " اون موقع تو اون برحه تاریخی کره به جای اینکه به ژاپن یا چین بچسبه میخاست بچسبه به روسیه . " میرن با هم اونجا زندگی میکنن . چون دیگه نمیتونستن تو کشور خودشون بمونن هیونگ سونگ نمیذاشته یه نفس راحت بکشن .
در کل سریال قشنگی بود . یخورده اتفاقایی که توش می افتاد بی توجیه بود مثلا اینکه دختره یهو شاهزاده شده بعدشم به جای اینکه تو قصر باشه رفت خونه ی خاندان کیم به نظرم خیلی غیرمنطقی بود . یه دختر جوون شاهزاده هم باشه و تو خونه ی افراد غریبه باشه ؟! عجیب بود .
از طرفی اخرشو هم یخورده کش دادن و دیگه چانگ جونگ زیادی داشت خودشو برای عدالت و این چیزا میکشت ، از لحاظ عقل سیاسی و زرنگی درحد هم بودن زن و شوهر ، دختره یه کودن بازی هایی داشت که قابل اغماض بود چون کلا دختر خوبی بود همیشه عاشق چانگ جونگ و حامیش بود . کودنی مهمشم این بود که لو داد چه توانایی داره و زندگیش همش تو اسارت یه مشت ادم سواستفاده گر عوضی بود . خیلیم خوشگل بود و صداش خیلی ملایم و با ارامش بود . کلا از بازیگرش خوشم اومد .
پارک شی هو هم که بازیگر معروفیه و نیازی به گفتنش نی . تو یه مصاحبه ای میگفت وقتی این سریالو بهم پیشنهاد دادن یاد سریال " مرد شاهزاده خانوم " که نه سال قبل این سریال بازی کرده بود و داستان مشابهی داشته افتاده . و گفته بعد این همه سال نباید یه چیزی باحالتر بهم پیشنهاد بدن 😄 .
من اون سریالو ندیدم ولی اینو دوس داشتم هم تاریخی و سیاسی ش قشنگ بود هم عشقشون .
دیگه اینکه متوجه نشدم اخرش اسم کره ای اش که " باد و ابر و باران " ینی چی . اسم انگلیسیش بیشتر بهش میخورد .