قالب

سریال کره ای در حال پخش :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۱۸۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سریال کره ای در حال پخش» ثبت شده است

سریال کره ای آلیس alice

سریال کره ای آلیس alice 

این سریال با موضوع سفر در زمان ، در این ژانر میشه گفت تقریبا سریال قشنگی بود  . با ارفاق . خب میدونین درکل موضوعات سفر در زمان همیشه اخرش می لنگه و اگه موضوع عشقی هم باشه یجورایی میخان اون دو رو زوری بهم برسونن . به نظرم اگه اخرش این دو زندگی جداگونه ای رو طی میکردن خیلی بهتر میشد . درهرحال . 

alice

داستانش در عین پیچیده گی ساده اس . پروفسور یون ته هی با چندتا محقق دیگه راهی برای سفر در زمان می سازه . بعد از مدتی شایعه میشه که کتابی هست که توش راهکار بستن در زمان و اینجوری قطع سفر در زمان ، درش نوشته شده . و پیشگویی هایی رو کرده . سازمان الیس که یه سازمانیه که سفر در زمان رو ارائه میده ، به پروفسور یون ته هی و یو مین هیوک ، که این دو رابطه ی عشقی باهم دارن ماموریت میده تا برن یه سال 1992 و اون کتاب رو که دست پروفسوری به نام جانگ هست رو بردارن بیارن نابود کنن . اونا زمانی به سال 1992 میرسن که پروفسور جانگ توسط فرد دیگه ای که یه مسافر زمان غیرقانونی هست کشته شده . اونا اون فرد رو میکشن و دختر 6.7 ساله ی پروفسور رو هم میذارن زنده می مونه تا پلیسای اون زمان بهش رسیدگی کنن . همچنین اونها نمیدونن اون کسی که غیرقانونی سفر کرده به این سال و دنبال کتاب بوده چه کسیه . 

روز بعد که میخان برگردن به سال 2050 ، و به آلیس ، یون ته هی حالش بد میشه و میره دکتر متوجه میشه حامله س . و در حین حاملگی از زمان عبور کرده و این ممکنه رو بچه تاثیرات بدی بذاره ، مین هیوک بهش میگه که باید سقطش کنه ولی یون ته هی بعد از فکر مین هیوک رو ترک میکنه و میره یه گوشه تو همون سال 1992 زندگی جدیدی رو شروع میکنه . بچه پسره . 

جین گیوم پسریه که تو مغزش بخش احساسات مشکل داره . یون ته هی اینو هم مجازات کاری که کرده و هم به خاطر رد شدنش از در زمان میدونه . 

زمانی که تو سال 1992 کسانی اومدن تا پروفسور جانگ رو بکشن ، پروفسور صفحه ی اخر کتاب رو پاره کرد و اونو داد دست دختر کوچیکش . اون صفحه صفحه ی مهم و حیاتیه و هم سازمان الیس و هم اون شخص دیگه دنبال اون صفحه ی گم شدس . 

19 سال بعد یون ته هی وقتی ماه کامله به دست کسی کشته میشه و جین گیوم تصمیم میگیره پلیس بشه تا قاتل مادرشو پیدا کنه . اون تقریبا 30 سالشه و حالا داره یه سری وقایع عجیب اتفاق می افته . اون دنبال پرونده های عجیب رو میگیره و متوجه میشه که به نظر این وقایع مث زمانیکه مادرش کشته شدس . 

اون اتفاقی کارت زمان یکی از مسافران زمان رو پیدا میکنه و می فهمه که اون کارت شبیه کارتی که تو وسایل مادر مرحومش بوده برای اینکه بفهمه این چه کارتی پرس و جو میکنه و میگن شاید پروفسور یون ته هی که تو دانشگاه کره اس ، بتونه بهش کمک کنه . اون به دانشگاه کره ، میره و اونجا با مامانش مواجه میشه .درواقع با کسی که عینا مث مامانشه . 

پروفسور یون ته هی جوان از سوال جواب و نگاهای عجیب جین گیوم خوشش نمیاد و بهش میگه منحرف . برای جین گیوم عجیبه که یک نفر چطور میتونه انقد تشابه با مامانش داشته باشه . 

خلاصه ... بعد از حدس و گمان های زیاد و تحلیل ها و تحقیق هایی درباره ی گربه و بعد زمانی و غیره ... همون حرف خودم که بعد زمانی کس شری بیش نیست در سریال تحقق پیدا میکنه . و این پروفسور یون ته هی جوان که سعی داشتن با جین گیوم لاو لاین درست کنن ، درواقع مامانه جین گیوم در این زمان بودش . 

وقتی هردو یون ته هی ها در زمان 2010 همو می بینن " جوونه طی اتفاقاتی سفر میکنه به 2010  که هنوز یون ته هی پیر زنده بوده ، " یون ته هی پیر ،گره از معما باز میکنه و میگه که تو درواقع منی در اون بعد زمانی و هراتفاقی که برا من افتاد واسه توام می افته برای همینم همه چیزو فراموش کن و دنباله این قضیه رو نگیر و برو به زمان خودت و زندگیتو بکن . 

در سریال های سفر در زمانی خیلی اصرار دارن که بگن جهان های موازی هست از نظر من غیرمنطقیه . چرا مثلا باید زمان و مکان های متفاوت وجود داشته باشه و من نوعی در هر زمانی باشم و دقیقا هم همین اتفاقات رو تجربه کنم . اصلا غیرمنطقیه . 

درواقع کانسپت به این شکله که یون ته هی که مامانه جین گیوم میشه با یون ته هی در سال 2020 که درواقع همون دختربچه ای که تو سال 1992 ، یو مینهیوک و یون ته هی اومده بودن باباشو بکشن ، دو شخص مجزا هستن . با اخلاقایات و احساسات جدا و متفاوت . و میخاستن بگن پس چون این دو ، دوتا ادم متفاوت هستن پس اشکالی نداره که جین گیوم با یون ته هی جوان بریزه رو هم . ولی خب نمیشه که خیلی عجیبه تو با زنی بریزی روهم که عین مامانته ضایع نی ؟ مگه امریکاس ؟ یا دارکه ؟ 

سر همین مسائل ، وقتی یون ته هی به 2010 سفردر زمان میکنه ، خود پیرش که در اون زمان بوده بهش میگه که قضیه چیه و اینجوری قضیه عشقی و لاولاین این دو نقض میشه . 

خب حالا چرا میگم بعد زمانی نی ، خب دقیقا به همین دلیل هردوی این زنه ها ممکنه تو زمان های مختلف سفر کردن و زندگی کردن ولی هردوشون یک نفر بودن ، پس اون قضیه اینکه از هر شخص دوتا بوده هم منتفی میشه . از طرفی وقتی یون ته هی سفردرزمان میکرد به شکل عجیبی همه می شناختنش این چجور سفر در زمان و بعد متفاوته که تورو همه جا میشناسن و حتی بابا ننه تم همون ادمان وانگار که مثلا هفته پیش ندیدت میگن عه کجا بوده فلان ... خلاصه اینجوری . 

قضیه پیشگویی کتاب که معلوم نی اصلا کتابو کی نوشته ، داستانش این بوده که زنی در زمان رو باز میکنه و در حین سفر در زمان حامله میشه اون پسری به دنیا میاره که اون وقتی بتونه در زمان سفر کنه میتونه کنترل سفردر زمان رو به دست بگیره و خدای این قضیه بشه . دقیقا همینجورم بود جین گیوم بدون هیچ اگاهی و هیچ وسیله ای هروقت در خطر بود در زمان سفر میکرد . اون 6 بار مرگ مامانشو به چشم دید و نتونست جلوی کشته شدنشو بگیره . صفحه اخرم به این اشاره کرده که اگه بخای سفردر زمان رو درشو ببندی و به این موضوع خاتمه بدی اولا همه ی کسایی که مسافر زمان هستن ناپدید میشن و دوما دو راه حل داره یکی اینکه مادره پسرشو بکشه در اینصورت همه چیز تموم میشه . دو اینکه اگه پسر مامانشو بکشه پس کنترل زمان رو بدست میگیره . یون ته هی مادر ، این رو میدونست چون صفحه ی اخر رو حالا به یه دلیلی تونسته بود بخونه ، اون چون میدونست همه ی زحماتش برای درست کردن سفر در زمان و مهمتر از همه پسرش ناپدید میشه از صفحه روزگار و نمیتونه پسرشو بکشه به خاطر همین اون کاغذ رو پنهان میکنه . 

دست اخر اینجوری میشه که جین گیوم پیر که بارها در زمان سفر کرده و دنبال صفحه ی اخر کتاب بودش میاد به سال 2010 و اونجا با جین گیوم جوان روبه رو میشه و جین گیوم می فهمه که خودش کسی بوده که مامانشو میکشته . چون هرسری مامانه از اینکه پسرشو بکشه شونه خالی میکرده و نمیخاسته این اتفاق بیفته درحالی که می دونست پسرش در پیری چقد سختی کشیده و هرسری این زندگی رو تکرار کرده و کل زندگیش بسته به این بوده که قاتل مامانشو پیدا کنه و اینا . اخرسر مامانه خودش خودشو میکشه و خط بطلان میکشه به پیشگویی ها و اینجوری همه چیز ریست میشه و جین گیوم هم دیگه به عنوان یه انسان معمولی از یه خانواده دیگه به دنیا میاد . اینجوری میشه که یون ته هی جوان که همچنان بعد از تموم شدن همه چی همه چیز یادش بود میتونه دوباره جین گیوم رو ببینه و برن لاو بترکونن . 

واقعا خیلی خلاصه گفتم . چندقسمت اخرش یخورده اب شد ولی در کل داستانش جذاب بود و قشنگ و حالت معما گونه ایش رو تا قسمت اخر حفظ کرد . همونطور که گفتم اینکه این دو همو هیچ وقت نشناسن به نظرم باحالتر بود ولی خب دیگه خاستن اون قضیه عشقیه باشه تو سریال . با همه ی باگایی که این نوع ژانر ممکنه داشته باشه من دوس داشتم سریالو . خیلی بهتراز دارک بود طبیعتا چون کره ای بود و توش پر از احساس و همدلی و غیر بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲۴ آذر ۰۳

    سریال کره ای روبه رویی با من ، face me

    مثل اسمش که عجیبه ، خود سریال هم چنگی به دل نمیزد . واقعا حیف لی مینکی تو این سریال . بازیش در نقش کسی که سالهاست به یاد عشقشه و مث ربات رفتار میکنه خوب بود ولی درکل سریالش خیلی اب بود . از قسمتای 5.6 به بعد معلوم بود که قاتل دوس دخترش ، کس دیگه ایه . الکی کشش دادن . ینی قسمتای 7 به بعد اب خالص بود . یکی از اولین سریالای لی مینکی بود که اب بود و خوشم نیومد . 

    داستانش راجبه دکتر چا جونگ وو ، دکتر زیباییه که به علتی با پلیس همکاری میکنه تا اون قربانیانی که صورتشون یا هرجاییشون نیاز به جراحی زیبایی داره رو درمان کنه . تو این اثنا به صورت اتفاقی به پلیس زنی اشنا میشه که از قضا اون پلیسه خاهر قاتل دوس دختر چانگ جونگ وو عه . اینا باهم هی دیدار میکنن برای پرونده هایی و برادر قاتل ، هم از زندان ازاد میشه و در سدد تا بی گناهی خودشو ثابت کنه و اسم خودشو پاک کنه . از طرفی شب قتل دوس دختره ، چانگ جونگ وو هم تو محل حادثه بوده و قاتله میگه که اونو دیده که از خونه ی مقتول به دو اومده بیرون . برای همین شک مخاطب به این میره که نکنه دکتر چا خودش قاتله دوس دخترشه و خبر نداره . خلاصه همچین داستانی داره . 

    درکل زیاد جالب نبود . 

    💜 مطالب پیشنهادی 💜 " لی مینکی " 

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲۴ آذر ۰۳

    سریال کره ای عشق قراردادی

    سریال کره ای عشق قراردادی یا شنبه یکشنبه ...جمعه ، عنوان کره ایش روزهای هفته بود . 

    راجبه دختری به نام چه سانگ اونه که 20 سال تو امریکا توسط یه زن خیلی کاربلد تربیت و بزرگ شده برای اینکه بیاد عروس یه خانواده ی پولدار بشه . چه سانگ اون به فرزندی قبول شده تا بزرگ شه و عروس خانواده پولداره شه تا اینجوری رابطه ی فامیلی و بیزینسی شکل بگیره . چه سانگ اون نیومده کره میره به مراسم دیدار با خانواده داماد و درواقع مادر و پدرشم اونجا می بینه برای اولین بار بعد از 20 سال . همونجا عروسی از پیش تایین شده رو بهم میزنه و میره برای خودش زندگی شو شروع میکنه . 

    منتها چون نمیتونه جایی استخدام شه ، چون اون خانواده ای که به فرزندی قبولش کردن کله گنده ان و نمیذارن ، برای همین میره کاری که براش تربیت شده رو انجام میده : عروس و زن خوبی بودن . 

    اون ازدواج های قراردادی میکنه و هربارم ازدواج رو ثبت میکنه و در ازاش مبلغ هنگفتی پول میگیره و اینجوری زندگیشو می گردونه . تو این ازدواج ها یه دوست خوب مرد که گی بود رو پیدا کرده و باهاش هم خونه س . این بین با یه قاضی 5 ساله تو ازدواجه و روزهای چهارشنبه پنجشنبه جمعه میره خونه این قاضیه باهم شام میخورن اصلا باهم حرف نمیزنن . تو ازدواج ها رابطه جنسی و حرفای خصوصی و اینا نیست . سانگ اون به این مرد علاقه مند میشه که به مانند شیربرنجی وا رفته س . ینی بدترین بازی قرن برمیگرده به بازی این پسره تو این سریال . افتضاح . من موندم چجوری عاشق این شده بود . مث گاو بود . یه روز اتفاقی با بازیگر کانگ هه جین که بازیگر معروفی هست و تو همون ساختمون اسباب کشی کرده برخورد میکنن و کانگ هه جین متوجه رابطه ی عجیب بین این زوج میشه . کانگ هه جین همون هان دائون تو سریال 😎سریال کره ای قاضیی که از جهنم امد : پارک شین هه 😎  عه . ذاتا سریال رو به خاطر این گل پسر شروع کردم 😁💕. بعدها کانگ هه جین هم میخاد که روزهای دوشنبه سه شنبه یکشنبه فک کنم ، با این دختره ازدواج قراردادی بکنه تا خانواده ی پولدارش دست از سرش بردارن . خانواده ش کین !؟ همونا که سانگ اون برای عروس اونا شدن تربیت شده بوده . کانگ هه جین هم تو اون دورهمی بوده و از اینکه سانگ اون حال برادرشو اون شب میگیره و راه زندگی خودشو انتخاب میکنه شگفت زده و خوشال میشه و برای همین اونم از اون درس میگیره و میخاد مث سانگ اون راه زندگیشو خودش بره ، برای همین رفته بازیگر شده و از خانواده ی پولدار جدا شده . ولی مامانه جنده ش که زن دوم حساب میشه همش مزاحمش میشه .

    مشکل خانواده ها کلا در همه جای جهان اینکه میخان بچه هاشونو مث سگ قلاده بندازن تو گردنشون و هر راه کوفتی که اونا رفتن رو بچهاشونم بکشونن دنبالشون . اصلا به بچه به عنوان یک انسان جداگانه که افکار و احساسات و علایق جداگانه داره فک نمیکنن . برای همین خانواده فقط خانواده ی اروپا و امریکایی . اسیاییها همشون کسخل به تمام معنا هستن . 

    خلاصه داستان همینجوری پیش میره و کانگ هه جین عاشق سانگ اون میشه ، قاضیه بالاخره متوجه میشه که عاشق سانگ اونه ، اون دایه ای که سانگ اون رو بزرگ کرده بود همچنان دست بردار این نبود که اونو عروس بکنه و خلاصه این داستانا بود . 

    تا فهمیده میشه که دایه درواقع مامان واقعی سانگ اونه . درواقع بچه ، بچه ی خود اون مرد پولداره بوده ولی سنبلش کردن . زنه بچه رو میره یه جا دیگه به دنیا میاره بعد میذاره پرورشگاه بعد با این نقشه که تو بچه نداری بیا یه بچه بیار بزرگ کن بعدها بشه عروس خانواده کانگ ، بجه خودشون رو میاره بزرگ میکنه . به بهترین و ثروتمندترین حالت ممکن . مشکل فقط این بود که میخاست بجه رو مث کالا بفروشه به اون خانوادهه . درهرحال .

    درکل سریال خوبی بود ولی خیلی اب ها داشت  و روندش هم اروم بود . پارک مین یانگ خیلی اینجا خوشگل بود . تو سریال با شوهرم ازدواج کن انقد خوشگل نبود . درکل خوشگله ولی اینجا خیلی خوشگل بود . به کانگ هه جین هم می اومد حیف عاشق اون نشد عاشق اون شیربرنج شده بود .اگه یخورده جذابتر ساخته میشد یا حداقل بازیگر مرد جذابتر و داستان باحالتری براش می نوشتن با همین کانسپت خوب میشد ولی داستانش یجوری بود . یکی از جنبه ها منفی سریال  و خسته کننده شدنش ،همین بازی شیربرنجی نقش یک مرد بود . ینی یه سنگ میذاشتن اونجا بهتر حرکت میکرد تا این پسره . یخورده داستانش مسخره بود ولی خب درواقعیت پولدارها همینجورین دیگه . سرمایه گذاری های بلند مدت میکنن برای تجارتشون . و هیچ کاری فروگذار نیستن . خدا لعنتشون کنه و اونارم مثث ما فقیر و بدبخت کنه . الهی امین .

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲ آذر ۰۳

    سریال کره ای آقای پلانکتون Mr. Plankton 2024

    سریال کره ای آقای پلانکتون ، پلانکتون یه نوع موجود در دریاس که غذای خیلی از ماهی های دیگه س . حالا اینکه چرا اسم سریال اینه راستش متوجه نشدم . 

    فکرم نمیکنه کسی فهمیده باشه راجبه این نوع ماهی هم تحقیق کردم ربطی بین ماهیه و پسره پیدا نکردم. 

    درهرحال ...! 

    راجبه پسری به اسم هه جو که از سمت خانواده ش ترک شده ، خانواده ش هه جو رو با لقاح مصنوعی ؟ به دنیا اورده بودن ، ینی اسپرم باباهرو فریز کرده بودن و اونجوری زنه باردار شده بود خلاصه ، بعد 7 سال می فهمن که این بچه از اسپرم کس دیگه ایه که معلوم نی کیه و خب ینی درواقع این بچه ، مال مرده نی . اینجوری میشه  که مرده با بچه سرد میشه و میگه که تو پسر من نیستی و اینا ، خب درواقع درسته که باباهه بابای بچه نی ولی مامانش که دیگه مامانشه ، زنیکه کسخل افسرده میشه تهشم میره با ماشین ته دره . ابله . خوبه حالا فرت فرت طلاق ورد زبونشونه خب بچه مال شوهرت نی ولی واسه خودت که هست طلاق میگرفتی میرفتی با بچه زندگی جدیدی رو شروع میکردی اونم خبر مرگش میرفت از اسپرم فریز شده واقعیش با یه زن دیگه توله سگ شاهکارشو به دنیا می اورد . خلاصه خیلی احمقانه بود اینجاش . 

    بچه تا دیپلم پیش بابای عنش می مونه ولی بعدش از خونه فرار میکنه و بعدشم از اینکارایی که مث پیک می مونه رو در پیش میگیره . ولی همچنان عقده و ترومای رها شدگی توسط باباش و مامانش باهاشه . می گذره یه روز یهو غش میکنه ، میره بیمارستان می فهمه که تومور مغزی داره و ارثیه . اخه نگا کنین چقد ظالمانه س معلوم نی تخم ترکه ی کیه ، هیچ وقت طرفو ندیده دنبالش نگشته اونیم که فک میکرد باباشه ولش کرده ، حالا فک کن تومور مغزی ارثی هم بگیری اخه این چه نوع عدالتیه ؟ ریدم به این دنیا . 

    اینجوری میشه که یهو هوس میکنه که بره دنبال باباش بگرده ، میگه من حتی طرفو نمیدونم کیه بعد شیبل واسه من ارثم گذاشته اونم بیماری ؟! باید ببینمش و ازش انتقام بگیرم . برای این کار یهو هوس میکنه تو این چندصباحی که زنده اس بازم به دوس دختر قبلیش برگرده ، از قضا دوس دختر قبلی با یکی قرار ازدواج گذاشته که طرف از این ریشه دارای کره س و الکی گفتن که دختره حامله س تا خانوادهه اوکی بده ، ولی مشکل اینجاس که دختره تو 28 سالگی یائسگی زودرس گرفته و برای همچین خانواده ای بچه و ادامه نسل خیلی مهمه ، خلاصه قوزبالا قوز شده . روز عروسی هه جو میاد دختترو میدزده و با خودش شهر به شهر میبره اینور اونور دنبال باباهای احتمالی که قبلا ردشونو گرفته  . 

    طفلک اخرم باباشو پیدا نمیکنه و میمیره . 

    سریال ابی بود ولی خنده دار بود  و توامان غم انگیز . حیف وودوهوان . خیلی جذاب بود اینجا . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۵ آبان ۰۳

    سریال کره ای دالی و شاهزاده ی خودسر Dali and the Cocky Prince 달리와 감자탕

     

     سریال کره ای دالی و شاهزاده ی خودسر Dali and the Cocky Prince یا عنوان کره ایش 달리와 감자탕 : دالی و کام جاتانگ 감자탕 : کام جاتانگ یه نوع غذاس . پسره رستوران این غذاهرو داشت که خیلی معروف بود . 

     

    دالی یه دختر خیلی مرفه بی درد که تو عمرش فقط درس خونده اونم هنر ، نقاش نیست ولی هنرشناسه ، گالری داره باباش ، نه از این گالری زپرتی های زاقارات ایرانی با نقاشی های بی هنر و مسخره . درواقع  미술관 موزه داره موزه هنر . فارسیش میشه .  دکترای این رشته رو داره توی هلند میگیره و تو هلند یه خونه ی اشرافی داره .

    یه روز قرار میشه که بره از فرودگاه یه استاد ژاپنی که خیلی هنردوست هست و کلکسیون دار هست رو بیاره به یه پارتی ، اتفاقا همون موقع جین موهاک که رستوارن گام جا تانگ داره برای خرید خوک هلندی و نشست خوک دار ها اومده هلند ، از اونجا که اسم اون ژاپنیه هم جینه ، دالی و جین موهاک دچار اشتباه میشن ، از طرفی هردو مسافرا قرار بوده به پارتی برن پس شک نمیکنن که میزبان اشتباهی رو انتخاب کردن .

     

     سریال کره ای دالی و شاهزاده خودسر

    خلاصه این اولین دیدار دالی و جین موهاک میشه . دو روز کنار هم می مونن و عاشق هم میشن . بعدش خبر میاد که بابای دالی مرده . دالی فوری میره سئول و متوجه میشه که بعد از مرگ باباش همه چی قاراشمیش 😁🙄 بهم ریخته شده . بانک میخاد وامشو زودتر وصول کنه ، طبکارا میریزن و اینا . از طرفی یکی از طلبکارا هم جین موهاکه که به یه دلیلی به بابای دالی 20 میلیون وام داده بوده . اینجوری میشه که اینا تو کره هم سرنوشت وار برخورد میکنن . 

    تهشم عروسی میکنن . 😎😁 زوجش بامزه بودن ، صحنه های خیلی خنده دار داشت . همه دالی رو دوس داشتن و عاشقش بودن . البته که دالی هم یخورده گیج بود ولی دختر خوبی بود . خیلی اروم حرف میزد و خب کسی که یه عمر تو اسایش و پول و هنر بوده باشه چیزی کمتر از این نباید بشه قاعدتا . گرچه به قیافه ی کیم مین جه ی عزیز خوشتیپ نمیاد که از بچگی کار کرده باشه و رستوران گام جاتانگ داشته باشه ولی خب اونم خیلی کیوت و جیگر بود . 

    مثلا باید اون پسر پلیسه که بامزه هم بود رو میذاشتن برای نقش اول 🤣به اون میخوره از بچگی کار کرده باشه و رستوران دار باشه . 😅 داستانشم خوب بود . یخورده اب ها داشت که میشد ازش اغماض کرد با زدن جلو . درکل سریال قشنگی بود . 

     

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۱۷ آبان ۰۳
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |