درمورد چا دال گیونه که برادرزاده شو تو سانحه سقوط هواپیما از دست میده و توی ایکلادش ویدعویی از برادرزاده ش تو هواپیما گرفته بود رو پیدا میکنه که توی ویدعوئه یکی از مسافرا هم افتاده بوده ، هواپیما توی ابهای مراکش سقوط کرده چون جسدا همه متلاشی شدن دیگه جمع اوری نمیکنن ، خانواده های داغدیده میرن مراکش برای ختم و اینا ، چا دال گیون توی فرودگاه میره دستشویی ، توی دستشویی همون یارو مسافره که تو ویدئو برادرزادهه بود رو میبینه ، و کپ میکنه اگه همه مردن چطور این یارو نمرده ؟! خلاصه می فهمه که سقوط هواپیما به خاطر نقص فنی نبوده ، تروریست تو کار بوده . می افته دنبال قضیه و کل ممکلت رو هم میزنه تا انتقام بگیره . حالا قضیه چیه ؟! قضیه اینکه دوتا کله گنده لابیست هایی که دارن اسلحه و این جور چیزا می فروشن به اینور اونور میخان هرجور شده قرارداد تجهیزات و این چیزا بفروشن به کره اونم با رشوه های خیلی زیاد به اقصا نقاط اداره های کل کره که همه اوکی باشن با قضیه و بیشترین پولم میره تو جیب رییس جمهور . اینا بودن که هواپیمایی که برای شرکت رقیب بوده رو ترکوندن تا کره دیگه با اونا قرارداد نبنده و بیاد با اینا قرارداد ببنده . خیلی خالی بندی ها داشت گرچه بحث لابیست ها و صنایع دفاعی همینقدر واقعی هم ممکنه باشه . ولی من زیاد خوشم نمیاد از این جور موضوع های لابیست و اینجور چیزا . یه سریال دیگه ام اینجوری دیده بودم خوشم نیومد . اولا چادال گیون خیلی دیگه داشت الکی مث قهرمانا یکه تازی میکرد درحالیکه یه ادم عادی بود و کارشم بدل کاری بود . ولی دیگه اینکه یه بدل کار هرچقدم هنرهای رزمی بلد باشه بتونه نیروهای امنیتی که برای کشور دارن کار میکنن رو شکست بده خیلی احمقانه نشون دادن اون کشور و نیروهاش نی . همه ی کارارو اون میکرد . حتی اون رفت به رییس جمهور عقل گذاشت که ممکنه برات تله گذاشته باشن و اینا . اخرش که اصلا انقد مسخره و اب بود که حد نداشت ، میتونستن قضیه رو با گرفتن یارو کله گندهه ببندن و هرکی بره سرکار خودش ولی به شکل مسخره ای چادال گون که خودش از این کارا خوشش نمی اومد رفته بود کیلر لابیست ها شده بود . از اونورم پلیسی که باهاش همکاری میکرد رفته بود لابیست شده بود . خیلی مسخره شده بود چرا یه پلیس که برای حقیقت و عدالت میجنگید باید بره تو همچین صنعتی که مخصوصا برای یه زن انقد کثیفه . دقیقا کسایی که از این ادما ضربه خورده بود رفته بودن تو این صنعت . وقتی پایانشو دیدم حس کردم 16 قسمتی که دیدم بیهوده بوده . درسته که به قول یارو کله گندهه که همه چی زیر سر اون بود ، این صنعت هیچ وقت تمومی نداره و اگه اون بمیره کسی دیگه ای میاد ولی همینکه اندازه خودت بتونی سهمی تو اصلاح و بهبود روابط این مدلی داشته باشی خودش کافی نی ؟! هرچقدم زندگیتو برای جنگیدن با این ادما بذاری هیچوقت تمومی نداره ، هم تو بی خانمانی هم اونایی که دارن تو این صنعت فعالیت میکنن . درکل سریال بدی نبود . ولی اخرشو خراب کردن .
فیلم بریده ای کوتاه از زندگی شهید مهدی باکری و برادرش و جنگ و نقش اونها تو جنگه . در کل بد نبود . ولی به خوبی غریب یا ایستاده در غبار نبود . میتونست بهتر ساخته بشه ، یه جاهاییش اضافی بود یه کسایی رو نشون میداد که اصلا ربطی به داستان نداشت .
ولی با اینحال چیزایی داشت که منو دوباره به این فکر واداشت که چقد اون زمان ارتباطا قشنگ بوده چقد خالصانه بوده چقد همه درست بودن ، چقد پاک و بی الایش بودن . واقعا حیف این جوونا که بدون برنامه بدون نقشه رفتن و شهید شدن . چقد از اون موقع تا حالا ادما تغییر کردن . دیگه فک نمیکنم مردی مث باکری ها و رستگاری ها پیدا شن . نه فقط برای اینکه به کشور خدمت کنن بلکه برای اینکه شوهر و برادر و پسر خوبی برای زندگی هم باشن . اون ارتباطای پاک و صادقانه بدون فکرای کثیف بدون دروغ بدون برنامه ریزی که اگه اینو گفت اونو بگم بدون اینجور ارتباطای دو دوتا چهارتایی . واقعا پر از سادگی و زیبایی بوده اون موقعها . الان انقد ارتباطالات انسانی پیچیده شده و هرکسی فقط به فکر نفع خودشه که نمیشه راست و دروغ رو تشخیص داد . همش باید تجزیه تحلیل کنی . چقد خسته کننده و طاقت فرساس واقعا زندگی الان . به نظرم یکی از چیزهایی که تو جمله ی " ازدواج اسان " نهفته هست اینکه انقد صاف و صادقانه طرفین خودشون رو بهم نشون بدن که شناخت اسونتر شه و به طبع اون تصمیم گیری و بعدشم زندگی زیباتر شه .
خلاصه این چیزا بعد دیدن فیلم به یادم اومد که گفتم اینجا بنویسم . اینجور فیلما باعث میشه کسایی که کنجکاو هستن برن درمورد شهدا تحقیق کنن و یا کتابشونو بخرن و بخونن تا بیشتر با زندگی اونها و شخصیت اونها اشنا بشن . مث من که دوماهه کتاب " محمد مسیح کردستان " رو خریدم ولی وقت نشده بخونمش . 😄
سوران
اتفاقا تازگی تی وی یه سریال جدید داره پخش میکنه به نام " سوران" که اونم درمورد یکی از شهدای کرد ، هستش و از روی کتاب خود شهید " عصرهای کریسکان " ساخته شده . و اونم سریال خوبی به نظر میاد .
اینجور سریالا رو که میبینم بیشتر دلم برای شهدا میسوزه ، طفلکی ها همشون اسیر بودن تو کردستان و کوه هاش که این زبون نفهمای ناسازگار رو ساکت کنن . همین نفهما باعث شدن که پارسال اون همه کشته دوباره داده بشه و ممکلت ناارام شه . بر باعث و بانیش لعنت .
سریال ژاپنی " روزها " براساس "واقعه ی زمین لرزه و سونامی توهوکو" و به طبع اون "حادثه اتمی فوکوشیما "در سال 2011 ساخته شده .
حادثه اتمی فوکوشیما ۱ به مجموعه حوادثی گفته میشود که از تاریخ ۱۱ مارس ۲۰۱۱، در پی زلزلهٔ ۹ ریشتری و سونامی، و در اثر از کار افتادن ماشینآلات نیروگاه هستهای شماره ۱ فوکوشیما متعلق به شرکت نیروی برق توکیو، یکی پس از دیگری، و نشت مواد رادیواکتیو به وقوع پیوست. متخصصان این حادثه را بعد از حادثه چرنوبیل بزرگترین فاجعهٔ اتمی میدانند و از نظر پیچیدگی آن را در مقام نخست فجایع اتمی جهان قرار میدهند چرا که تمام رآکتورهای نیروگاه فوکوشیما در نتیجهٔ این رویداد با مشکل مواجه شد.
بعد از اینکه زمین لرزه 7 و بعد 9 ریشتری 7 استان اصلی و کل شبه جزیره ی ژاپن رو تحت تاثیر قرار میده ، ژاپن و کشورهای کنار اقیانوس ارام هشدار سونامی رو میدن ، اونا احتمال یه سونامی 5 تا 10 متری رو میدن ولی سونامی 15 متر ارتفاع داشته و کلی شهر رو نابود میکنه .
در پی زمین لرزه یکی از شهرایی که بیشترین خسارت رو میبینه و بیشتر مهمتر بوده فوکوشیما بوده ، چون اونجا نیروگاه اتمی قرار داشته ، بعد از زلزله برق ها قطع میشه و ژنراتورهای اضطراری شروع به کار میکنن ولی یه ساعت بعد از زلزله سونامی میاد و همه چی زیر اب میره برای همین برق کاملا قطع میشه ، نیروگاه اتمی زیر مجموعه شرکت برق توکیو هست ، و برق بیشتر ژاپن و همچنین توکیو از اونجا نشات میگرفته ، کارکنان شرکت برق و نیروگاه دست به دست هم میدن تا بحران پیش اومده رو پشت سر بذارن . از طرفی زلزله نصف کشور رو نابود کرده و از طرفی هم سونامی که حتی از زلزله هم بدتره . تمام اینا یه طرف مشکل بزرگتر نیروگاه ها هستن که با نبود برق شروع کردن به گرم شدن و این حتی از اون دوتای دیگه هم خانمان سوزتره .
سریال درباره تلاش های شبانه روزی کارکنان نیروگاه هسته ای و برق و بقیه رییس روسا هستش تا علاوه بر بدبختی طبیعی که بهشون وارد شده نذارن بدبختی دست ساز انسان هم بهشون وارد بشه . همشون مستاصل نگران و هول بودن و گیج .
در راس اونها رییس نیروگاه اتمی " ماسائو یوشیدا " بود که تونست با سرپیچی از دستورات دفترمرکزی از وقوع فاجعه بزرگتری جلوگیری کنه .
"او با سرپیچی از دستورات دفتر مرکزی شرکت مبنی بر توقف استفاده از آب دریا برای خنک کردن راکتورها، نقش مهمی ایفا کرد. به گفته فیزیکدان هسته ای دکتر میچیو کاکو، تصمیم به استفاده از آب دریا مسلماً از یک فاجعه بسیار بزرگتر جلوگیری کرد.بدون آخرین تلاش برای استفاده از آب دریا برای خنک کردن راکتور، فاجعه بسیار بزرگتری که میتوانست بخش زیادی از شمال ژاپن را آلوده کند ممکن است رخ داده باشد. در 12 مارس 2011، حدود 28 ساعت پس از وقوع سونامی، یوشیدا و سایر مدیران TEPCO به کارگران دستور داده بودند که شروع به تزریق آب دریا به راکتور شماره 1 کنند تا از گرم شدن بیش از حد و ذوب شدن راکتور جلوگیری کنند. اما 21 دقیقه بعد به یوشیدا دستور دادند که عملیات را متوقف کند. یوشیدا تصمیم گرفت که این دستور را نادیده بگیرد و به کارگران کارخانه دستور داد که ادامه دهند. در ساعت 20:05 همان شب، دولت ژاپن دوباره دستور داد تا آب دریا به واحد 1 تزریق شود."
رییس نیروگاه
در پی این حادثه سه نیروگاه بزرگ منفجر میشن و نشت رادیو اکتیو در شهرا اتفاق می افته . تو سریال میگفت که نزدیک نیروگاه 400 اصله درخت ساکورا کاشته بودن که همشو قطع میکنن چون همشون الوده به مواد رادیو اکتیو بودن . اگه چهارمین ساختمون هم به این وضع دچار میشد و منفجر میشد نه تنها چرنوبیل بلکه از حادثه ی بمب اتم هیروشیما ناکازاکی هم 100 برابر بدتر میشد . که خداروشکر تونستن اونو خنک کنن و منفجر نشده ولی ذوب شده گیش به حدی بوده که هیچ بنی بشری نمیتونسته بره تو اون ساختمون و اینجوری میشه که اونجارو به امون خدا ول کردن . تو خبرها اومده که این زمین لرزه شبه جزیره ی ژاپن رو 10 سانتی متر جابه جا کرده .
رآکتور شماره 1، که در آن تعلیق تزریق آب برای خنک کردن هسته نادیده گرفته شد، اولین رآکتوری بود که در بعدازظهر 12 مارس 2011، یک روز پس از زلزله و سونامی تسلیم انفجار هیدروژن شد. تلاشهای تزریق آب متعاقباً در راکتور شماره 3 شکست خورد، که در صبح روز 14 مارس منفجر شد. این امر باعث میشود که فشار در مخزن مهار راکتور شماره 2 که مواد رادیواکتیو را در 15 مارس به مناطق خشکی در سطوح بالاتر پرتاب میکند، غیرممکن کند. راکتور شماره 4 نیز در 15 مارس منفجر شد و نگرانیها را در مورد از دست دادن احتمالی آب از استخر ذخیره سوخت هستهای آن افزایش داد. از دست دادن آب می توانست حتی مواد رادیواکتیو بیشتری را به بیرون پرتاب کند.
رییس نیروگاه اتمی /
سریال خوب و باحالی بود ولی ...
ولی خیلی باحال نشون ندادن ،در برابر کار تیمی و دقت و دستورایی که هاسگاوا تو فیلم" گودزیلا " میداد رییس نیروگاه اتمی تو این سریال خیلی کند بود و اروم بود انگار هیچی نشده بود ، "یه زلزله اومده و رفته خیله خب برق نی خب زنگ بزن ببین تو نیروگاه چه خبره" . میدونی تو همچین ژانری که خب هیجان و نگرانی موج میزنه ، به عنوان بیننده منتظر ری اکشن های ناراحت تر و هیجانی تر و تند عمل کردن و بدو اینور بدو اونور مث کره ای ها که برنامه ریزی میکنن زود تند سریع ، اینا اروم اروم نگرانی تو قیافش بودا ولی یجوری بود میدونین ؟! قشنگ ژاپنی بود درواقع ، دقیقا مث اون داستانی که میخوندم " باران سیاه " تو داستان بمب انداخته بودن هیروشیما بعد شخصیت اول داستان یه کارخونه ای کار میکرد باید میرفت نمیدونم یه چیزی بخره برای کارخونه ، بمب رو انداختن این گفت عه این سری بمب بزرگتر بوده انگار با اینکه کلی زخم شده بود اومد بیرون رفت سرکارش . 😶 اصلا من همینجوری مونده بودم ، بمب انداختن ! تو میخای بری سرکار ؟؟ریلی ؟ ، تو این سریالم ادما این حسو بهم میدادن .
بعد رییس انرژی اتمیشون اقتصاد خونده بود نخست وزیر ازش سوال میپرسید الان چی میشه باید چیکار کرد چقد وقت داریم مثلا سوالای علمی راجبه همین رادیو اکتیو ، بعد رییس دست و پاش می لرزید عینهو این دانش اموزایی که درس بلد نیستن معلم ازشون میپرسه .راستش اولش خوشم نیومد برام خنده دار بود ،ولی بعدش متوجه اوج نگرانی و استصال و استرسی که داشتن شدم ، این بلاتکلیفی این سردرگمی رو خوب نشون داده بودن . برای ادمایی مث ژاپنی ها این حد از نشون دادن احساسات هم برام قابل درک شد . برای همین میگم خوب بود .
یه چیز دیگه ای اینکه این جزییات از کارایی که اون موقع تو اون هفت روز تو نیروگاه انجام دادن تا باعث نشن وضع وخیم تر از این بشه ، همش به دست همین اقای رییس ظبط و نوشته شده به صورت کتاب ،اسم کتاب هست "شهادت یوشیدا " و از همون کتاب هست که تونستن بفهمن اونجا چه خبر بوده و این سریال رو ساختن . این لینک کتابه .
یه اهنگ خیلی قشنگ از کیوهیون صدا بهشتی ،اسمش هست “ پاک کننده ی قلب “ یا روح یا درون .
پاک کننده ی قلب کیوهیون سوپرجونیور
اهنگ راجبه شخصیه که عاشق کسی شده که هنوز به اندازه خودش اونو دوس نداره و حتی از رابط قبلیش تو قلبش ناراحتی هایی و دغدغه هایی داره . معنیش انقدر قشنگ و با محبته که هروقت گوش میدم ناراحتی های درونیم تسکین پیدا میکنه .گو ناخوداگاه لبخند میزنم .وقتی به معنیش و درون مایه شعر نگا میکنم نشون دهنده ی پختگی و سطح شعور و فرهنگ شاعر رو توش میشه دید که چقد زیبا راجبه اینکه چطور میشه رابطه ای را با کسی که قبلا یه بار توی رابطه شکست خورده برقرار کرد ، نوشته . چیزی که خیلی دربین ما و روابطمون کمه . حتی در بین زوجهای متاهل . از همچین موضوعی یه شعر ساده ی زیبا پر از محبت نوشته شده .
توی شعر جایی هست که میگه “ برای من کافیه که چیزای کوچک مشترکی را باهم داشته باشیم”
چقد قشنگ میشه اگه توی رابطه هامون دنبال یه تحول خیلی بزرگ یا خاسته های خیلی عجیب نباشیم . چقد قشنگه اگه دیدن یه اسمون پاییزی زیبا با درختای زرد و نارنجی همون حسی که من دریافت میکنم رو دیگری هم دریافت کنه و برای لحظه ای این شادی بینمون باشه . و براش قلبمون بزنه که این یه چیز مشترک بین ما بود .
امروز بازبینی برای سومین بار سریال بازگشت رو تموم کردم ، تصمیم گرفتم ازش پست بذارم چون واقعا سریال قشنگیه .
خب البته برای سومین بار یه سری باگ ها و مسائل غیرواقعی تو چشمم اومدن ولی خب بازم مزه داد ،داستان و پرونده سریال ریتم خوبی داشت و با وجود اون باگ هایی که گفتم برای منی که بیننده ی ریزبین هستم ، باز هم دیدنی جذاب و بازم اخراش واقعا برام غم انگیز بود . این یکی از سریالایی که تقریبا وسط سریال بازیگر نقش اصلی عوض شد و چه تعویض به جایی بود و چقد تو سریال و جذابیتش تاثیر به سزایی داشت .
بذارین اول شخصیت های اصلی سریال رو بهتون معرفی کنم که همشون تو سریال تاثیر گذار بودن :
از چپ : وکیل چو جه هه / پلیسه / اوه ته سوک / هاک بوم / این هو / زن این هو / جون هه / دکتر / دونگ به / و بقیه هم زیرش نوشته اسماشونو به ترتیب موقع تعریف میگمشون ...
داستانو از اخر به اول میگم ، اسپویل داره :
"چو جه هه" دخترش کشته شده و اون الان تبدیل به وکیل خبره و معروفی شده و اومده تا انتقام کشته شدن دخترشو بگیره . قاتلین دخترش چهارتا پسر بچه ی 13 ساله هستن " ته سوک ، هاک بوم ، این هو و جون هی و سانگ وو که اصلا کاره ای نبود و فقط تو ماشین بودش و خدمتکار بچها بودش یجورایی " اونا غیرقانونی مشروب مصرف میکنن مستن میکنن و سوار ماشین سرایدار میشن و تو جاده رانندگی میکنن و به یه دختر بچه میزنن ، دختره همون لحظه نمیمیره . اونا هول میکنن و به یه دختری که باهاشون رفت وامد دارن " می جونگ : که دختر سرایدار ویلای اوه ته سوک ایناس ،" زنگ میزنن ، دختره بهشون میگه جسد رو ببرین یه جای دورتر از محل تصادف و بندازین تو دریا ، اوناام همون کارو میکنن نزدیکای صخره یکیشون میگه بچه هنوز زنده س بیاین فقط ولش کنیم و بریم ولی بقیه اصرار دارن که بندازنش تو اب و بچه ی زنده رو پرت میکنن تو اب .
بعدش میرن ویلا و می جونگ میاد و بهشون میگه که اگه لو رفتین میگین که راننده سانگ وو بوده ، چون سانگ وو 14 سالشه . بعد یه مدت جسد پیدا میشه و پلیس هم با رشوه جوری جلوه میده که سانگ وو همه کاره بود ، سانگ وو چون 14 سالش بوده 2 سال زندان میره و اون 4 تا پولدار 50 ساعت کار اجتماعی .
قانون جرائم اطفال زیر 14 سال کره جنوبی ، اینجوری که اگه بچه زیر14 سال باشه حتی اگه قتلم کرده باشه مجازات نمیشه . بهش میگن قانون محافظت از اطفال ، درحالیکه خیلی قانون مسخره ایه . تو همه ی سریالاشون که بیسش قتل و جرائم زیر14 سال دارن یجورایی این قانون رو زیرسوال میبرن .میکشن و بعدشم گستاخانه ول میچرخن و عذرخاهی که هیچ تو رفتارشون فکر و اصلاحی هم انجام نمیدن . درحالیکه به نظر من اینجور افراد حالا زندان نمی فرستین ، اوکی ولی باید تا رسیدن به سن قانونی زیرنظر گرفته شن که اگر بازم جرمی کردن اینبار با شدت بیشتری باهاشون رفتار شه .
درهرحال این قانون روی اون 4 تا پولدارم انجام میشه و قسر در میرن . سانگ وو که فقیر بودنش ، بعد از زندان نمیتونه به درس و مدرسه برگرده ، باباش پول رشوه ای که والدین اون 4 نفر بهش دادن رو برمیداره و اونارو ترک میکنه ...
اون چهارتا بعد از سالها الان برای خودشو هرکدوم کسی شدن ، ولی با مشکلات خودشون . و هنوزم با می جونگ در ارتباطن و حتی خانواده ی ته سوک برای می جونگ بار مشروب باز کرده ... می جونگ با این هو رابطه داره و جون هی رو هم معتاد کرده .
همون موقع ، مامان بچه بارها در خونه ی قاضی میره که این چه حکمیه و فلان ، اونجا با مامان سانگ وو اشنا میشه و با اینکه والدین مقتول و گناهکارن باهم ارتباط خوبی برقرار میکنن ، مامان بچه بارها برای اعتراض با پلاکارد میره و چون داشته ابروی اون 4 تا بچه میرفته ، بابای اوه ته سوک ادم می فرسته خونشو اتیش میزنن . بعد از اون مادره میخاسته تو بیمارستان خودشو بکشه که یه مادر دیگه ای که دخترشو از دست داده بوده هویت دخترشو بهش میده و با عمل جراحی اون میشه دختر اون زن . اینجوری میشه که چو جه هه به چو جه هه الان تبدیل میشه .
چو جه هه یه مدت قاضی بوده ، تو اولین پرونده ش بازم همون 4 نفر مقصر بودن ، این بار به یه دختر زیر سن قانونی تجاوز و مواد داده بودن . دختره خاهر دکتر کیم جانگ سو عه ، که یه مدته تو بار می جونگ کار پیدا کرده و می جونگ اونو به خونه ی هاک بوم و جون هی فرستاده و این بلا سرش اومده و بعدشم یه جوری قضیه رو نشون دادن که مقصر خود دختره س نه پسرا . برادره جلوی دادگاه خودشو میخاسته به اتیش بکشه که چو جه هه نمیذاره و بهش میگه " برای انتقام باید شمشیر انتقام رو جوری تو قلبت تیز کنی که بتونی به این دنیا زخمی بزنی که علاج ناپذیر باشه ." همچین چیزی میگه ...اینجوری میشه که این سه خانواده با هم هم دست میشن تا از می جونگ که مغز متفکر گوه کاری های پسراس و پسرا انتقام بگیرن .
اونا می جونگ رو میکشن و جسدشو تو ماشین هاک بوم میذارن ، جون هی و ته سوک و هاک بوم جسد رو تو چمدون این هو میذارن و اونو تو زمین بلا استفاده ی خانواده ی ته سوک دفن میکنن چندروز بعد جسد توی چمدون توی جاده ی منتهی به اون شهری که چو جه هه اولا زندگی میکرد پیدا میشه .
شب قبل از اینکه می جونگ کشته شه ، می جونگ و این هو که با اینکه این هو زن و بچه داره باهم ارتباط دارن ، سر اینکه این هو دیگه نمیخاد با می جونگ ارتباط داشته باشه و خانواده شو دوس داره و فلان دعوا میکنن و کتک کاری ... از اونجا که پوست این هو زیر انگشتای مقتول بوده و چمدونم که برای این هو ، اینهو مضنون به قتل میشه . چو جه هو وکیلش میشه ...
وقتی پرونده بالا میگیره ، جون هی میخاد بره و حقیقت رو به پلیس بگه " که جسد می جونگو اونا پیدا کردن و این هو قاتل نی " ولی هاک بوم و ته سوک نمیذارن ادم میفرستن دقیقا جلوی کلانتری جون هی رو میدزدن ، بعدشم میبرن تو یه کوهی و بحث در میگیره ، هاک بوم که کلا وحشیه و عدم کنترل خشم داره با سنگ می کوبه تو سر جون هی ، فک میکنن مرده ، ته سوک میذارتش تو ماشین خود جون هی و میخان ببرنش تو کوهی جایی سر به نیستش کنن ، تو ماشین جون هی به هوش میاد و بیحاله ، ولی ته سوک بیخیال نمیشه و بدون اینکه به هاک بوم بگه که جون هی هنوز زنده س ماشینو هل میدن تو دره ... براش مجلس ختم و اینا گرفته میشه و ته سوک به بابای جون هی میگه که به حرفای پلیس که گفته دی ان ای بگیریم گوش نکنه چون جون هی معتاد بوده ... خلاصه ...
چندین وقت بعد جون هی زنده و تو کما تو بیمارستان خارج شهر پیدا میشه ، کی اونو برده اونجا ؟! جون هی چجوری زنده مونده ؟! همه ی اینا زیر سر وکیل چو جه هه و برادر سانگ وو و خود سانگ وو و دکتره که برادر خاهری که هاک بوم اینا بهش تجاوز کرده بودن ، هستش . برادر سانگ وو پلیسه و زیردست اون پلیسه که اول معرفی کردم . اینا هم تو داستان هستن و دارن مثلا تحقیق میکنن ...
تا قسمتا 13.14 هویت وکیل معلوم نی و رفتار های معمولی داره و درواقع با اینکه معلومه یه چیزی پشت پرده هست ولی یجوریم هست که نقش پررنگی نداره و هنوز اون روش نشون داده نشده ... بازیگر این نقش هم به موضوع شکایت میکنه پیش کارگردان و دعواشون میشه و سر فیلمبرداری نمیره و اینجوری میشه که کلا انصراف میده از سریال ... سر دوهفته بازیگر بعدی رو میارن و دقیقا بعد از اومدن بازیگر جدید نقش چو جه هه انقدی جذاب و پررنگ میشه و داستان جذابتر که حد نداره ...تعویض بازیگر واقعا خیلی تو سریال تاثیر گذاشت ، بازیگر قبلی یا همش با موهاش ور میرفت یا اروم اروم حرف میزد و اون تاثیری که باید میذاشت رو به نظر من نذاشت حتی با اینکه اون نقش اول و کلیدی این سریال بود .
از قسمت 15 که بازیگر عوض میشه ، چهره واقعی چو جه هه نشون داده میشه که چرا داره اینکارارو میکنه و چه کینه ای داره و چه زجری کشیده از بی عدالتی که در حقش شده ...
غمی که این شخصیت داشت واقعا خیلی قابل لمس و تاثیرگذار بود . درواقع بیشتر عصبانیت و خشم و کینه ش به خاطر این بود که قاتل های واقعی دخترش مجازات نشده بودن و با اینکه با این قانون بهشون فرصت دوباره داده شده بود بازم اصلاح نشده بودن و نه تنها اون موقع بلکه الان هم به واسطه پول و قدرت شون داشتن کارای بدتری انجام میدادن . و هنوزم تغییر نکرده بودن . و اعمالشون همونجوری بود .
خلاصه ...
اون به ترتیب پلیسی که اون موقع با رشوه پرونده دخترش رو اونطوری بست ، و بعدشم دکتر پزشک قانونی رو میکشه و کاری میکنه که این 4 تا دوست بیفتن به جون هم ، اخرش با کارایی که ته سوک کرده بود و باعث شد بود بینشون شکراب بشه جون هی ، هاک بوم رو میکشه و بعدشم هاک بوم به ته سوک شلیک میکنه و زخمیش میکنه . این هو هم تو این ماجرا یه پلیس رو زخمی میکنه ...
چو جه هه بعدش به جرمهایی که مرتکب شده بود دستگیر میشه ولی با اون همون قانون هایی که بلد بود تبرئه میشه چون مدرکی دال بر اینکه اون اینکارارو کرده بود پیدا نشده بود ...بعدش میره تو مکانی که دخترش اونجا جسدش پیدا شده بود لایو میذاره و همه ی ماجرا رو تعریف میکنه و بعدشم اونجا خودشکی میکنه ...
سریال خیلی قشنگی بود و واقعا می ارزید که برای سومین بار ببینمش . از باگ هایی که داشتش چیزی نمیگم چون جذابیتش که تعریف کردم ممکنه برای خاننده کمرنگ شه . امیدوارم اگه سریال جنایی معمایی دوس دارین حتما یه بار این سریال رو امتحان کنین . یکی از بهترین سریالا تو ژانر خودشه .