فیلم ژاپنی ازدواج فرخنده ی من یا ازدواج شاد من یا تا وقتی هر دومون زندگی کنیم
در مورد یه دنیای خیالیه که توش همه ی ادما قدرت های فوق العاده دارن ،بهش میگن استعداد دارن ، بعد تو این دنیا روح ها سرگردان هستن و به انسان ها اسیب می رسونن ، یه سری ها هم هستن که با این روحها میجنگن ، زمونه تغییر کرده و جنگنده ها اومدن همه ی روح ها رو تو یه معبدی به شکل حشره حبس کردن ، امپراطور داره میمیره و به پسرش که ولیعهد میگه که به جنگنده ها بها بده که اونان که باعث بقای امپراطوری هستن .
کودو کیاکا از یه خانواده ی برجسته و قدرتمنده که توانایی جنگیدن با روح ها رو از خاندانش به ارث برده و خیلی تو این کار خبره اس ، تا حالا چندین بار با دخترای خانواده های اشرافی و قدرتمند نامزد کرده ولی همرو پس زده . ازدواج کلا تو این دنیای خیالی سیاسیه و همه میخان با دادن دخترشون به یه خانواده برجسته و قدرتمند ، قدرتمندترتر بشن .
اون به بی رحمی و سردی معروفه . کلا بای دیفالت بدونین مرد بی رحم و سرد ، جذاب و کشنده س .
موهاشم خیلی خوشگل بود هوس کردم برم موهامو اون رنگی و کراتینه کنم . 🤭
میو دختریه که تو یه خانواده اشرافی و قدرتمند به دنیا اومده ولی تو سه چهارسالگی مادرش میمیره و پدرش با عشق قدیمیش ازدواج میکنه و اون چون هیچ استعدادی نداره " ینی قدرت نداره " الان به عنوان خدمتکار تو خونه داره کار میکنه . تناردیه و سیندرلا ن مثلا .
زن باباش از تناردیه ام بدتر بود خیلی فش رکیک بود خیلی . اون چون هیچ استعدادی نداره توسط زن بابا و دختر ایکبیری تر از خودش هی اذیت میشه و کتک میخوره و هی تو گوشش خوندن که تو استعدادی نداری تو هیچی نیستی اینم خودکم بینی پیدا کرده . خلاصه میخان از سرشون بازش کنن میدنش به کودو که معروفه به بی رحمی و اینا .
کودو دستای پینه بسته ی میو رو میبینه و میگه چجوری یه دختر اشراف زاده اینجوری دستاش تحقیق میکنه متوجه میشه مادر میو که مرده ، از خانواده ی قدرتمندی هستن که قدرت کنترل ذهن رو دارن . همینجوری داشته تحقیق میکرده و کم کم به میو هم علاقمند میشه که خاهر ایکبیری میو ، کودو رو میبینه و عاشق اون میشه و میگه من اینو به عنوان شوهر میخام ، اینجوری میشه که تناردیه ها میو رو میدزدن و زورش میخان بکنن که از ازدواج با کودو منصرف شه . کتک و فلان . تا میان به کودو خبر میدن که چه نشسته ای زنتو بردن !
کودو که خیلی دیگه عاشق میو شده بدو میاد و اونی که خبر داده میگه اینا درو که بهت باز نمیکنن ، اینم خونه رو به اتیش میکشه ، خیییییییییییییییلی جذاب بود این تیکه ش خیییییییییییییییلیا . اصلا قدرت های کودو خیلی قشنگ و جذاب بودن . کاش سریال میشد این فیلم .
میگذره از این قضیه و یهو اون روح هایی که گفتم یکی میره اونارو ازاد میکنه و به مردم با استعداد حمله میکنن .
تو همین اثنا هم میو همش کابوس میبینه ، یهو یه پسری میاد بهش میگه به زودی کابوسات تموم میشن . پسره از قضا پسردایی میو میشه و از خاندان کنترل ذهنیا فقط این مونده . پسرداییه میاد به کودو میگه که کابوسای میو تموم نمیشه تا وقتی که بیاد خونه ی من اونجا بمونه ، رسما میگه زنتو بده من ، کودو برای رفاه حال عشقش و از اونجایی که شهر روحا ریختن و باید بره جنگ ، قبول میکنه و دختره اونجا می مونه .
یکی این ویروسو میاد میندازه تو مقری که کودو و هم رزماش هستن ، هم رزماش همه ویروس میگیرن و زامبی مانند میشن حالا نه به اون شدت .
میو صحبت های پدربزرگشو پسر داییشو که داشتن حرف میزدن رو می شنوه و میفهمه کودو تو خطره میخاد بره نجاتش بده . پسر داییه میگه نه اینا همش دستور امپراطوره . میو میگه چرا چی شده ، میگن امپراطور از قدرت های کودو میترسیده از طرفیم بهش وحی شده که یه رویابین که این قدرت خطرناکیه ، میخاد ظاهر بشه که اون تو هستی ، مادرت بچه که بودی قدرت های تورو مهر و موم کرده تا ازت سو استفاده نکنن " چقدم نکردن " امپراطور نمیخاد تو و کودو ازدواج کنین و کودو رو هم میخاد بکشه . میو قبول نمیکنه و میره که کودو رو نجات بده بعد قدرتهاش ظاهر میشه و روح ها رو همه رو نابود میکنه . یهویی .
بعدشم به خوبی و خوشی میرن سر خونه زندگیشون .
فیلم قشنگی بود . اشاره ش به اینکه ادمای بی استعداد بی ارزش نیستن و همه ی ادما هرجور که هستن با ارزشن و لزوما همه نباید با استعداد و خاص باشن و از طرفی اینکه روحا با ادمای بی استعداد کاری نداشتن و با با استعدادها کار داشتن ، به نظرم جالب بود . و اینکه پایان شب سیه سپید رو هم قشنگ نشون داده بودن ، دختره با اینکه تو خونه باباش سختی کشیده بود ولی ازدواجش خوب شد چون خودش قلب مهربون و پاکی داشت . البته اینم بگم دختره یخورده کودن و شیربرنج بود که اینم میذارم رو اینکه تو خونه باهاش بدرفتاری میکردن و اعتماد به نفسش و شخصیتشو خورد کرده بود . جمله ی قشنگ فیلم هم این بود که :
دوست داشته شدن توسط کسی ادمو با اعتماد به نفس میکنه .
امیدوارم همگی بیشتر بی استعداد ها ، توسط کسی صادقانه و از صمیم قلب دوست داشته بشین .
خب میخایم امروز با اسم جدید و قالب جدید صدمین پست جدید رو بذارم :
در مضمون مثلث عشقی :
مثلث عشقی اصلا یه پایه ثابت تو سریال سازیه کره اس . اصلا تو رومنس مثلث عشقی نباشه نمیشه . البته خب مثلث داریم تا مثلث ، بعضی موقعها مثلث وایدتر میشه و تبدیل به ذوزنقه میشه ولیکن ما با ذوزنقه هاش کاری نداریم . طبیعتا قرارم نی هرچی سریال مثلثی کره ای بوده رو بیام معرفی بکنم ، چون اونجوری تا عمر دارم تموم نمیشه نوشتنشون . 😁
کره بین سالهای 2000 تا 2006 ، 4 تا سریال خیلی معروف داشته ، که هرچهارتاشم مثلث عشقی داشت ، که یکی از یکی ریت زیادتر و باعث معروفتر شدن بازیگراش شده .
من دوتا از این لیست رو دیدم و اگه علاقمند بودین میتونین رو اسمش کلیک کنین به صفحه ش برین و درموردش بخونین . هر 4 تاش عشق مثلثی و سوزناکه . تقریبا هر 4 تاش با توجه به داستانی که ازشون خوندم تمش یجوره .
دقیقا تو همون سالا ما هم سریالای مثلثی داشتیم ، کدوما ؟!
اصلا کسی هست که سریال ایرانی در قلب من ، سریال ایرانی در پناه تو و سریال جدال با سرنوشت رو ندیده باشه ؟!
نه نیست ، من خودم هربار تی وی پخشش کرده دیدمش اصلا امکان نداره هرسری درپناه تو رو ببینم و به بی عقلی مریم و دست دست کردن محمد منصوری فش ندم ...اخه کدوم دختری محمد رو ول میکنه میره با اون سست عنصر رامین ازدواج میکنه ؟!" فقط من یادم نی پارسال پیروزفر تو سریال در پناه تو چه نقشی داشت ؟"
در قلب من هم تقریبا همچین داستانی داشت با این تفاوت که این مثلثش رو برداشتن ، ینی قرار بوده پارسا پیروزفر هم یه ضلع مثلث بشه که گفتن بیخیال و شده برادر مریم ...
یه سریال دیگه هم بود اسمش بود تصویر یک رویا ، بین سالای 75 تا 77 پخش میشده ، من اونم خیلی دوس داشتم ، علی دهکردی جوونی هاش واقعا خیلی اوپا بوده ، البته تو این سریال اوپا که چه عرض کنم شوهری بود ...🤭
سریال جدال با سرنوشتم که چندوقت پیش یهو یادش افتادم و بعد یاد اون 4 تا سریال کره ای ، که بعد گفتم ازش یه متن بنویسم حتما ، مثلثی بود ، مهران اومده بود مینا رو بگیره ، مینا مهرانو نمیخاست ، و عباس رو میخاست ...
همونجور که قدیم کره سریالای عشقی داشت ، ماام به اندازه بضاعتمون سریالای قشنگی داشتیم که بارها میشه نگاهش کرد ، داستانش دقیقا مث زندگیه ، بازی ها زنده هستن ، روابط تمیز و نگاه ها تمیز و اصلا فک نمیکنی اینا تو یه دنیای دیگه ای از دنیای تو هستن ، ایناام همینجا زندگی میکنن ایناام این دغدغه هارو دارن ...واقعا ماام سریال قشنگ تا 10.15 سال پیش کم نداشتیم . به غیر از ستایش البته 🤦♀️😁.
متاسفانه بعد از اون موقعها نه تنها صدا و سیما بلکه جامعه مون هم به قهقرا رفته ، با اینکه اون موقع ها سنتی تر و مذهبی تر بود کشور ولی سریالای قشنگی ساخته میشد ، ولی الان با اینکه مثلا بازتر شده کشور نسبت به اون موقع همش چیزای عقب افتادگی نشون میده . درواقع تی وی الان هییییییییییچی نداره . ینی اگه سریالای قدیمی رو نشون نده رسما صفره صفره . سریالای نمایش خانگی هم که همش از فیلم پورن هم بدتره . حتی همین پارسا پیروزفر تو سریال نمایش خانگی یاغی که نگاه کردم بازیش اصلا مث قدیم نبود . خدا شاهده من اون سریالو فقط به خاطر پارسا پیروزفر دیدم و بس . وگرنه محتوا صفر . بازی صفر داستان صفر اصلا چرت ...
سریالای کره ای قدیمی که بالا معرفی کردم هم دیدنش داستان داره ، پارسال این موقع ها من کلاس سجونگ 4 تو مدرسه سجونگ تهران می رفتم ، استادمون سریال پاییز در قلب من رو معرفی کرد و گفت این خیلی قشنگه کل کره این سریالو دیدن و فلان گفتم بذا برم ببینم چیه ...بعدش موقع جستجو اون سریال به سریال سونات زمستان برخوردم ، بعد فک کردم اوپای توی اون سریال اوپای من لی دونگ گانه ، نگو اون نبوده ، خلاصه به خیال اینکه اون لی دونگ گانه ، سریالو شروع کردم و واقعا هم قشنگ بود . بعدش هم که پاییز در قلب من رو نگاه کردم ولی زیاد دوسش نداشتم .
حالا نمیدونم بشینم جدال با سرنوشت نگاه کنم یا بشینم کره ای نگا کنم ؟!😁💚
اینم از صدمین پست . پایین لینک های همه ی پستایی که تا حالا گذاشتم در دسترسه . لطفا بهشون عشق بورزین .
سریال کرهای «Moving» (متحرک) یکی از جذابترین و متفاوتترین آثار سال ۲۰۲۳ه که با ترکیب اکشن، فانتزی و درام خانوادگی، تونسته دل خیلیها رو ببره. اگه دنبال یه داستان پرهیجان با شخصیتهایی که قدرتهای ماورایی دارن ولی درگیر زندگی روزمرهان، این سریال حسابی میتونه جذبت کنه.
سه نوجوان دبیرستانی—کیم بونگ سوک، جانگ هی سو و لی گانگ هون—در ظاهر مثل بقیه بچهها هستن، ولی هرکدوم یه قدرت خاص دارن که از والدینشون به ارث بردن:
کیم بونگ سوک میتونه پرواز کنه ✈️
جانگ هی سو قدرت ترمیم سریع داره، حتی از گلوله و چاقو جون سالم به در میبره 💥
لی گانگ هون هم سرعت و قدرتی عجیب داره ⚡
اونا سعی میکنن قدرتهاشون رو مخفی نگه دارن، ولی دنیا همیشه امن نیست. والدینشون هم خودشون گذشتهای پر از درد و خطر دارن و حالا باید از بچههاشون محافظت کنن.
🎭 بازیگران برجسته
هان هیو جو
جو این سونگ
ریو سونگ ریونگ
چا ته هیون
و کلی چهرهی محبوب دیگه که هرکدوم یه نقش کلیدی دارن.
این سریال نهتنها اکشن و جلوههای ویژهی قوی داره، بلکه یه لایهی احساسی و خانوادگی هم تو دل داستانش هست که باعث میشه با شخصیتها ارتباط بگیری. اگه بخوای، میتونم برات خلاصهی هر قسمت یا حتی دیالوگهای خاص و تأثیرگذارش رو هم بیارم.
🎯 نقاط قوت سریال Moving
داستان چندلایه و شخصیتمحور سریال فقط درباره قدرتهای ماورایی نیست؛ بلکه تمرکز زیادی روی روابط بین والدین و فرزندان، گذشتههای پنهان، و انتخابهای اخلاقی داره. هر شخصیت یه داستان مستقل داره که بهمرور باز میشه و مخاطب رو درگیر میکنه.
بازیهای قوی و احساسی بازیگرهایی مثل هان هیو جو و جو این سونگ با اجرای دقیق و احساسیشون، عمق شخصیتها رو نشون دادن. حتی نوجوانها هم بازیهایی فراتر از انتظار داشتن.
جلوههای ویژه و صحنههای اکشن برخلاف خیلی از سریالهای کرهای که اکشن رو ساده برگزار میکنن، Moving از جلوههای ویژهی حرفهای استفاده کرده که صحنههای پرواز، مبارزه و تعقیبوگریز رو واقعاً دیدنی کرده.
تمهای انسانی و فلسفی سریال سؤالهایی مطرح میکنه مثل: اگر قدرتی داشتی، ازش برای محافظت استفاده میکردی یا برای کنترل؟ آیا باید قدرت رو پنهان کرد یا باهاش دنیا رو تغییر داد؟ این لایههای فکری باعث شده سریال فقط یه سرگرمی نباشه، بلکه یه تجربهی فکری هم باشه.
🔍 نقدهایی که به سریال وارد شده
ریتم کند در بعضی قسمتها بعضی منتقدها گفتن که سریال در قسمتهای میانی کمی کشدار میشه و تمرکز بیش از حد روی گذشتهی شخصیتها ممکنه باعث افت هیجان بشه.
تعداد زیاد شخصیتها چون داستان چندلایهست و شخصیتهای زیادی داره، ممکنه برای بعضی مخاطبها گیجکننده باشه، مخصوصاً اگه دنبال یه روایت ساده باشن.
📈 موفقیت جهانی
سریال Moving فقط تو کره محبوب نشد؛ بلکه بعد از فقط یک هفته پخش، تبدیل شد به پربینندهترین سریال کرهای در Disney+ در سطح جهانی و حتی در Hulu آمریکا هم رکورد زد. این نشون میده که داستانش فراتر از مرزها تونسته مخاطب جذب کنه.
کابوراگی به جرم کشتن یه زوج به زندان افتاده سه ساله که تو زندانه و تو این مدت مدام گفته که اون قاتل نی ولی به خاطر وجود اثرانگشتش رو چاقو و مهمتر از اون شاهد که مامانه مقتوله ، براش حکم اعدام بریدن ، وقتی حکم نهایی میشه و قراره چند وقت بعد اعدام شه ، بیمار میشه و تو راه بیمارستان فرار میکنه ...
قضیه این بوده که کابوراگی همسایه خانواده مقتول بودش و هروقت از جلو در خونه اونا رد میشد می ایستاد و چنددیقه تو رو نگا میکرد ، هرکسی که این منظره رو ببینه شاید به نظرش بیاد مرده داره خونه مردم رو دید میزنه ، ولی چون مامان مقتول پیانو میزد اون می ایستاد صدای پیانو زدن مامانه رو بشنوه . خلاصه یه روز که داشت رد میشد از خونه اونا صدای داد و فریاد می شنوه میره تو و میبینه زن و شوهره مردن و فقط مامانه زنده س ، و سعی داره چاقو رو از شکم پسرش بکشه بیرون ، کابوراگی به زنه میگه زنگ بزن امبولانس و خودش چاقو رو میکشه بیرون و جای زخم رو داشته فشار میداده که پلیسا میرسن و چون چاقو دستش بوده فک میکنن اون قاتله .
سه سال تو زندان بود و دوسال تو فرار ، تو اون دوسال جاهای مختلف با اسمای مختلف زندگی میکردش ،
کابوراگی
اوایل فرار به عنوان کارگر ساختمون میره کار میکنه و به کارگرای دیگه کمک میکنه که حقشونو از شرکت پیمانکاری که حقوقشون رو بهشون نمیده رو بگیرن . یکی از کارگرا بهش نزدیک میشه و میخاد باهاش طرح دوستی بریزه چون اون واقعا ادم خوبیه ، بعدش اتفاقی می فهمه که این همون قاتل فراریه ، چون جایزه ای که براش گذاشتن وسوسه انگیزه ،تو حالت مستی ، با پلیس تماس میگیره ولی بعدش پشیمون میشه ولی فایده ای نداره ...
سریال ژاپنی هویت
کابوراگی فرار میکنه و این سری قیافشو تغییر میده و به عنوان یه فری لنسر که مقاله درباره ی مد می نویسه کار پیدا میکنه چون جایی برای موندن نداره همیشه چمدون همراهشه ، روزی که میخاد برای تحویل کار و پولش به سایت خبری مد ، بره با یکی از کارمندای اونجا اشنا میشه و کارمنده از کابوراگی خوشش میاد میگه اگه جا نداری بیا خونه ی من ...
سریال ژاپنی هویت
یه مدت باهم هم خونه بودن ، ژاپنی ها از کره ای هام چشم پاک ترن فقط همخونه بودن ، 😁 تو این مدت از هم خوششون میاد ، یه روز دوس پسر قبلی دختره میاد مزاحمش میشه کابوراگی میرسه و میندازتش بیرون مردک فلان فلان شده رو ... یارو هم میره زنگ میزنه پلیس میگه که قاتلو فلان جا دیدم ، پلیسم میاد جلوی در ، دختره که از قبل متوجه شده بود کابوراگی کیه بهش میگه که پلیس اومده و من میدونم تو کیی و بهت اعتماد دارم و گذشته ات برام مهم نی ، کابوراگی میگه من بیگناهم خلاصه تو کمد پنهان میشه ولی پلیس می فهمه و کابوراگی فرار میکنه .
سریال ژاپنی هویت
تو مدتی که تو خونه دختره بود ، برای خرید میرفت بیرون تو راه یه مردی رو میبینه که مشکوک یهو میبینه مرده میخاد خودشو از پل پرت کنه میره نجاتش میده ، بعدش میفهمه مرده وکیله و اتفاقی ناعادلانه براش افتاده که اونو مظن اتهام قرار داده ولی رد شده ولی چون ازش فیلم گرفتن مردم تو نت پخش کردن زندگیش مختل شده ، کابوراگی از دختره میخاد راجبه این موضوع مقاله بنویسه و خلاصه این کار انجام میشه و مرده میتونه به زندگی عادیش برگرده به کابوراگی میگه که تو هم نجاتم دادی هم زندگیمو بهم برگردوندی ، چندوقت بعد که متوجه میشه کابوراگی کی بوده میخاد در صدد کمکش بربیاد که میفهمه از اونجا فرار کرده ...
سریال ژاپنی هویت
این سری کابوراگی رفته شهری که خاهر ، مادر مقتول اونجا کار و زندگی میکنه ، میخاد بدونه مامانه الان کجاس ، تو اون مدتی که اونجاس بازم تغییر قیافه داده و به اون اهالی اونجا هم کمک میکنه ، ولی یکی از ادمایی که اونجا بودش هویت واقعیشو می فهمه و لوش میده ، این سری کابوراگی میره به اسایشگاهی که مامان مقتول اونجاس و به عنوان مددکار استخدام میشه ، به مادر مقتول نزدیک میشه ، میفهمه که مادر مقتول بعد از حادثه حافظش دچار اشکال شده ، ولی با حرف زدن باهاش متوجه میشه که دادستان به مادر مقتول تلقین کرده که حافظش دچار اشکاله و بهش گفته که تو دادگاه بگه که کابوراگی قاتله ...این مامانه خیلی رو مخ بود زنیکه ابله ...
سریال ژاپنی هویت
تو همین اثنا یه قاتلی رو گرفتن که یه خانواده رو کشته بوده ، قاتل گفته قتلای دیگه ایم انجام داده ، حالا ...
کابوراگی رو باز این سری هم یکی از کارکنا لوش میده ، پلیس ها میان و میخاد فرار کنه که پاش تیر میخوره و از ساختمون پرت میشه، مدتی تو کما بودش ، تو اون مدت کسایی که تو این دوسال باهاشون اشنا شد و به شکلی بهشون کمک کرده بود و اونها فهمیده بودن کابوراگی چه ادم خوبیه ، و همچنین وکیله جمع میشن و کمکش میکن تا بی گناهیشو ثابت کنه ، دختره که باهم تو یه خونه زندگی میکردن و وکیله اسنادی پیدا میکنن که ثابت میکنه ممکنه قاتل واقعی اون حادثه همین قاتلی باشه که دستگیر شده ، از طرفی مامانه کودنه مقتول هم بالاخره مث ادم به حرف میاد که کابوراگی قاتل نی بلکه کسی بوده که کمکش کرده ... اینجوری میشه که بیگناهیش ثابت میشه . و تبرئه میشه .
وقتی تبرئه میشه . طفلی باور نمیکرد ...
خیییییییییییلی قشنگ بود واقعا خوشم اومد . استصال کابوراگی ، تلاش برای زنده موندنش و اثبات بی گناهیش مدتی که با دختره تو یه خونه زندگی میکردن ، یه سریال جمع و جور 4 قسمتی و پر از هیجان واقعا خیلی خوشم اومد .
اینم قاضی های ژاپن
بازیگرشم همون بازیگر سریال " چشم های قرمز " بود ، چون از بازیگره تو اون سریال خوشم اومد این سریالشم دانلود کردم . خیلی قسمتاش کم بود تعجب کردم گفتم نکنه نصفه ش . ولی واقعا خیلی خوب بود . بازی بازیگر و داستان و هیجان سریال واقعا قشنگ بود . یه حس غم انگیزی خاصی هم داشت که نمیدونم چجوری توصیفش کنم .
در واقع پیام سریال این بود که اگه ادمی واقعا انسانیت و صداقت داشته باشه در هر مرحله ای از زندگیش هم باشه بازم با دیگران با انسانیت و صداقت رفتار میکنه ، شاید به نظر بیاد که کارایی که کابوراگی داشت میکرد برای نفع خودش بود ولی اینطور نبود اون خودشو خوب نشون نمیداد و برای نفع خودش وکیله رو نجات نداد یا به پیرزنایی که با خاهر مادر مقتول دوس بودن و درگیر کلاه برداری شده بوده به نفع خودش کمک نکرد ، اگه به خاهره نزدیک شده بود فقط به خاطر این بود که میخاست بفهمه مامانه مقتول کجاست تا بره ازش کمک بخاد که شهادتش نسبت به قاتل بودنش رو پس بگیره . با اینکه خودش داشت به سختی قایمکی زندگی میکرد و اواره بود ولی بازم داشت به دیگران کمک میکرد . واقعا فک میکنم سریالی بود که 4 قسمت براش کم بود ولی همینم خیلی جذاب بود .
اپدیت در 14 فروردین 1402 :
دیروز بازیگر این سریال کامناشی خبر داد که این سریال تو نتفلیکس قرار گرفته شده و امروز این سریال جزو تاپ 10 نتفلیکس جهانی قرار گرفت .