قالب

سریال کره ای عاشقانه :: •بیشه زاری غرق در شکوفه •

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سریال کره ای عاشقانه» ثبت شده است

سریال کره ای مدت زیادی رو منتظرت بودم Longing for You

سریال کره ای مدت زیادی رو منتظرت بودم یا مشتاق دیدار :
من متوجه نشدم دقیقا منظور از عنوان سریال چی بود ، تو سریال یه اشاره ای بهش میشه ولی بازم اونقدرا معنی به خصوصی نمیداد با توجه به محتوای سریال .
 

سریال کره ای خیلی وقته منتظرت بودم

 
 
داستان سریال راجبه کارگاه اوه جین سانگ ، که تو یه شهر کوچیک پلیسه ، یه برادر کوچکتر داره و با مامانشون زندگی میکنن .و با رخ دادن قتلی تو شهرشون زندگی شون تحت تاثیر قرار میگیره ...

حالا از اینور توی سئول قتلی رخ داده و مدتهاس که مضنونش کسی که ، پسر نماینده مجلسه و بارها به عنوان مضنون ازش بازجویی شده ولی هر سری با داشتن شاهد و دلیل ازاد شده . بعد از مدتها از قتل اولی ،یه قتل دیگه به همون طریق رخ میده و دوباره سر و صدا راه می افته که چرا پس قاتل رو پیدا نمیکنین و این حرفا ...

🍂🌨   ‌ بیشه زاری غرق در شکوفه در یک نگاه    🍂🌨

دادستان چا یونگ وو و دادستان یونگ جو مسئول پرونده قتل های سریالی میشن و یه تیم ویژه تشکیل میدن برای اینکه بکوب روی این پرونده کار کنن ،تو اثنای تحقیقات روی قتل دومی ، قتل سوم این سری تو شهری که کارگاه اوه جین سانگ هست رخ میده ، رو این حساب دادستان ها میان به اون شهر و میخان پرونده رو ببرن سئول که اوه جین سانگم میگه منم باید سرجهازی ببرین 😁اینجوری میشه که جین سانگ هم میاد تو تیم ویژه تحقیقات ، تو تحقیقات متوجه وجود یه چاقوی گرون قیمت برند میشن که قاتل با این چاقو قتل هاش رو انجام میداده ، تو سرنخ ها ، متوجه میشن که برادر کارگاه اوه جین سانگ که تو شهرشون اشپزه و رستوران معروفی داره ، از این چاقوی گرون استفاده میکنه .
 

دادستان چا برادر جین سانگ رو به عنوان مضنون دستگیر میکنن و یک سری مدرک هم مبنی بر اینکه این پسره مشکوکه از تو گوشیش پیدا میکنن . جین سانگ ناراحت و عصبانی میشه که چرا برادر منو گرفتین و اون بی گناهه و قاتل داره تو شهر به خاطر کله گنده و پولدار بودنش راه میره و فلان ...خلاصه از اوه جین وو ، برادره اوه جین سانگ ، بازجویی میکنن که این چاقو رو از کجا خریدی و این عکسا که از پای زنا گرفتی چیه تو گوشیت ...تحقیق میکنن می فهمن که جین وو بی گناهه و عذرخاهی و اینا ...میگذره از این موضوع و قاتل واقعی قتل دومی پیدا میشه درحالیکه خودشو کشته بوده و نتیجه میگیرن که قاتل همین بوده و پرونده بسته میشه .
 
 
دادستان چا از یونگ جو خوشش میاد و یونگ جو و جین سانگ هم دوستای بچگی هستن که تو یه شهر بزرگ شدن و مادراشون باهم دوستای صمیمی هستن ...تو این پرونده جین سانگ ترفیع میگیره و تو همون سئول میمونه ...
 

 
دادستان چا خانواده اش از این خانواده های خیلی پولدار هستن و بیمارستان معروفی هم دارن ، مامانشم دکتره ، بیمارستان شون محل معالجه ی یه عالم سیاستمدار بوده و تو این معاشرتا راز هایی هم رد و بدل میشه و از طرفی پارتی بازی ها و رشوه هایی هم صورت میگیره . خلاصه مامانش همچین ادمیه . از این طرف دادستان چا با بیماری قلبی مادرزادی به دنیا اومده و چندین تا عمل تا حالا داشته که موفق نبوده ، مگه اینکه قلبی بهش داده بشه که از فک و فامیل و خون خودش باشه . سوالی که برام به وجود میاد اینکه مگه برای پیوند قلب نباید خون ها هم تطابق داشته باشن ؟! چون دیگه بحث خیلی پزشکی من تحقیق نکردم . حسش نبود ...
 

 
من اولش که خانواده دادستان چا رو نشون میداد میگفتم خب فهمیدیم دیگه اینا پولدارن و بیمارستان دارن چه ربطی به قاتل و داستان سریال داره ، حس میکردم زیاد روش زوم شده ولی وقتی داستان جلوتر میره متوجه میشین که درواقع داستان درباره خانواده ی دادستان چاعه . حالا باید با یه کاراکتر دیگه اشنا بشیم :
 

 
پارک کی یونگ خبرنگار جنایی ، و از این خبرنگارایی که مستقر تو دادستانیه ،پارک کی یونگ از بچگی تو خونه ی دادستان چا اینا بزرگ شده ، گویا مامانش معتاد بوده و به علت بدسرپرستی ، مامانه چا به سرپرستی قبولش کرده ...ولی مامان چا از روی مهربونی و خیرخواهی این کارارو نکرده ...راز بزرگی هست که وقتی به قسمتای 10 اینا میرسین برگ ریزونه ...🍂🍁🌿🍀🍃🌪
 

یه مدت از انتقال جین سانگ میگذشت که خبر میاد برادرش تصادف کرده ، یونگ جو و چا میرن پیش مامانش که برادر جین یانگ که همکارمونه اینجوری شده اوژانس جایی قبولش نکرده ! بیاریمیش بیمارستان خودمون ، مامانش اولش فیس میذاره ولی با یخورده اصرار بیشتر قبول میکنه ، جین وو رو میارن بیمارستان و عمل میکنن ولی مرگ مغزی میشه و جین سانگ و مامانشم قبول میکنن اعضاشو اهدا کنن ، چون خود جین وو هم از قبل برگه شو پر کرده بوده که میخاد اعضاش اهدا شه .
 

 
تو همین اثنا که جین وو هنوز بیمارستان بود و خبر مرگ مغزی هنوز نیومده بود ، به دادستان چا ترفیع اینکه بره امریکا اموزش رو میدن و اونم با اصرار مامانش قبول میکنه که بره ، یک سال میگذره و وقتی برمیگرده خیلی سر حالتر و خون گرم تر شده بود ...همه تعجب میکنن که این یک سال تو امریکا چه به دادستان چا ساخته ، درحالیکه اون قبل اینکه بره امریکا پیوند قلب کرده بود ...همون جا شصتم خبردار شد که یه خبریه ...😉
 

 
یه سری پرونده ها به وجود میاد و متوجه میشن که قاتل سریالی که از اول داستان دنبالش بود اونی که خودکشی کرده نیست ...اینجوری میشه که دوباره پرونده رو باز میکنن و تیم ویژه تشکیل میشه ...تو خلال تحقیق ، یه ناشناس به جین سانگ ویدئویی می فرسته که دارن جین وو رو میکشن و درواقع اون با تصادف نمرده بلکه کشته شده ...و اونجا بود که جین سانگ دنبال قاتل برادرش هم می افته ...و یه سری سر نخ ها میرسه که شوکه کننده بودن ...
 

 
حالا زمانی که من باید داستان رو از اخر به اول تعریف کنم ، چون پیچش سریال یجوری بود که یهو همه چیز وارونه شدش :
 

 
همونجور که گفتم دادستان چا یونگ وو خانواده پولدار و اشرافی داره و مامانش رییس بیمارستانشونه ، بیمارستان اونها یکی از معروفترین بیمارستان ها به شمار میره و کله گنده ها اونجا رفت وامد دارن ، درواقع چا یونگ وو نسل چهارم یه خانواده اشرافی و اینکه به سادگی بذارن بمیره درحالیکه مامانش دکتر خب براشون به غیر از افت، ناراحتی و افسوس زیادی به همراه داشته ، برای همین مامانه اومده یه پروژه راه انداخته تو بیمارستان ، اسم پروژه رو گذاشته " زندگی دوباره "...
 
نمیدونم ، ممکنه کتاب " هرگز رهایم مکن " کازوئو ایشی گورو رو خونده باشین یا نه ولی تو اون کتاب یه یتیم خونه ای بودش که بچهای بی سرپرست رو اونجا به بهترین نحو بزرگ میکردن و از هر لحاظ بهشون می رسیدن مخصوصا سلامتی ...درواقع بچها رو بزرگ میکردن و بعدم وقتی به سن موردنظر میرسیدن اونارو برای اهدای اندام هاشون می فرستادن بیمارستان ، مثلا کلیه کبد هرچی که میشه اهدا کرد ، و اندام های اهدایی رو به پولدارا یا اشراف زاده میدادن ...
 

 
فک میکنم حدس زده باشین که پروژه ی " زندگی دوباره " مامان چا یونگ وو چی بوده باشه ؟! دقیقا همین پروژه رو داشت انجام میداد منتها بدون خبر داشتن اهدا کننده ها ، مثلا یکی می اومد بیمارستان ازمایشی چیزی میداد اینا چک میکردن که با فلان سیاستمدار می خوره یا نه طرفو یه بلایی سرش می اوردن که بتونن به اندام هاش دسترسی پیدا کنن ، خلاصه دقیقا همین بلا رو هم سر جین وو اورده بودن ، حالا اصلا جین وو کی بود ؟!
همونطور که گفتم حتما باید قلب کسی به یونگ وو پیوند میشد که هم خونش باشه ، از قضا بابای یونگ وو جوونی هاش چشمش زیادی هرز می رفته و هرجا یه بذری کاشته بوده ، یکی از اون بذرها همانا جین وو بوده ...
مامان جین وو بعد از اینکه بچه دار میشه ، یه مدت میره شهری که مامان جین سانگ هست و اونجا پیش اون کار میکرده بعد یه مدت غیبش میزنه و جین وو رو مامان جین سانگ بزرگ میکنه ، مامان یونگ وو از اینکه شوهرش همچین ادمی و با زنای مختلف هست رو میدونسته و قایمکی مامانه جین وو رو با پول ازش دور میکنه ، خب مامانه هم جوون بوده و هنرمند ،می فرستنش فرانسه و میگن دیگه برنگرد کره و همش ساپورتش میکردن ، بچه شو رها میکنه .

 
درواقع اینا همش دام و برنامه ریزی برای اهداف بزرگتره ...جین وو پیش اون خانواده تو یه شهر ساحلی بزرگ داشته میشده ،اینجا پرانتز باز کنم که مامان یونگ وو با همکاری یکی از زیردستانش که شخص خیلی متبحری بوده و قبلا ارتشی بودش ، این برنامه ها رو می ریخته ...یه دکتر اشنا هم می فرستن تو اون شهر که مداوم برنامه روزانه و سلامتی جین وو رو زیرنظر بگیره و به اینا گزارش بده ...
اینجوری بوده که تو یه مقطعی دیگه میگن خیله خب حالا هم اهدا کننده امادگی اهدا داره و هم گیرنده ، همون شخص زیردست رو تو یه روز بارونی می فرسته سروقت بنده خدا جین وو و به قصد کشت می زنتش ... جین وو رو که میارن بیمارستان و عمل میشه درحال بهبود بودش ولی مامان یونگ وو میره از دستگاه جداش میکنه تا بمیره و بتونه قلبش رو بده به پسرش ...رسما یکی رو میکشن تا قلبش رو زوری بدن به یکی دیگه ... اینجوری میشه که یونگ وو بدون اینکه بدونه اهدا کننده قلبش کیه ، عمل میشه و تو امریکا بهبود پیدا میکنه و برمیگرده کره ...
 

 
پارک کی یونگ هم یکی از همین پسرا بوده ، پارک کی یونگ وقتی مامان واقعیش میمیره از دوست صمیمی مادرش می شنوه که قرص هایی که مامانش می خورده باعث اعتیاد و مرگش بوده ؛ اون تحقیق میکنه و متوجه میشه که قرصایی که مامان یونگ وو به مادرش میداده اعتیاد اور بوده ، به این فک میکنه که چرا مامان یونگ وو باید مامان اونو بکشه ؟!
یه روز که اتفاقی به اتاق خالی مامانه داخل میشه تو لپ تاپش نتایج ازمایشی رو میبینه که تو قسمت اهدا کننده اسم خودش نوشته شده بوده و تو گیرنده اسم یونگ وو ، ازمایش دی ان ای میگیره و متوجه قضیه میشه ...پارک کی یونگ طفلک تنهایی به این همه حقایق تلخ پی برده بود ...تو تحقیقاتش متوجه میشه که کسی دیگه ای هم برای این اهدا وجود داره و اون جین وو بوده، راجبه جین وو تحقیق میکنه و متوجه میشه که اونم برادرشه ...اون نقشه میکشه تا جین وو رو قاتل نشون بده تا اینجوری جین وو بیفته زندان تا مادر یونگ وو نتونه نقشه های شومشو اجرا کنه ...خودش از قضا به خاطر داشتن هپاتیت بی از صف اهدا کننده ها خارج شده بوده ...ولی وقتی جین وو به عنوان مضنون دستگیر میشه جین سانگ اونو از مضن اتهام مبرا میکنه ...و اینجوری میشه که نقشه های مادره رو روال پیش میره ...

 
جین سانگ تو تحقیقات به این نتایج میرسه و متوجه این حقیقت تلخ میشه ، تو تحقیقات به پارک کی یونگ خبرنگار هم شک میکنن و درموردش تحقیق میکنن و وقتی خونه شو میگردن متوجه اثار جرم میشن ، پارک کی یونگ فرار میکنه و تو فرار زیردست مامانه یونگ وو می دزدتش و علی رغم اینکه رییس ینی مامان یونگ وو گفته بوده بکشش ، اونو تو یه خونه ای زندانی میکنه ...
 

 
جین سانگ ، کی یونگ رو پیدا میکنه و کی یونگ همه ی حقایق رو میگه ...یونگ وو نمیخاست حقیقت رو قبول کنه که مادرش همچین ادمی و اینجوری نقشه کشیده تا قلب کس دیگه ای بدزده ، دست اخر دوربینی که توی اتاق جین وو تو بمیارستان بود رو نشونش میدن و متوجه میشن که تیر خلاص رو خود مامانه زده که باعث مرگ جین وو شده ...
یونگ وو از اینکه برادرشو اینجوری از دست داده بود خیلی ناراحت میشه و از اینکه کی یونگ به جای اینکه وقتی حقیقت رو فهمیده بود به اون نگفته بود ناراحتتر ...خلاصه همه رو به دادگاه میکشونن و به سزای اعمالشون میرسن ...مامانه چشم سفید و وقیح بود و جرمش رو قبول نمیکرد و فک میکرد چون مادره پس حق داشته که این کارارو بکنه از طرفی پروژه ایکه به راه انداخته بود لو رفت و معلوم شد که چندین نفر دیگه رو هم اینجوری روشون نقشه کشیده بودن .... دست اخر تو دادگاه اعتراف کرد ...ولی اصلا حس شرمندگی و عذرخاهی و پشیمونی نداشت ...خیلی نفرت انگیز بود ...قاتل ...!

تو این قضایا یکی از مقصرین اصلی بابای یونگ وو بود بس که سست عنصر بود همه کاراررو سپرده بود به زن عفریته ش و اونم اینجوری همه ی پسراشو برای پسر خودش سلاخی کرده بود ، درسته خیانت کار قبیحی ولی درهرحال این حق رو به زن اصلی نمیده که بره پسرای دیگه رو برای پسر خودش بکشه ، اونم با همچین نقشه های دقیقی ...هردو مادر بچها رو هم دک کرده بود به شکلی تا اگه یهو مردن کسی صاحب در نیاد ...مامان کی یونگ رو کشته بود ، مامان جین وو رو هم با پول خریده بود ، درسته مامان جین وو به خاطر پول بچه شو رها کرده بود ولی دلیل نمیشه که یکی بیاد بزنه بکشتش که ...خیلی ادم نفرت انگیزی بود از این زنایی که فک میکنن خیلی می دوننن و میخان رو بقیه سوار بشن و یجوری از بالا حرف میزنن و بقیه رو حساب نمیکنن اعتماد به سقفن ...حالم بهم میزد زنه ...این بازیگر همه جا اینجوری نفرت انگیز بازی میکنه ...
 

 
درکل خییلی سریال قشنگی بود من فک نمیکردم سریالش انقد خوب باشه به خاطر نا این وو و بقیه بازیگرا زیاد بهش چشم نداشتم یهو از بی سریالی گفتم ببینم این چیه ...راستش نااین وو زیاد جذاب نی ولی تو این سریال به یه سری جذابیت هاش پی بردم ...خییلیا از بازیش بد گفته بودن ولی به نظرم ایرادی نداشت ...ایرادی هم اگه بود بیشتر به خاطر طرز نوشته شدن اون کاراکتر بود ، کلا یجوری بود سریالش که انگار احساسات رو زیاد دخیلش نکرده بود و اون احساس های همیشگی تو سریالا کره ای که مثلا یکی میمیره خودشوو جر میدن گریه میکنن و افسردگی و خشم و کینه و اصرار بر اینکه نه این کشته شده ، اینجور چیزای همیشگی توش نبود ...
 

به نظر من تنها کسی که بازیش ایراد داشت یونگ جو بود ، این بازیگر نه تنها بازی بلکه قیافه ام نداره ...فک کن با ارایش اینه بی ارایش چی میشه ...جای شکرش باقیه خوش هیکله ...☘🙄 شاید تو سریالای گذشته ش بازی خوبی رو نشون داده بوده ولی اینجا هیچی همه جا یجور بود ، وقتی دزدیده بودنش وقتی به یه موضوع هیجانی میرسید وقتی به حقیقت رسیدن اصلا وقتی دادستان چا بهش گفت بیا ازدواج کنیم ...همه جا یه قیافه و ری اکشن داشت ...درسته برای نااین وو گفتم که شاید به خاطر کاراکترشه ولی کاراکتر یونگ جو رو اصلا انگار هیچیی براش ننوشته بودن فقط گفته بود تو دادستانی این دیالوگا رو بگو ...صفر صفر ... با اینحال تو جذابیت داستانی سریال تاثیری ان چنانی نذاشته بود بازی ها ...شاید تو این برحه برای من اینجوری بود شاید یه وقت دیگه میدیدم منم اذیت میشدم ...ولی اینجوری نبودم خدا رو شکر ...

 
فک میکنم سریالی که کمتر تو درحال پخشی ها دیده شده باشه ...او اس تی خیلی قشنگی هم داشت که بهتون پیشنهاد میکنم حتما گوش کنین از اینجا :
 
 
اهنگ : 
 
  • نظرات [ ۳ ]
    • پنجشنبه ۳۰ شهریور ۰۲

    سریال کره ای عشقم اهل ستاره هاس

    اگه بخام دقیق محاسبه کنم از سال 2015 کی درامر شدم و بعد از سریال " پنیر در تله " فن " پارک هه جین " شدم . بعد از اون رفتم سریالا و فیلمای دیگه ای ازش را نگاه کردم . واقعا بازیگر فوق العاده ایه ، از اولین سریال هاش بگیر تا اون سال که من داشتم تو کاراکتر "یوجونگ" میدیدمش همیشه کاراکترای عالی داشته و بازیش 100هه . بازیگری که همه نوع ژانر رو امتحان کرده .

    ولی از همون موقع مقاومت عجیبی تو دیدن سریال " عشقم اهل ستاره اس " داشتم 😁😁 شنیده بودم "هه جین " اینجا نقشش خوب نی و خیلی ذلیله و سریالش مسخره س و اینا . خودمم وقتی یه تیکه هایی ازشو میدیدم میگفتم اخه چرا هه جین همچین نقشی داره . خلاصه چون دوس نداشتم اشک و شکست اوپامو ببینم این سریالو نمیدیدم . ولی دیگه مقاومت رو گذاشتم کنار و تصمیم گرفتم نگاهش کنم . واقعا چرا همش مقاومت میکردم ؟!

    " عشقم اهل ستاره اس " یا " کسی که از ستاره اومده " :

    سریال کره ای عشقم اهل ستاره هاس

    سریال درمورد "کیم دوجین"عه که 400 سال پیش از یه ستاره ای با دوستای دیگه ش برای تحقیق راجبه زمین به زمین اومده بودن تو این بین کیم دوجین فضایی به یه انسان کمک میکنه و کمکش با نمک نشناسی پاسخ داده میشه برای همین نمیتونه به موقع به دوستاش ملحق شه و به ستاره اش برگرده . سریال از اینکه چرا ستاره ای ها میخاستن راجبه زمین تحقیق کنن یا جزییات اینکه ستاره هه اسمش چیه و اینا نمیگه چون اصلا نیازی نی ،این یه سریال عشقی راجبه کیم دو جین فضایی و یه انسانه . خلاصه از اون موقع 400 سال میگذره و کیم دوجین از اون موقع به هیچ ادمی کمک نمیکرده که اتفاقی همون دختری که 400 سال پیش بهش کمک کرده بود رو باز میبینه ،دختره اسمش "چو سونگ هه " تو زمان مدرن بازیگره و همسایه اشه . خلاصه یه سری اتفاقات می افته و اینا عاشق هم میشن . و سریال راجبه عشق اینا و جزییات دیگه ایه که تو 20 قسمت رخ میده .

    پارک هه جین اینجا اسمش " هی کیونگه " اون از یه خانواده ی پولداره ، از دبیرستان همکلاسی چو سونگ هه اس و عاشقشه و براش هرکاری میکنه ،حدود 12 ساله که داره عشقش را به هر طریقی ابراز میکنه و جواب منفی از چو سونگ هه میشنوه .

    چون سونگ هه خودش میگه مرد ایده ال از نظرش اینه که کسی باشه که ازش مراقبت کنه در هر شرایطی و همیشه دوستش داشته باشه و تا ابد باهاش بمونه ، ولی عشق هی کیونگ را مداوم رد میکنه واقعا این ظالمانه نی ؟ هی کیونگ هندسام و پولداره تازه اون شرایط اخلاقی یا ایده ال را هم داره پس چرا باید همش رد شه ؟! ینی تو این 12 سال یه بارم به چشمت به عنوان مرد نیومده ؟! خیلی بی رحمانه س من اصلا قبول ندارم همچینن چیزیو . طفلک اوپام حتی براش داشت میمرد ولی بازم برگشت گفت ببخشید من هیچی ندارم تو پاسخ محبتت بدم .

    سریال کره ای عشقم اهل ستاره هاس


    🙄😑😑 بعد اون موقع یه ادم فضایی از راه نیومده عاشق اون شد . 😣 ولی خب من با اون دید غیرمنطقی و اینکه اه چرا باهاش این رفتارو داره و فشش بدم نگاه نکردم چون اینجوری کل سریال برام زهر میشد . دختره واقعا بامزه و خوش قلب بود اتفاقا خیلیم دلش میسوخت که هی کیونگ این همه ساله الافشه ولی خب میخاست فقط دوست بمونن . اخراش دیگه من نگاهم به عشق هی کیونگ یجوری بود که فقط دوسش داره و براش همه کار میکنه حتی اینم پذیرفته بود که اینکه اون یه طرفه عاشقشه دلیل نمیشه دختره زوری عاشقش شه چون دوست داشتن که زوری نمیشه و همینجوری چون خودش دلش میخاست پیش دختره بود و همراهیش میکرد .


    بعدها برای اونم فرصت بهتری به وجود می اومد و کسی پیدا میشد که بهش عشق بده . پارک هه جین اینجا هم واقعا بازی تک و عالیی داشت انصافا بازیش از نقش اول که ادم فضاییه بود خیلی بهتر بود . کیم سوهیون که نقش ادم فضایی را داره ، درسته هندسامه ولی غیر اینکه خیلی خوب گریه میکنه و خوب کیس میره واقعا بازی چشم نوازی نداره .

    تو کل 20 قسمت مداوم یه نگاه را داشت ، یه ری اکشن، عصبانی کینه ای ناراحت عشق همش یجور بود . تو این همه سال هم بازیش تغییر نکرده ولی هه جین واقعا وقتی بازی های قدیمش را نگا میکنم میبینم چقد پیشرفت داشته . با اینحال کیم سوهیونم الکی کیم سوهیون نشده ،میشه گفت همچینم بی تاثیر نبوده تو سریال اینکه بتونی تو کل 21 قسمت قیافه ی پوکر داشته باشی و بدون اینکه قیافت تغییر کنه عشق بورزی خودش یه نوع بازیگری .اینکه میگم زیاد چشمگیر نی خب سلیقه اس اولا دوما در برابر پارک هه جین به نظرم حرفی برای گفتن نداره با اینحال تو سریال با همون قیافه پوکر و بی حالتش صحنه های بامزه ای رو خلق میکرد . پشت صحنه هاشو که نگا میکردم کیم سوهیون از همه بیشتر میخندید 🤣🤣 همچنین از نوع بازی های احساسی و گریه هاش میشه فهمید چقد احساساتیه . تو همه ی سخنرانی های جوایزاش کلی گریه کرده .

    کیم سوهیون برای این سریال کلی جایزه گرفته و با محبوبیتش بیش از پیش افزوده شده .

    سریالش در کل هم داستانش قشنگ بود و هم بازیگرا توش خوب بودن . از طرفی گره موجود تو سریال و وجود یه قاتل هم تو سریال به جذاب شدنش بیشتر کمک کرده بود ، چون بالاخره همین که 20 قسمت فقط کشمکش عشق بین دوزوج و التماس های یه عاشق خسته را ببینی لطفی نداره . این سریال علاوه بر اینکه تو کره خیلی بیننده داشته تو چین و کشورای دیگه هم خیلی سر و صدا کرده بوده و نودل ها و مرغ سوخاری و حتی لوازمی که چون سونگ هه ازشون استفاده میکرد فروششون چندین برابر شده بود .

    بیاین با قاتلمون اشنا شین که خودشم تو پشت صحنه اذعان داشت که هیچ دلیلی برای قتل نداره و همینجوری قاتله 🤣 شین سونگ روک ،بیشتر جاها نقش منفی داره ولی بازم جذابه ، اینجا هم نقش قاتل داشت و واقعا خیلی عوضی بود . از همه ی نقشای منفیش اینجا عوضی تر بود . من میخاستم کیم دوجین بزنه بکشتش ولی حیف کشته نشد . به نظرم جای اینکه نشون بدن تو زندانه نشون میدادن خودکشی کرد خیال بیننده راحتتر میشد 🙄🤣. و وجودش تو سریال باعث شد سریال جذابتر و باحالتر شه .

    درکل از دیدن سریال خیلی لذت بردم هم خنده داره بود هم قشنگ ، سریال تو اون سال ،2014 خیلی ریت گرفته بوده و هردو بازیگرای نقش اصلی سریال جایزه هم دریافت کردن . اگه سریال عشق کمدی دوس دارین حتما پیشنهاد میکنم نگاهش کنین چون خیلی قشنگ بود .


    این یکی از دوستای چون سونگ هه بود پسرای دورش را که نگاه میکرد براش میمردن ،بهش میگفت تو چقد خوش شانسی 😂 بامزه بود دوستش .

    واقعا هم خیلی خوش شانس بود دختره .

    تو یه صحنه هی کیونگ کل شهربازی را اجاره کرده بود که اونجا دوباره از چو سونگ هه خاستگاری کنه طفلک 🥰😔 اوپای رومانتیکم . نمیدونم چرا همیشه عشقاشونو تو جاهای اشتباهیی صرف میکنن .


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

     

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲۷ شهریور ۰۲

    سریال کره ای سونات زمستان یا زمستان سوناتا

    درمورد سریال و داستانش بعدا یه پست جداگونه میذارم . فعلا نیاز بود نظراتم تا اینجا رو بگم . واقعا دیگه نمیشد صب کنم 😁

    ............. سریال سونات زمستان یکی از سریالای قدیمی کره اس که توضیحاتش رو تو پست بعدی میگم : 

    خدایا چطور ممکنه یکی 20 سال پیش انقد هندسام بوده باشه ؟! اوتوکه چینجا .

    کانگ جونگ سانگ در سریال سوناتای زمستان
    کانگ جونگ سانگ در سریال سوناتای زمستان


    اصلا وقتی لبخند میزنه صورتش میدرخشه .

    کیم سانگ هیوک
    کیم سانگ هیوک

    اینکه یکی باشه که همیشه طرفت باشه و کنارت خوبه ولی سوال اینجاست که تو اونو دوس داری یا نه وگرنه بودن اون کنارت حتی اگه تو هی بهش بگی متاسفی که اونو تو قلبت نداری و همش این حسو داشته باشی یجوری نی ؟! اون طرفم داره هدر میشه . طفلک خیلی اقا و باوقار و باشخصیت و باشعور و کلا دیگه همه چی تمومه با یه عشق اشتباهی داره فقط تا قسمت 20 هدر میره احساسات و عمر و تلاشش . میدونم 😆😭 اقا بیا اینجا . 제가 잘해줄게요

    فتنه ی سریال
    فتنه ی سریال


    واقعا با خودش چندچنده این دختره از دبیرستان به یوجین حسودی میکرد "عکس یوجینو نذاشتم هنوز " این پسره هم که تو دبیرستان اب پاکی رو ریخت رو دستش . حالاام که نمیدونم والا یکی شبیه اون پسره دبیرستانی س یا خودشه حافظشو از دست داده چیه . هنوز معلوم نی قسمت 5م . با اینحال یکیو پیدا کردی خودتو چسبوندی بهش دردت چیه ؟! طرف شبیه همون پسر دبیرستانیه بوده که حالتو گرفته و رفته با یوجین ، حالا خودت پسررو اوردیش به دختره معرفیش کردی گفتی این دوست پسر منه ، بعد هی هم دختره رو جلوی دوس پسره خراب میکنی که این دختره نسبت به من عقده ی حقارت داره ، نمیدونم به دوست پسرای من همیشه چشم داشته می اومده بُر میزندتشون ، کی به کی میگه واقعا اینو ؟! اونی که از حسودی اینکه یه پسر خوب همیشه دور یوجین بود ولی یوجین عاشق یکی دیگه شد و داشت از حسودی میمرد که دوتا پسر عاشق یوجینن تو بودی . حقیر که تویی . این همه مال و منال و موفقیت و یه دوس پسر جذاب که چسبیدی بهش دیگه به چی اون دختره حسودی میکنی و اصلا هدفت چیه که پسررو دستی دستی خودت اوردی به دختره نشون میدی میگی ماله منه بعد هی هم جلوی پسره میگی این دختر بدیه که یه وقت پسره هوا برش نداره بره سمت اون ،فازت چیه واقعا . و همش داره از زبون دختره حرفای دوبهم زنی به پسره میزنه که اونو تو نگاه پسره بد و پسرباز نشون بده ،یا کسی که نامزد داره ولی به پسرای دیگه چش داره 🙄😶🤐 خب اصلا نمی اومدی خودتوو به دوستای دوران دبیرستان نشون بدی کرم دارین اصلا هی میاین به دوستای دبیرستان میچسبونین خودتونو ؟! جلل الخالقا .

    البته خب یه همچین اوپای جذابی بایدم این همه براش جنگ باشه 😁 فتبارک ا..
    البته خب یه همچین اوپای جذابی بایدم این همه براش جنگ باشه 😁 فتبارک ا..

    من فقط موندم چه اصراریه که موهاشو اون رنگی کردن مثلا متفاوت بشه بعد هم تنش لباسای قهوه ای میکنن واقعا چرا اون موقع اینجوری مد بود؟!🤣

     سریال سونات زمستانی زمستان سوناتا یوجین مورد بحث
    سریال سونات زمستانی زمستان سوناتا یوجین مورد بحث

    🌺 پست های پیشنهادی 🌺

    🌺 بازبینی سریال سونات زمستانی 🌺

    خب راجبه کاراکتر یوجین ،باید بگم خیلی مهربونو ساده س و نمیخاد دل کسی بشکنه ، از طرفی به قول جونگ سانگ "الان دیگه معلوم شد پسره جونگ سانگه ،الکی داشتن گولم میزدنا 😄" اینکه انقد مهربون باشی دیگران را دچار معذب بود اشتباه انداختن این چیزا میشی ، اول اینکه طرف نمیدونه با این همه مهربونی تو بهت چی بگه و کاراتو چجوری هضم کنه دوم اینکه ممکنه فک کنن باعث سوتفاهم شن . همین خصلتش باعث شده این همه ساله نتونه به سنگ یان نه بگه . و تا ازدواج دارن پیش میرن در حالیکه اصلا سانگ هیوک رو به عنوان مرد نمیبینه ، این همه ساله دست همم نگرفتن چه برسه به کیس ،اصلا نمیتونه باهاش حرف بزنه چون میترسه ناراحت شه خب این چه رابطه ی مسخره ایه . یا رومی روم یا سنگی سنگ . حالاام که فهمیده از جونگ سانگ جدید خوشش میاد و میخاد با پسره کات کنه و ازدواجو بهم بزنه یه عالم مشکل پیش روعه . خانواده خودش خانواده پسره ،خود پسره دست بردار نی . خلاصه اینکه با اینکه تقصیر خنگی خودشه که مرزهاشو مشخص نکرده ولی خیلی داره بهش سخت میگذره و یه عالم بار روی شونه شه از طرفی تصمیمم نمیتونه بگیره . پووف . راستشو بخای سانگ هیوک هم داره از این رفتار دختره سواستفاده میکنه و خودشو تحمیل میکنه ،زوری زوری که ازدواج نمیشه . گرچه دختره این مدت باید تکلیف پسررو روشن میکرد ولی نکرد ،ولی این مدتم که باهم بودن یه بارم درست حسابی به پسره اهمیت نمیداد این چه قرار ازدواجیه که مثلا یه بارم یه شالگردن برای پسره نبستی ، بعد جونگ سانگ از راه نرسیده داره براش شال گردن میبنده . خب کارش درست نی دیگه .

    واقعا یه رنگ مو و استایلش چقد تو قیافه ی ادم تاثیر میذاره ها  لامصب تو هر جفتشم به شدت هندسامه  سریال سونات زمستانی زمستان سوناتا
    واقعا یه رنگ مو و استایلش چقد تو قیافه ی ادم تاثیر میذاره ها لامصب تو هر جفتشم به شدت هندسامه سریال سونات زمستانی زمستان سوناتا

    واقعا کنجکاوم ببینم مامانه جونگ سانگ چرا اینکارو کرده 🤔🤨


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

     

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۲۶ شهریور ۰۲

    سریال کره ای سونات زمستان : معرفی سریال

    خب میرسیم به معرفی این سریال زیبا و خاطره انگیز برای من به دلایلی که بعدا میگم :

    قبلا تو پست «سونات زمستان ۱» راجبه قسمتای اول سریال نظرامو گفتم ،حتما اون پستارو هم نگا کنین .


    اول بذارین معرفی کنم :

    از راست یوجین .کانگ جونگ سانگ یا لی مین هیوک ،سانگ هیوک .دوست دوران دبیرستان که خودشو چسبونده به  لی مین هیوک
    از راست یوجین .کانگ جونگ سانگ یا لی مین هیوک ،سانگ هیوک .دوست دوران دبیرستان که خودشو چسبونده به لی مین هیوک

    سریال سونات زمستان یا اهنگ عاشقانه ی زمستان : 

    این سریال دومین سریال از سری "تترالوژی عشق بی پایان" ساخته ی یه تهیه کننده ای "اسمش مهم نی " که از سال 2002 شروع شده تا 2006 . درواقع من اولین سری رو هم دیدم بدون اینکه بدونم

    سریال "پاییز در قلب من " که پستشو گذاشته بودم .


    سریال کره ای سونات زمستان
    سریال کره ای سونات زمستان

    خلاصه بدون اسپویل :

    سریال راجبه "کانگ جونگ سانگ " دانش اموز دبیرستانیه که از سئول به یه شهر دیگه انتقالی میگیره و هدف پنهانی پشت این انتقالیشه اونجا با یوجین و سانگ هیوک که دوست دوران بچگین اشنا میشه و از همون اول با سانگ هیوک چپ می افته به خاطر همون دلیل که پایینتر میگم ، و چون میبینه سانگ هیوک چسبیده به یوجین میره با یوجین طرح دوستی میریزه ولی درواقع ازش خوششم اومده . خلاصه اینا چندوقت باهم دوست میشن و بهم علاقمند میشن ولی یه روز خبر میاد که کانگ جونگ سانگ مرده ،ده سال از اون قضیه میگذره و یوجین یه روز تو خیابون مردی رو میبینه که خیلی شبیهه کانگ جونگ سانگه و قصه از اینجا شروع میشه ...

    بقیه خلاصه با اسپویل : 

    درواقع کانگ جونگ سانگ انتقالی گرفته به اون شهر چون باباش تو دانشگاه اون شهر استاده ، میخاد بره که باباشو ببینه ،اون یه عکس از فردی که فک میکنه باباشه داره ،و اون فرد بابای سانگ هیوک بودش 😄 برا همین با سانگ هیوک چپ بود ، ولی وقتی کپی عکسی که دستش بود را تو البوم خانوادگی یوجین میبینه فک میکنه ممکنه باباش ،بابای یوجین باشه و در اینصورت اونا خاهر برادر میشن ، برای همین دچار سوتفاهم میشه و میخاد با یوجین کات کنه ...

    "اینجا یه چیزی بگم سوتی سریال مامان جونگ سانگ یه زمانی عاشق بابای یوجین بوده حالا به دلایلی بهم نرسیدن و طبیعتا مامانه یوجین باید از اون زن خوشش نیاد چرا عکسی که توش زنه بازوی شوهرشو گرفته رو این همه سال تو البوم خانوادگی نگه داشته ؟" "

    و بعد سر قراری که باهم گذاشته بودن نمیره و تصمیم میگیره با مامانه برن امریکا ولی نصفه راه پشیمون میشه که دختترو اونجا کاشته ، میدوه میره که ازش خدافظی کنه ولی تصادف میکنه ، فرداش که یوجین میره مدرسه میفهمه که کانگ جونگ سانگ مرده و شوک بهش وارد میشه و اینجوری میشه که ده سال به یاد جونگ سانگ میمونه و البته تو این ده سال قرار شده با سانگ هیوک ازدواج کنه ولی بعدا یهو یه نفرو تو خیابون میبینه که عینهو کانگ جونگ سانگه ، دوباره مجنون میشه ، چندروز بعدش دوست دوران مدرسه شون که از فرانسه اومده دوس پسرشو میاره به اینا معرفی میکنه همه دهناشون باز میمونه از شباهت دوس پسره که اسمش لی مین هیوکه با جونگ سانگه فقید ، خلاصه اینجوری میشه که بازم دفتر عشق این دو شروع میشه و یوجین دوباره عاشق لی مین هیوک که خیلی شبیه کانگ جونگ سانگه فقیده میشه ،درحالیکه نمیدونه که این طفلک خود جونگ سانگه و حتی خود مین هیوک هم خبر نداره که همونیه که یوجین عاشقشه . خیلی قشنگه نه ؟ و سریال 20 قسمت طول میده تا اینارو بهم برسونه .

    سونات زمستان
    سونات زمستان

    یخورده راجب کاراکتر کانگ جونگ سانگ یا لی مین هیوک :

    قسمت 14 : یوجین شی ،من جونگ سانگم !  همون کانگ جونگ سانگی که ده ساله عاشقشی !
    قسمت 14 : یوجین شی ،من جونگ سانگم ! همون کانگ جونگ سانگی که ده ساله عاشقشی !

    کانگ جونگ سانگ :

    شماها همگی تو کلوپ پخش بودین ،درسته ؟! شنیدم یکی دیگه ام بوده ، آ.. کانگ جونگ سانگ ، به نظر میاد با اون دوست "منظور کانگ جونگ سانگ " صمیمی نبودین ، حتی اسمشم نمیارین ... ادم مرده ؟! شما که حتی به مراسم خ

    اکسپاریشم نرفتین ،چطوری مطمئنین مرده ؟ هیچ وقت به این فک نکردین که اون ادم ممکنه تصادف کرده باشه و حافظشو از دست داده باشه و بعد اسمشو عوض کرده باشه ؟ بعد از اینکه منو دیدین حتی یه بارم همچین فکری به ذهنتون خطور نکرد ؟! اینکه من کانگ جونگ سانگ باشم حتی یه بارم بهش فک نکردین ؟

    به نظر میاد واقعنم اینطور به نظر میاد که هیشکی با کانگ جونگ سانگ صمیمی نبوده ، اون تنهای تنها بوده و تنها کسی که این مدت به فکرش بوده فقط یوجین بوده اونم به این واسطه که دوسش داشته . چه حسی داره وقتی حافظتو از دست داده باشی بعد خود گذشته ت رو بشناسی و بفهمی یه نفر ده سال فکر و ذهنش تو بودی ؟! تو در حال زندگی خودت بودی و اصلا نمیدونستی اون ادم وجود داره و اون ادم مدام با خاطرات تو زندگی میکرده . غم انگیزه .

    علاوه بر اینکه چهره ی مردونه و مصمم و اقایی داره یه چهره ی معصوم و بچگونه و کیوتی هم داره . فتبارکا....
    علاوه بر اینکه چهره ی مردونه و مصمم و اقایی داره یه چهره ی معصوم و بچگونه و کیوتی هم داره . فتبارکا....

    یه داستان کوتاه بود که جونگ سانگ اولین بار که یوجین رو دید بهش گفت خیلی قشنگ بود کره ایشو مینویسم قشنگه . معنیش این میشه که یه نفر میره به کشور سایه ها و مردم اونجا به این ادم عادت نمیکنن چون نااشنا بوده ، برای همین طرف همیشه تنها میمونه .

    그림자 나라에 간 사람이 있었어요 , 그런데 거기에서는 아무도 이 사람한테는 익숙하지 않았어요 . 그래서 외로웠어요 .

    جونگ سانگ چون تنها بود و دوست خاصی نداشت برای همین این داستان رو به یوجین تعریف کرد ینی داشت بهش میگفت که تو نظر دیگران من ادم عجیبیم و در واقع خودش را اون ادمه که تو کشور سایه ها داره زندگی میکنه معرفی میکنه . اوپام ☹ برای همین کسی بهم نزدیک نمیشه و تو اولین نفری هستی که باهام در دوستی را باز کردی و این خیلی برای هردوشون ارزشمند بود . برای یوجین که با اینکه سالها یه دوست مذکر داشت که همیشه هواشو داشت و دوسش داشت قایمکی ،ولی اون منتظر عشق و شاهزاده اسب سفید خودش بود ،منتظر قسمت خودش ،هیچ وقت به سانگ هیوک به چشم مرد نگاه نکرده بود ،حتی وقتی اون همه سال باهم قرار میذاشتن و میخاستن ازدواجم کنن . انقد که بهم چسبیده بودن و از اون طرف انقد که یوجین تو گذشته و خاطراتش با جونگ سانگ و اینکه عشقی که تازه پیدا کرده یهویی ناپدید شد غرق بود نتونسته بودن زندگی جدید با ادم جدید رو شروع کنن . برای همین یجورایی بای دیفالت باهم مونده بودن .

    سونات زمستان
    سونات زمستان

    کانگ جونگ سانگ به خاطر شرایطی که داشته تو بچگی و نوجوانی مداوم افسرده و تنها و بلاتکلیف و اینکه نمیدونست کیه و چیه و باید چیکار کنه ،همچین شخصیتی داشت ،انگار کل زندگیش بند این بود که بدونه پدرش کیه وقتی بفهمه پدرش کیه میتونه به خودش فک کنه . نمیدونم این حسو تجربه کردین یا نه ولی من خیلی جونگ سانگ رو درک میکردم . 🙁😓 ولی بعد تصادف و اون کاری که مادرش کرده بود یه ادم سرراست و تکلیف روشن و مطمئن و شوخ و شنگ و به شدت جذاب و پر از شور و شوق زندگی شده بود . بعد از اینکه فهمید کی بوده و چی به سرش اومده شخصیت هاش قاطی هم شد یخورده کانگ جونگ سانگ بود یخورده لی مین هیوک . مخصوصا وقتی عاشق یوجین شد کلا زندگیش تغییر کرد . کلا عشق همینجوریه مخصوصا با ادمایی با زندگی های پیچیده .

    سونات زمستان
    سونات زمستان

    برای من سریال تا قسمت 14 خیلی هیجان داشت و خیلی دوسش داشتم جوری که چندین بار بعضی از صحنه هاشو دیدم . جونگ سانگ چه وقتی جونگ سانگ بود چه وقتی مین هیوک فوق العاده مرد عالیی بود ، دوتا از صحنه هاشو خیلی دوس داشتم که تو اینستا میخام بذارمش ،اینکه با دیدن یوجین که انقد غرق در عشق گذشته شه سعی داشت اونو به زندگی برگردونه و دوباره سرزنده ش کنه وقتی که فهمیده بود شبیه عشق گذشته ی یوجینه اونو برده بود همون جایی که یه زمانی یوجین با جونگ سانگ اولین قرارشونو گذرانده بودن بهش میگفت : نگاه کن ،اطرافتو نگاه کن ،اینجا انقد زیبا و دلپذیره ولی چیزی که تو داری میبینی چیه ؟! جز خاطرات چیزی نی درسته ؟ جز خاطرات غم انگیز هیچی نمیبینی . تا کی میخای اینجوری با خاطرات یه ادم مرده زندگیتو بگذرونی ،اینجارو نگاه کن ببین چقد زیباست ،اون میخاست به یوجین بفهمونه زندگی همچنان جریان داره . طفلک نمیدونست اونی که یوجین انقد شیفته و عاشقش بوده خودش بوده 😭😢 من خیلی اون حرفاشو دوس داشتم .

    یه صحنه ی دیگه ایم بود که وقتی تو تله کابین بالای کوه گیر افتاده بودن باز یوجین ذل زده بود بهش که خاب بود بلند شد دوباره قیافه کلافه هارو گرفت بهش گفت اونی که انقد عاشقشی اگه الانم زنده بود همینجوری عاشق هم می موندین ؟! یوجین شی چون اون ادم مرده انقد عاشقش موندی ؟! چون دیگه تو این دنیا نی ، یخورده فک کن و ببین این عشقه یا وسواس ؟! تو بهم گفتی که من نمیدونم عشق چیه ولی اینی که من دارم از رفتار تو میبینم هم عشق نی . اینکه به یه ادم مرده فک کنی عشق نی .

    خیلی این دیالوگاشو دوس داشتم .

    مجسمه ی کانگ جونگ سانگ و یوجین هنوزم تو شهری که توش این سریال فیلمبرداری شده هست .
    مجسمه ی کانگ جونگ سانگ و یوجین هنوزم تو شهری که توش این سریال فیلمبرداری شده هست .

    🌺 پست های پیشنهادی 🌺

    🌺 بازبینی سریال سونات زمستانی 🌺

    به نظر من دختره فقط تو گذشته گیر کرده بود حتی وقتی که مثلا بهم رسیدن و مشکل خانواده ها و اقای نامزده ینی سانگ هیوک حل شده ،"به نظر میاد دردشون برای مخالفت فقط این بوده که این پسریه که شبیه عشق گذشته بوده ،حالا که طرف عشق گذشته هه اس پس مشکل حله حالا میتونین باهم برین .هه خنده داره ." با اینحال مداوم باهم درمورد همون چندصباحی که تو گذشته بودن حرف میزدن فلان موقع یادته رفتیم کوه فلان موقع یادته معلم تنبیه مون کرد ، تاکی قرار راجبه گذشته حرف بزنین . الان چی دوس دارین کی هستین چه خصوصیاتی دارین . دختره که صددرصد هیچ تغییری نکرده . فقط تو گذشته و خاطرات مونده . پسره این همه تغییرات کرده و حالا حافظشو به دست اورده نصفه نیمه و کنجکاوه قبول ولی تا کی ....من نمیدونم چه احتیاجیه هی راجبه ده سال پیش حرف بزنن خب یادش نمیاد بنده خدا اوپام .انقد این یاداوری و عشق و عاشقی بعدشو کش دادن ،بعد حالا همه ی اینا هیچی ،با اینکه بهم رسیده بودن بازم غمگین بود دختره . من واقعا درکش نمیکردم . انقد این کش مکش و مادر دختره قبول نمیکرد . مادر جونگ سانگ هم اخه معلوم نبود مرگش چیه 🙄😄طفلک پسره 30 سالشه خب بهش بگو باباش کیه دیگه چرا انقد قایم میکنی . حالا تو به عشقت نرسیدی این بدبختم نباید برسه . الکی گفتش شما خاهر برادرین باز ازهم جداشون کردن . یه مدت این مامانش موش دوونی کرد بعدشم که خود باباهه فهمید این پسرشه و رفت بهش گفت تو پسر منی این همه مدته منتظر این بود که بشنوه باباش کیه اصلا ذوق نکرد بیشتر دچار سردرگمی و ناراحتی شد که پس چرا مامانم دروغ گفته و منو یوجین را جدا کرد اینهمه دقمون داد .طفلکی ها .

    نظرم راجبه پایان سریال : به نظرم تو اینجور سریالا پایان بندی خیلی مهمه : 

    درکل بخشای رسیدن این دونفر بهم رو انقد کش دادن که موضوعات فرعی که پایه ی سریال بود مثلا اینکه باید می فهمید باباش کیه و خب یه ذوقی چیزی برای بابا دار شدنش ،یا بهم رسیدن این دونفر رو انقد هول هولکی و بد تموم کردن که واقعا نگم تمام لذت چون بی انصافیه ولی حالم خیلی گرفته شد . اخرش معلوم میشه جونگ سانگ تومور داره بعد اینکه میفهمه یوجین خاهرشه میخاد بره امریکا که دیگه یوجین رو نبینه یوجینم قرار شد دوباره با سانگ هیوک ازدواج کنن برن فرانسه ،رفتن با هم خدافظی اخر رو هم کردن به یوجین گفت دیگه همونبینیم بیا فقط همون دیدار اخر برامون خاطره بمونه . بعدش سانگ هیوک فهمید این تومور داره رفت
    به یوجین گفت قضیه را رفتن فرودگا دنبالش ولی هواپیما پریده بوده بعدش به یوجین بلیت نیویورک خرید داد گفت برو دنبال جونگ سانگ ولی چرا یوجین نرفت پیش جونگ سانگ ؟اینا این همه عاشق هم بودن تو بدی و خوبی ،از اون طرف جونشون برای هم در میرفت چرا وقتی فهمید جونگ سانگ احتمال مرگش هست نرفت دنبالش خب این چه عشقیه ؟ده سال خودتو اون سانگ هیوک بدبخت رو دق دادی حالا که راها همه بازه و همه راضی نرفتی دنبال عشقت ؟! اونم درحالیکه مریضه . واقعا اینجاشو دوس نداشتم . اصلا منطقی نبود و با روال سریال و کاراکترایی که از این دو بهمون نشون دادن جور در نمی اومد . اخر اخرش بهم رسیدن ولی این موضوع واقعا رو دلم مونده . حتی من ترجیح میدادم واقعا خاهر برادر در بیان یا جونگ سانگ بمیره ولی اینجوری تمومش نکنن . به نظرم همه ی اینا به این دلیله که به خاطر ریت و پر کردن هر قسمت یک ساعته و خب طرفدارای سریالای این مدلی که هی سنگ اندازی بین دو عاشقه ، زیاده ، انقد این موضوع را کش میدن تا بیننده رو دنبال خودشون بکشونن در حالیکه به اندازه ی کافی بازیگر و داستانش جذابیت داشت که بتونن با موضوعات دیگه ای 20 قسمت رو پر کنن . ولی همش با قهر و اشتی و غم و گریه و فلان هی کشش دادن و دقیقا جایی که باید این دوتا بهم برسن نابودش میکنن داستان و شخصیت ها رو . واقعا نمیدونم چرا همیشه یجوری باید برینن تو ته سریال . ولی خب میگم با همه ی اینا واقعا سریال قشنگی بود . با اینکه برای 20 سال پیشه و خب ابهای مرسوم رو هم نادیده نمیگیرم ولی درکل دوسش داشتم حال و هواشو . و مخصوصا بازیگر نقش کانگ جونگ سانگ فوق العاده جذاب و نفسگیر بود .

    سونات زمستان
    سونات زمستان

    حواشی سریال : 

    حالا بذارین از جستجوهام راجبه حواشی سریال بگم که اوه تمومی نداره از این سریال گفتن 😁

    همونجور که گفتم سریال سال 2002 پخش میشده ، و همون موقع از همون قسمتای اول کلی طرفدار پیدا کرده جوری که حتی پلیس های گشت اطراف یا کسایی کهتو بیمارستان و هتل بودن همه دور بازیگرای این سریال جمع میشدن تا ازشون امضا بگیرن . این سریال یجورایی نقطه عطف زندگی بازیگر نقش کانگ جونگ سانگ هم حساب میشه ، معروفیت ایشون انقد زیاد شده در طی پخش و حتی بعد از پخش و سالهای بعدش که بزرگوار تبدیل به ثروتمندترین سلبریتی کره در سال 2006 شناخته میشده . و تا جایی که سهامش تو کمپانی انقد زیاد میشه که الان شده رییس کمپانی و داره کمپانی را اون میگردونه .در طول فیلمبرداری و بعد از اون فنها می اومدن پیش بازیگرا و امضا و بغل میگرفتن و بازیگرا با روی باز بهشون خوش امد میگفتن . فک کن تو اون سرما و برف بازی کنی و خسته و بعد فن سرویسم بدی واقعا اینا انسان نیستن فرشته ان . نه تنها توی کره خیلی ترکونده بلکه تو ژاپن حتی از کره هم بیشتر ترکونده سریال ، این سریال برای اولین بار تو شبکه ی ملی ژاپن پخش شده به زبان کره ای ،ممکنه بدونین کره و ژاپن باهم اختلاف داره ولی همچین اتفاقی تا اون زمان اصلا سابقه نداشته ،نخست وزیره وقت اون موقع ژاپن تو مصاحبه ای گفته بود کانگ جونگ سانگ حتی از اونم معروفتر و محبوبتره تو ژاپن ، طرفدارای کانگ جونگ سانگ زنای 40 به بالا بودن ،بیشتر کسایی که خانه دار هستن و سریال رو دنبال میکردن ، به کانگ جونگ سانگ لقب پادشاه لبخند دادن ، خدا خدا ین و وون ، برای هر قسمت پخش و تبلیغ های سونی و عینک پول از ژاپن عزیز پول به جیب اوپای بزرگوار رفته .

    اثر دست کانگ جونگ سانگ و یوجین تو خیابونی که شب کریسمس قرار داشتن
    اثر دست کانگ جونگ سانگ و یوجین تو خیابونی که شب کریسمس قرار داشتن

    تو سال 2004 که اوپا برای اولین بار به ژاپن سفر کرده میلیون ها طرفدار توی فرودگاه و بیرون و حتی توی هتلی که قرار بوده بره منتظر ورود اوپا بوده ،حدود 200 خبرنگار از به زمین نشستن هواپیماش "فیلمشو که میدیدم یاد امام خمینی می افتادم 🤣🤣🤣🤣" تا زمانی که میره هتل و بعد برنامه غیره فیلم گرفتن بیش از 300 پلیس اومده بود فرودگاه برای اینکه جمعیت رو کنترل کنن ، اوپا خودش از این همه جمعیت دهنش باز مونده وای فیلمش خداس لینکشو میذارم فقط باید ببینین . زمانی که میخاسته بره برای برنامه ای که دعوت بوده و فنا هم اونجا بودن ، بیرون هتل یه عالم فن بودن و بعضی هاشون وحشی بازی در اوردن اومدن جلوی ماشین اوپا و حدود 10 .20 نفر زخمی شدن ،ساعتها ایستاده بودن تا روی ماه اوپا را ببینن ، خوش به سعادتشون . اوپا انقد از اینکه این تعداد ادم به خاطرش زخمی شده بودن ناراحت شده بوده که توی برنامه میگه که شاید اون مغرور شده که این اتفاق افتاده ادم چقد فروتن اخه ، عذرخاهی میکنه و ابراز نگرانی برای کسایی که زخمی شدن ، و حتی اشکم میریزه و تو طول برنامه نمیتونه لبخند زیبای بهشتیش رو به ملت نشون بده انقد ناراحت بوده . رسانه های ژاپن میگن اون خود خوده کانگ جونگ سانگه انقد اقاس .

    تابلوی کنار خیابون : محل فیلمبرداری سریال سونات زمستان
    تابلوی کنار خیابون : محل فیلمبرداری سریال سونات زمستان

    سونات زمستان
    سونات زمستان

    مکانهایی که این سریال فیلمبرداری شده اون شهر کنار دریاچه ،مدرسه و جنگله و خیابونه که محل قرار جونگ سانگ و یوجین بوده ، خونه های این دونفر همشون محل های توریستی شدن برای اولین بار همچین اتفاقی افتاده بوده ،سیل جمعیت از ژاپن می اومده کره فقط به خاطر این سریال و محل های فیلمبرداری و تا اون مدرسه ههرو نمیرفتن ول کن نبودن . همین الانشم تو اون مکان مجسمه ی سریال هست و هنوزم سریال و اون بازیگر تو دل همه ی فنهاش جا داره . خلاصه که شاید از نظر من یه جاهاییش ایراد داشت ولی فن 20 سال پیش ایراداشو ندیده مجون و شیفته ی اوپا و سریال شده بود و این همه سر و صدا کرده بود .

    مجسمه ی یوجین و کانگ جونگ سانگ تو خیابونه که قرار گذاشته بودن .
    مجسمه ی یوجین و کانگ جونگ سانگ تو خیابونه که قرار گذاشته بودن .

    شما میتونین تو این لینک قضایعی که گفتم رو هم ببینین خیلی باحاله :

    https://youtu.be/Kq_PjDztBqY

    سونات زمستان
    سونات زمستان

    دیگه هرچی میخاستم بگمو تقریبا گفتم . حالا ایشالا تا اینجا خونده باشین . 😁

    اها راستی یه موضوع مهم یادم رفت بگم که نقطه ی اغاز جدید برای سریال دیدن هام حساب میشه و ازش خیلی خوشحالم . این سریال زیرنویساش زیاد باحال نبود و علاوه بر اون سینکم نبود من یکی دو قسمت اولو دستی با بدبختی سینک کردم ولی بازم اونجوری که باید نبود . قسمتای بعدی زیرنویس مشکل داشت و تو اون برنامه ای که میشد سینک کنمش باز نمیشد برای همین کلا از خیر زیرنویس گذشتم و بی زیرنویس نگاهش کردم و بعد فهمیدم من همش متکی به زیرنویس بودم و دقیق به جملات توجه نمیکردم ، میتونم به ضرص قاطع بگم 70 .80 درصد سریال رو کامل متوجه شدم با اینکه خیلی تند تند حرف میزدن مخصوصا اوپا اصلا واضح صحبت نمیکرد و یه سری کلمات را نمی فهمیدم و خب کلا یجوری که وقتی نمیفهمی کلمه چیه نمیتونی بنویسیش تا معنیشم پیدا کنی ولی تو بقیه جمله متوجه فحوای کلام میشدم ، به نظرم واقعا خیلی کمک کننده س دیدن بی زیرنویس باعث میشه گوشت تیز بشه نسبت به دیالوگ ها و حداقل اونایی که تا حالا خوندین و بلدین را کاربردشو بیشتر یاد بگیرین و تکرار کردنش طبیعتا خیلی تاثیرش بیشتره من حتی بعضی جاهاشو مینوشتم همون دوجایی که تعریف کردم خیلی دوس داشتم رو نوشتمش . 😄🥰 من همیشه دوس داشتم زبان کره ای رو یاد بگیرم تا بتونم سریال رو بی زیرنویس ببینم و اهنگارو بفهمم و باهاشون تکرار کنم کلا از طرز صحبت کردنشون لحنشون و اون حالت ملایم و مودبی که این زبان داره خیلی لذت میبرم و برای همیناش بود که خیلی دوس داشتم بتونم اونجوری حرف بزنم . واقعا یکی از کارایی که تو تمام عمرم کردم و دارم ازش لذت میبرم همین یادگیری زبان کره ایه . اگه زودتر خیلی زوتر مثلا 15 سال پیش مث دخترای الانی فن کره میشدم و میرفتم سمت یادگیری زبان شاید الان خیلی موفقتر بودم . حداقل چیزیکه دوس داشتمو خونده بودم و براش تلاش میکردم و بعد بیکار می بودم نه که یه عمر مهندسی بخونم و بیکار باشم . خلاصه که حتی اگه سنتون بالاس ولی چیزیو دوس دارین حتما برین دنبالش حداقل تو این همه سختی و بدو بدو و ناعدالتی و غیره ادم باید یه چیزی داشته باشه که پناهگاه امنش باشه و ازش لذت ببره . اگه میتونین البته ، برای منم این فرصت طلایی به لطف یکی از دوستام که بهم گفت همچین امکانی رایگان هست پیش اومد . وگرنه اگه به پول بود که طبیعتا خب زودتر میرفتم ولی پول نداشتم . بعد به کلاس زبانای بیرون هم علاقه ای نداشتم . 😁 خلاصه اینجوری .


    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

    💟سریال کره ای میراث خانوادگی 💟جاسوس ادمهای مسحور شده 💟 فیلم ژاپنی هیولا monster 💟سریال کره ای با شوهرم ازدواج کن 2024 Marry My Husband 💟 

     سریال کره ای پولگاسال 불가살 Bulgasal: Immortal Souls  💟 سریال ترکیه ای عطیه هدیه gift 💟 معرفی کتاب جود گمنام 💟 اهنگ از IM MONSTAX  💟 وبلاگ خونی 💟 سریال کره ای هتل بزرگ درخشان 💟 معرفی کتاب شرکت  💟دومین برف تهران عکس و اهنگ برفی  💟

  • نظرات [ ۱ ]
    • يكشنبه ۲۶ شهریور ۰۲

    سریال کره ای قاشق طلایی

    سریال کره ای قاشق طلایی

    سلام چطورین . من بالاخره وقت کردم این سریال رو ببینم .حقیقتا انتظار نداشتم انقد جذاب باشه از همون قسمت یک . واقعا یه سریال از همون قسمت یک جذابیتش را نشون میده اگه نتونه از همون قسمت یک بیننده را جذب کنه به نظرم یخورده با شکست مواجه شده . چون خیلیها از جمله خودم با دیدن یه قسمت راجبه اینکه ادامش را ببینین یا نه تصمیم میگیرن . گاهی هم پیش میاد که به سریالا فرصت بدم و تا 4.5 قسمت رو ببینیم ولی این در زمانیه که یکی از بازیگرای خیلی موردعلاقم توش بازی کرده باشه . گرچه کلا سریال دیدن متغیرهای خیلی زیادی درش دخیله از خود سریال بگیر تا حال درونی بیننده .

    سریال کره ای قاشق طلایی

    از زمانیکه معلوم شد #یوک_سونگجه در این سریال قرار بازی کنه همش منتظر بودم و خبراشو رصد میکردم . این اولین نقش اول یوک سونگجه است و از تلاشهاش کاملا معلوم بود که خیلی برای این نقش تلاش کرده و واقعا به نحو احسن انجامش داده .

    این سریال را از روی یک وبتون خیلی معروف ساختن و ممکنه یه سری چیزاش تو سریال متفاوت باشه . قاشق طلایی ، داستانش راجبه " لی سین چانه " که خانواده فقیری داره و داره با کار کردن توی سوپرمارکت و کتک خوردن از قلدرها و پولدارای مدرسه پول جمع میکنه . و هونگ ته یونگ که به یکی از مرفه ترین طبقات جامعه تعلق داره . سین چان یه روز تو راه مدرسه به یه فروشنده ی دوره گرد برمیخوره که داره یه قاشق طلایی سحر امیز می فروشه که ادعا داره اگه سه بار با اون تو خونه ی یه پولدار غذا بخوره جاش با اون عوض میشه به این شرط که شجاعت اینو داشته باشه که بتونه خانوادش را رها کنه . تو قسمت دو سین چان اینکارو تونست با زحمت انجام بده و الان جاش با ته یونگ عوض شده . ولی قضیه جالبیش اینجاست که هردو میدونن که خانواده هاشون تغییر کرده . و این چالش داستانه که سریال را جذابترش میکنه .

    سریال کره ای قاشق طلایی

    تو این دوقسمت بازی یوک سونگجه خیلی خوب بوده و حتی بازی بازیگر ته یونگ هم خیلی دوس داشتم . و یه کیوتی توش هست که دوس داشتنیش کرده . واقعا کنجکاوم بدونم قسمت های بعد چی میخاد بشه .

    ولی تو این دوقسمت چیزی که به ذهنم اومد این بود که سین چان با اینکه مشکلات خیلی زیادتری نسبت به ته یونگ داره به خاطر فقرش و دردسرایی که تو خانواده و زورگویی های توی مدرسه هم با اینحال خیلی قویه و چشمش به اینده شه تا بتونه هرجور شده اینده شو تغییر بده . ولی ته یونگ با اینکه مشکلات خاصی نداره و مرفه زندگی میکنه و دغدغه طبیعتا غیر درس خوندن نباید نداشته باشه با اینحال از طرف پدرش و سرزنش هاش مداوم تپش قلب داره و استرس و قرص میخوره و تا تقی به توقی میخوره اون حالت بهش دست میده .

    با اینحال طفلک اصلا بدجنس نبود مجبور شد که اون کارو با سین چان بکنه . حالا منتظرم ببینم با تغییر خانواده هاشون حالا که سین چان تبدیل به ته یونگ شده پدرش این سری چه نقشه هایی برای پسرش داره . چون تو قسمت دو که خیلی جا خورد از رفتار سین چان . باید دید این هفته چی میشه .

    سریال کره ای قاشق طلایی

    نظرم بعد از دیدن سریال : 

    سریال کره ای قاشق طلایی رو دیدم تموم کردم . از اولم به این بابای هوانگ ته یونگ شک کرده بودم که چطوری انقد خونسرد و بی تفاوت و مشکوکه . نگو از اولم میدونسته که لی سین چان جاشو با هوانگ ته یونگ عوض کرده . خیلی نقش بیخودی داشت خوشم نیومد ازش تو این سریال .

    اینکه یه طمعکار هم اومد و جاشو با لی سین چانی که هوانگ ته یونگ شده بود عوض کرد هم جالب بود نمیشد نقش اولو بکشن که . در کل سریال خوبی بود ولی من زیاد از روندش خوشم نیومد باگ خیلی زیاد داشت که اخراش خودشو نشون داد ، یکی اینکه اگه با استفاده از قاشق طلایی تو زندگیتو عوض میکنی با کس دیگه پس هر ادمی که تورو میشناخته تورو با عنوان جدیدت میشناسه نه اون قدیمیه چجوریه که یه همچین چیز غیرممکنی را یهو همه باورشون میشه مخصوصا دختره ، در جیک ثانیه متوجه شد که سین چان جاشو با هوانگ ته یونگ عوض کرده . اصلا از دیدگاهای دختره و خانواده کودن سین چان خوشم نمی اومد .خانواده سین چان که احمق بودن و چسبیده بودن به غرور کاذبشون اگه کمکای سین چان نبود همون مغازه و خونه رو نداشتن وضعشون از قبلم بدتر میشد . از صدقه سری اون تازه یخورده وضعشون از اسفناکی در اومده بود . دختره هم عقل نداشت . همش به سین چان میگفت برگرد به خود واقعیت اخه چرا اون دیگه تو این سالا به عنوان ته یونگ زندگی کرده و تونسته از استعداد و تواناییش درستی استفاده کنه چرا باید برگرده به همون سین چان بیکار و بدبخت .

    سریال کره ای قاشق طلایی
    من با این حرف یارو هم موافقم . همه چی پوله حتی خدا هم پول پرسته .

    سین چان حتی اگه جایگاه واقعیش بود صددرصد می اومد زیردست ته یونگ کار میکرد و پیشرفت میکرد . چون زرنگ بود همونجور که بازم جاش با یه باغبان عوض شد و تونست کلی سرمایه جمع کنه و موفق شده بود . سین چان تو خانواده خودش همش عقب کشیده میشد ، به خاطر غرور کاذب خانوادش نمیتونست کاری که دوس داره رو انجام بده ،برا همین که نخاست برگرده به اون جایگاه . یه جای دیگه ش که دوس نداشتم تو داستان این بود که سین چانی که تونسته بود خانوادشو رها کنه چطور نمیتونست دختترو ول کنه اینجاشم خیلی مسخره بود کسی که این کارو میکنه طبیعتا خانواده ارجحتر وقتی خانواده رو ول میکنی دیگه عشق چه معنیی داره . یه چیز دیگه ای دوس نداشتم این بود که همش میخاست شعار بده که پولدار شدن خوب نی حالم از این شعار مسخره بهم میخوره . جالبیش اینجا بود که ته یونگ واقعی وقتی فهمید بابایی که به عنوان بابا تاحالا میشناخته باباش نی اصلا شوک زده نشد . یا نگفت که چرا بابامو کشتی و فلان . اون داد و بیدادش تو اون صحنه هم بیشتر به خاطر بابای سین چان بود . سنگ اونو بیشتر از بابای خودش به سینه میزد .

    سریال کره ای قاشق طلایی

    ممکنه به قول سریال سین چان در حال مجازات شدن بوده باشه ولی به نظر من اینجوری خیلی براش بهتر شد ، اولا وقتی جای خودشو عوض کرد و باباش فهمید "اینجاشم اصلا خوشم نیومد اصلا این بابای سست عنصرش انقد بدم می اومد اینکه الکی میخاست خانواده فقیرشو خوشال نشون بدن ذهلم میرفت " خب خجالت زده شد و بعدشم که باباش به خاطر اون کشته شد ،خب اینجوری همش در حال سرزنش خودش بود که بابام به خاطر من مرد ، در ثانی خیلی سال گذشته بود و دیگه جایگاه خودشو به عنوان سین چان از دست داده بود حتی دیگه نمیخاست ته یونگ باشه ولی نمیخاست به سین چان بودنشم برگرده . چون همه زحمتای این همه سالش و سختی هاش عملا پوچ میشد . از طرفی وقتی رفته بود خونه شون به پوچی رسید که الان نه سین چانم نه ته یونگ اینکه نزدیکترین فرد زندگی هم بابای ته یونگ هم بابای خودش فهمیدن که این متعلق به این خونه و خانواده نی خب برای ادم خیلی سختتره تحملش تا اینکه فقط خودت بدونی که کی هستی و چیکار کردی . برای همین اینجاشو که به عنوان یک نفر سوم دیگه به زندگی برش گردوندن خیلی کار خوبی بود . چون واقعا هم حقش نبود که بمیره و یا مجازات باشه اون حتی وقتی پولدارم شد اولا به فکر خانوادش بود که همش به اونا کمک کنه و یه جورایی به خاطر اونا اون کارو کرد دوما هیچوقت خانوادشو فراموش نکرد . و مفت خوریم نمیکرد وقتی پولدارم شد همش درحال تلاش بود فقط به عنوان یه جوون با استعداد به جایگاهیی که حقشه رسیده بود . به قول بابای ته یونگ الماس اگه تو جای نامناسب باشه ارزش خودشو از دست میده . ته یونگ واقعی از اولم ادم شل و ول و بی برنامه ای بود کسی که هدفی نداره و باری به هرجهت داره دراز دراز با نقاشی کشیدن زندگی میکنه . پس اگه جایگاهش بده به یه ادمی مث سین چان خب چی میشه . نه ؟! به نظر من که اینجوری همه چیز متعادل میشه . تازه همونجور که گفتم انقد با عرضه و با تلاش و با استعداد بود که حتی با باغبونی هم تونست خودشو بکشه بالا . این نشون میده سین چان تو جای نامناسبی به دنیا اومده بود . اگه اینکارارو نمیکرد صددرصد هرز میرفت .

    🍀  مطالب پیشنهادی 🍀

     

    🍀سریال کره ای اسپانسر sponsor2022 🍀سریال کره ای اهنگ عاشقانه ی خیال انگیز 🍀  سریال کره ای شام دوستانه dinner mate  🍀 فیلم کره ای اسم من لو کی وان با بازی سونگ جونگ کی  🍀سریال کره ای پایان خوش من با بازی جانگ نارا  🍀سریال کره ای سقوط اضطراری عشق crash landing on you  🍀  دیالوگ از سریال کره ای گوبلین goblin 도깨비 🍀 سریال کره ای جنگ گوریو و خیتان 🍀 سریال کره ای دکتر اسلامپ  🍀 مصاحبه ی آی اِم IM با مجله ی allure 🍀  معرفی کتاب شمس و طغری 🍀 سریال کره ای وارث غیرممکن   🍀

  • نظرات [ ۴ ]
    • يكشنبه ۲۶ شهریور ۰۲
    | سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |