قالب

معرفی سریال ژاپنی :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی سریال ژاپنی» ثبت شده است

سریال کره ای قلب جدید با بازی جیسونگ

سریال کره‌ای قلب جدید (New Heart) 

که در سال ۲۰۰۷ از شبکه MBC پخش شد. این سریال نه‌تنها به مسائل پزشکی و جراحی قلب می‌پردازد، بلکه روابط انسانی، عشق، رقابت و رشد شخصی را نیز به زیبایی روایت می‌کند.

در مرکز داستان، دو رزیدنت جوان به نام‌های لی ایون سونگ و نام هایه سوک وارد بخش جراحی قلب بیمارستان دانشگاه گوانگهی می‌شوند:

ایون سونگ فارغ‌التحصیل یک دانشگاه تازه‌تأسیس است، شخصیتی احساساتی و بی‌تجربه دارد اما آرزوی بزرگی در سر دارد.

هایه سوک دانشجوی ممتاز و خونسردی است که ذهنی تیز و منطقی دارد.

این دو شخصیت با وجود تفاوت‌های شدید، باید زیر نظر دکتر چویی کانگ گوک، رئیس سخت‌گیر بخش قلب، خود را اثبات کنند. در این مسیر، با چالش‌های پزشکی، رقابت‌های حرفه‌ای و روابط عاطفی پیچیده روبه‌رو می‌شوند.

چویی کانگ گوک (Cho Jae-hyun)

رئیس بخش جراحی قلب؛ سخت‌گیر، دقیق و متعهد به اصول پزشکی.

رابطه‌ای پدرانه اما سخت با رزیدنت‌ها دارد.

در طول سریال، از یک شخصیت خشک به فردی با درک عمیق‌تر از انسانیت و آموزش تبدیل می‌شود.

درکل سریال متوسطی بود وقتی سریالای پزشکی قدیم رو نگاه میکنی تازه می فهمی چقد کره هم از لحاظ پزشکی و هم از لحاظ سریال سازی و ارتباط ها و حتی روش بیمارستان داری تغییر کرده . 

دکتر چویی ، اینجا هم مث سریال ⚡ سریال کره ای پزشکی صلیب  ⚡ دکتری وظیفه شناس دلسوز و  خوش قلب و در تمام مراحل اول مریض رو الویت قرار میداد . یه سری اب های مختصری هم سریال داره که میشه از روشون گذشت . جیسونگ حتی تو جوانی هم عجب دندونایی داشته . 😄

سریال کره‌ای "ازدواج با میلیونر" (Marrying a Millionaire)

  محصول سال ۲۰۰۵، ترکیبی از درام عاشقانه و نقد اجتماعی است که با الهام از برنامه‌های واقع‌نمایی ساخته شده . 


داستان کلی ،یک برنامه تلویزیونی به سبک واقع‌نما طراحی می‌شه که در اون یک مرد معمولی باید نقش یک میلیونر رو بازی کنه تا زن ایده‌آلش رو پیدا کنه. شرکت‌کننده‌ها نمی‌دونن که این مرد در واقع فقیره.


- کیم یونگ هون (با بازی گو سو): مردی ساده و مهربون که به خاطر بدهی‌های خانوادگی مجبور می‌شه در این برنامه شرکت کنه و نقش میلیونر رو بازی کنه.
- هان یون سو (با بازی کیم هیون جو): یکی از شرکت‌کننده‌های زن که قبلاً در دوران دبیرستان با یونگ هون آشنا بوده، اما حالا نمی‌دونه که همون پسر فقیر، همون "میلیونر" برنامه است.


- یونگ هون و یون سو دوباره عاشق هم می‌شن، اما هویت واقعی یونگ هون باعث تنش و شک می‌شه.
- یون سو با خودش درگیر می‌شه: آیا عاشق مردی شده که فکر می‌کرد پولداره؟ یا واقعاً عاشق شخصیت واقعی اون شده؟
- وقتی حقیقت فاش می‌شه، یون سو دچار بحران اعتماد می‌شه، در نهایت یون سو تصمیم می‌گیره که عشق واقعی مهم‌تر از ثروته. یونگ هون هم با صداقت و تلاشش دل یون سو رو دوباره به دست میاره. سریال با پایانی گرم و امیدوارکننده تموم می‌شه، جایی که عشق بر فریب و ظاهر غلبه می‌کنه.

زیاد جالب نبود درکل چندقسمت بیشتر ندیدم . اینم از چت ... پرسیدم تا پستشو بذارم . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۱ شهریور ۰۴

    خواهران زنده اند언니가 살아있다

     سریال 54 قسمتی خواهران زنده اند언니가 살아있다  این یه سریال بلند با سه چهارتا خانواده س که زندگیشون با یه تصادف در هم تنیده میشه .  

    خواهران زنده اند언니가 살아있다 ...

    اینجوری که ، 

    کیم تل هی دختریه که تو امریکا تو ارایشگاه کار میکنه ، اون تصادفا باعث مرگ یه دختر پولدار میشه که داشت بهش زور میگفت ، از قضا یکی این واقعه رو می بینه و ازش یه عالم پول میخاد . اون به ناپدریش زنگ میزنه تا پولو جور کنه . میاد کره و وقتی می بینه ناپدریه پول نداره ، میره ببینه اون پسری که این سلیطه رو دوس داره ازش بهش چیزی میرسه یا نه . پسره کیه ؟ اوپای ساده و بدبخت من ، لی جی هون معرف حضورتون در سریال های : 💚 سریال کره ای رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد 💚💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀

    لی جی هون علاقمند به گل و گیاه و ایناس ، اون از وزارت کارافرینی وام گرفته تا یه گلی که تو کره نیست رو پرورش بده و داره 5 ساله که رو این پروژه کار میکنه . و کارش بالاخره داره ثمره میده که دوست دختر سلیطه اش از قضیه باخبر میشه و دست رنج اوپا که همانا تحقیقاتشه میبره می فروشه به یه کمپانی بزرگ لوازم ارایشی ، وقتی داشته اینارو می برده توی راه ترافیک و ماشین اتش نشانی و امبولانس و پلیس و اینا بودش ، به صورت موازی ، کانگ هاری دختری که با خاهرش زندگی میکرده و الان شانسا یه پسر خوب و وکیل اومده گرفتتش ، عروسیش بوده ، از قضا پسره دوست اوپاس ، و ماشین باربری اوپارو به عنوان ماشین عروس سوار شدن ،  از اون طرف ، کمپانی بزرگه که گفتم از تحقیقات اوپا باخبر شدن و میخان تحقیقات اینو بدزدن ، چون اوپا بهشون نمی فروشه ، میان ماشین اوپا رو دست کاری میکنن ، اینطوری میشه که عروس و داماد که سوار ماشین بودن تصادف میکنن و داماد خوب الان تو ماشین امبولانسیه که تو ترافیک گیر کرده ، کیم تل هی که می بینه ناپدریش که اونم یه ادم بی دست و پاعه گاز نمیده از ماشین اتش نشانی بزنه جلو میره می شینه پشت فرمون و گاز میده و اینا ،خلاصه باعث تصادف با ماشین اتش نشانی میشه و یه عالم ماشین و ادم بهم برخورد میکنن . ماشین امبولانس هم واژگون میشه و دست اخر داماد بدبخت میمیره و کانگ هاری عروس زنده می مونه . سلیطه خانوم بی توجه به تصادف می دود 😁 میره تا دفتری که دزدیده رو بده به کمپانی کله گندهه ، اینطوری باهاشون قرارداد می بنده و زندگیش از این رو به اون رو میشه . 

    اوپا که بعد از عزاداری برای دوستش فارق میشه یاد دوست دختر شفته ی سلیطه ش می افته و میره خونه و می بینه ای داد جاتره و بچه نی . ولی انقد ساده س متوجه نمیشه که دوس دختره ممکنه دزد باشه ، میره تو جشن رونمایی از محصول جدید کمپانیه  که با دست رنج این تولید شده بوده ، داد و بیداد ولی نمیتونه کار رو به جایی برسونه . 

    حالا اتش نشانی داشته کجا می رفته ؟ خونه زنی به اسم کیم اون هیون که اتیش گرفته بوده و بچه اش توش گیر کرده بود . چرا اتیش گرفته بوده بابای حروم زاده ش که با کونش بازی میکرد شمع روشن کرده و عروسک بچه افتاده رو شمع و اتیش و اینا ، بابای حروم زاده ش خبرنگاره و با دختر رییس کمپانی لوازم ارایشیه که گفتم ، رابطه داره . مردک عوضی . خلاصه اتش نشانی تو تصادف میمونه و نمیرسه واینجوری بچه ی کیم اون هیون میمیره بعدها متوجه میشه که شوهرش باعث اتیش سوزی شده بوده و همون موقع داشته با اون یکی زنه لاس میزده مردک کثافت اشغال . 

    پلیس هم داشته میرفته خونه ی یه بازیگری که یه استاکر مدتها مزاحمش بوده و دست اخر باعث مرگ مادر بازیگر میشه . اینا همگی تو ایستگاه پلیس باهم اشنا میشن و میخان دنبال مصبب حادثه بگردن . و کلی داستان دیگه این وسطا وجود داشتش . 

    عرض کنم که خییلی حرص در بیار بود کمی تا قسمتی اب بود و خانواده ی کمپانی بزرگه یجوری بودن عجیب بود اصن بی دلیل یه زنی رو نگه داشته بودن کنارشون که فتنه ی عالم بود و همه ی گوه ها زیر سرش بود تو خانواده و با اون سلیطه کیم تل هی هم همدست میشه و اصلا نمیدونین می ذاشتی این دوتا زن کل کره رو می خوردن بازم کمشون بود . 

    بد نبود برای سرگرمی . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۹ خرداد ۰۴

    سریال ژاپنی گانیبال gannbibal

     

    راجبه یه پلیس به نام اگاواعه که با خانوادش به یه دهکده ی کوچیک انتقالی گرفته . اون پلیس توانایی تو توکیو بوده ولی سر یه پرونده ای که یه متجاوز کودکان ، دخترشو رو گروگان گرفته بوده ، متجاوز رو میکشه و دخترش یه سری بیماری هایی پیدا میکنه از اینا که لال مونی میگیرن فقط خیره میشن مدل ژاپنی طور 🙄😂 دخترش کسخل بود خدایی . خلاصه اگاوا به این خیال که برن دهکده حال دخترش تو طبیعت و اینا خوب میشه " حالا انگار توکیو کم طبیعت داره " میرن اونجا و از قضا اون دهکده از شهرم بدتر بودش . این دهکده یه دهکده ی عجیب و خلوت و مرموزه . همون ابتدای ورودش یه خیل ادم میان با اسلحه و اینا که یکی تو کوه مرده بیا بریم . میره اونجا متوجه میشه که کسی که مرده به گفته ی اهالی توسط خرس خورده شده ولی جای دندونای انسان رو بدن به جا مونده وجود داره . خلاصه کم کم موارد عجیب غریبی رخ میده . و اگاوا راجبه پلیس قبلی که اونجا بودش تحقیق میکنه و می فهمه که انگار خانواده ی بزرگ گوتو که ریشه دار هستن تو اون دهات ، ادم خوار هستن و از این فرقه ای کسخلان . تحقیق و بزن بزن  و تهدید هایی صورت میگیره از سمت خانواده گوتو ، ولی اگاوا از اینایی نیست که عقب بکشه و بترسه همه رو می نشونه سر جاشون و به مقامات گزارش میده و خلاصه کم کم گره های داستان و ادم خوار بودن اینا از کجا نشات گرفته و چطور شده اینجور شده باز میشه و ادم خواره هم میمیره . و دهات روی ارامش به خودش می بینه . 

    ولی خدایی چه ادمای کسخلی بودن خب از اول قایمککی ادمخوار رو میکشتین خودتونو راحت میکردین دیگه . بعد تازه اخه ادم عاقل وقتی همچون اتفاقایی تو یه جا رخ میده بازم برمیگرده به اونجا ؟ همه چیز که تموم شده بود پلیسه برگشته بود به همون دهات زندگی کنه . عجیبه . 

    درکل بد نبود . اونقدرا ترسناک نبود بیشتر چندش بود . این سریالو به خاطر بازیگر نقش پلیسه دیدم که تو سریال 🌺سریال ژاپنی پناهنگاه لاین 🌺 بود . جذاب بود به نظرم الان که بیشتر دقت کردم جذابیتش برام فروکش کرد . 😆🤔

  • نظرات [ ۱ ]
    • چهارشنبه ۱۱ ارديبهشت ۰۴

    سریال کره ای بهترین ازدواج 최고의 결혼

      سریال کره ای بهترین ازدواج  최고의 결혼 

    چا کی یانگ ، مجری اخبار ساعت 9 عه ، اون خیلی معروفه ولی اخلاق خشک و سرد و کمی تا قسمتی خشن داره . 35 سالشه و تاحالا با مردی قرار نذاشته " من 🙄 " ولی دوس داره که بچه داشته باشه . اتفاقی با یه پسر دو سال از خودش کوچکتر که اونم اشپزه و تو برنامه های اشپزی همون شبکه اشپز بوده ، اشنا میشه . پسره " پارک ته یون " از قبل به چا کی یانگ چشم داره و حتی خونه شو تو همون ساختمونی که کی یانگ هست گرفته ،ولی از بس مغرور و کمی تا قسمتی بیشعور و مرد سالاره به روی خودش نمیاره که زنه رو دوس داره . اون میره به کی یانگ پیشنهاد همکاری تو یه کتاب میده و کی یانگ هم قبول میکنه اینجوری اشنا میشن و دیگه خلاصه دوست میشنو اینا و بعدش کی یانگ حامله میشه . ولی ته یون نه تنها بچه نمیخاد بلکه نمیخاد ازدواج کنه میگه از بچه متنفر و از مسئولیت پذیری ازدواج بیشتر بدش میاد . به کی یانگ میگه بره سقط کنه ولی اون اینکارو نمیکنه . 

    به سختی مقاومت میکنه تا تو شبکه کسی بویی نبره حامله اس ولی حالتهای حاملگی بالاخره لو میره . سونبه ی چا کی یانگ ، جو او چا ، میخاسته نماینده مجلس بشه ولی به دلیل اینکه یه زن ازش به علت ازار جنسی شکایت میکنه نمیتونه کاندید بشه و دوباره برمیگرده شبکه . اون از حامله بودن کی یانگ استفاده میکنه و تهدیدش میکنه که اگه نذاره بیاد دستیار گوینده اخبار کنار کی یونگ بشه به همه میگه که حامله س . وقتی کی یانگ خونریزی میکنه ولی اونه که کمکش میکنه و خیلی نگرانشه . شخصیت بامزه ای داشت گرچه نگاهش به زن عقب افتاده ای بود مث همه ی سنتی ها و مردای عوضی و فرصت طلب بود . 

    کی یانگ با پارک ته یون میرن خونه ی ته یون تا خبر حاملگی و ازدواج بدن ولی اونجا متوجه میشه که خانواده ی ته یون به شدت سنتی و امل هستن و حالش بهم میخوره و بعد میگه که ازدواج نمیکنه از اون به بعد رابطه شونو تموم میکنه و پارک ته یون میره به کاراموز زیردست کی یانگ میریزه رو هم تا کی یانگ رو بسوزونه . چقد بچگونه پسره ی بی مسئولیت بی غیرت سست عنصر . با اون خانواده ی داغونش . 

    میزنه دختر دومی هم حامله میشه این بار دیگه اینو میگیرتش ولی بچه ی اون سقط میشه . روزی که بچه اش سقط میشه ، بچه ی کی یانگ به دنیا میاد . کی یانگ این مدت به سختی از جایگاهش تو شبکه محافظت میکنه . وقتی همه می فهمن اون حامله س اون کنفرانس خبری میذاره و به همه میگه که اون از اسپرم اهدایی بچه دار شده و میگه که نمیخاد ازدواج کنه و فقط بچه میخاد . خب یه چیز غیرمعمول و نامتعارفیه وقتی که جامعه داره از نه به ازدواج جوونها رنج میبره و برنامه و این چیزا می سازن برای ازدواج و فرزند اوری . کلی انتقاد میشه تخم مرغ پرت میکنن فلان . از اخبار گویی کنار گذاشته میشه و اینا خلاصه بچه شو به دنیا میاره . ولی دردسر بچه که یکی دوتا نی . چطور میتونه هم کار کنه هم بچه داری تازه اونم بچه ای که نه تنها نرمال به دنیا نیومده بلکه خودشم نرمال نی . یجوری بود بچهه . تازه تو مهدکودکم والدین بچها و خود بچه ها با بچه دوس نمیشدن . 

    خلاصه بدبختی زیاد میکشه . موقع زایمان که سونبه جو باهاش بود و بیشتر موقعهایی که حالش بد بود هم اون باهاش بود . درواقع سونبه چا کیونگ رو دوس داشت ولی به خاطر غرورش بهش نگفته بود . سونبه با طرفداری الکی از زنای مجرد بچه دار و فمینیست بازی خودشو گنده میکنه . بعدم خودشو به عنوان بابای جایگزین بچه به همه معرفی میکنه . خلاصه اینجور داستانا . 

    میگذره و درحالیکه چاکی یونگ بچه رو تو خفا داشت بزرگ میکرد سونبه واسه گنده کردن خودش بچه رو میاره تو یه شو و نمایش میده . اینجوری مادر ته یون بچه رو میبینه و متوجه شباهتش به پسر خودش میشه و میفهمن که این بچه درواقع نوه شونه . زن ته یون برای خودشیرینی میسپاره بچه رو میزدن و میاره خونه پدرشوهر مادرشوهرش . دادگاه و دی ان ای و این چیزا راه می افته و پارک ته یون فقط برای رو کم کنی حضانت بچه رو از کی یانگ میگیره . بچه ای که این همه تلاش کرده بود تا داشته باشتش و کسی نفهمه که بچه ی کیه و ازش نگیرنش اینجوری به راحتی ازش گرفته میشه . مدتی میگذره و سونبه به کی یانگ کمک میکنه که خودشو پیدا کنه . اونو سخنگوی تبلیغاتی خودش تو ستادش میکنه ، اون صادقانه راجبه تصمیمش برای بچه دار شدن بدون ازدواج و قضیه بابای بی مسئولیتش صحبت میکنه و بعد حمایت مردم رو جلب میکنه . 

    بچه که مدتی پیش خانواده پدری می مونه از دلتنگی مامانش مریض میشه و ته یون دست اخر بچه رو برمیداره میبره پیش کی یانگ و بهش اجازه میده که هروقت بچه خاست بیاره ببینن همو . اینجوری یه رابطه مسالمت امیز بینشون ایجاد میشه . از طرفی زن ته یون هم طلاق میگیره . و سونبه بالاخره از کی یانگ خاستگاری میکنه . و همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه . 

    سریال خنده داری بود با معنای عمیق و ریشه ای راجبه زن ها و مادر بودن و شاغل بودن و نگاه پست جامعه مردسالار به زن و مادری . خانواده ی ته یون یه خانواده سنتی چوسانی بودن با ریشه های زیاد . مامانه ته یون رسما مث برده و خدمتکار بود و هیچ ابایی هم نداشت از اینکه اینو به دیگران هم یاد بده . باباش یه مستبد بی فرهنگ و وحشی بود . درواقع مامانش بیشتر باعث شده بود که جو خونه اونجوری باشه . بچه ها هم با اینکه از این وضعیت بدشون می اومد و حتی خاهر ته یون چقد از اینکه زن و مرد برابر نیستن و اینا ناراضی بود با اینحال خود به خود خوی و اخلاق باباشونو داشتن . ته یون که یه خودخواه و سست عنصر بود و دستور صادر میکرد . خاهرشم دست بزن داشت و وحشی بود و برا همین کسی باهاش تاحالا دوست نشده بود . کلا با اینکه پولدار بودن ولی خانواده ی داغونی بودن . 

    کل اخبارای سریال حول موضوع زن ها ازدواج و نگاه از بالا به پایین جامعه و مرد ها به زن ها بود . البته که مادر شدن بدون ازدواج مسخره اس و اصلا ادم چرا باید بدون ازدواج بچه دار بشه و کسی که تو اسایش نیست چرا باید بخاد بچه داشته باشه !؟

    ولی درکل سریال سعی داشت دغدغه های یک زن مستقل در جامعه ی مردسالار  که بیرون از ازدواج میخاد مادر بشه رو نشون بده . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۳۰ فروردين ۰۴

    سریال کره ای غرور و تعصب pride and prejudice

    هان یو مول دادستان شده تا راز قتل برادرش هان بیول ،که وقتی 6 ساله بوده کشته شده رو کشف کنه . قبل اینکه دادستان شه با گو دونگ چی که دادستان بودش اشنا میشه . اونا باهم دوست میشن و رابطه خوبی داشتن تا اینکه یه روز هان یو مول یه چیزی لای کتاب دونگ چی می بینه که اونو کاملا نسبت به دونگ چی مشکوک میکنه و بعدشم کلا باهاش قطع ارتباط میکنه . 

    هان یو مول کاراموز زیردست گو دونگ چی میشه و باهم کار میکنن . بعدها که هان یو مول نسبت به گو دونگ چی اعتمادشو بدست میاره به گو دونگ چی قضیه برادرشو میگه . بعدش اونا راجبه پرونده ی برادرش تحقیق میکنن و متوجه میشن که همه چی زیرسر بالادستی ها بوده . 

    سریال کره ای غرور و تعصب

    سال 1999 ، دادستانی قرار بوده از این نشست ها با پلیس بذاره که حق تحقیقات ماله کی باشه مث قضیه سریال کره ای جنگل مخفی 2 ، دادستان مو هه مان و دوست وکلیش جونگ چانگ کی ، یه پرونده ی رشوه ی پر سر و صدایی رو حل کردن و خیلی معروف شدن . یه شب اونا تصادف میکنن و باعث مرگ یه زن میشن . پسر بچه ی زن هم اونجا اونور خیابون بوده . این خبر به بالادستی ها میرسه و رییس بزرگ ادم اجیر میکنه تا این پرونده هرچه زودتر لاپوشونی شه و شاهد که پسر بچه س کشته شه . چون ممکن بوده به ضرر مذاکرات تموم بشه این موضوع . هردو نفر دخیل در تصادف نمیخاستن این اتفاقا بیفته و اینجوری برنامه ریزی شده بود که دیگه کاری از دستشون بر نیومده . 

    روزی که قرار شده تا شاهد که یه پسر بچه ی 7 ساله س به نام کانگ سو رو از ایستگاه پلیس بدزدن ببرن خفه ش کنن ، هان بیول که گم شده بوده هم همزمان تو ایستگاه بود اونا اتفاقی بهم برخورد میکنن ، از اتفاق هردو پالتوی زرد پوشیده بودن ، به ادم ربا گفتن بچه پالتوی زرد تنشه . ادم ربا که نمیفهمه کدوم بچه رو باید بدزده هردو رو میدزده . بعدشم اشتباهی به جای کانگ سو ، هان بیول رو میکشه . البته کشته شدن هان بیول توسط ادم ربا انجام نمیشه یه دادستان این کارو انجام میده که بعدها متوجه ش میشن تو تحقیقات . جایی که قرار بود این قتل انجام بشه یه کارخونه ی متروکه بوده که بابای دادستان گو دونگ چی اونجا نگهبان بوده . گو دونگ چی دبیرستانی دقیقا همون روز اومده بوده به باباش سر بزنه که ادم ربا رو درحال خفه کردن بچه ای می بینه ، با میله میزنه تو سر ادم ربا و بچه رو نجات میده منتها اتفاقی می افته و بیهوش میشه وقتی بلند میشه هیچ چیز و هیچکسی اونجا نبوده . ادم ربا رو هم دادستان میکشه . کانگ سو فرار میکنه و بعدها وکیل جونگ چانگ گی اونو به فرزندی قبول و بزرگش میکنه . اون حافظه شو از دست داده . همه ی این وقایع درحالی که هان بیول هنوز توسط ادم ربا کشته نشده بود و یه جا قایم شده بوده . بابای دادستان اتفاقی شب بعد دادستان رو میبینه و متوجه بچه میشه . همون شب دادستان کارخونه رو اتیش میزنه . بابای دادستان دونگ چی نمیتونه بچه رو نجات بده . و اینجوری هان بیول طفلکی زنده زنده تو اتیش میمیره . 

    تهشم همه به سزای اعمالشون میرسن . دادستان دونگ چی و هان یو مول هم بهم میرسن . تا اخر رفتارای کانگ سو جوری بود که میگفتی این هان بیوله و داره اشتباه میکنه . داستانش جالب بود ولی خیلی کش و قوس الکی داشت . مثلا دیگه مرگ ادم ربا اهمیتی نداره که کیه  و چی میشه .مامان و بابای یو مول هم عن بچه دوستی رو در اورده بوده انقد به مرگ پسرشون و عامل قتل و اینا چسبیده بودن که همه زندگیشون اون شده بود و یو مول دیگه خسته شده بود . دادستان مو هه مان هم الکی شبیه مشکوکا بود تا اخر . از کانگ سو هم خوشم نیومد جون میکند یادش بیاد قضیه چی بوده . دادستان دونگ چی هم بامزه و خوشتیپ و مهربون بود . 

    درکل متوسط بود . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • شنبه ۲۴ فروردين ۰۴
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |