قالب

•بیشه زاری غرق در شکوفه •

سریال کره ای ایریس 1 iris

 سریال کره ای ایریس 1 iris 

ایریس ، اسم یونانی فرانسوی ، گل زنبقه . ایریس تو اساطیر یونانی پیام اور خدایان بوده . 

سریال راجبه یک نوع فرقه یا سازمانیه که خواستار جنگ و تفرقه بین دو کره اس . اونها وقتی دو کره میخان باهم اشتی کنن ، موجبات جنگ رو فراهم میکنن و وقتی میخان جنگ کنن ، موجبات اشتی رو . اونها واسه خودشون یک نوع امپراطوری رو تشکیل دادن و اعضاش از بین دو کره و همچنین چندنوع خارجیه . 

ایریس سال 2009 با بودجه ی خیلی زیاد ساخته شده بود ه ،که اسکویید گیم ، در رده بندی بودجه ها فک میکنم همچنان رده ی دوم ؟! رو داره . ایریس یه داستان متفاوت و هیجانی را در بین سریالای کره ای داره . متفاوتیش تا اونجا که داستان عشقیش برخلاف سریال های دیگه ، سد انده . 

 

iris 1 سریال کره ای ایریس

لی بیونگ هان در نقش کیم هیون جون ، یتیم مونده ی بدبخت و به شدت جذابیه  😁😭 که تو ارتش از بهترین و زبده ترین نیروهاس ، سازمان امنیت ملی ،ان اس اس که یه سازمان مخفی هست که حتی رییس جمهور هم ازش خبر نداره ، اونو دوستش رو به عنوان نیروهای جدید زیرنظر میگیرن . اونا یکی از رهبرای زبده ی خودشون به نام لی سونگ هی که کیم ته هی بازی میکنه نقشش رو می فرستن جلوی کیم هیون جون ، لی سونگ هی که یه پروفایلر ماهر هست ، متوجه پتانسیل های کیم هیون جون میشه و اون از ازمون اول سربلند بیرون میاد . این ازمون درواقع بدون اینکه کیم هیون جون ازش خبر داشته باشه صورت میگیره . تو این ملاقات ها که تو دانشگاه اتفاق می افته ، کیم هیون جون عاشق سونگ هی میشه . ولی سونگ هی بعد از اولین شامی که باهم میخورن غیبش میزنه . چندوقت بعد ازمون دیگه ای برای دوست هیون جون ، ینی جونسا صورت میگیره . اون با سونبه ی دوران سربازیش دیدار میکنه و اونجا سونبه سونگ هی رو به جونسا معرفی میکنه . جونسا هم به طبع از سونگ هی خوشش میاد . والا منم خوشم میاد بس که این کیم ته هی خوشگل و قشنگ و دلنشینه . بعد از مدتی اونهارو به یه زیرزمینی میبرن و اونجا ازشون تست های دیگه ای میگیرن و دست اخر بهشون میگن که شما وارد ان اس اس شدین . و اگه مخالفین میتونین الان برین . رییس این سازمان مردی به اسم بک سانه . 

بک سان درواقع از اول هم هیون جون رو می شناخت . اینطوری میشه که دو دوست وارد ان اس اس میشن و اونجا متوجه میشن که سونگ هی درواقع رهبر یکی از تیم هاس و سونبه شون حساب میشه . کیم هیون جون از عشقش دست برنمیداره و عشقشو با کیس به سونگ هی اعتراف میکنه و اونا رابطه شون رو مخفیانه شروع میکنن . 

iris 1 سریال کره ای ایریس

بعدها اونها رابطه شون رو گسترش میدن و برای مرخصی میرن به ژاپن و اونجا لاوها می ترکونن . از اون طرف جونسا که اون هم عاشق سونگ هی هست حسودیش گل میکنه و رابطه ش با دوستش هیون جون رو به تاریکی میره . و وقتی که هیون جون نیست سعی داره تا یجورایی زیراب هیون جون رو بزنه جلوی سونگ هی یا اونو خرابش کنه ولی موفق نمیشه . چشم در اومده . 👀😏🤬

 

اونها پرونده ای بهشون محول میشه و باید برن به مجارستان ، اونجا یکی از نخبه های هسته ای کره شمالی فرار کرده و میخاد که به کره جنوبی پناهنده بشه اونها میرن اونجا تا اون شخص رو حمایت و محافظت کنن و از راست و دروغش سر در بیارن . رییس جمهور جدید جنوب موافق انرژی هسته ای و بمب هسته ای و وقتی مطلع میشه که همچین شخصی هست میگه که با استفاده از اون میتونن به علم و فناوری بمب هسته ای دست پیدا کنن پس اجازه ی پناهندگی نخبه هرو صادر میکنه .

بک سان که درواقع یکی از اعضای مخفی و سردسته ای ایریس هست وقتی میبینه که رییس جمهور میخاد این کارو کنه تصمیم میگیره تا اون نخبه رو بکشه تا پاش به جنوب نرسه . 

و از طرفی به هیون جون که با سونگ هی و جونسا تو مجارستان هستن ، ماموریت مخفی ترور نخست وزیر کره شمالی که همون موقع تو مجارستان نشستی داشت ، رو میده . تا اینجوری باعث شه که بین دو کره بحث و اینا رخ بده . و یجورایی از این طریق ترور نخبه رو لاپوشانی کنه . هیون جون موفق میشه تا اون شخص رو ترور کنه ولی لو میره و تیر میخوره و وقتی به بک سان میگه که چه اتفاقی افتاده بک سان میگه که به اون ربطی نداره که سرش چی میاد و درواقع رهاش میکنه و به جونسا ماموریت میده که بره و خودش کار هیون جون رو تموم کنه تا قبل اینکه دست کره شمالی بهش برسه . هیون جون که تو شوک رها شدن از سمت رییس و از طرفی دور افتادن از عشقشه نمیدونه چیکار کنه و وقتی دوستش رو می بینه دلش خوش میشه که عه پس اون حرفا دروغ بوده و جونسا اومده نجاتش بده ولی جونسای عوضی و خودفروخته که عشق به دوست دختر دوست صمیمیش چشاشو کور کرده و کورکورانه دستور بک سان رو اجرا میکنه و به طرف هیون جون تفنگ میگیره و اینجوری هیون جون ضربه ی بدتری میخوره . خلاصه طی یه تعقیب گریز ، مامورین کره شمالی و جونسا که دنبال هیون جون بودن ، جونسا بالاخره زهر خودشو میریزه و باعث سقوط هواپیمای هیون جون میشه و به این خیال که مرده برمیگردن به سئول . مامورین کره شمالی که نتونستن قاتل نخست وزیر رو بگیرن هم برمیگردن کره شمالی و مجازات میشن . 

سونگ هی که از غم عشق افسردگی گرفته و همش درحال جستجوی هیون جونه سرکار نمیره . ماه ها میگذره و هیون جون که توسط کسی که دشمن ایریس هست نجات پیدا کرده ، بهوش میاد و از بیمارستان فرار میکنه و حالا یجوری به ژاپن میره و به همون کلبه ای که قبلا با سونگ هی رفته بود و اونجا اوقات خوشی داشتن  پناه می بره . از قضا همون زمان سونگ هی هم تو ژاپن بودش ولی نتونستن همو ببینن . اون کسی که هیون جون رو نجات داده به هیون جون میگه که دشمنش کیه و بهش میگه که اسنادی که نشون دهنده ی اعضای ایریس و کارهاشونو تو یو اس بی بوده که نخبه ی کره شمالیی قبل اینکه بمیره بهش داده ،بوده . و میخاد که اونارو براش بیاره و باهم انتقام بگیرن . از طرفی یکی از مامورین کره شمالی هم افتاده دنبال هیون جون تا اونو بکشه ، کم کم ماموره که زنه ،به هیون جون علاقمند میشه و چون راه برگشتی نداشته تصمیم میگیره به هیون جون کمک کنه . هیون جون توسط مامورین ژاپن دستگیر میشه چون میخاسته تفنگ غیرقانونی گیر بیاره و بعد از فرار با مامور کره شمالی تصمیم میگیره که بره به کره شمالی و بااونا همکاری کنه تا بتونه به جنوب برگرده و با همکاری اونا بتونه از بک سان و کره جنوبی که رهاش کرده ، انتقام بگیره . 

خلاصه اتفاقات زیادی می افته و همه چیز برملا میشه  و رییس جمهور هم متوجه عوضی بودن بک سان و تشکیلات ایریس میشه ، اون با هیون جون دیدار میکنه و میخان با همکاری هم و مامور کره شمالی که اون هم متوجه تشکیلات ایریس شده و فهمیده که رییس بالادستیش یکی از اعضای ایریسه و میخان کودتا کنن تو شمال ، و برای همین میخان تو سئول بمب هسته ای منفجر کنن .

هیون جون و اون زنه ماموره که گفتم عاشق هیون جون شده بود ؟!، همکاری میکنن و نمیذارن این اتفاق بیفته . قبل از این اتفاقات سونگ هی و هیون جون همو می بینن و دوباره عشقشون رو بهم ابراز میکنن که چقد منتظر هم بودنو چقد دنبال هم گشتن و اینا . چون هردوشون فک میکردن دیگری مرده . 

یه سری درگیری های دیگه ای رخ میده و دست اخر بک سان رو  با اعضای ایریس رو تو مخفی گاهشون پیدا میکنن و هیون جون که متوجه تمام حقایق شده از جمله اینکه بک سان پدرمادرشو که هردو نخبه ی هسته ای بودن رو کشته و با زندگی اون هم بازی کرده و اینا ، به پای بک سان شلیک میکنه و مردک همچنان چشم سفید داشت سخنرانی بی  معنیشو میکرد . که مامورای دیگه میان و میگن که نه اینو نکش و فلان . ب

بالاخره هیون جون و سونگ هی به ججو میرن تا استراحت کنن و لاو بترکونن . هیون جون برای سونگ هی نامه میذاره تا عصری همو تو برج کنار دریا ببینن اون میره تا حلقه ی ازدواج برای سونگ هی بخره ، و تو راه برگشت درحالی که سونگ هی تو برج همچنان منتظرش بود توسط یکی از اعضای ایریس کشته میشه . اینجوری میشه که لی بیونگ هان و کیم ته هی تو فصل دو ایریس نبودن . 

 

فصل دو ایریس رو هم چندسال پیش نگاه کردم اونم تقریبا ادامه ی همین بود با این تفاوت که اونجا سازمان ان اس اس به عنوان یکی از شاخه های سازمان امنیت شناخته میشه و همه مردم از وجودش باخبرن . و دیگه یه تشکیلات مخفی نی . و داستان های خودشو داره . 

 

دقیق یادم نی که تو حین دیدن فصل دو چه حسی داشتم ولیکن فصل یک رو خیلی دوس داشتم . 10 قسمت اول خیلی هیجان انگیز و قشنگ و متفاوت بود . 10 قسمت بعدی روند داستان یخورده کند میشه ولی خب از قشنگیش کم نمیکنه . درکل سریال قشنگی بود .مدتها بود که سریال به این هیجان انگیزی ندیده بودم . همه چیز عالی بود  ، خط داستانی عالی بازی ها به شدت عالی و واقعی ، اصلا انگار سریال نداری میبینی انگار واقعیه همه چی . بدون ذره ای اب بدون ذره ای برندسازی ک حواس ادمو پرت کنه ،داستان های ابکی که قسمت اخر معلوم چی میشه ، این اصلا معلوم نبود ده دیقه بعد قرار چه اتفاقی بیفته . استرس زا ، دیالوگا به جا . 

 

قبلا زیاد دوس نداشتم سریال قدیمی نگاه کنم . ولی جدیدا چون سریال خوب کم پیدا میشه به سریالای قدیمی رو اوردم . سریالای الان دربرابر سریالای قدیمی واقعا خیلی سطحی و مسخره ان . فیلمنامه ها واقعا خیلی ابکی هستن و برند سازی و برند نشون دادن و پرفکت بودن همه چیز در سریال ، انقد تو سریال زیاده که بازی بازیگرا تو چشم نمیاد . همچنین اینکه داستان ها خیلی بیخودکین و زحمتشون هدر میشه فک میکنم . 

این هم از پست امروز . 

 

 

  • نظرات [ ۱ ]
    • دوشنبه ۱۵ بهمن ۰۳

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

    عرض کنم که این سریال رو تو زمان خودش 6 قسمت دیدم ولی دیگه بقیه شو ادامه ندادم . این سری بازم رفتم سراغش چون سریالی نبود ببینم . این روزا قحطی سریال خوب اومده . 

    راستش سریال تاریخی ملکه وون کیونگ رو هم ندیدم . شخصیت لی بانگ وون رو خیلی له کردن . من فک میکنم اگه چندسال پیش این سریال پخش میشد کره ای ها حتما بهش اعتراض میکردن . خیلی عجیبه که الان ریت هم داره حتی . گرچه بازیگر نقش ملکه خیلی خوب بازی کرده ولی یجوری نشون دادن شخصیت امپراطور رو که انگار یه ادم بی دست و پا و ترسو بوده و همه ی کارارو ملکه میکرده و این فقط زن باز بوده . واقعا هرچی تاحالا راجبه لی بانگ وون و شخصیت محکم و زیرکش ساخته بودن رو این سریال رید توش . برا همین اینم ندیدم نخاستم شخصیت لی بانگ وون تو نظرم مکدر شه . تازه دلم میخاد برم سریال کشور من یا فیلم شهوت امپراطوی رو ببینم که جانگ هیوک نقش لی بانگ وون رو به درخشانی در اورده بود . حالا خلاصه اینجور شد که رفتم سراغ این سریال . اخه یه نیم نظری هم به هیون وو دارم . 😁🤩بامزه س . 

    این سریال رو از روی فیلم ژاپنی دروغگو و معشوقه ش با بازی تاکرو ساتوه ساختن . که اون فیلم کجا و این کجا . اون فیلم راجبه تاکرو عه که یه اهنگساز معروفه و برای یه گروهی اهنگ سازی میکنه . درواقع اون یکی از عضوهای پنهانی اون گروه هم هست . و اتفاقی با دختر دبیرستانی اشنا میشه که اون دختره هم فن این گروهه و میخاد که خاننده شه . اینا باهم دیدارهایی داشته میشن و عاشق هم میشن . اخرشو یادم نمیاد چی میشه . ولی شخصیت تاکرو ساتو اونجا خیلی سکشی خیلی عاشق و خیلی قشنگ بود . یه غم خاصی هم داشت و اهنگای فیلم هم خیلی قشنگ بودن . 

    تو نسخه ی سریال هم کانسپت تقریبا همونه . با این تفاوت که اینجا هیون وو قرار بوده با دوستاش یه گروه تشکیل بدن و دبیو کنن ولی اون خودشو کنار میکشه و میگه که نمیخاد دبیو کنه و به جای اون کس دیگه ای رو میذارن . اینجوری اون میشه عضو پنهانی که هیچ کس قیافه شو ندیده و اهنگساز گروه . دوستاش از اینکار اون ناراحت میشن ولی بعدش چون کارشون با اهنگای این میگیره و معروف میشن دیگه گذشته رو میذارن کنار . هیون وو معلوم نی چرا ولی همش خوددرگیره . 

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

    اون برای اهنگسازی و الهام تو میون مردم راه میره و اتوبوس سوار میشه و اینا یه روز که داشت کنار رود هان راه میرفت یهو یه شعر و اهنگ میاد به ذهنش اون که همیشه این جور موقها اینارو تو گوشیش ذخیره میکنه ، گوشیش خاموش میشه و اون از دختر دوچرخه سواری که اونجا داشت رد میشد گوشیشو میگیره و شعرو اونجا ذخیره و به خودش ارسال میکنه ولی یادش میره که به دختره بگه که این شعرو جایی لو نده و اینو پاکش کنه . اینطوری میشه که مجبور میشه دختترو دوباره پیدا کنه و ببینتش . 

    دختره هم زرتی همون لحظه عاشق هیون وو میشه . از قضا دختره هم میخاد که خاننده بشه و با دوستای مدرسه ش یه گروه دارن . 

    و داستان خاننده شدن دختره ، و گروه هیون وو اینا که لو میره که اونا اهنگاشونو خودشون نمیزنن و اهنگ رو اهنگسازا براشون میسازن و اونا فقط رو سن ادای درام زدن یا پیانو زدن رو در میارن . خلاصه ی این 16 قسمت ،این بود . اخرشم هیون وو هم عاشق دختره میشه و دختره هم خاننده میشه و به ارزوش میرسه .

    سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

    هیون وو اصرار داشت که بگه چون من دیدم من گیتار رو بد میزنم و از من بهتر هست و کس دیگه ای قرار اهنگامونو بسازه برا همین نخاستم دبیو کنم و به گروه اسیب بزنم ولی درواقع چیزی که نشون داده میشد این بود که اون وقتی دید که قراره اول کارشون با دروغ شروع بشه خوشش نیومد و نخاست خودشو ضایع کنه . درواقع اینا پسرای جوون و پرانرژی بودن که دلشون میخاست خاننده بشن ، کمپانی هم چون زود میخاست به سود برسه به جای اینکه اینارو اموزش بده و وقتشو بذاره برای اموزششون ، اینجوری بهشون تحمیل کرد که اهنگو ما میسازیم شما فقط ادای اهنگ زدن رو در بیارین . که خب به قول کمپانی شما هم حق انتخاب داشتین دیگه میخاستین قبول نکنین . ولی خب هرچقدم بگیم اولش اینجوری شد بعدش که زمان برای تمرین داشتین تا تواناییتون رو بالا ببرین . مشکل اینجاس اینا اصلا استعداد اهنگ زدن و اهنگ سازی رو نداشتن به قول یکیشون ما قیافه داریم بسه دیگه . واسه همینم اون مشکلات براشون ایجاد شد . درواقع سریال میخاست رفتار کمپانی هها رو نشون بده که از جوونا سواستفاده میکنن و بعدشم پشتشونو خالی میکنن و اینا . 

    من هروقت سریال این مدلی می بینم اولین کمپانی که به ذهنم میاد جلیفیشه . جلیفیش کمپانی ویکسه ینی الان دیگه باید بگم ،بود . وقتیم دعوا بین اعضا رو میبینم یاد ویکس می افتم . ینی اینجوری شده بوده؟ ینی راوی هم اینطوری شده بوده ؟! این جور فکرا . 

    درکل متوسط بود سریالش . من بیشترشو زدم جلو چون خیلی اب و کش داشت . اهنگاشم زیاد جالب نبود . در مقایسه با سریالای این سبکی ینی خاننده شدن و کمپانی ها و گروه های معروف ، سریال تقلید اوله و سریال بذار شوالیه ات باشم دومیه در بهترین بودن . 

    تازگی هم یه سریال این سبکی داره پخش میشه اسمش هست نامیب ، نامیب اسم یه بیابان ساحلی توی جنوب آفریقاست که بیابون و دریا به هم متصل میشن،که من 6.7 قسمتشو دیدم بازیگرشو دوس ندارم زیاد قیافه ش یه وایبی میده انگار مغرور و خوددرگیره . دیگه خوشم نیومد ادامش ندادم . 

    امروز تا همینجا . 

    ~

  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۹ بهمن ۰۳

    my name is kim samson سریال کره ای اسم من کیم سام سونه

    سریال کره ای اسم من کیم سام سونه 

    my name is kim samson سریال کره ای اسم من کیم سام سونه

    خب این یه سریال خیلی قدیمی با یه ریت خیلی زیاد بوده که تو دوره ی خودش خیلی ترکونده بوده . 

    در کل سریال ابی بود . برخلاف اونچه فک میکردم . گرچه این زنه تو جوونی هاش کاراکترای بامزه و باحالی داشته و شخصیت رو عصاب نداشته جوونی هاش . برعکس الانش . 

    داستان راجبه دختری به اسم کیم سام سونه که از اسمش خوشش نمیاد . معنی اسمش " دختر سوم" هه . که یه اسم مسخره و بی معنیه تو کره ای . هیشکی رو بچه اس همچین اسمی نمیذاره . 

    اون با مامانش زندگی میکنه و دوتا خاهر بزرگترم داره که درواقع خاهر بزرگ بزرگرو کلا نشون نمیده سریال . خاهر وسطی ازدواج کرده امریکاس که اول سریال طلاق میگیره برمیگرده . 

    سام سون دوسال تو پاریس درس شیرینی پزی خونده و شیرین فرانسوی خوب میپزه ولی چندوقته که بیکاره و کسی استخدامش نمیکنه . از طرفی خیلیم دوس داره که ازدواج کنه . و چندوقت یه بار میره سر قرار اشنایی . 

    یه دوس پسر داشت که باهاش بهم زد چون پسره بهش خیانت کردش ، همون شب تو هتلی که مچ دوس پسررو گرفته بود میره دستشویی گریه زاری میکنه و از قضا دستشویی رو اشتباهی رفته و رفته دستشویی مردا . با هیون بین اونجا اشنا میشه . 

    هیون بین مامانش صاحب همون هتله و خودش رستوران داره . و شیرینی های فرانسوی هم سرو میکنه . چندوقتی که دنبال اشپز فرانسوی میگرده . سر یه سری اتفاقا هیون بین به سام سون پیشنهاد شغل میده و سام سونم چون دنبال کار بوده قبول میکنه بره اونجا کار کنه . " قبول میکنه رو میگم چون قبلش باهم دعوا داشتن . ادم با کسی که دعوا داره و باهم چپ افتادن که همکار نمیشه . واسه همین . " هیون بین هم مامانش همش می فرستتش قرار اشنایی تا با یکی ازدواج کنه . ولی اون سه سال پیش یه دوس دختر که عاشقش بوده رو داشته که یهویی ترکش کرده . و نمیخاد ازدواج کنه . یه روز اتفاقی سام سون رو تو هتلشون سر قرار اشنایی می بینه و میره قرارشو بهم میزنه ، سر شوخی و اینا . همین موضوع باعث میشه که مامانش متوجه شه که اون دوس دختر داره که ازدواج نمیکنه . برا همین میخاد دختررو ببینه. برا همینم هیون بین به سام سون پیشنهاد میده که قراردادی باهم دوست بشن . و هی دعوا برو بیاهای مسخره و تهشم باهم ازدواج میکنن . 

    هیچوقت نشده از هیون بین سریالی ببینم و خوشم بیاد همیشه سریالاش اب بودن و کاراکترای کسخل و درگیر و مسخره داشته . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۹ بهمن ۰۳

    سریال کره ای داستان بانو اوک The Tale of Lady Ok

    سریال کره ای داستان بانو اوک The Tale of Lady Ok

    کوداک برده ی یه خانواده اشراف زاده ی جنس خرابو عوضیه . اون قایمکی تو خیابونا چیز میز می فروشه تا پول جمع کنه و بتونه همراه پدرش فرار کنه . مادرش رو چندسال پیش به خاطر بیماری اربابش زنده به گور کرده . دختر ارباب هم جنده ی سلیطه و خونه خراب کنیه که لنگه نداره ." فش ازاده "  این کلا کرم داره گیر داده به کوداک و هی کتکش میزنه . زمان ازدواج دختر سلیطه هه فرا رسیده و قراره با پسر اول یه خانواده ی اشراف زاده ی دیگه ازدواج کنه . پسره اسمش هست سونگ هی و عاشق نویسندگی و داستان گفتن به دیگرانه . برا همین باباش اصلا ازش راضی نیست . زن دوم باباشم سلیطه اس و میخاد پسر اول رو رد کنه بره . سونگ هی از این ازدواج راضی نیست . با اینحال مجبوره . یه روز تو خیابون کوداک رو میبینه و می فهمه که این برده ی همون سلیطه هه س . از طرفی از زبون خدمتکار خودش شنیده که دختره فتنه ی روزگاره و با برده هاشون بد رفتاری میکنه . 

    خلاصه سونگ هی و کوداک از هم خوششون میاد . روز خاستگاری اتفاقی کوداک میره به اتاق سونگ هی و همون موقع هم دختر سلیطهه وارد اتاق میشه و اینارو باهم می بینه . شب تو خونه انقد کوداک رو کتک میزنه تا بالاخره بابای کوداک میگه که این جوونه و خوشگل بذا صیغه ی بابات شه . باباشم که یه عوضی دیگه ایه . خلاصه شب که میشه کوداک با داس به باباهه حمله میکنه صورتشو تیغ میندازه . از اونورم یه کاسه عنو شاش میریزه تو سر دختر سلیطه هه .  این میشه انتقام :| بعدشم فرار میکنه تو حین فرار تو یه مهمون خونه ای یه مدت می مونه . یه سری اشراف زاده مسافر از چین میان اونجا که یه دختر همسن و سال کوداک همراهشون بود . دختره از این مهربون الکی هایی که موافق برابری انسان ها هستن ، بود . میگه بیا این لباس ابریشمی واسه تو . تن کوداک میکنه . همون شب اشرار میریزن تو مهمون خونه هه و اونجا رو اتیش میزنن . اینجوری میشه که ته یانگ واقعی میمیره و کوداک نقش اوک ته یونگ اشراف زاده رو از این به بعد بازی میکنه . 

    The Tale of Lady Ok

    چندوقت که میگذره به مادربزرگ ته یانگ حقیقتو میگه ولی مادربزرگه میگه که این خاسته ی نوه ام بوده و اونو به عنوان نوه ش میپذیره . اینجوری زندگی جدید کوداک به عنوان یه اشراف زاده شروع میشه . با اینحال همیشه ترس از اینکه لو بره رو داشت . و کسخلی ها و احمقی هایی که مختص ادمای مرتبه ی پایین هست همیشه باهاش بود . 

    خلاصه تو اون دهات یه پسری دقیقا شکل ارباب زاده سونگ هی وجود داشت که از قضا این پسره ، پسر قاضی شهر بود .

    یون گیوم زمان ازدواجش فرا میرسه و قرار میشه که با ته یانگ ازدواج کنه . ته یانگ نگران بود که خانواده ی قاضی متوجه مرتبه ی اجتماعی اون بشن برا همین میره راست حسینی راجبه برده بودنش به یون گیوم میگه . یون گیوم هم میگه که حالا که تو رازتو گفتی منم یه راز دارم اونم اینکه من گی هستم . اینا اینجوری باهم ازدواج میکنن . و یون گیوم قول میده که از ته یانگ محافظت کنه . که زهی خیال باطل مردک بی غیرت سست عنصر مسخره . 

    The Tale of Lady Ok

    بعد از ازدواجشون از اونجا ک ته یانگ واقعی همیشه دوست داشته مدافع حقوق ملت باشه کوداک هم میخاد که ارزوی اونو دنبال کنه و میره وکیل میشه چون پدرشوهرشم قاضی بودش دیگه . بعدش می بینن اینا خیلی شاخ شدن ، سر یه سری داستان‌هایی پاپوش درست میکنن و یون گیوم سست عنصر که سردسته ی یه سری ادمایی مث خودش بود فرار میکنه ، روزبعدش باباش سکته میکنه میمیره و ته یانگ می مونه و برادرشوهر ده ساله ش . اون سعی میکنه ابروی رفته ی پدرشوهرشو برگردونه ، بعدشم خودش دست تنها میشه خانوم خونه و برادر شوهرشو می فرسته دانشگاه و زنشم میده . هفت سال میگذره و همچنان شوهرش برنمیگرده . از اونجا که بیشتر از قبل تو شهر اسم در کرده ، هرچقد معروفتر و درست کارار ، دشمن هم بیشتر . میان حالا گیر میدن به اینکه این شوهرش مرده تاحالا، که نیومده ،پس بیوه س . و دوباره داستان سازی میشه و برادر شوهرش میره دنبال برادر سست عنصرش بگرده . تو چین پیداش میکنه ولی برنمیگرده خاک تو سر ، تو راه برگشت سونگ هی رو می بینه و سونگ هی راجبه رابطه ش با ته یانگ میگه و قبول میکنه که بیاد نقش شوهر ته یانگ رو بازی کنه .

    اینم اضافه کنم که بعد از اون ماجرای فرار کوداک و اینا ، سونگ هی هم خونه ش رو ترک میکنه و میره قصه گو میشه و شهربه شهر داستان ها و قصه هاش اوازه در میکنه و کلی معروف میشه . 


    مدتیم اینطوری میگذره ٫و بالاخره ارباب سلیطه ی کوداک که این همه ساله دنبالشه ،سیریش ،صیغه ی یه وزیر عوضیی که همه ی گوه های سریال زیرسرشه میشه و میاد تو اون دهات و اونجا برده شو می بینه و داستان میشه و اب بندی و اینا و  اخرش هپی بود گرچه ... 

    The Tale of Lady Ok
    درکل داستانی داشت که بخای دنبال کنی ببینی چی میشه . سونگ هی هم به خودی خود جذابیت خودشو داشت و شوهر و عاشق خیلی مثال زدنی و به قول بک سان تو سریال تلفن زنگ میزنه ، عشقش یه زبان جدیدی بود .
    ولی خب چندین تا پوینتی که من خوشم نیومد داشت یکیش اینکه اصلا دیگه مادربزرگه رو نشون ندادن ، یهو اومدن گفتن مرده . یه برده داشت یه تنه همه کار میکرد و هیچکسم نمی فهمید که این پیشینه ش چی بوده . ترسو هم بود و به خاطر هل دادن ها و حمایت های سونگ هی بود که تونست به همه ی بلاها و ترس‌هاش غلبه کنه .

    اونقدی که سونگ هی یه ارباب زاده براش مایه گذاشت تا اخرش ، و دوسش داشت اون اینکارو نمیکرد بعد میگفت نمیخام به تو ضربه ای بخوره . خودرای بود . بابا حالا طرف اسمشو به تو داد خودش مرد ، نگفت دیگه عقلتو فوت کن بره هوا که ، ادمی که تونسته همچین شانسی پیدا کنه تا به عنوان یه اشراف زاده زندگی کنه باید در سکوت در خفا یه زن خونه مث همه ی زنای اون دوران عمل کنه نه که خودشو به همه ی چوسان بشناسونه هی دشمن برای خودش جمع کنه . اونم درحالیکه میدونه که ارباب جنده ش دنبالشه همچنان . خیلی غیرمنطقی و ابلهانه بود .
    از طرفی اینکه سونگ هی و یون گیوم یک بازیگر بودن خب بازی تو دونقش واقع عالی بود و واقعا انگار دوتا ادم متفاوت بودن ، ولی هیچ دلیلی منطقی مبنی بر اینکه چرا اینا باید شبیه هم باشن گفته نشد ، بعدشم دیدن نمیشه که این دوتا عاشق بهم نرسن گفتن بذا شوهررو گم و گور کنیم یه مدتم این بیاد لاو لاینی باشه بالاخره .
    این وکیلی بازی دختره عنشو در اورده بود . جالب اینجا بود همیشه هم برنده بود . ینی تو از همه ی اشراف زاده های تحصیل کرده و هزارتا اشنا دار زرنگ‌تری ؟! هیچوقت نمی بازی ؟!هی حق ادم معمولیارو میگرفت خیلی نمادین و مسخره بود .
    خب یه همچین سریالی که همش رو بی منطقیه داره میچرخه نمیشد شر اون جنده ی سریالم کم میکردن ؟! ینی انقد این دختره قیافه ش جندگی می بارید که حد نداره . اینجور قیافه ها معموله خودشون یه ساید جندگی توشون هست که این نقشارو خوب در میارن . و بهشون می شینه .
    خود ایم جی وون «کوداک ،ته یانگ» تو گلوری نقش جنده هارو داشت ادم انقد ازش بدش نمی اومد . ینی اگه این پتیاره رو حذف میکردن کل بی منطقی سریال برام شسته میشد می رفت . ولی دوقسمت اخر واقع مسخره و اب بندی بود . خودشون خنده شون نمیگیره ؟ هرچقدم خیالی باشه یخورده باید قانون و منطق چوسانشون رو بندازن تو سریال دیگه ، چطور قانون هایی که حق دیگرانو میگرفت قانون مند بود ولی این نه؟! چجور میشه چونایی مث سجونگ تو تاریخ خاسته باشه برده ای مث جانگ یونگ شیل که یه نخبه بود و یه رگه ش اشراف زاده بود ،"باباش اشراف زاده بود مامانش برده "، رو از بردگی در بیاره اشراف نذاشتن ، و دست اخرم هم سجونگو دق دادن هم جانگ رو کشتن ، ولی اینجا تو این سریال چونا میاد یه برده رو ازاد میکنه ؟! خیلی خنده داره واقعا . به جای این میتونستن راحت شخصیت منفی سریالو حذف کنن همین . برای همینم پایانشو دوس نداشتم . لذت اوایل سریال که براش هیجان داشتم رو شست برد. 

    یه چیز دیگه اینکه بازیگرای نقش اول اصلا به هم نمی اومدن . شیمی بینشون احساس نمیشد . 

    همین دیگه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۹ بهمن ۰۳

    هشتمین سالگرد سریال کره ای گابلین

    هشتمین سالگرد پخش سریال کره ای  گوبلین ، گابلین مبارک . 

    سریال کره ای گابلین

    🥰 مطالب پیشنهادی 🥰 " گابلین " 

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۷ بهمن ۰۳

    سریال کره ای کد تروما The Trauma Code: Heroes on Call

    سریال کره ای  کد تروما The Trauma Code: Heroes on Call

    کد تروما ، یه بخشی تو اوژانسه .  وزیر بهداشت ، شعارش برای وزیر شدن این بوده که هیچ انسانی تو سوانح تصادف یا هرچی نمیره و همگی تا جایی که ممکنه تو بیمارستان ها درمان بشن . از طرفی اومده ده میلیارد هم به بیمارستان هنگوگ ، تخصیص داده . با اینحال این بیمارستان بخش اوژانس و بخش تروماش خوب عمل نکرده و درکل امار مرگ و میر زیاد شده . برای همینم وزیر یه دکتر از بیرون که تو دانشگاه سطح پایینی درس خونده رو میاره به بیمارستان تا بخش تروما رو سازمان بده . 

    و دیگه بقیه ش درمورد این دکتره و توانایی منحصر به فردش در جراحی هاس . دو سه نفرم انتخاب میکنه زیردستش و داستان رو اونا و اتاق عمل ها می گذره . 

    درکل بد نبود . 

    سریال کره ای دکتر اسلامپ  Doctor Slump

  • نظرات [ ۳ ]
    • يكشنبه ۷ بهمن ۰۳

    سریال کره ای هم اتاقی من گومیهو عه My Roommate Is a Gumiho

    سریال کره ای هم اتاقی من گومیهو عه My Roommate Is a Gumiho 

    تقریبا همون داستان سریال کره ای روباه نه دم بود ولی این کجا و آن کجا . 

    راجبه یه روباه نم دمیه که میخاد انسان بشه برای همین باید با دخترا کیس بره و از اون طریق انرژی انسانیشون رو تغذیه کنه بعد این انرژی یک مهره ای که اینو میدن داخل طرف مقابل ،کیس بعدی اینو ازش میگیرن . 🙄🙄🤢🤣حال بهم زن . 

    این روباه نه دم 999 ساله که تلاش کرده که ادم بشه  ولی مدتهاس که با کسی رابطه نداشته تا اون پروسه رو انجام بده . الانم اخرای عمرشه که یهو هِری رو میبینه ، هِری دانشجوی تاریخ و ادبیاته و اتفاقی با این روباهه اشنا میشه . هیری داشت می افتاد که روباه دستشو میگیره و اینجوری طی یه پروسه ی غیر عقلانیی مهره ی روباهه میره تو دختره . برای همین همون قسمت اول نه میذارن نه برمیدارن یهویی هم خونه می شن . 

    بقیه ی داستان همش همینه مثلا دختره نباید با مردا ی سال ببر تماس داشته باشه . مرغ نباید بخوره و اینجور چیزا . بعد کم کم اینا عاشق هم میشنو . خیلی بی مزه و بازی ها هم تعریفی نداشتن ،اصلا باحال نبود .  اب خالص . 

    سریال کره ای هم اتاقی من یک گومیهو عه

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۵ بهمن ۰۳

    سریال کره ای تجسس search 2020

    بابای دونگ جین ارتشیه و عملیاتی هست که باید بره مرز چون اونجا مورد مشکوکی رخ داده . با هم تیمی هاش میره اونجا ولی دیگه برنمیگرده . در حین عملیات هم گروهیش که دوستشم بوده بهش خیانت میکنه و زیردستا و همچنین خودشو میکشه . اتفاقی در حین عملیان یه زوج محقق از کره شمالی درحال فرار هستن که گروه ارسالی اینارو می بینن، مرده راهو گم کرده و با خودش مورد تحقیقاتی جدیدشون رو به یه پناهگاه تو همون مرز میبره . تو راه جنازه ی بابای دونگ جین رو می بینه که هنوز نمرده بوده ، با خودش میبره پناهگاه ازش راجبه زن و دخترش می پرسه در همین حین زمین ریزش میکنه ،مرده می میره و مورد تحقیقاتی که تو شیشه بود میشکنه و میریزه رو بابای دونگ جین و باباش زنده میشه . اون سالها اونجا می مونه . 

    20 سال بعد دونگ جین که سربازه بهش عملیاتی محول میشه تا بره به همون قسمتی که باباش 20 سال پیش رفته بوده . اونجا چیزای عجیبی رخ میده و دست اخر دونگ جین باباشو بعد 20 سال می بینه . که برای نجات دونگ جین میمیره دست اخر . 

    درکل سریال بدی نبود . 

    سریال کره ای تجسس search

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۳۰ دی ۰۳

    دیالوگ سریال کره ای مُتل کالیفرنیا

    «رفته بودم تشییع جنازه؛
    توی مراسم به یه چیزی فکر کردم
    هیچوقت نمیدونیم یه آدم کی میمیره
    تجملاتی ترین رفتاری که میتونم تا زنده هستم انجام بدم چیه؟!
    کار نکردن با آدم هاییه که دوستشون ندارم
    این تجمل گرایی منه. »

    🎪 سریال کره ای مُتل کالیفرنیا 🎪

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۲۶ دی ۰۳

    سریال کره ای کارمند دولتی رتبه ی 7 7th Grade Civil Servant

    سریال کره ای کارمند دولتی رتبه ی 7

     

     

    راجبه جو وون که خیلی به کارای اکشن و جاسوس بازی و اینجور چیزا علاقمنده . اون از خانواده ی متمولیه و باباش یه شرکت بزرگ هم داره که حالا معلوم نی چجور شرکتیه  . باباش مدام بهش میگه بیاد شرکت ولی اون هی میخاد تو خیابونا خودشو علاف کنه و دنبال کار رویاییش باشه . اون به کلاسای متفاوت رفته تیراندازی ماشین سواری اینجور چیزا . اون درواقع میخاد یه مامور NIS امنیتی شه . مامانش یه روز بهش میگه که رفته پیش طالع بین و طالع بین گفته جو وون باید با یه دختر سال ببر قرار و ازدواج بکنه تا استعدادهاش و شانسش شکوفا بشه . برا همین مامانه براش قرارهای از پیش تایین شده ، رزرو کرده . هرروز میره سر قرار با یه دختر که سال ببر به دنیا اومده . منتها چون اون علاقه ای به دختربازی و اینا نداره خودشو چسی و یبس بازی در میاره جلوی دخترا . دست اخر یه دختری که پول گرفته تا بیاد سر این قرارا و اصلا سال ببر هم نیست میاد سر قرار ، رفتار جو وون براش اهمیت نداره چون اصلا قصدش پولیه که از این کار پاره وقت گیرش میاده .اون خودش یه بدبخت بیچاره ایه که داره درس میخونه برای امتحان دولتی . خلاصه پسرا هم همیشه عاشق دخترای فقیر و کسایی که بهشون اهمیت نمیدن میشن ، سر همین هم عاشق این دختره میشه . که با دروغ بهش نزدیک شده . مدتی بعد اینا هردو تو سازمان NIS استخدام میشن و میرن به محل اموزش . اونجا همو می بینن و بعدش تبدیل به جاسوس هایی میشن که باید از هم جاسوسی کنن . 

     

    سریال کره ای کارمند دولتی رتبه 7

     

    چجور ؟! اینجور که هنوز اموزش تموم نشده ، جو وون رو اخراج میکنن جلوی ملاعام ، رییسشون میره به جو وون میگه که جاسوسها و تروریست ها دنبال باباتن . تو باید بری شرکت بابات تا هم ازش مراقبت کنی هم به ما گزارش بدی چ خبره تو اون شرکت . بعد یه سالم همین دختترو می فرستن که جاسوسی جو وون رو بکنه . خلاصه اینجوری بود داستانش . 

    20 قسمت بود که 10 قسمتش اب خالص بود . 10 قسمت اولش بامزه و خنده دار بود . ولی بعدش حوصلمو سر برد . 

    از جو وون بگم اینجا انقد یبس و روعصاب بود که حد نداره از این بچه تخسایی که میخای بزنیشون . واقعا با کاراکترش تو🎄 سریال کره ای آلیس 🎄 خیلی متفاوت بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۰ دی ۰۳

    سریال چینی دیدن دوباره اون see her again

    سریال چینی دیدن دوباره اون see her again 

    با بازی ویلیام چن 

    see her again

    این یه سریال هنگ گنگی بود . برا همین کلا طرز حرف زدنشون متفاوت بود از زبان اصلی چینی . برا همین یجوری بود و کلا از صداشون خوشم نیومد . مخصوصا اینکه صداها دوبله بودن . افتضاح در این حد . به پوستر جذابش نگاه نکنین . سریال انقد ها هم جذاب نبود . حیف ویلیام چن و این همه جذابیتی که میشه ازش استفاده کرد ولی سریالای چینی خیلی کم میتونن تمام پتانسیل و جذابیت بازیگر رو بکشونن بیرون . حالا خلاصه . به عشق ویلیام چن نگاهش کردم . 

    کانسپبت داستانی سریال دقیقا مث سریال کره ای تونله . 💚سریال کره ای هتلدار و سریال کره ای کشور من و سریال کره ای تونل 💚 

    ویلیام چن در سال 1990 پلیسی که خیلی تو کارش خوبه و پلیس درستکاریه . پرونده ای پیش میاد و کسی تلفنی بهش میگه که قاتل کیه . اون تو تعقیب و گریز قاتل به یه ساختمون قدیمی میرسه و تو اسانسورش سوار میشه تا دنبال قاتل بره ، ولی تو اسانسور کسی میزنه تو سرش و اون با اسانسور سفر میکنه به سال 2018 . اونجا دنبال مکنه ی تیمشون که تو سال 90 تازه به تیمشون اضافه شده بود میگرده و میتونه با یه هویت جدید به نیروی پلیس ملحق بشه .اونا با همکاری هم  مجموعه ای از پرونده های قتل مرموز از گذشته و حال رو میخان حل کنن . اون دنبال خانواده ش میگرده و متوجه میشه که دقیقا مث تونل ، زنش مرده و دخترش رو به فرزندخوندگی قبول کردن . خلاصه سر یه سری اتفاقات دخترشو پیدا میکنه که بغل گوشش بودش . پلیس همکارش . 

    به غیر ویلیام چن تمام بازیگرای سریال انقد بی بازی بودن انقد یخ و نچسب که حد  و اندازه نداشت . فضای سریال هم تاریک و غم الود بود و کلا هیچ روحی نداشت سریال . خستم کرد کلا . در برابر تونل واقعا اصلا قابل مقایسه نبود . دیالوگا مسخره و نصفه نصفه . فقط الکی رو چهره ها زوم میکردن .دخترش انگار نه اینگار باباشو به شکل اسرارامیزی تو سال 2018 دیده . مث یه تیکه سنگ . افتضاح بود خلاصه . به همه ی اینا زبان مسخره شون که معلوم نبود چینی بود تایلندی بود ترکیبی بود . خلاصه که نبینین . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • پنجشنبه ۲۰ دی ۰۳

    سریال کره ای پنیر در تله cheese in trap

    نهمین سالگرد سریال پنیر در تله cheese in trap مبارک . یکی از بهترین سریال کره ای . 

    سریال کره ای پنیر در تله پارک هه جین cheese in trap

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۶ دی ۰۳

    سریال کره ای شکارچی شهر city hunter

     سریال کره ای شکارچی شهر city hunter 

    سریال راجبه 21 مامور مخفی اطلاعاته که میرن به کره شمالی تا کله گنده های اونجا رو در یک عملیات در یک شب ترور کنن . به این دلیل که میگن کره شمالی رییس جمهور اونارو ترور کرده . قرار میشه شبونه برن و بعدش جنوب براشون زیردریایی بفرسته و اونارو برگردونه . اونا میرن  و ماموریت رو انجام میدن ولی تو سازمان 5 تا کله گنده ها که از اول توافق کرده بودن سر این قضایا ، منصرف میشن و میگن که اینجوری بین شمال و جنوب و امریکا و چین جنگ میشه . برا همین تصمیم میگیرن که نفر بفرستن و اون 21 نفر رو انگار که وجود نداشتن بکشن و همه ی مدارک موجودیت اونها رو پاک میکنن . از این 21 نفر دونفر بودن که باهم دوست صمیمی بودن زن یکیشون همون روز زایمان میکنه و یه پسر به دنیا میاره . تو دریا که ترور میشن اونی که تازگی بابا شده جلوی دوستش رو میگیره تا بهش تیر نخوره اینجوری اونو نجاتش میده . مرده برمیگرده کره و قسم میخوره که انتقام همه ی اون 20 نفری که بهشون خیانت شد و اسمی ازشون برده نشده رو بگیره . اون میره خونه ی دوستش و بچه شو می دزده و میره یه جزیره ای تو تایلند و اونجا کارهای خلاف انجام میده . اسم بچه رو میذاره یون سانگ و اونو اموزشهای نظامی و غیره میده تا قوی بار بیاد . ولی خب بچه به خونش میکشه و روحیه لطیفی داره اون نمیخاد قاتل باشه و از طرفی نمیدونه چرا باید اینجوری و در خفا تو جنگل و بیابون و در حال قاچاق بزرگ بشه . سالها میگذره و وقتی 18 .19 سالش بود یه سری وحشی مخالف اون یارو که الان بابای یون سانگ حساب میشه ، بهشون حمله میکنن و زنی که یون سانگ رو بزرگ کرده رو میکشن اونم میره تا انتقام بگیره ولی پاش رو مین میره . باباش میاد نجاتش بده که پاش قطع میشه نزدیک مرگش بوده که به یون سانگ حقیقت رو میگه . یون سانگ میره امریکا با یه هویت جعلی و میره دانشگاه و مدرک میگیره و بعدشم میره کره تا مقدمات انتقام رو انجام بده . 

    سریال کره ای شکارچی شهر

    یون سانگ کیه ؟ لی مینهو . اون وقتی به کره میره ،تو کاخ ابی قسمت امنیت ، استخدام میشه . اونجا با پارک مین یانگ که اینم داستان خودشو داره اشنا میشه و رفته رفته عاشق هم میشن . یون سانگ  میخاد که طبق روش خودش از قاتلین باباش انتقام بگیره اون میخاد اونارو رسوا کنه نه که بکشتشون . اون نمیخاد قاتل بشه میخاد بعد از این قضایا زندگی ارومی رو با خانوادش داشته باشه . سر همین تفاوت با بابا قلابیه دعواش میشه و هرکدوم به روش خودشون میرن تا انتقام بگیرن از اون 5 تا سیاستمدار . 

    داستان های پیچیده و جذابی به وجود میاد . اون مرده بابا قلابیه خیلی سیریش و کینه ای بود و خیلی عوضی بود . اون درواقع میدونست که یون سانگ پسر اون دوستش که مرده ، نیست . پسر یکی از همون 5 نفر سیاستمدار عوضیه . اینکارو کرده بود تا یون سانگ بیاد و دشمن باباش بشه و با دست خودش باباشو بکشه که دست اخر یون سانگ متوجه حقیقت تولدش میشه و مخصوصا اینکه می فهمه که بابای واقعیش ادم عوضیی نیستش و اون موقع این اشتباه رو انجام داده بوده و حالا میخاسته تلافی کنه . از طرفی نمیخاست که مردی که بزرگش کرده و انقد باهاش بی رحمانه برخورد میکرد کشته بشه . داستان انتقام مرده رو خیلی کشش میدن و خیلی دیگه داشت شورشو در می اورد مرده . یجوری که خب حالا 30 سال پیش مردن دیگه حالاام همه رو رسوا کردین و چندنفرم کشتین . بس کن دیگه . و به قول یون سانگ انتقام چیو و کیو و برای چه کسی داری میگیری . اگه برای من و بابای منه که خب خودم انتقام میگیرن نیازی به این همه سیریش بازی تو نیست . خلاصه مرده خیلی عوضی بود و بیشتر وسواس گونه چسبیده بود به انتقام . چون هیچ هدف دیگه ای از زنده بودنش نداشت و این همه سال انتقام و کینه چشاشو کور کرده بود . ادم مزخرفی بود که میخاست یه بچه ی بی گناه رو که از هیچی خبر نداره رو به ورطه ی نابودی بکشونه . انقد این مساله رو تو سریال کش میدن که قسمت اخر انقد یهویی تموم میشه که انگار سریال نصفه می مونه . یون سانگ اخرش تیر میخوره و مدتی میگذره . نه بابای پارک مین یانگو نشون میدن که داستانش نصفه موند تا بابای یون سانگ رو و نه خود یون سانگ که تیر خورده بود و بقیه داستان نصفه می مونه یهو اخرش نشون میدن اینا تو فرودگاه بهم میرسن . جا داشت برای جمع بندی یه قسمت دیگه داشته باشه . حیف شد . با اینحال سریال قشنگی بود . و لی مینهو مث همیشه خیلی جذاب بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۱۵ دی ۰۳

    فیلم ژاپنی وینی 2023 winny

    فیلم ژاپنی وینی 2023 

    فیلم راجبه یه برنامه نویس به نام ایسامو کانکو عه که یه برنامه اشتراک فایل ساخته ولی اون برنامه تبدیل شده به برنامه ای برای کپی اپلود و دانلود غیرمجاز برنامه فیلم یا اهنگ و یا فیلم پورن . که اینا همه نقض قانون کپی رایته . 

    در سال 2003، 2 میلیون کاربر در اینترنت وجود داشت که به طور غیرقانونی بازی ها، فیلم ها، موسیقی و غیره را بدون پرداخت هزینه قانونی کپی می کردند. ااسم برنامه وینی بود . پلیس مجرمانی را که بارها و بارها به طور غیرقانونی آپلود می کردند دستگیر کرد و از برنامه نویس ایسامو کانکو، توسعه دهنده Winny، نیز خواسته شد تا داوطلبانه پلیس استان کیوتو را همراهی کند.

    کانکو یک مرد جوان ساده لوح بود که در فناوری کامپیوتر نابغه بود، اما ساده لوح بود. پلیس با استفاده از ناآگاهی کانکو، کانکو را با بیانیه ای کتبی به خانه فرستاد که ادعا می کرد تعهدی برای توقف توسعه وینی است و اظهار داشت که آنها از این فناوری آگاه هستند که منجر به نقض حق چاپ می شود. شش ماه بعد، کانکو به اتهام کمک و معاونت در نقض قانون کپی رایت دستگیر می شود. وکلایی که دفاع کردند، دن و کاتسورا، محاکمه را بر این اساس به چالش کشیدند که "توسعه دهنده گناهکار نیست". این محاکمه و کش مکش 7 سال طول کشید .

    در واقع، پلیس این واقعیت را پنهان کرد که هکرها مواد را به دلیل ویروسی که در وینی کاشته شده بود، به سرقت برده بودند. این توطئه که کانکو فرد خطرناکی است که می خواهد نقض حق چاپ را گسترش دهد، برای پلیسی که می خواست وینی را دفن کند، ضروری بود.در محاکمه، کانکو به وضوح این واقعیت را تأیید می کند که هدف او نقض حق چاپ نیست. برعکس، وینی نرم افزاری بود که از طرفین در برابر خطر اتهام زدن در مواجهه با سمبا محافظت می کرد و به آنها اجازه می داد ناشناس بمانند. با این حال، حکم جریمه 1.5 میلیون ین بود و کانکو پرونده را از دست داد.

    فیلم ژاپنی WINNY

    کانکو به جای بازگشت به مسیر یک مهندس، انتخاب می کند که به راحتی درخواست تجدید نظر کند. هفت سال دیگر طول کشید تا در دیوان عالی تبرئه شود، اما کانکو شش ماه بعد در سن 42 سالگی بر اثر سکته حاد قلبی درگذشت و به وکیلش یک عینک یادگاری داده شد.

    و در اخر وکلا موفق شدند تا بی گناهی کانکو رو ثابت کنن و اینجور شد که مهندسان برنامه نویس در ژاپن تونستند با خیال راحت هر برنامه ای که می خواهند را توسعه دهند . 

    فیلم قشنگی بود در کل . این فیلم از روی یه پرونده ی واقعی ساخته شده بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۷ دی ۰۳

    سریال کره ای تو زیبایی

     سریال کره ای تو زیبایی . اسمش به کره ای میشه چه خوش قیافه این ! 

    راجبه پارک شین هه در نقش گو می نیو ، و گو می نام ،عه که دوقلوهای خیلی شبیه به همن . نقش برادر رو اصلا بازی نمیکنه الکی فقط یه دیقه میاد رخ نشون میده میره . می نام برادره س . اسمش به معنی خوش قیافه ، خوشگله . 

    می نام میخاد خاننده شه و قرار که با یه کمپانی معروف قرارداد ببنده و  به یه گروه که مدتی فعالیت داشته به عنوان ووکال اضافه بشه . اون گروه هم اسمش فرشته اس : انجل . که سوکی لیدرشه . منتها قرار میشه یه عمل انجام بده که تو اون عمل مشکل پیش میاد و این سری میره امریکا تا یه عمل دیگه انجام بده . خالی بندی دیگه . خلاصه . اینجوری میشه که منیجره میره دنبال خاهر همسانه می نام ینی پارک شین هه ،  تا اون لباس پسرونه بپوشه بیاد قرارداد رو امضا کنه فعلا تا پسره برگرده . خاهره تو کلیسا میخاد راهبه بشه که با این اتفاق کلا راهبگی رو فراموش میکنه و می افته بین 3 تا پسر خوشتیپو هی لاو می ترکونه . 

    می نام به عنوان پسر وارد گروه میشه و عاشق سوکی میشه . سوکی همون قسمت دو متوجه دختر بودن می نام میشه .تا اینجاش جای شکر داشت که فهمید عاشق دختر میخاد بشه .  همچنین یونگ هوا که یکی دیگر از عضوهای گروهه همون اولین برخورد متوجه دختر بودن می نام میشه . این دوتا عاشق می نام میشن و هی ازش محافظت میکنن تا لو نره که دختره . 

    سریال کره ای تو زیبایی

    و اتفاقات این مدلی . تا قسمت 6 قابل تحمل بود رفتارای پارک شین هه ولی بعدش خیلی افتضاح شد  ،من نمیدونم چرا نقش  دخترایی که میرن بین پسرا و میخان نقش پسر بازی کنن یا اصلا خودشون هستن انقد بچگانه و مسخره و حال بهم زن نوشته میشن . انگار دختره 10 سالشه که هی خودشو به کسخلی و گیجی و دست و پا چلفتی میزنه یکی دیگه باید حتی بیاد کونشو بشوره . خیلی عن در اره اینجور نقشا . دیگه از قسمت 8 به بعد شورشو در اورده بود تو کسخلی . همرو زدم جلو . 

    اخرشم مسخره بود . 

    تا حدودی میشه گفت فیلمنامه از سریال تازه این روزا تلفن زنگ میزنه بهتر بود ولی نقش دختر قضیه بازم همونجوری کسخل بود . ینی من فک نمیکنم حتی اگه این سریالو تو زمان خودش می دیدم به خاطرش ذوقی چیزی میکردم . خیلی غیرمنطقی و حال بهم زنه رفتاراشون . ینی خب چرا ؟! ینی نمیشه به صورت نرمال یه دختر ساده و چشم و گوش بسته باشه ولی دیگران عاشقش شن ینی باید حتما مث هلن کلر کر و کور لال و فلج ؟! باشه تا دیگران هی مواظبش باشنو هی بخان تر و خشکش کنن ؟اینجوری دختر دوست داشتنی میشه ؟ و اصلا چرا کاراکتری مث سوکی باید بیاد عاشق یه همچین دختر کسخلی بشه ؟! یا حتی یونگ هوا . واقعا دارم فک میکنم کی دراما چجوری کی دراما شده . انقد که بعضی سریالا اب بوده و شده الان که دیگه نمیتونم ببینم . 😭🙄😶😬⚡ ولی همه اینا راجبه سریال به کنار پارک شین هه چقد خوشگل بوده از اول چه بدون ارایش چه الان که با ارایشه . خیلی خوشگله . 👍🌺

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۵ دی ۰۳

    سریال کره ای هوا خوب باشه میام می بینمت날씨가 좋으면 찾아가겠어요

     سریال کره ای هوا خوب باشه میام می بینمت  .

    با بازی پارک مین یانگ و ساکانگ جون .

    راجبه پارک مین یانگ معلم موسیقیه که تو مدرسه جلوی زورگیری یه سلیطه رو میگیره ولی از مدرسه اخراجش میکنن . اونم برمیگرده دهات پیش خاله ش . اونجا جایی که دبیرستان رو گذرونده و همکلاسی هاش اونجان . یکی یکی پیداشون میشه و باهم دوره کتابخونی شبانه تو کتاب فروشی یکی از همون همکلاسی ها که به مین یانگ چشم داشته " سا کانگ جون رو میگم " شرکت میکنن و وقت میگذرونن . اون بین هم خاطراتشون مرور میشه . 

    بابای مین یانگ حروم زاده بوده مامانشو کتک میزده ، یه روز خاله ش میاد خونه اونا و این صحنه رو میبینه و میخاد از خاهرش دفاع کنه یارو میاد خاله رو هم کتک بزنه ، مامانه یارو رو هل میده ، بعدشم میرن سوار ماشین شن فرار کنن که یارو میاد جلو در جلوشونو میگیره ، زنه هم گاز میده میزنه به مرده ، شوهررو میکشه . خالهه رو سریع می فرسته بره و بعدشم که می افته زندان و اینا .

    مین یانگ میره دهات پیش مادربزرگش و خاله ش می مونه .  اخرشم به همون سئو کانگ جون میره و خودش همونجا یه موسسه موسیقی میزنه و همین . 

    خیلی سریال ارومی بود . حوصلمو سر برد زدم جلو ببنیم چی میشه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۴ دی ۰۳

    سریال کره ای وقتی تلفن زنگ میزنه . When the Phone Rings 2024

    سریال کره ای وقتی تلفن زنگ میزنه .  When the Phone Rings 2024 

    ینی من نمیدونم باید این سریال را چجوری تعریفش کنم انقد که از نظرم بچگانه و مسخره و غیرمنطقیه  . 

    احتمالا دو خانواده باهم دوست بودن و رو این حساب مامانه خانواده پولدارتره دختر خانواده یخورده کم پولداره رو با بچه های خودش می بره شهربازی تو راه برگشت تصادف میکنن . پسر و مادر خانواده کشته و دختر خانواده کر میشه . اون یکی بچه که بچه ی اون خانواده نی چون وسط نشسته بوده چیز خاصیش نمیشه اون هی جوعه . ولی مامانش میاد بهش میگه پسر خانواده رییس و دخترش هم کر بعد تو سالم ، اگه میخای مارو اینجا نگه دارن تو باید لال باشی .و مگه همین دیروز خانواده ی رییس نمرده تو چجوری زن رییس شدی ؟  خب چیزی که هست اینکه سریاله دیگه ممکنه اینجور باشه که عمل گوش تو بچگی میسر نشه و وقتی مث خرس گنده شدی یهو عمل روت جواب بده . اوکی . ولی اخه لال بازی تا کی ؟ تا یه مدتی دیگه ...تو خوب نمیشی نمیخای بری دکتر ؟! بابای جدید چرا اینو به دختری که داره خرجشو میده نمیگه ؟ خب اگه در راه تجاری و ازدواج های قراردادی و بیزینسی و خانواده های پولدار باهمه خب رو اینم میتونه سرمایه گذاری کنه . هرکی ببینه میتونه بفهمه که این خوشگلتر از دختر واقعیه رییسه . از اینم میگذریم .

    سریال کره ای وقتی تلفن زنگ میزنه .  When the Phone Rings 2024

    تو یه کشور ازاد با اموزش هایی از الف تا ی زندگی تا جایی که تو محل کار چجوری کار کنی با دیگران چجوری تعامل داشته باشی هرچی که فکرشو ممکنه نتونیم بکنیم ما چون نداشتیم و ندیدیم و فک میکنیم بدیهی نی . خب تو اصلا لالم بزرگ بشی دلیل نمیشه چون لالی پس از خودت دفاع نکنی همچنان دیگران بهت زور بگن برای زندگیت تصمیم بگیرن اونم تو اون جامعه و عقل که داری ینی چون لالی عقلتم همچنان مث بچه ی دو ساله س ؟ ادم خنده ش میگیره از رفتارا و اداهای دختره . چجوری میتونن یه همچین شخصیت احمق و کسخلی رو بازی کنن و همچین سریالی رو انقد جذاب بسازن تا بیننده های کسخل در سرتاسر جهان جذبش بشن ؟ 

    من بعضی موقعها از سریالای این مدلی خوشم میاد ولی بعضی موقعهاام مث الان خوشم نمیاد . سریالای تخیلی رو هضم میکنم اوکی مشکلی نی . همینجاام چندین تا سریال تخیلی غیرمنطقی که دوس داشتمو پست گذاشتم . اذعانم دارم که غیرمنطقیه . و میدونمم نباید تو سریال ابکی عشقی ، دنبال منطقی که تو زندگی هست بود ولی اخه نه در این حد که به شعور و فهم بیننده توهین بشه . خیلی خنده داره .

    رفتارای هی جو خیلی احمقانه و بچگانه س . قیافه ش طرز جمع کردن لباش ، دختر 15 ساله هم انقد کسخل نی . انگار به جای لال بودن عقل نداره عقب افتاده س .

    و در مقابل بک سان ، فرد باهوش و زرنگ از یه خانواده درست حسابی با اصالت که شده سخنگوی رییس جمهور چجوری میتونه انقد گیچ باشه ؟! دیگه تو قسمت 4 قشنگ معلوم شد که بک سان متوجه شده که هی جو لال نی حرف میزنه با چشمش دید داره با تلفن حرف میزنه کسی که لاله چرا باید تلفنو بذاره کنار گوشش ؟! اونم تلفنی که تاحالا دست زنش ندیده . اصلا اینا به کنار فیلم داد زدن هی جو رو پلیس بهش نشون داد . جلل الخالق . بعد دیگه رسما فهمیده بود که مزاحم تلفنی درواقع هی جوعه بازم باهاش سوم شخص حرف میزد . من نفهمیدم این تویی . خب شاید اینجور بخایم اینم تعریف کنیم که نخاسته به روش بیاره تا خودش اعتراف کنه ، هی جو هم متوجه شده که بک سان فهمیده . وسط خیابون رسما صداش کرد اسم بک سان رو باز یجور رفتار میکنه انگار بک سان توهم زده . تو کوه رسما طرز حرف زدنش اینجور بود که داره با هی جو حرف میزنه بعد اون همه داستان و تابلو بازی تو برج نامسان تازه باز میگه یینی تو میدونستی ؟! وا . همه ی دنیا فهمیدن دختره لال نی این همچنان لال بازی در میاره . اصلا دیگه نمیدونم چی بگم . 

    قضیه اینکه بک سان کی هست هم معلوم شد . دیگه چی از سریال می مونه . اگه میخاین سریال عشقی ابکی بسازین دیگه معما طرح کردنتون واسه چیه ؟ 

    بعضیا توجیه میارن که بک سان این مدت هی جو رو میخاست ولی جلوی خودشو گرفته بود خب چرا ؟! به چه علت از بچگی هی جو رو دوس داشت بهش کمک میکرد . الزایمر که ندارین دیگه همو از بچگی می شناختین دیگه وقتی همش تو مهمانی و اینور اونور همو می بینین یه محبتی ایجاد میشه یه اعتمادی ایجاد میشه . خب اگه از اول با نقشه با دختر اولیه تبانی کردی که عروس عوض بشه ، ینی اینو میخاستی خب بهش میگفتی ، سادیسم داری مگه که عشقتو عذاب بدی و سه سال مداوم خودتو براش چسی کنی بعد یهو ادای عاشقای سینه چاکو در میاری ؟! اصلا تو کتم نمیره . من اگه جای هی جو بودم میریدم تو هیکلش و اصلا از چشمم می افتاد نه اینکه بگم باشه چه خوب منم تورو دوس دارم فلان . هی جو از اولش میخاست از در دوستی و محبت وارد بشه ریدی بهش اگه هدفت محافظت معلوم نیست از چه دشمن بیرونی بود و میخاستی هی جو رو از خونه ای که توش در عذاب بود نجات بدی و به یه ارامش نسبی برسونی اولین کاری که باید میکردی این بود که حقیقت رو بهش میگفتی . هی جوی لال و بی عقل شبیه کسایی بود که بخاد نقشه بریزه و تورو ضایع بکنه ؟ چجوری رفتی شدی سخنگوی دولت ؟ تو اصلا ادم شناس نیستی . دقیقا از وقتی که سونبه ای که به نظر به هی جو علاقه داشت پیداش شد یهو این رگ غیرتش گل کرد و یادش افتاد عه اصلا هی جو زنه منه ها ...

    بعد این همه دوندگی و کسخل بازی و اب خالص ، رود هان رو ریختن تو سریال . به اندازه ای اب و مسخره و کس شر بود که فک نمیکنم تاحالا همچین سریال ابی رو دیده باشم . 

    سریال کره ای وقتی تلفن زنگ میزنه .  When the Phone Rings 2024

  • نظرات [ ۱ ]
    • دوشنبه ۳ دی ۰۳

    All the Long Nights فیلم ژاپنی تمام شب های طولانی

    فیلم راجبه فوجیساوا دختریه که پی ام اس خیلی شدیدی داره و به همین دلیل تو محل کار مدام دچار مشکل میشه . اخیرا اون به زادگاه مادرش برگشته و اونجا تو یه تولیدی میکروسکوپ مشغول شده درواقع داره کار دستی انجام میده . این کار اونو خیلی از لحاظ روحی بهتر کرده . گرچه هنوزم حملات پی ام اس وجود داره و یهو به کسی پرخاش میکنه و پاچه میگیره درواقع 😅

    چیزی که تو فیلم خیلی دوس داشتم این نگاه و درک و ملاحظه ی همکارای دختره بود . چه تو شرکت قبلی چه تو شرکت جدید تولیدی . غرق در درک زیبایی اصلا الله اکبر از دست ژاپنی ها و تمام . 

    تو اون شرکت یه پسره هست که گوشه گیره اونم به خاطر حملات پانیک و اختلال هراس 2 ساله که از کار دفتری به این شرکت اومده . یه روز فوجیساوا بهش گیر میده که چقد اب گازدار میخوری اب گازدارت صداش رو عصابمه . و همکارای دیگه میان سریع وسط و اونارو از اون محل دور میکنن . با ذکر اینکه اره تو راس میگی تو حرف اشتباهی نمیزنی .اشکال نداره و ممکنه پیش بیاد و این جور حرفا . میدونین خیلی باملاحظه هستن . جوری رفتار نمیکنن که تو مشکل داری یا عجیبی و حس بدی بهت بدن . وضعیت همو درک میکنن بدون تحلیل بدون فشار فقط می پذیرن . به ارامی انگار که مثل دریای مواج یا مث زلزله ای که همیشه تو کشورشون هست . زلزله میاد و خیلی بدیهی و ریلکس نشستن سرجاشون . آه زلزله اس . و همین . سکوت و پذیرش . زیبا نیست ؟! 

    فیلم ژاپنی تمام شب های طولانی all the long nights

    من خیلی فیلم رو دوس داشتم . از هر لحاظ . خیلی درکشون میکردم .

    و دوس دارم که همچون رفتاری داشته باشم منم به نوبه ی خودم خیییییییییییلی پرخاشگر هستم خیلی عصبانی و زودجوش هستم و خیلی خودخوری میکنم . توقع درک از کسی ندارم ولی میخام همه چیز در سکوت باشه . حوصله توضیح دادن ندارم . نمی فهمم چرا باید همش یه چیز بدیهی رو توضیح بدم ؟! برای نفهمیدن حرفم توسط کس دیگه عصابم بهم میریزه . و حوصله توضیح اینکه چرا عصابم بهم ریخت رو ندارم . عوضش مدام تو ذهنم صحنه سازی میکنم توضیح میدم و خسته کننده س این وضعیت و دوس ندارم این وضعیت رو . نگران بودن رو استرس داشتن رو . نگران ری اکشن های دیگران بودن . از نگاه و رفتار دیگران حالاتشون رو درک کردن . و چرا فقط من باید درک کنم ؟ 

    چرا دیگران به اینکه من از این اهنگ که توسط یه ادم مزخرف بی هنر بدترکیب با اون شعر مزخرفش خونده شده متنفرم توجه نمیکنن ؟! چرا اونا به خاطر من اون اهنگ مزخرف رو قطع نمیکنن ؟! بعد من اهنگ کیوهیون با اون صدای افسانه ای زیبا بهشتی رو باید قطع کنم چون میترسم یکی از این نوع اهنگ خوشش نیاد و یا چون یه اهنگ خارجیه غیر انگلیسیه شاید بره رو عصابش چرا من باید همش به قول کره ای ها 눈치 챘어야  돼 ?! 왜 나만 알아차렸어야지 ?! 

    و اینجور مسائل خلاصه . و اها داشتم میگفتم منم دوس دارم ولی این رفتار در حالتی امکان پذیره که محیط پذیراش باشه . فک کن تو یه محیط متشنج و از صب پامیشی دعوا فش عصاب خورد کنی تحمیل عقاید و رفتارها به همدیگه حتی تا جایی که به اینکه چرا دوتا پتو میکشی روت هم میخان تسلط داشته باشن . چجوری میشه تو همچین محیطی مث ادم رفتار کرد . نمیشه . نمیذارن بشه . فقط باید بمیری درحالیکه دوس نداری بمیری . 

    فیلم درکل راجبه این نوع مشکلات بدیهی انسانیه .  و اینکه چطور میشه اونها رو پذیرفت و باهم کنار اومد و درموردش حرف زد . این فیلم رو دوسال پیش فک میکنم یا شایدم پارسال تو یه مجله ی کره ای دیدم مقاله ش رو و الان بالاخره بعد مدتها برای دانلود اومده بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۹ آذر ۰۳

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    بعد از مدتها سریال ژاپنی . 

    سریال ژاپنی که نتفلیکس پخش شده ، به نام فراتر از خداحافظی با بازی ساکاگوچی کنتارو . 

    سایکو "دختر" و یوسوکه " پسر" باهم دوستن و خیلی همو دوست دارنو خیلی ارتباط قشنگی دارن از اینا که وقتی میبینی حسرت به دل می مونه و عشق میکنی از عشق بینشون مکالمه ی بینشون . خلاصه همه چیشون . یوسوکه تو روز تولد سایکو میخاد ازش خاستگاری کنه تو راه یه کوهستانی هستن و به دوستاشم سپرده که از یه جای دیگه ای نزدیک اون کوه ، از این فش فشه ها در کنن ، چون اتش بازی دوس دارن . اتش بازی همانا و بهمن همانا . بهمن میاد و اتوبوسشون سقوط میکنه و خلاصه دنبالشون میگردن و یوسوکه میمیمره و دختره زنده می مونه . به شکل موازی ، ناروسه و زنش تو بیمارستان هستن ، ناروسه " کنتارو" بیماری قلبی داره و منتظر عمل پیونده . از شانس یوسوکه مرگ مغزی شده و قلب اونو میدن به ناروسه . بعد از پیوند ناروسه از یه شخص ساکت و کم حرف تبدیل میشه به یه شوخ و شلوغ و پرانرژی . بعد محل کار و خونه شون با یه قطار رفت و امد میکنن ، تو اون قطار به شکل اتفاقی ناروسه و سایکو باهم اشنا میشن و ناروسه از سایکو خوشش میاد و اینا ... 

     

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    انتظار نداشتم اخرش ناروسه بمیره و پیوند رو پس بزنه . به نظرم به خاطر این بود که نتونست به عشقش برسه . حالا خبرش از اون زن اجوماعه زشتش که چسب بود جدا میشد نمیشد ؟! 

    درکل بد نبود . مناظرش خیلی قشنگ بود . ینی فکرشو بکن هررزو از همچین منظره ای رد شی بری سرکار خونه پیاده روی ...باید چقد خوش شانس باشی که به شکل ادم یا گیاه و درخت و حتی سوسک به دنیا بیای اونم در همچین جایی . واقعا خارق العاده س. اصلا طرز مکالمه و ارتباط هاشون باهم خیلی قشنگه . پر از احترام و زیبایی و همه چیز شفاف همه چیز کادو شده همه چیز ملایم مودب . خیلی دوس دارمشون . انگار رابطه هاشون بویی از اون مناظر بردن و اینجوری قشنگ شدن . خوش بحالشون . اوناام ادمن . ایرانی هام ادمن . 😫🥱

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

    سریال ژاپنی فراتر از خداحافظی beyond goodbye

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۲۸ آذر ۰۳

    سریال کره ای آلیس alice

    سریال کره ای آلیس alice 

    این سریال با موضوع سفر در زمان ، در این ژانر میشه گفت تقریبا سریال قشنگی بود  . با ارفاق . خب میدونین درکل موضوعات سفر در زمان همیشه اخرش می لنگه و اگه موضوع عشقی هم باشه یجورایی میخان اون دو رو زوری بهم برسونن . به نظرم اگه اخرش این دو زندگی جداگونه ای رو طی میکردن خیلی بهتر میشد . درهرحال . 

    alice

    داستانش در عین پیچیده گی ساده اس . پروفسور یون ته هی با چندتا محقق دیگه راهی برای سفر در زمان می سازه . بعد از مدتی شایعه میشه که کتابی هست که توش راهکار بستن در زمان و اینجوری قطع سفر در زمان ، درش نوشته شده . و پیشگویی هایی رو کرده . سازمان الیس که یه سازمانیه که سفر در زمان رو ارائه میده ، به پروفسور یون ته هی و یو مین هیوک ، که این دو رابطه ی عشقی باهم دارن ماموریت میده تا برن یه سال 1992 و اون کتاب رو که دست پروفسوری به نام جانگ هست رو بردارن بیارن نابود کنن . اونا زمانی به سال 1992 میرسن که پروفسور جانگ توسط فرد دیگه ای که یه مسافر زمان غیرقانونی هست کشته شده . اونا اون فرد رو میکشن و دختر 6.7 ساله ی پروفسور رو هم میذارن زنده می مونه تا پلیسای اون زمان بهش رسیدگی کنن . همچنین اونها نمیدونن اون کسی که غیرقانونی سفر کرده به این سال و دنبال کتاب بوده چه کسیه . 

    روز بعد که میخان برگردن به سال 2050 ، و به آلیس ، یون ته هی حالش بد میشه و میره دکتر متوجه میشه حامله س . و در حین حاملگی از زمان عبور کرده و این ممکنه رو بچه تاثیرات بدی بذاره ، مین هیوک بهش میگه که باید سقطش کنه ولی یون ته هی بعد از فکر مین هیوک رو ترک میکنه و میره یه گوشه تو همون سال 1992 زندگی جدیدی رو شروع میکنه . بچه پسره . 

    جین گیوم پسریه که تو مغزش بخش احساسات مشکل داره . یون ته هی اینو هم مجازات کاری که کرده و هم به خاطر رد شدنش از در زمان میدونه . 

    زمانی که تو سال 1992 کسانی اومدن تا پروفسور جانگ رو بکشن ، پروفسور صفحه ی اخر کتاب رو پاره کرد و اونو داد دست دختر کوچیکش . اون صفحه صفحه ی مهم و حیاتیه و هم سازمان الیس و هم اون شخص دیگه دنبال اون صفحه ی گم شدس . 

    19 سال بعد یون ته هی وقتی ماه کامله به دست کسی کشته میشه و جین گیوم تصمیم میگیره پلیس بشه تا قاتل مادرشو پیدا کنه . اون تقریبا 30 سالشه و حالا داره یه سری وقایع عجیب اتفاق می افته . اون دنبال پرونده های عجیب رو میگیره و متوجه میشه که به نظر این وقایع مث زمانیکه مادرش کشته شدس . 

    اون اتفاقی کارت زمان یکی از مسافران زمان رو پیدا میکنه و می فهمه که اون کارت شبیه کارتی که تو وسایل مادر مرحومش بوده برای اینکه بفهمه این چه کارتی پرس و جو میکنه و میگن شاید پروفسور یون ته هی که تو دانشگاه کره اس ، بتونه بهش کمک کنه . اون به دانشگاه کره ، میره و اونجا با مامانش مواجه میشه .درواقع با کسی که عینا مث مامانشه . 

    پروفسور یون ته هی جوان از سوال جواب و نگاهای عجیب جین گیوم خوشش نمیاد و بهش میگه منحرف . برای جین گیوم عجیبه که یک نفر چطور میتونه انقد تشابه با مامانش داشته باشه . 

    خلاصه ... بعد از حدس و گمان های زیاد و تحلیل ها و تحقیق هایی درباره ی گربه و بعد زمانی و غیره ... همون حرف خودم که بعد زمانی کس شری بیش نیست در سریال تحقق پیدا میکنه . و این پروفسور یون ته هی جوان که سعی داشتن با جین گیوم لاو لاین درست کنن ، درواقع مامانه جین گیوم در این زمان بودش . 

    وقتی هردو یون ته هی ها در زمان 2010 همو می بینن " جوونه طی اتفاقاتی سفر میکنه به 2010  که هنوز یون ته هی پیر زنده بوده ، " یون ته هی پیر ،گره از معما باز میکنه و میگه که تو درواقع منی در اون بعد زمانی و هراتفاقی که برا من افتاد واسه توام می افته برای همینم همه چیزو فراموش کن و دنباله این قضیه رو نگیر و برو به زمان خودت و زندگیتو بکن . 

    در سریال های سفر در زمانی خیلی اصرار دارن که بگن جهان های موازی هست از نظر من غیرمنطقیه . چرا مثلا باید زمان و مکان های متفاوت وجود داشته باشه و من نوعی در هر زمانی باشم و دقیقا هم همین اتفاقات رو تجربه کنم . اصلا غیرمنطقیه . 

    درواقع کانسپت به این شکله که یون ته هی که مامانه جین گیوم میشه با یون ته هی در سال 2020 که درواقع همون دختربچه ای که تو سال 1992 ، یو مینهیوک و یون ته هی اومده بودن باباشو بکشن ، دو شخص مجزا هستن . با اخلاقایات و احساسات جدا و متفاوت . و میخاستن بگن پس چون این دو ، دوتا ادم متفاوت هستن پس اشکالی نداره که جین گیوم با یون ته هی جوان بریزه رو هم . ولی خب نمیشه که خیلی عجیبه تو با زنی بریزی روهم که عین مامانته ضایع نی ؟ مگه امریکاس ؟ یا دارکه ؟ 

    سر همین مسائل ، وقتی یون ته هی به 2010 سفردر زمان میکنه ، خود پیرش که در اون زمان بوده بهش میگه که قضیه چیه و اینجوری قضیه عشقی و لاولاین این دو نقض میشه . 

    خب حالا چرا میگم بعد زمانی نی ، خب دقیقا به همین دلیل هردوی این زنه ها ممکنه تو زمان های مختلف سفر کردن و زندگی کردن ولی هردوشون یک نفر بودن ، پس اون قضیه اینکه از هر شخص دوتا بوده هم منتفی میشه . از طرفی وقتی یون ته هی سفردرزمان میکرد به شکل عجیبی همه می شناختنش این چجور سفر در زمان و بعد متفاوته که تورو همه جا میشناسن و حتی بابا ننه تم همون ادمان وانگار که مثلا هفته پیش ندیدت میگن عه کجا بوده فلان ... خلاصه اینجوری . 

    قضیه پیشگویی کتاب که معلوم نی اصلا کتابو کی نوشته ، داستانش این بوده که زنی در زمان رو باز میکنه و در حین سفر در زمان حامله میشه اون پسری به دنیا میاره که اون وقتی بتونه در زمان سفر کنه میتونه کنترل سفردر زمان رو به دست بگیره و خدای این قضیه بشه . دقیقا همینجورم بود جین گیوم بدون هیچ اگاهی و هیچ وسیله ای هروقت در خطر بود در زمان سفر میکرد . اون 6 بار مرگ مامانشو به چشم دید و نتونست جلوی کشته شدنشو بگیره . صفحه اخرم به این اشاره کرده که اگه بخای سفردر زمان رو درشو ببندی و به این موضوع خاتمه بدی اولا همه ی کسایی که مسافر زمان هستن ناپدید میشن و دوما دو راه حل داره یکی اینکه مادره پسرشو بکشه در اینصورت همه چیز تموم میشه . دو اینکه اگه پسر مامانشو بکشه پس کنترل زمان رو بدست میگیره . یون ته هی مادر ، این رو میدونست چون صفحه ی اخر رو حالا به یه دلیلی تونسته بود بخونه ، اون چون میدونست همه ی زحماتش برای درست کردن سفر در زمان و مهمتر از همه پسرش ناپدید میشه از صفحه روزگار و نمیتونه پسرشو بکشه به خاطر همین اون کاغذ رو پنهان میکنه . 

    دست اخر اینجوری میشه که جین گیوم پیر که بارها در زمان سفر کرده و دنبال صفحه ی اخر کتاب بودش میاد به سال 2010 و اونجا با جین گیوم جوان روبه رو میشه و جین گیوم می فهمه که خودش کسی بوده که مامانشو میکشته . چون هرسری مامانه از اینکه پسرشو بکشه شونه خالی میکرده و نمیخاسته این اتفاق بیفته درحالی که می دونست پسرش در پیری چقد سختی کشیده و هرسری این زندگی رو تکرار کرده و کل زندگیش بسته به این بوده که قاتل مامانشو پیدا کنه و اینا . اخرسر مامانه خودش خودشو میکشه و خط بطلان میکشه به پیشگویی ها و اینجوری همه چیز ریست میشه و جین گیوم هم دیگه به عنوان یه انسان معمولی از یه خانواده دیگه به دنیا میاد . اینجوری میشه که یون ته هی جوان که همچنان بعد از تموم شدن همه چی همه چیز یادش بود میتونه دوباره جین گیوم رو ببینه و برن لاو بترکونن . 

    واقعا خیلی خلاصه گفتم . چندقسمت اخرش یخورده اب شد ولی در کل داستانش جذاب بود و قشنگ و حالت معما گونه ایش رو تا قسمت اخر حفظ کرد . همونطور که گفتم اینکه این دو همو هیچ وقت نشناسن به نظرم باحالتر بود ولی خب دیگه خاستن اون قضیه عشقیه باشه تو سریال . با همه ی باگایی که این نوع ژانر ممکنه داشته باشه من دوس داشتم سریالو . خیلی بهتراز دارک بود طبیعتا چون کره ای بود و توش پر از احساس و همدلی و غیر بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲۴ آذر ۰۳
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |