قالب

بهترین سریال های کره ای تاریخی :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۹۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهترین سریال های کره ای تاریخی» ثبت شده است

سریال کره ای چونکه از ضرر کردن بدم میاد ، بدون عشق بدون سود

سریال کره ای چونکه از ضرر کردن بدم میاد ، بدون عشق بدون سود . 

به اندازه ای این سریال اب و مسخره و مضحک بود که حد نداشت . اولاش بامزه بود واقعا بهش امید بسته بودم ، تو پستای قبل راجبش صحبت کردم . ولی چجوری میتونه تی وی ان به این اندازه فیلمنامه هاش ک..شر شه ؟ قدیم هرچی تاپ بود از تی وی ان بود . واقعا بهت زده ام کرده . جنگل مخفی ، گوبلین و چه چه چه ... 

اخه کدوم ادم ابلهی خودش یه دختر داره بعد هی بچه یتیم میاره خونه ش بزرگ میکنه ؟ بعد حالا این به جهنم ،بابای یکی از اون بچها زده شوهرتو کشته ...جلل الخالق ...درسته که تقصیر اون بچهه نیست که باباش حروم زاده س ولی خب اخه یخورده غیرت هم خوب چیزیه . بابای دخترتو کشتن بعد تو هنوزم به دختر قاتل محبت و فلان میکنی ؟ اخه چجوری ؟! اخه مگه میشه ؟ بعد خود دختر مقتول میدونه که این دختره باباش قاتله باباشه ، بعد راهش داده تو خونه و باهم میگنو میخندو انگار نه اینگار  ...اصلا مگه میشه مگه داریم ؟ خیلی مسخره س خب یه بک گراند بهتر به این بنده خدا میدادین ینی چی اخه ؟! این رابطه ی مسخره و به شدت غیرمنطقی معنیش چیه اخه ؟! سریال کره ای داره به کجا میره؟ ! 

به شدت بی معنی و بیخود بود . فقط ...فقط رابطه ی بین هه یانگ و جی اوک گوگولی بود که اونم اخرش تر زدن توش و اب تو ابی شد که حد و اندازه نداره . دوقسمت اخرو کلشو زدم جلو درواقع اصلا ندیدم . 

خلاصه اینجوری . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • شنبه ۱۴ مهر ۰۳

    비밀의 숲 سریال کره ای جنگل مخفی

    سریال کره ای جنگل مخفی یا غریبه رو برای بار سوم یا چهارم نگاه کردم . از فصل یک تا فصل دو . قدیما واقعا سریالای جنایی معمایی شون خیلی قشنگ و جذاب و واقعا معمایی بود . این سریال جزو سریالای خیلی قشنگ تو این ژانره . یه سریال تکرارنشدنیه دیگه . با بازی چو سونگ وو در نقش دادستان هوانگ شی موک . و به دونا در نقش ستوان هان یاجین . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    سریال داستانش از فصل یک شروع میشه و شخصیت هارو معرفی میکنه و داستان معمایی جنایی ش بلافاصله شروع میشه . فصل دو با اینکه پرونده ها متفاوت هستن ولی اسمی از شخصیت هایی که تو فصل اول بودن هم برده میشه و قاتل فصل یک تو فصل دو بازیگر مهمان هم بودش . اگه یه سریال 50 قسمتی میشد طبیعتا خیلی جای مانور بیشتری داشت . از این لحاظ که میشد برای همه ی کاراکترهای سریال از جمله دادستان سا دونگ جه داستان ها و بک گراندهای بیشتری بسازن و بیشتر رو خودش و زندگیش مانور بدن .

    سریال کره ای جنگل مخفی

    ولی بیشتر دوفصل ،درواقع زومه روی دادستان هوانگ شی موکی که به علت جراحی مغزی که داشته از داشتن احساسات انسانی محروم شده و به علت کاری که داره دادستان بودن و مرد قانون بودن اون حس عدالت طلبی و قانونمندی رو بیشتر داراس . فک میکنم میخاست بگه که اگه یه مرد قانون فاقد احساسات باشه پس ایا بهتر نمیتونه به کارش برسه ؟! 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    هوانگ شی موک زیربار حرف زور نمیره . و تمام زندگیش حول کارش می چرخه و پرونده ها . بازیگر این کاراکتر به شدت عالی در اورده این کاراکتر رو . ینی با اینکه هیچ حسی نداره ولی خیلی جذاب و کاریزماتیکه . تو این دست از کاراکترهای بی احساس هوانگ شی موک رو دست نداشته تا حالا . 

    ستوان هان یا جین که از دانشکده ی پلیس فارغ التحصیل شده چون کار عملیاتی دوس داشته پس تو ایستگاه پلیس جنایت خشونت امیز مشغوله . اون اتفاقی سر پرونده ی پر رمز و راز فصل یک ، با دادستان هوانگ شی موک اشنا و این دو یه تیم به شدت فراموش نشدنی و عالی رو نمایش میدن . ینی اگه هان یا جین متوجه این بیماری هوانگ شی موک نمیشد شاید اصلا یه لاولاین هم بینشون میشد در اورد . چون قشنگ معلوم بود که چقد این دو باهم تفاهم دارن و چقد از هم خوششون میاد . حتی هوانگ شی موک با اینکه هیچ حسی از خودش نشون نمیداد ولی رفتارهایی داشت که نشون دهنده ی این بود که حسی به ستوان هان داره . حتی با اینکه از لحاظ کاری درواقع روبه روی هم قرار میگرفتن و مخصوصا ستوان هان تو فصل دو وقتی ترفیع گرفته بود تو اون شخصیت عدالت جوش یه خورده تغییر ایجاد شده بود با این حال باز هم باهم خیلی مچ بودن . همچین زوجی واقعا خیلی کم پیدا میشه تو کی دراما . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    و حالا بعد از چندسال فصل سه که نمیشه گفت فصل ،؟! اسپیناف سا دونگ جه ، اس .  دادستانی که بین خوبی و بدی همش در حال رفت و امد بود و تو فصل دو این سرک کشیدنش تو هر سوراخی بالاخره کار دستش داد و نزدیک بود دار فانی رو وداع بگه 😁 . که احتمال میدم هوانگ شی موک حداقل یکی دوتا سکانس تو این فصل داشته باشه . چون تو فصل دو که اونایی که حذف شده بودن چندتا سکانس داشتن . اخه واقعا بدون هوانگ شی موک نمییشه . 😁💕 

    بی صبرانه منتظر این فصلشم و امیدوارم مث چندفصلی های دیگه و سریالای جدید مسخره نباشه . چون واقعا حیفه . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

     و ...

    وقتی صحبت از سریال کره ای میشه نباید از او اس تیش گذشت . او اس تی این سریال شروع و پایانش یکی از تاپ ترین اینسترومنتال های تمام عمرمه . ینی هر سری گوش میدم مورمور میشم . خیلی قشنگه . خیلی . که اینجا براتون میذارمش . 

    ost 비밀의 숲

    سریال کره ای جنگل مخفی

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۱۱ مهر ۰۳

    نمیخام هیچ کاری انجام بدم .

     

    پاتریشیا رامیرز میگه که وقتی بچه هستیم فک میکنیم که هیچ کاری نکردن نشانه ی تنبلیه . برای همین تنبلی اغلب مترادف اتلاف وقت به کار میره . تنبلی به عنوان مفهومی خصمانه برای تلاش مورد استفاده قرار میگیره . اما ما این رو هم میدونیم که فرهنگ تلاش بیش از حد چقد میتونه سمی باشه . شاید به همین دلیل باشه که وقتی کسی لحظه ای توقف میکنه اینجور تعبیر میکنن که حتما نتونسته به هدفش برسه . این نوع تفکر حتی برای خودتون هم قابل بسطه . ینی وقتی خودتون هیچ کاری نمیکنین و فقط راحت روی صندلی نشستین احساس میکنین که یه چیزی اشتباهه . تو زندگی روزمره بهره وری خیلی درونی و افراد زیادی هستند که میدونن چجوری بهره وری رو انجام بدن . ولی کسی نمیدونه که چطور میشه اونو متوقف کرد . طبیعتا گاهی " دستیابی" و بهره وری سازنده است ، هدف رو محقق میکنه و به شما حس غرور میده و انگیزه ای برای حفظ ان . با اینحال اگر به نتیجه ای که خاستین نرسیدین نباید تیزی شکست رو به سمت خودتون بگیرین . باید بپذیریم که دستیابی به همه چیز غیر ممکنه . 

    همچنین میگه که ما بهره وری رو بالا بردن رو کار درست و اگه اون کارو نکنیم ینی تلاش نکنیم ، باید بدونیم که داریم وقت تلف میکنیم . پس چرا ما هیچ کاری انجام ندادن رو  به عنوان یه دیدگاه منفی می شناسیم ؟ چون این دیدگاه تبدیل به یک فرهنگ شده . ما باید بدونیم که هیچ کاری نکردن وقت تلف کردن نیست . مغز هم به استراحت نیازی داره و سلامت مغز یه سرمایه گذاری بلند مدت حساب میشه . اگه زیاد از مغز کار بکشین اطلاعات زیادی درش انباشته و ماهیچه های اون سفت و به مرور خسته می شوند . ما باید این فرهنگ غلط و رسم رو بشکنیم و درک کنیم که هیچ کاری نکردن یک امر ضروریه و وقت تلف کنی نیست . 

    حالا چطور باید هیچ کاری نکنی و وقت تلف کنی ، کارهایی که باید انجام بدین رو کم کنین . روی یه مبل بشینین بدون اینکه با گوشی ور برین . یا به پیاده روی بدون اینکه به چیزی فک کنین . مغز در این زمان میتونه خودشو از استرس ها و اطلاعاتی که درش انباشته شده رها کنه و اونهارو سازماندهی کنه . در اون صورت چطور میشه که بدون عذاب وجدان از این لحظه لذت برد ؟ رامیرز میگه که هروقت به فکرتون خطور کرد که دارین وقت تلف میکنین به خودتون بگین : خفه شو . چیز دیگه ای که باید بهش توجه داشت اینکه باید اگاه باشین که این زمان زمانی که شما از لحاظ روحی و ذهنی به اون نیاز دارین و این برای سلامت اونها واجبه . این رو که درک کنین اون موقع حالتون بهتر و عذاب وجدان کم کم از بین میره . اکنون اینجا هستیم در لحظه ای که هیچ کاری انجام نمیدیم و داریم لذت تمام رو از اون می بریم . 

     

    متن از مجله ووگیو 아무것도 하지 않고 죄책감 느끼지 않는 법 . 

     

  • نظرات [ ۱ ]
    • دوشنبه ۲ مهر ۰۳

    سریال چینی داستان گل رز ، سریال The Tale of Rose 2024

    یه سریال دارم نگاه میکنم چینی . اسمش هست داستان گل رز ، سریال The Tale of Rose 2024 

     

    درمورد یه دختر خیلی خوشگل خیلی خوشگل واقعا ، که تو یه خانواده از هر نظر عالی بزرگ شده و هیچی کم نداره محبت اعتماد به نفس زیبایی هیچی واقعا خدا حق رو براش تموم کرده . ولی خب هیچوقت چیزی به اسم " هیچی کم نداره " و کامل بودن برای یه انسان متصور نیست . شاید از نظر ناظر بیرونی اینجوری باشه . این دختر هم گرچه شاید از نظر خیلیا و از لحاظ روشن فکری بخایم در نظر بگیریم اینکه تو زندگی شخصی و عشقی شکست زیاد میخوره چیز مهمی نباشه ولی خب اینکه از اون لحاظ که زندگی ادم بیشتر به این مهم وابسته اس دیگه . زندگی شخصی و عشقی و ازدواجت خوب باشه کل عمرت عالیه . ولی " هونگ یی می " متاسفانه تو این بخش شانس نیورده . 

    چون خیلی خوشگله پسر زیاد دورشه خودشم طبیعتا دوس داره این موضوع رو ولی اونی که خودش دوس داره هنوز پیش نیومده . طبیعتا انتظار میره که با این همه خوشگلی و خانواده تحصیلات کار و استعداد های خودش یه  ازدواج خیلی خوب داشته باشه . ولی گویا اینجور نخواهد بود . 

     الان تو قسمت 7.8 با یه پسری دوست شده که خب پسر خوبیه از لحاظ قیافه تحصیلات ولی خب شخصیت خوبی نداره . مسئولیت پذیر نی ازدواجی نی یه کلام . سریال تو سالای 2004 اینا میگذره ، من الان این افکارو دارم ببین اون موقع خب حتما باید ازدواجی باشه کیس موردنظر . شخصیتش از این ادمایی که خودش به درجات بالا تو کار و اینا برسه و دختره هم مث اویزونا همش هرجا میره باهاش باشه و هروقت خاست بیاد با دختره . خب اینطوری که رابطه نمیشه چه برسه به ازدواج . البته که کار خوب برای مرد مهمه ولی اینکه مثلا پسره تو فرانسه یه موقعیت شعلی خوب گرفت ولی به جای اینکه به دختره بگه اول به مامانش گفت . مث مامانش می مونه . میخاد تاپ داون باشه رو رابطه . خودش هروقت خاست بره بیاد بگه نگه . اینطوری . دختره هم غرغرو نباشه و توقع نداشته باشه و اینا . من باشم همچین کیسی رو هرچقدم دوس داشته باشم سر این قضیه سریع میندازم دور . خط میکشم . ولی حالا باید دید که هونگ یی می قراره با این چالش چجوری برخورد کنه . 

    دختره واقعا از لحاظ خانوادگی و مالی و شغلی و تحصیل هیچی کم نداره . واقعا چقد حیفه که همچین ادمی نمیتونه توو زندگی ازدواج هم کامل و عالی باشه . انقد پدر مادر خوب و با درک و شعوری داره من همش بهش حسودیم میشه . باباش یه تکه جواهره . برادرش فوق العاده س . اصلا تو قضیه دوس پسراش همش برادرش بهش مشاوره میده . ولی متاسفانه اونم تو زندگی شخصیش مونده . با اینکه به خاهرش مشاوره میده و این همه میدونه ولی زندگی عشقی خودش می لنگه . 

    واقعا چجوری میتونن اینجوری سریال بسازن مث زندگی واقعی می مونه . با شخصیتا زندگی میکنی . درک میکنی و نمیدونی حرف کدوم رو قبول کنی . هردو حق دارن هردو قابل درکن . البته خب کم سن و سال بودن و جوون بودن دختره رو هم باید در نظر گرفت افکارش همونجور که تو همچون خانواده ای رشد کرده پر از عشق و رومانتیکی و ایناس . و این هم اولین دوس پسر و اولین عشقش حساب میشه . 

    جالبه درکل سریالش . 

     

    ...

    پسره تحت تاثیر مامانشه ، مامانش از این ادایی روشن فکرایی که از سنتی بودن خوشش نمیاد و رفته پاریس عشق و حال و موفق شده شوهرش زیاد اهل پول جمع کردن نبوده ، چون پسر پیش مامانش بزرگ شده و مامانه از بچگی باباهرو پیش پسره تحقیر کرده فک میکنه مامانش راس میگه برا همین نمیخاد مث باباش شه . مامانشم همش میگه اره تو مث باباتی فلان پسره هم از این بدش میاد . اگه پسره پیش باباش بزرگ میشد بهتر تربیت میشد . مامانه لاابالیه و زندگی رو فقط کار میدونه و پول برا همین پسرش سر اینکه تو فرانسه بهتر کار میکنه و اینا هی تحریک میکنه . پسره هم چون تحت تاثیر مامانه س نمیخاد اونو ناامید کنه میخاد ازش تاییدیه بگیره . تشویق بشه از طرفش اینجوری . وگرنه اگه مامانش و حرفاش نباشه پسره حتی تو چین هم جای رشد داشت و کارشم داشت . می موند مث ادم با دختره . بالاخره برای عشق باید فداکاری کنی دیگه  . رفته پاریس تازه رسیده میگه دلم تنگ شده پشیمون شدم اومدم خب اگه راس میگی برگرد . 

     

    دختره میگه عشق واسش الویت داره البته خب به نظر منم عشق مهمتره ولی به شرطی که طرف بخاد از تو حمایت کنه کار بعدنم پیدا میشه مخصوصا تو خارج اونم برای کسی به خوشگلی و استعداد هنری که دختره داره . این تصمیم گیری یه طرفه ی پسره اس که مشکل کرده قضیه رو . پسره خوبه عاشقه ولی خودرای هم هست . داره برای دختره تصمیم میگیره درحالی همچین مردی مناسبه که دختره چسب باشه یا مستقل نباشه . هونگ یی می یه دختر مستقل و ازاده به قول برادرش اون حتی با خانواده شم مشورت نمیکنه برای کاراش . معلومه که عشق هم نمیتونه براش تصمیم بگیره . درواقع هردوشون همچین اخلاقی دارن . دختره میخاد پسره همش در اختیارش باشه ، همه توجه وقت ، دقیقا تو وقت بدی رفت فرانسه پیشش ، درحالیکه پسره تو کاراموزیه و باید حواسش جمع کارش باشه تا بتونه اونجا موندگار شه . دقیقا تو روزی که رییسش اومد بهش داد و بیداد کرد . اونم یه اسیایی چینی ، خب معلومه فرانسوی خر نژاد پرست از چینیه کار بیشتری میخاد . وقتی تو همچین وضعیه خب طبیعیه که نتونه نه روی دختره و عشق تمرکز کنه نه روی کارش . هردوطرف ضرره . بعد حالا به قول پسره کار دختره اونقدرام کار درست حسابیی نبود . گرچه وقتی داره میگه که من برناممم اینکه بیام فرانسه توام بیای باید درخاستی باشه گفتنش و اینکه نظر دختررو هم بپرسه راجبه تصمیمش ولی حالا نپرسیدم نپرسید میتونی از این دید ببینی که همو دوس دارین و اونم داره برنامه هاشو جوری که با تو باشه تنظیم میکنه . خب این خوب نی ؟ والا به نظر من که پسره اوکازیون البته اگه کمتر ننه دوست باشه که اونم با ترفندای زنانه میشه از ننش جداش کرد . همچین کیسی بیاد واسه من بگه داره تلاش میکنه بمونه فرانسه منم برم پیشش حقوقشم که دوبرابره میگه ینی چی ؟ ینی که همه هزینه هات با من ...اوکیه دیگه . من میرم واسه خودم فرانسه رو میگردم اونم بره هرچقد دوست داره تو کارش پیشرفت کنه . والا 😁

     

    قسمت 20 : هم دختره احمقه هم برادرش . واقعا موندم چجوری به عقلشون رسیده شخصیتا رو اینجوری نشون بدن ، مردی با اون همه تحصیلات و دانش و موقعیت شغلی مث برادره که همیشه تو زمینه های شغلی و عشقی مخصوصا ، به خاهرش مشاوره میده ، طبیعتا خودش باید به این موضوعات واقف باشه و زندگی خودش و رابطه های خودش رو بهتر مدیریت کنه ولی مث کسخلا میمونه داره می بینه اون دختر مدیر دفتره سوسو ، بعد از یه تروما و اتفاق وحشتناک واسش بالاخره دیواراشو شکونده و داره به عشق و مرد راه میده بعد عین کسخلا پاشده رفته با اون دختر که ذهلم گتمیشه میره ماهیگیری و اینور اونور اصلا عقل نداره بیشعور . خواهرشم کسخل اعظم حیف اون همه خوشگلی که اون داره . چه فایده تو زندگی عشقی عقل نداشته باشی . 

    به قول سوسو تو از رابطه ی اولت هیچ درسی نگرفتی بازم داری همون اشتباهارو میکنی . واقعا راس میگه . به قول سوسو راس میگه انگار معطل مرده ، تا داداشش بهش گفت دور خودت حصار نکش انگار گفته برو دوس پسر پیدا کن گفت معاشرت کن نگفت برو سریع بچسب به یه دهاتی گدا گودوله ی بیریخت که . نه تنها خودش پیشنهاد دوستی داد بلکه خودشم پیشنهاد ازدواج پول شرکت پسره تازه از برادرشم پول قرض گرفت برا اون . اصلا عقل نداره . بعد رفته تو شانگهای زندگی میکنه . خب تو میخاستی از پدر مادرت دور باشی خبرت میرفتی فرانسه پیش اریک دیگه . مسخره . نه این یکیو میخاست مث پروانه هی دورش بچرخه و به حرفاش گوش بده و نه نیاره و روش مسلط باشه برا همین اریک اینجوری نبود واسه همین اریکو ول کرد . انقد لوسش کردن و همه همیشه در اختیارش بودن و لی لی به لالاش گذاشتن فک میکنه دوس پسر و شوهرم همونجوری . درواقع دختر ه خودش مشکل شخصیتی داره نه اریک . 

    همچین بدو بدو رفت با پسر دهاتی کره شمالیهه ازدواج کردا انگار هول شوهر بود . مث سگ اریکو میخاست داشت واسش له له میزد وقتی دیدش اینکارو کرد که بگه من تورو نمیخام درواقع لج کرده . اگه یخورده دیرتر ازدواج میکرد ممکن بود بازم با اریک دوس شه . 

    داماده ، شوهر دختره ، با خودش درگیره انگار خودکم بینی و عقده داره ، اومده پیش اریک بهش میگه ما زندگیمون اینجوری اونجوری خب به این چه مگه پرسید ؟! اسکل . یه نگا به اریک بنداز ببین استاندارد های دختر کسخلی که گرفتی چی بوده حالا چی شده که اومده با تو ، به این باید فک کنی تو . 

    اریک دوسش داشت که هیچ دوس دختر دیگه ای نگرفته بود حالاام که به ثبات رسیده برگشت حتی تا دردهات داماده رفت تا می گوی رو برگردونه ولی دختره مث اسکلا برداشت اریکو به شوهر عقده ایش نشون داد . بدترین کاری که میشه کرد . انگار گفته ببین من با این بودما الان با توام . خب معلومه بهش برمیخوره . 

    دختره به شدت متناقضه اصلا حرفاش با عملش نمیخونه اولا میگفت عشق برام اولویته نه کار ولی دوس پسر اولی رو به خاطر کار ول کرد ، الانم که شوهر کرده بازم دعواشون سر کاره ، حامله شده میگه نعمته ولی درواقع بچه داره جلوی کار کردنشو میگیره و پشیمونه . واقعا فازش چیه ؟! 

    پدر مادر دختره صب تا شب دور بچه هاشون می چرخیدنو حرف از ازدواج و اینا میزدن بعد دخترشون یه ساله ازدواج کرده حامله ام شده هنوز نیومدن خونش . :|

     

    ....

    سریالو تموم کردم به نظرم ده قسمت بعد از طلاق از شوهرش بیهوده و اضافی بود . مثلا میخاستن جریان داشتن زندگی رو نشون بدن ولی به نظرم ضایع بود که میخاستن نشون بدن این دختره رو همه میخان و دوتا هندسام دیگه ام بعد از شوهرش عاشقش شدن . بیشتر کاراش شبیه خودنمایی بود . درضمن به قول سوسو دقیقا نمیتونست بدون مرد زندگی کنه تا هرکیو میدید سریع ازش خوشش می اومد و خودش زودی می رفت خونشونو کیس و فلان . بابا یخورده سنگین باش دیگه . 

    اینیم که از شکست عشقی هاش ککش نمیگزید به خاطر نوع تربیت ازادانه ای بود که داشت بس که ول بود و خانوادشم همه جوره حمایت گر بودن . برا همین براش اللسویه بود که بخاد مدت طولانی رو از طلاقش یا مرگ سومین عشقش ناراحت و دپرس بمونه .

    بیشتر من کاراکتر سوسو رو دوس داشتم با اینکه اتفاق وحشتناکی براش افتاده بود با اینحال تو زندگیش موفق بود و اخرم تونست به تروماش غلبه کنه . هم کارو داشت هم زندگی عشقی رو و خیلی خوب میتونست مدیریت کنه همه چیزشو . حتی اون خانواده درب و داغونشو هم . گرچه به نظرم لیاقتش بیشتر از برادره می گوی بود ولی خب اونم بد نبود . میشه از کسخل بازی هاش گذشت . 

    درکل سریالش چیز خاصی نداشت به نظرم . یا جمله ی قصاری یه داستان معمولی راجبه یه دختر خوشگل بود که همه مردای چین عاشقش میشدن . ولی خب درکل بد نبود . ولی اینجور نیست که خیلی خوشم اومده باشه و باهاش حال کرده باشم . سریال ⚡ سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد ⚡ با اینکه ضعفای زیادی داشت و کسخل بازی زیاد داشت دختره ، ولی با اینحال خیلی رابطه شون و عشقشون رو دوس داشتم . داستانشم قشنگ بود . و یه سرانجامی داشت . این همش عاشق این میشد عاشق اون میشد اخرشم هیچی . 

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۳ شهریور ۰۳

    سریال کره ای No Gain No Love بدون سود بدون عشق و سریال های دیگر ...

    سریال کره ای قاضی شیطان رو برای دومین بار نگاه کردم و بازم سر قسمت 6 ولش کردم و پاکش کردم . 

    سریال کره ای عالیجناب رو تا قسمت 8 دیدم و دیگه اخرشو نگاه نکردم . پر از باگ بود . خیلی داستان بیخودی داشت . میتونستن باحالتر بسازن ولی انقد باگش زیاد بود و مسخره که حد نداشت . میخاستن از قاضیه امام بسازن ولی قاضیه خودش حروم زاده ی کره بود . 

    سریال کره ای سفید برفی باید بمیره  ✨ ، رو دیگه نگاه نکردم . همونطور که تو پستای قبل گفتم دیوانه کننده عصاب خورده . 

     

    عوضش ...

    سریال کره ای چون از ضرر کردن بدم میاد یا بدون سود بدون عشق ، رو دیروز 6 قسمت پشت هم نگاه کردم ، همش پروانه بودم و اکلیلی . خیلی قشنگ بود . البته اینم بگم من از اینکه سون هه یانگ با اون دخترای چتر زندگی میکنه خوشم نمیاد . انگار رسما چون مامان سون هه یانگ اونارو یه مدت بزرگ کرده ، اومدن اونجا حق اب و گلی و چتر شدن خونه ش . مامانش احمق به تمام معنا بود زنیکه ی خل وضع . گرچه یه چیز بدیهیه که نشون بدن اخرش با مامانش اشتی میکنه و اینا ولی هیچ وقت اینطوری نمیشه . درهرحال داستانش کیوت و باحال و حال خوب کن بود . خوشم اومد . شین مینا هیچ وقت سریال به تمام معنا بد نداشته . 😁همیشه باحاله همه جا . خودشم خیلی کیوتو خوشگل و گوگولیه . اها البته باید سریال غم های ما ✨سریال کره ای ستمگر و سریال کره ای غم های ما ✨رو فاکتور بگیریم ازش . 🙄🙂🤗 عوضش سریال 💚سریال کره ای اوه مای ونوس  💚 از شین مینا خیلی قشنگ بود . امیدوارم این سریالشم ریتمش همینجور گوگولی پیش بره . 

     

    ✨ سریال کره ای چونکه از ضرر کردن بدم میاد  ✨

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۲ شهریور ۰۳
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |