قالب

سریال کره ای جنایی معمایی :: • Tony Takitani تونی تاکیتانی •

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سریال کره ای جنایی معمایی» ثبت شده است

سریال کره ای جاسوس spy

یادم افتاد که چندوقت پیش سریال کره ای جاسوس رو نگاه کرده بودم و یادم رفته بود راجبش پستی بذارم . از اونجا که این وبلاگ شده مرجعی برای خودم تا سریالایی که دیدیم رو لیست کنم و خلاصه ای ازشون وقتی یادم میره بهشون رجوع کنم هرچی گشتم راجب این چیزی نبود . عجیب بود که راجب این سریال چیزی ننوشتم . شاید اون موقع تو حال روحی مناسبی نبودم برا همین . یادمه که اینجور بودم . 

سریال کره ای جاسوس spy با بازی کیم جه جونگ حنجره طلایی . 

سریال راجبه جه جونگه " اسمش یادم نی تو سریال چی بود " که مامور مخفی امنیته ، اون برای مامور عملیاتیه و برای عملیات ها میره این کشور اون کشور . تو یکی از عملیات ها مجروح میشه و عملیات هم شکست میخوره . برا همین اونو به بخش داخلی و غیرعملیاتی می فرستن . خانواده ش از اینکه اون مامور مخفیه اطلاعی ندارن . فک میکنن تو یه شرکت دولتی داره کار میکنه و حالا به هر دلیلی زخمی شده و اینا . 

طی یه عملیاتی متوجه میشن که از کره شمالی یکیو فرستادن تا ادمای خودشون ینی کره شمالی ها رو حذف کنن . این وسط یکی از این جاسوس های زپرتی که زیادم مهم نیستش رو گیر میندازن . جه جونگ تو بازجویی ها متوجه میشه که کسی که داره این حذفیات رو انجام میده همون کسی که تو تایوان ؟! اونو زخمی کرد ولی نکشتش . خلاصه تو خلال این عملیات رازهای خانوادگی جه جونگ فاش میشه  . 

بنده خدا کل خانواده ش جاسوس کره شمالی بودن . مامانش یکی از جاسوس های زبده بوده که میخاسته یه دانشمند کره جنوبی رو ترور کنه که از قضا اون دانشمنده باباش بوده . اونا عاشق هم میشن و مامانش بالا دستی خودش که همون یارویی که الان اومده داره مردم خودشونو میکشه ، رو ترور ناموفق میکنه و بعد با همون دانشمنده فرار میکنه کره جنوبی و زندگی جدیدی رو شروع میکنه . الان اون یارو میدونه که این زنه کجاست و چه میکنه و اینا و میدونه که پسر زنه ماموره ، میخاد مامانرو بذاره تحت فشار تا پسرش ینی جه جونگ بیاد با اونا ینی کره شمالی ها همکاری کنه . همکاری چجوری ؟! اینجوری که یکی از کله گنده های شمالی با یه هارد فرار کرده جنوب ، اون رمز هارد رو نمیدونه ولی میدونه که اون هارد حاوی حساب های ماکائو شمالیاس که تیریلیون تا توش دلاره . تو بازجویی اون اتفاقی کشته میشه و دست رییس مستقیم جه جونگ می مونه تو پوست گردو . اینجوری میشه که رییس جه جونگ میخاد رمز اون هارد رو هرجور شده باز کنه . 

از طرفی شمالی ها هم دنبال این هاردن و میخان که جه جونگ اونو براشون بدزده  . خلاصه قضیه بیخ پیدا میکنه و پیچیده میشه همه چی . بعدش معلوم میشه که دختری که جه جونگ باهاش دوسته و عاشق هم هستن هم جاسوس کره شمالیه و از قبل با برنامه ریزی بهش نزدیک شده بوده . مامانت جاسوس بوده ، دوست دخترتم جاسوسه . خودتم که مامور امنیت هستی . اصولا باید همگی کشته شن ولی چون قضیه تیریلیون ها دلار پوله همه چیز ماس مالی میشه .

در کل سریال قشنگی بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۱۱ آبان ۰۳

    비밀의 숲 سریال کره ای جنگل مخفی

    سریال کره ای جنگل مخفی یا غریبه رو برای بار سوم یا چهارم نگاه کردم . از فصل یک تا فصل دو . قدیما واقعا سریالای جنایی معمایی شون خیلی قشنگ و جذاب و واقعا معمایی بود . این سریال جزو سریالای خیلی قشنگ تو این ژانره . یه سریال تکرارنشدنیه دیگه . با بازی چو سونگ وو در نقش دادستان هوانگ شی موک . و به دونا در نقش ستوان هان یاجین . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    سریال داستانش از فصل یک شروع میشه و شخصیت هارو معرفی میکنه و داستان معمایی جنایی ش بلافاصله شروع میشه . فصل دو با اینکه پرونده ها متفاوت هستن ولی اسمی از شخصیت هایی که تو فصل اول بودن هم برده میشه و قاتل فصل یک تو فصل دو بازیگر مهمان هم بودش . اگه یه سریال 50 قسمتی میشد طبیعتا خیلی جای مانور بیشتری داشت . از این لحاظ که میشد برای همه ی کاراکترهای سریال از جمله دادستان سا دونگ جه داستان ها و بک گراندهای بیشتری بسازن و بیشتر رو خودش و زندگیش مانور بدن .

    سریال کره ای جنگل مخفی

    ولی بیشتر دوفصل ،درواقع زومه روی دادستان هوانگ شی موکی که به علت جراحی مغزی که داشته از داشتن احساسات انسانی محروم شده و به علت کاری که داره دادستان بودن و مرد قانون بودن اون حس عدالت طلبی و قانونمندی رو بیشتر داراس . فک میکنم میخاست بگه که اگه یه مرد قانون فاقد احساسات باشه پس ایا بهتر نمیتونه به کارش برسه ؟! 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    هوانگ شی موک زیربار حرف زور نمیره . و تمام زندگیش حول کارش می چرخه و پرونده ها . بازیگر این کاراکتر به شدت عالی در اورده این کاراکتر رو . ینی با اینکه هیچ حسی نداره ولی خیلی جذاب و کاریزماتیکه . تو این دست از کاراکترهای بی احساس هوانگ شی موک رو دست نداشته تا حالا . 

    ستوان هان یا جین که از دانشکده ی پلیس فارغ التحصیل شده چون کار عملیاتی دوس داشته پس تو ایستگاه پلیس جنایت خشونت امیز مشغوله . اون اتفاقی سر پرونده ی پر رمز و راز فصل یک ، با دادستان هوانگ شی موک اشنا و این دو یه تیم به شدت فراموش نشدنی و عالی رو نمایش میدن . ینی اگه هان یا جین متوجه این بیماری هوانگ شی موک نمیشد شاید اصلا یه لاولاین هم بینشون میشد در اورد . چون قشنگ معلوم بود که چقد این دو باهم تفاهم دارن و چقد از هم خوششون میاد . حتی هوانگ شی موک با اینکه هیچ حسی از خودش نشون نمیداد ولی رفتارهایی داشت که نشون دهنده ی این بود که حسی به ستوان هان داره . حتی با اینکه از لحاظ کاری درواقع روبه روی هم قرار میگرفتن و مخصوصا ستوان هان تو فصل دو وقتی ترفیع گرفته بود تو اون شخصیت عدالت جوش یه خورده تغییر ایجاد شده بود با این حال باز هم باهم خیلی مچ بودن . همچین زوجی واقعا خیلی کم پیدا میشه تو کی دراما . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

    و حالا بعد از چندسال فصل سه که نمیشه گفت فصل ،؟! اسپیناف سا دونگ جه ، اس .  دادستانی که بین خوبی و بدی همش در حال رفت و امد بود و تو فصل دو این سرک کشیدنش تو هر سوراخی بالاخره کار دستش داد و نزدیک بود دار فانی رو وداع بگه 😁 . که احتمال میدم هوانگ شی موک حداقل یکی دوتا سکانس تو این فصل داشته باشه . چون تو فصل دو که اونایی که حذف شده بودن چندتا سکانس داشتن . اخه واقعا بدون هوانگ شی موک نمییشه . 😁💕 

    بی صبرانه منتظر این فصلشم و امیدوارم مث چندفصلی های دیگه و سریالای جدید مسخره نباشه . چون واقعا حیفه . 

    سریال کره ای جنگل مخفی

     و ...

    وقتی صحبت از سریال کره ای میشه نباید از او اس تیش گذشت . او اس تی این سریال شروع و پایانش یکی از تاپ ترین اینسترومنتال های تمام عمرمه . ینی هر سری گوش میدم مورمور میشم . خیلی قشنگه . خیلی . که اینجا براتون میذارمش . 

    ost 비밀의 숲

    سریال کره ای جنگل مخفی

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۱۱ مهر ۰۳

    سریال کره ای سفید برفی باید بمیره : بی خبری

    سریال کره ای سفید برفی باید بمیره : بی خبری : 

    ینی از حرص در حالت دیوانگی قرار گرفتم . یه دهات و مردمش چقد میتونن حروم زاده باشن . جونگ وو دلش برای اون  دختره ی سلیطه با مامانش جنده ش  میسوخت و پول غذا و کتاباشو حساب میکرد وقتی بابای حروم زاده ش میزدشون  بهش پناه میداد اما از اون طرف باعث شد که بقیه ی افراد از ضعف هاش مطلع بشن ، همه چیز خانواده ش رو دایره بود انبارشون بدون قفل و کلید همینجوری در اختیار بودش ، کلید ماشینش تو انباری بوده و هرکسی میتونسته ازش استفاده کنه . خودشون همش شاد و مهربون و نیش باز در اختیار دیگران بودن . پولشون و خوشحالیشونو موفقیت پسرشون چشم حسود تنگ نظرای دهاتی رو کور کرده بود . تو رو باهاشون خوب بودن . حتی دوستای جونگ وو ولی خون خونشون میخورد که چرا این انقد خوشبخت و موفقه . تا دیدن فرصت پیش اومده برای زدن زمین اینا ، سریع تو هوا گرفتنش همشون باهم همدستن . 

    ینی هیچ کدومشون حتی اون ننه جنده ی اون دختر مقتوله که استخوناش پیدا شده هم ذهلم گتمیش نباشه ، این دو تا دوست جونگ وو  که حدس میزنم به بویونگ تجاوز کردن و الان با خیال راحت پلیس و پرستار شدن و باباهاشون پزشون میدن داره من میکشه مخصوصا باباهاشون به شدت شیبل هستن . ینی اینا انقد حروم زاده ان اصلا براشون اهمیت نداره که کی قاتله و کی مقتول خودشون میدونن کی قاتله خودشون دسته جمعی از قتلا خبر دارن . اون نماینده مجلسه و شوهرش تو صدر این ریشه فساد هستن . حتی اگه ثابت شه که جونگ وو قاتل نبوده باز هم اینا رفتارشون تغییر نمیکنه حتی اگه بکنه هم میشن همون ادمای متظاهر عوضی ده سال پیش که تو رو می خندیدن تو درونشون از حسادت اتیش میگرفتن . 

    این سریال ،نشون میده ادم نباید همه چیزشو به دیگران بگه حتی به قیمت اینکه تنها باشه یا انگ سایکوپس بودن بخوره بهش جونگ وو و خانواده ش موفقیت و پول و خوشبختی شون خار چشم اون دهات بودش بدترین کاری که این خانواده حتی در حق خودش کرده بود این بود که همه چیزش رو دهاتیا می دونستن . کلید انباری خونه کلید ماشین چرا باید اینجوری باشه اصلا و همینا در دسترس بودن همه چیز  و مهربونی احمقانه شون باعث این اتفاقات شده . و مامان جونگ وو حتی از اون دهاتیا هم عوضی تره حقشه که بمیره اصلا کمترین کاری که میتونست بکنه این بود که وقتی پسرش از زندان اومد بیرون بره دنبالش . واقعا یه ادم احمق و خاک تو سر که انگار داره برای دهاتیا و مردم اونجا زندگی مکنه . درحالیکه اونا دارن پشت سرش بهش میخندن و از کار خودشون مفتخر و شادن که دیدین چه زدیم خانواده شونو داغون کردیم حقشونه زیادی خوشال بودن .

    این سریال رو از روی کتاب المانی سفید برفی باید بمیره . ساختن . داستان سریال هم تقریبا مث کتابه . نمیدونم کتابو بخونم یا نه . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۱۳ شهریور ۰۳

    سریال کره ای ارتباط connection

    سریال کره ای ارتباط connection  با بازی جیسونگ ☘ سریال کره ای بکش و خوبم کن ☘ 

    راجبه جیسونگ در نقش پلیسی به اسم جه کیونگ. و دایره دوستاش تو 20 سال پیش . یک افتضاح دیگر از جیسونگ متاسفانه . من فقط جیسونگو تو سریال بکش خلاصم کن ازش خوشم اومد . خودشم مرد خیلی عالی و خوبیه ولی سریالاش اکثرا ابن . به شدت بچگانه س موضوع سریال . واقعا افتضاح بود . جیسونگ مثل همیشه مثل اون سریال مسخره و مفتضح مدافع اینجاام دقیقا همونطوری خودشاخ پندار و عن عدالت و مجرم و قانون رو در بیاره و سیریش به شدت سیریش . بعد جالبه خودشو معتاد شده بود اصلا از پلیس بیرون نکردن یا تعلیق بکنن . اصلا انقد اب بود . من گفتم تا قسمت 7 خوب پیش رفته بقیه شم خوبه ولی از 8 به بعد اب شد .اصلا خوشم نیومد . 

    فعلا حوصله اینکه دلایلم برای اینکه چرا اب بود و داستانو تعریف کنمو ندارم . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۱۹ تیر ۰۳

    우리 , 집 ما . خانه : خانواده . سریال کره ای

    재미있네 드라마 

    سریال Bitter Sweet Hell 2024

    اولاش فک میکردم باحاله ولی الان متوجه شدم اونقدراام باحال نی . یخورده حوصلمو سر برد . 

    روندش کمی غیرمنطقیه و وجود اون دختر روانی تو سریال اصلا معلوم نی چرا هست و چرا نسبت به این خانواده کینه داره ، و عجیبیش اینجاس تابلوعه قاتله و روانی ولی همینجوری وله تو خیابون . 😶چجوری نگرفتنش . مادرشوهره ام خیلی ریلکسه انگار نه اینگار . زنه خودش روانپزشکه و به زندگی اینو اون عقل میذاشت بعد زندگی خودش اینجوریه که هیچی ، هیچ کاری نتونست برای رهایی و یا درست کردن وضعیت انجام بده . البته که همیشه همینجوریه کسی که برای اینو اون عقل میذاره همیشه خودش تو زندگی خودش می مونه ، چون اون وضعیت براش به وجود نیومده عقل گذاشتن به دیگران براش راحته چون ناظره وضعیته و نه تحمل کننده و تجربه کننده ی اون وضعیت . خلاصه که اینم ابه . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • پنجشنبه ۱۷ خرداد ۰۳

    سریال کره ای مخفی hide

    سریال کره ای مخفی hide ، این سریال رو از روی یه سریال امریکایی که از bbc پخش میشده به اسم keeping faith ساختن . 

    درمورد یه زن و شوهر وکیله که شوهره داره دفتروکالت بزرگ و اسم و رسم داری که درواقع ماله باباش هست رو میگردونه . باباش یه بنیاد خیریه هم به همین نام داره . اینا تو یه شهر کوچیک زندگی میکنن . 

    زنه سالها پیش که باباش مرده زیر نظر همین بنیاد  و خانواده ی شوهره بزرگ شده و اینجوری موفق شده . با همون پسره هم ازدواج کرده . یه دختر 7.8 ساله هم دارن . 

    یه روز شوهره ناپدید میشه و چندروز بعدم یه ماشین با جسد سوخته تو پرتگاه پیدا میکنن ، که گویا ماله شوهره س ، میگن خودکشی کرده . مامانه پسره بدون کالبد شکافی براساس انگشتر و ساعت میگه این پسرمه کالبد شکافی نیازی نی . درحالیکه زنه میگه شوهرم ادمی نبود که خودشو بکشه و مشکوک و اینا . 

    بعد از مرگ شوهره همه چیز بهم میریزه و زنه متوجه رازهای خانواده شوهره و کارهایی که شوهره کرده میشه .

    یه شرکت کله گنده ای که بساز بفروشه وجود داره و شوهره که اسمش چا سونگ جه اس ، وکیل این شرکت بوده . و کارای خلاف میکرده و اینا . شوهره درواقع نمرده . زنده س . چون دیگه نمیخاسته کارای خلاف اون شرکت رو بکنه خودشو به مردن میزنه ، اینجوری که یه مردی بوده همسن و تقریبا هم قیافه ی خودش ، دائم الخمار بوده ، اونو با همکاری مامانش میکشه و بعدم مدارک شناسایی اون رو به اسم خودش میزنه . الانم داره تو خونه خرابه ی همون یارو زندگی میکنه . 

    حالا یه پسری هم هست یه مدت زندان بوده و با اون یارو که کشته شده و با چا سونگ جه اشناییت داشته ، اون یارو مقتول رو به عنوان برادر بزرگش می دونه و گزارش ناپدید شدنشو داده و داره دنبالش میگرده . سیریشیه که لنگه نداره و تهشم اونه پیدا میکنه که چا سونگ جه زنده س و داره با مدارک اون هیونگش که مرده ؛زندگی میگذرونه . 

    میاد به زنه میگه که شوهرت زنده س و تو شوهرتو نمیشناسی و فلان ، خلاصه زنه  متوجه زنده بودن شوهره میشه و خر تو خری میشه و اینا و تهش شوهره میگه که میخاد با این اسم زندگی کنه حالا به دلایلی . 

    قضیه اینه که ، تو همسایگی اینا یه زن جوون هست که از یه پیرمرد نگه داری میکنه ، این زنه با این چاسونگ جه ریخته روهم و میخان پولایی که از فروش این زمینا که برای بساز بفروشی بوده رو بالا بکشن . یه حساب درست کردن به اسم قلابی مرده و اسم زنه . که برن سوییس و عشق و حال کنن . 

    زنه چا سونگ جه ،اول نمیدونه که قضیه چیه بعدها که متوجه میشه و بعدشم خیانت شوهره رو می بینه کلا هرچی بینشون بودش تموم میشه .

    زنه خیلی از این عدالت طلبا و علیه سلاماس که بدجور رو عصابم بود . به قیمت خراب کردن زندگی خودشو و خانواده ی شوهره هرکاری کرد به اسم عدالت انقد همه چیو هم زد هم زد رید به همه چی تا خیالش راحت شد . حتی خودشم که قدیم جرمی انجام داده بود رو به دادگاه کشوند . اصلا ازش خوشم نیومد . از این کاراکترایی که فک میکنن خودشون یه تنه  باید مبارز عدالت باشن و پرهیزکار تمام متنفرم . خیلی حق به جانب بود . 

    حالا همه ی اینا هیچی این پسره که تو سریال بود خیلی نخود اش بود ، الکی اومده بود به این زنه هی کمک میکرد و مواظبش بود و اینا . خیلی مسخره بود . 

     اخرشم خیلی اب تو اب کردن و شوهره بدبخت رو افلیج کردن تو سوییس . اصلا از اخرش راضی نبودم .راستش اصلا کاراکتر پردازی شوهره خوب نبود . دلایلش برای خیانت و بعدشم کشتن اون یارو و دزدیدن اسمش خیلی غیرمنطقی بود ینی همه ی این کارارو فقط به خاطر پول انجام داده بود ؟ 

    اوایل سریال جذابی بود ولی این کاراکتر زنه دیگه شورشو در اورده بود . شوهره عوضی بودا ولی خب مجبور شده بود این کارارو کنه ، از طرفی ،من چون اوپام بود دوسش داشتم .  اگه زنه لوش نمیداد میتونست با همون اسم قلابی بره خارج  و کلی پولدار شه و همونجاام به راحتی زندگی کنه . حیف شد . من حاضر بودم مرده می اومد کره می افتاد زندان ولی تو خارج اونجوری نمیشد . زنه حتی یک بارم سراغ شوهررو نگرفت . انگار نه اینگار اینا یه مدت باهم بودن و بچه داشتنو . خیلی بی محبت بود . البته وقتی با باباش اونکارو میکنه با شوهر قرار چیکار کنه . یه زنه خودخواه و خودرای بود . همینجوری بود که مرده وقتی قرار بود اینکارارو شروع کنه به جای اینکه به این بگه به مامانش گفته بود . بس که نفهم بود . 

    از قسمت 8 به بعد تقریبا سریال فقط رو مظلوم نمایی و پاک بودن و عدالت طلب بودن زنه زوم میکنه و دلایل منطقی برای کار شوهره نمیاره . کار خلاف زنه رو هم به عنوان جرم اصلا بولدش نمیکنه . و فقط سعی داشت بگه زنه خیلی قهرمانه و برای بچه ش و برقراری عدالت هرکاری کرد . 

    خلاصه که سریال خوبی بود ولی من اخرشو دوس نداشتم . 

    کلا لی بو یونگ همیشه کاراکترای خودرای و سردی رو داره تو سریالا . من درکل ازش خوشم نمیاد . 

    سریالو به خاطر اجوشی جذابه که تو سریال  کره ای رشته های حقیقت یا رهبر ارکستر  بود نگاه کردم . اینجا نقش منفی بود خوشم اومد . 


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

    💚سریال ژاپنی کاش صد ها بار بهت گفته بودم 💚سریال کره ای رودخانه ای که ماه در ان طلوع کرد 💚سریال کره ای زنی که هنوزم دلش میخاد ازدواج کنه 💚سریال های کره ای که تا امروز دیدم 💚سریال کره ای هتلدار و سریال کره ای کشور من و سریال کره ای تونل 💚 سریال کره ای افتخار  💚سریال انتخاب همسر برای امپراطور 💚

  • نظرات [ ۱ ]
    • چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۰۳

    سریال کره ای مدت زیادی رو منتظرت بودم Longing for You

    سریال کره ای مدت زیادی رو منتظرت بودم یا مشتاق دیدار :
    من متوجه نشدم دقیقا منظور از عنوان سریال چی بود ، تو سریال یه اشاره ای بهش میشه ولی بازم اونقدرا معنی به خصوصی نمیداد با توجه به محتوای سریال .
     

    سریال کره ای خیلی وقته منتظرت بودم

     
     
    داستان سریال راجبه کارگاه اوه جین سانگ ، که تو یه شهر کوچیک پلیسه ، یه برادر کوچکتر داره و با مامانشون زندگی میکنن .و با رخ دادن قتلی تو شهرشون زندگی شون تحت تاثیر قرار میگیره ...

    حالا از اینور توی سئول قتلی رخ داده و مدتهاس که مضنونش کسی که ، پسر نماینده مجلسه و بارها به عنوان مضنون ازش بازجویی شده ولی هر سری با داشتن شاهد و دلیل ازاد شده . بعد از مدتها از قتل اولی ،یه قتل دیگه به همون طریق رخ میده و دوباره سر و صدا راه می افته که چرا پس قاتل رو پیدا نمیکنین و این حرفا ...

    🍂🌨   ‌ بیشه زاری غرق در شکوفه در یک نگاه    🍂🌨

    دادستان چا یونگ وو و دادستان یونگ جو مسئول پرونده قتل های سریالی میشن و یه تیم ویژه تشکیل میدن برای اینکه بکوب روی این پرونده کار کنن ،تو اثنای تحقیقات روی قتل دومی ، قتل سوم این سری تو شهری که کارگاه اوه جین سانگ هست رخ میده ، رو این حساب دادستان ها میان به اون شهر و میخان پرونده رو ببرن سئول که اوه جین سانگم میگه منم باید سرجهازی ببرین 😁اینجوری میشه که جین سانگ هم میاد تو تیم ویژه تحقیقات ، تو تحقیقات متوجه وجود یه چاقوی گرون قیمت برند میشن که قاتل با این چاقو قتل هاش رو انجام میداده ، تو سرنخ ها ، متوجه میشن که برادر کارگاه اوه جین سانگ که تو شهرشون اشپزه و رستوران معروفی داره ، از این چاقوی گرون استفاده میکنه .
     

    دادستان چا برادر جین سانگ رو به عنوان مضنون دستگیر میکنن و یک سری مدرک هم مبنی بر اینکه این پسره مشکوکه از تو گوشیش پیدا میکنن . جین سانگ ناراحت و عصبانی میشه که چرا برادر منو گرفتین و اون بی گناهه و قاتل داره تو شهر به خاطر کله گنده و پولدار بودنش راه میره و فلان ...خلاصه از اوه جین وو ، برادره اوه جین سانگ ، بازجویی میکنن که این چاقو رو از کجا خریدی و این عکسا که از پای زنا گرفتی چیه تو گوشیت ...تحقیق میکنن می فهمن که جین وو بی گناهه و عذرخاهی و اینا ...میگذره از این موضوع و قاتل واقعی قتل دومی پیدا میشه درحالیکه خودشو کشته بوده و نتیجه میگیرن که قاتل همین بوده و پرونده بسته میشه .
     
     
    دادستان چا از یونگ جو خوشش میاد و یونگ جو و جین سانگ هم دوستای بچگی هستن که تو یه شهر بزرگ شدن و مادراشون باهم دوستای صمیمی هستن ...تو این پرونده جین سانگ ترفیع میگیره و تو همون سئول میمونه ...
     

     
    دادستان چا خانواده اش از این خانواده های خیلی پولدار هستن و بیمارستان معروفی هم دارن ، مامانشم دکتره ، بیمارستان شون محل معالجه ی یه عالم سیاستمدار بوده و تو این معاشرتا راز هایی هم رد و بدل میشه و از طرفی پارتی بازی ها و رشوه هایی هم صورت میگیره . خلاصه مامانش همچین ادمیه . از این طرف دادستان چا با بیماری قلبی مادرزادی به دنیا اومده و چندین تا عمل تا حالا داشته که موفق نبوده ، مگه اینکه قلبی بهش داده بشه که از فک و فامیل و خون خودش باشه . سوالی که برام به وجود میاد اینکه مگه برای پیوند قلب نباید خون ها هم تطابق داشته باشن ؟! چون دیگه بحث خیلی پزشکی من تحقیق نکردم . حسش نبود ...
     

     
    من اولش که خانواده دادستان چا رو نشون میداد میگفتم خب فهمیدیم دیگه اینا پولدارن و بیمارستان دارن چه ربطی به قاتل و داستان سریال داره ، حس میکردم زیاد روش زوم شده ولی وقتی داستان جلوتر میره متوجه میشین که درواقع داستان درباره خانواده ی دادستان چاعه . حالا باید با یه کاراکتر دیگه اشنا بشیم :
     

     
    پارک کی یونگ خبرنگار جنایی ، و از این خبرنگارایی که مستقر تو دادستانیه ،پارک کی یونگ از بچگی تو خونه ی دادستان چا اینا بزرگ شده ، گویا مامانش معتاد بوده و به علت بدسرپرستی ، مامانه چا به سرپرستی قبولش کرده ...ولی مامان چا از روی مهربونی و خیرخواهی این کارارو نکرده ...راز بزرگی هست که وقتی به قسمتای 10 اینا میرسین برگ ریزونه ...🍂🍁🌿🍀🍃🌪
     

    یه مدت از انتقال جین سانگ میگذشت که خبر میاد برادرش تصادف کرده ، یونگ جو و چا میرن پیش مامانش که برادر جین یانگ که همکارمونه اینجوری شده اوژانس جایی قبولش نکرده ! بیاریمیش بیمارستان خودمون ، مامانش اولش فیس میذاره ولی با یخورده اصرار بیشتر قبول میکنه ، جین وو رو میارن بیمارستان و عمل میکنن ولی مرگ مغزی میشه و جین سانگ و مامانشم قبول میکنن اعضاشو اهدا کنن ، چون خود جین وو هم از قبل برگه شو پر کرده بوده که میخاد اعضاش اهدا شه .
     

     
    تو همین اثنا که جین وو هنوز بیمارستان بود و خبر مرگ مغزی هنوز نیومده بود ، به دادستان چا ترفیع اینکه بره امریکا اموزش رو میدن و اونم با اصرار مامانش قبول میکنه که بره ، یک سال میگذره و وقتی برمیگرده خیلی سر حالتر و خون گرم تر شده بود ...همه تعجب میکنن که این یک سال تو امریکا چه به دادستان چا ساخته ، درحالیکه اون قبل اینکه بره امریکا پیوند قلب کرده بود ...همون جا شصتم خبردار شد که یه خبریه ...😉
     

     
    یه سری پرونده ها به وجود میاد و متوجه میشن که قاتل سریالی که از اول داستان دنبالش بود اونی که خودکشی کرده نیست ...اینجوری میشه که دوباره پرونده رو باز میکنن و تیم ویژه تشکیل میشه ...تو خلال تحقیق ، یه ناشناس به جین سانگ ویدئویی می فرسته که دارن جین وو رو میکشن و درواقع اون با تصادف نمرده بلکه کشته شده ...و اونجا بود که جین سانگ دنبال قاتل برادرش هم می افته ...و یه سری سر نخ ها میرسه که شوکه کننده بودن ...
     

     
    حالا زمانی که من باید داستان رو از اخر به اول تعریف کنم ، چون پیچش سریال یجوری بود که یهو همه چیز وارونه شدش :
     

     
    همونجور که گفتم دادستان چا یونگ وو خانواده پولدار و اشرافی داره و مامانش رییس بیمارستانشونه ، بیمارستان اونها یکی از معروفترین بیمارستان ها به شمار میره و کله گنده ها اونجا رفت وامد دارن ، درواقع چا یونگ وو نسل چهارم یه خانواده اشرافی و اینکه به سادگی بذارن بمیره درحالیکه مامانش دکتر خب براشون به غیر از افت، ناراحتی و افسوس زیادی به همراه داشته ، برای همین مامانه اومده یه پروژه راه انداخته تو بیمارستان ، اسم پروژه رو گذاشته " زندگی دوباره "...
     
    نمیدونم ، ممکنه کتاب " هرگز رهایم مکن " کازوئو ایشی گورو رو خونده باشین یا نه ولی تو اون کتاب یه یتیم خونه ای بودش که بچهای بی سرپرست رو اونجا به بهترین نحو بزرگ میکردن و از هر لحاظ بهشون می رسیدن مخصوصا سلامتی ...درواقع بچها رو بزرگ میکردن و بعدم وقتی به سن موردنظر میرسیدن اونارو برای اهدای اندام هاشون می فرستادن بیمارستان ، مثلا کلیه کبد هرچی که میشه اهدا کرد ، و اندام های اهدایی رو به پولدارا یا اشراف زاده میدادن ...
     

     
    فک میکنم حدس زده باشین که پروژه ی " زندگی دوباره " مامان چا یونگ وو چی بوده باشه ؟! دقیقا همین پروژه رو داشت انجام میداد منتها بدون خبر داشتن اهدا کننده ها ، مثلا یکی می اومد بیمارستان ازمایشی چیزی میداد اینا چک میکردن که با فلان سیاستمدار می خوره یا نه طرفو یه بلایی سرش می اوردن که بتونن به اندام هاش دسترسی پیدا کنن ، خلاصه دقیقا همین بلا رو هم سر جین وو اورده بودن ، حالا اصلا جین وو کی بود ؟!
    همونطور که گفتم حتما باید قلب کسی به یونگ وو پیوند میشد که هم خونش باشه ، از قضا بابای یونگ وو جوونی هاش چشمش زیادی هرز می رفته و هرجا یه بذری کاشته بوده ، یکی از اون بذرها همانا جین وو بوده ...
    مامان جین وو بعد از اینکه بچه دار میشه ، یه مدت میره شهری که مامان جین سانگ هست و اونجا پیش اون کار میکرده بعد یه مدت غیبش میزنه و جین وو رو مامان جین سانگ بزرگ میکنه ، مامان یونگ وو از اینکه شوهرش همچین ادمی و با زنای مختلف هست رو میدونسته و قایمکی مامانه جین وو رو با پول ازش دور میکنه ، خب مامانه هم جوون بوده و هنرمند ،می فرستنش فرانسه و میگن دیگه برنگرد کره و همش ساپورتش میکردن ، بچه شو رها میکنه .

     
    درواقع اینا همش دام و برنامه ریزی برای اهداف بزرگتره ...جین وو پیش اون خانواده تو یه شهر ساحلی بزرگ داشته میشده ،اینجا پرانتز باز کنم که مامان یونگ وو با همکاری یکی از زیردستانش که شخص خیلی متبحری بوده و قبلا ارتشی بودش ، این برنامه ها رو می ریخته ...یه دکتر اشنا هم می فرستن تو اون شهر که مداوم برنامه روزانه و سلامتی جین وو رو زیرنظر بگیره و به اینا گزارش بده ...
    اینجوری بوده که تو یه مقطعی دیگه میگن خیله خب حالا هم اهدا کننده امادگی اهدا داره و هم گیرنده ، همون شخص زیردست رو تو یه روز بارونی می فرسته سروقت بنده خدا جین وو و به قصد کشت می زنتش ... جین وو رو که میارن بیمارستان و عمل میشه درحال بهبود بودش ولی مامان یونگ وو میره از دستگاه جداش میکنه تا بمیره و بتونه قلبش رو بده به پسرش ...رسما یکی رو میکشن تا قلبش رو زوری بدن به یکی دیگه ... اینجوری میشه که یونگ وو بدون اینکه بدونه اهدا کننده قلبش کیه ، عمل میشه و تو امریکا بهبود پیدا میکنه و برمیگرده کره ...
     

     
    پارک کی یونگ هم یکی از همین پسرا بوده ، پارک کی یونگ وقتی مامان واقعیش میمیره از دوست صمیمی مادرش می شنوه که قرص هایی که مامانش می خورده باعث اعتیاد و مرگش بوده ؛ اون تحقیق میکنه و متوجه میشه که قرصایی که مامان یونگ وو به مادرش میداده اعتیاد اور بوده ، به این فک میکنه که چرا مامان یونگ وو باید مامان اونو بکشه ؟!
    یه روز که اتفاقی به اتاق خالی مامانه داخل میشه تو لپ تاپش نتایج ازمایشی رو میبینه که تو قسمت اهدا کننده اسم خودش نوشته شده بوده و تو گیرنده اسم یونگ وو ، ازمایش دی ان ای میگیره و متوجه قضیه میشه ...پارک کی یونگ طفلک تنهایی به این همه حقایق تلخ پی برده بود ...تو تحقیقاتش متوجه میشه که کسی دیگه ای هم برای این اهدا وجود داره و اون جین وو بوده، راجبه جین وو تحقیق میکنه و متوجه میشه که اونم برادرشه ...اون نقشه میکشه تا جین وو رو قاتل نشون بده تا اینجوری جین وو بیفته زندان تا مادر یونگ وو نتونه نقشه های شومشو اجرا کنه ...خودش از قضا به خاطر داشتن هپاتیت بی از صف اهدا کننده ها خارج شده بوده ...ولی وقتی جین وو به عنوان مضنون دستگیر میشه جین سانگ اونو از مضن اتهام مبرا میکنه ...و اینجوری میشه که نقشه های مادره رو روال پیش میره ...

     
    جین سانگ تو تحقیقات به این نتایج میرسه و متوجه این حقیقت تلخ میشه ، تو تحقیقات به پارک کی یونگ خبرنگار هم شک میکنن و درموردش تحقیق میکنن و وقتی خونه شو میگردن متوجه اثار جرم میشن ، پارک کی یونگ فرار میکنه و تو فرار زیردست مامانه یونگ وو می دزدتش و علی رغم اینکه رییس ینی مامان یونگ وو گفته بوده بکشش ، اونو تو یه خونه ای زندانی میکنه ...
     

     
    جین سانگ ، کی یونگ رو پیدا میکنه و کی یونگ همه ی حقایق رو میگه ...یونگ وو نمیخاست حقیقت رو قبول کنه که مادرش همچین ادمی و اینجوری نقشه کشیده تا قلب کس دیگه ای بدزده ، دست اخر دوربینی که توی اتاق جین وو تو بمیارستان بود رو نشونش میدن و متوجه میشن که تیر خلاص رو خود مامانه زده که باعث مرگ جین وو شده ...
    یونگ وو از اینکه برادرشو اینجوری از دست داده بود خیلی ناراحت میشه و از اینکه کی یونگ به جای اینکه وقتی حقیقت رو فهمیده بود به اون نگفته بود ناراحتتر ...خلاصه همه رو به دادگاه میکشونن و به سزای اعمالشون میرسن ...مامانه چشم سفید و وقیح بود و جرمش رو قبول نمیکرد و فک میکرد چون مادره پس حق داشته که این کارارو بکنه از طرفی پروژه ایکه به راه انداخته بود لو رفت و معلوم شد که چندین نفر دیگه رو هم اینجوری روشون نقشه کشیده بودن .... دست اخر تو دادگاه اعتراف کرد ...ولی اصلا حس شرمندگی و عذرخاهی و پشیمونی نداشت ...خیلی نفرت انگیز بود ...قاتل ...!

    تو این قضایا یکی از مقصرین اصلی بابای یونگ وو بود بس که سست عنصر بود همه کاراررو سپرده بود به زن عفریته ش و اونم اینجوری همه ی پسراشو برای پسر خودش سلاخی کرده بود ، درسته خیانت کار قبیحی ولی درهرحال این حق رو به زن اصلی نمیده که بره پسرای دیگه رو برای پسر خودش بکشه ، اونم با همچین نقشه های دقیقی ...هردو مادر بچها رو هم دک کرده بود به شکلی تا اگه یهو مردن کسی صاحب در نیاد ...مامان کی یونگ رو کشته بود ، مامان جین وو رو هم با پول خریده بود ، درسته مامان جین وو به خاطر پول بچه شو رها کرده بود ولی دلیل نمیشه که یکی بیاد بزنه بکشتش که ...خیلی ادم نفرت انگیزی بود از این زنایی که فک میکنن خیلی می دوننن و میخان رو بقیه سوار بشن و یجوری از بالا حرف میزنن و بقیه رو حساب نمیکنن اعتماد به سقفن ...حالم بهم میزد زنه ...این بازیگر همه جا اینجوری نفرت انگیز بازی میکنه ...
     

     
    درکل خییلی سریال قشنگی بود من فک نمیکردم سریالش انقد خوب باشه به خاطر نا این وو و بقیه بازیگرا زیاد بهش چشم نداشتم یهو از بی سریالی گفتم ببینم این چیه ...راستش نااین وو زیاد جذاب نی ولی تو این سریال به یه سری جذابیت هاش پی بردم ...خییلیا از بازیش بد گفته بودن ولی به نظرم ایرادی نداشت ...ایرادی هم اگه بود بیشتر به خاطر طرز نوشته شدن اون کاراکتر بود ، کلا یجوری بود سریالش که انگار احساسات رو زیاد دخیلش نکرده بود و اون احساس های همیشگی تو سریالا کره ای که مثلا یکی میمیره خودشوو جر میدن گریه میکنن و افسردگی و خشم و کینه و اصرار بر اینکه نه این کشته شده ، اینجور چیزای همیشگی توش نبود ...
     

    به نظر من تنها کسی که بازیش ایراد داشت یونگ جو بود ، این بازیگر نه تنها بازی بلکه قیافه ام نداره ...فک کن با ارایش اینه بی ارایش چی میشه ...جای شکرش باقیه خوش هیکله ...☘🙄 شاید تو سریالای گذشته ش بازی خوبی رو نشون داده بوده ولی اینجا هیچی همه جا یجور بود ، وقتی دزدیده بودنش وقتی به یه موضوع هیجانی میرسید وقتی به حقیقت رسیدن اصلا وقتی دادستان چا بهش گفت بیا ازدواج کنیم ...همه جا یه قیافه و ری اکشن داشت ...درسته برای نااین وو گفتم که شاید به خاطر کاراکترشه ولی کاراکتر یونگ جو رو اصلا انگار هیچیی براش ننوشته بودن فقط گفته بود تو دادستانی این دیالوگا رو بگو ...صفر صفر ... با اینحال تو جذابیت داستانی سریال تاثیری ان چنانی نذاشته بود بازی ها ...شاید تو این برحه برای من اینجوری بود شاید یه وقت دیگه میدیدم منم اذیت میشدم ...ولی اینجوری نبودم خدا رو شکر ...

     
    فک میکنم سریالی که کمتر تو درحال پخشی ها دیده شده باشه ...او اس تی خیلی قشنگی هم داشت که بهتون پیشنهاد میکنم حتما گوش کنین از اینجا :
     
     
    اهنگ : 
     
  • نظرات [ ۲ ]
    • پنجشنبه ۳۰ شهریور ۰۲

    سریال کره ای هیولا یا فراتر از شیطان

    امروز اومدم تا بهتون یه سریال فوق العاده رو معرفی کنم . نمیشه اسمشو گذاشت معرفی البته ، چون بعد معرفی انتظار داری دیگران هم برن اونو ببینن من همچین انتظاری ندارم . چون میدونم هنوزم خیلیا نسبت به سینما و تی وی کره گارد گیری خاصی دارن . 😁

    حالا بگذریم ، بذارین جرات کنم و بهتون بگم که این سریال فوق العاده ترین سریال تو ژانر خودشه با یک بازیگر بی نظیر که از نظر من بهترین بازیگر کره اس . نفسگیر عجیب رازالود گنگ گاهی . واقعا از شبکه ی "جی تی بی سی " انتظار همچین سریالی رو نداشتم . گرچه "شین هاکیون" که به خدای بازیگری شهره اس (فامیلی بزرگوار "شین" به معنای خداس )توش ایفای نقش کرده از هرلحاظ خوب بودن این سریال را میتونه تضمین کنه . البته برای ادمی مث من نه چون حتی اگه عزیزی مث شین هاکیون هم توش بازی کرده باشه و سریال خوبی نباشه ادامش نمیدم 🙄😁.

    اسم سریال هست به انگلیسی : " فراتر از شیطان " به کره ای " هیولا " کره ای ها اغلب وقتی یه شخصی خیلی شرور و شیطان صفت باشه ،مثلا بیشتر به قاتل ها میگن هیولا .

    روی پوستر نوشته : " هیولا کیه ؟!" واقعا هیولا تو این سریال کی بود ؟ من هم با اینکه یک بار در زمان پخش این سریال رو دیدم نفهمیدم هیولا کی بود . الان که بعد از یک سال تقریبا دارم ری واچش میکنم متوجه نشدم هیولا دقیقا چه کسیه . بذارین راجبه کاراکتر نقش اول بگم :

    ای "یا لی" دونگ شیک ، پلیسه در یکی از شهرای کوچیک نزدیک سئول ، اون تو جوونیش خاهر دوقلوش را از دست داده ،خاهر دوقلوش کشته شده و جسدش بعد از 20 سال هنوز پیدا نشده . همون روز که این اتفاق افتاده دختر دیگه ای که همسن دونگ شیک و خاهرش بوده کشته شده پیدا میشه ،دختر را انگشتاش را قطع کردن و اونو جلوی در خونه ی لی دونگ شیک گذاشتن . صبح وقتی خانواده دونگ شیک انگشتارو میبینن فک میکنن اینا انگشتای دختر خودشونه درحالیکه دونگ شیک اصرار داره که اینا انگشتای خاهرش نیست . خلاصه سر صحنه ی قتل دوم یکی از وسایل دونگ شیک پیدا میشه و بازرس اونو به عنوان مضنون به قتل دستگیر میکنن . ولی الان سالها گذشته و معلوم شده که دونگ شیک هیچکاره بوده و خب الان پلیس هم شده . ولی تو اون شهر هراتفاقی می افته دونگ شیک نفر اول مضنونینه . چون هنوز قاتل اون پرونده پیدا نشده . واقعا خیلی وضعیت بغرنج و ناراحت کننده ایه نه ؟!

    چیزی که تو این سه قسمت به ذهنم اومد از شخصیت دونگ شیک اینه که واقعا یه ادم چطور میتونه وقتی که مضنون به قتل شناخته شده انقد خونسرد خودشو نشون بده . از هر لحاظ دونگ شیک یه بدبخت مظلوم به تمام معنا بود ،جوری که حتی اطرافیانشم از اینکه مداوم اتفاقاتی می افتاد که اونو تو مظن اتهام قرار میداد ناراحت و عصبانی میشدن . نمیدونم این حس رو داشتین یا نه ، در حقتون بی عدالتی زیادی شده غم عمیقی دارین ولی به دیگران از ته دل و با گشاده رویی کمک میکنین ، دونگ شیک همچین ادمی بود برای یه بچه ی اوتیسمی که گم شده بود توی بارون 6 ساعت ایستاده بود و با لبخند به لب تا خانوادش بیان ببرنش ، یه همچین ادم خوش قلب و مهربونی چطور میتونه خاهر خودشو کشته باشه ؟! و اصلا چرا پلیس اونو مضنون به قتل خاهرش کرد ؟ حتی زمانی که جوون بود هم به نظر نمی اومد شخصیت شروری داشته باشه . درواقع دونگ شیک شخصیت به ظاهر ساده ولی پیچیده با حسایی که باید خیلی سعی کنی درکش کنی،داره .

    بازرسی که تو صحنه قتل یکی از وسایل دونگ شیک را پیدا میکنه درموردش میگه " اون هرکاری میکنه میخاد غم عمیقش را برطرف کنه "

    تو جوونی مضنون به قتل شده ،پدرش مرده ، مادرش تو بیمارستانه و جسد خاهرش هنوز بعد 20 سال پیدا نشده . همچین ادمی اونم بعد اینکه همه ی شهر بهش به عنوان قاتل نگاه میکنن و هرقتلی میشه اول میرن سراغ اون تو تمام این سالها تمام این بی عدالتی هایی در حقش شده را بدون اینکه شرور شه بدون اینکه پرخاشگر شه با رفتارهای دیگه ای داره بروز میده . این شخصیت پر پیج و خم را هیچکسی غیر از شین هاکیون نمیتونست اینجوری در بیاره . با من همراه باشین تا بقیه سریال و نظراتم رو اینجا باهاتون به اشتراک بذارم .

    ادم چقد میتونه خبیث باشه !؟واقعا انتهایی نداره خباثت انسان . بزنی یک نفرو بکشی یک خانواده رو عذادار بکنی تا سالها و حتی جسدمرده رو هم برنگردونی و یه هینت هم غیرمستقیم ندی که جسد کجا ممکنه باشه . سالها عذاب و غم عمیق کهنه . ای دونگ شیک ی که نمیدونه از کجا راهو کج رفته چیکار کرده که زندگی خودشو خانوادش به اینجا کشیده شده. بعد دقیقا ادمای اطرافش مسبب این واقعه بودن و هنوزم بی دلیل داشتن باهاش دشمنی میکردن .یه دالان پیچیده و پر پیچ و خم از ادمای هیولا تو این سریال بودن .

    ای دونگ شیکی که پلیس بود ولی وقتی انگشتای قطع شده ی دختر جوونی که می شناخت را تو خونه خود دختر پیدا میکنه و می فهمه تو این همه مدت قاتل کی بوده ، ولی انگشتارو جابه جا میکنه ،"این جرمه که جسد رو جابه جا کنی " زمانی که به این فک کرد که اگه الان زنگ بزنم پلیس بازم قاتل را تبرئه میکنن و بازم جسد خاهرم و اجساد دیگه پیدا نمیشن و فقط قاتل وقیح تر میشه .و انگشت هارو جابه جا میکنه تا به موقع ازشون استفاده کنه دنبال جسد میگرده ولی پیدا نمیکنه . درحالیکه اگه زنگ میزد پلیس ممکن بود دختره همچنان زنده بمونه گرچه به نظرم مردنش بهتر شد .

    هیولای اصلی کسی نیست جز ایشون ، میپرسی ادم بکشیم ؟تو سالهاس داری ادم میکشی زمانی که پسرت جسد خاهر دونگ شیک رو زیر گرفت و به تو زنگ زد ، زمانی که تو جسد رو سپردی به کسی دیگه و زمانی که کلید مزرعه تو دادی به قاتل و تو این 20 سال میدونستی که کی قاتله و دم نزدی به خاطر جایگاهت . به خاطر پسر سست عنصرت . واقعا اصلا از خبیث بودن زیاد ادم دیگه نمیدونه چی بگه . خودشونم نمیدونستن چی باید بگن . ادم لال میشه .

    هیولای بعدی که خودشو به کودنی و لکنت زبان زده تا دیگران بهش ترحم کنن و بهش اعتماد کنن و اینجوری از دیگران سو استفاده میکرد . کسی که دختری که خودش بزرگش کرده بود را زنده زنده انگشتاشو قطع کرد و بعدم زنده دفنش کرد ،کنار کیمچی ها . هه . بعد کیمچی هارم میبرد میداد به همسایه ها بخورن 😵😡🤮😱

    کسی که 20 ساله از قبل خانواده دونگ شیک به نون نوا رسیده بود ولی 20 ساله راجبه اینکه جسدش کجا میتونه باشه چیزی نگفت . روانی به تمام معنا 미찬 새까

    یکی از بهترین بازی های یئو جین گو ی جوان که از بچگی تو تی وی کره اس ، این سریاله . از بازی بی نظیرش هرچقد بگم کم گفتم . میشه گفت کاراکترش نمود جوانی لی دونگ شیک ولی با شخصیت معترض و عجول بودش . کسی که از بی عدالتی زود عصبانی میشه و میخاد سریع به نتیجه برسه از راه قانون ولی با دونگ شیکی که قانون ایراد دارشون دستش اومده اختلافات زیادی دارن . ولی بعد به یک زوج همکار عالی تبدیل میشن . یکی از کسایی که غیرمستقیم به پیدا کردن راز قتل های زنجیره ای و حتی قاتل خاهر دونگ شیک کمک شایانی کرد .

    شخصیت پیچیده ای دونگ شیک و سر راست هان جی ووون ،تضاد این دو واقعا عالترین بخش سریاله .

    ینی بعد از اینکه دونگ شیک جسد خاهرش و قاتلشو پیدا کرد تونست به ارامش برسه ؟ ولی من با حرف جه یی که داشت به دونگ شیک این جمله رو میگفت موافقم ،از یه جایی به بعد غم و اندوه برای عزیز از دست رفته از بین میره فقط غمی که برای بی عدالتی میکشه می مونه ، اون فقط میخاست همه چیز تموم شه . میخاست دیگه دیگران بهش نگن قاتل . اونم دوس داشت با خانوادش شاد زندگی کنن . شاید اگه فقط خاهرش میمرد به مرگ طبیعی یا با تصادف خانوادش اینجوری بهم نمیریخت . شاید اگه بازرسی که به ناحق اونو به جرم قتل خاهرشو دختر دیگه ای گرفته بود ،این کارو نمیکرد میشد اینطوری زندگی کنن . ولی متاسفانه همه چیز خراب شد ...

    همه ی زندگیش تحت شعاع این واقعه قرار گرفت و هیچوقت نتونست معمولی باشه . طفلک خیلی بدبخت و تنها بود . واقعا خیلی براش گریه کردم . سریال را دوروزه تموم کردم .


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

     

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۱ ]
    • دوشنبه ۲۷ شهریور ۰۲

    سریال کره ای بازگشت

     
    امروز بازبینی برای سومین بار سریال بازگشت  رو تموم کردم ، تصمیم گرفتم ازش پست بذارم چون واقعا سریال قشنگیه .
    خب البته برای سومین بار یه سری باگ ها و مسائل غیرواقعی تو چشمم اومدن ولی خب بازم مزه داد ،داستان و پرونده سریال ریتم خوبی داشت و با وجود اون باگ هایی که گفتم برای منی که بیننده ی ریزبین هستم ، باز هم دیدنی جذاب و بازم اخراش واقعا برام غم انگیز بود . این یکی از سریالایی که تقریبا وسط سریال بازیگر نقش اصلی عوض شد و چه تعویض به جایی بود و چقد تو سریال و جذابیتش تاثیر به سزایی داشت .
     
    بذارین اول شخصیت های اصلی سریال رو بهتون معرفی کنم که همشون تو سریال تاثیر گذار بودن :
    از چپ : وکیل چو جه هه / پلیسه / اوه ته سوک / هاک بوم / این هو / زن این هو / جون هه / دکتر / دونگ به / و بقیه هم زیرش نوشته اسماشونو به ترتیب موقع تعریف میگمشون ...
     

     

    داستانو از اخر به اول میگم ، اسپویل داره : 
     
    "چو جه هه" دخترش کشته شده و اون الان تبدیل به وکیل خبره و معروفی شده و اومده تا انتقام کشته شدن دخترشو بگیره . قاتلین دخترش چهارتا پسر بچه ی 13 ساله هستن " ته سوک ، هاک بوم ، این هو و جون هی و سانگ وو که اصلا کاره ای نبود و فقط تو ماشین بودش و خدمتکار بچها بودش یجورایی " اونا غیرقانونی مشروب مصرف میکنن مستن میکنن و سوار ماشین سرایدار میشن و تو جاده رانندگی میکنن و به یه دختر بچه میزنن ، دختره همون لحظه نمیمیره . اونا هول میکنن و به یه دختری که باهاشون رفت وامد دارن " می جونگ : که دختر سرایدار ویلای اوه ته سوک ایناس ،" زنگ میزنن ، دختره بهشون میگه جسد رو ببرین یه جای دورتر از محل تصادف و بندازین تو دریا ، اوناام همون کارو میکنن نزدیکای صخره یکیشون میگه بچه هنوز زنده س بیاین فقط ولش کنیم و بریم ولی بقیه اصرار دارن که بندازنش تو اب و بچه ی زنده رو پرت میکنن تو اب .
    بعدش میرن ویلا و می جونگ میاد و بهشون میگه که اگه لو رفتین میگین که راننده سانگ وو بوده ، چون سانگ وو 14 سالشه . بعد یه مدت جسد پیدا میشه و پلیس هم با رشوه جوری جلوه میده که سانگ وو همه کاره بود ، سانگ وو چون 14 سالش بوده 2 سال زندان میره و اون 4 تا پولدار 50 ساعت کار اجتماعی .
    قانون جرائم اطفال زیر 14 سال کره جنوبی ، اینجوری که اگه بچه زیر14 سال باشه حتی اگه قتلم کرده باشه مجازات نمیشه . بهش میگن قانون محافظت از اطفال ، درحالیکه خیلی قانون مسخره ایه . تو همه ی سریالاشون که بیسش قتل و جرائم زیر14 سال دارن یجورایی این قانون رو زیرسوال میبرن .میکشن و بعدشم گستاخانه ول میچرخن و عذرخاهی که هیچ تو رفتارشون فکر و اصلاحی هم انجام نمیدن . درحالیکه به نظر من اینجور افراد حالا زندان نمی فرستین ، اوکی ولی باید تا رسیدن به سن قانونی زیرنظر گرفته شن که اگر بازم جرمی کردن اینبار با شدت بیشتری باهاشون رفتار شه .
    درهرحال این قانون روی اون 4 تا پولدارم انجام میشه و قسر در میرن . سانگ وو که فقیر بودنش ، بعد از زندان نمیتونه به درس و مدرسه برگرده ، باباش پول رشوه ای که والدین اون 4 نفر بهش دادن رو برمیداره و اونارو ترک میکنه ...
    اون چهارتا بعد از سالها الان برای خودشو هرکدوم کسی شدن ، ولی با مشکلات خودشون . و هنوزم با می جونگ در ارتباطن و حتی خانواده ی ته سوک برای می جونگ بار مشروب باز کرده ... می جونگ با این هو رابطه داره و جون هی رو هم معتاد کرده .
     
    همون موقع ، مامان بچه بارها در خونه ی قاضی میره که این چه حکمیه و فلان ، اونجا با مامان سانگ وو اشنا میشه و با اینکه والدین مقتول و گناهکارن باهم ارتباط خوبی برقرار میکنن ، مامان بچه بارها برای اعتراض با پلاکارد میره و چون داشته ابروی اون 4 تا بچه میرفته ، بابای اوه ته سوک ادم می فرسته خونشو اتیش میزنن . بعد از اون مادره میخاسته تو بیمارستان خودشو بکشه که یه مادر دیگه ای که دخترشو از دست داده بوده هویت دخترشو بهش میده و با عمل جراحی اون میشه دختر اون زن . اینجوری میشه که چو جه هه به چو جه هه الان تبدیل میشه .
     

    سریال کره ای return بازگشت
     

    چو جه هه یه مدت قاضی بوده ، تو اولین پرونده ش بازم همون 4 نفر مقصر بودن ، این بار به یه دختر زیر سن قانونی تجاوز و مواد داده بودن . دختره خاهر دکتر کیم جانگ سو عه ، که یه مدته تو بار می جونگ کار پیدا کرده و می جونگ اونو به خونه ی هاک بوم و جون هی فرستاده و این بلا سرش اومده و بعدشم یه جوری قضیه رو نشون دادن که مقصر خود دختره س نه پسرا . برادره جلوی دادگاه خودشو میخاسته به اتیش بکشه که چو جه هه نمیذاره و بهش میگه " برای انتقام باید شمشیر انتقام رو جوری تو قلبت تیز کنی که بتونی به این دنیا زخمی بزنی که علاج ناپذیر باشه ." همچین چیزی میگه ...اینجوری میشه که این سه خانواده با هم هم دست میشن تا از می جونگ که مغز متفکر گوه کاری های پسراس و پسرا انتقام بگیرن .
    اونا می جونگ رو میکشن و جسدشو تو ماشین هاک بوم میذارن ، جون هی و ته سوک و هاک بوم جسد رو تو چمدون این هو میذارن و اونو تو زمین بلا استفاده ی خانواده ی ته سوک دفن میکنن چندروز بعد جسد توی چمدون توی جاده ی منتهی به اون شهری که چو جه هه اولا زندگی میکرد پیدا میشه .
    شب قبل از اینکه می جونگ کشته شه ، می جونگ و این هو که با اینکه این هو زن و بچه داره باهم ارتباط دارن ، سر اینکه این هو دیگه نمیخاد با می جونگ ارتباط داشته باشه و خانواده شو دوس داره و فلان دعوا میکنن و کتک کاری ... از اونجا که پوست این هو زیر انگشتای مقتول بوده و چمدونم که برای این هو ، اینهو مضنون به قتل میشه . چو جه هو وکیلش میشه ...
    وقتی پرونده بالا میگیره ، جون هی میخاد بره و حقیقت رو به پلیس بگه " که جسد می جونگو اونا پیدا کردن و این هو قاتل نی " ولی هاک بوم و ته سوک نمیذارن ادم میفرستن دقیقا جلوی کلانتری جون هی رو میدزدن ، بعدشم میبرن تو یه کوهی و بحث در میگیره ، هاک بوم که کلا وحشیه و عدم کنترل خشم داره با سنگ می کوبه تو سر جون هی ، فک میکنن مرده ، ته سوک میذارتش تو ماشین خود جون هی و میخان ببرنش تو کوهی جایی سر به نیستش کنن ، تو ماشین جون هی به هوش میاد و بیحاله ، ولی ته سوک بیخیال نمیشه و بدون اینکه به هاک بوم بگه که جون هی هنوز زنده س ماشینو هل میدن تو دره ... براش مجلس ختم و اینا گرفته میشه و ته سوک به بابای جون هی میگه که به حرفای پلیس که گفته دی ان ای بگیریم گوش نکنه چون جون هی معتاد بوده ... خلاصه ...
    چندین وقت بعد جون هی زنده و تو کما تو بیمارستان خارج شهر پیدا میشه ، کی اونو برده اونجا ؟! جون هی چجوری زنده مونده ؟! همه ی اینا زیر سر وکیل چو جه هه و برادر سانگ وو و خود سانگ وو و دکتره که برادر خاهری که هاک بوم اینا بهش تجاوز کرده بودن ، هستش . برادر سانگ وو پلیسه و زیردست اون پلیسه که اول معرفی کردم . اینا هم تو داستان هستن و دارن مثلا تحقیق میکنن ...
     
     
     
     
    تا قسمتا 13.14 هویت وکیل معلوم نی و رفتار های معمولی داره و درواقع با اینکه معلومه یه چیزی پشت پرده هست ولی یجوریم هست که نقش پررنگی نداره و هنوز اون روش نشون داده نشده ... بازیگر این نقش هم به موضوع شکایت میکنه پیش کارگردان و دعواشون میشه و سر فیلمبرداری نمیره و اینجوری میشه که کلا انصراف میده از سریال ... سر دوهفته بازیگر بعدی رو میارن و دقیقا بعد از اومدن بازیگر جدید نقش چو جه هه انقدی جذاب و پررنگ میشه و داستان جذابتر که حد نداره ...تعویض بازیگر واقعا خیلی تو سریال تاثیر گذاشت ، بازیگر قبلی یا همش با موهاش ور میرفت یا اروم اروم حرف میزد و اون تاثیری که باید میذاشت رو به نظر من نذاشت حتی با اینکه اون نقش اول و کلیدی این سریال بود .
     
    از قسمت 15 که بازیگر عوض میشه ، چهره واقعی چو جه هه نشون داده میشه که چرا داره اینکارارو میکنه و چه کینه ای داره و چه زجری کشیده از بی عدالتی که در حقش شده ...
     

    سریال کره ای return بازگشت
     

    غمی که این شخصیت داشت واقعا خیلی قابل لمس و تاثیرگذار بود . درواقع بیشتر عصبانیت و خشم و کینه ش به خاطر این بود که قاتل های واقعی دخترش مجازات نشده بودن و با اینکه با این قانون بهشون فرصت دوباره داده شده بود بازم اصلاح نشده بودن و نه تنها اون موقع بلکه الان هم به واسطه پول و قدرت شون داشتن کارای بدتری انجام میدادن . و هنوزم تغییر نکرده بودن . و اعمالشون همونجوری بود .
      خلاصه ...
    اون به ترتیب پلیسی که اون موقع با رشوه پرونده دخترش رو اونطوری بست ، و بعدشم دکتر پزشک قانونی رو میکشه و کاری میکنه که این 4 تا دوست بیفتن به جون هم ، اخرش با کارایی که ته سوک کرده بود و باعث شد بود بینشون شکراب بشه جون هی ، هاک بوم رو میکشه و بعدشم هاک بوم به ته سوک شلیک میکنه و زخمیش میکنه . این هو هم تو این ماجرا یه پلیس رو زخمی میکنه ...
    چو جه هه بعدش به جرمهایی که مرتکب شده بود دستگیر میشه ولی با اون همون قانون هایی که بلد بود تبرئه میشه چون مدرکی دال بر اینکه اون اینکارارو کرده بود پیدا نشده بود ...بعدش میره تو مکانی که دخترش اونجا جسدش پیدا شده بود لایو میذاره و همه ی ماجرا رو تعریف میکنه و بعدشم اونجا خودشکی میکنه ...
    سریال خیلی قشنگی بود و واقعا می ارزید که برای سومین بار ببینمش . از باگ هایی که داشتش چیزی نمیگم چون جذابیتش که تعریف کردم ممکنه برای خاننده کمرنگ شه . امیدوارم اگه سریال جنایی معمایی دوس دارین حتما یه بار این سریال رو امتحان کنین . یکی از بهترین سریالا تو ژانر خودشه .
     
  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۲۱ شهریور ۰۲