قالب

بایگانی مرداد ۱۴۰۳ :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۱۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

چهل و نه درصد لذت پنجاه و یک درصد رنج

"رنج، بخشی جدایی ناپذیر از وجود انسان است و به همین خاطر هم یکی از دلایل کشیده شدن ما به سمت هنر تجربه کردن رنج است؛ تجربه ای که الزاما با هم دلی همراه است چیزی شبیه «همگانی کردن رنج در دنیای واقعی همه ی ما تنها رنج میکشیم هم دلی به معنای واقعی کلمه ناممکن است با این حال اگر یک قطعه ی داستانی به طرزی خلاقانه به ما امکان دهد که با رنج یک شخصیت هم ذات پنداری کنیم ما هم راحت تر میتوانیم درک کنیم که دیگران با رنج ما هم ذات پنداری خواهند کرد. این نکته امیدوار کننده و نجات بخش است و تنهایی درونی ما را کمتر میکند. شاید به همین سادگی باشد. تلویزیون فیلم های عامه پسند و اکثر هنرهای مبتذل» یعنی هنرهایی که هدف اصلی شان پول است، دقیقا به این خاطر سود آورند که فهمیده اند مخاطبان ترجیح می دهند با لذت صددرصد روبه رو شوند تا با واقعیتی که معمولا چهل و نه درصدش لذت است و پنجاه و یک درصدش رنج هنر متعالی» که هدف اصلی اش بالا کشیدن پول شما نیست؛ بیشتر تمایل دارد پریشان تان کند یا مجبورتان کند برای رسیدن به لذت نهفته در آن هنر جان بکنید. درست مثل زندگی واقعی که در آن لذت حقیقی محصول جنبی جان کندن و رنج است. مخاطبان جوان هنر این طور بار آمده اند که هنر یعنی صددرصد لذت خالص و بی تلاش بنابراین خواندن داستان جدی و درک آن برایشان سخت است. این خیلی بد است. مساله این نیست که خوانندگان امروز احمق اند. مساله این است که تلویزیون و فرهنگ هنرهای تجاری خوانندگان را تنبل بار آورده اند و توقعات شان را بچگانه نگه داشته اند. این مساله درگیر کردن خواننده ی امروزی را بی نهایت دشوار و نیازمند خلاقیت و هوش میکند. "

همشهری داستان شماره ی تیر 91 . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۹ مرداد ۰۳

    سریال کره ای ستمگر و سریال کره ای غم های ما و بقیه ...

    سریال کره ای غم های ما ، دقیقا هدف این سریال چی بود ؟ اینکه هرکی تو ججو زندگی میکنه لزوما خوشبخت و بی غم نی ؟ یه عالم بازیگر خوبو چپوندن تو سریال الکی . کیم وو بین و با یه اجومای زشت انداختن بعد دوست دخترش با یکی دیگه س . مسخره . خب میذاشتین باهم یه صحنه داشته باشن دیگه . خیلی سریال بیخودکی بود  . همرو زدم جلو . 

    کره داره به کجا میره واقعا ؟ ریده با این سریالاش قبلا یه سریال میدیدی کلی راجبش فک میکردی حال میکردی صحنه هاش یادت می افتاد می خندیدی . خیلی باحال بود . الان همش داره چرت و پرت می سازه . الان من چی ببینم هیچی نی 😁

    اوون همه منتظر، سریال ستمگر ؟ بودم اونم الکی بازیگرارو هدر داده بود . خیلی مسخره بود . اب خالث . حدود 10 تا سریال دیدم همرو زدم جلو 5 قسمت 5 قسمت . اصن قشنگ نبودن . درکل اکثر سریالای خانوادگی و 50 قسمتی اب خالصن .

    بیسشونم دو سه تا خانواده س که همشون باهم رابطه دارن و خانواده ها همگی تو یه خونه فسقلی زندگی میکنن همشونم کار میکنن و هشتشون گرو نهشونه . پولداراشون دنبال عروسین که مث کلفت براشون خم و راس شه . گداهاشونم که معلومه دیگه . مخصوصا اینکه همگی یه جا زندگی میکنن و تو زندگی هم دخالت میکنن بدتر از ایرانیا و یه نفر همه ی کارای خونه رو میکنه و همگی کارمندن ولی پول ندارنش خیلی مسخره و غیرواقعیه و غیرقابل تحمله . 

    لیست سریالایی که دیدم : 

    1. غم های ما 
    2. ملکه ی جاه طلب 
    3. نفرین 
    4. من یک عاشق دارم 
    5. هنوز سی سالم نشده 
    6. زنی که سه بار ازدواج کرد 
    7. روز باشکوه 
    8. دخترم گوم سال 
    9. خانواده ی مهربان 
    10. عروس زیبای من 
    11. عشق شفادهنده ی من 
    12. باران عشق 
    13. گوی طلایی 
    14. امپراطور طلایی 
    15. ماهیت پول 
    16. الهه ازدواج 
    17. همینه که هست اره اینجوریاس 
    18. احضار 
    19. تالاپ تالاپ قلبم 
    20. بذار معرفیش کنم 

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲۷ مرداد ۰۳

    سریال المانی تاریک دارک dark

     

    جوناس نوه ی اولریکه . اولریک 33 سال پیش برادرش گم شده . اون بچه ای که اول سریال میره تو زمان گذشته پسر اولریکه . جوناس با عمه ش دوسته .

    تو طول سریال مداوم اذعان میشه که طرف عمه شه ولی هی کیس میرن . مدام درمورد اینکه زمان نمیدونم اینطوری اونطوری 33 سال یک بار دریچه باز میشه حرف میزنن . خب اگه دریچه اون یک سال و خورده ای تفاوت زمانی شمسی قمری باز میشه چطوریه که شما با این ذره ی خدا که معلوم نی چی چی هست میرین هی تو زمان سفر میکنین ؟! و اگه این هست چه احتیاجی به اون در توی تونل هست ؟ و چطوری انقد کودن بودی که بعد 66 سال فهمیدی که منشا اتفاقات کجاس اونم کلودیا معلوم نی یهو از کجا بهش الهام شد و بهت گفت .

    اگه از اول قضیه این بوده و با یه حرف جوناس به پسر اون پیری احمق ، که امشب نرو فردا برو بابات  دوست داره ، پسر نفهمی مث اون ، قرار بود قانع شه چرا با حرف زنش نشد ؟! و فقط همین ؟ماشین زمان ساخته نشه زمان به سه بعد تقسیم نشه و تمام ؟! اگه قرار بود به این راحتی اتفاق بیفته چرا انقد کش و قوسش دادین . الکی رود راینو باز کردین تو سریال . مگه نمیگفتین همه چیز چرخشیه  و هیچوقت نمیتونی چیزیو تغییر بدی پس چجوری شد که این تغییر کرد ؟

     

    اگه یوناس با برگردوندن میکل به حال باعث عدم موجودیت خودش میشه پس در زمان حال که تازه 11 سال از به وجود اومدن میکل گذشته ، چجوری میکل وجود داره ؟

    اگه زمان موازی حرکت میکنه  و گذشته و اینده ای وجود نداره و هردو موازی هستن پس نباید هیچ خاطره ای داشته باشیم از طرفی اگه اینطور نیست درحالیکه سریال میگه هست ، پس چطور هیچ کدوم افراد تو سریال هیچ خاطره ای از دیدن افراد حال حاضر ندارن ؟ مثلا شارلوت چندبار یوناس رو تو گذشته دیده پس چرا اشنا براش نمیاد قیافه و تیپ یوناس در زمان حاضر ؟

     

    یارو میگه که، تومهاس ؟! یه شی اگه بره گذشته یا اینده و از مبداش خارج شه حتی اگه منشاش وجود نداشته باشه هم وجود داره . ینی حتی اگه یوناس بمیره در اینده یوناس گذشته وجود داره . گذشته بمیره اینده وجود داره . پس در این حالت میشه نتیجه گرفت که اگه میکل برمیگشت هم یوناس وجود داشت ، و این ینی که زمان یه چیز لوپ مانندیه که هی داره می چرخه و اینا . تا شیی به وجود نیاد چطو ممکنه که وجود داشته باشه ؟! 

    اصن بگیم که اینجوریه . اوکی . اخرالزمان ینی چی ؟ اگه منظورش ترکیدن اون نیروگاه باشه خب چرا تو سال 2055؟ بزرگسالی الیزابت الکی تفنگ دستشون بود ؟ خب اینا چرا نمیرفتن یه شهر دیگه . اون شهر اون قد بزرگ بود که اگه نیروگاهم می ترکید دیگه کل المان که خراب نمیشد . امریکا دوتا بمب به اون گندگی انداخت ژاپن ، دوتا شهرش خراب شد . بعد خب نیروگاه به اون عظمت بترکه که همگی پودر میشین ، عکس مرده هارو هم گذاشته بودن اونجا . 😂

    بعد این میکل چرا مث ماستا بود ؟! اوریک که اومد دنبالش چرا باهاش فرار نکرد رفت چسبید در کون اون پرستار پتیاره هه . 

    اوریکم عوضی بود ینی تو دوتا دنیا هم عوضی بود این مرد . و اون زنه هانا یه تنه کل المانو میتونه بهم بریزه همچین زنی و بهتر که زودتر یکی بکشتش . خوب شد اخر بزرگسالی جوناس کشتش . دلم خنک شد . جنده ی خالث بود . 

    بعد خب اگه میتونستین از تونل تو زمان سفر کنین چرا اون کشیشه اون ماشین الکی رو درست کرده بود بچها رو میکشت ؟ 

     نمی فهمم چرا باید انقد پیچیده راجبه هرچیزی فکر کرد . اصلا ادمای سریالم نرمال نبودن همش چرت و پرت بهم می گفتن . یا می لاسیدن یا شر و ور میگفتن . و یه سری دیالوگاش واقعا حقیقت محض بود 🤣 مثلا بزرگسالی جوناس میگفت : 

    عجیب نیست که ادم بزرگترین بیزاری رو نسبت به کسایی که بیشترین شباهت بهش رو دارن ، حس کنه ؟

    ما به امیدی چنگ میزنیم که برامون اتفاق نمی افته . 

    در کل  خییلی سریال بیخودی بود . خیلی پوچ بود و خیلی فضای ناامید کننده و یاس اور و تاریک و مزخرفی داشت به همه ی اینا داستان مسخره و زبان المانی سخت رو هم اضافه کنین . 

  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۲۳ مرداد ۰۳

    سریال کره ای خانه ی پرنده ابی

    کدوم ادم احمقی 10 سال تحقیر و سرزنش کار پیدا نکردن رو تحمل میکنه بعد که میفهمه شرکتی که توش بالاخره با پارتی ،کار پیدا کرده درواقع شرکت بابای خودش بوده و بعد  نمی سوزه ؟! بعدشم میره ته و توشو در میاره که قضیه چی بوده ولی در اخر میگه نه من این پولارو نمیخام به خاطر پول اینکارو نکردم . 🤮اسکلین ؟ خیلی فیلمنامه های سریالای 50 قسمتیشون اب و مسخره و غیرمنطقیه . 

    همکار و دوست بابای احمقشون که مهندس ؛بوده و شرکت رو تاسیس کرده به باباش خیانت و دقیقا روز مرگش میره همه ی حسابای باباهرو خالی میکنه و با دستکاری سهام ، سهامشونم میخره و شرکت و اموال رو کلا میکشه بالا و اونارم از خونه میندازه بیرون . حالا پسر همون مرد ساده لوح احمق تو یه دانشگاه سطح پایین درس خونده و ده ساله که دنبال کار میگرده ، یارو دزده الان اسم شرکتو عوض کرده و کلی برای خودش اسم و رسم بهم زده . شانسا پسره برای این شرکت هم درخواست میده بدون اینکه بدونه این یارو دوست قدیم باباش بوده ، مرد دزد ، با اینکه پسره تو مصاحبه قبول شده بود ، خصوصی با پسره دیدار و رو گردنش دین میذاره که اره من استخدامت کردم اگه میدونستم تو پسر فلانی هستی مصاحبه تو رد نمیکردم . اینطوری ! 

    سریال کره ای خانه پرنده ابی

    پسره بعدا از یکی از زیردستای همون دزده می شنوه که این شرکت درواقع اول بنیانگذارش بابای خودت بوده ، بعدش اتفاقی متوجه چیزی میشه و بعدش که تحقیق میکنه متوجه میشه که درواقع اموالشونو این یارو کشیده بالا . و اقدام میکنه  و اینا . 

    دست اخر که یارو میگه بیا اموال واسه شما، میگن نه تو این شرکتو به اینجا رسوندی ما پول نمیخاستیم که ما میخاستیم تو به خودت بیای 😶🙄بعدشم کاشف به عمل میاد که اصلا بابای احمقشون از اولم چون مردنی بوده میخاسته شرکت رو بزنه به نام این یارو و بهش بگه که با پولاش مواظب خانواده ش باشه . عجب ادم احمقی خب بزن به نام زنت همشو پول کنه سهام بخر به اسم بچه ات . اصلا یه چیزای مسخره و کسخلی نشون میدن . اصلا چرا یکی باید اینکارو کنه ؟! اصلا بگیم انقد احمق که همه ی سرمایه تو بدی دست کسی و بگی که مواظب خانوادم باش . از کجا معلوم طرف با وجود اون همه اموال همچنان رو حرف و قولش پایبند باشه ؟! اصلا بگیم این قضیه اش هیچی . مامانشون چقد احمق بوده . اصلا مامانشون نبودش . تو یتیم خونه دوست همین یارو دزده بوده و یه زن دیگه ای . سه تایی با این مرده اشنا میشن مامانه عاشق این یارو مهندسه میشه ولی مهندس میره یکی دیگرو میگیره . بعد که زنش میمیره ، این زنه میره به این میگه که من میام از بچه ات نگه داری کنم و اینا من فقط میخام خانواده داشته باشم 😶😐 . از اونطرف دوست یتیم خونه ایش حامله میشه از کسی و بچه رو نمیخاد ، این زنه  و مرده بچه رو به عنوان بچه ی خودشون میارن بزرگ میکنن . درواقع زنه حتی زن مرده هم نشده بوده و هیچ کدوم از بچه ها بچه ش نبودن . چقد بی معنی . 

    به این ترتیب یه سریال کره ای 50 قسمتی دیگه رو ، روی دور تند نگاه کردم . 

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۱۷ مرداد ۰۳

    برای دهمین بار فیلم کره ای قطاری به بوسان Train to Busan

    هیچ تاکید میکنم هیچ فیلم و سریال زامبی ای نمیتونه جای قطار بوسان رو بگیره . این فیلم محشر بود . یه اثرهنریه که همه چی توش داره ، ترس ، غم ، دلهره وحشت . واقعا عالیه . 

    فیلم کره ای قطار بوسان

  • نظرات [ ۱ ]
    • يكشنبه ۱۴ مرداد ۰۳
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |