قالب

سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد There Is a Lover in My Hometown :: • Tony Takitani تونی تاکیتانی •

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد There Is a Lover in My Hometown» ثبت شده است

سریال چینی داستان گل رز ، سریال The Tale of Rose 2024

یه سریال دارم نگاه میکنم چینی . اسمش هست داستان گل رز ، سریال The Tale of Rose 2024 

 

درمورد یه دختر خیلی خوشگل خیلی خوشگل واقعا ، که تو یه خانواده از هر نظر عالی بزرگ شده و هیچی کم نداره محبت اعتماد به نفس زیبایی هیچی واقعا خدا حق رو براش تموم کرده . ولی خب هیچوقت چیزی به اسم " هیچی کم نداره " و کامل بودن برای یه انسان متصور نیست . شاید از نظر ناظر بیرونی اینجوری باشه . این دختر هم گرچه شاید از نظر خیلیا و از لحاظ روشن فکری بخایم در نظر بگیریم اینکه تو زندگی شخصی و عشقی شکست زیاد میخوره چیز مهمی نباشه ولی خب اینکه از اون لحاظ که زندگی ادم بیشتر به این مهم وابسته اس دیگه . زندگی شخصی و عشقی و ازدواجت خوب باشه کل عمرت عالیه . ولی " هونگ یی می " متاسفانه تو این بخش شانس نیورده . 

چون خیلی خوشگله پسر زیاد دورشه خودشم طبیعتا دوس داره این موضوع رو ولی اونی که خودش دوس داره هنوز پیش نیومده . طبیعتا انتظار میره که با این همه خوشگلی و خانواده تحصیلات کار و استعداد های خودش یه  ازدواج خیلی خوب داشته باشه . ولی گویا اینجور نخواهد بود . 

 الان تو قسمت 7.8 با یه پسری دوست شده که خب پسر خوبیه از لحاظ قیافه تحصیلات ولی خب شخصیت خوبی نداره . مسئولیت پذیر نی ازدواجی نی یه کلام . سریال تو سالای 2004 اینا میگذره ، من الان این افکارو دارم ببین اون موقع خب حتما باید ازدواجی باشه کیس موردنظر . شخصیتش از این ادمایی که خودش به درجات بالا تو کار و اینا برسه و دختره هم مث اویزونا همش هرجا میره باهاش باشه و هروقت خاست بیاد با دختره . خب اینطوری که رابطه نمیشه چه برسه به ازدواج . البته که کار خوب برای مرد مهمه ولی اینکه مثلا پسره تو فرانسه یه موقعیت شعلی خوب گرفت ولی به جای اینکه به دختره بگه اول به مامانش گفت . مث مامانش می مونه . میخاد تاپ داون باشه رو رابطه . خودش هروقت خاست بره بیاد بگه نگه . اینطوری . دختره هم غرغرو نباشه و توقع نداشته باشه و اینا . من باشم همچین کیسی رو هرچقدم دوس داشته باشم سر این قضیه سریع میندازم دور . خط میکشم . ولی حالا باید دید که هونگ یی می قراره با این چالش چجوری برخورد کنه . 

دختره واقعا از لحاظ خانوادگی و مالی و شغلی و تحصیل هیچی کم نداره . واقعا چقد حیفه که همچین ادمی نمیتونه توو زندگی ازدواج هم کامل و عالی باشه . انقد پدر مادر خوب و با درک و شعوری داره من همش بهش حسودیم میشه . باباش یه تکه جواهره . برادرش فوق العاده س . اصلا تو قضیه دوس پسراش همش برادرش بهش مشاوره میده . ولی متاسفانه اونم تو زندگی شخصیش مونده . با اینکه به خاهرش مشاوره میده و این همه میدونه ولی زندگی عشقی خودش می لنگه . 

واقعا چجوری میتونن اینجوری سریال بسازن مث زندگی واقعی می مونه . با شخصیتا زندگی میکنی . درک میکنی و نمیدونی حرف کدوم رو قبول کنی . هردو حق دارن هردو قابل درکن . البته خب کم سن و سال بودن و جوون بودن دختره رو هم باید در نظر گرفت افکارش همونجور که تو همچون خانواده ای رشد کرده پر از عشق و رومانتیکی و ایناس . و این هم اولین دوس پسر و اولین عشقش حساب میشه . 

جالبه درکل سریالش . 

 

...

پسره تحت تاثیر مامانشه ، مامانش از این ادایی روشن فکرایی که از سنتی بودن خوشش نمیاد و رفته پاریس عشق و حال و موفق شده شوهرش زیاد اهل پول جمع کردن نبوده ، چون پسر پیش مامانش بزرگ شده و مامانه از بچگی باباهرو پیش پسره تحقیر کرده فک میکنه مامانش راس میگه برا همین نمیخاد مث باباش شه . مامانشم همش میگه اره تو مث باباتی فلان پسره هم از این بدش میاد . اگه پسره پیش باباش بزرگ میشد بهتر تربیت میشد . مامانه لاابالیه و زندگی رو فقط کار میدونه و پول برا همین پسرش سر اینکه تو فرانسه بهتر کار میکنه و اینا هی تحریک میکنه . پسره هم چون تحت تاثیر مامانه س نمیخاد اونو ناامید کنه میخاد ازش تاییدیه بگیره . تشویق بشه از طرفش اینجوری . وگرنه اگه مامانش و حرفاش نباشه پسره حتی تو چین هم جای رشد داشت و کارشم داشت . می موند مث ادم با دختره . بالاخره برای عشق باید فداکاری کنی دیگه  . رفته پاریس تازه رسیده میگه دلم تنگ شده پشیمون شدم اومدم خب اگه راس میگی برگرد . 

 

دختره میگه عشق واسش الویت داره البته خب به نظر منم عشق مهمتره ولی به شرطی که طرف بخاد از تو حمایت کنه کار بعدنم پیدا میشه مخصوصا تو خارج اونم برای کسی به خوشگلی و استعداد هنری که دختره داره . این تصمیم گیری یه طرفه ی پسره اس که مشکل کرده قضیه رو . پسره خوبه عاشقه ولی خودرای هم هست . داره برای دختره تصمیم میگیره درحالی همچین مردی مناسبه که دختره چسب باشه یا مستقل نباشه . هونگ یی می یه دختر مستقل و ازاده به قول برادرش اون حتی با خانواده شم مشورت نمیکنه برای کاراش . معلومه که عشق هم نمیتونه براش تصمیم بگیره . درواقع هردوشون همچین اخلاقی دارن . دختره میخاد پسره همش در اختیارش باشه ، همه توجه وقت ، دقیقا تو وقت بدی رفت فرانسه پیشش ، درحالیکه پسره تو کاراموزیه و باید حواسش جمع کارش باشه تا بتونه اونجا موندگار شه . دقیقا تو روزی که رییسش اومد بهش داد و بیداد کرد . اونم یه اسیایی چینی ، خب معلومه فرانسوی خر نژاد پرست از چینیه کار بیشتری میخاد . وقتی تو همچین وضعیه خب طبیعیه که نتونه نه روی دختره و عشق تمرکز کنه نه روی کارش . هردوطرف ضرره . بعد حالا به قول پسره کار دختره اونقدرام کار درست حسابیی نبود . گرچه وقتی داره میگه که من برناممم اینکه بیام فرانسه توام بیای باید درخاستی باشه گفتنش و اینکه نظر دختررو هم بپرسه راجبه تصمیمش ولی حالا نپرسیدم نپرسید میتونی از این دید ببینی که همو دوس دارین و اونم داره برنامه هاشو جوری که با تو باشه تنظیم میکنه . خب این خوب نی ؟ والا به نظر من که پسره اوکازیون البته اگه کمتر ننه دوست باشه که اونم با ترفندای زنانه میشه از ننش جداش کرد . همچین کیسی بیاد واسه من بگه داره تلاش میکنه بمونه فرانسه منم برم پیشش حقوقشم که دوبرابره میگه ینی چی ؟ ینی که همه هزینه هات با من ...اوکیه دیگه . من میرم واسه خودم فرانسه رو میگردم اونم بره هرچقد دوست داره تو کارش پیشرفت کنه . والا 😁

 

قسمت 20 : هم دختره احمقه هم برادرش . واقعا موندم چجوری به عقلشون رسیده شخصیتا رو اینجوری نشون بدن ، مردی با اون همه تحصیلات و دانش و موقعیت شغلی مث برادره که همیشه تو زمینه های شغلی و عشقی مخصوصا ، به خاهرش مشاوره میده ، طبیعتا خودش باید به این موضوعات واقف باشه و زندگی خودش و رابطه های خودش رو بهتر مدیریت کنه ولی مث کسخلا میمونه داره می بینه اون دختر مدیر دفتره سوسو ، بعد از یه تروما و اتفاق وحشتناک واسش بالاخره دیواراشو شکونده و داره به عشق و مرد راه میده بعد عین کسخلا پاشده رفته با اون دختر که ذهلم گتمیشه میره ماهیگیری و اینور اونور اصلا عقل نداره بیشعور . خواهرشم کسخل اعظم حیف اون همه خوشگلی که اون داره . چه فایده تو زندگی عشقی عقل نداشته باشی . 

به قول سوسو تو از رابطه ی اولت هیچ درسی نگرفتی بازم داری همون اشتباهارو میکنی . واقعا راس میگه . به قول سوسو راس میگه انگار معطل مرده ، تا داداشش بهش گفت دور خودت حصار نکش انگار گفته برو دوس پسر پیدا کن گفت معاشرت کن نگفت برو سریع بچسب به یه دهاتی گدا گودوله ی بیریخت که . نه تنها خودش پیشنهاد دوستی داد بلکه خودشم پیشنهاد ازدواج پول شرکت پسره تازه از برادرشم پول قرض گرفت برا اون . اصلا عقل نداره . بعد رفته تو شانگهای زندگی میکنه . خب تو میخاستی از پدر مادرت دور باشی خبرت میرفتی فرانسه پیش اریک دیگه . مسخره . نه این یکیو میخاست مث پروانه هی دورش بچرخه و به حرفاش گوش بده و نه نیاره و روش مسلط باشه برا همین اریک اینجوری نبود واسه همین اریکو ول کرد . انقد لوسش کردن و همه همیشه در اختیارش بودن و لی لی به لالاش گذاشتن فک میکنه دوس پسر و شوهرم همونجوری . درواقع دختر ه خودش مشکل شخصیتی داره نه اریک . 

همچین بدو بدو رفت با پسر دهاتی کره شمالیهه ازدواج کردا انگار هول شوهر بود . مث سگ اریکو میخاست داشت واسش له له میزد وقتی دیدش اینکارو کرد که بگه من تورو نمیخام درواقع لج کرده . اگه یخورده دیرتر ازدواج میکرد ممکن بود بازم با اریک دوس شه . 

داماده ، شوهر دختره ، با خودش درگیره انگار خودکم بینی و عقده داره ، اومده پیش اریک بهش میگه ما زندگیمون اینجوری اونجوری خب به این چه مگه پرسید ؟! اسکل . یه نگا به اریک بنداز ببین استاندارد های دختر کسخلی که گرفتی چی بوده حالا چی شده که اومده با تو ، به این باید فک کنی تو . 

اریک دوسش داشت که هیچ دوس دختر دیگه ای نگرفته بود حالاام که به ثبات رسیده برگشت حتی تا دردهات داماده رفت تا می گوی رو برگردونه ولی دختره مث اسکلا برداشت اریکو به شوهر عقده ایش نشون داد . بدترین کاری که میشه کرد . انگار گفته ببین من با این بودما الان با توام . خب معلومه بهش برمیخوره . 

دختره به شدت متناقضه اصلا حرفاش با عملش نمیخونه اولا میگفت عشق برام اولویته نه کار ولی دوس پسر اولی رو به خاطر کار ول کرد ، الانم که شوهر کرده بازم دعواشون سر کاره ، حامله شده میگه نعمته ولی درواقع بچه داره جلوی کار کردنشو میگیره و پشیمونه . واقعا فازش چیه ؟! 

پدر مادر دختره صب تا شب دور بچه هاشون می چرخیدنو حرف از ازدواج و اینا میزدن بعد دخترشون یه ساله ازدواج کرده حامله ام شده هنوز نیومدن خونش . :|

 

....

سریالو تموم کردم به نظرم ده قسمت بعد از طلاق از شوهرش بیهوده و اضافی بود . مثلا میخاستن جریان داشتن زندگی رو نشون بدن ولی به نظرم ضایع بود که میخاستن نشون بدن این دختره رو همه میخان و دوتا هندسام دیگه ام بعد از شوهرش عاشقش شدن . بیشتر کاراش شبیه خودنمایی بود . درضمن به قول سوسو دقیقا نمیتونست بدون مرد زندگی کنه تا هرکیو میدید سریع ازش خوشش می اومد و خودش زودی می رفت خونشونو کیس و فلان . بابا یخورده سنگین باش دیگه . 

اینیم که از شکست عشقی هاش ککش نمیگزید به خاطر نوع تربیت ازادانه ای بود که داشت بس که ول بود و خانوادشم همه جوره حمایت گر بودن . برا همین براش اللسویه بود که بخاد مدت طولانی رو از طلاقش یا مرگ سومین عشقش ناراحت و دپرس بمونه .

بیشتر من کاراکتر سوسو رو دوس داشتم با اینکه اتفاق وحشتناکی براش افتاده بود با اینحال تو زندگیش موفق بود و اخرم تونست به تروماش غلبه کنه . هم کارو داشت هم زندگی عشقی رو و خیلی خوب میتونست مدیریت کنه همه چیزشو . حتی اون خانواده درب و داغونشو هم . گرچه به نظرم لیاقتش بیشتر از برادره می گوی بود ولی خب اونم بد نبود . میشه از کسخل بازی هاش گذشت . 

درکل سریالش چیز خاصی نداشت به نظرم . یا جمله ی قصاری یه داستان معمولی راجبه یه دختر خوشگل بود که همه مردای چین عاشقش میشدن . ولی خب درکل بد نبود . ولی اینجور نیست که خیلی خوشم اومده باشه و باهاش حال کرده باشم . سریال ⚡ سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد ⚡ با اینکه ضعفای زیادی داشت و کسخل بازی زیاد داشت دختره ، ولی با اینحال خیلی رابطه شون و عشقشون رو دوس داشتم . داستانشم قشنگ بود . و یه سرانجامی داشت . این همش عاشق این میشد عاشق اون میشد اخرشم هیچی . 

 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۳ شهریور ۰۳

    یک شعر زیبا یک اهنگ زیبا

     " منو ببوس

    لبهای سوزانت رو بده بهم

    نگاهی ملایم و محکم

    عطرش در باد می مونه

    در گوشم حرفای عاشقانه زمزمه کن

    باور دارم تو سرنوشت منی

    تو زیباترین منظره ی سفرمی

    بهار در برابر جذابیتت رنگ می بازه

    با تکیه به شونه ات رویاها به حقیقت می پیوندن

    بیا باهم به سوی ناشناخته های دور پرسه بزنیم

    در انتظار اسمون صاف بعد باریدن بارون

    تو اخرین ارزوی منی

    مهتاب روشن

    به ارومی امواج لطیف گندم رو نوازش میکنه

    وتصویری از عشق رو می بینیم

    ناامیدی د رهمه جا اجتناب ناپذیره

    پیج و خم وجود داره

    ولی تو همچنان منو ببوس ! "

    سریال کره ای گابلین

    ترجمه ی یکی از او اس تی های سریال چینی در بهار عاشق خواهم شد ⚡ سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد ⚡ . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۱۸ خرداد ۰۳

    سریال کره ای پدرم عجیبه My Father is Strange


    از این سریالای خانوادگی با 52 قسمت بود . 

    داستان از جایی شروع میشه که بازیگر آن جون هی مدتهاس بازیگره ولی به این معروفه که بازی هاش مث رباته . حالا یه سریال بهش پیشنهاد شده که اونجا رابطه پدر و پسری وجود داره تو فیلمنامه ، آن جون هی پدر نداره ، با مامانش و شوهر ننه ش تو امریکا زندگی میکرده و چون خودشو بین اونا اضافی میدیده اودیشن داده اومده کره یه مدت خواننده بوده حالا بازیگر شده . اون چون میخاد هرجور شده تو این سریال بازی کنه ، تصمیم میگیره دنبال باباش بگرده . 

    پدر داستان یه مغازه ی کیمباب و رامیون فروشی معمولی داره که استجاریه . 4 تاام بچه داره یه پسر و سه تا دختر . یکی از دخترا که از همه ی دخترا بزرگتره وکیله و برای خودش کسیه . عقل دارشون یکی این بود یکیم دختر اخریه . پسر خانواده 5 ساله که داره ازمون خدمات اجتماعی میده و قبول نمیشه ، تازه دوست دخترم داره . دختر اخریه تو یه مجموعه ورزشی مربی یوگاس . دختر وسطیه که مثلا داستان روی اونه ، از همشون کودن تر و بی انعطاف پذیرتر بود 3 ساله دنبال کار میگرده و پیدا نمیکنه . زمان مدرسه هم مث خرس چاق بوده و یکی بهش قلدری میکرده . اون میره مصاحبه تو شرکت بازیگر آن جون هی و همون قلدر رو اونجا می بینه از شانس همونجا استخدام میشه . و میشه منیجر بازیگر آن جون هی . ان جون هی با پرس و جو باباشو پیدا میکنه و میگه که میخاد با اون زندگی کنه . پدر داستان قبول میکنه که اونو به عنوان پسرش بپذیره و به خانواده اطلاع میده . خلاصه پسره میاد خونه و یه سری وقایع خنده دار و بامزه رخ میده . تو همین اثنا دوست دختر پسر اولیه حامله میشه و میاد خودشو معرفی میکنه و اینا ، دختره کیه ؟ همون قلدره مدرسه دختر وسطی . از اونورم دختر وکیله با دوس پسر هشت سال پیشش دوباره شروع میکنه به دیدار کردن و خلاصه اینجوری و اونجوری .

    حالا قضیه عجیب بودن پدره چیه ؟! بازیگر آن جون هی اصلا پسر این مرده نی ، این رازیه بین پدر داستان و زنش و هیچکس ازش خبر نداره . حالا چطور شده که اینجوری شده ، مرده تو جوونیش ورزشکار بوده و جودو کار میکرده روز قبل از مسابقه ، تو یه کوچه ای می بینه که سه نفر دارن یکیو کتک میزنن ، اول بی توجه رد میشه چون فردا مسابقه ی مهمی داشته ولی دلش نمیاد و برمیگرده و می بینه طرف همونجا مرده ، میره زنگ میزنه پلیس که اینجا یکی مرده ولی پلیس عوضی میاد خودشو به عنوان مجرم میگیره و به جرم قتل 3 سال می افته زندان . بعدشم سابقه دار میشه و هیچکس حرفشو باور نمیکنه کارم بهش نمیدادن و مادرش مریض بوده ، یه روزم موقع کارگری کردن بهش انگ دزدی می زنن و دوروز میره بازداشگاه و تو همون دوروز مامانه می میره . تو این مدت زنش که دوستش بوده همیشه بهش ایمان داشته و اعتماد و اون بوده که برای مامانش ختم میگیره . بالاخره بعد از چندوقت یه دوستی تو امریکا بهش زنگ میزنه و میگه که بیاد امریکا و زندگیشو عوض کنه ، مرده قبول میکنه و میره ، همون روز اول که میرن کلاب نوشیدنی بخورن انفجار رخ میده و بعدشم چون اینا تو کلاب کتاشونو عوض کرده بودن رو حساب اسم پاسپورت ، اونی که مرده رو به اسم این میزنن و اینجوری میشه که زنش بهش میگه حالا که اینجوری شدش بیا با همین اسم زندگیمونو ادامه بدیم .

    مرده ترسوو مظلوم و بدبخت بودش که مشخصه ی همه ی فقیراس ، اول میترسه و میخاد که خودشو معرفی کنه ولی زنش میگه که حامله اس و اینجوری بچه هاشون با انگ بابای قاتل چجوری میخان زندگی بگذرونن و اینا . اینطوری میشه که 35 سال با اسم اون دوست مرده ، زندگی میگذرونه . حالا پسر اون مردهه فک میکنه که این که اسم باباشو داره ، باباشه . مرده هم شصتش خبر دار و بعد دیدن اینکه پسره چقد طفلکیه به خاطر اینکه خودشم گناهکار میدونه میخاد که یخورده از گناهش کم کنه و میخاد نقش پدر رو برای پسره ایفا کنه . تا اینکه سر یه قضیه هایی پسره شک میکنه و دی ان ای میگیره و متوجه قضیه میشه و اینا ، خلاصه ، بعدشم  دختر وکیله خودش متوجه قضیه میشه و میره تحقیقات و باباشم میره برای دزدی هویت خودشو تحویل میده ولی چون به جرمش اعتراف و پشیمون بود زندان نمی افته . بعدشم دختره ،برای پرونده ی قتل باباش شاهد پیدا میکنه و باباش از قتل مبرا میشه . 

    اخرشم همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه  . همه ی کاراکترا خیلی خوب بودن به جز نقش اصلی ینی جونگ سومین ، دختر وسطی ،که من اصلا از نقشش خوشم نیومد . مارمولک بود یخورده  . دختر وکیله و شوهرش خیلی باحال بودن مخصوصا شوهرش . پدر داستان خیلی بابای خوبی بود ولی یخورده بی عقل بود و اخراشم داشت دیگه زیادی مظلوم نمایی میکرد .  یه سری اب هاییم داشت که میشه زد جلو . ولی در کل سریال قشنگی بود .هم خنده دار بود هم گریه دار . 


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

    💚سریال کره ای اهریمن من  💚معرفی کتاب بلندی های بادگیر 💚سریال کره ای رای کشنده 💚سریال کره ای خواننده ی جزیره ی دورافتاده قسمت اخر 💚 سریال کره ای بکشش kill it 💚 سریال کره ای مرد من فرشته ی عشق 💚 فیلم ژاپنی اگه گربه ها از جهان ناپدید بشن 💚سفر انار 💚

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۰۳

    سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد There Is a Lover in My Hometown

    سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد There Is a Lover in My Hometown ، درمورد ژوانگ جیه و چن مای دونگ که تو زمان دبیرستان باهم همکلاسی بودن . هردو درونگرا و کم حرفن و هردو مشکلاتی دارن . ژوانگ جیه تصادف کرده و یه پاش از زانو به پایین قطع شده و چن مای دونگ مادر پدرش طلاق گرفتن . اونا تو یه شهر کوچیک زندگی میکنن . سالها میگذره و هردو دارن زندگی خودشونو میکنن که اتفاقی دوباره همو می بینن و این سری ژوانگ جیه میره تا با چن مای دونگ سرحرفو باز کنه و دوست بشن . ولی چن مای دونگ همش یبس بازی در میاره . ژوانگ جیه تو شانگهای کار  و زندگی داره و کارشناس فروش خیلی خوبیه . اون دوس داره همچنان تو شانگهای بمونه و نمیخاد به شهر کوچیکشون برگرده . میگه وقتی اینجاس ازاده و کسی نمی شناستش کسی به لنگ زدنش توجه نمیکنه و کسی نمیدونه که پدرمادرش کیا هستن . شهر بزرگو دوس داره دیگه . مشخصه ی بارز همه ی دهاتیا 😄 اون تو زندگی عشقی شانس نیوورده درواقع زندگی عشقی خاصی نداشته با رییس بخششون سه سال رابطه داشته ولی رییس بخشه ادم حسابیه و از یه خانواده درست حسابی ثروتمند ، طبیعتا اونا هیچ وقت اجازه نمیدن پسرشون بیاد یه دختر دهاتی معلول رو بگیره . برای همین کات کردن . درواقع دوس پسر دیگه ای نداشته . چون به هرکی درمورد معلول بودنش میگفته طردش میکردن . بیشعور زیاده دیگه بالاخره .

    There Is a Lover in My Hometown سریال چینی در بهار عاشق خواهم شد

    من در واقع فک میکنم وقتی اومد دهاتشون و دوس قدیمشو دید به این فک کرد که ممکنه بتونه یه مدت با این دوست قدیمش باشه و لاس بزنه چون اون از هرچیزی زندگیش خبر داشت و معلول بودنش براش مهم نبود . و بهش به چشم کاستی و بد نگاه نمیکرد . با اینحال میگفت که همیشه چن مای دونگ رو دوس داشته و یجورایی عشق یک طرفه بهش داشت ، ولی خب چن مای دونگ دنبال ثبات بودن تو زندگیش و اگرم میخاست با کسی باشه ،میخاست ازدواج کنه ، ژوانگ جیه انقد میره میاد بالاخره پسره نرم میشه و بهش پا میده . درواقع اونم راضی بودا دختترو میخاست ؛ولی هی داشت مقاومت میکرد . شاید میخاست ثابت قدم بودن دختترو بسنجه .

    There Is a Lover in My Hometown سریال چینی در بهار عاشق خواهم شد

    اینجا داشت به چن مای دونگ میگفت : منزوی بودن هم یجور جذابیته  

    با همه ی اینا رابطه عاشقانه شون شروع میشه ولی با اینحال ژوانگ جیه همیشه اینو به مای دونگ میگه که اون بالاخره میخاد برگرده به شانگهای و نمیخاد وقتی ده سال دیگه به زندگیش نگاه کرد پشیمون بشه که چرا زود ازدواج کرده و فرصتهای بیشتری رو برای کار و موفقیت امتحان نکرده . درواقع سریال خیلی سعی داره که مستقلی دختره و تصمیم های دختره تحت شعاع عشق و ازدواج قرار نگیره و اینو نشون بده که زن ها هم باید مستقل باشنو ازاد و اینا . ولی خب هرجوری و با هرفرهنگی که بخای حساب کنی استقلال فردی و ازادی فردی هیچ جوره با ازدواج و رابطه ی عاشقانه ای از نوع رابطه ی این دو، شدنی نیست . و سریال سعی داره بگه که بالاخره یکی باید این وسط کوتاه بیاد برای دیگری ولی اینکه یک نفر خودشو فدای رابطه کنه و دیگری کار و بار خودشو داشته باشه و همش خودسر و بدون برنامه و مشورت کار کنه و بی خبر بره و بیاد اونم برای مدت طولانی کار درستی تو رابطه نی . و اگه قرار ازدواج کنین همه ی جوانب رو بسنجین و رابطه ی دورادور رو انجام ندین . 

    رابطه این دو عمیقتر میشه تا جایی که باهم میخابن ، مادربزرگه مچ جفتشونو میگیره و اصرار داره که حالا که باهم انقد صمیمی شدین خب ازدواج کنین ، چینیا خیلی ازدواجی و سنتی هستن ،😁⚡💜  اصلا من مرد چینی میخام اصلا من چن مای دونگ میخام 😁⚡💜 اینا هم هول هولکی نامزد میکنن ، دختره داره یه کارافرینی انجام میده و باید بره شانگهای و مدتی حداقل یک سال دنبال این کارو بگیره ، و فردای نامزدی ، بدون اینکه به چن مای دونگ بگه میره ایستگاه و دقیقا دقیقه ی نود اینو بهش میگه ، منم عصبانی شدم چه برسه به نامزد عاشق ، پسره واقعا همه جوره هوای دختترو داشت همه جوره خیلی مهربون و از خودگذشته و مراقب و خیلی مرد بود واقعا یه مرد عالی ، ولی اینکه فقط یک نفر خودشو بذاره کنار و همش اجازه بده کسی که عاشقه یک سال ازش دور باشه واقعا دوراز انتظار و دور از شعور نیست ؟ خیلی مسخره س . بعد بدون گفتن دلیل و مشورت حداقل از قبل میگفت . خلاصه اینا باهم قهر میکنن و پسره نمیخاد کوتاه بیاد .

    There Is a Lover in My Hometown سریال چینی در بهار عاشق خواهم شد

    با اینحال این رابطه و این ازدواج و این عشق برای بچه بازی نبود ، ینی اینجوری نبود که خب عه این دختره اینجوری میکنه هی حسابگر باشه که من این همه محبت از خودگذشتگی حالا که تو اینجوری تمومه همه چی ، من شخصا اینجوریم 🙄😄 فقط باهاش قهر میکنه ولی همش حواسش هست بهش . بعد یه مدتی میگذره و یه تصادف رخ میده که دختره نزدیک بود بمیره ، ولی تصادفه رخ نمیده ، با اینحال اگه رخ میداد دختره میمرد ، که به نظرم اگه می مرد تراژیک تر میشد 😁😶 دختره اونجا به خودش میاد و به این نتیجه میرسه که اینکه کنار کسایی که دوس داره باشه خیلی بهتر از موفقیت تو شهره و کارشو تو شهر خودشم می تونه انجام بده ، یهوییم یه فرصت کارافرینی تو دردهات خودشون جور میشه و برمیگرده همونجا . اخرش یخورده اب بود و مستقل بازی دختترو زیادی کش دادن . دیگه داشت عنشو در می اورد . ولیکن ...

    خیلی سریال قشنگ و سافتی بود . رابطه ی بینشون خیلی قشنگ و دوست داشتنی و غبطه امیز بود ، ینی من میگفتم چجوری میتونن همچین رابطه ای رو بین دونفر بسازن و چقد خوب میشه منم بتونم همچین رابطه ای داشته باشم ، یجوری بود که نمیتونم توصیفش کنم ولی خیلی خوب بودن . چن مای دونگ واقعا یه پارچه اقا بود . دختره ام دختر خوب و با ادراکی بود تنها عیبش این بود که زیاد با بزرگی و لاکچری بودن شهر بزرگ تسخیر شده بود و یهویی خودشو تو یه رابطه عشقی انداخت که امادگیشو نداشت ، مخصوصا از این لحاظ که برای رابطه باید تلاش کرد و از خودگذشتگی . اونم با کسی مث چن مای دونگ ،که خودش همچین ادمیه . و چقد سخت تونسته قلبشو به روی یه دختر باز کنه .  همچین پسری خیلی وابستگی داره و خیلی حس مالکیت و مخصوصا مسئولیت داره و میخاد همه چیزشو برای رابطه بده . و میخاد که یه مرد زندگی باشه و نه کسی که هیچ بویی از مسئولیت و احساس نبرده و بگه این نشد بعدی ...برای همین این کش مکش ها یخورده عصابمو خورد کرد ، مسائل مربوط به مرگ و تشییع جنازه که شغل پسره بود هم یخورده زیادی بود که میشه ازشون چشم پوشی کرد چون من میزدم جلو . با همه ی اینا خیلی دوسش داشتم سریالو .

    There Is a Lover in My Hometown سریال چینی در بهار عاشق خواهم شد

    این سریال چینی رو بعد از مدتهای زیادی دیدم . و واقعا چسبید بهم . یکی از او اس تی های سریالم خیلی قشنگ بود . مخصوصا معنی او اس تی ها خیلی قشنگ بودن . که به مرور به عنوان پست جداگونه می ذارمشون . فعلا اینو داشته باشیم اینجا که خالی از لطف نی : 

    نیمه شب با خاطراتت

    گذشته ای که ماه یاداوری کرده

    اتاق احاطه شده با حسرت

    نمیتونم خودمو از این توهمات زیبا خلاص کنم

    گیج شدن از نورهای سوسوزن

    وقتی که شهاب سنگ از کنارت رد میشه

    ارزوم کردی

    برام عجیبه ینی متوجه اشتیاقی که بهت دارم شدی؟


    There Is a Lover in My Hometown
    My Hometown Has A Lover
    Wu Xiang You Qing Ren
    Chun Se Ji Qing Ren
    吾乡有情人
    情人
    吾鄉有情人

    در بهار عاشق خواهم شد


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀 

    💚   سریال چینی خون جوانی  💚 ⚡ معرفی فیلم کره ای و چینی و ژاپنی  ⚡

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۱ ارديبهشت ۰۳