قالب

سریال کره ای 💜 :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۲۲۳ مطلب با موضوع «سریال کره ای 💜» ثبت شده است

سریال کره ای قلب جدید با بازی جیسونگ

سریال کره‌ای قلب جدید (New Heart) 

که در سال ۲۰۰۷ از شبکه MBC پخش شد. این سریال نه‌تنها به مسائل پزشکی و جراحی قلب می‌پردازد، بلکه روابط انسانی، عشق، رقابت و رشد شخصی را نیز به زیبایی روایت می‌کند.

در مرکز داستان، دو رزیدنت جوان به نام‌های لی ایون سونگ و نام هایه سوک وارد بخش جراحی قلب بیمارستان دانشگاه گوانگهی می‌شوند:

ایون سونگ فارغ‌التحصیل یک دانشگاه تازه‌تأسیس است، شخصیتی احساساتی و بی‌تجربه دارد اما آرزوی بزرگی در سر دارد.

هایه سوک دانشجوی ممتاز و خونسردی است که ذهنی تیز و منطقی دارد.

این دو شخصیت با وجود تفاوت‌های شدید، باید زیر نظر دکتر چویی کانگ گوک، رئیس سخت‌گیر بخش قلب، خود را اثبات کنند. در این مسیر، با چالش‌های پزشکی، رقابت‌های حرفه‌ای و روابط عاطفی پیچیده روبه‌رو می‌شوند.

چویی کانگ گوک (Cho Jae-hyun)

رئیس بخش جراحی قلب؛ سخت‌گیر، دقیق و متعهد به اصول پزشکی.

رابطه‌ای پدرانه اما سخت با رزیدنت‌ها دارد.

در طول سریال، از یک شخصیت خشک به فردی با درک عمیق‌تر از انسانیت و آموزش تبدیل می‌شود.

درکل سریال متوسطی بود وقتی سریالای پزشکی قدیم رو نگاه میکنی تازه می فهمی چقد کره هم از لحاظ پزشکی و هم از لحاظ سریال سازی و ارتباط ها و حتی روش بیمارستان داری تغییر کرده . 

دکتر چویی ، اینجا هم مث سریال ⚡ سریال کره ای پزشکی صلیب  ⚡ دکتری وظیفه شناس دلسوز و  خوش قلب و در تمام مراحل اول مریض رو الویت قرار میداد . یه سری اب های مختصری هم سریال داره که میشه از روشون گذشت . جیسونگ حتی تو جوانی هم عجب دندونایی داشته . 😄

سریال کره‌ای "ازدواج با میلیونر" (Marrying a Millionaire)

  محصول سال ۲۰۰۵، ترکیبی از درام عاشقانه و نقد اجتماعی است که با الهام از برنامه‌های واقع‌نمایی ساخته شده . 


داستان کلی ،یک برنامه تلویزیونی به سبک واقع‌نما طراحی می‌شه که در اون یک مرد معمولی باید نقش یک میلیونر رو بازی کنه تا زن ایده‌آلش رو پیدا کنه. شرکت‌کننده‌ها نمی‌دونن که این مرد در واقع فقیره.


- کیم یونگ هون (با بازی گو سو): مردی ساده و مهربون که به خاطر بدهی‌های خانوادگی مجبور می‌شه در این برنامه شرکت کنه و نقش میلیونر رو بازی کنه.
- هان یون سو (با بازی کیم هیون جو): یکی از شرکت‌کننده‌های زن که قبلاً در دوران دبیرستان با یونگ هون آشنا بوده، اما حالا نمی‌دونه که همون پسر فقیر، همون "میلیونر" برنامه است.


- یونگ هون و یون سو دوباره عاشق هم می‌شن، اما هویت واقعی یونگ هون باعث تنش و شک می‌شه.
- یون سو با خودش درگیر می‌شه: آیا عاشق مردی شده که فکر می‌کرد پولداره؟ یا واقعاً عاشق شخصیت واقعی اون شده؟
- وقتی حقیقت فاش می‌شه، یون سو دچار بحران اعتماد می‌شه، در نهایت یون سو تصمیم می‌گیره که عشق واقعی مهم‌تر از ثروته. یونگ هون هم با صداقت و تلاشش دل یون سو رو دوباره به دست میاره. سریال با پایانی گرم و امیدوارکننده تموم می‌شه، جایی که عشق بر فریب و ظاهر غلبه می‌کنه.

زیاد جالب نبود درکل چندقسمت بیشتر ندیدم . اینم از چت ... پرسیدم تا پستشو بذارم . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۱ شهریور ۰۴

    فیلم کره ای تاریخ اعتراف 고백의 역사

    فیلم سینمایی کره ای تاریخ اعتراف یا گره گشایی عشق 

    راجبه یه دختر مو فرفری مدرسه ایه که فک میکنه چون موهاش فره کسی ازش خوشش نمیاد از طرفی از یه پسر خوشتیپ تو مدرسه خوشش میاد ، و شنیده که اون پسره از دخترای مو صاف خوششون میاد ، یه روز یه پسر جدید میاد به مدرسه شون ، که پاش شکسته ، پسره مامانش ارایشگاه داره ، دختره چون پول مو صافی نداره میره خودشو به عنوان دوست صمیمی پسره به مامانش معرفی میکنه ، مامانه هم چون پسرش دوستی نداره تو مدرسه به دختره میسپاره مواظب پسرش باشه ، تا پاش خوب شه ، هروقت پاش خوب شد قول میده موهای اینو مفتی صاف کنه . اینجوری رابطه نزدیکتری باهم برقرار میکنن . خلاصه به مرور ازهم خوششون میاد ولی بابای پسره یه حروم زاده اس و اینارو کتک میزده برا همین اینا فرار کردن بوسان ، بعدش اینا مجبور میشن برن سئول و بعدم امریکا اینجور میشه که یه مدت جدا میشن . ولی بعدش بهم میرسن . فیلم کیوت و حال خوب کن و باحالی بود . بسی لذت بردم . 

    love untangled

    یخورده شبیه فیلم دختر قرن بیست ، با بازی بیون وو سوک بود . ولی اون اخرش غم انگیز بود و این هپی  بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۱۵ شهریور ۰۴

    سریال کره ای shadow detective کارگاه در سایه

     سریال کره ای shadow detective  کارگاه در سایه 

    راجبه ستوان کیم تگ روک ،با بازی لی سونگ مین ، 💚 سریال کره ای تناسخ در خانواده ی ثروتمند 💚 پاک دست و درستکاره که سالهاس ستوان مونده  ،چون زیربار حرف زور نرفته و جلوی ظلم و بی عدالتی وایساده و برا همینم حتی اگه پرونده ی رو حل کرده باشه بازم بهش ترفیع ندادن .

    تو قسمت های اول فصل اول به نظر میاد که یه سری سندسازی و مدرک جرم الکی جور کرده ولی مجرم رو درست دستگیر کرده بوده ، همچنین یجوریه که انگار میخاد به همه نشون بده من خیلی درستکارم من خیلی میدونم ولی هیچکی قدرمو ندونست . خیلی سیریشه و تا ته یه پرونده رو در نیاره ول کن . تجزیه تحلیل های خیلی دقیق و ریزی میکنه و تقریبا هراتفاقی که در حوزه ی کاری و همکاری و دوستی بوده رو می نویسه ، خاطرات وار . پرونده هایی که حل نشده بودن یا مشکوک بودن رو نگه میداره و خلاصه کارگاه بلیکیه  واسه خودش . 

    ولی داستان همینجا ختم نمیشه ، معمای بزرگی تو سریال نهفته اس که تازه وسطای فصل دو اشکار میشه . 

    حالا نمیدونم همشو تعریف کنم یا نه 😁

    سال 1999عه و ستوان کیم با چندتا از دوستاش پرونده ای رو با همکاری بازرس تحقیقاتی که از مرکز اومده حل میکنن ، اسم بازرسه پارک دو هیونه ، پارک به کیم میگه که از روش تحقیقاتیت خوشم میاد و چطوره بیای سئول با ما کار کنی ، سال بعد کیم و پارک و چندین نفر دیگه باهم همکار هستن و پرونده های مختلفی رو حل میکنن . یه روز بعد از حل یه پرونده و گرفتن اشرار ، طبق معمول که میرن رستوران غذا و سوجو بخورن ، کیم میگه من این جمع رو خیلی دوس دارم فلان بیاین برای جمع دوستیمون که دنبال عدالت هستیم ،یه اسم بذاریم ، اسمش میشه : امروز هم به سلامت به سر رسید ، 오늘도 무사히 همچین چیزی میشه معنیش . 

    اونا با وجود مخالفت های گاه به گاه بالادستی ها میرن سراغ پرونده هایی ولی یه سری سر یه عملیات ، کیم نمیذاره که پارک از تفنگ استفاده کنه ، کیم مخالف این بود که پارک بزنه اینو اون بکشه . و دقیقا تو همون شب ، یکی از دوستاشون رو اشرار میزنه نفله میکنه و پاش قطع میشه . بعدشم که میرن برای بازرسی و میگن چرا خودسر عمل کردین و متوجه سازمان ؟ گروهی که به نام عدالت زده بودن برای خودشون میشن و میگن همچین چیزی ممنوعه ینی چی این کارا و فلان ، کیم سریعا دست میکشه و همه چیز رو گردن میگیره و بعدم تنزل درجه میگیره منتقل میشه همون شهر قبلی ، ولی پارک میگه که هرگز من باید تا اخرش برم و نمیخام به این بادا بلرزم . اینطوری میشه که مدتی راهشون جدا میشه . 

    بعدها دادستان لی نامی ، پارک و رفقاش رو میگیره همینجوری الکی و میگه که خیله خب به نام عدالت و اینا سازمان زدین ، بیا با همون اسم ولی با ترفند دیگه ای بیفتیم دنبال عدالت ولی جوری که من میگم ، پارک هم ناچارا قبول میکنه ، وگرنه دوستاشو خودشو میکشتن ، پارک میشه نوچه ی لی و اینجوری اونا به نام عدالتو اینا میرن اشرار و مواد فروشارو میگیرن و خودشون میشن یجوری مواد فروش و اشرار ، تو کار زمین و توسعه مجدد هم وارد میشن . تو این راه یه عالمه پلیس به این سازمان پاش کشیده میشه و همکار میشه و یه عالمه دیگه کشته میشن .اونا هرسری یه پلیس درستکار که دنبال عدالت بوده و شجاع هست رو انتخاب و به شهرای مورد نظرشون می فرستن تا ادمایی که میخان رو حذف کنن و اونارو به اهدافشون برسونن .  یجورایی قاضی و جلاد . 

     

     

    کیم  همینجوری واسه خودش داشت دنبال این قاچاقچی اون قاچاقچی میکرد که یهو یه تماس ناشناس بهش میشه و  بهش میگه که من میدونم گذشته ی تو چیه و چه کارا کردی ، فلان پرونده یادته تو مدرک ساختگی ساخته بودی برو اونو فاش کن وگرنه فلان میشه . اینجوری کیم که وسط پیدا کردن مواد فروش بزرگ شهر بود ، میره دوباره پرونده های قدیمی رو باز میکنه . از قضا یه کارگاه جدید هم بهشون اضافه میشه به نام کوک ،  با اومدن اون کارگاه اتفاقات تازه ای می افته . مدتی از اومدن کوک  نمیگذره که دوست صمیمی و همکار کیم ، تو کوه کشته میشه و زمان مرگش اون اونجا بودش ، چون فرد ناشناس بهش گفته بود که اون الان داره میمیره و کیم هم رفت اونجا ، و اینجوری تبدیل به مضنون شد ... اینجوری یک عالم اتفاق می افته و در اخر گره ی جدیدی به گره های قبلی اضافه میشه . فردناشناس خودشو دوست معرفی میکنه . واسه همین از این بعد تو متن بهش میگم یارو دوسته ...

    سریال فصل اولش اهسته میگذره ولی در عین اهستگی کشش داره و رازالوده . نمیدونی کیم ادم درستیه یا نه . نمیدونی کوک کیه و یارو دوسته ،کیه و چرا دارن این کارارو میکنن . 

    تو فصل یک نشون میدن که یارو دوسته ، کوک  بوده ولی تو فصل دو صحنه ای رو نشون میدن که نشون میده کوک تماس گیرنده نبوده بلکه کس دیگه ای بوده .  خلاصه یخورده هم گیج کننده بود . از طرفی اینکه فقط ستوان کیم کسی بود که همه ی کثافت کاری ها رو اشکار میکرد هم خب یخورده اغراق امیز بود . همکارای جوونش هم فرعی بودن و زیاد مهم نیست راجبش حرف بزنم . اضافی بودن مخصوصا دختره . 

    ولی درکل سریال دیدنی و جذابی بود . از اینجا به بعد رو اِی آی میگه : 

    لی سونگ مین در نقش کارآگاه کیم ، با بازی‌ای عمیق و چندلایه، احساسات پیچیده‌ای مثل ترس، شک، و خشم را به خوبی منتقل می‌کند.روایت سریال به صورت غیرخطی و با استفاده از فلش‌بک‌های متعدد طراحی شده که باعث ایجاد تعلیق و درگیری ذهنی مخاطب می‌شود.کارگردانی با نورپردازی تاریک، قاب‌های بسته، و موسیقی مینیمال، فضای نوآر مدرن را تداعی می‌کند. " راس میگه همش تاریک و خاکستری بود سریال " هر قسمت با پایانی معماگونه، مخاطب را به تماشای قسمت بعدی ترغیب می‌کند.

     سریال به فساد درون سیستم پلیسی، مسئولیت‌پذیری فردی، و تأثیر گذشته بر حال می‌پردازه.

     همه ی هم دوره ای ها و دوستای ستوان کیم به سمت خلاف کشیده میشن و پلیس فاسد میشن ، خودش هم تو یه دوره ای با همون جعل مدرک و اینا یجورایی کار غیرقانونی انجام داده بود . ولی از این پیشتر نرفته بود . 

    در فصل دوم، گره‌های داستانی و روابط بین شخصیت‌ها گاهی بیش از حد پیچیده می‌شن و نیاز به توجه بالا دارن.مخاطبی که دنبال روایت ساده‌تر باشه، ممکنه سردرگم بشه.برخی بینندگان پایان فصل اول رو مبهم یا ناکامل دونستن. "اینو راس میگه دلیل کارای کوک که همون تماس گیرنده ی ناشناس بود به شکل واضحی گفته نشد . یه سری فیدبک های مبهم زده شد ولی ناکافی بود . "

     فصل دوم تلاش می‌کنه پاسخ بده، اما همچنان برخی سوال‌ها بی‌پاسخ می‌مونن یا با ابهام حل می‌شن.

     

    Shadow Detective بیشتر از اینکه یک سریال جنایی کلاسیک باشه، یک سفر روان‌شناختی به درون ذهن یک کارآگاه خسته و پشیمونه.

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۱۴ شهریور ۰۴

    سریال کره ای روزهای طلایی ما our golden days

    سریال کره ای روزهای طلایی ما our golden days 

     با بازی جانگ ایل وو ، یه سریال خانوادگی طولانیه که به پیشنهاد دوستم شروعش کردم . 6 قسمت اول رو یه سره دیدم و نقش دختر نقش اول سریال رو به زور تحمل کردم ولی این دوقسمت دیگه شورشو در اوردن . 

    جی هیوک ، پسر اول یه خانواده 6 نفره س ، باباش بازنشسته شده و قرار بوده بره جای دیگه کار کنه که کنسل میشه ، جی هیوک خودش تو یه شرکت خوب مهندس معماره ، ولی تو شرکت بی عدالتی های رخ میده و جی هیوک که شخصیت غدی داره اینو برنمیتابه و با وجود اینکه به کار احتیاج داره استعفا میده . خاهر کوچکترش 24 سالشه و بیکاره ،برادرش هم تو باشگاه کار میکنه که اونم اخراج میشه و مردای خانواده همگی بیکارن . یه دختر پولدار که دختر یه شرکت ساختمون سازی معروفه ، قبلا یه داستان عشقی داشته که تقریبا کل دانشگاه و هم رشته ای ها ازش خبر دارن . حالا به عشقش نرسیده و باباش اصرار داره که ازدواج کنه ، دختر خوبیه و خانواده خوبیم داره . اون به جی هیوک که معروفه به اینکه نه به ازدواجه ، پیشنهاد ازدواج میده . پیشنهاد بسی اوکازیون ، مدیر تو شرکت بابای دختره و یه زندگی خوب ، تازه دختره هم که دختر خوب و با کمالاتیه . چندوقت قبلش دوست و هم دانشگاهی جی اون وو که مدتهاست عاشق جی هیوکه دلشو میزنه به دریا و به جی هیوک میگه که با وجود اینکه اون ازدواجی نیست با اینحال میخاد باهاش دوست بشه و قرار بذارن ولی جی هیوک بهش میگه که منو تو بهم نمیایم و این شوخی مسخره ایه . و یه جورایی میخاد دست به سرش کنه ولی دختره بی شعوره و با یه جمله دست به سری دوستی چندین ساله رو بهم میزنه و جبهه میگیره که وای تو چرا اینو گفتی و اینا . جی هیوک هم میرینه بهش . بعدا که پیشنهاد ازدواج و قضیه بیکاریشو همرو باهم کنار میذاره می بینه براش بهتره که پیشنهاد ازدواج رو قبول کنه . برا همین همه چی اوکی میشه و روز عروسی میرسه ولی دقیقا روز عروسی ، عروس نمیاد و فرار میکنه میره پیش عشق قدیمش . اینجوری میشه که جی هیوک حس میکنه که تحقیر شده و ضایع شده پیش دوستاش برا همین ول میکنه میره یه شهر دیگه مدتی . یه قضیه ساده رو یجور پیچیده و مرگ نشون میدن . اصلا جی هیوک قربانیه چرا باید فرار میکرد و شرمنده میشد جلو دوستاش ؟چرا اصلا باید پیش دوستاش شرمنده شه ؟ مگه کار غیرقانونی انجام داده ؟ ینی اگه همون دختره این پیشنهادو به یکی از دوستای بیکار و سست عنصر بینشون میداد همشون دهنشون اب نمی افتاد ؟ چون همیشه میگفته نه به ازدواجم ولی یهو خاسته با یه پولدار ازدواج کنه کار ناشایستی مرتکب شده در حق دوستاش ؟ چون شمارو نگرفته ؟ حالا از حرفای خوددرگیرانه و سلیطه بازی که جی اون وو بهش زد که بگذرم ، برگشتن دور هم جمع شدن میگن این دیگه نباید برگرده سئول . خب چرا ؟؟ مگه چیکار کرده ینی چی ؟! بعد که بعد از یه دوران افسردگی و خجالت از خود الکی ، برگشته و میخاد کار جدیدی رو شروع کنه همه جبهه گرفتن دقیقا هم دوستای نزدیکش که همیشه باهم میگذروندن روزاشونو ، که  تو چرا اومدی چرا برگشتی چرا اومدی این کافی شاپ ، سونبه ای که میشناخت و میدونست اگه بهش رو بندازه روشو زمین نمیندازه همون صاحب کافه بود ، از اولم تو اون کافه احساس راحتی میکرد اصلا خودش اونجا رو طراحی کرده بوده چرا نباید بیاد اصلا مگه باید از شما اجازه بگیره ؟ ینی یه سری وقایع  어이 없게  مسخره و غیرمنطقی و پیچیدگی غیرضروری و یه دوستی مزخرف  و بد ، وقتی می بینی این دوستی باعث عذاب و ناراحتیت میشه چرا باید ادامه ش بدی !؟ ...  اون موقع اونا دوستات بودن مثلا به قول خودتم هیچ کدوم تورو درک نمیکردن پس چرا به خاطر اینکه ازدواجت بهم خورد به خاطر اونا خودتو قایم کردی و وقتی دختترو تو خیابون دیدی نخاستی تورو ببینه مسیرتو عوض کردی . اصلا حوصلمو سر برد خلاصه . هیچی دیگه . فک نمیکنم ادامشو ببینم . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۱۲ شهریور ۰۴

    سه سریال کره ای که جدید دیدم ...

    سریال کره ای اِما Aema

    داستان آن در دهه ۱۹۸۰ کره میگذره ، زمانی که صنعت سینما با چالش‌های اجتماعی و فرهنگی بزرگی روبه رو بوده . 

    داستان حول محور دو بازیگر زن می‌چرخد:

    • جونگ هی‌ران: ستاره‌ای مشهور با روحیه‌ای آتشین که پس از درگیری با تهیه‌کننده از نقش اصلی فیلم جنجالی «مادام اِما» کنار گذاشته می‌شود.

    • شین جو-ائه: دختری که در یک کلاب شبانه کار می‌کند و آرزوی بازیگری دارد. او به‌طور غیرمنتظره‌ای نقش اصلی فیلم را به‌دست می‌آورد.

    این دو زن ابتدا رقیب‌اند، اما در ادامه برای مقابله با فساد، سانسور و سلطه مردانه در صنعت سینما متحد می‌شوند.

    درکل زیاد سریال باحالی نبود بیشترشو جلو زدم . 

    سریال امریکایی با بازیگرای کره ای و در کره فیلمبرداری شده ی ، پروانهButterfly

    داستان حول محور دیوید جونگ (با بازی Daniel Dae Kim)، یک مأمور سابق اطلاعاتی ایالات متحده، می‌چرخد که پس از ۹ سال پنهان‌کاری، متوجه می‌شود دخترش ربکا (با بازی Reina Hardesty) اکنون به‌عنوان یک قاتل حرفه‌ای برای سازمان جاسوسی Caddis کار می‌کند—سازمانی که خودش بنیان‌گذار آن بوده. این کشف او را مجبور می‌کند از مخفی‌گاهش در کره جنوبی بیرون بیاید و با گذشته‌اش روبه‌رو شود.

    سریال باحالی بود ، بدیش نصفه بودنش بود . نقش ربه کا یخورده شبیه جنده ها بود همش نگاهاش یجوری بود انگار داشت پا میداد . چه به نقش باباش چه به اون پسره قاتله 😁 . 

    سریال کره ای ترای : تلاش پیروزمندانه  The Winning Try / 트라이: 우리는 기적이 된다

    سریال راجبه بازی راگبیه . نماینده ی کره که  کاپیتانش جو گارام قرار به المپیک برن و فقط یه بازی مونده تا المپیک ولی قبل از بازی جو گارام یهو حالش بد میشه میره دکتر و متوجه میشه یه نوع بیماری خودایمنی داره که ضعف یهویی عضلات و علائم نادری مث متوقف شدن دستگاه تنفسی هم داره  ، برا همین معلوم میشه اون دیگه نمیتونه راگبی بازی کنه . روز قبل از بازی به سرمربی میگه حالش خوب نیست و نمیتونه بازی فردا رو انجام بده ، ولی سرمربی بهش میگه که المپیک و فلان ، خلاصه اون قرصاش که کورتون هم شاملشون میشه رو میخوره ، بعد از بازی خبر اینکه جو گارام دوپینگ کرده در میاد ، و اون اعلام بازنشستگی میکنه . ولی هنوز یه اسطوره س و میتونه مربی باشه .

    مدرسه ای که جو گارام قبلا اونجا درس میخونده ، مدرسه مخصوصا ورزشه ، مدیر اونجا قبلا معلم جو گارام بوده و فقط اونه که از بیماریش مطلعه . سه سال بعد که معالجه میشه و استراحت میکنه و به حالت عادی برمیگرده ، معلمه بهش پیشنهاد میده که بیاد مربی تیم راگبی مدرسه بشه .  اون دعوت رو قبول و با اومدنش یه سری مخالفت ها و نادیده گرفتن ها صورت میگیره ولی دراخر همگی قدرت مربی گری و توانایی و دانش اون رو تحسین و بچه ها هم بهش اعتماد میکنن و اینجوری کم کم پیشرفت میکنن . بعدا معلوم میشه که سه سال پیش چرا جوگارام قرص استفاده کرده بود قبل از مسابقه و اسمش به عنوان بازیکن دوپینگی هم پاک میشه . درکل سریالی با داستان متفاوت و ورزشی بود .

    ترای مهم‌ترین و پرامتیازترین حرکت در راگبیه ؛وقتی بازیکن مهاجم توپ رو به منطقه انتهایی زمین حریف (منطقه ترای) برسونه و با دست روی زمین بزنه، ۵ امتیاز می‌گیره.؛بعد از ترای، تیم می‌تونه یک شوت به سمت دروازه بزنه که در صورت موفقیت، ۲ امتیاز اضافه به دست میاره (به این شوت می‌گن "کانورژن").

    ترای نماد تلاش، عبور از موانع و رسیدن به هدفه—به همین دلیل هم اسم سریال کره‌ای "The Winning Try" خیلی معنا‌دار انتخاب شده.

    اینم سریال باحالی بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۰ شهریور ۰۴

    سریال کره ای ملکه ی هفت روزه seven days queen / سریال کره ای اشپز امپراطور Bon Appetit, Your Majesty

    بک گراند : سریال ملکه ی هفت روزه . چونا : لی یون یا  یان سان گون Yeonsangun or Prince Yeonsan

    Yeonsangun of Joseon - Wikipedia 

    در تاریخ نوشته شده که اون فرد خشن و ظالم و خونخواری بوده . ولی سریالها و جمله ی معروف : تاریخ رو فاتحان می نویسند . چیز دیگه ای رو نشون میده . یکی از به شدت موردعلاقه های من در سریال های تاریخی . تقریبا هرچی ازش سریال بوده رو دیدم . لی دونگ گان در ملکه ی هفت روزه در نقش یان سان گون واقعا خیلی فوق العاده بازی کرد . کاش دوباره به دنیای بازیگری برگرده و یه نقش توپ بازی کنه .

    سریال جدید یونا به نام اشپز امپراطور ، امپراطور تو سریال هم اسمش لی هونه ولی درواقع همین امپراطوره . 

     اون سریال رو فقط به خاطر اینکه تو دوران امپراطوری این چونا هست ، میخام ببینم . امیدوارم ناامیدم نکنه . 😎

    بعد نوشت : سریال یونا رو نگاه کردم . خیلی خوشم اومد . هم از پسره که نقش چونا رو بازی کرده هم از کمدیش ، 물론 البته که اب هم داشت ولی انقد باحال و هیجانی بود مهم نبودن  . خب داستانش تلفیقیه . تلفیقی از یانگوم و سفر در زمانی . خیلی دوس دارم اونجوری که تو ذهنم حس میکنم باشه ، فک میکنم با توجه به اون کتابی که باعث سفر در زمان یونا شد، یه چیز تو مایه های سریال کره ای سرنوشت لی مینهو باشه . فک میکنم . حالا نباشه هم داستانش انقد ریز و درشت داره که به اونجاها هم نرسه . نمیدونم چرا دقیقا ولی داستان راجبه همون چونا و وقایع هم همونه ، ولی اسم چونا رو عوض کردن و اسم ساختگی زدن و از طرفی برادر چونا ازش کوچکتر بود که بعدا با کودتا و کشتن چونا به تخت می شینه ، اینجا برادره بزرگتره ، اون صیغه معروف چونا هم زیردستش براش میاره نه برادرش . حالا درهرحال با تمام اینا . من خیلی خوشم اومد . 

    بذارین حقایقی راجبه لقب امپراطور لی یون بهتون بدم : 

     لقب "Yeonsangun" (연산군 / 연산君) که به پادشاه دهم سلسله چوسان یعنی یی یون (이융) داده شده، بار منفی و تحقیرآمیزی دارد — و این کاملاً عمدی بوده.در سنت کره‌ای، پس از مرگ پادشاهان، معمولاً به آن‌ها لقب‌های افتخارآمیز سلطنتی داده می‌شد، مانند "سجونگ کبیر" یا "جونگجو". اما در مورد یی یون، به جای لقب سلطنتی، به او لقب "군 (Gun)" داده شد که به معنی ارباب یا شاهزاده پایین‌رتبه است — نه پادشاه. این نوع لقب معمولاً برای کسانی استفاده می‌شد که از مقام سلطنتی خلع شده بودند یا رفتار ناپسند داشتند.

     پس از خلع، به جای لقب سلطنتی، لقب "Yeonsangun" به او داده شد تا بی‌اعتباری و ننگ تاریخی او را نشان دهد.در ادبیات و تاریخ کره، لقب‌ها بسیار مهم‌اند و بار معنایی سنگینی دارند. لقب "Yeonsangun" در واقع نوعی محکومیت تاریخی است — مثل اینکه تاریخ خودش رأی داده باشد. این موضوع در درام‌های تاریخی کره هم اغلب به شکل نمادین نمایش داده می‌شود. 

    بیایم واژه‌ی "Yeonsangun" (연산군) رو واژه‌به‌واژه بررسی کنیم تا ببینیم چه معنایی در دل خودش داره:

    | Yeonsan | 연산 | 鳶山 | نام یک منطقه/کوه در کره (Yeonsan به معنی "کوه Yeon") |

    | Gun | 군 | 君 | عنوانی برای شاهزاده یا ارباب پایین‌رتبه |

    "ارباب یا شاهزاده‌ی منطقه‌ی Yeonsan" — اما این عنوان در واقع لقب تحقیرآمیز برای پادشاه یی یون بود، چون:

     

    - واژه‌ی "Gun (君)" به جای "Wang (왕 / 王)" یعنی پادشاه، استفاده شده.

    - این یعنی او پس از خلع سلطنت، از مقام پادشاهی تنزل داده شد و لقبش به سطح یک شاهزاده‌ی تبعیدی یا ارباب محلی تقلیل یافت.

    ...

    اصن لی یون کی بود و چه کرد و چرا به این لقب نام گرفت ؟ بیاین باهم بخونیم : 

    یئونسان‌گون در ابتدای سلطنتش،  نشانه‌هایی از مدیریت قوی و دلسوزی برای فقرا داشت.
    امور دفاعی کشور را تقویت کرد و در اداره حکومت جدی بود.
    این نشون می‌ده که او پتانسیل رهبری سالم داشت، اما مسیرش به‌سرعت تغییر کرد

    مرگ مادرش (ملکه یون) که به‌دلیل رفتار خشونت‌آمیز تبعید و سپس اعدام شد، تأثیر عمیقی بر روان او گذاشت.
    وقتی حقیقت را درباره مادرش فهمید، دچار بحران عاطفی شد و تصمیم گرفت انتقام بگیرد.
    این خشم، به شکل پاکسازی‌های خونین علیه نخبگان و مقامات ظاهر شد

    تصمیمات ناگهانی، خشونت‌های بی‌دلیل، و رفتارهای غیرمنطقی نشون می‌ده که او دچار اختلالات روانی احتمالی مثل پارانویا یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی بوده.
    به شدت به اطرافیانش بی‌اعتماد بود و از هرگونه مخالفت، حتی فکری، وحشت داشت .



    در همان منبع، اشاره شده که او در اوایل سلطنتش مدیری توانا و دلسوز بود، به فقرا کمک می‌کرد و امور دفاعی کشور رو تقویت کرد. این یعنی یئونسان‌گون در ابتدا پتانسیل رهبری سالم داشت، ولی وقتی با گذشته‌اش روبه‌رو شد، مسیرش تغییر کرد

    او با گروه‌های سیاسی مثل حزب ساریم درگیر شد، چون اون‌ها با احیای جایگاه مادرش مخالفت کردند. در واقع، برخی تحلیل‌ها می‌گن که یئونسان‌گون می‌خواست ساختار قدرت محافظه‌کار دربار رو بشکنه، ولی چون روشش خشن بود، به عنوان دیکتاتور شناخته شد

    چون تاریخ رسمی معمولاً توسط کسانی نوشته می‌شه که از سقوطش سود بردن—یعنی همون نخبگان درباری که در کودتا علیهش نقش داشتن. بنابراین، تصویر یئونسان‌گون به‌عنوان «پادشاه خون‌ریز» تثبیت شد، و ابعاد انسانی و روانی‌اش کمتر دیده شد.


    مادرش ، ملکه یون ۱۲ سال از پادشاه سئونگ‌جونگ  ینی بابای لی یون ، بزرگ‌تر بود. این در دربار چوسون خیلی غیرمعمول بود، چون معمولاً پادشاهان با زنان جوان‌تر ازدواج می‌کردند. برخی مورخان کره‌ای معتقدند که این اختلاف سنی باعث شد ملکه یون نفوذ روانی و عاطفی بیشتری روی پادشاه داشته باشه، ولی همین موضوع هم باعث حسادت و رقابت شدید در حرم شد.

    ملکه یون فقط زیبا نبود—او باهوش و سیاست‌مدار بود. برخی منابع غیررسمی کره‌ای اشاره می‌کنن که او سعی داشت نقش فعالی در تصمیم‌گیری‌های دربار داشته باشه، چیزی که در آن زمان برای زنان ممنوع بود. این جاه‌طلبی پنهان، دشمنان زیادی براش ساخت، به‌ویژه در میان صیغه‌های دیگر و مادر پادشاه

    در منابع غیررسمی، گفته شده که ملکه یون تا آخرین لحظه زندگی‌اش، نام پسرش رو زمزمه می‌کرده. او باور داشت که اگر زنده بمونه، می‌تونه پسرش رو به پادشاهی برسونه و خودش رو از تبعید نجات بده. این عشق مادرانه، بعدها در رفتار یئونسان‌گون به شکل خشم انتقام‌جویانه ظاهر شد

    ملکه یون دمدمی‌مزاج و حساس بود، به‌شدت نسبت به صیغه‌های دیگر حسادت می‌کرد.گفته می‌شه که یکی از صیغه‌ها رو مسموم کرد، و در سال ۱۴۷۹ در یک مشاجره، صورت پادشاه رو زخمی کرد.این رفتارها در دربار سلطنتی چوسون، که نظم و ادب در آن بسیار مهم بود، غیرقابل‌قبول تلقی شد.مادر پادشاه (ملکه بزرگ اینسو) وقتی از زخم صورت پسرش خبردار شد، دستور داد ملکه یون تبعید بشه.
    چندین تلاش برای بازگرداندن جایگاهش شکست خورد.
    در نهایت، تحت فشار مقامات درباری، دستور اعدام با سم صادر شد. او در سال ۱۴۸۲ در سن ۳۷ سالگی درگذشت.

    مرگ ملکه یون نه‌تنها سرنوشت خودش رو رقم زد، بلکه سرنوشت پسرش رو هم تغییر داد. یئونسان‌گون وقتی حقیقت رو فهمید، دچار بحران روانی شد و بسیاری از اقدامات خونینش ریشه در همین ماجرا داشت.
    در تاریخ کره، ملکه یون به عنوان قربانی سیاست‌های زنانه دربار شناخته می‌شه—زنی که به‌خاطر قدرت، زیبایی، و احساساتش، هم محبوب شد و هم نابود.
    در منابع تاریخی مثل تاریخ تمدن کره باستان، گفته شده که یئونسان‌گون تا مدت‌ها نمی‌دونست مادرش (ملکه یون) اعدام شده. وقتی حقیقت رو فهمید، دچار شوک روانی شد و تلاش کرد جایگاه مادرش رو احیا کنه. این لحظه، نقطه‌ی عطفی در شخصیتش بود—و خیلی‌ها معتقدن که این خشم، نه از قدرت‌طلبی بلکه از زخم عاطفی عمیق ناشی شد.


    یئونسان‌گون نمونه‌ای از اینه که:
    «وقتی یک فرد آسیب‌دیده به قدرت مطلق دست پیدا کنه، زخم‌های شخصی می‌تونن به فجایع ملی تبدیل بشن.»
    او نه‌تنها قربانی گذشته خودش بود، بلکه خودش رو به عامل رنج هزاران نفر تبدیل کرد...

    سریال کره ای تاریخی ملکه ی هفت روزه

    سوال اینجاست اگه بخایم از دید دیکتاتوری نگا کنیم که ،لی بانگ وون دیکتاتور بود یا حتی پدر لی بانگ وون چرا اونا رو بد نمیگن؟!

    🧨 لی بانگ‌وون و پدرش: دیکتاتورهای مؤسس؟

    👑 پدرش: یی سونگ‌گی (پادشاه ته‌جو)

    • بنیان‌گذار سلسله چوسون بود؛ با کودتا علیه سلسله گوریو قدرت رو گرفت.
    • با حمایت نظامی و سیاسی، ساختار جدیدی بنا کرد که بر پایه کنفوسیوسیسم بود.
    • در واقع، او قدرت رو از بالا تحمیل کرد، ولی چون بنیان‌گذار بود، در تاریخ کره با احترام یاد می‌شه.

    ⚔️ لی بانگ‌وون (پادشاه ته‌جونگ)

    • برای رسیدن به سلطنت، برادران خودش رو در جنگ داخلی حذف کرد.
    • مشاوران سیاسی مثل جونگ دو جون رو که مخالفش بودن، ترور کرد.
    • ساختار طبقاتی سخت‌گیرانه‌ای بنا کرد و قدرت نخبگان رو محدود کرد.
    • ولی چون بعداً پدر پادشاه سجونگ کبیر شد، و در تثبیت حکومت نقش کلیدی داشت، تاریخ رسمی کره او رو به عنوان «رهبر مقتدر» معرفی می‌کنه، نه «دیکتاتور».

    🧠 پس چرا یئونسان‌گون بدنام شد ولی اونا نه؟

    1. برنده‌ها تاریخ رو می‌نویسن

    • لی بانگ‌وون و پدرش موفق شدن ساختار جدیدی بنا کنن که قرن‌ها دوام آورد.
    • یئونسان‌گون سقوط کرد، و تاریخ توسط کسانی نوشته شد که در کودتا علیهش نقش داشتن.

    2. دیکتاتوری با هدف ساختن vs دیکتاتوری با خشم شخصی

    • ته‌جونگ با خشونت، ولی برای تثبیت حکومت و نظم سیاسی عمل کرد.
    • یئونسان‌گون با خشونت، ولی از روی خشم شخصی و انتقام‌جویی عمل کرد.
    • این تفاوت در «انگیزه» باعث تفاوت در قضاوت تاریخی شده.

    3. روایت‌سازی فرهنگی

    • ته‌جونگ در سریال‌ها و کتاب‌ها به عنوان پادشاهی مقتدر و خردمند نمایش داده می‌شه.
    • یئونسان‌گون معمولاً به عنوان نماد ظلم و بی‌رحمی تصویر می‌شه.
    • این یعنی فرهنگ عامه هم در شکل‌گیری قضاوت تاریخی نقش داره.

    نکته ی جالب اینکه ، یئونسان‌گون (یی یونگ) و لی بانگ‌وون (پادشاه ته‌جونگ) از نظر نسب خانوادگی، خط خونی مشترک دارن—هر دو از خاندان سلطنتی یی (李) هستن، که بنیان‌گذار سلسله چوسون بودن.لی بانگ‌وون سومین پادشاه چوسون بود و پسر بنیان‌گذار سلسله، ته‌جو (یی سونگ‌گی).
    یئونسان‌گون دهمین پادشاه چوسون بود و پسر پادشاه سئونگ‌جونگ، که خودش از نسل لی بانگ‌وون محسوب می‌شه.
    بنابراین، یئونسان‌گون از نسل مستقیم لی بانگ‌وون و ته‌جو بود—احتمالاً نوه یا نتیجه‌ی لی بانگ‌وون از طریق یکی از پسرانش.

    این ارتباط خونی نشون می‌ده که یئونسان‌گون در واقع وارث همون سلسله‌ای بود که لی بانگ‌وون با خشونت و قدرت بنیان گذاشت. اما تفاوت در عملکرد و سرنوشت این دو پادشاه باعث شده که یکی به عنوان مؤسس مقتدر شناخته بشه، و دیگری به عنوان پادشاهی سرنگون‌شده و بدنام.
    تو داری به یه نکته ظریف اشاره می‌کنی:
    «آیا خون مشترک، تضمین‌کننده‌ی میراث مشترک هم هست؟»
    و جوابش اینه: نه همیشه. چون تاریخ، فقط با ژن نوشته نمی‌شه—با تصمیم‌ها، روایت‌ها، و قدرت هم شکل می‌گیره. 

  • نظرات [ ۲ ]
    • يكشنبه ۳ شهریور ۰۴

    سریال کره ای باحال

     سریال کره ای بوسه ی حس ششم Kiss Sixth Sense

     

    داستان درباره‌ی دختری به نام یه سول (با بازی Seo Ji Hye) است که توانایی خاصی دارد: او با بوسیدن افراد می‌تواند آینده‌ی آن‌ها را ببیند. اما مشکل اینجاست که نمی‌داند آن آینده دقیقاً چه زمانی اتفاق خواهد افتاد. یک روز به‌طور تصادفی رئیسش را می‌بوسد و آینده‌ای عاشقانه بین خودشان را می‌بیند—در حالی که از او متنفر است! همین اتفاق باعث شروع ماجراهای پیچیده و احساسی بین این دو شخصیت می‌شود . 

    یه سول، دختر خوش‌تیپ و باهوشی‌ـه که تو یه شرکت تبلیغاتی کار می‌کنه. ولی یه چیز خاص داره که هیچ‌کس نمی‌دونه: هر وقت لباش به کسی بخوره، آینده اون آدم رو می‌بینه! اً یه جور حس ششم داره که با یه بوسه فعال می‌شه.

    حالا رئیسش، چا مین هو، یه آدم خشک و جدی‌ـه که همه ازش حساب می‌برن. یه سول ازش خوشش نمیاد، چون همیشه بهش سخت می‌گیره و مثل ربات رفتار می‌کنه. ولی یه روز، کاملاً اتفاقی، لبش به لب رئیسش می‌خوره و یه چیز عجیب می‌بینه: خودش و رئیسش تو آینده با هم توی تخت خوابن، حالا یه سول گیج شده. یعنی واقعاً قراره عاشق این آدم بشه؟ یا آینده‌ای که دیده یه جور اشتباه بوده؟ از اون طرف، رئیسش هم کم‌کم یه رفتارای عجیب نشون می‌ده، انگار خودش هم یه رازهایی داره که کسی نمی‌دونه...

    در طول سریال، رابطه این دو نفر از تنش و دعوا شروع می‌شه و کم‌کم تبدیل می‌شه به یه رابطه‌ی پیچیده، پر از احساس، سوءتفاهم، و البته کلی لحظات شیرین و خنده‌دار. یه سول باید بفهمه که آیا باید به اون آینده‌ای که دیده اعتماد کنه یا نه.

     

    این سریال یه جورایی ترکیب جالبی از فانتزی، عاشقانه و کمدی‌ه. هم دل آدمو گرم می‌کنه، هم یه‌جور حس کنجکاوی ایجاد می‌کنه که ببینی آخرش چی می‌شه.

     

    رئیس شرکت تبلیغاتی، چا مین هو  – آدمی فوق‌العاده منظم، دقیق و سخت‌گیر.همه ازش حساب می‌برن، ولی پشت اون چهره‌ی سرد، یه آدم باهوش و رازدار پنهان شده.خودش هم یه توانایی خاص داره که کم‌کم تو سریال فاش می‌شه.

    این سریال رو چون چونای عزیزم ، بازیگر لی دونگ گان یه نقش کوتاه توش داشت دانلود کردم . اولش به نظر می اومد جالب نیست . یه سول با اینکه از رییسش خوشش نمی اومد و کار براش سخت بود تو شرکت ولی چون میخاست تو اون حوزه ی کاری بمونه و از طرفی میدونست که سخت گیری های رییسه نه سخت گیری بلکه باعث میشه که اون بیشتر کار رو یاد بگیره ، برای همین سالها باهم کار کرده بودن . کم کم در طول سریال معلوم میشه که گرچه چا مین هو سختگیر و خشکه ولی همیشه حواسش به یه سول بوده . بعدها یه سول رازشو به مین هو میگه و اینجوری اونا بهم نزدیک میشن . 

    در کل سریال قشنگی بود . البته من موضوع های کاری و اضافیشو زدم جلو و بیشتر تمرکزم رو رابطه ی این دوتا و گذشته شون بود . 

    سریال کره ای تهیه کننده با بازی کیم سو هیون (The Producers)

    سریال درکل پرستاره بود ، آیو ، گونگ هیوجون ، کیم سوهیون ، همشون برای خودشون ستاره هستن و میتونن تو یه سریال مجزا نقش یک و اصلی باشن . سریال تمرکزش رو دغدغه ها و نشون دادن چگونگی تولید برنامه های سرگرمی بود . داستان راجبه سونگ چان ، با بازی کیم سوهیونه که از دانشگاه سئول فارغ التحصیل شده و تو کی بی اس استخدام شده ، اون نه  به خاطر علاقه بلکه به این خاطر که نونایی که تو دانشگاه میشناخت و یک طرفه دوسش داشت اونجا کار میکرد میره کی بی اس بخش سرگرمی استخدام میشه . اونو به تیم یک شب و دوروز که یه تیم تقریبا شکست خورده س می فرستن ، روز اول کاری تاک یه جین تهیه کننده ی برنامه موزیک بنک اتفاقی در ماشینش به ماشین سونگ چان میخوره و اونا اینجوری اشنا میشن . همچنین را مون جو که سونبه و مسئول برنامه ی یک شب و دو روز هست هم با یه جین باهم سالیانه که دوستن . اینطوری اونا یه دایره ی دوستی و کاری تشکیل میدن . و بعدشم ایو با نقش سیندی وارد سریال میشه ، که یه خواننده ی معروف و سرده . 

    تو طول سریال اتفاقای زیادی می افته و رابطه ی خشک و کاری این 4 نفر تبدیل به دوستی و عشق میشه و سونگ چان هم به کارش علاقمند میشه و از اون شخصیت خنگ و کم حرف در میاد . 

    درکل سریال خنده دار و باحالی بود . قبلا چون از بازیگر گونگ هیوجون خوشم نمی اومد نگاهش نکرده بودم . ولی به شکل عجیبی نه که خوشم اومده باشه ولی دیگه برام غیرقابل تحمل نیست بلکه فک میکنم دختر خوبو راحت و باحالیه . خلاصه اینم از پست امروز . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۱ شهریور ۰۴

    سریال کره ای پس فطرت یا زندگی سطح پایین low life و سریال های درحال پخش دیگر ...

    سریال کره ای پس فطرت یا زندگی سطح پایین low life 

     حالا نمیدونم چرا این اسمو داشت . ولی سریال جذابی بود . داستانش جدید و باحال بود . 

    داستان راجبه پسری به اسم هی دونگ عه که از بچگی با عموش بزرگ و زندگی میکنه و عموش برای پول در اوردن هرکاری میکنه . این سری بهشون پیشنهاد میدن تا برن به یه جزیره ای ،اونجا کشتی چینی غرق شده سالها پیش و اجناسی که تو کشتی بوده میراث فرهنگی قاچاق و این چیزا بوده ، هی دونگ  و عموش و چندین نفر دیگه که این کاره ان میرن به جزیره تا اینارو از دریا بکشن بیرون و بفروشن به کسی که کار رو بهشون داده . از قضا صاحب کار یه زن جوون داره و زن جوون هم میخاد پولای شوهر پیر پولدارش رو بالا بکشه ولی چون هرچی منتظر شده شوهره نمرده ، میخاد با فروش اون اجناس عتیقه پولی به جیب بزنه . داستان رو افرادی که وارد این کار میشن و حول این افراد میگرده . 

    شخصیت های خیلی زیادی تو سریال رفت و امد داشتن . همشونم بازیگرای سرشناسی بودن . سریال باحال و جمع و جوری بود ولی اخرش یخورده دیگه انگار نمیدونستن چجوری جمعش کنن شد . همه مردن . 😁

    همونجور که گفتم قشنگ بود ولی خب یه سری جاهای اضافه داشت مثلا قسمت اخرش اینکه عموعه رو زنده نشون دادن مسخره بود ، کامیون افتاد ترکید حداقل تا شعاع دومتریش منفجر میشه و تحت شعاع انفجار و اتیش قرار میگیره چجوری عموعه تو کامیون بود ولی زنده موند ؟  رابطه ی زنه یارو  پیر کفتار پولدار ، با هی دونگ  هم اضافه بود . 

    سریال کره ای سا چو دونگ : قانون و شهر Law and the City 

    سریال با بازی لی جونگ سوک بعد سالها ، خب کاراکتر لی جونگ سوک به عنوان وکیل خیلی منطقی و خوب بود ، نشست های غذاخوردن شون با دوستاشون هم باحال بود و میشد دید . همینجوری دور هم یه سریال ساخته بودن خلاصه ، بعد گفتن بذا یه زن هم به لی جونگ سوک بندازیم این که انقد منطقی و اقاس یهویی یه زن کسخل و احساساتی که از وکیل بودن فقط فوضولی و تندتند تندتند حرفای صد من یه غاز زدن رو بلده رو بهش بندازیم . اخه واقعا منطق و عقل و مغزمو بذارم کنار ، کدوم مردی میاد عاشق این میشه ؟ مرد غیرایرانی ها . مردای ایرانی که هیچ . اونارو حساب نکنین . 

    قسمت یک وارد شد مون گایونگ ، قسمت دو تحملش کردم ، قسمت سه دیگه دراپ کردم . اولا فهمیدم که بنداز بندازه ، دوما همش همین بود دیگه پرونده های مختلف ، معلم بازی خانوم وکیل که وای وجدان چی میشه کوفت چی میشه ، و دور همی برای غذا خوردن . 

    ساچو دونگ که یه محله ای تو سئوله که همه ی دفتروکالتا اونجاست . 

    سریال کره ای فراتر از وکالت Beyond the Bar : 

    با بازی لی جین ووک ، این هم سریال وکالتیه . یه دفتر وکالت معروف که همیشه پرونده های قربانی ها رو داره و مثبت و با وجدان و ایناس و اون یکی دفتروکالت که مثلا اونم معروفه و اونا همیشه پرونده ادم عوضی ها رو دارن . هیچ دفتر وکالتی دیگه نیست همه فقط میرن این دوتا . بعد لی جین ووک ، اصلا بگیم سنی نداره جوونه و خوشتیپه ولی اخه دختر اصلا بهش نمیاد . اصلنا . جای دخترش نباشه خاهر کوچکترش حساب میشه اخه لاولاین ؟ میچاسو ؟ اینم قسمت 6 دراپ کردم . 

    سریال کره ای ماشه   Trigger 2025

    با بازی کیم نام گیل ، خب این سریال راجبه این موضوعه که چی میشه اگه تو کره هم مث امریکا اسلحه ازاد باشه ؟! یه شخص پولداری که سایکوپسه میاد یه سری ادمهایی که تو زندگیشون مشکلاتی دارن رو شناسایی میکنه و بهشون اسلحه می فرسته ، از این کلاشینکف و این چیزا ، اولین نفر یه پشت کنکور کار دولتی مونده اس که تو یه خابگاه زندگی میکنه . تو خابگاه هیچکس قوانین رو رعایت نمیکنه . کیمچیشو میخورن ، سر و صدا میکنن ، اتاق بغلی دختر میاره و شبا همش صداششون میاد و خلاصه ، تو مترو سوار میشه بی قانونی میبینه خلاصه مشکلات زندگیش و این مسائل رفتن رو نروش ، خلاصه صبرم حدی داره ، از اونجا که اسلحه داره میزنه یه شب همرو تیربارون میکنه اینو بکش اونو بکش و خودشم تسلیم میکنه . اره من کشتم . کیم نام گیل چی کاره س ؟ پلیسه ، قبلا تو ارتش بوده ولی الان پلیس معمولی گشتی شده . خنده دارش اینجا بود که پلیسایی که اسلحه های اون شخص تروریست رو گرفته بوده نمیدونستن اینا چجور اسلحه ای و چجوری سرهم میشن ! خنده دار نی ؟مگه همتون سربازی نرفتین ؟ چطور اون بیکاره که سربازی رفته میدونست شما که پلیسین نمیدونین کیم نام گیل که تو ارتش بوده باید بیاد بهتون یاد بده ؟   어이가 없다 진짜 . 

    اینش هیچی ، من یه دونه از اون اسلحه ها داشتم مث دیوارگذر "کلیک راست کلمه ی سرچ : هینت : کتابه . " هم میتونستم رفت و امد کنم  ، میزدم همرو میکشتم . هی . 😫🙄😎

    خلاصه ، اب بود . خوشم نیومد تنها نقطه جذابش اون پسره که اسلحه هارو پخش کرده بود بین مردم بود . اینجا خیلی جذاب شده بود . و تازگی هم زیاد تو سریالا می بینمش . 

    سریال کره ای مری ادم میکشه 

    شما اسم سریال رو نگا کنین ، خیلی بیخوده . با بازی لی مینکی . واقعا ناامید کننده بود . سریالی نیست که من از  زن جیسونگ ، لی بو یونگ دیده باشم و درست حسابی باشه . اینجاام انقد گریمش کردن جوون دیده شه ها . اصلا انگار صورتش رو تو سریال روتوش کردن . اینطوری بگم . خیلی بیخود بود اصلا به تایپ کردنم نمی ارزه . 

  • نظرات [ ۴ ]
    • سه شنبه ۲۹ مرداد ۰۴

    سریال کره ای پری و کیون وو یا دلباخته و معشوقه ش Head over Heels

    سریال کره ای پری و کیون وو یا دلباخته و معشوقه ش Head over Heels 

    راجبه پسری به اسم کیون وو عه که از بچگی نحس بوده ، خانواده ش اونو بیرون انداختن و اون با مادربزرگش زندگی میکنه ، مادربزرگ از بچگی اینو پیش هر جادوگری برده تا نحسیش برطرف شه ولی نشده . اون برای اخرین بار پیش یه جادوگر؟ شمن ، میره که معروفه و نزدیکی های اونا خونه شونه . 

    شمن از قضا ، یه دختر دبیرستانیه و تا کیون وو رو می بینه ، اونو سر و ته می بینه در واقع ،متوجه میشه که اون 20 روز دیگه قرار بمیره ، چون از پسره هم خوشش می یاد ، در صدد میشه تا هرجور شده نجاتش بده . بعدها تو مدرسه به عنوان شاگرد انتقالی جدید همکلاسی هم میشن و اینجوری شمن : سونگ آ ، می چسبه به کیون وو و با رفتار مهربونش توجه کیون وو رو جلب میکنه . 

    در کل قشنگ بود ولی خب داستانش یه سوالهایی رو برطرف نکرد . مثلا اینکه اون زنه شمنه یون آ ، چرا با خانواده ی کیون وو رفت و امد داشت ؟ چرا تو خونه شون بود ؟ چه دشمنی با کیون وو داشت که هی نفرینش میکرد ؟ اصلا چرا داشت اینکارارو میکرد ؟ اخرشم کمی تا قسمتی اب شدش اصلا معلوم نشد چرا روحه و چطور یهویی از بدن کیون وو در اومد رفت تو بدن سونگ آ ، این مدت چطور دنبال سونگ آ نگشتن . و نحسی کیون وو چطور برطرف شد ؟! خلاصه این موارد هم بود ولی برای پروانه ای شدن و اینا سریال خوبی بود . دختره خیلی بازیش خوب بود از لحن حرف زدنش خیلی خوشم می اومد . خیلی مهربونانه کیون وو رو صدا میکرد . کیون وو هم وقتی تو بدنش روح بدجنس رفته بود خیلی جذابتر شده بود . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۴ مرداد ۰۴

    سریال کره ای فراتر از شیطان یا هیولا 괴물

    سریال کره ای فراتر از شیطان یا هیولا  괴물  

    رو برای سومین بار نگاه کردم . حتی برای سومین بار هم پر از معما و هیجان و احساس غم سنگین برای سرنوشت لی دونگ شیک و لی یو یان ، وجود داشت در حین دیدنش . واقعا هر قسمتش میگفتم عجب سریالیه . عجب سریالی ساختن . مثلش خیلی کم پیدا میشه . این سری تحلیل و داستان سریال رو از زبون چت جی پی تی نوشتم .😁😎😍

     

     

     

    ین سریال یک تریلر روان‌شناختی با عناصر جنایی، درام و رازآلود است که با ریتم آهسته اما بسیار حساب‌شده، یک معمای بزرگ را باز می‌کند و لایه‌به‌لایه شخصیت‌ها و جامعه را زیر ذره‌بین می‌برد.


    ---

     خلاصه کامل داستان سریال "فراتر از شیطان (괴물)"

     شخصیت‌های اصلی:

    لی دونگ‌شیک (Shin Ha-kyun): کارآگاه سال‌خورده و عصبی که در یک کلانتری محلی در شهری کوچک به نام "Manyang" کار می‌کند. خواهر دوقلویش 20 سال پیش به قتل رسیده و هیچ‌وقت قاتل پیدا نشده.

    هان جو-وون (Yeo Jin-goo): افسر جوان، باهوش و منظم که به Manyang منتقل می‌شود. پسر یک مقام عالی‌رتبه در پلیس ملی است.



    ---

     آغاز داستان:

    هان جو وون به ایستگاه پلیس مانیانگ منتقل می‌شه. او از ابتدا مشکوکه که لی دونگ‌شیک قاتل یا درگیر در پرونده قتل 20 سال پیش (خواهر دونگ‌شیک) باشه.
    در همین حین، قتل‌هایی مشابه با پرونده 20 سال پیش دوباره شروع می‌شن. تمام نشانه‌ها شبیه قتل قدیمیه: بریدن انگشت‌ها، نوع بسته‌بندی جسد، و محل رها کردن.


    ---

     دوگانگی شخصیت‌ها:

    هان جو وون و دونگ‌شیک در ابتدا دشمن‌گونه برخورد می‌کنن. جو وون می‌خواد به‌عنوان کارآگاه نفوذ کنه و اطلاعات جمع کنه، و حتی دونگ‌شیک رو تعقیب می‌کنه. اما دونگ‌شیک هم مثل روباه باهوشه و می‌فهمه دنبالشه.

    به مرور این دو، با وجود شک‌ها، به هم نزدیک می‌شن چون هدف مشترکی دارن: پیدا کردن حقیقت پشت قتل‌ها.


    ---

     معماهای پی‌درپی:

    در روند تحقیقات، رازهای زیادی از مردم شهر فاش می‌شه:

    پدر هان جو وون (پلیس ارشد) درگیر پرونده‌های فساد و لاپوشانی گذشته‌ست.

    رییس شورای شهر (دو برادر: لی چانگ جین و لی گون هو)، قدرت پشت پرده شهرن و با پلیس، شهرداری و حتی قاتل‌ها ارتباط دارن.

    پارک جونگ‌جه و مادرش (خانم بزرگ) هم بخشی از ماجراهای پشت‌پرده‌ن.



    ---

     پیچیدگی ذهنی داستان:

    سریال سؤالات زیادی مطرح می‌کنه:

    اگر برای گرفتن هیولا باید خودت هیولا بشی، آیا هنوز "آدم خوبی"؟

    آیا برای رسیدن به حقیقت میشه از قانون گذشت؟

    اگر کسی سال‌ها به اشتباه مجازات شده، آیا باید قاتل واقعی بخشیده بشه؟



     تم‌های اصلی سریال:

    عدالت و اخلاق

    حافظه و گذشته

    هیولا شدن برای بقا

    فساد در نهادها

    تراژدی خانواده



    ---

     چرا سریال خاصه؟

    فیلم‌نامه دقیق و پر از لایه

    بازی‌های خیره‌کننده، مخصوصاً شین ها کیون

    فضاسازی تاریک و سینمایی

    پایانی نه کاملاً خوش، اما واقع‌گرایانه






    --مرز باریک بین "عدالت" و "انتقام"

    در سریال، قانون همیشه جوابگو نیست. قاتلان واقعی با زر و زور پنهان می‌مونن، در حالی‌که بی‌گناهان مجازات می‌شن.

    سؤال بزرگ سریال اینه:

    > آیا انتقام شخصی، وقتی قانون ناتوانه، قابل قبوله؟



    جواب سریال ساده نیست. بلکه از ما می‌خواد به عنوان بیننده خودمون تصمیم بگیریم. و اینجا پای یک پارادوکس کلاسیک اخلاقی درمیونه:

    «پارادوکس عدالت و فساد»

    اگر بخوای عدالت رو در دنیای فاسد اجرا کنی، مجبوری از روش‌هایی استفاده کنی که خودشون غیرعادلانه‌ن.


    ---

     3. هویت انسان = گذشته + خاطرات + درد

    شخصیت دونگ‌شیک یک مظهر کامل از زخم‌های گذشته‌ست. او هر روز با خاطره قتل خواهرش بیدار می‌شه. از نگاه فلسفه اگزیستانسیالیسم، هویت انسان از تصمیم‌هاش در مواجهه با درد و رنج ساخته می‌شه.

    ژان پل سارتر می‌گه:

    > «ما چیزی نیستیم جز انتخاب‌هایی که می‌کنیم.»



    دونگ‌شیک، با تمام شکست‌ها، باز هم انتخاب می‌کنه دنبال حقیقت بره—even if it kills him. و این‌جاست که معنای "انسان بودن" شکل می‌گیره.


    ---

     4. انسان خاکستری‌ست؛ نه سیاه، نه سفید

    در این سریال، هیچ‌کس کاملاً خوب یا کاملاً بد نیست:

    حتی قاتل‌ها گاهی انگیزه‌هایی انسانی دارن.

    حتی قهرمانان هم تصمیمات اشتباه و گناه‌آلود می‌گیرن.

    هان جو وون با وجود ظاهر پاک، درگیر فساد پدرشه.

    دونگ‌شیک با وجود نیت خوب، گاهی عمداً قانون‌شکنی می‌کنه.


    این نگاه، برخاسته از فلسفه **"واقع‌گرایی اخلاقی"**ه که می‌گه انسان‌ها پیچیده‌ن، و اخلاق همیشه دو دو تا چهار تا نیست.


    ---

     5. شهر Manyang = یک جامعه‌ی فاسد در مقیاس کوچک

    "Manyang" فقط یه شهر نیست. یک نماده:

    ساکت، آرام، اما پر از راز، دورویی، فساد، روابط پنهانی، معامله‌های پشت پرده

    مثل خود جامعه‌ی انسانی؛ پشت ظاهر معمولی و آرام، حقیقت‌های زشتی وجود داره


    این نماد به نقد اجتماعی هم تبدیل می‌شه:

    > «آیا ما واقعاً می‌دونیم دور و برمون چه خبره؟ یا فقط داریم با چشمای بسته زندگی می‌کنیم؟»




    ---

     6. پذیرش رنج = رهایی

    در پایان سریال، دونگ‌شیک حقیقت رو پیدا می‌کنه. خواهرش مرده، قاتل دستگیر شده. ولی آیا آرامش می‌گیره؟ نه کامل.
    او تازه درک می‌کنه که زندگی، همیشه با رنج همراهه. و تنها راه نجات اینه که با رنج آشتی کنی، نه فرار کنی.

    این نگاه، از دل فلسفه بودیسم و اگزیستانسیالیسم میاد:

    > زندگی رنج است. اما پذیرش این رنج، مسیر آزادی‌ست.



    ون جمله‌ی معروف از هاروکی موراکامی توی رمان «کافکا در کرانه» (Kafka on the Shore) یکی از اون نقل‌قول‌هایی‌ـه که واقعاً با شخصیت لی دونگ‌شیک در سریال "فراتر از شیطان" هماهنگه.
    اون طوفان، انگار استعاره‌ایه از همون دردی که دونگ‌شیک ۲۰ سال باهاش زندگی کرده. و این جمله دقیقاً وصف حالشه.

    طوفان را که پشت سر گذاشتی، دیگر همان آدم قبلی نیستی.
    مسئله همین است.
    طوفان واقعی همین است.
    وقتی از دل طوفان بیرون می‌آیی، نمی‌دانی چطور از آن جان سالم به‌در برده‌ای.
    حتی مطمئن نیستی آیا واقعاً تمام شده یا نه.
    اما یک چیز مسلم است:
    تو دیگر همان آدمی نیستی که وارد طوفان شد.»





    به نظرم بعد از بیست سال تنها کسی که تو مدت زمان کمی دونگ شیک رو شناخت و باهاش هم قدم شد و دلش برای بدبختی و ظلمی که در حقش شده بود سوخت هان جی وون بود . هیچ کدوم از اون مثلا دوستان و همکارانش که تو دهاتشون بودن هیچوقت باهاش روراست نبودن



    دقیقاً… دقیقاً همون‌طور که گفتی. 
    تحلیل تو نه‌تنها درسته، بلکه یکی از مهم‌ترین و دردناک‌ترین لایه‌های احساسی سریال "فراتر از شیطان" رو لمس کرده.


    ---

     دونگ‌شیک: مردی که همه تنهاش گذاشتن

    برای ۲۰ سال، دونگ‌شیک با این درد زندگی کرد:

    قاتل خواهرش پیدا نشد،

    خودش مظنون شد،

    نگاه مردم رو دوشش بود،

    و حتی کسانی که باهاش کار می‌کردن – از جمله هم‌محلی‌هاش – هیچ‌وقت بهش اعتماد نکردن. یا دست‌کم، هیچ‌وقت اون‌قدر عمیق که باید، بهش نزدیک نشدن.


    همه با لبخند ظاهرش کنار اومدن، اما هیچ‌کس نخواست بفهمه پشت اون خنده‌ها چقدر فروپاشیده‌ست.


    ---

     هان جو وون: غریبه‌ای که نزدیک‌تر از همه شد

    و حالا این غریبه‌ی مرموز، هان جو وون، که در ابتدا با شک و سوءظن اومده بود، کم‌کم تبدیل شد به تنها کسی که واقعاً دید دونگ‌شیک کیه.

    چرا رابطه‌شون خاصه؟

    1. هان جو وون دید که دونگ‌شیک بازی نمی‌کنه.

    دید که پشت رفتارهای عجیب و گاهی خنده‌دار، یه قلب شکسته‌ست.

    برخلاف دیگران که فقط ظاهرش رو دیدن، جو وون شروع کرد دیدن درونش.



    2. با این‌که ابتدا خودش هم شک داشت، ولی وقتی حقیقت رو دید، بهش وفادار موند.

    خیلی‌ها اگه بفهمن اشتباه قضاوت کردن، از خجالت دور می‌شن. ولی جو وون موند و کنارش ایستاد.



    3. با وجود اینکه پسر یک مقام بالای پلیس بود، خودش رو تا سطح دونگ‌شیک پایین آورد – حتی بیشتر.

    غرورش رو خورد کرد.

    تصمیم گرفت از قدرت پدرش فاصله بگیره، حتی علیه‌ش اقدام کنه.

    برای دونگ‌شیک نه‌تنها همکار، بلکه یه همراه واقعی شد.





    ---

     و بقیه چی؟ "دوستان" قدیمی‌ چی؟

    اون همکارای قدیمی، هم‌محلی‌هاش توی مانیانگ، همه با دونگ‌شیک بزرگ شدن، اما:

    توی بدترین روزهای زندگیش سکوت کردن.

    وقتی همه بهش شک داشتن، دفاع نکردن.

    فقط ازش استفاده می‌کردن وقتی نیاز به "پلیس خاص" یا کسی برای مقصر کردن داشتن.


    درد دونگ‌شیک نه فقط در از دست دادن خواهرش بود، بلکه در تنهایی در میان آدم‌هایی که ادعا می‌کردن می‌شناسنش.


    ---

     جو وون، هم‌قدمی بی‌نظیر:

    در نهایت، جو وون کسیه که:

    توی چشم‌های دونگ‌شیک نگاه کرد و دیدنش.

    باهاش همدلی کرد، بدون ترحم.

    باهاش هم‌قسم شد برای کشف حقیقت، حتی به قیمت شکسته شدن خودش.


    و این رابطه، همون چیزیه که تو گفتی:

    > «در مدت زمانی کوتاه، کاری کرد که هیچ‌کس توی ۲۰ سال نکرد.»




    ---

     نتیجه‌گیری:

    گاهی یه غریبه، می‌تونه نزدیک‌تر و مهربون‌تر از تمام "دوستان قدیمی" باشه.
    و فراتر از شیطان اینو به زیباترین شکل نشون داد.


    تحمل کردن بدون تسکین یکی از تلخ‌ترین،
    ولی واقعی‌ترین شکل‌های زیستنِ انسانیه.

    نه اون تحملی که آخرش می‌گن "همه چی درست میشه"
    نه اون صبری که به امید یه فردای قشنگه...

    بلکه اون‌جور تحملی که تهش هیچ تسکینی نیست،
    هیچ وعده‌ای، هیچ دست گرمی، هیچ بغلِ نجات‌دهنده‌ای.
    فقط تویی، و دردی که مثل یه سایه، همیشه کنارت وایساده.
    گاهی کمرتو خم می‌کنه، گاهی فقط یادت می‌ندازه که تنها موندی.


    ---

    این نوع تحمل، قهرمانی نمی‌سازه... خسته‌ت می‌کنه.
    اما تو باز هم نفس می‌کشی.
    نه چون می‌خوای،
    بلکه چون نمی‌تونی نمونیشو بکشی.


    ---

    مثل دونگ‌شیک.
    که هیچ‌وقت فریاد نزده "کمکم کنید"،
    ولی هر شب، با چشم‌هایی پر از خستگی،
    باز بیدار شده.
    باز رفته سر کار.
    باز خندیده – اون خنده‌های تلخ و پر از شکستن.


    ---

    و اینجاست که آدم می‌فهمه:

    > بعضی زخم‌ها درمان ندارن.
    ولی آدم‌ها با همونا زندگی می‌کنن.
    نه قهرمانانه، نه شجاعانه،
    فقط با سکوت.




    ---

  • نظرات [ ۱ ]
    • شنبه ۱۹ مرداد ۰۴

    سریال کره ای و چینی در حال پخش : فیلم ما / شکارچی با تیغ جراحی / عشق هرگز از دست نمیره

    سریال کره ای فیلم ما  우리 영화 

    "سریال قشنگ و جالبی بود که مموقع دیدنش خیلی افکار متفاوتی داشتم . از مرگ و زندگی و بیماری بگیر تا درست بودن یا غلط بودن انتخاب های بابای دختره ، خود دختره . و حتی جه ها ."

    هم میتونم اینو بگم هم اینکه :

    "سریال بیخود و خسته کننده و روضه ای بود . همش بدبختی بیماری الکی . چه بیماریی بود خیلی مسخره بود ، رسما فقط باید میخورد این چه جور بیمارییه ؟ یخورده از دردش هم بهمون نشون میدادن ، سگ خور حداقل مرگشو نشون میدادن . تا وقتی ندونی چه بیماری داره چطور میتونی با کاراکتر همذات پنداری کنی یا درکش کنی ؟ بعد ینی ملت فیلمساز مگه خیریه باز کردن که بیان به خاطر یه ادم رو به موت ، فیلم بسازن ؟ بیننده چرا باید بیاد فیلم کسی که میخاد بمیره رو ببینه ؟ خیلی غیرانسانی نیست؟ خبر مرگت برو یه ارزوی دیگه داشته باش قبل اینکه بمیری چرا میخای بیای بازیگر شی . بازی نام گونگ مین افتضاح بود به نظرم . مخصوصا قسمتای اخر انگار داشت زور میزد یخورده احساساتی شه . بازی دختر تو نقش بیمار خوب بودا درکل از نقشش تو وینچنزو خیلی بهتر بود بازیش  . ولی خب درواقع داستان خاصی نداشت ، یه کارگردان افسرده با پیشینه خانواده گی مامانش مریض ، بابای عوضی ، چون احساس عقب موندگی از همه می کنه میخاد فیلم قدیم باباشو ری میک کنه ، که اتفاقی به این دختر سرطانی برمیخوره و دختره انقد سیریش میشه که کارگردان اونو برای نقش انتخاب میکنه . دوقسمت اخرش هم اب بود . همینطوری نگا کردم ببینم چی میشه . "

    سریال کره ای فیلم ما

    سریال چینی عشقی که از دست نمیره A Love Never Lost با بازی لی شیان ⚡ سریال چینی در بهار عاشق خواهیم شد ⚡ 

    سریال در زمان امپراطوری چینگ میگذره ، زمانی که ژاپن برنامه ریخته تا چین رو ماله خودش کنه و داره ریزریز کار شکنی هایی رو انجام میده . و از طرفی امپراطوری هم هرج و مرجه و همبستگی وجود نداره . لی شیان در نقش لیانگ شیانگ ، از طرف مادری یکی از اعضای خاندان سلطنتی حساب میشه ، شاهزاده فلانی ؟! " اسم شاهزاده یادم نی " شاهزاده ای که دغدغه ی اصلاح کشور رو داره و همیشه فک میکنه که چرا چین با این همه قدمت و اصالت عقب افتاده و ژاپن داره دنیا رو فتح میکنه .اون شخصا نامه میفرسته به دهاتی که لیانگ اونجا زندگی میکنه و اونو بورسیه میکنه تا بره ژاپن و اونجا دانشجوی نظامی شه و هرچی یاد گرفته رو بیاره چین اجرا کنه . 

    یه سری اتفاق های زیادی در ژاپن می افته از جمله که جمهوری خاها و  ادمای امپراطوری؛ کسایی که میخان چین همچنان امپراطوری باشه در ژاپن مستقرن  ، هرکدوم در تلاشن تا لیانگ شیانگ رو که یکی از اعضای خاندان سلطنتی هست رو بکشن سمت خودشون تا اینجوری برگ برنده ای داشته باشن  برای هدفشون ، بعد از یه سری داستانا که لیانگ شیانگ در ژاپن تجربه میکنه ، اون به امپراطوری پشت نمیکنه و اعتقاد داره که اگه اصلاحاتی رو انجام بدن دوباره امپراطوری نفس تازه ای میتونه بکشه ، بعد همون شاهزادهه بهش ماموریت میده بیاد پکن و خدمت رو شروع کنه ، اون تلاش زیادی میکنه تا اصلاحاتی که میخاست رو در امپراطوری و ساختار کشور اعمال کنه ولی با مخالفت های امپراطور و زیردستاش و مخالفان امپراطوری و جمهوری خاهان ، مواجه میشه . اون دراخر ناامید میشه و استعفا میده ، روز اخر خدمت یکی از انقلابیون که از قضا یکی ازدوستای قدیم خودشم بود بهش حمله و ترورش میکنن .  اون در لحظه ی اخر عمرش به این نتیجه میرسه که شاید ایده ال گرایی و اصلاحات تدریجی کافی نبوده و شاید انقلاب هرچقد هم خشن تنها راه باقی مونده برای چین بوده . اون قبل از مرگش میگه : شاید قهرمان واقعی اونیه که منو کشت و نه منی که خاستم همه چی رو نجات بدم . اون دیگه نتونست بجنگه چون جنگی که براش ایستادگی کرده بود دیگه وجود نداشت . وقتی کسی باورش رو به مسیرش از دست بده سلاحی برای مبارزه هم در دستش باقی نمی مونه . بیشتر دوستایی که داشت تبدیل به دشمن شده بودن . اون در اخر به این نتیجه میرسه که وقتی نزدیکترین کسانم باور ندارن که این کشور میتونه اصلاح بشه پس من برای کی دارم می جنگم ؟! 

    سریال خسته کننده ی بود و خیلی شعاری خوب نساخته بودنش . ولی وضعیت اون موقع چین چقد شبیه الانه ما بوده . این فکر به ذهنم رسید موقع دیدنش . 

    سریال چینی افتخار ، شکوه  the glory 2025

    سریال کره ای شکارچی با تیغ جراحی Hunter with a Scalpel

    همون قسمت یک معلوم شد قاتل کیه . حال نمیده که . چقدم ذهلسیز بود مردک عن . 

    درکل زیاد جذاب نبود . داستان دختری که باباش قاتل بوده اون فرار میکنه و حالا تبدیل به دکتر پزشک قانونی شده ، قتلهایی رخ میده که خیلی بی رحمانه اس و اعضای بدن قطع میکنن و اینا و دختره می فهمه که این قتلا زیر سر باباشه . و از اینجور داستانا که میخاد بره خودش باباشو بگیره بکشه و اینا . بیشتر از اینکه داستان جذاب و دیدنی و هیجانی و ترسناک داشته باشه چندش بود . اینکه اعضای قطع شده و یه عالم خون نشون بدی مگه میشه سریال ترسناک ؟ 

  • نظرات [ ۲ ]
    • سه شنبه ۱ مرداد ۰۴

    سریال کره ای زمانی بین گرگ و سگ

    سریال کره ای زمانی بین گرگ و سگ ، یا گرگ و میش . با بازی لی جونگیِ خفن . 

     

    ینی شما فک کنین لی جونگی الان خیلی جوونتر و خوشتیپ تر از سریال 20 سال پیششه . چطور ممکنه اخه . 

     

    سریال کره ای دکتر اسلامپ  Doctor Slump

     

    سریال راجبه کاراکتری به اسم لی سوهیون با بازی لی جونگیه که 10 ساله تو تایلند با مادرش زندگی میکنه . مادرشو پدرش مامور مخفی سازمان اطلاعات بودن و پدرش بدو تولد  ،و مامانشم 10 سالگی به دست یه نفر نخاله ی مواد فروش که اصلا یه ذره بازی نداشت و فقط مث میمون ذل میزد کشته میشن . اونو همکار پدر و مادرش ، میبره کره و به عنوان پسر خودش بزرگ میکنه . از قضا خودشم یه پسر همسن  سوهیون داره با بازی پاکسا یا نوموجین در سریال  : سریال کره ای وکیل کار نو مو جین با بازی چا هاک یون  . 

    پسرا بزرگ میشن و اونا هم میشن مامور مخفی ساواک 😁 ولی قسمت 3 سوهیون با دیدن قاتل مادرش که همون یارو میمونه س ، بازم جو زده میشه و با عجله تصمیم میگیره و نه تنها هدفش برای کشتن قاتله مامانش میسر نمیشه بلکه ماموریت رو هم خراب میکنه و اینجوری اخراج میشه . چندوقت بعد رییس ساواک میاد بهش پیشنهاد میده که به عنوان جاسوس بره تایلند خودشو بچپونه تو دار و دسته ی میمون موادفروش ، برا این نقشه باید ادمی به اسم لی سوهیون بمیره . اینطوری میشه که نقش مردن رو بازی میکنه و میره تایلند و خلاصه بعد دوسال میتونه خودشو بچپونه تو دار ودسته یارو . بعد با اون میاد کره و در حین نجات دادن دختر یارو از دست یه گروه تبهکار دیگه ، تیر میخوره می افته تو اب و بعدم فراموشی میگیره . مدتی اینطوری میگذره و خلاصه اخرش یارو رو به دست خودش میکشه 🤣😃😃😃😃🤣🤣🤣🤣 و تموم میشه سریال دیگه . لی سوهیون از این به بعد تبدیل به جاسوس میشه هی اواره این شهر اون شهر . قضیه عشقی سریالم نمیگم چون انقده دختره تاپاله بود که اصلا همون بهتر بهم نرسیدن که دیگه مسخره اندر مسخره میشد . 

     

    خیالتونو راحت کنم . سریال زیاد باحالی نبود . اگه خیلی عاششق لی جونگی و ری اکشنای خداش باشین ، مث من ممکنه جنازه بشین براش ولی بگم داستانش اونچنان قوی نبود . شما فک کنین یه عمره با برادرت و همکارت زندگی و کار کردی بعد طرف بعد چندوقتی ناپدیدی دوباره با یه شخصیت دیگه جلوتون ظاهر شه خب شما نمیگی برادر حتما حافظتو از دست دادی من برادرتم ؟  به صرف اینکه از ثبت احوال داده های شمارو پاک کنن شما موجودیتت تبدیل به عدم موجودیت میشه ؟ اصلا یه چیز خنده دار و مسخره بود . طرف جلو روشونه میگن نه این سوهیون نی شبیهشه . 😶

    ینی مثلا من بیننده ، تکلیفم با سریالی مث خاستگاری تجاری با بازی کیم سجونگ و ان یو سوپ روشنه . که کیم سه جونگ ارایش میکرد تبدیل به یه دختر دیگه میشد ان یو سوپ نمی شناختش . 🤣 ولی اخه همچین سریال جدیی . بعد اگه  رییس ساواک با نشون دادن گذشته سوهیون بهش میتونست بهش بقبولونه و شک بهش القا کنه که تو قاچاقچی نیستیا تو مامور بودی پسر جان ، خب چرا اولش این کارو نکرد ؟! چرا قبل اینکه بابای سوهیون کشته شد اینکارو نکرد ؟! اصلا این یارو یه ریگی به کفشش بود دیگه . مردک اینجوری به خاطر یه قاچاقچی رسما خانواده ی سوهیون و حتی بابای دومش رو هم به کشتن داد . اخه پوفیوز موادفروشه که جلوی چشم تو موادو نمیگیره دستش راه بره خیابون . خب مدرک رو پیدا کردی زودتر بگیرش تا گند بیشتری بالا نیوورده دیگه . مسخره بازی ها چیه . خیلی عصاب خورد کن بود خلاصه . فقط لی جونگی رو هی شکنجه دادن با ننه بابا کشی . 

     

  • نظرات [ ۲ ]
    • يكشنبه ۲۳ تیر ۰۴

    فیلم کره ای " اهنگ خورشید " 태양의 노래 و فیلم کره ای تعهد Commitment 2013 با بازی تاپ TOP

     فیلم کره ای " اهنگ خورشید " یا خورشید نیمه شب با بازی چا هاک یون ، اوری چل سنگین اوپا : اوپای خوشتیپم . 

    فیلم راجبه دختری به اسم میسوله که بیماری ایکس؟ همچین چیزی داره که نمیتونه روزا بره بیرون و به نورخورشید حساسیت شدید داره و باعث اگزمای شدید و حتی سرطان پوست میشه .شبا فقط میتونه بره بیرون .  خلاصه به نظر مردنیه . اون مدتیه از پسر میوه فروش ماشینی ، محله خوشش اومده ولی جرات نداره بره بهش اعتراف کنه . یه روز اینو با دوستش در میون میذاره و یه شب بالاخره جرات پیدا میکنه بره بیرون و از میوه فروش خوشتیپ گوگولی میوه بخره . میسول گیتار میزنه و اهنگم مینویسه اون از این طریق به مینجون : چا هاک یون میوه فروش نزدیک میشه و اینا باهم دوست میشن ، یه روز تا صب بیرون می مونن و میسول خودشو به سلیطگی میزنه که باید زود بره خونه چون افتاب داشت طلوع میکرد ، بعد این قضیه مینجون از طریق بابای میسول متوجه بیماری میسول میشه ولی اهمیتی نداره براش . خلاصه باهم دوست میشنو مینجون به میسول جرات میده تا کانال یوتیوب بزنه و اهنگاش رو اونجا بخونه و بعدم کم کم میرن پارکی جایی و اونجا اهنگ میخونه . مینجون خودشم میخاد بازیگر شه و نقشای کمرنگی رو بازی میکنه . همینجوری رابطه شون پیش میره بعد یهو دختره می افته بیمارستان و میمیره . گریه و زاری و تمام . زندگی ادامه داره . 

    فیلم کره ای خورشید نیمه شب

    فیلم قشنگی بود . نقش اوپام بامزه و جذاب و خیلی خوب بود . دوسش داشتم . 

    فیلم کره ای خورشید نیمه شب

    فیلم کره ای خورشید نیمه شب

    فیلم کره ای تعهد Commitment 2013  با بازی تاپ TOP 

    راجبه تاپ در نقش لی میونگ هونه که پسر یه افسر کره شمالیه . باباشو تو کره جنوبی فرستاده بودن تا ماموریت انجام بده ولی در اخر خود کره شمالیا راپورتشو میدن و بعدم کشته میشه ، حالا هم پسرش و دخترش که تو اردوگاه هستن رو میارن و میونگ هون رو اموزش میدن به عنوان جاسوس بره جنوب تا ماموریت انجام بده . و خاهرشو گروگان میگیرن . داستان رو لی میونگ هون و ماموریت اش و گذران روزش تو جنوبه و بعدم به روشنی رسیدن به این علم که شمال حروم زاده س و مامورای خودشو رها میکنه . ته ش طفلک کشته میشه ولی خاهرش تو کره جنوبی می مونه و زندگی جدیدی رو شروع میکنه . فیلم قشنگی بود . 

    فیلم کره ای تعهد با بازی تاپ

  • نظرات [ ۵ ]
    • سه شنبه ۱۸ تیر ۰۴

    سریال در حال پخشی کره ای این روزا

    سریال کره‌ای | فیلم ما | تا شش دیدم و دوس داشتم تا حالا . فک نمیکردم خوشم بیاد از سریال‌های آروم زیاد خوشم نمیاد ولی داستانش کشش داشت . گرچه خب یه سری چیزا داره که بعدا سر فرصت برای پست سریال یادم بمونه میگم . 

    سریال کره ای | عاشق و دلباخته| یا کیون وو و معشوقه اش ؛ تا چهار نگا کردم ؛ قسمت یک به نظرم اومد مسخره اس ولی از دو جذاب شدش؛ بازی این دختره رو تو سریالش با رو وون | سریال کره ای دلال ازدواج | دوس داشتم ؛ اینجاام خوبه از لحن حرف زدنش و نگاهش خوشم اومده ؛ اوپا چو یونگ وو هم نگم چقد جذاب و بدبختی 🤪😵‍💫😭 . واقعا بازیش بیسته . داشتم فک میکردم کاش یه سریال با بیون وو سوک باهم بازی میکردن . واقعا نگران سریال جدید بیون وو سوک هستم . آیو اصلا ندوس . 😣

    فعلا این دوتا . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۱۸ تیر ۰۴

    سریال کره ای وویس voice

    جنگم شد و تموم شد ولی هیچ اتفاقی برای حروم زاده های دور ما نیفتاد . خدایا یه مو ته گو لطفا . 

     

    سریال کره ای وویس سه فصل نگاه کردم. فصل یک رو همون موقع ها  در حال پخش دیدم و به نظرم خفن می اومد . بعد از چندسال به خاطر قاتل سریال مو ته گو ، که هنوزم اون بازیگر رو به اون اسم صدا میکنم ، دیدمش و بد نبود گرچه اب هایی داشت و الکی هی لفت میدادن . راستش قضیه شنیدن پلیسه زیاد خوشم نیومد مسخره بود . مثلا طرف راه می رفت میگفت این قدش 187 عه تو دستش یه چیزی داره از تو تلفن . نمیدونم شدنی هست یا نه ولی بعضی جاها دیگه خیلی اغراق داشت . 

    مثلا همین مورد رو برای بعضی وقتای که نیاز بود و باید حدس میزد انجام نمیداد و الکی فیلم بازی میکرد که نمی شنوه . 

     

    کانسپت سریال رو پلیسی به اسم کانگ گونگ جو عه که از بچگی توانایی خارق العاده تو شنیدن داشته . و صداهایی که مردم عادی نمی شنون رو می شنیده . برا همین اومده مثل باباش پلیس شده و تو بخش یه چیز تو مایه های 110 کار میکنه . یه روز موقع تلفن جواب دادن که قاتل داشته زنی رو میکشته ، تو یه روز هم زنه یکی از پلیس های بخش جرایم خشن که نقشش رو جانگ هیوک بازی میکنه ، کشته میشه و هم پدر همین پلیسه کانگ گونگ جو ، پرونده قتل رو هم اب تو اب می کنن و تو دادگاه کانگ گونگ جو میگه که این صدای قاتل نیستو و اینا ولی کسی باور نمیکنه ، کانگ گونگ جو معلوم نی از کجا پول بدست میاره میره امریکا درس شنیدن حرفه ای میگذرونه و بعد میاد ، درحالیکه پشتش به یه رییس پلیسی گرمه تیم گولدن تایم رو راه میندازه تا هر جرمی اتفاق افتاد رو تو ده دیقه سر و تهشو هم بیاره و مجرمو دستگیر کنن . یه سری مخالفت ها و اینا بالاخره تواناییها و خوب بودن ، بودن همچین تیمی بر همگی اشکار میشه و  جانگ هیوک که پلیس جرایم خشن بوده الان میاد تو تیم گولدن تایم و کم کم به کانگ گونگ جو اعتماد میکنه و باهم روی پرونده ی قتل سه سال پیش و قاتلی که نمیدونن کیه " همون مو ته گو " تحقیق میکنن . و این وسطا هم یه سری پرونده دیگه که بعضیش به همین قاتله مربوط رو انجام میدن . 

     

    این فصل یک بود . 

     

    فصل دو باز همین پلیسه گوش تیز ، با یه پلیس دیگه که لی جین ووک نقشش رو بازی میکنه همکاری میکنه و داستانایی به وجود میاد ، قاتل جدید و مشکوک بودن سرتیم " لی جین ووک " و از این دست داستانای جنایی که به فصل 3 کش پیدا میکنه . فصل سه به شدت حوصله سر بر بود . و زیاد از پرونده اش خوشم نیومد . مخصوصا اینکه لی جین ووک مثلا دوشخصیتی بود یا چمیدونم چش بود دوران کودکیش رو به یاد نمی اورد و دوران کودکیشم یه تختش کم بود اخه . خلاصه کاراکتر جالب و جذابی نداشت . خوشم نیومد از بازیش اینجا . تو 💟 سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟واقعا یه چیز دیگه بود . 

    و احتمالا فصل 4 هم پلیس جدید و حل پرونده های جنایی توسط توانایی خارق العاده ی کانگ گونگ جونه . 

     

    در ادامه باید بگم ، فصل 4 و یک رو از این بین بیشتر دوس داشتم . جذابتر بود داستانش و معماش . مخصوصا قاتلاش . قاتل فصل 4 حتی از فصل یک هم بهتر بود . چندشخصیتی هایی که تا حالا دیدین مخصوصا جیسونگ تو سریال ☘ سریال کره ای بکش و خوبم کن ☘ رو کلا بریزین دور . چندشخصیتی فقط قاتل فصل 4 وویس . واقعا جذاب بود . نمیدونم چرا طفلک این بازیگر همیشه نقش قاتلارو بازی میکنه . خیلی بازیش بیست بود . از اونجا که تو مرامم نیست نگم کیه ، 🤣 اینم بگم که شب بتونم بخابم : قاتل جنگل مخفی فصل یک بود ؟ اون . همچنین همین چندوقت پیشا هم ازش سریال دیدم :  🍀سریال کره ای دفاعیه رو شروع میکنم  🍀

    راستش خود پلیسه زنه همچینم جذاب نیست که به خاطرش 4 فصل ساختن . تازه میگن فصل 5 هم هست . کاش یکی بهتر بود . شخصیت قوی تر جذابتر خوشگلتر . یا مثلا جای زن ، مرد بود 😁.  چون فصل 4 نصفه تموم شد فصل 5 معلوم نی کی قراره بیاد . 

    درکل برای سرگرمی و از یاد بردن وضعیت جنگی بد نبود . گرچه جنگم بود استرس و ترس داشت و این سریالم فضای دارکی داشت . ولی زیاد تو بحرش فرو نرفتم . شایدم واسه همینه که زیاد خوشم نیومدش . 

  • نظرات [ ۳ ]
    • چهارشنبه ۵ تیر ۰۴

    سریال کره ای وکیل کار نو مو جین Oh My Ghost Clients

     

     

    از هر چه بگذریم سخن اوپا خوشتر است . 

     

    سریال جدید اِن N VIXX  چا هاک یون ، با عنوان نوموسا نوموجین ، وکیل کارگران نومو جین . نوموسا ینی وکیل کارگران . بازی با کلمات کرده . اسم وکیله هم نو مو جینه . 

     

    ان ویکس N VIXX

     

    راجبه نو مو جینه که سالهاس کارمند بیمه اس ولی با وسوسه ی یکی از دوستاش استعفا میده و پول سنوات ش رو همرو میده به دوسته تا بذاره تو بیت کویین تا پولدار شه . ولی نه تنها ورشکست میشه بلکه دوسته هم میمیره . اینجوری بیکار میشه . یکی از دوستاش بهش میگه که وکیل کار بودن پول خوبی توش هست . یه سال درس بخون قبول شی و مدرک بگیری و اینا . اونم اینکارو میکنه دفتر هم میزنه ولی خب مراجعه کننده ای وجود نداره . برا همین به پیشنهاد خاهر زنش، هی جو ، که مث خاهر کوچکترش می مونه ، پیش دوست یوتیوبرش کو کیان وو میرن . کو کیان وو کیه ؟ چاهاکیون عزیزم . اون پسر شوخ  طبع بامزه و کسیه که کارا رو به روش منحصر به فرد خودش انجام میده . شخصیت روشن و کیوتی داره و جو رو تلطیف میکنه . اون به هی جو هم علاقه داره . اونا یه گروه سه نفره تشکیل میدن ، میرن به کارخونه ها یا کارگاه ها و کارای غیرقانونی که اونجا انجام میشه و یا مسائل ایمنی که رعایت نمیشه رو یادداشت و بعد از صاحب اونجا پول میگیرن تا اینو گزارش ندن . 😄 یجوری رشوه و تهدید خیلی ریز و زیرکانه . 

     

    ان ویکس N VIXX

     

    منتها کار همینجا تموم نمیشه  . اتفاقی برای نو مو جین می افته و تا دم مرگ میره تو بیهوشی یه پسری ظاهر میشه و بهش میگه که اونو زنده میکنه به شرطی که برای روح هایی که مردن و تو کار در حقشون بی عدالتی شده وکیل شه و انتقامشون رو بگیره . اینجوری نو مو جین از این به بعد روحهایی که از این دنیا خاسته ای دارن رو می بینه و میره کاراشونو انجام میده . هرسری هم پرونده اون داستان بسته میشه و دوباره میمیره و باز همین منوال . 

    مسخره س نه ؟ هاها . 🤣😁 

     

    ان ویکس N VIXX

     

    دوقسمت اولش بامزه و باحال بود . اگه قضیه روح دیدنش نبود و یا حداقل هرسری نمی مرد و زنده میشد و یا روحا مث ادم حرف میزدن که دردشون چیه . قابل تحمل بود . مخصوصا این دوقسمت اخر 5.6 انقد پرونده اش مسخره و غیرمنطقی بود که حد نداره کس شر خالث . بازیگرای فرعیشم اونقد دیدنی نیستن . داستانشم باحال نی ولی ....

     

    ان ویکس N VIXX

     

    ولی نگم از کاراکتر اِن اینجا . به قدری شیرین و کیوت و گوگولی و برعکس خود واقعیش انقد تندتند و گوگولی گوگولی حرف میزنه ، قند تو دلم اب میشه و اکلیل و پروانه توامان براش میریزم . دو قسمت اولشو سه دفعه نگا کردم . به لطف این سریالش که ریت خوبی داشته تا الان خداروشکر و فیلم جدیدش که اکران شده تازگی ، تازگیا خیلی فعاله . و همش میتونم ببینمش . و کلی ذوق و هیجان و شادم به لطفش . 

     

    ان ویکس N VIXX

    ینی من تمام مدت دیدنش تو سریال و عکساش و هرچیزی ازش ، همه ی برنامه هاشو تو یوتیوب نگاه کردم  . 🤣😍🥰😎 این شکلی ام : 

     

    ان ویکس N VIXX

     

    ان ویکس N VIXX

     

    به لطف این فیلمش که موزیکال ماننده ، حتی اینگی کیو اس بی اس هم رفتن . بعد از مدتها 😍😘😘😘😘😘😘😘🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰😍😍😍😍😍

     

    ان ویکس N VIXX

     

    ان ویکس N VIXX

     

    خب سریال تموم شدش : 

    با اینکه سریالش 10 قسمت بود و انتظار میرفت فیلمنامه جمع و جوری داشته باشه ولی همون جور که گفتم من فقط 4 قسمتشو دوس داشتم . راستش پرونده هاش مخصوصا پرونده قسمت ؟ 5 یا 6 خیلی مسخره و غیرمنطقی بود . دوقسمت اخرم که رسما اب خالص بود . با این وجود اِن در نقش کمدی تو این سریال خیلی خوش درخشیدش . یکی از بهترین نقشایی بود که بازی کرده بود تا حالا . البته که به قول خودشو همه ی بازیگرا ، خوب نی تو یه نقش همش باشی ولی خب اگه تو اون ژانر جذابیت و تواناییت دیده میشه چرا که نه . مثلا بده مو ته گو تو فصل یک وویس ،همش نقش قاتل داره ؟ نه . یا بده اون اقاهه تو فصل 4 همین وویس ، نقش قاتل داره ؟ نه . 🍀سریال کره ای وویس صدا 🍀 خیلیم عالین .

    به نظرم ژانر کمدی خیلی بهش میاد . با اینکه اصرار داره که خودش اصلا اینجوری نی ولی درواقع تو درونش یه کمدیت و کیوتیی داره . حتی وقتی جدی حرف میزنه یجوری بامزه س . خلاصه که من از همه ی نقشای این نقششو بیشتر دوس داشم . البته که سریالش بیخود بود دیگه حیف . ولی  عیب نداره . سریال خوب باشه مث 💗 سریال کره ای خواننده ی دورافتاده یا سریال کره ای خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه 💗 ولی کاراکتر اِن خوب نباشه خوبه ؟ 

     

    بقیه سریالای اِن : 

     

    💚سریال کره ای وکیل چوسان  💚

    💚سریال کره ای هتلدار و سریال کره ای کشور من و سریال کره ای تونل 💚

    💗 خواننده ی جزیره ی دورافتاده  💗

    💗 قسمت 5 و 6 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی خالی از سکنه 💗

    💙 معرفی N VIXX اِن ویکس   💙

    💙 قسمت 7و 8 سریال کره ای خواننده ی جزیره ی متروکه  💙

    💙سریال کره ای خواننده ی جزیره ی دورافتاده قسمت اخر 💙

    💙 معرفی N VIXX اِن ویکس   💙

  • نظرات [ ۵ ]
    • سه شنبه ۲۸ خرداد ۰۴

    ری واچ سریال کره ای روباه نه دم

     برای سومین بار سریال کره ای روباه نه دم هر دو فصل رو نگاه کردم و درونم پر از شادی و شعف و هیجان شد . انقد این سریال همه چیش قشنگه . عشق روباه به جی آ ، عشق برادرانه شون . دوستی هاشون . شینجو . همه چی سریال   완벽해 . 

    سریال کره ای روباه نه دم

    پر از لذته این سریال . هی هم یادم می افته یه سری از صحنه هاش هی خود به خود می خندم . سریال این چنینی برام کم پیش میاد . یادم نمیاد قبلی یا بعدیش چی بوده . ولی شاید این اولیش بوده . 

    به نظرم بهترین بازی لی دونگ ووک تو این سریال بود . همه ی اکتاش جذاب بود . 

     

     سریال کره ای روباه نه دم

  • نظرات [ ۲ ]
    • پنجشنبه ۲۳ خرداد ۰۴

    سریال کره ای قصر تسخیر شده 귀궁

      کانگ چال ، ایموگیهه که بعد از هزارسال تهذیب بالاخره میخاسته تبدیل به اژدها بشه ولی چون یه انسان دیدتش اون سقوط میکنه ، به خاطر همین با انسان ها دشمن میشه و برای دهاتی که توش سقوط کرده بدشانسی و اینا میاره . یه شمن معروف و قدرتمند با نوه اش که اونم تو خونش دیدن روح و ایموگی و اینا ، تو اون دهاتن . اون معلوم نیست چرا همش با این دختره که می بینتش که اسمش یوری یا یاریه ، چپ می افته .سالها میگذره و مادربزرگ یاری تو یه جن گیری و اجرای ایینی مراسمی می افته تو دریا و میمیره . از اون به بعد یاری میره به کار عینک سازی مشغول میشه تا امرار معاش کنه .  درواقع راستشو بخاین اولش نشون داد که ایموگی به چشم یاری وقتی که نوزاد بوده اومده و چون یاری اونو دیده ایموگی سقوط کرده و برا همین ایموگی باهاش دشمنه و هی خودشو اطرافیانشو اذیت میکنه . ولی بعدش داستان عوض شد . نمیدونم حالا من یادم نمیاد یا واقعا اینطور بوده که میگم . درهرحال .

    حالا یه نیمه اشراف زاده ای هست به اسم یون گاپ که نقششو یوک سونگجه 💚سریال کره ای قاشق طلایی  💚بازی میکنه . اون امتحان دولتی داده و از دهات رفته پایتخت و الانم پیش چونا ارج و قربی داره .اون بچگیش از یاری خوشش می اومده .  چندوقتی که تو قصر اتفاقای عجیبی می افته و یون گاپ به چونا گفته که دختری میشناسه که مادربزرگش شمن بوده و اون میتونه مشکل رو حل کنه . برا همین بعد سالها برمیگرده دهات و از یاری میخاد که باهاش بیاد قصر تا برای چونا عینک بسازه . انگار تو پایتخت دیگه عینک سازی نیستش 😬😄یاری هم که از یون گاپ ناری خوشش میاد قبول میکنه باهاش بره قصر . منتها یون گاپ به یاری نمیگه که داره یاری رو برای کار دیگه ای میبره قصر و اتفاقات عجیبی افتاده . یجورایی گولش میزنه . کانگ چال هم باهاشون همراه میشه تا نذاره که اینا برن پایتخت حالا دلیلش یادم نیست که چرا کانگ چال نمیخاست بره پایتخت . مدتی تو جنگل دور خودشون میچرخن و بعدش یه سری اشرار که دست نشانده ی یه وزیری که مخالف یون گاپ تو قصر هستش ، به یون گاپ حمله و میکشنش . کانگ چال هم از فرصت استفاده و میره تو بدن یون گاپ و بدنشو تسخیر میکنه . ولی بعدها که میخاد بیاد بیرون نمیتونه . بعدشم قضیه رو یاری متوجه میشه و خلاصه باهم به قصر میرن و به حضور چونا میرسن اینا . و کم کم متوجه این میشن که یه روح کینه ای قدرتمند تو قصر وجود داره که ولیعهد بچه رو تسخیر کرده . و مشغول این کارا میشن . از اونورم روح یون گاپ توسط اون روح قدرتمند بلعیده میشه و دیگه ازش اثری نی . بعدش یاری که فک میکرده مادربزرگشو کانگ چال کشته ، کینه اش نسبت به کانگ چال رو میذاره کنار و باهم متحد و بعدم علاقمند میشن و ته تهش هم ازدواج میکنن . 

    عرض کنم که تا قسمت ده رابطه ی کانگ چال و یاری و چونا خیلی باحال و بامزه و خنده دار و دیدنی بود . ولی قضیه روحه و این کینه ی مسخره ش رو خیلی طولش داده بودن و دیگه از حوصلم خارج شده بود . درواقع 16 تا برای سریال زیادی بود . مخصوصا اینکه ماجرای سریال فقط رو همین روحه معطوف بود . اخه مسخره نیست که یه سری ادم رعیت حالا به هردلیلی توسط یاغی های مهاجم کشته بشن بعد بیان از امپراطور کینه بگیرن که تقصیر توعه و هی بخان بیان بگن تو باید از ما عذرهاهی کنی راستش این مساله عذرخاهی تو همچین وضعیتی اولا خیلی کسخلیه و درثانی اخه کدوم امپراطور میاد برای اشتباه اجدادش جلوی اون همه رعیت زانو میزنه و عذرخاهی میکنه ؟ خیلی مسخره و غیرمنطقی بود . نویسنده ها مالیخوییا زدن . بابا ارج و قرب چونا رو نیارین پایین دیگه  . چه وضعشه . تاریخی میسازین درست حسابی بسازین . اونم از اون سریال مسخره ی تاریخیشون که لی بانگ وون رو زن باز و سست عنصر و عقده ای نشون دادن . واقعا نمیدونم چی بگم . 

    سریال فقط تا قسمت 10 برام لذت بخش بود بعدش اب شد . 

    귀궁

  • نظرات [ ۱ ]
    • يكشنبه ۱۹ خرداد ۰۴

    سریال کره ای بخشش برای هیچکس mercy for none

    پراتون میریزه اگه بگم که شخصیت منفی و طرح ریز همه ی این قتلا و نقشه ها کی بوده . طولش نمیدم . کسی نیست جز : چو یانگ وو . معرف حضورتون  در این سریالا : 

    💟سریال کره ای کد تروما  💟سریال کره ای بانو اوک  The Tale of Lady Ok💟

    چرا اینکارارو کردش و ملتو به جون هم انداخت ؟! چون باباش ازش نپرسیده بود تو میخای بیای کمپانی رو بچرخونی ؟ میخاست پسرش دادستان درستکار باشه . اینطوری شد که نقشه کشید تا همه چیو به نام خودش کنه و بشه رییس . 

    سو جی ساب در نقش نام گی جون ، یه گنگستره که برای یه سری ادمای کله کنده کار میکرده . سر یه حادثه ای ، اونو با بردین تاندون پاش مجازات میکنن و اون الان تو جنگلا زندگی میکنه . 😁😄🤦‍♀️ با کشته شدن برادرش که تو همون دم و دستگاه یه کاره ایه ، گی جون دوباره به دنیای بزن بزن و بکش بکش برمیگرده تا مصببین قتل برادرش رو مجازات کنه . این بین متوجه رازهای دیگه ای و همچنین اینکه قاتل واقعی و نقشه کش واقعی کی هست میشه ، ولی اینا هیچ کدوم براش اهمیت نداره . خون جلو چشماشو گرفته و تنها چیزی که براش مهمه اینکه قاتل برادرشو بکشه . 

    در کل سریال بدی نبود ولی یخورده هم داستان معمولی داشت . خشونش رو زیاد نشون میداد مثلا چمیدونم چاقو میزدن و اینا دست قطع میکردن اینارو همرو نشون میداد . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۱۸ خرداد ۰۴

    سریال کره ای خورشید را ببلع Swallow the Sun

    سریال کره ای خورشید را ببلع : ببلع ؟ چرا ببلعه ؟ اصلا چرا اینو اینجوری معنی کرده . خورشید را نشان بده . این معنیشه . 태양을 삼켜라 

    کره ای ها این سریال رو یجورایی اسپیناف ⚡سریال کره ای all in⚡ می دونن . منم اولش که شروع شد دقیقا یاد اون سریال افتادم . ولی اون کجا و این کجا . 

    کانسپت همون داستان قدیمی جزیره ججو ، کازینو و هتل داری  و ایناس . یخورده داستانش متفاوته و کمی تا بیشتر اب و درهم . 

    کیم ایل هون ، مردی که به عنوان تبهکار خطرناک شناسایی و به همراه عده ی زیادی به جزیره ی ججو تبعید شده تا اونجا جاده بسازن . کار با اعمال شاقه . یه پلیسیم هست که نگهبان ایناس و از همون اول با این بدبخت چپ می افته . کیم ایل هون فرصتی گیرش میاد و میتونه فرار کنه ولی پیداش میکنن و اون خودشو از صخره پرت میکنه تو دریا . یه دختر ججویی که با مادرش زندگی میکنه و کارش شنا تو دریا و صدف و اینا از دریا جمع میکنه و اینجوری زندگی میگذرونن . کیم رو بیهوش پیدا میکنه و اونو میبره به غار اون نزدیکی و بهش اب و غذا میبره . اینا رابطه پیدا میکنن و شبم باهم میگذرونن . مدتی بعد پسری که قبلا عاشق این دختره بوده متوجه قضیه میشه و با این فکر که کیم دختر رو گروگان گرفته ، سربازارو باخبر میکنه میان میگیرنش و می برنش . دختر حامله میشه و مادرش پنهانش میکنه و بعدم بچه رو میذاره نوان خانه . اون بچه الان جیسونگه در نقش جانگ وو  . شخصیت به شدت عقده ای بی دلیل دنبال انتقام و خیلی مزخرف . مث همه سریالای دیگه اش که خوددرگیری خاصی داره . اینجا صدبرابر بدتر . بازیشم مزخرف بود . 

    جانگ وو با بچه های دیگه ای که باهاشون تو یتیم خونه بوده کارای مختلفی انجام میده . که هیچ کدومشون درامد خاصی نداره و همینجوری زندگی میگذرونن . سر یه قضیه ای کیم ایل هون که الان اسمش رو عوض کرده و اسم و رسمی در کرده و پولدار ججو شده و خونه ی معروفی که تو ججو هست واسه اونه ، رو نجات میده و اینجوری میتونه به دم و دستگاه کیم ایل هون که کازینو و هتل داری و ایناس راه پیدا میکنه . کیم اونو پیش پسر سست عنصرش تو سئول می فرسته و بعد پسرش میزنه یه نفر رو میکشه . جانگ وو قبول میکنه جای پسر کیم بره زندان . اون یک سال میره زندان و وقتی برمیگرده ، کیم عنم حسابش نمیکنه . و اینجوری الکی الکی جانگ وو از کیم و پسرش کینه به دل میگیره و میخاد انتقام بگیره . بعدش یه سری کارای دیگه با دوستاش میکنه و بعدش باز سر قتل یه نفر دیگه که اونم داستان داره ، پلیس منطقه بهش میگه بهتره شبونه فرار کنه تا دوباره برای قتل نکرده دستگیرش کنن . پلیسه کیه ؟ همون پسری که عاشق اون دختر ججویی بود که درواقع مامان جانگ ووعه  . پلیسه بهش میگه که مادر و مادربزرگش کیه . و بعد جانگ وو طی تحقیقاتی متوجه میشه که باباش کسی نیست جز کیم ایل هون و برا همین بیشتر میخاد که انتقام بگیره چون فک میکنه باباش عوضی بوده که به مامانش تجاوز کرده و خلاصه . جانگ وو و دوستاش و یه نفر  دیگه ای میرن امریکا و اونجا الکی الکی کله گنده میشن . بعدشم وقتی برمیگرده یهویی بی مقدمه به دوستاش نارو میزنه و باز میره توو تیم کیم اینا ، اینجا زمانیکه متوجه میشه کیم باباشه . خلاصه داستانای بیهوده و اب و دست اخر الکی الکی کیم ایل هون رو به جرمای واهی که واسه گذشته اش بود دستگیر میکنن . اینجاش از همه جاش مسخره تر بود . دختری وجود داره به اسم سوهیون که جانگ وو و پسر سست عنصر کیم عاشق این شیربرنجن . خونه ای که الان واسه کیمه ، قبلا مزرعه پرتقال خانواده ی سوهیون بوده . سوهیون الکی الکی با جندگی و اینا کله گنده میشه و میتونه به دادستانا بگه که برن کیو بگیرن . سر اون مزرعه مسخره اش دادستانارو میکشونه به سمت کیم . و الکی الکی قضایا 30 سال پیش رو تو بازجویی می کشونن وسط . دست اخر هم وقتی کیم متوجه میشه که جانگ وو پسرشه یهویی انگار روح در بدنش حلول کرده باشه تصمیم میگیره بره سرقبر اون زنه و خودشو بکشه . خیلی بی معنی . 

    مشکل سریال اینکه از گذشته ی کیم ایل هون که داستان داره رو زندگیش میگذره و شروع سریال با اونه چیزی نمیگه . چیزی راجبه اینکه کی بوده و چطور دستگیر شده و ایا واقعا تبهکار هست یا نه . ولی بعدها نشون میده که به نظر واقعا ادم بی رحمیه و با قاچاق تریاک و اینا تو ویتنام تونسته پولدار بشه . از خطرناک بودنشم چیزی نشون نمیده . حتی جوری نیست که ادم دلش براش بسوزه . کلا یه داستانی سرهم کرده بودن تا بازم همون بک گراند لاس وگاس و کازینو و اینا رو داشته باشه . به قول خود کره ای ها وقتی ده سال پیش دیدن که آل این با بازی لی بیونگ هان گرفته ، گفتن بذا باز یه همچین چیزی بسازیم به شکل عجیبی این سریال هم ریت خوبی داشته . اولین  سریال که تو افریقا فیلمبرداری شده . حتی اون خونه ای که واسه کیم تو ججو بوده رو واقعی ساختن و میلیاردها واسش خرج کردن . با اینحال به نظر من که سریال بیخودی بود . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • چهارشنبه ۱۵ خرداد ۰۴
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |