قالب

•بیشه زاری غرق در شکوفه •

سریال چینی خون جوانی

소년 가행 :

오래만에 중국 드라마를 봤는데요 . 제목은 “ 소년 가행 “ 이었어요 . 육번쩨 왕자는 셔오새로 부르는데 그의 삼촌은 반역죄로 죽었기 때문에 왕자리과 세자자리를 버리고 궁을 떠난 바람에 어떤 아주 힘이 강한 사람 손으로 죽이려고 할 뻔했어요. 왕자는 살아 남아 내는 있지만 가지고 있었던 모든 힘과 능력을 잃어버리게 됐어요 . 왕자는 지금은 사람이 가기 힘든 곳에서 호텔같은 곳을 관리하고 있는데 . 어느날 어떤 싸움이 잘하는 남자가 그 곳에 손님으로 왔어요 . 그 다음에 도독놈들도 왔는데요 . 그 남자가 싸움을 잘 할 수 있기 때문에 도독들하고 싸우고 그들을 내더버렸어요 . 그는 싸움이 아주 심하게 한 때문에 호텔이 망가젔을테니까 셔오새는 “지금 제 호텔을 이렇게 됐더니 값을 내 놓아야지” 라고 했는데 그 남자는 ” 저는 돈이 없지만 지금은 x도시에 가고 있는 길인데 너도 함께 가면 그 곳에 돈이 얻고 네 돈 줄텐데요 “ 라고 했어요 .

그렇게 둘이 친구 됐기도 하고 아주 흥분하고 신비롭고 쾌감이 있는 여행을 시작했네요 .

알고 보니까 셔오새는 힘이 강하고 생각이 넓고 정이 많다는 사람이였지만 궁에서 삼촌에게 어떤 억울한 일을 버려서 지금은 냉철하고 담담하지만 아직도 영리하고 상량하고 경이로운 점들을 가지고 있는 모양이에요 .

줄거리는 너무 흥미롬이 없어서 볼때 조금 심심한 기분이 들을 수 도 있으며 그래도 드디어 셔오새는 뭘 할지는 궁금해서 끝까지 보자” 라고 했어요 .

사실은 로맨스 없었으면 좋겠는데요 . 여주인과 남주인은 어울리지 않아서 계속 마음에 걸리기도 했어요. 그냥 친구 사이는 뭐가 뭐 문제가 있는지를 알수가 없네요 . 이런 줄거리가 있는 드라마들에 로맨스는 없더라도 볼수 있는만큼 있지 않을까 싶어요.

그래서 저는 솔직히 재미있게 보지 못했고 해서 그냥 셔오새는 드디어 복수할 수 있게 될까 않을까 궁금했고 지루하게 봤고요.

셔오새는 뭐 조금 우유부단해 보여서 먼저 무슨 일을 할지를 모르겠다는 성격이 있는 모양이였어요 .

잘생기는 게 다 아니라는 말이 있잖아요 . 그건 이 드라마 덕분에 맞는 말인지 깨달었어요 .

셔오새는 이보다 더 재미있어지고 더 눈 부시게 된다면 스토리는 더 흥미로워젔을텐데요 .

그런데 셔오새는 냉철하게 쳐다보고 입이 열지 않게 말하더니 매력적인 있기는 있기한데 딱 20 에피소드까지였는데요. 그 이상이 지루하고 시청자는 셔오새는 어떤 훌륭한 일을 하는 것을 기라리고 기대하고 있는 바람에 그는 아무것도 안하고 가슴에 손을 얹고 줄을 서 있었네요 . 대단한 힘도 없고 해서 조금 실망했더라고요 .

오늘은 여기까지 .

سریال چینی " خون جوانی "

درمورد شاهزاده ششمه که به این خاطر که عموش با بی عدالتی و با انگ خیانت کشته میشه از قصر میاد بیرون و عنوان شاهزاده گی ازش گرفته میشه . تو راه رفتن به شهر دیگه ای یه نفر که خیلی قدرتمند بود اونو مجروح و باعث میشه هنرهای رزمی اش از بین بره " چینی دیده باشین میفهمین منظورم از هنرهای رزمی از بین رفتن چیه . چون پیچیده س توضیحش سخته . " الان تو یه شهر دور افتاده مسافرخونه داره . یه روز یه پسری که تازه داره هنرهای رزمی یاد میگیره به اونجا میاد ، پشت بندش یه سری دزدم وارد میشن ، پسره با اونا می جنگه و مسافرخونه وسایلش خراب میشه . شاهزاده که اسمش " شیائو سه " هست میگه باید خسارت بدی فلان قد خسارته ، پسره میگه ندارم ولی دارم میرم فلان شهر اونجا ممکنه پول دستم بیاد . بیا باهم بریم . شاهزاده هم پامیشه باهاش میره . و اینجوری سفر شگفت انگیز و پر از خطر اونها شروع میشه . تو راه همینجوری جوون های دیگه ای بهشون اضافه میشه و خود به خود به سمت شیائو سه کشیده میشن مث پروانه . بالاخره اشراف زاده ای که شاهزاده س دورش ادم جمع میشه دیگه .

راستش زیاد سریال جذابی نبود . هی نگا کردم ببینم چی میشه به قول دوستم خاستم بهش فرصت بدم چون چینی ها یجورین که از قسمت 20 به بعد یهو داستان اصلی شروع میشه . که از نظر من مسخره س این مورد . خاستم بعد مدتها سریال چینی ببینم ولی غیر از پسر نقش اصلیه که یخورده جذاب بود چیز خاصی نداشت . حتی نقش پسره ام بیخودی بود . الکی دست به سینه می ایستاد نگا میکرد . هیچ کاریم نکرد . خیلی سریال ابی بود .


🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

 سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو  

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    معرفی اهنگ the rose back to me

    ادم اگه میخاد اهنگ خارجی منظور با زبان انگلیسی گوش بده اهنگی گوش بده که صدای خاننده خوب باشه اهنگ مفهوم داشته باشه . تو رو به وجد بیاره . الان مث این اهنگی که من دارم گوش میدم .

    Download The Rose (더 로즈) - Back To Me _ Alive (faststorage.online)

    اهنگ رو میتونین از اینجا دانلود کنین .

    خیلی اهنگ قشنگیه .

    معنی فوق العاده باحال اهنگ :

    {

    من میتونم تورو عصبانی کنم

    میتونم کاری کنم فریاد بزنی

    میتونم گریه ات بندازم

    میتونم کاری کنم ترکم کنی

    ازم متنفر شی به خاطر همه چی

    اما نمیتونم کاری کنم که برگردی پیش من...

    تمام روز داشت بهم زنگ میزد ولی من برنمیداشتم

    با اینکه تمام تلاشمو میکردم نتیجه معکوس میداد

    تو هرچی که من میتونستم بگیرم رو بهم دادی

    اره من همه چیز رو بدیهی تلقی کردم

    من هیچی نمیدونستم " معنی هد اپ این کلاد ینی کسی که از موقعیت خودش درکی نداره "

    اره من هرگز متوجه ش نشدم

    یادم میاد فک میکردم به تو نیازی ندارم

    اما بعد زمان گذشت و فهمیدم درست نبوده

    حالا من تبدیل به بارونی شدم که بر روز نمایش تو می باره

    دلیلی که تو من را فراموش کنی شدم

    اره من همیشه داشتم یه اشتباه رو تکرار میکردم

    شاید اصلا من هرگز لیاقت تورو نداشتم ...

    من میتونم دنیایی از رویاهای شکسته بسازم

    میتونم کاری کنم چیزی بگی که منظورت نبوده

    من میتونم تمام چیزهایی که ما برای بودن ساخته بودیم رو خراب کنم ....

    تمام روز زنگ زدم که همه چیزو درست کنم اما همه چی بدتر شد

    وقتی امشب دیدمت بهم گفتی میخای ترکم کنی از موقعی که اینو شنیدم خالی شدم " به نقطه ای رسیدم که نمیتونم ادامه بدم

    اگر چیزی بدونم اینکه پایان خوش رو چطور خراب کنمه

    و یادم میاد وقتی رو که تو هنوزم بهم نیاز داشتی

    نمیدونم چطور باید اینو رها کنم

    به راحتی

    حالا من ابریم برای روزای افتابی تو

    دلیلی که تو داری فرار میکنی

    نمیدونم چطوریه که همش دارم همون اشتباه رو تکرار میکنم

    }

    یکی دیگه از اهنگای خیلی قشنگ این گروه که تازگی شنیدمش . معنیش یخورده متفاوته . من اینجوری معنیش کردم :

    {

    نور کوچیک بمون

    کرم شب تابی که من را جذب میکنه

    منو بگیر و ببر

    از درون این نگاه های خفه کننده

    درخشش نور ماه

    راه رو پیدا کن و برو

    یواش یواش بهم نزدیک شو

    جرقه های نور که بالا میان

    نور رو دنبال کن

    اون ستاره های دنباله دار که دارن فوران میکنن

    من میخام قرمز باشم "منظور میخاد متفاوت باشه "

    مث این شعله هایی که جلو چشمم داره شکوفه میده

    مث اسمونی که رنگ قرمز توش پخش شده

    اهمیتی نمیدم

    من میخام که بشم...

    زیر ابر بمون

    گلبرگ های گل شکوفه میدن مث بهشت

    برقص بدنتو تکون بده

    انگار که داری رویا می بافی پرواز کن

    ...

    میخام تنها کسی باشم که تو این راه ، قدم میذاره

    راهی که تنهایی داری توش قدم میذاری

    تو تاریکی قرمز را شعله ور کن

    تحت تاثیر حرفهای دیگران نباش ...

    اینکه با دیگران فرق داشته باشی مشکلش چیه

    اهمیتی نده همونجورکه جذب شدی

    هرکی هرچی بگه اهمیتی نداره

    من نمیخام بمیرم

    مث اتیش تا اون بالا ها برس

    اتش بازی

    }

    خیلی اهنگش قشنگه . خییییییییییییییییییلی . جوری که از شنیدنش خسته نمیشم . صداش از بهشت اومده این اوپا . ❤❤❤❤❤❤

    <br/>موزیک ویدئو RED از گروه THE ROSE زیرنویس چسبیده فارسی(پیشنهادی) (aparat.com)


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو  

  • نظرات [ ۲ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    سریال کره ای از گور برخاسته

     " شیطان " یا از گور برخاسته :

    تایتل دومی به سریال نمیخورد همون شیطان بهش میخورد . همونجور که ممکنه بدونین من با اسپویل تعریف میکنم .

    داستان از جایی شروع میشه که یه خانواده پولدار در حال ورشکستگیه ،زن و شوهر هر دو شیطان صفتن ، 😄 زنه میاد یه شمن میاره تا اون شمن یه روح شیطانی درست کنه تا اون روح شیطانی خانواده اینارو دوباره ثروتمند کنه . روش خاصی هم نداشته فقط روح شیطانی انگار براشون شانس میاره و دشمن ها و مخالفاشونو میکشته اینجوری بازم ثروتمند شدن .

    این پیری ، همون زن شیطان صفته س ...
    این پیری ، همون زن شیطان صفته س ...

    منتها درست کردن این روح شیطانی یه سری مراحل و شروط داره . شمن میره یه دهاتی و اونجا دخترارو ردیف میکنه اون دختری که از نظرش بدجنس تر و حریص تر به نظر میاد رو انتخاب میکنه . فرایند درست کردن روح شیطانیم اینه که یه دختر رو ببرن یه جا انقد بهش گشنگی بدن تا بمیره بعدش یه انگشتشو قطع کنن و با ورد و جادو خلاصه روح اون دختر تبدیل به شیطان میشه و میره میچسبه به شوهره و همینجوری نسلی ادامه پیدا میکنه این قضیه ، حالا ...

    این دختره که دبیرستانی بوده می فهمه که قرار چه بلایی سرش بیاد برای همین خاهر کوچکترشو میفرسته برای قربانی شدن .میگذره و کلی پول به خانواده اینا میدن ، دختره خوشال بوده و همیشه ارزو داشته نقاش شه . میره ابرنگ اینا میخره . باباش میاد کتکش میزنه میگه اره ، میدونی این پول چه پولیه . مامانشونم خودکشی میکنه فرداش باباهه هم تو دریا میمیره . دختره میمونه تنها ، به جای اینکه حالا از فرصت استفاده کنه و تنهایی بره کاره ای بشه و از پولا استفاده کنه عین ابله ها میره خونه ای که خاهرش به عنوان قربانی در حال مردنه و میگه این پولارو بگیرین خاهرمو پس بدین ، اشاره کنم که از خاهرش بدش می اومد و میگفت کاش همتون بمیرن . انسان ناسپاس وقتی خاسته شم بهش میدن جفتک میزنه ...😣شمن هم میزنه خاهرشو جلو چشمش میکشه و خودشم میندازه تو انباری تا از گشنگی بمیره . اینجوری میشه که دختر دبیرستانیه تبدیل به روح شیطانی میشه .

    مشکل داستان از جایی شروع میشه که اصلا روحه خوددرگیری داشت ، روحه از بچه های دوم بدش می اومد میزد بچه دوم ها رو میکشت ، چرا از بچه دوم بدش می اومده ؟ چون خودشون چندتا بچه بودن و همیشه گشنه ...بچه دوم این خانواده کشته شد ، بچه دوم پسرشون کشته شد ، و به این ترتیب ...

    خلاصه صاحب دم تشکیلات ، زن و شوهری که گفتم ، موانع پولدار شدنش رو پشت سر میذاره به زنش میگه من دیگه نمیخام این روح بهم بچسبه میخام نابودش کنم برو دفترچه راهنماشو 😄 بیار ، زنه یارو خیلی حریص و طمعکار و شیطان صفت بوده ...

    اصلا سریال پیامش این بود که روحا شیطان نیستن ، این انسانهای حریص و طمعکار و خبیثن که شیطان هستن و با رفتارشون باعث میشن نفرت و کینه تو دل کسایی که داره بهشون ظلم میرسه رشد کنه ....از طرفی زنه همیشه سیاه می پوشید و چهره ش تیره بود و همیشه از بالا فیلمبرداری میشد صحنه هاش و گریمشم مث عوضی ها و اصل جنس بود خلاصه ... شیطان سریال روحه نبود ، این زنه بود ...

    داشتم میگفتم ، زنه چون هنوز این همه پول براش ناکافی بوده از حرف شوهره خوشش نمیاد ، میاد میره که دفترچه رو بده شوهره ، روحه میاد به زنه میگه من شوهرتو میکشم اینجوری همیشه منو تو زنده می مونیم اینجور که وقتی دفترچه راهنما رو دادی بهش اسم واقعی منو بهش نده . اینجوری نمیتونه منو نابود کنه . زنه هم کور از خدا چی میخاد اینجوری شوهره رو میکشن . روح میره تو پسرشون .

    نوه - پروفسور فولکور
    نوه - پروفسور فولکور

    پسرشم به این ترتیب منتها زمانی که روح میخاسته بره تو نوه ، مامان نوهه ینی عروسه ، میفهمه که قضیه چیه ، میره دنبال نابود کردن روحه ، متاسفانه نمیتونه و روحه میکشتش ولی تو بدن پسره هم نمیتونه داخل بشه .روحه به غیر از دشمنای این خانواده ،افرادی رو که توسط کسی که بهش چسبیده رو دوس داشته میشه رو میکشه ، روحه از اولشم میخاست عروسه رو بکشه ...چون پسر زن شیطان صفته زنشو دوس داشت ، از قضا نوهه خودش روح میبینه ، اون پسره الان بزرگ شده، پروفسور فولکور شده ، درمورد ایین های باستانی و روح و چیزای باستان شناسی و اینا تحقیق میکنه . یه روز تو تحقیقات متوجه یه روح شیطانی قدرتمند میشه که تعداد زیادی ادم رو کشته و همه اون مرگ ها به عنوان خودکشی رد شده ، تحقیق میکنه میرسه به یه پروفسوری که اونم اتفاقا به این شکل داشته راجبه اون روحه تحقیق میکرده .

    پروفسوره کیه ؟ اونم یه پروفسوری تو این زمینه اس که ته این قضیه رو در اورده منتها چون داشته کور میشده میاد خونه ی زن شیطان صفته ، بهش میگه من فهمیدم چه غلطایی کردی و پسر و شوهر و عروستو کشتی و اینا ولی من به این روحه نیاز دارم اینجوری میشه که به عنوان میزبان روحه میشه تا بینا بمونه . دیگه خلاصه به هدفاش که رسیده بوده میخاسته روحو نابود کنه که نمیتونه چون زنه همچنان اسم واقعی روحه رو به هیشکی نگفته بوده و روحه میکشتش .

    پروفسوری که میخاست کور بشه و میزبان روح شیطانی شده
    پروفسوری که میخاست کور بشه و میزبان روح شیطانی شده

    روح میره تو دخترش . دخترش اینه .

    سانگ یونگ دختر پروفسوره
    سانگ یونگ دختر پروفسوره

    دختر پروفسور و مادرش سالهاس که از اونا جدا زندگی میکنن ، طلاق گرفتن ، سر اینکه پروفسور و شیطانی که بهش چسبیده باعث مرگ بچه ی دوم و بعدم مادر زنه شده . وقتی میمیره ، میان برای ختمش ، مادربزرگش بهش یه تل تزیینی میده میگه اینو بابات برات گذاشته دختره تا بهش دست میزنه ، روح واردش میشه . و اینجوری متوجه تغییرات در خودش میشه . دختره اسمش سانگ یونگ، با اسم راحتتره تعریف کردن . الان نمیدونم متوجه توالی خانواده ای که روح شیطانی رو درس کرد شدین یا نه ؟! 😄

    همه چی از این تل تزیینی شروع شد ...
    همه چی از این تل تزیینی شروع شد ...

    پروفسوری که نوه ی زنه شیطان صفته هست ؟! اونم داشت تحقیق میکرده که چرا مامانش اون مدلی مرده ، که به این قضایای روح و اینا میرسه و بعدشم میرسه به این پروفسوره ،چون سونبه ش حساب میشه ، میاد ختمش ، بعدش میخاد تحقیقات کنه که دختر پروفسور رو میبینه و از اونجا که روح میبینه ، به سانگ یونگ میگه یه روح بهت چسبیده اونم یه روح قدرتمند ، سانگ یونگ باور نمیکنه ولی بعد یه مدت که تغییرات رفتاریش اغاز میشه، خودش می افته دنبال پروفسوره تا روحو از بدنش خارج کنه ...

    تحقیق میکنن و متوجه ته قضیه میشن ...حالا چجوری روح باید از این بدن های میزبان خارج شه ؟ اینجوری بوده که باید 5 تا از وسایل اون روحه که جاهای مختلفی دفن شده رو با اون انگشت که بریده شده بود؟ و اسم واقعیشو بدونن . این بنده خداها همه اینارو انجام میدادن ولی چون انگشت و اسم واقعی روح رو نمیدونستن میمردن .

    سانگ یونگ و پروفسور
    سانگ یونگ و پروفسور

    حالا سانگ یونگ و پروفسور اینارو پیدا کردن ولی اسم واقعی روح رو نمیدونستن و از قضیه انگشت هم خبر نداشتن ... با کلک از مادر بزرگه اسم روح رو میفهمن و خلاصه طی یه پروسه ای روح رو نابود میکنن ...

    سانگ یونگ
    سانگ یونگ

    خیلی پیچیده بود یخورده هم کند میگذشت ، در کل سریال بدی نبود ولی به اندازه ی سریالای دیگه تو این سبک اونقدرام قوی نبود . و روحش هم خیلی کودن بود و سر چیز الکی کینه گرفته بود . خودش با پای خودش رفت تو قتلگاه ، توقع نداشتی همچون ادمایی که برای یه ادم قربانی کردن انقد خرج کردن و کل روستارو سیراب از گوشت و نوشیدنی و پول کردن بیان قربانی رو رها کنن ؟!

    سریال تو کره خیلی ترکونده و خیلی از بازی کیم ته ری ، همین دختره تعریف کردن ، راستش برعکس همه که از بازی سانگ یونگ خیلی تعریف میکردن ، من زیاد خوشم نیومد ، اینکه دونقش اونم نقش یکی که شیطانی هس رو بازی کنی خیلیه ، ولی لبخنداش و اکتش بیشتر شبیه دختر خرابا بود تا شیطان . از طرفی بازی واقعا خاصی که تحت تاثیرم قرار بده نداشت . فقط با موهای پریشونش هی میرفت اینور اونور و ده دیقه فقط رو چهره ش زوم میکردن تا مثلا نشون بدن داره از چهره معمولی به شیطان تغییر میکنه . خیلی این جاهاش رو عصابم بود .

    پروفسوره هم خییلی بدبخت و طفلی بود اون همیشه بازی خوبی داره . اینجا هم تو نقش کسی که کل وجودش از پول شیطانی رشد کرده بعد اینکه حقیقت رو فهمید میخاست خودشو بکشه . خیلی غم انگیز بود زندگیش . قبل شروع سریال نقش این پروفسور رو به گونگ یو پیشنهاد داده بود . بهتر قبول نکرد گونگ یو .

    خلاصه خداروشکر که سریال 12 قسمتی بود چون واقعا کشش 16 تایی بودن رو نداشت . خیلی خسته کننده و کش می اومد همش 


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟 برنامه با حضور گونگ یو  

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    سریال کره ای گل شیطان

    سریال " گل اهریمنی " یا گل شیطان 

    "درباره ی خاهر برادر "دوهیون سو و دو هه سو" عه که از تی وی متوجه میشن که باباشون قاتله و زندگیشون تحت تاثیر این اتفاق قرار میگیره . "

    بیشه زاری غرق در شکوفه

    از این جا به بعد اسپویله :

    خاهره دو سال تقریبا ، از برادره بزرگتر ، زندگی خوب و متمولی داشتن و تو یه روستا زندگی میکردن ، باباشون از این ادمایی بوده که زیاد احساساتی نبوده و احساسات رو بروز نمیدن تازگی اسمش شده اختلال شخصیت ضد اجتماعی همچین چیزی ، ولی اصلا ربطی به این نداشت جوری که بودن . پسرشم از قضا مث خودشه و نمیتونه درست تشخیص بده که چه احساسی داره و حس خوشالی و غم یا پشیمونی رو خوب درک نمیکنه .

    باباهه برای بچها چیزی کم نذاشته ، چیزیکه من متوجه شدم این بود ینی چون هیون سو بعد این همه سال به باباش نمیگفت "اون ادم " میگفت بابام و البته که حس کینه و اینا رو درک نمیکرد ولی معلوم بود که نسبت به باباش همچین حسی نداره . همچنان با احترام درموردش حرف میزد .

    گل شیطان
    هیون سو

    باباشون جواهرساز بود ، چیزای زینتی از این جور چیزا میساخت . کارگاهشونم طبقه ی بالا خونه شون بود . هیون سو هم هنر رو از باباش به ارث برده بود و میخاست مث اون بشه . و از بچگی باهاش تو کارگاه بود و چیز میز می ساخت . تا اینکه باباشون خودکشی میکنه معلوم نی چرا و اینا از اخبار متوجه میشن که قاتل قتل های سریالی شهرشون باباشون بوده . اونا می مونن و یه عالم اموال و انگ بچه ی قاتل .

    از طرفی چون هر دوشون تو سن 17. 18 ساله بودن ،و هیون سو هم مث باباش ادم سردی به نظر می اومد همسایه ها گفتن اگه باباهه قاتله پس پسره ام قاتله همیشه تو کارگاه بوده و تو قتل ها به باباهه کمک میکرده "قتلگاه هم زیزمین کارگاه بوده " از این حرفای کودنی و همش ازار میدادن اینارو از طرفی چون باباشونم قاتل شناخته شده بود نمیتونستن اذیت و ازار همسایه ها رو به پلیس بگن .

    یه کد خدای عوضی داشتن این میگفته تو بدن هیون سو جن رفته هرروز اینو زوری میبردن مراسم جنگیری روش اجرا میکردن رو پسر بچه ی 18 ساله .تابلوعه که پول گرفته که این کارو انجام بده حتی به خانوادشم گفته تو روستا شایعه بندازن که هیون سو همدست باباشه ... خب با این همه ازار اذیت روانی ، توقع دارین طرف یه ادم معمولی بمونه ؟

    خاهرش که خیلی هیون سو رو دوس داشته میره به کد خدا بگه که دست از سر ما و هیون سو بردار ، ولی کدخدا به دختره حمله میکنه به قصد دست درازی خاهره م میزنه میکشتش ، هیون سو میاد میبینه و میگه به همه بگو که من کشتمش ... برای همینم تحت تعقیب قرار میگیره . بعد از اون میرن خونشونو اتیش میزنن و از اونجا فرار میکنن . ینی واقعا باید یکیو میکشتین بعد از اون دهات برین ؟ بی عقلا ...

    سریال کره ای گل شیطان
    هیون سو

    بعد از اون هیون سو قایمکی زندگی میکنه و با دوستش تو یه رستوران داشته کار میکرده که دوست حریصش میاد بهش چاقو میزنه و پولاشو میدزده ، هیون سو زخمی از تو جنگل میاد تو اتوبان با یه ماشین تصادف میکنه .

    وقتی بیدار میشه خودشو تو یه خونه ای میبینه . صاحب خونه میگه ما تورو نجات دادیمو اینا بیا به عنوان پسر ما زندگی کن . اسم پسرمونو بهت میدیم . متوجه شدیم که تو کی هستی . اونم قبول میکنه . حالا اونجا خونه ی کیه ؟ خونه قاتل روانیی که همدست باباش بوده . هیون سو راجبه قتل های باباش چراییش چرا مرده هیچیش نمیدونه ، حتی نمیدونه که همدست داشته . پلیسای احمقم نمیدونستن . انقد این پلیساشون تو سریالا حمقن که حد نداره .

    قضیه اینجوری شده که وقتی تصادف میکنه ، قاتله داشته میرفته کلک یه بدبخت دیگه رو بکنه که تصادف میکنه ، به باباش زنگ میزنه که بیاد قضیه تصادف رو جمع جور کنه گوشیو جواب نمیده .

    سوتی رو نگا کنین شما اخه !... یه ادم که قاتل روانی چرا باید وقتی تصادف میکنه به جاییش باشه؟! خب طرفو مرده زنده ، پرت میکردی تو جنگل یا همونجا دفنش میکنی .. چرا باید خرکشش کنی بیاری خونتون که ممکنه مامانت اونجا باشه تو باغچه خونتون دفنش کنی ! که بعدشم مامانش که از قبل متوجه قاتل بودن پسرش شده میاد میبینه که اون داره باغچه رو میکنه که هیون سو رو دفن کنه میزنه با همون چاقویی که پسرش مردمو میکشته پسرشو زخمی میکنه .

    سریال کره ای گل شیطان
    هیون سو درحالیکه میخاست قاتل روانی رو بکشه ...

    🍂💛‌ مطالب پیشنهادی 🍂💛 

    💚مقاله درمورد بازی 200 لی مینکی در سریال کره ای لمس پشت تو 🌺مقایسه گوگل و بینگ  🌺اهنگ eclipse از گروه رز 🌺 سریال کره ای گابلین  🌺معرفی اوپا 아이엠  🌺سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره قسمت 11و 12🌺ایده 🌺 نظر پایانی درباره ی سریال کره ای لمس پشت تو 🌺 ترند های مسخره 🌺سریال کره ای نگهبان خدای بزرگ و تنها 🌺 سریال کره ای گابلین خدای تنها و درخشان  🌺عکس از سریال کره ای گابلین  🌺سریال کره ای گوبلین خدای تنها و درخشان  🌺 چگونه افکار بیهوده را کنار بگذاریم ؟🌺 معرفی جمله از کتاب تلخ و شیرین  🌺 بازبینی سریال سونات زمستانی 🌺رنگین کمان 🌺 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 🌺نظر پایانی درباره ی سریال این رابطه مقاومت ناپذیره 🌺سریال کره ای بدترین شیطان 🌺 تقصیر کیه ؟! 🌺 سریال ایرانی جدال با سرنوشت 🌺 

    پسره میره تو کما ولی هیون سو بعد از چندوقت بهوش میاد و سالم میشه ...چون خانواده ی متمول و سرشناسی بودن خاستن اونو به عنوان پسرشو قبول کنن و بعدم بهش میگن رابطه تو با همه دوستات قطع کن نیازی نی با کسی رفت وامد کنی ...

    سوال بعدی : چرا به همچین کاری نیاز بوده ؟! اصولا وقتی این کارو میکنی که یا کسی پسر تورو نشناسه یا پسرتو همش با خودت همه جا ببری و نبودش باعث شک و شبهه اطرافیانت بشه و باعث ابروت ... اولا پسرش یه ادم تقریبا 23 ساله بود که باهاش همه جا میرفت تو این کارهای خیریه و اینا پس همه پسر رییس بیمارستان رو میشناسن ...و میدونن که نخبه ی ریاضیه ...یه ادم که 23 سالشه و نخبه ی ریاضی بوده چرا باید بیاد بره جواهرساز بشه ؟ و اگه قرار نی با کسی رفت و امد داشته باشه چه نیازی که بگی این پسرمه خب میتونستی خیلی راحت بگی رفته خارج ... خیلی مسخره بود ...

    و هیون سو ...عجیب نیست که اسمشو عوض نکرده ؟اگه فقط میتونستی با یه اسم عوض کردن زندگیتو دوباره شروع کنی ،پس چرا نکردی ؟! هزاران راه برای اینکه اسمشو عوض کنه و با اسم دیگه ای زندگی کنه بودش ...چرا وقتی داشته کار میکرده به ذهنش نرسیده اسمش عوض کنه ولی وقتی یه ادمی که معلوم نی هدفش چیه و کیه سعی داره اسم پسرشو به اون بده تا با هویت اون زندگی کنه رو قبول میکنه ؟! اونم هیون سویی که که به هیچکس اعتماد نداشته ...!

    گل شیطان
    گل شیطان

    خلاصه 15 سال با این اسم زندگی میکنه و با خاهرشم قطع ارتباط میکنه ، ازدواج میکنه و بچه ام داره و تو این اثنا اینکه چجوری نقش بازی کنه که خوشاله یا ناراحت یا عاشق رو یاد گرفته ، از قضا زنش پلیسه ،یه روز یکی از دوستای تو مدرسه شون که الان خبرنگار شده میاد به جواهرسازی هیون سو و اونو میشناسه ، هیون سو میترسه و اونو کتک میزنه و تو انباری مغازه ش زندانیش میکنه ، خیلی تهاجمی ... بعدشم بعد از چندروز ازادش میکنه ... میزنه یه قتلی اتفاق می افته و باز پرونده 18 سال پیشه قتلای سریالی باباش و اسم هیون سو سر زبون ها می افته و اینجوری میشه که هیون سو باز استرس اینو پیدا میکنه که وای الان میان منو میگیرن و دیگه یه بار بگیرنت زندگیت نابوده و قضیه ی "تا بیای ثابت کنی خرنیستی صد من بارت کردن" ...پلیس احمقم مث همیشه مضنون شماره یک رو هیون سو میدونه ...قاتلی که زده دوست هیون که پولاشو دزدیده بود رو کشته ، فک میکنه هیون سو قاتل زنشه ، از طرفی جسد زنش پیدا نشده ، برای همین دنبال هیونه تا هم انتقام بگیره هم جسد زنشو پیدا کنه ...

    گل شیطان
    هیون سو که داره تمرین چطوری خوشال باشه میکنه

    پلیس نمیدونه هیون سو الان چه شکلیه ، یه پیرزنی تو روستا زنگ میزنه میگه من یه عکس ازش دارم ، برای 5 سال پیشه ، خبرنگاره به هیون سو میگه پلیسا و زنت دارن میرن عکسی که تو توش هستی رو از روستا بگیرن و الانه که زنت بفهمه تو کی هستی ...هیون سو هم میره روستا اونجا قاتل رو میبینه و قاتل زندانی و شکنجه میکنتش ...زنش و پلیسا میان نجاتش میدن و براشون سواله که شوهر کارگاه " چا جی وون " اونجا چیکار میکرده ...ده روز تو کما بودش و تو اون ده روز که هذیون میگفته و زنش کنارش بوده ، تو هذیونا خودشو لو داده . اینجوری میشه که زنش میفهمه که شوهرش کیه ... اولش همش شک و ترس بوده ولی از ترس خراب شدن زندگیش و بعدشم چون خییلی عاشق هیون سو بود در صدد میشه که بی گناهی شوهرشو ثابت کنه ...

    خلاصه یه پروسه ی طولانی 16 قسمتی اتفاق می افته تا بالاخره بی گناهی هیون سو ثابت میشه ...

    گل شیطان

    خیلی سریال حرص در اری بود ، هیجانی هم بود ولی انقد حرص خوردم اصلا ازش لذت نبردم . اولا درسته که سریاله ولی وقتی انقد تحقیقات رو شخصیت پردازی و غیره میشه طبیعی نیست که برای روند سریال هم یه منطقی وجود داشته باشه ؟! همه چیز خیلی مسخره اتفاق می افتاد ...مخصوصا اون تیکه تغییر هویت هیون سو انقد غیرمنطقی بود که همش دنبال دلیلی بودم که این کار انجام شده باشه ولی هیچی نبود ...

    گل شیطان
    پدر مادر قلابیه کهمعلوم نبود فازشون چیه ، مرده به خاطر اعتبار خودش سعی داشت پنهان کنه که پسرش قاتله و زنه از اینکه پسرش قاتل بود مث سگ میترسید ...14 سال تو کما بود تو این مدت میزدین میکشتین شما که تو این مدت هیون سو رو به عنوان پسرتون جا زده بودین ...اینکه یه قاتل به هوش بیاد که یهو نمیخاد درست شه تا بیدار شده بود به فکر این بود که عه میخاستم برم خاهر هیون سو رو بکشما ...

    شخصیت هیون سو ادمی بود که حسی نداشت به اطرافیانش ولی ته دلش زنشو دوس داشت و به خاطر زندگیش بود که داشت خودشو میکشت تا همدست باباشو پیدا کنه ... اونم انقد راحت پیدا کرد که حد نداره فقط کافی بود تو این مدت خوب به روند اتفاقایی که براشون افتاده با شک ، فک میکرد ...تو این مدت چرا اصلا نخاست خودشو از مذن اتهام مبرا کنه ؟! خودشو و خاهرش که این همه به خاطر هرکاری میکرد مهم نبودن ؟فقط زن و بچه مهم بودن ؟ ینی باید زن و بچه دار بشی تا بیفتی دنبال بی عدالتی که برات اتفاق افتاده ؟ از طرف دیگه همونجور که گفتم ادمی که از اول سریال داره میگه هیشکی برام مهم نی و حسی ندارم چجوری عاشق زنش میشه ؟چرا خاهرتو که بعد 16 سال دیدی هیچ حسی نسبت بهش نداشتی ..خاهرت برات مهم نبوده ؟! اینکه چقد باهم زجر کشیدین و اینکه چقد این مدت تنها بوده اصلا برات اهمیتی نداره !؟

    گل شیطان

    " الان یادم افتاد راستش "لی جونگی" کسی که هیون سو رو بازی کرده ، تو سریالای دیگه اشم خاهر داشته ولی همیشه عشقش اولویت داشته براش نه خاهرش ...😶"

    یه پلیسی بود تو تیمشون که از اولش همش اصرار داشت که هیون سو قاتله و مضنونه بگردیم دنبالش بگیریمش و پرونده رو ببندیم ... بعدش که فهمید هیون سو شوهر کارگاه چاعه یهو همه چیو وا داد و گفت اره همه ی دنیا دارن میگن این خاهر و برادر قاتلن من دیگه ول میکنم ... نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی ...

    از قاتل همدست بابای هیون سو هم بگم ، خیلی خیلی عوضی بود ...یه ادم عقده ای حسود و روانی ...بچه که بودش زده بود یه سگو کشته بود بعد به خاطرش میرفته روانشناس ، تو اون مرکز روانشناسی هیون سو هم میرفته ، اونم تو بچگیش زده بوده یه حیونو کشته بوده ، دلیلشو نگفتن ...روانشناس هیون سو هم یه بسواد احمق بود که تشخیص داده بود هیون سو اختلال اجتماعی داره و بزرگ شه خطرناک میشه ...

    گل شیطان
    قاتل همدست روانیه

    باباش که اونجا بود به پسره قاتله میگه تو زدی اون حیونو کشتی تو پس مث منی روانی و قاتلی و یجورایی بهش گفته که بیا زیر دست من دیگه ... ازاون موقع اینا باهم میزدن اینو اونو میکشتن ...تو یکی از قتلا ینی همین قتل اخریه که یه زنی رو دزدیده بودن یه شاهد پیدا میشه که قیافه ی پسررو با مقتول رو میبینه ، میره به پلیس اطلاع میده ولی کاری از پیش نمیبرن پلیسا ...تو جنگل داشتن سر این که حالا که یکی منو دیده چی میشه حرف میزدن بابای هیون سو میگه باید خودتو تحویل بدی از اولم قرارمون همین بوده ...پسره میگه بندازیم گردن هیون سو ، باباعه تهدیدش میکنه که به پسر من کاری نداشت باش اون با تو فرق داره ... اونم بعدش میزنه باباهرو میکشه ... بابای هیون سو خودکشی نکرده بود کشته شده بود و بعدشم کسیکه لوش داد همین عوضی بود...

    گل شیطان
    بابای هیون سو

    تو صحنه های خیلی کمی که از گذشته نشون میده کاملا معلومه که قاتله از اینکه بابای هیون با اینکه خودش قاتله ولی نمیذاره پسرش بفهمه که قاتله و اونو تو این کار نمیاره و هوای پسرشو داره ، داره از حسودی میمیره ...سر همینم کینه گرفته و میخاسته هرجور شده از هیون سو قاتل بسازه و اون بوده که به کدخداعه پول میداده تا هیون سو رو اونجوری کنن ...البته که طبیعی هم بودن باباهه که قاتل بودش ، پسررو بیشتر به سمت قتل سوق داده بود شاید به احتمال خیلی کم اگه باباهه تشویق کننده نبود اون پسر بچه ای که سگ کش بود به راه راست هدایت میشد ، اینکه ببینی یکی تورو به قتل تشویق میکنه ولی پسر خودشو میخاد سالم بار بیاره حرصت در میاد دیگه ...

    گل شیطان

    خلاصه از هیچ کاری فروگذار نکردن تو 16 قسمت که از هیون سو قاتل بسازن ولی هیون مث یه قدیسه فقط روان و زندگیش نابود شد و دست به قتل نزد ... درحالیکه کارایی که روستایی ها و بقیه مردم که پشت سر و جلوشون میزدن از صدتا قتل بدتر بود ...خود همون دوستی که پولای هیون رو دزدید از بچگی مدام شکنجه ش میکرد تو مدرسه و کتکش میزد که بابات قاتله ..ولی خودش قاتلتر بود زمانیکه چشمش به پولای هیون بود و هیون رو به خاطر پول تا مرز کشتن زخمی کرد ...

    اینکه هربلای بی انصافانه ای سر شخصیت اصلی بیارن شکنجه های روحی روانی از کشتن بدتر بهش بدن و بعدشم وقتی میخاد از خودش دفاع کنه تقبیحش کنن ... و هی هم بگن نه تو نباید کسیو بکشی ...مزخرف ترین داستانی که میشه یه سریال داشته باشه . عشقی که بین زن و شوهر بود قشنگ بود . ولی این راضی کننده نی ...من توقع داشتم زنش وقتی فهمید که شوهرش همون هیون سویی که باباش قاتله و خودشم مضنونه مث زنای دیگه چسی بیاد و دشمن بشه ولی ازش حمایت کرد و برای اثبات بی گناهیش جنگید ... گرچه اونم تناقض هایی داشت مثلا تو قسمتای اخر ...

    گل شیطان

    اینکه وقتی تو یه خانواده ای کسی قاتل میشه و خانواده ش تحت تاثیر اون قرار میگیرن چیز عجیبی نی مخصوصا زمانی که اسم قاتل و اسم اعضای خانوادش لو بره ...

    هیون سو به خاطر انتخاب های اشتباه خودشو خاهرش بیشتر بلاها سرش اومد ، احساس نداری !عقل که داری ...روستا دارن اذیتت میکنن و باباتم که قاتله برین یه شهر دیگه ...اگه با عوض کردن اسم همه چیز حل میشه خب خودت که داشتی کار میکردی به جای اینکه عاطل باطل و بیهوده بگردی خودتو جمع میکردی و یه اسم واسه خودتو خاهرت جور میکردی و اون روزها رو پشت سر میذاشتی ... توی شب با کسی که تو بچگی همش می بستت به درخت و بهت سنگ پرت میکرده میری جنگل توقع داری نازت کنه ؟! خب میخاد بکشتت دیگه ... خوبه بابات قاتل بوده باید از این چیزا سر در بیاری دیگه ...

    با اینحال بدون در نظر گرفتن قضیه غیرمنطقی که گفتم ، داستان هیجان و عشقی که بین زوج اصلی بود قشنگ بود و نمیتونم در نظر نگیرمش ...بازی لی جونگی و دختره خیلی خوب بودن ...با اینکه هیون سو خیلی بدبخت بود و احساسی نداشت ، دوتا زن تو زندگیش بود که خیلی دوسش داشتن و اونا فرشته ی نجاتش بودن ، یکی خاهرش بود که هرکاری براش کرد ، یکیم زنش بود که واقعا تو زن بودن سنگ تموم گذاشت . این دوتا اگه نبودن شاید هیون نابودتر از اینی که هست میشد .

    شخصیت پردازی هیون و داستان بدبختی و بی عدالتی که نه فقط به خاطر قاتل بودن باباشون بلکه بیشتر به خاطر تحقیقات نادرست و بزن در رویی پلیس بهشون تحمیل شده بود واقعا غم انگیز بود . اگه همون موقع به صرف اینک قاتل پیدا شده و مرده ، پرونده رو نمی بستن و درست تحقیق میکردن و احتمال وجود همدست رو در نظر میگرفتن و از خانواده ی قاتل که خودشون تو شوک بودن محافظت میکردن این بلا ها سر این دوتا بچه نمی اومد .

    گل شیطان

    امروز تا همینجا ...


    🍂همه ی مطالب در یک نگاه 🍂

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۲ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    سریال ژاپنی چشم های قرمز

    سریال ژاپنی " چشم های قرمز "

    گفتم بذا یخورده تنوع بدم برای همین سریال ژاپنی نگاه کردم .

     

    چشم های قرمز ، اشاره به ادمایی داره که درد از دست دادن عزیزی رو کشیدن و یا بی عدالتی در حقشون صورت گرفته ، و چشمهاشون از غم و خشم و انتقام قرمز شده .

     

     

     

     

    درمورد پلیسی به نام " فوشیمی " که تو سومین سالگرد دوستیش با دوس دخترش زمانیکه میخاد ازش خاستگاری کنه یه قاتل از خدا بی خبر دوس دختررو تعقیب و بعدم میکشتش . از قضا دوس دختره حامله بوده و میخاسته اون روز فوشیمی رو سوپرایز کنه .وقتی تعقیب میشه به فوشیمی زنگ میزنه یکی داره تعقیبم میکنه فوشیمی فک میکنه شوخیه ولی دختره تماس تصویری میگیره و فوشیمی سریع میره دنبال دوست دخترش ولی پیداش نمیکنه و وقتی همچنان تماس برقرار بود قاتل میاد و دختترو میکشه . فوشیمی هم داشت میدید ، قاتل یه علامت بریدگی از بالای مچ تا روی ارنج داره ... وقتی دختره میمیره تازه می فهمه که حامله بوده و درد دوچندان میشه ... . خلاصه ...

     

     

    طبیعتا این فوشیمیه .
    طبیعتا این فوشیمیه .

     

     

    فوشیمی بعدش عدم کنترل خشم میگیره و با یه کارگاهی گلاویز میشه و از پلیس اخراج میشه . اون الان یه گروه درست کرده که اوناام قبلا ناخاسته و با جبرروزگار دچار جرم شدن و کارگاه خصوصی شدن .

    حالا بعد سه سال پلیس اومده یه بخش جدید برای جرایم خشونت امیز مث گروگانگیری و قتل و اینا زده و گفته میخاد از دوربین های سطح شهر برای این کار استفاده کنه تا سرعت ببخشه به کارا . گویا مثلا همچین چیزی باب نی و مردم اعتراض میکنن که چرا میخان از دوربینا اونارو دید بزنن و این نقض حقوق پرایوسی ! و این حرفاس .

    خلاصه با هر اعتراضی بود این بخش زده میشه . و پلیسی که رییس این بخشه برای افرادی که میخاد برای تیم انتخاب کنه فوشیمی رو در نظر داره . فوشیمی شرط میذاره که اگه منو میخای این تیم منم باید بیان اینجا . خلاصه قبول میکنن و تیم تشکیل میشه و شروع به کار میکنن .

    اولین پرونده ، پرونده ی قتله و قاتل همون علامتی رو روی دستش داره که دوس دختر فوشیمی رو کشت ، تحقیقات شروع میشه و در ادامه می فهمن که قتلها و قاتل ها همه اجیر شده کسین به اسم " سنسه : استاد" و همشون جمله ای رو تکرار میکنن " با احساساتت صادق باش " !

     

    از این جا به بعد اسپویل اینکه قاتل کیه :

    قاتل رو افراد این تیم تمرکز کرده و میخاد انتقام کشته شدن زنشو بگیره . 4سال پیش زنش که معلم بود توسط یکی از دانش اموزا مورد ازار و اذیت قرار گرفته و به شدت کتک زده ، دانش اموزه پسر وزیره و وزیر با رییس پلیس قضیه رو ماست مالی میکنن و بعدشم یه مقاله منتشر میکنن که معلم خودش مرض داشته و تازه داشته دانش اموزا رو به خودکشی تشویق میکرده . معلم هم طاقت این همه حرف پشت سرش رو نمیاره و خودکشی میکنه . شوهره روانشناسه که با بدبختی به اینجا رسیده بوده و زندگی خوبی داشتن ، اینجوری میشه که تصمیم میگیره انتقام بگیره . اولم میره کسیو میکشه که مقاله رو نوشته . سوال من اینه خب میرفتی از منشا این مشکلات انتقام میگرفتی این زیردست ها که کاره ای نیستن .

    مقاله رو کی نوشته ؟ دوس دختر فوشیمی ... دوس دختر فوشیمی اولش قبول نمیکنه این مقاله رو بنویسه ولی تهدیدش میکنن که اگه تو ننویسی دوس پسرت که پلیسه تو دردسر می افته . برای همین اجبارا این کارو میکنه .

    حالا قاتل گیر داده به فوشیمی و همش هرکاری میکنه تا اونو خشمگین کنه و اون دنبال انتقام بره . مثلا یکی از قاتل هایی که اجیر شدن وقتی دستگیر میشه به فوشیمی میگه سوپرایز شدی و کلمه سوپرایز رو منظور دار ،جوری میگه که فوشیمی رو یاد دوس دخترش می ندازه و از اونجا بود که فوشیمی متوجه ارتباط قتل ها میشه ...هدفش اینکه فوشیمی رو قاتل کنه . حالا میگم چرا .

    خلاصه به همین ترتیب افرادی که مربوط بودن کشته میشن . تا اینکه شوهر رییس بخش هم کشته میشه و بهش میگن برو پیش روانشناس مشاوره بگیری اینجوری نمیشه برگردی سر کار . پلیسه میره روانشناس و روانشناسه کسی نیست جز همین قاتله . قاتله کلا ادمیه که بیماراشو سریع مغزشویی میکنه و اونارو تحت تاثیر قرار میده . این رییسه هم وقتی میرفت پیشش خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود و حس ترس نسبت به دکتره داشت .الحق خیلیم ترسناک و روعصاب بود دکتره …

    بالاخره می فهمن که این قاتله ولی چون فعلا مدرکی ندارن دنبال مدرک بودن که یه سری داستان ایجاد میشه و بعدش قاتل دوتا از همکارای فوشیمی که باهاش همکاری میکردن و پسر وزیر و رییس پلیسو میدزده و لایو میذاره و اونجا میگه که چرا این کارارو کرده و تو لایو پسر وزیر و بعدشم رییس پلیسه میکشه ، میخاست همکارای فوشیمی رو هم بکشه .

    بهش میگن گیری دادی به فوشیمی اون چیکارت کرده ، انتقامتو که گرفتی ، میگه وقتی دوس دخترشو کشتم به جای اینکه دنبال انتقام باشه داشت زندگیشو میکرد ، من میخاستم اونو به خودش بیارم تا با احساساتش صادق باشه و دنبال انتقام بره . بعدشم طرز کشتن دوس دخترشو به فوشیمی میگه تا اونو بیشتر خشمگین کنه ، فوشیمی میخاست دیگه بکشتش که همون همکاره که گروگان بود ، تو لایو ادرس یه فایلی رو میده تا پخشش کنن و فیلم رکورد شده دوس دخترشو که داشت خبر حاملگیشو میداد رو پخش میکنن که داشت میگفت میخاد از این به بعدم فوشیمی مرد مهربون و قویی باشه ... که فوشیمی قاتلو نمیکشه و خلاصه پلیسا بعد شش ساعت که فوشیمی بدبخت کلی کتک میخوره میان قاتلو دستگیر میکنن .

     

    درکل سریال قشنگی بود . بازیگرشم خیلی خوشم اومد . بازی داشتش . داستان سریالشم جدید بود به نسبت سریالای ژاپنی دیگه ای که دیده بودم نو بود . هیجان هم داشت ولیکن ...اهنگش خیلی زیاد بود ، ینی از وقتی سریال شروع میشد اهنگ داشت تا اخرش ...اصولا اهنگو زمانی میذارن که صحنه ی مثلا تعقیب و گریزه و میخان هیجان رو بیشتر کنن ولی این از اول تا اخر اهنگ داشت بعضی موقعها میوتش میکردم . خیلی رو مخ بود . به غیر این در کل ژاپنی ها یخورده چجور بگم زرق و برق که هیچ صفر ….یخورده هم کندن . ولی همونجور که گفتم بدون در نظر گرفتن این جزییات جزیی نگر سریال خوبی بود .

     

    یه جمله ای هم داشت خوشم اومد حق بود جایی بود که یکی از قاتلا میخاست یکیو بکشه رییس پلیسه میگفت این انتقامه تو باید اگه از کسی صدمه ای دیدی بدیش دست قانون و عدالت که قاتله گفت :

    " داری میگی اینکه پلیس ها اجازه میدن قاتلا ازاد بگردن ، عدالته ؟!"

     


    💗 مطالب پیشنهادی " ژاپنی " 💗

     

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💗  سریال ژاپنی هویت  💗   سریال ژاپنی عدالت  💗   فیلم ژاپنی someone   💗  سریال ژاپنی معشوق 💗 سریال ژاپنی سکوت  💗  سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💗  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💗 سریال ژاپنی روزها  💗سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💗سریال ژاپنی اولین عشق  💗 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 💗فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن💗 فیلم ژاپنی هیولا monster 💗

    💙 سریال ژاپنی با بازی کامناشی کازویا 💙

     

    💙سریال ژاپنی چشم های قرمز  💙  سریال ژاپنی هویت  💙 سریال ژاپنی عدالت  💙   سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💙  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💙  ☘  سریال ژاپنی سرنوشت 2024 destiny ☘ معرفی فیلم ژاپنی  ☘ ⚡ معرفی فیلم کره ای و چینی و ژاپنی  ⚡ سریال ژاپنی شوگون  ⚡سریال ژاپنی تصرف بیمارستان  و سریال کره ای خانواده استثنایی 1 ⚡💟سریال ژاپنی اهنگ شیطان با بازی کامناشی 💟

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    یادگیری زبان جدید مث شروع یه رابطه عاشقانه س ...

    ...

    새로운 언어 배우기 시작하는 것은 사랑 관계 맺는 것 같아요

    ...

    یادگیری زبانی جدید شباهت زیادی به شروع یک رابطۀ جدید دارد. بعضی‌ها خیلی سریع دوست می‌شوند. برخی دیگر با فرمول‌های جبر و در روزهای امتحانات پایان ترم، دست در گردنتان می‌اندازند و بلافاصله پس از آخرین روز امتحانات، قدم‌زنان از حافظه‌تان خارج می‌شوند. ولی گاهی مواقع، صرفاً از روی تصادف، یا در نتیجۀ یک عمر زندگی ادیسه‌وار، برخی زبان‌ها شما را به لبۀ پرتگاه عشق می‌برند.

    این‌ها همان زبان‌هایی هستند که شما را می‌بلعند.همۀ وجودتان را در خود فرو می‌برند. هر کاری می‌کنید آن‌ها را از آن خود کنید، فایده‌ای ندارد. ساختارهای ترکیبی را تجزیه و تحلیل می‌کنید. ترکیب‌ها را بلند بلند می‌خوانید. دفتر تمرینتان را با دریایی از حروف جدید پر می‌کنید. بارها و بارها خودکارتان را روی برآمدگی‌ها و فرورفتگی‌های حروف حرکت می‌دهید، انگار دارید در تاریکی با انگشت‌هایتان خطوط صورت عشقتان را دنبال می‌کنید. واژه‌ها روی کاغذ شکوفه می‌کنند. آواها به ملودی تبدیل می‌شوند. جملات عطرآگین می‌شوند، حتی وقتی مثل خشت‌های ساخته شده از نمادهای خارجی با زمختی از دهان شما بیرون می‌افتند. شعرها، ترانه‌ها و تیتر روزنامه‌ها را حفظ می‌کنید تا در غروب خورشید و بار دیگر در سپیده‌دم، آنها را بر زبانتان جاری کنید.

    فعل‌ها به دنبال قیدها، اسم‌ها به دنبال ضمیرها، کم کم رابطه‌تان عمیق می‌شود. با این همه، هر چه نزدیک‌تر می‌شوید، بیشتر از خلأ سراب‌گون بین خودتان و آن زبان آگاه می‌شوید. این خلأ دانش بسیار گسترده است و یک عمر طول می‌کشد تا آن را پشت سر بگذارید. اما ترسی ندارید زیرا راه وصال معشوق با کنجکاوی و شوقی روشن شده که کاملاً ضروری است. در میان این صامت‌ها و مصوت‌های جدید از کدام حقیقت پرده برمی‌دارید؟ حقایقی دربارۀ جهان؟ یا دربارۀ خودتان؟

    مانند هر رابطۀ دیگری خوشی بالاخره رخت برمی‌بندد. وقتی دوباره حواستان جمع می‌شود، به تجزیه و تحلیل و حفظ کردن و گوش‌دادن و حرف‌زدن ادامه می‌دهید. ولی لهجه‌تان درست‌ نخواهد شد. اشتباهاتتان اجتناب‌ناپذیرند. قواعد تمام نمی‌شوند، استثناها هم تمامی ندارند. واژه‌ها -ممنون، مبارک باشه، یکی بود یکی نبود- دیگر جادوی قبل را ندارند. اما تعهد شما به آن‌ها و نیازتان به آن‌ها شدیدتر از هر زمان دیگری است. مدت‌ها از خانه دور بودید و حالا دوباره بازگشته‌اید. متعهد و مستعد هستید و به نیک‌خواهی آن‌ها اطمینان دارید. به مناسبت اعجاب‌های جدید شما، زبان با تحفه‌هایی از الهام و ارتباط، نه‌تنها به سراغ دیگران جدید، بلکه به سراغ شمای جدید می‌آید.

    وقتی هاروکی موراکامی سر میز غذاخوری آشپزخانه‌اش نشست تا اولین رمانش را بنویسد، حس کرد زبان مادری‌اش یعنی ژاپنی، مانعی بر سر راهش است. آن‌طور که خودش در ۲۰۱۵ توضیح می‌دهد،‌ افکارش طوری از ذهنش بیرون می‌ریختند که انگار از «طویله‌ای پر از احشام مختلف». بعد کوشید به زبان انگلیسی بنویسد، با همان واژگان محدود و ساختارهای ساده‌ای که بلد بود. وقتی جملات پیوستۀ انگلیسی خود را که «فاقد چربی اضافۀ» زبان ژاپنی بودند، ترجمه کرد (او این کار را «نشاء زدن» می‌نامد)، سبکی بدون آرایه و متمایز خلق شد که در دهه‌های بعد برای او موفقیتی جهانی به همراه آورد.

    واقعیت این است که ورود به رابطه‌ای صمیمی با زبان جدید اغلب رنگ همه چیز را عوض می‌کند. چشمانمان انتظار دارند واژگانی جدید ببینند. گوش‌هایمان به صداهای جدید عادت می‌کنند. قلم‌هایمان حروف جدید را به خاطر می‌سپارند. وقتی شیفتگی همۀ حواسمان را می‌گیرد، آناتومی آن زبان در ذهنمان حک می‌شود. راه‌های عصبی طراحی می‌شوند، ارتباطات شکل می‌گیرند. شبکه‌های مغز در هم تلفیق می‌شوند. قشر خاکستری عمیق‌تر می‌شود، قشر سفید تقویت می‌شود.

    زبان‌شناسان این پدیده را «دخالت زبان دوم» می‌نامند، وقتی زبان جدید با زبان قدیمی مواجه می‌شود، مانند معشوق جدیدی در حال تغییر دکوراسیون اتاق خواب عمل می‌کند، انگار بخواهد بگوید از این به بعد کارها اینطور انجام خواهند شد. نوشتن، به نوعی این دخالت را (که مامان‌بزرگ خیانت می‌نامد) بیش از صحبت‌‌کردن پدیدار می‌کند. شاید از آن جهت که به گفتۀ گی دو موپاسان وقتی صحبت می‌کنیم، واژه‌هایمان در سیطرۀ حالات چهره و کیفیت صوتمان هستند؛ «اما سیاهی واژه‌ها روی سفیدی صفحه روحی هستند که بدون کالبد رها شده است».

    درست مانند عشق‌های اول، زبان‌های مادری را هم نمی‌توان فراموش کرد. آن‌ها وفادار و بخشنده‌اند. حتی وقتی صحبت کردنمان روز به روز کمتر و نوشتارمان پر از غلط می‌شود. حتی وقتی حروف زبان مادری غریبه و صداهای آن متروک می‌شوند. هر چه باشد زبان مادری ما را بزرگ کرده است. وقتی هنوز خودمان را نمی‌شناختیم، زبان مادری ما را می‌شناخت. زبان‌های مادری وقتی می‌آموختیم حرف بزنیم، بنویسیم و استدلال کنیم، به تماشای ما نشسته بودند. به ما یاد دادند که عشق بورزیم و افسوس بخوریم. آن‌ها قواعد و انتظارات را به ما آموختند. می‌دانند تا مدت‌ها پس از اینکه در خانۀ خود مهمان می‌شویم، صدایشان در چهاردیواری‌های ما طنین‌انداز خواهد بود: از سبک ترکیب واژه‌هایمان گرفته تا روش نجواکردن دعاهای قدیمی. پس وقتی به آغوش دیگری می‌رویم، در سکوت و بدون ناخرسندی هوای ما را دارند. آنگاه، در تلاقی غفلت و شگفتی، محدودیت و آزادی، احترام و تحسین، خستگی و لذت، می‌بینند نویسندگانشان از چیزی که موراکامی حق ذاتی می‌نامد، بهره‌مند می‌شوند، آن‌ها «امکانات زبان را می‌آزمایند». آنگاه، در گیرودار تعلق و بی‌تعلقی، می‌بینند که دختران و پسرانشان بالیده‌اند.

    این مطلب انقد قشنگ بود که دوس داشتم اینجا داشته باشمش . پر از زیبایی شاعرانه و رومانتیک در مورد یادگیری زبان جدیده . واقعا چقد باید روحت زیبا و رومانتیک باشه که یادگیری یک زبان جدید رو انقد زیبا تشبیه کنی و درموردش بنویسی . 

    من با تمام گفته های این مطلب موافقم وقتی داری زبان جدیدی رو یاد میگیری و به اون زبان حرف میزنی و فکر میکنی ،انگار که داری احساسات درونیت رو روشنتر می بینی انگار که برای حس هایی که تا حالا داشتی بالاخره کلمه ی مناسبش رو پیدا کردی کلمه ای که نشان دهنده و بیانگر اون حسی بوده که نمیدونستی چه حسیه چه اسمی داره . انگار یکی دیگه هستی . یجور دیگه فک میکنی . خیلی شگفت انگیزه .


    💟 مطالب پیشنهادی 💟 

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    سریال برادران معجزه

    سریال " برادران معجزه "

    دوبرادر هستن که از بچگی تو یتیم خونه ی کلیسا دچار شکنجه و اینا شدن . حالا بزرگ شدن ، نمیدونم مستقلن هنوز یا بازم تو کلیسان هنوز نشون نداده . این از قضیه کلیسا که داشته از بچها سواستفاده میکرده .

    یه روز برادر اولی کنار دریاچه با دوستش بوده که میبینه چندتا همکلاسی های خودش دارن یه بی خانمان رو کتک میزنن و می کشنش و ازش فیلم میگیرن . روانی ان کلا نوجوون های کره . کره میبینین چون دین ندارن اینجورین ها ...نوچ نوچ نوچ ... 😁 " ولی واقعا زورگو زیاد دارن تو مدرسه یه تخته شون کمه "

    میره به یارو بنده خدا کمک کنه نمیتونه ... میره به پلیس میگه که من شاهدم اینجوری فلان ، پلیس معلوم نی چیکار میکنه هنوز نشون نداده ولی یه بنده خدای بدبخت دیگه ای که اون حوالی بی خانمان بوده رو به عنوان قاتل با زور و شکنجه میگیرن میندازن زندان و تمام .

    حالا قضیه اینکه برادر اولی ناپدید شده از اون موقع ، و برادر دومی میره پاسگاه دنبال اولیه .این تا اینجا خب ؟

    تو زمان جدید الان ینی ، یه نویسنده ای هست که سالهاس میخاد نویسنده شه ولی هنوز هیچی درست حسابی ننوشته که چاپ شه . کار پاره وقت میکنه . یه روز موقع رانندگی بوده که یهو یه پسری از ناکجا می افته جلو ماشینش . پسره کیه ؟ برادر دومی که از گذشته اومده اینده . همراهش یه کوله س . نویسنده کوله رو باز میکنه میبینه توش یه رمانه جذابه . اونو به اسم خودش چاپ میکنه معروف میشه . ولی چی ؟

    رمانه از روی وقایع واقعی همون قضیه قتله 27 سال پیش نوشته شده . نویسنده اینو نمیدونه . میزنه یه نفر دقیقا تو همون دریاچه کشته میشه . کارگاه پرونده میفهمه که این کتاب با اون وقایع چندین سال پیش یکیه و بازم داره اونجوری وقایع اتفاق می افته . نویسنده از همه جا بی خبر دهنش باز مونده چطور ممکنه .

    یکی بهش زنگ میزنه... ناشناس ....میگه نباید این کتابو چاپ میکردی . طرف کیه ؟ برادر اولی که 27 سال پیش ناپدید شده بوده البته هنوز معلوم نی که این برادر اولیه س یا کسیه که از وقایع خبر داشته .!

    حالا اون دومیه که اومده اینده میتونه به هرکی دست میزنه گذشته شو ببینه و دردشو حس کنه همچین موقع هایی یهو از دهنش یه هوا می یاد بیرون مث "ها" تو هوای سرد هست ؟! اونجوری . خیلیم تابلو همه هم می فهمن . اینم مث سیریش ها می افته دنبال همه تا مشکلات اونارو حل کنه . خیلی مسخره س این تیکه ش . خیلی سیریشه قیافشم رو عصابه .

    قضیه قتل های 27 سال پیش ،قتل های الان ،که برادر اولی داره انجام میده و انتقام میگیره معلوم نی برای کی ... خب حالا بگیم تو دیدی که یکیو کشتن به تو چه !مگه بابای تو بوده که تو داری مییری از قاتلای اون بنده خدا انتقام بگیری ؟! بعدش قضیه کلیساعه که اول گفتم و قضیه قوز بالا قوز کتابی که نباید چاپ میشده ولی از طرفی با چاپش کلی اعتبار و پول کسب شده ی نویسنده . از طرفی بابای نویسنده هم تو این قضیه دخیله . باباش 27 سال پیش دوتا برادرو میشناخته . و اون بوده که روزی که برادر دومی اتفاقی میاد به 2023 ، کوله پشتی برادر اولیو میده بهش . خلاصه شیرتوشیر و خر توخری شده سریال ...

    ادم عوضی ها هم که معلومه دیگه نفرت انگیز ترین قیافه ها و ری اکشن ها ، حتی فیلمبرداری هم میخاد نشون بده اینا خیلی قدرتمندن و بقیه مث مورچه بی اررزش زیر پاشونن .

    یجورایی تلفیقی از فیلم " من قاتل هستم " و سریال " بازگشت " که البته فک نمیکنم با این وضع انگشت کوچیکه ی بازگشت هم بشه . بازگشت خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی قشنگ بود 

    بعد نوشت : 

    برادران معجزه 2 : از قسمت 7 تا 14 :

     

    داستان از اونجایی شروع شد که کانگ سان از زمان قدیم به زمان جدید اومد و اتفاقایی افتاد ... حالا کانگ سان کاملا در جریان موقعیت و پیچیدگی وقایع قرار گرفته و بالاخره تونست بعد از 27 سال برادرش رو ببینه . برادری که این همه بهم وابسته بودن و تو این مدت فک میکرد کانگ سان مرده ... دیدار دوباره شون اونم معجزه وار در حالیکه برادر هانول پیر شده و کانگ سان هنوز 17 سالشه خیلی قشنگ و تاثیرگذار بود ...

    کانگ سان و برادرش هانول
    کانگ سان و برادرش هانول

    این دوتا برادر واقعا خیلی سختی کشیدن ولی راستش همونجور که گفتم تقصیر خود هانول بود که خودشو درگیر همچین پرونده ای کرد ...حالا در هرحال این اتفاقا افتاده و تو تصمیم گرفتی که انتقام بگیری دوحالت داره یا میخای بکشیشون یا میخای رسوا کنی و بعد بکشی ...اگه رسوا کنیو نکشی اشتباه محضه ...چون اونا انقد قدرتمندن که رسوا ام بشن بازم پول و پله شونو دارن و از مجازات در میرن پس باید کشته شن ...

    هانول پلیسی که بیشترین تقصیر ها گردن اون بوده تو این وقایع رو میدزده و وادارش میکنه حقیقت رو بگه و بعد ازش فیلم میگیره ...ولی فیلمو به پلیس و قاتلین 27 سال پیش که الان تبدیل به قاتلین و مجرمین حال حاضر شدن می فرسته... کار احمقانه ...

    پلیسه عوضیه که الان نماینده مجلسه ...
    پلیسه عوضیه که الان نماینده مجلسه ...

    پلیس نتونست کاری کنه ...فقط قاتلا تصمیم گرفتن پلیسی که الان تبدیل به نماینده مجلس شده رو حذفش کنن ... یه ادم عوضی به تمام معنا بدون اینکه حقیقت پشت وجود نحسش برملا بشه به عنوان نماینده مجلس به قتل رسید ... حالا اگه فرداام حقیقت برملا شه که مصبب همه این بدبختی ها سر ادمای بی گناه پلیس و پنهان کاری و لاپوشونی برای افراد پولدار بوده ، درحالیکه که مجرم از قبل مرده ، چه اهمیتی میتونه داشته باشه ؟ به نظر من که زحماتش هدر رفت ...

    از طرفی هانول اومد خودشو به قاتل نشون داد ... همه اینا به کنار ...این زن پلیسه خیلی روعصاب منه ... هی از قسمت اول میخاستم هیچی نگم و ازش بدم نیاد دیگه داره عنشو در میاره درحالیکه مدارک معتبری از گوه کاری های ادمای عوضی دارن اونارو به واسطه کله گنده بودنشون ول کردن و چسبیدن به اینکه هانول کجاست و کیه و کانگ سان کیه و رمان نوشته شده توسط نویسنده حقیقته یا توسط خودش نوشته شده یا چی ..خیلی سیریش و مسخره و غیرمنطقیه ...اگه به بی مدرک بودن و قانونی نبودن مدارکه پس چرا تو الکی رو هوا گیر دادی به این دوتا برادر تا پته شونو بریزی رو اب ...که چی شه ؟؟!

    پلیس سیریشه که ادعای زرنگی و عدالتش گوش اسمونو کر کرده ...
    پلیس سیریشه که ادعای زرنگی و عدالتش گوش اسمونو کر کرده ...

    سمت دیگه قضیه کلیساییی که این دوتا برادر تو بچگی توش بزرگ و شکنجه شده بودن ، که هنوزم به قوت خودش باقیه و همچنان داره فرقه ش بزرگتر میکنه ...که به نظرم داستان اضافیه ... داستان تا اینجا به اندازه کافی کشش و سیاه و نقش منفی اش به اندازه کافی نفرت انگیز بوده دیگه چه احتیاجیه که دین رو هم قاطی ماجرا کنی و بگی که از اسم دین دارن سو استفاده میکنن ؟ انگار که ماستارو بریزه تو قیمه ها ...بیخودکی ...

    از طرفی هدف واقعی هانول هنوزم برام نامشخصه ... از کی میخای انتقام بگیری برای چی ؟ درواقع مصبب بدبختی هات اینکه تو کلیسا بودی پس باید بری از اون یارو فرقه ای انتقام بگیری ...اگه به خاطر اینکه از برادرت دور افتادی خشمگینی پس باید از پلیسه که گرفته بودیش انتقام میگرفتی ... اگه به خاطر اواره گیه که تقصیر خودت بود بعدشم باز تقصیر پلیسه ...

    اینکه اون 4 تا دانش اموز که الان کله گنده های ممکلت ریختن یه بی خانمان رو کشتن راستش اصلا به تو ربطی نداشت و نداره که بخای از اونا انتقام بگیری اگه حرصت از بی عدالتی در اومده خب میتونی مدارک رو ، رو میکردی مث نویسندهه که رفت اخبار همه چیو لو داد ...به جای اینکه قایمکی مث ترسو ها زندگی کنی میتونستی " خنجر انتقام رو تو قلبت تیز کنی " ___ این جمله ی یونگ سان به گونگ بوک تو سریال امپراطور دریاعه که وقتی کشتش گفت این مدت این خنجرو تو قلبم تیز کرده بودم تا از تو انتقام بگیرم ___ و کاره ای شی تا بتونی این اهداف رو دنبال کنی ... اینکه قایمکی بدون پشتوانه درحالیکه این مدت زیاد با تغییر جامعه هنوزم به کسی اعتماد نداری خب طبیعیه ولی میتونستی در عین بی اعتمادی این کارارو بکنی که نکردی ...حالا در هرحال سریال تا حالا به ما نگفته این دردش چیه و میخاد از کی انتقام بگیره ...واقعا نمیدونم برای چی این کارارو کرده ...به چه هدفی ... شخصیت عجیبی داره ... اینکه تو بری شهادت بدی چندنفر یکیو کشتن بعد پلیس جای محافظت ازت و تشکر بیاد خودتو بخاد بکشه خب حرص داره ولی انتقام ؟!خب حداقل انتقام میگرفتی از پلیسه ...بعد اینکه پلیس اگه درست حسابی بود که نمیذاشت کلیسا و ادمای فرقه ای عوضیش اون کارارو با بچها بکنن ...این جور کارا با همدستی پلیس انجام میشه دیگه ..این همه سال اونجا بود نفهمیدی اینو ؟! خیلی کودنی بوده کارش ...

    راستش داستانش ضعفایی داره ولی تونسته خودشو جذاب نشون بده و تا اینجا بکشونه منو ...به غیر اینکه نقش نویسنده خیلی احمق و کندذهن و تاپاله و مفت خوره ... و چیزاییکه گفتم ... جمعا بد نی . برای مخاطبی که مث من ریزبین نباشه میتونه عالی هم باشه ... باید دید دوقسمت اخرو چجوری جمعش میکنن راستش من اصلا خوشم نیومد پلیسه رو یلخی کشتن و حذفش کردن ادم کثافتی که نه تنها به عنوان یه ادمی که پست مهمی تو جامعه داشته ،بلکه برای خانوادشم عوضی بوده ... باز اگه ادم عوضی باشه به خاطر خانواده و فقر این کارو کرده باشه یا حداقل با خانوادشم خوب بوده باشه ، در طول زمان به واسه پول حروم و طمع اینجوری شده باشه یه چیزی ...اصلا بی وجدانیه که نگو ...حیف شد اینجوری مرد باید تیکه تیکه میشد ...برای همین من 14 رو رو دور تند دیدم ...

    اپدیت در 27 مرداد :

    بالاخره این سریال هم تموم شد ، نظر پایانیم اینکه اصلا پایانشو دوس نداشتم . اولا به صورت قطعی به ما نشون ندادن که هانول چه جرمی مرتکب شده بود که عذاب وجدان داشت و بعدشم رفته بود زندان ،تو این دوقسمت هم اینو شفاف سازی نکردن .

    منظورش از اینکه میخاد خوشبخت و شاد با کانگ سان زندگی کنه چی بود و چه چیزی سد راهش بود . شاید منظورش هویت تقلبیش بوده باشه ولی چه اهمیتی داره اونقدرام جرم بزرگی نبود . حتی اگه میخاست میتونست بره با هویت خودش زندگی کنه درهرحال اونقدی نبود که 5 سال به خاطرش زندان بیفته . تمام زندگیش قایمکی و با کینه و حس بی انصافی در حقش زندگی کرده بود و تازه باید ازش تقدیرم میشد ...تنها کسی که فوق عوضی سریال بود و به درستی به سزای اعمالش نرسید همون پلیسه بود که همه گندا زیر سرش بود و الکی الکی مرد . خلاصه زیاد زیاد باحال نبود فقط میخاستم ببینم اخرشو چیکار میکنن...


    💟 مطالب پیشنهادی 💟 

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022

     

    سریال ژاپنی " هویت " 

     

     

     
    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022
    سریال ژاپنی هویت

     

     

    کابوراگی به جرم کشتن یه زوج به زندان افتاده سه ساله که تو زندانه و تو این مدت مدام گفته که اون قاتل نی ولی به خاطر وجود اثرانگشتش رو چاقو و مهمتر از اون شاهد که مامانه مقتوله ، براش حکم اعدام بریدن ، وقتی حکم نهایی میشه و قراره چند وقت بعد اعدام شه ، بیمار میشه و تو راه بیمارستان فرار میکنه ...

    قضیه این بوده که کابوراگی همسایه خانواده مقتول بودش و هروقت از جلو در خونه اونا رد میشد می ایستاد و چنددیقه تو رو نگا میکرد ، هرکسی که این منظره رو ببینه شاید به نظرش بیاد مرده داره خونه مردم رو دید میزنه ، ولی چون مامان مقتول پیانو میزد اون می ایستاد صدای پیانو زدن مامانه رو بشنوه . خلاصه یه روز که داشت رد میشد از خونه اونا صدای داد و فریاد می شنوه میره تو و میبینه زن و شوهره مردن و فقط مامانه زنده س ، و سعی داره چاقو رو از شکم پسرش بکشه بیرون ، کابوراگی به زنه میگه زنگ بزن امبولانس و خودش چاقو رو میکشه بیرون و جای زخم رو داشته فشار میداده که پلیسا میرسن و چون چاقو دستش بوده فک میکنن اون قاتله .

    سه سال تو زندان بود و دوسال تو فرار ، تو اون دوسال جاهای مختلف با اسمای مختلف زندگی میکردش ،

     

     

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022
    کابوراگی

     

     

    اوایل فرار به عنوان کارگر ساختمون میره کار میکنه و به کارگرای دیگه کمک میکنه که حقشونو از شرکت پیمانکاری که حقوقشون رو بهشون نمیده رو بگیرن . یکی از کارگرا بهش نزدیک میشه و میخاد باهاش طرح دوستی بریزه چون اون واقعا ادم خوبیه ، بعدش اتفاقی می فهمه که این همون قاتل فراریه ، چون جایزه ای که براش گذاشتن وسوسه انگیزه ،تو حالت مستی ، با پلیس تماس میگیره ولی بعدش پشیمون میشه ولی فایده ای نداره ...

     

     

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022
    سریال ژاپنی هویت

     

     

    کابوراگی فرار میکنه و این سری قیافشو تغییر میده و به عنوان یه فری لنسر که مقاله درباره ی مد می نویسه کار پیدا میکنه چون جایی برای موندن نداره همیشه چمدون همراهشه ، روزی که میخاد برای تحویل کار و پولش به سایت خبری مد ، بره با یکی از کارمندای اونجا اشنا میشه و کارمنده از کابوراگی خوشش میاد میگه اگه جا نداری بیا خونه ی من ...

     

     

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022
    سریال ژاپنی هویت

     

     

    یه مدت باهم هم خونه بودن ، ژاپنی ها از کره ای هام چشم پاک ترن فقط همخونه بودن ، 😁 تو این مدت از هم خوششون میاد ، یه روز دوس پسر قبلی دختره میاد مزاحمش میشه کابوراگی میرسه و میندازتش بیرون مردک فلان فلان شده رو ... یارو هم میره زنگ میزنه پلیس میگه که قاتلو فلان جا دیدم ، پلیسم میاد جلوی در ، دختره که از قبل متوجه شده بود کابوراگی کیه بهش میگه که پلیس اومده و من میدونم تو کیی و بهت اعتماد دارم و گذشته ات برام مهم نی ، کابوراگی میگه من بیگناهم خلاصه تو کمد پنهان میشه ولی پلیس می فهمه و کابوراگی فرار میکنه .

     

     

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022
    سریال ژاپنی هویت

     

     

    تو مدتی که تو خونه دختره بود ، برای خرید میرفت بیرون تو راه یه مردی رو میبینه که مشکوک یهو میبینه مرده میخاد خودشو از پل پرت کنه میره نجاتش میده ، بعدش میفهمه مرده وکیله و اتفاقی ناعادلانه براش افتاده که اونو مظن اتهام قرار داده ولی رد شده ولی چون ازش فیلم گرفتن مردم تو نت پخش کردن زندگیش مختل شده ، کابوراگی از دختره میخاد راجبه این موضوع مقاله بنویسه و خلاصه این کار انجام میشه و مرده میتونه به زندگی عادیش برگرده به کابوراگی میگه که تو هم نجاتم دادی هم زندگیمو بهم برگردوندی ، چندوقت بعد که متوجه میشه کابوراگی کی بوده میخاد در صدد کمکش بربیاد که میفهمه از اونجا فرار کرده ...

     

     

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022
    سریال ژاپنی هویت

     

     

    این سری کابوراگی رفته شهری که خاهر ، مادر مقتول اونجا کار و زندگی میکنه ، میخاد بدونه مامانه الان کجاس ، تو اون مدتی که اونجاس بازم تغییر قیافه داده و به اون اهالی اونجا هم کمک میکنه ، ولی یکی از ادمایی که اونجا بودش هویت واقعیشو می فهمه و لوش میده ، این سری کابوراگی میره به اسایشگاهی که مامان مقتول اونجاس و به عنوان مددکار استخدام میشه ، به مادر مقتول نزدیک میشه ، میفهمه که مادر مقتول بعد از حادثه حافظش دچار اشکال شده ، ولی با حرف زدن باهاش متوجه میشه که دادستان به مادر مقتول تلقین کرده که حافظش دچار اشکاله و بهش گفته که تو دادگاه بگه که کابوراگی قاتله ...این مامانه خیلی رو مخ بود زنیکه ابله ...

     

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022
    سریال ژاپنی هویت

     

     

    تو همین اثنا یه قاتلی رو گرفتن که یه خانواده رو کشته بوده ، قاتل گفته قتلای دیگه ایم انجام داده ، حالا ...

    کابوراگی رو باز این سری هم یکی از کارکنا لوش میده ، پلیس ها میان و میخاد فرار کنه که پاش تیر میخوره و از ساختمون پرت میشه، مدتی تو کما بودش ، تو اون مدت کسایی که تو این دوسال باهاشون اشنا شد و به شکلی بهشون کمک کرده بود و اونها فهمیده بودن کابوراگی چه ادم خوبیه ، و همچنین وکیله جمع میشن و کمکش میکن تا بی گناهیشو ثابت کنه ، دختره که باهم تو یه خونه زندگی میکردن و وکیله اسنادی پیدا میکنن که ثابت میکنه ممکنه قاتل واقعی اون حادثه همین قاتلی باشه که دستگیر شده ، از طرفی مامانه کودنه مقتول هم بالاخره مث ادم به حرف میاد که کابوراگی قاتل نی بلکه کسی بوده که کمکش کرده ... اینجوری میشه که بیگناهیش ثابت میشه . و تبرئه میشه .

     

     

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022
    وقتی تبرئه میشه . طفلی باور نمیکرد ...

     

     

    خیییییییییییلی قشنگ بود واقعا خوشم اومد . استصال کابوراگی ، تلاش برای زنده موندنش و اثبات بی گناهیش مدتی که با دختره تو یه خونه زندگی میکردن ، یه سریال جمع و جور 4 قسمتی و پر از هیجان واقعا خیلی خوشم اومد .

     

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022
    اینم قاضی های ژاپن

     

     

    بازیگرشم همون بازیگر سریال " چشم های قرمز " بود ، چون از بازیگره تو اون سریال خوشم اومد این سریالشم دانلود کردم . خیلی قسمتاش کم بود تعجب کردم گفتم نکنه نصفه ش . ولی واقعا خیلی خوب بود . بازی بازیگر و داستان و هیجان سریال واقعا قشنگ بود . یه حس غم انگیزی خاصی هم داشت که نمیدونم چجوری توصیفش کنم .

    در واقع پیام سریال این بود که اگه ادمی واقعا انسانیت و صداقت داشته باشه در هر مرحله ای از زندگیش هم باشه بازم با دیگران با انسانیت و صداقت رفتار میکنه ، شاید به نظر بیاد که کارایی که کابوراگی داشت میکرد برای نفع خودش بود ولی اینطور نبود اون خودشو خوب نشون نمیداد و برای نفع خودش وکیله رو نجات نداد یا به پیرزنایی که با خاهر مادر مقتول دوس بودن و درگیر کلاه برداری شده بوده به نفع خودش کمک نکرد ، اگه به خاهره نزدیک شده بود فقط به خاطر این بود که میخاست بفهمه مامانه مقتول کجاست تا بره ازش کمک بخاد که شهادتش نسبت به قاتل بودنش رو پس بگیره . با اینکه خودش داشت به سختی قایمکی زندگی میکرد و اواره بود ولی بازم داشت به دیگران کمک میکرد . واقعا فک میکنم سریالی بود که 4 قسمت براش کم بود ولی همینم خیلی جذاب بود .

     

    اپدیت در 14 فروردین 1402 : 

     

    دیروز بازیگر این سریال کامناشی خبر داد که این سریال تو نتفلیکس قرار گرفته شده و امروز این سریال جزو تاپ 10 نتفلیکس جهانی قرار گرفت . 

     

     

    سریال ژاپنی هویتShoutai 2022


    💟 مطالب پیشنهادی " ژاپنی " 💟 

     

     

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💗  سریال ژاپنی هویت  💗   سریال ژاپنی عدالت  💗   فیلم ژاپنی someone   💗  سریال ژاپنی معشوق 💗 سریال ژاپنی سکوت  💗  سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💗  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💗 سریال ژاپنی روزها  💗سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💗سریال ژاپنی اولین عشق  💗 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 💗فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن💗 فیلم ژاپنی هیولا monster 💗

     

    💙 سریال ژاپنی با بازی کامناشی کازویا 💙

     

    💙سریال ژاپنی چشم های قرمز  💙  سریال ژاپنی هویت  💙 سریال ژاپنی عدالت  💙   سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💙  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💙  ☘  سریال ژاپنی سرنوشت 2024 destiny ☘ معرفی فیلم ژاپنی  ☘ ⚡ معرفی فیلم کره ای و چینی و ژاپنی  ⚡ سریال ژاپنی شوگون  ⚡سریال ژاپنی تصرف بیمارستان  و سریال کره ای خانواده استثنایی 1 ⚡💟سریال ژاپنی اهنگ شیطان با بازی کامناشی 💟

  • نظرات [ ۱ ]
    • يكشنبه ۱۹ شهریور ۰۲

    سریال ژاپنی عدالت

    سریال ژاپنی " عدالت " 

     

     

    سریال ژآپنی عدالت
     

     

     

    درمورد دکتری به اسم " تاکانو" عه که الان دکتری رو رها کرده و وکیل شده ، داستان اینکه دوس دختر تاکانو که وکیل بوده توسط مضنون پرونده مجروح شده و الان مدتیه که تو کماس ، تاکانو چون تقریبا در جریان پرونده بوده ، بعد اینکه این اتفاق برای دوس دخترش می افته میره وکیل میشه تا سر از کار این پرونده در بیاره و ضارب دوس دخترشو پیدا کنه .

     

    سریال ژاپنی عدالت
     

     

     

    اینجور مواقع سوال یکه برای من پیش میاد اینکه چندسال مگه طول میکشه دکتر شن که بعدش میرن وکالتم میخونن همه عمرش در حال درس خوندن بوده که ...!بدون وکیل شدنم میشد بری انتقام بگیری 🙄!

    فصل دوم این سریال هم اومده ولی من پیداش نکردم برای دانلود . درکل بد نبود ولی یخورده کند میگذشت و به نسبت دوتای قبلی که دیدم اونقدرا جذاب نبود . بیشتر به خاطر بازیگرش نگاش کردم .

     

    سریال ژاپنی عدالت
    سریال ژاپنی عدالت

     

     

    طفلی این اوپام تو هر سه سریالی که ازش دیدم دوس دختراش یا کشته شده بود یا مجروح و بیهوش بود یا مجبوری از هم جدا شده بودن . یه بار نذاشتن این به عشقش برسه . خیلی اوپای جذابیه . به لیست بازیگرای موردعلاقم از خطه ی ژاپن اضافه شدش .😁😍🥰

     

    سریال ژاپنی عدالت
     

     

     

    اسمش هست " کازوئو کامناشی" 37 ساله از ژاپن . به به جذابیت چکه میکنه ازش . خدا حفظش کنه .

     


     

     

    🌺 مطالب پیشنهادی " ژاپنی "  🌺

     

     

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💚  سریال ژاپنی هویت  💚   سریال ژاپنی عدالت  💚   فیلم ژاپنی someone   💚  سریال ژاپنی معشوق 💚 سریال ژاپنی سکوت  💚   سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💚  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💚 سریال ژاپنی روزها  💚سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💚سریال ژاپنی اولین عشق  🌺 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 🌺فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن 💙 

     

    💙 سریال ژاپنی با بازی کامناشی کازویا 💙

     

    💙سریال ژاپنی چشم های قرمز  💙  سریال ژاپنی هویت  💙 سریال ژاپنی عدالت  💙   سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💙  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💙  ☘  سریال ژاپنی سرنوشت 2024 destiny ☘ معرفی فیلم ژاپنی  ☘ ⚡ معرفی فیلم کره ای و چینی و ژاپنی  ⚡ سریال ژاپنی شوگون  ⚡سریال ژاپنی تصرف بیمارستان  و سریال کره ای خانواده استثنایی 1 ⚡💟سریال ژاپنی اهنگ شیطان با بازی کامناشی 💟

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۹ شهریور ۰۲

    معرفی کلمه کره ای " 적성에 맞는 일 "

    کره ای ها یه کلمه دارن " 적성에 맞는 일 " جاکسانهِ مَن نین ایل ، ینی کاری که داری انجام میدی به تو میاد ، "به تو میاد "دوتا معنی داره ، به شخصیتت میاد و به توانایی هایی که داری جور در میاد ، این معنی رو داره .

    داشتم فک میکردم که تو ایران چندنفر هستن که کارشون بهشون میاد ؟ چندنفر کاری که دوس دارن رو انجام میدن ؟ چندنفر تو اون کار تبحر دارن و کار به شخصیتشون میاد ؟!

    راستش من هنوز بعد از کار کردن تو یه شرکت و دیدن کارای مختلف و انجام کارای مختلف و این همه مصاحبه رفتن ، هنوز نمیدونم چه کاری برام مناسبه البته یه چیزایی میدونما ولی اون کار نمیدونم چه کاریه که برم دنبالش ، اون کاری که به شخصیت من میاد اون کاری که با توانایی من جوره ، اون کار نیست اصلا انگار .

    بیشتر اوقات فک میکنم من اصلا نباید می اومدم تو این رشته درس میخوندم ولی گفتن این حرف چه اهمیتی داره وقتی الان مدرک فوق لیسانسشو دارم ؟! خاهرم میگه حالا تو این رشته رو خوندی و بیکاری اونایی که رشته های دیگه مث انسانی رو خوندن و بیکارن چی بگن ...! بعد من یاد اون فارغ التحصیله روانشناسی می افتم که چندسال پیش تو روزنامه خونده بودم ، میگفت با مدرک فوق لیسانس روانشناسی سه سال بیکاره ...

    بعدش دیشب داشتم فک میکردم چرا ساعت های کاری انقد طولانین ؟ چی میشد ساعتای کاری مث مدرسه تو شیفت صب بود ؟! "اداره ای 😁 " اگه ساعت کاری اینجوری و حقوق هم همون مبلغ باشه چقد همه میتونن به کارای عقب افتاده یا به سرگرمی و خانواده شون برسن . چرا ادم باید با این مبلغ کم حقوق کل روزش رو بره تو یه محیطی که خوشش نمیاد و راحت نی . مثلا ... و دوساعتم باید تو راه باشه تا برسه خونه . تازه خونه هم کلی کار باید انجام بده . کاش شرکتای ما هم مث شرکتای کره ای بود . چقد شیک و باحالن باهم . محیطشون دیزاینشون روابطشون خیلی خوبه .

    با ایران مقایسه نمیکنم که فقط عصاب خورد کنیه .

    خلاصه داشتم به این چیزا فک میکردم گفتم یه جا بنویسم خالی شم .

    قرار پست سریال بذارم .




    💟 مطالب پیشنهادی 💟 

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۱ ]
    • يكشنبه ۱۹ شهریور ۰۲

    فیلم ژاپنی someone

    انگار هرکسی که دنبال شغل اداریه ، باید به چهره ی خودش نقاب بزنه . با فدا کردن وسیله برای هدف ، هدف واقعیشون تو زندگی رو گم میکنن . اینهمه تزویر و وانمود کردن برای چیه ؟و برای کی ؟

    فیلم ژاپنی someone
    فیلم ژاپنی someone

    فیلم ژاپنی یه کسی :someone 2016

    نظر: چندتا جویای کار دورهم جمع میشن تا هم برای کار پیدا کردن و مصاحبه ها بهم قوت قلب و مشورت بدن هم اینکه دوست بشن ...یکیشون ولی تو رو یه جور رفتار میکنه ولی تو باطن یه حساب توییتری ناشناس باز کرده هی اینو اونو قضاوت میکنه . درکل بد نبود . ولی یخورده کند و خسته کننده بود .


    💗 مطالب پیشنهادی " ژاپنی " 💗

     

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💗  سریال ژاپنی هویت  💗   سریال ژاپنی عدالت  💗   فیلم ژاپنی someone   💗  سریال ژاپنی معشوق 💗 سریال ژاپنی سکوت  💗  سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💗  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💗 سریال ژاپنی روزها  💗سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💗سریال ژاپنی اولین عشق  💗 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 💗فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن💗 فیلم ژاپنی هیولا monster 💗

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۹ شهریور ۰۲

    سریال ژاپنی معشوق

    سریال ژاپنی " معشوق "

    سریال ژاپنی معشوق
    سریال ژاپنی معشوق

    درباره ی دختری به نام " ریو" که با باباش و برادر کوچکترش تو روستا زندگی میکنه ، باباش سرپرست خابگاه یه دانشگاه ورزشیه ، ریو هم تو کارای خابگاه به باباش کمک میکنه و با بچهای خابگاه هم دوسته ، از بین پسرای خابگاه یه پسری هست که خیلی پسر خوبیه و ریو از این پسره خوشش میاد ، پسره هم همینطور .

    سریال ژاپنی معشوق
    ریو کاراکتر بدی نبود ولی شخصیت پردازیش به عنوان نقش اول زیاد قوی نبود .

    اسم پسره هست " میازاکی " ...ریو تصمیم داره که کنکور پزشکی بده و بره توکیو داروسازی بخونه ، برادرش یه بیماری مغزی داره که بعضی چیزا از یادش میره مث اختلال حواسه ...مامان ریو که از باباش جدا شده ، تو توکیو یه کمپانی داروسازی داره و به باباش گفته که ریو بیاد توکیو ساپورتش میکنه و هیچ نگرانی نداشته باشه ، روز قبل از کنکور برای ریو یه حادثه ای پیش میاد که یادش نمیاد چه اتفاقی افتاده ، باباش اونو راهی توکیو میکنه که بره کنکور بده ، تا اون کنکور بده و برگرده باباش میمیره ...ریو خونه رو میگرده یه مشمع که توش لباسای خونیش هست رو پیدا میکنه ، یه چیزایی محوی یادش میاد و متوجه قضیه میشه و به این نتیجه میرسه پی اش رو نگیره بهتره و حقیقت رو تو خودش دفن میکنه ...

    سریال ژاپنی معشوق
    میازاکی که خیلی اقا بود

    چندروز بعد پدر یکی از دانشجو ها میاد خابگاه و سراغ پسرشو میگیره ، ریو متوجه میشه که لباسای خونیش ربطی به اون پسره داره ، چون اخرین بار داشت با اون حرف میزد ، ریو از این قضیه چیزی نمیگه ، اون میره به توکیو تا درس بخونه ...

    حالا 15 سال گذشته و اون رییس کمپانی داروسازی شده و به عنوان یه رییس جوان معروفه ، میازاکی پلیس شده و پرونده ای اتفاق افتاده که به ریو و قضیه ای که 15 سال پیش اتفاق افتاده ربط داره ...بابای اون دانشجوعه تو دریاچه مرده پیدا میشه و ریو مضنون پرونده س ...!

    سریال ژاپنی معشوق
    اولین دیدار ریو و میازاکی بعد 15 سال ...


    💗 مطالب پیشنهادی " ژاپنی " 💗

     

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💗  سریال ژاپنی هویت  💗   سریال ژاپنی عدالت  💗   فیلم ژاپنی someone   💗  سریال ژاپنی معشوق 💗 سریال ژاپنی سکوت  💗  سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💗  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💗 سریال ژاپنی روزها  💗سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💗سریال ژاپنی اولین عشق  💗 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 💗فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن💗 فیلم ژاپنی هیولا monster 💗

  • نظرات [ ۱ ]
    • يكشنبه ۱۹ شهریور ۰۲

    سریال ژاپنی سکوت

    سریال ژاپنی " سکوت "

    سریال ژاپنی سکوت

    " سو ساکورا " دانش اموز انتقالی و میاد به دبیرستان " ائوبا" و " میناتو " میناتو از قبل به آئوبا علاقه یک طرفه داره ولی چون لفتش میده که بگه علاقشو ، ساکورا نیومده دل آئوبا رو میبره ، این دوتا رابطه ی نزدیکی دارن و بینشون شکوفه های عشق جوونه زده ، این دو نوگل میرن میان و خوشن و هی تلفنی جیک جیک میکنن ،ائوبا میگه که من از اس ام اس خوشم نمیاد فقط تلفنی ، بس که ساکورا صداش قشنگ و دلرباس ، دبیرستان تموم میشه و هرکی میره دانشگاهی ...یخورده بینشون فاصله می افته .

    ساکورا  سریال ژاپنی سکوت

    یه روز ساکورا به ائوبا میگه بیا همو ببینیم ، و بعد از اون دیدار با یه اس ام اس رابطه شو با ائوبا قطع میکنه . چرا ؟ چی شده بوده ؟!

    ائوبا سریال ژاپنی سکوت

    ساکورا بعد از دبیرستان متوجه وز وز گوشش میشه و اولش بهش بی توجهه و فک میکنه از هنسفریه "هنذفری؟" ولی بعدش کم کم دچار کم شنوایی میشه و با مامانش میرن دکتر و ازمایش و می فهمن که متاسفانه پسر به این خوش صدایی و نازنینی داره شنوایشو از دست میده . " گریه ی بیننده "

    دکترا میگن که این یه بیماریه ژنتیکیه . که از مامانه بهش رسیده . ساکورا نمیخاد کسی مطلع شه که اون ناشنوا داره میشه ، برای همین رابطه شو با همه ی دوستاش قطع میکنه . ائوبا هم مستثنا نبودش .

    نمیتونه که طبیعتا بره بهشون بگه من ناشنوا شدم همتون برین زبان اشاره یاد بگیرین . از طرفی اینکه اونا طردش کنن خیلی غم انگیز تر و سختتره تحملش ، پس خودش قطع رابطه کنه بهتره .

    سریال ژاپنی سکوت

    8 سال میگذره و تو این 8 سال ساکورا کاملا ناشنوا شده ، و یه کاریم داره حالا نشون ندادن چی ... با یه دختریم دوسته که اونم ناشنواس . اوایل که داشت ناشنوا میشد به ذهنش نرسیده بود بره زبان اشاره یاد بگیره ،تحمل این درد براش سخت بود و همه خانواده شو تحت تاثیر قرار داده بود ، و خودش از لحاظ روحی بهم ریخته بود ، دانشگاه هم براش غیرقابل تحمل شده بود ، چون نمیشنید کسی هم بهش جزوه نمیداد . تو یه کمپانی فرصت شغلی برای ناشنواها میذارن اونجا با این دختره که از اول ناشنوا به دنیا اومده بود اشنا میشه و کم کم به جامعه برمیگرده ... دختره عاشق ساکورا شده ، بس که اقاس ...

    سریال ژاپنی سکوت

    یه روز ائوبا که الان بعد 8 سال با میناتو دوست شدن ، تو مترو ساکورا رو میبینه و صداش میکنه از اونجا که ساکورا ناشنواس نمیشنوه . مدتها ذهنشو مشغول میکنه . از اون طرف راستش یادم نمیاد چی میشه که میناتو هم یاد ساکورا می افته و میخاد ازش خبر بگیره ، میره دم خونه شون و شماره ی ساکورا رو از خاهر کوچکترش میخاد ، خاهره میگه میخای بهش تلفن کنی ؟ میگه اره ...میگه تو میدونی ؟! میناتو هم میگه اره خاهره میگه از وقتی برادرم ناشنوا شده با هیچکس ارتباط نداشته خوب میشه اگه بازم به جمع دوستاش برگرده مرسی و فلان ... میناتو از اونجا که اونم دوست صمیمی ساکورا بود بعد از شنیدن این موضوع دچار بحران و شوک میشه ...و قبول کردنش براش سخت بودش ...

    سریال ژاپنی سکوت

    میگذره و یه روز دیگه اتفاقی ائوبا دوباره ساکورا رو دم همون مترو میبینه ، میره باهاش حرف میزنه و اینا ساکورا اول مقاومت میکنه ولی بعدش با زبان اشاره قضیه رو میگه ... ائوبا هم دچار شوک میشه و ناراحت و اینا بعدش از میناتو میشنوه و بعدش زودی میره کلاس زبان اشاره ، تا اگه دوباره شد ساکورا رو ببینه باهاش با زبان اشاره حرف بزنه ...

    خلاصه اینجوری میشه که ساکورا دیدار با دوستای قدیم رو شروع میکنه ، ساکورا از اینکه دید ائوبا بعد از جدایی باهاش رفته نه با هرکسی ، اونم با دوست صمیمیش ، میناتو دوس شده ناراحت میشه ولی چون ناشنوا شده و فک میکنه همه چی تقصیر اونه ، زیاد شدید بهش فک نمیکنه ...از اون طرف میناتو این وسط از اینکه ساکورا دوباره پیداش شدش و نکنه دوس دخترم " ائوبا ینی " بازم به اون متمایل شه نگرانش میکنه ، دوستاش بهش میگن نه بابا ائوبا الان خیلی وقته که با توعه نمیاد تورو ول کنه بره با یه معلول که ، هرچقدم دوست پسر قدیمیش باشه اون الان کره ...!

    اون بدی هایی که بهت میشه همش از سر حسودیه ...سریال ژاپنی سکوت

    هی دیدار دیدار تهش میناتو میبینه نه ائوبا اصلا از اولم میناتو رو نمیخاسته و هنوزم عاشق ساکوراعه ، انقد که تا فهمید ناشنوا شده انگار نه اینگار و رفته زبان اشاره یاد گرفته و کلیم پیشرفت کرده ...اینجوری میشه که میاد یهویی به ائوبا میگه بیا جدا شیم و برو برگرد با ساکورا باش ... ائوبا هم از خدا خاسته انگار یه باری از دوشش برداشته سریع از فرداش با ساکورا باز شروع میکنه ...

    سریال ژاپنی سکوت

    این وسط خب یه سری مشکلاتم بود مخصوصا از طرف ساکورا ، ساکورا میترسید باری روی دوش ائوبا بشه و تقصیر اون بوده باشه که از میناتو جدا شده ولی اونا بهش اطمینان میدن که اینجوری نیستو اونا اصلا برای هم ساخته نشدن و قسمته و فلان و ماست مالی میشه ...دختره رسما با دوتا دوست صمیمی نوبتی دوس بود 🤣🤣از طرفی ساکورا چون ناشنوا بود سخت بود با یه سالم رابطه برقرار کنه ولی ائوبا بهش گفت هیچ مساله ای نی و مهم عشقه و این چیزا ...

    این وسط اون دوست ناشنوای ساکورا هم متنبه میشه و یکی دیگرو پیدا میکنه و از ساکورا میکشه بیرون ... و سریال تموم میشه به خوبی و خوشی ...

    سریال ژاپنی سکوت

    سریال قشنگی بود ، مشکلات یه ناشنوا رو خیلی خوب نشون داده بود مشکلاتی که از نظر روحی و اجتماعی متحمل میشن هم خودشون هم خانوادشون و هم دوستاشون ... و از هر منظری اینو بررسی کرده بود .

    یه چیزیکه واسه من سوال بود و همیشه فک میکردم کسی که ناشنواس پس لالم هست ولی بعد این سریال تحقیق کردم فهمیدم ناشنواها لال نیستن ... حالا خیلی ریز درموردش تحقیق نکردم ببینم پس اینا چجوری میتونن حرف بزنن درحالیکه نمیشنون ...

    ren meguro japan

    ولی ساکورا بالاخره 20 سال ، سالم بود و میتونست حرف بزنه پس وقتی شنواییشو از دست میده که صداشو از دست نمیده برای همین میتونست حرف بزنه ولی خیلی کم اینکارو میکرد بیشتر با زبان اشاره حرف میزد . از حق نگذریم صداش خیییییییییییلی جذاب بود ... واقعا به نظرم خیلی باحال و تبحر میخاد که برای یه سریال 10 قسمتی زبان اشاره یاد بگیری و تو سکوت بازی کنی و طوری بازی کنی که بدون دیالوگ قشنگ و تاثیر گذار باشه .

    البته راستش من دوس نداشتم بازم بعد 8 سال برگشتن پیش هم ، مسخره شده بود مخصوصا اینکه دختره خیلی زود بعد از جدایی از ساکورا رفته بود با میناتو دوس شده بود .

    اون دختره که گفتم دوست ناشنوای ساکورا بود بهش میگفت تو باید با یکی دوس بشی که مث خودت باشه یا کلا ناشنوا بوده باشه منظور خودش 😁یا یکی باشه که مث خودت یه مدتی سالم بوده و حالا از بد ماجرا ناشنوا شده تا بتونی بیشتر همو درک کنی ، میگفت " بهش بگی فلان اهنگو گوش داده بودی ؟ اره گوش داده بودم چقد صداشون قشنگ بود اهنگای جدیدشونم اومده حیف که نمیتونیم گوش بدیم " همچین مکالمه ای رو بتونی داشته باشی و درک کنین همو ، ساکورا میگفت الان ما هردومون ناشنواییم پس چرا همو درک نمیکنیم ،من اینجا گفتم چون تو بین خودتو این طفلک دیوار کشیدی فک میکنی از اون برتری چون یه مدت سالم بودی ...

    به نظرم مناسبش این بوده که با همون دختره بره ولی الکی خاستن بگه قدرت عشقو اینا ...سریاله دیگه خاستن بهم برسوننشون زوری ...🤣

    سریال ژاپنی سکوت

    ولی قشنگ بود بازیگرشم خیلی جذاب بود . پوسترشو که دیدم یادم افتاد موقع پخشش بهش چشم داشتم ببینمش ولی به خاطر زیرنویس نداشتن منصرف شده بودم . 😁

    بعد سریالم نشستم غصه خوردم که طفلی ناشنواها هیچ وقت نمیتونن موسیقی بشنون . بتهوون چجوری ناشنوا بوده ولی اهنگ میساخته ؟ جلل الخالق ...

    حالا که حرف گوش شد ، اینم بگم که گوش خودمم عفونت کرده ، به مامانم بگم ، میخاد بگه بس که هنسفری میذاری ، بعد مامانه ساکورا عذاب وجدان گرفته بود که پسرش تو جوونی ناشنوا شده و دیگه نمیتونه موسیقی که انقد دوس داشت گوش کنه ...تازه 24 ساعته هم هنسفری داشت پسره ، من اگه کرم بشم مامانم میخاد بگه بس که هنسفری گذاشتی خودتو کر کردی ... تفاوت فرهنگی ...

    این اوپامم خاننده س میگم چقد صداش خوب بود . ren meguro
    این اوپامم خاننده س میگم چقد صداش خوب بود . ren meguro


     

    💟 مطالب پیشنهادی 💟 

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💚  سریال ژاپنی هویت  💚   سریال ژاپنی عدالت  💚   فیلم ژاپنی someone   💚  سریال ژاپنی معشوق 💚 سریال ژاپنی سکوت  💚   سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💚  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💚 سریال ژاپنی روزها  💚سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💚سریال ژاپنی اولین عشق  🌺 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 🌺فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن 💙 

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۹ شهریور ۰۲

    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال ژاپنی  من سرنوشت تو هستم iam your destiny 

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال راجبه ماساکی که تو رابطه هاش همیشه گیر دخترای ناجور می افته ، این سری یه روحی که به خودش میگه خدا بهش ظاهر میشه و میگه که هاروکا دختر شرکت بغلی سرنوشت توعه و تو باید بری با اون ازدواج کنی و سر یه سالم بچه دار شین تا بچتون 30 سال بعد دنیا رو نجات بده ...

    ماساکی
    ماساکی

    اینجوری میشه که ماساکی درصدد میشه تا با هاروکا ارتباط برقرار کنه و باهاش دوست بشه ولی هاروکا چون 2 سال پیش شکست عشقی خورده دیگه نمیتونه به مردی اعتماد کنه و میترسه که دوباره وارد رابطه شه ...ماساکی هم نه گذاشت نه برداشت زرتی رفت همینو به دختره گفت ، خب به هرکی اینو بگی معلومه مسخره میکنه و مقاومت و فک میکنه تو ادم غیرمعمول و مشکوکی هستی ...

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    اینجوری این چالش پیش میاد و از ماساکی اصرار و از هاروکا رد کردن ...

    بعدش متوجه شد که اینکه میخاد زوری یه جورایی به دختره بگه ما سرنوشت همیم بیا همو دوس داشته باشیم و دوس بشیم اشتباهه ، از طرفی به دختره فهموند که اینکه از اول هی بگی بدم میاد و یه چیزی رو امتحان نکنی و بگه بدت میاد اشتباه . " اینجای قضیه رو با دوس نداشتن هویج رییس ماساکی نشون دادن خیلی در لفافه " متوجه شد که نیازی نی دونفر حتما همو از همون اول دوس داشته باشن همین که از هم بدشون نیاد نصف قضیه حل شده س . بعدشم که همونجور که گفتم اوایل شناخت دختره متوجه شد که دختره از چه اهنگایی خوشش میاد ، طبیعتا وقتی ببینی که یه کسی داره برای اینکه دل تورو بدست بیاره به چیزایی که دوس داری علاقه نشون میده خب راجبش فک میکنی و با خودت میگی چه ادم باحالی و اینا .

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    اینجوری شد که دختره به این نتیجه رسید که حرف ماساکی درسته و حالا که انقد پسر خوب و ساده و صادقیه ضرر نداره باهم دوست شن و شناخت پیدا کنن . ماساکی هم طفلک اصلا ادم بدی نی قصدشم ازدواجه . واقعا ادمایی صافو صادق و ساده ای مث ماساکی چقد کمن . کاش زیاد شن .بالاخره اخرش هاروکا متوجه صداقت ماساکی میشه و باهم دوس میشن ... و تهش هم ازدواج میکنن ...

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    کاراکتر ماساکی ، همچنین بقیه همکاراش تو شرکت و رابطه هاشون و بقیه افراد تو شرکت هاروکا ، همگی خیلی خیلیییییییییییی بامزه و باحال بودن . ینی ده قسمت انقد لذت بردم و خندیدم فکم درد گرفته بود . خوبه ادم فکش نه از استرس و ناراحتی عصبانیت بلکه از خنده درد بگیره ، نه ؟! 😁

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    خیلی سریال قشنگ و فرح بخشی بود . واقعا از دیدنش لذت بردم . کاراکتر ماساکی واقعا خیلی باحال و بامزه بود در عین سادگی و صداقتی که داشت خنگ بازی در نمی اورد ، اگرم کاری میکرد که دچار خنده میشد به خاطر سادگی و ندوننستنش بود خیلی دوسش داشتم . پشتکارش و شخصیتی که داشت خیلی تحسین برانگیز و رشک برانگیز بود . یه مرد نمونه ی منحصر به فرد .

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    وقتی بالاخره موفق میشه دست دختترو بگیره . عزیزم 🥰

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    تو این دوتا عکس داشت بهش میگفت که اشکالی نداره که از اول همو دوس نداشته باشیم خیلی صحنه ی قشنگی بود .

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    یکی از همکارای ماساکی تو شرکت برعکس قیافه ی درگیرش خیلی بامزه و باحال بود . دلقکی بود برای خودش .

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny


    اون پیرمرده بابای دختره بود اینجا انقد همکاراش زیاده گویی میکنن یه لحظه پیرمرده شک میکنه که دخترش باادم درستی دوست شده یا نه ...

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny

    اینجا اقای همکار دچار شکست عشقی شده بود 😁

    سریال من سرنوشت تو هستم  I'm Your Destiny
    سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny


    🌺💟مطالب پیشنهادی " ژاپنی "  💟🌺

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💚  سریال ژاپنی هویت  💚   سریال ژاپنی عدالت  💚   فیلم ژاپنی someone   💚  سریال ژاپنی معشوق 💚 سریال ژاپنی سکوت  💚   سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💚  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💚 سریال ژاپنی روزها  💚سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💚سریال ژاپنی اولین عشق  🌺 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 🌺فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن 💙 

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۹ شهریور ۰۲

    سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی

    سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی 

    final cut japan
    final cut japan

    خب از کجا شروع کنم این سریال چون زیرنویس فارسی نداشت و انگلیسی منم لنگ میزنه و تازه ساب انگلیسیشم افتضاح بود؛ برای همین من زیرنویس ژاپنی 😁 رو انداختم تو ترجمه و خب قابل تحمل تر و قابل فهم تر بود . اوایلش خیلی گنگ بود . ولی درکل خوب بود . فقط اخرشو زیادی کش دادن مخصوصا دستگیر کردن قاتل رو اصلا خوشم نیومد انقد لفت دادن . حالا تعریف میکنم :

    final cut سریال ژاپنی برش نهایی
    final cut سریال ژاپنی برش نهایی

    داستان راجبه "کیوسکه " که با مادرش زندگی میکنه و مادرش یه مهد کودک غیرقانونی رو اداره میکنه ، مال خودشونو انگار درواقع ، یه روز یه بچه ی 5 ساله که تو این مهدکودک میرفته ، کشته و جسدش تو یه کارخونه ای پیدا میشه . چون دستمال مادرش اون اطراف بوده میگن مامانش قاتله .

    کیوسکه final cut
    کیوسکه final cut

    اینجوری میشه که از زمانی که خبر کشته شدن بچه پخش میشه ، یه شبکه ای که یه برنامه ی خیلی معروف داره، یه چیز تو مایه های " در شهر " خبرنگاراش میان و چتر میشن جلوی مهد کودک و خونه ی کیوسکه اینا ، و هرجا میرن دنبالشون میکنن . و با اینکه از مامانش مصاحبه میکنن و مامانش تو مصاحبه میگه که یه پسر مشکوک رو اون شب دیده با اینحال اون مصاحبه رو پخش نمیکنن و بریده بریده حرفای مامانرو یه جوری ادیت میکنن که ینی طرف خودش تایید کرده که قاتله و قاتل جلوه ش میدن .

    خاهر قاتل واقعی . دختر اولیه که با کیوسکه دوس میشه
    خاهر قاتل واقعی . دختر اولیه که با کیوسکه دوس میشه

    مدیر این برنامه هم یه شخصیه که خیلی زرنگه و از طرفی با رییس پلیسا بده بستون داره و ازشون خبرای دست اول رو میگیره . این خبرم اونجوری بدست اورده .

    مدیر برنامه
    مدیر برنامه

    خلاصه مادر کیوسکه طاقت نمیاره و خودکشی میکنه . کیسوکه بزرگ میشه و دنبال این می افته که از ادمای این برنامه که خبرای فیک میگن و تا یه خبری میشه بدون اینکه صحتشو تایید کنن زندگی طرف رو مختل میکنن انتقام بگیره و هم قاتل واقعی اون بچه رو پیدا کنه که همانا همون شخصی بوده که مامانه دیده .

    کیوسکه که پلیس هم شده ، با دوستش دم و دستگاه راه انداخته و همرو زیرنظر داره . میره اینور اونور دوربین میذاره خبرنگارارو تعقیب میکنه تا ازشون نقطه ضعف دربیاره و بتونه با اونا تهدیدشون کنه که بیفتن تو راه درست 😁

    سریال ژاپنی برش نهایی
    سریال ژاپنی برش نهایی

    تو این وسطا هم با خاهرای اون قاتله ارتباط برقرار میکنه تا ببینه تو خانوادشون چه خبره و برادر قاتل عوضی شون کجاس . که یهو عاشق دختر اولیه میشه . 😁عشقش یخورده اضافی بود تو سریال ، مخصوصا کیس یهویی و اینکه رفتن باهم خابیدن هم ! اصلا نباید میخابیدن 😁 کی میره با خاهر قاتلی که باعث شده مادرش قاتل جلوه داده بشه میخابه ؟!!

    سریال ژاپنی برش نهایی
    سریال ژاپنی برش نهایی

    حالا چجوری فهمیده که این برادره قاتله ، تو تحقیقات به طور مشخص از این برادر قاتل نام برده شده ، دفتر وکالت باباشون طبقه ی بالای مهد کودک بوده بچها هم به اونجا رفت امد داشتن ، برادره که منحرفم بوده به دختر بچهه حمله میکنه به قصد کار شنیع بچه هه داد وهوار میکنه برادره جلو دهنشو میگیره که بچه خفه میشه بعدشم می برتش میندازتش تو کارخونه ی متروکه . مامانه همون شب برادر رو میبینه و به پلیس و به خبرنگاره میگه که این فرد مشکوک بودش ولی کسی گوش نمیده و مضنون دم دستشون رو میچسبن .

    از طرفی بابای پسره وکیل بوده و پولدار میره به رییس پلیس پول میده و اسم پسرش از افراد مضنون پاک میشه . بعدشم میفرستتش خارج و کلا ناپدید بوده مدتها . همه ی اینا رو کیوسکه با تحقیق متوجه میشه و دست اخر بالاخره با ترفندی این مار عوض رو از لونه ش میکشن بیرون .

    قسمتای اول تا وسطاش کیوسکه دنبال افرادی بود که از این برنامه تلوزیونی اسیب دیده بودن . و دونه دونه با این ادما دیدار میکرد و با روشهایی تهدید و بعدشم ازشون راجبه پرونده ی مادرش میپرسید همشون متفق القول میگفتن که اونا هم خبرو از یه ادم معتبر گرفتن . بعدش کیوسکه متوجه شد که رییس پلیس ها هم تو این قضیه دست دارن . معاون رییس پلیس که میشد مدیر بخشی که کیوسکه توش فعالیت داشت ، قبلا مسئول پرونده مامانش بودش ، اون به کیوسکه ، چون متوجه شده بود داره چه کارایی میکنه ، گفتش که همه چیز برعلیه مامانت بوده و الکی زور نزن .

    رییس برنامهه اولش مقاومت میکرد ولی وقتی دید کیوسکه این همه خودشو به اب و اتیش میزنه ، رفت معاون پلیس رو دید و بهش گفت که حالا که پسر قاتل داره انقد اصرار میکنه حتما یه چیزی هست من میخام روش تحقیق کنم ، معاون پلیسم دید فردا گندش در میاد خودشم رفت پیش کیوسکه و بهش کمک کرد .

    خلاصه طی یه پروسه ای بالاخره قاتل واقعی برگشت ژاپن ولی نتونستن همون موقع دستگیرش کنن اینجاش مسخره بود . بقیه ی قاتلارو زرتی تا یه مدرک الکی پیدا میکردن دستگیر میکردن و فیلم برداری و خبر و اینا ولی اینو بابای وکیل عوضیش اومد گفت نه اجازه ندارین زندگی خصوصی مون رو فیلم بگیرین . انگار زندگی بقیه و اللخصوص کیوسکه و مامانش زندگی نبودن . 🤬

    خلاصه اخرش حق به حقدار رسید و مدیر برنامهه هم تو برنامه زنده از کیوسکه و مادرش و همه ی کساییکه اینجوری باعث شده اسیب ببین عذرخواهی کرد .

    کیوسکه و دختره هم بعد یه مدت دوباره باهم قرار گذاشتن . 🙄

    یخورده کند میگذشت و یخورده موضوعش رو خوب در نیاوردن . داستان میتونست جذابتر و هیجانی تر باشه . مخصوصا قسمت عشقیش ...یخورده هم اب بود . خوب بود ولی نه به اندازه سریالای دیگه ای که از این اوپا دیدم . مخصوصا در مقابل سریال 4 قسمتی 💚  سریال ژاپنی هویت  💚 که دیدم ، این واقعا خیلی سطحش پایینتر بود . ولی بازی اوپام واقعا قشنگه و جذابه خودشم به شدت جذذذذذذذذذذذذاببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب

    ببببببببببببببببببههههههههههههههههه به شدت ها .

    یه سری ادا و اطوارایی داره و یه طرز حرف زدنی که واقعا جذابترش میکنه . کیسشم ای بابا !درست نبود! ولی خب به عنوان فنی که کیس اوپا دیده خیلی سکشی بود . 😁🤩🥰😍😏

     


    💗 مطالب پیشنهادی " ژاپنی " 💗

     

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💗  سریال ژاپنی هویت  💗   سریال ژاپنی عدالت  💗   فیلم ژاپنی someone   💗  سریال ژاپنی معشوق 💗 سریال ژاپنی سکوت  💗  سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💗  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💗 سریال ژاپنی روزها  💗سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💗سریال ژاپنی اولین عشق  💗 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 💗فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن💗 فیلم ژاپنی هیولا monster 💗

  • نظرات [ ۱ ]
    • يكشنبه ۱۹ شهریور ۰۲

    سریال ژاپنی و کره ای ها باهم چه تفاوتی هایی دارن ؟!

    سریالای ژاپنی برعکس سریالای کره ای خیلی ساده ان .

    مثلا سریالای کره ای حتی اون اب ترینش هم بازم تو میتونی ما به ازای اون کاراکتر رو تصور کنی که ممکنه باشه . برای اون کاراکتر شخصیت سازی شده ، دیالوگا واقعی ترن و با دنیای واقعی میخونن .

    Kazuya Kamenashi
    Kazuya Kamenashi

    تو ژاپن املاکیا برای اجاره خونه اینجوری نقشه خونه رو دارن با توضیحات راجبه اون خونه و ایرادی که ممکنه داشته باشه  .
    تو ژاپن املاکیا برای اجاره خونه اینجوری نقشه خونه رو دارن با توضیحات راجبه اون خونه و ایرادی که ممکنه داشته باشه .

    ولی ژاپنی ها کلا خیلی ساده ان هم از لحاظ نشون دادن کاراکتر ها و هم دیالوگ ها . فرض کنین این سریال رو کره ای ها می ساختن کلی راجبه اینکه چرا این کاراکتر مرد این کارو میکنه و اون حرفو میزنه پس زمینه میساختن جور یکه تو درک میکردی اها به این دلیل این اینجوریه واو چه ادم مثلا جالبی ... ولی ژاپنی ها برعکسن ، به معنای واقعی کلمه واقعا ساده ان ... یه مرد ساده که تا خدا بهش میگه این دختترو سرنوشتته برو باهاش دوس شو و سر یه سال بچه دار شو ، اقدام میکنه و میخاد با دختره رابطه برقرار کنه در ساده ترین روش های ممکن ... انقد ساده و قشنگ و صادق که ادم میگه چرا همچین ادمی ساده و بدون هیچ پیچیدگی بدون هیچ دودوتا چهارتایی واقعا وجود ندارن ...نه که خنگ باشه و کارای احمقانه کنه ها ... اونجوری نه . نمیدونم باید چجوری وصفش کنم . ولی گاهی اینجور سریالا به دلم می شینه . بامزه س .

    در مقابل سریالای کره ای ، به عنوان مثال این سریال نگاه ها ری اکشن ها کارایی که انجام میشه حرفایی که زده میشه مث یه زندگی واقعیه ...حتی اگه اون کاراکتر ما به ازای خارجی نداشته باشه .

    چرا همه تو مرغ میخان رونش رو بخورن ؟! اینجاام سر رون دعوا بود 😁
    چرا همه تو مرغ میخان رونش رو بخورن ؟! اینجاام سر رون دعوا بود 😁

    سریال touch behind you
    سریال touch behind you

    💗 مطالب پیشنهادی " ژاپنی " 💗

     

    💗 فیلم ژاپنی عشق را ببین و بشنو  💗سریال ژاپنی ازدواج دروغین ما 💗   سریال ژاپنی چشم های قرمز  💗  سریال ژاپنی هویت  💗   سریال ژاپنی عدالت  💗   فیلم ژاپنی someone   💗  سریال ژاپنی معشوق 💗 سریال ژاپنی سکوت  💗  سریال من سرنوشت تو هستم I'm Your Destiny  💗  سریال ژاپنی اخرین کات یا برش نهایی💗 سریال ژاپنی روزها  💗سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💗سریال ژاپنی اولین عشق  💗 فیلم ژاپنی ازدواج شاد من 💗فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن💗 فیلم ژاپنی هیولا monster 💗

  • نظرات [ ۳ ]
    • شنبه ۱۸ شهریور ۰۲

    رویابافی در روز روشن

    سه شنبه هفته پیش که رفته بودم بیمارستان ، برای گوشم ، وقتی نشسته بودم دکتر بیاد ، من شماره ی 26 بودم ...

    گفتم بذا یکی از این مقاله هایی که بوکمارک کردم از مجله ی ترجمان رو بخونم ، موهای تنم مورمور شد وقتی این مقاله رو خوندم . با خودم گفتم چطور یه نویسنده اونور دنیا میتونه از همچین چیزی مقاله بنویسه چطور میتونه از خصوصی ترین حس ها و کارایی که میکنه بنویسه و چطوری میتونه اون حسی که من داشتم و اون کاری که من میکنم رو با نوشته اینجوری بیان کنه ؟! این معجزه ی کلماته ...

    چجوری بعضی ها میتونن از کلمه ها نوشته هایی که انقد بدیهی به نظر میاد رو انقد جالب بنویسن و حسهایی که من همیشه داشتم رو بیان کنه ؟ چرا من نمیتونم و نتونستم و فک میکردم مثلا " خیال پردازی " یه موضوع بچگونه یا خصوصیه ؟! بعد به همون حرفی که همیشه میزنم رسیدم این خارجیا از هر موضوعی که به نظر ما شاید مسخره باشه و اصلا نیازی به تحقیق و نوشتن نداشته باشه مینویسن تحقیق میکنن ...نموننه اش کتاب " تلخ و شیرین " تو تمام کتاب راجبه چیزایی تحقیق شده بود حتی سالها ! که اصلا برای ایرانیا و حداقل اونایی که من می شناختم و می شناسم اصلا خنده داره ...

    مثلا همین موضوع خیال پردازی ... فرض کنین من بنویسم اره منم اینجوریم دقیقا همینجوریم بعد نگاه دوستم به من نگاه همکار یا خاننده این متن به من چی میتونه بشه و باشه ؟؟!! مسخره کردن ...!

    میدونین کلا خارجیا رو از این منظر خیلی دوس دارم ...هرچیزی مینویسن هرچیزی براشون قابل تحقیق کردن و بررسی و وقت گذاشتن و ارزش نهادنه ...شما فرض کن یه ایرانی همچین چیزی رو بنویسه اصلا کجا چاپش میکنن ؟! اصلا یه روانشناس یا روانپزشک ایرانی دیدین مثلا بره درباره ی چمیدونم تاثیر موسیقی غمگین روی بیمار یا افرادی تحقیق کنه ؟! سالها براش وقت بذاره و تهش کلی حواریون پیدا کنه ؟! نه ...!

    من منظورم از گفتن همچین چیزی این نیست که ما نویسنده ها مون بیخودن یا دکتر و محقق هامون فلانن و هرچیا ..اصلا منظورم مقایسه نی .

    میخام بگم تو ایران و تو جامعه ما بیان و نوشتن و دنبال کردن همچین چیزایی ، همچین مطالبی همچین موضوعاتی خنده داره . همونجور که توی خارج از یه مهندس کامپیوتر بخان برای اینستاگرام رییس ، تیک ابی بدست بیاره خنده داره ...و اینجا مهندس کامپیوتر مسلط به الگوریتم اینستاعه ...!

    حالا بذارین راجبه مقاله و راجبه حس خودم و تجربه خودم بگم :

    مقاله راجبه خیال بافیه .

    من از نوع خیالباف های " کنترل- توجه ضعیف " هستم ، البته فک میکنم . شایدم بینابین باشم . اینجور خیالباف ها نه میتونن کامل در رویا زندگی کنن و نه تماما در موقعیت واقعی به سر میبرن .

    من از بچگی در حال رویابافی بودم . هیچ وقت اینو هیجا نگفتم هیچوقت به هیچکس نگفتم ، مگه تو وبلاگ خصوصی که سالها داشتمش . شاید بعضیا اینو فهمیده باشن مثلا با گفتن اینکه تو اسمونا سیر میکنه ...!

    با خودم فک میکنم چطور ممکنه یکی حتی در ازای معروفیت یا تحقیق یا کارش راجبه همچین چیز محرمانه ای متنی بنویسه و اونو تو وب منتشر کنه . چطوری ممکنه راجبه اینکه تو خیالت داری خیانت میکنی ، به کسی بگی ! خیلی عجیبه خیلی ترسناکه خیلی شجاعت میخاد . و فک کن همچین چیزی رو مینویسن و چاپ میکنن ! منم میخام امروز راجبه این مقاله شبه مقاله ای بنویسم شایدم مهندسی معکوس بکنمش 😁....

    واقعا میگم ...چندوقته دارم با خودم فک میکنم منم بشینم هرچی تو ذهنم میاد رو بنویسم شاید جایی چاپ.منتشر ش کرد ؟! چرا وقتی یه خارجی راجبه شغلای بیهوده در جهان مینویسه ازش کتاب در میاد منم باید راجبه چرت و پرتایی که تو مصاحبه ها شنیدم و حتی راجبه شغلهای مسخره ای که در ایران هست بنویسم ...و توقعات بیجا و خارج از اون شغل و خیلی چیزای دیگه ...

    یا راجبه خیالهام که تمومی ندارن . یا راجبه دیدگاه هام راجبه ادمایی که از روی نظرای سطحی و مسخره شون می فهم چه ادمای سست عنصرین . یا راجبه کی درامر بودن ! چقد موضوع میتونه وجود داشته باشه برای اینکه من نویسنده شم ؟! چطوره شروع کنم به نوشتن !مث قدیم که هرچی دستم می اومد می نوشتم و می فرستادم به هر مجله ای که دستم می اومد . واو قدیم چقد اعتماد به نفس داشتم . چطور شد که اعتماد به نفسم انقد داغون شدش ؟ به خاطر بیکاری ؟ بی پولی ؟! وقتی ادم فوق لیسانس دار میشه نباید اعتماد به نفسش بیشتر شه ؟! ایا اینا رابطه مستقیم باهم دارن یا نامستقیم ؟!

    داشتم میگفتم ، من خییلی رویاپردازم یا کلمه ای که نویسنده مقاله انتخاب کرده خیال بافم . " شاید اینها یک نوع اعتراف بعد از خوندن این متن باشه که شجاعت اینو بهم داده تا راجبه همچین مطلبی حرف بزنم "

    همه جا خیال می بافم... تو دستشویی تو خونه موقع راه رفتن اتوبوس تاکسی مترو ...حتی موقع که مصاحبه میرم ، وقتی یه ادم خوشتیپ میبینم ، همه جا و همه وقت ... موقع سریال دیدن . اهنگ گوش کردن مخصوصا وقتی با اوپای جدید اشنا میشم لازم به گفتن نی که خیالاتم با اوپاهام تا کجاها ممکنه بره ؟! مث این بخش از مقاله که میگفت :

    در تالار‏ گفت‌وگوی اینترنتی وایلد مایندز، محلی برای تبادل نظرات افرادی که دچار خیال‏‌پردازی مفرط هستند، زنی سی‏‌ساله که او هم از اوایل نوجوانی خیال رابطه با یکی از ستارگان موسیقیِ راک را در سر پرورانده بود...

    من چندوقت پیش همچین رویایی داشتم ... گاهی بازم سراغم میاد ولی به شدت اوایل اشنایی نیست ...

    در خیالم زندگی کاملی را با او زیستم. نه یک زندگی، که زندگی‏‌های بسیار. نه یک بار، که چند بار....

    دقیقا همینجوریم مخصوصا اونجا که میگه فی المجلس حرف ها رو اصلاح میکردم ...چجوری میتونه ذهن منو اینجا بنویسه ؟ و چطوری همه ی رویا پرداز ها این مدلین ؟!

    چندوقت پیش داشتم مصاحبه ای از #لی-مینکی میخوندم که این روزا دارم سریالشو میبینم ، لی مینکی یکی از بازیگرایی که من همیشه هرچی سریال داشته رو دیدم و واقعا دوس داشتم سریالی نبوده که ازش ببینم و مسخره و اب باشه یه جاییش و یه جاییش خوب باشه به معنای واقعی کلمه کامل بوده ...و همچنین لی مینکی یکی از اولین بازیگرای کره ای که من باهاش اشنا شدم و هرچی فیلم ازش بوده رو دیدم ... من اوایل فقط فیلم کره ای میدیدم بعدش به سریال رو اوردم اینم داستان درازی داره که تو یه پست جداگونه تعریف میکنم ... درهرحال لی مینکی هم دقیقا همین حرف منو میزد ، " میگفت وقتی کتاب میخونم ، میگم "واه چجوری چیزی که من حسش میکردم رو انقد خوب بیان کرده کاش منم میتونستم حسامو اینجوری بیان کنم "...

    نخستین رؤیاپردازی‏‌های من خاطرخواهی‏‌هایم بود. در یکی از آن‌ها هم‌کلاسی درس فیزیکمان، که پسرکی بور بود و بیسبال بازی می‌کرد، بعد از کلاس می‌‏آمد و، بر زمینۀ معادلات سرعت و اندازۀ حرکت، اعلام می‏‌کرد قصد دارد با من بیرون برود. او خطاب به کلاس می‏‌گفت «ساکتی‌‏اش را نبینید. اگر به او نزدیک شوید، خیلی هم خوش‌صحبت است». گاهی فی‌‏المجلس حرف‌‏ها را اصلاح می‏‌کردم: او نمی‌گوید خیلی هم خوش‌صحبت است. مادر میان‌سال من این‏‌طور می‌‏گوید. او می‏‌گوید خیلی هم معرکه است.

    من همه ی عمرم رو خیال پردازی کردم . بدون اون زنده نیستم اصلا نمیتونم خودمو بدون رویاهام تصور کنم . اونها یهویی میان بدون اینکه نیازی باشه بهش فک کنم ...

    تصور شکلی از زندگی که در آن رؤیاپردازی وجود نداشته باشد یعنی تجسم مرگ بخشی از خودم که از آن متنفرم ولی، درعین‌حال، بخشی از من است که من را زنده نگه می‌‏دارد.

    وقتی به یه شرکتی که از نظرم محیط مناسبی داره میرم تصور میکنم اینجا مشغول شدم و روابطم با همکارا مناسبه و چقد به کارم ارزش قائل میشن و تحسینم میکنن که چه شخصیت ارزنده ای دارم 😁 و چقد حقوقش خوبه و با حقوقم چه کارها که نمیتونم بکنم ...حتی ایفون نه ، سامسونگ تاشو خوشگلا که اسمش یادم نی رو خریدم . 😁

    تصور میکنم تو کره ای فوق العاده مسلط شدم و شانسم زده و بورس دانشگاه سئول قبول شدم ولی همش اکراه میکنم که برم ...چرا ؟ عرق به وطن ؟ نه اصلا ..حال ندارم درس بخونم ...🤣 ولی با همه ی اینا ادم باید ابله باشه که بورس دانشگاه سئول قبول شه و نره ... و یک عالم داستان دیگه و زندگی دیگه ای رو می سازم ...بارها ...به انواع مختلف ... و دقیقا مث مقاله که اشاره میکنه که اینترنت باعث شده خیال باف ها بهتر خیال ببافن من هم جاهایی که میرم چیزایی که میخورم و میخرم و میپوشم همش رو از اینستا و سریال ها می سازم ... بخش بزرگی از زندگی ام و جزییاتش رو با چیزایی که دیدم و شنیدم تزیین میکنم ... وقتی با اوپا اشنا میشم باهاش میرم فلان کافه تو سئول و فلان قهوه و فلان کیک رو میخورم ...

    چاه اینترنت سرگردانی ذهنی را به چیزی پُر از کلیک و تصویر بدل می‏‌گرداند و از این طریق ضرب‏‌آهنگ‌‏های تفکر یادآور را خشک و بی‏‌روح می‏‌کند: دنبال صفحۀ اینستاگرامِ «انتقام زنِ رهاشده» می‏‌گردید؛ نام او را در گوگل جست‌وجو می‌‏کنید؛ مطلبی را دربارۀ زندگی‌‏اش پیدا می‌‏کنید و می‏‌بینید که شهر ساحلیِ محل زندگی او در جنوب غربی استرالیا «استراحتگاه دنجِ پول‌دارهای استرالیایی است»؛ عبارت «گران‏‌ترین هتلِ خلیج ایگل» را جست‌وجو می‌‏کنید؛ خودتان را تجسم می‏‌کنید که در ویلای ساحلیِ چهارخواب‌ه‏ای با چشم‌‏انداز یکپارچۀ اقیانوس فیروزه‌ایِ هند اقامت کرده‌‏اید؛ در گوگل «درختان جنوب غرب استرالیا» را جست‌وجو می‏‌کنید تا ببینید نام درختی که در کنج تصویر قرار گرفته چیست -اوکالیپتوس! یا شاید بانکسیا- و بعد زنِ رهاشده + «دوست‌‏پسرِ جوان‌‏تر» را جست‌وجو می‏‌کنید. خودتان را در هتل تجسم می‏‌کنید. خودتان را در خانۀ آن زن تجسم می‌‏کنید. خودتان را هنگام نگارش مطلبی دربارۀ زندگی او تجسم می‏‌کنید. خودتان را هنگام معاشقه با دوست‌‏پسری جوان‏‌تر که نه چهره‌‏اش را دیده‌‏اید و نه وجودش را تأیید کرده‌‏اید تجسم می‌‏کنید. از تصور (تجسم زندگی او) به فرافکنی (تجسم خودتان در زندگی او) می‏‌روید و دوباره بازمی‏‌گردید. این‏ها جابه‌جایی‏‌هایی هستند که هر ذهن خیال‌‏پردازی تجربه می‏‌کند، ولی امروزه می‌‏توان تصاویری را یافت که به آن‏‌ها حیات بدهند. این رؤیای انتزاعی در بالای مرورگرتان شش صفحه ایجاد می‌کند -مثل ردِ خرده‌‏نان‏‌هایی که مسیر برگشت به هزارتوی آرزو‏هایتان را نشان می‌‏دهد. شما، شما، شما. ضمیر دوم‌شخص مثل کوس شرم‌ساری. مرورگر من، آرزوهای من.

    و ...من از من جدا میشم ... خوشبخت میشم موفق میشم ...همه ی کسایی که منو بی ارزش منو کوچیک منو بی عرضه می دونن انگشت به دهن می مونن به موفقیت و زندگی من تو دهه 30 سالگیم ... قابل احترام میشم چون من یه کار خوب دارم چون من پول دارم ....پول پول که جریان داره تو رویاهام ...

    زمان تحصیل در دانشگاه که مدتی به‌صورت پاره‌‏وقت دستیار یکی از وکلای مهاجرت بودم، دربارۀ کشف بزرگی که منجر به اخذ پناهندگی برای یکی از موکل‏‌هایمان می‌‏شد خیال‌‏پردازی ‏می‏‌کردم. شتابان، با تعدادی کاغذ که زیر نکات مهم‌شان خط کشیده بودم، وارد محل دادگاه می‏‌شدم. خانواده نجات پیدا می‏‌کردند. در دادگاه هم‌همه‌‏ای بر‏پا می‌‏شد که: این دخترک کی بود…؟

    هرگز نشده زمانی را برای خیال‏‌بافی پیدا نکنم.

    با خودم میگفتم ینی بقیه هم خیال بافی میکنن ؟! اگه دوستم الان بفهمه که وقتی دارم باهاش حرف میزنم و با چرت و پرتاش ری اکشن لبخند نشون میدم بدونه دارم خیالبافی میکنم راجبه کلا یه موضوع دیگه ای که از اون جو و اون صحبت متفاوته ، واکنشش چی میخاد باشه ؟!

    چرا ما یه تالار گفتگو مث خارجیا که توش راجبه خیالبافی حرف بزنن نداریم ؟!

    شرم من از خیال‌‏بافی، شرم از خودمداری و خیالات خودبینانه است؛ شرم از روی‌برتابیدن از ابتذال زندگی روزمره و توسل به تحقق آرزوهای محال است؛ شرم از ترجیح مفروضات بر واقعیات است...
    هر چه هم که داشته باشم، همواره خیال چیزی دیگر را در ذهن می‏‌پرورم
    در خواب راهی به رهایی دیدی و آکنده از شادمانی شدی...
    ازجمله باورهای عمیق‏ من دربارۀ زندگی این است که هرگز دقیقاً آن‏‌طور که تصور می‏‌کنیم پیش نمی‌‏رود.
    دوستم تارا ‏گفت که آدم‏‌ها دو دسته‌‏اند: عده‌‏ای که دربارۀ امور ممکن رؤیاپردازی می‌‏کنند و کسانی که دربارۀ امور ناممکن خیال‏‌بافی می‌‏کنند.
    وقتی از دیگران دربارۀ خیالاتشان پرسیدم، کم‏کم دستگیرم شد که رؤیا شبیه درد است و در بدن رؤیاپردازان مختلف یک‏‌جور نیست. رؤیاها از نظر بافت، شدت و میزانِ سرسختی متفاوت‌اند: کلمۀ «همیشه» ممکن است به نظر یک نفر ساعتی ‏یک‌‏بار باشد و به نظر فردی دیگر دقیقه‌‏ای یک‌‏بار. زندگی دورنی و خیالی ما معنای بین‌‏المللی واحدی ندارد. چه‌‏بسا کسی بگوید «رد فلانی را در اینترنت زدم» و مقصودش این باشد که نگاهی به صفحۀ مربوطه در ویکی‏پدیا انداخته است، اما منظور من از این جمله مراجعه به پایین صفحۀ چهارم یا نهمِ نتایج گوگل و رسیدن به مطلبی است که مادرِ شخصِ مورد نظر روزگاری در یکی از روزنامه‏‌های محلی چاپ کرده و تعطیلات کودکیِ آن شخص را در جزیره‏‌ای نزدیکِ ساحل مِین شرح داده است.


    من هم وقتی میخام راجبه کسی تحقیق کنم میرم صفحات یک به بعد گوگل ...

    به‌‏تدریج دریافتم رؤیای هر فرد رازی است که مقابل چشم دیگران پنهانش کرده است. آن‏‌ها همیشه جلوی من خیال‏‌بافی می‏‌کردند -در مترو و پیاده‌‏رو و در کلاس‌‏هایم- ولی من از آنچه در ذهنشان می‏‌گذشت یا زیر لب بر زبانشان جاری می‌‏شد و همواره ناگفته می‌‏ماند هیچ نمی‏‌دانستم. بعضی‌‏ها می‏‌گویند خیال‏‌بافی حالت زایندۀ خودشکوفایی است، به سبکِ کتاب راز -هر آنچه را که تصور کنی به دست می‏‌آوری دنیا به تو ارزانی خواهد کرد- اما بعضی دیگر آن را مثل نوعی خودکام‌بخشی مزمن مخفی می‏‌کنند. خیال‌‏پردازان در پیام‏‌های وب‏‌سایتِ ردیت فهرست‌‏های بلندبالایی از محتویات رؤیاهایشان ترتیب داده‌‏اند: نواختن همۀ سازهای موسیقی و خواندن ترانۀ آهنگ‌‏های مورد علاقه؛ کشتن قاتل مسلح یک دبیرستان؛ برنده‌شدن در قرعه‏‌کشی و جمع‌‏آوری زباله‌‏های فضایی؛ درازکشیدن و تصور حس راه‌رفتن روی سقفِ همه‌‏چیز؛ انتقام‌گرفتن از آن کسی که در جاده بدون راهنما جلویشان پیچیده.
    قبلاً دربارۀ مردان خیال‏‌پردازی می‏‌کردم ولی الان دربارۀ کتاب‏‌هایی که دوست دارم بنویسم خیال‌‏بافی می‏‌کنم». دوست دیگری می‏‌گفت خیال‌‏پردازی‏‌هایش اصلاً شبیه فیلم کوتاه نیستند. چشمِ ذهنش نمی‌‏تواند تصاویر را فرابخواند و، به همین دلیل، رؤیاهایش بیشتر گفت‌وگوهای خیالی هستند. می‏‌گفت «چیزی شبیه نمایش‏نامه‏‌های رادیویی‌‏اند». خیال‏‌بافی‏‌های بعضی افراد حتی داستانی هم نیستند. بیشتر شبیه شعرند.
    جروم ال. سینگر، استاد روان‌شناسی دانشگاه ییل، در سال ۱۹۶۶ در کتاب دوران‌‏ساز خود با عنوان رؤیاپردازی: مقدمه‌‏ای بر مطالعۀ تجربی تجربیات درونی5 می‏‌گوید رؤیاپردازی می‌‏تواند نقش انطباقی در زندگی افراد ایفا کند و به آن‏ها کمک کند دقیق‌‏تر به زندگی‏ه‌ای دورنی‏شان توجه کنند، هیجاناتشان را مدیریت کنند و مشکلات آزاردهنده را رفع نمایند. او به‌همراه جان انتروبس (که نخستین دانشجوی دورۀ دکتری‏اش بود)، در همان سال، پرسش‏نامۀ فرایندهای خیالی6 را منتشر کرد که متشکل از ۳۴۴ سؤال با محوریت بسامد و مضمون رؤیاهای افراد و نقش این رؤیاها در زندگی روزمره‌‏شان بود. سینگر، طی سال‏‌ها تحقیق، سه نوعِ کلی خیال‌‏پردازی را مشخص کرد:
    خیال‏‌پردازیِ مثبت‏-‏سازنده (که مشخصۀ بارز آن تفکر غیرجدی، آرزومندانه و «مبتنی بر اطلاعات» است)، خیال‏‌پردازیِ مقصر‏-‏ملول (که بخش اعظم آن را خیالات اضطراب‏‌آور، وسواس‏‌گونه و معمولاً مرتبط با شکست تشکیل می‏‌دهد) و کنترل-توجه ضعیف (که فرد نه می‏‌تواند کاملاً در رؤیای درون زندگی کند و نه تماماً در موقعیت بیرون به سر برد). بسیاری از روان‏‌شناسانِ قبل و بعد از سینگر وجوه منفی خیال‏‌پردازی (و اثرات زیان‏بخش «سرگردانی ذهنی»7) را مورد توجه قرار داده‌‏اند ولی پژوهش‏‌های سینگر، عمدتاً، بر ابعاد مثبت خیال‌‏پردازی -بخصوص ارتباط خیال‏‌پردازی با خلاقیت، حل مسئله، برنامه‏ریزیِ مؤثر و کنجکاویِ بین‏فردی- متمرکز بوده است. خودِ دامنۀ سؤالات پرسش‏نامۀ فرایندهای خیالی بیانگر گسترۀ معانی همین اصطلاحِ «خیال‏‌بافی» در ذهن خیال‏‌پردازان مختلف است: خودم را تصور می‏‌کنم که عزیزانم را نادیده می‏‌گیرم و آن‏ها را تنها می‏‌گذارم. صداهایی که در خیال‏‌پردازی‏‌هایم می‏‌شنوم واضح و مشخص هستند. خودم را مجسم می‏‌کنم که در سازمانی پذیرفته شده‌‏ام که ویژۀ افراد موفق است. در خیالاتم به‏‌خاطر فرار از مجازات احساس عذاب وجدان می‌‏کنم. «تصاویر ذهنی‏‌ام» مثل عکس واضح و روشن هستند.
    فیلیپس می‏‌گوید «زندگی‏‌های ما بدل به مرثیه‌‏ای برای نیازهای برآورده‌‎نشده و خواهش‏‌های نادیده‌‏گرفته‏‌شده، فرصت‏‌های ازدست‏رفته و جاده‌‏های ناپیموده می‏‌شود». «تصور زندگی‏ بدون زندگی‏‌های نزیستۀ آن‏ ناممکن است»


    اسیه سبز و رویاهاش

    ولی من آنجا که فیلیپس می‏‌گوید «انتخاب درست آن است که موجب بی‌‏علاقگی ما نسبت به [زندگی‏‌های] جایگزین شود» با او مخالفم و گمان نمی‏‌کنم حتی خودش هم با این حرف کاملاً موافق باشد. تصور وجود راهی که بتواند کسی را از فکر راه‌‏های دیگر منصرف ‏سازد خیال باطل -یا توهم قطعیت- است. دوستم آنا می‌‏گوید «مطمئنم افسردگی وقتی است که ندانی در چه مورد خیال‏‌بافی کنی». رؤیاها پرسش‌‏هایی‏‏ هستند که نباید به‌‏دنبال پاسخشان بود بلکه باید با آن‏‌ها زندگی کرد و تنها زمانی خطرناک می‏‌شوند که راکد بمانند. حتی اگر بهترین زندگی را داشته باشیم، رؤیاها به ما مجال حفظ زندگی‌های پنهانی را می‌دهند که هیچ‏‌کسِ دیگر نمی‏‌تواند به آن‏‌ها راه یابد یا در آن‏‌ها دخالت کند. رؤیاها حد نهاییِ امور شخصی‌‏اند: چیزی که حتی در صمیمانه‏‌ترین دوستی‌‏ها مخفی می‏‌ماند، شاید چیزی که اصلاً وجودش برای محرمانه‌ماندن در آن دوستی‏‌هاست. کارهایی که در خیال انجام می‏‌دهیم محرمانه‌‏تر از هر آن کاری است که انجام داده‏‌ایم.
    خیال‌‏پردازی‏‌های ما چیزی را به وجود می‌‏آورند یا آنکه صرفاً از چیزی دیگر می‏‌گریزند؟ اگر پاسخ هر دو باشد، چطور می‌‏توانیم بفهمیم در کدام حالت هستند؟ تمایلاتمان چه زمان ما را به‌‏سوی اهداف سودمند هدایت می‏‌کنند و چه زمان ما را از جایی که هستیم جدا می‌کنند؟
    خیالات گاه به‏‌صورت اول‏‌شخص بودند و من همه‌چیز را از دریچۀ چشم خودم می‏‌دیدم، گاه نیز سوم‌‏شخص بودند و خودمان را از بالا تماشا می‏‌کردم.
    در همۀ این خانه‌‏ها همیشه دنبال پنجره‌‏ها می‌‏گشتم.... -انگار همیشه خیالم جایی دیگر را می‌‏جُست...
    آه پس به خاطر این بوده ... من وقتی میرم شرکتی برای مصاحبه دنبال پنجره میگردم... پنجره ای که روبه روش درخت باشه ... چقد قشنگ میشه ... چندوقتیه فک میکنم به جای اینکه برم درخاست کار بکنم انگار دارم میرم شرکت رو بخرم ...

    اسیه سبز و رویاهاش


    چقد زیبا با جزییات شرح داده ، نه ؟! واقعا با این مقاله عشق کردم انقد از خوندنش لذت برم که از سه شنبه ی هفته پیش که برای اولین بار خوندمش تا الان سومین باره که میخونمش ...دوس دارم از کلماتی که اون استفاده کرده استفاده کنم ...دوس دارم مث اون بنویسم ...

    ولی من همیشه از اینکه مث کس دیگه ای باشم و مث کس دیگه ای بنویسم مث کس دیگه ای باشه قیافم و مث کس دیگه ای حرف بزنم ... از اینها بدم می اومده و میاد ...من حتی تو رویاهام هم خودمو تغییر نمیدم ... من رویای دروغین نمیسازم سریع از اینکه یه چیزیو تو رویام دروغی گفتم بدم میاد یه حسی مث خار همش اون گوشه س و ازار میده برای همین برای تغییر اون بعد اخلاقی که برای خودم درست کردم ، یه توجیه دیگه درست میکنم و باز خود واقعیم میشم ...

    با توجه به اینکه ازجمله مزایای رؤیاها امکان فرارفتن از عمل‏‌گرایی است، شاید چندان معقول نباشد که در بندِ ملاحظات عملی‏شان گرفتار شویم. دوست من می‏‌توانسته در رؤیایش خود را از شیشۀ شکسته در امان نگه دارد. من هم می‏‌توانستم وکیل پورتلندی را مجرد فرض کنم، ولی این کار انگار یک‏‌جور تقلب است. رؤیایی که هیچ برخورد و اصطکاکی نداشته باشد، خیال خام است. اما اگر بگذارید واقعیت وارد رؤیا شود -مثل تراشه‌‏‏ای از رگه‏‌های چوب که در دست فرو می‌‏رود- درگیری بیشتر می‌‏شود.
    ...

    خیلی مقاله ی قشنگی بود جوری که میخام پیرینتش کنم بزنم در و دیوار جمله هاشو ...اینکه یه همچین مقاله ای رو پیدا کردم و متوجه شدم چقد ادم خیالباف هست چقد مایه س تسلی و خوشحالیه برام ... ما خیالباف ها تنها نیستیم ...! شاید همین الان دوست کنار شما هم درحال خیالبافی باشه ...!

    امروز تا همینجا ...


    💟 مطالب پیشنهادی 💟 

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۱۸ شهریور ۰۲

    حالت غرقگی

    اکثر پژوهش‌های روانشناختی بر آسیب‌شناسی متمرکزند و کسی به مفهوم لذت در زندگی توجه نمی‌کند. ازاین‌رو، دربارۀ بازی، کار، اوقات فراغت و معنا در زندگی مطالعه کرد و نظریۀ «غرقگی» او شهرت جهانی یافت.

    حس شگفت‌انگیز غرقگی زمانی اتفاق می‌افتد که آن‌قدر گرم کاری می‌شویم که دیگر متوجه اطرافمان نیستیم و یادمان می‌رود ساعت چند است و کجاییم. من این حس را می‌شناختم و شدیداً به آن نیاز داشتم. رها از زمان و مکان، بی‌توجه به کارهای روزمره و ضرب‌الاجل‌ها، می‌توانستم فکر کنم، نفس بکشم و خیال‌پردازی کنم. البته، این ناهشیاری‌ها اطرافیانم را کلافه می‌کرد. من گیج و حیرت‌زده دوباره به این دنیا برمی‌گشتم و باید به‌زحمت سراغ کارهایم می‌رفتم، بااین‌حال بسیار شاد و سرحال بودم.

    در حالت غرقگی، خودآگاهی از میان می‌رود. زمان از حرکت بازمی‌ایستد. فرد از روال روزمره خارج می‌شود و احساس می‌کند جزئی از چیزی بزرگ‌تر از خودش است. اگر فرد حالت غرقگی تمام‌عیاری را تجربه کند، به چیزی نزدیک می‌شود که چیکسنت‌میهای به آن می‌گوید «خلسه»

    کلید تجربۀ چنین احساسی این است که انگیزۀ فرد درونی باشد: فرد باید به‌خاطر خود آن فعالیت غرق در به‌انجام‌رساندن آن شود، نه به خاطر اینکه کسی او را تحت نظر دارد، نه به‌خاطر اینکه به‌ازای انجام‌دادن آن ده دلار نصیبش می‌شود. پس از این، فرد باید سخت تلاش کند، البته در چنین حالتی سخت تلاش کردن راحت و آسان می‌شود. چیکسنت‌میهای می‌گوید «خودْ از بین می‌رود. هر کاری، هر حرکتی، هر فکری ناگزیر به دنبال قبلی می‌آید، مثل وقتی که موسیقی‌ جاز می‌نوازید. تمام وجود فرد درگیر می‌شود و از همۀ مهارت‌هایش به منتها درجۀ خود استفاده می‌کند».

    اگر نظمی به اهداف بدهیم و مشخص کنیم چه چیزی زندگی انسان را سرشار از شادی می‌کند، افراد احساس نمی‌کنند که زندگی‌شان هدر رفته است

    زندگی‌ افراد «ناگزیر بی‌ارزش شده است».

    از مجله ی ترجمان /


    💟 مطالب پیشنهادی 💟 

    💗 سریال کره ای طلوع ماه در روز  💗برنامه تلویزیونی برادری و تاس 💗 داستان هزار و یک روز  💗 خواننده ی جزیره ی دورافتاده  💗 سریال کره ای دلال ازدواج 💗 قسمت 5 و 6 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه 💗 معرفی N VIXX اِن ویکس   💙وبلاگ خونی  💙 قسمت 7و 8 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی متروکه  💙سریال کره ای سونبه اون رژ رو نزن  💙سریال کره ای اهریمن من  💙خواننده ی دور افتاده قسمت 9 و 10 💙معرفی کتاب بلندی های بادگیر 💙سریال کره ای رای کشنده 💙💙سریال کره ای خواننده ی جزیره ی دورافتاده قسمت اخر 💙 این روزا چ خبر 💙 سریال کره ای بکشش kill it 💙 سریال کره ای مرد من فرشته ی عشق 💙 فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن 💙 سفر انار 💟 سریال کره ای دلال ازدواج رو وون 💟 سریال کره ای دروغه همه 💟 سریال کره ای داستان ازدواج بانو پارک  💟پادشاه ابدی  💟 سریال کره ای اودیسه ی کره ای سون او گوک 💟قالب جدید 💟 سریال کره ای بدرخش یا دیوانه شو  💟 سریال کره ای مرد من الهه عشقه 💟 my man is cupid 💟 جمع بندی سریال های در حال پخش که دیدم 💟اهنگ جدید آی اِم مونستااکس slowly 💟تاریخ در سریال کره ای عاشقان ماه و بدرخش و دیوانه شو  💟 سریال کره ای میراث خانوادگی 💟

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۱۸ شهریور ۰۲

    سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره

    سریالی که این روزا دارم میبینم اسمش هست " این رابطه "یه نیروی" مقاومت ناپذیره " یا " عشق مقاومت ناپذیر "

    سریال عشق مقاومت ناپذیر
    سریال عشق مقاومت ناپذیر

    درمورد هونگ جو عه که کارمند شهرداری و تنها زندگی میکنه ، والدینش مردن ، و تو مدرسه بهش قلدری میکردن و از طرفی تو محل کار هم دوستی نداره معلوم نی چرا همه ازش دوری میکنن . درحالیکه هم خوشگله هم بامزه س . برای همین یخورده عقده ای شده . همیشه تنها غذا میخوره و از تنها غذا خوردن بدش میاد . حاضره کارای همکاراشو انجام بده تا اونو تو جمع حساب کنن . خلاصه بدبختیه .

    درواقع منم بیشتر جاها تنها بودم البته این تنهایی بعضی موقعها خودخاسته و بعضی موقعها ناخاسته بوده . ادم تنها باشه بهتر از اینکه با یه مشت کودن و گیج همکلام و همنشین شه . مخصوصا با این ادمای سواستفاده گری مث دور وری های هونگ جو هخون بهتر خودشو براشون بگیره تا اینجوری به عنوان یه نفرت انگیز طرد شده باشه نه کسی که با همه خوبه و مشکلی نداره ولی همه باهاش چپن ...تازه اینجوری احترام بیشتری هم کسب میکنه ...

    درواقع ادمایی که با ادمایی مث هونگ جو اینجوری رفتار میکنن همشون از حسودیشونه که اینجوری میکنن حالا به چی حسودی میکنن خدا عالمه ولی صد در صد عاملش حسودیه و خودشون غیرقابل تحملتر و عوضی هم هستن ، همین و بس ....حالا در هر حال ...

    هونگ جو
    هونگ جو

    هونگ جو داره کارشو انجام میده که یه پرونده ای به وجود میاد و هونگ جو قبول میکنه که بره قضیه رو حل کنه ، توی جنگل یه تیکه زمین شخصی هست که تو اون زمین یه خونه ای که برای شمن بوده معلومه که خیلی از بودنش میگذره ...چون یکی اونجا میمیره مردم اعتراض میکنن که اینو خراب کنین خطرناکه فلان ...صاحب اون زمین "جانگ شین یو "هه ، که خیییییییییییلی خوشتیپه و کامل ، پولدار خوشتیپ تحصیلکرده همه چی دیگه ...جانگ شین یو وکیله اون خونه ام اجازه تخریبشو باید مادربزرگش که شمن بوده بده ، به هونگ جو اینجوری میگه ، هونگ جو میره خانه ی سالمندان که مادربزرگه هست و اجازه تخریب رو میگیره و میره تخریب رو انجام میدن ، زیر زمین یه جعبه پیدا میکنن که مادربزرگه به شین یو میگه که اینو باید بدی به هونگ جو ، صاحب اصلیش اونه ، از این تناسخ و این چیزاس ولی حالا فعلا وارد اون بحثا نشده سریال ...

    سریال عشق مقاومت ناپذیر
    جانگ شین یو

    شما میتونین راجبه ادامه ی سریال را تو  این صفحه بخونین : 

    💗 سریال کره ای دلال ازدواج 💗

    💗 سریال کره ای در حال پخش  💗

    از طرفی شین یو اینا خانوادگی انگار مرداشون نفرین شدن و سر جوونی یا میمیرن یا بچه دار نمیشن ، همچین چیزی ، شین یو هم مریضه ، تازگی فهمیده ، خلاصه جعبه رو برمیداره میبره میده هونگ جو میگه هرچی توش بود به منم نشون بده . در جعبه خود به خود برای هونگ جو باز میشه ، توش یه دفتر که طلسم های مختلف نوشته شده بود ، بود .

    هونگ جو جدی نمیگیرتش ولی چون به یکی از پسرای خوب اداره چشم داره میگه بذار طلسم عشق رو انجام بدم ببینم چی میشه ، از اینورم یه سری مسائل پیش میاد شین یو میاد وکیل شهرداری میشه ، بالاخره شهردای به یه وکیل نیاز داره دیگه ...اینا یجورایی همکار میشن ...بعدش هونگ جو طلسم رو که تو اب خونده بوده میبره تو لیوان اون پسره میریزه که جلسه داشتن ، ولی از شانس پسره راست دسته و هونگ جو لیوانو گذاشته سمت چپ از طرفی شین یو چپ دسته ، اینجوری میشه که طلسم عشق رو شین یو میخوره و اینجوری عاشق هونگ جو میشه ...عشقشم اینجوریه که میدونه نباید این احساس رو داشته باشه ولی قلبش برای دختره پروانه و اکلیل تراوش میکنه ...در حالت پوکرفیسی ولی عاشق، اینجوری کاراکترش ...خودشم تعجب میکنه وقتی متوجه میشه دختره طلسم رو استفاده کرده ، میره دوربین ها رو چک میکنه میفهمه اب رو جای اون پسره ، خودش خورده و برای همین اینجوریه ....و ...

    سریال عشق مقاومت ناپذیر
    سریال عشق مقاومت ناپذیر

    فعلا داستان تا قسمت 6 همین بود ...کش مکش بین این دو که تو بهم طلسم دادی مسئولیتمو قبول کن و دختره هم نه و اینا ...مساله ی مهم اینکه شین یو دوس دختر داره و دختره کیه ؟! دختر شهرداره از طرفی دبیرستان همکلاسی هونگ جو بوده که بهش قلدری میکرده ، و میگه تو دوس پسر منو دزدیدی ...فک کن یه همچین سلیطه ای بعد بفهمه هونگ جو باز دوس پسرشو دزدیده ، چه شود ...

    شین یو
    شین یو
    سریال عشق مقاومت ناپذیر
    هونگ جو

    راستش از همون قسمت دو به بعد به این نتیجه رسیدم که " رو وون " اصلا بازیگر مناسبی برای این نقش نبوده ، رو وون خوشگله خوشتیپه ولی بازیش خیلی چطو بگم انگار فقط داره دیالوگ میگه ،فقط یه جاهاییش که دیالوگاش خنده داره ، بامزه میشه وگرنه در تمام مدت پوکر فیس بودنش جذاب نی! بازی نداره میدونی ؟! این نقش رو باید " جون " بازی میکرد ، "جون" خدای پوکرفیس عاشقه ...اصلا وقتی همچین نقشایی بازی میکنه به شدت جذاب و سکشی و وای ال..اکبر این پسر فوق العاده میشد برای این نقش...

    سریال عشق مقاومت ناپذیر
    لی جون یانگ ملقب به جون ...

    سریال عشق مقاومت ناپذیر
    سریال بگذار شوالیه ات باشم از جون فوق العاده قشنگه

    حیفش کردن واقعا نقش رو ...جو بو اه هم برای این نقش درکل بد نی خیلی بهتر از روونه ولی چون بامزه س در کل سریالش و داستانشم هنوز به اوجش نرسیده و میگم شاید چیز بیشتری برای نمایش داشته باشه دارم ادامه ش میدم ...چون از چیزایی که نشون داده معلومه که هونگ جو تو زمان چوسان برده بوده و با شین یو ی اشراف زاده عاشق و معشوق بودن ، احتمالا دوس دختره هم سلیطه ی دوران چوسانه ...میخام ببینم قضیه اینا چی بوده و از طرفی اولای سریال نشون داد که یه دست خونی همش شین یو رو لمس میکنه ، خودش حالیش نی یا سریال یادش رفته ^_^ ، از وقتی طلسم رو خورده و اون خونه خراب شده دسته دیگه نمیاد لمسش کنه ...چون جعبه به صاحب اصلیش برگردونده شده ...احتمالا همین هونگ جوی زمان چوسانی شین یو رو نفرین کرده ...حالا باید دید چی میشه ...تا اینجا با اینکه گفتم بازی رو وون خوب نبود ولی قشنگ بود سریالش ....

    بعدا نوشت : اولش نظرم این بود که رو وون مناسب نی ولی بعدش نظرم تغییر کرد برای اینکه بقیه نظراتمو بخونین میتونین به پست های مربوط به سریال سر بزنین . 

    سریال عشق مقاومت ناپذیر
    سریال عشق مقاومت ناپذیر

    این اهنگشم خیلی قشنگ بود از اینجا گوش بدین : 

    💛اهنگ متن سریال کره ای این رابطه مقاومت ناپذیره 💛

    این تیکه ش خیلی خنده دار بود ، گفتم عکس گرفتم هدر نره ، اینم بگم ، اینجا رفته بودن که دختره تو شبی که ماه کامله طلسم رو باطل کنه ، تو پارک بودن ، یکی اومد گفت سگم گم شده فلان ، رفتن دنبال سگه بعد اسم سگ بونگ گیله ، شین یو میگه این شبیه بونگ گیل نی شبیه ماکسیموسه .... خیلی خنده دار بود ...

    حالا یه فرضیه دیگه که الان یادم اومد اینکه من فک میکنم اینا خانوادگی با زنایی که تو تقدیرشونه ازدواج کنن عمرشون طولانی میشه ، جوون مرگ نمیشن درواقع ، چون باباهه یه وجهه کیوتی داره ولی همچون خانواده ی پولداری بهش نمیاد مامانش اونجوری خنگ باشه ، فک میکنم مامانشم چون تقدیر باباش بوده ازدواج کردن ، احتمالا شین یو هم همینجوری میشه ...درواقع از لحاظ اجتماعی به دختره نمیاد ...

    سریال عشق مقاومت ناپذیر
    سریال عشق مقاومت ناپذیر
    سریال عشق مقاومت ناپذیر

    سریال عشق مقاومت ناپذیر


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟

     

  • نظرات [ ۲ ]
    • جمعه ۱۷ شهریور ۰۲

    سریال کره ای " باد و ابر و باران " 바람과 구름과 비 Kingmaker: The Change of Destiny

    سریال کره ای  " باد و ابر و باران " 바람과 구름과 비 Kingmaker: The Change of Destiny  یا " امپراطور ساز _کینگ میکر : تغییر سرنوشت "

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    سریال در زمان 25 مین امپراطور چوسان روایت میشه ، تو این زمان خاندان کیم بیش از 60 ساله که رو دولت احاطه دارن و امپراطور نقش مترسک رو داره . خاندان سلطنتی " لی " ها نسلشون تقریبا منقرض شده و اگرم کسی بوده که ریشه مستقیم از امپراطورهای قبلی بوده از ترس جونشون با بدبختی و فلاکت تو دهاتا زندگی میکردن . امپراطور قبلی که میمیره ، همین خاندان کیم میرن از دهات این امپراطور رو برمیدارن میارن میکنن امپراطور ، طرف تو دهات هیزم جمع میکرده و کشاورز بوده ، وقتی میاد امپراطور میشه 19 سالش بوده . ملکه مادر هم یکی از اعضای همین خاندان کیمه ولی با اونا مخالفه . خلاصه این بعد تاریخی ش بود .

    سریال کره ای باد و ابر و باران
    شاهزاده هواریون یا بونگ نیان

    سریال راجبه شاهزاده خانوم " هواریون یا بونگ نیان " هه که توانایی خواندن چهره ی افراد و گفتن دقیق سرنوشت اونها رو داره . شاهزاده قبلا تو شهر مرزی که دریا هست با مادرش زندگی میکرده ، مادرش شمنه .درواقع دختره از زمان تولد توانایی دیدن سرنوشت افراد از روی چهره شون رو داره و اگه بهشون دست بزنه هم کارایی که قبلا کردن رو میتونه ببینه . ولی مادرش بهش هشدار داده بوده که هیچوقت این توانایی رو با کسی درمیون نذازه و فاشش نکنه وگرنه تو دردسر می افته .

    سریال کره ای باد و ابر و باران
    چه چانگ جونگ

    یه پسر اشراف زاده ی یبسی هم هست که از این دختره خوشش میاد ولی به جای اینکه مث ادم محبت کنه میخاد زوری دختررو بدست بیاره . بونگ نیان و پسر یکی از اشراف زاده ها که اسمش "چه چانگ جونگه "باهم اشنا میشن و قرار میذارن ، اون پسر یبسه که اینو میبینه از حسودی و خباثتش میره لو میده که شمن زیر خونه ی فلان اشراف زاده دعا دفن کرده ، و میگه که اون خاسته اون خانواده رو نفرین کنه . میرن مامان دختترو میگیرن و میبرن پیش حاکم شهر ، حاکم شهر کیه ، " تسو " تو جومونگ بود ؟! اون حاکم شهره و یکی از پسر های خاندان کیمه . کیم چند و چون ماجرا رو می فهمه که شمن توانایی چشمگیری تو پیش بینی داره ، از اون طرف دختره میاد میگه :

    " نه مامانم نیست و من بودم که پیش بینی میکردم . امشب تو ساعت 11 قرار بمیری چهره ات تاریکه و سایه مرگ روت نشسته ." کیم میخنده و میگه خیلیه خب اگه ساعت 11 اتفاقی افتاد که من در معرض مرگ بودم حرف تو درسته و من مادرتو ازاد میکنم تا اون موقع باید اینجا بمونین .

    ساعت میشه 11 قاتلای اجاره ای حمله میکنن دختره از کیم محافظت میکنه و میگه دیدی گفتم ،خیلیه خب حالا مامانمو منو ازاد کن . کیم میگه عمرا ، من تورو نگه میدارم و از این به بعد باید برای خاندان کیم این پیشگویی هاتو انجام بدی .

    سریال کره ای باد و ابر و باران
    کیم

    لو دادن خودش و تواناییش همانا و تا سالها زندانی و اسیر دست خاندان کیم شدن همانا. تو همین اثنا یهو راز تولد دختره هم فاش میشه ،مادر دختره که میبینه دخترشو اینا اسیر کردن میره پیش امپراطور و میگه من از تو یه دختر دارم اینا دزدیدنش ، همونجور که گفتم امپراطور تا 19 سالگی ادم معمولی بوده پس جای تعجبی نیست که بچه هم داشته می بوده . شاهم از اونجا که از خودش اختیاری نداره میگه دخترت تو خونه اینا بزرگ شه خوبه یا تو بیابونا . اینجوری میشه که شاهزاده خانوم 10 سال تو خونه ی خاندان کیم اسیر بود و براشون چهره خانی میکرد که این یارو به نفع شما نی اون یکی به نفع شما کار میکنه از این جور چیزا .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    اینم اضافه کنم که ، تو این سریال داستان اینجوری که خیلی به سرنوشت تولد و طالع بینی و این چیزا اهمیت میدن . چه چانگ جونگ تو سرنوشتش هست که یه مرد بزرگ بشه و تا مقام های بالای حکومتی پیش بره و کشور رو به امن و امان برسونه . ولی پدرش اینو از دیگران مخفی میکنه که پسرش تو چه روزی و ساعتی به دنیا اومده چون همچین طالعی فقط طالع یه امپراطور میتونه باشه .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    نوجوونی دختره خیلی نقشش روعصاب و پرمدعا بود ولی خوشبختانه بزرگیش هم خوشگل بود هم کلا تغییر کرده بود شخصیتش .

    طرف دیگه ی داستان "چه چانگ جونگه" که داره تو همون شهر همراه باباش تجارت میکنه و اینا ، کیم الان یکی از وزیرای کله گنده بود یه روز برمیگردن به همون شهر مرزی ، قضیه اینکه یه عالم طلا قرار از اون شهر بفرستن به پایتخت و بابای چانگ جونگ هم مسعول این کاراس و خود چانگ جونگ هم کمک باباشه . کیم نمیخاد اون طلاها بره به خزانه امپراطوری میخاد خودشون برشون دارن ، برای همین به بهونه ی سر زدن به اون شهر و بعدشم ازدواج سلطنتی شاهزاده و پسر ارباب چه ، ینی چانگ جونگ میخاد حرکت کشتی رو عقب بندازه، ولی بابای چانگ جونگ لجباز تر و درستکارتر از این حرفای که به حرف کیم گوش بده میخاد هرجور شده همون روز کشتی رو راهی پایتخت کنه .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    که کیم قضیه ازدواج رو میگه که ارباب مخالفت میکنه ولی چانگ جونگ که شب قبل شاهزاده رو دیده و فهمیده که همون عشق جوونیش بونگ نیانه به پدرش میگه حتما میخاد با شاهزاده ازدواج کنه . تدارکات ازدواج رو میچینن و همون روزم کشتی حرکت میکنه ولی کیم که نقشه کشیده تا پولارو با مواد محترقه جابه جا کردن ، کشتی راه نیفتاده و منفجر میشه و چانگ جونگ هم مراحل ازدواج رو انجام نمیده و میره ببینه چه خبر شده . خلاصه باباشو به جرم خیانت میگیرن و ازدواج هم بهم می خورده . اینجوری باباش به خیانت متهم میشه و توسط همون پسر یبسه کشته میشه ، خودشم میره تو کوه ها و طالع بینی و ستاره شناسی یاد میگیره و برمی گرده شهر و اوازه ی درست پیش بینی کردنش تا قصر هم میره .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    سریال کلا روی چهره خوانی و دیدن طالع مردم و اشراف زاده ها تمرکز داره و تو بطنش تاریخ هم وجود داره . تو همین دوره شاهزاده هیونگ سونگ که یکی از شاهزاده های ریشه اصلی امپراطورای چوسانیه ،به این خاطر که خاندان کیم به خودشو خانوادش اسیب نزنن خودشو به کودنی و می خوارگی و این جور کارا زده . هیونگ سونگ با چانگ جونگ اشنا میشه و میخاد توسط اون خودشو به امپراطوری برسونه . چانگ جونگ تو چهره ی پسر هیونگ سونگ امپراطور بودن رو میبینه و به همه میگه که این امپراطور بعدی چوسانه .

    هیونگ سونگ از پیش بینی های چانگ چونگ و بعدشم شاهزاده استفاده و پسرشو به امپراطوری می نشونه و به مرور خاندان کیم رو نابود میکنه .

    سریال کره ای باد و ابر و باران
    پسر هیونگ سونگ که امپراطور میشه . 26 مین امپراطور چوسان

    این بین قضیه عشقی شاهزاده و چانگ جونگه . شاهزاده که سالها اسیر دست خاندان کیمه بالاخره میتونه خودشو از دست اونا خلاص کنه و میره پیش چانگ جونگ و باهم ازدواج میکنن و مدتی زندگی میکنن ،ولی هیونگ سونگ که به قدرت رسیده از محبوبیت شاهزاده و چانگ جونگ خوشش نمیاد ، از طرفی میخاد شاهزاده رو بیاره پیش خودش تا از توانایی پیشگویی هاش برای خودش و امپراطوری پسرش استفاده کنه یه شمنی بهش گفته که قدرت های این شاهزاده خییلی زیاده .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    سر همین چیزا حمله میکنه به مکانی که چانگ جونگ و طرفداراش هستن و یه عده کشته و چانگ جونگم یه تاجری با یه کشتی به خارج می فرسته تا زنده بمونه . اینجوری باز شاهزاده اسیر میشه و با تریاک و اینا باعث شدن حافظشو از دست بده و فقط برای اونا پیشگویی کنه . معلوم میشه که این مدت شاهزاده بچه دارم شده و بچه شو داده مادرش بزرگ کنه . چانگ جونگ بعد یه مدت زندگی تو انگلیس دوباره به کره برمیگرده و این سری میخاد که بر علیه خودکامگی های هیونگ سونگ بجنگه .

    خلاصه زن و بچشو نجات میده و اخرش از جنگیدن بی نتیجه خسته میشه و زن و بچه و طرفداراشو می فرسته سمت روسیه . " اون موقع تو اون برحه تاریخی کره به جای اینکه به ژاپن یا چین بچسبه میخاست بچسبه به روسیه . " میرن با هم اونجا زندگی میکنن . چون دیگه نمیتونستن تو کشور خودشون بمونن هیونگ سونگ نمیذاشته یه نفس راحت بکشن .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    در کل سریال قشنگی بود . یخورده اتفاقایی که توش می افتاد بی توجیه بود مثلا اینکه دختره یهو شاهزاده شده بعدشم به جای اینکه تو قصر باشه رفت خونه ی خاندان کیم به نظرم خیلی غیرمنطقی بود . یه دختر جوون شاهزاده هم باشه و تو خونه ی افراد غریبه باشه ؟! عجیب بود .

    از طرفی اخرشو هم یخورده کش دادن و دیگه چانگ جونگ زیادی داشت خودشو برای عدالت و این چیزا میکشت ، از لحاظ عقل سیاسی و زرنگی درحد هم بودن زن و شوهر ، دختره یه کودن بازی هایی داشت که قابل اغماض بود چون کلا دختر خوبی بود همیشه عاشق چانگ جونگ و حامیش بود . کودنی مهمشم این بود که لو داد چه توانایی داره و زندگیش همش تو اسارت یه مشت ادم سواستفاده گر عوضی بود . خیلیم خوشگل بود و صداش خیلی ملایم و با ارامش بود . کلا از بازیگرش خوشم اومد .

    سریال کره ای باد و ابر و باران

    پارک شی هو هم که بازیگر معروفیه و نیازی به گفتنش نی . تو یه مصاحبه ای میگفت وقتی این سریالو بهم پیشنهاد دادن یاد سریال " مرد شاهزاده خانوم " که نه سال قبل این سریال بازی کرده بود و داستان مشابهی داشته افتاده . و گفته بعد این همه سال نباید یه چیزی باحالتر بهم پیشنهاد بدن 😄 .

    من اون سریالو ندیدم ولی اینو دوس داشتم هم تاریخی و سیاسی ش قشنگ بود هم عشقشون .

    دیگه اینکه متوجه نشدم اخرش اسم کره ای اش که " باد و ابر و باران " ینی چی . اسم انگلیسیش بیشتر بهش میخورد .


    🍂💛‌ مطالب پیشنهادی 🍂💛 

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

     

     

  • نظرات [ ۱ ]
    • جمعه ۱۷ شهریور ۰۲
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |