اونقدی که ازش انتظار داشتم باحال نبود . گرچه خیلی جمع و جور بود ولی همین جمع و جوریشم باحال نبود . کنتارو پسر ژاپنیه که رسما عین بت بود و دیالوگ خاصی نداشت . خیلی سرد بود اصلا به درد شخصیت گرم و شلوغ و پر از امید هونگ : دختره ، نمی خورد . الکی واسه چی عاشق هم بودن ؟ بعد اصلا کنتارو تو ژاپن واسه چی اون همه کار میکرد ؟ هی پاره وقت اینجا اونجا باباش که پولدار بود :| خسیسن ؟ دختره هم کلا شخصیتی بود که نمیخاست تنها باشه چرا پاشده بود رفته مملکت غریب ؟ اصلا ادم برا چی باید وقتی باباش نشریه داره بره دنبال کار بگرده ؟ خب میرفتی همونجا کار پیدا میکردی دیگه . جالبه دختر دومی اصلا کار نمیکرد . مامانه فقط گیر داده بود به اولیه . تازه اوناام پولدار بودن . خونه زندگیشون از در خونه شون معلوم بود چقد اشرافیه . کسخل بودن در کل .
سریال زیاد باحالی نبود . الکی هی تو بوق کردن . سریال ژاپنی های دیگه ای که دیدم از اینا بهتر بودن . تازه کنتارو بدبخت تو فیلم و سریالای خودش خیلی بهتره ری اکشنا و بازیش اینجا اصلا مث یه تیکه یخ بود .
درمورد یه زوج متاهله که 7 ساله ازدواج کردن و دوساله که رابطه ی جنسی ندارن . ایچیکو " زن " دوسال پیش نسبت به رابطه احساس بی میلی میکنه و درواقع زیاد احساس جنسی نداره دیگه ، برای همین به اوتویا " مرد " میگه که بره فاحشه خونه . انگار براشون یه چیز بدیهیه . اوتویا میره کلاس گل ارایی ژاپنی ، اونجا با یه زن که اونم متاهله و بچه داره اشنا شده اونا هر 5 شنبه میرن هتل و حدود یک سال و نیمه که باهم هستن . با اینحال رابطه ی دوستی و صمیمیتی که بین ایچیکو و اوتویا هست همچنان پابرجاعه . خیلی رابطه شون یک دست و سبکش خیلی ارامش بخش بود . ادم اگه میخاد ازدواج کنه اینجوری باشه ازدواجش ، وقتی می دیدم همچین فکری به ذهنم میرسید . همه چیز تو ارامش و با صحبت کردن در کمال ارامش بدون دروغگویی بدون منظورهای پنهانی بدون بعدهای شخصیتی . خیلی باهم مچ بودن . با اینکه ایچیکو کمی تا قسمتی شخصیت مغرور و لجباز و خودخواهی داشت با اینحال انقد کاراکترش به قول خودش مث دریا تو روزای اروم ، صاف بود که اون غرور و خودخواهیش زیاده بولد نبود . عذرخاهی کردن سازگار شدن و کنار اومدن محبت کردن و تلاش برای تداوم رابطه شون همرو داشت . با اینحال مرد داستان خیلی مهربونتر و خیلی تو رابطه باگذشت تر بود و خیلی بیشتر برای بودن با ایچیکو و تداوم زندگیشون تلاش میکرد .
با اینکه رابطه شون به خیانت ختم شده بود ولی هیچکدومشون نمیخاستن از هم جدا بشن رابطه شون فقط یه رابطه ی جنسی کم داشت همین . البته که خیانت بد هست و وقتی اوتویا فهمید ایچیکو هم رفته با یه مردی خابیده خیلی ناراحت شد و حتی از خونه چندروزی رفت ، با اینکه واقعا حق نداشت ناراحت بشه ولی انگار یه چیز بدیهیه اینکه شوهرشون بره یکی دو شب با فاحشه ای چیزی باشه .
این وسط رابطه ی زنی که اوتویا باهاش بود رو هم نشون میداد که شخصا زیاد برام مهم نبود .
با همه ی اینها من واقعا دوس داشتم باهم بمونن چون خیلی باهم خوب بودن خیلی مچ بودن خیلی مکمل بودن . و هارمونی خیلی قشنگی داشتن . سریال خیلی جذاب بود .
و راجبه ازدواج و راجبه اینکه چطور میشه که یه ازدواج پایدار و با ثبات و با محبت داشت اینجور چیزا همش به ذهنم خطور میکرد و اینکه چقد رابطه ی دونفر باهم پیچیده س و چقد میتونست حتی پیچیده تر بشه داستان ولی با اینحال خیلی خوب شروع و روندش هم خیلی خوب بود و خوبم تموم شد .
هاسگاوا در نقش ماساکی آکیزومی وکیلیه که قبلا دادستان بوده ، 12 سال پیش اون به اشتباه مضنون پرونده ی قتلی رو به قتل متهم کرده و مضنون الان تو زندانه . 6 سال بعد توسط یکی از همکاراش متوجه میشه که مدرک محکمی برای بی گناهی مضنون وجود داشته و رییس دادستانی منطقه اونو پنهان کرده . اون از دادستانی استعفا و وکیل میشه تا بتونه از خارج علیه اون رییس فاسد مدرک جمع کنه و همچنین بی گناهی اون متهم رو هم ثابت کنه .
تو این راه به یه پرونده ای برمیخوره که متهمش یکی از کسانی بوده که ممکنه مدرک بی گناهی متهم قتل 12 سال پیش رو داشته باشه ، برای همین میره به ملاقاتش و در ازای ازاد کردن اون از زندان ازش میخاد که اون مدرکی که داره رو پیدا کنه . اینجوری میشه که اون با تلاش مدراکی که برعلیه متهم بوده رو نقض و حتی فاسد بودن دادستان پرونده رو هم فاش میکنه .
سریال جذاب و قشنگی بود . داستانش یخورده کند میگذشت ولی در عین کندی جذابیتی داشت که نمیشد جلو زد . بازیگر نقش اصلی هیروکی هاسگاوا خیلی عالی بود و طرز صحبت کردنش خیلی محکم و قاطع بود و در عین حال کیوتی خاص خودشو داشت . اهنگ سریال خیلی ازاردهنده بود انگار داشتم اصهاب کهف می دیدم . 😁🤐🥱دیالوگهای قصار هم خیلی داشت که تامل برانگیز بودن . سریال اخرش شوک زده تون میکنه . و کسی که فک نمیکردین ممکنه تو تیم اکیزومی باشه ، هم تیمی از اب در میاد . بعد از مدتها از دیدن صوت و تصویر هاسگاوا لذت بردم . هاسگاوا بعد از مدتها سریال بازی کرده و این تم سریال تو ژاپن جدیده . چون بازیگر هاسگاوا توش بوده همه منتظر بودن ببینن که سریال چیه و هر قسمت کلی کامنت و نظر راجبه سریال تو ژاپن ترند میشده . اهنگ تیتراژش برای یه خاننده ایه که جدیده و تم و معنی عشقی داره .
معنی اهنگ رو اینجا میذارم :
من ازت متنفرم این دروغ نی ، گاردتون رو به ارومی پایین بیارین هنوزم میخام دوستت داشته باشم من شکننده تر از هرکس دیگه ای هستم و تو اینو راجبه احساس من میدونی یه کورسوی نور هم باشه خوبه من قول میدم که اونو درخشانش کنم . " نورشو بیشتر کنم " دستاتو میگیرم و متاسف گویان میگم متاسفم برای اینکه به اندازه ی کافی قوی نبودم حتی اگه اینده تغییریافته و خراب باشه من میخام با تو بمونم من پیشقدم شدم و با مهربانی ناشیانه ام به تو تکیه دادم به جای دسته گل زیبا یه گل بی نام رو انتخاب کردم اگه تو پیشم باشی انگار چراغی در تاریکی شب روشن شده است ینی یادت رفته ؟! حتی اگه اشک ها پژمرده شن گلها شکوفه میدن حتی اگه کثیف بشه بازم زیباتر از هرکسیه اینطوری تا سر حد پشیمونی عاشق شدم تو فقط بمان منی که نتونستم قولم را نگه دارم رو نبخش یه ذره نور هم باشه خوبه وقتی با تو قدم می زدم قسم خوردم نمیتونم قوی بشم ولی به خاطر اینکه با تو هستم نمیترسم میخواهم تو را تنگ در اغوش بگیرم و ازت محافظت کنم . ادامه بده برو ادامه بده ...
در مورد یه مادره که به خاطر مردی که عاشقش بود و اون مرده هم متاهل بوده یک سال بچه شو ول میکنه میره یه شهر دیگه زندگی میکنه . حالام که پیر شده و الزایمر داره میگیره ، پسرش عن حسابش نمیکنه . اخرشم دیگه دلش می سوزه و عذرخواهی مامانشو قبول میکنه چون دیگه اخرای عمرشو و همه چیو فراموش داره میکنه . فیلم بدی نبود ولی خیلی سکوت بود .
Golden Kamuy فیلم ژاپنی کامویی طلایی رو هم دیدم با بازی کنتو یامازاکی . زیاد باحال نبود .
در اوایل قرن بیستم،سوگیموتو سایچی "جاودانه" ، کهنه سرباز جنگ روسیه و ژاپن، در جریان هجوم طلای پس از جنگ در هوکایدو به نقشهای برخورد میکند که به ثروتی در طلای پنهان آینو میرسد. او برای یافتن آن هر کسی که از طلا مطلع باشد را می کشد! سوگیموتو در مواجهه با شرایط سخت کوهستان شمالی، جنایتکاران بی رحم و سربازان سرکش ژاپنی، برای زنده ماندن به همه مهارت ها و شانس خود - و کمک یک دختر آینو به نام آسیرپا - نیاز دارد.
فیلم ژاپنی هیولای هیزم شکن ، با بازی کامناشی کازویا ، درمورد یه قاتل زنجیره ای که مردمو با تبر میکشه و مغزشونو میکشه بیرون هدف بعدی اون یه وکیل به اسم اکیرا نینومیا عه . ولی نمیدونه که خود اکیرا نینومیا از خودش هیولاتره . 🤭
بعد از سوقصد به اکیرا اون بیمارستان منتقل میشه و متوجه میشه که تو سرش یه چیپ وجود داره . اون سعی داره بفهمه قاتل کیه و چرا میخاد اونو بکشه . اون وکیلی خونسرد و زرنگ و تیزه و جذاب و همچنین قاتله 😁⚡😎
پلیس هم از اونور تحقیقات رو ادامه و متوجه میشه که بین کشته شده ها و یتیم بودن و همچنین وجود چیپ تو کله شون اشتراک وجود داره ، برای همین یه پلیس زن سیریش گیر داده به اکیرا که اونم نقشی در این قتل ها داره .
یه زوج دکتر بچه دزدی میکردن و روشون جراحی میکردن و اونا میخاستن بچه ها از احساسات تهی بشن ، از اونجا که بچه خودشون روانی بوده و قلدر و بعدشم سر حادثه ای میمیره . دوتا از بچه ها از جراحی سالم بیرون میان . یکیشون اکیرا بوده و اون یکی قاتله .
فیلم رو از روی کتاب پرطرفداری به همین اسم ساختن . داستانش اینجوریه که یه هیزم شکنی بوده که قاتل هم بوده ، بعدها به خودش میاد و به این فک میکنه که ایا اون واقعا یه هیزم شکن صرفه یا یه قاتل ؟!
بازی اوپام که حرفی توش نی خیلی جذاب بود . فیلم هم خوب بود . منو یاد سریال کره ای موش انداخت . ولی یخورده پیچ و تاپ میدادنش باحال میشد که دیگه بضاعت ژاپنی ها همین قده و من درکشون میکنم 😄🙄🤭 فیلم تو این جشنواره اینا هم بوده نتفلکیسم پخش شده . همین چندوقت پیشا هم کامناشی برای اکران فیلم رفته بود تایوان . داستان فیلمو بیشتر از این بگم حال نمیده برای یه بار دیدن قشنگه برین ببینین . 😎
صحبت از کامناشیه اینم بگم که ☘ سریال ژاپنی سرنوشت 2024 destiny ☘ رو تا قسمت 7 دیدم در حد انتظارم خیلی جذاب نبود با اینحال قابل دیدن بود . ولی نظر قطعیم بستگی به اخرش داره .
این سریالو به خاطر تاکرو ساتوه نگاه کردم ، بازیگر خوبیه ولی من بیشتر از همه جا تو فیلم “ دروغگپ و معشوقه ش “ و “ اگه گربه ها از جهان ناپدید شن “ دوسش داشتم ~
سریال درمورد تاکرو ساتوه و دوس دخترشه که سه ساله باهم دوستن ، از بچگی هم همو میشناختن ولی بعد بیست سال همو اتفاقی می بینن و باهم دوست میشن ، تاکرو ساتوه رستوران داره و اشپزه ، دختره ارایشگر ، یه روز دقیقا تو روز تولد دختره ، تاکرو ساتوه ناپدید میشه ، این ناپدیدی سه چهارروز طول میکشه ، دختره میره اداره پلیس و گزارش میده ، تو اداره یه پلیسی هست که میتونه روحارو ببینه بعد اینکه اعلام مفقودی تاکرو رو میبینه اتفاقی تو خیابون روح تاکرو رو میبینه ، روح تاکرو می فهمه این پسره می بینتش ، میره میگه کمکم کن و فلان ،
بعدش پلیسه با روحه میرن خونه روحه که دختره ام اونجا بود ، به دختره میگه من روح میبینم روح دوس پسرتم الان اینجاس ،دختر اول باور نمیکنه ولی بعدش تاکرو نشونی میده و باور میکنه ، خلاصه اینجوری میشه که کارگاه بازی که چطور شده تاکرو مرده شروع میشه ، تو همین حین یه یه پرونده ی قتل پیش میاد که یه دختری رو تو خونه ش کشتن ، از بین افرادی که به اون خونه رفت و امد میکرده تاکرو هم جزوشون بوده ، برای همین اینجوری میشه که پلیس دنبال اونم میگرده ، و اینجوری ده قسمت طول میکشه ، همه ی سریال فقط این داستان نبود فرعیاتم داشت~ سریال جذابی بود فقط یخورده روندش کنده که این مورد تو اکثر سریالای ژاپنی هست 😅 .
سریال راجبه ماساکی که تو رابطه هاش همیشه گیر دخترای ناجور می افته ، این سری یه روحی که به خودش میگه خدا بهش ظاهر میشه و میگه که هاروکا دختر شرکت بغلی سرنوشت توعه و تو باید بری با اون ازدواج کنی و سر یه سالم بچه دار شین تا بچتون 30 سال بعد دنیا رو نجات بده ...
اینجوری میشه که ماساکی درصدد میشه تا با هاروکا ارتباط برقرار کنه و باهاش دوست بشه ولی هاروکا چون 2 سال پیش شکست عشقی خورده دیگه نمیتونه به مردی اعتماد کنه و میترسه که دوباره وارد رابطه شه ...ماساکی هم نه گذاشت نه برداشت زرتی رفت همینو به دختره گفت ، خب به هرکی اینو بگی معلومه مسخره میکنه و مقاومت و فک میکنه تو ادم غیرمعمول و مشکوکی هستی ...
اینجوری این چالش پیش میاد و از ماساکی اصرار و از هاروکا رد کردن ...
بعدش متوجه شد که اینکه میخاد زوری یه جورایی به دختره بگه ما سرنوشت همیم بیا همو دوس داشته باشیم و دوس بشیم اشتباهه ، از طرفی به دختره فهموند که اینکه از اول هی بگی بدم میاد و یه چیزی رو امتحان نکنی و بگه بدت میاد اشتباه . " اینجای قضیه رو با دوس نداشتن هویج رییس ماساکی نشون دادن خیلی در لفافه " متوجه شد که نیازی نی دونفر حتما همو از همون اول دوس داشته باشن همین که از هم بدشون نیاد نصف قضیه حل شده س . بعدشم که همونجور که گفتم اوایل شناخت دختره متوجه شد که دختره از چه اهنگایی خوشش میاد ، طبیعتا وقتی ببینی که یه کسی داره برای اینکه دل تورو بدست بیاره به چیزایی که دوس داری علاقه نشون میده خب راجبش فک میکنی و با خودت میگی چه ادم باحالی و اینا .
اینجوری شد که دختره به این نتیجه رسید که حرف ماساکی درسته و حالا که انقد پسر خوب و ساده و صادقیه ضرر نداره باهم دوست شن و شناخت پیدا کنن . ماساکی هم طفلک اصلا ادم بدی نی قصدشم ازدواجه . واقعا ادمایی صافو صادق و ساده ای مث ماساکی چقد کمن . کاش زیاد شن .بالاخره اخرش هاروکا متوجه صداقت ماساکی میشه و باهم دوس میشن ... و تهش هم ازدواج میکنن ...
کاراکتر ماساکی ، همچنین بقیه همکاراش تو شرکت و رابطه هاشون و بقیه افراد تو شرکت هاروکا ، همگی خیلی خیلیییییییییییی بامزه و باحال بودن . ینی ده قسمت انقد لذت بردم و خندیدم فکم درد گرفته بود . خوبه ادم فکش نه از استرس و ناراحتی عصبانیت بلکه از خنده درد بگیره ، نه ؟! 😁
خیلی سریال قشنگ و فرح بخشی بود . واقعا از دیدنش لذت بردم . کاراکتر ماساکی واقعا خیلی باحال و بامزه بود در عین سادگی و صداقتی که داشت خنگ بازی در نمی اورد ، اگرم کاری میکرد که دچار خنده میشد به خاطر سادگی و ندوننستنش بود خیلی دوسش داشتم . پشتکارش و شخصیتی که داشت خیلی تحسین برانگیز و رشک برانگیز بود . یه مرد نمونه ی منحصر به فرد .
وقتی بالاخره موفق میشه دست دختترو بگیره . عزیزم 🥰
تو این دوتا عکس داشت بهش میگفت که اشکالی نداره که از اول همو دوس نداشته باشیم خیلی صحنه ی قشنگی بود .
یکی از همکارای ماساکی تو شرکت برعکس قیافه ی درگیرش خیلی بامزه و باحال بود . دلقکی بود برای خودش .
اون پیرمرده بابای دختره بود اینجا انقد همکاراش زیاده گویی میکنن یه لحظه پیرمرده شک میکنه که دخترش باادم درستی دوست شده یا نه ...
مثلا سریالای کره ای حتی اون اب ترینش هم بازم تو میتونی ما به ازای اون کاراکتر رو تصور کنی که ممکنه باشه . برای اون کاراکتر شخصیت سازی شده ، دیالوگا واقعی ترن و با دنیای واقعی میخونن .
ولی ژاپنی ها کلا خیلی ساده ان هم از لحاظ نشون دادن کاراکتر ها و هم دیالوگ ها . فرض کنین این سریال رو کره ای ها می ساختن کلی راجبه اینکه چرا این کاراکتر مرد این کارو میکنه و اون حرفو میزنه پس زمینه میساختن جور یکه تو درک میکردی اها به این دلیل این اینجوریه واو چه ادم مثلا جالبی ... ولی ژاپنی ها برعکسن ، به معنای واقعی کلمه واقعا ساده ان ... یه مرد ساده که تا خدا بهش میگه این دختترو سرنوشتته برو باهاش دوس شو و سر یه سال بچه دار شو ، اقدام میکنه و میخاد با دختره رابطه برقرار کنه در ساده ترین روش های ممکن ... انقد ساده و قشنگ و صادق که ادم میگه چرا همچین ادمی ساده و بدون هیچ پیچیدگی بدون هیچ دودوتا چهارتایی واقعا وجود ندارن ...نه که خنگ باشه و کارای احمقانه کنه ها ... اونجوری نه . نمیدونم باید چجوری وصفش کنم . ولی گاهی اینجور سریالا به دلم می شینه . بامزه س .
در مقابل سریالای کره ای ، به عنوان مثال این سریال نگاه ها ری اکشن ها کارایی که انجام میشه حرفایی که زده میشه مث یه زندگی واقعیه ...حتی اگه اون کاراکتر ما به ازای خارجی نداشته باشه .